به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "بعد اقتصادی" در نشریات گروه "اقتصاد"

تکرار جستجوی کلیدواژه «بعد اقتصادی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • محمدمهدی بهاء الدینی، زین العابدین صادقی*، سلیم کریمی تکلو

    در حال حاضر فعالیت های اقتصادی از طریق برداشت بی رویه منابع زیست محیطی و انتقال پسماند فعالیت های تولیدی و مصرفی به محیط زیست موجب تخریب آن می شوند. هدف این تحقیق ارزیابی تاثیر مقررات زیست محیطی بر بهره وری سبز در ایران است. برای این منظور ضمن استفاده از اطلاعات مربوط به سرمایه، نیروی کار، تولید ناخالص داخلی، آلودگی و تنظیم گری زیست محیطی در 31 استان طی دوره 1395-1400 و با به کارگیری "تابع فاصله جهت دار غیر شعایی" تاثیر مقررات زیست محیطی بر خروجی ها مطلوب و نامطلوب ارزیابی می شود. نتایج تحقیق دلالت بر آن دارند که  مقررا ت زیست محیطی موجب ارتقای بهره وری سبز در استان های ایران می شود. علاوه بر این مقررات زیست محیطی نسبت به کنترل خروجی های نامطلوب فعالیت های اقتصادی موفقیت کمتری داشته است. همچنین نتایج نشان داد که اثر تولید ناخالص داخلی بر بهره وری سبز ناچیز است و نسبت ارزش افزوده بخش صنعت به GDP بر بهره وری سبز تاثیر منفی و معناداری دارد.

    کلید واژگان: مقررات زیست محیطی, بهره وری سبز, ساختار صنعتی, توسعه اقتصادی
    Mohammadmehdi Bahadini, Zeinolabedin Sadeghi *, Salim Karimi Taklo

    At present, economic activities destroy the environment by excessive use of resources and transferring the waste of production and consumption activities to the environment. The purpose of this research is to evaluate the impact of environmental regulations on green productivity in Iran. For this purpose, while using the information related to capital, labor, gross domestic product, pollution and environmental regulations in 31 provinces during the period of 1400-1395 and using the "non-radial directional distance function", the effect of environmental regulations on green productivity, outputs and undesirable output would be evaluated. The research results indicate that environmental regulations promote green productivity in the provinces of Iran. In addition, environmental regulations have been less successful in controlling the undesirable outputs of economic activities. In addition, the results showed that the effect of GDP on green productivity is insignificant and the ratio of manufacturing added value  to GDP has a negative and significant effect on green productivity.

    Keywords: Environmental Regulations, Green Producyivity, Industrial Structure, Economic Development
  • سمیرا سنچولی*، جواد شهرکی

    مقاله حاضر به بررسی رابطه بین زیرساخت حمل و نقل، منابع انرژی تجدیدپذیر و رشد اقتصادی در ایران طی دوره 1400-1370 با استفاده از روش  خود توضیح برداری با وقفه های توزیعی و علیت گرنجری کوتاه مدت و بلندمدت با استفاده از مدل تصحیح خطا پرداخته است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که انرژی های تجدیدپذیر، مصرف فرآورده های نفتی را در بلندمدت برای کشور ایران به میزان 48/0 درصد تعدیل می کند. علاوه بر این، حمل ونقل، سرمایه گذاری مستقیم خارجی و ارزش افزوده صنعت، مصرف فرآورده های نفتی را در کشور ایران به ترتیب به میزان 66/0، 14/0 و 33/0 درصد افزایش می دهند. همچنین رابطه علیت کوتاه مدت و بلندمدت قوی از طرف انرژی های تجدیدپذیر به سمت زیر ساخت صنعت حمل ونقل تائید می گردد و رابطه علیت کوتاه مدت و بلندمدت قوی از طرف زیر ساخت حمل ونقل به سمت رشد اقتصادی نیز تائید می گردد. رابطه علیت کوتاه مدت و بلندمدت قوی از طرف انرژی های تجدیدپذیر به سمت رشد اقتصادی نیز تائید می گردد.

    کلید واژگان: زیرساخت حمل و نقل, انرژی تجدیدپذیر, رشد اقتصادی, مصرف فرآورده های نفتی
    Samira Sanchooli*, Javad Shahraki

    This article investigates the relationship between transportation infrastructure, renewable energy sources and economic growth in Iran during the period of 1991-2021 using self-explanatory vector methods with distributive breaks and short-term and long-term Grangerian causality using the error correction model. . The results of this study show that renewable energy moderates the consumption of petroleum products in the long term for Iran by 0.48%. In addition, transportation, foreign direct investment and added value of industry increase the consumption of petroleum products in Iran by 0.66, 0.14 and 0.33%, respectively. Also, a strong short-term and long-term causality relationship is confirmed from the side of renewable energies to the transportation industry infrastructure, and a strong short-term and long-term causality relationship is also confirmed from the side of the transportation infrastructure to economic growth. The strong short-term and long-term causality relationship from renewable energy to economic growth is also confirmed.

    Keywords: Transportation Infrastructure, Renewable Energy, Economic Growth, Consumption Of Petroleum Products
  • فاطمه غریبی، مهرزاد ابراهیمی*، هاشم زارع

    درک ارتباط بین نهادها و عملکرد اقتصاد، و همچنین چگونگی تفاوت کیفیت نهادی بین کشورها در سال های اخیر توجه فزاینده ای را به خود جلب کرده است. کشورهای شمال با در اختیار داشتن نهادهای قوی از پیشرفت اقتصادی حمایت می‏کنند. در مقابل، نهادهای ضعیف در کشورهای جنوب، مانع از پیشرفت آن‏ها می‏شود. بنابراین، برای سیاست‏گذاران بسیار مهم است که عناصر موثر بر کیفیت نهادی و چگونگی تاثیر کیفیت نهادی بر رشد اقتصادی را به منظور توسعه سیاست های اقتصادی کارآمد درک کنند. در این راستا، انگیزه اصلی پژوهش حاضر، درک اثر بهبود کیفیت نهادی بر رشد اقتصادی ایران از مجرای بهره‏وری کل عوامل تولید با استفاده از الگوی پروژه تحلیل تجارت جهانی است. در این راستا، داده‏ها بر اساس هدف پژوهش، در قالب دو منطقه (ایران و سایر کشورهای جهان) و ده بخش تجمیع شدند. جهت نیل به هدف اصلی پژوهش، دو سناریو مورد ارزیابی قرار گرفت: 1) افزایش نرخ رشد بهره‏وری عوامل تولید در ایران (به واسطه بهبود کیفیت نهادی)؛ 2) افزایش نرخ رشد بهره‏وری عوامل تولید در سایر مناطق دنیا (به واسطه بهبود کیفیت نهادی). نتایج نشان داد که بهبود کیفیت نهادی از طریق افزایش نرخ رشد بهره‏وری عوامل تولید در ایران، موجب افزایش رشد اقتصادی ایران و زیربخش‏های آن می‏شود.

    کلید واژگان: کیفیت نهادی, رشد بهره وری, رشد اقتصادی, پروژه تحلیل تجارت جهانی
    Fatemeh Gharibi, Mehrzad Ebrahimi*, Hashem Zare

    Understanding the relationship between institutions and economic performance, as well as how institutional quality differs across countries, has attracted increasing attention in recent years. Northern countries support economic progress due to having strong institutions. On the other hand, weak institutions in southern countries prevent their progress. Therefore, it is very important for policymakers to identify the factors affecting institutional quality and to understand how institutional quality affects economic growth in order to develop efficient economic policies. The main motivation of the present study is to understand the effect of improving institutional quality on Iran's economic growth through total factor productivity using the Global Trade Analysis Project model. In this regard, the data were aggregated into two regions (Iran and the rest of the world) and ten sectors based on the research objective. To achieve the main objective of the study, two scenarios were evaluated: 1) Increasing the growth rate of production factor productivity in Iran (due to improving institutional quality); 2) Increasing the growth rate of production factor productivity in other regions of the world (due to improving institutional quality). The results show that improving institutional quality through increasing the growth rate of production factor productivity in Iran leads to higher economic growth in Iran and its sub-sectors.

    Keywords: Institutional Quality, Productivity Growth, Economic Growth, Global Trade Analysis Project
  • ابوالفضل گرمابی*، مژگان خانلو ساوجبلاغی

    سنجش اثرگذاری متقابل وضعیت بنیادین شرکت های بورسی و تحولات قیمت سهام آن ها تصویری از رابطه شاخص های بازار سهام و رشد اقتصادی ارائه می دهد. در مطالعه حاضر برای بررسی اثرات متقابل شاخص های بورس تهران شامل شاخص کل TEDPIX، شاخص قیمت TEPIX و شاخص بازده نقدی TEDIX و همچنین ارزیابی واکنش آن ها به تغییرات نرخ رشد اقتصادی (بدون نفت) و نرخ تورم، برای دوره 1389: Q4 تا 1402: Q2، از یک مدل اتورگرسیوبرداری ساختاری (SVAR) استفاده می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که شاخص بازده نقدی TEDIX به عنوان شاخصی از سودآوری کلی شرکت های بورسی بازار از نرخ رشد اقتصادی بدون نفت متاثر است؛ لیکن این شاخص از نرخ تورم و شاخص قیمت TEPIX تاثیر معناداری نمی گیرد. همچنین شاخص قیمت TEPIX از نرخ رشد اقتصادی بدون نفت و شاخص بازده نقدی TEDIX تاثیر مثبتی نمی گیرد؛ بنابراین این موضوع که تحرکات قیمت سهام شرکتی در بازار سرمایه و به تبع آن رشد شاخص های بورس می تواند وضعیت بنیادین شرکت و سودآوری آن را نشان دهد، تایید نمی شود. همچنین نتایج نشان می دهد که افزایش استقبال سرمایه گذاران از خرید سهام یک شرکت و افزایش قیمت سهام آن لزوما موجب ارتقای تامین مالی شرکت و بهبود وضعیت بنیادین آن نمی شود.

    کلید واژگان: شاخص کل بورس اوراق بهادار, شاخص قیمت بورس اوراق بهادار, شاخص بازده نقدی بورس اوراق بهادار, تورم, رشد اقتصادی
    Abolfazl Garmabi*, Mojgan Khanlou Savojbolaghi

    Assessing the interplay between the fundamental conditions of listed companies and stock price movements provides insights into the relationship between stock market indices and economic growth. This study examines the mutual effects of Tehran Stock Exchange indices, including the total Index (TEDPIX), Price Index (TEPIX), and Dividend Yield Index (TEDIX), as well as their responses to changes in non-oil economic growth and inflation rates during the period Q4 1389 to Q2 1402, using a Structural Vector Autoregressive (SVAR) model. The findings reveal that the TEDIX, representing the overall profitability of listed companies, is influenced by non-oil economic growth but is not significantly affected by inflation and TEPIX. Furthermore, the TEPIX does not exhibit a positive response to non-oil economic growth or the TEDIX. Therefore, the notion that stock price movements in the capital market and the subsequent growth of stock indices reflect the fundamental conditions and profitability of companies is not supported. Additionally, the results indicate that increased investor interest in purchasing a company's stock and the resulting rise in its stock price do not necessarily lead to improved corporate financing or fundamental conditions.

    Keywords: Total Index, Stock Price Index, Dividend Yield Index, Inflation, Economic Growth
  • محمدصادق جوکار*، محمدحسین گلشن

    وضعیت مصرف بنزین در ایران در سالیان اخیر رشد چشمگیری داشته است. بر اساس گزارش شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفتی ایران، مصرف روزانه بنزین در سال 1403 به حدود 112 میلیون لیتر رسیده است که افزایشی چشمگیر بیش از 40 درصد نسبت به سال 1399 را نشان می دهد. بر اساس گزارش ها، این میزان مصرف حتی در ایام تعطیلی و با رشد سفرها به 140 میلیون لیتر در روز می رسد. در مقابل، توان تولید بنزین در کشور با محدودیت هایی مواجه است. اگرچه ظرفیت اسمی تولید پالایشگاه های کشور حدود 110 میلیون لیتر در روز است، اما در عمل تنها بین  98 تا 104 میلیون لیتر در روز تولید می شود. از سوی دیگر، بر اساس گزارش ها و اظهار نظر مقامات رسمی کشور، میزان ناترازی بنزین در طی دو سال اخیر، به رقمی بالغ بر 6 الی 11 میلیون لیتر در روز رسیده، که این منجر به ارزبری حدود سه میلیارد دلاری در واردات بنزین شده است. راهکار های متعددی برای مقابله با مشکل ناترازی بنزین بیان شده است، که تولید بنزین از گاز طبیعی طی فرایند موسوم به GTL  (Gas To Liquid) می تواند گزینه مناسبی برای حل این مشکل باشد. فناوری GTL  به فرآیندی اطلاق میگردد که در آن بتوان گاز طبیعی را به فرآورده های با ارزشی از جمله متانول، دی متیل اتر و سایر فرآورده های میان تقطیر (مانند بنزین، گازوئیل و نفت سفید) تبدیل نمود. در این پژوهش به ارزیابی اقتصادی طرح تولید بنزین از تکنولوژی  GTL و مقایسه آن با قیمت وارداتی بنزین به جهت مقابله با مشکل ناترازی بنزین به عنوان یکی از راهکارها، پرداخته شده است. نتایج این پژوهش حاکی از این است که دو عامل مقیاس تولید و نرخ ارز مبنای محاسبه (آزاد و مبادله ای) تاثیر بسزایی در شاخص های ارزیابی دارد، به این مفهوم که دو عامل مذکور رابطه مستقیمی با شاخص های ارزیابی طرح داشته و با افزایش مقیاس واحدهای GTL و همچنین نرخ ارز نرخ بازدهی داخلی و در نتیجه جذابیت سرمایه گذاری افزایش می یابد. همچنین نرخ بنزین تولیدی حاصل از این طرح در همه مقیاس ها در مقایسه با بنزین وارداتی مقرون به صرفه بوده و در صورت ادامه مشکل نا ترازی بنزین در بلند مدت، احداث این واحدها  توصیه می شود.

    کلید واژگان: ارزیابی اقتصادی, فرایند تبدیل گاز به مایع (GTL), MTG, DTG, بنزین
    Mohammadsadegh Jokar*, Mohammadhossein Golshan

    The state of Gasoline consumption in Iran has grown significantly in the following years. According to the report of Iran's National Company for Refining and Distribution of Petroleum Products, the daily consumption of gasoline in 2024 has reached about 112 million liters, which shows an increase of more than 40% compared to 2016. According to reports, this amount of consumption reaches 140 million liters per day even during holidays and with the growth of trips. On the other hand, there is a limited capacity to produce gasoline in the country. The nominal production complexes of the refinery produce about 110 million liters per day, but in practice it is only between 98 and 104 million liters per day. On the other hand, according to the reports and comments of the country's official authorities, the amount of gasoline shortage has reached 6 to 11 million liters per day in the last two years, which leads to a foreign exchange loss of about three million dollars in imports. . is Several solutions have been stated to deal with the problem of Natrazi Ben, the production of natural gas by the process known as GTL (Gas to Liquid) can be a suitable option to solve this problem. GTL technology refers to a process in which natural gas is converted into valuable products such as methanol, dimethyl ether and other intermediates (such as gasoline, diesel and kerosene). In this research, the economic evaluation of the gasoline production plan using GTL technology and its comparison with the imported price in order to deal with the problem of gasoline imbalance as one of the solutions has been paid. The results of this research indicate that it produces a factor, which means that two factors that have two factors are evaluated according to the values ​​of the plan and by increasing the value, it significantly affects the evaluation indices. GTL units as well as internal rate of return assessment and thus investment attractiveness increases. Also, the price of gasoline produced from this project is affordable in all cases compared to the produced gasoline, and if the problem of gasoline imbalance continues in the long term, it is recommended to build these units.

    Keywords: Economic Evaluation, Gas To Liquid Conversion (GTL), MTG, DTG, Gasoline
  • محمد عبدی سیدکلایی*، شهریار زروکی، مارال مهیمنی

    هدف پژوهش حاضر تبیین اثر مالیات تورمی بر رفاه اقتصادی در قالبی متقارن و نامتقارن است. برای این منظور، نخست، رفاه اقتصادی با استفاده از شاخص ترکیبی رفاه بر مبنای چهار بعد جریان متوسط مصرف، ثروت یا انباشت ذخایر تولیدی، نابرابری درآمد و امنیت اقتصادی طی پنج دهه محاسبه گردید. نتایج حاصل از توصیف داده ها نشان می دهد که پس از جنگ و در دهه هفتاد با اتخاذ سیاست هایی در جهت توسعه کشور رفاه اقتصادی روندی افزایشی داشته و این روند در در دهه هشتاد به دلیل تک نرخی شدن نرخ ارز و حساب ذخیره ارزی نیز ادامه یافته است. در دهه نود با شدت یافتن تحریم اقتصادی و افزایش تورم و رکود، رفاه اقتصادی کاهش یافته است. در بخش بعدی پژوهش، برآورد متقارن و نامتقارن الگو مبتنی بر رهیافت خودرگرسیونی با وقفه های توزیعی خطی و غیرخطی در دوره زمانی 1350 تا 1400 انجام شد. نتایج بلندمدت حاصل از برآورد الگو در قالب خطی (متقارن) حاکی از آن است که مالیات تورمی با اثر منفی بر رفاه اقتصادی همراه است. در رهیافت غیرخطی (نامتقارن) نیز این اثر معکوس تایید گردید، به نحوی که افزایش ها در مالیات تورمی بیش از کاهش ها در آن بر رفاه اقتصادی اثرگذار است. تورم نیز مطابق با انتظار با اثری منفی و نامتقارن بر رفاه اقتصادی همراه است، به نحوی که اثر معکوس افزایش ها در تورم بر رفاه به مراتب بیش از کاهش ها در آن است. یافته دیگر آنکه بیکاری به طور منفی و درآمد سرانه به طور مثبت بر رفاه اقتصادی اثرگذار است.

    کلید واژگان: رفاه اقتصادی, مالیات تورمی, رهیافت نامتقارن, ایران
    Mohammad Abdi Seyyedkolaee *, Shahryar Zaroki, Maral Mohaimeni

    The purpose of the current research is to explain the effect of inflation tax on economic welfare in symmetrical and asymmetrical approach. In this way, firstly, economic welfare was calculated using the composite index of welfare based on four dimensions of average flow of consumption, wealth or accumulation of production reserves, income inequality and economic security over five decades. The results of the data description show that after the war and in the 1990s with the adoption of policies for the development of the country, the economic prosperity has increased, and this trend has continued in the 2000s due to the single rate of the exchange rate and creation of currency reserve account. In the 2010s, economic prosperity has decreased due to the intensification of economic sanctions and the increase of inflation and recession. In the next part of the research, the symmetric and asymmetric estimation of the model based on the Linear and Non-Linear Autoregressive Distributed Lag model was carried out in the period of 1971-2021. The long-term results of estimating the model in a linear (symmetric) approach indicate that the inflation tax has a negative effect on economic welfare. In the non-linear (asymmetric) approach, this reverse effect was also confirmed, in such a way that increases in the inflationary tax affect economic well-being more than decreases in it. As expected, inflation has a negative and asymmetric effect on economic welfare, so that the inverse effect of increases in inflation on well-being is far more than decreases in it. Another finding is that unemployment has a negative effect and per capita income has a positive effect on economic welfare.

    Keywords: Asymmetric Approach, Economic Welfare, Iran, Tax Inflation
  • مرتضی بیرانوند، سید سعید ملک الساداتی*، سید محمدجواد رزمی

    این پژوهش، روشی برای کمی سازی اطلاعات بدون ساختار اخبار اقتصادی برای به کارگیری در ارزیابی به هنگام شرایط اقتصادی را پیشنهاد می دهد. به همین منظور، اخبار اقتصادی به صورت روزانه از ابتدای سال 1384 تا انتهای آذرماه سال 1402، از پایگاه اینترنتی خبرگزاری فارس استخراج شده است. متون خبری، پس از پیش پردازش اولیه، با استفاده از مدل تخصیص پنهان دیریکله (LDA) در دسته های مختلفی طبقه بندی شدند به نحوی که هر دسته، یک موضوع خبری را نشان می دهد. سپس با استفاده از رویکرد تحلیل احساس مبتنی بر واژه نامه، امتیاز یا نمره حسی هر خبر مشخص شده است. از تجمیع فصلی امتیازات حسی اخبار ذیل هر موضوع، سری های زمانی حسی ایجاد و توانایی این سری های زمانی در پیش بینی تولید ناخالص داخلی فصلی ایران با استفاده از روش های ریج، لسو، الستیک نت و تقویت گرادیان ارزیابی شده اند. نتایج نشان داده اند که به کارگیری داده های حسی می تواند خطای پیش بینی را بین 12 تا 18 درصد نسبت به الگوی سری زمانی تک متغیره کاهش دهد. علاوه بر این، با استفاده از رویکرد پیشنهادی این پژوهش می توان بلافاصله بعد از اتمام هر فصل مرجع و با استفاده از اخبار اقتصادی منتشر شده در همان فصل، برآوردی به هنگام از تولید ناخالص داخلی فصلی ارائه کرد

    کلید واژگان: اخبار اقتصادی, پیش بینی به هنگام, تولید ناخالص داخلی, مدل سازی موضوعی, تحلیل احساس
    Morteza Beiranvand, Seyed Saeed Malek Sadati *, Seyed Mohammadjavad Razmi

    This study examines textual data's ability to nowcast Iran's gross domestic product (GDP). To this end, 301,498 economic news articles from March 2005 to December 2023 were extracted from the Fars news agency website using a web crawling technique. Following initial preprocessing, the news texts were sorted into various categories via the Dirichlet Latent Allocation (LDA) model, wherein each category corresponds to a distinct news topic. Subsequently, to ascertain whether an article conveys a positive or negative sentiment, we executed lexicon-based sentiment analysis utilizing SentiStrength. Ultimately, by aggregating the news sentiment scores seasonally under each topic, we constructed a seasonal sentiment time series. These time series were then assessed for their efficacy in nowcasting Iran's quarterly GDP, employing ridge regression, lasso regression, elastic net, and gradient boosting methods. The findings reveal that incorporating textual data can reduce prediction errors by 12 to 18 percent relative to a univariate time series model. Moreover, our results suggest that sentiment extracted from textual content, particularly news articles, is a viable approach. This strategy could potentially enable the provision of immediate GDP estimates following the end of each reference quarter.

    Keywords: Economic News, Nowcasting, GDP, Topic Modeling, Sentiment Analysis
  • طه شیشه گری*، فرهاد غفاری
    اتکا به مطلوبیت عینی و اندازه گیری میزان شادمانی و رضایت فرد بر اساس انتخاب های وی، مربوط به انسان اقتصادی و تعریف محدودی از انسان می باشد که سال ها توسط تئوری های مرسوم در اقتصاد به عنوان پیش فرض در خصوص انسان ها مورد پذیرش قرار گرفته است. مطالعات گوناگون نشان دهنده انحراف واقعیت و داده های تجربی از پیش بینی تئوری های استاندارد در زمینه شادمانی می باشد، بنابراین اتکا به مطلوبیت عینی به تنهایی ما را به درک درستی از شادمانی و رضایت خاطر افراد نمی رساند. در این پژوهش ساختاری برای شادمانی معرفی می شود تا علاوه بر در نظر گرفتن وجوه اقتصادی، تاثیر زمینه های دیگر نیز روی دریافت افراد از شادمانی یا مطلوبیت ذهنی مشخص گردد. در حقیقت در این مطالعه براساس نگرش اقتصاد رفتاری، بازنگری دوباره به مطلوبیت و شادمانی داشته و براساس داده های جمع آوری شده از 192 دانشجو در مقاطع مختلف، به تایید ساختاری برای شادمانی پرداخته شده که در این ساختار شادمانی از سلامت روان انسان ها استفاده شده است و مشخص شده که سلامت اقتصادی، سلامت اجتماعی و سلامت فیزیکی نیز بر روی سلامت روان افراد موثر بوده است. در حقیقت این مطالعه یک پژوهش میان رشته ای می باشد که در آن به دنبال گسترش تئوری های مرسوم اقتصادی از طریق جایگزینی انسان واقعی به جای انسان اقتصادی و تکیه بر ویژگی های روانشناختی وی خواهیم بود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که منشا شادمانی افراد، سلامت روان آنها می باشد و در سلامت روان، مهم ترین تاثیر به ترتیب مربوط به سلامت فیزیکی، سلامت اجتماعی و سپس سلامت اقتصادی می باشد. در حقیقت درآمد یا عوامل اقتصادی که از دیدگاه اقتصاد مرسوم عامل اصلی کسب مطلوبیت و شادمانی افراد است، تنها یکی از عوامل تعیین کننده سلامت روان می باشد که شادمانی از آن نشات می گیرد.
    کلید واژگان: اقتصاد رفتاری, شادمانی, متغیرهای اقتصادی, متغیرهای غیراقتصادی, مدل معادلات ساختاری
    Taha Shishegari *, Farhad Ghaffari
    Relying on the objective utility and measuring the level of happiness of people based on their choices is related to homo-economicus and a limited definition of human, which has been used as a presupposition by conventional theories in economics for years. Many studies show the deviation of reality and experimental data from the predictions of standard theories about happiness. In this study, we will try to introduce a structure for happiness so that in addition to considering the economic aspects, the effect of other fields on people's perception of happiness or subjective well-being can be determined. Based on the attitude of behavioral economics, we have re-examined utility and happiness, due to the data collected from 192 students in different grades of university. We have confirmed a structure for happiness, which is related to the psychological well-being. Economic well-being, social well-being and physical well-being also affects happiness indirectly through psychological well-being. This study is interdisciplinary research, which seeks to expand the conventional economic theories by replacing the real human being instead of the homo-economicus. The results show that the main source of people's happiness is their psychological well-being, and in psychological well-being, the most important factor is physical well-being. The second and third order goes to social well-being and economic well-being. Income or economic factors, which is the main in determining people's happiness in conventional prospect, is only one of the determining factors of psychological well-being, which happiness originates from.
    Keywords: Behavioral Economics, Economic Factors, Happiness, Non-Economic Factors, SEM
  • یزدان گودرزی فراهانی*، زلیخا مرسلی ارزنق، محسن مهر ارا
    هدف مقاله حاضر بررسی اثر سرمایه گذاری در حوزه انرژی های تجدیدپذیر بر متغیرهای کلان اقتصادی ایران بوده است. در این راستا از اطلاعات آماری مربوط به دوره زمانی 1400-1370 استفاده شد. برای این منظور از روش تعادل عمومی پویای تصادفی استفاده گردید. اطلاعات مورد استفاده در این مقاله از بانک مرکزی ایران و همچنین وزارت نیرو گردآوری شده است. چارچوب نظری مطالعه حاضر براساس مدل سرمایه گذاری، بهینه یابی و تعادل بین بخشی خواهد بود. در این مطالعه اثرات سرمایه گذاری در حوزه انرژی تجدیدپذیر از طریق بنگاه های دولتی و خصوصی در مدل گنجانده شده است. نتایج به دست آمده از شوک سرمایه گذاری در حوزه انرژی تجدیدپذیر بیانگر این بود که سرمایه گذاری در این بخش بیشترین تاثیر را بر رشد ارزش افزوده اقتصادی در بخش صنعت، خدمات، کشاورزی و نفت و گاز داشته است. همچنین نتایج به دست آمده بیانگر این موضوع است که در راستای افزایش در رفاه اجتماعی و دستیابی به توسعه اقتصادی یک دوره سرمایه گذاری 4 ساله با رشد 50 درصدی در حوزه زیرساخت های انرژی تجدیدپذیر در کشور لازم است.
    کلید واژگان: انرژی تجدیدپذیر, توسعه اقتصادی, زیرساخت, رشد اقتصادی, مدل تعادل عمومی پویای تصادفی
    Yazdan Gudarzi Farahani *, Zoleikha Morsali Arzanagh, Mohsen Mehrara
    The purpose of this paper is to investigate the effect of investment in renewable energy on Iran's macroeconomic variables. In this regard, statistical information related to the period 1991-2022 was used. For this purpose, the stochastic dynamic general equilibrium method was used. The information used in this article was collected from the Central Bank of Iran and the Ministry of Energy. The theoretical framework of the present study will be based on investment models, optimization and inter-sectoral balance. In this study, the effects of investment in the field of renewable energy through public and private companies are included in the model. The results obtained from the investment shock in the field of renewable energy indicated that investment in this sector had the greatest impact on the growth of economic added value in the industry, services, agriculture, and oil and gas sectors. Also, the obtained results indicate that in order to increase social welfare and achieve economic development, a 4-year investment period with a 50% growth in the field of renewable energy infrastructure in the country is necessary.
    Keywords: Renewable Energy, Economic Development, Infrastructure, Economic Growth, Dynamic Stochastic General Equilibrium Model
  • سید احسان حسینی دوست*، حمید سپهردوست، فرشید مرادی

    به دلیل چند بعدی بودن پدیده فقر، پرداختن به عوامل موثر بر آن همواره جزء مسائل چالش برانگیز در مباحث توسعه اقتصادی بوده و تاثیر بسیاری از متغیرهای کلان اقتصادی برآن به روشنی تحلیل نشده و بررسی عوامل موثر بر آن همواره جزء مسائل چالش برانگیز در مباحث اقتصادی بوده است. بر این اساس، هدف مطالعه حاضر بررسی اثر عوامل موثر بر فقر قابلیتی در کشورهای منتخب مسلمان موسوم به گروه D8 مبتنی بر روش حداقل مربعات تعمیم یافته در دسترس (FGLS) طی دوره زمانی 2021-1997 می-باشد. نتایج حاصله نشان دهنده اثر منفی و معنادار جهانی شدن بر فقر قابلیتی در کشورهای مذکور هستند که حاکی از ایجاد بهبود نسبی در وضعیت رفاهی این کشورها است. همچنین، تاثیر رشد اقتصادی بر فقر قابلیتی مثبت بوده که ناشی از عدم بکارگیری منافع حاصل از رشد در جهت بهبود زیرساخت های رفاهی در این کشورها می باشد. اثر متغیرهای کنترلی مانند تورم و توزیع جغرافیایی جمعیت نیز بر فقر قابلیتی مثبت ارزیابی شده است. براساس نتایج حاصله می توان توصیه نمود که اقتصادهای گروه D8 به اتخاذ برنامه های کنترل تورم همگام با جلوگیری از رشد حاشیه نشینی در شهرها بپردازند و با ارتقای شاخص های جهانی شدن درکنار کنترل جنبه های منفی آن، به کاهش فقر در اقتصادهای خود کمک نمایند.

    کلید واژگان: فقر قابلیتی, جهانی شدن, رشد اقتصادی, کشورهای گروه D8, رویکرد FGLS
    Seyed Ehsan Hosseinidoust *, Hamid Sepehrdoost, Farshid Moradi

    The aim of the present study is to investigate the effect of factors affecting capability poverty in the selected Muslim countries known as the D8 group relying on the Feasible Generalized Least Squares (FGLS) method during the period of 1997-2021. Results show the negative and significant effect of globalization on capability poverty in the D8 countries during the covered period, such that for each unit increase in the globalization index, capability poverty decreases by 1.8%, which indicates a relative improvement in the welfare of these countries. Likewise, the impact of economic growth on capability poverty is positive, so that a one percent increases in economic growth leads to an increase in capability poverty by 0.21 percent. Such finding can be due to not utilization of the benefits of growth to improve welfare infrastructure in the mentioned countries. In addition, the effect of control variables such as inflation and geographical distribution of the population has also been evaluated positively on capability poverty. Based on the findings of the current study, it is recommended to adopt inflation control programs and moving towards the promotion of globalization indicators in the economies of the D8 group.

    Keywords: Capability Poverty, Globalization, Economic Growth, D8 Countries, FGLS Approach
  • محسن جعفری، مرضیه اسفندیاری*، مصیب پهلوانی

    نقش مثبت توسعه بازارهای مالی در کاهش تاثیر نفرین منابع طبیعی بر رشد اقتصادی کشورها، هنگامی مشخص می شود که توسعه بخش مالی در یک کشور بتواند درآمدهای حاصل از منابع طبیعی را به پروژه های توسعه ای و سرمایه ای تخصیص داده و در نهایت، منجر به رشد اقتصادی گردد. لذا، در این مطالعه به بررسی تاثیر حکمرانی درآمدهای نفتی بر رشد اقتصادی کشورهای منتخب عضو اوپک با تاکید بر توسعه بخش بانکی، با استفاده از روش خودگرسیون برداری داده های تابلویی پویا (PVAR GMM) پرداخته شد. برای این منظور، داده های مورد نیاز از پایگاه داده توسعه مالی جهانی(GFDD)، شاخص های توسعه جهانی (WDI)، صندوق بین المللی پول (IMF) و پایگاه داده کشورهای منتخب عضو اوپک (ایران، عراق، عربستان سعودی، کویت، ونزوئلا، نیجریه، الجزایر، امارات و لیبی) طی دوره 2022-2003 استخراج و جهت تجزیه وتحلیل داده ها نیز از نرم افزار STATA استفاده شد. نتایج نشان داد که شاخص های حکمرانی درآمدهای نفتی (سهم سرمایه گذاری بخش دولتی و خصوصی از درآمدهای نفتی) و شاخص های توسعه بخش بانکی از تاثیر مثبتی بر رشد اقتصادی برخوردار می باشند. همچنین، درآمدهای نفتی از تاثیر معنادار مثبتی بر رشد اقتصادی برخوردار بوده، لیکن، با افزایش رشد درآمدهای نفتی، رشد اقتصادی کاهش یافته و بیانگر وجود پدیده نفرین منابع طبیعی یا بیماری هلندی در کشورهای مورد بررسی می باشد. در نهایت، شاخص های توسعه بخش بانکی باعث تقویت تاثیر مثبت شاخص های حکمرانی درآمدهای نفتی بر رشد اقتصادی و در نتیجه کاهش اثرات منفی نفرین منابع طبیعی در کشورهای یاد شده می شود.

    کلید واژگان: حکمرانی درآمد نفت, توسعه بخش بانکی, رشد اقتصادی, نفرین منابع طبیعی, مدل PVAR GMM
    Mohsen Jafari, Marziyeh Esfandiari *, Mosayeb Pahlavani

    The positive role of financial market development in reducing the effect of natural resources curse on the economic growth of countries is determined when the development of the financial sector in a country can allocate the income from natural resources to development and capital projects and in finally, lead to economic growth. Therefore, in this study, the effect of oil revenue governance on the economic growth of selected OPEC member countries was investigated, with an emphasis on the development of the banking sector, using the PVAR GMM method. For this purpose, the required data was gathered from the Global Financial Development Database (GFDD), World Development Indicators (WDI), International Monetary Fund (IMF), and the database of selected OPEC member countries (Iran, Iraq, Saudi Arabia, Kuwait, Venezuela, Nigeria, Algeria, UAE, and Libya) from 2003 to 2022, and STATA software was used to analyze the data. Results showed that the governance indicators of oil revenues and banking sector development indicators have a positive effect on economic growth. Also, oil revenues have had a significant positive effect on economic growth, but with the increase in growth of oil revenues, economic growth has decreased, indicating the existence of a curse of natural resources or Dutch disease in the countries under study. Finally, the indicators of banking sector development strengthen the positive effect of governance indicators of oil revenues on economic growth and thus reduce the negative effects of natural resources curse in mentioned countries.

    Keywords: Oil Revenue Governance, Banking Sector Development, Economic Growth, Natural Resource Curse, PVAR GMM Model
  • محسن احمدپور*، سید یحیی علوی رضوی

    رمزارز پدیده جدید دنیای فناوری در سال های اخیر است که نظام مالی جهان را در آستانه تغییرات بزرگ قرار داده است. ارزش پول های سنتی یا فیات به اعتبار بانک مرکزی و توان اقتصادی کشور منتشرکننده بستگی دارد. گسترش رمزارزها وابستگی مردم به دولت و بانک مرکزی را از بین می برد. در واقع، آن ها توانایی و قدرت مردم را نیز در برابر ساختارهای سنتی حکمرانی افزایش می دهند. آنچه امروزه دولت ها و حاکمیت ها با این پدیده جدید درگیرند، مسئله حکمرانی در حوزه اقتصاد و کنترل حاکمیت اقتصادی بر کشورها و بحث اینترناسیونالیسمی است. در این پژوهش، نقش این پدیده، که به عنوان بخشی از انقلاب صنعتی چهارم از آن یاد می شود، در امنیت اقتصادی کشورها و دولت ها به صورت کلان و تاثیر آن بر نوع حکمرانی بررسی شده است؛ همچنین، از روش نظریه داده بنیاد (GT) به دلیل نبود هیچ نظریه ای در این زمینه استفاده شده و مصاحبه هایی با متخصصان حوزه رمزارز که تسلط کافی بر مسائل اقتصادی داشته اند انجام شده است و داده ها با استفاده از نرم افزار MAXQDA تجزیه و تحلیل و مقوله بندی شده اند و در نهایت با استفاده از میزان کمی مقوله ها و استخراج آماری در این خصوص، نتایج پژوهش نشان می دهد که فرصت های رمزارزها در امنیت اقتصادی با 216 مقوله (50.12 درصد) و تهدیدات رمزارزها در امنیت اقتصادی 168 مقوله (38.98 درصد) نقش دارند. پیشرفت فناوری خواسته یا ناخواسته کشورها را با این پدیده درگیر خواهد کرد. بنابراین، هر حکومتی که زودتر خود را برای مواجهه با تبعات گسترش رمزارزها آماده کند، بهتر می تواند از فرصت هایش استفاده و در برابر تهدیدهایش مصونیت بخشی کند.

    کلید واژگان: رمزارز, امنیت اقتصادی, ارزهای رمزپایه, حکمرانی, پول, امنیت ملی
    Mohsen Ahmadpour*, Seyed Yahya Alavi Razavi

    Cryptocurencies are new phenomenon in the world of technology in recent years that has put the world financial system on the brink of major changes. The spread of cryptocurrencies erodes people's dependence on the government and the central bank. In fact, they also increase the ability and power of the people over traditional governing structures. What governments and governments are dealing with today with this new phenomenon is the issue of economic governance and the control of economic sovereignty over countries and the discussion of internationalism. In this study, the role of this phenomenon, which is mentioned as part of the fourth industrial revolution, on the economic security of countries and governments in general and its impact on the type of governance has been studied. In this study, grounded theory (GT) method was used due to the lack of any theory in this regard and interviews were conducted with experts in the field of cryptography who had sufficient control over economic issues and data were analyzed using MAXQDA software. And finally categorized using a small amount of categories and statistical extraction in this regard, the results show that the opportunities of cryptocurrencies in economic security with 216 categories (50.12%) and cryptocurrency threats in economic security 168 categories (38.98%) Involved.

  • محدثه صابری، زهرا افشاری*، احمد سرلک، فخرالدین فخرحسینی، اسماعیل صفرزاده

    در این مقاله اثر افزایش حقوق بازنشستگی در رشد اقتصادی با مدل قابل محاسبه با نسل های هم پوشان (OLG) دیاموند تعمیم یافته در اقتصاد بسته که در آن عنصر سرمایه انسانی به صورت درون زا شکل گرفته، برای دوره پنجاه ساله شبیه سازی شده است. نتایج مدل نشان داد که سیاست های عمومی دولت درجهت افزایش سرمایه انسانی سهم نیروی کار ماهر (نیروی کار موثر) را افزایش می دهد؛ بنابراین، اثر رشد دارد. در مقادیر بالای سناریوی پایه (وضعیت کشورهای صنعتی) اثر بهره وری بر سالمندی غلبه می کند و رشد بلندمدت افزایش می یابد. به علاوه، نتایج نشان داد که افزایش نسبت حقوق بازنشستگی به سطح کشورهای پیشرفته، رشد اقتصادی مبتنی بر سمت تقاضا را ترغیب می کند، ولی اثر سطح دارد و رشد بلندمدت را تغییر نمی دهد. نتایج نشان می دهد که افزایش سالمندی اگر همراه با سیاست های عمومی دولت درجهت ارتقای سرمایه انسانی باشد، می تواند به طور بالقوه اثر منفی سالمندی در رشد را جبران کند.

    کلید واژگان: رشد اقتصادی, سالمندی جمعیت, حقوق بازنشستگی, مدل نسل های هم پوشان
    Mohadeseh Saberi, Zahra Afshari*, Ahmad Sarlak, Fakhroddin Fakhrhosseini, Esmaeil Safarzadeh

    In this article, population aging in a closed economy with a computable generalized Diamond overlapping generations (OLG) model has been investigated in which the element of human capital has been endogenously formed. In this study, the effect of population aging in a closed economy with 8 overlapping generations based on the Diamond model, capable of simulating the intergenerational differences has been designed for the Iranian economy across 50 years from 1400 to 1450. The research model includes 3 economic agents of household, firm, and government, whose behavior and decision-making are interdependent. First, the impact of aging on the dynamics of the macroeconomic variables, in the scenario of the current situation of Iran's pensions and benefits has been simulated, and then, the impact of implementing policies to increase pensions and benefits under different scenarios on economic growth has been simulated. The results show that because increasing pensions is a cost to the government on the one hand and increases government spending and the government budget deficit, on the other hand, consumption and savings increase as the income of the elderly increases. Increasing retirement savings leads to larger capital markets and lower interest rates, resulting in increased investment. In addition, this policy indirectly has a double effect on growth through the effect of redistribution and improved income distribution. Hence, policy to increase pensions encourages demand-side economic growth. If this policy is based on the growth of human capital, it can neutralize the adverse effects of aging on economic growth.

  • فاضل مریدی فریمانی*، سید مجتبی حسینی، نجم الدین یزدی، محمدحسین احدی مجدآبادی

    در سال 1389 و همزمان با تشدید فشارهای بین المللی، ایده اقتصاد مقاومتی به عنوان راهبرد دفاعی کشور مطرح و سیاست های کلی آن در سال 1392 تصویب و ابلاغ شد. این پژوهش با استفاده از روش شناسی ترکیبی (کمی-کیفی)، و ضمن تمرکز بر بخش انرژی به این سوال پاسخ می دهد که چه نسبتی میان آنچه مدنظر رهبر انقلاب از کلان راهبرد «اقتصاد مقاومتی» بوده با سیاست های تدوین شده وجود دارد و چطور می توان با بهره گیری از تجارب سایر کشورها و ادبیات مرتبط، این سیاستها را بهبود داد؟نتایج نشان می دهد اولا در حالیکه دال مرکزی کلان راهبرد رهبری بر موضوعاتی همچون مقاوم سازی اقتصاد در برابر جنگ، فشار، تحریم و تاکید بر حضور مردم بوده، سیاستهای مصوب، موضوعات دیگری را (همچون مالیات، یارانه، بهره وری و...) در مرکز توجه قرار داده است. ثانیا بخش هایی از سیاست های ابلاغی بسیار عمومی و کلان بوده و لزوما برای مقاوم سازی اقتصاد (به ویژه انرژی) در مقابل فشارهای بین المللی (جنگف  و تحریم و ..) ضرورتی ندارند (مانند افزایش سهم صندوق توسعه از درآمدها)، ضمن آنکه این سیاست ها یا قبلا ذیل سایر اسناد بالادستی نظام ذکر شده بوده اند و یا اینکه می توانستند بعدها در اسناد مرتبط دیگر مورد اشاره قرارگیرند. ثالثا با بهره گیری از ادبیات متعارف (و بررسی مفاهیمی چون «تاب آوری»، «پایداری» و...) نشان داده شده که اجزای مهمی از حوزه انرژی که مقاوم سازی آن در مقابل شوکهایی همچون جنگ و تحریم ضروری می باشند، در این سیاستها مورد غفلت واقع شده اند. در پایان پیشنهاداتی به منظور تقویت و هدفمند شدن این سیاستها ارایه شده اند.

    کلید واژگان: اقتصاد مقاومتی, سیاست گذاری انرژی, تحریم اقتصادی, تاب آوری, اقتصاد نفت و گاز
    Fazel Moridi Farimani *, Seyyed Mojtaba Hosseini, Najmeddin Yazdi, Mohammadhossein Ahadi Majdabadi

    The Intensification of economic pressures on Iran through the imposition of sanctions, led to the development of the ‘Resistive economy’ doctrine as the central economic strategy during the early 2010’s. This was followed by the ratification of related public policies during 2013. Concentrating on the energy sector, the main objectives of the present study is to examine the extent to which adopted policies cohere with the central tenants of the “Resistive Economics” doctrine, as originally proposed by the leadership of Iran. Additionally, the study purports to examine if there is any potential for improving current policies by drawing on the findings of mainstream literature.Utilizing the ‘‏Descriptive research method’ and ‘content analysis’ the study finds that: First, the central tenant of the ‘Resistance Economy doctrine’ is to make the Iranian economy resistant to shocks such as wars, sanctions and politico-economic pressures, rather than general and long-term goals such as increasing growth rate or reducing energy consumption. Second, some “policies” currently in place (such as increasing the National Development Fund's share from oil revenues) are too general, and do not necessarily help in strengthening the energy sector against international pressures such as wars, sanctions, etc. It is notable that these policies have already been mentioned under other upstream documents. Thirdly, a review of the mainstream literature, as well as an analysis of concepts such as ‘resilience’, ‘sustainability’, etc. shows that vital components which are essential for strengthening the energy sector against shocks (such as war etc.) have been largely neglected.

    Keywords: Resistive Economy, Energy Policy, Economic Sanction, Resilience, Oil, Gas Economics
  • اصغر صالح اصفهانی، مجتبی رشمه ء*
    در دنیای امروز کشورهای درحال توسعه با هدف مقابله فعال با نظام سلطه، الزاما بایستی در مسیر استحکام و توسعه دائمی بنیه های دفاعی و مقاومت در برابر فشارهای همه جانبه رقیبان برای حفظ هویت، آرمان ها و ارزش های خود اقدام نمایند. عدم کفایت منابع بودجه ای دولت ها جهت تامین نیازمندی های بخش دفاعی و امنیتی و افزایش کارآیی و اثربخشی راهبردهای دفاعی کشور در زمینه توسعه قدرت دفاعی و بازدارندگی فعال در برابر نظام سلطه جهانی از یک طرف و پایین بودن بهره وری دارایی ها و ظرفیتهای اقتصادی در اختیار نیروهای مسلح از طرف دیگر موجب طرح موضوع انقلاب اقتصادی در نیروهای مسلح به منظور درآمد سازی و تامین منابع بخش دفاع، کارآمد سازی اقتصاد نیروهای مسلح و توانمندسازی اقتصاد ملی شده است. در این راستا پژوهش حاضر به دنبال بررسی چیستی انقلاب اقتصادی در نیروهای مسلح و شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر در شکل گیری انقلاب اقتصادی در بخش دفاع است. روش تحقیق توصیفی- پیمایشی است و روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای و میدانی بوده و از ابزارهای مصاحبه و پرسشنامه، جهت گردآوری داده ها استفاده گردیده است. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، روش های آماری از جمله آزمون «تی استیودنت» و تحلیل واریانس و برای تعیین اوزان عوامل از رویکرد تحلیل سلسله مراتبی استفاده گردید.نتایج این پژوهش نشان داد که به ترتیب درجه اهمیت، مولفه های درآمد سازی و تامین منابع بخش دفاعی،  کارآمدسازی اقتصاد نیروهای مسلح و توانمند سازی اقتصاد ملی، متغیرهای اثرگذار بر شکل گیری انقلاب اقتصادی نیروهای مسلح هستند.
    کلید واژگان: انقلاب اقتصادی, نیروهای مسلح, درآمدسازی, کارآمدسازی, توانمندسازی
    Asghar Saleh Esfahani, Mojtaba Rashme *
    In today's context, developing countries which actively seek to resist against the global systems of domination and preserve their identity, ideals and values, necessarily find themselves in need of developing their defense foundations. However, governmental budgetary resources of these countries are often inadequate for meeting the exigencies of defense and security sectors. Yet, a preliminary examination of the defense industries of these countries often highlights the low efficiency with which the economic assets and capacities currently at the disposal of the armed forces are utilized. It is therefore necessary to increase the efficiency and effectiveness of strategies in order to maintain an active deterrence against the global systems domination. These issues bring to the fore the need for an economic revolution in the armed forces in order to firstly, generate income and provide resources for the defense sector, and secondly, make the economy of the armed forces more efficient, and thus, strengthen the national economy. The objective of this study is to delineate what such an economic revolution in the economy of the defense sector would entail and, for this purpose, it seeks to identify and classify the effective factors involved. In terms of research methodology this study can be classified as a descriptive-survey and the methodology of this paper relies on library and field methods. For this purpose, modus operandi of this study was to conduct field interviews with experts in the armed forces, further utilizing questionnaires for data collection. Thereafter, in order to ensure of the reliability of the questionnaire the study conducted the "Cronbach's alpha" test, and subsequently, factor analysis techniques were employed to measure the validity of the construct. In order to analyze the collected data, the study relied on statistical methods such as the "T-Student" test and analysis of variance, and finally, the hierarchical analysis approach was utilized to determine the weights of the factors.The results of this research showed that - ranked by the order of importance - income generation and supply of resources required by the defense sector, increasing the efficiency of the economic management of the armed forces, and strengthening the national economy, are in turn variables that influence the economic revolution of the armed forces.
    Keywords: Economic Revolution, Armed Forces, Income Generation, Efficiency, Strengthening
  • صمد حکمتی فرید*، فهمیه فتاحی، کیومرث شهبازی

    هدف از تحقیق حاضر بررسی اثرات نامتقارن باز بودن تجارت، رشد اقتصادی و سیاست های پولی و مالی بر تورم در ایران با استفاده از داده های فصلی طی دوره ی زمانی 1400:4-1370:1 است. برای این منظور از رهیافت خودرگرسیو با وقفه های توزیعی غیرخطی استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که یک رابطه منفی و معنی دار بین تورم و باز بودن تجارت وجود دارد، که این نتایج بیان کننده تایید نظریه رومر در ایران است. همچنین، ضریب شوک های مخارج دولت اثر مثبت بر تورم دارد. علاوه براین، نتایج حاکی از آن است که شوک مثبت حجم پول یا سیاست پولی (روند افزایشی در حجم پول) اثر مثبت و شوک منفی حجم پول اثر منفی بر تورم دارد. علاوه براین، شوک مثبت نرخ ارز اثر مثبت و معنی دار و شوک منفی نرخ ارز اثر منفی و معنی دار بر تورم دارد، که نتایج بیانگر رابطه مثبت و معنی دار بین تورم و نرخ ارز است. در نهایت نتایج نشان می دهد که ضریب شوک مثبت رشد اقتصادی اثر منفی و معنی دار و شوک منفی رشد اقتصادی اثر مثبت و معنی داری بر تورم دارد. نتایج آزمون والد هم نشان می دهد که اثرات شوک های مثبت و منفی سیاست پولی، سیاست مالی و نرخ ارز بر تورم هم در بلندمدت و هم در کوتاه مدت نامتقارن است. اما، اثرات شوک های مثبت و منفی باز بودن تجارت و رشد اقصادی بر تورم فقط در بلندمدت نامتقارن می باشد.

    کلید واژگان: تورم, باز بودن تجارت, سیاست های پولی و مالی, رشد اقتصادی, روش NARDL
    Samad Hekmati Farid*, Fahmideh Fattahi, Kiumars Shahbazi

    This study investigated the asymmetric effects of trade, economic growth and monetary and financial policies on inflation in Iran. For this purpose, quarterly data 1991:2 to 2022:1 and nonlinear auto-regressive distributed lag (NARDL) modelling approach has been used. The results show that, there is a significant negative relationship between inflation and trade openness. that these results indicate the confirmation of Roemer's theory in Iran. Also, the coefficient of government spending shocks has a positive effect on inflation. In addition, the results indicate that the positive shock of the money volume or monetary policy (increasing trend in the money volume) has a positive effect and the negative shock of the money volume has a negative effect on inflation. In addition, a positive exchange rate shock has a positive and significant effect and a negative exchange rate shock has a negative and significant effect on inflation, which results indicate a positive and significant relationship between inflation and exchange rate. Finally, the results show that the positive shock coefficient of economic growth has a negative and significant effect and the negative shock of economic growth has a positive and significant effect on inflation.The results of the Wald test also show that the effects of positive and negative shocks of monetary policy, financial policy and exchange rate on inflation are asymmetric both in the long and short term. However, the effects of positive and negative shocks of trade openness and economic growth on the inflation index are asymmetric only in the long run.

    Keywords: Inflation, Trade Openness, Monetary, Fiscal Policies, Economic Growth, NARDL Model
  • مصطفی سمیعی نسب*
    نگاهی به روند رشد اقتصادی در کشور نشان می دهد این روند در سال های اخیر مثبت بوده است، اما تداوم رشد مثبت و کاهش وابستگی به فروش نفت و نیز ایجاد جهش در روند تولید بخش های مختلف با توجه به اهداف اسناد بالادستی و رسیدن به رشد 8درصدی و همچنین، نام گذاری سال 1403 با عنوان «جهش تولید با مشارکت مردم» توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی، نیازمند سیاست های تشویقی موثر دولت در راستای افزایش سرمایه گذاری در بخش های مولد است. نگاهی به عملکرد دولت (در سال های مورد مطالعه) نمایان کننده آغاز حرکتی رو به جلو در عرصه رفع موانع تولید بوده که تداوم آن نیازمند عزمی راسخ و ضمانت اجرای قوی است. می توان گفت جهش تولید در بستر محیط باثبات اقتصادی، فضای کسب وکار مناسب، نظام تامین مالی کارآمد، افزایش جذب سرمایه گذاری و چهارچوب سیاست گذاری هوشمند محقق خواهد شد. ازاین رو پیشنهاد می شود برخی راهکارها ازجمله کارآمدسازی نظام تامین مالی، حمایت از نوآوری، اصلاح نظام مالیاتی، تقویت بخش های پیشران، اصلاح نظام بیمه ای و گمرکی کشور، کاهش نقش مالکیت دولتی، اتخاذ سیاست های حمایتی از بخش تولید مولد در کشور و... اتخاذ شود.
    کلید واژگان: صنعت, خدمات, کشاورزی, رشد اقتصادی, دانش بنیان, سیاست, جهش
  • الهه رحیم دوست*
    با توجه به اهمیت بخش مسکن در تامین رفاه خانوارها همواره در دولت های مختلف شاهد اجرای برخی طرح ها و قوانین مختلف به منظور حمایت از اقشار ضعیف و فاقد مسکن ملکی، در راستای افزایش قدرت خرید مسکن و همچنین رضایتمندی خانوارها بوده ایم، اما متاسفانه بررسی عملکرد دولت ها در این حوزه نمایان کننده عدم موفقیت آنان در جلوگیری از تورم افسارگسیخته در این بخش و نیز عدم انجام دادن تعهدات به خانوارها بوده است. دولت سیزدهم نیز که داعیه دار ساخت 4 میلیون مسکن در چهار سال دوره ریاست خود بود، متاسفانه پس از گذشت سه سال از دوره فعالیتش تنها توانست 550 هزار واحد مسکونی را تا تحویل نهایی پیش ببرد. شاید بتوان ازجمله دلایل عدم تحقق شعار دولت در ساخت مسکن را به حجم عظیم تعهدات دولت های گذشته بر دوش دولت سیزدهم، عدم تامین زمین در مناطق شهری، عدم تامین مالی توسط بانک ها، نقش پررنگ دولت در حوزه ساخت مسکن و... نسبت داد. ازاین رو برخی راهکارها شامل ایجاد ستاد مدیریت ملی زمین، کاهش بنگاه داری بانک ها در عرصه مسکن، به کارگیری سند آمایش سرزمین در ساخت مسکن، کاهش نقش دولت در ساخت مسکن و... ارائه می شود.
    کلید واژگان: مسکن مهر, سوداگری, آمایش سرزمین, شعار دولت, امنیت اقتصادی
  • مجید آقایی*، سعید راسخی، سارا رنجبر

    کشور ایران علیرغم توسعه نسبی موسسات و نهادهای مالی و همچنین فراوانی منابع طبیعی (درآمد حاصل از فروش نفت)، هنوز نتوانسته است نرخ رشد اقتصادی بالا و پایداری را تجربه کند و حتی با نرخ رشد منفی در سال های اخیر نیز رو به رو بوده است. لذا واکاوی عوامل تاثیرگذار بر این رابطه حائز اهمیت است. به همین منظور در این تحقیق به بررسی نقش و اهمیت فراوانی منابع طبیعی (درآمدهای نفتی) بر رابطه بین توسعه مالی و رشد اقتصادی از کانال سرمایه گذاری با استفاده از آزمون کرانه ای خودرگرسیون با وقفه های گسترده طی دوره زمانی 1359 تا 1399 پرداخته شده است. بر اساس نتایج تحقیق، توسعه مالی تاثیر مثبت و معنادار بر سرمایه گذاری طی دوره مورد بررسی داشته است در حالی که فراوانی منابع نفتی باعث تضعیف این رابطه طی دوره مورد بررسی شده است و می تواند حاکی از تاثیر غیرمستقیم فراوانی منابع نفتی بر رابطه بین توسعه مالی و رشد اقتصادی از کانال سرمایه گذاری در ایران باشد. متغیر تعاملی (حاصلضرب) توسعه مالی و فراوانی منابع نفتی نیز تاثیر منفی و معنادار بر سرمایه گذاری طی دوره مورد بررسی داشته که حاکی از عدم توانایی سیستم مالی در تخصیص مناسب و کارای منابع به سمت سرمایه گذاری های مولد می باشد. با توجه به این نتیجه می توان گفت وجود فراوانی منابع نفتی، کارکرد بخش مالی در اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داده است و با ناکارآمد کردن این بخش، تاثیر منفی بر سرمایه گذاری داشته و در نتیجه موجب تضعیف رابطه رشد اقتصادی و توسعه مالی گردیده است.

    کلید واژگان: فراوانی منابع طبیعی, توسعه مالی, رشد اقتصادی, سرمایه گذاری, مدل خودرگرسیون با وقفه های توزیعی
    Majid Aghaei *, Saeed Rasekhi, Sara Rangber

    Despite relative development in financial institutions, and the abundance of financial resources (income from oil sales), Iran has still struggled to experience high and sustainable economic growth rates, even experiencing  negative growth rates in recent years. Therefore, investigating the influential factors in the relationship between financial development and economic growth is crucial. Accordingly, this study examines the role and significance of oil resources (oil course) on the relationship between financial development and economic growth through investment channels using the ARDL bounding test during the period from 1980 to 2020. The findings indicate that while financial development positively and significantly impacts investment, the oil curse weakens this relationship, suggesting an indirect negative impact of the oil curse on the financial development-economic growth nexus via investment channels in Iran.  The interactive variable of financial development and the oil curse also had a negative and significant impact on investment during the examined period, indicating the financial system's inability to allocate resources effectively towards productive investments. Based on these results, it can be stated that the oil curse has affected the functioning of the financial sector in the Iranian economy and, by making this sector inefficient, has had a negative impact on investment, thus weakening the relationship between economic growth and financial development.

    Keywords: Oil Curse, Financial Development, Economic Growth, Investment, ARDL Model
  • مهدی حسن پور ورکلائی، محمد عبدی سیدکلایی*، شهریار زروکی

    موضوع رفاه اقتصادی و بهبود آن از مهم ترین موضوعات کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است و دولت ها تمایل دارند تا نشان دهند متعهد به ایجاد رفاه برای مردم هستند. بنابراین، انتخاب ها و تصمیماتی که سیاست گذاران اعمال و اجرا می کنند، قطعا بر سطح کیفیت زندگی این نسل و نسل های آینده اثرگذار است. از سویی در سال های اخیر شاهد نزول جایگاه ایران در رتبه بندی های مختلف رفاهی که صورت می گیرد بوده ایم. بنابراین، با توجه به چنین اهمیتی، هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی نقش رونق و رکود بر رفاه اقتصادی در ایران در بازه ی زمانی 1350 تا 1400 و در دو سناریوی با نفت و بدون نفت می باشد. با توجه به امکان وجود اثر نامتقارن تولید بر رفاه، در پژوهش حاضر از رهیافت خودرگرسیونی با وقفه های توزیعی غیرخطی استفاده شده است. نتایج بررسی، وجود رابطه ی مستقیم میان رونق و رکود با رفاه اقتصادی را تایید کرده، به طوری که افزایش در تولید (رونق) موجب افزایش در رفاه و کاهش در تولید (رکود) موجب کاهش در رفاه می گردد. نتیجه ی دیگر حاکی از وجود نامتقارنی در اندازه اثرگذاری رونق و رکود بر رفاه اقتصادی در ایران می باشد. در کوتاه مدت و بلندمدت تاثیر نامطلوب رکود بر رفاه بیشتر از اثرگذاری مطلوب رونق بر رفاه بوده و اندازه ی این اثرگذاری برای اقتصاد غیرنفتی نسبت به اقتصاد نفتی دوچندان است. همچنین، این نامتقارنی در بلندمدت تشدید می شود. طبق دیگر نتایج حاصله، تورم و بیکاری در هر دو سناریوی اقتصاد نفتی و بدون نفت اثر معکوس بر رفاه اقتصادی داشته اند.

    کلید واژگان: رونق, رکود, رفاه اقتصادی, ایران, رهیافت خودرگرسیونی
    Mehdi Hasanpour Varkolaei, Mohammad Abdi Seyyedkolee *, Shahryar Zaroki
    Purpose

    The topic of welfare and its improvement is an important issue in different societies. According to the existing literature, there are multiple factors that affect the welfare status of countries, one of which is production and its fluctuations (boom and recession). Considering the important impacts of production on the economic welfare of the country, the present study aims to explain the impact of production and, more precisely, that of increases (economic boom) and decreases (economic recession) in production on welfare in Iran. Indeed, this analysis deals with production with and without oil. The main question in the present study is whether there is a significant difference between the impacts of economic boom (increases in production with or without oil) and economic recession (decreases in production with or without oil) on welfare in the Iranian economy.

    Methodology

    Most of the models in econometrics are based on linear (symmetric) models. In a symmetric estimate of the production effects (with or without oil), if economic welfare increases by 1 unit with an increase in production, then economic welfare will decrease by 1 unit with a decrease in production. However, what actually happens may not be this way, and the effect of increases in production (economic prosperity) on welfare may be different from the effect of decreases in production (recession). Therefore, the focus of a research model is to distinguish the effect of increases in production (with or without oil) from the effect of decreases in it. The model used in this study is based on the one proposed by Shin et al. (2014). That study discusses the issue of the asymmetrical coefficient of an influential factor and its effect on the dependent variable in the conditions of prosperity and recession. Shin’s team introduces a model called Nonlinear Autoregressive Distributed Lag (NARDL) regression model. In the present study, among the various welfare indices, the IEWB index has been considered as a measure of economic welfare. Multiple variables are also used to calculate this index. The IEWB index considers economic welfare as a function of the dimensions of effective per capita consumption flow, net social accumulation of wealth and resource-generating sources, economic inequality, and insecurity. In this regard, weights are considered for each of these dimensions in a special way. Therefore, the weights assigned to each dimension will be different based on different observations. The spatial scope of this study includes Iran, and the temporal scope is from 1971 to 2021.

    Findings and discussion

    The movement trend is an indicator of economic well-being, showing that the index followed a downward trend after the revolution until the end of the war. After the war, the index had an upward trend with a gentler slope compared to the years before the revolution. It reached its highest level in 2017 and then started to decline again. This decrease is due to the increase in the sanctions on the Iranian economy, which led to a decrease in oil revenues, a decrease in economic growth, and an increase in the inflation rate, resulting in a decline in economic well-being. The results of the estimate are as follows:- In the short term, the effect of oil economic prosperity on well-being is almost more than 2.5 times the effect of economic prosperity without oil.- In the short term, the effect of oil economic recession on well-being is greater than the effect of economic recession without oil.- In the short term, the asymmetry in the impact of economic prosperity and recession (both with and without oil) on well-being is confirmed.- In the long term, considering the direct effect of economic prosperity and recession (with and without oil) on well-being, the asymmetry of production effect (with and without oil) is also confirmed. But, unlike the case in the short term, in the long term, the effect of economic recession without oil on well-being is greater than the effect of oil economic recession.- In the long term, the effect of oil economic recession on well-being is more than twice the effect of oil economic prosperity, and the effect of economic recession without oil on well-being is almost 5 times the effect of economic prosperity without oil.

    Conclusions and policy implications: 

    Based on the results of this research about the impact of economic prosperity and recession on the well-being in Iran, it is suggested that, first, the government should create the necessary infrastructure to improve the people's well-being so that the prosperity periods can be prolonged. Second, economic policymakers should adopt supportive policies, especially for producers, to improve the country's well-being during recessions. Third, it seems that, if the Iranian economy moves towards non-oil dependence, in times of economic recession, there will be a need for stronger welfare policies by the government to compensate for the lost well-being. If there is more extensive support for non-oil sectors, they may be able to contribute to increased well-being during prosperous times.

    Keywords: Prosperity, Recession, Economic Welfare, Iran, ARDL
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال