به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « محمدتقی بهار » در نشریات گروه « ادبیات و زبان ها »

تکرار جستجوی کلیدواژه «محمدتقی بهار» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • حمید سلیمانی خواه*، محمد منصور
    در این مقاله نویسندگان بر آن بوده اند تا پیوند دو مفهوم ملیت و دیانت را در شعر دوره مشروطه با تکیه بر شعر سید اشرف الدین حسینی  و محمدتقی بهار، تحلیل کنند. این جستار در پی پاسخگویی به دو سوال اصلی است: آیا مفهوم گرایش ملی در اساس با جهان بینی دینی در محدوده تحقیق حاضر در تقابل و تضاد است؟ و ارتباط دو مفهوم ملیت و دیانت در محدوده تحقیق حاضر چگونه و  با چه عناصر و مصادیقی نمود پیدا کرده است؟ راجع به اهمیت تحقیق باید خاطرنشان کرد که یکی از مسائل جدی در جامعه امروز، بحث ارتباط ملیت و دیانت با یکدیگر است و در محدوده تحقیق حاضر و پرسش های پژوهش به ویژه سوال دوم، تاکنون پژوهشی مستقل انجام نشده است. بعد از تحلیل اشعار شاعران مورد نظر از جهت توجه به مفاهیم ملیت و دیانت، مشخص شد که این مفاهیم نه تنها در مقابل هم نیستند؛ بلکه در پیوند و تعامل با هم هستند و این پیوند در قالب مصادیقی چون پیوند عنصر ملی وطن با دین و پیوند عنصر ملی مظاهر تاریخ و فرهنگ ملی با عنصر دینی اسوه های دینی خود را نمایان کرده است. روش تحقیق حاضر از نوع تحلیل محتوا با رویکرد توصیفی - تحلیلی بوده است.
    کلید واژگان: ملیت و دیانت, شعر دوره مشروطه, سید اشرف الدین حسینی, محمدتقی بهار}
    Hamid Soleymanikhah *, Mohammad Mansor
    The current article seeks to analyze the bond between nationality and religion in the poetry of the constitutional era with an emphasis on Muhammad Taghi Bahar’s and Seyed Ashrafuddin Husseini’s Poetry. It also attempts to provide answers to the following questions. First, is the notion of national orientation in conflict with the religious worldview, albeit within the limits of the current research? Second, how and with what elements is the link between religion and nationality within the scope of current research manifested? Given this research's significance, it is worth noting that one of the critical issues in the contemporary world is the relationship between nationality and religion. No independent study has explored the relationship between religion and nationality, addressed the questions of the present study, especially the second question. The research approach of the current study is based on content analysis conducted via the descriptive-analytical method. The analysis of the poets’ poetry regarding religion and nationality has indicated that nationality and religion do not oppose each other. Instead, they are interrelated and mutually interact. Their relationship incarnates itself in the bond between not only the national element of the home country and religion but also the national element of historical-cultural manifestation and the element of religious role models.
    Keywords: Nationality, Religion, Poetry Of Constitutional Era, Muhammad Taghi Bahar, Seyed Ashrafuddin}
  • رضا قنبری عبدالملکی*، آیلین فیروزیان پوراصفهانی

    مقاله حاضر بر مبنای نظریه «گرامشی» و به شیوه تحلیل محتوا نوشته شده است و هدف آن، تحلیل گفتمان «بهار» در جمهوری نامه اوست که توامان هم هژمونی و هم ضد هژمونی را تولید می کند. بهار به عنوان یکی از روشن فکران حقیقی در مرکز تقابل گفتمان های جمهوریت و ضد جمهوریت قرار دارد که شدیدا یک تقابل گفتمانی ایدیولوژیک است. ایدیولوژی، زبان را به شیوه های مختلف و در سطوحی متفاوت پنهان می سازد. نویسندگان در این جستار نشان خواهند داد که زبان ایدیولوژیک بهار، چگونه در پس ساختار بیرونی شعرش پنهان شده است. هژمونی، نوعی از رهبری فکری و فرهنگی است که طبقه حاکم آن را بر اکثریت جامعه اعمال می کنند. در این میان، گروه های ضد هژمونیک نیز از گفتمانی برخوردارند که با ارزش های عموما پذیرفته شده حکومت در تعارض قرار می گیرد. گفتمان حاکم برای پیشبرد پروژه های خود به دنبال کسب هژمونی است و گروه های حاشیه ای نیز راهبردهایی را برای هژمونیک کردن گفتمان خود طراحی می کنند. بهار در این شعر که در بردارنده دو معنای کاملا متضاد است، در ظاهر با گفتمان جمهوریت رضاخان موافقت دارد؛ اما در باطن با کمک شگردهای زبانی، نظم سیاسی جدید او را به چالش کشیده است. آیرونیک بودن ساختار معنا در شعر مورد مطالعه، به مسئله «تناقض متنی» انجامیده که مورد توجه نویسندگان این جستار قرار گرفته است.

    کلید واژگان: گفتمان, قدرت, ایدئولوژی, هژمونی, محمدتقی بهار, گرامشی}
    reza ghanbari abdolmaleki *, ailin firooziyan

    Hegemony is generally defined as a kind of intellectual-cultural leadership that is applied to the majority of people by a dominant group. In the meantime, the anti-hegemonic groups have a kind of discourse that it conflicts with the accepted values of the government. In order to advance goals, the dominant discourse tries to gain hegemony; and the marginal anti-hegemony groups also design some strategies to hegemonized their discourse. This study uses the content analysis method based on Antonio Gramsci's theory of hegemony in order to analyze the discourse of Malekalshara's Republic poem in which he produces both hegemony and anti-hegemony. In this poem which has two different meaning, Malekalshara apparently agrees with Reza Khan's Republican discourse, but in fact he challenges Reza Khan new political order through language strategies implicitly. The two different semantic faces of a text structure, leads to textual contradiction which is taken into the consideration in this poem. This article studies the hegemonic process of the republican system by approaching the bahar discourse and also examines Reza Khan's behaviors in cultural hegemonic processes in order to create a new political order. Our theoretical foundation for entering the channel of discussion, as stated earlier, is Antonio Gramsci's hegemony theory.

    Keywords: discourse, power, ideology, hegemony, Malekalshara, Gramsci}
  • حسین محمدصادقی، زهرا باباسالاری*، مریم پرهیزکاری، نغمه حسینی
    زمینه و هدف

    این مقاله به بررسی شناختی مجاز در اشعار شاعر معاصر ایران، محمدتقی بهار میپردازد. در این پژوهش، با اتخاذ دیدگاه شناختی مجاز (لیتلمور، 2015) که برای مجاز از دیدگاه شناختی نقشهای ارجاعی مستقیم، برجسته‌سازی و تفسیری، ارجاع درون‌متنی و انسجام، ارجاع برون‌متنی، کنش گفت غیرمستقیم، رابطه‌سازی و ایجاد گروه های گفتمانی، حسن تعبیر، اغراق، کنایه، ابهام، ارزیابی، ایدیولوژی، موضع گیری و خلاقیت قایل شده است، به تحلیل انتقادی شناختی مجاز در اشعار ملک‌الشعرا بهار پرداخته میشود تا مشخص شود کدام مجازهای مفهومی با چه بسامدی در اشعار او بکار رفته است.

    روش مطالعه

    در این پژوهش، تقسیم‌بندی دوازده‌گانه علاقه‌های مجاز براساس چهارچوب نظری لیتلمور (2015) از دیدگاه شناختی در دیوان اشعار محمدتقی بهار با روش تحلیلی توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. همچنین در پژوهش حاضر، در امر توصیف، از توزیع فراوانی و درصد استفاده شده است.

    یافته‌ها

    براساس شواهد موجود از اشعار بهار، تمامی دوازده نقش مجاز در ابیات ملاحظه گردید. این موضوع، تاییدی بر گفته زبانشناسان شناختی است که معتقدند مجاز در سراسر زبان جاری و ساری است. بهار در مجموعه اشعار خود، به میزانهای مختلفی از هریک از دوازده نقش مجاز بهره برده است.

    نتیجه گیری

    نتیجه این بررسی نشان میدهد سه نقش پربسامد در اشعار بهار «نقش ارجاعی مستقیم»، «برجسته‌سازی و تفسیری» و «کنش‌گفت غیرمستقیم» و کم‌بسامدترین نقش مجاز «رابطه‌سازی و ایجاد گروه‌های گفتمانی» است.

    کلید واژگان: زبانشناسی, معنی شناسی, مجاز, محمدتقی بهار, لیتلمور}
    H. Mohammad Sadeghi, Z. Babasalari*, M. Parhizkari, N. Hosseini
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

    The present article is going to make a survey on methonemy in Bahar’s Poems based on Littlemore’s (6413) point of view. From this cognitive model, 12 functions are mentioned for metonymy: 1. Referential; 2. Highlighting and construal; 3. Illocutionary functions of metonymy; 4. Relationship; 5. Anaphoric reference, cohesion and coherence; 6. Exophoric reference building and the establishment of discourse communities; 7. euphemism; 8. Hyperbole; 9. irony; 10. Vagueness; 11. Evaluation, ideology, and positioning; & 12.Creativity

    METHODOLOGY

    This study has been done based on critical_discreptive method. In this study, all methonymy’s functions are surveyed in Bahar’s Poems and then calculated, in order to identify which conceptual methonomy with how much frequency has been used.

    FINDINGS

    The result showed that the poet has been used all 12 metonymies in his poems with different percentage.

    CONCLUSION

    We found three most used roles “referential functions, highlighting and construal, illocutionary functions” and the least used one with the least frequency “relationship-building and the establishment of discourse communities”. The other finding showed that these methonymies are used for transferring poet’s messages like patriotic value and religious ideas, for different group of addressees.

    Keywords: Cognitive linguistics, Cognitive Semantics, Metonymy, Malk Alshoara Bahar, Poem}
  • معصومه نعمتی قزوینی*، اسماعیل اروج زاده
    حبسیه یا زندان نامه، یکی از شاخه های ادب غنایی است که معمولا در قالب شعر و به ندرت نثر، به نگارش در می آید. محتوای حبسیات، شکایت از ظلم و بیداد، تلخی روزگار، رنج دوری از خانواده و یار و دیار، تنگی و تاریکی دخمه زندان، بدرفتاری زندانبانان  و یا ابراز بی گناهی و ناامیدی از آینده و مانند اینهاست. این پژوهش مبتنی بر روش کتابخانه ای در جمع آوری داده ها به تحلیل و مقایسه زندان سروده های دو شاعر معاصر عرب و فارسی یعنی احمد سحنون و محمد تقی بهار پرداخته است. هر دو شاعر افزون بر مشابهت های دینی و فرهنگی به دلیل اشتغال به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی، برهه ای از زندگانی خود را در زندان سپری کرده و اشعاری را در حوزه ادبیات زندان از خود به یادگار گذاشته اند. یافته های این پژوهش که در چارچوب مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و با هدف معرفی و کشف بخشی از زوایای ناشناخته ادبیات دو کشور الجزایر و ایران انجام شده، نشان می دهد زندان سروده های دو شاعر از جهت محتوایی در قالب محورهای مشترکی مانند توصیف فضای زندان، ابراز بیگناهی، شکایت از روزگار، دعوت به صبر و یادکرد دوستان و از جهت سبکی در قالب ویژگی هایی مانند به کارگیری زبان طنز و نماد، به کارگیری اوزان سنتی شعر و تلمیح به آیات و احادیث شکل گرفته است.
    کلید واژگان: ادبیات غنایی, زندان سروده, آزادی, احمد سحنون, محمدتقی بهار}
    Masoumeh Nemati Ghazvini *, Esmail Orogzadeh
    Prison literature is one of the branches of lyric literature. The contents of prison literature, which is generally written in verse, include complaints about cruelty, bitterness of times, suffering separation from family, country, and loved ones, tightness and darkness of prison cells, prison guards’ mistreatment, and expression of innocence and disappointment with the future. Employing a descriptive-analytic approach based on library research method of gathering data, this study analyzes and compares prison poems of two contemporary Arab and Iranian poets, namely Ahmed Sahnoun and Mohammad-Taqi Bahar. In addition to religious and cultural similarities, they spent a part of their lives in prison due to political activities and wrote some prison poems. Sahnoun’scollection Hesad al-Sajn includes twenty-seven prison poems and Bahar’s Prison Report includes twenty-eight. Both of these works are considered as valuable documents of their lifetime. The findings of this  comparative research, which is done in order to introduce and reveal some hidden parts of the literature of the countries of Algeria and Iran, indicate the similarity of the prison poems of these poets as they both, in terms of content, discuss common topics such as describing the atmosphere of prison, expression of innocence, complaining about time, asking for patience, and remembering friends, and, in terms of style, adopt common features including comic and symbolic language, usage of traditional poetic meters, and allusion to Koranic verses and Hadith. The main difference between the poems is their attitude toward imprisonment conditions. Bahar depicts the physical atmosphere of prison more precisely and sometimes uses vulgar words, indicating the intensity of his grief and anger and finally tries to set himself free by writing an apology. On the contrary, while expressing his innocence and grief for imprisonment, Sahnoun asks himself to have more patience and never turns to writing an apology or using vulgar language.
    Keywords: Lyric literature, Prison poem, Freedom, Ahmed Sahnoun, Mohammad-Taqi Bahar}
  • بررسی تطبیقی مولفه های هویت ملی و قومی در اشعار محمدرضا شبیبی و محمد‬تقی بهار
    ابوالحسن امین مقدسی*، تغیرید زعیمیان

    هویت به معنای هستی و وجود است و وجود شامل مجموعه ویژگی‌هایی است که باعث تشابهات و تمایزات یک موجود نسبت به سایر موجودات می‌شود. هویت به اعتبار وصفی که در پی آن می‌آید، یا فردی است یا جمعی. هویت جمعی به اقسام مختلف ‫سیاسی، فرهنگی، ملی، قومی، دینی و... تقسیم می‌شود. هویت ملی و قومی از انواع هویت جمعی است و به معنای احساس همبستگی با اجتماع بزرگ ملی و قومی، آگاهی از آن، احساس وفاداری به آن و فداکاری در راه آن است. وطن، زبان، دین، تاریخ و میراث... از مولفه‌های هویت ملی‌‌ قومی هستند. اهمیت حفظ هویت ملی‌ قومی،‫ زمانی دوچندان می‌شود که در معرض خطر و تهدید باشد. ادبیات یکی از بسترهای‫ حفظ هویت به شمار می‌رود که در این بستر، ادیبان همواره تلاش‌های ادبی بسیاری مبذول‫ داشته‌اند. در بررسی تطبیقی عوامل هویت‌ساز از دو شاعر مسلمان و ملی‌گرا با ویژگیهای شخصیتی و خانوادگی مشابه وشرایط سیاسی، اجتماعی و دینی همسان بهره‫ جستیم که بازتاب مولفه‌های هویت ملی و قومی در اشعار آنان به‌وضوح دیده می‌شود. دو شاعر نامبرده، یکی اهل عراق (محمدرضا شبیبی) و دیگری، اهل ایران (محمدتقی بهار) است. این پژوهش به روش ادبیات تطبیقی از نوع تاریخی (تکاملی) و توصیفی‌ تحلیلی، و بر اساس اصول مکتب آمریکایی‫ صورت پذیرفته‌است تا وجوه تشابه میان این دو شاعر را با توجه به حوادث روزگار آن‌ها ‫و به لحاظ فکری و شخصیتی به چالش بگذارد.

    کلید واژگان: هویت, هویت ملی و قومی, عوامل هویت بخش, محدرضا شبیبی, محمدتقی بهار}
  • رحیم انصاری پور*

    بی‌شک «عشق به وطن» از مهم‌ترین امور مهم و مضامین حساسی است که شاعران به آن می‌پردازند و در واقع، یکی از ارکان مهم شعر شاعران به شمار می‌آید و در اعماق وجود بیشتر مردم نیز جای دارد. این حس میهن‌پرستی و وطن‌دوستی در طول تاریخ بشری در میان همه اقوام و ملل به اشکال گوناگونی رواج داشته‌است. این مقاله که به روش توصیفی تحلیلی نوشته شده، به مضمون «وطن» در شعر محمد ماغوط و استاد بهار می‌پردازد. محمد ماغوط از شعرا، نویسندگان و بزرگان ادبیات معاصر عربی و از پیشوایان و پایه‌گذاران شعر نثر محسوب می‌شود که اهل سوریه است، اما بخشی از عمرش را در لبنان سپری نموده‌است. ملک‌الشعرا بهار از برجسته‌ترین شاعران و نویسندگان دوره مشروطه و نیمه نخست سلطنت پهلوی است. نتایج نشان می‌دهد که هر دو شاعر تحت تاثیر شرایط بد جامعه، اشعار سیاسی و وطنی خویش را سروده‌اند که با سرودن اشعار وطنی، حس وطن‌دوستی مخاطبان را تحریک می‌کردند و بذر نفرت از دشمنان را در دل آنان می‌کاشتند. هر دو شاعر در دوره‌های سخت استعمار، فقر، محرومیت، فساد، ظلم، زندگی خویش را آغاز نمودند و هر دو از اوضاع سیاسی حاکم زمان خود شرایط مشابهی داشتند.

    کلید واژگان: ادبیات تطبیقی, محمد ماغوط, محمدتقی بهار, شعر, وطن, استعمار}
  • رضا موسی آبادی، مهدی نوروز *، بتول فخر اسلام
    اوضاع خاص سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه، سبب ظهور شاعرانی شد که مهم ترین مضامین شعری آن ها، اشعار وطنی و مهم ترین دغدغه شان، مبارزه با نیروهای مستبد داخلی و خارجی بود که استقلال و آزادی کشور را به مخاطره می افکندند. یکی از این شاعران بنام آزادی خواه، محمدتقی بهار ملقب به ملک الشعراء است که اشعارش آکنده از اندیشه های وطن پرستانه است. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی به ترسیم و بررسی بن مایه های گوناگون ادب پایداری دراشعار ملک الشعراء بهار بپردازد. برآیند تحقیق نشان از آن دارد که دیوان محمدتقی بهار را مضامینی چون: استعمارستیزی، یادکرد از قهرمانان ملی و مذهبی، وطن پرستی، دعوت به بیداری و ایستادگی در برابر استبداد و استعمار، القای امید به آینده روشن، دعوت به اتحاد وستایش آزادی و آزادگی تشکیل می دهد که هر یک از این موارد با ویژگی های خاص خود، نشان دهنده جلوه هایی از ادب پایداری در اشعار محمدتقی بهار می باشند که با زبانی صریح و آشکار به آن ها پرداخته شده است.
    کلید واژگان: ادبیات پایداری, محمدتقی بهار, ادبیات عصرمشروطه, استعمار ستیزی}
  • هما رفیعی مقدم*، رحمان مشتاق مهر
    حبسیه، شعری است که شاعر در زندان، واکنش های حسی، روحی و معرفت شناختی خود را با تخیلی که درگیر مفهوم تهدیدآمیز حبس است در زبانی ویژه بازنمایی می کند. مکانمندی زندان، هم شاعر را به بدن و ذهن تهدید شده معطوف می کند و هم معرفتی را می سازد که «زندان» در آن یک «ابر نشانه» است. گفتمان زندان با نسبتی که شاعر با جهان و «امر اجتماع» دارد، ساخته می شود. از اینرو در تبیین شعر حبسیه جهان پیشامدرن که تاییدگر قدرت های اجتماعی و سیاسی حاکم است و حبسیه های معاصر که علیه قدرت و در بافتی از ادبیات مقاومت بازنمایی شده است، دو گفتمان زندان را پدید می آورد. این مقاله می کوشد با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی، و با توجه به آرای لاکلا و موفه دو گفتمان «سنتی» و «مدرن» زندان را با تکیه بر شعر مسعود سعد و حبسیه های دو شاعر معاصر، فرخی یزدی و بهار بررسی کند تا چرخش های گفتمانی آن آشکار گردد. در گفتمان حبسیه سرایی سنتی، تقدیرگرایی، «گره گاه» این گفتمان است. عناصری که در این گفتمان مفصل بندی شده اند، جدا از اینکه زیست جهان شاعر را باز نمایی می کنند به مثابه ساختاری نمادین، پیوند ارزش ها و کنش های اجتماعی را با قدرت منتشر در جامعه نشان می دهند. اما در حبسیه های مدرن، گفتمان زندان به مثابه «اعتراض سیاسی» است. بنابراین گره گاه اعتراض سیاسی، عناصری چون قانون، آزادی، مبارزه و مشروطه را تقسیم بندی می کند؛ در این وضعیت، گفتمان زندان علیه نظم سیاسی موجود قرار می گیرد تا بتواند در مقابل ساختارهای متصلب قدرت، مقاومت و نظم سیاسی آزادتری را پیشنهاد کند.
    کلید واژگان: حبسیه, گفتمان زندان, مسعود سعد, فرخی یزدی, محمدتقی بهار}
    Homa Rafiei Moghadam *, Rahman Moshtagh Mehr
    "Habsiyeh” is a kind of poem written by a poet in prison to represent its sensory, spiritual, epistemology interactions, which are involved with its imagination to show his threatening  position in prison by using a special language. The prison “landmark” either draws the poet to the threatened body and mind, or forms the cognation in which the "prison" is a "supernatural". prison discourse is formed in the poem  according to his related social affairs and the world. Accordingly, in explanation of the poem of “Habsiyeh”, we face with two types of prison discourse which at first is pre-modern world poet whose poem confirms the governing of the social and political powers, and the second is poet representing of the contemporary “Habsiyeh” whose poem is against the power and in a context of resistance literature. In this article, by using a critical discourse analysis method and with special attentions to Laclau and Mouffe points of views is tried to investigate two prison discourse in the poetry of Masood Saad  and also “Habsiehs” of another two contemporary poets known as FarrokhiYazdi and Bahar to reveal their discourse circumstances. In the traditional discourse of “Habsieh”, fanaticism is the core of this discourse. The elements that are articulated in this discourse, represent the poet's worldly life as a symbolic structure, social acts involved with the governing power.  But in the modern “Habsieh” poets, prison discourse is a political protest; therefore, the core of political protest is articulated by elements such as law, liberty, struggling and constitutionalism.
    Keywords: Habsieh, Prison Discourse, Masood Saad Salman, FarrokhiYazdi, Malakoshoaraie Bah}
  • وحید سبزیان پور*، پیمان صالحی
    حسرت گذشته های شیرین و تقابل زمان حال با آن ها، «نوستالژی» نام دارد. این درد کهن که با هبوط آدم (ع) شروع می شود، از دیرباز، درون مایه بسیاری از آثار ادبی را به خود اختصاص داده است. بهار و زهاوی، دو شاعر معاصر ملی گرای ایران و عراق که از استبداد و ستم حاکمان روزگار خود، ناله سر داده و در راه رسیدن به آزادی، دچار رنج های بسیاری؛ از جمله تبعید، زندان، محرومیت از حقوق و... شده اند، به فراخور مناسبت های مذکور، اشعار زیادی را از سر حسرت سروده اند. از رهگذر ادبیات تطبیقی، نوستالژی سیاسی و علل و عوامل بروز آن را در شعر بهار و زهاوی، مورد بررسی قرار داده ایم؛ نتایج نشان از نزدیکی بسیار زیاد اندیشه های سیاسی - اجتماعی آنان دارد؛ به طوری که در موارد زیادی، به نقطه مشترک می رسند. اما حضور بیشتر بهار در صحنه سیاست و داشتن سمت هایی چون وزارت معارف و نمایندگی مجلس و دانش گسترده تاریخی – ادبی او به عنوان یک محقق برجسته و استاد دانشگاه، باعث توجه ویژه وی به مسایل سیاسی – اجتماعی ایران و حتی جهان شده؛ لذا نوستالژی سیاسی در اشعار بهار، نمود کامل تر و جامع تری نسبت به اشعار زهاوی دارد. عاملی که حبس و تبعیدهای متعددی را برایش به همراه داشته است.
    کلید واژگان: محمدتقی بهار, جمیل صدقی زهاوی, ادبیات تطبیقی, شعر سیاسی, نوستالژی}
    Vahid Sabzianpour*, Peyman Salehi
    Regrets for the sweet past and its contrast with the present is called "Nostalgia". This old pain that started with the fall of Adam has been the theme of many literary works from old times. Bahar and Zahawy, the two nationalist contemporary poets of Iran and Iraq who did not like the tyranny and oppression of the rulers of their times and had suffered from exile, prison, deprivation of rights etc. have composed a lot of poems for each of the mentioned occasions. This is a comparative study of the political nostalgia and its origin in the poems of Bahar and Zahawy. The result shows the very near resemblances in the social-political ideas of the two poets. However, Bahar's presence in the political scene and his different occupations as the Minister of Culture and a member of the parliament, and also his extensive knowledge of history and literature as an outstanding scholar and university professor makes his political nostalgia more comprehensive than that of Zahawy’s.
    Keywords: Muhammad Taghy Bahar, Jamil Seghy Zahawy, Comparative literature, Political poetry, Nostalgia}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال