جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "دلوز" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"
تکرار جستجوی کلیدواژه «دلوز» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
ژیل دلوز در اواخر کار فکری خود در کتاب فلسفه چیست پرسش از چیستی فلسفه و منطق فعالیت فلسفه ورزی را طرح می کند، در یک نسبت مهم، در نسبت با شهر یا زمین. به چنین دلیلی است که در این کتاب از فلسفه تحت عنوان «ژئو فلسفه» یاد می شود. در این مقاله به ژئو فلسفه در سه دوره خواهیم پرداخت، یونان باستان، شهر کنونی، شهر آینده. در بخش نخست مقاله به شکل گیری فلسفه در زمینش یونان می پردازیم، در بخش دوم به امحای فلسفه در زمین یا شهر کنونی و در بخش پایانی به احیای فلسفه در شهر یا زمین آینده خواهیم پرداخت. در بخش پایانی ابتدا به مسئله ی امکان برپایی زمین برای فلسفه خواهیم پرداخت، چون در دوران ما فلسفه زمین ندارد. پس از اندیشیدن به زمین فلسفه آن را در نسبت با شهر جدید موردتوجه قرار خواهیم داد. این سه دوره ی ژئوفلسفه را با سرنوشت سه عنصر ذاتی فلسفه که تولد، امحا و احیایشان را در نسبت با سه شهر تبیین خواهیم کرد، پی می گیریم: مفهوم، دوستی، ستیز.کلید واژگان: دلوز, فلسفه, ژئو فلسفه, زمین, شهرWisdom and Philosophy, Volume:20 Issue: 1, 2024, PP 189 -210Gilles Deleuze in the late of his philosophical work, in what is Philosophy, considers the question of the essence of philosophy and the logic of the philosophizing activity in an important relation, about the city or earth (geo). That is the reason why philosophy will named "geophilosophy" in this book. In this article, we will consider geophilosophy in three periods: ancient Greece, the current city, and the future city. In the first part of the article, we will explain the genesis of philosophy in his earth, Greece; in the second part we explain the annihilation of philosophy in the current city; and in the last part, we will consider the revival of philosophy in the future city or earth. In the last part, at first, we think of the earth for philosophy because today philosophy doesn't have earth. After that, we pay attention to the relation of the earth of philosophy and the new city. We will follow these three periods of geophilosophy in relation to three essential elements of philosophy which we will explain their birth, annihilation, and revival in relation to these three cities: concept, friendship, and struggle.Keywords: Deleuze, Philosophy, Geophilosophy, Earth, City
-
در فلسفه شیزوفرنیک یا انتو-اتیکو-استتیک دلوز-گتاری، هستی ارتباطی وثیق با زیباشناسی و اخلاق دارد؛ و این یعنی برقراری پیوندی انقلابی و بدیع میان حوزه هایی که پیش تر منفک از یکدیگر دیده می شدند. چنین نگرشی به هستی، مستلزم بازنگری در حوزه های پیشاپیش موجود است؛ این نگرش همچنین مستلزم نقد هر نهاد آموزشی، اجتماعی و درمانی ای است که در روند آفرینش گر ماشین های میل گر و امیال شیزوفرنیک و انقلابی مانع ایجاد می کند و سعی در سرکوب آن و القای الگویی غیر درون ماندگار دارد. از آنجاکه ماشین سرمایه داری و تمام مجموعه ها و آپاراتوس های تابع آن امیال شیزوفرنیک ماشین های میل گر را محدود می سازد، لذا بیش از هر نهاد دیگری نیازمند نقد است؛ این در حالی است که نقد و تحلیل نهادهای سرکوب گر و سرمایه محور بسیار دشوار خواهد بود، زیرا این نهادها تمایلی وصف ناشدنی در جهت آکسیوماتیک کردن هر امری -حتی انقلاب و هر آنچه مرتبط با فلسفه های شیزوفرنیک است- دارند. در این پژوهش می کوشیم ضمن طرح مسیر انقلابی فلسفه ژیل دلوز و فلیکس گتاری و نقدهای آن بر نظام های سرکوب گر و آپاراتوس های ذیل آن، نقش مفاهیم بنیادینی چون بس گانگی و سوبژکتیویته را تحلیل کنیم و تقابل حاصل شده میان فلسفه انقلابی و نهادهای سرکوب گر را در بحث از امکان انقلاب و خروج از موقعیت های ایزوتوپیک سرمایه داری بررسی و ارزیابی نماییمکلید واژگان: دلوز, گتاری, موقعیت های ایزوتوپیک, میل, انقلابPhilosophy, Volume:21 Issue: 2, 2024, PP 237 -260In Deleuze - Guattari's schizophrenic or onto - ethic - aesthetic philosophy , existence is closely along with aesthetics and ethics ; an act of revolution that connects and binds formerly separate spheres . This approach to existence also requires a reconsideration of pre-existing realms. and even more so , a critique of any educational, social, or therapeutic institution that obstructs the creative process and the élan of schizophrenic desires . Accordingly , the capitalist machine and all its subordinate apparatuses , by limiting schizophrenic desires of desiring-machines, deserves more criticism and reconsideration from the schizophrenic philosophy onto -ethico - aesthetic point of view than any other institution ; However , the difficulty of analyzing the repressive institutions manifests itself in the moment of criticism because the subject of such research and criticism has an indescribable desire to axiomatize everything - even the revolution and anything related to schizophrenic philosophies. In this research , we attempt to look closely at the fundamental concepts of schizophrenic philosophy , such as multiplicity and subjectivity , while plotting the revolutionary path of Deleuze - Guattari philosophy and Its critiques of repressive systems and therapeutic or organizational apparatus below , and examine the routs of evolution and exit from the isotopic conditions of the capitalist machineKeywords: Deleuze, Guattari, Isotopic Conditions, Desire, Revolution
-
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 46 (بهار 1403)، صص 379 -398در این مقاله می خواهیم به مفهوم میل در فلسفه دلوز و گاتاری پرداخته و از رهگذر آن به درک هستی شناسی دلوز نائل شویم. آن ها در صورت بندی مفهوم «میل» در پی پاسخ به مسئله جهان آشوب ناک انسان معاصر هستند. جهانی که برای تاب آوری اش، انسان معاصر در پی پناه بردن به انواع و اقسام راه های فرار است. دلوز و گاتاری برای پاسخ به چرایی این وضعیت و ترسیم راه های گریز از آن، دست به خلق نظام مفهومی جدیدی با محوریت مفهوم «میل» می زنند. در این متن تلاش بر آن داشتیم تا از منظر دلوز گاتاری مفهوم میل را در پیوند با مفهوم «آپاراتوس» فوکو-آگامبن واکاوی کرده و درنهایت به درکی نوین از مفهوم «رخداد» به مثابه راه گریز او از تنگنای پسامدرن نزدیک شویم. مفهومی که دلوز آن را ذیل مفهوم «توان زندگی» در واپسین نوشتارش گنجانده و بدین سیاق نظرگاهی غریب و با این حال آشنا از توان زندگی را به ما عرضه می دارد.کلید واژگان: آپاراتوس, توان, دلوز, سوسیوس, گاتاری, میلIn this article, we want to think about the concept of desire in the philosophy of Deleuze and Guattari, and through it, to understand Deleuze's ontology of the concept of "event". In formulating the concept of "desire", they are looking for an answer to the problem of the chaotic world of contemporary man. A world where for its resilience contemporary man seeks refuge in all kinds of ways of escape. Deleuze and Guattari create a new conceptual system centered on the concept of "desire" in order to answer the why of this situation and draw ways to avoid it. In this text, we tried to analyze the concept of desire from their point of view in connection with the concept of "Apparatus" by Foucault-Agamben and Finally, we should approach a new understanding of the concept of the event as its escape from the relativistic postmodern challenge. An understanding that Deleuze included in the concept of "life power" in his last writing and in this context, he offers us a strange and yet familiar view of "life".Keywords: Apparatus, desire, Event, Power, Deleuze, Guattari
-
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 46 (بهار 1403)، صص 623 -638ژیل دلوز در کتاب «منطق احساس» که شرحی بر نقاشی های فرانسیس بیکن است به صراحت و مکرر از نقد روایت می گوید؛ اما حقیقت این است که او نه روایت به طور کلی که روایت فیگوراتیو و بازنمایانه را رد می کند و از نحوه روایتی بدیل در نقاشی های بیکن سخن می گوید. موضوع این مقاله آشکار کردن این شیوه بدیل روایت نه در کار بیکن که در کار خود دلوز در این کتاب است. به زعم نگارنده دلوز در «منطق احساس» شیوه روایت بسیار جالب توجهی دارد، او در این کتاب یک کارگردان تئاتر است. او با زدودن همه عناصر روایت فیگوراتیو و بازنمایانه به دو عنصر می رسد: صحنه و فیگور، صحنه خالی و فیگور منزوی و میخکوب در صحنه. ما در کل روایت مان از «منطق احساس» تنها به این دو عنصر پایبند می مانیم و درصدد آشکار کردن نسبت های تغییریابنده میان این دو عنصریم که همچون موتور محرک روایت مان عمل می کند. اگر این دو، عناصر اصلی این روایت باشند موضوع روایت از این قرار است: رهایی فیگور منجمد در صحنه ؛ اما این آزادی بی واسطه رخ نمی دهد و شامل پنج مرحله یا پرده است: یک) انزوا و گیرافتادگی فیگور. دو) کژسانی فیگور. سه) متلاشی شدن فیگور. چهار) ناپدید شدن فیگور. پنج) تولد فیگور رهایی یافته به منزله یک بندباز، به بیان دیگر ورزشکارانگی در اتاق خواب. این پنج مرحله پنج پرده روایت اجرای تئاتری اند که در نهایت آن رهایی فیگور در بند محقق می شود.کلید واژگان: دلوز, روایت, انزوا, رهایی, ورزشکارانگی در اتاق خوابGilles Deleuze in the "Logic of Sensation" that is a reading of the paintings of Francis Bacon, explicitly criticize the narration. But in fact he criticizes figurative and representational narration, and highlight an alternative narration that exist in the work of Bacon. Our problem in this article is this alternative narration, not in the works of Bacon but in the work of Deleuze himself, in this book. I think Deleuze have a very interesting narrative attitude in this book, he is a theater director. Through elimination of all the figurative and representational narrative elements, Deleuze receive two elements: scene and figure. Empty scene and isolated figure in the scene. We adhere to these two element in the whole of our narration and reveal changeable relations between these two element, changeable relations that operate as engine of our narration. If these two elements are main elements of our narration, the theme of our narration is this: liberation of the frigid figure. This liberation had five step for figure: 1) isolation. 2) deformation 3) dissipation 4) disappearation 5) liberated figure as an acrobat, in other words, athleticism in the bedroom. These five step are five step of a theater that in the end of that, occur the liberation of the figure.Keywords: Deleuze, narration, Isolation, liberation, athleticism in the bedroom
-
انگاره زمان در فلسفه کانت در نسبت با کلیات ایدیالیسم استعلایی او را می توان مولفه ای خرد(Minor) در نظر آورد، اما دلوز همین عنصر خرد را از فلسفه کانت بیرون کشیده و عنصر کلان (Major)، یعنی سوژه استعلایی را در نقد عقل محض، حول آن بازپیکربندی می کند. این خوانشی یکسره متفاوت از نقد عقل محض است که در آن، مرکز ثقل از «امر استعلایی» به مفهوم «زمان» منتقل شده است. در اندیشه دلوز، مفهوم «زمان» را می توان دروازه ورود به هستی شناسی تفاوت محور او قلمداد کرد. به همین دلیل، خوانش منحصربه فرد دلوز از مفهوم زمان در فلسفه کانت حایز اهمیت بوده و در این مقاله موضوع پژوهش ما قرار گرفته است. در این مقاله تلاش می شود تا از مجموع چهار قاعده ادبی و شاعرانه، که دلوز برای شرح فلسفه کانت به کار برده است، دو قاعده اول را با محوریت چرخش مفهومی کانت درباره زمان، مورد بررسی قرار دهیم.
کلید واژگان: بازنمایی, پدیدار, پیشینی, دلوز, زمان, سوژه استعلایی, کانتThe present article attempts to explore two principles out of four literary and poetic principles with the centrality of Kant's conceptual turn concerning the concept of time that Deleuze opted for treating Kant's philosophy. In order to reformulate the Critique of Pure Reason, Deleuze exploits two literary principles. The first one is taken from Hamlet according to which time is out of control, the second one is taken from Arthur Rambo as he said, I is another. For appreciating such complicated statements and explaining Deleuze's particular reading of Critique of Pure Reason, the author proceeds to explore Deleuze's writings and seminars on Kant in order to show that the presupposition of having a good command over Deleuze's philosophy is to study his confrontation with Kant's philosophy. For achieving such an end, the author accompanies Deleuze's treatment of Kant's philosophy step by step in order to shed some light on the concept of time in his reading of The Critique of Pure Reason from various perspectives so to apprehend the two poetic principles concerning the time.
Keywords: A Priori, Phenomenon, Representation, Time, Transcendental Subject -
فلسفه برگسون را گاه دوگانه انگار دانسته اند و گاه یگانه انگار. بهای جانبداری از هریک نیز نابوده انگاشتن بعضی مفاهیم و تصریح های برگسون به نفع بعضی دیگر بوده است. در این میان، کسانی کوشیده اند فلسفه برگسون را هم زمان دوگانه انگار و یگانه انگار بخوانند، اما کوشش ها نه تنها نابسنده بوده بلکه بر دشواری های پیشین نیز افزوده است؛ زیرا گاه فلسفه برگسون را به فلسفه ای وحدت وجودی بازبرده و گاهی بر بنیادی دیالکتیکی استوار ساخته و گاه دیگر آن را به نوعی دوگانه انگاری متعارف بدل کرده است. ژیل دلوز، با طرح آموزه «تفاوت»، خوانشی از فلسفه برگسون به دست داده است که بر اساس آن فلسفه برگسون لحظات مختلفی از دوگانه انگاری و یگانه انگاری دارد که در هریک، دیرند «بیانی» دیگرگونه می پذیرد: از دوگانه انگاری مطلق به یگانه انگاری نهفته و سپس به دوگانه انگاری بازیافته. هدف این مقاله این است که ضمن برجسته کردن تفاوت اساسی خوانش دلوز با بقیه خوانش های وحدت وجودی یا دوگانه انگار یا دیالکتیکی از فلسفه برگسون، نشان دهد که توضیح نسبت این لحظات و به ویژه توضیح منطق گذار واپسین به دوگانه انگاری بازیافته مستلزم فراخواندن آموزه ای است که گرچه دلوز خود آن را پرورانده، در خوانش اش از برگسون آن را چندان برجسته نکرده است. به این ترتیب، مدعا این است که توضیح منطق تفکیک لحظه های فلسفه برگسون در خوانش دلوز و نیز منطق گذار از هریک به دیگری، به جای ملاحظه دو بیان از دیرند، مقتضی در شمار آوردن بیان سوم دیرند همچون تفاوت فی نفسه است. این گونه است که بیان پذیری هریک از وجوه دیرند در سه گونه تفاوت میسر می گردد: دیرند همچون امر ناب در تفاوت ماهوی، دیرند همچون امر فراگیر در تفاوت شدی و دیرند همچون امر خلاق در تفاوت فی نفسه.
کلید واژگان: برگسون, دوگانه انگاری, یگانه انگاری, بیانگری, دلوزBergson's philosophy has sometimes been regarded as dualistic and sometimes as monotheistic. The price of being partial to each has been to destroy some of Bergson's concepts and specifications in favor of others. In the meantime, some have tried to read Bergson's philosophy as dualistic and monistic at the same time, but the efforts have not only been unsatisfactory, but have also added to the previous difficulties; Because sometimes he has changed Bergson's philosophy to a philosophy of existential unity, sometimes he has made it based on a dialectical foundation, and sometimes he has turned it into a kind of conventional dualism. Gilles Deleuze, by proposing the doctrine of "difference", has given a reading of Bergson's philosophy, based on which Bergson's philosophy has different moments of dualism and monotheism, in each of which Diernard accepts a different "expression": From absolute dualism to hidden monogamy and then to recovered dualism. The purpose of this article is to highlight the fundamental difference between Deleuze's reading and other readings of existential unity or dualistic or dialectical of Bergson's philosophy, and to show that the explanation of these moments and especially the explanation of the logic of the last transition to recovered dualism requires recalling a doctrine that although Deleuze himself He cultivated it, he did not emphasize it much in his reading of Bergson. In this way, the claim is that explaining the logic of separating the moments of Bergson's philosophy in Deleuze's reading, as well as the logic of the transition from one to the other, instead of considering the two statements of Dirndt, it is necessary to consider the third statement of Dirndt as a difference in itself. This is the way that the expression of each aspect of Dirand is possible in three types of difference: Dirand as a pure thing in the essential difference, Dirand as a comprehensive thing in the difference of the material, and Dirand as a creative thing in the difference in itself.
Keywords: Bergson, dualism, Monism, Expressionism, Deleuze -
ژیل دلوز را بدون شک می توان یکی از مهم ترین فیلسوفان و نظریه پردازان سینما دانست. دلوز در دهه هشتاد میلادی دو جلد کتاب سینمایی نگاشت که مسیرهای اصلی فلسفه سینما را به عنوان رشته ای مجزا در دانشگاه پایه گذاری کرد. در بین فیلسوفان مختلف، برگسون بیشترین تاثیر را بر نظریات دلوز دارد. هر دو در خصوص زمان اعتقاد دارند که زمان امری خطی و کمی نیست و کیفی و غیرمکان مند می باشد. امتداد این فلسفه باعث شکل گیری دیرند زمانی به عنوان پایه اصلی زمان و سینما در آثار دلوز شد. دلوز در جلد اول کتاب خود به سینمای کلاسیک حرکت- محور و در جلد دوم به آثار مدرن زمان محور می پردازد. زمان، عنصر اصلی روایت های مدرن دلوز است و تصاویر را به آینه ها و کریستال های زمانی تقسیم می کند. دلوز اعتقاد زیادی به هم زمانی زمان ها و رویدادهای غیرخطی در آثار مدرن داشت. سینمای مدرن ایران نیز در سال های اخیر بیش ازپیش به فلسفه دلوز روی آورده و عناصر زمانی زیادی در آثار مختلف قابل رویت است. این پژوهش با نظریات سینمای مدرن دلوز با بررسی فیلم های ماهی و گربه ساخته شهرام مکری، اژدها وارد می شود! اثر مانی حقیقی و مسخره باز همایون غنی زاده، به این نتیجه می رسد که فیلم سازان نسل جوان ایران به رویدادهای غیرخطی با ابزارهایی مثل گذشته نما و آینده نما و همچنین تداعی زمان های گذشته و حال و آینده در یک صحنه علاقه بیشتری پیدا کردند. دراین بین، مکری به شدت تحت تاثیر روند زمانی دورانی است و مانی حقیقی به عنوان تحصیل کرده فلسفه، عناصر زیادی را از دلوز در آثارش وام می گیرد.کلید واژگان: دلوز, برگسون, فلسفه, دیرند, سینمای ایران, کریستال زمان, مانی حقیقی, شهرام مکری, همایون غنی زادهWisdom and Philosophy, Volume:19 Issue: 2, 2023, PP 119 -145Gilles Deleuze can undoubtedly be considered one of the most important philosophers and theorists of cinema. In the 1980s, Deleuze wrote two volumes of cinema books, which established the main directions of cinema philosophy as a separate discipline in the university. Among different philosophers, Bergson has the most influence on Deleuze's theories. Both of them believe that time is not linear and quantitative but qualitative and non-local. The extension of this philosophy led to the formation of the chronology as the main basis of time and cinema in Deleuze's works. In the first volume of his book, Deleuze deals with movement-oriented classical cinema and in the second volume with time-oriented modern works. Time is the central element of Deleuze's modern narratives, dividing images into temporal mirrors and crystals. Deleuze strongly believed in the simultaneity of non-linear times and events in modern works. In recent years, modern Iranian cinema has turned more and more to Deleuze's philosophy and many time elements can be seen in various works. This research comes with Deleuze's modern cinema theories by examining the films of Fish and Cat made by Shahram Makri, Dragon! The work of Mani Haghighi and Homayoun Ghanizadeh's mockumentary comes to the conclusion that the filmmakers of the younger generation of Iran became more interested in non-linear events with tools such as retrospective and forward-looking, as well as the association of past, present and future times in one scene. In the meantime, Makri is strongly influenced by the time period and Mani Haghighi, as a philosophy student, borrows many elements from Deleuze in his works.Keywords: Deleuze, Bergson, Philosophy, Dirand, iranian cinema, Crystal Zaman, Mani Haghighi, Shahram Makri, Homayun Ghanizadeh
-
دلوز و گتاری در دوره دوم فلسفی شان -به صورت ویژه در مجلدات سرمایه داری و شیزوفرنی- انگشت اتهامشان را به سمت ماشین سرمایه داری می گیرند و یکی از خصایص مهم آن را ارتجاعی بودنش می دانند. ارتجاع به این معنا که نهاد سرکوب و سلطه، پس از هر قلمروزدایی، مجددا قلمروگذاری می کند و در هیبت جدیدی آکسیوم صلب و ثابت پیشین را پی می گیرد. به تبع، روان کاوی و دیگر نهادهای آموزشی و آپاراتوس های ذیل آن را نیز به پارانویید سازی و ترویج فاشیسم بر بستر امیال ماشین های میل کننده -که اساسا انقلابی و شیزوفرنیک اند- متهم می کند. ادعای اصلی این مقاله معرفی آپاراتوس دیگری به نام علم مدیریت است. براساس دلایلی که توضیح آن خواهد آمد، مقدم بر هر آپاراتوس دیگر، نقد علم مدیریت مهم تر و محق تر است و باید نقدهای دلوز و گتاری را به آن سمت بازنشانه گیری کرد. در این متن تلاش می شود که، پس از بررسی اولیه چرایی انقلابی بودن فلسفه شیزوفرنیک ژیل دلوز و فلیکس گتاری و نیز تبیین ضدیت این فلسفه با جریانات سرکوبگر و آپاراتوس های بازقلمروگذار ضدانقلاب، به یکی از اصلی ترین آپاراتوس های خادم سرمایه داری -علم مدیریت- بپردازیم.کلید واژگان: دلوز, گتاری, سرمایه داری, علم مدیریت, شیزوکاویDeleuze and Guattari in their second philosophical period, especially in the volumes of Capitalism and Schizophrenia, point their fingers at accusations of the capitalist machine, and consider its reactionary forces as one of its important features. Reactionary in the sense that the institution of oppression and domination, after each deterritorialization, again carries out another territorialization and follows the rigid and fixed axiom of the previous one in a new form. As a result, they accuse psychoanalysis and other educational institutions and its apparatuses of promoting fascism based on the desires of the desiring machines, which are revolutionary and schizophrenic. The main claim of this article is the introduction of another apparatus called Management Science. Based on reasons that will be explained, a critique of Management Science is more important and justified before any other apparatus, and the critiques of Deleuze and Guattari should be reoriented in that direction. In this text, we attempt to find out why the schizophrenic philosophy of Gilles Deleuze and Felix Guattari is revolutionary, as well as explain the opposition of this philosophy to the repressive movements and reterritorializing apparatuses of the counter-revolution. Finally, we will explain the main apparatuses of capitalism- the Management Science.Keywords: Deleuze, Guattari, capitalism, Management Science, Schizoanalysis
-
پژوهش حاضر کوشیده است مفهوم بنیامینی آیورا را در نظریه دیفرانسیل لایبنیتس و برداشت ویژه دلوز از تکینگی، ریشه یابی نموده و بر اساس آن توضیح دهد. دلوز بواسطه اثرپذیری خود از لایبنیتس، برداشتی ویژه از تکینگی ریاضیاتی ارایه می دهد که می توان آن را دقیقا معادل اکسترمم در حساب عمومی منحنی ها دانست. با متقاطع نمودن مفهوم آیورا با نظریه دیفرانسیل، سپس کشف هم ارزی های مفهومی، شناسایی نودها (گره گاه های تقاطع) و تولید یک بلوک تلاقی، نشان داده شد که می توان آیورا را به مثابه یک تکینگی در منحنی های مکان- زمان زیباشناختی شناسایی نموده و توضیح داد. سپس بر اساس این روش تجربی، تلاش گردید طرح اولیه و پیشنهادی یک زیبایی شناسی ماتریالیستی، به عنوان دستاورد جنبی پژوهش، صورت بندی شود. بر اساس این طرح، ایده اصلی زیبایی شناسی ماتریالیستی پیشنهادی، متقاطع نمودن نظام زیبایی شناختی با نظام های علمی برای تولید بلوک ها و مناطق تلاقی ست، به نحوی که بتوان مفاهیم زیباشناختی مستقر در این بلوک های تلاقی را به صورت توابع علمی- مادی بازسازی نمود. برای تفهیم این موضوع، از نظریه مجموعه ها در ریاضیات کمک گرفته شد.کلید واژگان: لایبنیتس, بنیامین, دلوز, آئورا, تکینگی, زیبایی شناسی ماتریالیستی, نظریه مجموعه هاPhilosophy, Volume:20 Issue: 2, 2023, PP 235 -250Aesthetic concepts explaining with scientific functions, can be an inspiring idea to lead to a new and special form of aesthetics. A form of aesthetics that as its most important work, produces relations between the aesthetic dimension as the material form of the artwork, and material functions in natural science. Establishing such relationships, may first and foremost seem like an idealistic simulation; An effort that is supposed to reduce the latter to an allegory of the first system by finding similarities between two incongruous scientific and aesthetic systems. However, it should be noted that such discussions are not aimed at producing allegorical relationships between scientific and aesthetic systems, and they have no relation with the subsequent reductionism, but by maintaining the independence between these two systems from each other, they try to move in the boundaries, regions and intersection blocks between them, and rooting the modern aesthetic concepts in the scientific systems, or by discovering and even "inventing" these intersection blocks and establishing material relations, try to explain aesthetic concepts by scientific systems. Therefore, the aesthetic concepts located in the intersection block will no longer be an allegory of scientific functions, but they are nothing except a slice of these functions but with a different formulation. Because of their adherence to scientific procedures in producing material relations between the material form of the artwork and the material functions of natural science, such discussions can be considered as a form of materialist aesthetics. As a methodological proposal, materialistic aesthetics can start its work by discovering the trace of a scientific system in an aesthetic system, or in other words, by reconstructing that intersection block that is achieved by intersecting two sets. In this regard, the discovery and reconstruction of the relationship between the Frankfurt School’s critical aesthetics and Leibniz's mathematics can be an outstanding and inspiring example.This research has tried to root Benjamin's concept of Aura in Leibniz's differential theory and Deleuze's special understanding of singularity, and explain Aura based on it. Due to his influence on Leibniz, Deleuze offers a special understanding of mathematical singularity, which can be considered exactly equivalent to extreme point in the general calculus of curves. By intersecting the concept of Aura with differential theory, then discovering conceptual equivalences, identifying nodes, and producing a junction block, it was shown that Aura can be considered as a singularity on the aesthetic space-time curves. Then, based on this experimental method, an attempt was made to formulate the initial and proposed design of a materialist aesthetic as a secondary achievement of the research. Based on this plan, the main idea of the proposed materialistic aesthetics is to intersect the aesthetic system with the scientific systems to produce intersection blocks and areas; in such a way that the aesthetic concepts established in these intersecting blocks can be reconstructed as scientific-material functions. To understand this issue, help was taken from the theory of sets in mathematics.Keywords: leibniz, Benjamin, Deleuze, Aura, Singularity, Materialist Aesthetics, Theory of sets
-
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 40 (پاییز 1401)، صص 407 -428دلوز در نقد هستی شناسی ذات در کتاب منطق معنا به ارایه «هستی شناسی معنا»ی خود می پردازد که مفهوم «معنا» به عنوان نقطه مرکزی این هستی شناسی به منظور پیوند هستی و اندیشه در آن طرح می شود. وی با استفاده از منطق رواقی و مفاهیمی همچون لکتا، رخداد، اثر، بیان، و... و همچنین با به کارگیری مفاهیم نسبت واگرایی و هم گرایی بین سری های تکینگی-رخدادهای لایب نیتس، جایگاه هست-منطقی «معنا» را اثبات می کند. بدین ترتیب، هدف از این مقاله بررسی مفهوم «معنا» در کتاب منطق معنای دلوز و ارایه تبیینی از هستی شناسی/منطق معنای اوست. بدین منظور، پس از نظری اجمالی بر بستری که نظریه معنا در آن طرح می شود و از این نظریات گسست می یابد، در جهت موضع یابی معنا در اندیشه دلوز پیش می رویم و با ترسیم پیوندهای معنا با مفاهیم و ایده های دیگر می کوشیم به فهم هستی شناسی/منطق معنا نزدیک تر شویم و موضع دووجهی معنا را روشن سازیم. بر این باوریم که این گام ها در نهایت می تواند نسبت زبان و هستی را در فلسفه دلوز آشکارتر کند.کلید واژگان: دلوز, رخداد, زبان, منطق معنا, معنا, هستی شناسی معناCritiquing the ontology of essence, Gilles Deleuze, in the Logic of Sense, provides an “ontology of sense” in which the notion of ‘sense’ as its central point is developed to establish a connection between thought and existence. Employing Stoic logic and concepts such as lekta, event, effect, expression, etc., and also applying Leibniz’s concepts of convergence and divergence relation between series of singularities- events, he presents his new ontology. This paper, aims to examine the notion of ‘sense’ in Deleuze’s Logic of Sense and provide an account for his conception of ‘Ontology of Sense’. So, after a glimpse at the ground which it grows and departs from, we go further to determine the topology of sense in Deleuze’s thought and get closer to understanding his ontology of sense, by making its connections with other concepts and ideas. Finally, we hope these steps could illuminate the relation between language and existence in Deleuzian philosophy.Keywords: Deleuze, Event, logic of sense, language, ontology of sense, Sense
-
نیچه شرط تحقق فراانسان را مرگ انسان می داند و از آن با تعابیری نظیر ویرانگری کنشگرانه خود یا انسانی که می خواهد خود را نابود و ویران کند صحبت می کند. مرگ انسان به منزله شرط آفرینش فراانسان مدنظر است. مسیله این مقاله ارایه این مسیله نیچه ای با بیانی سیاسی است؛ با هدف تبیین سوژه سیاسی در اندیشه ژیل دلوز. محوریت بحث نیز با کتاب نیچه و فلسفه است. در ابتدا از مفهوم مرگ انسان یا به تعبیر دیگر، از مفهوم ویرانگری کنشگرانه خود، قرایتی سیاسی ارایه خواهد شد؛ درنتیجه این قرایت، بعد سلبی سوژه سیاسی قابل درک می شود. در ادامه، برای درک بعد ایجابی به مفهوم نیچه ای ساعت نیمروز یا استحاله رجوع خواهد شد و در اینجا نه تنها بعد ایجابی که رابطه این بعد با بعد سلبی نیز آشکار می شود. یعنی سوژه موردنظر در تمامیتش تبیین می شود. در این مسیر، به آری گویی به عنوان بنیان این اندیشه می رسیم؛ اما آری گویی مسلح به نه گویی. این ویژگی کلیدی سوژه سیاسی موردنظر است؛ سوژه آری گویی که نه گویی می داند، یعنی سوژه ستیزه جو. پس از تبیین تکوین این سوژه به منظور برجسته کردن ویژگی منحصربه فرد و درخورتوجهش دربرابر دو سنخ سوژه قرار داده خواهد شد. از سویی، دربرابر سوژه انقلابی مرسوم قرار می گیرد که سوژه نه گویی است که آری گویی نمی داند. از دیگر سو، دربرابر سوژه محافظه کار قرار می گیرد؛ سوژه آری گویی که نه گویی نمی داند.کلید واژگان: دلوز, نیچه, آری گویی, نه گویی, ستیزه جویی, نه گویی ناتوان از آری گویی, آری گویی عاری از نه گوییMetaphysic, Volume:14 Issue: 1, 2022, PP 21 -36Nietzsche understands the death of man as the condition of the birth of Overman, death of man or its synonyms, the active destruction, or man who wants to destruct himself. Death of man as the condition of the Overman. The concern of this article is the presentation of this Nietzschean concern with the political expression in order to explanation of the political subject in the thought of Gilles Deleuze, based on the book titled Nietzsche and Philosophy. First, the concept of the death of man, active destruction, would be interpreted as a political concept. This would be one aspect of the intended subject, its negation side. Another aspect, its affirmation, would resort to the Nietzschean concept of the midday or transmutation, which clarifies the complicated relation between negation and affirmation. In this way, we will get the concept of affirmation as the foundation of this thought, but affirmation which is armed with negation. This is the fundamental feature of the intended subject which is named aggressive. The type of subject that is alternative for the dominant understanding of the revolutionary subject, the subject of resentment, the kind of negation that doesn’t know affirmation. But more than it, the aggressive subject is against the current subject, an affirmation that doesn’t know negation.Keywords: Deleuze, Nietzsche. affirmation, Negation, aggression, negation without affirmation, affirmation without negation
-
ما و جهان مان در آخرین مرحله هیچ انگاری گیر افتاده ایم و امر قابل توجه، تداوم این وضعیت است چنانکه مشخص نیست این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت. مساله مقاله حاضر درک هیچ انگاری است به منظور فراهم آوردن امکان اندیشیدن به شرایط رهایی و خلاصی از آن. در این مقاله متمرکز خواهیم بود بر تفسیر دلوز از نیچه درخصوص مفهوم هیچ انگاری. به این منظور باید مسیر اصلی استدلال دلوز درخصوص سنخ های مختلف هیچ انگاری را درک کنیم که سه شکل است: نه گو، واکنش گرانه و بی کنشانه. درک این سه شکل، به ویژه واپسین شکل آن؛ یعنی وضعیتی که در آن زندگی می کنیم. پس از آن تلاش خواهد شد که ابعاد عاطفی این مفهوم با رجوع به سینمای بلا تار به خواننده انتقال داده شود. به این منظور که ضرورت رهایی از هیچ انگاری موجود در وضعیت به شکل عاطفی احساس شود. در این نقطه از استدلال شرایط فراهم می شود برای اندیشیدن به گام بعد و این امر با درک تمایز واپسن مرحله هیچ انگاری و شرایط رهایی از آن ممکن خواهد شد. به منظور درک تمایز این دو وضعیت و در نهایت درک شرط رهایی از هیچ انگاری، تمایز میان دو مفهوم انهدام بی کنشانه و ویرانگری کنش گرانه مورد توجه قرار می گیرد. برای درک تمایز این دو مفهوم نیچه ای-دلوزی نیز از تمایز دو مفهوم خسته و فرسوده که دلوز در شرح بکت مطرح می کند، بهره خواهیم برد. از این رو، مسیر مقاله به این صورت خواهد بود: تحلیل اشکال هیچ انگاری: 1- نه گو، 2- واکنش گرانه، 3- بی کنشانه و 4- شرط رهایی از هیچ انگاری.
کلید واژگان: دلوز, نیچه, هیچ انگاری, انهدام بی کنشانه, ویرانگری کنش گرانه, بلا تار, بکتWe and our world are caught in the last period of nihilism. The remarkable point is the durability of this situation, and that the time for the end of this situation is unclear. The concern of this article is understanding the nihilism, especially its last kind, understanding of the nihilism in order to provide the possibility of the thinking about the conditions of the liberation from that. For this purpose, we should understand three kinds of nihilism: negative, reactive, and passive; Understanding these three kinds, especially its last kind, which is the property of the present situation. For the explanation of this step of nihilism, we will resort to a Nietzschean-Deleuzian concept and then try to transmit the affective aspect of this concept to the reader in order for the necessity of the liberation from our nihilistic situation to be sensed affectively. At this point of the analysis, the argument is ready for thinking to the next step, which proceeds by understanding the distinction between the last step of nihilism and the condition of liberation from that. Therefore, the trajectory of the article is like this: explanation of kinds of nihilism: 1) negative. 2) reactive. 3) passive. 4) and the liberation from nihilism.
Keywords: Deleuze, Nietzsche, nihilism, passive extinction, active destruction -
در نظریه متاخر میل می توان دو اقتصاد مهم میل را نزد لکان و دلوز شناسایی نمود؛ صورت بندی هایی متفاوت از گسترش میل که هر یک نسبت هایی ویژه با سوژه و جامعه برمی سازد. دلوز با طرح شیزوکاوی در برابر روانکاوی، به طور کامل از سنت فرویدی گسسته و شکل تازه ای از اقتصاد میل را بنیان می نهد. در برابر صورت بندی ادیپی میل در لکان که با ارجاع پیوسته به یک ابژه غایی مفقوده، میل در حرکتی جریان گردابی حول یک هسته ادیپی به گردش در می آید، در طرح آنتی ادیپی- ریزومی دلوز، بدن بدل به یک ماشین میل ورز می شود که میل را در مسیرهایی ریزوماتیک، رو به خارج تولید و به حرکت در می آورد. در مجموع می توان دو نوع اقتصاد میل را در اینجا از هم بازشناخت: درون گستری میل در لکان و برون گستری میل در دلوز. همچنین در لکان، مفاهیم فقدان و فانتزی که اقتصاد میل را سامان می دهند، و در دلوز مفهوم بدن بدون اندام با تولید میل به مثابه نیرو، اشکال ویژه ای از رابطه میل و جامعه را صورت بندی می کنند.
کلید واژگان: لکان, دلوز, درون گستری میل, برون گستری میل, فانتزی, بدن بدون اندام, ماشین میلIn the later theory of desire, two important economies of desire can be identified according to Lacan and Deleuze; Different formulations of the expansion of desire, each of which creates special relationships with the subject and society. Deleuze, with the plan of schizoanalysis against psychoanalysis, is completely separated from the Freudian tradition and establishes a new form of the economy of desire. Against the Oedipal formulation of desire in Lacan, with continuous reference to a missing ultimate object, desire circulates in a vortex movement around an oedipal core, in Deleuze's anti-Oedipal scheme, the body becomes a desire machine. It is possible to produce and move desire in schizo and rhizomatic ways. In general, two types of economy of desire can be recognized here: interal-expansion of desire in Lacan and external- expansion of desire in Deleuze. Also, in Lacan, the concepts of lack and fantasy that organize the economy of desire, and in Deleuze, the concept of the body without organs by producing desire as force, formulate special forms of the relationship between desire and society.
Keywords: Lacan, Deleuze, Economy of Desire, Fantasy, Body without Organs, Desiring Machine -
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 38 (بهار 1401)، صص 92 -118
در این مقاله سعی داریم مفهوم زمان یا دیرند یا استمرار دلوزی را عکاسی به سبک فتومونتاژ با استناد به نقاشی های فرانسیس بیکن تحلیل و بررسی نماییم. دلوز بحث زمان را با استفاده از فلسفه برگسون در رابطه با حرکت و دیرند یا استمرار مطرح می سازد. فلسفه یک اثر هنری در دیدگاه پست مدرنیستم ضدساختارگرایانه است و بر طبق همین مسئله نمی توان هنر را روایتگر محسوب کرد چرا که هنری که روایتگر بوده و مبتنی بر ساختار باشد، هنری مرده است. فلسفه دلوز نه ذهنی و نه عینی است؛ او از نفس حضور و زندگی در جهان حکایت و آغاز می کند. از این جهت و بر اساس آموزه های آغازین و اندیشه های کل باورانه هگلی خود جهان و اندیشه در جهان را به یک کلیت یک پارچه به نام طبیعت زندگی فرومی کاست و سعی کرده است این تفکر کل باورانه خود را با اندیشه تجربه طبیعت باورانه تدریجی - تکاملی به هم آمیزد. ژیل دلوز با دیدگاهی ضدساختارگراینه به مساله هنر می پردازد. او رابطه زمان در عکاسی به سبک فتومونتاژ را بررسی می کند فرض ما بر این است که مفاهیم در عکاسی، نقشی حرکت محور و خلاق با اصل صیرورت در فتومونتاژ دارند. مدعا و یافته اصلی این نوشتار این است که می توان گفت دلوز با نقض روایتگری و بودن در هنر عکاسی، فتومونتاژ را یک حرکت خلاق در سیالیت می داند که زمان و فضا را در اختیار می گیرد. شاخص ترین نقاش فرمالیست انگلیسی، فرانسیس بیکن است. بیکن توانسته ادراک و ذهنیت نوگرای اروپایی را با زبان تصویری یا هنر فیگوراتیو در آثارش بیان کنند. روش ما در این تحقیق توصیفی و تحلیلی است. این پژوهش در پی یافتن پاسخ این سوال است که چگونه می توان صیرورت را در هنر عکاسی وارد کرده و از روایتمندی و ساختارمندی آن جلوگیری کرد.
کلید واژگان: دلوز, بیکن, مفهوم, زمان, بدن, فتومونتاژ, عکسIn this article, we try to consider the concept of time or duaration of Deleuze in photomontage photography with reference to Francis Bacon's paintings. Deleuze discusses time using Bergson's philosophy of motion and duration. Philosophy is a work of art in the postmodernist view, it is anti-structuralist, and according to this issue, art cannot be considered a narrator, because art that is a narrator and is based on structure is a dead art. Deleuze's philosophy is neither subjective nor objective; He tells the story of the very presence and life in the world. For this reason, and based on his initial teachings and Hegelian's totalitarian ideas, he reduced the world and thought in the world to a single whole called the nature of life, and tried to put this totalitarian thought into thought. The gradual-evolutionary naturalistic experience blends. Jilles Deleuze tackles the issue of art from an anti-structuralist perspective. He examines the relationship between times in photomontage photography. We assume that concepts in photography have a motion-driven and creative role with the principle of being in photomontage. The main claim and finding of this article is that it can be said that Deleuze, by violating narrative and being in the art of photography, considers photomontage as a creative movement in fluidity that takes time and space. The most prominent English formalist painter is Francis Bacon. Bacon was able to express the modernist European perception and mentality in his works through visual language or figurative art. Our method in this research is descriptive and analytical. This research seeks to find the answer to the question of how to bring becoming into the art of photography and prevent its narrative and structure.
Keywords: Deleuze, bacon, body, concept, Time, photomontage, photo -
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 33 (زمستان 1399)، صص 230 -248این مقاله با تمرکز بر اصل اندراج در فلسفه لایب نیتس و خوانش ژیل دلوز از آن بر این ادعا است که نقد فلسفی اندیشه لایب نیتس به شیوه نقد دلوزی منجر به بازآفرینی مفهوم «تا» و سوژه «تا» در اندیشه لایب نیتسی می شود. برای رسیدن به این مقصد ابتدا به اصل مزبور و اصول مرتبط با آن در فلسفه لایب نیتس پرداخته و بر جنبه هستی شناختی این اصول تاکید کرده ایم، سپس خوانش دلوز از فلسفه لایب نیتس را حول این اصل سامان داده و جهان تاخوردگی ها را که ماحصل چنین خوانشی است تصویر کرده ایم. تلاش کرده ایم با بررسی این اصل در فلسفه لایب نیتس دریابیم که چگونه خوانش دلوز از فلسفه لایب نیتس امکان های جدیدی را در این فلسفه گشوده است و سخن گفتن از سوژه لایب نیتسی-دلوزی «تا» را به عنوان سوژه ای نو امکان پذیر کرده است. بدین ترتیب در گام نهایی بر این سوژه لایب نیتسی-دلوزی و ویژگی های آن توجه کرده ایم که از بسط اصل اندراج حاصل شده است.کلید واژگان: شمول, اندارج محمول در مفهوم موضوع, اصل جهت کافی, تا, دلوز, سوژه, لایب نیتس, نظریه اندراج مفهومی صدقThis article, focusing on the inclusion- in- notion principle in the philosophy of Leibniz and its reading by Gilles Deleuze, claims that Deleuzian approach in the philosophical critique of the philosophy of Leibniz leads to recreation of the concept of the fold and the subject of fold in Leibnizian thought. To achieve this goal, we initially provide an in-depth study of this principle and its related principles in his philosophy and place emphasis upon their ontological aspect. Then we organize Deleuze’s reading of Leibniz’s philosophy around the inclusion-in-notion principle and picture the world of foldings as the outcome of such reading. We make an effort to clarify how the reading of this principle by Deleuze creates new possibilities in the philosophy of Leibniz and gives birth to the Leibnizian- Deleuzian subject of the fold. Therefore, in the last step, we study this Leibnizian- Deleuzian subject and its characteristics, which is the result of the inclusion- in- notion principle.Keywords: Containment Theory, Deleuze, Inclusion, Fold, Leibniz, Predicate in notion, Sufficient Reason
-
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 26 (بهار 1398)، صص 83 -101جستار حاضر تلاشی است برای نشان دادن چند پیوند احتمالی میان نحوه تفکر دلوز و شیوه کار هنرمندان مدرن و پست مدرن. این قیاس در بستر ضد افلاطونگرایی دلوزی تعریف و تبیین می شود تا ببینیم که آیا می توان نسبتی برقرار کرد میان تلاش دلوز برای ضدیت با افلاطون گرایی، خواست او مبنی بر ایجاد یک شیوه تفکر جدید، و آنچه هنرمندان مدرن در عمل انجام داده اند یا خیر؟ در این مسیر پس از تعریف بعضی مفاهیم و نشان دادن اهمیت و کارکرد آنها در هنر مدرن، سعی خواهیم کرد رد پای همان مفاهیم را در اندیشه دلوزی نیز بیابیم. سپس ضدیت دلوز با افلاطون گرایی را با تکیه بر مفهوم وانموده یا سیمولاکروم تبیین خواهیم کرد و به انتقاد بدیو به افلاطون گرایی دلوز نیز به طور مختصر جواب خواهیم داد. در نهایت نیز نشان خواهیم داد که دلوز با تکیه بر این ضدیت و در واقع با استفاده از فرایند هایی فکری که متاثر از نوع مواجهه هنرمندان پست مدرن با موضوع کار خویش است، راه سومی را برای اندیشیدن به دنیای پر از تصویر معرفی می کند؛ راهی که نه رای به بازگشت و ارتجاع می دهد و نه همچون بودریار آدمی را یکسر در جهانی آخرالزمانی که از تصاویر آگنده است به حال خود وامی نهد.کلید واژگان: دلوز, هنر مدرن, ضد افلاطون گرایی, بدیو, سیمولاکروم, بودریارThis paper would attempt to illustrate some possible links between Deleuze's way of thinking and the practice of modern and post-modern artists. This analogy is defined and explained in the context of Deleuze's anti-Platonism to see if there is a relation between Deleuze's struggle to oppose anti-Platonism, his desire to create a new way of thinking, and what modern artists actually did in their practice. Hence, after defining some of the concepts and showing the importance and function of them in modern art, the paper would try to trace the same concepts in Deleuze's thought. It will then explain Deleuze's anti-Platonism putting emphasis on the concept of simulacrum; meanwhile, it will briefly answer Badiou's critique of Deleuze's anti-Platonism. Finally, it would show that Deleuze, relying on this opposition, and in fact inspired by intellectual processes used by post-modern artists, is trying to find a third way for thinking to a world full of images. He introduces a path that neither goes back and nor, as we find with Baudrillard, sees the world as an apocalyptic world of images in which we wander.Keywords: Deleuze, modern art, anti-Platonism, simulacrum, Badiou, Baudrillard
-
هدف این نوشتار، تحلیل ونقد رویکرد ریزوماتیک براساس فلسفه اشراق است. روش این پژوهش، توصیفی تحلیلی می باشد. مفهوم ریزوم، محور فلسفه دلوزاست. رویکرد ریزوماتیک به عنوان جریانی پساساختارگرا، بر مفاهیمی چون «شدن»، نفی فراروایت ها، تفاوت، روابط افقی، اندیشه کوچ گر، تکثرگرایی و قلمروزدایی تاکید دارد. اساس رویکرد اشراقی، حرکت از ظلمات و تاریکی به سمت نور و روشنایی می باشد. اشراق همواره شهود و مشاهده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که رویکرد ریزومی، روابط افقی را جایگزین روابط عمودی می کند. در این حالت هیچ عنصری برتر از دیگری نیست. هردو رویکرد به دنبال این مسئله اند که معرفت را به صورت امری درونی ارائه دهند و از ساختارهای رسمی و انعطاف ناپذیر انتقاد می کنند و عقل را ناکافی می دانند؛ ولی رویکرد ریزوماتیک با رد واقعیت کلان، عقل را که عامل شناسایی واقعیت خارجی است، غیرضروری می داند. رویکرد اشراقی، غایت گراست و رویکرد ریزوماتیک را به چالش می کشد.کلید واژگان: ریزوماتیک, فلسفه اشراق, دلوز, سهروردی, پساساختارگراییThis investigation is intended to present a critical analysis of rhizomatic approach on the basis of Illuminationism. Our method in this study is descriptive analytic. Rhizomatic is a central concept in Deleuzes philosophy. Rhizomatic Approach as a post-structuralist current focuses on becoming, negation of metaworld-versions, horizontal relations, multiplicity, and nomadic thought. By contrast, the basis of Illuminationist approach is the movement from darkness and nightfall to light and illumination. Illumination is but intuition and vision. Unlike rhizomatic approach Illuminationist philosophy understand the world in terms of hierarchical relations rather than purely horizontal ones. In Deleuze philosophy no element is to be regarded as higher than another. Both approaches seek to interiorize knowledge and criticize the formal inflexible constructions and as result regard human reason inadequate. Rhizomatic approach however rejects grand realm of reality and renders reason as a perceptive faculty unnecessary. Illuminationist approach is teleological and calls into question rhizomatic approach.Keywords: Rhizomatic, Master of Illuminationism, Gilles Deleuze, Suhrawardi
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.