به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "مصباح" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"

تکرار جستجوی کلیدواژه «مصباح» در نشریات گروه «علوم انسانی»
جستجوی مصباح در مقالات مجلات علمی
  • جواد گلی*

    برای احیای نقش دین در زمینه علوم و مقابله با علوم سکولار برخی از اندیشمندان مسلمان، بر اسلامی سازی علوم تاکید دارند. بر این اساس، بررسی و انتخاب متقن ترین نظریه در زمینه یادشده ضرورت دارد. محمد عماره نومعتزلی و آیت الله مصباح برای اسلامی سازی علوم نظریاتی را مطرح کرده اند. در این پژوهش، با روش توصیفی و تحلیلی با تمرکز بر آثار این دو شخصیت به بررسی تطبیقی و انتقادی آرای آنها در زمینه پیش گفته می پردازیم. تقسیم علوم به علوم خنثی و علوم دارای قابلیت دینی شدن و اسلامی سازی علوم قسم دوم در پرتو اسلامی سازی مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی، دین شناختی و ارزش شناختی آنها و اسلامی سازی بخش کاربردی علوم از مشترکات دیدگاه این دو اندیشمند است. از نقاط افتراق آرای این دو متفکر می توان به مواردی مانند باور آیت الله مصباح به منبع بودن سنت اهل بیت (علیهم السلام) برای اسلامی سازی علوم و عدم باور عماره به آن و دیدگاه آیت الله مصباح درباره خنثی بودن بخش توصیفی علوم انسانی نسبت به اسلامی سازی و خنثی نبودن آن از دیدگاه عماره است. موجه نبودن دیدگاه آیت الله مصباح و عماره در زمینه خنثی بودن علوم طبیعی نسبت به اسلامی سازی از دیگر نتایج این پژوهش است.

    کلید واژگان: علم, دین, اسلامی سازی, مصباح, عماره
    Javad Goli *

    In order to revive the role of religion in the field of science and confront secular science, some Muslim thinkers emphasize the Islamization of science. Based on this, it is necessary to examine and choose the most valid theory in the mentioned field. Mohammad Amara Nomutzali and Ayatollah Misbah have proposed theoretical sciences for Islamization. In this research, with a descriptive and analytical method, focusing on the works of these two personalities, we will do a comparative and critical examination of their opinions in the aforementioned field. Dividing sciences into neutral sciences and sciences with the ability to become religious and Islamicizing the sciences of the second part in the light of Islamizing their epistemological, ontological, anthropological, theological and value-based foundations and Islamizing the applied part of science is one of the common points of view of these two thinkers. Among the points of difference between these two thinkers are things like Ayatollah Misbah's belief that the Sunnah of Ahl al-Bayt (peace be upon him) is a source for the Islamization of sciences, and Amara's disbelief in it, and Ayatollah Misbah's view on the neutrality of the descriptive part of the human sciences with regard to Islamization and its non-neutrality from the point of view of It is a building. Another result of this research is that Ayatollah Mesbah and Amara's view on the neutrality of natural sciences towards Islamization is not justified.

    Keywords: Science, Religion, Islamization, Misbah, Amara
  • حسین سرداری*، احسان ترکاشوند

    پلنتینگا و آیت الله مصباح(ره) به عنوان دو حکیم خداباور مسیحی و مسلمان با دو رویکرد متفاوت اما عقلی، به تحقیق درباره مسئله شرور پرداخته و شبهه ناسازگاری وجود شرور طبیعی و اخلاقی را پاسخ داده اند. این مسئله بر اساس روش توصیفی- تحلیلی به شیوه گردآوری کتابخانه ای، بررسی شده است. پلنتینگا مطابق نظریه اختیار، ادعای وجود تناقض منطقی بین مسئله شر و وجود خدا را نمی پذیرد. آیت الله مصباح  ضمن پذیرش راه حل های فلاسفه مسلمان، از جمله عدمی بودن شرور، نسبیت شرور، مجعول بالعرض بودن شرور، غلبه خیرات بر شرور، بر راهکار غایت انگاری یا همان کمال و سعادت محور بودن همه افعال انسان، تاکید خاصی کرده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که اگر چه این دو متفکر، در اصل اعتقاد به خدای کامل مطلق(عالم، قادر و خیر محض) اشتراک نظر دارند، اما در روش و نوع مواجهه با نظریه عدل و حکمت الهی اختلاف نظر دارند. در عین حال دیدگاه سعادت انگارانه آیت الله مصباح پاسخ همه شرور طبیعی و اخلاقی را می دهد اما نظریه اختیارانگارانه پلنتینگا صرفا شرور اخلاقی را پاسخگوست.

    کلید واژگان: شر, پلنتینگا, مصباح, اختیار, تطبیق, سعادت محور
    Hossein Sardari*, Ehsan Torkashvand

    Plantinga and Ayatollah Mesbah, as two theist sages, Christians and Muslims, with two different but rational approaches, have researched the issue of evil and argued against the view of the incompatibility of the existence of natural and moral evil. This issue has been investigated based on the descriptive-analytical method of library collection. According to the theory of human free will, Plantinga does not accept the claim that there is a logical contradiction between the problem of evil and the existence of God. Ayatollah Mesbah, while accepting the solutions of Muslim philosophers, such as the non-existence of the evil, the relativity of the evil, the transcendence of the evil, the domination of charity over the evil, has emphasized the goal-oriented strategy or perfection and happiness of all human actions. The findings show that although these two thinkers, in principle, believe in an absolute perfect God (omniscient, omnipotent and pure good), but differ in the method and type of confrontation with the theory of justice and Divine wisdom. At the same time, Ayatollah Mesbahchr('39')s view responds to all natural and moral evils, but Plantingachr('39')s theory responds only to moral evils.

    Keywords: Evil, Plantinga, Mesbah, Free Will, Adaptation, Prosperity-Based
  • محمد اسماعیلی*، محمدصادق جمشیدی راد، محمدرضا ضمیری، سید حسن بطحایی گلپایگانی

    رابطه ی میان علم و دین از دغدغه های مهم اندیشمندان در قرون اخیر بوده است. طرح این مساله در مغرب زمین، به صورت جدی از رنسانس آغاز شد و دامنه ی آن به همه ی کشورهای جهان، ازجمله کشورهای اسلامی رسید. مصباح، فیلسوف و اندیشمند اسلامی، بنابر مبانی خویش، ازجمله مبناگروی فلسفی همراه با نسبیت معقول، مقبولیت پارادایم به معنای مبنای اندیشه، پذیرش تجربه به معنای وحی و الهام شدن به افراد معصوم، پذیرش انحصار در حقانیت همراه با پلورالیسم رستگاری و پلورالیسم رفتاری، پذیرش قواعد عمومی محاوره و تفاهم و پیش زمینه های بایسته و حکمت متعالیه، دیدگاه تعاضد را برمی گزیند. باربور نیز که فیلسوف و فیزیک دان مغرب زمین است، با تکیه ی بر مبانی خویش، ازجمله توازی های روش شناختی علم و دین، ریالیسم انتقادی، مقبولیت پاردایم به معنای چارچوب ذهنی، تجربه ی دینی، پلورالیسم دینی، هرمنوتیک فلسفی و فلسفه ی پویشی، دیدگاه تلفیق را انتخاب می کند. آیت الله مصباح به تفکیک سطوح معرفت ازلحاظ ارزش شناختی، پذیرش چندلایه ای بودن معرفت، و ضرورت تحلیل نظام مند پدیده ها رهنمون می شود، اما باربور در دام نسبیت و شکاکیت گرفتار می آید.

    کلید واژگان: علم, دین, رابطه ی علم و دین, مصباح, ایان باربور
    Mohammad Esmaeeli *, Mohammad Sadegh Jamshidi Rad, Mohammad Reza Zamiri, Seyyed Hasan Bathayi Golpayegani

    The relation between science and religion has been one of the most important disturbance of scientists in recent centuries. Expressing thus issue was started in west countries since renaissance seriously and it expanded to all countries even Islamic countries. Mesbah as a philosopher and an Islamic scientist chooses completion idea which is based on his basis; e.g.  philosophical foundations with reasonable relativity, paradigm acceptance which means thought basis, experience acceptance which means revelation and inspiration by innocent, monopoly on legitimacy acceptance with salvations pluralism and behavioral pluralism, general rules of conversation acceptance agreement and required backgrounds and transcendent wisdom. Also, Ian Barbour as a philosopher and a western physicist chooses compilation idea which is based on his basis; e.g.   science and religion methodology parallelisms, critical realism, paradigm acceptance which means mindset, religious experience, religious pluralism, philosophic hermeneutic and scanning philosophy. Mesbah leads to separate levels of knowledge in case of its value recognizing and to accept that knowledge is multilevel and is necessary to face systematically in phenomena analysis, but Barbour works on relativity.

    Keywords: Science, Religion, the Relationship between science, religion, Mesbah, Ian Barbour
  • عبدالحسین خسروپناه، حسام الدین مومنی *

    هرگاه سخن از فرایند و ساختار کسب شناخت بمیان می آید، اعتقاد به امکان حصول آن در تقدیر موجود است. بواقع اگر فردی در شکاکیت مطلق یا شبهه در امکان کسب شناخت باشد، هرگز نمیتواند فرایند و ساختار کسب آن را ترسیم نماید. با توجه به اینکه دکارت امکان معرفت را پذیرفته، حال پرسش این است که وی چه سازوکار، فرایند و مراحلی را در مورد بدست آوردن علم برای عالم ترسیم کرده است؟ دکارت در این مرحله از طریق شهود و استنتاج و تمسک به عدم فریبندگی خداوند به استخراج معرفت پرداخته است.
    استاد مصباح در بررسی و نقد خویش از نظریه فرایند شناخت دکارت معتقد است اینکه وجود هیچ چیزی باندازه شک روشن و یقیینی نیست و حتی وجود شاک هم باید از راه وجود شک معلوم شود، صحیح نمیباشد و تصورات فطری مدنظر دکارت را قابل قبول ندانسته است.
    نگارنده در نوشتار حاضر بر آن است تا به تبیین نظریه فرایند و ساختار شناخت دکارت و بررسی و نقد آن از منظر استاد مصباح بپردازد.

    کلید واژگان: مصباح, دکارت, فرایند و ساختار, بررسی و نقد
    Abdulhossein Khosropanah

    Whenever reference is made to the process and structure of gaining knowledge, one may argue that the possibility of gaining it is rooted in one’s destiny. In fact, if someone absolutely doubts or has some suspicions concerning the possibility of gaining knowledge, he can never portray its process and structure. Given the fact that Descartes accepts the possibility of knowledge, the question is which strategies, processes, and stages he proposes for a knower to gain knowledge. Here, he appeals to intuition and inference and asks God not to deceive him. In his study and critique of Descartes’ theory of the process of knowledge, Misbah maintains that it is wrong to assume that the existence of nothing is as clear and certain as the existence of doubt, and even the existence of the skeptic has to be proved through the existence of doubt. He also rejects the innate ideas intended by Descartes. In this paper, the writers have explained Descartes’ theory of the process and structure of knowledge and reviewed it critically from Misbah’s point of view.

    Keywords: Misbah, Descartes, process, structure, study, critique
  • هادی وکیلی، پریسا گودرزی، محبوبه امانی
    از جمله مراتب قوای نظری نفس، بنابر تقریر ابن سینا، قوه ای است که استعداد کسب معقولات را دارد و عقل هیولانی نامیده می شود و با «مشکاه» در آیه نور مطابقت می کند؛ در مسیری که نفس به یک قوه خاص استکمال می یابد و به کمال خاصی می رسد، که همانا حصول شهودی و حضوری معقولات بالفعل در ذهن است و مصداق «نور علی نور» در آیه است؛ از این کمال و قوه به ترتیب به عقل مستفاد و عقل بالفعل یاد می شود. سرانجام، عقل فعال است که عامل خروج از هیولانی بودن به بالملکه شدن و از بالملکه بودن به فعلیت تام است و مصداق «نار» در این آیه است. داراشکوه نور ذات را نوری می داند که به هیچ یک از حواس درنمی آید و درواقع، در ادراک نور ذات باصره، سامعه، ذائقه، شامه، و لامسه عین یک دیگر و یک ذات شوند و آن نور خداست. «درخت زیتون» اشاره ای به روح اعظم است.
    کلید واژگان: مشکاه, مصباح, زجاجه, زیتونه, عقل فعال, عقل مستفاد, نور سیاه
    Hadi Vakili, Parisa Goudarzi, Mahbube Amani
    The study of Two Minds scholar and Imam Khomeini''s views on Four Journeys، given the similarities between the two views at the same time، there are also differences. Imam and Qomshei both see the origin of the first trip as the created existents but unlike Qomshei who introduced the destination of the trip as the absolute Reality، Imam cosiders it as the qualified Reality. At the second trip، the Imam like Qomshei believe in similar provisions in the tour، vanishing intrinsic qualities and actions، including the necessity of divine grace to withdraw and return to Ananyt destruction of Leishmaniasis، a seeker''s journey is outlined. However، as noted in tour، the site of the Imam against Qomshei who knows loss of mortals، for the traveler on this journey، just as the show is doomed. Instead، the trip to visit Imam''s absolute right to know and secondly. However real nature and destination of the trip with created clear interpretation are consistent with this interpretation، traveler departing on the trip، his destination as the One and it is his justification for destination variable is the fourth trip. Both believe that the prophecy for the traveler on the trip is a prophetic other legislation because the seeker still no better field facility، descent and has not returned. Imam and Qomshei have most closely resembles in the interpretation of the nature and characteristics of their fourth trip. In terms of both، at first this trip is from created existents to created existents with along with the Real and secondly legislation prophecy has been obtained on this trip fully for the seeker
  • مهدی برهان مهریزی، مجتبی مصباح
    عموم فلاسفه مسلمان بر این باورند که صورت های ذهنی بالفعل، از ماورای خود حکایت دارند و آن را امری بدیهی تلقی می کنند؛ اما دیدگاه استاد مصباح در این باره متفاوت است. در این نوشتار، کوشش شده است تا در سخنان استاد تامل، و دیدگاه ایشان تحلیل و تبیین شود. از نظر استاد، حکایت در عمده مراحل (تصورات و قضایا) بالقوه، و فقط در تصدیقات صادق بالفعل است. به عقیده ایشان، برای روشن شدن نحوه حکایت صورت های ذهنی، باید پدیده «حکایت» را تحلیل کرد. به منظور دست یابی به تعریف صحیح و دقیق حکایت، می توانیم با توجه به کاربرد حکایت به تحلیل و بررسی مصادیقی بپردازیم که با علم حضوری می یابیم، تا ببینیم ویژگی حکایت گری تحت چه شرایطی بر مفاهیم ذهنی صادق است؛ سپس، از طریق تقیید تصورات کلی، توسط این شرایط به تعریف حکایت پی می بریم. برای این منظور، باید ارکان و شرایط حکایت را به دقت مورد تحلیل قرار دهیم. نتیجه کار این خواهد شد که «حکایت واقعیتی است روان شناختی؛ و مقصود از آن، انتقال طبیعی ذهن از حاکی به محکی است، به جهت مشابهت تامی که بین حاکی و محکی وجود دارد.» بر اساس این دیدگاه، برای «مشابهت تام» و به تبع آن برای حکایت، می توان مراتبی را در نظر گرفت که طبق این مراتب، حکایت به شانی محض، تصوری غیرقضیه ای، تصوری قضیه ای، تصدیقی و حکایت صادق تقسیم می شود.
    کلید واژگان: حکایت, محکی, حاکی, مشابهت نام, توجه نفس, مصباح, حکایت شانی
    Mahdi Borhān Yazdi, Mojtabā MeṢbāḤ
    Most Muslim philosophers believe it self-evident that mental images actually present their referents. Ayatullah Mesbah has a different idea in this regard, and thinks that presentation is, in most of its stages (both in concepts and propositions) potential, and it only becomes actual in “true judgments”. In this article, the author tries to analyze and explain this view. According to Ayatullah Mesbah, in order to find out how mental images present their referents, one has to study the use of “presentation”, so that one is able to analyze those instances of presentation we find in ourselves through knowledge by presence. In this way, one can identify conditions necessary for mental images to present something. Then through qualifying universal concepts by such conditions, one is able to define “presentation”. Consequently, “presentation is a psychological reality, pointing to a natural transference of mind from a presenter to what is presented because of complete resemblance between the two.” Complete resemblance can be stratified, and hence presentation may be classified into purely possible, non-propositionally apprehensive, propositional apprehensive, judgmental, and true presentation.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال