جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "phase theory" در نشریات گروه "ادبیات و زبان ها"
تکرار جستجوی کلیدواژه «phase theory» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
در سنت دستور زایشی، پدیده حذف یا زدایش، ساخت های گوناگونی را دربرمی گیرد که در آن ها عناصر پیش بینی پذیر نحوی ذیل شرایط خاصی از اشتقاق زدوده می شوند. از سرآغاز نظریه اصول و پارامترها، یافت تعمیمی که بتواند همه گونه های حذف را تبیین کند، یکی از مسائل بنیادین زبان شناسان بوده است. مقاله حاضر می کوشد تا در چارچوب کمینه گرایی فازبنیاد گامی به سوی این هدف بردارد و تبیین جامعی از انواع مختلف حذف در جملات زبان فارسی به دست دهد. برای این منظور، نخست به مهم ترین موارد حذف در پیشینه پژوهش نگاهی می افکنیم و تبیین های مختلف از این پدیده زبانی را ارزیابی می کنیم. سپس به معرفی سامانه متمم ساز شکافته و بررسی فرافکن های نقش نمای فراتر از گروه زمان می پردازیم تا از این طریق، فرافکنی را که در زبان فارسی هسته فاز بالایی را تشکیل می دهد، بیابیم. بررسی شواهد زبانی نشان می دهد در فارسی، مانند زبان آلمانی، عناصر متمم سازی مانند «که» و «تا» در هسته گروه ایستایی تولید می شوند و سپس به هسته گروه عامل ارتقا می یابند و بنابراین، گروه ایستایی را باید نقطه فاز بالایی تلقی کرد که برخی از فرایندهای حذف را در درون ساختار بند موجب می شود. در ادامه این مبحث، توصیفی تفصیلی از انواع حذف در درون جمله به دست می دهیم و می کوشیم ساخت های محذوفی همچون کافت، شبه کافت، ارتقای گره راست، حذف گروه فعلی، بندزدایی، پی پرسش و خرده پاسخ را براساس رویکرد کمینه گرا تحلیل کنیم. سرانجام در بخش پایانی پژوهش استدلال می کنیم که انواع حذف درون بند بر فرافکن فاز پایینی (vP) یا فاز بالایی (FinP) اعمال می شوند و هسته ها و/ یا سازه هایی را از اشتقاق نحوی می زدایند. این تحلیل با تکیه بر فرایندهای پسانحوی حذف و ادغام صرفی توضیح می دهد که چرا در محمول های مرکب فارسی، جزء غیرفعلی محمول می تواند حفظ یا حذف شود.کلید واژگان: حذف, گروه ایستایی, سامانه متمم ساز شکافته, نظریه فاز, ادغام صرفیEllipsis phenomena or deletions, in traditional generative terms, involve a number of cases where otherwise expected syntactic material goes missing under some conditions. How to formulate a generalization that can explain all types of deletion has been a central question since the dawn of Principle and Parameters Theory. The present study endeavored to take a step towards this goal within the framework of phase-based minimalist syntax in order to provide a comprehensive explanation of various types of ellipsis in Persian clauses. To achieve this, at first, the main issues of ellipsis were outlined and the success of the different accounts available in the literature were evaluated. Then, the split-C system was introduced and the functional projections dominating the Tense Phrase were examined in order to identify the projection that forms the upper phase in Persian. The empirical evidence shows that, similar to German, the typical complementizers like “ke” (that) and “ta” (in order to) are generated in the head of Finite Phrase (FinP) in Persian and then raises to the head of the Force Phrase (ForceP), thus, the FinP should be considered the upper phase, which triggers some deletion processes in the clause structure. Following this proposal, it was tried to provide a detailed description of the types of deletion within the clause and attempted to analyze the deleted structures such as gapping, pseudogapping, Right Node Raising, VP-ellipsis, sluicing, tag-question, and sentence fragmentation based on the minimalist approach. Ultimately, in the final section of the research, it was argue that the different types of deletion within the clause apply to the lower phase (vP) or upper phase (FinP) and eliminate the heads and/or constituents from the syntactic derivation. This analysis, relying on the post-syntactic operations of deletion and morphological merger, explains why in complex predicates, the non-verbal element can be either retained or deleted.Keywords: Ellipsis, Finite Phrase, Split-C System, Phase Theory, Morphological Merger
-
زبان شناسان درباره چگونگی عملکرد فرایند حذف در جملات دارای فعل مرکب در زبان فارسی اختلاف نظر دارند و تحلیلی جامعی در این خصوص وجود ندارد. برخی از این زبان شناسان معتقد هستند که براساس فرایند حذف شاهد حذف موضوع[1] هستیم، در مقابل برخی دیگر بر این باورند که حذف گروه فعلی به همراه ابقای فعل کوچک[2] حاصل فرایند حذف است. با توجه به دوگانگی ذکرشده در مطالعات پیشین و همچنین ناکارآمدی آن ها در تبیین سایر جملات دستوری، این پژوهش بر آن بوده است که براساس رویکرد پویا به نظریه فاز در نحو کمینه گرا و براساس آرای بشکوویچ (2005; 2013; 2014) تحلیلی نو از این فرایند زبانی ارایه کند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در این چارچوب نظری، آنچه در جملات دارای گروه فعلی مرکب حذف می شود نه حذف موضوع است و نه حذف گروه فعلی با ابقای فعل کوچک، بلکه سازه محذوف در جملات دارای گروه فعلی مرکب فاز یا متمم فاز است.
کلید واژگان: حذف موضوع, حذف گروه فعلی, ابقای فعل, فاز پویا, فعل مرکب, زبان فارسیThere is neither a general agreement among linguists nor any comprehensive works on how the process of deletion works in sentences with complex predicates in Persian. In this connection, on the one hand, due to the elimination process, a group of linguists believe that the very problem is concerned with argument ellipsis, On the other hand, others believe that the deletion of the light Verb stranding VP-ellipsis is the result of the deletion process. Considering the duality mentioned in the previous studies and also their ineffectiveness in explaining other grammatical sentences containing complex predicates with deleted constituents, this research is an attempt to provide a new analysis of this linguistic process. In so doing, the present research is grounded upon the dynamic approach to phase theory in minimalist syntax and specifically Bošković's approach (2005; 2013; 2014). The findings of this research indicate that what is deleted in the sentences containing complex predicates is the result of neither an argument ellipsis nor a light Verb stranding VP-ellipsis. But the deleted constituents in the sentences with the complex predicates are either a phase or the complement of a phase.
Keywords: Argument Ellipsis, Verb Phrase Ellipsis, Verb Stranding, Phase Theory, Complex Verb, Persian Language -
در ساخت های ارگاتیو در کوهمره سرخی انضمام مشاهده می شود که دستور زایشی اخیرا در قالب نظریه فاز و ساخت سازه بی برچسب به توجیه آن ها می پردازد. کوهمره سرخی دارای صورت هایی مانند «ام گفت» است که واژه بست تنها در صورت گذشته متعدی به قبل از فعل می چسبد. تولید این صورت و صورت های مشابه در قالب حرکت V به T و انضمام قابل توجیه شده است. در این گویش V فاز تشکیل می دهد و T هم دارای مشخصه T است هم مشخصه فعلی. مشخصه فعلی عامل اصلی حرکت است. در مرحله بعد انضمام در مرحله پسانحوی و حذف مشخصه ها صورت می گیرد. واژه بست ها به صورت مشخصه قابل تعبیر هستند و V به عنوان هسته فاز می تواند با آن انضمام حاصل کند. انضمام از طریق افزوده گری انجام می گیرد و برچسب چیزی که انضمام می شود نباید متفاوت از میزبان باشد. به موضوع در قالب ساخت سازه بی برچسب نگاه شده است. حرکت به T در بخش نحو صورت می گیرد و انضمام در بخش منطقی صورت می گیرد. این پدیده در سایر زبان های دنیا نیز مشاهده شده است. فاز بودن vP در ساخت های ارگاتیو می تواند دلیل تقابل ساختی آن ها با سایر ساخت ها باشد.
کلید واژگان: افزوده, انضمام, حرکت, نظریه فاز, واژه بست, ساخت سازه بی برچسبIn Koohmare Sorkhi dialect, ergative constructions can be viewed in terms of recent phase theory and bare phrase syntax in generative view. Koohmare Sorkhi includes canonical forms such as “om goft” in which a clitics is added to the left part of the verb in past accusative constructions. The production of this form and other similar forms can be justified in the framework of phase theory as well as incorporation. In this dialect, V is considered as phase head and T shows both V features and T features. V feature causes movement of V into T. In the next stage, incorporation works after post syntactic operation and the deleting features occur before reaching interfaces. Clitics are bundles of features, and V attracts them as phase head. The mechanism for incorporation is adjunction, and the label of clitics should not be distinct to which it is incorporated. Incorporation and movement have been viewed in the framework of bare phrase structure. Movement to T is syntactic movement and after that incorporation combines past form with clitics in logical form to produce the final form. This operation has been viewed in several languages. Introducing vPs as phases in ergative constructions can be a solution to their contrast in this structure with other structures.
Keywords: Phase theory, incorporation, adjunction, movement, clitics, bare phrase syntax -
نظریه فاز به عنوان آخرین دستاورد برنامه کمینه گرا در جهت بهینه ساختن محاسبات و اقتصاد اشتقاق زبانی مطرح شده است. چامسکی برای اطمینان از کاهش بار محاسباتی حافظه معتقد است که اشتقاق ساخت های زبانی برمبنای عملکرد فازهای مختلف انجام می شود و هرساخت نحوی در یک فازمشخص شکل می گیرد. به اعتقاد وی فازها باید تا حد امکان کوچک باشند تا بارحافظه کاهش یابد. در این نظریه، اشتقاق نحوی ساخت های زبانی به صورت مرحله به مرحله انجام می شود و پس از کامل شدن هر فاز، اشتقاق حاصل به دو سطح صورت آوایی و صورت منطقی جهت خوانش آوایی و معنایی منتقل می شود و در نهایت براساس شرط نفوذناپذیری چامسکی(2000)، تنها هسته فاز و مشخص گرهای آن برای ادامه محاسبات قابل دسترسی خواهند بود. بسیاری از زبان شناسان بر این باورند که فرآیندهای نحوی ادغام و مطابقه از شرط نفوذناپذیری فاز تبعیت می کنند. از آنجایی که نظام واژه بست افزایی ضمیری اغلب در طول تاریخ با نظام مطابقه مورد در ارتباط بوده اند ، لذا نویسندگان این مقاله برآنند تا شیوه میزبان گزینی واژه بست ها رادر زبان کردی اردلانی بر اساس نظام مطابقه مطالعه کنند. در این مقاله با بررسی داده های زبان کردی اردلانی و توصیف و تحلیل نظری میزبان گزینی واژه بست های مطابقه در آن نشان خواهیم داد که تبیین مطابقه ای واژه بست ها با اصل شرط نفوذناپذی فاز در ارتباط است.
کلید واژگان: گسترش پذیری واژه بست, گزاره های تک مفعولی, نظریه فاز, مطابقهPhase Theory has been proposed as the latest achievement of the minimalist program to optimize syntactic computation of language. Chomsky believes that the derivation of linguistic constructions follows one-phase performance to reduce the memory computing burden. At the end of each phase, part of the syntactic structure already formed undergoes the transfer to the phonological and semantic componant , with the result that the relevant part of the structure is inaccessible to further syntactic operations formed in that stage of derivation. Many linguists believe that syntactic operations of Merge and Agreement follow the phase impenetrability condition. Since pronominal clitics systems have often been extensively adapted to the Agreement system throughout history, studying the Agreement operation in a language requires studying the clitic hosts. In this paper, by examinig the Ardalani Kurdish language data and describing and theoretically analyzing the clitic hosts, we will show that the explanation of clitic agreement in Ardalani kurdish is related to the principle of phase impenetrability condition.
Keywords: Clitic Scope, Single Object Phrases, Phase Theory, Agreement -
هدف مقاله حاضر، بررسی چگونگی میزبان گزینی واژه بست ها در کردی اردلانی بر اساس نظریه فاز است و اینکه نظریه فاز تا چه اندازه در تبیین میزبان گزینی واژه بست ها در کردی اردلانی کار آمد است؟ گردآوری داده ها بر اساس شیوه های میدانی، کتابخانه ای و استفاده از شم زبانی پژوهشگران صورت گرفته است. پژوهش حاضر با تکیه بر تحلیل نظری سیتکو مبنی بر دوگانه بودن شرط نفوذناپذیری فاز به بررسی گزاره های تک مفعولی در کردی اردلانی و تحلیل نظری آن ها پرداخته است. نتیجه تحلیل نشان می دهد که میزبان گزینی واژه بست ها در کردی اردلانی به متمم فاز اول یعنی گروه فعلی هسته ای محدود است. بنابراین، عناصری که در این محدوده قرار می گیرند می توانند میزبان مناسبی برای واژه بست مطابقه باشند. از این رو، مفعول مستقیم و جزء غیرفعلی فعل مرکب بهترین انتخاب برای واژه بست ها خواهد بود. همچنین، واژه بست می تواند صفات وابسته به مفعول و قیدهای مقدار را به عنوان میزبان برگزیند، به شرط آنکه این عناصر به فاز اول محدود باشند. در این صورت واژه بست به طور نظام مند این عناصر را به منزله میزبان برمی گزیند. در بررسی محدودیت های موجود در انتخاب میزبان، قیدها محدودیت جایگاهی دارند؛ بدین معنا که اگر قید در محدوده فاز اول قرار گیرد، مانند قیدهای مقدار که دامنه محدود دارند، میزبان مناسبی برای واژه بست محسوب می شود. اما اگر خارج از محدوده متمم فاز اول باشد، یعنی قیدهای با دامنه گسترده نظیر قیدهای حالت، واژه بست نمی تواند آن را به منزله میزبان برگزیند و در صورت انتخاب، جمله غیردستوری خواهد بود. بنابراین، می توان گفت که نظریه فاز توانایی تبیین چگونگی میزبان گزینی واژه بست های مطابقه در کردی اردلانی را دارد و جایگاه اتصال واژه بست به میزبان توسط فاز تعیین می شود.
کلید واژگان: نظریه فاز, شرط نفوذناپذیری, کردی اردلانی, مطابقه, واژه بستPhase Theory has been proposed as the latest achievement of the minimalist program to optimize syntactic computation of language.The purpose of this paper is to study and analyze of Ardalani Kurdish data and to what extent phase theory is useful in explaning the clitic hosts in Ardalani Kurdish. we showed that the explanation of clitic agreement in Ardalani would follow the principle of phase impenetrability condition . Data collection was based on field methods, library and the use of researcher language intuition. We also showed through a descriptive –analytical method based on theoretical framework of Citko (2014), the derivation of the phase of transitive single object phrases in Ardalani. The clitic hosts are limited to the complement of VP core in the first phase. Therefore, the elements that are in this range can be a good host for the matching word closure. Therefore the direct object and the non-passive component of the compound verb would be the best choice for the clitic. The clitic can also choose object-dependent adjectives and adverbs as hosts, provided that these elements are limited to the first phase. In this case, the clitic systematically selects these elements as the host. We also, by examining of the construction of adverbs, showed that there is restriction on the selection of adverbs and they are locally restricted. Whenever they are in the complement of the first phase, clitic will select them, but when they are outside the first phase, they can not be selected as hosts, and if selected, the sentence will be crashed. Finally, we concluded that phase theory is capable of explaining the clitic hosts in Ardalani
Keywords: Phase theory, Phase Impenetrability Condition, Ardalani Kurdish, Agreement, Clitic -
مقاله حاضر در چارچوب برنامه کمینهگرا و نظریه فاز با روشی تحلیلی توصیفی به بررسی خروج وابستهها از درون گروههای اسمی و صفتی میپردازد. پرسش آن است که چرا خروج وابستهها از درون گروههای اسمی و برخی از گروههای صفتی مجاز نیست. هدف پژوهش کاربست نظریه فاز برای تحلیل خروج این وابستههاست. با فرض قبول عام یافته اشتراک اسم و صفت در مشخصه دستوری [N]، در این پژوهش به دو مشخصه صرفی نحوی تعبیرناپذیر [uN] و [EPP] بر روی هسته های نقشی صفتی و اسمی کوچک، یعنی a و n ، قایل می شویم. پیشنهاد آن است که هسته a در دسته نخست از صفت های زبان فارسی که خروج از درون متمم خود را مجاز نمی شمارند دارای مشخصه [uN] قوی و در دسته دوم از صفت های زبان فارسی که خروج از درون متمم خود را مجاز می شمارند دارای مشخصه [uN] ضعیف و مشخصه [EPP] قوی است. در دسته نخست، هسته A به جایگاه هسته نقشی a جابهجا می شود و ضمن بازبینی مشخصه [uN] قوی که بازتاب آن تظاهر کسره اضافه روی صفت است، مشخصه تعبیرناپذیر [EPP] هسته a را نیز بازبینی می کند. در دسته دوم حرکت A به a در بخش صورت منطقی انجام می گیرد، اما مشخصه قوی [EPP] بر روی هسته a مستلزم خروج از درون متمم آن در نحو آشکار می شود. در مورد عدم امکان خروج متمم هسته های اسمی نیز تحلیلی متناظر با دسته نخست از صفات فارسی ارایه خواهد شد.
کلید واژگان: نظریه فاز, خروج, حوزه کسره اضافه, شرایط فاز بر روی فاز, شرط نفوذ ناپذیری فازهاThe present article is based on the minimalist program and the descriptive – analytic method. It will discuss the extraction of dependents out of noun and adjective phrases in Persian. The question is why dependents of one group of adjective phrases can extract and the structure after the extraction remains grammatical unlike the other group of adjectives phrases out of which the extraction leads to ungrammaticality. The other question is why in all noun phrases in Persian extraction of all dependents are prohibited. The purpose of the research is to apply new approach of phase theory and to analyze the extraction in noun and adjective phrases in Persian phrases based on it. We found out that for the adjective phrases in Persian we have two different structures. In one of them there is a strong uninterpretable N feature [*-uN] and also a weak [EPP] feature on the head of the functional projection (aP) which is located above (AP). Because of the existence of the strong uninterpretable N feature [*-uN] on the head of the functional projection (aP), the adjective (A) moves overtly to the functional head (a) to check and delete the feature. The phonetic realization of that feature checking is the appearance of Ezafe on the head of the Adjective, moreover; because the [EPP] feature on the functional projection (aP) is weak it leaves no motivation for the dependent to move overtly to the spec of (aP). The other type of adjective phrases in Persian has weak [-uN] feature and a strong [*EPP] feature on the head of (aP) so there would be no overt movement of (A) to (a) due to weakness of the feature [-uN] and also there would be overt movement of dependent to spec (aP) to check the [*EPP] feature in a spec – head relation without violating (PIC). On the other hand the extraction of dependents out of a noun phrases always leads to ungrammaticality. This is because the head of the functional projection (nP) located above (NP) has no [EPP] feature so the dependent of (N) has no motivation to move to the edge of (nP).
Keywords: Phase theory, Extraction, Ezafe domain, Phase over phase condition, Phase impenetrability condition -
مقاله ی پیش رو درصدد است تا با تکیه بر امکانات نظری مفهوم فاز تحلیلی کمینه گرا از ساخت های کنایی نشاندار در گویش هورامی بدست دهد. در این راستا پس از اشاره به ویژگی های رویکرد مشخصه بنیادی که پیش تر برای توجیه خصوصیات منحصر بفرد این دسته از ساخت های زبانی در هورامی ارائه شده و نیز معرفی سازوکارهای دخیل در نظریه ی فاز، در نهایت تحلیل جدیدتری از ساخت های مورد بحث در سایه نظریه فاز بدست داده خواهد شد. مقایسه ی تحلیل های نظری فوق نشان می دهد که قائل شدن به مفهوم فاز و الزامات نظری مترتب بر آن نظیر شرط نفوذناپذیری فاز و صرف نظر از فرضیه ی گرو متمم ساز گسسته و فرافکن های بیشینه ی مبتدا و تاکید که در قالب تحلیل های مشخصه بنیاد این ساخت ها پیشنهاد داده شده اند، تصویری موجزتر و اقتصادی تر از فرایند اشتقاق نحوی ساخت های کنایی نشاندار ارائه می دهد. به لحاظ نظری دستاوردهای مقاله ی حاضر را می توان به مثابه ی تاییدی بر اهمیت اعمال ملاحظات مربوط به نظریه ی فاز در تعیین روند کلی فرایند اشتقاق نحوی ساخت های زبانی در چارچوب برنامه ی کمینه گرا دانست.
کلید واژگان: هورامی, ساخت های کنایی نشاندار, فرضیه ی گروه متمم ساز گسسته, فاز, شرط نفودناپذیری فازLanguage Research, Volume:5 Issue: 2, 2015, PP 113 -132The present paper seeks to present a minimalist account for the derivational process of marked ergative constructions in Hawrami in terms of Phase Theory (Chomsky 2000, 2001, 2004; Radford 2009; Citko2014). This phase-based approach is compared to the former feature-based approach advocated by Karimi Doustan and Naghshbandi (2011). It is argued that using Phase Theory and its related mechanisms and conditions like Phase Impenetrability Condition on the one hand and ignoring Split Cp Hypothesis (Haegeman and Gueron 1999) and the related Focus and Topic projections on the other hand would end up in a more optimal and economic explanation. From a macro theoretical viewpoint the results of this paper lend more empirical support to effects of Phase Theory on generating more optimal explanations in the framework of Minimalist ProgramKeywords: Hawrami, Marked Ergative constructions, Split Cp Hypothesis, Phase Theory, Phase Impenetrability Condition -
در این مقاله، شیوه عملکرد ساخت ه ای پرسشواژه ای ساده و مرکب را در زبان فارسی، براساس نظریه فاز[1] مبتنیبر آخرین دیدگاه چامسکی[2] (2001 و پساز آن) بررسی کردهایم. هدف از این پژوهش، ارزیابی شیوه تحلیل و نوع نگرش این رویکرد در بررسی اینگونه ساخت ه است. بررسی ساخت های پرسشواژه ای نشان می دهد که زبان فارسی مشتملبر دو نوع جمله پرسشی بدین شرح است: نخست، پرسشواژه واقع در جای اصلی[3]؛ دوم، پرسشواژه حرکت کرده[4]. بررسی نوع اول نشان میدهد که حرکت درسطح منطقی در زبان فارسی، با اینگونه حرکت در زبان انگلیسی، متفاوت است. زبان فارسی دربرابر محدودیت های نحوی، حساس است و درسطح منطقی، رفتاری همانند حرکت آشکار پرسشواژه (حرکت نحوی) دارد؛ بنابراین، چنین حرکتی در زبان فارسی، حرکت آشکار عملگر پرسشی[5] تلقی می شود و اشتقاق اینگونه جمله ها با حرکت عملگر پرسشی، امکان پذیر است. بررسی نوع دوم، بیانگر آن است که حرکت پرسشواژه در زبان فارسی، در دو جایگاه متفاوت روی می دهد: نخست، گروه کانونی[6] و دوم، گروه منظوری[7].
کلید واژگان: نظریه فاز, جمله پرسشواژه ای, پرسشواژه در جای اصلی, پرسشواژه حرکت کردهIn this article, the simple and complex wh-questions are examined in Persian in the framework of Phase Theory (Chomsky 2001, 2005 & 2007).The objective is the evaluation of this approach and its method of analysis in these type of sentences. This study shows Persian has two types of wh-questions: a) wh- in- situ b) displaced wh. The study of the first group shows that LF movement in Persian is different from LF movement in English. It involves Overt Operator movement. It syntactically shows the same behavior as overt movement. The study of the second group supports this assumption that Displaced wh can occupy two different positions, Focus Phrase or Force phrase.
Keywords: Phase Theory, wh-questions, wh-in-situ, displaced wh
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.