به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "Student" در نشریات گروه "علوم تربیتی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «Student» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • رضا جعفری هرندی، سوسن بهرامی *

    هدف از این پژوهش طراحی و اعتبارسنجی برنامه درسی سواد رسانه ای برای والدین دانش آموزان ابتدایی بود. پژوهش به روش کیفی و سنتزپژوهی انجام شد. جامعه شامل متون مرجع در حوزه آموزش سواد رسانه ای به کودکان بود. بر این اساس 51 منبع به شیوه هدفمند و بر اساس اشباع نظری انتخاب شدند. به منظور تایید اعتبار یافته ها، 10 نفر از متخصصان برنامه ریزی درسی، آموزش ابتدایی و ارتباطات شهر اصفهان به صورت هدفمند انتخاب شدند. با روش لاوشه، نسبت روایی محتوایی برای مولفه ها (6/0<CVR) و برنامه تدوین شده ارزیابی شد (926/0 = CVR) . نتایج نشان داد هدف کلی این برنامه، ارتقاء سواد رسانه ای کودکان به واسطه والدین بود که با اهداف جزئی افزایش سواد رسانه ای والدین و تجهیز والدین به الگوی آموزش سواد رسانه ای به کودکان دنبال شد. محتوای این برنامه شامل آشنایی با رسانه، پرورش مهارت های رسانه ای والدین (شامل درک انتقادی، توانایی تجزیه و تحلیل، ارزشیابی، گروه بندی، استقراء، قیاس، ترکیب و خلاصه سازی)، آموزش تولید محتوا و استفاده از رسانه، آموزش مهارت های ارتباطی، آشنایی و مواجهه با قلدری و اعتیا دبه اینترنت، ارائه الگوی آموزش سواد رسانه ای به کودکان بود. راهبردهای یادگیری-یاددهی گفت و گو محور، مشارکتی/ تعاملی و همدلانه تعیین شد. ارزشیابی در دو بخش ارزیابی اطلاعات قبلی والدین و ارزیابی سواد رسانه ای کودکان بود که با پرسشنامه انجام می شود. گروه بندی بر اساس والد-کودک و صرفا برای ارزیابی انجام پذیرفت. فیلم ها و کتاب های مبتنی بر سواد رسانه ای از منابع این برنامه بودند. لازم است این برنامه در یک نیم سال و در مدارس دوره ابتدایی برای والدین ارائه شود.

    کلید واژگان: برنامه درسی, سواد رسانه ای, دانش آموز, دوره ابتدایی, والدین.
    Reza Jafari Harandi, Susan Bahrami *

    The aim of this research was to design and validate a media literacy curriculum for parents of elementary school students. The study employed qualitative and synthesis research methods, focusing on reference texts related to media literacy education for children. In order to verify the validity of the findings, 10 experts in curriculum planning, primary education and communication in Isfahan were selected purposefully. Lawshe's method was used to assess the content validity of the curriculum components (CVR> 0.6) and the developed program (CVR= 0.926). The results indicated that the program's overall goal is to enhance children's media literacy through parental involvement. This was pursued through the specific objectives of increasing parents' media literacy and equipping them with a model for teaching media literacy to children. The program content includes familiarity with various media, developing parents' media skills (Including critical understanding, ability to analyze, evaluate, group, infer, compare, combine and summarize), content production, media use, communication skills, and addressing issues like cyberbullying and Internet addiction. The program also provides a model for teaching media literacy to children. Learning-teaching strategies were identified as dialogue-oriented, cooperative/ interactive, and empathetic. The evaluation process consisted of assessing parents' prior media knowledge and children's media literacy which is done with a questionnaire. Grouping was based on parent-child pairs, primarily for evaluation purposes. The program also recommended media literacy-based films and books as resources. This curriculum is intended to be delivered over one semester in elementary schools for parents.

    Keywords: Curriculum, Media Literacy, Parents, Student, Elementary School, Synthesis
  • احمد جوید، حمید رحیمی*
    زمینه و هدف

    این پژوهش با هدف بررسی تاثیر استراتژی چهار گوشه در توسعه مهارت های حل مسئله ریاضی در دانش اموزان کلاس پنجم ابتدایی انجام شد.

    روش پژوهش: 

    نوع تحقیق از جنبه اجرا، نیمه آزمایشی در قالب طرح پس آزمون با گروه کنترل است. در این طرح، شرکت کنندگان به دو گروه آزمایشی و گروه کنترل تقسیم شدند. در گروه آزمایشی، متغیر مستقل، اجرای روش استراتژی چهار گوشه بود و گروه کنترل، اجرای روش سنتی. نمونه پژوهش از میان 72 دانش اموز انتخاب شد که به طور تصادفی در دو گروه توزیع شدند. محقق برای متغیرهای مختلف بین دو گروه مانند دانش قبلی، آزمون هوش، سن و سواد والدین، هم ارزی انجام داد. محقق پس از اتمام مطالعه، آزمایشی را برای حل مسائل ریاضی تعیین کرد که شامل 25 پاراگراف از نوع چند گزینه ای بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد در حل مسائل ریاضی میانگین نمرات گروه ازمایش 03/19 در حالی که میانگین نمرات دانش آموزان گروه کنترل 92/15 بود. همچنین در آزمون موفقیت ریاضی، میانگین نمرات گروه ازمایش 97/18 در حالی که میانگین نمرات دانش آموزان گروه کنترل 83/15 بود. آزمون تی مستقل نشان داد که این تفاوت ها از نظر اماری در سطح خطای 05/0 معنی دار است.

    نتیجه گیری

    نتایج تحقیق نشان داد که دانش آموزان گروه ازمایش در آزمون حل مسائل ریاضی از دانش اموزان گروه کنترل بهتر عمل کردند. لذا پیشنهاد می شود معلمان به استفاده از استراتژی های مدرن تدریس مانند استراتژی چهار گوشه تشویق شوند.

    کلید واژگان: استراتژی چهار گوشه, توسعه مهارت حل مساله, درس ریاضی, دانش آموز, یادگیری فعال
    Ahmed Jwaid, Hamid Rahimi *
    Background and Aim

    This study was conducted with the aim of investigating the effect of four-corner strategy on development of mathematical problem-solving skills in fifth grade students.

    Method

    The type of research in terms of implementation, it is semi-experimental in the form of a post-test design with a control group. In this plan, the participants were divided into two experimental groups and control group. In the experimental group, the independent variable was the implementation of the four-corner strategy method, and the control group was the implementation of traditional method. The research sample was selected from among 72 students who were randomly divided into two groups. The researcher compared the variables between the two groups, such as previous knowledge, intelligence test, age and parents' progress. After completing the study, the researcher determined a test to solve mathematical problems, which included 25 paragraphs of multiple choice types.

    Results

    The results showed that in solving math problems, the average score of the experimental group was 19.03, while the average score of the students of the control group was 15.92. Also, in the math achievement test, the average score of the experimental group was 18.97, while the average score of the control group students was 15.83. The independent t-test showed that these differences are statistically significant.

    Conclusion

    The results of the research showed that the students of the experimental group performed better than the students of the control group in solving math problems.

    Keywords: Four Corner Strategy, Development Of Problem Solving Skills, Math Lesson, Student, Active Learning
  • حجت افتخاری*، عرفان شمسی، جابر افتخاری، عاطفه شمسی

    در تعلیم و تربیت دانش آموزان همواره باید از روش ها و ابزارهای تربیتی فراوانی بهره گرفت و در این بین تشویق کردن و تنبیه کردن از مهمترین ابزارهای سیستم آموزش برای تربیت صحیح دانش آموزان در مدارس است. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی با روش پدیدارشناسی، شیوه-های انجام تشویق و تنبیه در آموزش های مجازی را مورد بررسی قرار داد. قلمرو پژوهش شامل معلمان نمونه شهرستان نی ریز بود و مشارکت کنندگان با استفاده از نمونه گیری هدفمند (موارد مطلوب) انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شد. بدین صورت که پس از مصاحبه با 10 معلم، اشباع داده ها حاصل شد. داده های به دست آمده مطابق کدگذاری اشتراوس و کوربین تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد استفاده از شیوه های متنوع تشویق و تنبیه، رعایت اعتدال، استفاده از شیوه های بدیع، استفاده از چارچوب رفتاری درست در کلاس مجازی از مضامین اصلی به شمار می آید. همچنین به منظور غنای آموزش مجازی، ساخت استیکر از مخاطبان و توجه خاص به تفاوت های فردی آنان از سوی مشارکت کنندگان طرح شد. جهت حفظ انگیزه یادگیری فراگیران و جلوگیری از کج روی ها در آموزش های مجازی استفاده از تشویق و تنبیه ضرورتی انکارناپذیر است.

    کلید واژگان: تشویق, تنبیه, دانش آموز, کلاس مجازی
    Hojjat Eftekhari *, Erfan Shamsi, Jaber Eftekhari, Atefe Shamsi

     The purpose of the present study was to investigate encouragement and punishment in virtual education from the perspective of elementary school teachers in Niriz City. The research, using a qualitative approach with the phenomenological method, investigated the ways of encouraging and punishing virtual education. The scope of the research (community) included sample teachers of Niriz city and the participants (sample) were selected using targeted sampling (desirab2-le cases). A response interview was used to collect data. Thus, after interviewing 10 teachers, data saturation was achieved. The obtained data were analyzed according to Strauss and Corbin's coding. The results showed that the use of various methods of encouragement and punishment, observance of moderation, the use of innovative methods, and the use of the correct behavioral framework in the virtual classroom are among the main themes of encouragement and punishment. Also, to enrich the virtual education, making stickers from the audience and paying special attention to their differences was planned by the participants. Therefore, to maintain the learning motivation of learners and prevent deviations in virtual education, the use of encouragement and punishment is an undeniable necessity.

    Keywords: Encouragement, Punishment, Student, Virtual Education
  • غفار کریمیان پور*، شهلا حسینی، مینو امرالهی بیوکی، مدینه سهرابی

    این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی احساس تعلق به مدرسه در رابطه بین تعامل معلم-دانش‏آموز و تاب‏آوری تحصیلی در بین دانش‏آموزان متوسطه دوم طراحی شد. روش پژوهش توصیفی از نوع هم بستگی به روش معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش‏آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان ثلاث باباجانی به تعداد 430 نفر بود که تعداد 205 نفر با استفاده از روش نمونه‏گیری دردسترس، به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده‏ها از پرسش نامه تعامل معلم-دانش‏آموز موری و زواک (2011)، پرسش نامه احساس تعلق به مدرسه بری، بتی و وات (2004) و پرسش نامه تاب‏آوری تحصیلی مارتین (2006) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده‏ها از روش‏های آمار توصیفی و استنباطی تحت نرم‏افزار اس پی اس اس نسخه 23 و برای بررسی برازش مدل پژوهش نیز از نرم‏افزار اسمارت پی ال اس استفاده شد. نتایج تحلیل داده‏ها نشان داد تعامل معلم-دانش‏آموز بر تاب‏آوری تحصیلی تاثیر مثبت و مستقیم دارد، احساس تعلق به مدرسه بر تاب‏آوری تحصیلی تاثیر مثبت و مستقیم دارد و تعامل معلم-دانش‏آموز بر احساس تعلق به مدرسه تاثیر مثبت و مستقیم دارد؛ همچنین تاب‏آوری تحصیلی در رابطه بین تعامل معلم-دانش‏آموز و تاب‏آوری تحصیلی نقش میانجی دارد؛ بنابراین می‏توان گفت که تعامل معلم-دانش‏آموز و احساس تعلق به مدرسه از متغیرهای مهم و موثر بر تاب‏آوری تحصیلی است که لازم است مورد توجه پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت قرار گیرد و برای طراحی اقدامات پیشگیرانه در جهت افزایش تاب‏آوری تحصیلی مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: تعامل, معلم, دانش آموز, احساس تعلق, تاب آوری, مدرسه
    Ghaffat Karimianpour *, Shahla Hosseini, Mino Amrollahi Bioki, Madineh Sohrabi

    This research aimed to investigate the mediating role of the sense of belonging to school in the relationship between teacher-student interaction and academic resilience among secondary school students. This descriptive study was correlational, using structural equation modeling. The statistical population included 430 male students in the second secondary level in Salas Babajani city, from which 205 were selected using an available sampling method. Data were collected using the Teacher-Student Interaction Questionnaire developed by Murray and Zwak (2011), the School Belonging Questionnaire by Barry, Betty, and Watt (2004), and the Academic Resilience Questionnaire by Martin (2006). Descriptive and inferential statistical methods were used to analyze the data with SPSS version 23 software, and PLS software was used to check the fit of the research model. The results showed that teacher-student interaction has a positive and direct effect on academic resilience, the sense of belonging to school has a positive and direct effect on academic resilience, and teacher-student interaction has a positive and direct effect on the sense of belonging to school. Additionally, academic resilience mediates the relationship between teacher-student interaction and academic resilience. Therefore, it can be concluded that teacher-student interaction and a sense of belonging to school are important and effective variables for academic resilience. These factors should be considered by researchers in the field of education to design preventive measures aimed at increasing academic resilience.

    Keywords: Interaction, Teacher, Student, Sense Of Belonging, Resilience, School
  • سیاوش شیخعلیزاده*، فاطمه علی پور، آرش شهبازیان خونیق، جعفر فریدی اسفنجان

    پژوهش حاضر باهدف متمایز ساختن دانش آموزان با احتمال خودکشی بالا و پایین از یکدیگر، بر اساس مولفه های خودبازداری، معنا در زندگی و افسردگی انجام شد. روش پژوهش حاضر علی_ مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان اسکو در سال تحصیلی 1401-1400 بود که با توجه به جدول کرجسی و مورگان، 766 نفر از آنها با دو روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و روش هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس خودبازداری وینبرگر و شوارتز (1990)، مقیاس معنا در زندگی استگر و همکاران (2006)، پرسشنامه افسردگی بک (1966) و پرسشنامه احتمال خودکشی کال و گیل (2002) استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار 22spss و آزمون تحلیل تشخیصی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته های تحلیل تشخیصی، منجر به یک تابع تشخیص معنادار شد که طبق این تابع متغیر افسردگی و مولفه های کنترل تکانه و مسئولیت پذیری دارای بالاترین توان تمایز بودند. مولفه های بعدی متمایزکننده گروه ها به ترتیب مولفه های کنترل خشم، وجود معنا، جست وجوی معنا و مراعات دیگران بودند (01/0< p). همچنین نتایج تحلیل تشخیصی نشان داد که بیشتر دانش آموزان با احتمال خودکشی پایین با بالاترین درصد تشخیص (8/89 درصد) به درستی از دیگر دانش آموزان متمایز شده بودند و 9/84 درصد از افراد دو گروه طبق تابع به دست آمده به طور صحیح مجددا طبقه بندی شده بودند. نتایج این طبقه بندی مجدد نشانگر توان متغیرهای یادشده در تمایز میان دانش آموزان با احتمال خودکشی بالا و پایین بود؛ لذا به متولیان عرصه تعلیم و تربیت پیشنهاد می شود که برنامه هایی را در راستای ارتقای مهارت های خودبازداری و معنابخشی به زندگی دانش آموزان در نظر بگیرند.

    کلید واژگان: احتمال خودکشی, افسردگی, خودبازداری, دانش آموز, معنا در زندگی
    Siavosh Sheikhalizadeh *, Fatemeh Alipour, Arash Shahbaziyan Khonig, Jafar Faridi Esfanjani

    The present study aimed to differentiate students with high and low suicide risks based on the components of self-restraint, meaning in life, and depression. In this causal-comparative study, the statistical population comprised all male and female high-school students in Oskoo (Iran), of whom a sample of 766 was selected by both cluster random and purposive sampling. The data were collected via the Beck Depression Inventory, the Meaning in Life Questionnaire, the Suicide Probability Scale, and the Self-Restraint Scale. The data were analyzed in SPSS 22 using discriminatory analysis. The variable of depression and the components of impulse control and responsibility had the highest discriminatory power, followed by the components including aggression control, the presence of meaning, search for meaning, and consideration for others, which were respectively the best discriminatory components of the two groups (P<0.01). Educational authorities are advised to incorporate programs to improve students' self-restraint skills and give meaning to their life.

    Keywords: Suicide Risk, Depression, Self-Restraint, Student, Meaning In Life
  • الهام کوهی اقدم*، الهه کوهی اقدم، مریم داودی، مژگان عاشقی

    پژوهش حاضر با بررسی تاثیرات مثبت و منفی فضای مجازی و تکنولوژی های نوین بر سلامت روان و سبک زندگی دانش آموزان در دوره دوم ابتدایی صورت گرفته است .این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ روش گردآوری داده ها، توصیفی پیمایشی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دوره دوم ابتدایی بود که حدود500 نفر که در سال تحصیلی 1402-1401 در استان تهران منطقه رودهن مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری با توجه جدول کرجسی و مورگان 350نفر برآورد شد که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه آسیب های فضای مجازی و تکنولوژی های نوین استفاده شده است . در این پژوهش بعد از تایید روایی، پایایی هر یک از پرسشنامه ها به ترتیب80/0، 82/0 محاسبه گردید. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. در سطح توصیفی از شاخص هایی مانند میانگین، واریانس، انحراف استاندارد، فراوانی و درصد استفاده شد. برای آزمون فرضیه ها پژوهش از روش آزمون تی تک نمونهای، تحلیل فریدمن استفاده شد؛ و به کمک نرم افزار.22 اس پی اس اس استفاده گردید. نتایج حاکی ازآن است که فضای مجازی آسیب هایی چون شکاف نسل ها، اعتیاد به فضای مجازی، انزوای اجتماعی، تعارض ارزش ها و... را درپی دارد.

    کلید واژگان: نظام آموزشی, دانش آموز, تکنولوژی نوین, سلامت روان, فضای مجازی
    Elham Koohiagdam *, Elahe Koohi Agdam, Maryam Davoudi, Mojhgan Asheghi

    The current research was conducted by examining the positive and negative effects of virtual spaces and new technologies on the mental health and lifestyle of students in the second year of elementary school. The statistical population included the students of the second year of elementary school, about 500 people who were studying in the academic year of 1402-1401 in Tehran province, Roudhen region. The statistical sample was estimated to be 350 people according to the table of Karjesi and Morgan, who were selected by random cluster sampling. To collect the data, the questionnaire of virtual space injuries and new technologies have been used. In this research, after confirming the validity, the reliability of each questionnaire was calculated as 0.80 and 0.82 respectively. Descriptive and inferential statistics were used to analyze the data. At the descriptive level, indicators such as mean, variance, standard deviation, frequency and percentage were used. To test the hypotheses of the research, one-sample t-test, Friedman's analysis was used; and with the help of SPSS 22 software was used. The results indicate that the virtual space causes harm such as generation gap, addiction to virtual space, social isolation, conflict of values, etcachers.

    Keywords: Educational, System, Student, New Technology, Mental Health. Virtual Space
  • عاطفه سعیدی*، حسن زارعی محمودآبادی، احمد زندوانیان، لیلا اکرمی

    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر برنامه بازآموزی اسنادی بر اسنادهای شخصی و اضطراب ریاضی دانش آموزان دختر دوره متوسطه بود. طرح این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهرستان میبد بود که از میان آنان 200 دانش آموز دختر به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. 40 دانش آموز دارای اضطراب ریاضی سطح بالا به شیوه تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های اضطراب ریاضی (پلیک و پارکر، 1982) و سبکهای اسنادی (پیترسون و همکاران، 1982) بود. یافته ها نشان دادند که برنامه بازآموزی اسنادی موجب تغییر اسناد در موقعیت مثبت (0/001 >p) و منفی (0/040 >p)، در اضطراب یادگیری ریاضی (0/001 >p)، و اضطراب سنجش ریاضی (0/001 >p)  در دانش آموزان شده است. اضطراب یادگیری ریاضی می تواند تا حدودی تحت تاثیر اسنادهای شخصی باشد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر برنامه بازآموزی اسنادی می تواند به منزله راهبردی موثر برای ایجاد تغییرات مثبت در اسنادهای شخصی دانش آموزان دارای اضطراب ریاضی موثر واقع شود.

    کلید واژگان: بازآموزی اسنادی, اسنادهای شخصی, اضطراب ریاضی, دانش آموز
    A. Sa’Eedi*, H. Zare’Ee Mahmoodaabaadi, A. Zandvanian, L. Akrami

    In order to demonstrate the educational benefits of a retraining program on attribution a group of 200 high school girls was randomly selected and their math anxiety measured in order to select the top 40. The selected students were divided into two groups, one of which was put through a retraining program on attribution. In addition to math anxiety, both groups’ attributional styles were identified both before and after the intervention. Both measures were assumed to be of adequate validity and reliability. The data analyses show that the retraining program is effective in changing students’ attributions in both positive and negative situations, as well as in relationship to math anxiety (learning and evaluation). Thus it is suggested such retraining programs be utilized in schools.

    Keywords: Attribution Retraining, Personal Attributions, Math Anxiety, Student
  • مهدی محمدی، معصومه دهقان، رضا ناصری جهرمی*، پرستو نبییی، مرضیه مسگرپور، سولماز خادمی

    آموزش تاریخ نقش بسزایی در انتقال نگرش ها، ارزش ها و رفتارهای اجتماعی مطلوب ایفا می کند. از این رو، هدف اصلی از انجام این پژوهش، طراحی الگوی شایستگی های استدلال تاریخی دانشجویان رشته تاریخ بوده است. این پژوهش کیفی با استفاده از روش هفت مرحله ای ساندلوسکی و باروسو انجام شده است. تیم فراترکیب متشکل از سه نفر متخصص برنامه ریزی درسی و یک نفر مسلط به روش پژوهش فراترکیب بود. 16 منبع پژوهشی مرتبط، مبنای تحلیل قرار گرفت که نتیجه آن استخراج مدل مشتمل بر چهار مضمون پایه آگاهی تاریخی، آگاهی از مفاهیم و راهبردهای فراتاریخی، تفکر تاریخی و مهارت های تاریخی بود. اعتبارپذیری داده ها با استفاده از تکنیک های انتقال پذیری و هم سوسازی داده ها و اعتمادپذیری به داده ها نیز با هدایت دقیق جریان جمع آوری اطلاعات و هم سوسازی پژوهش گران تائید شد. به طور کلی یافته های این مقاله نشان داد که شایستگی های استدلال تاریخی به دانشجویان کمک می کند تا بر پایه شواهد، مدارک و منابع مستدل، معتبر، قابل اتکا و دست اول اقدام به تفسیر و تحلیل رخدادهای تاریخی نمایند. ضمن اینکه با این مهارت می توانند با ارزش گذاری منابع، در عمل دچار خطا نیز نشوند.

    کلید واژگان: شایستگی, استدلال تاریخی, دانشجو, تاریخ
    Mehdi Mohammadi *, Masoumeh Dehghan, Reza Naserijahromi, Parastoo Nabeei, Marzieh Mesgarpoor, Solmaz Khademi
    Introduction

    From time immemorial, history has been an integral part of the school curriculum, as it is seen as a means by which students learn civic lessons that influence them to become reliable and useful citizens. In general, history education plays a significant role in transferring desirable social attitudes, values, and behaviors (Pote et al., 2010). Traditionally, the focus of history education has been on the content and transmission of historical knowledge as facts. In this model, a fixed set of historical content is conveyed by textbooks and instructors, with teachers explaining concepts while students listen and learn. This conventional approach has often rendered history lessons boring, reducing the subject to mere memorization of important and unchanging facts and data from the past. However, in the past two decades, many researchers in the field of history education have advocated for a shift from "teaching facts" to "developing students' historical reasoning abilities". There is a growing consensus that learning history involves more than just recalling past facts; it requires engaging with the "how" and "why" of historical events (Hsiao, 2004; Van Derry, 2005; Van Sledright & Lim, 2006; Van Derry & Van Baxtel, 2008; Monte Sano, 2008; Abbas et al., 2022). While mastering historical content remains essential, one of the primary goals of history education is to foster students' ability to think and reason historically. Students should not only learn what happened in the past but also critically engage with the context and significance of those events. This shift has opened new dimensions in the education systems of various countries, leading to international debates and controversies regarding the teaching of history in schools and universities. These discussions often relate the perceived lack of historical knowledge and engagement among young people to the curriculum and teaching methods employed. A closer examination reveals that these controversies signify a paradigm shift in educational thinking, particularly in history education. In this context, historical reasoning has emerged as a key construct for defining the goals of history education and the activities in which students should engage to learn effectively. Engaging students in historical reasoning is crucial for enhancing their understanding of historical events, situations, people, and developments. This engagement requires students to pose historical questions, comprehend context, think critically, and reflect on the causes and significance of events, as well as the potential outcomes of alternative courses of action (Van Sledright & Lim, 2006; Van Derry & Van Baxtel, 2008; Montesano, 2008; Pote, Maarouf, & Teck, 2010; Van Baxtel & Van Derry, 2013; Parks and Donnelly, 2014; Cartrow and Liu, 2014; Talin, 2015; Van Derry, Broxma, and Van Derry, 2015; Mendez and Tirado, 2016; Van Baxtel et al., 2018; Lewis & Rapanta, 2020). Historical reasoning can be described as the construction or evaluative assessment of processes of change and continuity, the explanation of historical phenomena, or the comparison of historical events or periods. This process involves utilizing central facts and concepts to create an orderly interpretive historical record, followed by analysis in relation to all aspects of that truth, allowing students to describe, explain, interpret, and support their views with well-founded arguments (Leinhart et al., 1994; Van Drey, 2005; Derry et al., 2005; Van Derry & Van Baxtel, 2008; Cartrow & Liu, 2014; Derry et al., 2015; Mendez & Tirado, 2016; Sandor et al., Kahn, 2022). Teaching historical thinking and reasoning emphasizes the "how" rather than the "what." Students learn to think critically about the past and historical events. The ability to reason historically is an important cultural practice within societies and is crucial for participation in a democratic society, contributing to the development of students' civic identity (Barça, Magalhas, & Castro, 2004; Van Derry, 2005; Van Derry & Van Baxtel, 2008; Lusk, 2008; Pote, Maarouf, & Teck, 2010; Van Baxtel & Van Derry, 2013; Sheehan, 2013; Mendez & Tirado, 2016; Hoijgen, et al, 2017; van Baxtel & van Derry, 2018; McGraw, et al, 2018). Despite extensive research in the field of historical reasoning, much of the literature reflects the contributions of Van Drey and Van Baxtel, with limited additional insights from other researchers. Furthermore, there is a notable scarcity of Farsi-language research in this area. These factors, along with obstacles to implementing this style of education—such as time constraints, inadequate educational resources, assessments focused on factual recall, and instructors lacking expertise in historical reasoning (Bain and Mairel, 2006)—have prompted the researchers of this study to analyze the competencies of historical reasoning in existing Farsi-language studies. Consequently, the present study aims to examine the historical reasoning competencies of history students. Mothod: This qualitative research was conducted using the seven-step method of Sandlowski and Barroso. The metacomposite team consisted of three lesson planning specialists and one expert in metacomposite research. Data analysis was performed using thematic analysis, with extracted factors considered as themes. These themes were classified based on concepts related to historical reasoning skills, resulting in the identification of a model comprising four foundational themes: historical awareness, awareness of transhistorical concepts and strategies, historical thinking, and historical skills. The reliability of the data was confirmed through transferability and alignment techniques, as well as through careful guidance of the information collection process and alignment among researchers.

    Results

    The findings showed that historical reasoning skills help students to interpret and analyze historical events based on evidence, documents and wellfounded, reliable, reliable and first-hand sources.

    Conclusions

    Historical reasoning skills enable students to interpret and analyze historical events based on evidence, documents, and reliable first-hand sources. Additionally, these skills empower students to critically evaluate resources, minimizing the risk of errors in their practice.

    Keywords: Competence, Historical Reasoning, Student, History
  • فاطمه جعفریان*، فریبا جعفریان
    هدف

    از تاریخ خلقت بشر، انسان همواره درحال یادگیری و آموزش بوده است. از یک سو روش های آموزشی در طول حیات انسان درکره خاکی همواره تغییر یافته است، از سویی دیگر پیشرفت سریع علوم و تکنولوژی ضرورتهای فراوانی را در ایجاد تحول بنیادی در نظام آموزشی می طلبد، در همین راستا پژوهش حاضر با هدف تاثیر آموزش با دست سازه های ساخت دانش آموز در ارتقاء یادگیری دانش آموزان در درس زیست شناسی انجام شده است.

    روش شناسی: 

    پژوهش حاضرکاربردی و از نوع پژوهش های آزمایشی با دوگروه کنترل و آزمایش به اجراء درآمد، جامعه آماری این پژوهش تعداد60 نفر بوده که به روش تصادفی انتخاب شدند. (آموزش درگروه آزمایش با استفاده از دست سازه های دانش آموزی و درگروه کنترل به شیوه سنتی انجام شد). از طرح پیش آزمون، پس آزمون درگروه های کنترل و آزمایش و از آزمون مستقل t برای محاسبات آماری استفاده گردید.

    یافته ها

    نتایج نمرات پس از بررسی به وسیله آزمونt نشان داد که بین نمرات دو گروه آزمایش وکنترل تفاوت معنی داری وجود دارد، بعبارتی بکارگیری دست سازه های دانش آموزی در ارتقاء یادگیری در درس زیست شناسی تاثیر مثبت دارد.

    نتیجه گیری

    با کاربرد نتایج پژوهشهایی از این دست جهت سامان دهی روش های آموزشی در برنامه ریزی ها ، میتوان به منظور رشد توانایی های شخصیتی و شناختی دانش آموزان، در مواجهه با تحولات روزافزون و موقعیتهای جدید، قدمهای موثری برداشت.

    کلید واژگان: دست سازه, دانش آموز, یادگیری, زیست شناسی
    Fatemeh Jafarian*, Fariba Jafarian
    Purpose

    From the history of human creation, man has always been learning and teaching, on the one hand, educational methods have always changed throughout the life of man on the earth, on the other hand, the rapid progress of science and technology requires many necessities in creating a fundamental transformation in the educational system. In this regard, the current research has been conducted with the aim of teaching the effect of hand-made structures made by students in improving students' learning in biology.

    Methodology

    The present research is an applied and experimental research type with two control and experimental groups. The statistical population of this research is 60 people who were randomly selected. (Teaching in the experimental group was done using student hand-made constructions and in the control group in the traditional way). The design of pre-test, post-test in control and experimental groups and independent t-test was used for statistical calculations.

    Findings

    The results of the grades after checking with the t-test showed that there is a significant difference between the grades of the two experimental and control groups, in other words, the use of student constructions has a positive effect on improving learning in the biology course.

    Conclusion

    By using the results of researches like this to organize educational methods in planning, effective steps can be taken to develop the personality and cognitive abilities of students in the face of ever-increasing developments and new situations.

    Keywords: Handmade, Student, Learning, Biology
  • مریم عنایتی شبکلایی، محمد باقری دادوکلایی*

    هدف از پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر ارتباط معلم و دانش آموز از دیدگاه معلمان طبق رویکرد پدیدارشناسانه می باشد. ارتباط کیفی و مطلوب بین معلم و دانش آموز صرفا یک کنش و واکنش ساده و یک جانبه نیست، بلکه تبادل دو سویه و کاملی است که در بستری از عوامل موثر بر آن شکل می گیرد و ساخته می شود. روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی می باشد. مصاحبه نیمه ساختاریافته با 12 نفر از معلمان مقطع ابتدایی (7 زن و 5 مرد) مدارس دولتی شهرستان ساری ناحیه1 که به صورت هدفمند انتخاب شدند، در سال تحصیلی 1400-1401 انجام شد. بر مبنای یافته های این مطالعه، سه عامل ویژگی های معلم، ویژگی های دانش آموز و عوامل بیرونی جز عوامل موثر بر ارتباط معلم و شاگرد محسوب می شوند که هر کدام از عوامل از چند مقوله تشکیل شده اند. ویژگی های معلم شامل (ویژگی شخصیتی معلم، نحوه برخورد و سبک ارتباطی، دانش و جایگاه علمی معلم، سبک کلاسداری معلم و انگیزه معلم)، ویژگی های دانش آموز شامل (ویژگی شخصیتی دانش آموز، وضعیت تحصیلی دانش آموز، مهارت های زندگی و پیوندجویی و نیاز پیوندجویی و تعلق) و عوامل بیرونی نیز شامل (خانواده، امکانات مدرسه و تامین نیازهای دانش آموز) می باشد.

    کلید واژگان: ارتباط موثر, معلم, دانش آموز, پدیدارشناسانه
    Maryam Enayati Shabkalai, Mohammad Bagheri Dadokolai*

    The purpose of this research is to investigate the factors affecting teacher-student communication from the teachers' point of view according to the phenomenological approach. A qualitative and desirable relationship between a teacher and a student is not just a simple and one-sided action and reaction, but a two-way and complete exchange that is formed and built in a context of factors affecting it. The qualitative research method is phenomenology. A semi-structured interview was conducted with 12 primary school teachers (7 women and 5 men) of public schools in Sari, District 1, who were purposefully selected, in the academic year of 2021-2022. Based on the findings of this study, the three factors of teacher characteristics, student characteristics, and external factors are among the effective factors on the relationship between teacher and student, each of which consists of several categories. Teacher characteristics including (teacher's personality trait, communication style, knowledge and scientific standing of the teacher, teacher's classroom style and teacher's motivation), student characteristics including (student's personality trait, student's academic status, life skills and connection seeking) and the need for attachment and belonging) and external factors include (family, school facilities and meeting the needs of students).

    Keywords: Effective Communication, Teacher, Student, Phenomenological
  • شهربانو دهرویه، مریم حافظیان*، مصطفی لعل حقانی

    ین پژوهش با هدف بررسی تاثیر انیمیشن بر یادگیری و قدرت تحلیل دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان اسفراین از دیدگاه معلمان انجام شد. مطالعه حاضر از حیث هدف، کاربردی و از نظر روش، غیر آزمایشی و توصیفی- پیمایشی است.جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان مقطع ابتدایی شهرستان اسفراین به تعداد 984 نفر بود که از این تعداد 564 نفر زن و 420 نفر مرد بودند. با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و بر اساس فرمول کوکران 277 نفر در این پژوهش با توجه به رعایت نسبت مردان و زنان، 158 نفر زن و 119 نفر مرد مشارکت داشتند. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش پرسشنامه محقق ساخته ای بود که از طریق مصاحبه با متخصصین تعلیم و تربیت، کارشناسان و مدیران و معلمان مقطع ابتدایی شهرستان اسفراین به دست آمد. روایی محتوایی آن از طریق ارسال آن برای 8 نفر از اساتید حوزه تعلیم و تربیت و دریافت نظرات آنها به دست آمد و برای ارزیابی روایی سازه از تحلیل عامل تاییدی استفاده شد. پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ 77/0 تایید شد. در این مطالعه از تحلیل عاملی تاییدی مرتبه دوم استفاده شد. پارامترهای مدل به روش بیشینه درستنمایی با استفاده از نرم افزار AMOS26  برآورد شد. جهت بررسی اثرگذاری انیمیشن بر یادگیری و قدرت تحلیل دانش آموزان از دیدگاه معلمان از آزمون t تک نمونه ای استفاده شد. یافته ها نشان داد که انیمیشن بر یادگیری و قدرت تحلیل دانش آموزان از دیدگاه معلمان تاثیرگذار است. بیشترین تاثیر انیمیشن در بعد یادگیری مربوط به لذت یادگیری (894/0=Beta) و در بعد قدرت تحلیل مربوط به تجزیه و تحلیل (927/0=Beta) است. می توان نتیجه گرفت که هر اندازه معلمان در آموزش ها از انیمیشن (پویا نمایی) استفاده کنند میزان یادگیری در دانش آموزان بیشتر و قدرت تحلیل، قوی تر خواهد شد.

    کلید واژگان: انیمیشن, دانش آموز, قدرت تحلیل, معلم, یادگیری
    Shahrbanoo Dehroye, Maryam Hafezian*, Mostafa Laal Haghani

    The aim of this study was to investigate the effect of animation on learning and analysis power of primary school students in Esfarayen from the perspective of teachers. The present study is applied in terms of purpose and non-experimental and descriptive-survey in terms of method. The statistical population of the study included all primary school teachers in Esfarayen city, 984, of which 564 were female and 420 were male. Using multi-stage cluster sampling method and based on Cochran's formula, 277 people participated in this study, considering the ratio of men to women, 158 women and 119 men. The data collection tool in this study was a researcher-made questionnaire that was obtained through interviews with education specialists, experts, principals and primary school teachers in Esfarayen. Its content validity was obtained by sending it to 8 professors in the field of education and receiving their opinions and confirmatory factor analysis was used to evaluate construct validity its reliability was confirmed by Cronbach's alpha of 0.77. In this study, second-order confirmatory factor analysis was used. The model parameters were estimated by maximum likelihood method using AMOS26 software. To evaluate the effect of animation on students 'learning and analytical power from teachers' point of view, one-sample t-test was used. Findings showed that animation affects students' learning and analytical power from the perspective of teachers. The greatest effect of animation in the dimension of learning is related to learning pleasure (Beta = 0.894) and in the dimension of analytical power is related to analysis (Beta = 0.927). It can be concluded that the more teachers use animation (dynamics) in education, the greater the learning rate and the stronger the analytical power of students.

    Keywords: : Animation, Learning, Analytical Power, Student, Teacher
  • گوهر حیدری مفرد*، افسانه مرادی فیلی، فاطمه مرادپوری
    مقدمه و هدف

    دانش ‏آموزان از مهمترین اقشار جامعه هستند و عملکردهای تحصیلی مطلوب این قشر می‏تواند موفقیت هر جامعه را تضمین کند. بنابراین این پژوهش با هدف اثربخشی برنامه ذهن ‏آگاهی کودک محور بر احساس تعلق به مدرسه و اشتیاق تحصیلی در دانش ‏آموزان انجام شد.

    روش شناسی پژوهش: 

    پژوهش نیمه‏ آزمایشی با طرح پیش‏ آزمون و پس ‏آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش ‏آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهرستان دلفان در سال 1403 بود، که با روش نمونه‏ گیری در دسترس تعداد 30 نفر انتخاب و در دو گروه مساوی 15 نفری جایگزین شدند. برنامه ذهن ‏آگاهی طی 10 جلسه به‏ صورت گروهی و هر هفته یک جلسه برای گروه آزمایش اعمال شد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه (بری و همکاران، 2004) و پرسشنامه اشتیاق تحصیلی (فردریکز و همکاران، 2004) استفاده شد. داد‏ه ‏ها به کمک روش‏های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس و با نرم افزار spss-26 انجام شد.

    یافته‏ ها:

     نتایج نشان داد برنامه ذهن‏آگاهی کودک محور بر افزایش احساس تعلق به مدرسه (145/15=F، 015/0=P و 589/0=Eta) و افزایش اشتیاق تحصیلی (690/16=F، 016/0=P و 568/0=Eta) هر یک از شاخص‏های این دو متغیر در مرحله پس ‏آزمون تاثیر معناداری داشته است (05/0>P).

    نتیجه‏ گیری: 

    با توجه به نتایج می‏توان گفت درمانگران و مشاوران مدارس می‏توانند جهت بهبود و موفقیت فرایندهای تحصیلی دانش ‏آموزان از تمرینات ذهن ‏آگاهی استفاده نمایند.

    کلید واژگان: ذهن‏ آگاهی کودک محور, احساس تعلق به مدرسه, اشتیاق تحصیلی, دانش ‏آموز
    Gohar Heydari Mofrad *, Afsane Moradi Fili, Fatemeh Morad Poori

    Introduction and goal:

     students are one of the most important sections of the society and the good academic performance of this section can guarantee the success of any society. Therefore, this research was conducted with the aim of the effectiveness of the child-centered mindfulness program on the sense of belonging to school and academic engagement in students.

    Research methodology

    It was a semi-experimental research with a pre-test and post-test design with two experimental and control groups. The statistical population included all female students of the first secondary level of Delfan city in 2024, who were selected by the available sampling method, 30 people were selected and replaced in two equal groups of 15 people. The mindfulness program was applied in 10 group sessions and one session per week for the experimental group. To collect information, the school belongingness questionnaire (Berry et al., 2004) and the academic enthusiasm questionnaire (Fredericks et al., 2004) were used. The data were analyzed using descriptive statistics and covariance analysis with spss-26 software.

    Findings

    The results showed that the child-centered mindfulness program increased the feeling of belonging to school (F=15.145, P=0.015 and Eta=0.589) and increased academic engagement (F=16.690, P=0.016 and Eta=0.568) each index of these two variables had a significant effect in the post-test phase (P<0.05).

    Conclusion

    According to the results, it can be said that therapists and school counselors can use mindfulness exercises to improve and succeed in students' academic processes.

    Keywords: Child-Centered Mindfulness, Sense Of Belonging To School, Academic Engagement, Student
  • نگار محمدی، کیومرث عزیزملایری، محسن نظرزاده زارع*

    هدف اصلی این پژوهش شناسایی مرزهای حرفه ای در روابط بین استاد و دانشجوست. برای نیل به این هدف، از تحلیل محتوای عرفی استفاده شده. بر این اساس با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از نوع حداکثر تغییرات تعداد 36 (20 دانشجو و 16 هیئت علمی) به عنوان مشارکت کننده در پژوهش انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده برای گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. برای تجزیه وتحلیل مصاحبه ها از روش تحلیل محتوای استقرایی و در راستای بررسی اعتبار یافته ها از سه راهبرد بازبینی توسط مشارکت کنندگان، به هم تنیدگی و بازتاب پذیری استفاده شد. یافته ها نشان داد که مرزهای حرفه ای در روابط بین استاد و دانشجو شامل: مرزهای عاطفی (پرهیز از روابط عاطفی و احساسی و حفظ رفتار محترمانه)، مرزهای ارتباطی (شفافیت در ارتباط و حفظ حریم خصوصی) و مرزهای قدرت (شفافیت در مرزهای قدرت و اختیار و پرهیز از تمایز و تبعیض) هستند. درمجموع بر اساس نتایج این پژوهش می توان گفت که در بستر دانشگاهی، ارتباطات و تعاملات موثر بین استاد و دانشجو به ع نوان یکی از عوامل موثر در پیشرفت دانشجو و بهبود فرایند یاددهی_یادگیری تلقی می شود. ازاین رو، نظارت دقیق بر ارتباطات و تشویق به ایجاد روابط درست بین استاد و دانشجو در چهارچوب مرزهای حرفه ای معنا و مفهوم پیدا می کند.

    کلید واژگان: استاد, دانشجو, روابط استاد و دانشجو, مرزهای اخلاقی, مرزهای حرفه ای
    Negar Mohammadi, Kiomars Azizmalayeri, Mohsen Nazarzadeh Zare *

    The present study aimed to identify professional boundaries in the relationship between professors and students through a qualitative content analysis. Hence, 36 (20 students and 16 faculty members) were selected using purposive sampling method with maximum variation. The data were collected through semi-structured interviews, and analyzed through inductive content analysis. The rigor of the findings was examined through member check, triangulation, and reflexivity. The results showed that the professional boundaries in the relationship between professors and students include: emotional boundaries (avoiding emotional and romantic relationships and maintaining respectful behavior), communication boundaries (transparency in communication and maintaining privacy), and power boundaries (transparency in power boundaries and avoiding discrimination and differentiation).

    Keywords: Professional Boundaries, Ethical Boundaries, Professor, Student Relations, Student
  • یاسمن جمشیدیان نائینی*، علی شیخ الاسلامی، حسین قمری گیوی، علی رضایی شریف
    ضربه عشقی پدیدهای رایج در دانشجویان است که باعث مسائل تحصیلی و روان شناختی می شود. هدف از پژوهش حاضر شناسایی عوامل موثر در ضربه عشقی دانشجویان دختر بود. روش پژوهش کیفی از طریق مضاحبه نیمه ساختار یافته بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی در سال 1402 بودند که درگیر تجربه شکست عشقی شده بودند. از بین آنها تعداد 10 نفر به صورت نمونه گیری هدف مند به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل مضمون استفاده شد. بر اسا یافته ها پنج مضمون اصلی ضربه عشقی شناسایی شد که شامل موارد زیر می شد: علل مربوط به خانواده مبداء و کودکی، علل درون-روانی، علل رابطه ای، علل مربوط به پسر، و علل همزمان با رابطه. هر کدام از این مضامین فراگیر شامل مضامین سازمان یافته و پایه زیادی می شدند. بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت که قبل از هر چیز گذشته و بافت رشدی فرد در خانواده اهمیت بسیاری در ضربه عشق دارد و علل مربوط به زمان حال در درجه دوم اهمیت هستند. بنابراین، پیشنهاد می شود برای پیشگیری از ضربه عشق قبل از هر چیز به شناسایی روابط اولیه فرد و تاثیر آنها در زندگی جاری و نوع انتخاب های فرد پرداخت و فرد را در این زمینه آگاه کرد تا انتخاب درست تری انجام دهد.
    کلید واژگان: دختران, ضربه عشق, تحلیل مضمون, دانشجو
    Yasaman Jamshidian Naeini *, Ali Sheykholeslami, Hossein Ghamari, Ali Rezaei Sharif
    Love Trauma is a common phenomenon in students that causes academic and psychological problems. The aim of the current research was to identify the effective factors in the love Trauma of female students. research method was qualitative through semi-structured interview. The statistical population of this research was all the students of Mohaghegh Ardabili University in 1402 who were involved in the experience of love failure. Among them, 10 people were selected as a sample through purposeful sampling. Thematic analysis was used to analyze the data. According to the findings, five main themes of the love Trauma were identified, which included the following: Causes related to the family of origin and childhood, psychological causes, relational causes, causes related to the boyfriend, and concurrent causes with the relationship. Each of these overarching themes included many organized and basic themes. Based on these findings, it can be concluded that first of all, the past and the individual's developmental context in the family are very important in the love trauma, and the causes related to the present are of secondary importance. Therefore, it is suggested to prevent love trauma first of all to identify the person's primary relationships and their impact on the current life and the type of choices of the person and to inform the person in this field so that he can make a more correct choice.
    Keywords: Girls, Love Blow, Theme Analysis, Student
  • نیلوفر پروانه، سید یونس محمدی یوسف ‏نژاد*
    مقدمه و هدف

    برای جلوگیری از مشکلات تحصیلی و روانی-هیجانی در دانش‏آموزان، شناسایی عوامل مرتبط و اقدامات آموزشی-درمانی امری حیاتی تلقی می‏گردد. لذا این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش ذهن ‏آگاهی بر خودکارآمدی و مسئولیت‏ پذیری در دانش ‏آموزان مقطع ابتدایی اجرا شد.

    روش شناسی پژوهش: 

    پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش ‏آزمون و پس‏ آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش ‏آموزان مشغول به تحصیل در مقطع ابتدایی شهرستان عسلویه در سال تحصیلی 1403- 1402 بود، که تعداد 30 آزمودنی با روش نمونه ‏گیری در دسترس انتخاب و به ‏شیوه انتصاب تصادفی در دو گروه مساوی (آزمایش، 15 نفر و کنترل، 15 نفر) گمارش شدند. برای گردآوری داده ‏ها علاوه بر چک‏لیست اطلاعات جمعیت‏ شناختی، از پرسشنامه خودکارآمدی (موریس، 2001) و پرسشنامه مسئولیت ‏پذیری (لوئیس، 2001) استفاده شد. داده ‏ها با روش‏های آمار توصیفی و آنالیز کوواریانس با نرم ‏افزار آماری SPSS نسخه 26 تحلیل شد.

    یافته‏ ها:

     نتایج نشان داد که برنامه آموزش ذهن‏ آگاهی باعث افزایش نمره کل خودکارآمدی (515/89=F، 000/0=P و 547/0=η) و افزایش نمره کل مسئولیت‏پذیری (737/77=F، 000/0=P و 479/0=η) و هر یک از مولفه‏ های آن‏ها در افراد گروه آزمایش شده است، اما در میانگین نمرات این مولفه ‏ها در افراد گروه کنترل طی مراحل مختلف سنجش، تغییر معناداری از نظر آماری مشاهده نشد.

    نتیجه‏ گیری:

     با توجه به اثربخشی آموزش ذهن‏آگاهی، روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی می توانند از این رویکرد درمانی به منظور توانمندسازی روانشناختی و کاهش آسیب در دانش آموزان استفاده کنند.

    کلید واژگان: آموزش ذهن‏ آگاهی, خودکارآمدی, مسئولیت ‏پذیری, دانش ‏آموز
    Niloufar Parvaneh, Seyed Younes Mohammadi Yousefnejad *

    Introduction and goal: 

    In order to prevent academic and psycho-emotional problems in students, it is considered vital to identify related factors and educational-therapeutic measures. This research was designed and implemented with the aim of investigating the effectiveness of mindfulness training on self-efficacy and responsibility in primary school students.

    Research methodology

    The research was semi-experimental with a pre-test and post-test design with two experimental and control groups. The statistical population included all the students studying in the elementary school of Asaluyeh city in the academic year of 2023-2024, and the number of 30 subjects was selected by the available sampling method and randomly assigned to two equal groups (experiment, 15 people and control, 15 people) were assigned. In addition to the demographic information checklist, a self-efficacy questionnaire (Morris, 2001) and a responsibility questionnaire (Lewis, 2001) were used to collect data. The data were analyzed by descriptive statistics and covariance analysis with SPSS version 26 statistical software.

    Findings

    The results showed that the mindfulness training program increased the total score of self-efficacy (F=89.515, P=0.000 and η=0.547) and increased the total score of responsibility (F=77.737, P=0.000 and η=0.479) and each of their components was tested in the group, but no statistically significant change was observed in the average scores of these components in the control group during the different stages of the assessment.

    Conclusion

    Considering the effectiveness of mindfulness training, psychologists and mental health professionals can use this therapeutic approach for psychological empowerment and reducing harm in students.

    Keywords: Teaching Mindfulness, Self-Efficacy, Responsibility, Student
  • نیما حری*
    مقدمه و هدف

    با توجه به علاقه گسترده دانش‏آموزان به شبکه های اجتماعی و پیامدهای مثبت و منفی آن، بررسی عوامل روانشناختی مرتبط با اعتیاد به شبکه های اجتماعی اهمیت ویژه ای دارد. این پژوهش با هدف پیش‏بینی اعتیاد به شبکه ‏های اجتماعی مجازی براساس الکسی تایمیا و سبک‏های دلبستگی در دانش‏آموزان انجام شد.

    روش شناسی پژوهش: 

    پژوهش توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش‏ آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر تهران در سال 1403 بود، که با روش نمونه ‏گیری در دسترس تعداد 150 نفر انتخاب شدند. برای گردآوری داده‏ ها از ابزارهای خودگزارش‏دهی شامل پرسشنامه اعتیاد به شبکه‏ های اجتماعی مجازی (خواجه ‏احمدی و همکاران، 1395)، ناگویی هیجانی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994) و پرسشنامه سبک‏های دلبستگی (هازن و شاور، 1987) استفاده شد. تحلیل داده‏ها با روش‏های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با SPSS نسخه 26 انجام شد.

    یافته‏ ها:

     نتایج نشان داد که بین اعتیاد به شبکه‏های اجتماعی مجازی با الکسی تایمیا و مولفه‏های آن رابطه مثبت و معنادار بوده است الکسی تایمیا (682/0=R و 009/0=P). همچنین بین اعتیاد به شبکه‏ های اجتماعی مجازی با هر یک از سبک‏های دلبستگی به ترتیب دلبستگی ایمن منفی و معنادار (601/0-=R و 007/0=P)، و دلبستگی ناایمن اجتنابی (524/0=R و 008/0=P) و دوسوگرا نیز مثبت و معنادار بود (472/0=R و 015/0=P). تحلیل رگرسیون به شیوه همزمان نیز نشان داد که 31 درصد واریانس اعتیاد به فضای مجازی براساس متغیرهای پیش‏بین قابل تبیین بوده است.

    نتیجه ‏گیری:

     با توجه به نتایج پژوهش می‏توان به منظور کاهش اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی، با شناسایی عوامل مرتبط با این نوع از آسیب، الگویی مناسب برای تدوین و طراحی برنامه های پیشگیری طراحی و تدوین نمود.

    کلید واژگان: اعتیاد به شبکه‏ های اجتماعی مجازی, الکسی تایمیا, سبک‏های دلبستگی, دانش ‏آموز
    Nima Horri *

    Introduction and goal: 

    Considering the widespread interest of students in social networks and its positive and negative consequences, examining the psychological factors related to addiction to social networks is of particular importance. This research was conducted with the aim of predicting addiction to virtual social networks based on alexithymia and attachment styles in students.

    Research methodology

    Descriptive research was correlational. The statistical population included all the male students of the first secondary level in Tehran in 2024, who were selected by available sampling method, 150 people. To collect data from self-reporting tools, including virtual social network addiction questionnaire (Khaje Ahmadi et al., 2015), Toronto emotional ataxia (Bagbi et al., 1994) and attachment styles questionnaire (Hazen and Shaver, 1987) was used. Data analysis was done with descriptive statistics, Pearson correlation coefficient and multiple regression with SPSS version 26.

    Findings

    The results showed that there was a positive and significant relationship between addiction to virtual social networks and alexithymia and its components (R=0.682 and P=0.009). Also, between addiction to virtual social networks and each of the attachment styles, respectively, negative and significant secure attachment (R=-0.601 and P=0.007), and avoidant insecure attachment (R=0.524 and P=0.008) and ambivalent was also positive and significant (R=0.472 and P=0.015). Simultaneous regression analysis also showed that 31% of the variance of cyberspace addiction could be explained based on predictive variables.

    Conclusion

    According to the results of the research, in order to reduce the addiction to virtual social networks, by identifying the factors related to this type of harm, a suitable model can be designed and developed for the formulation and design of prevention programs.

    Keywords: Addiction To Virtual Social Networks, Alexithymia, Attachment Styles, Student
  • محمدرضا بحرانی*، مریم زارعی
    مقدمه و هدف

    در چند دهه گذشته روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی به اهمیت معنویت در بهداشت روانی-اجتماعی انسان توجه فزاینده‏ای داشته ‏اند. لذا این پژوهش با هدف تعیین رابطه سلامت معنوی با شفقت‏ورزی به خود و نشانگان پرخاشگری در دانشجویان انجام شد.

    روش شناسی پژوهش: 

    پژوهش توصیفی-مقطعی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه پیام‏نور واحد عسلویه در سال تحصیلی 1401-1400 بود، که با روش نمونه‏ گیری در دسترس تعداد 309 دانشجو انتخاب شد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه سلامت معنوی پولوتزین و الیسون (1982)، شفقت‏ورزی به خود نف (2003) و پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1993) استفاده شد. تحلیل داده ‏ها علاوه بر آمار توصیفی، با ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با SPSS-26 انجام شد.

    یافته ‏ها:

     یافته ‏ها نشان داد بین نمره کل شفقت‏ به خود (05/0<p و 33/0=β) و ابعاد آن شامل مهربانی با خود (05/0<p و 134/0=β)، ذهن ‏آگاهی (05/0<p و 157/0=β)، اشتراکات انسانی (05/0<p و 111/0=β)، با سلامت معنوی همبستگی مثبت و معنادار اما این رابطه بین ابعاد خودانتقادی (05/0<p و 132/0-=β)، انزوا (05/0<p و 098/0-=β) و همانندسازی افراطی (05/0<p و 124/0-=β) با سلامت معنوی در بین دانشجویان منفی و معنادار بوده است. همچنین بین نمره کل پرخاشگری (612/0-=r و 014/0>P) و ابعاد آن با سلامت معنوی نیز همبستگی معکوس و معنادار بود. تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که 28 درصد واریانس سلامت معنوی با توجه به متغیرهای پیش‏بین تبیین شده است.

    نتیجه‏ گیری:

     با توجه به یافته‏ ها می‏توان بیان کرد با برنامه‏ریزی در راستای ارتقای سلامت معنوی دانشجویان، آسیب‏پذیری روان‏شناختی را در آنان کاهش داد.

    کلید واژگان: پرخاشگری, شفقت به خود, سلامت معنوی, دانشجو
    Mohammadreza Bahrani *, Maryam Zarei

    Introduction and Goal:

     In the past few decades, psychologists and mental health specialists have paid increasing attention to the importance of spirituality in the psychosocial health of humans. Therefore, this research was conducted with the aim of determining the relationship between spiritual health and self-compassion and aggression symptoms in college students.

    Research Methodology

    The research was descriptive-cross-sectional and correlational. The statistical population of this research included all the students of Payam Noor University, Asalouye Branch in the academic year 2021-2022, which was selected by available sampling method, 309 students. To collect information, Polotzin and Ellison's spiritual health questionnaire (1982), Neff's (2003) self-compassion questionnaire, and Buss and Perry's (1993) aggression questionnaire were used. In addition to descriptive statistics, data analysis was performed with Pearson's correlation coefficient and multiple regression with SPSS-26.

    Findings

    The findings showed that there is a difference between the total score of self-compassion (p<0.05 and β=0.33) and its dimensions including self-kindness (p<0.05 and β=0.134), mindfulness (p<0.05 and β=0.157), human commonality (P<0.05 and β=0.111), with spiritual health has a positive and significant correlation, but this relationship between self-criticism dimensions (P<0.05 and β=-0.132 ), isolation (P<0.05 and β=-0.098) and extreme identification (P<0.05 and β=-0.124) were negative and significant with spiritual health among students. Also, there was an inverse and significant correlation between the total score of aggression (r=-0.612 and P<0.014) and its dimensions with spiritual health. Regression analysis also showed that 28% of the variance of spiritual health was explained according to predictor variables.

    Conclusion

    According to the findings, it can be said that by planning to improve the spiritual health of students, psychological vulnerability can be reduced in them.

    Keywords: Aggression, Self-Compassion, Spiritual Health, Student
  • مسعود باغبانی*، رامین حبیبی کلیبر، ابوالفضل فرید
    هدف

    پژوهش حاضر باهدف بررسی تجربه زیسته ی معلمان مدارس چندپایه روستایی از عوامل پرخاشگری دانش آموزان ابتدایی انجام گرفت.مطالعه حاضر از نوع کیفی و مبتنی بر رویکرد پدیدار شناسی بود.

    روش

    در این مطالعه 20 معلم دوره ابتدایی ازمدارس چند پایه روستایی که در سال 1402-1401 مشغول به تدریس بودند به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند.داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته گرداوری شد، وبرای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پدیدارشناسی اسمیت استفاده شد؛که طی آن 5 مضمون اصلی و 27مضمون فرعی از داده ها استخراج گردید.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که در تعریف پرخاشگری،مصادیق رفتار پرخاشگری و علت های زمینه ساز پرخاشگری با پیشینه همسویی وجود دارد،اما در رابطه با عملکرد معلمان در برابر پرخاشگری نتایج متفاتی دیده شد؛ معلمان بنا بر سبک شخصی قوانینی که در کلاس دایر می کنند از روش های مختلفی در برابر با پرخاشگری ، ازجمله صحبت کردن و موعظه، عصبانیت و نشان دادن خشم، تنبیه بدنی،ارجاع به مدیر مدرسه،به کارگیری تکنیک های اصلاح رفتار،ارجاع به مشاور،فراخواندن والدین به مدرسه،یادآوری قوانین انظباطی و استفاده ازمکانیزم نمره دهی،ایجاد یک فضای صمیمی استفاده می کردند.

    کلید واژگان: تجربه ی زیسته, پرخاشگری, دانش آموز
    Masoud Baghbani *, Ramin Habibikaleybar, Abolfazl Farid
    Purpose

    The present study was conducted with the aim of investigating the lived experience of rural multi-grade school teachers on the factors of aggression among primary school students. The present study was of a qualitative type and based on a phenomenological approach.

    Method

    In this study, 20 primary school teachers from multi-grade rural schools who were teaching in 1402-1401 were selected by purposive sampling method. The data was collected using semi-structured interviews, and for data analysis, Smith's phenomenological method was used, during which 5 main themes and 27 sub-themes were extracted from the data.

    Findings

    The findings showed that in the definition of aggression, examples of aggressive behavior and underlying causes of aggression are aligned with the background, but different results were seen in relation to teachers' performance against aggression; According to the personal style of the rules in the classroom, teachers use different methods against aggression, including talking and preaching, anger and showing anger, corporal punishment, referring to the school principal, applying behavior modification techniques, referring to The counselor used to call parents to school, remind them of disciplinary rules, and use the scoring mechanism to create a friendly atmosphere.

    Keywords: Lived Experience, Aggression, Student
  • فرزاد امیری، محمدرضا محمدی میرعزیزی *، علی قبادی

    پژوهش با هدف بررسی رابطه رشد یافتگی اجتماعی، اشتیاق تحصیلی و صفات شخصیت در دانش آموزان متوسطه اول و دوم شهر کرمانشاه اجرا شد. روش پژوهش حاضر، توصیفی- همبستگی بود. از بین تمام دانش آموزان مدارس شهر کرمانشاه در سال 1402-1403 تعداد 200 نفر از این دانش آموزان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها به پرسشنامه صفات سه گانه روشن شخصیت جانسون (2018) و پرسشنامه اشتیاق تحصیلی فردریکز و همکاران در سال (2004) و پرسشنامه های مقیاس اهداف پیشرفت اجتماعی نوجوانان ریان و شیم (2008) پاسخ دادند. فرضیه های تحقیق ار طریق آزمون از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و آزمون تی سوبل تحلیل شد. نتایج نشان داد اثر مستقیم رشدیافتگی اجتماعی و اجتناب از آشکارسازی رشدنایافتگی اجتماعی بر اشتیاق تحصیلی معنی دار نبود؛ اما اثر مستقیم رشدیافتگی اجتماعی بر اشتیاق تحصیلی مثبت و معنی دار است. همچنین نتایج نشان داد اثر مستقیم صفت شخصیت همدلی، صفت شخصیتی شفقت و صفت نوع دوستی بر اشتیاق تحصیلی معنی دار نیست. اثر مستقیم رشدیافتگی اجتماعی، بر صفت شخصیت همدلی، شفقت و نوع دوستی مثبت و معنادار است. اثر مستقیم رشد یافتگی اجتماعی بر صفت شخصیت همدلی منفی و معنی دار است. اما اثر مستقیم رشد یافتگی اجتماعی اجتناب از آشکارسازی رشدنایافتگی اجتماعی بر صفت شخصیت همدلی معنی دار نبود.

    کلید واژگان: رشد یافتگی اجتماعی, اشتیاق تحصیلی, صفات شخصیت و دانش آموز
    Farzad Amiri, Mohammadreza Mohammadi Mirazizi, Ali Ghobadi

    This study aimed to examine the relationship between social maturity, academic engagement, and personality traits in secondary school students in Kermanshah. The research method was descriptive-correlational. From all secondary school students in Kermanshah during the academic year 2023-2024, a total of 200 students were selected using convenience sampling. Participants completed the Johnson Triarchic Personality Questionnaire (Johnson, 2018), the Academic Engagement Questionnaire by Fredericks et al. (2004), and the Adolescent Social Achievement Goal Scale by Ryan and Shim (2008). The research hypotheses were analyzed using Pearson’s correlation coefficient, path analysis, and the Sobel test. Results showed that the direct effect of social maturity and avoidance of revealing social immaturity on academic engagement was not significant; however, the direct effect of social maturity on academic engagement was positive and significant. Additionally, findings revealed that the direct effect of the personality traits empathy, compassion, and altruism on academic engagement was not significant. The direct effect of social maturity on the personality traits of empathy, compassion, and altruism was positive and significant. The direct effect of social maturity on empathy as a personality trait was negative and significant. However, the direct effect of social maturity avoidance of revealing social immaturity on empathy as a personality trait was not significant.

    Keywords: Social Maturity, Academic Engagement, Personality Traits, Student
  • مینا فیاضی، شهرام رامشت، میثم صداقت زاده*
    هدف پژوهش حاضر بررسی شرایط و موانع پذیرش دعوت مربی توسط متربی، و ارائه راهکارهایی در جهت تحصیل شرایط و اجتناب از موانع دعوت مربی است. روش پژوهش کیفی تحلیلی می باشد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در اندیشه شهید مطهری شرایط پذیرش دعوت مربی، پاک بودن، زنده بودن به حیات فطری، و احساس مسئولیت داشتن متربی بوده و موانع عدم پذیرش آن شامل اثم قلب، زنگار قلب، مختوم شدن دل، از بین رفتن چشم بصیرت، ناشنوا شدن گوش دل، تحریف کتاب نفس، پیروی از عادات پدران و... است. همچنین برخی از راهکارهایی که به دست متربی، برای تحصیل شرایط و اجتناب از موانع صورت می گیرند، عبارتند از: اکتساب متعادل ایمان و عبادت، و تنطیم محبت و نفرت. آشنایی با این شرایط و موانع در فرایند تربیت و راه های برون رفت از آن ها، کمک شایانی به مربی و متربی در تربیت صحیح و همه جانبه خواهد کرد. درنتیجه، یافته های این پژوهش می تواند در دوره های تربیت مربی مورد استفاده قرار گیرد، تا مربیان با آگاهی هرچه تمام تر از شرایط و موانع فرایند تربیت، به این مهم بپردازند.
    کلید واژگان: مربی, متربی, تربیت, مرتضی مطهری
    Mina Fayazi, Shahram Ramesht, Meisam Sedaghatzadeh *
    The purpose of the present research is to review requirements and impediments to accepting teachers’ invitation by students, presenting some strategies to obtain those requirements and avoid impediments in this regard. The research method is qualitative analysis and the results indicate that in the ideas of Shahid Motahhari, requirements for accepting teachers’ invitation involve innocence, being alive with instinctive life, and teachers’ responsibility. On the other hand, the obstacles which lead to rejecting their invitation include heart’s wickedness, heart’s impurity, heart’s sealing, losing insight, heart’s ear becoming deaf, deviation of soul’s book, following ancestors’ habits and so on. Moreover, some strategies used by students to acquire requirements and avoid impediments include: balanced acquisition of faith and prayer, and equilibrium between affection and hatred. Familiarity with these conditions and obstacles in the process of education and finding solutions for them can immensely assist teachers and students in appropriate and comprehensive training. As a result, the research results can be used in teachers’ training courses so that they take important measures in this regard with full awareness of conditions and obstacles in the education process.
    Keywords: Teacher, student, Education, Mortezā Motahhari
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال