به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ایده آلیسم استعلایی" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"

تکرار جستجوی کلیدواژه «ایده آلیسم استعلایی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • علی سلمانی*، سپهر سلیمی
    شلینگ به دنبال آگاهی تام روح انسان است، از طرفی روح آگاه محصول ذهنیت انسان است، فلذا در طبیعت روحی ناآگاه تدبیر امور می کند. بنابراین گذار شلینگ از فلسفه طبیعت به ایده آلیسم استعلبایی، در راستای رسیدن به این آگاهی تام است. رسیدن به این آگاهی زمانی میسر می شود که]من [(روح) مراحل مختلفی را طی کند. اولین مرحله متعلق به کار حواس است، سپس مشاهده درونی (عقل نظری) و بعد از آن عقل عملی (اخلاق). هنگام فعالیت عقل نظری، تعین تصور بدون اراده فاعل است، اما عقل عملی عین را مطابق اراده فاعل می سازد. بنابراین شکافی میان شناخت نظری و شناخت عملی ایجاد می شود. شلینگ این مسیله را چگونه حل می کند؟ وی کاملا آگاه است که اگر این شکاف پر شود و عین (محصول عقل عملی) و ذهن (محصول عقل نظری) ادغام شوند، امر مطلق ایجاد می شود، اما مسیله اصلی چگونگی عینیت یافتن امر مطلق است که فقط آگاهی تام و اراده ای آزاد قادر به انجام آن هستند. شلینگ چهار مسیر را برای به عینیت رساندن امر مطلق پی می گیرد. یقین حسی، عقل نظری، عقل عملی و شناخت امر مطلق به واسطه هنر چهار مسیری هستند که شلینگ پی می گیرد. پر واضح است که تبیین چگونگی عینیت یافتن امر مطلق، باعث فهم بهتر نظام فلسفی شلینگ می شود. در این مقاله بررسی می شود که شلینگ میان یقیین حسی، عقل نظری، عقل عملی (اخلاق) و هنر کدام یک را سازوکاری مناسب تر برای عینیت بخشیدن به امر مطلق می داند؟ چرا؟ و دلیل استفاده شلینگ از مفهوم نبوغ در نظام استعلایی اش چیست؟
    کلید واژگان: شلینگ, ایده آلیسم استعلایی, نبوغ, زیبایی هنری, امر مطلق
    Ali Salmani *, Sepehr Salimi
    Schelling's goal is to find a total consciousness for human; therefore, in the philosophy of nature, he tries to reach from the real to the ideal. On the other hand, the conscious spirit is a product of human subjectivity, so, an unconscious spirit manages things. Therefore, Schelling's transition from natural philosophy to the system of transcendental idealism occurs. Reaching this level of consciousness is possible when [I] goes through different stages. The first stage is sensation, then reflection and after that comes praxis. But since the will of the subject of and the will of nature are the same, and ethics is in the realm of practical reason, then the subject of action does not have free will. Therefore, there is a gap between theoretical philosophy and practical philosophy that Schelling must somehow fill. He solves this problem with the free and creative will of an artist, a will that acts not out of necessity but freely. Schelling reaches the absolute from the identity of natural philosophy and transcendental idealism. The absolute is the result of identity of the real and the ideal. It is crystal clear that expounding how to objectify the absolute leads to a better comprehension of Schelling's philosophical system. In this article, it is investigated that among theoretical wisdom, practical wisdom and art, which one Schelling deems the most functional mechanism to objectify the absolute, and what are the roles of genius and the beauty through this path.
    Keywords: Schelling, transcendental idealism, genius, artistic beauty, the absolute
  • سید حسن فلسفی طلب*، جمال سروش

    وجه تمایز ایده‌آلیسم کانت با ایده‌آلیسم جزمی ‌و مادی در نقد اول بطور کامل مشخص است. یک نوع ایده‌آلسیم دیگر که کانت به انکار آن میپردازد؛ ایده‌آلیسم اشکالی (problematic) (صوری)‌ است که علم انسان به جهان خارج را به واسطه‌ی همین تجربه درونی و مفاهیم می‌داند که آنهم نیازمند استدلال به شیوه تحلیلی است. کانت در مقابل این ایده‌آلیسم، بحث ایده‌آلیسم استعلایی را پیش می‌کشد، هر چند بطور کلی با ایده آلیسم صوری یا اشکالی و روش آن موافقت کامل دارد. سوال اساسی در اینجاست که وجه تمایز انواع ایده آلیسم های مختلف در چه موردی است؟ و وجه برتری از آن کدام نوع است؟ و دلایل این برتری در چه جنبه های است؟ در این مقاله به جنبه های برتری ایده آلیسم استعلایی بر ایده آلیسم مطلق می پردازیم، در عین حال مشکلات جدیدی که دراین باب بوجود می آید را بیان نموده ایم؛ همچنین شوپنهاور و نیچه نقدهای برنده‌ای در بحث فی نفسه دارند که در این پژوهش به آنها پرداخته شده است، بخصوص نیچه که معتقدست کانت یک نوع بازی در این مطلب انجام داده است. در تحلیل نهایی به نتیجه رسیدم که کانت علی رغم همه موضوعاتی که برای وجه تمایز خود با ایده‌آلسیم جزمی و اشکالی ارایه می دهد؛ در باب اعتبار شناخت و تبین وجودات خاص خارجی با مشکلات جدی مواجه میشود.

    کلید واژگان: ایده آلیسم استعلایی, ایده آلیسم تجربی, ایده آلیسم جزمی, فی نفسه, اراده قدرت
    seyedhassan falsafi talab *, Jamal Soroush

    The distinction between Kant's idealism and dogmatic and material idealism is quite clear in the first critique. Another kind of idealism that Kant denies; Problematic idealism is that which considers human knowledge of the outside world through this inner experience and concepts, which also requires analytical reasoning. In contrast to this idealism, Kant argues for transcendental idealism, although he generally agrees fully with idealism formal idealism and its method. The fundamental question here is what is the difference between different types of idealisms? And what is the advantage of that type? And in what aspects is the reason for this superiority? In this article, we discuss the superior aspects of transcendental idealism over absolute idealism, while at the same time expressing the new problems that arise in this regard; Schopenhauer and Nietzsche also have winning critiques of the debate itself that have been addressed in this study, especially Nietzsche, who believes that Kant played a kind of game in this regard. In the final analysis, I came to the conclusion that Kant: has serious problems with the validity of recognizing and explaining certain foreign beings.

    Keywords: transcendental idealism, experimental idealism, dogmatic idealism, things in themselves, will to power
  • زهرا رمضانلو، حسن فتح زاده*، شمس الملوک مصطفوی
    فلسفه نزد هوسرل علمی کلی، بنیادی و متقن درباره جهان است. او به دنبال تاسیس پدیدارشناسی استعلایی به مثابه فلسفه ای کلی یا علمی متقن بود اما برای دست یافتن به چنین هدفی باید امکان یک معرفت ابژکتیو درباره جهان را توضیح می داد. هوسرل در کتاب بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی، معنای مدنظر خود از فلسفه و وظیفه فیلسوف را در زمینه نقد علم و فلسفه مدرن و در ارتباط با بحران های فرهنگ معاصر اروپایی مطرح کرده و مفهوم بدیع زیست جهان را به عنوان ایده ای نو برای فلسفه به مثابه علم کلی معرفی می کند. این نوشتار در پی آن است که دیدگاه هوسرل درباره نسبت فلسفه با بحران های فرهنگ معاصر اروپایی را مورد ملاحظه قرار داده و به این پرسش توجه کند که آیا ایده زیست جهان قادر است پدیدارشناسی استعلایی هوسرل را به عنوان فلسفه ای بنیادین و علمی کلی معرفی کند یا نه. در این جهت مسئله امکان ابژکتیویته جهان یا به عبارت دقیق تر یک جهان بیناسوژه ای مورد توجه قرار می گیرد که در فلسفه متاخر هوسرل به صورتی مبسوط تر و نوآورانه تر مطرح شده است.
    کلید واژگان: پدیدارشناسی, ایده آلیسم استعلایی, بحران, زیست جهان, بیناسوژگی و هوسرل
    Zahra Ramezanlu, Hassan Fatzade *, Shamsolmoluk Mostafavi
    Husserl thinks of philosophy as a general, fundamental and apodictic science of world. He set out to found transcendental phenomenology as general philosophy or apodictic science, but he ought to explain the possibility of objective knowledge of world as to reach to this point. Concerning about crisis in modern western culture, Crisis projects his view of philosophy and of duty of philosopher in context of a critics of modern philosophy and science concerns about crisis in modern western culture. So he introduces the original concept life-world that is a novel idea for the philosophy as general science. The paper is to consider the Husserl's point of view on relation between philosophy and crisis of modern culture and to review the question if life-world can introduce Husserl's transcendental phenomenology as a fundamental philosophy and general science. We consider the problem of possibility of objectivity of world, a problem that proposed in late philosophy of Husserl in more extensive and innovative form.
    Keywords: Phenomenology, transcendental idealism, Crisis, life-world, intersubjectivity, Husserl
  • مهدی احمدی*

    در این مقاله تلاش خواهد شد با مرور جریان های اصلی منتقد کانت، تصویری روشن از محورهای این انتقادات مطرح شده و سیر تحول آنها تا طرح تفکیک میان «ایده آلیسم استعلایی» و «تئوری استعلایی تجربه» پی گرفته شود. در ادامه بازآرایی و بازخوانی هنری آلیسون از ایده آلیسم استعلایی را بر مبنای کتاب او با عنوان «ایده آلیسم استعلایی کانت»[1]ارائه خواهیم کرد. او با انتساب یک نگاه هستی شناختی به تفسیر منتقدان کانت از ایده آلیسم استعلایی و نیز ارائه یک خوانش معرفت شناسانه (یا فرامعرفت شناسانه) از این ایده آلیسم، اولا پاسخی به این سیر از انتقادات فراهم می نماید و ثانیا با ایجاد پیوندی بنیادین میان این ایده آلیسم و تئوری استعلایی تجربه، طرح تفکیک میان این دو را منتفی می گرداند. در پایان این مقاله، پس از ارائه ابعاد مختلف این خوانش از ایده آلیسم و نحوه پاسخگویی آن به نقدهای سنتی وارد شده بر کانت، سوالاتی را درباره امکان تفسیر عبارات سوال برانگیز کانت در این قالب و توان مقاومت این تفسیر در برابر همان انتقادات رایج مطرح نماییم.

    کلید واژگان: ایده آلیسم استعلایی, تئوری استعلایی تجربه, کانت, آلیسون, شی فی نفسه, علیت
    ahmadi mahdi*

    Our effort in this paper is to present some important and traditional criticism about Kant’s “Transcendental Idealism” and their Evolution to presentation of ‘Separability Thesis’ - a thesis that propose the separation between “Transcendental Idealism” and “Transcendental Theory of Experience". Then we will present Henry Allison reading of transcendental idealism according to his book of “Kant’s Transcendental Idealism”. In this interpretation, he presents an epistemological (or meta-epistemological) reading of Kant’s Transcendental Theory and attributes an ontological reading to Kant’s critics. By this, he both providing a solution to this trend of criticism and making the separability thesis impossible by introducing fundamental connection between transcendental idealism and transcendental theory of experience. At the end of this paper, after presenting some sides of his reading and its approach for answering to traditional criticism, we will express some question about possibility of this interpretation of questionable texts of Kant and power of this reading against same criticisms.

    Keywords: Transcendental Idealism, Transcendental, Theory of Experience, Kant, Thing in itself, Causality
  • مهدی حسین زاده یزدی
    خوانش های مختلفی از ویتگنشتاین متاخر وجود دارد. یکی از خوانش هایی که محل نظر و مناقشه شارحان واقع شده، تفسیر برنارد ویلیامز از فلسفه متاخر است. از منظر ویلیامز، ویتگنشتاین در گذار از تراکتاتوس به پژوهش های فلسفی از «مرزهای زبان من یعنی مرزهای جهان من» و به عبارتی از سولیپسیسم استعلایی، به ایده آلیسم استعلایی و به عبارتی «مرزهای زبان ما یعنی مرزهای جهان ما » گذر می کند. هدف اصلی وی تبیین این مطلب است که در حرکت از «من» به «ما» دغدغه های ایده آلیسم استعلایی رها نمی شود. باید توجه داشت که ویلیامز، ویتگنشتاین را در معنای خاصی ایده آلیست استعلایی می داند. در این نوشتار می کوشم تا در وهله نخست، تبیینی دقیق از تفسیر ویلیامز ارائه دهم. برای این منظور، از برخی شارحان بزرگ ویتگنشتاین که این تفسیر را مورد توجه قرار داده اند، ایلهام دیلمن، درک بولتن و نورمن ملکم، کمک می گیرم. در قدم بعدی و در کنار تبیین این تفسیر به نقد وبررسی آن خواهم پرداخت
    کلید واژگان: ویتگنشتاین, برنارد ویلیامز, ایده آلیسم, ایده آلیسم استعلایی, سولیپسیسم
    Mahdi Hoseinzadeh Yazdi
    Among various readings of late Wittgenstein, Bernard William's interpretation has been noteworthy and a matter of controversy among commentators. Based on William's point of view, moving from Tractatus to Philosophical Investigation, Wittgenstein passes from "my language limits equal my world limits" and in other words from transcendental solipsism to transcendental idealism or "our language limits equal our world limits". His main goal is to explain that in transition from "I" to "We", one cant get rid of transcendental idealism concerns. It should be noted that Williams regards Wittgenstein as a transcendental idealist in a special meaning. This article first of all tries to present an accurate explanation of William's interpretation. Regarding this, some great Wittgenstein commentators who pay attention to this interpretation, i.e. Ilham Dilam, Dereck Bolton and Norman Malcolm, are appealed for help. Following this, the interpretation is going to be analyzed and criticized.
    Keywords: Wittgenstein, Bernard Williams, idealism, transcendental idealism, solipsism
  • مجتبی جلیلی مقدم
    کانت اولین متفکری است که از جایگاهی برتر به تعارضات عقل می نگرد و قصد حل آنها را دارد. این تعارضات مبدا عزیمت کانت به سوی نقادی عقل به شمار می روند. کانت بر آن است که با روش های جزمی پیشینیان نمی توان بر این تعارضات فایق آمد و از طرفی هم تلاش دارد تا عقل را از این تعارضات نجات دهد. از این رو، در پی راه حلی می گردد که سرانجام آن را در ایده آلیسم استعلایی می یابد. این نوشتار، بر آن است تا با روشی تحلیلی، به چرایی شکل گیری تعارضات عقل در نظر کانت و راه حل او برای حل تعارضات پی ببرد. نیز با امعان نظر در اندیشه او میزان موفقیت روش وی را مشخص نماید. حاصل مقاله آنکه این تعارضات معلول گذار عقل از محدوده مجاز خویش هستند و او برای رهایی از این تعارضات، با تاسیس ایده آلیسم استعلایی، حکم به نادرستی هر دو طرف در تعارضات ریاضی، و به درستی هر دو طرف در تعارضات دینامیکی می دهد. در این راه، کانت با چالش های درونی و بیرونی روبه روست و می توان اندیشه او را زیر تیغ انتقادات جدی قرار داد.
    کلید واژگان: ایده های عقل, جهان, پدیدار, تعارضات ریاضی, تعارضات دینامیکی, ایده آلیسم استعلایی
    Mojtaba Jalili Moqaddam
    Kant is the first thinker who investigated the contradictions of reason at a higher level and tried to solve them. These contradictions led Kant to criticize reason. Kant believes that these contradictions cannot be overcome by the predecessor's dogmatic methods. On the other hand, he tries to emancipate reason from these contradictions. Therefore, he did his best to find a solution and finally found it in transcendental idealism. Using an analytical method, the present paper discusses the causes of the development of the contradictions of reason from Kant's viewpoint and solution he proposes for them in order to precisely identify how, according to his view, his method is successful. The research findings show that these contradictions result from reason's transgression beyond its legal limits. In order to be free from these contradictions, he developed transcendental idealism and reached a conclusion that the two extremes of math contradictions are incorrect and those of dynamic contradictions are correct. In doing so, Kant faced internal and external challenges which made his thoughts subject to serious criticism.
  • لیلا نصیری*، حسین گلچینی

    همواره سخن از انقلاب کپرنیکی کانت در معرف تشناسی گفته شده است، اما چگونگی و استلزا مهایآن هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارد. مساله ی شناخت که همواره دغدغه ی اصلی کانت به شمارمی رفت، او را بر آن داشت تا با الهام از انقلاب کپرنیک در عالم نجوم، جایگاه ذهن و عین را درمنظومه ی معرفت شناسی خویش، تغییر دهد و با قول به محوریت ذهن، انقلابی در فلسفه پدید آورد.او با تشخیص گزار ه های جدیدی به نام گزار ه های ترکیبی پیشینی، که هم حاکی از عالم خارج و همدارای کلیت و ضرورت اند، به بررسی و تبیین ممکن بودن شناخت در حوز ه های ریاضیات محض،طبیعیات محض و مابعدالطبیعه پرداخت و به این ترتیب کوشید مشکلات ناشی از عقل گرایی وتجربه گرایی را مرتفع سازد. در واقع کانت با قایل شدن به همکاری حس و فاهمه در نظاممعرفت شناسی خویش، کوشید تا خود را از جزمیت موجود در عق لگرایی و شکاکیت برخاسته ازتجربه گرایی برکنار دارد و راهی میانه در پیش گیرد. وجود عناصر پیشینی در شناخت، محور ومبنای فلسفه ی استعلایی کانت و انقلاب کپرنیکی او م یشود. اهمیت انقلاب کپرنیکی کانت، تا جاییاست که در تاریخ فلسفه محور و مبنا قرار م یگیرد و تاثیری آشکار بر جریان های فکری پس از خودمی گذارد. هرچند کانت با انقلاب کپرنیکی در حوزه ی مابعدالطبیعه، مشکلاتی را در معرفت شناسیحل می کند اما در عین حال افقی در طرح مسایل جدید پدید می آورد. هدف این نوشتار بررسیدقیق نکات یاد شده است.

    کلید واژگان: انقلاب کپرنیکی, عین و ذهن, ترکیبی پیشینی, ایده آلیسم استعلایی, پدیدار وشیء- فی نفسه

    Kant’s Copernicusian revolution is a well-known topic in history ofepistemology, though its implications and impacts are not welldiscussed enough. No need to mention that analysis of knowledge wasKant’s first philosophical self-commitment. Aspiring of Copernicus’srevolution in astronomy, he changed the centrality of subject/object inhis epistemological approach and maintained that mind (cognitivefaculties) must be departure of metaphysical analysis; that was arevolutionary idea. Doing so, he, as it is well-known, divided alljudgments from two different aspects: first, analytic/synthetic; andsecond, apriori/aposteriori. He, then, argued that there are apriorisynthetic judgments – by which the possibility of knowledge iswarranted – are universal and necessary. These judgments not onlyrefer to external world, but also belong equally to physics,mathematics, and metaphysics. He believed that his doctrine could(dis)solve the old long-standing epistemological problem in modernphilosophy such as the debates on source of knowledge(reason/experience), dogmatism/skepticism, etc., among rationalistsand empiricists. Although his ideas, specially stressing on aprioriconcepts as a key, help him to (dis)solve some epistemological puzzles,either reveal a few new problems in newly changed epistemologicalscope.

    Keywords: Kant’s Copernicusian revolution, analytic, synthetic, apriori, aposteriori, rationalist, empiricist
  • فهیمه دهباشی، حمیدرضا آیت اللهی
    ایده آلیسم هوسرل نظریه ای است که به عنوان علم انضمامی، در حوزه های خاص قابل تبیین است. این ایده آلیسم، وجود عالم واقعی و عالم طبیعت را انکار نمی کند؛ با این حال، نگاه پدیدارشناسانه وی به عالم واقع و طبیعت، با دیگر نگاه های معرفت شناختی متفاوت است.
    در این نوشتار، تلاش خواهد شد تا از راه تحلیل مفاهیم و اصطلاحات موردنظر هوسرل، در برابر دیدگاهی که ایده آلیسم هوسرل را ایده آلیسم محض می داند، موضع گیری و با بیان دلایلی، نشان داده شود که در تحلیل دقیق، نظریه او را باید ایده آلیسم استعلایی نامید مفاهیم کاربردی شامل مفهوم «آگاهی و همدلی»، «تاویل یا احاله»، «حیث التفاتی»، «شهود» و «ماهیت» می باشند که هرکدام در معنای خاص خود، استعلایی بودن پدیدارشناسی هوسرل را توصیف و تبیین می نمایند.
    نگارندگان مقاله حاضر بر آن هستند تا نشان دهند که در پدیدارشناسی استعلایی هوسرل، هر آنچه متعلق به این عالم است، ضرورتا تمام تشخص معنایی خود را علاوه بر وضعیت وجودشناختی آن به دست می آورد؛ به همین لحاظ، هوسرل در کتاب ایده ها همه کوشش خود را به کار می گیرد تا به تمایز دقیقی میان پدیدارشناسی به عنوان روش، و پدیدارشناسی به عنوان معرفت دست یابد. پدیدارشناسی هوسرل توانایی خود را در توصیف همه جنبه های فلسفی و علمی به نحو گسترده پوشش داده است.
    کلید واژگان: پدیدارشناسی, هوسرل, ایده آلیسم محض, ایده آلیسم استعلایی, آگاهی و همدلی, احاله, حیثیت التفاتی, شهود, صورت (ماهیت)
    FahĪmeh Dehbāshi, Ḥamidridā Ayatollāhi
    Husserl’s Idealism is a theory capable of being explained in special fields as a concrete science. It does not deny the natural objective world, but its view of nature and the world differs from other epistemological viewpoints. In this article, the authors try to falsify a view that considers Husserl’s idealism as absolute idealism by analyzing his terminology, and to show that in a careful analysis, it should be called transcendental idealism. He employs such concepts as “awareness and sympathy”, “reduction”, “intentionality”, “intuition”, and “idea-eidos” in his special sense, each of which explains the transcendental nature of Husserl’s phenomenology. The authors show that in Husserl’s phenomenology, every thing belonging to this world attains its full particular meaning as well as its ontological condition. This is why Husserl in his Ideas tries his best to differentiate between phenomenology as method, and phenomenology as knowledge. His phenomenology covers all philosophical as well as scientific aspects of reality.
  • سید محمد حکاک
    در نظر کانت، معرفت مشتمل بر ماده ای و صورتی است. ماده ی آن از طریق حس به دست می آید و صورت را، ما در دو مرحله ادراک حسی و فهم بدان می بخشیم: درمرحله ادراک حسی، مکان و زمان را، و در مرحله فهم دوازده مقوله را. و آنچه از این رهگذر می شناسیم، پدیدار است نه شیء فی نفسه. اما عقل ما به اقتضای طبیعت خود، پا را از حوزه ی پدیدار بیرون می نهد و تصوراتی را می سازد که در واقع توهمند. یکی از این تصورات، تصور نفس است. عقل می خواهد با چهار استدلال مغالطی، چهار مطلب را در خصوص نفس اثبات کند: جوهریت، بساطت، شخصیت و تمایزش از ماده (نفس وجودی یقینی دارد و ماده وجودی مشکوک). ریشه ی همه این مغالطات این است که «من می اندیشم» یا «من» که در نظر کانت یک شرط پیشینی و صوری شناخت است، یکی شیء عینی و یک متعلق معرفت شناخته می شود. در ضمن کانت در مغالطه ی چهارم با طرح نظریه ایده آلیسم استعلایی به مخالفت با ایده آلیسم به معنی متعارف آن می پردازد و تصورات موجود در ذهن را به معنی خاصی بیرونی می داند.
    کلید واژگان: نفس, مغالطه ی منطقی, مغالطه ی استعلایی, پدیدار, ایده آلیسم استعلایی
    According to Kant, knowledge includes matter and form. Its matter comes form the sense, and the forms are drived from perception and understanding: In perception we have two intuitional categoties that called space and time, and in the stage of understanding 12 other categories. What we know in this process is phenomenon not nomenon (the thing in itself). However, our reason, by its nature, transcends from the realm of phenomenon, and constructs ideas, which are, in fact, illusions. Such an idea is the idea of the soul. Reason is intended by means of four paralogical demonstrations, proves four subjects about the soul: Substantiality, simplicity, identity, and its distinction from matter (the soul has certain existence but the matter has doubtful existence). "I think" or "I", which according to Kant is an apriori and formal condition of knowledge, is the origin of all these paralogisms, and assums an objective thing or a subject of knowledge. Moreover, in the Fourth paralogism, Kant disagrees with idealism in its current meaning, by proposing the theory of transcendental idealism, and considers the ideas of the mind as external in a particular sense.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال