به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « جهت » در نشریات گروه « فلسفه و کلام »

تکرار جستجوی کلیدواژه «جهت» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • علیرضا دارابی*
    در مقاله حاضر روش های مختلف صورت بندی سور شرطی در منطق سینوی بررسی شده است. بهره گیری از نمادهای معمول سور در منطق جدید، بررسی سور شرطی به عنوان جهت و استفاده از منطق مرتبه دوم سه شیوه ای که در این مقاله معرفی شده است. مزایا و معایب هر یک از این شیوه ها را به صورت جداگانه معرفی نموده ایم. هر یک از این روش ها به شیوه ای برای بررسی تفسیرهای متفاوت از آراء ابن سینا درباره سور شرطیات و اختلاف های منطق دانان سینوی درباره شرطیات مفید هستند. در مجموع نشان داده ایم که هیچ یک از این روش ها به صورت مطلق بر شیوه های دیگر برتری ندارد و ممکن است هر یک برای بررسی یکی از اختلافات موجود در منطق سینوی درباره شرطیات مفیدتر از بقیه باشند.
    کلید واژگان: سور شرطی, منطق سینوی, منطق مرتبه دوم, جهت}
    Alireza Darabi *
    In the current article, various methods of formulating hypothetical quantifier in Avicennian logic have been examined. Utilizing conventional symbols of quantifier in modern logic, analyzing hypothetical quantifier as modality, and employing second-order logic are the three approaches introduced in this paper. We have separately introduced the advantages and disadvantages of each of these methods. Each approach is useful in examining different interpretations of Ibn Sina's views on hypothetical quantifier and the disagreements among Avicennian logicians regarding hypothetical. Overall, we have shown that none of these methods are superior to others and each might be more useful than the rest in examining one of the existing disputes in Avicennian logic regarding hypothetical.
    Keywords: Hypothetical Quantifier, Avicennian Logic, Second-Order Logic, Modality}
  • محمد غریب زاده، محمدجواد صافیان*

    در این مقاله، سیر پدیدارشناختی هایدگر درباره رای کانت درباب «وجود» مورد مداقه قرار می گیرد. هایدگر معتقد است Realität و Dasein در کانت، ریشه در تمایز مشهور ماهیت و وجود (reality and existence) در سنت فلسفی دارد؛ اما کانت براساس مبنای فلسفی خود و برخلاف خاستگاهشان درنهایت این دو را به عنوان مقولات قوه شناخت بازتعریف می کند؛ بنابراین، در پژوهش حاضر، فروکاست «وجود» به مقوله در کانت به تفسیر هایدگر دنبال خواهد شد. وجود از مقولات جهت (modality) است. ضمن بررسی این دسته از مقولات در ادامه اهمیت perception به عنوان سازونهاد دریافت کثرات شهود مکانی و زمانی (ماده معرفت) روشن می شود. بدین ترتیب، در نظرگاه کانت، من ادراک نفسانی به همراه مقولاتش تالیف بخش این کثرات شهود است که حاصل آن وضع (position) شیء خواهد بود. برای کانت مقولات محمولات هستی شناسانه ای هستند که در نسبت با متعلق قرار می گیرند و با وحدت بخشی به داده های اولیه موجب پدیدارشدن هستندگان می شوند. درنهایت، این نتیجه حاصل می شود که وجود برای کانت ابژ گی یا برابرایستایی است. به عبارت دیگر، هر آن چیزی که اکنون پیش روی ما است، به عنوان حاصل وحدت کثرات، یعنی به عنوان نتیجه تالیف سوژه ثابت می شود و موجب می شود که شیء یا به معنای عام آن یعنی ابژه در مقابل ما بایستد و این همان معنای وضع ابژه توسط سوژه است.

    کلید واژگان: وضع, وجود, ابژ گی, ابژه, جهت}
    Mohammad Gharibzade, Mohammad Javad Safian *

    In this article, Heidegger's phenomenological course on Kant's Thesis about This article has investigated Heidegger’s phenomenological quest of Kant’s thesis about “being.” Heidegger holds that Realität and Dasein in the philosophy of Kant find their roots in the well-known distinction of reality and existence in this philosophical tradition, but based on his philosophical definition and in opposition to their origin, Kant ultimately redefines the two as categories of the faculty of cognition. In this article, therefore, we survey the reduction of “being” to a category in the philosophy of Kant on the basis of Heidegger’s interpretation. Being is one of the categories of modality. By examining this set of categories, the importance of perception, as a institution of receiving the multiplicity of spatial and temporal intuitions (the material of knowledge), will be articulated. Thus, from Kant’s view, the apperception, along with its categories, synthesize these pluralities, of which the result is the position of the thing. For Kant, categories are ontological predicates that are related to the given and result in the appearance of beings by giving unity to the primary datum. Finally, it is concluded that for Kant, being is objectness (Gegenstandigkeit). In other words, everything that is currently in front of us is proved as a result of the unity of the Multiplicity of intuition, i.e., as the result of the synthesis of the Subject, and causes the thing or in its general sense: the object‒ to stand against of us. This is the meaning of the "position" of the object by the Subject.

    Keywords: position, Being, objectness, object, modality}
  • علی اصغر مروت*

    منطقدانان مسلمان دو قضیه ی موجهه را در صورتی متناقض می دانند که در کم، کیف و جهت، اختلاف و در سایر اجزاء تشکیل دهنده ی قضیه، وحدت داشته باشند. از نظر این متفکران اگر دو قضیه ی متناقض دارای جهت واحد باشند، محذور امتناع (اجتماع یا ارتفاع) نقیضین پیش خواهد آمد. راه احتراز از این محذور از نظر این منطقدانان، اختلاف جهت قضایا در متناقضان است. در نوشتار حاضر نشان داده خواهد شد که وحدت متناقضان در جهت، هیچ محذوری ندارد و برخلاف آنچه منطقیان مزبور پنداشته اند، اتفاقا این اختلاف در جهت است که محذور ارتفاع نقضین (کذب متناقضان) را پیش خواهد آورد. از نظر این نوشتار، ریشه ی اشتباه منطقدانان قدیم، خلط ضرورت نفی با نفی ضرورت (و نیز دوام نفی با نفی دوام)بوده است. و باید وحدت در جهت را از وحدت های معتبر در تناقض دانست و نه از موارد اختلاف در متناقضان. بنابراین قضایای موجهه ی متناقض نیز همانند قضایای مطلقه فقط در کم و کیف با هم اختلاف دارند و نیازی به اختلاف در جهت نیست.

    کلید واژگان: تناقض, جهت, ضرورت, دوام, نفی}
    Aliasghar Morovat *

    In this article, we research this issue: The problems of the proviso of modal opposition between the contradictory propositions. Most of the logicians in Islamic world have accepted the modal opposition as a proviso of contradiction between two modal propositions. In their opinion, if two contradictory propositions had a common modality, we should deny either the Law of Non-Contradiction or the Principle of Excluded Middle. So, there is no choice but opposition in “Modality”. In this paper, I want to show that the sameness of modalities has no problem; and contrary to what the logicians thought, it is the modal opposition that leads to deny the Principle of Excluded Middle. From the point of view of this paper, the root of the mistake is confusion between ‘necessity of negation’ and ‘negation of necessity’ (as well as between ‘perpetuity of negation’ and ‘negation of perpetuity’). So, the modal sameness is needed for contradiction, not the modal opposition.

    Keywords: contradictions, Modality, Necessity, perpetuity, negation}
  • میکائیل جمال پور*
    هرچند مفهوم «حیثیت» برای مخاطبان و پژوهشگران فلسفه اسلامی ناآشنا نیست، اما به نظر می رسد تا کنون ظرفیت این مفهوم چنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است. در این مقاله پس از بیان خاستگاه حیثیت، گزارشی جامع از جایگاه و گره گشایی های آن در قلمرو منطق و فلسفه اسلامی، به خصوص در حکمت متعالیه، عرضه شده است. همچنین نسبت میان حیثیت با مقید بودن و اعتباریات نیز در حد امکان مورد بررسی قرار گرفته است. برای این کار مثال های فراوانی آورده شده است تا از این حیث ابهامی در کار نباشد. سپس نشان داده شده است که این بحث چه قابلیتی دارد و در عین حال برای آنکه به درستی از قابلیت آن استفاده شود به شروطی بایستی مراعات شود. همچنین در پایان به اختصار این ایده مطرح شده است که توجه به مقوله حیثیت می تواند میان جزمیت و نسبی گرایی، راهی میانه و مطلوب بگشاید.
    کلید واژگان: حیث, جهت, فلسفه, منطق, مغالطه, قید}
    Miikaeel Jamalpoor *
    Although the concept of "mode" is not unknown for audiences and scholars of Islamic philosophy, it seems this concept is not well considered. In this article after considering the origin of mode, a comprehensive description on its position and solutions in the field of Islamic logic and philosophy is supplied, especially in transcendent wisdom. The relationship between prestige and credit is also examined as much as possible. Numerous examples have been provided to avoid ambiguity in this regard. Then the capabilities of this discussion and at the same time, the necessary conditions to utilize it have been showed. It is also summarized at the end of this article that observing the issue of mode can pave the way between dogmatism and relativism.
    Keywords: Mode, orientation, philosophy, logic, fallacy, constraint}
  • سید سجاد ساداتی زاده، علی صبری، محمد کرمی نیا*

    گسترده بودن بحث ضرورت بعنوان یکی از اقسام جهت قضایا در منطق و فلسفه علی رغم یکی بودن مفهوم این دو (ضرورت منطقی و ضرورت فلسفی)، تفاوت این دو را در استعمال یعنی عام بودن منطق و شمولیت آن بر هر نوع محمولی با فلسفه که فقط شامل وجود است آشکار می کند. لذا تبیین ضرورت جهات قضایا در منطق ذهن اکثر منطق دانان اسلامی را به خود مشغول داشته است. ابن سینا با قبول تفاوت میان مراتب و درجات ضرورت، ضرورت را به شش قسم شامل یک مطلقه و پنج مشروطه تقسیم نموده است. نقطه مقابل وی شیخ اشراق است که علی رغم عمر کوتاه خود آثار زیادی در منطق نگاشته است وی در یک نوع آوری تمام جهات قضایا را به جهت ضرورت برگردانده است و از آن به نظریه «ضرورت بتاته» تعبیر نمود که آن را با بکار گیری سه مرحله از قبیل جهت فلسفی، بنیادی بودن جهت محمول و ضرورت بتاته مطرح کرده است. در این نوشتار سعی بران است که به تعریف و بیان جهت قضیه، ضرورت قضایا، انواع موجهات و ضرورت، نقیض و تناقض قضایای موجهه و همچنین دیدگاه دو فیلسوف مشایی (ابن سینا) و اشراقی (شیخ اشراق) پرداخته شود.

    کلید واژگان: جهت, ضرورت ذاتی, ضرورت بتاته, شیخ اشراق, ابن سینا}
  • ابوذر قاعدی فرد*، محسن جاهد
    اگر به دسته بندی بی نظیر گزاره موجهه خونجی در کتاب کشف الاسرار، مراجعه کنیم با مجموعه ای 34 عضوی مواجه خواهیم شد. 15 گزاره از این مجموعه توسط منطق دانان پیش از خونجی بیان شده، اما 19 گزاره دیگر را او افزوده است. پیگیری چگونگی صورت بندی این گزاره ها توسط خونجی این گونه می نماید که وی در صورت بندی خود 2 گزاره را از قلم انداخته و 32 گزاره دیگر را که به دو دسته اصلی(دارای 13 عضو) و فرعی (دارای 19 عضو) دسته بندی می شوند، صورت بندی کرده است. در بخش نخست این مقاله، به شرح و توضیح این گزاره ها پرداخته شده است.
    منطق دانان جدید پس از مواجهه با گزاره موجهه، سعی کردند جهت گزاره را به صورت نمادین نمایش دهند. از جمله تلاش های صورت گرفته در این راستا، مساعی نیکولاس رشر است. اینکه می گوییم «تقریبا موفق بوده» به دلیل وجود کاستی هایی است که در این صورت بندی و دیگر صورت بندی ها وجود دارد؛ زیرا در گزاره موجهه علاوه بر «جهت»، قید دیگری نیز وجود دارد (در این مقاله آن را «قید زمانی» نامیده ایم) که این صورت بندی ها در نمایش آن ناموفق بوده اند. در این مقاله طرحی نو درانداخته و با نظر به اینکه «زمان در قیود زمانی متغیر است، پس از تعریف متغیر»t«، صورت بندی ای به مراتب گویاتر از دیگران ارائه کرده ایم.
    کلید واژگان: گزاره موجهه, جهت, زمان, منطق موجهات زمانی, خونجی, نیکولاس رش}
    Abozar Ghaedifard*, Mohsen Jahed
    Referring to Khunaji’s categorization of modal propositions, we can find a set of 34 members. Though Fifteen members of the set had been proposed by logicians before Khunaji, he added nineteen categories of his own. Probing the manner of the formation of these categories by Khunaji, one can realize that two categories are missing and the rest are divided into a main group with 13 members and a secondary group with 19 members. The present article first describes and comments on the propositions. Facing with the modal propositions, the new logicians tried to formalize the propositions through giving a symbolic direction to them. The efforts made include those of Nicolas Rescher which were to some extent successful. The reason we say “to some extent” is because there are some missing elements in the formalization. For example in the modal proposition set, direction is not the sole variable; there is another variable which has not been dealt with adequately. We have called it time temporal variable. The present paper is an attempt to overcome this deficiency by introducing the time temporal variable in a way that has led to a more appropriate formalization of the modal propositions.
    Keywords: modal proposition, direction, time, time modal logic, Khunaji, Rescher}
  • احمد عسگری*
    ارسطو در Θ3 در مقابل مگاریان که قائل بودند پیش از فعل قوه وجود ندارد و تنها زمانی که چیزی در حال فعلیت است «قادر» است، قوه را از فعل متمایز می کند و چهار استدلال در اثبات وجود قوه می آورد. ارسطو همچنین صراحتا قوه را با امکان مربوط می سازد. حال در اینجا این سئوال پیش می آید که ارسطو چگونه از قوه به امکان عبور کرده است؟ در این مقاله سعی شده است رابطه قوه و امکان توضیح داده شود. تحلیل حرکت، ارسطو را به قوه می رساند و امکان، مفهوم ملازم قوه است. ارسطو ابتدا قوه را مستقل از امکان توضیح می دهد و در نهایت توضیح دیگری از قوه بر اساس مفهومی که ملازم با آن است، یعنی امکان، ارائه می دهد. عبارات او در Θ3 و Θ4 می تواند این گونه تفسیر شود که ارسطو فهمی زمانی از ضرورت، امکان و امتناع دارد. در مقابل در اینجا این گونه استدلال شده که تفسیر زمانی از جهات سه گانه نمی تواند درست باشد و ارسطو تنها تعابیری زمانی از آنها داشته است، بدون آنکه لزوما بخواهد آنها را به زمان تحویل دهد. علت تعابیر زمانی ارسطو از جهات می تواند این باشد که امکان در اینجا در ارتباط با قوه و حرکت طرح شده است.
    کلید واژگان: قوه, فعل, امکان, ارسطو, جهت, زمان}
    Ahmad Asgari*
    In Θ3, Aristotle presents four arguments against the Megarians who maintained that there is no potentiality prior to actuality and that each thing is able to do something only when it is acting and doing it, and not before that. In the fourth argument, 1047a10-14, he uses αδυνατον which means either not-potential or impossible. If it means the latest, his argument would be: It is impossible for whatever lacks potentiality to become, and it cannot be said that it becomes or will become, and this is the denial of motion. But how can Aristotle, in this argument, pass from potentiality to possibility? Moreover in 1047a24-26, he explicitly relates potentiality to possibility. This paper explains the relation between potentiality and possibility. Aristotle’s analysis of motion pushes him into the notion of potentiality, and then he notices that potentiality implies possibility. He first explains potentiality independently, and then explains it on the basis of possibility. His words in Θ3 and Θ4 may indicate that he has a temporal notion of modality, but as is argued, temporal interpretation cannot cover what he means. Although Aristotle has some uses of temporal expressions in order to explain possibility, impossibility and necessity, this might be due to his approach to the problem here. That is, here he speaks of modality in relation to potentiality and motion.
    Keywords: Potentiality, motion, possibility, motion, Megarians}
  • سردار دکامی، حسن ابراهیمی
    سهروردی در منطق حکمه الاشراق در یک نوآوری تمام جهات را به ضرورت برمی گرداند. وی جهات سه گانه ضرورت، امتناع، و امکان را جزء محمول قرار داده و بر آن است که در این صورت جهت در همه قضایا ضرورت می شود. از آن جا که بحث از جهت در دیگر مباحث منطقی، مانند تناقض، عکس، و قیاس ها نیز به میان می آید، طبعا این نوآوری در این مباحث تاثیرگذار است. سهروردی بدین نکته واقف بوده و این تاثیرها را نشان داده است. به فرض تمامیت این نوآوری، این نوشتار بر آن است که خواه مراد سهروردی اختصار در بحث باشد یا ضروری کردن قضایا در علوم حقیقی یا برهانی، اساسا نیازی بدین ضروری سازی و فرو کاستن همه جهات در ضرورت نیست و این نوآوری مشکلی را حل نمی کند. لذا از سوی اکثریت منطق دانان بعد از سهروردی مورد غفلت قرار گرفته است.
    کلید واژگان: جهت, ماده, ضروریه بتاته, سهروردی, علوم حقیقی}
    Sardā, R. Dekā, MĪ, Hasan Ebrā, HĪ, MĪ
    In the Logic section of the Ḥikmat ʾal-Ishrāq (The Philosophy of Illumination), Suhrawardi innovatively makes the three modes (necessity, possibility and impossibility) part of the predicate, thus considering the mode of all propositions to be ‘necessary’. Insofar as the modes are also discussed in other topics in logic such as contradiction, conversion and syllogism, this innovation also influences these topics. Suhrawardi was aware of this and has shown these influences. This article demonstrates that whether Suhrawardi was aiming for brevity in discussion or whether he was intending to make all the propositions of the ‘real’, or proof-based, sciences necessary, there is no need of this reduction of all the modes to the necessary and this innovation does not solve anything.
  • محمد سعیدی مهر
    بحث درباره مواد ثلاث (وجوب، امکان و امتناع) و گزاره های موجه، هم در منطق و هم در فلسفهمطرح است. منطق دانان مسلمان در آثار منطقی خویش، اغلب ضمن بحث درباره اقسام گزاره ها،گزاره های حملی را به گزاره های موجه و غیرموجه (مطلق) تقسیم، و سپس اقسام و احکام گزاره هایموجه را به تفصیل بررسی می کنند. فیلسوفان نیز مفاهیم یا ماهیات را به سه دسته واجب الوجود،ممکن الوجود و ممتنع الوجود تقسیم، و درباره احکام فلسفی هریک بحث می کنند. اکنون این مسئلهدرخور طرح است که چه تفاوتی میان معنای منطقی و معنای فلسفی مواد و جهات هست و آیا اینبحث اصالتا بحثی فلسفی است یا منطقی؟ اندیشمندان مسلمان در پاسخ به این مسئله، دست کم سهدیدگاه را مطرح کرده اند که به ترتیب عبارت اند از: 1. تمایز معنایی؛ 2. وحدت معنایی و اختلافحیطه ای؛ 3. وحدت معنایی و تساوی حیطه ای.
    در این مقاله پس از طرح و نقد دو دیدگاه نخست، دیدگاه سوم به منزله رای مختار ملاصدرابررسی می شود. یکی از پیامدهای این دیدگاه آن است که بحث درباره مواد و جهات، اصالتا بحثیفلسفی است، نه منطقی، و اگر در منطق درباره آن بحث شود استطرادی است. در بخش دیگر مقاله،دیدگاه سوم نیز نقد، و نشان داده می شود که این دیدگاه با چالش هایی روبه روست؛ برای نمونه، لزوماختصاص موجهات به اقسام ویژه ای از گزاره های حملی. در پایان دیدگاه چهارمی به اختصارپیشنهاد می شود که بر پایه آن، تمایز معنایی میان جهات منطقی و جهات فلسفی بنابر تمایز میانجهات راجع به صدق و جهات راجع به وجود تبیین می شود.
    کلید واژگان: مواد ثلاث, جهت, گزاره موجه, وجود رابط, صدق, ملاصدرا}
    Muhammad SaĪdi Mehr
    The issue of modals (necessity, possibility, and impossibility) and modal propositions is discussed in both philosophy and logic. Muslim logicians very often, during their discussion of types of propositions, divide predicatory propositions into modal and non-modal (absolute) propositions, and then discuss about their subdivisions and their predicates. Philosophers also divide concepts or quiddities into three categories of necessary being, contingent being, and impossible to be. The question to be investigated pertains to the difference between the logical and philosophical meaning of matters and modalities, and whether it is essentially a logical or a philosophical issue. Muslim thinkers have answered in three ways: a) difference in meaning; b) same meaning in different spheres; and c) same meaning and sphere.In this article, the author reviews two former answers and then discusses the third option as the idea favored by Mulla Sadra. According to his theory, this issue is basically a philosophical problem, and if discussed in logic, it would be a peripheral discussion. Then the author criticizes this idea and tries to show its flaws, including the confinement of modals to specific types of predicatory propositions. Finally, he suggests a fourth option, according to which the difference between logical and philosophical modes is described by reference to modes pertaining to truth, and modes pertaining to existence.
  • نوآوری های منطقی ابن سینا
    اکبر فایدئی
    بنای منطقی ارسطو بگونه ای بود که تا چندین قرن پس از او، اکثر دانشمندان آنرا از هر جهت کامل می دانستند، بگونه ایکه قرنهای متمادی حاکم بر افکار و آراء مردم اندیشمند بوده است. ابن سینا نخستین کسی است که از روش ارسطو در تدوین علم منطق عدول کرده و از جهان گوناگون دگرگونی هایی در منطق ارسطویی بوجود آورد. شیخ الرئیس علاوه بر کاستن برخی مسائل منطقی از قبیل مقولات و بحث تفصیلی شعر و خطابه و جدل، و جابجایی برخی دیگر مثل عکس و حد و رسم، ابتکارات و نوآوری های متعددی در علم منطق دارد که بقرار زیر است: 1- تبدیل منطق نگاری نه بخشی به منطق نگاری دو بخشی، ...
    کلید واژگان: منطق, دلالت, جهت, تعریف, عکس, قیاس, تناقض}
  • اکبر فایدیی
    بنای منطقی ارسطو به قدری رفیع و متین بود که تا چندین قرن پس از او اکثر دانشمندان آن را از هر جهت کامل می دانستند به گونه ای که قرن های متمادی حاکم بر افکار و آرای مردم اندیشمند بوده است. ابن سینا نخستین کسی است که از روش ارسطو در تدوین علم منطق عدول کرده از جهات گوناگون دگرگونی هایی در منطق ارسطویی به وجود آورد.
    شیخ رئیس علاوه بر کاستن برخی مسایل منطقی از قبیل مقولات و بحث تفصیلی شعر و خطابه و جدل، و جا به جایی برخی دیگر مثل عکس و حد و رسم، ابتکارات و نوآوری های متعددی در علم منطق دارد که به قرار زیر است:1- تبدیل منطق نگاری نه بخشی به منطق نگاری دو بخشی2- تقسیم دلالت وضعی لفظی به سه قسم مطابقه و تضمن و التزام3- بسط و گسترش تقسیم قضیه به حسب جهت و نظام خاص بخشیدن و انسجام نوین آن ها4- جواز اجتماع دو قضیه مطلقه با اختلاف در کم و کیف5- تناسب کمیت حد با ذات محدود و ضعف قاعده ایجاز و اختصار تعریف حقیقی6- ملاک استغنای از تعریف و صعوبت دسترسی به حدود حقیقی اشیا7- قیاس اقترانی شرطی و انواع آن8- فعلیت ثبوت وصف عنوانی موضوع برای ذات آن در باب عقد الوضع9- انعکاس قضیه موجبه ضروریه به صورت موجبه جزئیه مطلقه عامه در این مقاله موارد فوق جمع آوری شده است.
    کلید واژگان: منطق, دلالت, جهت, تعریف, عکس, قیاس}
    Akbar Faydei
    The base of Aristotle's logics was so strong that for several centuries after him, most of the scholars considered it perfect from different aspects and it governed thoughts and views of other thinkers. Avicenna was the first one who swerved from Aristotle’s style in the forming of logics and changed Aristotlian logic from different aspects. Avicenna, besides diminishing some logical issues such as categories, full argument about poetry, rhetoric and dialectic, replaced some issues for example conversion, definition and description and introduced numerous creations in logic science as fallows:1- Changing the logic of nine parts to the logic of to parts.2- Division of conventional literal signifying to three parts, correspondence and implication and commitment.3- Extension and expansion the division of propositions by considering modality and their special order and modern flowing.4- Possibility of the consistency of two absolute propositions with difference in quantity and quality.5- Proportion between definition and essence of definiendum and diminishing of abbreviation order in real definition.6- Needing not the definition and difficulty of procurability to real definition of things.7- Hypotetical attributive syllogism and its different kinds.8- Actual ascertainment addressed attribute for subjects essence in subject fetter.9- Reflexiveness of affirmative necessory proposition in the form of general absolute particular affirmative proposition.
  • سید محمد حکاک
    در مساله مناط نیاز به علت تا قبل از صدرالمتالهین شیرازی دو نظر وجود دارد نظر متکلمین و نظر حکما بنابر نظر اول حدوث زمانی و بنابر نظر دوم همان لااقتضائیت نسبت به وجود و عدم یا تساوی نسبت با وجود و عدم که از آن به امکان تعبیر می شود مناط نیاز به علت است حکما اصل علیت را نیز با استناد به همین امکان اثبات می کنند می گویند چون هر ماهیتی نسبتش با وجود و عدم مساوی است در خروج از حد استوا و تلبس به وجود محتاج مرجح است که همان علت باشد اما از نظر صدر الدین شیرازی بنابر اصالت وجود و اعتباریت ماهیت مناط نیاز به علت در وجود ممکنات است نه در ماهیتشان و این مناط عبارت است از تعلقی بودن وجود آنها وی از این امر به امکان فقری تعبیر می کند صدرالمتالهین البته در بسیاری از کتب خویش در مساله مورد بحث از باب مماشات با قوم از نظریه امکان ماهوی در باربر حدوث زمانی دفاع می نماید اما رای اختصاصی او بنابر تصریح خودش در مواضعی دیگر از کتبش همان امکان فقری است که در مقاله بدان اشاره شده است
    کلید واژگان: وجوب, امکان, امتناع, ماده, جهت, حدوث, امکان فقری, ماهوی}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال