به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « دارا » در نشریات گروه « علوم انسانی »

  • کتایون فکری پور*، فریبا شریفیان

    اعراب مسلمان پس از فتح ایران، سکه هایی به سبک سکه های ساسانی با حاشیه ای به خط کوفی، ضرب کردند که به سکه های عرب ساسانی معروف شد. بیشتر سکه های عرب ساسانی نقره اند؛ اما در کنار آنها شمار فراوانی سکه مسی نیز به دست آمده است. روی تعداد کمی از این سکه ها نام ضراب خانه، سال ضرب و نام حاکم حک شده است. تنوع بسیار در نقش، از ویژگی های بارز این سکه هاست. یکی از مشکلات موجود در این سکه ها، وجود آن دسته از اسامی خاصی است که در متون تاریخی به آنها اشاره ای نشده است؛ از این رو برای پژوهشگر، قرایت این نام ها و تشخیص هویتی آنها کاری بس دشوار است. در مجموعه سکه های موزه بوعلی همدان با دو نوع سکه مسی عرب ساسانی مواجه می شویم که با سایر سکه های این مجموعه تفاوت هایی دارند؛ در حالی که پشت هر دو سکه به طور کامل با هم یکسان است، روی سکه ها از لحاظ نقش و کتیبه متفاوت است. گیزلن (Gyselen) در اثر شناخته شده خود با نام سکه های مسی عرب ساسانی به سه نوع از این سکه ها اشاره کرده است که پشت هر سه سکه عبارت آباد/آزاد بیشاپور با تصویر موجودی ترکیبی، گاو نر کوهان دار با سر انسان ریش دار، حک شده است؛ اما نوشته و نقش روی سکه ها متفاوت است. با توجه به اینکه این سکه ها از زاویه دید خاص نویسندگان تا کنون بررسی نشده است، در این پژوهش نویسندگان تلاش می کنند با روش تاریخی توصیفی و براساس مطالعات کتابخانه ای، به پرسش های زیر پاسخ بدهند: آیا واژه سمت راست روی سکه ها نام حاکم منطقه است؟ آیا عبارت پشت سکه ها مفهوم خاصی دارد یا فقط نشان دهنده نام ضراب خانه است؟ آیا با در نظر گرفتن گاه شماری سکه های ضرب بیشاپور، می توان حدود زمانی برای آنها در نظر گرفت؟

    کلید واژگان: عرب‌ساسانی, دارا, ابای, آزادبیشاپور, آبادبیشاپور}
    Katayoun Fekripour *, Fariba Sharifian

    Arab-Sassanidcoins were minted after the conquest of Iran by Muslims in the style of Sassanidcoins with a Kufic border margin. Most of the coins of the Arab conquerors were silver, but next to them, a large number of copper coins have been found, which often have a great variety of designs. In a few copper coins, there is the name of the mint, the year of coinage, and the name of the ruler. Sometimes in the coins, we come across letters that have not been mentioned in historical texts. These letters make it difficult to identify many copper coins. The subject of the present study was to examine 3 types of Arab-Sassanid copper coins which had the phrase Abād/Azād Bišāpur with a hybrid image on the reverse. As these three coins had no date, this research aimed to answer these questions: is it possible to set a time limit for them considering the chronology of the coins minted in Bišāpur? Does the phrase of the reverse have a special meaning? Or does it just indicate the name of the mint? And is the right word of the obverse the name of the ruler of the area?

    Keywords: Arab-Sassanid, Dārā, Abāy, Abzay, Copper Coins, Bišāpur}
  • معصومه زندیه، تیمور مالمیر *

    اسکندر به سبب ویرانی و کشتار و غارت هایش، در منابع قدیم ایرانی ملعون و گجسته خوانده شده اما در منابع متاخر تحت تاثیر افسانه ها و خیال پردازی های یونانی، از او به نیکی و بزرگی یاد شده و شخصیتی مثبت یافته است. محققان عمدتا تردید ندارند که شخصیت اسکندر در شاهنامه منفی است اما وجود دو مسئله را با این شخصیت منفی در تناقض دیده اند: یکی روایت برادری دارا و اسکندر و دیگری نقل مفصل سرگذشت وی، تا جایی که تصور کرده اند این نقل مفصل، دلالتی بر مقبولیت و چهره مثبت یافتن اسکندر است. در مقاله حاضر براساس روش ساختارگرایی نشان داده ایم نسبت برادری دارا و اسکندر نه برای جبران شکست و حفظ غرور ملی، بلکه یک طنز گزنده نسبت به عملکرد ناشایست حاکمانی بوده که با بی تدبیری یا خودفروختگی، راه را برای تجاوز بیگانه هموار می کرده اند. نقل مفصل داستان اسکندر در شاهنامه نیز به علت سرسلسله سلوکیه بودن اسکندر با دوره حکومت نسبتا طولانی در تاریخ ایران است و دلالتی بر نگاه مثبت به اسکندر نمی کند چون در ضمن آن مطالبی گنجانده شده که حاوی نوعی اعتراض و انتقاد نسبت به نژاد و تبار اوست و افسانه هایی را نقش بر آب می کند که برای تثبیت اسکندر و جانشینان وی درست شده است. داده های پژوهش به شیوه کتابخانه ای گرد آمده و با روش توصیفی- تحلیلی پردازش شده است.

    کلید واژگان: اسکندر, دارا, ساختگرایی, سلوکیه, شاهنامه, طنز}
    masumeh zandiyeh, Timur Malmir *

    Due to his destructive role Alexander is remembered as an evil and ominous figure in older Persian sources. But, due to the influence of the Greek mythology and culture, recent sources have provided his figure with an aura of greatness and virtue. Scholars well know that Alexander is not given a positive picture in Shahnameh, although they mention two evidences from the text which do not go with this total picture, namely his description as a brother to Darius III, and his being the subject of a long episode in Shahnameh, the latter being regarded as the sign of the high value put on him by Ferdowsi. In this article, we will use the structuralism approach to prove that the claimed brotherhood of Alexander and Darius III is not to compensate the defeat and restore national pride, but to serve as a satire against the rulers whose ineptitude and treason pave the ground for the coming of the invaders. The lengthy treatment of Alexander's character is also due to the fact that he is the founder of the long-lasting Seleucia Dynasty, regardless of how destructive his invasion was. Denunciations of his action and devaluation of his ancestry prove this argument. Here, research data have collected by analytical By library approach and have processed by analytical and descriptive methods. 

    Keywords: Alexander, Darius III satire, Seleucia, Shahnameh, structuralism}
  • حسن نامی*، بهمن فیروزمندی، محمد اسماعیل اسمعیلی جلودار
    «شهرتپه» یکی از محوطه های اشکانی شمال شرق ایران در شهرستان درگز است. با استناد به بررسی های باستان شناسی، این محوطه، یکی از وسیع ترین محوطه های اشکانی این حوزه ی جغرافیایی است؛ به علاوه، با استناد به کاوش های باستان شناسی، این محوطه، یکی از محوطه های مهم اوایل دوره ی اشکانیان در شمال شرقی ایران است. شباهت یافته های باستان شناسی شهرتپه با محوطه ی نسا، به همراه وسعت محوطه (حدود 70 هکتار) و یافته های باستان شناسی آن، نشان می دهد شهرتپه از محوطه های مهم دوره ی اشکانیان در شمال شرق ایران است. به دلیل همین اهمیت است که بعضا از این محوطه، به عنوان یکی از محوطه های احتمالی معرف «دارا» در اوایل دوره ی اشکانیان یاد می شود؛ لذا در پژوهش پیش رو تلاش می گردد، ضمن بررسی و ارزیابی داده های باستان شناسی شهرتپه، و جایگاه آن در تاریخ اوایل دوره ی اشکانی، اهمیت این محوطه در مطالعات باستان شناسی اشکانیان در شمال شرق ایران مورد بحث و ارزیابی قرار گیرد. به علاوه، تلاش شده بدین پرسش پاسخ داده شود که آیا شهرتپه می تواند یکی از محوطه های احتمالی معرف شهر دارا اشکانی باشد؟ و یا به عبارت کلی تر، آیا می توان این شهر مهم اوایل دوره ی اشکانی را در حوزه ی جغرافیای سیاسی امروزی درگز جستجو نمود؟ پاسخ به موارد فوق از این منظر حائز اهمیت است که از اشکانیان در شمال شرقی ایران، اطلاعات معدود و پراکنده ای در دست است؛ لذا مطالعات باستان شناسی شهرتپه می تواند تاحدودی در پاسخ به پرسش های تاریخی و باستان شناسی اشکانیان در شمال شرقی ایران راهگشا باشد. رویکرد پژوهش حاضر در پاسخ به پرسش های فوق، داده های باستان شناسی مرتبط با اشکانیان در شهرستان درگز و محوطه ی شهرتپه است. به علاوه، در کنار داده های باستان شناسی، از متون کلاسیک در پاسخ به مکان یابی احتمالی شهر دارا در منطقه ی درگز استفاده گردیده است. براساس موارد یاد شده در بالا، شهرتپه به واسطه ی وسعت و داده های فرهنگی از جمله ظروف و قطعات سفالی مطالعه شده، تزیینات معماری شامل آجرهای منقوش و وجود یک منطقه ی صنعتی شناسایی شده در آن، احتمالا یکی از مهم ترین محوطه های اوایل دوره ی اشکانی در شمال شرق ایران است.
    کلید واژگان: باستان شناسی, اشکانی, درگز, چاپشلو, دارا, شهرتپه}
    Hasan Nami *, Bahman Firoozmandi, Mohammadesmaeil Esmaeili Jelodar
    Shahr Tappeh is one of the Parthian sites in the district of Darreh Gaz, near the Iran-Turkmenistan border. Data from archaeological surveys shows that the site is one of the largest Parthian sites in the northeast region of the Iranian Plateau. In addition, archaeological excavations indicate that Shahr Tappeh was one of the most important Parthian sites in the region. The site is limited on two sides by riverbeds, while on the south and north was protected by massive ramparts, probably made of sun-dried bricks and chineh. There are also traces of a moat behind the fortifications. In somewhere near the center of the site, there is a 7m high mound, evidently remains of a monument of some sort. It is possible that this mound represents the acropolis of the site, seat of the high rank chief or governor of the city. Our investigation at the site including a surface systematic sampling. The most frequent finds were ceramic fragments, in addition to some kiln wasters, gypsum plaster and impressed designs bricks. The designs are heavily weathered so the original motifs could not be identified. Similar bricks with impressed designs have been discovered at the type site of Nisa in Turkmenistan. The high frequency of kiln wasters in a quadrant indicated that this point of the site would be industrial quarter of the ancient town. Testing this hypothesis, we opened three small trenches. Although we could not reach the lower strata, due to have efficiency of time and the budget, we could recover numerous kiln wasters and deformed pieces of glass, evidently related to glass workshop, which strongly indicate that our hypothesis on the industrial character of the quadrant could be right. The recovered finds through excavations show close resemblance to those from Nisa, the initial capital and homeland of the Arsacids, which is 80 km to the northeast. The size of Shahr Tappeh and the materials from excavations well represent the importance of the site in early Parthian time in the northeastern Iranian Plateau. Because of such important features, some scholars suggest that the site could be the ancient Dara of the early Arsacid era. In this article we analyzed and discuss the materials and data from Shahr Tappeh excavations, trying to throw light on the importance of the city during the early Arsacid period, and evaluate its position among the contemporary sites in the northeastern Iranian Plateau. We also trying to the answer whether the site could be the same ancient Dara we know from the early Arsacid period; or, otherwise, could the important city of Dara be sought in the modern area of Darreh Gaz in northeast Iran?
    Keywords: Parthain, Darreh Gaz, Dara, Shahr-Tappeh}
  • سید حسین فاطمی، محمدجعفر یاحقی، مه دخت پورخالقی چترودی، رقیه شیبانی فر
    نهایه الارب فی اخبار الفرس و العرب کتابی است که نام نویسنده/ نویسندگان و زمان تالیف آن مبهم است. در فراهم آمدن این کتاب، نویسندگانی همچون عامر شعبی، ایوب بن قریه، عبدالله بن مقفع، اصمعی و ابوالبختری سهمی داشته اند و سه دوره زمانی (سال 75ه. ، پیش از سال 142ه. و حدود سال های 170-193ه.) را می توان برای تالیف آن درنظر گرفت. به هر روی این کتاب - به ویژه بخش هایی که از زبان ابن مقفع روایت شده است - مهم ترین منبع در شناخت سیرالملوک وی و به تبع آن خدای نامه دوره ساسانی است. از آن جا که شاهنامه فردوسی نیز با واسطه شاهنامه ابومنصوری به خدای نامه می رسد، داستان دارا و اسکندر از نهایه الارب و شاهنامه برگزیده شده تا بتوان به سرچشمه اصلی این دو روایت پی برد. با بررسی تطبیقی داستان اسکندر و دارا در این دو کتاب می توان دریافت که روایت فردوسی در هسته اصلی داستان، دقیقا همان روایت ابن مقفع است، اما فردوسی با نگرش داستانی مطالبی را که به کار وی نمی آمده، حذف کرده و در عوض جزئیاتی را به آن افزوده است.
    کلید واژگان: نهایه الارب, شاهنامه, خدای نامه, سیرالملوک, فردوسی, ابن مقفع, اسکندر, دارا}
    Sayyed Hosein Fatemi, Mohammad Jafar Yahaghi, Mahdokht Pourkhaleghi Chatroodi, Roghayeh Sheibanifar
    Nihāyatu’l- irab fi akhbare’l -fors va’l- arab is the name of a book whose author (s) and the authoring time are uncertain. In compiling this book، authors such as ’Amer Sha’bi، Ayyoub ibn-i Gherriyah، Abdullah ibn-i Moghafa’، Asma’i and Ab ol-bakhtary have contributed. There are three different speculations concerning the time of authorship: 1) 75 A. H. 2) before the year 142 A. H. 3) around 170-193 A. H. However، this book– especially the parts narrated by ibn-i Moghafa’—are the most important sources in our understanding Siyar ol-molouk and subsequently the Khodāy-nāme in the Sassanid period. Since Ferdowsi’s Shāh-nāme is also connected to the Khodāy-nāme through the Abu-Mansouri Shāh-nāme، the story of Dara and Alexander have been chosen from Nihāyatu’l- irab and the Shāh-name in order to determine the main source of the two narratives. The comparative study of the structure of the story of Alexander and Dara in these two books reveals that Ferdowsi’s account is exactly like ibn-i Moghafa’s but Ferdowsi has eliminated some details and has added some more to serve his storytelling purposes.
    Keywords: Nihāyatul, irab, Shāh, nāme, Khoday, nāme, Siyar ol molouk, ibn, i Moghaffa', Ferdowsi, Dara, Alexander}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال