جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "fideism" در نشریات گروه "ادیان و عرفان"
تکرار جستجوی کلیدواژه «fideism» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
دیدگاه های فلسفی در نگرش ما به مسائل الهیاتی نقش مهمی دارند. فلسفه گابریل مارسل دارای دیدگاه های الهیاتی خاص به خود است که می تواند رویکرد جدیدی در باب شناخت خداوند شکل دهد. پایه های فلسفی مارسل را سه اصل تشکیل می دهند: «بودن و داشتن»، «تفکر اولیه و تفکر ثانویه» و «راز و مسئله». این نوشته با بررسی توصیفی-تحلیلی نشان می دهد که الهیات مارسل از روش عقلی و منطقی جدا شده و به ایمان گرایی نزدیک می شود. در دیدگاه مارسل، شناخت خدا شخصی و نسبی است و معرفت منحصرا از راه تفکر ثانویه و مشارکت در راز هستی ممکن است. به نظر وی چنین شناختی محدود بوده و از محدودیت خارج نمی شود؛ لذا پاسخ نهایی برای آن وجود ندارد. دیدگاه مارسل هر چند نتایج نسبتا خوبی مانند «تاکید بر رابطه وجودی با خداوند» و «عدم امکان شناخت کنه ذات خداوند» دارد، با چالش های مهمی مانند «برهان ناپذیر دانستن وجود خداوند» و «ابهام و دوری بودن مشارکت» مواجه است.
کلید واژگان: گابریل مارسل, شناخت خداوند, راز, تفکر ثانویه, ایمان گراییAghl va Deen, Volume:15 Issue: 28, 2024, PP 51 -66Philosophical perspectives play an important role in our approach to theological issues. Gabriel Marcel's philosophy contains specific theological viewpoints that can offer a new perspective on understanding God. The foundations of Marcel's philosophy are based on three principles: "being and having," "primary and secondary reflection," and "mystery and problem." This text, through a descriptive-analytical approach, demonstrates that Marcel's theology moves away from rational and logical methods and leans toward fideism. In Marcel's view, the knowledge of God is personal and relative, and understanding is exclusively possible through secondary reflection and participation in the mystery of existence. According to him, such knowledge is limited and cannot surpass its limitations; therefore, there is no ultimate understanding of Him. Although Marcel's perspective yields relatively positive outcomes, such as "emphasis on an existential relationship with God" and "the impossibility of knowing the essence of God's nature," it also faces significant challenges, such as "considering the existence of God as unprovable" and "the ambiguity and remoteness of participation."
Keywords: Gabriel Marcel, Knowledge Of God, Mystery, Secondary Reflection, Fideism -
دیربازی است که مسیحیت شاهد بحث رابطه ایمان و عقلانیت و تبیین مرزهای میان این دو است؛ بحث مهمی که با باور دینی و مذهبی افراد سروکار دارد و اختلافات فراوانی در میان اندیشمندان بزرگ مسیحی به وجود آورده است. ازآنجاکه توماس آکوئیناس، یکی از بزرگ ترین الهی دانان کلیسای کاتولیک و مارتین لوتر، یکی از تاثیرگذارترین شخصیت های کلیسای پروتستان بوده و این دو فرقه تحت تاثیر فراوان اندیشه های آنان است، مقایسه اندیشه آنان در این مسئله می تواند بسیار حائز اهمیت باشد. این مقاله با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی، درصدد واکاوی تطبیقی بحث ایمان و عقلانیت از دیدگاه این دو چهره شناخته شده مسیحی است. بی تردید فهم رویکرد آنان، برای شناخت دقیق تر این کلیساهای بزرگ و مهم مسیحی راه گشا خواهد بود. یافته های این مقاله، حاکی از این است که آکوئیناس یک عقل گرای غیرافراطی و لوتر یک ایمان گرای غیرافراطی است و به رغم پذیرش اجمالی دو عنصر ایمان و عقلانیت از جانب هر دو، اختلافاتی جدی در مبانی فکری آنان وجود دارد.کلید واژگان: ایمان و عقل, عقل و دین, مارتین لوتر, پروتستان, ایمان گرایی, عقل گرایی, آکوئیناسThe question of the relationship between faith and rationality and marking the boundaries between them has long been the subject of inquiry in Christianity; an important subject which is concerned with individual's religious beliefs and which has been a matter of serious dispute among great Christian scholars. Since Thomas Aquinas is among the greatest theologians of Catholic Church and Martin Luther is one of the most effective figures of the Protestant Church, and because they have exerted great influence on the thoughts of the followers of these two schools, it is necessary to make a comparison between the thoughts of each of them on this issue. Using an analytical approach and citing documentary proofs, this paper seeks to make a comparative study of the question of faith and rationality according to the views of each of these two distinguished Christian figures. Undoubtedly, understanding their approaches can contribute enormously to forming a very accurate picture of these eminent and important Christian Churches. The findings of this paper suggest that Aquinas is a non-extremist rationalist and Luther is a non-extremist fideist. Although in general they accept the two elements of faith and rationality, they have serious differences over the intellectual principles.Keywords: faith, intellect, intellect, religion, Martin Luther, Protestant, fideism, rationalism, Aquinas
-
نشریه عقل و دین، پیاپی 11 (پاییز و زمستان 1393)، صص 111 -128کی یرکه گارد در مقام دفاع از ایمان مسیحی بر این باور تاکید دارد که ایمان حقیقی در گرو پایان یافتن عقل است و هیچ گونه استدلال عقلی را برنمی تابد. وی با استناد به تورات، حضرت ابراهیم× را شهسوار ایمان می خواند؛ زیرا تنها با خطر کردن، شورمندی و از سر خرد ستیزی، تسلیم فرمان الهی شد و مبادرت به ذبح فرزند کرد. وی دلایلی که بر مدعای پارادوکسیکال ایمان گرایی افراطی اقامه می کند، وافی به مقصود او نیست. به همین جهت ادعای او مورد انتقاد فراوانی از سوی صاحب نظران واقع شده است. آنچه کی یرکه گارد در خصوص اوصاف شهسوار ایمان پردازش می کند، فراتر از کتاب مقدس و غیر مطابق با آن است.
در مقابل، صدرالمتالهین با استناد به قرآن و روایات، ایمان حقیقی را وامدار براهین عقلی و مکاشفه قلبی می داند. به عقیده او امور غیبی همچون معاد و مسایل آن، گرچه از طریق برهان عقلی قابل دسترسی نباشد، اما ایمان به آن از طریق تزکیه نفس و انکشاف قلبی حاصل می گردد. بنابراین از منظر ایشان، ایمان نه تنها ناسازگار با عقل نیست، بلکه براهین عقلی به استحکام و درجه آن می افزایند.
این مقاله به نقد و بررسی این دو دیدگاه پرداخته و با بیان انگیزه گرایش افراطی کی یرکه گارد به ایمان گرایی، نارسایی ها و پی آمدهای اساسی آن را خاطر نشان می کند. در ادامه، تبیین می گردد که دیدگاه صدرالمتالهین، سازگاری عمیقی با موازین عقلی و دینی دارد.کلید واژگان: ایمان, عقل, ایمان گرایی, کی یرکه گارد, ملاصدراAghl va Deen, Volume:6 Issue: 11, 2015, PP 111 -128Kierkegaard is the first person who turned to radical fideism and was convinced that true faith lies within the end of reason and tolerates no rational argument. Referring to the story of Abraham (peace be upon him) and the slaughter of his son, as told by the Torah, Kierkegaard describes his lord as a cavalier of faith, who only by risking, enthusiasm and confronting intelligence, he surrendered to Gods will. The reasons he brings for the paradoxical claims of faith are not enough for his purpose. What he develops about the knight of faith is further than the context of the Torah.
But Mulla Sadra; according to the Quran and the hadith; believes that the true faith indebted on the heart revelation and rational arguments. He says faith in occult matters such as the resurrection, although through rational argument not accessible, but it is possible through the cleansed and revelation heart.
So from his perspective, the fait is not inconsistent with the wisdom and rational arguments, but also the rational arguments enhance the strength of the faith.
This paper presents an evaluation of two approaches and illustrates the orientation stimulus of Kierkegaard on the extreme fideism. Also it points out the essential problems and consequences of Kierkegaard's view. In the end, we can see that Mulla Sadra's view makes a deep compatibility between reason and faith that will be accordance with the criteria of reason and religion.Keywords: Reason, Faith, Fideism, Mulla Sadra, Kierkegaard -
این مقاله به اختصار به پرسش «رابطه ایمان و عقل» و «رابطه دین و فلسفه» پاسخ می دهد. بحث از روش شناسی الهیات و نیز چگونگی ارتباط این دانش با «علم مدرن» و نیز رابطه بین آن و فرهنگ از دیگر مباحث این مقاله است.
الهیات دانشی هنجاری است که نیاز به تعامل با همه علوم انسانی اجتماعی و حتی تجربی دارد. و مبتنی بر عقلانیت است. با بهره گیری از روش های متنوع استدلال، به «توجیه معرفتی» گزاره های دینی می پردازد. این مقاله، ضمن شناساندن ماهیت عقلانی الهیات به منزله یک دانش متمایز و مستقل، به کارکردها و پیوندهای آن با فرهنگ جامعه و جایگاه و ضرورت آن پرداخته تا معلوم گردد که وجود این دانش پاسخگوی چه نیازی است و چرا تقریبا در بستر همه ادیان چنین دانشی رشد یافته است. امروز نیز در متن همه سنن دینی حضور دارد.
کلید واژگان: الهیات, کلام جدید, فیدئیسم, ایمان, فهم, عصری بودن, فرهنگThe present paper tries to discuss briefly "the relationship between faith and reason" and "the relationship between religion and philosophy". It also discusses the methodology of theology and how this relationship can be established with "modern science" and culture.Theology is a normative science and based on rationality, which needs interactions with all human and social sciences and even natural sciences. Using diverse methods of argumentation, it "justifies cognitively" the religious propositions. Making known the rational nature of theology as an independent and distinct science, this paper discusses its functions, its links with the culture of the society, its position and necessity in order to clarify what needs are met by theology, why it has flourished in the context of nearly all religions, as it is present in the context of all religious traditions now.Keywords: Theology, modern theology, Fideism, faith, understanding, contemporariness time, culture
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.