جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "إبن عربی" در نشریات گروه "ادیان و عرفان"
تکرار جستجوی کلیدواژه «إبن عربی» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
اندیشمندان مسلمان هر کدام به نوعی تلاش نمودند انسان ها را به مسیر حقیقی در زیستن رهنمون سازند. برخی از راه استدلال و برخی از راه نقل و برخی دیگر از راه علوم عرفانی و اشراقی در این مورد آثاری نگارش نموده اند. این نوشتار با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی اندیشه های محی الدین ابن عربی و شیخ شهاب الدین سهروردی درباره دام دنیا و راه رهایی از آن می پردازد. ابن عربی در مهم ترین آثارش به تهذیب نفس به عنوان بهترین مسیر خروج از دام دنیا توجه نموده و انسان ها را به این راه دعوت نمود. شیخ اشراق در برخی آثارش تلاش نمود انسان ها را نسبت به بحرانی به نام غریبی انسان در جهان خاکی هشیار نموده و هشدار دهد. جهان مادی دارای محدودیت های فراوانی است که شرطی شدن در لذائذ آن باعث می شود انسان از هدف اصلی در زیستن باز ماند. وی با طراحی تمثیلات اشراقی تلاش نمود غربت انسان در جهان خاکی را به نیکی ترسیم کند. در نتیجه، هر دو اندیشمند با روش های گاهی متفاوت به دام های دنیا اشاره نموده و انسان ها را به هشیاری و برون رفت از آن دعوت نمودند.
کلید واژگان: ابن عربی, شیخ اشراق, حجاب های دنیا, سلوک عرفانی, اشراقMuslim thinkers each tried to guide people to the true path in life. Some of them have written works on this matter through reasoning, some through narration, and others through mystical and illuminative sciences. This article examines the thoughts of Mohi al-Din Ibn In his most important works, Ibn Arabi paid attention to self-cultivation as the best way out of the trap of the world and invited people to this path. In some of his works, Sheikh Eshraq tried to alert and warn people about a crisis called the strangeness of man in the earthly world. The material world has many limitations that being conditioned in its pleasures makes a person stop from the main goal in living. He tried to depict human alienation in the earthly world in a good way by designing luminous illustrations. As a result, both thinkers pointed out the pitfalls of the world with sometimes different methods and invited people to be alert and get out of it.Arabi and Sheikh Shahab al-Din Suhravardi about the trap of the world and the way out of it with a descriptive-analytical method
Keywords: Ibn Arabi, Shaykh Eshraq, Veils Of The World, Mystical Conduct, Eshraq -
فنا از احوال و مقامات عرفانی است که در هر دو سنت بازتاب داشته است و عرفا به تبیین و تحلیل آن پرداخته اند؛ اما برداشت صوفیه از مسئله فنا یکسان نیست و با توجه به دیدگاه های متفاوتی که هر دو رویکرد نسبت به مباحث عرفانی دارند، فنا نیز با تفاوت هایی در هر دو سنت پرداخته شده است. بر این اساس، نگارندگان در این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی دیدگاه شاه نعمت الله ولی از عارفان سده هشتم و نهم هجری نسبت به فنا پرداخته اند. طبق یافته-های پژوهش، نعمت الله ولی مانند عرفای نخستین فنا را پاک شدن از اوصاف نکوهیده و تخلق به اوصاف ستوده می داند، اما طبق عرفان ابن عربی خدا و انسان را دو موجود متمایز ازهم نمی داند. وی معتقد است برای درک و معرفت الهی شناخت نفس لازم است و عارف واقعی کسی است به شناخت درست نفس رسیده باشد و با فنا در حق به بقا در ذات خداوند به مقام انسان کامل و ولی نائل شود. در این مرتبه است که وی فنا را نفی می کند و بقا را بسی برتر از فنا می شمارد.
کلید واژگان: فنا و بقا, ولی و انسان کامل, شاه نعمت الله ولی, ابن عربیAnnihilation is one of the mystical states and authorities that have been reflected in both traditions and mystics have explained and analyzed it; However, Sufi’s understanding of the issue of annihilation is not the same, and due to the different views that both approaches have towards mystical issues, annihilation is also discussed with differences in both traditions. Based on this, in this research, the authors have analyzed the view of Shah Nimatullah Wali, one of the mystics of the 8th and 9th centuries of Hijri, regarding death in a descriptive-analytical way. According to the findings of the research, Nimatullah Wali, like the first mystics, considers destruction to be cleansed from the attributes of condemnation and creation as praiseworthy, but according to the mysticism of Ibn Arabi, he does not consider God and man to be two distinct beings. He believes that self-knowledge is necessary for divine understanding and knowledge, and a true mystic is someone who has reached the correct knowledge of self and who can achieve the status of a perfect human being and a guardian through death in the right to survival in God’s essence. It is in this order that he negates death and considers survival to be much better than death.
Keywords: Fana & Baqa, Wali, Perfect Human, Shah Nimatullah Wali, Ibn Arabi -
نشریه عرفان اسلامی، پیاپی 79 (بهار 1403)، صص 111 -125
هرچند ردپای باور به وجود انسان کامل در دوران باستان ایران دیده می شود؛ اما نظریه انسان کامل به-عنوان نظریه ای در عرفان نظری از سوی ابن عربی به شکل منسجم و مدون ارائه گردید. در بخشی از این نظریه ابن عربی بر اهمیت قلب و جایگاه آن در عرفان تاکید می کند و آن را حقیقت آدمی می داند که مظهر تجلی انوار الهی است. این نظریه بر اندیشه عارفان دیگر نیز تاثیر نهاده است. پژوهش حاضر با شیوه تحلیلی توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه ای مفهوم قلب را در این نظریه با تاکید بر آرای شاه نعمت الله ولی و حضرت امام خمینی(ره) بررسی می کند. نتایج به دست آمده از این پژوهش از این قرار است که در آرای شاه نعمت الله و همچنین امام خمینی(ره) قلب همان ارزش و جایگاهی را دارد که در سنت عرفانی به ویژه سنت ابن عربی از آن درک می شود.
کلید واژگان: عرفان, انسان کامل, ابن عربی, قلب, شاه نعمت الله ولی, امام خمینی (ره)Although traces of the belief in the existence of a perfect human being can be seen in ancient Iran; But the theory of the perfect human being was presented in a coherent and compiled form by Ibn Arabi as a theory in theoretical mysticism. In part of this theory, Ibn Arabi emphasizes the importance of the heart and its place in mysticism, and considers it the truth of man, which is the manifestation of divine light. This theory has also influenced the thinking of other mystics. The present study examines the concept of heart in this theory with a descriptive analytical method and using library sources, emphasizing the opinions of Shah Nimatullah Wali and Imam Khomeini. The results obtained from this research are that according to Shah Nimatullah and also Imam Khomeini (RA), the heart has the same value and place as it is understood in the mystical tradition, especially Ibn Arabi's tradition.
Keywords: Irfan, The Perfect Human Being, Ibn Arabi, The Heart, Shah Nimatullah Wali, Imam Khomeini -
توحید ذاتی از مهم ترین مسایل توحیدی است که کم وکیف تقریر آن دارای اهمیت و از چالش های مباحث عرفانی و کلامی است؛ به گونه ای که اندک تغییری در چشم انداز فهم و تقریر آن، به ایجاد زاویه و خروج از توحید ناب اهل بیت (ع) منجر خواهد شد.توحید ذاتی احدی و فردانی دو گونه از برجسته ترین تقریرهای ابن عربی است که در قالب ویژگی های خاصی به تصویر کشیده و با برهان هایی به اثبات رسانیده است. این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی و استنباطی کوشیده است با تاکید بر توحید ذاتی احدی، ضمن به تصویر کشیدن دیدگاه ابن عربی در این باره در قالب صورت بندی جدیدی، تفاوت آن را با توحید فردانی بیان می کند. همچنین آن را در سنجه روایات می گذارد و با ارایه تحلیل هایی هم تعبیر لفظی توحید ذاتی احدی و هم حقیقت معنایی آن را از دیدگاه ابن عربی در این سنجه مورد بذل تاملاتی پژوهشی قرار داده است و نقطه عطفی را در زمینه همسویی و ناهمسویی این دیدگاه با روایات بیان می کند.
کلید واژگان: توحید ذاتی, توحید احدی, معصومین (ع), ابن عربیEssential monotheism, also known as the unity of the divine essence (al-tawḥīd al-dhātī), stands as a pivotal tenet within monotheistic discourse. Crafting its formulation is a profound challenge for both mysticism and theology alike. Even subtle alterations in its interpretation and articulation possess the potential to veer away from the pristine monotheism upheld by the Ahl al-Bayt or the Prophet’s Household.Unitary (aḥadī) monotheism and singular (fardānī) monotheism represent two versions of Ibn al-ʿArabī’s conception of monotheism, each depicted uniquely and substantiated through specific proofs. Employing a descriptive-analytic and deductive approach, thisarticle delves into the core of essential unitary (aḥadī) monotheism, offering a distinct reinterpretation of Ibn al-ʿArabī’s perspective separate from singular monotheism. Furthermore, we assess his viewpoint in light of hadiths, conducting analyses of both the terminology and underlying significance of essential unitary monotheism to ascertain its alignment with the teachings of hadiths
Keywords: essential monotheism, unitary monotheism, Infallibles, Ibn al-ʿArabī -
یکی از مباحث مطرح در جهان بینی عرفانی، بحث تجلی و ظهور حق تعالی در جهان است. شیخ علاءالدوله سمنانی، یکی از عرفای برجسته قرن هشتم هجری است که ایده تجلی در مهم ترین کتابش، العروه، جایگاه ویژه ای دارد. در این جستار به شیوه توصیفی-تحلیلی و با بیان انواع تجلی و اصطلاحات و تمثیل های خاص آن نزد ابن عربی کوشیده ایم تا به استناد شواهدی از العروه نشان دهیم که سمنانی انواع تجلی و اصطلاحات مربوط به آن را از ابن عربی وام گرفته است. این پژوهش، معلوم می دارد که منبع اصلی سخنان علاءالدوله در باب تجلی، افکار ابن عربی است و از این رو باید دیدگاه رایج را درباره رابطه علاءالدوله با ابن عربی تصحیح کرد. شیخ سمنانی با وجود مخالفت مشهورش با ابن عربی در مساله وحدت وجود، در اندیشه تجلی به راه او رفته است. در عین حال، ایده تجلی در کتاب العروه، متاثر از عقاید اشعری و در ارتباط وثیق با آموزه های مربوط به علم و اراده الهی تشریح شده است؛ نکته ای که توجه به آن، برخی از ادعاها درباره شیعه بودن سمنانی را به چالش می کشد.کلید واژگان: ابن عربی, اشعری, العروه, تجلی, جبر, علاءالدوله سمنانیReligions & Mysticism, Volume:56 Issue: 2, 2024, PP 439 -462One of the significant topics of mystical worldview is the concept of “Manifestation” and appearance of Supreme Being in the world. Ala'a al-Dawla Semnani is one of the prominent mystics of 8th century AH in whose masterpiece, Al-Urwah, manifestation has an especial place. In the present descriptive-analytical study, we have endeavored to illustrate the types of manifestations, its terminologies, and the unique metaphors that attributed to it in Ibn 'Arabi’s theories. By providing evidences from 'Al-Urwah', we aim to demonstrate that Semnani has drawn upon Ibn 'Arabi's concepts of manifestation and its related terminologies. Findings of the present research indicate that the primary source of Ala'a al-Dawla's words on manifestation is the thoughts of Ibn 'Arabi. Therefore, it is necessary to revise and change the current viewpoints regarding the thought relation between Ala'a al-Dawla and Ibn 'Arabi. In spite of his famous opposition to Ibn 'Arabi on the issue of the unity of existence (Monism), Sheikh of Semnan has followed ibn 'Arabi's commentary on the issue of manifestation. On the other hand, the idea of manifestation in 'Al-Urwah' has been explained and influenced by Ash'ari's beliefs and firmly linked to the ideas of Divine knowledge and will of God. This observation challenges some claims about the Shi'ite affiliation of Semnani.Keywords: Ala` al-Dawla Semnani, Ashʿari, al-Urwah, Ibn ʿArabi, manifestation
-
یکی از مباحث اساسی در عرفان نظری و به ویژه در قرایت محی الدین بن عربی، مسیله حقیقه محمدیه است. بدلیل وساطت این حقیقت فراگیر، میان حق و خلق، او ارتباطی با حق وارتباطی با خلق دارد. ارتباط حقیقه محمدیه با خلق از ابعاد مختلفی قابل بررسی است که یکی از مهم ترین آن ها در اندیشه ابن عربی را می توان، ارتباط میان حقیقه محمدیه و حضرت محمد بن عبدالله، آخرین پیامبر الهی دانست. پژوهش حاضر که بروش تحلیلی نگاشته شده، می کوشد بدین پرسش پاسخ دهد که در مکتب محییالدین میان حقیقه محمدیه و حضرت محمد چه ارتباطی برقرار است؟ آیا خاتم الانبیاء، جلوه ای از جلوات حقیقه محمدیه است یا آن حضرت، ظهور جسمانی و درعین حال منحصربه فرد این حقیقت فراگیر است؟. براساس استقراء نگارنده برغم وجود اشارات متعدد به پاسخ پرسش مزبوردرآثار شیخ وشارحان ترازاول او، تصریحی براین امروجودنداردامادرآثارپیروان متاخر وی دودیدگاه مختلف ارایه شدهاست؛ برخی رابطه حقیقه محمدیه و حضرت محمد را رابطه ای انحصاری می دانند درحالی که گروهی دیگر براین باورند که حقیقه محمدیه مصادیق متعددی داشته و براین اساس ظهورجسمانی آن منحصربه حضرت محمد نیست.حاصل بررسی های صورت گرفته در این پژوهش آن است که بااتکا بعبارات ابن عربی، دیدگاه شیخ را باید قرایت نخست یعنی وجودارتباط خاص وانحصاری میان حقیقه محمدیه وپیامبر خاتمدانست.
کلید واژگان: ابن عربی, حقیقه محمدیه, ظهور نخستین, حضرت محمدOne of the basic topics in theoretical mysticism and especially in Muhyiddin'sreadingisthe question of the truth of Muhammad.Becauseof the mediationof this all-encompassingtruth, between therightand the people, he has a relationshipwith the right and a relationshipwith the people.The connectionbetweentheMuhammadan truth and creation canbe examined fromvarious dimensions,one of the most important of which inIbn Arabi's thought can be considered the connectionbetween the MuhammadantruthandMuhammad,thelast prophet of God.The current study,whichis written in analytical way, triesto answer the question,"What is therelationship between Muhammad'struth and Muhammad inthe Muhyiddin school?"Is the Prophetmanifestationof the progress of the Muhammadan truth or is he the physicaland at the same timeuniquemanifestationof thisall-encompassing truth? Basedon the author's induction,despite the existence ofnumerousreferencesto theanswer to the above-mentioned question in the worksof the Sheikhand his first-classcommentators, there is noclarification on this matter,but in the worksof hislate followers,two different viewshave beenpresented;Some believe that the relationshipbetween theMuhammadan truth and the ProphetMuhammadisanexclusiverelationship, while another groupbelieves that the Muhammadantruth has manyexamples and,accordingly,itsphysical manifestation isnot exclusive to the Prophet Muhammad.The result of the investigations carried out in this research is that, based on the expressions of Ibn Arabi,theSheikh'sviewshould be considered as the first reading, that is, the existence of a special and exclusive relationship betweentheMuhammadan truth and the last prophet.
Keywords: the first appearance, Ibn Arabi, The Prophet Muhammad, The truth of Muhammadiyah -
مفهوم شادی، ازجمله مفاهیمی است که از دیرباز در سنت های گوناگون شرقی و غربی و ازجمله در جریان های معنویت گرای نوظهور به خصوص روان شناسی مثبت گرای سلیگمن بازتابی گسترده داشته است. این مفهوم که در قرآن و احادیث نیز بارها مورد اشاره و تاکید قرار گرفته است در عرفان ابن عربی نیز در قالب کلماتی همچون: سرور، فرح، وجد، بهجت، بسط، لذت، شوق و رضایت مورد توجه بوده و به معنای خوشی و لذت قلبی ناشی از معرفت و قرب به حق مراد شده است. ابن عربی در آثار خویش، یکی از اوصاف عالمان حقیقی را فرح مداوم و سرور پیوسته می داند. سلیگمن، شادی را عامل سلامت روان و از نتایج مطلوب روان شناسی مثبت گرا می شناسد و بر این باور است که تجارب حاوی هیجانات مثبت، باعث کاهش هیجانات منفی همچون: افسردگی، ناامیدی و بدبینی و موجب افزایش قابلیت ها و فضیلت های روانی شوند. روش کار، استخراج ویژگی های مفهوم سرور از آثار ابن عربی و مفهوم «happiness» از آثار سلیگمن و سپس مقایسه آنها با یکدیگر بوده است. میان این دو دیدگاه، شباهت هایی ازجمله: درون گرایی، اصلاح نگرش به ساحت زندگی و توجه به پرورش فضایل اخلاقی و منش های آرامش بخش دیده می شوند؛ اما تفاوت هایی نیز میان آنها وجود دارند، ازجمله: این که ابن عربی شادی پایدار را برآمده از امر باطنی، معنوی و الهی دانسته آن را نتیجه کسب فضایل اخلاقی و تشبه به صفات الهی و سلوک معنوی و معرفت و قرب به حق می داند، درحالی که موضوع شادی در اندیشه سلیگمن امری روان شناختی بوده و کارکرد رفتارگرایانه دارد.کلید واژگان: شادی, سرور, ابن عربی, سلیگمن, روان شناسی مثبت گراHappiness is one of the concepts that has long been widely reflected in various Eastern and Western traditions, including in novel spiritualist currents, especially Seligman's positivist psychology. This concept, which has been mentioned and emphasized many times in the Qur'an and hadiths, is also emphasized in Ibn Arabi's mysticism in the form of words such as Sorour, Farah, Vajd, Behjat, Bast, Lezat, Showq and Rezayat (All of them mean happiness, pleasure or satisfaction), and it means the joy and heart pleasure that result from and knowledge and closeness to the right. In his works, Ibn Arabi considers one of the characteristics of true scholars as having constant happiness and continuous joy. Seligman considers happiness to be a factor in mental health and one of the desirable results of positivist psychology, and he believes that experiences containing positive emotions reduce negative emotions such as depression, despair, and pessimism and increase psychological abilities and virtues. The research method has been extracting the features of the concept of sorour (happiness) from the works of Ibn Arabi and the concept of "happiness" from the works of Seligman and then comparing them with each other. Similarities can be seen between these two views, such as: introversion, correcting the attitude towards life and paying attention to the empowerment of moral virtues and relaxing attitudes. However, there are also differences between them, including the fact that Ibn Arabi considers lasting happiness arising from the inner, spiritual and divine matter to be the result of acquiring moral virtues and resemblance to divine attributes, spiritual behavior and knowledge and closeness to the right while the concept of happiness in Seligman's thought is psychological and has a behavioristic function.Keywords: happiness, Sorour, Ibn Arabi, Seligman, positivist psychology
-
یکی از ابعاد علمی امام خمینی(ره) در کنار فقه و فقاهت (فقه الاصغر)، ورود ایشان در مطالعات فلسفی و عرفانی (فقه الاکبر) است. مرتبه والای مطالعات عرفانی ایشان را باید در مبحث «خلافت» و «ولایت» یا به تعبیری دیگر در مسیله «خلیفه اللهی انسان» یا «انسان کامل» جست وجو کرد که به نظر می رسد علاوه بر بن مایه های شیعی، تا حد زیادی تحت تاثیر مکتب یا مشرب ابن عربی قرار دارد. در این مقاله نویسندگان کوشیده اند تا به اجمال، ابعاد گوناگون مسیله «خلافت الهی» را به مثابه مظهر و جلوه گاه اسما و صفات الهی در سلسله مراتب وجود از دیدگاه امام خمینی(ره) بررسی کنند و رابطه ولایت و خلافت را از نظر ظهور و بطون در مراتب عالم تکوین و تدوین به روش «استقرایی» و «کتابخانه ای» (غالبا با تکیه بر آثار ایشان) تبیین و اثبات نمایند که «حقیقت محمدیه به مثابه خلیفه، محل ظهور و تجلی اسما و صفات الهی است و رسول خدا(ص) مجلای اسم اعظم و خلیفه این خلافت است و بعد از ایشان، جانشینان او به عنوان امام و ولی حامل این ولایت و خلافت اند».
کلید واژگان: عرفان شیعی, خلافت الهی, ابن عربی, امام خمینی (ره), عرفان امام خمینی (ره) -
«تاویل» در اصطلاح عرفانی یعنی: رجوع به اصل و مبدا شیء. محققان الهی از دیرباز برای همه پدیدارها همچون نفس انسانی و الفاظ، اصل (بطون و ذات) و مراتب متعدد و مدارج اعلای وجودی قایل بوده اند. در مکتب عرفانی ابن عربی، همه هستی دارای نطق و تکلم و مظاهر یک حقیقت وجودی به شمار می آیند و بینونیت حقیقی بین آنها نیست و همه تاویل پذیرند. چون بطون اشیا، الفاظ و انسان با یکدیگر مسانخت وجودی دارند، بلکه طبق قاعده «کل شیء فیه کل شیء»، همه موجودات و حتی عوالم غیرمتناظر و هم عرض نیز با هم مرتبطند؛ با کشف حقیقت هریک از آنها، تاویلی رخ می دهد که بقیه نیز (به صورت نسبی) کشف می شوند. این موضوع نوعی تاویل عرفانی است که در مکاتب غربی و اسلامی کمتر مدنظر قرار گرفته است. تبیین این تاویل و مبانی آن در این تحقیق پی جویی می شود. این مقاله همچنین رابطه هستی و تاویل در دو قوس نزولی و صعودی را بررسی می کند؛ به این معنی که در عملیات تاویل، باید فرایند معکوس قوس نزول (تنزل و بروز هستی) را در قالب اسماء وجودی تا مرحله وجود لفظی طی کرد و با پیرایش قیود موجودات، به همه بطون متداخل (طولی)، حتی متوازی (عرضی) رسید. یکی از نتایج این مقاله پذیرش خلاقیت و تکثر تاویل ها و خوانش ها از حقیقت است؛ اما در عین حال، هر نشیه دارای اصل های ثابتی است که بطون به آنها ارجاع می شوند که در نتیجه، نباید احکام هر سطح از معانی را به مرتبه دیگر داد.
کلید واژگان: هستی, تجلی, تاویل, بطون, ابن عربی -
«قرب» یکی از احوال عرفانی و عبارت از اطاعتی است که موجب تقرب مطیع به مطاع می شود. نگارندگان در این جستار، ضمن بررسی نوع تلقی ابن عربی و مولانا از احوال عرفانی «قرب»، اندیشه ها، باورها و تجارب مشترک و متفاوت این دو اندیشمند حوزه تصوف و عرفان اسلامی را در این باب بازنموده اند. این مقاله با روش تطبیقی_تحلیلی، به شیوه رنه ولک (مکتب آمریکایی)، مبتنی بر تبیین وجوه اشتراک و اختلاف سامان یافته است. براساس یافته های تحقیق، ابن عربی برآن است که اگر منظور از قرب، قرب مکانی یا زمانی نباشد، این نوع قرب، جزو مقامات است ولی اگر منظور از قرب، قرب بین دو ماده باشد در آن حالت، قرب، تابع احوال است. مولانا نیز در توصیف «قرب» عقیده دارد که قرب خداوند به انسان و جهان، ماورای چگونگی و مبرا از ابعاد مکانی است و مهم تر از همه، ناکارآمدی عقل در بیان وقوع شهودی قرب است که برای سالک رخ می دهد. در نظر هر دو اندیشمند، قرب صفت بنده است که متصف به قرب حق می شود و این به دلیل فقر انسان و نیازش به غنی محض است. انسان به سبب مجلا بودن صفات الهی در همه حال به خداوند تقرب می جوید. از نوآوری های ابن عربی در تبیین «قرب» عرفانی، توجه به قرب از خداست که مختص خلفا و رسولان بوده و نقش رسول در ابلاغ پیام، نقش نیابتی دارد؛ زیرا نبوت در نظر شیخ اکبر، نعت و صفت الهی نیست که در محل ظهور قرار بگیرد.
کلید واژگان: قرب, احوال, ابن عربی, مولانا, متصوفه, عرفانPajooheshname Erfan, Volume:15 Issue: 30, 2024, PP 177 -196"Esteem",one of the mystical states, is obedience, which brings the seeker closer to his superior.In this study, the authors, whilst examining Ibn Arabi and Rumi's perception of the mystical state of "esteem", have presented the common and different thoughts, beliefs and experiences of these two philosophers on Sufism and Islamic mysticism.This descriptive-analytical article,is based on the structural and general commonalities and differences. According to the findings of the research, Ibn Arabi believes that if the meaning of esteem is not spatial or temporal contiguity, this type of esteem can be considered as authorities. But if it means closeness between two substances,then esteem is dependent upon circumstances.To describe"esteem", Rumi also believes that the closeness of God to man and the world is beyond circumstances and free from spatial dimensions, and most important of all, is the inefficiency of the intellect in expressing the intuitive occurrence of esteem that occurs to the seeker.According to both of the philosophers, esteem is the attribute of a servant whom contiguity of the Almighty is endowed with, and this is due to man's necessitousness and his need to the Eternal.Man, manifester of Devin attributes,seeks contiguity to God at all times. One of Ibn Arabi's innovations in explaining the mystical "esteem" is concentrating on contiguity to God, which is exclusive to the caliphs and messengers,who in conveying the message have a vicarious role.Due to Sheikh Akbar's opinion that prophecy is not the kind of divine blessing and attribute to be manifested.
Keywords: esteem, states, Ibn Arabi, Rumi, Sufism, Mysticism -
یکی از موضوعاتی که در مکاتب و اندیشه های گوناگون مورد بررسی قرارگرفته، موضوع انسان کامل است. هرچند عرفای مسلمان نیز به این بحث توجه داشتند ولی ابن عربی توانست غنای کافی به آن ببخشد که در نوشته هایش مورد مشهود است. فراوانی تعاریف انسان کامل موجب آسیب به این موضوع شده که عدم تعیین حد و مصادیق آن است. لذا، این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی با بررسی مبانی عرفانی ابن عربی به این سوال خواهدپرداخت که آیا وی به محدود بودن مصادیق انسان آرمانی به انبیا و اولیای الهی معتقد است و یا به توسعه در مصادیق آن و صدق بر انسان های سالک دیگر که به مقاماتی مشخص رسیدند اعتقاددارد؟ یافته های تحقیق حاکی از آن است که هرچند رسولان الهی در بالاترین درجه چنین انسان هایی قراردارند، ولی با توجه به تعریف ابن عربی انسان آرمانی، اضافه کردن خود به عنوان خاتم ولایت مقیده، معرفی مصادیق متعددی از انسان های آرمانی و تفسیری که از وسع و ظرفیت هریک از انسان ها برای رسیدن به کمال معرفی می نماید، کثرت در مصادیق انسان آرمانی نتیجه گرفته می شود.
کلید واژگان: ابن عربی, انسان آرمانی, رجال الله, وسع, ختم ولایتOne of the topics that have been studied in various schools and ideas is the issue of the Perfect Human. Although Muslim mystics also paid attention to this discussion, Ibn Arabi was able to enrich it enough, which is evident in his writings. The abundance of definitions of the Perfect Human has caused damage to the issue that its limit is not determined. Therefore, this article will use a descriptive-analytical method to examine the mystical foundations of Ibn Arabi and ask whether Ibn Arabi believes in the limitation of the examples of the ideal man to the prophets and saints or to the development of its examples and the truth of the seekers. Other who reached specific authorities? The findings of this study indicate that although the divine messengers are in the highest position of the ideal human being, but according to Ibn Arabi's definition of the ideal human being, adding himself as the seal of the bound state, introducing several examples of ideal and interpretive human beings. Which introduces the breadth and capacity of each human being to reach perfection, multiplicity is concluded in the examples of the ideal human being
Keywords: Ibn Arabi, perfect human, Rejal al-lah, Expansion, Khatm al-velayah -
نشریه عرفان اسلامی، پیاپی 78 (زمستان 1402)، صص 193 -208مفهوم رهبانیت از عناصر مهم گرایش های صوفیانه جهان اسلام است و بالتبع در منظومه فکری عرفانی ابن عربی نیز جایگاه ویژه ای دارد، لذا در این مقاله این مفهوم بررسی و نسبت آن با منظومه عرفانی ابن عربی سنجیده می شود. نتایج تحقیق نشان داد که رهبانیت در اندیشه ابن عربی پیوند وثیقی با کشف و مشاهده دارد که محور نظام عرفانی وی است. از نظر وی رهبانیت طریق و مسیری است که موجب تسریع در دستیابی به مشاهده می شود و بدین سان سالک را در فنا فی الله یاری می رساند. ازاین رو برای مشاهده مراتبی قایل است که هر مرتبه با مرتبه ای از وجود تناسب دارد. ابن عربی رهبانیت را در عزلت، سکوت، عبادت، بی خوابی و گرسنگی می داند و این ها را مقدمه رسیدن به مقام برای هر سالک بیان می کند.کلید واژگان: ابن عربی, رهبانیت, عرفان نظری, سلوک, تصوفIbn Arabi is one of the greatest mystics in the Islamic world, whose numerous works are one of the main and rich sources of theoretical mysticism. The concept of monasticism is one of the important elements of the Sufi tendencies of the Islamic world and consequently has a special place in Ibn Arabi's mystical intellectual system. Therefore, in this article, this concept is examined and its relation with Ibn Arabi's mystical system is measured. Monasticism in Ibn Arabi's thought is closely related to discovery and observation, which is the axis of his mystical system. According to him, monasticism is a path that accelerates the attainment of observation and thus helps the seeker in the annihilation of God. Hence, he considers the order of observation to be proportional to each order of existence. This article is a library method. Data collection is obtained from various texts, publications and internet search. The results of the research showed that Ibn Arabi considers monasticism in solitude, silence, worship, insomnia and hunger, and states these as the prelude to reaching the position for every seekerKeywords: Ibn Arabi, monasticism, Theoretical mysticism, Conduct, Sufism
-
آدم اولین انسان در ادیان ابراهیمی، و در دین اسلام صاحب جایگاهی بلند است. قرآن کریم او را خلیفه خداوند، مسجود فرشتگان و صاحب مقام تعلیم اسما خوانده است. با وجود آنکه تحت وسوسه ابلیس، از شجره ممنوعه چشید و به زمین هبوط کرد، ارزش وجودی او نکاست و بهواسطه توبه برگزیده شد. در سفر پیدایش کتاب مقدس، داستان آدم بهعنوان نخستین انسان آمده که در مواردی با قرآن کریم متفاوت است. مکاتب عرفانی با تاویل متون مقدس، معانی باطنی آن را آشکار میکنند. در عرفان یهود، کتاب «زوهر» بابهای مربوط به آدم در سفر پیدایش را به شیوهای درونی تفسیر میکند. در عرفان اسلامی نیز «فصوص الحکم» ابنعربی تاویلگر باطنی و رمزی داستانهای انبیاست. مقاله حاضر با بررسی «تطبیقی» و بیان تفاوتها و شباهتهای رویکرد عرفانی این دو کتاب، به مقایسه جایگاه آدم در این دو سنت دینی میپردازد. در هر دو سنت فکری، آدم نمونه ازلی انسان کامل، مظهر تام و تمام اسما و صفات حق و مهر ختم خلقت است. او محل تلاقی عوالم متعدد وجود است و تنها فارق انسان کامل از حق این است که ممکن است، و خداوند واجب و بینیاز.
کلید واژگان: قرآن, کتاب مقدس, فصوص الحکم, زوهر, ابن عربی -
در عرفان اسلامی، شناخت انسان از ارکان مهم دستیابی به معرفت حقیقی به شمار می رود و به همین دلیل توجه به دیدگاه های انسان شناختی عرفا در تبیین مبانی و اصول بینش عرفانی آنان دارای اهمیت بسیاری است. ما در این پژوهش، مولوی و ابن عربی را به عنوان نمایندگان سنت اول و دوم عرفانی در نظرگرفته ایم؛ مولوی به عنوان عارف بزرگ سنت اول که وسیع ترین مجال را برای طرح دیدگاه های این سنت در حوزه انسان شناسی فراهم کرده است و محیی الدین ابن عربی به عنوان چهره برجسته سنت دوم عرفانی که آرا و اندیشه های عرفانی وی، الهام بخش بسیاری از بزرگان عرفان و ادب اسلامی بوده است. مقاله حاضر، از طریق مقایسه و تطبیق دیدگاه های مولوی و ابن عربی درباره کلیات مبانی انسان شناسی، بررسی مراتب انسان و تبیین ویژگی های انسان های کمال یافته، به این پرسش پاسخ می دهد که آیا نظام فکری و مبانی عرفانی این دو عارف پرآوازه، متفاوت از یکدیگر اند.
کلید واژگان: انسان شناسی, مولوی, ابن عربی, سنت اول عرفانی, سنت دوم عرفانیHuman knowledge is one of the important principles of achieving knowledge in Islamic mysticism And for this reason, it is very important to pay attention to the anthropological views of the mystics in explaining the foundations and principles of their mystical vision. In this research, we have considered Molavi and Ibn Arabi as the representatives of the first and second mystical traditions; Maulavi as the great mystic of the first tradition, who has provided the widest scope for presenting the views of this tradition in the field of anthropology. Mohi al-Din Ibn Arabi, as the prominent figure of the second tradition of mysticism, whose opinions and mystical thoughts have been the inspiration of many scholars of mysticism and Islamic literature.This article analyzes and examines the anthropological foundations of the two mystical traditions through a comparative comparison of the views of Molavi and Ibn Arabi about the generalities of the foundations of anthropology, examining the levels of human beings and explaining the characteristics of perfected human beings.
Keywords: Anthropology, Molavi, Ibn Arabi, first mystical tradition, second mystical tradition -
هدف اصلی در این پژوهش مقایسه عقیده إبن عربی و مولوی درباره مساله اختلاف ادیان باتوجه به فصل 66 کتاب فتوحات مکیه إبن عربی با عنوان «در معرفت سر شریعت، ظاهرا و باطنا، و در معرفت آن اسم الهی که شریعت را به وجود آورده است» و داستان «آن پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت» براساس رویکرد بینامتنیت بوده است. بینامتنیت نه تنها در ساختار و پیرنگ داستان ها بلکه در اندیشه و محتوای متون نیز می تواند وجود داشته باشد. ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) ریشه ای سامی دارند؛ در طول تاریخ نیز با یکدیگر امتزاج داشته اند. إبن عربی و مولوی نیز معاصر یکدیگرند و احتمال تاثیرپذیری مولوی از إبن عربی قابل تامل است، بنابراین وجود رابطه بینامتنیت در این متون، در سطح اندیشه و محتوا امکان پذیر است. برای نیل به این منظور روایت إبن عربی برای تبیین مساله اختلاف ادیان با روایت مولوی برای بیان همین مضمون مقایسه شد. براساس این پژوهش می توان گفت إبن عربی و مولوی در مساله اختلاف ادیان با هم، هم عقیده هستند. هر دو معتقدند ادیان در اصل و اساس یکی هستند و اختلافی ندارند و اگر اختلافی در ادیان به چشم می خورد تنها در صورت و ظاهر امر است. آن ها اختلاف ادیان و تفرقه افکنی در میان امت را نتیجه ظلم افراد منفعت طلب می دانند.
کلید واژگان: بینامتنیت, اختلاف ادیان, إبن عربی, مولوی, فتوحات مکیه, مثنویPajooheshname Erfan, Volume:15 Issue: 29, 2023, PP 173 -196The main purpose of this study is to compare the beliefs of Ibn Arabi and Rumi on the issue of religious differences according to Chapter 66 of the book of the conquests of Mecca by Ibn Arabi entitled " In the knowledge of the secret of the law, outwardly and inwardly, and in the knowledge of the divine name which created the law " and the story "The king of the Jews who killed the Christians is clear" was based on the intertextual approach. Intertextuality can exist not only in the structure and plot of stories but also in the thought and content of texts. The Abrahamic religions (Judaism, Christianity, and Islam) have Semitic roots; they have been mixed together throughout history. Ibn Arabi and Rumi are also contemporaries of each other and the possibility of Rumi being influenced by Ibn Arabi is worth considering, therefore, the existence of intertextuality in these texts is possible at the level of thought and content. In order to achieve this, the narration of Ibn Arabi to explain the issue of differences of religions was compared with the narration of Rumi to express the same theme. This research can be said that Ibn Arabi and Rumi are of the same opinion on the issue of religious differences. Both believe that religions are in principle and do not differ, and if one is seen in religions, it is only in form and appearance. They consider the differences of religions and divisions among the ummah as the result of the oppression of the utilitarians.
Keywords: Intertextuality, Religious differences, Ibn Arabi, Rumi, Conquests of Mecca, Masnavi -
پژوهش حاضر به بیان دیدگاه های مشترک مولوی و ابن عربی در باب مراتب حضرت یوسف (ع) در حوزه عرفان اسلامی می پردازد. ابن عربی و مولوی، دیدگاه ها و اندیشه های مشترک فراوانی در باب این پیامبر الهی دارند و دلیل این موضوع، بن مایه های فکری مشترک آن ها به خصوص قرآن مجید، به عنوان سرچشمه و منبع اصلی معرفت و سپس احادیث و معارف اسلامی و تقریرات و تعلیمات عرفای سلف بوده است. بنابراین هر دو عارف به تعاریفی جامع در رابطه با جایگاه یوسف در نظام آفرینش پرداخته اند. در این نوشتار با روشی توصیفی_تحلیلی به بیان مبانی اندیشه های مولوی و ابن عربی در باب مراتب و جایگاه وجودی یوسف، با تمثیلات همانندی از سوی ایشان با دو محور، الف: عالم مثال، رویا و ارتباط آن با یوسف، ب: نور، جمال و زیبایی یوسف (ع) ازنظر ابن عربی و مولوی، پرداخته ایم و پس از تشریح و تطبیق مفاهیم و مولفه های مشترک و متفاوت، به نتایج یکسانی دست یازیده ایم.
کلید واژگان: مولوی, ابن عربی, مراتب یوسف, بررسی تطبیقی, دیدگاه های مشترکPajooheshname Erfan, Volume:15 Issue: 29, 2023, PP 105 -126The present study expresses the common views of Rumi and Ibn Arabi on the levels of Prophet Yusuf (AS) in the field of Islamic mysticism. Ibn Arabi and Rumi have many common views and thoughts about this divine prophet, and the reason for this is their common intellectual foundations, especially the Holy Quran, as the main source and source of knowledge, and then Islamic hadiths and teachings and statements of previous mystics. Therefore, both mystics have provided comprehensive definitions regarding the position of Yusuf in the system of creation. In this article, with a descriptive-analytical method, expressing the basics of Rumi and Ibn Arabi's thoughts about the hierarchy and existence of Yusuf, with similar allegories by him with two axes: a: the world of example, dream and its relationship with Yusuf, b: light, beauty and We have studied the beauty of Yusuf (AS) according to Ibn Arabi and Rumi, and after explaining and applying common and different concepts and components, we have achieved the same results.
Keywords: Rumi, Ibn Arabi, Yusuf levels, comparative study, common views -
در هستی شناسی عرفانی ابن عربی، حقیقت وجود، منحصر به ذات الهی است. در این نگرش، عالم به مثابه سایه حق است؛ همچنانکه وجود سایه، اعتباری و وابسته به شخص است، عالم نیز در ذات خود چیزی جز نمودی از حقیقت متعالی وجود نیست. از سوی دیگر، مفهوم سایه در مکتب یونگ نیز مفهومی کلیدی و مهم است. یونگ تلاش می کند با تکیه بر اصل کهن الگوها در مکتب روان تحلیلگری خویش، نظام روانی انسان را توضیح دهد. گرچه در مکتب ابن عربی و یونگ، سایه یک عبارت واحد است لیکن مفهومی دوگانه دارد. در نظریه ابن عربی، سایه هیچ استقلال ذاتی از شخص (ذی ظل) ندارد، اما در روان تحلیلگری یونگ، سایه یکی از کهن الگوها است که برای نیل به یکپارچگی و تمامیت، باید آن را شناخت. به رسمیت شناختن سایه، فرد را قوی می کند و انسجام و یکپارچگی شخصیتی را به ارمغان می آورد. بر خلاف عرفان محی الدینی که در آن، عالم که سایه حق تعالی و صرفا «نمود» و ظهور حق است، سایه در مکتب یونگ، بخش پنهان و تاریک شخصیت و بخشی از «بود» است که اقتضای آن پوشیدگی، تاریکی و نهان وارگی است و در فرایند خودشناسی باید شناخته شود. این مقاله تلاش دارد تا به بررسی تطبیقی و تحلیلی مفهوم سایه را در این دو مکتب بررسی کرده و نسبت میان خودشناسی در منظر یونگ و جهان شناسی در منظر محیی الدینی را واکاود. و با توجه به یگانگی جهان و روان در مکتب یونگ، شناخت سایه، فرد را به توحید و یگانگی آنچنانکه در جهان شناسی عرفانی مد نظر است خواهد رساند یا خیر؟
کلید واژگان: سایه, یونگ, ابن عربی, روان تحلیلگری, توحید, تفردIn Ibn Arabichr('39')s mystical ontology, the truth of existence is unique to the divine essence. In this view, the universe is the shadow of truth; Just as the existence of a shadow is credible and dependent on the person, so the universe is in its essence nothing but a manifestation of the transcendent truth of existence. On the other hand, the concept of shadow in the Jungian school is also a key and important concept. Jung tries to explain the human psychological system by relying on the principle of archetypes in his school of psychoanalysis. Although in the school of Ibn Arabi and Jung, the shadow is a single phrase, but it has a double meaning. In Ibn Arabichr('39')s theory, the shadow has no inherent independence from the person, but in Jungian psychoanalysis, the shadow is one of the archetypes that must be known in order to achieve integrity and integrity. Recognition of the shadow strengthens the individual and brings personality cohesion and integrity. Unlike Mohi-ud-Din mysticism, in which the world, which is the shadow of the Almighty and merely the "manifestation" and appearance of truth, the shadow in the Jungian school is the hidden and dark part of the personality and the part of the "was" which requires concealment, darkness and secrecy. And in the process of self-knowledge must be known. This article tries to study the concept of shadow in these two schools comparatively and analytically and explores the relationship between self-knowledge in Jungchr('39')s perspective and cosmology in Mohi al-Dinichr('39')s perspective. And given the unity of the world and the psyche in the Jungian school, will knowing the shadow lead one to monotheism and oneness, as intended in mystical cosmology?
Keywords: Shadow, Jung, Ibn Arabi, mysticism, psychoanalysis, monotheism, individuality -
ابن عربی را باید در زمره اندیشمندانی به شمار آورد که قرن های حوزه ای از تحقیق را تحت تاثیر تاملات خویش قرار داده اند و به این جهت شیخ اکبر عرفان لقبی برازنده برای او است. این نوشتار در پی ترسیم مسیری است که عرفان محی الدینی برای تعالی معنوی ضرور می شمارد؛ مسیری که از زندگانی طبیعی آغاز شده و با عبور از منازلی به غایتی عارفانه واصل می شود؛ مسیری که محور اصلی عرفان عملی است و میوه ی عرفان نظری ابن عربی. ترسیم مسیر سلوک هدف محوری این مقاله است که برای وصول به آن باید به تحلیل سطوح و مراتبی پرداخت که در عبور از آن گریزی نیست؛ سطح های سه گانه ی توفیق عنایت، علم هدایت و عمل ولایت که با وجود مراتب سه گانه اسلام، ایمان و احسان در هر سطح، مراحل سلوک را به نه منزل می رساند. منازل نه گانه حاصل قرار گرفتن مبانی عرفان محی الدینی است در قالب روایت پرسش های جبرییل از رسول اکرم (ص). این تحقیق ناچار از اتخاذ روشی ویژه در جستجوهای خویش داشته است؛ زیرا داده های ابن عربی در نوشته هایی مانند مواقع النجوم ناقص و غامض اند و برای تکمیل و توضیح آن باید در گستره ی وسیع نوشته های او کاوش کرد، از نوشته های شاگردانش بهره گرفت و با فراهم آوردن این همه به نقشه ی راهی رسید که او در برابر سالکان قرار داده است. این بحث کوشیده است تا در حد بضاعت خویش، ضعف وقوت های طرح ابن عربی را نشان دهد؛ طرحی که روایتی تکیه دارد که به درستی تحلیل نشده و دلالتی بر مدعا مولف ندارد. گزاره های متعددی از طرح فاقد هر گونه پایه ی تحلیلی است. مفاهیم اسلام، ایمان و احسان بر پایه منابع معتبری تعریف نشده و به ترسیم ساختاری غیر قابل دفاع منتج گردیده اند.
کلید واژگان: احسان, مراحل سلوک, مواقع النجوم, مسیر تعالی, ابن عربیPajooheshname Erfan, Volume:15 Issue: 29, 2023, PP 247 -274Ibn Arabi should be counted among the thinkers who have influenced centuries of research with their reflections, and for this reason Sheikh Akbar Irfan is a fitting title for him. This article seeks to outline the path that Mohi-Aldini's mysticism considers necessary for spiritual excellence; A path that starts from a natural life and reaches a mystical end by passing through houses; The path that is the main focus of practical mysticism and the fruit of Ibn Arabi's theoretical mysticism. Delineating the path is the central goal of this article, and to achieve it, one must analyze the levels and levels that cannot be avoided; The three levels of the success of care, the knowledge of guidance and the practice of the province, which, despite the three levels of Islam, faith and charity at each level, lead to the nine stages of conduct. The nine houses are the result of placing the foundations of Muhyiddin's mysticism in the form of narration of Gabriel's questions to the Holy Prophet (PBUH). This research had to adopt a special method in its searches; Because Ibn Arabi's data in writings such as the times of the stars are incomplete and ambiguous, and to complete and explain it, one must explore the wide range of his writings, take advantage of the writings of his students, and by providing this Everyone reached the road map that he has placed in front of the seekers. This discussion has tried to show the weaknesses and strengths of Ibn Arabi's plan to the best of its ability. A project that relies on a narrative that has not been properly analyzed and does not imply the author's claim. Several propositions of the plan lack any analytical basis. The concepts of Islam, faith and charity have not been defined on the basis of reliable sources and have resulted in drawing an indefensible structure.
Keywords: Kindness, the stages of conduct, the times of the stars, path of excellence, Ibn Arabi -
نشریه عرفان اسلامی، پیاپی 77 (پاییز 1402)، صص 367 -386
محیی الدین ابن عربی (560-638ه) عارف بزرگ اسلامی در سده ششم و هفتم هجری، اندیشه های خاصی را وارد عرفان اسلامی کرد. بخشی از این اندیشه ها تحت عنوان وحدت وجود، پس از او در بسیاری از متون عرفانی صبغه ویژه ای دارد. شاه داعی شیرازی (810-870ه)، شاعر و عارف سده نهم هجری از کسانی است که تاثیرات فراوانی از ابن عربی پذیرفته است. او در شرح نسایم گلشن که بر گلشن راز شیخ محمود شبستری نوشته، به افکار ابن عربی پرداخته است. به علاوه در لابه لای دیوان غزلیات و سته اش - به ویژه مثنوی مشاهد- به وفور جوانب فکری ابن عربی، مخصوصا مسیله وحدت وجود، دیده می شود. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و اطلاعات و داده ها با استفاده از فیش جمع آوری شده است. نتیجه پژوهش به خوبی نشان می دهد که شاه داعی اندیشه وحدت وجودی خود را از محیی الدین ابن عربی وام گرفته است و آن را با بهره گیری از تمثیلات و تبیینات خود ساده کرده و آن را به گونه دیگری بیان کرده است.
کلید واژگان: ابن عربی, شاه داعی شیرازی, وحدت وجودMuhyiddin Ibn Arabi (538-638 AH), a great Islamic mystic, has introduced certain ideas into Islamic mysticism in the sixth and seventh centuries AH. Some of these ideas, under the title of Unity of Being, have a special character after him in many mystical texts. Shāh Da’ei Shirāzi (870-870 AH), a poet and mystic of the ninth century AH, is one of those who has received many influences from Ibn Arabi. In his commentary on Golshan-e-Rāz by Sheikh Mahmoud Shabestari, entitled Nasa’em Golshan, he has dealt with Ibn Arabi's thoughts. In addition, there are many aspects of Ibn Arabi's thought, especially the issue of the Unity of Being, in the margins of his Divan and Settah. This research has been done by descriptive-analytical method. The information and data have been collected using the library documents and books. The result obtained from this research clearly shows that Shah Da'ei borrowed his idea of the Unity of Being from Muhyiddin Ibn Arabi and simplified it by using his allegories and explanations.
Keywords: Ibn Arabi, Shāh Da’ei Shirāzi, Unity of Being, Settah -
در تمایز با آثار پیشین، پژوهش حاضر با تکیه بر مفروضات سه گانه خود (اول، مسئولیت اخلاقی به معنای امکان انتساب فعل به فاعل مختار و جواز داوری، سرزنش یا تنبیه نسبت به عمل اوست؛ دوم، در عرفان ابن عربی انسان به منزله تجلی اسماء الهی ظهور یافته است و افعال او اصالتا به فاعلیت الهی بازمی گردد؛ سوم، در فلسفه اسپینوزا آنچه در عالم وجود روی می دهد، به ذات یا حالات جوهر واحد ارجاع دارد و فعلی خارج از این نظام موجب تحقق نخواهد یافت) امکان سازگاری مسئولیت اخلاقی با دو نظام فکری مورد نظر را به پرسش کشانده است. نتیجه حاصل نشان می دهد که دو نظام فکری در قامت فلسفه پیشامدرن/ فلسفه مدرن از عهده حل چالش مسئولیت اخلاقی برنمی آیند؛ اما اخلاق تکاملی به ویژه در قرائت فلسفی دنیل دنت و تقریر او از بحث اراده آزاد قرائتی بدیل را در برابر موضع وجودشناسانه ابن عربی و اسپینوزا ارائه می دهد. در حل چالش مسئولیت، چاره ای جز ارجاع به تجارب تاریخی و شهودات عرفی و درنتیجه اخذ رویکرد عمل گرایانه در حوزه اخلاق نیست.
کلید واژگان: ابن عربی, اخلاق تکامل گرایانه, اسپینوزا, قانون طبیعت, مسئولیت اخلاقی, وحدت وجود
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.