به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « پیوند اعضا » در نشریات گروه « فقه و حقوق »

تکرار جستجوی کلیدواژه « پیوند اعضا » در نشریات گروه « علوم انسانی »
  • عبدالرحیم سلیمانی*

    مرگ مغزی و پیوند اعضای مبتلایان به آن از موضوعات جدیدی است که تنها فقیهان معاصر درباره آن نظر داده اند. اکثریت این فقیهان مرگ و حیات را موضوعی عرفی شمرده، پیوند اعضای مبتلایان به مرگ مغزی را اجازه نداده اند. با این حال برخی از آنان، مرجع تشخیص مرگ مبتلایان به مرگ مغزی را عرف خاص دانسته و پیوند اعضا را اجازه داده اند. سخن این نوشتار این است که درباره مبتلایان به مرگ مغزی در رابطه با احکام تعبدی مانند کفن و دفن باید به عرف عام و در رابطه با احکام غیرتعبدی، مانند پیوند اعضا و ارث، باید به عرف خاص مراجعه کرد. بنابراین پیوند اعضای این افراد به افراد نیازمند واجب است. و از آنجا که پزشکان، حیات فرد مبتلا را غیر قابل بازگشت می دانند، حق حیات فرد مبتلا نادیده گرفته نشده است. همچنین حق بر سلامت فرد مبتلا نادیده گرفته نشده است.

    کلید واژگان: مرگ مغزی, پیوند اعضا, نظر فقیهان, حق حیات, حق سلامت}
    Abdorrahim Soleimani *

    Brain death and organ transplantation from brain-dead patients is a new issue that only contemporary jurists have addressed. The majority of these jurists have considered life and death as common customs and have not permitted organ transplantation from brain-dead patients. However, some of them regard the diagnosis of death in brain-dead patients as a specific custom and have allowed organ transplantation. This article argues that regarding brain-dead patients, one should refer to the general custom concerning devotional rules, such as shrouding and burial, and refer to the specific custom regarding non-devotional rules, such as organ transplantation and inheritance. Therefore, it is obligatory to transplant the organs of these people to those who need organ transplantation. Moreover, since doctors consider the life of the affected person irreversible and brain death is the permanent, irreversible, and complete loss of brain function, the right to life of the affected person has not been ignored. In addition, since organ transplantation is not disrespectful to the body, bodily integrity has not been ignored.

    Keywords: Brain Death, Organ Transplantation, Jurists' Opinion, Right To Life, Bodily Integrity}
  • جعفر جهانگیری*

    مرگ مغزی یعنی توقف پایدار و برگشت ناپذیر همه اعمال مغز؛ به گونه ای که هیچ امیدی به بازگشت حالت قبل از آن وجود ندارد. مرگ مغزی در علم پزشکی مرگ مطلق و حقیقی، ولی حکم فقهی آن اختلافی است. تلاش های بسیاری در بیان حکم شرعی آن صورت گرفته است، اما هرکدام از محققان به بخشی از ادله آن توجه کرده اند و دلیل آن سیر تکاملی بحث و دست یافت محققان بر ادله جدید است. حال با طرح همه ادله ممکن در این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی، با این پرسش که دلالت ادله موافقان قطعیت مرگ مغزی در حوزه فقه چگونه ارزیابی می شود، ادله قطعی بودن مرگ مغزی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و مشخص شد دلالت ادله در قطعی انگاری مرگ مغزی ناتمام است و مرگ مغزی شده را نمی توان مرده انگاشت، بلکه باید درباره او بیشتر احکام فقهی زندگان را جاری کرد.

    کلید واژگان: مرگ مغزی, روح, بدن, مرگ واقعی, پیوند اعضا}
    Jafar Jahangiri *

    Brain death means permanent and irreversible stopping of all brain functions in such a way that there is no hope of returning to the previous state. In medical science, brain death is absolute death, but in religious jurisprudence it is controversial. Many attempts have been made to explore its sharia ruling, but each researcher has paid attention to one specific part of its evidence. The evolution of the debate and the discovery of new evidences by researchers have been the reasons for such variation in ideas. Now that all the possible evidences have been presented, in the current study, based on the library research method and comprehensive tracking of the evidences, the question: “How is the probative evidences of those who support the certainty of brain death evaluated?” was answered. It was determined that the probative evidence is incomplete in determining brain death, and a so-called brain-dead person cannot be considered dead, but rather the rulings of a living person should be applied to him/her.

    Keywords: Brain Death, Soul, Body, True Death, Organ Transplantation}
  • خالد غفوری الحسنی، محمدیحیی شریف طبع*، محمدمهدی سعیدی
    مسئله اهدا و پیوند عضو یکی از موضوعات شرعی مهم است که در زمان پیغمبر خدا9 و حتی فقهای سلف به شکل امروزی مطرح نبوده است. با این حال در فقه اسلامی، این موضوع با احتیاط و بررسی دقیق قواعد شرعی مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به پیشرفت علمی پزشکی و ارتباط عمیق بین فقه اسلامی و سلامت انسان، حکم فقهی پیوند اعضا از دغدغه های بزرگ جوامع اسلامی شده است. فقهای معاصر با توجه به آیات و روایات و بررسی قواعد و متون فقهی، برداشت های متفاوتی درباره جایز بودن پیوند اعضا ارائه داده اند. در قانون مدنی ایران نیز موضوع پیوند و اهدای عضو به طور مستقل از موضوعات دیگر آن قانون در بخشی به نام «اهدای و پیوند عضو» تنظیم شده است. براساس قانون مدنی ایران، اهدای عضو باید به صورت داوطلبانه و با رضایت کامل صورت گیرد. از طرفی جهت تحقق پیوند عضو شرایطی نظیر عدم احتمال تضرر جدی برای سلامتی دهنده و گیرنده لازم است.
    کلید واژگان: اهدای عضو, پیوند اعضا, نجات جان, نظام تقنینی, قانون مدنی}
    Khaled Ghafoori Al-Hasaani, Mohammad Yahya Sharif Tab *, Mohamad Mahdi Saidi
    In Islamic jurisprudence, the subject of organ donation and transplantation has been carefully examined in light of the religious rules. The issue of organ donation is an important religious topic that was not addressed in the time of the Prophet Muhammad (PBUH) or even the early Islamic jurists in its current form. Considering the scientific advancements in medical science and the deep connection between Islamic jurisprudence and human health, the religious ruling on organ transplantation has become a major concern for Islamic societies. Contemporary jurists, based on Quranic verses, narrations, and an examination of jurisprudential rules and texts, have presented different interpretations regarding the permissibility of organ transplantation. In the Iranian Civil Code, the topic of organ donation and transplantation is independently regulated under the section titled "Organ Donation and Transplantation." According to the Iranian Civil Code, organ donation must be voluntary and with full consent. On the other hand, organ transplantation requires meeting certain conditions, such as the absence of a serious risk to the health of both the donor and the recipient.
    Keywords: Organ donation, Organ Transplantation, Life-saving, Legal System, Civil Law}
  • طیبه قدرتی، عرفان حیدری*
    طبابت از ضروریات زندگی اجتماعی است و امر سلامت و جان انسان ها پیوسته یکی از دغدغه های مهم جوامع بشری است. انقلابی که تحقیقات علمی و اکتشافات جدید پزشکی در زمینه علم پزشکی به وجود آورده سوالات بیشماری را مطرح ساخته که فقهای اسلام نمی توانند درباره آنها سکوت اختیار کنند. از آن جهت که فقه پیوند عمیقی با زندگی انسان دارد، نتایج بحث و تحقیقات درباره این سوالات، در زندگی انسان ها موثر است. بنابراین بر علما و فقهای اسلام است که احکام این مسایل نو ظهور را که در زندگی انسان ها تاثیر گذارنداز لابه لای نصوص و قواعد شرعی بیرون کشیده و حکم الهی را در خصوص آن ها بیان کنند. بر این اساس با تکیه بر قواعد فقه می توان بسیاری از معضلات موجود در علم پزشکی را حل و فصل نمود و راه حل معتبر قابل قبول شرعی را پیش روی پزشکان متخصص متعهد قرار داد تا با استناد به ادله شرعی و با اطمینان خاطر به بررسی مصادیق موضوعات مشکل پرداخته و وجه شرعی آن را پیدا کنند و بدین ترتیب فقاهت و طبابت را هم دوش یکدیگر به پیش ببریم. در پژوهش حاضر برآنیم که نقش و تاثیر قاعده نفی عسروحرج بر حل مسایل نو پیدا در علم پزشکی و کارآمدی آن را تبیین نماییم.
    کلید واژگان: عسروحرج, پیوند اعضا, سقط جنین, تغییر جنسیت, اهدای جنین}
    Taybeh Ghodrati, Erfan Heydari *
    Medicine is one of the necessities of social life and the health and lives of human beings are constantly one of the important concerns of human societies. The revolution that has brought about scientific research and new medical discoveries in the field of medical science has raised countless questions that Islamic jurists cannot remain silent about. Because jurisprudence has a deep connection with human life, the results of discussion and research on these questions are effective in human life. Therefore, it is up to the scholars and jurists of Islam to take the rulings of these emerging issues that affect the lives of human beings out of the texts and rules of Sharia and to express the divine ruling on them. Based on this, by relying on the rules of jurisprudence, many problems in medical science can be resolved and a valid and acceptable Shari'a solution can be presented to specialized physicians to rely on Shari'a arguments and confidently examine examples of issues. Let them solve the problem and find its religious aspect, and in this way, we can carry out jurisprudence and medicine together. In the present study, we intend to explain the role and effect of the rule of negation of embarrassment on solving new problems in medical science and its efficiency.
    Keywords: Difficulty, Organ transplantation, abortion, Gender Reassignment, embryo donation}
  • امیر فضلی، علی زینلی

    پیوند اعضا از با ارزش ترین دستاوردهای بشر محسوب می شود اما به دنبال آن چالش هایی چون کمبود اهدا کننده عضو و... وجود دارد که با بهبود نگرش جامعه می توان دهندگان عضو را افزایش داد. این مطالعه در ابتدا به بررسی و تحلیل قانون اساسی, قانون مجازات و ماده واحده پیوند اعضا ایران می پردازد و سپس در بخش بعدی، به تطبیق با نظام های حقوقی کشورهای انگلستان و ژاپن پرداخته است. در ادامه علل عدم تمایل بیشتر مردم و شایعاتی رایج در این خصوص, مورد توجه قرار خواهد گرفت. بررسی های صورت گرفته نشان از آن دارد که قوانین لازم الاجرایی در هر سه کشور وجود دارد ولی، این امر مانع از تفاوت در آنان نمی شود. در رویه کنونی که اصل بر پذیرش اهدای عضو است، هر کشوری با مدنظر قرار دادن رضایت اهدا کننده، توصیه پزشک و ساختار فرهنگی و ارزشی جامعه ی خود، چارچوب های قانونی جهت پیوند عضو و حل مسایل مرتبط با آن را ایجاد کرده است. به هرحال با کمک دستورات حکومتی و ترغیب مردم به اهدای عضو، می توان راهکارهایی مناسب با توجه به ویژگی های فرهنگی، اعتقادی و اجتمایی مردم، بکار گرفت. تلاش برای ارتقای کیفیت قوانین مربوط، اختصاص دادن سرمایه‌های بیشتر برای ایجاد بانک‌های اعضا و تعیین ضمانت اجرا برای نقض مقررات، از ضروریات است.

    کلید واژگان: پیوند اعضا, مرگ مغزی, ماده واحده, آیین نامه اجرایی}
  • مهرداد کیانیان*، دکتر مرتضی عبدی

    از جمله اقدامات ضد حقوق بشری که امروزه گریبانگیر جامعه جهانی و همچنین کشور ایران می باشد مساله قاچاق اعضای بدن انسان است که امروزه نظاره گر افزایش بی سابقه آن می باشیم که توسط سازمان های جنایتکار بین المللی صورت می گیرد. با پیشرفت تکنولوژی و گسترش جوامع ، اعمال مجرمانه و پدیده های ضد حقوق بشری نیز دچار تغییرات و تحولات اساسی گشته است. می توان قاچاق انسان(به منظور برداشتن اعضا- فحشا و...)را بعد از قاچاق مواد مخدر و قاچاق اسلحه به عنوان سومین منبع درآمد به وسیله سازمان های جنایی فراملی دانست. کمک تیم های پزشکی ماهر اعم از جراحان و پرستاران و کادرهای بیمارستانی در فرآیند ارتکاب این جرم غیر قابل انکار می باشد چرا که در بحث برداشتن اعضای بدن و پیوند اعضا، بدون وجود تیم های پزشکی و اقدامات و مراقبت های آنان انجام اینگونه جرایم غیر ممکن می باشد. کودکان و زنان و مردان جوان به دلایل مختلف بیشتر در مقایسه با سایرین قربانی این جرم واقع می شوند. در این مقاله به بررسی و تبیین قوانین و کنوانسیون های بین المللی موجود در این زمینه و جنبه های جدید موضوع و شناسایی و تبیین خلاء ها و نواقص موجود در این زمینه در داخل و خارج کشور و همچنین ارایه راهکار هایی جهت بهبود اوضاع و جلوگیری از گسترش این پدیده مجرمانه با تصویب قوانین جدید و بروزتر پرداخته شده است.    

    کلید واژگان: قاچاق اعضای بدن انسان, ضد حقوق بشری, پیوند اعضا, قاچاق انسان, سازمان های جنایی فراملی}
  • فرزانه باجلان

    پیشرفت های روزافزون علم پزشکی و تحولات بنیادین در آن، موجب حدوث موضوعات نوظهوری در عرصه های مرتبط با دانش پزشکی از جمله علم حقوق شده است. در این زمینه تحولات صورت گرفته در زمینه اعضای بدن انسان به جهت افزایش کمی و پیشرفت های کیفی آن مورد توجه قانون گذار قرار گرفته و نسبت به وضع ((قانون پیوند اعضای بیماران فوت شده یا بیمارانی که مرگ مغزی آنها مسلم شده است)) و نیز آیین نامه اجرایی آن اقدام نموده است. فارغ از موضوع اهداء عضو و علیرغم شیوع معاملات معوض غیر رسمی میان گیرندگان و اعطاکنندگان اعضاء بدن انسان، تاکنون قراردادهای مذکور مورد توجه قانونگذار قرار نگرفته است. در این مقاله به بحث و بررسی در این زمینه میپردازیم.

    کلید واژگان: پیوند اعضا, فقه امامیه, معامله اعضای بدن, مال}
  • محبوبه کهزادی باصری، مهدی زارع
    امروزه پیوند اعضا، یکی از راه های معمول، برای درمان بسیاری از بیماری هاست که در طی آن، بافت یا عضوی از بدنی جدا و به بدنی دیگر، متصل می گردد. امکان انتقال بیماری های خطرناک در نتیجه پیوند، مسئله آثار حقوقی و به خصوص مسئولیت مدنی ناشی از آن را مطرح نموده است. هرگاه بعد از پیوند عضو، آثار و علایم بیماری (نظیر سرطان، ایدز، هپاتیت و یالله)، که امکان انتقال آن از طریق پیوند، وجود دارد، آشکار گردد و ثابت نشود که عاملی غیر از عضو پیوندی، علت ابتلا بوده است، با نفی سایر اسباب، فرض می شود که عضو پیوند شده، عامل بیماری بوده است. در جریان پیوند عضو عوامل متعددی دخالت دارند که ممکن است، مسئول واقع شوند؛ دهنده یا گیرنده عضو، مراکز درمانی انجام دهنده پیوند، تیم پیوند و دولت، به اعتبار این که عمل برداشت و پیوند عضو در مراکز درمانی دانشگاهی وابسته به آن انجام می گیرد. با این حال، در حال حاضر، قاعده خاصی برای جبران خسارت افرادی که از طریق پیوند عضو، متضرر می گردند، وجود ندارد و قواعد سنتی مسئولیت مدنی، به دلیل عدم امکان اثبات برخی ارکان و شرایط آن، به ویژه رابطه سببیت، کفایت لازم، برای جبران این گونه خسارات را دارا نیستند؛ از این رو باید با وضع قانونی خاص، نظام ویژه ای برای جبران خسارات ناشی از پیوند عضو ایجاد گردد. چنین نظامی در برخی کشورهای پیشرفته دنیا پذیرفته شده است.
    کلید واژگان: پیوند اعضا, مسئولیت مدنی, انتقال بیماری, مسئولیت کیفری}
    Mahboubeh Kohzadi Baseri, Dr Mahdi Zaree
    Organ transplants today are commonly used to treat many diseases, in which the body or part of the body is detached from the body and into another body. The possibility of transplanting dangerous diseases as a result of the transplantation has raised the issue of legal effects, and in particular the civil liability caused by it. Whenever after organ transplantation, the signs and symptoms of the disease (such as cancer, AIDS, hepatitis, or ...), which can be transmitted through the transplant, are uncovered and proved that a cause other than the connective tissue has been the cause, By denying other things, it is assumed that the transplanted organ has been the cause of the disease. In the course of organ transplantation, there are several factors that may be responsible: the recipient or recipient of the organ, the transplant therapist, the transplant team, and the state, in view of the fact that the transplant and organ transplantation are performed in the associated university medical centers Take up However, at present, there is no specific rule to compensate those who suffer from organ transplantation, and the traditional rules of civil liability, due to the impossibility of proving some of their pillars and conditions, especially the causal relationship, are sufficiently adequate , To compensate for such damage; therefore, with a special statutory system, a special system should be established to compensate for the damage caused by the organ transplant. Such a system has been accepted in some advanced world countries.
    Keywords: Transplantation, Civil liability, Transmission of disease, Criminal liability}
  • محمد جمالی، مصطفی ذوالفقارطلب
    یکی از مسائل مهم عصر حاضر در حوزه فقه و حقوق پزشکی، پیوند عضو قطع شده پس از اجرای حد و قصاص است که فقها دیدگاه های مختلفی درباره آن ارائه کرده اند. از جمله اسباب این اختلاف، استدلال به نصوص ظنی الدلاله و نیز تعارض بین مقاصد شریعت در بیان احکام است. از جمله مقاصد اجرای مجازات، تنبیه و تربیت جانی، تشفی خاطر مجنی علیه (رضایت او) و تامین امنیت جامعه است که مورد اخیر، مقصد غایی در باب حدود و رضایت مجنی علیه مقصد اساسی در اجرای قصاص می باشد. نوع استدلال و اختلاف نگرش در ترجیح بین مقاصد، موجب پیدایش سه دیدگاه در این زمینه شده است: گروهی قائل به منع آن به طور مطلق هستند؛ این گروه شامل امامیه، حنابله، ظاهر قول مالکیه و برخی از معاصران است. گروهی قائل به جواز مطلق هستند؛ حنفیه، شافعیه و برخی از معاصران از این دسته اند. گروه سوم نیز با تقسیم حق به حق الله و حق الناس قائل به جواز پیوند عضو در حق الله و جواز آن در حق الناس با شروط خاص می باشند؛ فتوای مجمع فقهی جده و برخی از معاصران در این دسته می گنجد. با مطالعه و بررسی ادله دیدگاه های مختلف در پرتو اصول کلی و قواعد شریعت و مقاصد آن، این نتیجه حاصل می شود که در این مسئله باید قائل به تفکیک بین حقوق الله و حقوق الناس شد؛ به طوری که پیوند عضو قطع شده در حقوق الله (حد سرقت و محاربه) جایز نیست؛ ولی پیوند آن در حقوق الناس (قصاص عضو) به شرط رضایت مجنی علیه یا بازگرداندن عضو توسط او جایز است.
    کلید واژگان: پیوند اعضا, قطع, حدود, قصاص, مقاصد شریعت, مذاهب فقهی}
    Mohammad Jamali, Mostafa Zolfaghartalab
    One of the most important issues of our time in the field of medical law and jurisprudence is amputated limb/ organ transplantation after the implementation of Hadd (prescribed Corporeal Punishment) and Qisas (Retaliation), which is a matter of controversy among jurisprudents. Among the causes of this disagreement are references to texts with uncertain indications (Zanni al-Dalalah) and conflicts among ultimate religious purposes for practical regulations in the expression of Islamic rules. Furthermore, among the objectives of punishment are the disciplining of the convict, relief for the plaintiff and security for the society. Social security is the ultimate purpose of Hadd and relief for the plaintiff is the primary reason for the implementation of Qisas. Differences in the type of argument and attitude in preferring certain purposes over others have led to the emergence of three perspectives in this context: One group advocates the absolute prohibition of amputated limb/ organ transplantation including Imamyya, Hanbali, Maliki and some contemporary schools of jurisprudence. Another group advocates the absolute permissibility of amputated limb/ organ transplantation including Hanafi, Shafii and some contemporary schools of jurisprudence. The third group divides rights into Haq al-Lah (the rights of God) and Haq an-Nas (the rights of people), advocating the permissibility of transplantation under Haq al-Lah and also under Haq al-Nas but with certain conditions. The fatwa of the Jeddah Fiqh Academy and some temporary schools of jurisprudence fall into this category. Evaluations of the reasons posited by different perspectives in light of general Islamic principles and purposes bring us to the conclusion that we must differentiate between Haq al-Lah and Haq al-Nas in this issue such that amputated limb transplantation is not permissible under Haq al-Lah (Hadd for theft or Muharaba) but it is permissible under Haq al-Nas (retaliation for amputated limb/ organ) conditional on the plaintiff’s consent or limb/ organ restoration.
    Keywords: organ transplantation, amputation, prescribed punishments, retaliation (qisas), ultimate religious purposes for practical regulations, Muslim schools of jurisprudence}
  • احسان علی اکبری بابوکانی*، محمود کریمی

    هدف از نگارش این مقاله بررسی فقهی حکم برداشت اعضا از بیمار مرگ مغزی است که از دو حیث موضوعی و حکمی به تحلیل آن پرداخته ایم. در این مقاله سعی شده است با تعاریفی که از حیات و مرگ ارائه می دهیم وضعیت بیمار مرگ مغزی را روشن سازیم. در نهایت با اشاره به آن تعاریف،روایات و آرای فقها چنین شخصی در قید حیات تشخیص داده شده و قائل به عدم جواز برداش تا اعضای وی میشویم. در سراسر این پژوهش به ادله ی قائلین به جواز پیوند اعضا تحت عنوان اشکال،اشاره کرده ایم و با پاسخ به هر یک بر قوت ادلهی خویش مبنی بر عدم جواز صحه گذاشته ایم.

    کلید واژگان: مرگ مغزی, برداشت عضو, روح, پیوند اعضا}
    Ehsan AliAkbari Babokani *, Mahmod Sadeghi

    The present article analyzes the issue of removing organs frombrain dead patients as a matter of fact and as a matter of law. Givingdefinitions of life and death, it clarifies the position of brain deadpatients. Referring to the above mentioned definitions, traditions ofthe infallibles, and jurisprudents views, this article concludes thatsuch a patient is a living human being whose removal of organs arenot allowed. The criticism of the arguments of those allowing organtransplantation in brain dead patients is another part of the articlesupporting the hypothesis of the article.

    Keywords: brain death, removal of organ, spirit, transplantation}
  • علی اصغر حاتمی
    پیش از پیشرفت های اخیر علم پزشکی، توقف ضربان قلب و تنفس، نشان دهنده وقوع مرگ بود، لیکن از آن به بعد جامعه پزشکی دو معیار، که عبارتند از: 1. توقف غیر قابل برگشت عملکردهای تنفسی و گردش خون 2. توقف غیر قابل برگشت تمام عملکردهای مغزی را به منظور تشخیص وقوع مرگ مد نظر قرار می دهد. امروزه قوانین اکثر کشورهای پیشرفته جهان نظیر آمریکا، فرانسه، انگلستان و ژاپن، مرگ مغزی را معادل مرگ تمام قسمت های مغز شمرده و در تعریف خود از مرگ گنجانده اند. با پذیرفتن مرگ مغزی به عنوان معیار مرگ، جامعه پزشکی ایران نیز از این مهم دور نماند. در سال 1378، همایشی سراسری جهت تعیین ماهیت مرگ مغزی برپا شد. پس از آن، در سال 1379، قانون پیوند اعضاء از بیماران دچار مرگ مغزی به تصویب رسید؛ هرچند برخلاف قانون بسیاری از کشورها، مرگ در قانون ما تعریف نشد و به صراحت اعلام نشده است که بیمار دچار مرگ مغزی مرده است. در این مقاله بر آنیم تا ضمن تعریف مرگ مغزی به تبیین آثار حقوقی آن بپردازیم.
    کلید واژگان: مرگ, مرگ مغزی, حیات غیرمستقر, پیوند اعضا}
    Before the recent developments in medical sciences, the stop of the heartbeat and breathing was an indication of the end of life. Nowadays, however, the medical specialists, consider the two following criteria to recognise that death has definitely occurred: (1) the irreversible stop of respiratory operations and blood circulation, and (2) The irreversible stop of brain operations. Today, most of the developed countries of the world, such as the United States of America, France, England and Japan, have considered the cerebral death in their laws as equivalent to the non-operation of all parts of the brain. By accepting the cerebral death as a real death, the Iranian Medical society has accepted the same approach to recognize the occurrence of a definite death. In 1378 (H.S.), a national conference was held in Iran to determine nature and occurrence of the cerebral death. Subsequently, the Act on the Use of Organs of Those Died due to the Cerebral Death for Transplantation was adopted in Iran in 1379 (H.S.). Although, contrary to the law of many countries, death has not been defined in the Iranian law and the occurrence of the cerebral death has not clearly been specified, this article attempts to define the cerebral death and to examine its legal effects.
  • سرور میرهاشمی
    زندگی موهبت الهی است که با نفخ روح آغاز می شود و با خروج روح از بدن پایان می پذیرد. از این نعمت خداوند تمام مخلوقات خداوند به یک نسبت برخوردارند.
    مرگ مغزی از جمله مسائلی است که امروزه در جامعه پزشکی و بخصوص در فقه اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. به لحاظ برخورداری از تکنولوژی پیشرفته در دانش پزشکی برای بشر این امکان فراهم شده است که اندام های بدن اشخاصی را که دچار مرگ مغزی شده اند، قبل از بروز علایم عرفی مرگ از بدن آنها جدا و به بدن بیماران نیازمند پیوند بزنند. صرف نظر از مشکل تعریف مرگ مغزی در علم پزشکی، این سؤال برای فقی هان به وجود آمده است که کسانی که دچار مرگ مغزی شده اند، از جهت احکام فقهی ملحق به مردگان هستند یا در حکم افراد زنده به شمار می آیند؟
    مقاله حاضر مرگ مغزی، مرگ و زندگی، مرگ از نظر قرآن و روایات و مرگ از نظر علمی پزشکی و عرفی را بررسی می کند و ضمن پاسخ به سؤال مطرح شده بالا می گوید که اکنون در ایران با این مساله از نظر قانونی و شرعی چه برخوردی می شود.
    کلید واژگان: مرگ, زندگی, روح, قلب, مغز, پیوند اعضا}
    Sorour Mirhashemi
    Life is a divine blessing that has been bestowed upon all creatures.It begins with the integrationey the soul and comes to an end with the disintegration of there two elements.Brain dead is one of the controversial issues in contemprovy medicine and particularly in Islamic theology. As a result of technological advancement in medicine there is a possibility of donating and transplanting organs from the patient suffering brain death, before the signs of death are seen.Despite the many draw backs in defining brain death, in medicine the question raised among theologians is whether to consider the person suffering from brain death as dead or alive.In this article issues such as brain death, life and death, death from Quranic and traditional scientific, medicine and legal point of view have been taken under investigation. While providing answers to the above mentioned questions, it will explain how such issues are dealt with in gran, taking in to consideraticn the Islamic law and custom.
  • سرور میرهاشمی
    امر سلامت و جان انسان ها پیوسته از دغدغه های مهم جوامع بشری بوده، که دانش پزشکی در روند تکاملی خود خدم.ات ارزشمندی را در این جهت ارائه نموده است تا بدان جا که در تقسیم اولیه علوم، علم الا بدان قسیم علم الادیان گردیده است.
    در این رستا پیوند اعضا از جایگاه ویژه ای پیوسته برخوردار بوده که در ارائه خدمات پزشکی موفقیت های ارزشمندیث را به خود اختصاص داده است.
    در کشورهای اسلامی با توجه به خاستگاه دینی بودن قوانین علاوه بر قانونی بودن این عمل، مشروعیت آن بسیار مورد ارزیابی اندیشمندان قرار داشته.
    در این مقاله به بررسی انواع درمان از طریق پیوند اعضا پرداخته و مشروعیت آن از منظر نصوص و ادله شرعی مورد تجلیل قرار گرفته، مضاف بر آنکه نسبت به خرید و فروش و یا هدیه اعضا نیز تامل لازم صورت پذیرفته و نفی و اثبات آن در صور مختلف با بیان ادله تبیین گردیده است.
    کلید واژگان: پیوند اعضا, مشروعیت, شیوه های پیوند, اهدا کننده, گیرنده عضو}
    Sorour Mirhashemi
    Man’s health and the protection of man’s life has been one of the serious concerns of medical science. Valuable services have been rendered to mankind in the field of medicine. In Islamic countries, inspite of existing religious laws; the legality of organ transplanting has been studied and at this time has been accepted.In this article different kinds of medical treatments through organ transplanting are addressed and its legality has been analyzed from a religious point of view. Also the buying, selling or donation of an organ or limb as a gift has been studied and it’s acceptance or rejection in different cases has been clarified with sufficient reason.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال