جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « eternity » در نشریات گروه « ادبیات و زبان ها »
تکرار جستجوی کلیدواژه «eternity» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
اسطوره جاودانه شدن از رهگذر مفاهیم، روایات و تمثیل های اسطوره ای و با رویکردی رمزی و تاویلی در قالب ژانرهای مختلف ادبی بروز و ظهور پیدا کرده است که در این مقاله در ژانر عرفانیبررسی می شود. این پژوهش،اسطوره هایی همچون بازگشت ازلی، بازگشت به وحدت، اسطوره ابرمرد و اسطوره دایره را که گریزگاهی به جاودانگی در بطن آن ها وجود دارد از نگاه اسطوره شناسی تبیین می کندو حرکت از اسطوره به سمت عرفان و تغییر عناصر و ساختار اسطوره ای در اندیشه عرفانی مولویرا با رویکردی تاویلی و با روشی تحلیلی- استنادی نمایان می سازد.کلید واژگان: جاودانگی, ازلیت, نامیرایی اسطوره ای, وحدت اسطوره ای, اسطوره دایره, عشقhe said. Through the concepts of eternal myths, traditions and Tmsyl¬Hay Astvrh¬Ay and mystic approach and interpretation in different literary genres appear, that in this paper is made in the genre of mystical review.The study, Astvrh¬Hayy as eternal return, a return to unity, superman myth and the myth of immortality within them there is a circle that escape from My¬Kndv move from myth to explain Astvrh¬Shnasy look toward mysticism and change elements Astvrh¬Ay structure in Rumi's mystical thoughts citation analytical method makes visible.
Rumi's mystical approach and interpretation Yad¬Shdh Astvrh¬Ay themes reflected in his poems and thoughts can be reproduced Vhdt¬Grayanh he Jan¬Mayh this Astvrh¬Ha the spirit of the mystical concepts through mythology, he said.Keywords: Immortality, eternity, immortality Astvrh?Ay, Unity Astvrh?Ay, myth circle, Love -
این مضمون که کسی به غار، چاه، گودال، قبر، زیر زمین و... می رود و در آنجا عروج می کند و غایب می شود یا زندگانی ابدی می یابد و تا رستاخیز زنده می ماند/ می خوابد تا در آخرالزمان ظاهر شود، نمونه های مختلفی در روایات حماسی- اساطیری، آیینی- اعتقادی و تاریخی دارد. بهرام پنجم ساسانی (ملقب به بهرام گور) هم- که ظاهرا به مرگ طبیعی درگذشته- در داستانهای متعدد پایان کارش در غار یا گنبدی ناپدید می شود و یا به چاه و مرداب یا شوره زار می افتد و پیکرش را نمی یابند. احتمالا این روایات نیز مبتنی بر بن مایه مذکور است و ایرانیان که می پنداشتند بهرام گور پس از اتمام شهریاری دادگرانه اش غایب شده و زنده به آسمان رفته است تا در روز رستاخیز باز گردد و برای پیروزی فرجامین نیکی بستیزد، افسانه هایی پرداخته اند که در آنها بهرام همچون کیخسرو و دیگر همتایان منجی و جاویدانش در غار یا چاه ناپدید می شود. شاید تصور چنین سرنوشت داستانی و آیینی برای او به دو دلیل بوده است. نخست تبدیل شخصیت تاریخی بهرام گور به شاه- پهلوانی حماسی- اساطیری و محبوب در روایات و معتقدات ایرانیان که هم دلیر بوده است و هم رعیت پرور و دیگر، هم نامی او با یکی از نجات بخشان رستاخیزی زرتشتی یعنی بهرام ورجاوند و جابه جایی برخی خویشکاری های بهرام های نامدار در سنت داستانی و تاریخی ایران که موجب انتقال نقش آخرالزمانی بهرام ورجاوند به بهرام گور شده است.کلید واژگان: بهرام گور, غار, چاه, غیبت, جاودانگی, منجی آخرالزمانیBoostan Adab, Volume:8 Issue: 2, 2016, PP 27 -60In some epic- mythological, ritual and historical narrations a person (king. Hero, saint and etc) goes to cave, well, pit, grave, under world and etc (appearances of earth ś pit/ grave) and ascends/ disappears in that place or become immortal and sleeps to end of the world for appear in that time. This subject is a worldly motif. Bahrām V (entitled Gōr) probably dead with normal death but in numerous stories about his end of life, he disappears in cave or dome and falls in well, lagoon or salt- marsh and is vanished. Probably these narrations are based on mentioned motif and Iranian people believe that Bahrāme gōr has ascended to heaven and he will return in Resurrection and fights for final victory of charity/ justice. Perhaps this idea/ believe has created for two reasons. First, conversion of Bahrām ś personality to epic- mythological king- hero in Iranian tradition. Second, his homonymy with Bahrāme varjāvand (one of Zoroastrian savior) and displacement of some functions of famous Bahrāms in Iranian narrations.Keywords: Bahrāme gōr, cave, well, disappear, eternity, apocalyptic savior
-
تمنای جاودانگی از دیرباز، در رویکرد فرجام نگر اندیشه ی بشری، ناب ترین، دلنشین ترین و شاید، غم انگیزترین ترانه ای بوده است که در ادوار مختلف تاریخ، بن مایه و عصاره ی برجسته ترین غزلواره های آفرینش را در ذهن نوع بشر برساخته است و پرداختن بدین مفهوم نه تنها در دوران معاصر در ادبیات مشرق عربی و بویژه نزد سرایندگان مکتب تموز، امری دلکش و گریزناپذیر می نماید بلکه از گاه سرودن اسطوره ی گیلگمش و جستجوی گیاه جاودانگی نیز مطرح بوده است تا روایت آرمان بازگشت جاودانه ی انسان در ادیان خداباور و تا اندیشه ی عین الحیاه و چشمه ی آب زندگانی...
در این نوشتار، پدیدآور بر آن است تا بر بنیاد نقد اسطوره گرا به خوانش موردپژوهانه ی آن دسته از مرگ- نگاره های عبدالوهاب البیاتی دست یازد که در نای هستی، نوای جاودانگی و بازگشت را زمزمه می کنند و از ژرفای هستی مرگ آلودشان، حضور عشتار و بازگشت جان هستی را به جسم خزان زده ی خاک و ساکنان غریبش نوید می دهند؛ در این راستا نمود تمنای جاودانگی در سروده های بیاتی بر بنیاد برجسته ترین الگوهای ایزدبانوی گیاهی اسطوره ی کهن باززایی در میان رودان/ عراق کنونی در جستار حاضر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
برآیند فرجامین این جستار نشان می دهد که از میان سرایندگان مطرح کننده ی مفاهیم رستاخیزی در ادبیات معاصر عربی، بیاتی، برجسته ترین شاعری بوده است که این مفهوم را مطرح نموده است از آن رو که وی در چکامه های رستاخیزی خویش، تنها تداعی گر اساطیر کهن نیست بلکه آفرینشگر اساطیری دیگرگونه در عصر جدید است.
«مقاله ی حاضر مستخرج از طرح پژوهشی نگارنده به شماره 27826 مصوب دانشگاه فردوسی مشهد می باشد».کلید واژگان: جاودانگی, مرگ, ایزد, بانوی گیاهی, عشتار, عبدالوهاب البیاتیIn human thought ultimate-looking approach, eternity inclination has been the purest, the most pleasant and maybe the most sorrowful melody since the ancient times. This has created the essence and the abstract of the most prominent odes of creation in human mind. Dealing with this concept appears an enchanting and inescapable case not only in contemporary age in Arabic eastern literature and especially before Tamooz school poets but also from the time of Gilgamesh Epic and search for eternity herbals to the desire for human eternal return in God-believer creeds and life water stream thought or Ayn al-hayat.
Drawing from the mythological criticism, the present article tries to read as case studies those groups of Abd Al-Vahhab Al-bayyatis writings on death in which eternity songs and reexisting poems are uttered and from the very deep and sorrowful and deathline existence promises Ishtar presence and return of existence soul and life spirit to the earth outhomnal corpse and its alien residents. Given the above, the eternity inclination in Al-bayyatis poems will be reviewed in this research on the basis of the most prominent patterns of herbal goddess of old myth of rebirth and resurrection of Iraqs people (Mesopotamie in old times). The results of this study show that among the poets raising the resurrection and eternal return concepts in the contemporary Arabic literature, Bayyati is the most prominent poet who has focused on this concept. Hence, he is not the only the poet who conveys and recalls old legends in his resurrection ballads, but also a creator of another kind of mythology in the new age.
*This essay is derived from the author's research with nomber 27826 advocated by Ferdowsi University of Mashhad.Keywords: Eternity, Death, Herbal Goddess, Ishtar, Abd, Alvahhab Al bayyati -
مهمترین ویژگی اسطوره ها، قداست و جستجوی ازلیت در قالب روایت است، که طی آن، ضمیر ناخودآگاه و رویای جمعی بشر با زبانی زیبا و برپایه ادبیت (literariness) بازنمایی می شود. اصولا اسطوره ها بر پایه فطرت آدمیان شکل می گیرند و در هر دوره سیلانی دارند و در ذهن و زبان مردم جاری می شوند. از این روی باید اسطوره را فصل جدایی ناپذیر ادبیات دانست. تجلی اسطوره در عرصه ادبیات دو گونه رخ می دهد: گاه، به صورت پاره روایت یا عبارت، جوهره یا مفهوم اسطوره منتقل می شود. قسم دیگر این ظهور، بر مبنای جوشش طبیعی اسطوره است که ذهن خلاق ادیب طراز اول با آن ارتباط برقرار می کند و به صورت روایت و یا آفرینش اسطوره، در متن جلوه می کند. در این صورت ادیب و هنرمند، موضوع متن را از حالت هنجار و متعارف خارج کرده، به آن جنبه ماورایی می دهد تا اسطوره بیافریند. گونه دوم یعنی آفرینش اسطوره در عرصه تاریخ ادبیات فارسی در شعر نوابغی چون فردوسی، مولوی، حافظ و دیگران درخور مشاهده است و پس از قرن هشتم، در ادبیات فارسی پس از حافظ کم رنگ و کم مایه می شود. در پژوهش حاضر دلایل فرود و کم رنگ شدن اسطوره در این برهه از تاریخ ادبیات فارسی، بازکاویده شده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است و برپایه چهارچوب نظری رهیافت تحلیل گفتمان استنباط صورت خواهد گرفت که با توجه به بافت موقعیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پیوند آن با موقعیت ادبی این دوره، مساله تحقیق کاویده و تحلیل می شود. اجمالا نتیجه تحقیق نشان می دهد که در این دوره، به دلیل تحولات سیاسی- اجتماعی، تهاجم مغول و پس از آن تیموریان و نبردهای مذهبی صفویان، از بین رفتن مراکز فرهنگی – علمی و مهاجرت اهل دانش و فرهنگ به هند، گسست از سنت شعر فارسی، افت نشاط و ذوق پروری در جامعه عصر صفوی، عامیانه شدن ادبیات و دور شدن از هنر ناب ادبی، کاربرد اسطوره در ادبیات کم رنگ شد، این ویژگی در درونمایه و محتوای اشعار این دوره درخور بررسی است.
کلید واژگان: اسطوره, تداوم اسطوره, شعر فارسی پس از حافظ, حماسه های ملی, شعر دوره صفویThe most important features of the public myths are sanctity and eternity in the form of narrative which are presented through a nice language. Myth in literature has been manifested in two different ways. In its first form it is partially narrative and in its second form it emerges by the intuitive knowledge of the poets. The creative minds of the great literary figures interact with their wisdom and produce the stories. After great poets like Ferdowsi, Moulavi and Hafez, such kind of myth in Persian language has been less produced. In this study the reasons behind such reduction has been investigated. A descriptive and discourse approach within a theoretical framework has been used in this study. Also cultural, political and social reasons of this reduction have been reviewed. These reasons mainly can be due to Mongal invasion, the Safavid religious disputes, lack of cultural and scientific centers and finally the immigration of noble people to India. It is worth mentioning that the effects of myth on other aspects of human life like culture, art, architecture and painting can be traced which shows the transferable nature of myth.Keywords: Myth, Persian Poetry after Hafez, Sanctity, Eternity -
إن التکرار لمشاهده ما فی الطبیعه من الروعه والجمال ینتهی عاده إلی نسیان قیمه مشاهدتها والتغافل عنها فی کثیر من الاحیان، إلا ان هناک شعراء ذوی اخیله مجنحه ینظرون إلی الطبیعه ویدهشون بجمالها فکانهم یکشفونها لاول مره. کما ان من الشعراء من یتاثر بالطبیعه ویستلهم بها اکثر من غیره.فیتجلی فی صوره الشعریه اهم میزات الطبیعه وهی اللون، والصوت، والحرکه، ومن بین هذه المیزات الثلاثه إن للحرکه مکانه متمیزه متفوقه فی الصوره الشعریه.فإن الصورهالشعریه متی ما خلت من الحرکه، خلت من الجمال اونقصت منه ولم یکتب للشعر عندئذ بالتمتع والخلود. والعوامل المهمه التی تعطی الصوره حرکه او تزیدها، منها: منح الحیاه والشخصیه الإنسانیه إلی ما لا حیاه له، ومنها استخدام الفعل المضارع، والطباق، والمقابله، والتشبیه، والاستفاده من میزات الالفاظ، والحروف، والاوزان، وما إلی ذلک.
کلید واژگان: الحرکه فی الصوره, منح الحیاه, منح الشخصیهThere are imaginative poets who have a look to nature and get astonished for their beauty and as if are observed for the first time.There are also some poets which are deeply inspired and get deeper insight by important factors of nature like color, sound and dynamism.Dynamism is superior to the others. When poetic images are free of dynamism, they are deprived of beauty thus they are no more enjoyable and eternal.Keywords: dynamism, Poet, image, beauty, eternity
نکته
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.