به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « مداخله نظامی » در نشریات گروه « علوم سیاسی »

تکرار جستجوی کلیدواژه «مداخله نظامی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • امیر نیاکوئی*، امیر رهام شجاعی

    اروپا با حمله روسیه به اوکراین در فوریه 2022 شاهد بزرگترین درگیری نظامی پس از جنگ جهانی دوم بود. بررسی وقایع و شکاف های داخلی این کشور از یک سو و همچنین بررسی متغیر اوکراین در تعاملات بین روسیه و آمریکا وکشورهای اتحادیه اروپا از سوی دیگر می توانند در تبیین و تشریح چرایی رویارویی و تقابل نظامی روسیه و اوکراین مفید واقع شود. در این مقاله با بهره گیری از مولفه های نظریه واقع گرایی تهاجمی، زمینه ها و عوامل مداخله نظامی روسیه در اوکراین و همچنین نقش سایر قدرت های موثر یعنی آمریکا و کشورهای بلوک اتحادیه اروپا در شکل گیری این بحران و تداوم آن، بررسی خواهند شد. سوال اصلی پژوهش این است که هر یک از بازیگران موثر، در قبال شکل گیری بحران اوکراین و تداوم آن چه نقشی داشته اند؟ سوال فرعی پژوهش نیز این است که واقع گرایی تهاجمی تا چه اندازه و در چه ابعادی موفق به تبیین این بحران و زمینه های شکل گیری و استمرار آن است؟ در این پژوهش این فرضیه مورد سنجش قرار خواهد گرفت: گسترش ناتو در طی چند دهه به سمت شرق و عدم ایجاد توازن در روابط با شرق و غرب از سوی مقامات کیف و همچنین تلاش روسیه برای افزایش سهم خود از قدرت جهانی و بازیابی قدرت سابق خود در جهت تبدیل شدن به هژمون اروپا، زمینه های شکل گیری بحران را فراهم کرده و استمرار این بحران نیز به دلیل اتخاذ سیاست آتش بیاری معرکه و طعمه گذاری و تحریک برای فرسایش از سوی آمریکا بوده است.

    کلید واژگان: اتحادیه اروپا, بحران اوکراین, رئالیسم تهاجمی, مداخله نظامی, ناتو}
    Amir Niakoee *, Amir Roham Shojaee

    Europe witnessed the largest military conflict since World War II when Russia invaded Ukraine in February 2022. Examining the internal events and divisions of this country on the one hand, as well as examining the changes in Ukraine in the interactions between Russia and America and the European Union countries, on the other hand, can be useful in explaining the and military confrontation between Russia and Ukraine. In this article, using the components of the aggressive realism theory, the contexts and factors of Russia's military intervention in Ukraine, as well as the role of other effective powers, namely the United States and the European Union, in the formation of this crisis and its continuation will be investigated. The main question is, what role did each of the effective actors play in the formation of the Ukraine crisis and its continuation? The hypothesis of the research is that the expansion of NATO to the east over several decades and the lack of balance in relations with the East and the West by the authorities of Kiev, as well as Russia's attempt to increase its share of global power and regain its former power in order to become a hegemon. Europe has provided the grounds for the formation of the crisis. The continuation of this crisis was also due to the adoption of American policies in line with the erosion of Russia and Europe.

    Keywords: Offensive Realism, Europian union, military intervention, NATO, Ukraine Crisis}
  • مجید عباسی*

    تحولات سیاسی موسوم به بیداری اسلامی که از سال 2011 خاورمیانه عربی را فراگرفت، در یک مورد با دخالت نظامی غرب به سرنگونی رژیم حاکم در لیبی منجر شد. این دخالت نظامی در حالی بود که رژیم قذافی در سیاست ‎خارجی خود از جهت‎گیری ضدغربی به سمت مشارکت داوطلبانه با غرب متمایل شده و روابط علی الظاهر عادی گردیده بود. اما علی رغم این تغییرات، آغاز بحران داخلی لیبی به واکنش عملی و فوری ایتلاف کشورهای غربی با هدف سرنگونی قذافی منجر شد. این پژوهش ضمن مطالعه نظری سیاست خارجی لیبی در چارچوب پیش‎نظریه جیمز روزنا و با استفاده از روش توصیفی-تبیینی، در پی پاسخ به این پرسش اصلی است که چرا علی رغم اینکه قذافی در دهه آخر حکومت خود سیاست خارجی تعامل گرا و مشارکت جویانه با غرب را در پیش گرفت اما در پی آغاز خیزش مردمی، کشورهای غربی در قالب سازمان ناتو به دخالت نظامی در این کشور مبادرت کردند؟ فرضیه اصلی عبارت از این است که علی رغم در پیش گرفتن سیاست تعامل گرایی با غرب؛ عدم اعتماد میان طرفین و فقدان اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و تداوم نارضایتی های داخلی موجب شد که با آغاز بحران در لیبی، کشورهای غربی از سقوط قذافی حمایت کنند.

    کلید واژگان: شورش داخلی, ایدئولوژی, سیاست خارجی, مشارکت داوطلبانه, مداخله نظامی}
    Majid Abbasi *

    The political upheaval known as the Islamic Awakening, which has gripped the Arab Middle East since 2011, in one case led to the overthrow of the ruling regime in Libya through Western military intervention. The military intervention came as Gaddafi's foreign policy shifted from an anti-Western orientation to voluntary engagement with the West, and relations seemingly normalized. But despite these changes, the onset of the internal Libyan crisis led to a practical and immediate response by the Western coalition aimed at overthrowing Gaddafi. This study, while theoretically studying Libyan foreign policy in the framework of James Rosena's theory and using a descriptive-explanatory method, seeks to answer the main question of why Gaddafi pursued an interactive and participatory foreign policy with the West in the last decade of his rule. But after the beginning of the popular uprising, the Western countries in the form of NATO began to intervene militarily in this country? The main hypothesis is that despite pursuing a policy of interaction with the West; Lack of trust between the parties and the lack of social, economic and political reforms and the continuation of internal discontent led the Western countries to support the fall of Gaddafi as the crisis in Libya began.

    Keywords: Domestic Insurgency, Ideology, foreign policy, voluntary participation, military intervention, Counterinsurgency}
  • علی دلدار*، محمود جلالی، لیلا رئیسی

    موضوع مشروعیت مداخله نظامی و مشروعیت مقام دعوت کننده از جمله موضوعات بحث انگیز در جهان معاصر است. این نوع مداخلات به لحاظ نظری و مصداق های عملی در اسلام و غرب دارای تفاوت هایی است که بررسی نشده است. بنابراین مشروعیت مداخله نظامی و مشروعیت مقام دعوت کننده در هاله ای از ابهام است. حال سوال این است که: مشروعیت مداخله و مشروعیت مقام دعوت کننده در اسلام و غرب برچه مبنایی است؟(سوال). در غرب در دعوت به مداخله مساله کشور و مشروعیت مقام دعوت کننده مطرح است، اما در اسلام مساله دین کشوری که دعوت شده ملاک است(فرضیه). لذا در نوشتار پیش رو نگارنده با روش تحلیلی و تطبیقی(روش) در صدد به تصویر کشاندن مشروعیت مداخله نظامی با مشروعیت مقام دعوت کننده است(هدف). که کشورهای غربی عضو شورای امنیت بیشتر بصورت سلیقه ای و متفاوت، توام با اهداف سیاسی عمل کرده اند و کشورهای اسلامی نیز دین کشور دعوت شده را مدنظر قرار نداده اند(یافته ها).

    کلید واژگان: مشروعیت حکومت, مداخله نظامی, مشروعیت مداخله نظامی, مقام دعوت کننده, رضایت}
    Ali Deldar *, Mahmud Jalali, Leila Raisi

    The issue of the legitimacy of military intervention and the legitimacy of the inviting authority are among the most controversial issues in the contemporary world. These types of interventions have theoretical and practical examples in Islam and the West with differences that have not been studied. Thus, the legitimacy of military intervention and the legitimacy of the inviting authority are in a haze. Now the question is: What is the basis of the legitimacy of the intervention and the legitimacy of the inviting authority in Islam and the West? (Question). In the West, the issue of country and the legitimacy of the inviting authority are at stake in the call for intervention, but in Islam, the issue of the religion of the country being invited is the criterion (hypothesis). Therefore, in the leading article, the author uses an analytical and comparative method (method) to portray the legitimacy of military intervention with the legitimacy of the inviting authority (goal). Western member states of the Security Council have acted more tastefully and with different political goals, and Islamic countries have not considered the religion of the invited country (findings).

    Keywords: Legitimacy of Government, military intervention, Legitimacy of military intervention, Inviting authority, consent}
  • دیدخت صادقی حقیقی*
    در 16 مارس 2014 طی یک رفراندوم که با حمایت و مداخله نظامی روسیه برگزار شد، کریمه اعلام استقلال نمود و بطور یک جانبه از اوکراین جدا شد و بلافاصله مورد شناسایی روسیه قرار گرفت. سپس پارلمان کریمه خواهان الحاق به روسیه گردید و در زمانی کوتاه قرارداد الحاق را با روسیه منعد نمود و عملا به روسیله پیوست. مقامات روسیه و کریمه برای توجیه اقدامات خود به اصول حقوق بین الملل، از جمله حق تعیین سرنوشت مردم کریمه و بطور ضمنی به تئوری انفصال چاره ساز استناد نمودند تا یک پایه حقوقی برای مداخله نظامی روسیه و کریمه و یک حق انفصال برای مردم این منطقه لحاظ نماید. لیکن مقارن شدن این جدایی با تحولات سیاسی در اوکراین و تسلط غرب گرایان بر حکومت کیف شائبه سیاسی بودن این جدایی را بشدت تقویت می نماید. این پژوهش مشروعیت انفصال یک جانبه کریمه از اوکراین را در چارچوب نظریات مطرح در حقوق بین الملل بررسی می نماید. هم چنین مداخله نظامی روسیه و توسل به زور این کشور در تحولات کریمه را مورد ارزیابی قرار می دهد. یافته این تحقیق حاکی از آن است که جدایی کریمه از اوکراین در چارچوب موازین حقوق بین الملل فاقد وجاهت قانونی بوده و اعمال انجام شده توسط روسیه در فرآیند جدایی و برگزاری همه پرسی برای اعلام استقلال یک جانبه کریمه، به لحاظ نقض قواعد آمره عدم”توسل به زور“و”عدم مداخله“، تخطی از حقوق بین الملل بوده و به این اعتبار اعلامیه استقلال کریمه در چارچوب موازین تثبیت شده حقوق بین الملل توجیه پذیر نمی باشد.
    کلید واژگان: انفصال چاره ساز, حق تعیین سرنوشت, انفصال یک جانبه, همه پرسی, مداخله نظامی}
    Didokht Sadeghi Hagigi *
    On 16th of March 2014 following a referendum held under support and military intervention of Russia, Crimea declared its independence and unilaterally separated from Ukraine which was instantly recognized by Russia. Then after The Parliament of Crimea called for the accession to Russia and in a short time the accession treaty with Russia was signed and practically Crimea became part of Russia. The authorities of Crimea and Russia in Justifying their actions referred to the principles of International law including self-determination of the people of Crimea and implicitly referred to the theory of remedial secession in other to build a legal base for the military intervention of Russia in Crimea and consider a right to secession for the people of this region. Coincidence of this secession with political developments in Ukraine and dominance westerners over the government of Kiev strongly enhances the political nature of this secession. This research examines the legitimacy of unilateral secession of Crimea from Ukraine within the framework of the international law Theories. Also the military intervention of Russia and the use of force in Crimea’s crises will be reviewed. the findings of this study indicate that Crimea’s secession from Ukraine does not possess any legal base and the Russia’s actions in the process of secession and holding the referendum for the independence, due to violation of the principles of Jus-Cogens Like “non intervention” and “non use of force” is considered to be a violation of international law and consequently The “Crimean Declaration of Independence” Can not be Justified in The Context of established international law.
    Keywords: remedial secession, self-determination, unilateral secession, referendum, military intervention}
  • سروش امیری *، جواد کیانی
    کشور یمن از ابتدای شکل گیری، دائما دچار بحران های داخلی و منطقه ای بوده است که می توان به جنگ های 1994 بین یمن شمالی و جنوبی و نیز تجاوز نیروی نظامی جمال عبدالناصر و سرکوب شیعیان این کشور در سال 1962 اشاره داشت. از آنجایی که یمن در جنوب عربستان، غرب عمان، شرق دریای سرخ و در شمال خلیج عدن واقع است اهمیت آن را دوچندان کرده و این کشور به تنگه استراتژیک باب المندب تسلط دارد که رگ حیاتی کشورهای شاخ آفریقا، عربستان و خصوصا کشور مصر در انتقال انرژی هست. مردم یمن از دیرباز دارای گرایش های مذهبی ازجمله تشیع و اهل سنت بوده که در حال حاضر مردم یمن اهل سنت شافعی و شیعه زیدی هستند. مذاهب اسماعیلیه و صوفی هم در ردیف های بعدی وجود دارند. مذهب اثناعشری یمن که عمدتا از جوانان این کشور هستند. در این مقاله به روش توصیفی_ تحلیلی درصدد پاسخ به این سوال اصلی هستیم؛ ریشه بحران یمن تحت تاثیر چه عواملی است که منجر به گسترش دامنه بحران گردید؟ به نظر می رسد موقعیت ژئوپلیتیک یمن و مجموع آشوب های داخلی دامنه این بحران ژئوپلیتیکی را در سطح بین المللی گسترش داده است.
    کلید واژگان: بحران, یمن, ژئوپلیتیک, ساختار سیاسی, مداخله نظامی, شکاف مذهبی, عربستان, تکثر احزاب}
    Dr. Suroush Amiri *, Javad kyani
    Yemen since the beginning of formation, internal and regional crises that we can continue to have wars between North and South Yemen in 1994, as well as military aggression and oppression of Shiites in 1962 Gamal Abdel Nasser pointed out. Since Yemen in southern Arabia, Oman West, East, Red Sea and Gulf of Aden is located in the north. The importance of the strategic Strait of Bab-el-Mandeb they have doubled and the country has mastered the lifeblood of the countries of the Horn of Africa, especially Egypt and Saudi Arabia is the transfer of energy. Yemen has long been among the Shia and Sunni religious tendencies that have already Yemenis are Sunni Shafi'i and Zaidi Shia. In this descriptive-analytic method seeks to answer the main questions are: What is the root of the crisis in Yemen is affected by factors that led to broaden the scope of the crisis? It seems geopolitical Yemen, and total chaos within the scope of the crisis Anonymous has expanded internationally.
    Keywords: crisis, Yemen, geopolitical, political, military intervention, religious gap, Saudi Arabia, the plurality of parties}
  • پیروز ایزدی
    فرانسه کشوری با پیوندهای دیرینه با منطقه خاورمیانه است. مدت زمان زیادی این کشور تحت تاثیر سیاست عربی قرارداشت. نقش فرانسه در خاورمیانه را می توان با توجه به ملاحظات ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک این کشور مورد ارزیابی قرارداد. البته، فرانسه در خاورمیانه نیز مانند سایر نقاط جهان نقش های چندگانه ای بازی می کند که گاه در تعارض با یکدیگر قراردارند. با این حال، ایده «مجد و عظمت» فرانسه که میراث «گلیسم» در این کشور محسوب می شود، هنوز بر سیاست خارجی فرانسه تاثیرگذار است. فرانسه اینک با توجه به عدم تمایل امریکا به مداخله مستقیم در امور خاورمیانه احساس می کند که میدان برای آن کشور به منظور نقش آفرینی بیشتر باز شده است و تلاش دارد با توجه به موقعیت به دست آمده به ایده «مجد و عظمت» فرانسه تحقق بخشیده و ایفاگر نقش یک «قدرت بزرگ» در صحنه خاورمیانه باشد؛ هرچند که این کشور از ظرفیت ها و ابزارهای یک قدرت بزرگ برخوردار نیست. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که فرانسه چه نقشی برای خود در خاورمیانه و شمال افریقا متصور است. فرضیه ای که نویسنده مطرح کرده عبارت است از این که فرانسه در پی ارتقای نقش خود از همکار مداخله گر به نقش یک قدرت بزرگ در زیرسیستم منطقه خاورمیانه با توجه به کم رنگ شدن حضور امریکا در این منطقه است؛ اما در عمل، این نقش با جایگاه واقعی آن همخوانی ندارد. این پژوهش جنبه توصیفی- تحلیلی داشته و گردآوری داده ها برای انجام آن به روش کتابخانه ای صورت گرفته است.
    کلید واژگان: فرانسه, خاورمیانه, شمال افریقا, نظریه نقش, گلیسم, قدرت بزرگ, مداخله نظامی}
  • الحاق کریمه به فدراسیون روسیه از منظر حقوق الملل
    حمیدرضا جمالی*، حسین خامسی پور
    الحاق کریمه به روسیه اشاره ای است به جدایی بخشی از شبه جزیره کریمه، که به عنوان بخشی از اوکراین شناسایی شده بود، و روسیه در مارس 2014، پس از عملیات نظامی، با همراهی مقامات محلی هوادار روسیه و طی یک همه پرسی، الحاق آن را به سرزمین خود اعلام نمود. فرایندی که از سوی بسیاری از رهبران و نهادها، غیرقانونی شناخته شد و تحریم هایی را نیز علیه روسیه به همراه داشت؛ اما از سوی دیگر، روسیه و هواداران روس تبار اوکراین و کریمه؛ به ویژه با استناد به نظریه مشورتی دیوان بین المللی دادگستری درخصوص کوزوو، این فرایند را در راستای اعمال حق تعیین سرنوشت و کاملا مشروع می دانند. این پژوهش با طرح این سوال که اقدام روسیه در جدایی کریمه از اوکراین و الحاق آن به سرزمین خود از منظر حقوق بین الملل چگونه ارزیابی می شود؟ به روش توصیفی- تحلیلی فرضیه غیرقانونی آن را بررسی می کند. یافته تحقیق نشان می دهد که از لحاظ حقوق بین الملل نمی توان در یک کلمه پاسخ داد که آنچه در شبه جزیره کریمه به وقوع پیوسته است، قانونی است یا غیرقانونی؛ اما این رویه می تواند در آینده، امنیت جهانی را با چالش جدی روبه رو کند.
    کلید واژگان: شبه جزیره کریمه, اوکراین, روسیه, مداخله نظامی, حق تعیین سرنوشت, الحاق, رفراندوم}
    The Annexation of Crimea to the Russian Federation from the Perspective of International Law
    Hamidreza Jamali*, Hossein Khamesipour
    Annexation of Crimea to the Russia refers to the separation of part of the Crimean peninsula, which was recognized as part of Ukraine. Russia annexed it to the mainland through a referendum after a military operation and help of pro-Russian local authorities in March 2014. A process which was considered by many international leaders and institutions as illegal and consequently sanctions were imposed against Russia. On the other hand Russia and pro-Russian Crimean people of Russian origin consider their action as legitimate and in the direction of right of self-determination. They cite the International Court of Justice (ICJ) opinion on Kosovo. The present article raises the question that how the action of Russia in separating Crimea from Ukraine and annexing it to herself can be evaluated from the perspective of international law? The methodology used in the research is descriptive-analytical. The finding of the study shows that international law cannot explain it with a no or yes answer whether this action had been legal or illegal but this practice can become a precedent which will certainly jeopardize the world security in future.
    Keywords: Crimea, Russia, Ukraine, military intervention, self, determination, accession, referendum}
  • محمدعلی شیرخانی، مهدی سبحانی
    ده سال از مداخله نظامی امریکا در افغانستان که هدف از آن مبارزه با تروریسم اعلام شده بود، می گذرد. طی این مدت نه تنها تروریسم ریشه کن نشده، بلکه فزونی یافته است. در حالی که امریکا هدف از مداخله نظامی خود در افغانستان را مبارزه با تروریسم می داند، برخی از آن به عنوان ابزار استراتژی کلان امریکا برای سیطره بر جهان یاد می کنند. این پژوهش در پاسخ به این پرسش که دلیل اصلی مداخله نظامی امریکا در افغانستان چیست و افغانستان چه مزیتی دارد که ایالات متحده هزینه های زیادی را در آن صرف کرده است؟ این فرضیه را مطرح ساخته و به بررسی آن پرداخته است که «دلیل اصلی مداخله نظامی امریکا در افغانستان، ناشی از منافع مجتمع صنعتی– نظامی ایالات متحده در ایجاد بحران و نظامی گری است».
    کلید واژگان: افغانستان, تروریسم, مجتمع صنعتی, نظامی, مداخله نظامی, نظامی گری}
    Mohammadali Shirkhani, Mehdi Sobhani
    Ten years has passed since the US military intervention in Afghanistan. Despite the initial claim of fighting terrorism as the reason for the military attack، actually terrorist activities have been accelerated ever since. Thus، the real intention of the US for the military intervention has been dubious and questioned by many political analysts. They argue، there must be other reasons for spending billions of dollars in Afghanistan by the US administration. This article examine the hypothesis that the interests of the Military Industrial Complex is the determinant factor of defining or creating ''critical situations'' as a pretext for justifying military intervention in a country like Afghanistan.
    Keywords: Afghanistan, militarism, military, industrial complex, military intervention, terrorism}
  • عبدالله مرادی*
    در روند تحولات پرشتاب سوریه، راهکارهای متفاوتی از سوی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای برای پایان بخشیدن به بحران این کشور پیگیری شده است. یکی از آن ها امکان مداخله نظامی در پرتو و به بهانه اصول حقوق بین الملل بشردوستانه مداخلات بشردوستانه، اصل مسئولیت حمایت، ممنوعیت کاربرد سلاح های کشتارجمعی است. در واقع، جبهه کشورهای غربی در بحران سوریه، تغییر وضع موجود را با سرنگونی اسد و جایگزینی یک نظام سیاسی جدید دنبال می کنند. پیش از این کشورهای غربی موفق به تصویب قطعنامه 1973 علیه لیبی در مارس 2011 شدند و با پشتوانه آن، اقدام به مداخله نظامی در لیبی نمودند. غربی ها با وجود مخالفت های کشورهایی چون؛ ایران،چین و روسیه، به دنبال نوعی مداخله نظامی در سوریه برای نیل به اهداف و منافع خود هستند. لذا همانند جنگ ناتو علیه یوگسلاوی سابق در سال 1999 و حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 و عراق در سال 2003 که نمونه های بارز مداخله یک جانبه و چندجانبه می باشند، در مورد سوریه نیز بحث درباره امکان مداخله نظامی و توجیه پذیری آن برمبنای حقوق بین الملل در محافل سیاسی و حقوقی بسیار مطرح می گردد. این پژوهش تلاش دارد تمامی توجی هات حقوقی امکانی/ امتناعی درباره بحث مداخله بشردوستانه در سوریه را مورد بحث، نقد و بررسی قرار دهد.
    کلید واژگان: سوریه, حقوق بشر, مداخله نظامی, مسئولیت حمایت, سلاح های کشتار جمعی}
    As for Syrian developments, several solutions have been introduced by regional and trans-regional players. Among them is the possible military intervention at the guise of international humanitarian law principles, the responsibility to protect and the ban on applying weapons of mass destruction. In spite of opposition by Iran, China, and Russia, the Western countries look for a military intervention in Syria to obtain their goals. Similar to the NATO intervention in the former Yugoslavia in 1999 and the US strike to Afghanistan and Iraq in 2001 and 2003, which are clear patterns of unilateral and multilateral interventions, there are debates on the possibility of military intervention in Syria justified by international law. The present article aims to assess and criticize the legal justifications for possibility or refusal of humanitarian intervention in Syria.
  • حسین علایی
    در نظام بین الملل فعلی، شورای امنیت سازمان ملل نقش بیشتری در مسائل و مناقشه ها جهانی پیدا کرده است و به عنوان یک متغیر مستقل، در سرنوشت کشورها و حاکمیت دولت ها تاثیرگذار است. از سال 2011 با شروع اعتراضات و خیزش گسترده مردم در کشورهای عربی و نقض گسترده حقوق بشر توسط حاکمان این کشورها در برخورد با مخالفان، به تدریج شورای امنیت نقش فعال تری برای خود در این نوع مسائل قائل شد. قذافی با کشتار مردم لیبی، بنیانگذار مداخله شورای امنیت در امور داخلی این کشور به دلیل نقض مکرر و نظام مند حقوق بشر شد. از سال 2011 برخی از دیکتاتورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در قفس آهنین رفتار خود گرفتار شده و هر واکنش تندی نسبت به مردم کشورشان با واکنش جامعه جهانی و به نیابت آن، با واکنش سریع و جدی شورای امنیت روبه رو می شود. هدف از این مقاله، بررسی چرایی و شیوه مداخله شورای امنیت و ناتو در بحران لیبی است. یکی از مهم ترین تغییرات در شیوه مدیریت جهانی، ارتباط تحولات لیبی با سیاست بین الملل است که در دو قطعنامه شورای امنیت علیه حکومت قذافی و پیامدهای آن تبلور یافته است. این مقاله همراهی و مداخله شورای امنیت و به تبع آن، بازیگران غربی و بین المللی را با قیام مردم لیبی از زوایای گوناگون بررسی می کند. همچنین رابطه بین صدور قطعنامه های شورای امنیت و فروپاشی رژیم قذافی را در کانون توجه خود قرار داده و دو قطعنامه صادر شده در جریان اعتراضات مردم لیبی علیه حاکم آن کشور را از زاویه تاثیر آن بر حاکمیت دولت لیبی مورد تجزیه و تحلیل محتوایی قرار می دهد.
    کلید واژگان: شورای امنیت, لیبی, مداخله نظامی, حاکمیت معمر قذافی, پیمان ناتو}
    Hossein Alaei
    The United Nations Security Council has been playing a more active role in global issues and disputes under the existing international system and influences the fate of countries and sovereignty of the states as an independent variable. Since widespread popular uprisings started to sweep through the Arab countries and due to frequent human rights violations committed by rulers of those countries in dealing with their opposition in 2011, the Security Council has been gradually assuming a more active role in these issues. By massacring the Libyan people, Qaddafi initiated the process of the Security Council’s interference in internal affairs of this country due to frequent and systematic violations of human rights. Since 2011, some dictators in the Middle East and North Africa have been trapped in the iron cage of their behavior and any violent reaction to their people has elicited the international community’s reaction as well as rapid and serious reaction of the Security Council. The goal of this paper is to explore reasons and method of intervention of the Security Council and NATO in the Libyan crisis. One of the most important changes in the global management method is seen in the relationship between the Libyan developments and international politics as embodied by two resolutions adopted by the Security Council against Qaddafi’s government and their consequences. The main goal of this research is to analyze interference of the Security Council, followed by Western and international players, in the uprising of the Libyan people from different viewpoints. This paper focuses on the relationship between adoption of the Security Council resolutions and the fall of the Qaddafi regime. It also analyzes the contents of two resolutions which were approved during the Libyan people’s protests against their ruler from the viewpoint of their impact on the sovereignty of the Libyan government.
    Keywords: Security Council, Libya, military intervention, Muammar Qaddafi's rule, North Atlantic Treaty Organization (NATO)}
  • شهروز ابراهیمی، محمدرضا صالحی، سید مهدی پارسایی
    بحرین یکی از کشورهایی است که تحت تاثیر شرایط نامساعد داخلی در ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و همچنین موج بیداری اسلامی- عربی در منطقه ی شمال آفریقا و خاورمیانه، شاهد خیزش مردمی است. در حالی که به ظن نگارندگان این مقاله، دلایل واقعی خیزش مردمی در بحرین، ریشه در عوامل داخلی و ساختاری سیاست و اجتماع در بحرین دارد، عربستان سعودی با خوانشی دیگر و با انگیزه های متفاوتی، در صبحگاه 14 مارس با اعزام نیروی نظامی به مداخله ی نظامی در بحرین دست زد. آمریکا هم در مقابل این خیزش مردمی، بنا به دلایل گوناگون تا جای ممکن سکوت کرد و در سایر موارد تنها به توصیه ی گفتگوی ملی بین مخالفان و دولت بحرین و انجام اصلاحات اکتفا کرد. این مقاله در پی پاسخ گویی به سه سوال عمده است. 1)زمینه های خیزش مردمی در بحرین چیست؟ 2) سکوت آمریکا در مقابل بحران بحرین بر اساس چه منطقی توجیه پذیر است؟ 3) انگیزه های عربستان سعودی از مداخله ی نظامی در بحرین کدامند؟
    فرضیه اصلی مقاله به شرح ذیل می باشد:مبارزه بر سر قدرت و منافع ملی در سطح کلان و منطقه ای برای آمریکا و در سطح منطقه ای و داخلی (ملی) برای عربستان، بن مایه ی رفتار آمریکا و عربستان در بحرین است. این تحقیق به صورت توصیفی – تحلیلی با ابزار کتابخانه ای انجام شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که عامل اصلی خیزش مردمی در بحرین شکاف بین دولت و ملت به واسطه ی توزیع نامناسب ثروت، قدرت و منزلت می باشد. آمریکا به دنبال استمرار تسلط هژمونیک در نظام بین الملل از طریق کنترل شریان های انرژی در منطقه ی استراتژیک خلیج فارس، تداوم پیوندهای امنیتی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از راه حضور نظامی و تعارض با جمهوری اسلامی ایران است. در یک کلام، قدرت و منافع ملی منطق سیاست آمریکا در بحرین را تبیین می نماید. از سوی دیگر ماهیت نظام سیاسی عربستان و به تبع آن ترس از تسری دموکراسی به داخل عربستان در کنار رقابت و تعارض منطقه ای با ایران، انگیزه های عمده ی ریاض در قضیه ی بحرین محسوب می شوند.
    کلید واژگان: خیزش بحرین, آمریکا, عربستان سعودی, مداخله نظامی, رقابت منطقه ای}
    Shahrooz Ebrahimi, Mohammad Reza Salehi, Syed Mohammad Parsaei
    Bahrain is one of the countries which under the impact of unsuitable political and social conditions and also under the inspiration of Islamic-Arabic awakening in the Middle East and North Africa is witnessing people’s uprising. The present paper is of the view that the real cause of people’s uprising in Bahrain is in domestic factors and the structure of society and politics of that country. Saudi Arabia with a different motivation and interpretation on the morning of 14 March dispatched its forces and militarily intervened in Bahrain. The United States also for different reasons kept silent about these developments and in other instances it merely suggested holding of talks between the oppositions and Bahraini government and implementing reforms. The present article wants to answer three basic questions: 1.What are the grounds of people’s uprising in Bahrain? 2. On what logic and basis the United States has kept silent about Bahrain crisis? 3. What are the motivations of Saudi Arabia in militarily intervening in Bahrain? The underlying hypothesis is that the struggle for power and national interest at the macro and regional level for the United States and in regional and internal level for Saudi Arabia is basis of the United States and Saudi Arabia behaviour in Bahrain. The finding of the study shows the main cause of people’s uprising in Bahrain is the cleavage between the government and people due to unequal distribution of wealth, power and position. The United States wants to sustain its hegemony in international system by controlling the lifeline of energy in strategic Persian Gulf region. In this direction the United States wants to retain its security links with the countries of Persian Gulf Cooperation Council by military presence and opposition to Islamic Republic of Iran. To sum up, power and national interests justify the logic of the United States policy in Bahrain. On the other hand, the nature of political system of Saudi Arabia and the resultant fear of expansion of democracy to Saudi Arabia along with competition and regional opposition to Iran is the main motivation of Riyadh in question of Bahrain. The present paper by a descriptive-analytical method wants to study the above issue.
    Keywords: Bahrain uprising, America, Saudi Arabia, military intervention, regional competition}
  • علی اصغر کاظمی
    در مدت کوتاهی که از رویدادهای 11 سپتامبر 2001 سپری شده است، جهان تحولات گوناگونی را نظاره گر بوده است. این تحولات بیشتر به موجب مداخله نظامی و اقدامات قهرآمیز صورت پذیرفته است و سبب جلب توجه پژوهش گران حقوق بین الملل و روابط بین الملل شده است.
    در این مقاله، نویسنده موضوع اصلی متن را به دو مورد اختصاص داده است: الف مداخله های نظامی دولت ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه از مبنای معتبر حقوقی برخوردار نیست. ب دولت ایالات متحده آمریکا در دستیابی به اهداف مورد نظر خود ناموفق بوده است. وی بر این باور است که شکست سیاست دولت ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه تنها به دلیل عدول از اصول مسلم حقوق بین الملل نمی باشد، بلکه تکبر ایالات متحده، عملیات یک جانبه این کشور و ناتوانی این کشور در شناخت تمایزات فرهنگی جهان اسلام نیز در شکست سیاست های دولت آمریکا اثرگذار است. توصیه اصلی نویسنده مقاله پیش روی این است که دولت ایالات متحده آمریکا باید در سه مرحله ی مشخص سیاست خود را در مورد منطقه خاورمیانه تغییر دهد.
    کلید واژگان: واقعه 11 سپتامبر, مداخله نظامی, خاورمیانه, یکجانبه گرایی دولت آمریکا, اعتمادسازی, دموکراسی, احساسات ضدآمریکایی}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال