به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « سوژه و ابژه » در نشریات گروه « فلسفه و کلام »

تکرار جستجوی کلیدواژه «سوژه و ابژه» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • جعفر شانظری، علیرضا نهری*

    این مقاله با تاکید بر اندیشه پیتر برن، که یکی از مهم ترین چهره های شاخص فلسفه دین معاصر است، افزون بر تبیین دیدگاه او درباره رئالیسم و نارئالیسم و همچنین خداباوری، دین و الاهیات، به واکاوی و بررسی بنیان های فلسفی این مسئله پرداخته است. نظرگاه پیتر برن با این که یک رویکرد انتقادی به ابعاد مختلف نارئالیسم است، دربردارنده تمییزی اساسی میان خداباوری و الاهیات در اتخاذ نظرگاه رئالیستی و نارئالیستی درباره آن هاست. با توجه به تفکیک دو ساحت الاهیات و خداباوری، می توان چنین گفت که وی معتقد به نارئالیستی بودن الاهیات-لیبرال- به عنوان یک رشته علمی و آکادمیک و رئالیستی بودن دین، خدا و گفتمان خداباورانه است. در نظرگاه او، غایت گفتمان خداباورانه به موجودی فراذهنی، فرادنیایی و متعالی اشاره دارد. این نوشتار در نهایت به واکاوی و بررسی مبانی فلسفی این موضوع پرداخته و اشارت اجمالی پیتر برن در بررسی ریشه تمایز رئالیسم و نارئالیسم و همچنین تفسیر نارئالیستی مدرن از دین را مورد مداقه قرار داده و افزون بر واکاوی ریشه های مسئله رئالیسم و نارئالیسم دینی و با تاکید بر نسبت سوژه و ابژه - بالاخص در فلسفه کانت - به نقد و بررسی این بنیان فلسفی در نظرگاه پیتر برن پرداخته است.

    کلید واژگان: رئالیسم, نارئالیسم, سوژه و ابژه, الاهیات, دین, خدا}
    JAFAR Shanazari, Alireza Nahri *

    This article, emphasizing Peter Byrne’s thought, one of the most important figures of contemporary religious philosophy, in addition to explaining his views on realism and non-realism as well as theism, religion, and theology, analyzes the philosophical foundations of this issue. Byrne’s critical approach to various dimensions of non-realism contains a fundamental distinction between theism and theology in adopting a realist and non-realist point of view about them; considering the separation of the two fields of theology and theism, he believes in the unrealistic nature of liberal theology as an academic discipline and the realism of religion, God, and theistic discourse; the purpose of the theistic discourse refers to an extra-mental, extra-mundane, transcendent entity. Ultimately, has analyzed the philosophical foundations of this issue; and Peter Byrne’s brief reference in examining the origin of the distinction between realism and non-realism, and also highlighted the modern non-realistic interpretation of religion, and in addition to analyzing the roots of the problem of religious realism and non-realism and by emphasizing the relationship between subject and object-especially in Kant’s philosophy, he has reviewed this philosophical foundation in the opinion of Peter Byrne.

    Keywords: Realism, Non-Realism, Subject, Object, Theology, Religion, God}
  • محمدمهدی مقدس*، محمدکاظم علمی سولا

    رویکرد دکارت و سنت فلسفی پس از وی به آگاهی، پیامدهای معرفتی را به دنبال داشت. تمایز سوژه و ابژه و مسیله نحوه ارتباط ذهن و بدن که موجب گرفتاری ذهن در میان تصورات خود شده و درنهایت منجر به مسیله «تنگنای شخصی» گردید. همچنین مشکل این همانی شیء ادراکی، شکاکیت، و بحث ارزش گذاری با توجه به شکاف میان ذهن و عین، به طور خلاصه از پیامدهای این رویکرد به شمار می روند. با عنایت به این مسیله، رویکردهای بدیل برای مرتفع ساختن این پیامدها از سوی فیلسوفان ارایه گردید. ازجمله این رویکردها، پدیدارشناسی در تقریر هوسرل، هیدگر و مرلوپونتی است. پدیدارشناسی استعلایی هوسرل، با به میان کشیدن حیث التفاتی و همچنین هیدگر با آموزه «بودن در جهان» و مرلوپونتی با ایده بدن های آگاه، توصیفی از سازوکار و ویژگی های آگاهی به دست دادند. مقاله حاضر در تلاش است تا مشکلات نظام معرفتی دکارتی-اروپایی را بررسی کرده، سپس نحوه مواجهه با مشکلات پیش آمده را نشان داده، و درنهایت ویژگی های هر رویکرد را تحلیل و نقادی کرده و تبیین کند که آیا رهیافت های بدیل توانسته اند مشکلات پیش آمده را مرتفع سازند یا خیر؟

    کلید واژگان: آگاهی, معرفت شناسی, سوژه و ابژه, پدیدارشناسی, نظریه ایده‎ها, ذهن و بدن, دکارت گرایی}
    MohamadMehdi Moghadas *, MohammadKazem Elmi Sola

    The approach of Descartes and his subsequent philosophical tradition to consciousness did have epistemological consequences. The distinction between subject and object, and the question of how the mind and body relate, the entanglement of the mind in its ideas that led to the problem of “egocentric predicament,” the problem of the identity of the perceptual object, skepticism, and the issue of valuation regarding the gap between the mind and the object are some consequences of this approach. Consequently, alternative approaches have been proposed by philosophers to avoid such consequences. Among these approaches is phenomenology with the narratives of Husserl, Heidegger, and Merleau-Ponty. Husserl’s transcendental phenomenology with its intentionality, Heidegger’s doctrine of “being-in-the-world” and Merleau-Ponty’s idea of conscious bodies tried to explain the mechanism and characteristics of consciousness. The present article seeks to examine the problems of the Cartesian-European epistemological system, to show how to deal with these problems, and finally to analyze and critique the characteristics of each approach to see whether these alternative approaches could have managed to solve these problems or not.

    Keywords: consciousness, Epistemology, subject, object, Phenomenology, theory of ideas, soul, body, Cartesianism}
  • طناز رشیدی نسب، عظیم حمزئیان*، رستم شامحمدی
    عشق یکی از واژه های مهمی است که در اخلاق، فلسفه و عرفان و مکاتب مختلف فلسفی از جمله اگزیستانسیالیسم، مورد بحث قرار گرفته است. گابریل مارسل (1889-1973م)، فیلسوف فرانسوی قرن بیستم در تاملات فلسفی خویش با تفکیک «مساله» از «راز»، عشق را از مصادیق راز به شمار آورده است. از نظر وی «راز» امری است که نمی توان آن را از راه روش های رایج در علوم و در قلمرو تفکر اولیه حل و فصل کرد، بلکه باید اذعان کرد که آن را باید در حوزه تفکر ثانویه مورد تامل قرار داد. همچنین از دیدگاه مارسل راز عشق به ساحت «بودن» متعلق است، نه به قلمرو «داشتن». در این مقاله به روشی توصیفی- تحلیلی، سعی کرده ایم خطوط کلی اندیشه او را در این باب بیان کرده و لوازم معرفت شناختی آن را از منظر روابط انسانی و پذیرش وجود دیگران در شبکه عاشقانه میان انسان ها و پذیرش وجود موجودی متعالی در عشق به ماوراءالطبیعه، نفی شکاکیت، اثبات وجود جهان، کنار نهادن ذهنیت باوری و سوبژکتیویسم دکارتی مورد بحث قرار دهیم.
    کلید واژگان: معرفا شناسی, عشق, راز, دیگری, سوژه, ابژه, گابریل مارسل}
    Tannaz Rashidinasab, Azim Hamzeian *, Rostam Shamohammadi
    The twentieth-century French philosopher Gabriel Marcel (1889-1973), in her philosophical work, distinguished between "decision" and "mystery", the interrelationship of love from the mysteries of mystery. In his view, "mystery" is something that cannot be solved by common methods in science and the realm of early thought; rather, it must be acknowledged that it must be considered in the realm of a secondary thought. In Marcel's view, too, the secret of love belongs to the realm of "being," not to the realm of "having." In this article, in a descriptive-analytical way, we have tried to express the general lines of his thought in this regard and its epistemological implications from the perspective of human relations and acceptance of the existence of others in the romantic network between human beings and acceptance of the existence of a transcendent being in supernatural love. Let us also discuss the negation of skepticism and the proof of the existence of the world and the abandonment of Descartes' belief in subjectivity and subjectivism.
    Keywords: epistemology, love, Mystery Other, Marcel}
  • الله یار رحمتی، پرویز ضیاء شهابی*، رضا داوری اردکانی

    سوبژکتیویته عبارت است از اصالت من انسان در قلمروهای معرفت شناسی، جهان شناسی، اخلاق، زیبا شناسی، هنر، دین و علم. شکاکیت عمومی دکارت اورا به سوبژکتیویته رهنمون شد، زیرا او بعد از شک در همه چیز، وجود خود را به صورت اولین و تنها موجود یقینی یافت و بر همین پایه، قضیه« می اندیشم پس هستم» را شالوده هر نوع شناختی و هرگونه موجودی در عالم، از جمله وجود خداوند و اشیای جسمانی، قرار داد. دکارت عقل آدمی را در مسئله شناخت،بی نیاز از غیر خود دانست و در این راستا برای شکل دادن به ساختمان علم، فقط به سراغ مفاهیم فطری ذهنی می رود، مفاهیمی که تنها با قاعده ی وضوح و تمایز، که خود برگرفته از ذهن آدمی است، می توان بدانها دست یافت.اصالت سوژه (من انسان)، تمام بخش های فلسفه دکارت را دربرگرفته و در این فلسفه تمام جهان، به صورت مجموعه ای از ابژه ها، خودنمایی می کند و عالم جز تصویری که آدمی از آن ساخته است، حقیقت دیگری ندارد. بنابراین، یگانه سوژه  حقیقی، چیزی نیست جز من انسانی و لذا گستره سوبژکتیویته در فلسفه دکارت کاملا مشهود است. فلسفه دکارت با چنین نگاه سوبژکتیوی فلسفه جدید غرب را به مسیری نو انداخت. از این رو دوران جدید را، دوران سوبژ کتیویسم نامیده اند.

    کلید واژگان: سوبژکتیویته, سوژه, ابژه, دکارت, من انسان}
    Allahyar Rahmati, Parviz Ziashahabi *, Reza Davari Ardakani

    We want to study the expansion of subjectivity in Descartes' philosophy, so we all know that subjectivity is the foundation of the human self in the realms of epistemology, cosmology, ethics, art, religion, and science. This article shows that Descartes's general skepticism led him to subjectivity because after he doubted everything, he found himself as the first and only certain being, and then he considered the principle of "I think, therefore I am" (Cogito) as the foundation of cognition and every being in the world, including the being of God and corporal substances. Descartes considered the human reason to be independent of everything other than reason itself respecting the matter (problem) of cognition, and, in this direction, he resorts to the mental innate concepts to shape the scientific construction itself. Subjectivity (the human self) embraces all aspects of Descartes' philosophy, and in this philosophy, the whole world appears as a set of objects, and the universe (cosmos) has no other truth than the image that the human being made from it. Therefore, the only real subject is nothing but the human self. Descartes' subjectivity changed the course of modern philosophy, and later philosophers philosophized in that direction. Descartes's philosophy, and in particular his epistemology, is based on the mind. It begins with the mind and continues with the mind, and ends with the human mind. And this is the culmination of the broad scope of subjectivism in René Descartes's philosophy, and our goal was to emphasize the breadth of subjectivism

    Keywords: subjectivity, Subject, object, Descartes, the human self}
  • محسن باقرزاده مشکی باف*، محسن حبیبی
    هگل در نخستین بخش از کتاب پدیدارشناسی روح، ادعاهای مهمی از یقین حسی را مورد نقد قرار داده است که دارای اهمیت استراتژیک در کل فرایند کتاب خویش است. یقین حسی مدعی است که شناختی تکین و جزئی از ابژه بلاواسطه خود دارد؛ و از ادعای خود در سه گام و از طریق سه پناهگاه ابژه محض، سوژه محض و شهود محض دفاع می کند. با توجه به متن پدیدارشناسی روح، سعی به توضیح و تفسیر این مبحث شده است که چگونه هگل با استفاده از این چند اصطلاح کلیدی فلسفه خویش (که برای نخستین بار در بطن بخش یقین حسی مطرح شده و تا پایان کتاب نقش محوری ایفا می کنند)، یعنی وساطت، تلاقی سوژه و ابژه، صورت معقول کلیت در امر جزئی و همچنین قدرت نفی، می تواند به درون ادعاهای یقین حسی نفوذ کند و آن ها را به تناقض درونی دچار کند و نشان دهد که یقین حسی در طی مراحل خویش بااینکه به دنبال اثبات امر تکین بوده، با این وجود در تمام تلاش های خود، به واقع، به اثبات امر کلی نزدیک می شده است.
    کلید واژگان: هگل, یقین حسی, وساطت, قدرت نفی, سوژه, ابژه, صورت معقول کلیت در امر جزئی}
    Mohsen Bagherzadeh Meshkibaf *, Mohsen Habibi
    In the first part of the Phenomenology of Spirit, Hegel criticized major claims of sense-certainty that have strategic importance across the book’s process. The sense-certainty claims that it has partial and singular cognition of its immediate object; and supports his claims in three steps and through the three havens as the absolute object, the absolute subject and the absolute Intuition. Considering the text of Phenomenology of Spirit, we attempted explanation and interpretation of how Hegel could pervade into the claims of sense-certainty using these key terms of his philosophy, i.e. mediation, subject and object contact, Conception of universality in a partial circumstance, as well as the power of negation (which are first suggested in the sense-certainty part and play essential role throughout the book) and throw them into an internal Contradiction and indicate that through its steps, the sense-certainty actually comes close to corroborate the universal circumstance by all its efforts though it looks for corroboration of the singular circumstance.
    Keywords: Hegel_sense-certainty_universal_Particular_mediation_power of negation_the conception of universality in a partial circumstance}
  • محسن جمشیدی، احسان کاظمی
    هانا آرنت از جرگه فیلسوفان «پسا دکارتی» و «پسا کانتی» است که با نقد و بهره گیری توامان از دکارت و کانت، «سوژه» و «ابژه» را از سکون و سترونی بودن خارج می سازند و آنها را در سیلان و دگرگونی مداوم مهانا آرنت از جرگه فیلسوفان «پسا دکارتی» و «پسا کانتی» است که با نقد و بهره گیری توامان از دکارت و کانت، «سوژه» و «ابژه» را از سکون و سترونی بودن خارج می سازند و آنها را در سیلان و دگرگونی مداوم می یابند. بدین معنا که سوژه و ابژه نه از یک حیثیت و هویت ذاتی و ثابت بلکه از «شانیت» های گوناگونی برخوردارند که خود بواسطه «فهم» های گوناگون آشکار و هویدا می شوند. پیامد این مهم در میان فیلسوفان متاخری همچون فوکو و آرنت ناکارایی مفاهیم کلاسیک فلسفی و سیاسی در توضیح و فهم پدیده ها و دگرگونی های اجتماعی/سیاسی بود. چراکه از نظر این فیلسوفان متاخر، ما دیگر با عینیت ها مواجه نیستیم، بلکه معترفیم که هر عینیت و واقعیتی در قالب یک نظام مقولاتی که خود نیز تابع عوامل دیگری است شکل می گیرد. ما با چیز ها مواجه نیستیم بلکه با فهم و مقوله ای که چیز را تعریف می کند، مواجهیم. این فهم و مقوله را استعاره نامیده اند. استعاره در این رویکرد دیگر یک صناعت ادبی نیست بلکه نشانگر توانایی ما در خلق و آفرینش جهان بیرونی و پدیده های آن بر اساس استعاره و مقوله ای است که به کار می بریم. در این نگاه نظریه پرداز به عنوان کسی که از یک واقعیت گزارشی عرضه می کند تلقی نمی گردد، بلکه نظریه پرداز در ضمن ارائه ی نظریه ی خود نوعی از واقعیت را خلق می نماید. نویسندگان در این مقاله درصدد اند این ادعای اصلی را که استعاره ی سازنده ی فهم آرنت از سیاست و امر سیاسی و به تبع آن دولت ، استعاره ی تئاتر می باشد، را تبیین و تفسیر کنند.ی یابند. بدین معنا که سوژه و ابژه نه از یک حیثیت و هویت ذاتی و ثابت بلکه از «شانیت» های گوناگونی برخوردارند که خود بواسطه «فهم» های گوناگون آشکار و هویدا می شوند. پیامد این مهم در میان فیلسوفان متاخری همچون فوکو و آرنت ناکارایی مفاهیم کلاسیک فلسفی و سیاسی در توضیح و فهم پدیده ها و دگرگونی های اجتماعی/سیاسی بود. چراکه از نظر این فیلسوفان متاخر، ما دیگر با عینیت ها مواجه نیستیم، بلکه معترفیم که هر عینیت و واقعیتی در قالب یک نظام مقولاتی که خود نیز تابع عوامل دیگری است شکل می گیرد. ما با چیز ها مواجه نیستیم بلکه با فهم و مقوله ای که چیز را تعریف می کند، مواجهیم. این فهم و مقوله را استعاره نامیده اند. استعاره در این رویکرد دیگر یک صناعت ادبی نیست بلکه نشانگر توانایی ما در خلق و آفرینش جهان بیرونی و پدیده های آن بر اساس استعاره و مقوله ای است که به کار می بریم. در این نگاه نظریه پرداز به عنوان کسی که از یک واقعیت گزارشی عرضه می کند تلقی نمی گردد، بلکه نظریه پرداز در ضمن ارائه ی نظریه ی خود نوعی از واقعیت را خلق می نماید. نویسندگان در این مقاله درصدد اند این ادعای اصلی را که استعاره ی سازنده ی فهم آرنت از سیاست و امر سیاسی و به تبع آن دولت ، استعاره ی تئاتر می باشد، را تبیین و تفسیر کنند.
    کلید واژگان: سیاست, هانا آرنت, استعاره ی تئاتر, سوژه, ابژه}
    Mohsen Jamshidi, Ehsan Kazemi
    Metaphor theory claims that there is no any construct of reality outside of domination of a picture or image. At the bottom of any philosophical system lays an image or a picture. Analysis of thinking relates to the analysis of metaphorical aspects of that thinking. Every concept that pretends to be abstract becomes a consequence of a concrete image. The canon of philosophy no longer lays at depth but is aroused from surface. Hana Arendt is one of the most interesting and most complicated political philosopher in the 20th century. This study is going to examine the role of theater metaphor in her political philosophy. Arendt’s political philosophy is influenced by theater metaphor. This study aimed to examine this by using the works of Flydenberg and Blumenberg.
    Keywords: politics, Hana Arendt, metaphor, theater, work}
  • حمیدرضا رضانیا
    در فرآیند قضیه «کوجیتو» دکارت، وجود من متفکر یقینی تر از هر چیزی است و دیگر موجودات در حکم بازنمودهای این من اندیشنده اند. نگرش دکارت به عالم به گونه ای است که موجودات آن چنان که هستند، نمی توانند خود را نشان دهند. به روایتی سوبژکتیویسم یا اصالت فاعل شناسا با اندیشه دکارت تاسیس می گردد و می تواند بهترین تبیین معرفت شناختی برای اومانیسم یا انسان مداری باشد. البته این یک رویکرد از این ماجراست.
    کلید واژگان: سوبژکتیویسم, ایده آلیسم, دکارت, یقین, سوژه, ابژه, اومانیسم, کوجیتو}
  • نوشین شاهنده*، حسینعلی نوذری
    باور «آدورنو» به نقش هایی که هنر می-تواند در بسترهای مختلف زندگی انسان ایفا کند، متفاوت از جزم اندیشی هایی است که فرهنگ و فلسفه سنتی تاکنون آن را بهمثابه کارکردهایی برای هنر در نظر گرفته است. به اعتقاد آدورنو، مهم ترین کارکرد و نقشی که هنر می تواند داشته باشد، کارکرد «انتقادی» و نقش «رهایی-بخشی» آن در راستای تحلیل و نقد ساختارهای سلطه و سرکوب است. از همینرو، باور او به نظریه انتقادی هنر درباره جامعه و نقش هنر در تغییر آگاهی اجتماعی به آن چیزی باز می گردد که وی آن را «محتوای معطوف به حقیقت» هنر و اثر هنری می نامد. مهم ترین چالشی که آدورنو را برای این نقد و تفحص برمی-انگیزد، پرسش از رابطه «هنر» و «حقیقت» و نیز نقش اجتماعی و کارکرد معرفتی ای است که هنر می تواند داشته باشد. در این مقاله، برخی از مهم ترین و اصلی ترین ایده ها و مفاهیم اندیشهورزی آدورنو به منظور روشن تر شدن موضوع «محتوای معطوف به حقیقت هنر»، در کتاب نظریه زیباشناختی وی، مورد بحث قرار می گیرد.
    کلید واژگان: آدورنو, نظریه زیباشناختی, محتوای معطوف به حقیقت, رهایی, میمسیس, عقلانیت, سوژه, ابژه}
    Noushin Shahandeh*, Hussein Ali Nozari
    Adorno's conception about the roles that art can play in various areas of human's life is absolutely different from the dogmatic thoughts of the traditional culture and philosophy. According to Adorno, the most important function of art consists in its "critical" approach and "redemptionary" character for analyzing and criticizing the structures of domination and suppression in the society. Hence, Adorno's emphasis on the critical theory of art and its role in transforming social consciousness relies on what he calls the "truth content" of art and artwork. Adorno's main motivation for questioning the relation of "art" and "truth" goes back to the social role of art and the epistemological function it would have. In this paper, some of Adorno's central ideas and notions, regarding the "truth content" theme, especially in his Aesthetic Theory will be discussed.
    Keywords: Adorno, Aesthetic Theory, truth content, redemption, mimesis, rationality, subject, object}
  • زهرا خزاعی
    در نوشتار حاضر به شرح و نقد اومانیسم از دیدگاه دو فیلسوفی پرداخته شده است که از مشهورترین فلاسفه وجودی هستند.
    اومانیسم که قدمت آن به یونان عهد باستان بر می گردد در طول تاریخ، تفاسیر متعددی داشته است. سارتر در کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر، صورتی از اومانیسم را می پذیرد که در نامه درباره اومانیسم مورد انتقاد شدید هایدگر قرار گرفته است.
    از نظر هایدگر تمام تقریرهای پیشین از اومانیسم از نقصی مشترک رنج می برند. رویکرد هایدگر به اومانیسم، رویکردی جدید بوده که بر پایه مبانی فلسفی او درباره وجود و دازین قابل تفسیر است.
    کلید واژگان: وجود, دازاین, اگزیستانسیالیسم, اومانیسم, سوژه, ابژه, سارتر, هایدگر}
    Zahr A. Khazai
    This article goes to introduce and criticise the humanism of two and the most famous existentialists, Sartre and Heidegger.Humanism which dates back to ancient Hellenic period has been interpreted very differently through history. In his Existentialism and Humanism, Sarter accepted a kind of humanism which was harshly critised by Heidegger in his A Letter on Humanism. All previous account, Heidegger believes, of humanism suffer from a common mistake. Heidegger's approach to humanism was entirely new, explained through his philosophical principles on existence and Dasein.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال