جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "تجربه سوگ" در نشریات گروه "روانشناسی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «تجربه سوگ» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
هدف این پژوهش تعیین رابطه بین ذهن سازی و تجربه سوگ در زمان همه گیری کووید 19 بود. روش این پژوهش همبستگی بود و برای این منظور 200 نفر از زنان و مردان نوجوان، بزرگسال و میانسال ایرانی که در طی دوران همه گیری، یکی از اعضای خانواده یا آشنایان خود را ازدست داده بودند، به روش نمونه برداری دردسترس انتخاب شده و پرسش نامه های تجربه سوگ (مهدی پور، شهیدی، روشن و دهقانی، 2009) و کنش تاملی (فوناگی، لویتن، مولتون - پرکینز، لی، وارن، هاوارد و دیگران، 2016) را تکمیل کردند. تحلیل داده ها از طریق محاسبه همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین بعد قطعیت کنش تاملی و تجربه سوگ رابطه معنادار و مثبت وجود دارد. بین بعد عدم قطعیت و تجربه سوگ نیز رابطه معنادار و منفی وجود داشت. رابطه بین بعد قطعیت و تجربه سوگ، و رابطه بین بعد عدم قطعیت و تجربه سوگ به سن و جنس بستگی نداشت. باتوجه به یافته های پژوهش می توان گفت ظرفیت ذهنی سازی در هنگام تجربه سوگ به عنوان یک عامل حمایت کننده و محافظت کننده عمل کند و در نتیجه توصیه می شود از ذهن سازی در طراحی رویکردهای مداخله ای مناسب در تجربه سوگ استفاده شود.
کلید واژگان: تجربه سوگ, ذهن سازی, کنش تاملی, همه گیری کووید 19The main goal of the present study was to determine the relationship between mentalization and grief experience during the Covid-19 pandemic. The moderator role of age and sex was investigated in the relationship between mentalization and the grief experience. For this purpose, 200 Iranian adolescent, adult and middle-aged men and women who had lost a family member or acquaintance during the epidemic period were selected using the available sampling method and completed the grief experience questionnaire (Mehdipour et al., 2009) and the reflective functioning questionnaire (Fonagy et al., 2016). Data analysis was done by calculating Pearson correlation and regression analysis. The results showed a significant positive relationship between RFQc and the grief experience. There was a significant negative relationship between RFQu and the grief experience. The relationship between RFQc and the grief experience, and RFQu and the grief experience didn’t depend on age and sex. According to the results of the research, mentalization during the grief experience can act as a protective factor. It is recommended to use mentalization in designing appropriate interveining approaches during the grief experience.
Keywords: Mentalization, Reflective Functioning, Grief Experience, Covid-19 Pandemic -
از اوایل سال 2020 با شیوع جهانی ویروس کرونا، افراد زیادی به این بیماری مبتلا شده و تعداد قابل توجهی جان خود را ازدست دادهاند. بازماندگان افراد درگذشته، به علت محدودیتهای شدید ارتباطی (قرنطینه)، از انواع حمایتهای فردی و اجتماعی برای تسهیل تجربه سوگ محروم بودند که این خود سلامت جسمی و روان شناختی بازماندگان را تهدید میکند. در این میان منابع شخصی مقابلهای افراد میتواند نقش بسزایی داشته باشد. دین یکی از این منابع مقابله است. هدف از این پژوهش بررسی رابطه چندمتغیری سبکهای مختلف مقابله دینی، تجربه سوگ و نیز سلامت روانی بازماندگان افراد درگذشته مبتلا به بیماری کرونا بود. 277 نفر از ساکنان شهر مشهد که یکی از بستگان نزدیکشان را در بیمارستان بستری و به علت ابتلا به کرونا ازدست داده بودند، با رضایت خویش پرسش نامههای الکترونیکی این پژوهش را تکمیل کردند. روش این پژوهش توصیفی از نوع هم بستگی بود. برای سنجش متغیرهای پژوهش از سیاهه آثار سوگ، مقیاس اضطراب، افسردگی و استرس و مقیاس مقابله دینی استفاده شده است. نتایج تحلیل یافتهها نشان داد، میان تمام متغیرهای پژوهش رابطه معنادار مشاهده شد و بیشترین ضریب هم بستگی بین مقابله دینی منفی دینی و مولفه انفصال و طرد تجربه سوگ و کم ترین آن بین مقابله دینی مثبت و رفتار وحشت زدگی تجربه سوگ به دست آمد؛ مقابله دینی مثبت آسیب کم تر در تجربه سوگ و سلامت روانی بیشتر و مقابله دینی منفی آسیب بیشتر در تجربه سوگ و سلامت روانی کم تر را پیشبینی کرد.
کلید واژگان: مقابله دینی, سلامت روانی, تجربه سوگ, ویروس کروناSince early 2020, The COVID-19 pandemic, many people have been infected with the disease and a significant number have lost their lives. The survivors of the deceased, due to severe communication restrictions (quarantine), are deprived of all kinds of individual and social support to facilitate the experience of mourning, which in itself threatens the physical and psychological health of the survivors. The aim of this study was to investigate the multivariate relationship between different styles of religious coping, the experience of mourning and the mental health of survivors of coronary heart disease. 277 residents of Mashhad who lost one of their close relatives in the hospital due to coronary heart disease successfully completed the electronic questionnaires of this study. The method of this research was descriptive-correlational. The mourning list, the Anxiety, Depression and Stress Scale, and the Religious Coping Scale were used to measure the research variables. The results of analysis showed that there is a significant relationship between all research variables at the level of and the highest correlation coefficient between the negative religious confrontation and the component of separation and rejection of the experience of mourning and the lowest between Positive religious confrontation and panic behavior of grief experience were obtained; Positive religious coping predicted less harm in the experience of grief and more mental health, and negative religious coping predicted more harm in the experience of grief and less mental health.
Keywords: Coronavirus, mental health, Experience grief, religious coping -
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی مداخله شناختی رفتاری بر تجربه سوگ، افسردگی و اضطراب بستگان قربانیان بیماری کووید-19 انجام شد. پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نوع روش آمیخته (کمی، کیفی) بود. جامعه آماری شامل تمامی مردان و زنان بالای 18 سال در شهر شیراز بود. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس استفاده شد افرادی که بیش از 4 ماه ازتجربه سوگ آنان گذشته و با اجرای پرسشنامه تجربه سوگ، نمره بالای 68 را کسب نمودند به عنوان نمونه انتخاب شدند پس از انجام مصاحبه و تحلیل کیفی به منظور مقایسه گروه آزمایش و کنترل از پرسشنامه افسردگی بک و اضطراب وجودی گود استفاده شد. نتایج آماره یومان ویتنی و ویل کاکسون نشان داد که درمان شناختی رفتاری بر تجربه سوگ، افسردگی و اضطراب بستگان قربانیان بیماری کووید-19 اثربخشی معناداری داشته است بر اساس نتایج به دست آمده درمان شناختی رفتاری بر تجربه سوگ، افسردگی و اضطراب وجودی در بستگان قربانی کرونا موثر است. این روش میتواند به صورت فردی و گروهی برای مشکلات مورد استفاده قرار گیرد و باعث ارتقاء سلامت روانی و واکنش های موثر و سازگارانه افراد در برابر رویدادهای آسیب زای زندگی شود.
کلید واژگان: اضطراب, افسردگی, تجربه سوگ, درمان شناختی رفتاری, کووید-19The present research was conducted with the aim of investigating the effectiveness of cognitive-behavioral intervention on the grief experience, depression and anxiety of relatives of Covid-19 victims. In terms of objective, the research was an applied one and used the mixed methodology (quantitative and qualitative). The statistical population included men and women over 18 years old in the city of Shiraz. The research used the non-random sampling technique. The people whose grief experience lasted over 4 months and scored above 68 were selected as samples. Following the interview and qualitative analysis, the control and experimental groups were compared using Beck's depression questionnaire and Good's existential anxiety questionnaire. The results of Mann–Whitney U test and Wilcoxon test showed that cognitive-behavioral therapy had a significant effect on the grief experience, depression and anxiety of the relatives of the victims of Covid-19. According to the results, the cognitive-behavioral therapy had an effect on the experience of grief, depression and anxiety by the families of the Covid-19 victims. This method can be used individually and in groups to deal with problems and can promote mental health and cause effective and adaptive reactions by people to traumatic life events.
Keywords: Anxiety, Depression, experience of grief, cognitive-behavioral therapy, Covid-19 -
هدف
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی واقعیت درمانی بر تجربه سوگ و انعطاف پذیری روانشناختی در خانواده متوفیان کرونا بود.
روش پژوهشپژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و مرحله پیگیری با گروه گواه بود و جامعه آماری خانواده های متوفیان ویروس کرونا شهر رشت بود که از میان آن ها، ، به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه استاندارد تجربه سوگ توسط بایلی، دونهام و کرال (2000) و شاخص انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندر وال (2010) بود. شرکت کنندگان گروه آموزشی بسته واقعیت درمانی گلاسر (2008) را در هشت جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند ولی گروه گواه هیچ آموزشی را دریافت نکردند. داده ها با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد مداخله واقعیت درمانی بر تجربه سوگ (62/17=F، 001/0=P) و انعطاف پذیری روانشناختی (12/15=F، 001/0=P) موثر بود و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار گزارش شد.
نتیجه گیریمجذور ایتا نشان می دهد 9/49 درصد از تفاوت نمرات تجربه سوگ و انعطاف پذیری روانشناختی در دو گروه آزمایش و کنترل به وسیله گروه بندی تبیین می شود. نتایج تحقیق نشان داد که واقعیت درمانی در کاهش تجربه سوگ و بهبود انعطاف پذیری روانشناختی موثر بوده است
کلید واژگان: واقعیت درمانی, تجربه سوگ, انعطاف پذیری روانشناختی, خانواده متوفیا کروناAimThe aim of this study was to determine the effectiveness of emotion-focused therapy on psychological toughness and sleep quality in people with a history of coronary heart disease.
MethodsThis quasi-experimental study was a pre-test, post-test and follow-up design and the statistical population included people with a history of coronary hospitalization in Chalous. 30 people were selected by available sampling method and in two experimental groups (15 people) control (15 people) 15 people were randomly replaced. Participants in the training group underwent Johnson (2012) emotion-focused therapy intervention in eight 90-minute sessions, and the control group did not receive any treatment. Data were analyzed using mixed analysis of variance using SPSS software.
ResultsThe results showed that emotion-focused therapy intervention was effective in improving sleep quality (F = 9.18, P = 0.005) and psychological stiffness (F = 4.66, P = 0.040). The follow-up phase was stable.
ConclusionThe discriminant eta coefficient shows that 24.7% of the changes in sleep quality and 14.3% of the changes in psychological toughness are explained by the grouping variable; Therefore, emotion-focused therapy has been effective on psychological toughness and sleep quality in people with a history of coronary heart disease.
Keywords: Reality Therapy, grief experience, psychological acceptor, deceased restaurant family -
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه سبک های دلبستگی، حمایت اجتماعی و سبک های مقابله ای با تاب آوری روان شناختی در افراد دارای تجربه سوگ بود. جامعه پژوهش حاضر را سوگواران شهر اردبیل تشکیل می دادند که از این جامعه، 250 سوگوار به روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار این پژوهش را پرسشنامه سرمایه های روانشناختی لوتانز (2006)، مقیاس سبک های دلبستگی هازان و شیور (1987)، پرسشنامه ی حمایت اجتماعی زیمن و همکاران (1998) و پرسشنامه ی سبک های مقابله ای آدیسون و همکاران (2007) تشکیل دادند. داده ها به وسیله نرم افزار آماری SPSS22 و ایموس با روش آماری همبستگی و تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که اثر مستقیم سبک های دلبستگی بر تاب آوری روان شناختی در افراد دارای تجربه سوگ معنی دار نیست. اثر مثبت و مستقیم حمایت خانواده بر تاب آوری افراد دارای تجربه سوگ مورد تایید قرار گرفت، اما اثر حمایت دوستان و دیگران بر تاب آوری مورد تایید قرار نگرفت. همچنین اثر مثبت و مستقیم سبک مقابله متمرکز بر مشکل با تاب آوری افراد سوگوار مورد تایید قرار گرفت. همچنین، یافته ها نشان داد که سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی دوسوگرا و حمایت اجتماعی از طریق سبک های مقابله ای بر تاب آوری سوگواران اثر غیرمستقیم دارند. به طور کلی نتایج نشان می دهد که مدل پژوهش مبنی بر رابطه سبک های دلبستگی، حمایت اجتماعی و سبک های مقابله ای بر تاب آوری روان شناختی در افراد دارای تجربه سوگ از برازش مطلوب برخوردار است.
کلید واژگان: سبک های دلبستگی, حمایت اجتماعی, سبک های مقابله ای, تاب آوری, تجربه سوگThe main purpose of this study was to investigate The relationship between attachment styles, social support and copping styles with psychological resiliency in groups with grief experience. The population of this study was Ardabil city mourners. 250 mourners from this community were selected through non-specific sampling method. The instruments of this study were Luthanz psychological capital questionnaire (2006), Attachment Styles Scale (Hazan and Shaver, 1987), Social Support Questionnaire (1998), and Adison & Associates Conflict Styles Questionnaire (2007). Data were analyzed by SPSS software version 22 and Amos, by correlation and path analysis. The findings of this study showed that there is not significant relationship between attachment styles and psychological resiliency in people with grief experience. the relationship between family support with resiliency was significant, but there was no significant relationship between friends and others support with resiliency. There was a direct and significant correlation between problem-focused coping with resiliency in grieved people. results showed that secure and ambivalent attachment styles and social support can predict resiliency by mediating role of coping styles. Totally, results shown that research model based on the relationship between attachment styles, social support and copping styles with psychological resiliency in peoples with grief experience has a good fitness. Keywords: Attachment styles, Social support, Coping styles, Resiliency, grief experience
Keywords: Attachment styles, social support, Coping Styles, Resiliency, grief experience
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.