جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "categories" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"
تکرار جستجوی کلیدواژه «categories» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
نشریه فلسفه غرب، پیاپی 9 (بهار 1403)، صص 67 -84علیت و زمان، محوریترین موضوعات فلسفه کانت هستند. کانت امکان شناخت نمودها به عنوان ابژههای تجربه را با قانون علیت میسر می داند و در نسبت زمانی، متعین میسازد. او در پاسخ به هیوم که علیت را صرفا تجربی شمرده و آن را به عادت و خو گرفتن انسان وابسته میدانست، به استقرایی بودن دیدگاه وی پاسخ میدهد و علیت را پیشینی معرفی می کند. نزد کانت، میان بازنماییهای انسان، نظمی وجود دارد که در این نظم، حالت کنونی که رخ داده است، با یک حالت پیشین و گذشته همبسته است؛ این همبستگی هنوز نامتعین است. به نظر کانت، تعین پدیده کنونی به پدیده گذشته، با زمان امکانپذیر است؛ بر این اساس، این توالی ذهنی به توالی عینی تبدیل میگردد و نمودها از راه معین شدن با نسبت زمانی خود، متعین میشوند. کانت از این فرایند، درک تجربی از توالی زمانی را برای انسان فراهم مینماید. از سوی دیگر، در باور کانت، علیت از راه درک حسی و مقایسه پدیدهها با تکرار و به شکل یکسان و با یک روش که به دنبال نمودهای قبلی است، به دست نمیآید، بلکه علیت نیز نزد وی، پیشینی است. علاوه بر این، کانت در هر گونه گذر از یک حالت به حالت دیگر، زمان را داخل میکند و بر اساس آن، به تعین تجربی زمان میپردازد. از دید وی، برای تعین زمانی نمودها، روابط در خود نمودها نیست که در زمان تقرر داشته باشند، بلکه پیوندهای زمان، ساختاری تجربی دارند که ما این نمودها را مطابق با این ساختار، به صورت متعلق ادراکات حسی یک تجربه واحد، به کمک اصول پیشینی، به نحو عینی، متعین میسازیم.کلید واژگان: علیت, شاکلهسازی, مقولات, آنالوژی, تجربه, زمانCausality and time are the most central subjects in Kant's philosophy. He considers phenomena as objects of experience that are possible only with the law of causality and determines them in temporal relation. Kant responded to Hume who considered causality to be purely empirical and habit-based, and saw the causality to be a priori. For Kant, there is an order among human representations; the current state in this order is correlated to a prior and past state, and this correlation is still undetermined. Determining the current phenomenon from the past phenomenon is possible through time; so this mental sequence becomes an objective sequence, and phenomena are determined through their temporal determination. This process for Kant makes possible an empirical understanding of the time sequence. Causality does not occur through sensory perception and comparison of phenomena by repetition, uniformly, and through a succession of previous phenomena; rather, causality is an a priori concept. Kant introduces time in any transition from one state to another state and thus deals with the empirical determination of time. From Kant's point of view, the relationships are not in the phenomena, but the links of time have an empirical structure, according to which we determine objectively these phenomena as perceptual objects of a single experience with the help of A Priori Principles.Keywords: Causality, Schematism, Categories, Analogy, Experience, Time
-
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 43 (Summer 2023)، صص 614 -633یکی از مفاهیم بنیادین فلسفه که تاریخی به درازای تاریخ فلسفه دارد مفهوم جوهر است. اگرچه این مفهوم در طی قرون متمادی دستخوش تحولات ژرفی شد و لایه های مختلفی به خود گرفت، به دلیل پیوند وثیقش با عقل عرفی هرگز اهمیت و معنای خود را از دست نداد. از آنجا که موطن مفهوم جوهر یونان باستان و فلسفه یونانی است، جستار حاضر بر آن است که نخست تاریخ تحلیلی تکوین این مفهوم در یونان باستان را روایت کند؛ سپس سیر تطور آن را در دل قرون وسطای مسیحی و اسلامی پی بگیرد؛ و نهایتا بقایای آن را در فلسفه مدرن مورد بررسی قرار دهد. باری هدف این جستار صرفا روایتی تاریخ فلسفه ای نیست، بلکه هدف ثانویه آن قرار دادن مفهوم جوهر ذیل پرتوی انتقادی و روایت نقدهای بنیادین وارد به این مفهوم است. از این رو به مهم ترین نقدهای این مفهوم، که عمدتا توسط فیلسوفان انگلیسی وارد شدند، نیز خواهیم پرداخت و نتیجه خواهیم گرفت که این مفهوم برای اینکه حضوری مشروع در فلسفه داشته باشد باید به بازصورت بندی ای بنیادین تن بدهد.کلید واژگان: جوهر, حرکت جوهری, جوهرگرایی, عرض, متافیزیک, مقولاتSubstance is one of the fundamental concepts in the history of philosophy that has a history as long as the history of philosophy itself. Although this concept has underwent profound developments and assumed different layers during the centuries, because of its firm linkage with common-sense, never lost its significance. Since the birthplace of the concept of substance is ancient Greece and Greek philosophy, this essay intends to narrate an analytical history of the genesis of the concept in ancient Greece; then to trace its course of development in Christian and Islamic middle age; and finally, to investigate its remnants in modern philosophy. The purpose of this essay, however, is not merely a philosophy-historical narrative, but its secondary purpose is to place the concept of substance under a critical light and to report its fundamental critiques. Hence, we will consider the most important critiques, mostly proposed by Anglo-Saxon philosophers, and will conclude that this concept in order to have a legitimate presence in philosophy, must submit a fundamental reformulation.Keywords: Substance, substantial movement, Substantialism, accident, metaphysics, Categories
-
کلی و جزیی از قبیل مسایلی است که در فلسفه و منطق به بحث گذاشته می شود. از آنجا که مرزبندی علوم از طریق تعیین موضوعات آنها صورت می پذیرد تا از تداخل مسایل پرهیز و محدوده هر علم مشخص شود، این سوال به ذهن متبادر می شود که چرا بحث از کلی و جزیی در دو علم منطق و فلسفه مورد بررسی قرار داده می-شود؟ نوشتار حاضر در پی یافتن وجه تمایز این بحث در این دوگستره علمی است. با مطالعه سیر تاریخی و استفاده از روش تحلیلی این نتیجه حاصل می شود که از ابتدای شکل گیری این بحث در نظام فکری ارسطو، میان متافیزیک و منطق وی تمایز معناداری به چشم نمی خورد. حکمای مسلمان از جمله ابن سینا گرچه در مقام شرح آثار ارسطو ابتدا به شیوه وی عمل کردند، اما در ادامه برخی از مباحث از جمله مقولات که کلیات خمس به منزله مدخل آن بود را خارج از وظیفه منطق دانستند. از طرفی کلیات خمس به دلیل کارایی در مبحث تصورات و تعاریف، از مسایل گریز ناپذیر در منطق است. در باب مقسم کلیات پنجگانه نیز در میان صاحبنظران اختلافاتی دیده می شود که نشانگر تداخل مساله مورد نظر در دو حوزه فلسفه و منطق است. برخی دیدگاه ها در وجه تمایز این بحث در دو حیطه مذکور، اعتبار و حیثیات مختلف را مطرح ساخته و برخی نیز بحث وجودشناختی کلیات را به فلسفه و بررسی احکام آن را به حوزه منطق محول کرده اند.کلید واژگان: کلی و جزیی, کلیات خمس, کلی طبیعی, مقولاتLogical Studies, Volume:13 Issue: 1, 2022, PP 93 -115It is a universal and partial of the issues discussed in philosophy and logic. Whereas, in order to avoid intermingle the issues of each science, their boundaries are Located through their subjects; The question arises why in both the sciences of logic and philosophy, both universal and partial are discussed? The present article seeks to find the distinguishing feature of this discussion in this scientific field. By studying the historical course and using the analytical method, it is concluded that from the beginning of the formation of this discussion in Aristotle's system of thought, there is no significant difference between his metaphysics and logic. Muslim philosophers, including Ibn Sina, although at first acting in the method of Aristotle as a commentator, later considered some issues, such as the categories in which the Five Universals as an entry of categories, to be outside the scope of the science of logic. On the other hand, the discussion of the Five Universals is one of the inevitable issues in logic due to the need for it in the subject of notions and definitions. There are also differences of opinion among philosophers regarding the source of division of the five generalities, which indicates the intermingle of the issues in philosophy and logic. Some views, in distinguishing this discussion in the two mentioned areas, have proposed different considerations and modes, and some have relegated the ontological discussion of generalities to philosophy and the study of its rules to the field of logic.Keywords: Universal, Partial, Five Universals, natural universal, Categories
-
اهمیت تاریخی و فلسفی دانشنامه علایی و بی جایگاهی آن در ابن سیناپژوهی معاصر با نگاهی به واپسین چاپ آنفصلنامه آینه معرفت، پیاپی 65 (زمستان 1399)، صص 111 -132
اهمیت فلسفی و تاریخی </em>دانشنامه علایی به طرز خرسندکننده ای روشن نشده است. در این نوشته می کوشم که از برخی ویژگی های فلسفی، ساختاری و تاریخی دانشنامه و جایگاه آن در میان نوشته های ابن سینا سخن بگویم. این پرسش را مطرح خواهم کرد که چرا دانشنامه از نظر درونمایه فلسفی هم نوشته ای مهم است. در این راستا، ناگزیر به جایگاه تاریخی دانشنامه اشاره خواهم کرد و خاطر نشان می کنم که می توان از آن به عنوان سنجه ای برای شناخت گسترش اندیشه های او استفاده کرد. همچنین با پرداختن به اهمیت آموزشی دانشنامه به عنوان نوشتاری جامع در فلسفه سینوی، بر ابن سینا پژوهان به دلیل کم توجهی به این نوشتار ارجمند خرده می گیرم. خواهم گفت که این کم توجهی در واپسین چاپ دانشنامه علایی بازتاب یافته است. چرا که چاپ تازه دانشنامه از سوی انتشارات مولی مشوب به خطایی نابخشودنی است. بغرنجی این خطا را با تکیه بر دیدگاه ابن سینا پیرامون نظریه دانش و آموزش (تعلیم) مستدل می کنم. این خطا را شاهدی می گیرم بر اینکه دانشنامه چنان که باید مورد پژوهش و مطالعه قرار نگرفته است و جایی در ابن سیناپژوهی معاصر نداشته است. نشان خواهم داد که ویراست تازه اثری است ناکام، که از نظر فلسفی مهم ترین نوآوری تعلیمی و ساختاری ابن سینا را ضایع کرده است. ادعا می کنم که دانشنامه همچنان نیازمند است به ویراستی انتقادی، با بهره گیری از دانش نسخه شناسی و بر اساس نسخه های بیشتر.
کلید واژگان: ابن سینا, دانشنامه علایی, مقولات, اقسام علم, ترتیب علوم, اصول و مبادی علومAyeneh Marefat, Volume:20 Issue: 65, 2021, PP 111 -132I examine the philosophical and historical merits of Avicenna’s Dānešnāmeh-ye ʿAlāyī. With this aim, I briefly discuss the structural characteristics of the Dānešnāmeh and situate it within Avicenna’s oeuvre in respect to his other summae. I argue that in the Dānešnāmeh Avicenna takes serious steps towards the ideal order and pedagogical sequence of the philosophical sciences, the foundation of which he has laid in the Kitāb al-Šifāʾ. For supporting this claim, I concentrate on Dānešnāmeh’s expositions of the two doctrines of the categories and body and show how the development of Avicenna’s views on them reaches its climax in the Dānešnāmeh. Arguing for the significance of Dānešnāmeh as a comprehensive summa and its constructive role in the post-Avicennan tradition, I will draw attention to its neglect and marginalization by contemporary scholarship, and suggest reasons for this regrettable underestimation. I provide an overview of the editorial genealogy of the Dānešnāmeh, and then relying on the previous discussions, reason that Mawlā’s earnest edition of it is informed by a major structural error which has entirely ruined one of its most significant philosophical innovations, and is consequently unusable for research purposes. I conclude my piece by suggesting that the Dānešnāmeh still stands in need of a new critical edition based on sounder editing techniques, and informed by consideration of a wider range of manuscripts. If we are to gain a more comprehensive picture of the development of Avicenna’s philosophy, I urge the scholarly community to pay this work the careful attention that it deserves.
Keywords: Avicenna, Dānešnāmeh-ye ʿAlāyī, Categories, divisions of Science, order of sciences, principles of Sciences -
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 33 (زمستان 1399)، صص 386 -403این قول کانت که «فاهمه بدون شهود بی محتوی است و شهود بدون فاهمه کور است» عبارتی کلیدی در فلسفه اوست. کانت در شرح این عبارت به گونه ای سخن گفته است که عده ای از محققان معاصر مانند استراوسن، وارنوک، یویینگ و... او را پیشرو فلسفه هایی چون پوزیتیویسم منطقی و فلسفه زبان متعارف- که در آنها مابعدالطبیعه متعالی به عنوان مجموعه ای از تعبیرهای مهمل، طرد می شود- دانسته اند. در این مقاله کوشش خواهد شد اولا نشان داده شود که در فلسفه کانت، عبارات کلیدی دیگری چون "متعلق ایمان بودن" ایده های عقل و "اندیشیدنی بودن" آنها و همچنین "قابلیت استفاده تنظیمی" از این ایده ها و نیز قول به معنای استعلایی مقولات وجود دارد که می توان معناداری مابعدالطبیعه متعالی را به عنوان لازمه ای از آنها بیرون کشید و ثانیا نشان داده می شود که با فرض قبول این گفته که "فاهمه بدون شهود بی محتوی است"، همچنان می توان به معناداری مابعدالطبیعه متعالی باور داشت.کلید واژگان: فاهمه, شهود, مابعدالطبیعه متعالی, بی معنایی, مقولات (صور محض فاهمه)This Kant’s sentence that “Understanding is uncontent without Intuition and Intuition is blind without Understanding” is very famous. On this opinion, some contemporary commentators as Strawson, Warnock, Ewing proposed Kant as leather of positivism and folk language in which them transcendental metaphysics rejected as some meaningless sentences. In this paper I want to show there are some principal sentences as “Reason’ Ideas are belonging to faith”, “they are thinking” and “hierarchical use of ideas” that prove meaningful of transcendental metaphysics. Moreover, we can believe to transcendental metaphysics, however we say “Understanding is uncontent without Intuition”.Keywords: understanding, Intuition, transcendental metaphysics, Categories, pure forms of understanding
-
فلسفه صورت های سمبلیک ارنست کاسیرر امکانی ویژه را برای بازخوانی نحوه تکوین شناخت انسان به ویژه در اذهان بدوی بشر و درباره اندیشه اسطوره ای عرضه می کند. مراحل شناخت طبق این فلسفه، از تفکر مبتنی بر اسطوره آغاز شده و با گذر از دین و عرفان به هنر و علم و دیدگاه استعلایی کانت می رسد. لیکن علی رغم تاکید او بر اهمیت هنر در جای جای آثار خویش، تبیینی مشخص در خصوص شناخت متکی بر هنر انجام نگرفته است. مقاله حاضر بر آن است با بررسی ویژگی های اندیشه اسطوره ای شامل مقولات و فرم های ادراکی آن و تمرکز بر آرای پراکنده کاسیرر در خصوص هنر، تبیینی از هنر در جایگاه یکی از صورت های سمبلیک مورد نظر فیلسوف به دست دهد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و از طریق فیش برداری کتابخانه ای-اسنادی در چارچوب نظری فلسفه صورت های سمبلیک نوشته شده و می کوشد از طریق تشریح و تطبیق داده ها احتمال تداوم مقولات و فرم های ادراکی اسطوره ای در اندیشه هنری یا امکان بازسازی آن ها را مورد تحقیق قرار دهد.
کلید واژگان: صورت سمبلیک, اسطوره, هنر, کاسیرر, مقولات, فرم های ادراکیErnst Cassirer's Philosophy of Symbolic Forms is one of the theories that offers a new possibility to rethink how human knowledge has evolved, especially in primitive human minds and mythical thought. The stages of knowledge, according to this philosophy, start from mythical thinking, and pass through religion and mysticism into art and science and reach Kant's transcendental perspective. But despite his emphasis on the importance of art in his works, Cassirer had no specific explanation of artistic knowledge. For this reason, the present article seeks to examine the characteristics of mythical thought, including its categories and perceptual forms and by focusing on Cassirer's disputed views on art, defines art as one of the symbolic forms. This paper is written in a descriptive-analytical method and with a library-attribute checklist in the theoretical framework of philosophy of symbolic forms. By trying to explain or compare the data, it examines the possibility of the continuity of mythical categories and forms of perception in artistic thought or the possibility of reconstructing them. Finally, based on the results, the work of art is introduced as a concrete emergence of mythical thought which, with the need to make such a transformation, extends the categories and perceptual forms of mythical thought in artistic thought with necessary modifications.
Keywords: Symbolic Forms, myth Art, cassirer, Categories, Perceptual forms -
«وجود» نخستین پایه هرگونه آگاهی و لاجرم به طریق اولی، متعلق مابعدالطبیعه قرار گرفته است. ارسطو در مواضع مختلف کتاب مابعدالطبیعه درباب «موجود چونان موجود»(to on) سخن گفته و بیان می دارد «موجود دارای معانی بسیار است.» او بیش از آنکه در آن کتاب از واژه «وجود» استفاده کرده باشد از «موجود» نام می برد و در کتاب هفتم می گوید «آنچه از دیرباز مایه سرگشتگی بوده این است که «موجود» چیست؟» پرسش دیرین در ساحت مابعدالطبیعه این بوده است که براستی «موجود» نزد ارسطو چه معنایی دارد؟ و معانی وجود چه تاثیری بر نظام مابعدالطبیعی ارسطو گذاشته است؟ آیا این معانی به یکدیگر قابل تحویل هستند یا خیر؟ درباره اینکه معانی «موجود» نزد ارسطو به چند گونه است، نزد مفسران اختلاف نظر وجود دارد؛ کسانی مانند توماس آکوئینی «معانی پنجگانه»، فارابی «معانی سه گانه» و ابن سینا نیز «معانی پنجگانه» را برای آن لحاظ می کنند. در این نوشتار ضمن بررسی دیدگاه ارسطو براساس مابعدالطبیعه و نگاهی به دیدگاه توماس آکوئینی، چهار معنا برای «موجود» نزد ارسطو بیان می کنیم (موجود بالعرض، موجود به معنای صدق، موجود بالقوه و موجود بالفعل، موجود به معنای مقولات) و در ادامه به سرگذشت معنای «وجود» نزد حکمای مشا، بویژه فارابی و ابن سینا خواهیم پرداخت برحسب مبانی فلسفی شان معانی چندگانه ای لحاظ کرده که با معانی «موجود» نزد ارسطو بسیار متفاوت است.کلید واژگان: موجود, وجود, بالقوه, بالفعل, بالصدق, مقولاتBeing is the first basis of recognition and the first issue for the metaphysics. Aristotle has said in different pages of the metaphysics on "being qua being" means “to on” and emphasized," Being has various meanings." He, rather than 'Being', has used "being" or existent. He, in the seventh book, has said: What has long been a source of confusion is that “what is being?” What does “being” mean? These meanings of existence, what effect does have on Aristotle's metaphysical system? Whether these meanings can be delivered to each or not? The meanings of "being” in Aristotle’s thought are controversial issue among scholars. Someone like Thomas Aquinas takes five senses and Farabi three senses and Avicenna five meanings for the existent. In this paper, while analyzing Aristotle's view based on metaphysics and looking at Thomas Aquino's perspective, we have delivered four meanings for "being" in Aristotelians. (Being of per accident, being of per true, being of potentiality and actuality, being of categories) And in fallowing, for the adventure of the meaning of "being", we will pay attention to the peripatetic philosophers, especially Farabi and Avicenna, according to their philosophical principles who have considered various meanings for the existent which are very different with Aristotle's meanings.Keywords: being, Potentiality, Actuality, True, Categories
-
از دیدگاه ارسطو، موضوع مابعدالطبیعه یعنی «موجود»، نه بر اساس اشتراک معنوی و نه بر اساس اشتراک لفظی بلکه به طریق «نسبت به چیزی» بر موجودات اطلاق می گردد. به عبارت دیگر «موجود»، نه به گونه ای یکسان بلکه به تقدم و تاخر بر موجودات حمل می شود. اولین اطلاق «موجود»، جوهر است و بقیه موجودات به جهت نسبتی که با آن دارند موجود خوانده می شوند. تامل در آثار فارابی نشان می دهد که فارابی در اطلاق «موجود» بر موجودات به تشکیک سینوی دست نیافته و به تبع ارسطو، اطلاق موجود بر موجودات را نه بر اساس اشتراک لفظی می داند و نه بر اساس اشتراک معنوی. از دیدگاه فارابی، موجود، به یک معنا و به طور یکسان بر مقولات حمل نمی شود؛ بلکه بنابر تقدم و تاخر بر آنها اطلاق می گردد. این تقدم و تاخر بر اساس نیازمندی و یا استقلال مقولات در وجود است. علاوه بر این، به نظر می رسد فارابی در آثار خود از الگوی ارسطویی این نوع حمل یعنی حمل موجود در سطح مقولات، فراتر رفته و آن را در سطح طولی یعنی حمل موجود بر موجود اول و ثوانی و سپس سایر مخلوقات نیز بیان می کند.
کلید واژگان: فارابی, ارسطو, موجود, موجودات, مقولات, موجود اولSophia Perennis, Volume:14 Issue: 2, 2018, PP 183 -212Aristotle considered being neither univocal nor equivocal, but as the third kind i.e. Pros hen because he believed that being is said being in relation to one point. In other words, this term is applied to the beings for their priority and posteriority in being. The first usage of the term signifies the substance and other beings are said "being" as they are in relation to substance. Reviewing Farabi's thoughts reveals that unlike Avicenna that believed in Tashkik of the concept of "being", Farabi followed Aristotle's' thoughts and his argument about focal meaning which doesn't refer to equivocality or univocality of "being". Farabi was of the opinion that the term isn't applied equally to all beings, but based on their priority and posteriority in being. In addition, he extended the account of Aristotle's doctrine of the different senses of being in the different categories beyond Aristotle's own use to cover the relation between sensible substances and the First and Second Being.
Keywords: Farabi, Aristotle, being, Beings, Categories, First being -
برای فهم مبانی و خاستگاه منطق هگل، علاوه بر منبع اصلی مورد استناد مفسران؛ یعنی کتاب علم منطق، لازم است نخستین رساله منطقی هگل طی سال های حضورش در ینا مورد بررسی قرار گیرد. رساله ای که نه تنها در زبان فارسی هیچ شرحی از آن در دسترس نیست، بلکه حتی در زبان انگلیسی نیز مهجور است. مقاله حاضر برای نخستین بار شرحی از سیر تکوین منطق ینای هگل به دست می دهد. به همین منظور ابتدا مختصری به کلیت نظام ینا پرداخته خواهد شد؛ سپس با تکیه بر ترجمه انگلیسی موجود از منطق ینا1، سه بخش اصلی منطق ینا؛ یعنی «پیوند بسیط»، «رابطه» و «نسبت» مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در انتها نیز طرحی کلی از مباحث مابقی بخش های نظام ینای هگل ارائه شده است.کلید واژگان: هگل, منطق ینا, نظام, رابطه, نسبت, مقولاتFor understanding origin and grounds of Hegels Logic, in addition to Science of Logic as main source employed by interpretations, we need to analyze First Hegels logical Treatise in his Jena period. There is no interpretation of this treatise available in Farsi while the English sources on the interpretation of the text are also scarce. The current paper will try to provide an account on process of the genesis of Hegels Jena Logic for the first time in Farsi. Thus, at first, it will consider the system as a whole briefly and then it will analyze three constituent parts of Jenas Logic Simple Connection, Relation, and Proportion, depending on English translation of the text (translated by Hegel Society of America). Finally, the study deals with a comprehensive outline of the remaining parts of the Hegel's System of Jena (such as Metaphysics, Philosophy of Nature and Philosophy of Spirit).Keywords: Hegel, Jena Logic, System, Relation, Categories
-
امروزه اندیشمندان بسیاری از انسان به مثابه کنش گر اجتماعی یاد می کنند. این اندیشمندان برآنند که تمامیت و کمال هر فرد انسانی و سرانجام انسانیت به طور کلی نه با اعمال فردی و در تامل انتزاعی افراد مجزا، بلکه به واسطه مشارکت های مسولانه ای تحقق می پذیرد که هر عضو اجتماع در تعامل با جهان و سایر افراد انجام می دهد. در نظر این اندیشمندان انسان نه سوژه فردی بلکه سوژه اجتماعی است. این مقاله سعی در تبیین مبانی نظری این رویکرد به انسان دارد. به این منظور نحوه بروز و تکون این ایده در یکی از بنیادی ترین خاستگاه هایش، اندیشه هگل، به تصویر کشیده می شود. در این تصویر هگل ضمن نقد تصور گذشتگان خود از هویت انسانی به مثابه سوژه فردی، از آن به مثابه سوژه اجتماعی یاد می کند. نقد و بررسی این تفکر به خصوص می تواند مورد توجه آن دسته از سنن فکری قرار گیرد که بسیار بیش از اشتغال به مسائل اجتماعی به دنبال پی ریزی نظام های اندیشه ای هستند که ساختار و محتوای خود را در انزوای ذهن فردی دارا باشدکلید واژگان: کانت, هگل, مقولات, سوژه فردی, سوژه اجتماعی, زبان, کار, دولتNowadays، many scholars refer to humans as social actors. These scholars believe that the realization of humanity and، thus، flourishing of individuality depend not on divided action and abstract reflections of individual people but on responsible participation of each member of human society in his interactions with the world and other humans. The scholars see humans not as individual subjects but as social subjects. This article is an attempt to explain the theoretical basis of this approach. For this purpose، it will consider this ideain one of its most fundamental modes of occurrence، i. e. Hegel''s thought. Hegel''s notion of the individual subject in thethought of his intellectual ancestors and then his approach in showing men as social subjects will also be addressedKeywords: Kant, Hegel, categories, individual subjects, social subjects, language, labor, state
-
بعضی مفاهیم هستند که از طریق حس وارد ذهن نشده اند، نظیر علت و معلول، جوهر و عرض، وجود و عدم، وحدت و کثرت، و وجوب و امکان و امتناع. فلاسفه بر سر این مفاهیم بحث بسیار و آرای متفاوت اظهار کرده اند. بعضی آن ها را فطری دانسته اند. جمعی سعی در توجیه حصول آن ها از راه حس نموده اند. گروهی منشا آن ها را طبیعت و روان آدمی و در نتیجه، آن ها را موهوم انگاشته اند. فیلسوفان مسلمان این مفاهیم را معقولات ثانیه و انتزاعات عقل از معقولات اولیه و درعین حال مفاهیمی حقیقی دانسته و از میان آن ها «علامه طباطبائی» ضمن بیان نظریه ای بدیع در باب حصول علم، نحوه حصول آن ها را نیز ارائه نموده است. یکی از نظریات درخصوص مفاهیم مورد بحث، نظریه «کانت» فیلسوف آلمانی است. وی براساس نظریه ای کلی که درباره معرفت دارد، این مفاهیم را مقولات ذهن یا صور پیشینی شناخت می داند. این مقاله بعد از بیان آنچه در بالا گفته شد و با استفاده از نظریه علامه طباطبائی، مساله وجود صور پیشینی معرفت – خواه کانتی و خواه غیر کانتی – را مورد بحث قرار داده و درنهایت وجود این صور را مطلقا منتفی دانسته است.
کلید واژگان: ماده, صورت, معقول ثانی, علم حصولی, علم حضوری, مقولاتCause and effect, essence and accident, existence and nonexistence, unity and plurality and necessity and contingency are among the concepts which do not enter the mind through senses. This has caused controversies among the philosophers. Some consider them to be innate. Others seek to justify their acquisition through senses. A third group believes them to be rooted in the nature and mankind’s soul and, thus, illusive. Muslim philosophers consider them to be secondary intelligibles and real concepts. As a Muslim philosopher, Allameh Tabataba’i holds a noble theory about the acquisition of knowledge. Moreover, Kant has a theory about the said concepts. He considers them to be mental categories or a priori forms of knowledge. This paper investigates the possibility of Kantian and non-Kantian a priori forms of knowledge and concludes that they do not exist at all.Keywords: substance, form, secondary intelligible, acquisitive knowledge, intuitive knowledge, categories -
این مقاله به بررسی نقش نشانه شناسی چارلز سندرس پیرس، فیلسوف و ریاضیدان آمریکایی، در شکل گیری نخستین اثر برجسته ژیل دلوز درباره سینما، یعنی سینما 1: تصویر-حرکت، می پردازد؛ کتابی که در آن دلوز از نشانه شناسی پیرس فراتر می رود. نگارندگان نشان خواهند داد که چگونه دلوز در دومین اثر برجسته اش درباره سینما، یعنی سینما2: تصویر-زمان، شکل جدیدی از نشانه ها را پدید می آورد. دلوز در نخستین کتاب خود کوشیده بود تا طرح های نشانه شناسی پیرس را با بحث های فلسفی درباره دوره های سینمای کلاسیک ترکیب کند. او در کتاب دوم کوشید تا با الگوگیری از نشانه شناسی پیرس طرح هایی از نشانه شناسی جدید را درباره سینمای مدرن پدید آورد و، بدین طریق، از نشانه شناسی پیرس گذر کند. در این مقاله، نشانه های پیرس در سینما 1: تصویر-حرکت و الگوگیری دلوز در سینما2: تصویر-زمان را عرضه می کنیم تا نشان دهیم که چنین گذری برای دلوز نکته کلیدی برای فهم فلسفه است. این کار به او کمک می کند تا بر پایه نشانه شناسی پیرس و فلسفه زمان نزد برگسون به نشانه شناسی ویژه خود، یعنی اندیشه-نشانه، دست یابد، در حالی که تمایز کامل خود را با آنها حفظ می کند.
کلید واژگان: مقولات, زمان, نشانه, شیشه, نشانه, یاد, نشانه, رویا, نشانه, نشانه شنیداری, دیداری, اندیشه, نشانهThis paper studies the role of the semiotic discussions of Charles Sanders Peirce, the American philosopher and mathematician, in the formation of Deleuze’s first leading book on cinema, Cinema 1: the Movement-Image, in which the author surpasses Peirce’s semiotics. We will show how Deleuze creates a new form of signs in his second leading book on cinema, Cinema 2: the Time-Image. Deleuze had tried to couple the patterns of Peirce’s semiotics in his first book with the philosophical discussions on different epochs of the classical cinema. In his second book, he tried to surpass Peirce’s semiotics, proposing patterns of new semiotics concerning modern cinema by modeling on Peirce’s semiotics. This paper attempts to propose the Peircian signs in Cinema 1: the Movement-Image and Deleuze’s modeling on the signs in Cinema 2: the Time-Image, showing that such a surpassing for Deleuze is the key point of under-standing philosophy. It helps him to reach his particular semiotics based on both Peirce semiotics and Bergson’s philosophy of time, while being completely different from them: noosign.Keywords: Categories, Chronosign, Hyalosign, Mnemosign, Onirosign, Audio, visual sign, Noosign -
تقسیم بحث برانگیز موجود به جوهر و عرض از تقسیمهای اولیه در باب موجود ممکن است. با اینکه فلاسفه ای چون ارسطو، ابن سینا، ملاصدرا، دکارت، کانت و... متفقا جوهر را به «وجود لا فی موضوع» و عرض را به «موجود نیازمند به موضوع» تعریف می کنند، در اقسام و تعداد مصادیق آنها اختلاف نظر وجود دارد. با وجود این برخی فلاسفه حسی و تجربه گرا وجود جوهر را یکسره انکار کرده اند. فلاسفه ملاک تشخیص جوهر و عرض را در شناخت ذاتیات و عرضیات می دانند و تفاوت تشخیص مصادیق این دو را به حوزه معرفت شناسی و نحوه نگرش به هستی و اینکه چه چیزی مبدا شناخت به شمار می آید، باز می گرداننددر این مقاله ضمن بیان آرا و دیدگاه ها درباره مقولات به ملاک جوهر و عرض بودن مقولات پرداخته شده است.
کلید واژگان: جوهر, عرض, مقولات, ماهیت, وجود, ملاک, جوهر و عرضThe controversial division of the existent into substance and accident is the primary divisions on the contingent being. Although philosophers like Aristotle, Ibn Sina, Mulla Sadra, Descartes, Kant and… altogether defined the substance and the accidents into “existent without subject matter” and “existent in need of subject” respectively, there are disagreement about their types and numbers. However, some sensationalist and empiricist philosophers have denied the existence of substance altogether. Philosophers say that the diagnostic criteria for substance and accident are in the understanding of the essentials and the accidentals and their differential diagnosis come back in to the realm of epistemology and attitudes toward existence and that what is the origin of the knowledge. Expressing opinions and views about the categories, this paper has dealt with the criterion of the being substance and accident of categories.Keywords: Substance, Accident, Categories, Quiddity, Existence, Criterion of the substance, accident -
In the present article, authors will study imagination and understanding in the first and third Critiques. At first, they will throw a glance on three syntheses in the first Critique (in his three syntheses, Kant shows that how faculties of sensibility, imagination, and understanding work together to acquire knowledge of an idea). Then, they will study each of these faculties in the first and third Critiques. While studying imagination, they will show that in the first Critique, this faculty follows understanding and acts based on its concepts, whereas in the third Critique, it will be freed from such function and schematize even without concepts. When the faculty of understanding is studied, it will be shown that in the first Critique, it acts as the faculty of concepts and only based on them. In the third Critique, it will be separated from its main function, and used by Kant generally and without its concepts.Keywords: three syntheses, sensibility, imagination, scheme, concept, categories, simple apprehension, apprehension, reproduction, consciousness, transcendental apprehension
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.