به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "c. a. iran" در نشریات گروه "علوم سیاسی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «c. a. iran» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • علی محسنی فر*، مرتضی دوستی، جف دیکسون
    در دنیای امروز ورزش تعامل زیادی با سیاست های داخلی و بین المللی پیداکرده است؛ از این رو هدف از پژوهش حاضر تحلیل چالش های سیاسی مسابقات ورزش زنان کشورهای اسلامی می باشد. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ نحوه گردآوری داده ها توصیفی و آمیخته است. روش نمونه گیری، هدفمند و در دسترس بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارشناسان علوم ورزشی، کارشناسان و اساتید علوم سیاسی، اساتید جامعه شناسی، مربیان، داوران، ورزشکاران در سطح کشور بود؛ در مرحله اول پژوهش با استفاده مصاحبه با 25 نفر از جامعه آماری این چالش ها شناسایی شد. در مرحله دوم و سوم، چالش های شناسایی شده در بخش مصاحبه، توسط گروه دلفی (25 نفر) بررسی شد؛ در این دو مرحله چالش هایی که حداقل 70 درصد دارای پاسخ مثبت بودند برای مرحله بعد باقی ماندند. در مرحله نهایی رتبه بندی عوامل شناسایی شده در سه مرحله قبل با استفاده از پرسشنامه پنج گزینه ای لیکرت انجام شد. پس از جمع آوری با استفاده از تکنیک تاپسیس (TAPSIS) موردبررسی و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که قیام و تحولات در کشورهای بحرین، یمن و سوریه، مصر، تونس و دیگر کشورهای اسلامی، حمایت ایران از بهار عربی یا بیداری اسلامی در کشورهای عربی و ترس عربستان از صدور انقلاب اسلامی در کشورهای مسلمان دیگر از مهم ترین چالش های سیاسی مسابقات ورزش زنان کشورهای اسلامی می باشد. با توجه به یافته های پژوهش به مسئولان پیشنهاد می شود که با دیپلماسی ورزشی ظرفیت های لازم و بنیادی برای انتقال مفاهیم انقلاب اسلامی در روابط فرهنگی ورزشی کشورهای مسلمان داشته باشند تا درنهایت شاهد نزدیکی و اخوت کشورهای مسلمان باشیم.
    کلید واژگان: چالش های سیاسی, ورزش, زنان, کشورهای مسلمان, ایران
    Ali Mohsenifar *, Morteza Dousti, Geoff Dickson
    In today's world, sports have a lot of interaction with domestic and international politics; Therefore, the aim of this research is to analyze the political challenges of women's sports competitions in Islamic countries. This research is applied in terms of purpose and descriptive and mixed in terms of data collection. The sampling method was purposeful and accessible. The statistical population of the research included all sports science experts, political science experts and professors, sociology professors, coaches, referees, and athletes in the country; In the first stage of the research, these challenges were identified by interviewing 25 people from the statistical population. In the second and third stages, the challenges identified in the interview section were examined by the Delphi group (25 people); In these two stages, the challenges that had at least 70% positive answers remained for the next stage. In the final stage, the factors identified in the previous three stages were ranked using a five-choice Likert questionnaire. After collecting, it was examined and analyzed using the TAPSIS technique. The results showed that uprisings in Bahrain, Yemen and Syria, Egypt, Tunisia and other Islamic countries, Iran's support for the Arab Spring or Islamic Awakening in Arab countries, and Saudi Arabia's fear of issuing the Islamic Revolution in other Muslim countries were the most important. The political challenges of women's sports in Islamic countries are. According to the findings of the study, it is suggested to the authorities to address the challenges that sport diplomacy can have the necessary and
    Keywords: Political Challenges, Sports, Women, Muslim Countries, Iran
  • اعظم فولادی پناه*، محمدعلی کاظم بیگی، جمال موسوی

    حضور گسترده و نظام مند هیئت های تبشیری مسیحی در ایران، به دوره صفویه بازمی گردد. هیئت های تبشیری پروتستان نیز از دوره قاجار با هدف تبلیغ مسیحیت پروتستان به ایران آمدند. در میان هیئت های تبشیری پروتستان در ایران قاجاری، هیئت های تبشیری آمریکا قدمت و قدرت بیشتری داشتند. به همین دلیل توانستند برای مدتی طولانی در ایران حضور داشته باشند و به فعالیت بپردازند. یکی از راه های تبیین عملکرد هیئت های تبشیری مسیحی، بررسی مبانی فکری و ایدئولوژی آن هاست. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا با روش تاریخی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، مبانی ایدئولوژیکی هیئت های تبشیری آمریکایی در ایران قاجار تبیین و سپس تاثیر آن را بر رویکرد تبشیری آن ها در ایران قاجاری بررسی شود. همچنین، به این پرسش پاسخ داده شود که چرا هیئت های تبشیری آمریکا از طریق ایجاد شبکه ای از مدارس، بیمارستان ها و مراکز خدماتی به تبشیر مسیحیت در ایران قاجاری پرداختند. دستاوردهای پژوهش نشانگر آن است که هیئت های تبشیری آمریکا، بر اساس مبانی ایدئولوژیکی خاص خود، به مسیحی سازی جامعه ایرانی از طریق متمدن سازی اقدام کردند. آن ها با ابزارهایی چون مدارس، بیمارستان و نشریات طرح متمدن سازی و غربی سازی را آغاز کردند و تا پایان حضورشان در ایران از این روش پیروی کردند و آن را بسط و گسترش دادند.

    کلید واژگان: ایران قاجاری, پساهزاره گرایی, جنبش بیداری بزرگ دوم, مسیحی سازی, متمدن سازی, هیئت های تبشیری آمریکا
    Azam Fooladi, Panah *, Mohammadali Kazim-Beygi, Jamal Moosavi

    The widespread and systematic presence of Christian missions in Iran goes back to the Safavid period. Protestant evangelical missions also came to Iran from the Qajar period with the aim of propagating Protestant Christianity. Among the Protestant missionaries in Qajar Iran, the American missionaries were older and more powerful. For this reason, they were able to be present and active in Iran for a long time. One of the ways to explain the performance of Christian missions is to examine their intellectual and ideological foundations. The present study aims to explain the ideological foundations of the American evangelical missions in Qajar Iran with the historical-analytical method and using library sources, and then examine its effect on their evangelistic approach in Qajar Iran and answer the question why American missionaries spread Christianity in Qajar Iran by creating a network of schools, hospitals and service centers. The results of the research show that the American missionaries, based on their own ideological foundations, Christianized the Iranian society through civilization. They started the civilization and westernization plan with tools such as schools, hospitals and publications, and they followed this method until the end of their presence in Iran and expanded it.

    Keywords: American Missionaries, Christianization, Civilization, Postmillennialism, Qajar Iran, The Second Great Awakening Movement
  • رضا همدانچی، محمدعلی خسروی *، احمد بخشایش اردستانی، مسعود مطلبی

    احزاب به منزله تشکیلات سیاسی قدرت مداری هستند که تحت هدایت رهبران خود، به نیت کسب، حفظ و افزایش قدرت اقدام می نمایند. توجه به نسل های مختلف حزبی در کشورهای اروپایی و آمریکا نشانگر سیر صعودی استفاده این تشکیلات  از آموزه های سیاسی جهت تطابق با مطالبات عمومی است. هرچند در سال های اخیر با گسترش شبکه های اجتماعی و تکثر منابع آموزش، تربیت، جایگاه احزاب سیاسی در رهبری فکری و احساسی افکار عمومی دچار تنزل شده است اما کماکان شاهد نقش آفرینی این نهادهای واسط اجتماعی سیاسی در مبارزات سیاسی و در راس شان کمپین های انتخاباتی هستیم.
    در ایران معاصر نیز به عنوان یکی از واحدهای سیاسی مستقر در نظام بین الملل و مبتنی بر نظام مردم سالاری، نقش و جایگاه احزاب در فرایند انتخابات- هرچند با تفاوت هایی نسبت به دول غربی-کم و بیش در همان مسیر تعریف می شود. لذا بازشناسی این تشکیلات سیاسی به عنوان مهم ترین پیشران های سیاسی در کشور، اهمیتی جدی می یابد و برای اصلاح و بهبود نظام انتخابات در جمهوری اسلامی ایران امری غیرقابل انکار است. سوال اصلی مقاله آن است که نقش و کارکرد احزاب و تشکل های سیاسی در غرب و ایران از منظر تبلیغات انتخاباتی پارلمان چیست؟ در پاسخ این فرضیه قابل طرح است که نقش و کارکرد احزاب در غرب مطلوبتر به نظر می رسد در حالی که احزاب ایرانی قادر به اجرای کارویژه های خود از جمله وساطت بین جامعه و نظام سیاسی، تجمیع و انتقال مطالبات جامعه به نظام سیاسی، توجیه جامعه برای اجرای سیاست های نظام، جامعه پذیری سیاسی، بسیج رای دهندگان، پرورش رهبران و کادرهای سیاسی نیستند.

    کلید واژگان: احزاب سیاسی, تبلیغات انتخاباتی, پارلمان, غرب, ایران
    Reza Hamedanchi, Ahmad Bakhshayesh Ardestani

    Parties are poweroriented politicalorganizations that, under guidance of their leaders, act with the intention of gaining, maintaining-and increasing power. Paying attention to different generations of parties in European andAmerican countries shows the upwardtrend of these organizations' use of politicaldoctrines to meet publicdemands. Although in recent years, with the expansion of socialnetworks andthe proliferation of education and trainingresources, the position of politicalparties in the intellectual and emotionalleadership of publicopinion has declined, but weare still witnessing therole of these social and political intermediary institutions in politicalcampaigns, especially electioncampaigns.
    In contemporaryIran, as one of the politicalunits established in the internationalsystem and based on the democraticsystem, the role and position of parties in the electionprocess - although with differences compared to the westerncountries - is more or less defined in the samedirection. Therefore, the recognition of these politicalorganizations as the most important politicaldrivers in the country is of serious importance and is undeniable for the reform and improvement of the electionsystem in the IslamicRepublicof Iran. The main question of the article is whats the role and function of politicalparties and organizations in theWest andIran from thepoint of view parliamentary electioncampaigns? In response to this hypothesis, it canbe proposed that therole and function of parties in theWest seems more desirable, while Iranianparties are able to perform their specialtasks, including mediating between the society and the politicalsystem, aggregating and transferring the demands of the society to the politicalsystem, and justifying the society. They aren't for the implementation of systempolicies, politicalsocialization, voter mobilization, training of leaders and politicalcadres.

    Keywords: Political Parties, Election Campaigns, Parliament, West, Iran
  • سید رحمان طباطبایی*

    هدف این پژوهش بررسی تاثیر فضای مجازی بر عملکرد سازمانی پایوران در ستاد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بوده است. در این پژوهش برای جمع آوری داده ها از چند سویه سازی (متون، اسناد و مصاحبه) استفاده گردید. این مطالعه بصورت مصاحبه بر اساس دیدگاه 13 نفر از خبرگان ستاد نهاجا در حوزه فضای مجازی و تحلیل متون و اسناد به اجرا در آمد و داده های گردآوری شده با استفاده از روش های کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت نتایج تحقیق برای سوال اول مبنی بر تاثیر مثبت فضای مجازی بر عملکرد کارکنان، مولفه ی توسعه مدیریت دانش ، مولفه افزایش ارتباطات سازمانی و مولفه صرفه جویی در هزینه ها استخراج گردید. نتایج تحقیق برای سوال دوم مبنی بر تاثیر منفی فضای مجازی بر عملکرد کارکنان، مولفه ی تضعیف فرهنگ سازمانی ، مولفه ی تضعیف انگیزه خدمتی و مولفه ی تضعیف اجرای مقررات تعیین گردید.

    کلید واژگان: فضای مجازی, عملکرد سازمانی, . ارتش جمهوری اسلامی ایران
    Seyed Rahman Tabatabaee *

    The main purpose of this study is not to determine the effect of cyberspace on the organizational performance of Payvar employees in the Air Force Headquarters of the Islamic Republic of Iran. The methods of collecting information were field and library; Data collection tools include documents, interviews and questionnaires, and the collected data was analyzed using qualitative method. The results show that: In response to the first sub-hypothesis, "it seems that the positive impact of cyberspace on the organizational performance of Payvar employees includes; "Developing knowledge management, increasing communication and speed of information exchange, improving training and reducing costs. . In response to the second sub-hypothesis, "it seems that the negative impact of cyberspace on the organizational performance of Payvar employees includes; "It is a weakening of the service motivation, a weakening of the organizational culture and weakening the implementation of regulations

    Keywords: Cyberspace, Organizational Performance, The Army Of The Islamic Republic Of Iran
  • مهران نصیرزاد، میرعبدالله حسینی*، وحید بزرگی

    سازمان همکاری شانگهای با محوریت چین در ابعاد اقتصادی، سرمایه گذاری و تجاری جایگاه پویا و روبه رشدی در اقتصاد بین الملل دارد و با عضویت کامل ایران در سازمان، منافع قابل توجه غیراقتصادی، اقتصادی و تجاری متقابل می تواند به همراه آورد. مطالعه حاضر در راستای ارائه پاسخ به این پرسش هاست که از عملکرد گذشته و دورنمای تجارت درون منطقه ای و فرامنطقه ای سازمان همکاری شانگهای و جایگاه ایران چه ارزیابی می توان کرد؟ و آیا با گذشت دو دهه از شکل گیری سازمان و الحاق تعدادی از کشورها و افزایش اعضا، تغییر و تحولات تجاری آنها ناشی از اثر ایجاد تجارت بوده است یا انحراف تجارت؟ هدف اصلی مقاله، ارزیابی کارآمدی و موفقیت همگرایی اقتصادی اعضای سازمان همکاری شانگهای و ایران است. برای این منظور، دو معیار عمده همگرایی منطقه ای «همگونی و تجانس شاخص های اقتصادی» و «درجه همگرایی تجارت» برای سازمان همکاری شانگهای و اعضای آن طی دوره 2020-2000 مورد بررسی و سنجش قرار گرفته است. نتایج مطالعه نشان می دهد طی دوره مورد مطالعه، شکاف و دامنه پراکنش درآمد سرانه برای برخی کشورها روبه کاهش و برای برخی دیگر روبه افزایش گذاشته است و همگونی و تجانس شاخص های توسعه برای تمامی اعضای سازمان در بلندمدت رخ نداده است. همچنین، افزایش سهم تجارت درون منطقه ای سازمان و ایران همسو با توسعه تجارت بین الملل آنها نبوده و توسعه و تعمیق تجارت درون منطقه ای نه تنها به توسعه تجارت بین الملل ایران منجر نشده، بلکه به انحراف تجارت نیز انجامیده است. تحلیل نتایج حاکی است که عدم توسعه تجارت درون منطقه ای ناشی از ساختار تجاری ضعیف ایران است و هم اکنون امکان توسعه تجارت درون منطقه ای و همگرایی ایران با سازمان ضعیف به نظر می رسد. البته با توسعه و ارتقای ساختار اقتصادی-تجاری ایران، امکان بهره گیری از منافع همگرایی فراهم می شود.

    کلید واژگان: همگرایی اقتصادی منطقه ای, همگونی اقتصادی, شدت تجاری, سازمان همکاری شانگهای, ایران
    Mehran Nasirzad, Mirabdollah Hosseini *, Vahid Bozorgi

    The Shanghai Cooperation Organization, centered around China, has a dynamic and growing position in the international economy in terms of economic, investment, and trade dimensions. With Iran's full membership in the organization, significant non-economic, economic, and commercial mutual benefits can be achieved. This study aims to answer the questions regarding the past performance and future outlook of intra-regional and extra-regional trade within the Shanghai Cooperation Organization and Iran's position. Has the trade transformation over two decades since the organization's formation and the accession of several countries been due to trade creation or trade diversion? The main objective of the article is to evaluate the effectiveness and success of the economic convergence of the members of the Shanghai Cooperation Organization and Iran. For this purpose, two major criteria of regional convergence—“homogeneity and similarity of economic indicators” and “degree of trade convergence”—have been examined and measured for the Shanghai Cooperation Organization and its members during the period of 2000-2020. The results indicate that during the studied period, the gap and range of per capita income for some countries have decreased, while for others, it has increased, and homogeneity and similarity of development indicators have not occurred for all members of the organization in the long term. Additionally, the increase in the share of intra-regional trade of the organization and Iran has not aligned with their international trade development, and the development and deepening of intra-regional trade have not only failed to lead to the development of Iran's international trade but have also resulted in trade diversion. The analysis of the results suggests that the lack of development in intra-regional trade is due to Iran's weak trade structure, and currently, the possibility of developing intra-regional trade and Iran's convergence with the organization seems weak. However, with the development and enhancement of Iran's economic-trade structure, the opportunity to benefit from convergence will be provided.

    Keywords: Regional Economic Convergence, Economic Homogeneity, Trade Intensity, Shanghai Cooperation Organization, Iran
  • هاجر اکبری، مالک ذوالقدر *، سید فرشید جعفری پابندی

    در دهه های اخیر تلاش هایی از سوی جامعه بین المللی و نیز در سطوح منطقه ای و ملی برای مدیریت تغییرات اقلیمی صورت گرفته است. اتحادیه اروپا با لحاظ مدیریت این پدیده در فهرست اولویت های خود برنامه جامعی (پیمان سبز اروپایی) را در این خصوص دنبال می کند. هدف نهایی و نوآوری این مقاله توصیفی تحلیلی، ارائه الگویی بومی براساس پیمان فوق، در ایران است. با این سئوال اصلی که آیا با توجه به شرایط اقلیمی و سایر شرایط خاص ایران، پیمان سبز از قابلیت بومی سازی در کشورمان برخوردار است یا خیر؟ و این فرض که گرچه پیمان سبز از قابلیت اجرای فراسرزمینی برخوردار است و چارچوب های حقوقی کشورمان چنین الگویی را برای مقابله با تغییرات اقلیمی حمایت می کند، اما به واسطه شرایط متفاوت حاکم بر اتحادیه اروپا و ایران، الگوگیری از آن در کشورمان، به سادگی ممکن نیست. در نتیجه علیرغم جامعیت این طرح نمی توان آن را به عنوان یک نسخه ایرانی مورد استفاده قرار داد. تفاوت های اقلیمی، سطح تکنولوژی، منابع اروپا با ایران و در نهایت هزینه های هنگفت الگوگیری  اجرای این طرح در کشورمان، به ویژه به دلیل محدودیت های مالی و فنی ناشی از تحریم ها، اجرای آن را با چالش های جدی مواجه می کند. با این وجود به نظر می رسد این طرح می تواند به عنوان یک افق ایده آل قابل جرح و تعدیل در شرایط بومی ایران، مد نظر قرار گیرد.

    کلید واژگان: تغییرات اقلیمی, پیمان سبز اروپایی, اتحادیه اروپا, ایران, الگوسازی بومی.
    Hajar Akbari, Malek Zolghadr*, Seyedfashid Jafaripabandi

    In recent decades, efforts have been made by the international community as well as at the regional and national levels to manage climate change. In terms of managing this phenomenon, the European Union follows a comprehensive program (European Green Deal) in its list of priorities. The final goal and innovation of this descriptive-analytical article is to present a local model based on the above agreement in Iran. With this main question, is Peyman Sabz able to be localized in our country, considering the climatic conditions and other special conditions of Iran? And the assumption that although the Green Pact is capable of extraterritorial implementation and the legal frameworks of our country support such a model to deal with climate change, but due to the different conditions governing the European Union and Iran, it is simply not possible to model it in our country. As a result, despite the comprehensiveness of this design, it cannot be used as an Iranian version. Climatic differences, the level of technology, the resources of Europe and Iran and finally the huge costs of implementing this plan in our country, especially due to the financial and technical limitations caused by sanctions, make its implementation face serious challenges. Nevertheless, it seems that this plan can be considered as an ideal horizon that can be modified in the native conditions of Iran.

    Keywords: Climate Change, European Green Pact, European Union, Iran, Local Modeling
  • فاطمه سلیمانی پورلک*
    برنامه نویسی توسعه در ایران با هدف رشد و پیشرفت به ویژه در ابعاد اقتصادی انجام می پذیرد که اقتضای وجود ارتباط وثیق بین الگوی توسعه و سیاست خارجی دارد. ترکیب مطلوب عبارت است از عامل الگوی توسعه برون گرا/درون گرا و راهبرد دیپلماسی اقتصادی کنش گر. در تناظر با این مطلوبیت، پرسش اصلی به چگونگی جایگاه دیپلماسی اقتصادی در برنامه های توسعه جمهوری اسلامی ایران به ویژه برنامه هفتم مربوط می شود. فرضیه آن است که برنامه های توسعه در کشور ازجمله (لایحه) برنامه هفتم متضمن الگوی منتاظربا توسعه نبوده که به امتناع اولویت بندی و هدف گذاری دیپلماسی اقتصادی در برنامه ها انجامیده است. هدف مقاله تحلیل عوامل بروز این آسیب در دیپلماسی اقتصادی کشور است. برای این منظور از نظریه دولت توسعه گرا در حوزه اسلوب های برنامه نویسی توسعه استفاده شده است. نویسندگان اولویت بندی اقتصادی را ضرورتی جدی دانسته و با ملحوظ داشتن امکان/امتناع اهداف اقتصادی برنامه توسعه هفتم به الزامات و دلالت های راهبردی ناظر بر ارتقاء دیپلماسی اقتصادی پرداخته اند.
    کلید واژگان: برنامه توسعه هفتم, جمهوری اسلامی ایران, دیپلماسی اقتصادی, سیاست خارجی توسعه گرا
    Fatemeh Soleimani Pourlak *
    Development programming in Islamic Republic of Iran, like other developing countries, is aiming the growth and progress, especially in the economic dimensions, which requires equipping resources inside and acquiring resources from abroad. Therefore, it is a very important prerequisite that in a logical combined framework is set the development model, and economic strategy and foreign policy proportionately to the model. The optimal and desired combination in the past six programs should be included the extrovert and endogenous development model and the strategy of active economic diplomacy based on international exchanges and developmental foreign policy. Proportionating to this desirability, the main question is about the what position of economic diplomacy in the six development plans of the Islamic Republic of Iran, especially the in seventh plan. The hypothesis is that the development programs in the Islamic Republic of Iran, including the 7th development plan, did not include a pattern proportionating to development and it has led to Refusal to set goals and prioritize of economic diplomacy in the six programs. The purpose of the article is to explain the factors affecting the neglect of economic diplomacy in the development programs of Islamic Republic of Iran. Therefore, the present article considers the economic prioritization and targeting as a serious necessity within the developmental state theory and on the basis of development planning styles and deals with the requirements and strategic implications, taking into account the possibility and refusal of the economic goals of the 7th Development Plan. The findings of the article is that Islamic Republic of Iran must consider the necessities and requirements of a specific foreign policy so called internationally selected interaction. The research method of the article is descriptive - analytical and based on the conceptual and theoretical understanding of the developmental foreign policy, the place of economic diplomacy in Islamic Republic of Iran's development programs is explained.
    Keywords: Development, Foreign Policy, Government, Economic Diplomacy, I.R.Iran, Seventh Program
  • پریسا علیزاده*، ساجده مختاری حسن آباد، سید مهدی سادات رسول
    علیرغم محدودیت منابع مالی کارآفرینی فناورانه به خصوص تامین مالی بانک‏محور، سهم سرمایه ‏گذاری خطرپذیر در تامین مالی کسب‏ وکارهای دانش‏ بنیان و شرکت ‏های مبتنی بر فناوری در ایران بالا نیست. تقویت زیرساخت قانونی و مداخله دولت با ارائه مشوق‏ های قانونی مناسب می ‏تواند به تقویت سرمایه ‏گذاری خطرپذیر کمک کند. در این مقاله پس از مطالعه پیشینه و مبانی نظری، تحلیل اهمیت-عملکرد برای مولفه‏ های قانونی موثر بر سرمایه‏ گذاری خطرپذیر در ایران در دو سطح (سیاست‏ های عمومی و کلان/ محیط کسب‏ وکار، قوانین و مقررات مربوط به حوزه سرمایه‏ گذاری خطرپذیر) با توزیع پرسشنامه نیمه‏ ساخت‏ یافته بین مدیران عامل و معاونان صندوق‏ های جسورانه بورسی، صندوق ‏های پژوهش و فناوری غیردولتی و دیگر صندوق ‏ها و شرکت‏ های خصوصی سرمایه‏ گذاری خطرپذیر انجام و اولویت‏ این مولفه ‏ها مشخص شد. سپس وضعیت فعلی زیرساخت قانونی سرمایه ‏گذاری خطرپذیر با تحلیل محتوای قوانین مرتبط بررسی و پس از مقایسه با مولفه‏ های قانونی اولویت‏ دار، پیشنهاداتی برای رفع خلاهای قانونی و تقویت قوانین مرتبط ارائه شد. نتایج این مطالعه نشان داد که به جز مشوق‏ های مالیاتی، سایر مولفه‏ های اولویت‏ دار توسعه سرمایه‏ گذاری خطرپذیر در قوانین مرتبط پوشش داده نمی‏شوند و قوانین موجود بدون ملحوظ داشتن مولفه‏ های مزبور تدوین شده‏ اند. برای رفع این نقیصه، تقویت قانون تامین اجتماعی با در نظر گرفتن ماهیت فعالیت کسب و کارهای نوپا و شرکت‏ های فناور و ساماندهی نظام مالکیت فکری به منظور افزایش تقاضا برای سرمایه ‏گذاری خطرپذیر پیشنهاد می‏شود. همچنین سیاستگذاران؛ تداوم و تسهیل فرآیندهای مربوط به معافیت ‏های مالیاتی موجود، پیش‏بینی معافیت مالیاتی برای سودهایی که بین سهامداران توزیع نمی شود بلکه مجددا در تولید سرمایه گذاری می شود را در نظر بگیرند و مالیات هایی را برای فعالیت‏ های سوداگرانه خارج از اکوسیستم نوآوری تعریف کنند تا منابع مالی به سمت کارآفرینی فناورانه هدایت شود.
    کلید واژگان: سرمایه‏گذاری خطرپذیر, زیرساخت قانونی, تحلیل اهمیت- عملکرد, معافیت مالیاتی, ایران
    Parisa Alizadeh *, Sajedeh Mokhtari Hasan Abad, Seyed Mahdi Sadat Rasoul
    Despite the limited financial resources available for technological entrepreneurship in Iran, particularly in terms of bank-oriented financing, venture capital (VC) plays a relatively minor role in financing knowledge-based and technology-driven companies. Strengthening the legal infrastructure through appropriate incentives could promote VC growth. This article, after reviewing the theoretical foundations, performs an importance-performance analysis of the legal components affecting VC in Iran at two levels: macro policies and specific regulations related to VC funds. This analysis was carried out by distributing a semi-structured questionnaire among CEOs and vice presidents of VC funds, non-governmental research and technology funds, and other private companies. The current state of the legal infrastructure for VC was then examined by analyzing relevant laws and comparing them with prioritized legal components. The aim was to suggest solutions to address legal gaps and enhance relevant laws. The findings indicated that, except for tax incentives, other key legal components necessary for VC development are not adequately addressed in the existing laws. To address this deficiency, it is recommended that the social security law be revised to consider the nature of startups and technology companies, and that the intellectual property system be organized to increase demand for venture capital. Additionally, policymakers are advised to continue and streamline processes related to existing tax exemptions, provide tax exemptions for profits reinvested in production rather than distributed among shareholders, and impose taxes on speculative activities outside the innovation ecosystem to channel financial resources into technological entrepreneurship.
    Keywords: Venture Capital, Legal Infrastructure, Importance-Performance Analysis, Tax Allowance, Iran
  • زهرا فلاح فرد*، سید مرتضی میرجود
    دادگاه عالی ایالت اونتاریو کانادا در سال 2019 به موجب اصلاحیه قانون مصونیت دولت ها در 2012 کانادا و قانون شناسایی متقابل آرای قضایی میان آمریکا و کانادا رای دادگاه های تجدید نظر ایالات متحده در این خصوص را شناسایی و اجرا کرده است. سندی که این دادگاه در هفتم اوت 2019 منتشر کرده است، تاکید می کند، عواید دو ملک متعلق به ایران که به ارزش تقریبی 28.3 میلیون دلار کانادایی (21.3 میلیون دلار آمریکایی) فروخته شده است، به وراث «مارلا بنت» ارائه شود؛ بنت شهروند آمریکایی بود که در بمب گذاری حماس در دانشگاه عبری بیت المقدس در 2002 کشته شد. این اقدام دادگاه کانادایی که بر مبنای قانون عدالت برای قربانیان تروریسم 2012 و دستورالعمل فهرست های دولت های حامی تروریسم صورت گرفته است، این سوال را پیش روی حقوق دانان بین المللی قرار داده است که آیا نقض مصونیت اموال دولت ایران در کانادا بر مبنای اصول حقوق بین الملل، از وجهه قانونی برخوردار است؟ نتیجه تحقیق حاضر آن است که استدلال اصلی محاکم قضایی کانادا در مورد نقض مصونیت اموال دولتی جمهوری اسلامی ایران در این کشور، تروریستی بودن گروه های حماس و حزب الله لبنان است که هرگونه حمایت از آن ها، حمایت از گروه های تروریستی تلقی می شود. این در حالی است که از آنجا رویه دولت کانادا در توصیف دولت ها یا گروه ها به عنوان حامی تروریسم، تبعیض آمیز بوده و معیار کنترل موثر را به عنوان معیار بین المللی مورد پذیرش قرار داده است و از همه مهم تر در هیچ یک از اسناد سازمان ملل متحد، گروه های حماس و حزب الله لبنان به عنوان گروه های تروریستی تلقی نشده اند، بنابراین نمی توان به استثنای تروریسم در نقض مصونیت اموال دولت ایران استناد نمود.
    کلید واژگان: قانون عدالت برای تروریسم, مارلا بنت, کانادا, ایران
    Zahra Fallah Fard *, Syed Morteza Mirjood
    In 2019, the Supreme Court of Ontario, Canada recognized and implemented the decision of the US appeals courts in this regard, according to the amendment of the 2012 Canadian Immunity Act and the Mutual Recognition of Judicial Opinions Act between the US and Canada. The document published by this court on August 7, 2019, emphasizes that the proceeds of two properties belonging to Iran, which were sold for an approximate value of 28.3 million Canadian dollars (21.3 million US dollars), should be presented to the heirs of Marla Bennett; Bennett was an American citizen who was killed in a 2002 Hamas bombing of the Hebrew University of Jerusalem. This action of the Canadian court, which was based on the Justice for Victims of Terrorism Act 2012 and the instructions on the lists of states that support terrorism, has put the question before international lawyers whether the violation of the immunity of the Iranian government's property in Canada is based on the principles of law. International, has a legal status? The result of the current research is that the main argument of the Canadian courts regarding the violation of the immunity of the state property of the Islamic Republic of Iran in this country is that the Lebanese Hamas and Hezbollah groups are terrorists, and any support for them is considered to be support for terrorist groups. This is despite the fact that the procedure of the Canadian government in describing governments or groups as sponsors of terrorism is discriminatory, and it has accepted the effective control criterion as an international criterion, and most importantly, in none of the documents The United Nations, Hamas and Hezbollah groups in Lebanon have not been considered as terrorist groups, therefore, the exception of terrorism cannot be cited in violating the immunity of the Iranian government's property.
    Keywords: Justice For Terrorism Act, Marla Bennett, Canada, Iran
  • رقیه اسکندری*، داریوش غلام زاده، احمد ودادی
    هدف از انجام این پژوهش، طراحی و تبیین مدل تعالی سرمایه انسانی در بانک های تجاری ایران است. پژوهش به لحاظ ماهیت داده از نوع آمیخته (کیفی و کمی) می باشد که در قسمت کیفی از روش داده بنیاد و در قسمت کمی از روش پیمایشی استفاده شد. مشارکت کنندگان پژوهش را مدیران و اساتید حوزه مدیریت به تعداد 11 نفر و به صورت هدفمند قضاوتی و از طریق اشباع نظری انتخاب گردید و در بخش کمی 380 نفر از کارکنان بانک های تجاری بود. ابزار گردآوری در بخش کیفی به صورت مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی به صورت پرسشنامه بود. روایی و پایایی ابزارها به روش های مختلف مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات در بخش کیفی از طریق فن تحلیل مضمون و نرم افزارMAXQDA و در بخش کمی از تحلیل عاملی و از طریق نرم افزار SmartPls انجام شد. بر اساس تحلیل مصاحبه های صورت گرفته، 115 کد باز، 23 کد محوری و هشت کد منتخب شامل؛ توسعه منابع انسانی، توسعه منش افراد، تعالی ارتباطی، برنامه ریزی منابع انسانی، حمایت جامع از تعالی، فرهنگ، سلامت کارکنان و تعالی فرایند رهبری به دست آمد. با استناد به رهیافت سیستماتیک در نظریه داده بنیاد، کدهای شناسایی شده در شش طبقه هسته ای شامل؛ شرایط علی، شرایط زمینه ای، مقوله محوری، عوامل مداخله گر، راهبردها و پیامدها قرار گرفتند. در نهایت شاخص های شناسایی شده در بخش کمی مورد اعتباریابی قرار گرفتند. لذا برای موفقیت در توسعه تعالی سرمایه انسانی، لازم است به مقوله های شناسایی شده و مفاهیم مرتبط با آن توجه کامل شود و با آگاهی کامل از آن ها استفاده نمایند.
    کلید واژگان: تعالی, سرمایه انسانی, تعالی سرمایه انسانی, بانک های تجاری ایران
    Roghayeh Eskandari *, Daryoush Gholamzadeh, Ahmad Vedadi
    The purpose of this research is to design and explain the human capital excellence model in commercial banks of Iran. In terms of the nature of the data, the research is of a mixed type (qualitative and quantitative), which was used in the qualitative part of the database method and in the quantitative part of the survey method. The research participants were 11 managers and professors in the field of management and were selected in a purposeful judgment and through theoretical saturation, and in the quantitative part, there were 380 employees of commercial banks. The collection tool in the qualitative part was in the form of a semi-structured interview and in the quantitative part in the form of a questionnaire. The validity and reliability of the tools were confirmed in different ways. Data analysis was done in the qualitative part through thematic analysis technique and MAXQDA software, and in the quantitative part of the factor analysis and through the SmartPls software. Based on the analysis of interviews, 115 open codes, 23 central codes and eight selected codes include; Human resource development, character development, communication excellence, human resource planning, comprehensive support for excellence, culture, employee health and leadership process excellence were achieved. Based on the systematic approach in database theory, the codes identified in six core classes include; Causal conditions, background conditions, central category, intervening factors, strategies and consequences were placed. Finally, the indicators identified in the quantitative section were validated.
    Keywords: Excellence, Human Capital, Human Capital Excellence, Commercial Banks Of Iran
  • مرتضی جوانمردی*، بیژن میرزائی

    قدرت بین الملل یکی از مولفه های اساسی و بنیادین در سیاست بین الملل محسوب می شود. در نگاه کلاسیک از قدرت جنبه سخت مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته است. لذا حکومت ها، سیاست مداران و سیاست ورزان را در جهت تلاش برای شناخت قدرت سخت و به کارگیری آن نیز ترغیب می نمودند. اما امروزه به جهت پیشرفت فناوری و فناوری مدرن و پسا مدرن جنبه نرم قدرت بیشتر موردتوجه قرارگرفته است. در قدرت نرم مخاطب با رضایت مندی به قدرت جدید تن داده و خواسته های قدرتمند را نیز اجابت و اجرا می نماید. قدرت نرم مبتنی بر جذابیت و اقناع است. همچنین قدرت نرم به شکل دادن بر ترجیحات دیگران استوار است و توان شکل دهی به ترجیحات و اولویت ها با عناصر و مقوله های نامحسوس و ناملموس مانند جاذبه های شخصیتی، فرهنگی، ارزش ها و نهادهای سیاسی و سیاست های جذابی مرتبط است که مشروع و اخلاقی تلقی می شوند. با بررسی قدرت نرم و مقوله های مرتبط با آن ازجمله براندازی نرم، جنگ نرم و امنیت نرم در ادبیات سیاسی به سرعت در گفتمان های سیاسی کشورها ازجمله جمهوری اسلامی ایران نیز جایگاه قابل توجهی یافت. در این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی در پی پاسخ به این سوال هستیم که قدرت نرم چیست؟ چه مولفه ها و ویژگی هایی دارد و تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران به چه شکل است.

    کلید واژگان: قدرت, قدرت نرم, امنیت, امنیت ملی, امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
    Morteza Jawanmardi*, Bijan Mirzai

    International power is considered one of the essential and fundamental components in international politics. In the classical view, power has been analyzed primarily from a hard power perspective. Consequently, governments, politicians, and policymakers have been encouraged to understand and utilize hard power. However, with the examination of soft power and related concepts such as soft overthrow, soft warfare, and soft security, these ideas quickly gained significant attention in the political discourse of various countries, including the Islamic Republic of Iran. This study, employing a descriptive-analytical approach and using library and online resources, seeks to answer the question: What is the analysis of the Islamic Republic of Iran's soft power and its impact on national security? The findings indicate that the most important components of Iran's security in the realm of soft power stem from the dominant values of society, the values of the Islamic Revolution, and soft power in higher-level documents, all of which have a direct relationship with ensuring national security.

    Keywords: Power, Soft Power, Security, National Security, National Security Of The Islamic Republic Of Iran
  • آرش قربانی سپهر، حامد ابراهیمی*
    امروزه قرارگیری جمهوری اسلامی ایران در هندسه قدرت و نقش آفرینی در سطوح منطقه ای و فرامنطقه ای توجه بسیاری از بازیگران فراملی را به خود جلب کرده است تا آنان با ایجاد تهدید مانع از نقش آفرینی جمهوری اسلامی ایران در تحولات جهانی شوند. روش پژوهش در این مقاله، روش آمیخته (کمی- کیفی) می باشد. در این پژوهش به منظور توصیف و تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری spss استفاده شده است. همچنین تحقیق حاضر، از لحاظ هدف، کاربردی می باشد و ماهیت پژوهش حاضر اکتشافی است. هدف پژوهش حاضر شناسایی تهدیدات دفاعی - امنیتی فرامنطقه ای جمهوری اسلامی ایران می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر دانشگاهیان، مسئولین لشگری و کشوری می باشد که 100 نفر از آنان از طریق نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شده اند. سوال تحقیق حاضر، تهدیدات دفاعی - امنیتی فرامنطقه ای جمهوری اسلامی ایران کدامند و کدام یک بیشترین تاثیر را دارد. بر پایه نتایج تحقیق، تهدیدهای دفاعی- امنیتی با میانگین رتبه 92/5 بیشترین اهمیت را دارد. سپس تهدید های اقتصادی با میانگین رتبه 15/44 در جایگاه دوم قرار دارد. تهدید های سیاسی با میانگین رتبه 4 در جایگاه سوم قرار دارد و تهدید های فرهنگی - اجتماعی با میانگین رتبه 65/3 در جایگاه چهارم قرار دارد. تهدیدهای زیست محیطی با میانگین رتبه 28/2 و تهدیدهای حوزه های جغرافیایی با میانگین رتبه 01/1 به ترتیب جایگاه 5 و 6 را به خود اختصاص داده اند.
    کلید واژگان: تهدیدشناسی, دفاعی, امنیتی, فرامنطقه ای, جمهوری اسلامی ایران
    Arash Ghorbani Sepehr, Hamed Ebrahimi *
    Today, the positioning of the Islamic Republic of Iran in the geometry of power and role-playing at the regional and extra-regional levels has attracted the attention of many transnational actors to prevent the Islamic Republic of Iran from playing a role in global developments by creating threats. The research method in this article is a mixed method (quantitative-qualitative). In this research, SPSS statistical software was used to describe and analyze the data. Also, the current research is practical in terms of its purpose, and the nature of the current research is exploratory. The aim of the current research is to identify the extra-regional security-defense threats of the Islamic Republic of Iran. The statistical population of the current research is academicians, army and country officials, 100 of whom were selected through snowball sampling. The question of the current research is what are the extra-regional defense-security threats of the Islamic Republic of Iran and which one has the most impact. Based on the research results, defense-security threats are the most important with an average rating of 5.92. Then economic threats are in second place with an average rating of 44.15. Political threats are in the third place with an average rank of 4, and cultural-social threats are in the fourth place with an average rank of 3.65. Environmental threats with an average rank of 2.28 and geographical threats with an average rank of 1.01 have been assigned the 5th and 6th place, respectively.
    Keywords: Threatology, Defense, Security, Trans-Regional, Islamic Republic Of Iran
  • فاطمه ستار، الهام رسولی ثانی آبادی*
    هدف پژوهش حاضر بررسی امکان استقرار مدل امنیتی هژمونی گرایی در منطقه غرب آسیا بعد از حمله امریکا به افغانستان و عراق و همچنین بعد از تحولات بیداری اسلامی موسوم به بهار عربی غرب آسیا است. بدین منظور در ابتدا الزامات مدل امنیتی هژمونی گرایی مطرح گردیده است. مواردی مانند پویایی داخلی، تمایل به ایفای نقش هژمونی، ظرفیت و توانایی رهبری منطقه ای، نفوذ بالای منطقه ای، توانایی مقابله با ائتلاف سایر کشورهای منطقه، پذیرش توسط سایر کشورهای منطقه و توانایی بالقوه رسیدن به قدرت جهانی از مهم ترین الزاماتی است که کشورهای منطقه ای برای رسیدن به مرحله هژمونیک باید آن را محقق سازند. برای سنجش این الزامات در قبال کشورهای قدرتمند غرب آسیا مانند جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی و ترکیه، این پرسش طرح شده است: با توجه به الزامات امنیتی الگوی هژمونی گرایی، آیا در دوران پساآمریکا در منطقه غرب آسیا امکان استقرار این الگو وجود دارد؟ با توجه به الزامات امنیتی الگوی هژمونی گرایی، فرضیه این است که کشورهای قدرتمند غرب آسیا اغلب این الزامات، بویژه توانایی مقابله با ائتلاف کشورهای منطقه، پذیرش توسط سایر اعضا و امکان بالقوه رسیدن به قدرت جهانی را دارا نیستند. نتایجی که با روش اسنادی و رویکرد توصیفی-تحلیلی دست آمده حاکی از آن است که اگرچه کشورهای ایران، عربستان و ترکیه نفوذ منطقه ای بالایی دارند، ولی این نفوذ با مخالفت و رقابت سایر قدرت ها مواجه شده و بنابراین از جانب سایر کشورها قابل پذیرش نیست. هم چنین در صورت بروز جنگ، یک کشور به تنهایی توانایی مقابله با ائتلافی از کشورها را ندارد، بعلاوه اینکه این کشورها قابلیت تبدیل شدن به قدرت جهانی را نیز دارا نیستند. بنابراین الگوی هژمونی گرایی قابلیت اجرایی اندکی در غرب آسیا دارد.
    کلید واژگان: دوران پساآمریکا, هژمونی منطقه ای, منطقه غرب آسیا, جمهوری اسلامی ایران
    Fatemeh Sattar, Elham Rasouli Sani Abadi *
    The purpose of the current research is to investigate the possibility of establishing a hegemonic security model in the West Asia Region after the US attack on Afghanistan and Iraq and also after the developments of the Islamic awakening known as the Arab Spring in the Middle East. For this, the requirements of the security model of hegemony have been raised at the beginning. Things like internal dynamism, the desire to play a hegemonic role, regional leadership capacity and ability, high regional influence, the ability to deal with the coalition of other countries in the region, acceptance by other countries in the region and the potential ability to reach global power are among the most important requirements that regional countries must fulfill in order to reach the hegemonic stage. In order to measure these requirements for the powerful countries of the Middle East such as the Islamic Republic of Iran, Saudi Arabia, and Turkey, this question has been raised Considering the security requirements of the hegemonic model, is it possible to establish this model in the West Asian region in the post-American era? According to the security requirements of the hegemonic model, the hypothesis is that the powerful countries of the Middle East do not have often these requirements, especially the ability to deal with the coalition of regional countries, acceptance by other members and the potential possibility of reaching global power. This article, using a descriptive-explanatory method, has investigated the hegemonic security model and its compliance with the conditions and status of the countries of the Middle East region. The results obtained by documentary method and descriptive-analytical approach indicate that although the countries of Iran, Saudi Arabia and Turkey have a high regional influence, this influence has faced the opposition and competition of other powers and therefore cannot be accepted by other countries. Also, in the event of a war, a single country does not have the ability to face a coalition of countries, besides these countries do not have the ability to become a world power. Therefore, the model of hegemony has little practicality in the West Asia.
    Keywords: The Post-American Era, Regional Hegemony, West Asia Region, Islamic Republic Of Iran
  • علی احمدی*، عبدالرحیم پدرام، فرهاد قاسمی، محمدصادق کوشکی

    منطقه گرایی و نظم امنیتی ایران باستان، انباشته ای از سیستم های محلی و منطقه ای را در درون سیستم جامعی زیر نام امپراتوری و به عبارتی بهتر شاهنشاهی جای داده بود. پراکندگی قومی و جغرافیایی، مذهبی از ویژگی های چنین سیستمی بود. از برجسته ترین سیستم چندپیکری برآمده از چنین انباشتی، حکمرانی و مدیریت نظم آن بود. بخش های ناهمسان، پیوند میان آن ها و سیستم مرکزی، هماهنگ سازی سیستم ها، هم زمانی و هم افزایی میان آن ها و در نهایت هم پایان کردن آن ها بر نقطه یا هدف یکسان، نظم را به عنوان معمای اصلی آن ها مطرح نموده بود. یافتن راهی برای پاسخ به چنین معمایی نیازمند نوآوری در نظم و حکمرانی بود. پرسش اساسی این است که ایران باستان چه روش های نوآورانه ای برای پاسخ به معمای نظم در سیستم چند بدنه شاهنشاهی باستان تدارک دیده است؟ ساتراپی به عنوان منطقه گرایی ایران باستان پاسخی به چنین پرسشی بوده است. هدف پژوهش واکاوی این نظم و آشکارسازی نوآوری ایرانی در منطقه گرایی است. روش تحقیق به صورت کیفی بوده و از تکنیک بررسی اسنادی و کتابخانه ای برای جمع آوری داده ها استفاده شد. برجسته ترین دستاورد پژوهش حاضر نیز پیوندسازی میان قدیمی ترین نوآوری ایران در نظم قدیم با منطقه گرایی است که امروزه به عنوان الگویی از حکمرانی جهانی مطرح است.

    کلید واژگان: غرب آسیا, منطقه, منطقه گرایی, منطقه سازی, ایران باستان
    Ali Ahmadi *, Abdurrahim Pedram, Farhad Ghasemi, Mohamadsadegh Koushki

    The regionalism and security order of ancient Iran had placed a collection of local and regional systems within a comprehensive system under the name of empire, or rather imperial. Ethnic and geographical, religious dispersion was a feature of such a system. One of the most prominent polymorphic systems resulting from such an accumulation was its governance and order management. The heterogeneous parts, the connection between them and the central system, the synchronization of the systems, the synchronicity and synergy between them, and finally their termination on the same point or goal, had made order their main conundrum. Finding a way to answer such a riddle required innovation in order and governance. The fundamental question is, what innovative methods did ancient Iran provide to answer the riddle of order in the ancient multi-body system of the empire? Satrapy as the regionalism of ancient Iran has been the answer to such a question. The purpose of this study is to investigate this order and reveal Iranian innovation in regionalism. The research method was qualitative and the documentary and library review technique was used to collect data. The most prominent achievement of the present study is the link between the oldest Iranian innovation in the old order and regionalism, which today is considered as a model of global governance.

    Keywords: West Asia, Region, Regionalism, Regionalization, Ancient Iran
  • وحید پرست تاش*، مهناز گودرزی، مسعود جعفری نژاد

    واکاوی سیاست خارجی ایران در منطقه بالکان؛ مطالعه موردی بوسنی و هرزگوین؛ بالکان در معنای خاص اصطلاحی است برای اشاره به مجموعه کشورهای جنوب شرقی اروپا که به دنبال فروپاشی یوگسلاوی سابق استقلال یافته و عموم آنها در مسیر عضویت در اتحادیه اروپا قرار دارند. بالکان با تنوع قومی بسیار، محل تلاقی سه مذهب اسلام، مسیحیت کاتولیک و مسیحیت ارتدوکس است و با توجه به سوابق گذشته، منطقه ای بحران خیز در جوار اتحادیه اروپا محسوب می گردد. ایران از دیرباز پیوندهای عمیق فرهنگی با کشورهای این منطقه داشته و زبان فارسی در گذشته نزد فرهیختگان این حوزه از جاذبه فراوانی برخوردار بوده است. اما بدون تردید حضور و نقش آفرینی ایران در بحران بوسنی و هرزگوین در دهه 1990 میلادی جدی ترین نقش آفرینی ایران در این منطقه از اروپا محسوب می گردد. پژوهش حاضر در تلاش برای واکاوی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه بالکان با تاکید بر نقش ایران در کشور بوسنی و هرزگوین است. یافته تحقیق نشان می دهد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه بالکان با رویکرد سازه انگاری در روابط بین الملل همخوانی داشته و این منطقه از ظرفیت های قابل توجهی در حوزه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی برای توسعه روابط برخوردار است.

    کلید واژگان: بالکان, بوسنی و هرزگوین, سازه انگاری, سیاست خارجی, جمهوری اسلامی ایران
    Vahid Parasttash *, Mahnaz Goodarzi, Masoud Jafarinejad

    The Balkans, in a specific sense, refers to the collection of countries in Southeast Europe that gained independence following the collapse of the former Yugoslavia, most of which are on the path to membership in the European Union. The Balkans, with its great ethnic diversity, is the intersection of three religions: Islam, Catholic Christianity, and Orthodox Christianity, and regarding its historical background, it is considered a crisis-prone area next to the European Union. Iran has long-standing deep cultural ties with the countries of this region, and the Persian language has historically held significant appeal among the intellectuals of this area. However, undoubtedly, Iran's presence and role in the Bosnian crisis during the 1990s is considered the most significant involvement of Iran in this part of Europe. The present study aims to explore the foreign policy of the Islamic Republic of Iran in the Balkans region, emphasizing Iran's role in Bosnia. The results indicated that the foreign policy of the Islamic Republic of Iran in the Balkans is consistent with the constructivist approach in international relations, and this region possesses considerable potential in cultural, political, and economic fields for the development of relations.

    Keywords: : Balkans, Bosnia, Herzegovina, Constructivism, Foreign Policy, Islamic Republic Of Iran
  • رحیم بایزیدی*

    نظریه و راهبرد بازدارندگی در دوران پس از جنگ جهانی دوم و پیدایی سلاح های هسته ای، به دوران اوج شکوفایی خود رسید. باوجود کاستی های بازدارندگی، این راهبرد ازنظر قدرت های هسته ای، همچنان پاسخ مناسبی به معمای امنیت بوده، تا جایی که درطول هشت دهه گذشته، جنگ بزرگی در میان قدرت های اتمی رخ نداده است. در این چارچوب، قدرت های بزرگ با کاربست روش های گوناگون، ژرفا و گستره زیر پوشش راهبرد بازدارندگی خود را گسترش داده و از این راه به کارآمدسازی بازدارندگی خود پرداخته اند. پرسش اساسی که این مقاله در تلاش، برای پاسخ به آن است، چیستی ویژگی های مفهومی بین المللی شدن بازدارندگی به عنوان یک چارچوب نظری جدید و اعمال آن بر راهبرد بازدارندگی ایران در مناطق پیرامونی است. در پاسخ به این پرسش، نگارنده با ارائه نظریه «بین المللی شدن بازدارندگی» یا راهبرد «بین المللی سازی بازدارندگی»، با استفاده از روش کیفی موردپژوهی به کاربست این راهبرد در سطح جهان و همچنین توسط ایران در سطح مناطق پیرامونی شامل خاورمیانه، اوراسیا و جنوب آسیا می پردازد. بین المللی سازی بازدارندگی، راهبردی است که در چارچوب آن، قدرت بازدارنده با هدف افزایش کارآمدی بازدارندگی، بخشی از ظرفیت های نظامی و امنیتی خود را به متحدان خود انتقال می دهد. با توجه به گسترش تهدیدهای فرامرزی، در طول سال های گذشته، بین المللی سازی بازدارندگی متعارف با محوریت برنامه موشکی و گرو ه های شبه نظامی، بخشی از راهبرد نظامی و امنیتی ایران در سطح مناطق پیرامونی در خاورمیانه، اوراسیا و جنوب آسیا بوده است.

    کلید واژگان: بازدارندگی, بین المللی سازی, جنوب آسیا, خاورمیانه, اوراسیا, ایران
    Rahim Baizidi *
    Introduction

    Although deterrence can be traced back to the military literature and the writings of Carl von Clausewitz, deterrence theory neverthelessflourished in the Post-World War II era and after the advent of nuclear weapons. The deterrence strategy is especially important in some regions such as the Middle East, Eurasia and South Asia, which are among the most intense  conflict zones in the world.Research question: What are the conceptual coordinates of the internationalization of deterrence as a theoretical framework and its application to Iran's deterrence strategy in the peripheral regions?

    Research hypothesis:

     In response to the main question of the article, using the case study method, the author proposes the concept of internationalization of deterrence and examines its application first by the great powers of the world and then by Iran in its peripheral regions including the Middle East, Eurasia and South Asia. The internationalization of deterrence means a situation where the deterrent power provides part of its military and security capabilities including weapons, forces, and allies to other actors who intend to raise the level of deterrence, increase its effectiveness and expands its geographical scope, thereby creating fundamental changes in the strategic calculations of a potential aggressor. Internationalization of deterrence using missile power and paramilitary groups has been a part of Iran's military and security strategy in peripheral regions including the Middle East, Eurasia and South Asia.

    Methodology and theoretical framework:

     In this research, using Qualitative case study method, the concept of internationalization of deterrence and its application by Iran at the regional and global level has been analyzed. This paper presents the theoretical framework of the internationalization of deterrence. In the framework of this theory, political actors in the field of world politics transfer part of their military and weapons capacity to allied actors with the aim of strengthening deterrence.

    Results and discussion

    Deterrence theory flourished after World War II and after the advent of nuclear weapons. The United States as the first nuclear power, maintained a monopoly on nuclear weapons for four years. During the Cold War, as part of the nuclear sharing policy, the United States deployed tactical nuclear weapons in Europe to counterbalance the conventional superiority of the Warsaw Pact countries. Nuclear sharing was in fact a kind of internationalization of US nuclear deterrence. In addition to nuclear deterrence, world powers internationalized their conventional deterrence at lower levels. The deployment of Jupiter missiles in Turkey, the deployment of Soviet missiles in Cuba, the deployment of the American and Soviet missiles on European soil, and the AUKUS treaty are among the most important examples of internationalization of conventional deterrence after World War II. The collapse of the Soviet Union, the end of the Cold War and the emergence of new threats such as terrorism, cyber attacks and limited wars, caused a change in the deterrence strategy of countries and more attention to improving conventional deterrence.Iran is one of the countries that has changed its conventional deterrence strategy in the last few decades. The 1979 revolution can be considered as the origin of Iran's proxy deterrence because one of its most important goals was the export of its revolutionary thinking for the freedom of the nations of the region. Although this ideal did not change any country in the region, it aligned some groups in Lebanon, Iraq, Yemen, Palestine, Syria, Afghanistan, Pakistan and etc.  with Iran’s regional doctrine. The 8-year Iran-Iraq war can be considered as the source of Iran's missile deterrence. In the early years after the victory of the revolution, the structure of Iran's military forces was practically in disarray. Saddam Hussein also tried to use this opportunity to achieve his expansionist goals in the oil-rich areas of Iran. During the war, while the Iraqi army had access to many conventional and unconventional weapons from 80 countries, Iran was under arms embargo and in order to receive a limited number of missiles, it had to enter into tough diplomatic and military negotiations with four countries: Syria, Libya, North Korea, and China. After the end of the war, the development of the missile program became a key to Iran's deterrence strategy. Due to arms embargoes and financial problems after the war, Iran first built its pillars of deterrence on the two bases of proxy and missile deterrence, and in the second stage, it internationalized its deterrence in peripheral regions such as the Middle East, Eurasia and South Asia.

    Conclusion

    The 1979 revolution and the 8-year war with Iraq prompted Iran to use a different deterrence strategy in its peripheral regions in order to internationalize its deterrence. Financial problems after the 8-year war with Iraq, as well as arms embargos, led Iran to internationalize its deterrence using missile power and allied groups. This policy has changed the strategic calculations of possible aggressive powers and has prevented a new large-scale war against Iran.

    Keywords: Deterrence, Internationalization, South Asia, Middle East, Eurasia, Iran
  • اکرم السادات مکی، اسماعیل کشکولیان*
    قیمومت یکی از مهم ترین نهاد های شناخته شده به منظور حمایت از حقوق و اموال افراد محجور است. قیم در اداره اموال محجور، امین است و هرگاه در انجام اعمال حقوقی برای مولی علیه دچار تقصیر شود مسئول جبران خسارت مولی علیه است. در حقوق ایران و فرانسه مسئولیت مدنی ناشی از فعل زیانبار صغیر از مصادیق مسئولیت ناشی از فعل غیر است که هدف پژوهش حاضر بررسی مسئولیت قیم در نظام حقوقی ایران و فرانسه است. شیوه پژوهش توصیفی-تحلیلی می باشد و از نتایج این پژوهش به اجمال می توان گفت که مسئولیت سرپرست مطابق ماده هفتم قانون مسئولیت مدنی مورد بررسی قرار می گیرد که تحقق مسئولیت سرپرست دارای شرایط عمومی و اختصاصی است. این در حالی است که در حقوق فرانسه مبتنی بر فرض تقصیر است که برخلاف قواعد عمومی است و پدر و مادر متضامنا مسئول زیان های ناشی از فرزند صغیری که با آنان در یک جا سکونت دارند می باشند.
    کلید واژگان: قیم, مسئولیت مدنی, سرپرست, نظام حقوقی ایران, مسئولیت کیفری
    Akram Maki, Esmaeil Kashkoulian *
    Guardianship is one of the most important institutions known to protect the rights and property of disabled people. The trustee is responsible for the compensation of the property if he is at fault in performing legal actions for the owner. Movalla_alayh, in Iranian and French law, civil liability resulting from a minor harmful act is one of the examples liability resulting from the act. It is different that the purpose of this article is to investigate the guardian’s responsibility in the legal system of Iran and France, descriptive research method. It is analytical and from the results of this research, it can be said briefly that the supervisor’s responsibility is according to the section 7 of the Civil liability law. is examined that the realization of the supervisor’s responsibility has general and specific conditions that are researched will be investigated, while French law is based on the assumption of fault, which is against the rules. It is general and parents are jointly responsible for damages caused by miner children who live with them in the same place.
    Keywords: Guardian, Civil Responsibility, Supervisor, Legal System Of Iran, Criminal Responsibility
  • سجاد امیدپور، رحمان نجفی سیار*

    طی سال های اخیر، افغانستان با وجود حضور نیروهای خارجی، با چالشهای بسیاری دست به گریبان بوده است؛ افزایش اقدامات تروریستی، گسترش فقر و بیکاری و فقدان یک دولت قوی مرکزی، تنها بخشی از مشکلات افغانستان هستند که زمینه‎ها و بسترهای مناسبی را برای قدرت‎یابی مجدد طالبان ایجاد کرده اند. در این راستا، مقاله حاضر تلاش می کند عوامل بسترساز ظهور مجدد طالبان را با روش تحلیل مضمون به بحث بگذارد. روش گردآوری داده ها نیز مطالعات اسنادی و مصاحبه عمیق با اساتید و کارشناسان صاحب نظر در این حوزه است. تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق نشان می دهد که در زمینه قدرت یابی مجدد طالبان دو دسته مضمون کلان و سازمان دهنده عوامل خارجی و داخلی وجود دارند که هر کدام دارای مضامین پایه مختص خود هستند. از جمله عوامل یا مضامین خارجی می‎توان به نقش متناقض آمریکا در فرایند دولت_ملت سازی، رقابت‎های هند و پاکستان در افغانستان، منازعه مرزی افغانستان با پاکستان، رقابت‎های استعماری و جنگ سرد اشاره نمود. همچنین عوامل یا مضامین داخلی از قبیل تضاد و کشمکش قومی، چالش‎های اقتصادی، چالش‎های آموزشیو فرهنگی، ضعف دولت مرکزی و نیروهای امنیتی و نظامی نامنسجم شناسایی شد. در پایان الزمات مواجهه با این گروه از جهات نظامی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و زیست‎محیطی به بحث گذاشته شد.

    کلید واژگان: طالبان, الزامات مواجهه ج.ا. ایران, دولت‎ ملت‎سازی, کشمکش قومی, مضامین سازماندهنده
    Sajjad Omidoiur, Rahman Najafi Sayar *

    In recent years, despite the presence of foreign forces, Afghanistan has faced many challenges; The increase in terrorist activities, the spread of poverty and unemployment, and the lack of a strong central government are only part of Afghanistan's problems, which have created suitable grounds for the Taliban's re-establishment of power. In this regard, this article tries to discuss the factors behind the re-emergence of the Taliban with thematic analysis method. The method of data collection is document studies and in-depth interviews with professors and experts in this field. The analysis of the research findings shows that in the field of re-establishing the power of the Taliban, there are two categories of macro and organizing themes of external and internal factors, each of which has its own basic themes. Among the foreign factors or themes, we can mention the contradictory role of America in the nation-state-building process, the rivalry between India and Pakistan in Afghanistan, the border conflict between Afghanistan and Pakistan, colonial rivalry and the Cold War. Also, internal factors or themes such as ethnic conflict and conflict, economic challenges, educational and cultural challenges, weakness of the central government and inconsistent security and military forces were identified. At the end, the necessity of dealing with this group from military, political, social, economic and environmental aspects was discussed.

    Keywords: The Taliban, Requirements For Facing The Islamic Republic Of Iran, State, Nation Building, Ethnic Conflict, Organizing Themes
  • غلامعلی مرادی*، میلاد منصوری

    تحولات یک دهه اخیر در منطقه، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی را واداشته تا به رغم تفاوت های بسیار زیاد (جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی - مذهبی و نظام حکومتی)، به فکر بهره برداری از ظرفیت های یکدیگر در منطقه جهت مقابله با چالش های پیش روی خود باشند. هدف عمده این مقاله، شناسایی مولفه ها و عناصر اصلی تاثیرگذار و تسهیل کننده بر روابط عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در چارچوب نظریه نوواقع گرایی و درک تهدیدات متاثر از این روابط بر امنیت جمهوری اسلامی ایران است. در این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی و برای تجمیع داده ها و اطلاعات از منابع کتابخانه ای و اسنادی استفاده شده و به منظور تدقیق و نظام مند کردن مشاهده علمی و یافته های پژوهش از رویکرد نظری موازنه قدرت بهره گیری شده است. از نظر والتز، توازن قدرت ها عامل بنیادی در مهار کردن بازیگران نیرومند در روابط بین الملل است و در حقیقت، این ساختار نظام بین الملل و ضرورت بقا است. سوال اصلی پژوهش این است که روابط عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در چارچوب نظریه نوواقع گرایی بر مبنای چه مولفه هایی قابل تبیین و ارزیابی می باشد؟ نتایج حاکی از آن است که تحولات سیستمی، تغییرات سطح واحد، رویکرد قدرت های جهانی، ضرورت تصمیم گیری عقلایی، منابع تهدید مشترک، منابع قدرت مشترک و قابل تجمیع و حصول منافع اقتصادی و سیاسی مولفه های تاثیرگذار و تسهیل کننده بر روابط عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی محسوب می گردند.

    کلید واژگان: روابط, عربستان سعودی, رژیم صهیونیستی, موازنه قدرت, ایران
    Gholamali Moradi *, Milad Mansouri

    Recent political, security, military, and economic developments in the region have forced Saudi Arabia and the Zionist regime, despite their many differences (geographical, historical, cultural-religious, and governmental system), to exert influence on regional governments. Upgrade. The main purpose of this research is to identify the main components influencing and facilitating the relations between Saudi Arabia and the Zionist regime in the framework of neo-realist theory and understanding the threats posed by these relations on the security of the Islamic Republic of Iran. In this research, descriptive and analytical methods have been used to gather information from library and documentary sources and in order to collect scientific observations and research findings, the theoretical approach of power balance has been used. For Waltz, the balance of power is a fundamental factor in harnessing strong actors in international relations, and in fact, it is the structure of the international system and the necessity of survival. The main issue of the research is that the relations between Saudi Arabia and the Zionist regime can be explained and evaluated in the framework of neo-realist theory? The main hypothesis of the research is in response to the question that the components facilitating the relations between Saudi Arabia and the Zionist regime are based on the neorealist approach based on exploiting the system of balance of power, using political, economic, security and military opportunities for unity. Coherent governments in controlling Iran's regional and international power can be explained and evaluated.

    Keywords: Relations, Saudi Arabia, Zionist Regime, Balance Of Power, Iran
  • شقایق تقوی نیا، منوچهر توسلی نائینی*، محمد شریف شاهی
    اگرچه طبق برخی قوانین موضوعه خاص و عام در ایران و انگلستان، کلیه محاکم مطبوعاتی، مقید و ملزم به رعایت اصول کلی دادرسی می باشد ولیکن گاهی در موارد خاص به نظر می رسد به علت عدم وجود ضمانت اجرای کافی، امکان تخطی و سرپیچی از این اصول، متحمل است. این پژوهش با روش کیفی و کتابخانه ای انجام شده و مباحث به صورت توصیفی - تحلیلی به تحلیل رعایت اصول دادرسی عادلانه در رویه قضایی محاکم مطبوعاتی ایران و محاکم انگلیس می پردازد. پرسش این پژوهش این است که اصول دادرسی عادلانه در رویه قضایی محاکم مطبوعاتی ایران و محاکم انگلیس چگونه رعایت شده است؟ وجود محاکم خاص مطبوعاتی، در برخی کلان شهرها چه در مرحله تحقیق (دادسرای رسانه) و چه در مرحله صدور حکم (برخی شعب دادگاه کیفری یک استان تهران) همچنین تدوین و تنظیم قوانین مطبوعاتی طی تاریخ معاصر ایران، حاکی از توجه خاص و ویژه به حقوق مطبوعاتی و رسیدگی جرائم مربوط به آن است، سیر تشکیل و تکوین حقوق در انگلستان و بررسی تاریخی حقوق انگلیس نشان می دهد که حقوق انگلیس در جریان عمل ایجادشده و از طریق آراء قضایی شکل گرفته است. نتایج نشان می دهد در قوانین کیفری ایران و انگلیس، ممنوعیت های مرتبط با ضبط و انتشار غیرقانونی پرونده های دادگاه و حفظ آزادی مطبوعات موردبررسی قرارگرفته است. در این دو کشور، تعریف مشخصی از جرم مطبوعاتی وجود ندارد و رسیدگی به تخلفات مطبوعاتی در محاکم عادی انجام می شود. همچنین، هیئت منصفه در هر دو کشور نقش نظارتی و مشورتی در رسیدگی به جرائم مطبوعاتی دارد.
    کلید واژگان: اصول دادرسی عادلانه, رویه قضایی, مطبوعات, ایران, انگلیس
    Shaghayegh Taghavinia, Manouchehr Tavasoli Naeini *, Mohammad Sharif Shahi
    Although according to certain specific and general laws in Iran and England, all media courts are required to adhere to general principles of due process, sometimes due to insufficient enforcement guarantees, deviation from these principles seems possible in specific cases. This research, conducted qualitatively and library-based, analyzes the observance of principles of fair trial in the judicial procedures of media courts in Iran and England in a descriptive-analytical manner. The research question is how the principles of fair trial have been observed in the judicial procedures of media courts in Iran and England. The existence of specialized media courts in some major cities, both in the investigation stage (Media Court) and in the sentencing stage (some branches of the Criminal Court of Tehran Province), as well as the development and enactment of media laws in contemporary Iran, reflects a particular focus on media rights and addressing related crimes. The evolution of laws in England and a historical review of English law demonstrate that English law has evolved through practice and judicial opinions. The results indicate that in criminal laws of Iran and England, prohibitions related to illegal recording and dissemination of court files and safeguarding press freedom have been examined. In these two countries, there is no specific definition of media crime, and violations related to the media are addressed in regular courts. Furthermore, the jury in both countries plays a supervisory and advisory role in handling media crimes.
    Keywords: Principles Of Fair Trial, Judicial Process, Press, Iran, England
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال