به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "اقتصاد اثباتی" در نشریات گروه "اقتصاد"

تکرار جستجوی کلیدواژه «اقتصاد اثباتی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • محمدجواد توکلی*

    یکی از مباحث مهم در ارزش‌شناسی اقتصاد اسلامی بررسی چگونگی ورود ارزش‌ها در نظریه‌های اقتصاد اسلامی است. این بررسی که به روش تحلیلی صورت گرفته، می‌تواند به محققان اقتصاد اسلامی در ورود ارزش‌ها به نظریاتشان کمک کند. یافته‌های مقاله نشان می‌دهد که ارزش‌ها در قالب ارزش‌داوری معرفتی و اخلاقی (ارزش‌داوری آرمانی، رفتاری، ساختاری و سیاستی) وارد نظریه‌های اقتصاد اسلامی می‌شوند. «ارزش‌داوری معرفتی» حاکی از جهت‌گیری ارزشی محقق اقتصاد اسلامی در تولید دانش اقتصاد اسلامی است. مهم‌ترین بخش «ارزش‌داوری اخلاقی» در اقتصاد اسلامی تعیین و تعریف اهداف نظام اقتصاد اسلامی، رتبه‌بندی اهداف، و تدوین شاخص‌های اقتصادی است. «ارزش‌داوری رفتاری» نیز حاکی از استانداردهای رفتار اقتصادی مطلوب است. «ارزش‌داوری ساختاری» نیز حاکی از توصیه به ساختارهای نهادی مطلوب در عرصه‌هایی همچون حقوق مالکیت و مداخله دولت است. در نهایت، «ارزش‌داوری سیاستی» مشتمل بر توصیه‌ سیاست‌ها و اقداماتی برای بهبود عملکرد نظام اقتصادی در چارچوب ساختار نهادی و استانداردهای رفتاری مفروض است. هرچند ارزش‌های اخلاقی به‌عنوان فرض وارد نظریه می‌شوند، ولی در ادامه مورد قضاوت ارزشی قرار می‌گیرند و مبنای توصیه ارزشی اقتصاددانان واقع می‌شوند. ازاین‌رو، چرخه ورود ارزش‌ها در نظریه‌های اقتصاد اسلامی را می‌توان با تفکیک میان «فروض»، «قضاوت» و «توصیه ارزشی» توضیح داد.

    کلید واژگان: اقتصاد اسلامی, ارزش ها, نظریات اقتصاد اسلامی, اقتصاد هنجاری, اقتصاد اثباتی, مکتب اقتصادی اسلام
    Mohammad Javad Tavakoli *

    One of the important issues in the evaluation of Islamic economics is the mechanism of incorporating values in the theories of Islamic economics. This analytical study can help Islamic economics researchers to incorporate values into their theories. The findings show that values incorporate the theories of Islamic economics in the form of epistemological and moral judgment values (ideal, behavioral, structural and policy-making judgment values). Epistemological value judgment indicates the value orientation of Islamic economics researcher in producing knowledge of Islamic economics. The most important part of the moral value judgment in Islamic economics is determining and defining the goals of the Islamic economic system, ranking the goals, and formulating economic indicators. The behavioral value judgment also indicates the standards of desirable economic behavior. The structural value judgment also suggests recommending desirable institutional structures in areas such as property rights and government intervention. Finally, the policy value-arbitration including the policies and measures to improve the performance of the economic system within the framework of the institutional structure and behavioral standards are assumed. Although moral values are assumed in theory; but then they will be judged upon value and will be the basis of value advice of economists. Therefore, the cycle of values in Islamic economic theories can be explained by distinguishing between assumptions, judgments and value advice.

    Keywords: Islamic economics, Values, theories of Islamic economics, Normative economics, Positive economics, Islamic school of economics
  • محمدجواد توکلی، ایمان رفیعی پیشوری*

    اقتصاد معاصر علی رغم ادعای جهان شمولی، به دلیل ابتنای بر ارزش های سرمایه داری نمی تواند الگوی بلامنازعی برای جوامع اسلامی باشد؛ به همین دلیل دانشمندان اقتصاد اسلامی در صدد برآمدند نظریه پردازی خود را بر مبنای ارزش های اسلامی انجام دهند. این مقاله به روش تحلیلی نشان می دهد برای ورود ارزش های اسلامی در نظریات اقتصادی باید شیوه ای نظام مند را در پیش گرفت و به تفکیک کاربرد ارزش در بخش های مختلف اقتصاد توجه نمود. فرضیه مقاله این است که ورود ارزش ها در نظریات اقتصاد اسلامی با توجه به تفکیک میان اهداف اقتصادی و ساختارهای تامین کننده این اهداف در بخش اقتصاد هنجاری، قواعد رفتاری مطلوب در بخش اقتصاد اثباتی و توصیه های سیاستی در بخش اقتصاد تدبیری قابل بیان می باشد. به این ترتیب که ابتدا ارزش های اسلامی، اهداف نظام اقتصادی اسلام را تعیین می کنند. سپس برای حفظ وضع موجود یا تغییر آن جهت دستیابی به این ارزش ها، باید ساختارهای متناسب شکل گیرد. تعیین الگوی رفتاری مطلوب عاملان اقتصادی، کارکرد ارزش های اسلامی در بخش اقتصاد اثباتی می باشد. در پایان بر اساس ساختار پذیرفته شده در اقتصاد هنجاری و الگوی تعیین شده در اقتصاد اثباتی، سیاست های لازم در اقتصاد سیاستی تجویز می شوند و مورد ارزیابی قرار می گیرند.

    کلید واژگان: ارزش, نظریات اقتصاد اسلامی, اقتصاد هنجاری, اقتصاد اثباتی, اقتصاد سیاستی
    Mohammad Javad Tavakoli, Iman Rafiei Pishevari *

    Contemporary economics, despite its claim to be universal, cannot be an indisputable model for Islamic societies because it is based on capitalist values. For this reason, Islamic economists sought to theorize based on Islamic values. This article shows analytically that for the introduction of Islamic values in economic theories, a systematic approach should be taken and attention should be paid to the application of value in different sectors of the economy. The hypothesis of the article is that the entry of values in the theories of Islamic economics can be expressed by considering the distinction between economic goals and the structures that provide these goals in the normative economics sector favorable behavioral rules in the positive economics sector and policy recommendations in the prudential economics sector. In this way Islamic values first determine the goals of the Islamic economic system. Then in order to maintain the status quo or change it in order to achieve these values appropriate structures must be formed. Determining the optimal behavioral pattern of economic agents is the function of Islamic values in the positive economy sector. Finally, based on the accepted structure in normative economics and the model set in positive economics the necessary policies in political economy are prescribed and evaluated.

    Keywords: value, theories of Islamic economics, normative economics, positive economic, Political Economy
  • حسین غفورزاده آرانی*، امیر خادم علیزاده، محمود عیسوی، سید احسان خاندوزی

    هدف علم اقتصاد توصیف، تبیین و پیش بینی است؛ یعنی با تحقیق درباره روابط موجود میان پدیده های اقتصادی به دنبال شناخت واقعیت است به همان صورتی که هست؛ بدین ترتیب، علم اقتصاد در قالب کشف قوانین اقتصادی تبلور می یابد. در علم اقتصاد اسلامی نیز می توان چنین هدفی را دنبال نمود. با استخراج سنت های اقتصادی در قرآن و سنت، می توان به تحلیل پدیده های اقتصادی و رفتارهای افراد جامعه پرداخت. بر این اساس تمام آیات قرآن و روایات برخی کتب روایی مطالعه شد و اصول و سنت های مذکور در قالب قضیه قطعیه (هست ها) و قضیه شرطیه (رابطه علی معلولی) و در چارچوب منابع اقتصادی، انسان اقتصادی و بخش های تولید، توزیع و مصرف دسته بندی شد. شایان ذکر است که در این مقاله فقط گزاره هایی استخراج شد که هم موضوع و هم محمول آنها امری اقتصادی بود، در حالیکه گزاره هایی که فقط محمول اقتصادی دارند نیز در منابع اسلامی گسترده است. دستاورد مقاله این است که علم اقتصاد به برخی از این اصول که قرن ها پیش در منابع دینی به آنها اشاره شده است، دست یافته است و امروزه به عنوان نظریات علمی در اقتصاد قلمداد می شود مانند اصل تقسیم کار، اصل ترجیح زمانی، اصل تسهیم ریسک و...؛ اما برخی از سنت هایی که در قرآن و روایات مطرح شده است فرضیاتی است که می تواند پنجره جدیدی برای علم اقتصاد بگشاید و به بیان روابطی بپردازد که در اقتصاد ناشناخته است مانند سنت هایی که در قالب رابطه انفاق و رشد اقتصادی؛ یا رابطه عدالت و برکت در جامعه و نیز رابطه ربا و رکود اقتصادی بیان شده است.

    کلید واژگان: اقتصاد اثباتی, اقتصاد هنجاری, سنت های اقتصادی, قرآن کریم, روایات
    HOSEIN GHAFOORZADEH ARANI *, AMIR KHADEM ALIZADEH, MAHMOUD EASAVI, SEYED EHSAN KHANDOOZI

    The goal of the positive economics is to describtion, explaining, and prediction, that is, by studying the relations between economic phenomena seeking to recognize reality as it is. In this way, the positive economy is crystallized in the form of the discovery of economic laws. In Islamic economics, we can also pursue this goal and analyze economic phenomena and community behaviors. Therefore, the main question of the current research is that the principles of the positive economic, can be deduced from the verses of the Holy Qur'an and the traditions? For this purpose, using the conceptual analysis method, all Quranic verses and narratives of some books of narrative were studied and the principles and traditions mentioned in the form of the declarative sentence and the conditional proposition (causal relation) and in the framework of economic resources, economic man and Production, distribution and consumption sectors were categorized. It is worth mentioning that in this article, only propositions were extracted that were both economical and predictable, while propositions that have only economic predicament are also widespread in Islamic sources. The achievement of the article is that economics has achieved some of these principles which have been referred to them in centuries before in religious sources and nowadays are regarded as scientific theories in the economics; Such as the principle of division of labor, the principle of time preference, the principle of risk sharing, etc. But some of the principles and traditions that have been raised in the Qur'an and the traditions are hypotheses that could open up a new window for economics and express the relation that in The economics is unknown, as is the tradition in terms of charity and economic growth, or the relationship of justice and blessing in society, as well as the relationship between usury and economic recession, and so on.

    Keywords: Positive Economy, Normative Economics, Economic Traditions, Holy Quran, Hadiths
  • حسن آقا نظری *، محمد بیدار

    مبحث «علم دینی»، یکی از نقاط چالش برانگیز در ادبیات دین پژوهی دهه های اخیر به شمار می رود. نظریه های متفاوتی از سوی اندیشمندان مسلمان، درباره چیستی، امکان پذیری، روش شناسی و تحقق آن مطرح شده است. «علم اقتصاد اسلامی» نیز به عنوان یکی از مصادیق مهم علم دینی انسانی، از این جریان مستثنا نیست. برخی متفکران، هویت علمی اقتصاد اسلامی را قبول داشته و برخی دیگر، درصدد انکار آن برآمده اند. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی به بررسی  امکان پذیری علم اقتصاد اسلامی می پردازیم. بنا به فرضیه تحقیق، گروه عمده ای از گزاره های اقتصاد اسلامی، علاوه بر داشتن ماهیت مکتبی، از هویت علمی نیز برخوردارند. گزاره های مزبور، محتوای علم اقتصاد اسلامی را تشکیل می دهند. بر اساس یافته های تحقیق، امکان پذیری علم اقتصاد اسلامی را می توان با توجه به سه دلیل ضرورت اقتصاد اثباتی برای تحقق آرمان های مکتبی اسلام، وجود گزاره های اقتصاد توصیفی در منابع نقلی اسلام و تاثیر مبانی و اصول مکتبی اسلام در رفتارهای اقتصادی اثبات کرد.

    کلید واژگان: علم اقتصاد, اقتصاد اثباتی, مکتب اقتصادی اسلام, علم اقتصاد اسلامی
    Hassan Aqa Nazari*, Mohammad Bidar

    The topic of "religious science" has been one of the challenging points in the literature of religious studies in recent decades. Different theories have been put forward by Muslim scholars about its quiddity, its feasibility, its methodology and its realization. “Islamic economics”, as one of the most important examples of human religious science is no exception. Some thinkers have accepted the scientific identity of Islamic economics, while others have sought to deny it. In this paper, we analyze the feasibility of Islamic economics by using an analytical method. According to the research hypothesis, a large number of Islamic economics propositions, in addition to their doctrinal nature, have a scientific identity. These statements constitute the content of Islamic economics. According to the research findings, the feasibility of Islamic economics can be demonstrated by three reasons for the necessity of a positive economics for the realization of Islamic doctrines, the existence of descriptive economics statements in Islamic narrative sources, and the influence of Islamic doctrinal principles and basics on economic behavior.

    Keywords: Economics, Positive economics, Normative Economics, Islamic economics
  • حسن آقانظری *، محمد جواد توکلی، محمد بیدار
    هرچند واژگان مکتب، نظام وعلم به طور فراوان در ادبیات اقتصاد اسلامی به کار می رود، تفاهم چندانی در مورد مفهوم و رابطه آنها وجود ندارد. در این مقاله به بررسی این سه مفهوم و نسبت میان آنها می پردازیم. بنا به فرضیه مقاله، گزاره های اقتصاد اسلامی تنها شامل گزاره های مکتبی و علمی می شوند. بر اساس یافته های تحقیق، مکتب اقتصادی اسلام، خطوط اصلی و اصول راهبردی فعالیت های اقتصادی بر اساس آموزه های اسلامی را بیان می کند. علم اقتصاد اسلامی، واقعیت های اقتصادی حاصل از آموزه های نظری و عملی مکتب اسلام را توضیح داده و روابط بین متغیرهای مستقل و وابسته را توصیف، تبیین و پیش بینی می کند. اما نظام اقتصاد اسلامی و گزاره های حاکی از سیاست گذاری در اقتصاد اسلامی، به جهت محتوا، هویت مستقلی در کنار مکتب و علم اقتصاد اسلامی ندارند؛ بلکه ترکیبی از گزاره های مکتبی و علمی اقتصاد اسلامی می باشند. سیاست اقتصادی اسلامی حاصل به کارگیری هم زمان گزاره های مکتبی و علمی اقتصاد اسلامی برای ارائه ابزارهای عملیاتی مورد نیاز برای تحقق اهداف اقتصادی اسلام می باشد. نظام اقتصاد اسلامی، در شکل کلی خود به مثابه چتری است که بخش های مختلفی همچون مکتب، علم و سیاست های اقتصاد اسلامی را می پوشاند.
    کلید واژگان: مکتب اقتصاد اسلامی, نظام اقتصادی اسلام, علم اقتصاد اسلامی, سیاست گذاری اقتصادی, اقتصاد اثباتی, اقتصاد هنجاری
    Hassan Aqa Nazari *, Mohammad Javad Tavakoli, Mohammad Bidar
    Although the terms “school, system and science” are used extensively in the literature of Islamic economics, there is little agreement about their meaning and relationship. This paper studies these three concepts and their relationship. According to the hypothesis of the paper, the propositions of Islamic economics only include theological and scientific propositions. Based on the research findings, the Islamic economics school outlines the basic framework and strategic principles of economic activities based on Islamic teachings. Islamic economics expounds the economic facts derived from the theoretical and practical teachings of the Islamic school, and describes, explains and predicts the relationships between independent and dependent variables. However, in terms of content, the Islamic economic system and propositions of policy making in Islamic economics, have no identity independent from the school and the science of Islamic economics; rather, they are a combination of normative and scientific propositions of Islamic economics. Islamic economic policy is the result of the simultaneous use of normative and scientific Islamic economics to provide the operational means needed for the fulfillment of the economic goals of Islam. The Islamic economic system, in its general form, is like an umbrella that covers various sectors such as school, science and politics of Islamic economics.
    Keywords: Islamic economics school, Islamic economic system, the science of Islamic economics, economic policy-making, positive economics, normative economics
  • محمد جواد توکلی
    در اقتصاد متعارف مناقشاتی پیرامون تفکیک بین اقتصاد اثباتی و هنجاری وجود دارد. در این مقاله به بررسی انتقادی این تفکیک با تمرکز بر اندیشه شهید صدر می پردازیم. بنا به فرضیه مقاله، توجه به تحلیل شهید صدر در ایجاد ارتباط نظام مند میان مذهب و علم اقتصاد، به فهم بهتر ورود نظام مند ارزش ها در علم اقتصاد کمک می نماید. یافته های این پژوهش که به روش تحلیلی سامان یافته، نشان می دهد هرچند دوگان اقتصاد اثباتی هنجاری از جهاتی با دوگان پیشنهادی شهید صدر در تفکیک مذهب و علم اقتصاد متفاوت است، این دو قرابت خاصی دارند. در اندیشه شهید صدر، علم اقتصاد را می توان معادل اقتصاد اثباتی دانست. مذهب اقتصادی از این جهت که اقدام به ارزش داوری بر مبنای عدالت می پردازد به اقتصاد هنجاری یا اقتصاد ارزیابانه نزدیک است. البته مذهب اقتصادی به واسطه اشاره به ساختارهای نهادی مطلوب یا روش حل مشکلات اقتصادی از اصطلاح متعارف اقتصاد هنجاری فاصله می گیرد. صرف نظر از نقاط تشابه و تمایز دوگان مورد اشاره، تحلیل شهید صدر در ایجاد ارتباط بین تحلیل های علمی و مذهبی، به فهم بهتر چگونگی ورود نظام مند ارزش ها در اقتصاد اثباتی کمک می نماید. بر اساس تحلیل شهید صدر، تحلیل های علم اقتصاد عمدتا در یک چارچوب نهادی مورد تایید نظام های اقتصادی صورت می گیرد. این چارچوب نهادی باعث می شود که تحلیل های اثباتی نیز رنگ و بوی ارزشی بگیرند.
    کلید واژگان: اقتصاد اثباتی, اقتصاد هنجاری, اقتصاد دستوری, علم اقتصاد, مذهب اقتصادی, شهید صدر, اقتصاد اسلامی
    Mohammad Javad Tavakoli
    In traditional economics, there are some disputes over the distinction between Positive and normative economics. The current paper criticizes this dichotomy with a particular view to the ideas of Shahid Sadr. Attention to Sadr's view on the connection of normative and positive economics contributes to the better understanding of the entry of values in economics. The results of the study, which is done by using an analytical approach, show that while the dual positive-normative dichotomy is different from the dual doctrinal-science dichotomy, there have some similarities. From Sadr's view point, economic science is equivalent with positive economics. Doctrinal economics looks like normative or evaluative economics in sense that it engages in evaluations on the base of justice. Doctrinal economics deviates from normative economics by addressing ideal institutional structures and policy making. Regardless of the similarities and differences of the dual dichotomies, Sadr's attention to the link between doctrinal and scientific studies contributes to the better understanding of the entry of values in positive economics. According to Sadr, scientific economic analyses are based on an institutional framework, which is supported by an economic system. Such an institutional framework causes the positive analyses to have a value flavor.
    Keywords: Positive-Normative Economics, Prescriptive Economics, Doctrinal-Scientific Economics, Shahid Sadr, Islamic Economics
  • هاشم راعی*
    در چند دهه اخیر کتاب ها و مقالات بسیاری در زمینه اقتصاد و اخلاق با رویکردهای مختلف نگاشته شده است؛ از یک سو، اقتصاددانان حامی ایده اخلاقی ترکردن علم اقتصاد، با تشریح نقایص و کاستی های «علم اقتصاد خالی از ملاحظات اخلاقی»، درصدد ایجاد راهی برای واردکردن اخلاق و ارزش های اخلاقی به علم اقتصاد برآمده اند و ازسوی دیگر، گروهی دیگر از اقتصاددانان این ایرادها را بر رویکرد فعلی علم اقتصاد وارد ندانسته اند. بررسی کامل و موشکافانه دلایل هر دو گروه روشن می کند که ترکیب اخلاق با اقتصاد هنجاری و هم چنین تاثیر اخلاق در اقتصاد به مثابه جامعه اقتصادی اجتناب ناپذیر و حتی ضروری است، اما دلایل حامیان دخالت اخلاق در اقتصاد اثباتی از اعتبار کافی برخوردار نیست و ورود اخلاق به این شاخه علم اقتصاد با منطق علمی سازگار نیست.
    کلید واژگان: اقتصاد و اخلاق, اخلاق, اقتصاد هنجاری, اقتصاد اثباتی, هنجارهای, A13, B40
    Hashem Raei *
    In recent decades, several books and articles have been written in the field of “economics and ethics” with different approaches; On the one hand, economists that advocate a more ethical economics have tried to bring ethics and ethical values to the economics by explaining the shortcomings of "economics without moral considerations" And on the other hand, another group of economists has not accepted the objections to the orthodox economics. A comprehensive study of the reasons for both groups makes it clear that the combination of ethics with the normative economics as well as the impact of moral values on economy is inevitable and even necessary but the reasons for intervention of the ethics in the positive economics are not convincing.
    Keywords: Ethics_Economics_normative economics_positive economics_Economics History JEL : A12_A13_B40
  • غلام علی معصومی نیا
    اقتصاد پیش از آنکه به صورت یک علم مدون درآید و حتی مدت ها پس از آن با آموزه های اخلاقی همراه بود، اما به بهانه جدایی دانش از ارزش به تدریج از آن فاصله گرفت. نظریه پردازان سرمایه داری جریان آزاد اقتصاد را بهترین سازوکار تامین کننده منافع عمومی معرفی کردند، اما با آشکارشدن موردهای شکست بازار، دخالت دولت را جبران کننده دانستند. گروهی نیز بازگشت به ارزش های اخلاقی را بهترین راه می دانند. اسلام از ابتدای ظهور، بیشترین تاکید را بر لزوم پالایش انسان ها از درون داشت. در مقاله ضمن بیان سیر اجمالی رابطه اخلاق و اقتصاد در غرب، عمده ترین مبانی بینشی اخلاق اقتصادی اسلام بررسی شده، با نگرشی به اثرهای این آموزه ها درمی یابیم که این آموزه ها افزون بر ارتقای معنوی انسان ها، با کمترین هزینه و به مطلوبترین وجه بین انگیزه های شخصی و منافع عمومی هماهنگی پدید می آورند.
    کلید واژگان: اقتصاد اثباتی, اخلاق, اخلاق اقتصادی, ارزش های اخلاقی, دنیا و آخرت, رزق مقدر, فقر و غنا
    Gholamali Masumi Nia
    Economics has been accompanied by ethical teachings before it changes to a codified science and for a very long time after that, but gradually it has been detached from values on the pretext of separation knowledge. Capitalism theorists introduced free economy stream as the best mechanism to provide public interests, but they accepted government interference for compensating when market failure was emerged. In addition, some groups believe it is the best way to return to the ethical values. Islam put the most emphasis on clarifying human beings inherently in the beginning of emerging. This article would be studied the most notable conceptual fundamentals of Islam’s economic ethics while explaining a short history of economics and ethics relationship in the west. It would be founded that these teachings besides promoting the spiritual of human beings coordinate self-incentives and public interests at the least cost and the most effective way if it was looked at the consequences of these teachings.
  • اندرم ام یوئنگرت
    مترجم: علی نعمتی
    مقاله ای حاضر دفاعی است از ارتباط وثیق علم اقتصاد با اخلاق، و به عبارت دقیق تر، بحث های اثباتی اقتصاد با عموم بحث های هنجاری. برای نیل به این منظور به تفصیل رابطه بحث های هنجاری و اثباتی در طول تاریخ از یونان باستان تا زمان لاینل رابینز بررسی شده و با دقت خاصی به تشریح و تبیین نقشه علوم عملی در هندسه علمی ماقبل مدرن و جایگاه اندیشه های اقتصادی در آن میان پرداخته می شود. پس از آن نیز به رغم اینکه رشد روزافزون محتوای فلسفه اخلاق و فشار تخصص گرایی باعث انشعاب علم اقتصاد از آن می شود، در طی تمام دوران کلاسیک و اوایل دوران نئوکلاسیک مشاهده می شود که اقتصاددانان متفقا به لزوم ملاحظه همزمان بحث های اثباتی و هنجاری در علم اقتصاد تصریح دارند.
    نکته مورد تاکید نویسنده این است که تصور مبتنی بودن تمایز اثباتی هنجاری بر بحث تمایز یا تفکیک واقعیت ارزش (و قضیه معروف نخست هیوم) برخلاف آن چیزی است که مطالعه تاریخی به ما نشان می دهد (بلکه می تواند ما را به بن بست نظری برساند). تمایز واقعیت ارزش اندیشه ای متاخر در فلسفه علوم اجتماعی است؛ حال آنکه تمایز اثباتی هنجاری از قدیم الایام وجود داشته است بدون آنکه به حذف و طرد دغدغه های هنجاری بینجامد.
    کلید واژگان: اقتصاد و اخلاق, اقتصاد هنجاری, اقتصاد اثباتی, تمایز اثباتی, هنجاری, تمایز واقعیت, ارزش, حکمت عملی, فلسفه اخلاق
    Andrew M. Yuengert
    This paper is a defense for intertwined relationship of economics and ethics or more specifically, of positive aspects of economics and normative ones. To show this, a detailed historical survey of the relationship from the ancient Greek up to Lionel Robbins is presented. A more attention is paid to the position of economics within the premodern structure of sciences and the map of practical sciences therein. Even after that increasing growth of the content of moral philosophy or ethics and the push for specialization gave birth to the economics, it is observed, throughout the whole classic period and the early neoclassic, that economists unanimously believe in simultaneous study of positive and normative issues in economics. The point emphasized by the author is that the impression that positive-normative distinction is based on fact-value distinction (and the well known first theorem of Hume) is against what historical study shows; furthermore it could lead us to a theoretical dead end. The fact-value distinction is a latecomer in the philosophy of social sciences; while the life of positive-normative distinction could be traced back to the ancient Greek without causing the normative concerns put away or omitted.
  • جیمز الوی
    مترجم: علی نعمتی
    نگاهی گذرا به تاریخ عقاید اقتصادی نشان می دهد که دانش اقتصاد در بستر اخلاق رشد کرده و تا مدت ها یکی از اقسام حکمت عملی (یا دانش های عملی Practical Sciences) قلمداد می شده است؛ اما به علل گوناگون از جمله پیشرفت چشمگیر علوم طبیعی و برتری یافتن روش تجربی و نیز اتخاذ روش شناسی پوزیتیویستی در علم اقتصاد، رفته رفته دانش اقتصاد از دغدغه ها و مسائل اخلاقی جدا می شود.
    بخش اول این مقاله مروری کوتاه بر پیوند علم اقتصاد و فلسفه اخلاق تا پیش از آدام اسمیت و اشاره ای به این نکته است که اقتصاد در سنت ارسطویی، بخشی از حوزه مطالعاتی گسترده تری بوده، اخلاق و سیاست را نیز در بر می گرفته است. این تقسیم بندی و نگرش به اقتصاد در قرون وسطا نیز استمرار می یابد.
    بخش دوم مقاله به بررسی اقتصاد از دیدگاه آدام اسمیت می پردازد. اگرچه بیشتر صاحب نظران مدعی اند که علم اقتصاد جدید را اسمیت و کتاب تاثیرگذار او، ثروت ملل، بنیانگذاری کرده است، در واقع باید گفت: این تفسیری است که علاقه مندان اقتصاد اثباتی از آرای اسمیت عرضه می کنند و او را مبدع اقتصاد جدید برمی شمارند. دقت ها و بازکاوی های جدید در آثار اسمیت نشان می دهد نگرشی که وی به دانش اقتصاد داشته است با تعاریفی که امروزه از اقتصاد می شود، بسیار متفاوت است.
    در بخش سوم مقاله که دوره زمانی پس از اسمیت تا 1900 را در برمی گیرد، با مروری بر دیدگاه های مالتوس، ریکاردو، استوارت میل، مارشال و... نشان داده شده است که اگرچه بخش های فنی اقتصاد را به طور قابل ملاحظه ای این دانشمندان توسعه داده اند، عموم آنان همچنان اقتصاد را دانشی می دانسته اند که در خدمت اهداف اخلاقی است.
    بخش چهارم مقاله نیز به افول دیدگاه اخلاقی و تسلط دیدگاه اثباتی بر اقتصاد می پردازد.
    کلید واژگان: علم اقتصاد, علم اخلاق, حکمت عملی, تاریخ عقاید اقتصادی, دانش های عملی, اقتصاد اثباتی, علوم طبیعی, فلسفه اخلاق
    James Alvi
    A glance at the history of economic thought shows that economics has grown in an ethical formwork. For long time it was considered as a branch of practical sciences. However due to many reasons including the considerable advances in natural science and the prevalence of empirical methods and positivistic methodologies in economic science economics gradually departed from ethical concerns. The first part of this article briefly reviews the link between economics and moral philosophy prior to Adam Smith including the Aristotle’s tradition in which economics was part of a wider study subject that included ethics and politics as well. This classification was valid throughout the middles ages. The second part of article discuses economics from Adam smith’s perspective. Although most of experts hold that the modern economics was founded by Smith and his seminal book” The Wealth of Nations” however, in fact this is the interpretation that the advocates of positive economics make for Smiths views whom they believe to be the founder of modern economics. Anyhow a closer and deeper look into Smith’s works suggests that his approach to economics was far different from the present definitions of economics.The third part of article, covering the period after Smith to 1900, reviews the views of Malthus, Ricardo, Stuart Mill, Marshal etc. shows that although they have largely contributed to the technical parts of economics but most of them considered economics as a science that serves ethical ends.
نمایش نتایج بیشتر...
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال