به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ملاهادی سبزواری" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"

تکرار جستجوی کلیدواژه «ملاهادی سبزواری» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • عبدالکریم فرحانی *

    حکمای اسلامی، حکمت نظری را به سه شاخه الهیات، ریاضیات و طبیعیات تقسیم می کرده اند و این تقسیم را حاصل یک برهان مبتنی بر نفی و اثبات می دانستند و در نتیجه اقسام حکمت نظری را منحصر در اقسام مذکور می دانسته اند، در میان حکمای متقدم، ابن سینا از کسانی است  که به شکل مبسوطی به این دلیل پرداخته است. اما آن چه حصر مذکور را با ابهام و اشکال مواجه می کند، ذکر علومی دیگر در کنار این سه قسم توسط امثال خود ابن سینا از جمله علم منطق می باشد. هر یک از حکمای اسلامی در جهت حل نقض حصر مذکور تلاش کرده اند که در این نوشته پس از اشاره به راه حل ملاصدرا در این زمینه، به پاسخ انتقادی ملاهادی سبزواری به ایشان پرداخته شده است و سپس دیدگاه آیت الله جوادی ناظر به کلام ملاهادی سبزواری تبیین شده است و در نهایت به ارزیابی دیدگاه این دو حکیم پرداخته شده است و اشکالات وارده بر دیدگاه هر یک از آن دو به تفصیل مورد اشاره قرار گرفته است، لذا مطالب این مقاله به روش تحلیلی_توصیفی در سه بخش کلی گردیده است:1) وجه دخول علم منطق در اقسام حکمت نظری از دیدگاه ملاهادی سبزواری. 2) وجه دخول علم منطق در اقسام حکمت نظری از دیدگاه آیت الله جوادی. 3) ارزیابی تحلیلی دیدگاه ملاهادی سبزواری و آیت الله جوادی.

    کلید واژگان: علم منطق, حکمت نظری, معقولات ثانی منطقی, ملاهادی سبزواری, آیت الله جوادی
  • نعیمه نجمی نژاد، سید احمد غفاری

    بحث از فاعلیت الهی و نحوه آفرینش موجودات، همواره از مباحث چالش برانگیز بوده و هر متفکری بر اساس نظام فکری خود، نظری در اینباره ارایه داده است. در این میان، ملاصدرا درباره نحوه فاعلیت خداوند در آثار مختلف خود، گاهی قایل به فاعلیت بالعنایه شده است و گاهی قایل به فاعلیت بالتجلی. این دو نظریه بظاهر متناقض، سبب شده تا شارحان آثار وی تلاش کنند مقصود اصلی و نهایی او را برملا سازند. در این مقاله که بروش توصیفی تحلیلی نگاشته شده، به نظر ملاهادی سبزواری و علامه حسن زاده آملی، در مقام دو شارح مهم مکتب حکمت متعالیه، پرداخته شده و روشن میشود که سبزواری با ارجاع فاعلیت بالتجلی به عنایت بالمعنی الاعم، سعی در ایجاد سازگاری بین این دو نظریه دارد، ولی حسن زاده آملی با تفسیری خاص که از نظر مشایین درباره فاعلیت خداوند ارایه میدهد، فاعلیت بالعنایه را با فاعلیت بالتجلی یکسان میداند. اما بنظر نگارنده، مقوم اصلی فاعل بالعنایه که باعث شده ملاصدرا قایل به آن شود، علم فعلی است؛ بهمین دلیل او با پذیرش فاعل بالعنایه، اموری همچون زیادت علم بر ذات که مشایین در اینباره مطرح کرده اند را پذیرفته است. با این بیان میتوان بین عبارات مختلف صدرالمتالهین درباره نحوه فاعلیت الهی جمع کرد و دیدگاه وی را ناظر به علم فعلی دانست که این علم فعلی در فاعل بالعنایه نیز وجود دارد؛ بهمین دلیل است که وی در فاعلیت خداوند از فاعلیت بالعنایه سخن میگوید و این امر تعارضی با فاعلیت بالتجلی ندارد.

    کلید واژگان: فاعل بالعنایه, فاعل بالتجلی, علم فعلی, ملاصدرا, ملاهادی سبزواری, حسن زاده آملی
    Naeimeh NajmiNejad*, Ahmad Ghafari

    The discussion of divine activity and the quality of the creation of existents has always been a challenging discussion, and different thinkers have provided different views, each based on their philosophical thoughts. Among them, Mullā Ṣadrā has sometimes acknowledged agent-by-foreknowledge and sometimes agent-by-self-manifestation regarding the quality of God’s Agency in his various works. These two apparently contradictory views have made the commentators of his works to try to reveal his ultimate intention. This paper, which has been written following a descriptive analytic method, discusses the views of Mullā Hādī Sabziwārī and Ḥassanzādeh Āmulī as two of the important commentators of the Transcendent Philosophy and concludes that, through referring agent-by-self-manifestation to providence in its general sense, Sabziwārī tries to reconcile these two views. However, with his particular interpretation of the Peripatetics’ view of God’s agency, Ḥassanzādeh Āmulī equates agent-by-foreknowledge with agent-by-self-manifestation. Nevertheless, the authors believe that the main basis of agent-by-foreknowledge that has persuaded Mullā Ṣadrā to acknowledge it is active knowledge. For this reason, by accepting agent-by-foreknowledge, he agrees with such affairs as the addition of knowledge to essence, which the Peripatetics have suggested in this regard. Accordingly, we can conclude from Mullā Ṣadrā’s different statements about the quality of divine agency that his view is based on active knowledge, which also exists in agent-by-foreknowledge. Hence, he speaks of agency-by-foreknowledge in relation to God’s Activity, which is consistent with agent-by-self-knowledge.

    Keywords: agent-by-foreknowledge, age-by-self-manifestation, active knowledge, Mullā Ṣadrā, Mullā Hādī Sabziwārī, ‘Allāmah Ḥassanzādeh Āmulī
  • غلامعلی مقدم

    از زمان پیدایش مباحث فلسفه در میان مسلمانان تا کنون، آثار متعدد و متنوع فلسفی توسط فیلسوفان مسلمان نگاشته شده و برخی از آنها به عنوان متن آموزشی مورد استفاده قرار گرفته است. شرح منظومه ملاهادی سبزواری از آن جمله است، منظومه ابیاتی تعلیمی است که مرحوم حاجی در جوانی در منطق و فلسفه سروده و در دوران تدریس و پختگی خود شرح داده است. این کتاب از آثار قلمی ارزشمند حکیم سبزواری و از متون اصلی تعلیم فلسفه و حکمت اسلامی به شمار می آید، مساله تحقیق این است که منظومه به مثابه متنی درسی و از جهت قرار گرفتن در مسیر تعلیم فلسفه، در کنار نقاط قوت خود، چه نقاط ضعفی دارد که بررسی آسیب شناسانه و بازنگاری آن به بهبود و ارتقاء بهره مندی از متون آموزشی کمک کند؟ در این مقاله به شیوه تحلیلی مصداقی به نقد و بررسی برخی آسیبهای لفظی و محتوایی منظومه پرداخته و در نتیجه نشان داده ایم که این کتاب علی رغم برخورداری از برخی ویژگیهای برجسته متون آموزشی، با آسیب هایی چون پیچیدگی نظم و اغلاق در مزج متن و شرح، گریزهای ادبی، آمیختگی با اشارات عرفانی، افراط در توجیه و حمل بر صحت، بی توجهی به تاریخچه، استطراد در بیان وجوه، تاویل گرایی در آیات و روایات و... مواجه و فاقد برخی ویژگیهای متن آموزشی است. تحلیل محتوایی بخش هایی از متن و شرح منظومه به نحو مصداقی و ملموس برای فلسفه آموز را می توان وجه نوآوری این نوشته قلمداد کرد. ای تحقیق در نهایت بازنگاری شرح منظومه عاری از چنین نقاط ضعفی را پیشنهاد داده است.

    کلید واژگان: آموزش فلسفه, متون درسی فلسفه, شرح منظومه, آسیب شناسی منظومه, ملاهادی سبزواری
    gholamali moghaddam
    Introduction

    Only few philosophical works, such as Hadi Sabzavari’s Sharḥ al-manẓūma (literally, commentary on verses concerning philosophy), are used as textbooks. Consisting of didactic verses composed and explained by Sabzavari, the book is regarded as one of his valuable works and a main textbook on Islamic philosophy. The research question is how we can examine and evaluate this work as a textbook, or how we can re-write it to provide a more useful textbook.I aim to foster a discourse of critique and evaluation of existing textbooks, encouraging and motivating the academic community to enhance and supplement these texts, and to provide up-to-date and useful versions of philosophical textbooks. Some critical views of Sharḥ al-manẓūma have been proposed in a number of books and articles, including Teaching philosophy: a comparative study of Sharḥ al-manẓūma and Nihāyat al-ḥikma (Izadi 2013, 59), “Haj Mulla Hadi Sabzavari and his Sharḥ al-manẓūma” (Fani 1983, 44), “A Comparative Study of Sharḥ al-manẓūma and Nihāyat al-ḥikma” (Taba’i Izadi 2001, 58), “Teaching Transcendent Philosophy or obfuscating and destroying it?” (Shijari 2016, 51).Given its significance, Sharḥ al-manẓūma merits thorough examination and review to capitalize on its strengths and mitigate its weaknesses.  The present article contributes by discussing specific passages of Sharḥ al-manẓūma to illustrate certain educational difficulties within the text in a tangible manner. In light of these challenges, suggestions are put forth for the improvement of this and other philosophy textbooks.    

    Research method

    This article addresses a theoretical question using the library research method. In this method, after formulating the question and developing schematic and detailed plans, sources were provided, notes were taken, and an initial edit was conducted through thematic categorization of the notes. Subsequently, the finalized version was prepared after further reconsiderations. 

    Discussion

    Apart from its strengths, Sharḥ al-Manẓūma, like all human creations, has weaknesses that are analyzed in detail in the article. One such weakness is its explanation of the content through versification and commentary mixed with the text. This has placed Sabzavari in a challenging position, making it difficult for him to clarify phrases and shape the structure of sentences, resulting in the complexity and difficulty of understanding phrases in Sharḥ al-manẓūma. Furthermore, other drawbacks of Sharḥ al-manẓūma include theoretical complications, criticisms of other views, and elaboration of objections. At times, Sabzavari unexpectedly adds fuel to the fire of lengthy theoretical debates and controversies, which do not align with the structure of the discussion and the reader’s capacity.Among other issues with Sharḥ al-manẓūma is its excessive optimism towards views, a tendency to justify them, and taking a charitable stance towards them without due regard for the facts of the history of philosophy. Moreover, Sabzavari attributes and justifies various views in terms of religious teachings. This approach has cast doubts on some of the citations in the book (Mutahhari 2011, 304). Furthermore, the prominence of Mulla Sadra’s Transcendent philosophical approach in Sabzavari’s Sharḥ al-manẓūma, and latter’s alignment with mystical principles and discussions, have sometimes led Sabzavari to make intricate mystical remarks. However, understanding these remarks requires a beginner in philosophy to be relatively or even fully familiar with the issues of theoretical mysticism.       

    Conclusion and Suggestions:

    Although sharing many outstanding characteristics of standard textbooks, Sharḥ al-Manẓūma suffers from issues such as the complication of its versification, difficulties arising from the blending of texts and commentaries, literary digressions, inclusion of mystical allusions, excessive justification and a charitable stance, neglect of historical context, digressions in explanations of reasons, and personal interpretations of Quranic verses and hadiths. In these respects, the book lacks some characteristics of a textbook. A contribution of this article is its content analysis of some parts of the text in a concrete and tangible way. Finally, this study suggests that Sharḥ al-manẓūma should be re-written preserve its authenticity and yet be transformed to an up-to-date and useful textbook with as many faults removed as possible.

  • غلامحسین خدری*
    حکمت متعالیه ثمره تلاش طاقت فرسای ملاصدرا (1050 979ق) یی است که توانست گوهری درخشان از باطن دو جریان فلسفی سابق، آیات و کلمات اولیاء الهی و عرفان ابن عربی انتزاع و از دل آنان حکمتی نایاب، طرح اندازی کند. پویایی این سیر حکمی در یک فرآیند تکاملی، سرانجام به سبزواری (1212-1289ق) موسس جریانی فلسفی و حکمی مبتنی بر بن مایه های اصیل حکمت صدرایی و آغازکننده روشی نو مشتمل بر قواعد فلسفی ابداعی که ازطریق غواصی در آثار مقتدایش به ویژه اسفار اربعه، قبسات میرداماد، حکمهالاشراق سهروردی به خصوص شرح قطب الدین شیرازی، اشارات شیخ الرییس به ویژه شرح خواجه، شوارق الالهام ملاعبدالرزاق و فصوص الحکم ابن عربی، رسید تا به برکت اندیشه های بلند حکیمانه و عارفانه اش، بتواند این بار آنان را درقالب مکتب فلسفی سبزوار، ارایه نماید. این خامه با روش توصیفی و تحلیلی درصدد انتساب عنوان مکتب فلسفی بر جریان حاصله در مدرسه فصیحیه سبزوار و تبیین برخی خلاقیت های منحصر بفردش در قرن سیزدهم و تداوم آن می باشد.
    کلید واژگان: حکمت متعالیه, ملاصدرا, ملاهادی سبزواری, مکتب فلسفی سبزوار, ابتکارات
    Gholamhossein Khedri *
    The Transcendent Theosophy (Alhikmah Al-muta'liyah) is the result of the tireless efforts of Mulla Sadra (1050-979 AH), who was able to extract a brilliant gem from the innermost of two philosophical currents, the verses and words of the divine saints and Ibn Arabi's mysticism, and projected a rare wisdom from their hearts. The dynamics of this method, in an evolutionary process, finally led to Mulla Hadi Sabzevari (1212-1289 AH), the founder of a philosophical movement, based on the original principles of Sadra's wisdom and the initiator of a new method containing some innovative philosophical rules, grasped by his paying attention to his thought leader (Mulla Sadra)'s works, especially al-Asfar al-Arba'ah (Four Journeys), Souhravardi's al-Hikmah al-Ishraq, especially Qutb al-Din al-Shirazi's commentary on it, Ibn Sina's Isharat, especially Nasir al-Din al-Tusi's commentary on it, Mulla Abd al-Razzaq's Shawareq al-Ilham, and Ibn Arabi's Fusus al-Hikam. Sabzevari's philosophical works led to originating a new philosophical school, called the Sabzevari philosophical school. With descriptive and analytical method, this article tries to explain some of the Sabzevari philosophical school innovations.
    Keywords: Transcendent Theosophy (Alhikmah Al-muta'liyah), Mulla sadra, Mulla Hadi Sabzevari, Sabzevari Philosophical School
  • مرضیه صادقی*، مرتضی زارع گنجارودی

    حاج ملاهادی سبزواری و آر. ام. هر، دو فیلسوف، هر کدام بر مبنای چارچوب اندیشه ورزی خود نظرات درخوری در باب مفهوم «خوب» مطرح کرده اند. هر دو اندیشمند، به برهان مندی و منطقی بودن قیاس های مربوط به مفهوم اخلاقی خوب» قایل اند. از دیدگاه سبزواری، قضایای مربوط به مفهوم خوب، بدیهی و یقینی اند؛ بنابراین دیدگاه او در این باب، شناخت گرایانه است؛ اما توصیه گرایی هر، ذیل ناشناخت گرایی اخلاقی طبقه بندی می شود. همچنین حاج ملاهادی در دو قرایت مختلف از مفهوم خوب، هم یک ناواقع گرا و هم یک واقع گرای اخلاقی محسوب می شود؛ اما هر صرفا ناواقع گرای اخلاقی است. نیز، هر دو اندیشمند، به تاویل مفهوم «خوب» به امری تحسین برانگیز قایل اند و مابقی معانی را در قلمرو معنای ارزشی و اخلاقی آن، یعنی بعد ستایش و تحسین معنا می کنند. با این وصف،حاجی سبزواری معانی دیگر مفهوم «خوب» را در صورت اختیاری بودن به معنای متعلق مدح و ستایش بودن بر می گرداند. هر نیز معنای مفهوم خوبی را به معنای ارزشی آن یعنی تحسین برانگیز بودن تاویل می کند. در این نوشتار، آرای این دو فیلسوف، در باب مفهوم «خوب»، از ساحت معرفت شناسی و معناشناسی و وجودشناسی، تبیین و تحلیل تطبیقی شده است.

    کلید واژگان: ملاهادی سبزواری, آر, ام, هر, خوب, حسن و قبح
    Marziyeh Sadeghi*, Morteza Zare Ganiaroodi

    The concept of "good" is one of the basic concepts in the areas of philosophy, psychology, and the value of ethical judgments. Carefully review and solve its complexities can open up many issues and misunderstandings. Both HajMullāhādī Sabzevari and R. M. Hare are two philosophers who have presented some good ideas about the concept of 'good' on the basis of their thinking framework. These two thinkers have revised their predecessors’ views according to the time in which they lived, and added complementary and effective points to them, then they removed its shortcomings. The late Sabzevari reasoned against the Asharite who argued that theories of good and evil couldn’t form demonstrative syllogism because they were not self-evident, that they can be applied not only in the accepted domains but also in the realm of certainty. Thus, these theorems provide the basis for the demonstrative syllogism. From the point of view of Haji Sabzevari, the intellect of all human beings can be aware of the theories of a good ethical concepts. It makes the theorems have the truth value and truth value false. Also, in his view, anything that is admired or condemned by the necessity of, or true argument of the wisdom; is also admired and condemned in the thing in itself. So, besides the rational validity of human beings, he believes in the vas of the essence of a thing for being knowledgeable and truthful and false. On the other hand, R. M. Hare disagrees with any schools of emotion, because they reduced ethical propositions to imperative propositions and, as a result, found these propositions not to have rational validity and reasoning. But Hare, by implying the introduction of the demonstrative, makes the demonstrative related to the concept of "good" rational and arguable. But since the ethical sentences are command and compositional in prescriptivism and have no logical truth and falsehood, thereby his view remains non-cognitivism. But what highlights the significance of this article is the analytical and comparative view of these two thinkers’ opinion, which we are going to discuss now. Ontologically, Haji Sabzevari summarizes the notion of "good" in the intellectual alignment of human beings (although it considers as a descriptive and knowledgeable perception, it does not have the exploration aspect of the reality), an non-realistic, and he is considered as a realist because he regards the good and the bad in the thing in itself admired or condemned. But on the other hand, Hare does not consider the propositions related to the ethical concept of "good" as a descriptive and exploratory issue about the world around it, so it takes on a prescriptive and non-descriptive aspect. So, his opinions can be described as an non-realistic one. From the epistemological aspect, both thinkers have considered being arguable and rational of the demonstrative related to the ethical concept of "good". For Haji Sabzevari, the propositions of the concept of good are self-evident and certainty; and based on the validity of human rationality one can attain its truth value and truth value false. This is because whatever is considered praised and condemned by human beings is also put in thing in itself, and thus corresponds to God’s sentences. His view about it, is therefore cognitive, but in Hare’s opinion, the propositions related to the ethical concept of "good" are neither descriptive nor epistemic. So they are not self-evident and certainty. In Hare’s view, ethical propositions including the concept of good are imperative sentences with the aim of promoting prescriptivism. Also, people's recommendation to one another may change based on the personal experiences and situations. Thus, it can be said that Hare’s prescriptivism is classified under the following ethical non-cognitivism. In moral semantic, both thinkers consider the analysis of the concept of "good" as an admirable issue. And they make sense the rest of the meanings in the domain of its value and ethical meanings, namely praise and admiration aspect. However, Haji Sabzevari returns the first two meanings of the concept of "good" (in the realm of objects and verbs) to its third meaning i.e. deserving the admiration and praise, if optional. Hare also interprets the meaning of the concept “good” (both in the realm of human acts and things), in its value sense i.e. being admirable. But however, Mohaghegh Sabzevari considers the criterion of the 'good' concept or admiration of something, whether it is the discernment of the intellectual community or God. In a whole and brief summary, it can be said that from the perspective of Sabzevari, the theories of the concept of good are self-evident and deterministic; so, his view is cognitive in this aspect. But Hare’s prescriptivism is classified as ethical non-cognitivism. Haj Mullāhādī is also considered as moral realistic and non-realistic, in two different readings of the “good” concept. But Hare is merely an moral realistic. Both thinkers, on the other hand, interpret the concept of "good" as an admirable issue; and the rest of the meanings in the realm of its value and ethical meanings i.e. praise and admiration. However, Haji Sabzevari returns other meanings of the 'good' concept to being praise and admiration senses, if optional. Hare also interprets the meaning of the “good” concept in the sense of its value i.e. being admirable.

    Keywords: Mulla hadi Sabzevari, R. M. Hare, Good, good, bad
  • سید محمد حسینی نیک، سیدهاشم گلستانی*، فتحعلی اکبری

    از عقل برداشتهای متنوع و متکثری شده و بتناسب این برداشتها، وظایف، اقسام و مراتب مختلفی برای آن در نظر گرفته شده است؛ از عقل فطری، نظری، عملی، عقل کل، عقل فعال و… گرفته تا مناط تکلیف و حتی ذم و گریز از عقل توسط عرفا و صوفیه. در این مقاله تلاش شده است با روش توصیفی — تحلیلی و در ضمن یک تقسیمبندی جدید از حیث وجودشناختی و معرفت شناختی، انواع عقل از دیدگاه ملاهادی سبزواری بررسی شود. در هستی شناسی عقل، عقل را بعنوان مرتبه یی از وجود یا بمثابه یک موجود بررسی میکنیم که در قالب عقول کلیه، عقول جزئیه و عقول دهگانه بحث می شود و همچنین تبیین رابطه و تفاوت آنها اشاره میشود. از دیدگاه معرفت شناختی، عقل بمثابه قوه ادراکی انسان مد نظر است. عقل مطبوع و مسموع، عقل نظری و عملی و مراتب آنها و نیز عقل بسیط و عقل تفصیلی در ضمن معرفت شناسی عقل مورد بررسی قرار میگیرد. یافته های پژوهش بیانگر آنست که در تبیین انواع عقل، گاهی مراد عقل انسانی (مراتب نفوس ناطقه، عقل جزئی یا عقل معاش) است و گاهی عقول غیر انسانی (عقول کلیه مفارقه) ، و چون عقول صاعده و عقول نازله دو مرتبه از یک نوعند، در قوس صعود و نزول بهم میپیوندند. همچنین روشن می شود که مراد از عقلی که عرفا نکوهش میکنند، عقل جزئی به کمال نرسیده و مشوش به اوهام است و این عقل بالملکه و مطبوع است که مناط تکلیف قرار میگیرد.

    کلید واژگان: نواع عقل, عقل کل, عقل اول, عقل فعال, مناط تکلیف, ملاهادی سبزواری
    Seyyed Mohammad Hosseini Nik, Seyyed Hashem Golestani, Fathali Akbari

    There are several different interpretations of the intellect, and a number of different duties, types, and levels have been attributed to it in conformity with each interpretation. Among them, reference can be made to fitri intellect, theoretical intellect, practical intellect, universal intellect, active intellect, basis for obligation, etc. In the same vein, gnostics and sufis have even referred to obligation and escape from the intellect. In this paper, following an analytic-descriptive method and based on a new ontological and epistemological division, the writers have tried to examine the different types of the intellect from the viewpoint of Mulla Hadi Sabziwari. In the ontology of the intellect, this concept is considered as a level of existence or an existent which is discussed in the framework of universal intellects, particular intellects, and the ten-fold intellects. Moreover, the relationships and differences between them are explained therein. From an epistemological approach, the intellect is viewed as Man’s faculty of perception. The writers also explore the natural intellect, empirical intellect, theoretical intellect, and practical intellect and their levels, the simple intellect, and the differentiated intellect alongside the epistemology of the intellect. The findings of this study indicate that, when explaining the different types of the intellect, we sometimes deal with the human intellect (levels of the rational souls, particular intellect, or livelihood intellect) and sometimes with non-human intellects (universal separate intellects) and, since the ascended and descended intellects are two levels of the same species, they connect with each other in the arches of ascent and descent. The findings also reveal that the intellect which gnostics usually reproach is the imperfect particular intellect, which is under the influence of fanciful thoughts, and it is the habitual and natural intellect which is the criterion for obligation.

    Keywords: types of intellect, universal intellect, primary intellect, active intellect, criterion for obligation, Mulla Hadi Sabziwari
  • ابراهیم رستمی*
    کیفیت علم الهی به جزئیات از دقیق ترین مسائل فلسفه اسلامی است. متکثر و متغیر بودن مادیات سبب پیچیدگی بیشتر تبیین کیفیت علم الهی است. براساس نتایج این پژوهش، سبزواری در علم ذاتی خداوند از قاعده بسیط الحقیقه و در علم فعلی از اضافه اشراقی بهره برده و معتقد است که موجودات مادی، معلوم بالذات خداوند بوده و مادی بودن آنها مانع علم حضوری به آنها نیست، اما علامه طباطبایی در علم ذاتی خداوند، علاوه برقاعده بسیط الحقیقه از طریق اطلاق ذاتی استدلال نموده و در علم فعلی بیان می کند که موجودات مادی، متعلق ادراک و معلوم بالذات قرار نمی گیرند و ملاک معلوم بودن را تجرد از ماده دانسته و معتقد است که خداوند به صور اشیاء علم دارد. بنابراین باوجود تفاوت در شیوه استدلال در تبیین علم ذاتی خداوند و اختلاف در چگونگی مدرک واقع شدن مادیات در علم فعلی، در این پژوهش به روش مقایسه ای به تقریر و تحلیل آراء آنها پرداخته شده است.
    کلید واژگان: علم الهی, جزئیات, علامه طباطبایی, ملاهادی سبزواری, بسیط الحقیقه, اطلاق ذاتی
    Ebrahim Rostami
    The quality of Divine knowledge of details is one of the most precise issues in Islamic philosophy. The multiplicity and variability of materials have made the problem more complicated to be explained. According to the results of this research, when explaining God`s essential knowledge and God`s action knowledge, Sabzavari has relied on the rule of basit al-haqiqah and the rule of izafi-e ishraqi respectively and believes that materials are essentially known by God and their materiality may not act against their bing intuitively known. While Allameh Tabatabai in the case of God`s essential knowledge, in addition to the principle of basit al-haqiqah, uses itlaqi zati and, in the case of knowledge of action, disagree with Sabzevari and believes that materials may not be essential cases of knowledge; he views incorporeality as the standard of becoming known. Therefore, regardless of difference in the method of reasoning in explaining God`s essential knowledge and in the how of percepting materials in action knowledge, the paper has studied the two philosophers` views comparatively.
    Keywords: Divine Knowledge, Details, Allameh Tabatabai, Mulla Hadi Sabzevari, Basit al-Haqiqah, Essential Absoluteness
  • علی ارشد ریاحی، هادی جعفری
    در این مقاله به بررسی یکی از ویژگی های انسان به نام مقام فوق تجردی، از نگاه دو فیلسوف بزرگ: صدرالمتالهین و ملاهادی سبزواری، پرداخته شده است. در انسان شناسی فلسفی از منظر حکمت متعالیه و شارحان آن، به این مقام خاص توجه ای ویژه و مبانی آن اثبات شده است و به بیان و تحلیل و بررسی آرای ملاصدرا و ملاهادی سبزواری در مورد این مقام پرداخته شده و این نتیجه به دست آمده است که از نگاه این دو فیلسوف، انسان به این لحاظ که دارای مقام معلومی نیست، می تواند از تمام مرحله ها عبور کند و به مرحله ای برسد که علاوه بر تجرد از ماده، از ماهیت نیز تجرد یابد، هر چند نحوه بیان این دو فیلسوف در تبیین و استدلال اندکی با یکدیگر فرق می کند و این تفاوت باعث می شود اندک تفاوتی در افق دید این دو فیلسوف نسبت به این مقام به وجود آید.
    کلید واژگان: فوق تجرد, ماهیت, وحدت ظلی, ملاصدرا, ملاهادی سبزواری, بسیط
    In this paper one of human characteristic namely beyond abstract status is studied from view point of two great philosophers: Mulla Sadra and Mulla Hadi Sabzewari. In philosophic knowledge of human being, transcendental theosophy and its commentators, have paid a particular attention to this certain status and have proved its bases. In this article, opinions of Mulla Sadra and Mulla Hadi Sabzewari on this status are studied and it is concluded that from viewpoint of these two sages, human being, having no determined status, can pass all stages and reach to a stage that is abstract of both: matter and quality. Although these two sages demonstrate and express this subject in a little different ways and this lead them to two different horizon of vision about this status.
    Keywords: Beyond Abstract, Quality, Shadowy Unity, Mulla Sadra, Mulla Hadi Sabzewari, Simple
  • مریم خوشدل روحانی
    همواره، یکی از اصلی ترین مسائل فلسفه و کلام بحث «پیدایش عالم» بوده است که در ادوار مختلف تاریخی، اندیشمندان مواجهه گوناگونی با آن داشته اند.
    علامه دوانی به عنوان یکی از نمایندگان مکتب فلسفی شیراز (در قرن های نهم و دهم)، با اعتقاد به اصالت ماهیت و طرح نظریه «ذوق تاله»، به طرح حدوث دهری عالم پرداخت که نظریه ای خاص در باب آفرینش عالم است. تلقی وی درباره حدوث دهری تفاوت مهمی با متکلمان و فلاسفه دارد. از نظر وی، «عالم دهر» جهانی لایتغیر و محیط بر عالم زمان است که موجودات آن فاقد زمان، سیلان، و مقدار می باشند. ملاصدرا (نماینده برجسته مکتب اصفهان)، با اعتقاد به اصالت وجود و طرح حدوث تدریجی زمانی، به تلقی جدیدی در مورد حدوث عالم دست می یابد. تفسیر وی از حدوث ذاتی نیز با توجه به نظریه فقر وجودی «امکان فقری»، متفاوت با نظر سایر فلاسفه است. حاج ملاهادی سبزواری (فیلسوف مکتب خراسان)، با رویکردی کاملا عرفانی، نظریه حدوث اسمی را مطرح نموده است. این مقاله نقش اصالت وجود یا ماهیت را در شکل گیری نظریه «حدوث» نزد حکمای یادشده بررسی می کند.
    کلید واژگان: حادث, حدوث عالم, حدوث زمانی, حدوث دهری, حدوث ذاتی, حدوث اسمی, ماهیت, وجود, ملاصدرا, جلال الدین دوانی, ملاهادی سبزواری
    Maryam Khoshdel Rohāni
    The problem of world’s origination has been a hot issue throughout the history of philosophy and theology, including Islamic philosophy and theology. One of the major factors that led thinkers to take different stances on this question was the debate over the principality of existence/quiddity.This article is an attempt to assess the role of this debate on the issue of the origination of the world in the Islamic milieu. It will study Allamah Davāni, as a representative of Shiraz School in 9th and 10th centuries A.H, who based his theory of “eternal creation” on the principality of quiddity and “theosophical tasting”. According to this theory, the world of eternity (dahr) is changeless and encompasses the temporal world, and therefore, its entities lack time, flux, and quantity. The article will study an opposite theory belonging to Mulla Sadra, as an eminent representative of Isfahan School, who establishes his theory of temporally perpetual creation on the principality of existence. His idea of essential origination is based on “existential poverty” and “contingency by poverty” which is different from other philosophers. And finally, it comes to Sabzevāri, from the School of Khorāsān, who suggests the theory of “nominal origination” with a mystical approach.
  • مهدیه سادات مستقیمی
    مقاله حاضر، ضمن گذری اجمالی بر تاریخچه و فواید طبقه بندی علوم با مطرح نمودن پاره ای از دیدگاه های فلاسفه شرق و غرب در این زمینه سعی می نماید ویژگی ها و نقاط برجسته تقسیم بندی ابن سینا را بیان کرده و به تبیین بعضی از زوایای آن بپردازد.
    موضوعات، مسائل، روش ها و اهداف و غایات و تاریخ تولد علوم و وجوه ممیزه دیگری، علوم را از یکدیگر متمایز می کند. نظریه ابن سینا در تقسیم بندی و طبقه بندی علوم علاوه بر دارا بودن ویژگی ها و محسناتی نظیر عقلی بودن تقسیم، تام بودن استقرائات، تباین بین اقسام، مانعیت و جامعیت، دارای نوع خاصی از انتظام، هنجارمندی و رعایت اصول ارزشی است. شناسایی و به کارگیری بعضی از محسنات این نوع نظام های طبقه بندی علوم، می تواند رهیافت های روشنی را به جهان فلسفه علم، ارائه دهد.
    در این مقاله سعی شده است نظریه طبقه بندی علوم از دیدگاه ابن سینا با نگاهی به طبقه بندی علوم از منظر فیلسوفان دیگر مشرق زمین مانند فارابی و ملا هادی سبزواری و برخی دیگر از عالمان روش شناس غربی مانند، اگوست کنت، فرانسیس بیکن، وآمپر، بررسی گردیده و بر وجوه امتیاز نظریه ابن سینا تاکید شود.
    کلید واژگان: متدولوژی, طبقه بندی علوم, ابن سینا, فارابی, ملاهادی سبزواری, اگوست کنت, فرنسیس بیکن, آمپر
    Mahdiyah As-Sadat Mostaqimi
    Looking a glance at the history and benefits of classification of sciences, the present essay firstly explains the viewpoints of some eastern philosophers (al-Farabi, Sa’in ad-Din ibn Turkah, Mulla Hadi Sabzawari) as well as western philosophers (Auguste Comte, Francis Bacon, André Ampère), and then enumerates some distinguished characteristics of Avicenna’s classification. In addition to the features such as rationality, totalizing induction, differentiation of types, universality and property, his classification enjoys special orderliness, normativity, and value-regarding, and also it can exhibit a clear approach to the philosophy of science.
نمایش نتایج بیشتر...
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال