به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "existential causality" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"

تکرار جستجوی کلیدواژه «existential causality» در نشریات گروه «علوم انسانی»
جستجوی existential causality در مقالات مجلات علمی
  • حمید حسنی، رضا اکبریان
    ابن سینا، نظام فلسفی خویش را بر اصل تمایز وجود و ماهیت مبتنی ساخته است، اما، برخی دیگر از فلاسفه و متفکرین در جهان اسلام شدیدا این سخن ابن سینا را مورد انتقاد قرار داده اند. از گذشته عقیده بسیاری از صاحب نظران بر این بوده، و هنوز هم عقیده بسیاری بر این است، که، گروهی از این منتقدان، از جمله سهروردی و ابن رشد، در فهم منظور ابن سینا از این تمایز دچار اشتباه شده اند. اما آیا واقعا این گونه است؟ پاسخ مقاله در قبال مساله ی بدفهمی این است که ابن رشد به این اشتباه دچار گشته ولی سهروردی خیر. زیرا ابن رشد، گمان می کند ابن سینا، در شرح فلسفه ی ارسطو دچار خطا شده است. در حالی که موضع شیخ اشراق چنین نیست. تحلیل «اعتبارات عقلیه» ی سهروردی نشان می دهد که وی، با فهم تمایز میان ارسطو و ابن سینا در مبنا و ریشه، و بر اساس مبنایی جدید از علیت و ایجاد، یعنی نظریه ی انوار الهیه و اضافه اشراقیه به عنوان بیانی فلسفی از قاعده ی «ایجاد الشیء لا من شیء» ، به انتقاد از ابن سینا می پردازد. ابن سینا، خود در مواضعی اشاره می کند که تمایز مورد نظر او تمایزی خارجی نیست. آنچه مورد نظر ابن سیناست، تمایز متافیزیکی است نه خارجی؛ خود سهروردی نیز بر این دیدگاه شیخ کاملا واقف بوده است. در واقع، شیخ اشراق اشکالات خویش را بر تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت وارد ساخته، نه تمایز خارجی؛ هر چند، چارچوب اشکال وی بسیار شبیه به اشکالی است که ابن سینا خود بر تمایز خارجی وجود و ماهیت وارد می سازد؛ و به همین دلیل است که گمان بدفهمی درباره سهروردی رفته است.
    Hamid Hassani, Reza Akbarian
    Avicenna has based his philosophical system on the principle of distinction between existence and quiddity. However, this principle has been criticized by some other philosophers and thinkers in the Islamic world. It has been accepted by many scholars since past times that some of these critics such as Suhrawardi and Ibn Rushd, have misunderstood Avicennian view of this distinction. But, is there really such a misunderstanding? Our response to the question of misunderstanding is that, as for Ibn Rushd, yes he did, but, as for Suhrawardi, the answer is no, he did not. Because Ibn Rushd sees Avicenna as a commentator who had misinterpreted Aristotle. While Suhrawardithinks differently. The analysis of Suhrawardi's 'iitibarat aqliyyah' (rational considerations) shows that, understanding the basic differences between Aristotle and Avicenna and basing himself on the new elements of 'anvar-I ilahiyyah' (metaphysical lights]) and 'idhafah ishraqiyyah' (illuminative relation) which are the philosophical explanations of the theorem of 'iijado-shey la min shey' (existentiating the thing not from something), makes him a different critic of Avicenna’s philosophy. Avicenna himself in some cases has mentioned that he has never meant external distinction between existence and quiddity; what he had in mind is a metaphysical and not an external distinction. Suhrawardi was aware of this kind of distinction precisely. Indeed, Suhrawardi's criticism is about metaphysical distinction, not external distinction, though the structure of his specific objections is similar to those which Avicenna and Ibn Rush pose against external distinction. This may be the reason why some have formed the idea that Suhrawardi misunderstood Avicenna’s distinction between existence and quiddity.
    Keywords: Avicenna, Suhrawardi, existence, quiddity, metaphysical distinction, ational considerations, existential causality, metaphysical lights.
  • علی محمد ساجدی، یدالله رستمی
    مسئله «رابطه خدا با جهان» در اندیشه ارسطو و ابن سینا، محوری ترین پرسش مطرح در این مقاله است. در این مقاله اثبات می شود که نگرش این دو فیلسوف مشایی در مورد خدا از جهات متعددی متفاوت است؛ ارسطو، با تکیه بر برهان طبیعی و متوسل شدن به مقوله حرکت به اثبات محرک ثابتی دست می یابد که آن را جوهر نام گذاری نموده و شارحان وی آن را خدا نامیده اند. از نظر وی جوهر علت غایی همه حرکات عالم است. در حالی که در اندیشه ابن سینا، خدا به عنوان واجب الوجود وجود محض، معطی وجود به همه کائنات، می باشد. از دیدگاه ارسطو خداوند علت است لیکن، علیت او صرفا تحریکی است. از دیدگاه ابن سینا این علیت ایجادی است و نه تحریکی. وی با تقسیم موجود به واجب و ممکن و اثبات نیازمندی ذاتی ممکنات به واجب، تعالی، مدل نوینی از مناسبات خدا و جهان را مطرح ساخت که براساس آن، جهان باویژگی حدوث ذاتی به طور پیوسته از خالق سرمدی فیض هستی دریافت می کند(به عبارت دیگر جهان، همواره به وصف وجوب غیری موجود بوده است). از دیدگاه ارسطو، خدانه تنها خالق جهان نیست، بلکه به آن علم و التفاتی نیز ندارد. از دیدگاه ابن سینا خدا به عالم علم عنایی دارد که سبب افعال اوست. در این جستار که بررسی تطبیقی در خداشناسی فلسفی دو فیاسوف مشایی است، برتری و تفوق حکمت بوعلی بر فلسفه ارسطو آشکار می گردد.
    کلید واژگان: ارسطو, ابن سینا, جوهر, علیت تحریکی, علیت ایجادی, برهان صدیقین
    Ali Mohammad Sajedi, Yadollah Rostami
    The issue of the “relationship of God with the universe” in the system of thought of Aristotle and Avicenna is the question dealt with in the present study. The article tries to support the idea that the views of these two peripatetic philosophers with regard to this issue are different. Relying on the natural cause and the concept of movement, Aristotle accomplishes to prove the existence of an ultimate stimulus which he calls essence and his commentators God. From his perspective, essence is the ultimate cause of all possible movements in the universe. On the other hand, from Avicenna’s perspective, God is considered the necessary being from whom the existence of the universe is derived. views God as the ultimate cause but his causality is instigatory while Avicenna views the causality as existential rather than instigatory. Dividing the existents into the necessary and the possible and proving the contingency of the existent possibilities to the necessary being, Aristotle provided an innovative model for the relationship of God and the universe with the feature that contingent existence is continually in need of the grace of the creator. According to Aristotle, God is not the creator of the universe and is unaware of its existence. While according to Avicenna, God possesses the ultimate knowledge of the universe. The present article presents a comparative study of the philosophical theology of these two peripatetic philosophers to show the supremacy of Avicenna’s theology.
    Keywords: Aristotle, Avicenna, essence, instigatory causality, existential causality, argument of truthful ones, essential coming, into, being
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال