به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "community" در نشریات گروه "جغرافیا"

تکرار جستجوی کلیدواژه «community» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • محمد قدیمی*، بیژن رحمانی

    پژوهش درخصوص بافت های تاریخی در مرکز شهرها در دو دهه اخیر به صورت چشم گیری از نظر مدیران شهری و متخصصان افزایش پیدا کرده است. این روند، موجب شده است که رویکردهای نوینی در برنامه ریزی و توسعه این مناطق ارزشمند شهری ارائه که یکی از برجسته ترین آن ها رویکرد بازآفرینی است. مرور این پژوهش های عملی و نظری نشان می دهد در فرایند بازآفرینی محدوده های تاریخی و فرسوده شهرها غالب آنان صرفا به جنبه های عینی و کالبدی بدون توجه به ذهنیت شهروندان که برگرفته از هویت و فرهنگ آنان است توجه داشته اند. بر همین مبنا، پژوهش حاضر با هدف دستیابی به چگونگی درک شهروندان از فضاهای بازآفرینی شده تحت مفهومی به نام بازآفرینی ذهنی شکل گرفته است. در همین راستا، پس از تبیین مدل مفهومی پژوهش برپایه مرور ادبیات موضوع، پرسشنامه ای ساختار یافته طراحی و در بین شهروندان همدانی برای استخراج ذهنیت آنان از فضاهای بازآفرینی شده میدان مرکزی شهر همدان توزیع شد. سپس، داده ها با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری و در نرم افزار Smartpls مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل یافته ها نشان داد که دو عامل کالبد و اجتماع در سازوکاری طولی موجب بحرانی ترین اثرگذاری در ذهن شهروندان در راستای شکل گیری ذهنیت آنان از فضاهای بازآفرینی شده میدان مرکزی شهر همدان شده اند.
     
     

    کلید واژگان: بازآفرینی ذهنی, کالبد, اجتماع, ادراک, همدان.
    Mohammad Ghadimi *

    Research on the historical fabric of city centers has significantly increased among urban managers and specialists over the past two decades. This trend has led to the introduction of new approaches in the planning and development of these valuable urban areas, with one of the most prominent approaches being regeneration. A review of practical and theoretical studies shows that the process of regenerating historical and worn-out areas of cities often focuses solely on physical and objective aspects, neglecting the citizens’ subjective perceptions, which are rooted in their identity and culture. Accordingly, the present study aims to understand how citizens perceive regenerated spaces through a concept known as "mental regeneration." In this regard, after explaining the conceptual model of the research based on a literature review, a structured questionnaire was designed and distributed among the citizens of Hamadan to extract their perceptions of the regenerated central square of the city. The data were then analyzed using structural equation modeling in SmartPLS software. The results of the analysis indicated that two factors, physical environment and community, in a longitudinal mechanism, have had the most critical impact on the citizens’ perceptions in shaping their mental image of the regenerated spaces of the central square of Hamadan.

    Keywords: Mental Regeneration, Physical Environment, Community, Perception, Hamadan
  • حمید افشاری*، بهروز محمدی یگانه، حسین فراهانی، مهدی چراغی

    در اواخر قرن بیستم، بسیاری از برنامه ریزان اجتماعی - اقتصادی گردشگری را یکی از راهبردهای مطمئن با چشم انداز بسیار روشن به منظور توسعه روستاها، به ویژه در کشورهای درحال توسعه، معرفی کرده اند؛ اما موضوع اساسی این است که جامعه محلی از این گردشگری انتفاع محدودی دارد و مشارکت بسیار اندکی در این زمینه می کند؛ ازاین رو گردشگری اجتماع محور می تواند در کنار حفظ منابع طبیعی و فرهنگی، مردم روستایی را از گردشگری منتفع کند؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر، یافتن متغیرهای موثر در گردشگری جامعه محور در روستاهای هدف گردشگری استان مرکزی است. روش انجام این پژوهش کیفی بوده و با استفاده از روش تحلیل محتوا انجام شده و داده ها ازطریق نرم افزار مکس کیودا نسخه 20 تحلیل شده است. نتایج نشان می دهند که منشا عدم استقرار توسعه گردشگری اجتماع محور در محدوده مطالعه شده را عوامل مدیریتی   ساختاری، زیست محیطی، اجتماعی فرهنگی و اقتصادی تشکیل می دهند؛ اما مهم ترین عامل برای توسعه این فعالیت، مولفه های مدیریتی ساختاری است؛ زیرا با استفاده از مدیریت صحیح و اصولی می توان ازیک سو جامعه محلی را آموزش داد و برای پذیرش گردشگران مهیا ساخت و از سوی دیگر، با فراهم کردن زیرساخت ها (اقامتگاه ها، راه ها، رستوران ها، پارکینگ ها، فضاهای تفریحی و...) شرایط اساسی ورود گردشگران را فراهم کرد. سپس می توان با رعایت اصول زیست محیطی، پایداری اجتماعی فرهنگی و رشد اقتصادی، به توسعه گردشگری مبتنی بر جامعه در محدوده موردمطالعه کمک کرد.

    کلید واژگان: گردشگری اجتماع محور, جامعه محلی, استان مرکزی
    Hamid Afshari *, Behrouz Mohammadi Yeganeh, Hossein Farahani, Mehdi Cheraghi

    At the end of the 20th century, many socio-economic planners have introduced tourism as one of the reliable strategies with a very clear perspective for rural development, especially in developing countries. But the basic issue is that the local community has limited benefit from this tourism and has very little participation in this field. Therefore, community-based tourism can benefit rural people from tourism in addition to preserving natural and cultural resources. Thus, the aim of the present research is to find the variables affecting community-based tourism in the target villages of Markazi Province. The method of conducting this research was qualitative and was done using the content analysis method, and the data was analyzed using MAXQDA version 20 software. The results show that the source of non-establishment of community-based tourism development in the studied area is the management-structural, environmental, socio-cultural and economic factors. But the most important factor for the development of this activity is the managerial-structural components. Because by using correct and principled management, on one hand, the local community can be educated and prepared to receive tourists, and on the other hand, by providing infrastructure (such as residences, roads, restaurants, parking lots, recreational spaces, etc.) the basic conditions for entry It created tourists. Then it is possible to help the development of community-based tourism in the studied area by observing environmental principles, socio-cultural sustainability and economic growth.

    Keywords: Community, Based Tourism. Local Community. Markazi Province
  • سید محمد میرتقیان رودسری*
    مقدمه

     منابع و ظرفیت های فراوانی برای توسعه ی گردشگری عشایری در ایران وجود دارد که از نظر اجرایی و پژوهشی مغفول مانده است. علیرغم اهمیت مزیت رقابتی گردشگری عشایری، پیشینه ی پژوهشی متمرکز بر جایگاه آن در ادبیات گسترده ی گردشگری، ضعیف به نظر می رسد. . ضرورت بررسی روند پژوهش های علمی در هر حوزه ای از دانش، به دلیل اهمیت ارایه ی تصویر شفاف از سیر علمی این پژوهش ها و شناسایی شکاف های پژوهشی در آن حوزه از دانش می باشد.

    هدف پژوهش: 

     در همین راستا هدف پژوهش حاضر، توصیف و تحلیل محتوای پژوهش های ایرانی گردشگری عشایری است.

    روش شناسی تحقیق: 

     پژوهش حاضر از نظر هدف، از نوع توصیفی-اکتشافی، از نظر ماهیت داده ها، کیفی مبتنی بر داده های ثانویه ی آرشیوی، به لحاظ روش جمع آوری داده ها، کتابخانه ای آنلاین و از نظر تحلیل، کمی مبتنی بر تحلیل محتوای کمی می باشد. جامعه ی آماری پژوهش، شامل تمامی مقالات علمی و پایان نامه ها/رساله هایی می باشد (تمام شماری) که با محوریت گردشگری عشایری به چاپ رسیده و انجام شده اند. با دریافت فایل این مقالات و پایان نامه ها/رساله ها، بر اساس سیوال های پژوهش این اسناد با استفاده از نرم افزار SPSS22 تجزیه و نرم افزار مایکروسافت-اکسل 2016 ترکیب و تحلیل شدند.

    قلمرو جغرافیایی پژوهش: 

    پژوهش حاضر، قلمروی جغرافیایی خاصی ندارد و با رویکرد بررسی اسنادی-آرشیوی، تمام پژوهش ها در زمینه ی گردشگری عشایری را مدنظر قرار داده است.

    یافته ها و بحث:

      تعداد پژوهش های گردشگری عشایری 68 مورد است و سرآغاز آن مربوط به سال 1386 است. در سال 1400 و 1401، بیشترین تعداد آن منتشر شده اما در سال 1402 با کاهش چشمگیری روبرو شده است. 53% پژوهش ها در حوزه ی نشریات و پایان نامه ها/رساله های جغرافیایی منتشر شده اند. بیشترین تخصص دانشگاهی، ترکیبی (بین رشته ای) و جغرافیایی بوده است. بیشترین گرایش موضوعی مربوط به موضوعات برنامه ریزی، ظرفیت سنجی منابع در مناطق و جامعه ی عشایری و اثرات گردشگری عشایری، و بیشترین رویکردهای مطالعاتی مربوط به رویکرد علمی و دانش محور بوده است. گردشگری عشایری بیشتر با رویکردهای گردشگری طبیعی-فرهنگی، گردشگری روستایی و احداث اقامتگاه بومگردی در ارتباط است. ایلات قشقایی و بختیاری و استان های فارس، چهارمحال وبختیاری، بیشتر از سایرین در این پژوهش ها مدنظر قرار گرفتند. عمده ی پژوهش ها از روش کمی استفاده نموده اند. نقش تاثیرپذیر گردشگری عشایری پررنگ تر بوده و بیشتر از جنبه ی عرضه محوری، این پژوهش ها انجام شده است.

    نتایج

    به عنوان نتیجه گیری کلی، پژوهشگران این حوزه روند علمی و دانش محورشدن در پژوهش های گردشگری عشایری و به تبع آن سیاست گذاری و اجرای صحیح سیاست ها را در پیش گرفته اند، اما روند این پژوهش ها در سال 1402 دچار یک افول زودرس شده است. پیشنهادات کاربردی مبتنی بر یافته ها و نتایج در حد اقتباس پژوهشگران به منظور اصلاح رویکردهای قبلی و یا آغاز پژوهش های نوین در این حوزه ارایه گردید.

    کلید واژگان: پژوهش های گردشگری, عشایر کوچنده, قلمرو و جامعه ی عشایری, گردشگری عشایری, عشایر ایران
    Seyyed Mohammad Mirtaghian Rudsari *
    Introduction

    There are many resources and capacities for the development of nomadic tourism in Iran, which have been neglected in terms of implementation and research. The necessity of examining the process of scientific research in any field of knowledge is due to the importance of presenting a clear picture of the scientific course of these researches and identifying research gaps in that field of knowledge.Purpose of the research: The purpose of this research is to describe and analyze the content of Iranian nomadic tourism researches.

    Methodology

    The current research is descriptive-exploratory in terms of its purpose, in terms of the nature of the data, it is qualitative based on archival secondary data, and in terms of analysis, it is quantitative based on quantitative content analysis. The statistical population of the research includes all scientific articles and theses that have been published focusing on nomadic tourism. Upon receiving the files of these studies, they were combined and analyzed based on the research questions using SPSS22 and Microsoft-Excel 2016 software.Geographical area of research: The current research does not have a specific geographical area and with the approach of documentary-archival review, it has considered all the researches in the field of nomadic tourism.

    Results and discussion

    The number of nomadic tourism researches is 68, and its beginning dates back to 1386. In 1400 and 1401, the largest number of it was published, but in 1402, it faced a significant decrease. 53% of the researches have been published in the geographical field. The most academic specialization has been combined (interdisciplinary) and geographical.The most subject trends are related to planning issues, capacity measurement of resources in nomadic regions and communities, and the effects of nomadic tourism, and most study approaches are related to scientific and knowledge-oriented approaches. Nomadic tourism is more related to the approaches of natural-cultural tourism, rural tourism and the construction of eco-residence. Qashqai and Bakhtiari tribes and Fars and Chaharmahal and Bakhtiari provinces were considered more than others in these studies. Most of the researches have used the quantitative method. The impactful role of nomadic tourism has been more pronounced and these researches have been conducted mostly from the supply-side.

    Conclusion

    As a general conclusion, the researchers of this field have taken the scientific and knowledge-oriented process in nomadic tourism researches and as a result policy making and the correct implementation of policies, but the process of these researches has suffered a premature decline in 1402. Practical suggestions based on findings and results were presented to the extent of adaptation by researchers in order to modify previous approaches or start new researches in this field.

    Keywords: Tourism Research, Pastoral Nomad, Nomadic Territory, Community, Nomadic tourism, Iran’s Nomad
  • امیر رنجبری، مریم جعفری مهرآبادی*، اسماعیل آقایی زاده

    تعلق از موضاعات کلیدی مطالعات شهری می باشد. در نوسازی محلاتی که در محدوده مرکزی شهرها واقع شده اند، مشارکت ساکنان در نوسازی، عاملی اساسی بشمار می رود. تعلق زمینه ای را برای مشارکت فراهم می آورد. با توجه به رواج اقتصاد خدماتی و مصرف گرایی در شهرها، تعلق بیشتر بصورت نمادین و عملگرا جلوه می کند. بیشتر تحقیقات صورت گرفته در این زمینه نیز، ماهیت اجتماعی و عمل گرای تعلق را در فرایند تغییرات محلات مورد توجه قرار می دهند و از عاملیت انسانی و ذهنیت گرایی (حس مکان) در این مسیله غفلت می کنند. این پژوهش در پی پر کردن این شکاف و بررسی همبستگی بین این دو می باشد. به این ترتیب هدف این مقاله این است که نشان دهد با وجود تنوع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در محله تاکید صرف بر تعلق نمادین و عملگرا باعث بوجود آمدن جدایی گزینی اجتماعی می شود و حس مکان (بودن در مکان) این مسیله را تعدیل می کند و باعث انسجام بیشتر می شود. جامعه آماری پژوهش ساکنین محله باقرآباد شهر رشت می باشند که محدوده آن توسط طرح جامع رشت و سند توسعه محلات تعیین شده است. با استفاده از جدول مورگان 375 نفر با عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شدند. داده ها از طریق پیمایش و تکمیل پرسشنامه جمع آوری شده و با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق حاکی از این است که ارتباط معنی دار مثبت بین حس مکان و تعلق وجود دارد و حس مکان در سطح متوسط بر تعلق اثر می گذارد. احساسات شخصی افراد همواره در اعمال و رفتارهایی که بیانگر تعلقشان است تاثیر گذار است. این بدان معناست که احساس شخصی و صمیمانه فرد برای تعلق داشتن به یک مکان باید همیشه با گفتارها و اشکال مطالبات اجتماعی - مکانی مطابقت داشته باشد . همچنین نتایج تحقیق مشخص می کند که مهم ترین شاخص حس مکان احساس عمیق محله که 84 % از واریانس و مهمترین شاخص تعلق، تحقق نیاز ها که 64% از واریانس را تبیین می کند.

    کلید واژگان: تعلق, حس مکان, اجتماع, محله, محله باقرآباد شهر رشت
    Amir Ranjbari, Maryam Jafari Mehrabadi *, Esmaeil Aghaeizadeh

    Belonging is one of the key themes of urban studies. In the redevlopment of neighborhoods located in the Inner city, the participation of residents in redevlompment is a key factor. Belonging provides a platform for participation. Given the prevalence of Service industry and consumerism in cities, belonging is more symbolic and pragmatic. Most of the research in this field also pays attention to the social and pragmatic nature of belonging in the process of neighborhood change and neglects human agency and subjectivism (sense of place) in this issue. This study seeks to fill this gap and examine the correlation between the two. Thus, the purpose of this article is to show that despite the cultural, social and economic diversity in the neighborhoods, the mere emphasis on symbolic and pragmatic belonging causes social segregation and moderates the sense of place (being in place). And it makes for more coherence. The statistical population of the study is the residents of Bagherabad neighborhood of Rasht, the area of which is determined by the comprehensive plan of Rasht and the neighborhood development document. Using Morgan table, 375 people were selected as the study sample. Data were collected by surveying and completing a questionnaire and analyzed using descriptive and inferential statistics. The results indicate that there is a significant positive relationship between sense of place and belonging and sense of place affects belonging at a moderate level. Honestly' personal feelings are always influential in the actions and behaviors that express their belonging. This means that a person's personal and sincere feeling of belonging to a place must always be consistent with the words and forms of socio-spatial demands. The results also show that the most important indicator sense of place is the Neighbourhood sentiment, which is 84% of the variance, and the most important indicator of belonging is the Influence, which explains 64% of the variance.

    Keywords: Belonging, sense of place, Community, neighborhood, Bagherabad neighborhood of Rasht
  • رضا قادری*

    پیامدهای اقتصادی-اجتماعی ناشی ازخشک شدن دریاچه ارومیه یکی ازمهم ترین ابعادی است که مردم وسکونتگاه های دریاچه ارومیه یکی از ثروتمندترین پارک های ملی و جذاب ترین زیستگاه طبیعی حیوانات بوده است که در حال حاضر با بحران کمبود آب و خشک شدن روبرو است که در ابعاد مختلف در مناطق اطراف آن تبعات بسیاری داشته است. می توان گفت عواقب اقتصادی و اجتماعی ناشی ازخشک شدن یکی از مهمترین جنبه های تاثیر گذار بر مردم و شهرک های منطقه است.در واقع با خشک شدن دریاچه ارومیه و متعاقبا کاهش آن در درآمد،سرمایه گذاری و اشتغال،مشکلات اجتماعی دیگری از جمله مهاجرت مردم از منطقه و کاهش اسکان در منطقه،به ویژه مناطق روستایی که وجود دارد ، به وجودمی آید. به جنبه های اقتصادی و اجتماعی به شدت وابسته به محیط طبیعی است.و با توجه به اهمیت مناطق روستایی و اهمیت این مناطق و دستیابی به توسعه پایداراجتماعی اقتصادی اقتصادی روستایی ناشی از بحران های طبیعی ، بسیار مهم است. از این رو مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر خشک شدن دریاچه ارومیه بر توسعه اقتصادی - اجتماعی با مطالعه موردی روستای شمالی انزال انجام شد. در این مطالعه،جامعه آماری شامل کلیه ساکنان شمال انزال بود که 328 نفر از آنها با فرمول کوکران به عنوان جامعه آماری انتخاب و با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه محقق ساخته و آمار موجود در این زمینه است که روایی و پایایی پرسشنامه ارایه شده را می توان تایید کرد. سپس با استفاده از روش های آماری مستقل و تحلیل آماری با استفاده از پیرسون ، رگرسیون و فریدمن ، تاثیر خشک شدن دریاچه ارومیه بر توسعه اقتصادی و اقتصادی بررسی شده است. نتایج این تحقیق فرضیه های تحقیق را تایید می کند و تاثیر بسزایی در خشک شدن دریاچه ارومیه بر توسعه اقتصادی و اجتماعی دارد. در نتیجه ، برای کاهش بحران ناشی از این پدیده ، باید عوامل انسانی و طبیعی موثر در خشک شدن دریاچه ارومیه را کنترل و کاهش دهیم و برای درک عواقب این بحران ، باید بتوانیم راهکارهایی را برای کاهش این عواقب شناسایی کنیم مناطق آسیب دیده. تا تاثیر بگذارد

    کلید واژگان: دریاچه ارومیه, توسعه اقتصادی-اجتماعی, انزل شمالی
    Reza Ghaderi *

    Lake Urmia has been one of the richest national parks and the most attractive natural habitat for animals, which is currently facing a water shortage and drying crisis that has had many consequences in various dimensions in the surrounding area. It can be said that the socio-economic consequences of the drying is one of the most important aspects affecting the people and settlements of the region. Indeed, with the drying up of Lake Urmia and its subsequent decline in income, investment, and employment, there are other social problems, such as the migration of people from the region and the depletion of settlements in the region, particularly rural areas that are heavily dependent on the natural environment for socio-economic aspects. And given the importance of rural areas and the importance of these areas and the pursuit of sustainable socio-economic rural development caused by natural crises, it is very important. Therefore, the present study was conducted to investigate the effects of Lake Urmia drying on socio-economic development with a case study of North Anzal Village. In this study, the statistical population was all residents of North Anzal, 328 of whom were selected as the sample population by Cochran formula and selected by random sampling method. The tools used in this study include a researcher-made questionnaire and statistics available in the field that validity and reliability of the presented questionnaire can be confirmed. Then, based on documentary statistics and statistical analysis using Pearson, regression and Friedman methods, the effect of drying Lake Urmia on socioeconomic development is investigated. The results of this study confirm the research hypotheses and have a significant impact on the drying up of Lake Urmia on socio-economic development. Consequently, to reduce the crisis caused by this phenomenon, we must control and reduce the human and natural factors affecting the drying up of Lake Urmia, and to understand the consequences of this crisis, we must be able to identify strategies to mitigate these consequences in the areas affected. To make an impact.

    Keywords: Lake Urmia, development, Economy, Community, Village
  • ضیا حسین زاده*، سارا شکوه، محمدرضا مهربانی گلزار
    بام ها از گذشته در شهرهای ایرانی، به عنوان فضایی مهم که نقش های کارکردی و معنایی بی شماری داشته اند، عمل می کرده اند. با این وجود در زمان حاضر و در اکثر شهرهای ایرانی، این ظرفیت های قابل توجه، کاملا مغفول مانده است. از طرفی شهرهای ایرانی از گذشته به دلیل ویژگی های منحصربه فرد فضایی، اجتماعی، هویتی و فرهنگی، همواره مقصدهای جذابی برای گردشگران بوده اند. اما با ورود مدرنیسم و متعلقاتش به شهرهای ایرانی و ایجاد تغییرات اساسی در بافت آن ها، این شهرها بسیاری از جذابیت های خود را جهت جذب گردشگر، از دست داده اند. بام ها از جمله فضاهای کیفیت بخش به فضای شهرهای ایرانی بوده اند. لذا این مقاله بر آن است تا با بررسی فضای بام ساختمان ها به صورت ویژه، به این سوال پاسخ دهد که ظرفیت یا ظرفیت های موجود بر فضای بام ساختمان ها جهت توسعه و تقویت گردشگری در شهرهای ایرانی کدام است؟ در این راستا، پیشینه موجود در این زمینه و منابع کتابخانه ای، در کنار بررسی دیگر آثار و مستندات، از جمله سفرنامه ها، سینما و تصاویری از فضاهای شهری، موردبررسی قرار گرفته است. نتایج حاکی از آن است که با توجه به افزایش تعداد ساختمان های بلندمرتبه، به ویژه در کلان شهرهایی چون تهران، توجه دوباره به ظرفیت فضای بام این ساختمان ها، علاوه بر ارایه نظرگاه های مناسب به شهر، جهت درک بهتر تصویر شهر در ذهن بازدید کنندگان، به واسطه یکپارچگی فضایی و قرارگیری در ارتفاع، فرصت وقوع انواع رخدادها و ایجاد تعاملات اجتماعی، در ارتباط بی واسطه با طبیعت شهر را نیز به کاربران خود می دهند. این امر به نوبه خود علاوه بر ایجاد تصویر ماندگار از شهر مقصد، موجب ثبت خاطراتی گره خورده با عناصر طبیعی، انواع فعالیت ها و تعاملات اجتماعی در ذهن گردشگران خواهد شد. لذا به طور کلی، نقش های اصلی بام جهت توسعه گردشگری در شهرهای ایرانی را می توان در چهار عامل توسعه تعاملات اجتماعی، تقویت ارتباط گردشگران با طبیعت شهر مقصد، ایجاد تصویر ذهنی مناسب از شهر و افزایش کیفیت تجربه از فضای شهری بیان کرد.
    کلید واژگان: بام, تصویر ذهنی, گردشگری, شهر, اجتماع
    Ziya Hosseinzadeh *, Sara Shokouh, Mohammadreza Mehrabani Golzar
    From ancient times until now, roofs have been an important space in Iranian cities, with many functional and meaningful roles. However, nowadays, in most Iranian cities, these significant capacities have been completely neglected. On the other hand, Iranian cities have always been attractive destinations for tourists due to their unique spatial, social, identity, and cultural characteristics. But with the arrival of modernism and its belongings in Iranian cities and fundamental changes in their texture, these cities have lost many of their attractions to tourists. According to the authors of this article, roofs give quality to urban spaces. Therefore, by examining the roof space of buildings in a special way, this article aims to answer this question: How roof spaces can develop and strengthen tourism in Iranian cities? In this regard, the background of this field and library sources were examined. For this purpose, documents, including travelogues, cinema, and images of urban spaces were scrutinized. The results indicate that due to the increase in the number of high-rise buildings, especially in big cities like Tehran, paying attention to the capacity of the roof space of these buildings gives visitors better views of the city. Due to their spatial integrity and location at a height, they also allow their users to have all kinds of events and create social interactions in direct connection with the nature of the city. This, in turn, creates a lasting image of the destination city in the minds of tourists,                    tied to natural elements, various activities, and social interactions. Therefore, in general, the main roles of roofs for the development of tourism in Iranian cities can be expressed in the four factors of developing social interactions, strengthening the connection of tourists with the nature of the destination city, creating a suitable mental image of the city, and increasing the quality of the experience of the urban space.
    Keywords: roof, Mental image, Tourism, City, community
  • مریم روستا*، مهسا چیزفهم دانشمندیان

    این پژوهش در پی آن است که ضمن تدوین چارچوبی از شاخص های پایداری اجتماعی در بستر مطالعات شهری، وضعیت این شاخص ها را در سه پهنه فرمی با ویژگی های ریخت شناسی متفاوت، بررسی نماید.سه محله «اسحاق بیگ»، «قاآنی» و «کوی پزشکان» در سه بافت قدیم، میانی و جدید شهر شیراز انتخاب شده و با روش پیمایش کمی و به کمک پرسشنامه (450 نمونه) به ارزیابی ابعاد و شاخص های پایداری اجتماعی در این سه محله پرداخته شده است. در این پرسشنامه 6 عامل از عوامل پایداری اجتماعی در قالب 19 شاخص مورد ارزیابی قرار گرفته اند. داده های حاصل با «آزمون تی تک نمونه» و «آزمون واریانس» و «آزمون توکی» در محیط نرم افزار SPSS تحلیل شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد سطح دو عامل «تعاملات اجتماعی» و «مشارکت اجتماعی» در محله تاریخی و ارگانیک اسحاق بیگ بیشتر از دو محله دیگر است. اما چهار عامل «حس امنیت»، «عدالت اجتماعی»، «روح اجتماعی محله» و «سکونت خوب»، در بافت جدید و مرتفع محله پزشکان بیشتر از دو محله دیگر بوده است. نتایج حاصل از برآیند عوامل نشان می دهد که در بافت های فشرده، ارگانیک و تاریخی، فرصت های تعامل و مشارکت اجتماعی فراهم تر است اما در بافت های جدید شهری، رضایت از سکونت، امنیت و عدالت اجتماعی وضعیت بهتری دارد.

    کلید واژگان: پایداری اجتماعی, اجتماع محلی, بافت شهری, فرم شهری, شیراز
    Maryam Roosta *, Mahsa Chizfahm Daneshmandian
    Introduction

    This research looks at the issue of "social sustainability" from the origin of urban development and at the scale of "neighborhood" and tries to compare the indicators of social sustainability in different urban areas. The most important question posed in this research is  that; What are the indicators of social sustainability in urban neighborhoods with different forms? In the following, during the research process, we try to answer this question and achieve the goals of the research.

    Methodology

    The present research is practical in terms of its purpose and has used a quantitative approach and a comparative study with the help of survey and questionnaire tools to achieve its goals. The studied samples are three neighborhoods "Doctors' Cove", "Qaani" and "Ishaq Beyk", which are located in the new, middle and old contexts of Shiraz city, respectively. In order to conduct the survey, a questionnaire was developed based on the theoretical framework of the research, whose indicators can be seen in Table No. 2. In this selection, an attempt was made to select the most frequent and appropriate indicators according to the conditions of the investigated areas. For each index, two to three items were set and the survey was conducted in the months of October and November 2018 in the number of 150 people and a total of 450 people in each neighborhood. In the survey and sampling process, for each urban block, according to the area, the share of the desired questionnaire was determined and distributed and collected in the same proportion. In order to ensure the validity of the questionnaire, three professors of urban planning reviewed the questionnaire and compared it with the investigated indicators, and their opinions were applied in editing the questionnaire. In order to measure the reliability of the questionnaire, with the help of a pre-test with 30 samples, Cronbach's alpha test was used, and the result of this test was 0.846, confirming the reliability of the questionnaire. The data obtained from the questionnaire after being entered into SPSS software have been analyzed with the help of t-test and one-way variance statistical tests.

    Results and Discussion

    The findings from the data at this stage show that the level of "social interactions" in Ishaqbek neighborhood is higher than the other two neighborhoods. This neighborhood also has a higher level of social participation according to statistical findings. It seems that the  organic texture and the age of residence in the neighborhood have had an impact on the promotion of these two factors of social stability. On the other hand, according to the findings of this survey, this neighborhood does not have a good situation in terms of "security".Doctors neighborhood has the highest level of security among the three neighborhoods. Also, the situation of "social justice" and especially the fair access to services in Doctors' Coy is better than the other two neighborhoods. In the case of the "spirit of the local - community" factor, even though the doctors have a higher level, there is no significant difference in the statistical findings between the three areas. The "good residence" factor, which indicates stability and residential satisfaction, is higher in the doctors' neighborhood than in the two neighborhoods of Qaani and Ishaq Beyk. In total, the result and the average of the factors obtained from the descriptive findings show that Doctors' Quarter has a higher level of social sustainability factors than the other two neighborhoods. Picture number 2 also compares social sustainability factors in three neighborhoods in the form of a diagram. In the graph (number 2), the average factors affecting social sustainability are shown separately by locality. in four factors; "Sense of security", "social justice", "local community spirit" and "good living", doctors' coy was significantly better than the other two neighborhoods. In the two factors of "social participation" and "social interactions", the condition of Ishaq Beyg and then Qaani is better than that of doctors.

    Conclusion

    The results of the data analysis in this research show that more compact and organic structures, with a long history of construction and a longer history of residence and a higher population density, have better opportunities for friendship and communication with neighbors in the form of "social interactions" as well as the desire to participate in local events. And it provides the desire to solve neighborhood problems in the form of "social participation" factor. The presence of traditional cooperative groups such as religious groups or ethnic groups as well as uses such as mosques and hosseiniyehs in these neighborhoods leads to the improvement of both indicators of interactions and social participation. But the wear and tear of these tissues and the lack of variety of urban uses have challenged the feeling of security at different hours of the day and night. Also, the establishment of extra-local services in some of these contexts and the low level of local services in them has reduced access to services. The problem of access to public transportation has also fueled this issue and has overall reduced the index of "social justice" in these neighborhoods. In addition to that, the feeling of satisfaction with life in these neighborhoods has declined due to livelihood and economic problems and "good living" which is one of the effective factors in promoting social stability has decreased in this category of tissues. The establishment of local uses and night uses, as well as the expansion of public transportation, can improve the access situation and "social justice", and also improve the feeling of security in these contexts. Also, improving the physical condition of housing and establishing open and leisure spaces in these contexts can also increase residential satisfaction and improve the "good residence" factor, as well as improve the sense of belonging to the neighborhood and the "spirit of the local community" factor, and in general, improve social sustainability in these tissues help a lot.

    Keywords: Social Sustainability, Community, Urban Fabrics, Shiraz
  • سعید حسین آبادی*، الهه الهیان کیکانلو
    احساس امنیت در فضاهای شهری یکی از مهمترین نیازهای شهروندان و از شاخصهای مهم کیفیت زندگی شهری است که تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد. یکی از این عوامل، حس اجتماع محلی است . در این تحقیق رابطه بین حس اجتماع و احساس امنیت در محلات شهر آشخانه مد نظر است.حس اجتماع در این پژوهش شامل 4 مولفه عضویت(تعلق)، تامین نیازها، پیوند عاطفی مشترک و حس تاثیرگذاری می باشد و منظور از احساس امنیت، ارزیابی افراد از امنیت محله شان است. این پژوهش، از نوع پیمایشی است که طی آن از پرسشنامه برای گردآوری داده ها استفاده شده است. جامعه آماری شهروندان بالای 15 سال شهر آشخانه ، حجم نمونه 377 نفر و روش نمونه گیری تصادفی ساده است.برای تحلیل داده ها نیز از روشT تک نمونه ای ،همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شده است. طبق یافته های این پژوهش میزان حس امنیت و حس اجتماع در محلات شهر آشخانه به ترتیب با میانگین 7/3 و 52/3 بالاتر از حد متوسط است. همچنین با توجه به ضریب همبستگی 45/0 در سطح معناداری کمتر از آلفای 01/0 می توان گفت بین حس اجتماع و احساس امنیت ساکنان شهر آشخانه رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و میزان شدت همبستگی در حد متوسط است. نتایج رگرسیون چندگانه نیز بیان می کند که از بین شاخصهای حس اجتماع، به ترتیب دو شاخص تامین نیازها و پیوند عاطفی مشترک بیشترین تاثیر را بر احساس امنیت شهروندان دارد.
    کلید واژگان: اجتماع محلی, حس اجتماع, احساس امنیت, آشخانه
    Saeed Hossein Abadi *, Elahe Elahian Keykanlou
    Feelings of security is one of the most important needs of citizens and one of the indicators of urban quality of life that is influenced by several factors. One of these factors is sense of community.In this research, the relationship between the sense of community and the security feeling of the citizens of Ashkhaneh is considered. In this research ,sense of community includes 4 components of membership (belonging), fulfillment of needs, shared emotional connection and sense of influence, and the sense of security is people's evaluation of the security of their neighborhood.This research is a survey research and a questionnaire was used to collect data.. The statistical population is citizens over 15 years of age in Ashkhaneh city . The sample size is 377 people and the sampling method is random simple.The data analysis method is one-sample t-test , Pearson correlation and multiple regression analysis.According to the findings of this research, the mean of feeling of security and sense of community in the neighborhoods of Ashkhaneh city are 3.7 and 3.52, respectively, that are higher than the average.Also, according to the correlation coefficient of 0.45 at a significance level of P-value<0.1 it can be said that there is a significant and positive relationship between the sense of community and the sense of security of the residents of Ashkhaneh city, and the intensity of the correlation is moderate.The results of multiple regression also show that among the indicators of community sense, the two indicators of fulfillment of needs and shared emotional connection, respectively, have the greatest impact on citizens' sense of security.
    Keywords: community, sense of community, feeling of security, Ashkhaneh city
  • منوچهر جهانیان*

    صنعت گردشگری به‎عنوان یکی از بزرگترین صنایع خدماتی در دنیا مطرح است که از آن به‎ عنوان صادرات نامریی نام می‎برند. اثرات آن درحوزه‎ های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی در مناطق مختلف کاملا مشهود است. در میان گونه های گردشگری، گردشگری مذهبی یکی از رایج ترین نوع گردشگری است و از مهمترین انگیزه های گردشگران به شمار می رود. گردشگری مذهبی مانند پدیده ای اجتماعی، ناشی از کنش متقابل میان گردشگران و جوامع محلی است و این ارتباط و کنش متقابل، نقش تعیین‎ کننده ای در ابعاد فرهنگی و اجتماعی جوامع میزبان و محلی دارد. گردشگری مذهبی وسیله ای است که افراد را با مذاهب و فرهنگ های متفاوت به یکدیگر پیوند می دهد. پژوهش حاضر بر آن است، با رویکردی تحلیلی- توصیفی و همچنین با استفاده از پرسش نامه به بررسی جایگاه جاذبه های گردشگری و اثرات آن بر ابعاد فرهنگی و اجتماعی منطقه بپردازد. جامعه آماری پژوهش اهالی منطقه، گردشگران، کارشناسان و مدیران شهرری با حجم نمونه 100 نفر هستند. برای جمع‎آوری داده‎ها و توزیع پرسش نامه از روش تصادفی وتحلیل داده‎ ها از نرم افزار SPSS استفاده شده است. نتایج حاصله نشان داد که بین جاذبه های گردشگری مذهبی و اثرات آن بر ابعاد اجتماعی و فرهنگی ارتباط معناداری وجود دارد.

    کلید واژگان: گردشگری مذهبی, فرهنگ, اجتماع
    Manouchehr Jahanian *

    The tourism industry is one of the largest service industries in the world, which is called ‘invisible exports’. Its economic, social, cultural, and even political effects are evident in different regions. Religious tourism is one of the most common types of tourism and is one of the most important motivations for tourists. As a social phenomenon, religious tourism arises from the interaction between tourists and local communities. These interactions play a decisive role in the local communities’ cultural and social dimensions. Religious tourism is a means of connecting people with different religions and cultures. The present study was an attempt to investigate the position of tourist attractions and their effects on the cultural and social dimensions of the region. This study used an analytical-descriptive approach and questionnaire. The sample size was 100 and comprised of the region’s residents, tourists, experts, and city managers, who were selected through a random sampling technique. The data was gathered through questionnaires and analyzed using SPSS software. The results showed a significant relationship between religious tourism attractions and their effects on social and cultural dimensions.

    Keywords: religious tourism, culture, community
  • محمد سلیمانی مهرنجانی*، علی شماعی، طاهر پریزادی، مظهر احمدی
    تبیین موضوع

    محله به عنوان پدیده ای «فضامند» و تاریخی به طورمعمول، دارای دو بعد بوده است: یکی قلمرو صریح یا ضمنی و  دیگری یک «گروه اجتماعی خاص» که از نظر ویژگی های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از همگونی نسبی برخوردار بوده است. اما با ظهور عصر مدرن واگرایی بین دو بعد پیش گفته آغاز گردید و به مرور زمان در قالب عدم انطباق فضایی محله و اجتماع محلی به ویژه در مادرشهرها در ادبیات شهرشناسی مطرح شد. تبیین فرآیند این واگرایی و تاثیر شهرگرایی در آن در مقیاس محله های مادرشهر تهران مساله اصلی مقاله حاضر بوده است.

    روش

    این پژوهش از نوع پیمایشی- تحلیلی و شیو ه گردآوری داده ها، اسنادی- میدانی بوده است. جامعه آماری محله های مادرشهر تهران بوده که بر مبنای یک گونه بندی از محله های تهران، پنج محله با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش کمی و آماری، شامل آزمون تی تک نمونه ای، آزمون آنوای یک طرفه، آزمون تعقیبی توکی و رگرسیون چند متغیره بهره گرفته شده است و یافته های مربوط در چارچوب نظریه هدایت گر پژوهش تجزیه و تحلیل شده است.

    یافته‎ ها

    نتایج نشان داد که به رغم تحولات ناشی از نوگرایی، کماکان می توان طیفی از محلات را نسبت به ویژگی های اجتماع محلی در مادرشهر تهران تشخیص داد. در حالت کلی، سطح هویت محله ای در محله های نمونه تهران نسبتا بالا بوده است؛ لیکن این وضعیت، سبب شکل گیری و بهبود تعاملات و همبستگی اجتماعی درونی ساکنین آن ها نشده است. همچنین نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره نشان داد تمامی شاخص های شهرگرایی به عنوان متغیر مستقل دارای روابط معنی دار و اثرات منفی بر ویژگی های اجتماع محلی در محله های نمونه بوده اند.

    نتایج

    هرچند یافته های این مقاله حاکی از وجود زمینه ها و سرمایه های اجتماع محلی در محله های نمونه تهران است؛  لیکن، بر اساس ایده بنیادی پژوهش، باید توجه داشت که ارتقاء و تقویت انطباق فضایی اجتماع محلی و محله، شرط اساسی ایجاد، بهبود و بازآفرینی محله های موجود در چارچوب گفتمان مادرشهری نوین و شهرگرایی مقیاس مادرشهر تهران است.

    کلید واژگان: شهرگرایی, محله, اجتماع محلی, مادرشهر نوین, تهران
    Mohamad Soleimani Meranjani *, Ali Shamai, Taher Parizadi, Mazhar Ahmadi
    Objective

    Neighborhood as a "spatial" and historical phenomenon has usually had two dimensions: explicit or implicit territory, and the other is a "special social group".Spatial matching of neighborhood and the local community, especially in metropolitan areas, was discussed in the urban literature. Explaining the process of this divergence and the impact of urbanism on it in the scale of Tehran metropolitan neighborhoods has been the main issue of this article.

    Methods

    This research was of the survey-analytical type, and the method of data collection was documentary-field. The statistical population is Tehran's metropolitan neighborhoods that, based on a classification, five neighborhoods have been selected by purposive sampling. Quantitative and statistical methods including one-sample t-test, one-way ANOVA, Tukey post hoc test, and multivariate regression were used to analyze the data.

    Results

    The results showed that despite the changes caused by modernity, it is still possible to distinguish a range of neighborhoods from the community's characteristics in the metropolis of Tehran. The level of neighborhood identity in Tehran's sample neighborhoods has been relatively high; however, this situation has not led to the formation and improvement of their residents' interactions and internal social solidarity. The results also showed that all indicators of urbanism as an independent variable had significant relationships and negative effects on the community's characteristics in the sample neighborhoods.

    Conclusion

    However, the findings of this article indicate the existence of fields and capital of the community in the sample neighborhoods of Tehran; However, based on the basic idea of the research, it should be noted that promoting and strengthening the spatial matching of community and neighborhood is the basic condition for creating, improving and recreating existing neighborhoods within the framework of modern metropolitan discourse and urbanism of Tehran metropolitan scale.

    Keywords: Urbanism, Neighborhood, community, Modern Metropolis, Tehran
  • مظهر احمدی*، محمد سلیمانی، علی شماعی، طاهر پریزادی

    محله به عنوان پدیده ای «فضامند» هم دارای حدومرز صریح و ضمنی و هم به عنوان یک «گروه اجتماعی» دارای همگونی در ویژگی های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ساکنان خود است. برخلاف دوران ماقبل مدرن، با ظهور عصر مدرن واگرایی بین دو مفهوم «محله» و «اجتماع محلی» آغازشده و به مرورزمان به ویژه در شهرهای بزرگ بیشتر شد. شهرگرایی و سبک زندگی مادرشهری ازجمله عوامل تاثیرگذار بر این جریان بوده است. پژوهش حاضر باهدف شناخت میزان انطباق محله با کیفیت های اجتماع محلی در مقیاس مادرشهری انجام گرفته است. این پژوهش ضمن تاکید بر جنبه کاربردی بودن آن، با فن پیمایشی و به روش توصیفی - تحلیلی انجام گرفته است. شیو ه ی گردآوری داده ها اسنادی- میدانی بوده است. جامعه ی آماری ساکنین محله ی شمیران نو مادرشهر تهران بوده است. برای تجزیه وتحلیل داده های گردآوری شده از روش های کیفی و کمی، شامل آزمون تی تک نمونه ی و رگرسیون چند متغیره بهره گرفته شده است. نتیجه ی آزمون های تجربی نشان داد که میزان انطباق قلمرو فیزیکی محله ی شمیران نو با ویژگی های اجتماع محلی در حد متوسطی ارزیابی شده است. سطح هویت محله ای در محله ی شمیران نو متوسط و رو به بالا بوده است؛ لیکن این وضعیت، سبب شکل گیری و بهبود تعاملات و همبستگی اجتماعی درونی ساکنین محله نشده است. به گونه ای که سطح همبستگی اجتماعی در میان ساکنین محله پایین تر از حد متوسط بوده است. نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره نیز نشان داد تمامی اغلب شاخص-های شهرگرایی به عنوان متغیر مستقل دارای روابط و تاثیرات منفی بر مولفه های اجتماع محلی بوده اند.

    کلید واژگان: محله, اجتماع محلی, شهرگرایی, مادرشهر تهران, شمیران نو
    Mazhar Ahmadi *, Mohammad Soleimani, Ali Shamai, Taher Parizadi

    The neighborhood as a "spatial" phenomenon has both explicit and implicit boundaries and as a "social group" has homogeneity in the social, economic and cultural characteristics of its inhabitants. Unlike the pre-modern era, with the advent of the modern age, the divergence between the two concepts of "neighborhood" and "local community" began and increased over time, especially in large cities. Urbanism and the mother city lifestyle have been among the factors influencing this trend This research, while emphasizing its applicability, has been done by survey technique and descriptive-analytical method. The method of data collection was documentary-field. The statistical population was the residents of Shemiran No neighborhood of Madarshahr, Tehran. Qualitative and quantitative methods including one-sample t-test and multivariate regression were used to analyze the collected data. The results of experimental tests showed that the degree of adaptation of the physical territory of Shemiran No neighborhood to the characteristics of the local community has been assessed as moderate, so that the level of neighborhood identity in Shemiran No neighborhood has been moderate and high; However, this situation has not led to the formation and improvement of interactions and internal social solidarity of neighborhood residents. So that the level of social solidarity among the residents of the neighborhood has been below average. The results of multivariate regression test also showed that all most of the indicators of urbanism as an independent variable have negative relationships and effects on the components of local community.

    Keywords: Neighborhood, community, Urbanism, Metropolis, Tehran
  • محسن کاملی، حمیدرضا عظمتی*

    رفتارهای انسانی و فعالیت های افراد در فضاهای شهری ایجاد شده و روابط فرهنگی و اجتماعی نیز در این فضاها شکل می گیرد. با توجه به اینکه منشا اصلی ناامنی شهروندان ریشه در درون شهرها داشته و عوامل مهمی هم چون فرم کالبدی شهر، بناهای شهری و شکل ساختمان ها در این امر دخیل هستند هدف از تحقیق، سنجش میزان تاثیر حس تعلق به مکان در افزایش سطح امنیت اجتماعی شهروندان شهر قم می باشد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی کمی می باشد. جامعه آماری تحقیق شهر قم بوده و به جهت جمع آوری حاصل از مطالعات میدانی از فن پرسشنامه به تعداد 384 عدد استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که روابط و چیدمان های فضایی در فضای محله با نظارت و نابهنجاری های اجتماعی به همراه محیط فیزیکی و کالبدی دارای همبستگی  مستقیم و معنادار می باشد. هم چنین نوع فرم و اندازه فضا که دیگر مولفه حس تعلق به مکان محسوب می گردد با نابهنجاری اجتماعی و آزادی حرکت نیز دارای همبستگی مستقیم و معنادار است. بافت و تزیینات فضای محله ها نیز با محیط فیزیکی و کالبدی دارای همبستگی بوده و در میان آنان بیشترین همبستگی در بین ابعاد حس تعلق به مکان و امنیت اجتماعی مربوط به مولفه آزادی حرکت با نوع فرم و اندازه فضا به مقدار 0.980 می باشد.

    کلید واژگان: امنیت, جامعه, حس تعلق, اجتماع
    Mohsen Kameli, Hamidreza Azemati*

    Human behaviors and activities of individuals are created in urban spaces, and cultural and social relationships are formed in these spaces. Considering the main source of insecurity among citizens in the cities and the important factors such as the physical form of the city, urban structures and the shape of buildings in this case, the purpose of the study is to measure the effect of the sense of belonging to the place in increasing the level of social security of citizens City of Qom. The research method is descriptive-analytic, and the questionnaire has been used to collect the field studies. The results of the research indicate that spatial relationships and spatial arrangements in the neighborhood environment with the control and social abnormalities along with the physical and physical environment have a significant correlation. Similarly, the type of form and the size of space, which is another component of the sense of belonging to the place, has a solidarity with social abnormalities and freedom of movement. The texture and decorations of the neighborhood space have a correlation with physical and physical environment. Among them, the most correlation between dimensions of sense of belonging to place and social security is related to the freedom of movement component with the form type and space size of 0.980.

    Keywords: Security, society, sense of belonging, community
  • مهدی حسام *، حمیدرضا باغیانی
    یکی از راهبردهایی که امروزه در بسیاری از کشورهای جهان به منظور رشد و توسعه مناطق روستایی به آن توجه می شود، توسعه و گسترش گردشگری در این نواحی است. در این میان گردشگری جامعه محور از دهه 1970 مطرح گردید که متضمن سطح بالای مشارکت جوامع با توجه به پایداری در فرآیند توسعه و برنامه ریزی گردشگری است. گردشگری جامعه محور در جستجوی ایجاد منافع اقتصادی برای جامعه ی محلی، حفاظت از منابع طبیعی و فرهنگ محلی، بهبود کیفیت زندگی و توانمندسازی جامعه محلی به منظور رفع نیازهای نسل های حال و آینده است. در این مقاله دهستان گوراب پس در استان گیلان با توجه به رونق و توسعه گردشگری در این منطقه انتخاب گردیده است تا اثرات گردشگری بر جامعه محلی مورد سنجش قرار گرفته و مشخص شود که تا چه حد توسعه ی گردشگری و اثرات آن منجر به افزایش مشارکت جامعه ی محلی در فعالیت های گردشگری شده است. روش تحقیق به صورت توصیفی – تحلیلی و ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه بوده و تعداد این پرسشنامه ها از طریق فرمول کوکران 314 نفر تعیین گردید. تحلیل نتایج با استفاده از آزمون تحلیل عاملی نشان می دهد که در بین عوامل گردشگری روستایی جامعه محور، عامل اقتصادی با 137/19 و جامعه ی محلی و حفظ منابع با 283/16 بهترین وضعیت و عامل مشارکت با 786/9 بدترین وضعیت را داشته است.
    کلید واژگان: گردشگری, گردشگری روستایی, گردشگری جامعه محور, جامعه محلی, دهستان گوراب پس
    Mehdi Hesam*, Hamidreza Baghiani
    the expansion and development of tourism in rural areas is one of the current strategies considered by many countries for the development of rural areas. The community-based tourism was introduced in the 1970s, which guarantees a high level of community participation in development and planning with regard to the sustainability of tourism. Community-based tourism in search of economic benefits for the local community, local protection of natural and cultural resources, improve the quality of life and empowering the local community to meet the needs of present and future generations. In this article Gurab Pas District in the Province of Guilan have been selected, according to the prosperity and development of tourism in this area, the effects of tourism on the local community has been measured and Determine the extent to which tourism development and its effects leads to increased local community involvement in tourism activities. The research method is descriptive - analytical and data collection tool was questionnaire and number of questionnaire was determined through Cochran of 314 people. Analysis of the results using Factor analysis shows that among the factors for community-based rural tourism, Economic factors with 19/137 and 16/283 local community and conserving the best and the worst is operating in partnership with 9/786.
    Keywords: Tourism, rural tourism, community-based tourism, community, Gurab Pas villages
  • علی اکبر امین بیدختی، سکینه جعفری، مهدیه سلطانی نژاد*
    هدف این پژوهش، نقش میانجی مدیریت و برنامه ریزی در رابطه بین نقش منابع، جامعه و گردشگری با توسعه ی پایدار اکوتوریسم در منطقه دره راگه شهرستان رفسنجان است.
    روش تحقیق از نوع توصیفی- همبستگی بوده است. شرکت کنندگان 252 نفر از گردشگران ورودی به دره راگه بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. همه آنها مقیاس های، نقش منابع، جامعه، گردشگری مدیریت و برنامه ریزی و توسعه ی پایدار اکوتوریسم را تکمیل کردند. داده ها در این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS و Lisrel تحلیل شدند.
    یافته های پژوهش حاکی از این است که، نقش منابع بر توسعه ی پایدار اکوتوریسم اثر مستقیم دارد. نقش منابع با میانجی گری مدیریت و برنامه ریزی بر توسعه ی پایدار اکوتوریسم اثر غیرمستقیم دارد. نقش جامعه بر توسعه ی پایدار اکوتوریسم اثر مستقیم ندارد، اما با میانجی گری مدیریت و برنامه ریزی اثر غیرمستقیمی بر توسعه ی پایدار اکوتوریسم دارد. نقش گردشگری هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم با میانجی گری مدیریت و برنامه ریزی بر توسعه ی پایدار اکوتوریسم اثر معناداری دارد. همچنین، مدیریت و برنامه ریزی بر توسعه ی پایدار اکوتوریسم اثر مستقیم و معناداری ایفا می کند.
    نقش منابع و گردشگری می توانند بطور مستقیم و غیرمستقیم توسعه ی پایدار اکوتوریسم را تحت تاثیر قرار دهند. اما نقش جامعه فقط بطور غیرمستقیم توسعه ی پایدار اکوتوریسم را تحت تاثیر قرار می دهد.
    کلید واژگان: توسعه ی پایدار اکوتوریسم, منابع, جامعه, گردشگری, مدیریت و برنامه ریزی
    Aliakbar Aminbeidokhti, Sakineh Jafari, Mahdeieh Soltany Nezhad *
    The aim of this study is, the study of role of Mediator Management and Planning in the Relations between the role of Resources, Community and Tourism with Sustainable Eco-tourism Development in Darre Rageh of Rafsanjan town.
    The method of the research is descriptive - correlation method. Participants were 252 people of tourists entered in to Rageh canyon which selected by using available sampling method. All of them completed the scales of the role of sustainable eco-tourism development, community, resource, tourism, management & planning. In this research, the data analyzed with SPSS & Lisrel software.
    The results of the study indicate that resource has the role of resources has a direct effect on sustainable eco-tourism development. The role of resources with mediation of management & planning has indirect effect on sustainable eco-tourism development, But with mediation of management & planning has an indirect impact on the sustainable eco-tourism development. Tourism has a significant effect on sustainable
    eco-tourism development both directly & indirectly with intermediation management & planning. Also, management & planning perform a direct & significant effect on sustainable eco-tourism development.
    Resource & tourism role can impact directly and indirectly on sustainable eco-tourism development. But, the community has only an indirect impact on sustainable eco-tourism development. Applied implications of results were discussed.
    Keywords: Sustainable eco-tourism development, Resource, Community, Tourism, Management, planning
  • جمیله توکلی نیا، فرانک سعیدی فرد*، نوبخت سبحانی
    محله ها به عنوان یکی از عناصر اصلی مدیریت شهری و نمادی از یک شهر سنتی اسلامی از گذشته تا امروز موردتوجه برنامه ریزان قرارگرفته اند. تقسیمات محله های شهری از دوره اسلامی تا دوره جدید دستخوش تغییر و تحول شده است. محله بندی درگذشته بر اساس شاخص های اجتماعی و اقتصادی صورت گرفته است و در دوران معاصر بر اساس شاخص های کالبدی، سیاسی و اقتصادی صورت گرفته است. منطقه 1 شهر تهران نیز که شامل روستاهای قدیمی تغییر شکل یافته و محله های جدید شهری است، با توجه به شرایط پیش آمده، ناشی از مرزبندی های جدید با مشکلاتی چون جدایی گزینی اجتماعی، تفکیک فضایی درون محله، درهم ریختگی کاربری ها و محدودیت ها و مشکلات خدمات رسانی روبرو است. پژوهش حاضر با تحلیل شاخص های تقسیمات محله ای تدوین شده است. روش بکار گرفته شده توصیفی- تحلیلی است که از روش چندمعیاره (تاپسیس) جهت مرزبندی محلات موردمطالعه استفاده شده است. نتایج حاصل از مدل تاپسیس منعکس کننده این مطلب است که در بین مولفه های موردسنجش در بین دو گروه ساکنان محله و مسئولان، ویژگی اجتماعی و فرهنگی بیشترین نقش را در مرزبندی محلات داشته است تلفیق آن ها با شاخص های سیاسی، اداری، کالبدی و اقتصادی که کارایی بیشتری در مرزبندی محلات به همراه خواهد داشت. در نتیجه شاخص های مورد ارزیابی با در نظر گرفتن شرایط بومی، تاکید بر عناصر طبیعی محلات، ویژگی های مشترک فرهنگی ساکنان، ویژگی های اجتماعی و اقتصادی محلات، منافع مشترک مادی و معنوی با توجه به نشانه های هویت زا و با در نظر گرفتن مشارکت مردم در تعیین حدود محله حائز اهمیت است.محله ها به عنوان یکی از عناصر اصلی مدیریت شهری و نمادی از یک شهر سنتی اسلامی از گذشته تا امروز موردتوجه برنامه ریزان قرارگرفته اند. تقسیمات محله های شهری از دوره اسلامی تا دوره جدید دستخوش تغییر و تحول شده است. محله بندی درگذشته بر اساس شاخص های اجتماعی و اقتصادی صورت گرفته است و در دوران معاصر بر اساس شاخص های کالبدی، سیاسی و اقتصادی صورت گرفته است. منطقه 1 شهر تهران نیز که شامل روستاهای قدیمی تغییر شکل یافته و محله های جدید شهری است، با توجه به شرایط پیش آمده، ناشی از مرزبندی های جدید با مشکلاتی چون جدایی گزینی اجتماعی، تفکیک فضایی درون محله، درهم ریختگی کاربری ها و محدودیت ها و مشکلات خدمات رسانی روبرو است. پژوهش حاضر با تحلیل شاخص های تقسیمات محله ای تدوین شده است. روش بکار گرفته شده توصیفی- تحلیلی است که از روش چندمعیاره (تاپسیس) جهت مرزبندی محلات موردمطالعه استفاده شده است. نتایج حاصل از مدل تاپسیس منعکس کننده این مطلب است که در بین مولفه های موردسنجش در بین دو گروه ساکنان محله و مسئولان، ویژگی اجتماعی و فرهنگی بیشترین نقش را در مرزبندی محلات داشته است تلفیق آن ها با شاخص های سیاسی، اداری، کالبدی و اقتصادی که کارایی بیشتری در مرزبندی محلات به همراه خواهد داشت. در نتیجه شاخص های مورد ارزیابی با در نظر گرفتن شرایط بومی، تاکید بر عناصر طبیعی محلات، ویژگی های مشترک فرهنگی ساکنان، ویژگی های اجتماعی و اقتصادی محلات، منافع مشترک مادی و معنوی با توجه به نشانه های هویت زا و با در نظر گرفتن مشارکت مردم در تعیین حدود محله حائز اهمیت است.
    کلید واژگان: توسعه پایدار شهری, برنامه ریزی محله محور, محله, تقسیمات محله ای (محله بندی), منطقه یک شهرداری تهران
    Jamileh Tavakolnia, Faranak Saaedinia*, Nobakht Sobhani
    Neighborhoods, as one of the key elements of city management and a symbol of the traditional Islamic city have been considered to date for planners. Urban neighborhoods division has changed from the Islamic period to the contemporary period. Neighborhoods Division in the past has based on social and economic indicators but contemporary neighborhoods divisions based on physical, political and economic indices. The region 1 of Tehran which includes the old deformed villages and new urban neighborhoods that faces with the problems of new neighborhood division such as social segregation, spatial separation within the neighborhood, land clutter and constraint of services. Use descriptive and analytical methods used in the multi-criteria method (TOPSIS) is used to guard neighborhoods studied. The results of TOPSIS reflects the fact that Among the components of Mvrdsnjsh in between neighborhood residents and authorities, social and cultural characteristics have the most important role in border areas Integrating them with indicators of political, administrative and economic framework that will bring more efficiency in border areas. The result of his research after the studying and analysis in neighborhoods divisions changes in region 1 of Tehran municipality especially in Gheytariye and Darake neighborhood is suggested the creation of sub neighborhoods model with observation of social and cultural cohesion. Modulation of social and cultural Indices with administrative and political Indices has more efficiency in neighborhoods divisions. In neighborhoods boundaries is important the consideration of local conditions, emphasizing the natural elements (river valleys and mountains), the common features of cultural inhabitants, the socio-economic characteristics of neighborhoods, common material and spiritual interests, identity signs and consider the public participation in determining the limit of neighborhood.
    Keywords: urban sustainable development, community, based planning, neighborhood, neighborhood division, District 1, Tehran municipality
  • ناصر رضایی*، فضیلت حبیب اللهی
    گردشگری مبتنی بر جوامع محلی، اثرات مثبت و منفی گوناگونی بر جوامع محلی که میزبان گردشگران می-باشند، می گذارد. این اثرات دربرگیرنده طیف گسترده ای از اثرات اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی است که با توجه به گستردگی آنها لازم است که در مطالعات گردشگری مورد توجه قرار گیرند. پژوهش حاضر به بررسی میزان ادراک ساکنین روستای چم آسمان (شهرستان لنجان، اصفهان) از اثرات گردشگری مبتنی بر جوامع محلی می پردازد. برای پاسخ به این سوال و جمع آوری دیدگاه های ساکنین جامعه محلی، از پرسشنامه با طیف لیکرت استفاده شد. پس از گردآوری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و استفاده از آزمون های فی، کرامر و پیرسن، به تحلیل داده ها پرداخته شد. نتایج نشان می دهد که ادراک ساکنین از اثرات گردشگری مبتنی بر جوامع محلی به ترتیب از افزایش آگاهی ساکنین محلی، افزایش درآمد، افزایش سطح کیفیت زندگی، و افزایش تعامل فرهنگی میان ساکنین و گردشگران، بالاتر از حد میانگین بوده است. و ادراک ساکنین از اثرات گردشگری مبتنی بر جوامع محلی در دریافت منفعت یکسان از آن، در سطح نامطلوبی قرار دارد.
    کلید واژگان: گردشگری مبتنی بر جوامع محلی, ادراک, اثرات اقتصادی, اجتماعی, زیست محیطی
    Naser Rezaie *, Fazilat Habibollahi
    Community-based tourism, has different positive and negative effects on local communities that host tourist. These effects include a wide range of economic, social and environmental Due to the extent that they need to be considered in tourism studies. The present study investigates the perception of village residents ChmASman (Lenjan city, Isfahan) the effects of community-based tourism. To answer these questions, and to collect views residents of the local community, questionnaire include Likert range was used. After collecting data using SPSS software, phi, Kramer and Pearson tests, was used to analyze data. The results show that resident's perceptions of tourism impacts on local communities in order to raise awareness of local residents, increase revenue, enhance quality of life, and increased cultural interaction among residents and tourists, higher than average. And resident's perceptions of tourism impacts on local communities receive the same benefit, it is undesirable.
    Keywords: Community, based tourism, perception, economic, social, environmental effects
  • محمود قدیری، نسترن نسبی
    ایجاد آمادگی در جامعه برای مقابله با بحران روشی است کارآمد و کم هزینه که می تواند به کاهش خسارات ناشی از آن کمک کند. شهر شیراز در محدوده گسل های زاگرس قرار دارد و دارای استعداد لرزه خیزی بالا و پیوسته است. بنابراین، بررسی وضعیت آمادگی و ارتقای آن در بین خانوارها و محلات مختلف اهمیت زیادی دارد.. مسئله اصلی این پژوهش تحلیل وضعیت میزان آمادگی ذهنی- نگرشی خانوارهای شهر شیراز است. در این راستا، مطابق مبانی نظری و پیشینه تحقیق دو فرضیه ارائه شد. در این پژوهش از روش تحقیق کمی از نوع رابطه ای و رویکرد پیمایشی استفاده شد. مفهوم میزان آمادگی ذهنی- نگرشی نیز از طریق 3 شاخص و 18 معرف، از طریق روش های SAW و AHP تعریف عملیاتی شد. داده های مورد نیاز از طریق پرسش نامه خانوار جمع آوری شد. حجم نمونه از طریق روش کوکران و معادل 322 خانوار تعیین شد و با روش های نمونه گیری خوشه ایو سیستماتیک انتخاب شد. نتایج نشان داد میزان آمادگی ذهنی- نگرشی خانوارهای محلات مختلف در سطح پایینی قرار دارد و تفاوت معناداری بین آنها وجود ندارد. نتایج همچنین نشان داد که میزان آمادگی ذهنی- نگرشی با متغیرهای سن، سطح تحصیلات، شغل، درآمد و پایگاه اقتصادی- اجتماعی رابطه معناداری دارد. نتیجه اینکه هر چند میزان آمادگی ذهنی- نگرشی دارای ساختی اجتماعی است، هنوز فرهنگ زندگی با ریسک حتی در اقشار متوسط و بالا نیز شکل نگرفته است، که بیانگر وضعیتی ناگوار است.
    کلید واژگان: آمادگی ذهنی, نگرشی, خانوارها, زلزله, شهر شیراز, وضعیت اقتصادی, اجتماعی
    Mahmood Ghadiry, Nastaran Nasabi
    Disaster is a sudden and unusual condition happens as a result of natural and unnatural hazards. Community preparedness toward disaster is a cost effective method that decreases damages. Shiraz city located in Zagros folds with high tendency to earthquake. According to this, we did the analysis of differences of perception- mental of Shiraz communitie's preparedness in order to plan effectively in future disaster. Therefore, research hypotheses offered. So, the operational definition of perceptional- mental preparedness concept offered in three indexes and eighteen indicators, and combined by AHP and SAW methods. Needed data gathered by households, experts and field questionnaires. For testing hypotheses used causal-comparative and correlation methods. Sample size calculated by Cochran's method. Sampling has done by cluster and random methods. Gathered data were analyzed by: One-way ANOVA and Tukey-test at first hypotheses; and correlations methods at second hypotheses. Results showed that perceptional- mental preparedness of households is low in the Shiraz city. Also, perceptional- mental preparedness did not have any significantly difference in the three neighbors (high, middle and low). So, the first hypothesis was not confirmed. On the other hand, the results of correlation test showed that Mental-perceptinal preparedness has significant relation with age, income, occupation at 95% and education, socio-economic status at 99% of confidence. So, second hypothesis was confirmed. According to the findings, preparedness at society scale has socio-economical aspects. So, we must pay attention to this point seriously.
    Keywords: Mental, Preception Preparedness, Earthquake, Community, Shiraz, Social, Economical Status
  • محمد اسکندری ثانی، ژیلا سجادی
    همزمان با تغییر در تعریف و تفسیر فقر، سیاست ها و روش های مقابله با آن نیز متحول شده و از توجه به نظریات کلاسیک رشد اقتصادی به تمرکز بر روی درگیر کردن اجتماعات محلی در فرآیند برنامه ریزی، پیاده سازی و مبارزه با فقر تغییر رویه داده اند، که متاسفانه این چرخش در برنامه های کاهش و مبارزه با فقر شهری در کشورمان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش حاضر ابتدا سعی نموده است چارچوبی نظری برای تحلیل رابطه بین برنامه ریزی توسعه اجتماعات محلی و تلاش های کاهش فقر در سطح شهرها پی ریزی نماید که در این راستا از مفاهیم کنش جمعی، سرمایه اجتماعی- محلیو تجلی گاه توسعه اجتماعات محلی، کمک گرفته است. متغیرهای تحقیق نیز از این سه حوزه مستخرج شده که نشان دهنده ظرفیت توسعه اجتماع محلی در برخورد با فقر است. ازروش هایتوصیفی (اسنادی)برایدستیابیبهادبیاتتئوریک موضوعوپیمایشیبا تکمیلپرسشنامه هایموردیومصاحبه هایعمیق در دو محله میانه ای ها و زنجانی های نعمت آباد واقع در جنوب شهر تهران (که از آن ها به عنوان منطقه فقیرنشین یاد می شود) در این تحقیق استفاده شده است. نتایج حاصله نشان می دهد که شش عامل میزان ترس از منفعت بیشتر دیگران در کارگروهی، میزان صرف زمان در فعالیت های محیطی محله، میزان تمایل به تجمیع، فعالیت های اقتصادی زنان، ترس از مشارکت کمتر دیگران در کارگروهی و در نهایت میزان ارتباط با ارگان های دولتی راجع به مسائل محله، به ترتیب مهمترین فاکتورهای متمایز کننده دو محله در توسعه اجتماع محلی محسوب می شود.همچنین اگرچه در متغیرهای زمینه ای از قبیل سن، سواد و حتی زبان و قومیت بین دو محله میانه ای ها و زنجانی ها تفاوتی وجود ندارد، لیکن میانه ای ها ظرفیت اجتماعی بهتری برای کنش جمعی داشته که این کنش جمعی منجر به تحول اقتصادی و خروج از تله فضایی فقر شده و جهش اقتصادی مناسبی را برای این محله در قیاس با محلات پیرامون به بارآورده است. در مجموع می توان استنتاج نمود که این رویکرد با توجه به ویژگی های اساسی اش از جمله، مقتدرسازی و توانمند سازی ساکنان محلی، هدایت تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها به پایین ترین سطح جغرافیایی و تکیه بر یادگیری اجتماعی می تواند راهبرد مناسبی برای مبارزه با فقر شهری و حتی سایر حوزه ها باشد.
    کلید واژگان: برنامه ریزی توسعه اجتماعات محلی, کنش جمعی, سرمایه اجتماعی, فقر شهری, نعمت آباد
    Mohammad Eskandari Sani, Dr. Jila Sajadi
    Simultaneously with changing the definition and interpretation of poverty، the policies and anti-poverty programs have been changed and altered their attention from classical theories of economic growth to focus on the involvement of local communities in the planning process، implementation and combat with poverty. Unfortunately such process has received less attention in the programs for combating the urban poverty in the country. firstly this article has tried to develop a theoretical framework for analyzing the relationship between local community- based planning and poverty reduction efforts. In this regard، the concepts of collective action، social capital، and neighborhood as a location for community planning have been used. The research variables have been also extracted from this three areas that represents the capacity of local community development in dealing with poverty. Descriptive methods (documentary) were used in this research to obtain the theoretical literature، surveying، questionnaires and deep interviews in the two districts of Zanjaiha and Meyaneha of Nemat abad located at the south part of Iran (which is called poor areas). The results show that six factors including fear of more benefit of others in teamwork، spending time on the activities of the local environment، the tendency to aggregate، and the economic activities of women، fear of less participation of others in teamwork and finally connection with the state organizations about the issues of community are the most important and distinguished factors of two neighborhoods in social development. Also، though the underlying variables such as age، education، ethnicity، and language among two community are not different، but Meyaneha have a better social capacity for collective action which this collective action leads to economical change and exit from poverty and brings a proper economic prosperity for this district in comparing with neighboring districts. Generally، it can be concluded that، this approach with respect to its basic features including empowerment and enabling the local poor people، leading the decision makings to the lowest geographical level and relying on social learning can be a suitable strategy for combating the urban poverty and even other fields.
    Keywords: community, based development planning, collective action, Social capital, urban poverty, Nemat abad
  • مهیار اردشیری، خلیل حاجی پور، سمیه حکیمی
    سرمایه‎ اجتماعی را می توان یکی از مشخصه های توسعه پایدار دانست به گونه ای که در یک جامعه پایدار، درجه بالاتری از سرمایه اجتماعی وجود دارد. سرمایه اجتماعی محصول تعاملات اجتماعی است که هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی در میان شبکه اجتماعی در سطح محله های شهری از وسعت و عمق بیشتری برخوردار است؛ زیرا حس همبستگی اجتماعی، اعتماد میان شهروندان و کنترل های غیررسمی که امروزه همگی در بحث های نظری از مولفه های سرمایه اجتماعی به شمار می روند، در سطح محله های شهری شکل می گیرند و انتظام می یابند. آنچه که در سطح محله های شهری کمک موثری به ایجاد مولفه های سرمایه اجتماعی می کند، در حقیقت کیفیت کالبدی- فضایی این مکان ها است که حضور یا عدم حضور ساکنان و به تبع آن شکل گیری تعاملات اجتماعی را به همراه دارد. مسجد، بازارچه، پارک محله، پیاده رو، بخش هایی از خیابان، مغازه ها و غیره، همگی مکان هایی برای برقراری روابط چهره به چهره به شمار می روند. به این ترتیب، بدون شک کیفیت کالبدی مکان شهری در میزان و نحوه برقراری این روابط اثرگذار خواهد بود. به عبارت دیگر، سازمان اجتماعی موجود در محله شهری، روحی است که در دل جسم محله، کالبد محله دمیده می شود و بدون شک، سلامت و کیفیت آن، در گرو سلامت کالبد محله خواهد بود. در مقاله حاضر بر آنیم تا با بررسی نظریه های مرتبط با مفهوم سرمایه اجتماعی، و استخراج مولفه های مربوط به آن، به تبیین نقش ساختار کالبدی محله های شهری در شکل گیری سرمایه اجتماعی بپردازیم و با بهره گیری از جستارها و تحقیقات موجود، راهبردهایی در این زمینه ارائه نماییم.
    کلید واژگان: محله, اجتماع منسجم محلی, کالبد محله, سرمایه اجتماعی, همبستگی اجتماعی
    M. Ardashiri, Kh. Hajipoor, S. Hakimi
    Social Capital could be considered as one of the indicators in the concept of Sustainable Development; hence، in a sustainable society، a higher degree of social capital would be expected. But Social Capital is the product social interactions (both quantitatively and qualitatively)، which could be mainly obtained through the Social Networks in urban communities. Meanwhile، the sense of Social Cohesion، Social Trust and Social Control، all of which are today considered as the significant components of Social Capital، especially in the theoretical and literature debates، are formed and organized in Urban Communities. The best known means to build Social Capital components in urban neighborhoods and communities، would be the physical and spatial qualities of the place through which the Social Network would occur at the community as a result of the formation of more desirable Social Interactions. The local mosque، central plaza and park، sidewalks، streets، shops، etc. are some kinds of places in which we could expect these interactions to happen. Therefore، the physical quality of urban space would be obviously a decisive issue in the formation of these relationships. In other words، the Social Organization in Urban Communities would be considered as a spirit blown into its corps، its physical aspect and undoubtedly، its health and state would therefore depend on the physical aspects of the neighborhood. Reviewing and analyzing the literature for the concept of Social Capital and its components، in this paper، we would be expressing the role of the urban communities’ physical structure in creating Social Capital in order to achieve some guidelines based on researches and queries.
    Keywords: Community, Structure of Urban Community, Social Capital, Social Cohesion
  • مجید عبدالهی، مظفر صرافی، جمیله توکلی نیا
    در فرایند کنونی برنامه ریزی و مدیریت توسعه شهری، استفاده از راهبردهای مشارکتی و رویکرد برنامه ریزی از پایین به بالا به تدر یج مورد اجماع نظر برنامه ریزان قرار گرفته است. تحقق این رویکرد، را به عنوان واحد پایه و محور «محله» نیازمند تعریف نظام تقسیمات فضایی خردتری است که می توان برنامه ریزی مشارکتی در عرصه همگانی در شهرها قلمداد کرد. این مقاله می کوشد با توجه به برداشت های گونا گون از محله، مبتنی بر دیدگاه های مختلف علمی و با تاکید بر زمینه های حقوقی و تاریخی در شهره ای ایران به اصول مشترک در تعریف محله دست یابد. مطالعه حاضر به لحاظ روش انجام «تحلیل برون ی» و «تحلیل درون ی» تحقیق براساس رویکرد کیفی، و تحلیل اسناد مطالعه به دو شیوه شد. یافته های این مطالعه نشان می دهد که محله مفهومی است که هر یک از حوزه های مختلف علمی بنا به زمینه های نظری خاص خود، به تعریف و کاربست آن پرداخته اند. دارا بودن مرز و محدوده مشخص، حس همبستگی و روابط متقابل میان ساکنان، هویت جمعی و اشتراک اهداف، یکپارچگی ف ضا و فعالیت، خودکفایی نسبی و جمعیت متناسب از مضامین مشترک در تعریف محله بوده است. برمبنای ویژگی ها و معیارهای مورد انتظار، مفاهیم جمعیتی، زیرساختی، سیاسی، حسی، اجتماعی و محیطی به عنوان اصول پایه در تعریف محله محسوب می شود. مفهوم شناسی محله در شهرهای ایران نشان می دهد که در گذشته ویژگی ها و معیارهای قومی، مذهبی، نژادی و نظایر اینها، و در زمان حاضر اصول رسمی و قراردادی در تعریف مفهوم و تعیین حدود محله نقش تعیین کننده ای دارند. در مجموع محدوده فضایی یکپارچه، وجود مرزهای کالبدی مبتنی بر درک ذهنی و یا نشانه ع ینی، حس تعلق مکانی و همبستگی اجتماعی، امکان شناخت رو در رو و وجود تسهیلات و خدمات محلی از جمله نکاتی است که در مفهو مشناسی محله اهمیت م ییابند.
    کلید واژگان: جامعه, اجتماع, اجتماع محلی, محلیت, محله
    Abdolahi M., Sarrafi M., Tavakolinia J
    Introduction
    In the present process of urbanization and urban development, the utilization of participatory strategy and bottom-up planning has been agreed by most of urban planners and managers to be essential. Realizing this kind of urban planning and management, we need the subdivision of the urban space into smaller units. Neighborhood can be considered as the basic unit for participatory planning. This concept has some similarities and differences from the meanings of the words such as community, society, local community, space and place. In this paper, it has been tried to describe the definitions of neighborhood and its dimensions with regard to various suggestions and definitions based on different points of views, to reach common principles and consensus of opinions for neighborhood. Also, it is intended to get an overall glance of scientific suggestions on the concept of neighborhood conformable to historical investigations and legal basis in Iran cities, in order to reach a concept closer and more common to the present reality of urbanism and urban development.
    Methodology
    The present study has been done based on qualitative method. Since the aim was to understand the neighborhood conceptual changes in different scientific fields and scientific urban & urbanism literature, documentary observation was used. Also the analysis of the documents of the study was done in two
    Methods
    a) internal analysis, b) external analysis. In internal analysis, the sources and documents containing a view to subjects, recognition measurements, scientific fields and theoretical & philosophical thoughts were considered. In external analysis, the connection between container documents and social and political reality of society was considered. Resource and
    Discussion
    The result of this study has shown that, Neighborhood is a term which different fields such as sociology, geography and urban planning have defined and utilized in different ways on the basis of theoretical and contextualized differences. However, there are common issues in these variations which help us to draw the concept of neighborhood. Neighborhood has some aspects in common with concepts like community, society, place, space, vicinage and etc. Community and society, as basic concepts in social geography and sociology, have some characteristics. Specific geographical territory and interrelationships between its residents are considered as their common aspects. The distinction between these two concepts is that the ''community'' is formed upon emotional and organic linkages and the ''society'' is formed upon thoughts and conventional relationships. The concepts of space and place, also similar concepts, have some characteristics which are important in the clarification of the concept of ''neighborhood''. The change of views from mere physical perspective to social and physical perspectives of space and place is the cause of social activities running in the figure of city. This view is noteworthy in defining and conceptualization of neighborhood. In this sense, the concept of local community is formed upon common relations and interests and also place and specific geographical borders, which clarifies some principles for defining the concept of neighborhood. From the urban sociology point of view, neighborhood is a social unit including people with similar social, cultural and economical characteristics and residents who have social solidarity and local interrelationships. From the social sciences point of view, a ''neighborhood'' signifies a residential area with residents who have interrelationships between them. The approach of urban and social geographers in defining the concept of ''neighborhood'' is based upon having specific place and social relationships between its residents. Urban planning, in a different framework, defines neighborhood as an identifiable area of a city which has several land-uses for supplying the needs of its residents. Also this concept has considerable aspects in frame of functions and characteristics expected from neighborhood. The study of the concept of neighborhood in different scientific areas indicates that having clear borders and boundaries, sense of solidarity and reciprocity among residents, collective identity and sharing goals, integration of space and activity, relative independency and proportion of the population, are common themes in the defined neighborhood; Although based on expected characteristics and criteria, population concepts, infrastructure, political, sensory, social and environmental principles are to be considered as basic concepts. Recognition of neighborhood in cities of Iran indicates that ethnic, religious, racial and other characteristics and criteria in the past and the present official and formal principles have a determining role in definition and determination of the boundaries of the neighborhood.
    Conclusion
    An integrated spatial area, existence of physical boundaries based on subjective and/or objective cognition, sense of place, social belonging and face to face relationships, as well as containing daily facilities and services, could be expounded as common elements in the redefinition of the concept.
    Keywords: Community, Society, Neighbourhood., Locality, Local community
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال