به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « عمان » در نشریات گروه « تاریخ »

تکرار جستجوی کلیدواژه «عمان» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • بدرجهان ابراهیمی نژاد، سید رضا صالحی امیری*، محبوبه شرفی، سینا فروزش

    جنبش ظفار10سال به طول انجامید، ابتدا تحت تاثیر ملی گرایی عربی به رهبری جمال عبدالناصر قرار گرفت و پس از شکست اعراب از اسرائیل (1967م.)، به سمت بلوک شرق گرایید. با ورود سلطان قابوس به صحنه سیاسی عمان (1970م)، اندکی پیش از خروج انگلستان از خلیج فارس، ایران با کمک انگلیس و امریکا به سرکوب جنبش پرداخت. نفوذ جریان اندیشه ملی گرایی عربی و کمونیسم، به ترتیب دو چالش عمده در این دهه بود که در تعیین رفتار سیاسی ایران نسبت به جنبش نقش داشت. مساله اصلی این پژوهش پاسخ به این سوال است که چرا ایران با وجود تایید حقانیت رهبر مذهبی جنبش، تلویحا اعلام بی طرفی کرد اما با برآمدن سلطان قابوس، مستقیما در سرکوب آن مشارکت نمود؟ یافته ها نشان می دهد، چالش های یاد شده بر رویکرد ایران تاثیر بنیادی داشت و ایران در طول رخداد مذکور دو رفتار متفاوت در پیش گرفت؛ نخست با هدف عدم تقویت مواضع جنبش در برابر غرب، موضع بی طرفی مثبت را برگزید و ضمن تایید حقانیت مخالفان سلطان، اقدامی نکرد؛ سپس به منظور تثبیت موقعیت سلطان جدید و مقابله با توسعه نفوذ بلوک شرق، اقدام به سرکوب آن نمود. داده های مقاله به صورت کتابخانه ای و اسنادی گردآوری و به شیوه توصیفی_ تحلیلی تدوین و نگارش شده است.

    کلید واژگان: ایران, عمان, جنبش ظفار, دیپلماسی دوگانه, بلوک شرق و غرب}
    Badrjahan Ebrahiminejad, Reza Salehi Amiri *, Mahboube Sharafi, Sina Forouzesh

    The Dhofar movement, which lasted for ten years, was initially influenced by Arabian nationalism led by Gamal Abdul Nasser, but shifted towards the Eastern bloc after the Arabs’ defeat by Israel (1967 AD). Shortly before England’s withdrawal from Persian Gulf when Sultan Qaboos entered Oman’s political scene (1970 AD), Iran suppressed the movement with British and American support. The influences of Arabian nationalism and the communism current were the two major challenges during this decade shaping Iran’s political response to the movement. Iran implicitly declared neutrality to the movement despite confirming legitimacy of its religious leader. However, once Sultan Qaboos rose to power, Iran directly participated in the suppression of the movement. The main concern of this descriptive-analytical paper is to know why this happened. Findings show that the above-mentioned challenges significantly impacted on Iran’s adoption of two distinct political approaches: While affirming the legitimacy of Sultan’s adversaries, Iran initially avoided bolstering the movement’s position against the West and maintained positive neutrality and refrained from any actions. Later on, to consolidate the position of the new sultan and to confront the growing influence of the East, Iran suppressed the movement.

    Keywords: Iran, Oman, Dhofar Movement, Dual Diplomacy, East-West Bloc}
  • نورالدین نعمتی*، احمد کردیه
    مناسبات بین عمان و ایران سابقه بسیار طولانی دارد و این رویه در اسناد - مدارک- متون تاریخی در طول تاریخ صدساله ایران و عمان به وضوح انعکاس یافته است. عوامل - زمینه ها- بسترهای زیادی موجب شده است که حاکمان عمانی به عنوان افراد با تسامح بالا نسبت به سایر دولت ها- ملت ها در عرصه سیاست های محلی- منطقه ای- بین المللی ظهور یابند. عمان به سبب واقع شدن در تنگه هرمز و از طرفی به عنوان یک کشور مسلمان با تنوع قومی چون عرب- ایرانی- هندی- چینی- پاکستانی- و داشتن تنوع فرهنگی- دینی- اجتماعی- زبانی- در ساختار اجتماعی حاکمان سیاسی را بر آن داشته است برای ایجاد همبستگی سیاسی و پیوند داخلی تسامح و مدارا با تمام اقوام در پیش گرفته و این رویه در خود نمادینه کنند. این رویه باعث شده از آنان ملتی با تسامح - تعادل در رفتار و ثبات در اتخاذ سیاست های محلی- منطقه ای و بین المللی سر برآورد. به طوری که در اسناد و متون تاریخی دیده می شود حکمرانان عمانی از دیر باز در تمامی حوزه ها و عرصه های محلی- منطقه ای و بین المللی در میان کشورهای مسلمان از جایگاه بسیاری بالایی برخوردار شوند و در تنش زدایی و جلوگیری از درگیری ها نقش بسیار مهمی را ایفا نمایند. به طوری که دیده می شود حکمرانان عمانی با اتخاذ چنین سیاستی در تمامی ابعاد سیاسی- اجتماعی- اقتصادی- دینی- فرهنگی- زبانی- امنیتی جدال و درگیرهای محلی - منطقه ای - بین المللی را به صلح حل وفصل نماید. نمونه های بارز آن را می توان به نقش و جایگاه دولت عمان در جنگ ایران و عراق- مسایل هسته ای- حمله عراق به کویت- امضا قراردادهای متنوع نفتی- گازی- امنیتی در خلیج فارس و دریای عمان- آزادسازی گروگان ها- تبادل هیئت های فرهنگی هنری و رسانه ای، مذهبی- برگزاری نشست های علمی، برگزاری همایش ها و گردهمایی ها و سمینارهای علمی، پیرامون مسائل اسلامی و ادیان - میانجی بین انصار الله و عربستان سعودی - درگیری بین حوثی ها با عربستان- و هزاران موضوع دیگر اشاره کرد. این موضوع به عنوان یکی از موضوعات مهم تاریخی در عرصه مناسبات بین المللی قابل اهتمام است. از این رو پژوهش حاضر با توجه به این امر درصدد آن است تا نقش و جایگاه دولت عمان در مناسبات بین ایران از دوران قبل از انقلاب تا 2015 را در اسناد- مدارک و متون تاریخی شواهد و مدارک به جامانده مورد اهتمام قرار داده و ابهامات و پیچیدگی های آن را با روش توصیفی - تبیینی- تحلیلی مورد بررسی و واکاوی قرار دهد و با این سوال اینکه چه عوامل- زمینه ها- بسترها و انگیزه هایی موجب شده تا مناسبات دولت عمان با ایران از تعادل و ثبات نسبی از قبل انقلاب تا به امروز برقرار گردد؟ یافته های پژوهش پیش رو نشان می دهد که عوامل - زمینه ها - بسترهای زیادی موجب شده است تا مناسبات بین دولت عمان و ایران در طول تاریخ تا به سال 2015 میلادی همواره از یک مناسبات بسیار خوب و نیکو برخوردار باشد و دولت عمان به سبب این ویژگی ها به عنوان یک میانجی در تعارضات و مداخلات منطقه ای و بین المللی که منجر به نتایج صلح و دوستی و همچنین برقراری امنیت در خلیج فارس بهره برد. پژوهش حاضر فقط بر روی مناسبات بین دولتین عمان و ایران و بسترها موجود اهتمام دارد و سایر موارد تمرکز نکرده است
    کلید واژگان: سیاست خارجی, ایران, عمان, شورای همکاری خلیج فارس, تحولات منطقه ای و بین المللی}
    Nouddin Nemati *, Ahmad Kurdiea
    The relations between Oman and Iran have a very long history. This longstanding connection is clearly documented in historical records over the past century, showcasing the diplomatic engagements between the two nations. Numerous factors, contexts, and platforms have shaped the Omani rulers' approach, marking them as individuals of high tolerance towards other states and nations in local, regional, and international politics. Oman's strategic position at the Strait of Hormuz, coupled with its identity as a Muslim country boasting ethnic diversity—including Arab, Iranian, Indian, Chinese, and Pakistani communities—has enriched its cultural, religious, social, and linguistic tapestry. This diversity within the social structure of its rulers has enabled Oman to undertake political actions aimed at fostering political solidarity and an internal bond of tolerance among all ethnic groups, thereby embodying these values.Such practices have positioned Oman as a nation characterized by tolerance, balance in behavior, and stability in local, regional, and international policy adoption. Historical documents and texts reveal that Omani rulers have held a prestigious status in various fields, significantly contributing to de-escalating tensions and preventing conflicts among Muslim countries. By embracing a policy that spans political, social, economic, religious, cultural, linguistic, and security dimensions, Oman has played a pivotal role in peacefully resolving local, regional, and international disputes. Notable examples of Oman's diplomatic interventions include its involvement in the Iran-Iraq war, nuclear negotiations, the Iraq-Kuwait conflict, the signing of numerous oil, gas, and security agreements in the Persian Gulf and Oman Sea, facilitating hostage releases, and the exchange of cultural, artistic, and media delegations.Moreover, Oman has been instrumental in mediating significant issues such as the conflict between Ansar Allah (the Houthis) and Saudi Arabia, showcasing its commitment to peace and security in the region. This aspect of Omani diplomacy merits attention as a critical historical topic in international relations.The current research aims to examine the role and position of the Omani government in its relations with Iran from the pre-revolutionary period to the present, based on historical documents and evidence. By employing a descriptive, explanatory, and analytical method, this study addresses the underlying factors, grounds, substrates, and motives that have sustained the balanced and relatively stable relationship between Oman and Iran since before the revolution.Preliminary findings suggest that various factors and contexts have historically underpinned the positive and robust relationship between Oman and Iran. Oman's role as a mediator in regional and international conflicts has contributed to outcomes favoring peace, friendship, and security in the Persian Gulf. This research focuses exclusively on the diplomatic interactions between Oman and Iran, emphasizing the significance of their cooperative efforts while other matters remain beyond its scope
    Keywords: Foreign Policy, Iran, Oman, Persian Gulf Cooperation Council, Regional, International Developments}
  • محمدتقی سازندگی*

    ابوطالب اخیر (متوفای 520) از نوادگان سیدموید بالله و شخصیت سیاسی تاثیرگذار زیدیه بود که در سال 502 در گیلان قیام خود را آغاز کرد. او درصدد بود تا دعوت و امامت خویش را بر عمان و یمن نیز گسترش دهد. پرسش اصلی مقاله این است که قدرت گیری ابوطالب اخیر معلول چه تحولات سیاسی و نظامی در منطقه گیلان و دیلم بوده است؟ و مناسبات و مکاتبات او با زیدیان و فعالیت فرامنطقه ای وی، تا چه حد در تثبیت امامتش تاثیرگذار بوده است؟ به نظر می رسد ابوطالب اخیر که عالمی اندیشمند و مجاهدی پرکار بود، با بررسی وضعیت سیاسی گیلان، عمان و یمن تا حدودی توانست اوضاع نابسامان این مناطق را مهار کند. با این همه به علل گوناگون قیامش به سرانجام نرسید. این پژوهش با بررسی فعالیت های سیاسی و نظامی ابوطالب اخیر در مناطق مختلف، انگیزه و هدف ابوطالب از قیام را تحلیل و ارزیابی کرده است. در این مقاله با استناد به داده ها و منابع تاریخی و با توصیف و تحلیل داده های تاریخی، مشکلات و چالش های پیش روی ابوطالب اخیر مورد بررسی قرار گرفت تا نقش وی در زمینه سازی آغاز دوره دوم حکومت زیدیه یمن مشخص شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که زیدیه در گیلان و دیلم انسجام چندانی نداشتند. همچنین مشخص شد که ابوطالب از راه دور، توان مهار اوضاع آشفته یمن را نداشت زیرا یمن با تعصبات قبیلگی و حسادت های اشراف زیدی مواجه شده بود.

    کلید واژگان: ابوطالب اخیر, دیلم, زیدیه, عمان, گیلان, یمن}
    MohammadTaghi Sazandegi*

    The Abū Ṭālib Akhir (died 520) was a descendant of Sayyid Mu'ayyad Billah and an influential political figure of Zaydīyya, who started his uprising in Gilan in 502. He wanted to extend his Invitation and Imamate to ʻUmān and Yemen. The main question of the article is what political and military developments in Gilan and Deylam region have been caused by Abū Ṭālib's rise to power. And his relationships and correspondence with the Zaydīs and his extra-regional activities, to what extent were they influential in establishing his Imamate? It seems that the Abū Ṭālib Akhir, who was a scholar and a prolific mujāhid, was able to control the chaotic situation of these regions to some extent by examining the political situation in Gilan, ʻUmān and Yemen. However, due to various reasons, his uprising did not come to an end. By examining the political and military activities of Abū Ṭālib in different regions, this research has analyzed and evaluated Abū Ṭālib's motivation and goal of the uprising. In this article, by referring to historical data and sources and by describing and analyzing historical data, the problems and challenges faced by Abū Ṭālib were examined in order to show his role in establishing the context for the beginning of the second period of the Yemen Zaydīyya. The findings of the research show that Zaydīyya in Gilan and Deylam did not have much cohesion. It was also found that Abū Ṭālib was not able to control the turbulent situation of Yemen from afar because Yemen was faced with tribal prejudices and jealousies of the Zaydi nobles.

    Keywords: Abū Ṭālib Akhir, Deylam, Zaydīyya, ʻUmān, Gilan, Yemen.}
  • فرج الله احمدی *، آروین قائمیان

    با خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس و با ایجاد یک آرایش نظامی و سیاسی نوین در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی، مناسبات ایران و عمان در ابعاد سیاسی و نظامی، وارد فصل جدیدی شد. مسیله ی جنبش ظفار در عمان، نمونه‌ای از این مناسبات را نمایان ساخت؛ به گونه‌ای که بر اساس دکترین نیکسون، مقرر شد که ایران در حوزه خلیج فارس، به عنوان یک ژاندارم نظامی شناخته شود که وظیفه آن، سرکوب هرگونه جنبش کمونیستی بود. با شکل‌گیری جنبش ظفار، نیروهای نظامی ایران به عمان اعزام شده و نقش مهمی در خاموش‌کردن این شورش کمونیستی ایفا کردند. واکاوی جنبش ظفار در عمان و نقش ایران در آن، تاکنون در پژوهش‌های متعددی مورد بررسی قرار گرفته است؛ با این حال جنبه نوآورانه پژوهش ما، واکاوی ابعاد مختلف این جنبش و نقش نظامی ایران در آن، بر مبنای مجموعه اسناد محرمانه وزارت امور خارجه بریتانیا است. سوال پژوهش پیش‌رو این است که نگاه کشورهای حوزه خلیج فارس در قبال دخالت نظامی ایران در عمان برای سرکوب جنبش ظفار، چگونه بوده است؟ برای پاسخگویی به این سوال، پژوهش پیش‌رو با شیوه گردآوری داده‌ها از طریق اسناد محرمانه وزارت امور خارجه بریتانیا، سامان یافته است. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که کشورهای حوزه خلیج فارس، حضور نظامی ایران در عمان را به مثابه تلاش ایران برای نفوذ در نواحی جنوبی خلیج‌فارس تلقی کرده و نسبت به این دخالت، نگاهی بدبینانه داشتند.

    کلید واژگان: ایران, عمان, کشورهای حوزه خلیج فارس, جنش ظفار, اسناد وزارت خارجه بریتانیا}
    Faraj Allah Ahmadi*, Arvin Qaemian

    With the withdrawal of the British forces from the Persian Gulf and the creation of a new military and political arrangement at the regional and international level, the relations between Iran and Oman entered a new chapter in the political and military dimensions. The issue of the Dhofar movement in Oman showed an example of these relationships; According to the Nixon doctrine, it was decided that Iran should be recognized as a military gendarmerie in the Persian Gulf region, whose duty was to suppress any communist movement. With the formation of the Zafar movement, Iranian military forces were sent to Oman and played an important role in suppressing this communist rebellion. The analysis of the Dhofar movement in Oman and the role of Iran in it have been examined in several studies so far; However, the innovative aspect of our research is the analysis of different dimensions of this movement and Iran's military role in it, based on the collection of confidential documents of the British Ministry of Foreign Affairs. The question of the upcoming research is, what was the attitude of the Persian Gulf countries towards Iran's military intervention in Oman to suppress the Dhofar movement? To answer this question, the upcoming research is organized by collecting data through confidential documents of the British Ministry of Foreign Affairs. The findings of this research show that the countries of the Persian Gulf considered Iran's military presence in Oman as Iran's attempt to influence the southern regions of the Persian Gulf and had a pessimistic view of this intervention.

    Keywords: Morality, Freedom, Saa Sadr, Civil Society, Legalism, Party}
  • مصطفی پیرمرادیان، فرشته بوسعیدی*، زهرا حسین هاشمی

    اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده قدرتی متشکل از قبایل با عنوان «قواسم» ساکن در سواحل جنوب شرقی خلیج فارس موسوم به «عمان متصالح» و سواحل مقابل آن در جنوب ایران به وجود آمد که همزمان با قدرت یافتنشان، خود را با قدرت های صاحب منافع در منطقه از جمله بریتانیا مواجه دیدند. ظهور قواسم نه به عنوان گروهی از دزدان دریای عرب که در آب های خلیج فارس و دریای عمان به غارت کشتی های تجاری اقدام می کردند، بلکه به عنوان حاکمیت طوایفی از اعراب ساکن در سواحل دو طرف خلیج فارس که می توانست تجارت آزاد انگلیسی ها را دچار مشکل کند، مورد توجه قرار گرفت. نگارندگان این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی و از طریق مطالعه کتابخانه ای به دنبال پاسخ به این پرسش بوده اند که: نتایج و پیامدهای روابط سیاسی قواسم با بریتانیا (1192-1235ق/ 1778-1820م) چه بوده است؟ روابط قواسم با بریتانیا به تحولات و دگرگونی هایی چون به رسمیت شناخته شدن قواسم به عنوان قدرت و دولتی مستقل، جلوگیری از خطر تسلط قطعی وهابیان بر خلیج فارس، کوتاه شدن دست عمان برای همیشه از سواحل شمال، تشکیل شیخ نشین های حوزه خلیج فارس و غیره منجر شد.

    کلید واژگان: قواسم, بریتانیا, عمان, وهابیان, عمان متصالح}
    Mostafa Pirmoradian, Fereshteh Boosaidi*, Zahar Hosein Hashemi

    In the late 18th and early 19th centuries, a tribal power called the Qawasim emerged on the southeastern shores of the Persian Gulf known as Oman Mutasaleh and its opposite shores in southern Iran. They perceived some interests in the region, including from Britain. The emergence of Qawasim not as a group of Arab pirates looting merchant ships in the Persian Gulf and the Sea of ​​Oman, but as the rule of a tribe of Arabs living on the shores of both sides of the Persian Gulf, which could have hampered free trade for the Britain, is of historical importance. In this research, we seek to answer this main question using a descriptive-analytical method and through desk study: What were the results and consequences of Qawasim's political relations with Britain (1192-1309 AH/ 1778-1892 AD)? Their alliance with Britain lad to some changes and transformations such as: recognition of Qawasim as an independent power and state that prevented the danger of the Wahhabi domination of the Persian Gulf, Oman's loss of influence on the northern shores forever, formation of the sheikhdoms of the Persian Gulf, and so on

    Keywords: Qawasim, Britain, Oman, Wahhabis, Oman Mutalash}
  • مصطفی پیرمرادیان، فرشته بوسعیدی*، زهرا حسین هاشمی

    ساختار فرهنگی و اجتماعی جامعه صدر اسلام، سبب پیدایش گروه ها و فرقه های مختلفی در آن برهه زمانی شد. یکی از این-گروه ها، خوارج بود که خود دچار دسته بندی شد و عده ای از آنها راه افراط، بعضی طریق تفریط و برخی نیز مسیر اعتدال را طی نمودند. اباضیه یکی از گروه های برآمده از این تحولات است که تا پایان قرن چهارم، برخی از مناطق جهان اسلام از جمله؛ ایران، عربستان، اندلس، آفریقا، یمن و عمان را در قلمرو خود قرار داده بود. اما همگی آنها به دلایل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی پس از مدتی دچار رکود و زوال شدند و تنها دو منطقه جغرافیایی، شمال آفریقا و کشور عربی عمان بود که محیط را برای ادامه حیات آنها فراهم آورد. ارتفاعات، بیابان ها و دور بودن عمان از مراکز اصلی خلافت، فرار و تبعید مخالفان به عمان، ناآرامی های عمان در عصر امویان،تلاش ایمه اباضی جهت گسترش دعوت در خارج از بصره،حضور چهره های شاخص اباضیه در عمان، قرابت خویشاوندی ازد عمان و ازد بصره، انطباق نظام انتخاب امام با نظام انتخاب رییس قبیله در عمان،... از جمله عوامل و زمینه های شکل گیری و تداوم اباضیه در عمان بوده اند. در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و از طریق مطالعه-کتابخانه ای به این پرسش اصلی پاسخ داده شده است: زمینه ها و علل شکل گیری و تداوم مذهب اباضیه درعمان چه بوده است؟ فرضیه مقاله چنین است که عوامل و زمینه های اجتماعی، جغرافیایی، سیاسی و فکری باعث شکل گیری و تداوم مذهب اباضیه در عمان بوده است.

    کلید واژگان: خوارج, مذهب, اباضیه, عمان}
    Mostafa Pirmoradian, Fereshteh Boosaidi *, Zahra Hossein Hashemi

    The cultural and social structure of the early Islamic society led to the emergence of various groups and sects at that time.One of these groups was the Kharijites, who themselves were categorized,and some of them went to extremes,some to extremes, and some to moderation.Ibadiyya is one of the groups that emerged from these developments. By the end of the fourth century, some regions of the Islamic world,‌including; It included Iran,‌Saudi Arabia,‌Andalusia,‌Africa,‌Yemen and Oman. But they all stagnated for cultural,‌political,‌and social reasons after a while,‌and only two geographical areas,‌North Africa and the Arab country of Oman,‌provided the environment for them to survive.‌The heights,‌deserts and remoteness of Oman from the main centers of the Caliphate, the flight and exile of the opposition to Oman, the unrest in Oman during the Umayyad era,‌the efforts of the Ibadi imams to spread the invitation outside Basra,‌the presence of prominent Ibadi figures in Oman,‌closeness The kinship between Oman and Basra, the conformity of the system of electing the Imam with the system of electing the chief of the tribe in Oman,... were among the factors and grounds for the formation and continuation of Ibadiyya in Oman. In this research,‌the main question has been answered by descriptive-analytical method and through a library study:What were the backgrounds and causes of the formation and continuation of the Ibadiyya religion in Oman?The hypothesis of the article is that social,geographical,political and intellectual factors and contexts have led to the formation and continuation of the Ibadi religion in Oman.

    Keywords: Kharijites, religion, Ibadiyya, Oman}
  • مصطفی پیرمرادیان، فرشته بوسعیدی
    یکی از مهمترین تحولاتی که در قرون اخیر عمان منشا تحولات بعدی بوده، تبدیل نهاد امامت به سلطنت و حکومت موروثی است. تاریخ عمان بعد از اسلام تنها با حاکمیت اندیشه اباضیه قابل تفسیر و تحلیل است و اندیشه سیاسی، مبتنی بر حاکمیت امامی است که از طرف جامعه (اهل حل و عقد) انتخاب شده باشد. حاکمیت اباضیه علی رغم شدت و ضعفها و فراز و نشیب های متعدد به این سنت اصرار داشته و بدان پایبند بوده است و تا قبل از امامت یعربی ها موروثی بودن امامت در میان اباضیه رایج نبود. رسمیت قطعی امامت موروثی در دوره آل بوسعید موجب شده تا بعضی تبدیل نهاد امامت به سلطنت یا حکومت موروثی را از زمان آل بوسعید بدانند و حال آنکه به نظر می رسد زمینه های داخلی و خارجی این تحول و تبدیل خیلی قبل از آن بصورت تدریجی در جامعه عمان شکل گرفته بود و در دوره آل بوسعید به کمال رسید. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و از طریق مطالعه کتابخانه ای درصدد بررسی و تحلیل سیر تحول و تبدیل نهاد امامت به سلطنت در تاریخ اباضیه عمان است.
    کلید واژگان: اباضیه, امامت, سلطنت, عمان, یعربیها, آل بوسعید}
    Mostafa Pirmoradian, Fereshteh Boosaidi
    One of the most important developments that brought about other developments in recent centuries in Oman is the transformation of Imamate into monarchy and hereditary rule. The history of Oman after Islam is to be interpreted and analyzed only by the rulership of the doctrine of Abaḍiyya, which is based on the sovereignty of an Imam who is to be elected by the society (ahl-i ḥall wa aqd = representatives of theÇ Muslim community who act on itsÇ behalf in appointing and deposing aÇ caliph or another ruler). Despite various strengths and weaknesses and ups and downs, the rulership of Abāḍiyya has insisted on and abided by this tradition; and Imamate as being hereditary had not been common among the Abāḍiyya before the Imamate of Ya‘rabīs. The decisive formality of hereditary Imamate in Āl-i Būsa‘īd period prompted some to know the transformation of the Imamate institution to monarchy or hereditary rule to be since the time of Āl-i Būsa‘īd; whereas, it seems that the domestic and foreign backgrounds of this development had been gradually formed very long time before that in Oman community and achieved accomplishment in Āl-i Būsa‘īd period. Using the descriptive-analytical method and through library study, this research is intended to study and analyze the course of development and transformation of the Imamate institution to monarchy in Oman’s Abāḍiyya history.
    Keywords: Abāḍiyya, Imamate, monarchy, Oman, Yarabīs, Āl-i Būsaīd}
  • فاطمه محمدی*

    نوشتار پیش رو با طرح این پرسش که علل و دلایل اختلاف های سرزمینی و مرزی در  میان کشورهای جنوبی خلیج فارس چیست؟ تلاش دارد با بهره گیری از روش توصیفی فرآیندی به این مهم بپردازد که در کشورهای حاشیه خلیج فارس مرز مفهومی بیگانه است و سرحدات بسیاری از کشورهای این منطقه به وسیله مناطق مرزی و نه خطوط مرزی مشخص می شوند.در خصوص مشخص نبودن دقیق مرزها در کشورهای حاشیه خلیج فارس می توان به مواردی نظیر کوچ قبایل، وجود صحراهای خشک و بی آب و علف، عدم اکتشافات نفتی اشاره کرد. عامل دیگری که علاوه بر مسایل محدودیت های جغرافیایی و یا اختلاف های میان منطقه ای در روابط میان کشورهای منطقه تاثیرگذار است، وجود منبع حیاتی نفت است که یکی عوامل اصلی در اختلاف و درگیری میان کشورها قلمداد می شود. حدود دو سوم ذخایر اثبات شده نفت و یک سوم ذخایر گاز طبیعی جهان در اختیار کشورهای خلیج فارس قرار دارد. هرچند وجود همین عامل یعنی نفت سبب شده تا کشورهای این منطقه برای تعیین حدود با یکدیگر وارد مذاکره شوند. به عبارت دیگر تا قبل از این که منابع عظیم زیرزمینی در بستر و زیر بستر خلیج فارس کشف شود، عملا اختلاف های سرزمینی بین این کشورها مطرح نبود با آشکار شدن این حقیقت بود که اختلافات سرزمینی بین این کشورها بر سر تحدید حدود مناطق دریایی و حوزه های نفتی مشترک بین تمامی هشت کشور حاشیه خلیج فارس پدید آمد. البته دخالت ها و اعمال نفوذهای کشورهای استعماری بویژه بریتانیا در شکل گیری و تداوم این اختلافات موثر بوده است. همچنین به دلیل بافت جمعیتی مردم ساکن سرزمین های خلیج فارس و به خصوص سواحل جنوب این پهنه آبی عملا مرزبندی های سیاسی تا اواخر قرن هجده میلادی در این منطقه به شیوه رایج در دیگر نقاط دنیا شکل نگرفته بود. به هر رو، مرزهای بین برخی از کشورهای منطقه مانند امارات متحده عربی با عربستان سعودی، عمان با عربستان سعودی، عمان با یمن و امارات متحده عربی با عمان به علت وجود ادعاهای ارضی، سیاست های توسعه طلبانه و هزینه های زیاد مربوط به علامت گذاری تاکنون بر روی زمین علامت گذاری نشده اند. بنابراین، این نوشتار بر آن است تا با بررسی و مطالعه تحولات صورت گرفته در موضوع مرز و سرزمین مابین کشورهای حاشیه ای خلیج فارس طی سالهای 1995 -2012م/1374-1391ش ، علل و دلایل اختلاف های سرزمینی و مرزی کشورهای جنوبی خلیج فارس را در قالب توصیفی فرایندی، واکاوی نماید.

    کلید واژگان: مرز, سرزمین, خلیج فارس, اختلاف, بحرین, قطر, عربستان, امارات متحده عربی, عمان}
  • محمد اکبری نصرآبادی *، کیوان لولویی
    مورخان معتقدند اباضیه منسوب به عبدالله بن اباض از قبیله تمیم است، اما ملطی آن ها را به اباض بن عمر منتسب می داند که از کوفه قیام کرده و به قتل و غارت پرداخته است هرچند منابع اباضی و غیر اباضی این قول را تایید نکرده اند. مذهب اباضیه از قدیمی ترین مذاهب اسلامی است که در قرن اول هجری ظهور کرد و تنها در نیمه آخر قرن سوم به منزله مذهب، در منابع و مصادر ذکر شده است و قبل از آن تاریخ با نام هایی چون «جماعه المسلمین» یا «اهل الدعوه»، «اهل الاستقامه» خوانده می شدند.
    برخی از خوارج تندرو آنان را «قعده» یا گروه قاعدین می خوانند؛ زیرا به اعتقاد خوارج اباضیان به قیام علیه حاکمان ظالم برنخاستند و قعود را بر قیام ترجیح دادند. بنابر اعتقاد اباضیان، آنان هیچگاه با خوارج که شامل چهار فرقه می شدند همراه نشدند و نه تنها در جنگ بین خوارج و خلافت اموی و عباسی شرکت نکردند، بلکه به مخالفت با چنین اقداماتی برخاستند و به جای جنگ مسلحانه روش مسالمت آمیز را برای ترویج عقاید و افکار خود به صورت پنهان انتخاب کردند. در این مقاله سعی شده است برخی از افکار و عقاید اباضیان که موجب شده آنان را تا حدودی نسبت به سایر فرقه خوارج معتدل تر نشان دهد. با روش توصیفی، تحلیلی و تاریخی مورد بررسی قرار دهد.
    کلید واژگان: عبدالله بن اباض, خوارج, اباضیه, عمان, امویان, عباسیان}
  • نورالدین نعمتی
    از سده نوزدهم به بعد کشور عمان به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک همواره در سیاستهای منطقهای به ویژه برای بریتانیا مهم و با اهمیت بوده است. در دهه شصت میلادی جنبش در منطقه ظفار شکل گرفت که برای ثبات منطقه خطرناک میشد در فضای جنگ سرد این مساله اهمیت پیدا کرد و رفته رفته به موضوع رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل شد. در منطقه ایران و عربستان در آن وارد شدند و در سالهای 75 – 1972 م ایران در این زمینه مداخله نظامی کرد و جنبش شکست خورد و ازمیان رفت در اینجا مساله مهم مقاله این است این جنبش چگونه اهمیت یافت و به موضوع رقابتی بین المللی بدل شد و فرضیه مقاله این است، قدرتهای فرامنطقهای و منطقهای در جنبش ظفار از نظر ایدئولوژی و استراتژی نقش عمدهای ایفا کردهاند.
    کلید واژگان: جنبش, عمان, ظفار, ایران, قدرتهای بزرگ}
    Nourddin Nemati
    From the nineteen century the country of Oman due to its strategic location has always been a very important center for the British regional policy. In the 60s the movement of Dhofar was formed which was very dangerous for the stability of the region. In the Cold War era this became a crucial issue and the Great Powers began to compete on it. In the region، Iran and Saudi Arabia entered the issue and in 1972-1975 Iran did military intervention and the movement was defeated and fell apart. In this essay we will study how this movement was formed and how Great Powers interfered and the issue became an international problem. In this essay the hypothesis is that the Great Powers and Regional Powers played an important role ideologically and strategically.
    Keywords: Movement, Oman, Dhofar, Iran, Great Powers}
  • فاطمه حیدری*
    در پی خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس، زمینه نفوذ و فعالیت گروه های چپ و رشد و گسترش جنبش های انقلابی در این ناحیه فراهم شد؛ از جمله برخی ناسیونالیست های عرب با گرایش های چپی، که در ظفار شورش کردند. به درخواست سلطان قابوس، نیروهای ارتش ایران در جنگ با جبهه آزادیبخش ظفار، توانست شورشیان را سرکوب کند. در این مقاله کوشش شده است ضمن بیان موقعیت جغرافیایی- سیاسی ظفار، چگونگی شکل گیری این جنبش، دلایل دخالت ایران در جنگ ظفار، منافع ملی ایران و امنیت منطقه ای خلیج فارس نیز بررسی و ارزیابی شود.
    کلید واژگان: ایران, عمان, سیاست خارجی, پهلوی دوم, ظفار}
  • فرج الله احمدی، ستاره اسلامی
    تصرف مصر در سال 1798 م/ 1177 ه به دست نیروهای فرانسوی و تهدید شدن متصرفات بریتانیا در شرق، به ویژه هندوستان، از سوی فرانسویان، باعث آغاز دوره ای از رقابت بین این دو قدرت اروپایی در شمال آفریقا، اقیانوس هند، خلیج فارس و از جمله، در عمان شد. عمان به دلیل موقعیت جغرافیایی خود در اقیانوس هند و دهانه خلیج فارس، از سویی با شرق آفریقا و جزیره موریس (ایل دوفرانس)، پایگاه فرانسویان در اقیانوس هند، ارتباط داشت و از سوی دیگر، روابط تجاری با غرب هندوستان و مناطق تحت کنترل داشت. همین موقعیت استراتژیک باعث شد تا حکومت انگلیسی هند از یک سو و حاکم فرانسوی جزیره ایل دوفرانس از سوی دیگر، تلاش کنند تا با بهره وری از شرایط منطقه و ایجاد و گسترش روابط با سلاطین عمان، از نفوذ رقیب در منطقه جلوگیری کنند. از سال 1810 م/ 1189 ه به بعد، با افول تهدیدات فرانسه و تصرف مستعمرات این کشور در اقیانوس هند و شرق آفریقا، عمان از دایره رقابت های فرانسه و بریتانیا خارج شد. در این نوشتار، چگونگی شکل گیری، توسعه و سرانجام این رقابت در منطقه، که انعکاس بخشی از رویارویی های بریتانیا و فرانسه در اروپا بود، مورد بررسی قرار گرفته است.
    کلید واژگان: فرانسه, بریتانیا, عمان, مسقط, ایل دوفرانس, اقیانوس هند}
    F. Ahmadi, S. Eslami
    The occupation of Egypt in 1763 AD by the military force of France and the menace of occupying the possessions of Britain in the East, especially from French, started a period of rivalry between these two European forces in the north of Africa, Indian Ocean, Persian Gulf and specifically Oman. Because of its geographical condition in Indian ocean and the entrance of Persian Gulf, Oman was, from one side, in contact with the eastern part of Africa and Mauritius island (the military base of French in Indian ocean) and, from the other side, in commercial relation with the western part of India and the areas which were occupied by Britain. Such strategic situation helped the English government of India and the French ruler of Mauritius Island to try to prevent the penetration of their rival in their territory, taking advantage of the geographical condition of the area and developing their relations with the kings of Oman. From 1775 AD on, after a decline in the threats from France and the occupation of the colonies of that country in Indian Ocean and the east of Africa, Oman got out of the scope of rivalries between France and Britain. In this article, the state of formation, development, and destiny of the rivalry, which was the reflection of parts of confrontations Britain and France had in Europe, is investigated.
    Keywords: France, Britain, Oman, Isle de France, Indian Ocean}
  • مجتبی خلیفه
    پیشینه تجارت دریایی میان ایران و چین به دوران باستان باز می گردد. در دوران باستان و در دوران پس از اسلام، بازرگانان بنادر خلیج فارس و سواحل و بنادر چین همواره با یکدیگر تجارت می کردند و دولت های دو کشور در پی گسترش روابط تجاری بودند. این نوشتار در پی تحلیل روابط تجاری ایران و چین در دوره میانه بر اساس گزارشی چینی است. مقاله در سه بخش نوشته شده است؛ در بخش نخست، پیشینه روابط ایران و چین در دوره باستان، در بخش دوم روابط تجاری دو کشور در دوران اسلامی و در بخش سوم و اصلی مقاله، بخش های مربوط به ایران و گزارش ارزشمند چائو- جو- کوا، نویسنده چینی سده های ششم و هفتم قمری بررسی شده و چند گزارش از آن درباره کیش و عمان و بصره به فارسی ترجمه شده است.
    کلید واژگان: خلیج فارس, کیش, عمان, چین, تجارت دریایی, منابع چینی}
  • ساسان طهماسبی
    نخستین بار دیلمیان در دوره حکومت معزالدوله برای دفع خطر عمانی ها از بندر بصره و تامین امنیت تجارت خلیج فارس، عمان را تصرف کردند. اما با مرگ او و شورش مردم عمان، حاکم دست نشانده سلطان بویه به قتل رسید و سلطه آل بویه پایان یافت. ولی عضدالدوله با کفایت و جدیت تمام بار دیگر عمان را زیر سلطه در آورد و تا سال های پایانی حکومت آل بویه، عمان با وجود مسائل و مشکلات زیاد، در قلمرو آنها باقی ماند.
    این مقاله بر آن است با بررسی وضعیت اقتصادی، اجتماعی و دینی عمان در آستانه قرن چهارم هجری، نگاهی گذرا به تحولات سیاسی عمان از ورود اسلام تا شکل گیری دولت آل بویه داشته و سپس علل و عوامل توجه آل بویه به عمان، چگونگی سلطه معزالدوله بر آن جا و تحولات سیاسی آن سرزمین پس از مرگ وی تا اخراج دیلمیان را مورد بررسی قرار دهد.
    کلید واژگان: عمان, آل بویه, خلیج فارس, خوارج}
    Dr. Sasan-E Tahmasbi
    During the reign of the Daylamite ruler, Mu‘izzuddawlah, the Buyids for the first time occupied Oman in order to guaranty the security of the major port city of Basra in southern Iraq and also secure the lines of trade in the Persian Gulf. However, with Mu‘izzuddawlah’s death, the Omanis rose in rebellion, killed the Buyid governor of Oman and ended the rule of the Buyids. Yet, ‘Adhaduddawlah once again decisively conquered Oman which, despite its many ups and downs, remained under the Buyid control until the end of that dynasty’s rule over Iran and Iraq.This paper aims to have a glance at political developments in Oman since the introduction of Islam until the conquest of that country by the Buyids through a study of the economic, social and religious situations in Oman on the eve of the 4th century (A.H.L.). The article next moves to the causes and reasons for the Buyids’ preoccupation with Oman, the conquest of Oman by Mu‘izzuddawlah, the political developments after his death up until the final expulsion of the Daylamites from Oman altogether.
  • علی فرهمند
    دولت انگلیس از آغاز سده نوزدهم با عقد قراردادهایی با شیوخ خلیج فارس می کوشید ضمن تحکیم موقعیت خود در این منطقه، آنها را در برابر ایران قرار دهد.
    کلید واژگان: انگلیس, ایران, خلیج فارس, بحرین, باسعیدو, قشم, بندرعباس, تنب, ابوموسی, کویت, عمان}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال