جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "فعل کمکی" در نشریات گروه "ادبیات و زبان ها"
تکرار جستجوی کلیدواژه «فعل کمکی» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
یکی از عوامل درونی دگرگونی های زبانی فرایند دستوری شدگی است و منظور از آن اعطای ماهیت یا نقشی دستوری به واژه ای است که پیش تر آزاد و مستقل بوده است. بررسی های تاریخی بیانگر آن است که اکثر فعل های کمکی در بسیاری از زبان های دنیا قبلا فعل واژگانی بوده اند و کاربرد ثانوی آنها در نقش فعل کمکی نتیجه موردی از دستوری شدگی با عنوان معین شدگی است. این مقاله با بررسی شواهد و نمونه هایی از برخی از زبان های ایرانی میانه و نو، به ویژه زبان ها و گویش های مرکزی ایران، مشخص می سازد که به موازات و مشابه با آنچه در تحول زبان فارسی میانه به نو رخ داد و فعل واژگانی «خواستن» با تبدیل شدن به فعل کمکی برای بازنمایی مفهوم آینده مورد استفاده قرار گرفت، در این زبان ها نیز فعل جعلی «کامیدن» دستخوش تغییر شده و به فعل کمکی آینده ساز تغییر یافته است. ولی با این تفاوت اساسی که در این زبان ها فعل مذکور با از دست دادن کاربرد واژگانی خود به عنوان یک واژه مستقل، به طور کامل به فعلی کمکی یا در مواردی حتی به ادات کمکی تبدیل شده است.
کلید واژگان: دستوری شدگی, فعل کمکی, ساخت آینده, تکواژ «کام», زبان های ایرانی میانه و نو, گویش های مرکزی ایرانOne of the internal factors of linɡuistic chanɡes is the ɡrammaticalization (also known as ɡrammaticization or ɡrammatization), a process by which a previously free and independent word ɡains a ɡrammatical function and status. Historical studies indicate that most auxiliaries in many lanɡuaɡes of the world, includinɡ New Persian, have already been lexical verbs, and their use in the role of auxiliary verbs is the result of auxiliation. This article shows on a parallel with what happened in the evolution of Middle Persian, that is, the lexical verb [xwāstan] ʻwantʼ becominɡ an auxiliary verb, was used to represent the concept of the future, in some Middle and New Iranian lanɡuaɡes, especially the Central Dialects of Iran, the denominative verb [kāmīdan] ʻwantʼ was ɡrammaticalized into a future tense marker. But with the fundamental difference that in these lanɡuaɡes the verb [kāmīdan] with the loss of its lexical use as independent verb, has become compeletely an auxiliary verb or particle
Keywords: ɡrammaticalization, Auxiliary Verb, Future Tense, Iranian Languages -
در مقاله حاطر به بررسی هویت دستوری فعل در فرهنگهای فارسی پرداخته شدهاست. به این منظور، مالکهای مورد نظر فرهنگ نویسان در تمیز مقوله دستوری فعل از سایر مقوله های واژگانی بررسی شده و دسته بندی دووجهی فعل متعدی در مقابل فعل زم تبیین گردیدهاست. سپس به کارکرد برخی فعلهای ساده زبان فارسی به عنوان فعل همکرد اشاره شده و پس از مطالعه رفتار این فعلها با استفاده از رویکرد تجزیه ای و با تکیه بر معنای رویدادی این فعلها، بر لزوم اختصاص »فعل همکرد« به عنوان هویت دستوری مستقل در فرهنگهای فارسی تاکید شده است. در ادامه، به کارکرد دیگری از سه فعل ساده زبان فارسی داشتن، خواستن، بودن به عنوان فعل کمکی پرداخته شده است. در این پژوهش نشان داده ایم به رغم اینکه فعلهای کمکی جزء مقو ت نقشی هستند نه واژگانی، برای پرهیز از ارایه اطلاعات غل در فرهنگ با در این کارکرد به عنوان یک برش معنایی ذیل هویت دستوری فعل زم یا متعدی، زم است »فعل کمکی« به عنوان هویت دستوری مستقلی به فرهنگهای فارسی افزوده شود
کلید واژگان: هویت دستوری, فعل همکرد, فعل کمکی, معنای رویدادی, مقوله نقشی -
فرایند پیاپی سازی افعال پدیده کم وبیش مبهم و بحث برانگیزی است و بسیاری از زبان شناسان کوشیده اند تا ویژگی های این ساخت های نحوی را تبیین کنند. اغلب پژوهشگران در این نکته هم سخن اند که ساخت فعل های پیاپی به توالی دو یا چند فعل اطلاق می شود که به مثابه محمولی واحد عمل می کنند و نمی توان میان شان حروف عطف هم پایه و ناهمپایه آشکار یا پنهان درج کرد. در مقاله حاضر، از منظر برنامه کمینه گرا، به بررسی ویژگی های نحوی افعال پیاپی در فارسی می پردازیم و نشان می دهیم که دو یا سه فعلی که معمولا در چنین ساخت هایی حضور می یابند و از جمله در تولید جملات حال و گذشته مستمر به کار می روند، دست کم دارای یک موضوع درونی یا بیرونی مشترک اند و مشخصه های فعلی یکسانی دارند (شامل زمان، شخص وشمار، نمود و وجه). بااین همه، یافته های پژوهش تصریح می کنند که افعال پیاپی در فارسی محدود به نمود دستوری ناقص نیستند و این ساخت ها در حضور فرافکن نمود کامل و در جملات حال و گذشته کامل نیز تولید می شوند (مانند: او گرفته بود خوابیده بود). در این میان، پرسش اصلی این است که اگر ساخت های یادشده زنجیره ای از فعل ها را تشکیل می دهند، چه نوع اشتقاق نحوی را می توان به آنها نسبت داد. در پژوهش حاضر به پیروی از بیکر و استوارت (2002) استدلال می کنیم که در این ساخت ها فعل های دستوری مانند «گرفتن» و «داشتن» که از معنای واژگانی خود تهی شده اند و رفتار نحوی متفاوتی با افعال کمکی فارسی دارند، در ذیل یک گروه نمود فرعی (نمود کامل یا نمود ناقص) به گروه نمود اصلی جمله متصل می شوند. این سخن بدین معناست که افعال پیاپی در فارسی در ساختاری ادات گونه به بند اصلی افزوده می شوند.کلید واژگان: ساخت فعل های پیاپی, فعل دستوری, فعل کمکی, نمود ناقص, نمود کاملThe process of verb serialization is rather vague and controversial and many linguists have tried to explain the features of these syntactic constructs. Most scholars agree that a serial verb construction (SVC) is a sequence of verbs which act together as a single predicate, without any overt or covert marker of coordination and subordination. Within the framework of Minimalist Program, in this paper we investigate the syntactic properties of the Persian SVCs consisting of two or three verbs that seem to share at least a single internal or external argument and to receive the same verbal features (including tense, phi features, aspect and mood), as found in the present and past progressive sentences. However, the findings of the research state that the Persian SVCs are actually not limited to progressive aspect but it is also found in the present and past perfect structures (e.g. “u gerfte bud xābide bud” lit: S/he had taken had slept). The main question is: If serial verb constructions form chains of verbs, what kind of structural configuration can be attributed to them? Following Baker and Stewart (2002), we claim these structures arise when one or two AspPs (i.e. ProgPs or PerfPs) are adjoined to the main AspP of the sentence, while the grammatical verbs, such a “gereftan” (to take) and “dāstšn” (to have) appear to be different from Persian auxiliaries on syntactic grounds. This conclusion treats serial verb constructions as adjoining structures.Keywords: Serial Verb Construction, Grammatical Verb, Auxiliary Verb, Progressive Aspect, Perfect Aspect
-
Tense is one of the inherent inflectional features or categories of the verb. Languages vary in the number of morphological tenses they express. Many languages make a distinction between the past, present and future. But tripartite tense distinctions are not at all universal. Some languages have only two distinct tenses, such as past vs non-past (i.e., present-future), or future vs non-future (i.e., past-present). The former is the situation in many New West Iranian languages and dialects. Spoken Persian also lacks the future tense. Whereas many Central Plateau dialects only mark past and nonpast in terms of tense, fewer distinguish a future tense, and even fewer (e.g., Abyanei and Tarei) make finer tense distinctions, such as proximate (indicated by inflection of the main verb) vs distant future (expressed by periphrasis). This article studies the future constructions in the two mentioned central dialects.
-
تاکنون فعل و گروه فعلی زبان فارسی با توجه به رویکردهای مختلفی، چون برنامه کمینه گرا، نظریه وابستگی و جز آن مورد بررسی و توصیف قرار گرفته است. تحقیق حاضر تلاش دیگری است در جهت توصیف ساخت های تحلیلی فعلی در چارچوب دستور واژی نقشی. در این مقاله، در ابتدا مفاهیم و اصول پایه ای این دستور به طور اجمالی بیان شده است و سپس با توجه به این مفاهیم و امکانات دستور واژی نقشی، سعی شده است تا با ارائه قواعد عام ساختهای تحلیلی فعلی توصیف شوند. این قواعد عام، شباهت نقشی و نحوی فعل های کمکی/ معین را به صورت مطلوبی نشان می دهند و کاملا در راستای شباهت تکوینی این افعال هستند.کلید واژگان: دستور واژی نقشی, ساخت تحلیلی, فعل, فعل کمکی
-
بی گمان، اصطلاحات دستوری به تنهایی کمک چندانی در آموختن زبان بیگانه نمی کنند، اما باید توجه داشت که چنانچه دستور زبانی، به هر دلیل، به زبان فارسی نوشته شود، باید تفاوت های میان اصطلاحات دستوری این دو زبان نیز در نظر گرفته شوند تا خوانندگان دچار لغزش نشوند. بیشتر نویسندگان دستور آلمانی در ایران، آلمانی دانهای ایرانی اند که گاهی در برگردان اصطلاحات دستوری دچار خطا شده اند، امری که می توان در مقوله خطای معنایی بررسی کرد و در زمینه آموزش زبان به کار گرفت. بررسی تاثیر احتمالی اصطلاحات دستوری در سرعت یا کیفیت فراگیری زبان در این مقال نمی گنجد. جستار پیش رو، برآن است تا با بازتاب نمونه هایی چند از خطاهای رایج در دستور زبان های آلمانی نگاشته شده به زبان فارسی، به بررسی تباین کلی اصطلاحات دستوری در دو نظام زبانی بپردازد.
کلید واژگان: دستور زبان, تحلیل خطا, حرف تعریف, فعل کمکی, زمان های دستوری, اصطلاحات دستوریMany researchers believe that grammatical terminology has no spontaneous influence in the procedure of language learning. This study is trying to say that if German grammar is to be translated to Persian, the translator should take into consideration the differences between German and Persian grammatical terminology. Otherwise, the reader will face a serious challenge in comprehending the translated objects. What this research is going to focus on is a symptomatic inaccuracy. Persian language is the first language of all translators whose works involve translating from German into Persian. It would be a mistake to ignore this fact that these translators usually make mistakes in translating German grammatical terminology into Persian. This mistake exerts on the process of teaching and/or learning German language. This article tries to investigate comparatively the grammatical terminology of both the German and Persian language mentioned in works translated into Persian.Keywords: Grammar, Auxiliary Verbs, Articles, Grammatical Tenses, Grammatical Terminology, Analysis of Mistake -
The grammatical verb bayyen ‘to become’ is found in two apparently different structures in Saravi dialect, i.e. unaccusative structures and passive sentences. Adopting a minimalist perspective, in the former structures, traditionally called copula sentences, the light verb bayyen is preceded by a non-verbal element which could be nominal, adjectival, or prepositional, and in the latter structures the auxiliary verb bayyen, appearing in the head of functional PassP, follows the past participle form of a transitive verb. Based on the empirical and theoretical evidences, the present study shows that these two structures are identical and there is no passive structure and passive projection in Saravi. This conclusion means that the light verb bayyen ‘to become’ cannot be considered as an auxiliary verb in Saravi. In sum, this grammatical verb is only used as a light verb in an unaccusative complex predicate, headed by a non-verbal element.Keywords: unaccusative predicate, complex predicate, little vP, Passive Phrase, light verb, auxiliary verb
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.