به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « فلسفه های معاصر » در نشریات گروه « فلسفه و کلام »

تکرار جستجوی کلیدواژه «فلسفه های معاصر» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • اسماعیل کشاورز*
    هدف پژوهش حاضر بررسی مبانی فلسفی غایتمندی و دلیل محوری در کنش های دارای پیامدهای حقوقی در پرتو یافته های نوین علوم عصب پژوهی، اقتصاد رفتاری و فلسفه ذهن معاصر است. برای شناسایی این مبانی ابتدا به واکاوی مفهوم غایت، حیث التفاتی و دلیل محوری در رفتار انسانی از چشم انداز فیلسوفان (از یونان باستان تاکنون) و عصب پژوهان معاصر پرداخته شد. سپس جایگاه غایتمندی و دلیل محوری در رفتارهای دارای پیامدهای حقوقی مورد بررسی قرار گرفت. سوال اصلی پژوهش این است که آیا انسان همه کنش های ارادی خود(با تاکید بر کنش های حقوقی) را به نحو غایتمندانه و دلیل محور انجام می دهد یا خیر؟ فرضیه اصلی این پژوهش این است که کنش های ارادی انسان (ازجمله کنش های حقوقی)، به نحو عقلانی، جهت مندانه و به دلیل تحقق امری مورد قصد، صورت می گیرد. یافته های حاصل از تحقیق در مقام رد این فرضیه، حاکی از آن است که بسیاری از کنش های ارادی انسان (ازجمله برخی از کنش های دارای پیامد حقوقی) به نحو عاطفی، با عقلانیت محدود و تاثیر محرک های محیطی است. بر همین اساس، نمی توان آن را با الگوی انسان معقول (دارای عقلانیت کامل)، در حقوق مورد قضاوت قرار داد. پیشنهاد پژوهش اتخاذ رویکردی است که در آن علاوه بر جنبه های عقلانی و غایت گرایانه، به عقلانیت محدود انسان در محاسبه و تحلیل موقعیت ها، جنبه های عاطفی و سیستم عصبی، و تاثیر محرک های محیطی در گزینش تصمیم، توجه نموده و انسان را در همه موقعیت ها با استاندارد ایده آل متکی بر عقلانیت کامل، مورد داوری قرار ندهد. به ویژه در رویدادهای ناگهانی و فاقد زمان کافی که برای انسان امکان پردازش و محاسبه دقیق و کامل عقلانی انواع احتمالات و پیامدهای آنها و مراجعه به دلایل (باورها و ترجیحات) و معلومات خود، جهت گزینش رفتار مناسب وجود ندارد.
    کلید واژگان: عقلانیت, کنش های حقوقی, دانش عصب- زیست شناسی, اقتصاد آزمایشگاهی, فلسفه ذهن معاصر}
    Smaeil Keshavarz *
    The aim of the present research is to investigate the philosophical foundations of purposefulness and reason-oriented actions with legal consequences in the light of new findings of neuroscience, behavioral economics and contemporary philosophy of mind. In aim to identify these foundations, firstly, the concept of ultimate reason-oriented purpose in human behavior was analyzed from the perspective of philosophers (from ancient Greece till now) and contemporary neuroscientists. Then, the position of purposefulness and reason-oriented behavior with legal consequences has been investigated. The main question of the research is whether or not a human being performs all his voluntary actions (with an emphasis on legal actions) in a purposeful and reason-oriented way? The main hypothesis of the research is that human voluntary actions, including legal actions, are rationally oriented and due to the realization of a purpose. The findings of the research in the position of rejecting such hypothesis indicate that many voluntary human actions, including some actions with legal consequences, are emotional with limited rationality and the influence of environmental stimuli. Accordingly, there would not be judged by the example of a reasonable person with complete rationality in view law. The proposal of the research is to adopt an approach in which, besides the rational and ultimateistic aspects, the limited rationality of man in calculating and analyzing situations the emotional aspects and the nervous system, and the influence of environmental stimuli in the choice of decision, be paved and human beings never be judges through relying on rationality in all situations with an ideal standard. Especially in sudden events and lacking enough time that it is not possible for humans to process accurately and completely rational in calculating all kinds of possibilities and their consequences and referring to the reasons of their beliefs, preferences and information to choose the appropriate behavior.
    Keywords: Rationality, Legal actions, Neurobiological knowledge, Laboratory economics, Contemporary philosophy of mind}
  • محمد اصغری*

    در این مقاله سعی داریم نشان دهیم که فلسفه های معاصر و جریان های فلسفی اصلی آن ریشه در اندیشه های فیلسوفان شاخص مدرن دارد و نفوذ این فیلسوفان کماکان با فراز و نشیب هایی هنوز در قرن حاضر نیز قابل فهم است هرچند نقدهای کوبنده ای به فلسفه های مدرن از جانب فیلسوفان معاصر صورت گرفته است. در این نوشته به نقش اندیشه های فلسفی کانت، هگل، نیچه، مارکس، داروین در تکوین فلسفه های معاصر مثل پساختارگرایی، اگزیستانسیالیسم، پدیدارشناسی و پراگماتیسم آمریکایی به طور خلاصه اشاره می کنیم. فهم مبانی فلسفی فلسفه های معاصر مستقیما در ارتباط با مبانی فلسفی فیلسوفان مذکور قابل فهم است. می توانیم در سه محور نقش این فیلسوفان در فلسفه های معاصر را ارزیابی کنیم. نخست به می توان به جنبه های تاریخ گرایانه تفکر این فیلسوفان و استقبال معاصرین از چنین نگرشی اشاره کرد. تقریبا اکثر فیلسوفان تاثیرگذار بر فلسفه معاصر در این نوشتار در فلسفه های به نقش زمان و تاریخ اشاره کرده اند و در این میان هگل به عنوان شاخص ترین فیلسوف تاریخ گرا فضایی برای تفکر تاریخ گرایی در روزگار ما گشوده است. دوم این که این فیلسوفان بانفوذ مدرن مورد

    کلید واژگان: فلسفه های معاصر, کثرت و تفاوت, کانت, هگل, نیچه}
    Muhammad Asghari*

    In this article, we try to show that contemporary philosophy and its main philosophical currents are rooted in the thoughts of modern philosophers, and the influence of these philosophers is still understandable with ups and downs in the present century, although scathing critiques of modern philosophies. It has been done by contemporary philosophers. In this article, we briefly refer to the role of the philosophical ideas of Kant, Hegel, Nietzsche, Marx, Darwin in the development of contemporary philosophies such as poststructuralism, existentialism, phenomenology, and American pragmatism. Understanding the philosophical foundations of contemporary philosophies can be understood directly in relation to the philosophical foundations of these philosophers. We can evaluate the role of these philosophers in contemporary philosophies in three areas. First, we can point to the historical aspects of the thinking of these philosophers and the contemporary reception of such an attitude. Almost

    Keywords: Contemporary Philosophies, Plurality, Difference, Kant, Hegel, Nietzsche}
  • احمد حمداللهی*
    در دوره هیوم و بعد از آن، به واسطه برخی از آراء و دیدگاه های او این انگاره در ذهن و فکر برخی از اندیشمندان شکل گرفته است که تبیین نحوه پیدایش تصورات و مفاهیم یک راه و بلکه تنها راه برای احراز اعتبار معرفت شناختی (واقع نمایی) آن هاست؛ بدین معنا که «اگر نتوانیم نحوه پیدایش یک مفهوم را تبیین نماییم، آن مفهوم فاقد اعتبار معرفت شناختی خواهد بود». با پذیرش این انگاره، سرنوشت مسایل بسیار مهمی همچون امکان علم و امکان مابعدالطبیعه به بحث «منشا تصورات و مفاهیم» گره می خورد و بدین ترتیب این بحث شان و جایگاه فوق العاده ای پیدا می کند. رد پای این انگاره در فلسفه اسلامی معاصر نیز، کم یا بیش، قابل مشاهده است. من در مقاله پیش رو این انگاره را به چالش کشیده و کوشیده ام با اقامه استدلال هایی نشان دهم؛ تضمین اعتبار معرفت شناختی و واقع نمایی یک تصور یا مفهوم، بیش و پیش از هر چیزی در خود آن تصور یا مفهوم نهفته است که در تطبیق آن با واقعیت آشکار می شود و بر همین اساس تبیین نحوه پیدایش تصورات و مفاهیم اولا تنها راه، ثانیا بهترین و کوتاه ترین راه برای احراز اعتبار معرفت شناختی و واقع نمایی آن ها نیست و دشواری های قابل توجهی در بطن خود دارد. اگر این ادعا صحیح باشد، آنگاه نتایج بسیار مهمی بر آن مترتب خواهد شد. از جمله؛ 1) گره زدن سرنوشت علم و مابعدالطبیعه به بحث درباره منشا تصورات و مفاهیم امری نادرست و یک اشتباه معرفتی-تاریخی است و بنابراین 2) بحث درباره منشا تصورات و مفاهیم، آن فایده و ضرورت معرفت شناختی ای را که برخی اندیشمندان برای آن قایل شده اند، ندارد.
    کلید واژگان: منشا تصورات و مفاهیم, معرفت شناسی, هیوم, فلسفه جدید غرب, فلسفه اسلامی معاصر, فایده و ضرورت}
    Ahmad Hamdollahi *
    In the Hume period and beyond, through some of his views The Idea has been formed in the minds of some scholars that "the explanation of the way in which ideas or concepts originate is a way or the only way to secure their reality and epistemological validity" That is to say "if we cannot explain how a concept or idea originates, it will lack epistemological validity". By adopting this Idea, the fate of very important issues such as the possibility of Science and Metaphysics is tied to the discussion of the "origin of ideas" and thus this debate has found an extraordinary importance. The trace of this Idea is also, more or less, visible in the Contemporary Islamic philosophy. In this article I challenged this Idea and tried, with establishing some arguments, to show that; the epistemological validity of a concept lies, above all, in the very concept itself and is revealed in its comparison with reality and thus, explaining how concepts originate is not, firstly the only way and secondly the best and the shortest way to attain their epistemological validity, and yet has considerable difficulties within itself. If this claim is true, then it will have very important consequences, Including: 1) Tying the fate of Science and Metaphysics to the discussion of the origin of ideas is wrong and is an epistemological-historical mistake. And so 2) the discussion of the origin of the ideas has no epistemological utility and necessity as some had attributed to it.
    Keywords: The Origin of Ideas, Concepts, Epistemology, Hume, New Age of Western Philosophy, Contemporary Islamic Philosophy, Utility, Necessity}
  • مسعود امید*
    می توان تعریف یا تفسیر سوژه یا فاعل شناسا را در نظام های مختلف فلسفی که متضمن بحث از آن اند یا باآن مرتبط اند، مورد پرسش و پی جویی قرار داد.با این وصف مساله تحلیل و تفسیر مقایسه ای حقیقتی به نام فاعل شناسا را می تواند یکی از مهم ترین مسایل مربوط به فرا معرفت شناسی(metaepistemology) به شمار آورد.
    در همین چارچوب،مساله این نوشتار آن است که اگرماهیت سوژه یا فاعل شناسا در فلسفه جدید و در نزد فیلسوفانی مانند کانت تک ساحتی است، درفلسفه اسلامی معاصر، که در مقام مواجهه و گفتگو با چنین فلسفه هایی برآمده است، چند ساحتی است؟در اینجا اختصاصا به آرای یکی از فیلسوفان اسلامی معاصر یعنی مرتضی مطهری در این باب خواهیم پرداخت. با این وصف سوال این است که دیدگاه مطهری، به عنوان یکی از مفسران فلسفه اسلامی و طراحان معرفت شناسی معاصر فلسفه اسلامی در مواجهه با فلسفه جدید و به ویژه کانت، در باب ابعاد و جنبه های سوژه چیست؟
    براساس مجموعه آرا واندیشه های مطهری، مبداء شناسایی وفاعل شناسایی از سه وجه معرفتی، هستی شناختی و روان شناختی (فلسفی) برخوردار است. وجه معرفتی وعلمی آن مربوط به طرح نظریه عقلانیت شهودی او مبتنی بر معقولات ثانی و تصدیقات بدیهی است، وجه هستی شناختی را باید در مولفه هایی مانند نظریه وجود ذهنی وتجرد ادراک پی جویی کرد و در نهایت وجه روان شناختی (فلسفی)را در رابطه با مولفه هایی چون علم حضوری، قوای ادراکی و... یافت.
    کلید واژگان: ماهیت سوژه, فلسفه اسلامی معاصر, مطهری, سوژه سه وجهی, وجوه معرفتی وهستی شناختی و روان شناختی}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال