به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "تمایز" در نشریات گروه "زیست شناسی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «تمایز» در نشریات گروه «علوم پایه»
  • مرجان نوری، فاطمه رازقی، فتاح ستوده نژادنعمت الهی، احسان احسانی*
    بیماری های کلیه به عنوان یک مشکل مهم پزشکی، دارای گزینه های محدود برای درمان است، بکارگیری سلول های بنیادی به عنوان یک روش درمانی جایگزین روش های قدیمی مطرح است. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر محیط کشت حاصل از سلول های بنیادی مزانشیمی (MSCs-CM) کلیه موش نوزاد در درصدهای 10، 30 و 50 بر تمایز سلول های بنیادی جنینی به سمت سلول های اپیتلیال کلیه است. سلول های بنیادی مزانشیمی، از کلیه موش نوزاد جداسازی، پاساژ و تکثیر شد. تعیین هویت سلول ها با استفاده از فلوسایتومتری و بررسی بیان مارکرهای سطحی CD105، CD29، CD90، انجام شد. در پاساژ سوم سلول های استخراج شده، محیط کشت رویی آن جمع آوری و hESC در محیط کشت کامل این سلو ل ها کشت و تکثیر شدند و تمایز سلول های hES به سلول های پیش ساز مورد بررسی قرار گرفت. بررسی بیان ژن های PAX2، ZO1 وCK18 با استفاده از RT-PCR و بیان مارکرهای سطحی CD133، CD24 و CD44 با استفاده از فلوسایتومتری بررسی شد. نتایج فلوسایتومتری ماهیت مزانشیمی بودن سلول ها را تایید کرد. نتایج تمایز hESCs نشان داد که بیان ژن های PAX2، ZO1 و CK18 در گروه های حاوی محیط کشت رویی به صورت معنی دار (p<0.05) افزایش یافته است. نتایج فلوسایتومتری بیانگر افزایش بیان مارکرهای CD133 و CD24 در گروه های حاوی CM و  بیان مارکر CD44 در گروه حاوی 50 درصد CM، نسبت به گروه کنترل است. به طور کلی نتایج نشان داد که فرآیند  محیط کشت رویی این سلول ها تاثیر مثبتی در القاء تمایز سلول های بنیادی جنینی انسانی به سلول های پیش ساز کلیه دارد.
    کلید واژگان: تمایز, سلول های بنیادی مزانشیمی, محیط کشت رویی, کلیه
    Marjan Nouri, Fatemeh Razeghi, Fattah Sotoodehnejadnematalahi, Ehsan Ehsani *
    Kidney diseases are an important medical problem worldwide. Since there are limited treatment options for damaged kidneys, stem cell therapy has become an alternative treatment. The aim of present study is to investigate effect of culture medium obtained from mesenchymal stem cells (MSCs-CM) of newborn mice kidneys in percentages of 10, 30 and 50 on differentiation of embryonic stem cells towards kidney epithelial cells. Mesenchymal stem cells were isolated from kidneys of newborn mice, passaged and propagated. Determination of the identity of cells was done using flow cytometry and checking the expression of surface markers CD105, CD29, CD90. In third passage of extracted cells, supernatant culture medium was collected, hESC were cultured and multiplied in the complete culture medium of cells and the differentiation of hES cells into progenitor cells was investigated. The expression of PAX2, ZO1 and CK18 genes was investigated using RT-PCR, expression of CD133, CD24 and CD44 surface markers was investigated using flow cytometry. Flow cytometry results confirmed the mesenchymal nature of the cells. The results of differentiation of hESCs showed that expression of PAX2, ZO1 and CK18 genes increased significantly (p<0.05) in the groups containing supernatant. The results of flow cytometry show an increase in expression of CD133 and CD24 markers in groups containing CM and the expression of CD44 marker in the group containing 50% CM, compared to control group. In general, results showed supernatant culture process of cells has a positive effect on inducing differentiation of human embryonic stem cells into kidney progenitor cells.
    Keywords: Distinction, Mesenchymal stem cells, Supernatant culture medium, ‎Kidney
  • مریم نظم بجنوردی، مظاهر قلی پور ملک آبادی، هاتف قاسمی حمیدآبادی *، حسن کشاورز
    سابقه و هدف

     سلول های بنیادی پالپ دندان انسانی(hDPSc)  با توجه به قرابت جنین شناختی که با سلول های اکتومزانشیمی دارند، می توانند در حضور فاکتور های نوروتروفیک مناسب و با استفاده از تکنیک نوروسفر به نورون های دوپامینرژیک تمایز یابند. هدف از این مطالعه القای تمایز hDPSc به نورون های دوپامینرژیک با استفاده از تکنیک نوروسفر است.

    مواد و روش ها

     hDPScs به روش مکانیکی_آنزیمی جدا و پس از کشت با استفاده از روش تمایزی کشت نوروسفر به سلول های بنیادی/پیش سازعصبی و سپس تحت تاثیر (Glial cell-derived Neurotrophic Factor, GDNF) و(Brain-derived Neurotrophic Factor,BDNF) به سلول های دوپامینرژیک تمایز داده شدند. سلول ها با ایمنوسایتوشیمی وRT–PCR  مورد ارزیابی قرار گرفتند. هم چنین میزان رهاسازی دوپامین با دستگاهHPLC  اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS انجام گرفت.

    یافته ها

     در گروه تحت تاثیر القاگرهای تمایزی، سلول ها به لحاظ فنوتیپی تغییرهای قابل ملاحظه ای داشتند و سلول های با ظاهر شبه نورونی مشاهده شدند. یافته های مولکولی حاکی از این است که ژن های پرتوان نظیر Nestin  و Sox2 با شروع روند تمایز به تدریج کاهش یافته اند ولی طی افزودن القاگرهای عصبی میزان بروز ژن های دخیل در فرآیند نوروژنزیس/ دوپامینرژیک مثل DAT, ,PITX3,  ,Nurr1 ,TH PITX3 افزایش قابل ملاحظه ای نسبت به گروه کنترل نشان داد. ارزیابی ایمونوسایتوشیمی نشان داد که سلول های بیان کننده تیروزین هیدروکسیلاز ( Tirozin hidroksilaz,TH) نیز در گروه تیمار مشاهده گردید. علاوه بر این، میزان ترشح دوپامین در گروه تیمار بطور قابل توجهی افزایش یافته است (05/0.(P <

    نتیجه گیری

     نتایج نشان می دهد که سلول های بنیادی مشتق از پالپ دندان انسان با استفاده از تکنیک نوروسفر و افزودن القاگرهای مناسب قابلیت تمایز به نورون های دوپامینرژیکی را دارند.

    کلید واژگان: سلول های بنیادی پالپ دندان انسان, نوروسفر, سلول های پیش ساز عصبی, سلول های دوپامینرژیک, تمایز, Iau Science
    Maryam Nazm Bojnordi, Mazaher Gholipourmalekabadi *, Hatef Ghasemi Hamidabadi, Hassan Keshavarz
    Aim and Background

     Human dental pulp stem cells (hDPSCs) that closely common origin with ectomesenchymal cells. could be applied as the source of stem cells for treatment of some neurodegenerative diseases. The hDPSCc are capable of differentiating into dopaminergic neurons in presence of appropriate neurotrophic factors and neurosphere technique with regard to fact This study was carried out to assess the differentiation potential of hDPSCc into dopaminergic neurons using neurosphere technique.

    Materials and Methods

     In this study, hDPSCs were isolated from the third molar using mechanical-enzymatic methods. The cells were harvested in a proper condition medium and differentiated into precursor neuronal stem cells and then consequently differentiated into dopaminergic cells in the presence of neuronal induction media including BDNF and GDNF. Cells in each groups were evaluated by immunocytochemistry and RT-PCR assays. In addition, the amount of dopamine released was measured by HPLC.

    Results

     Cells treated with differentiation inducer factors exhibited remarkable changes in phenotypic characteristics and neuron like cells were observed. Molecular results showed that pluripotent genes such as Nestin  , Sox2 expression level gradually reduced in the early stages of differentiation process. However, after treatment with neuronal inducers, genes expression level involved in neurogenesis/dopaminergic like DAT ,PITX3,  ,Nurr1 ,TH PITX3 in treated group increased significantly compared to control group. Moreover, immune cytochemistry assay indicated that cells expressing tyrosine hydroxylase (TH) were also detected in treated group. In addition, dopamine release was significantly increased in treated group (P < 0.05).   

    Conclusion

     These research findings confirm that the hDPSCs can be differentiated into dopaminergic neurons via neurosphere technique and appropriate inducers.

    Keywords: Human dental pulp stem cells, neurosphere, neuroprogenitors, dopaminergic neurons, differentiation, Iau Science
  • اسحاق مروتی، طیبه محمدی، مهرداد پویان مهر، لیلا سلطانی
    هدف

    سلول درمانی با استفاده از سلول های بنیادی مزانشیمی (MSCs) می تواند ابزاری امیدوار کننده به عنوان طب بازساختی باشد. یکی از غنی ترین منابع سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان جنین است. سیلیمارین دارای فعالیت های آنتی اکسیدانی و ضد التهابی قوی با تاثیر مثبت بر تکثیر برخی از سلول ها و همچنین خاصیت ضد پوکی استخوان است. این مطالعه با هدف نشان دادن اثر سیلیمارین بر تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان جنین گوسفند به رده  استیوژنیک انجام شد.

    مواد و روش ها

    سلول های بنیادی مزانشیمی از مغز استخوان جنین گوسفند جدا شدند. آزمون MTT جهت بررسی سمیت سلولی سیلیمارین روی سلول ها درغلظت های مختلف در زمان های 24 و 72 ساعت انجام شد. سپس، سلول ها در یکی از 8 گروه 1: شاهد منفی؛ 2: تیمار شده با 10 میکرومول بر لیتر سیلیمارین در محیط معمول، 3: تیمار شده با 20 میکرومول بر لیتر سیلیمارین در محیط معمول، 4: تیمار شده با 100 میکرومول بر لیتر استرادیول در محیط معمول، 5: شاهد مثبت، 6: تیمار شده با 10 میکرومول بر لیتر سیلیمارین در محیط تمایزی، 7: تیمار شده با 20 میکرومول بر لیتر سیلیمارین در محیط تمایزی، 8: تیمار شده با 100 میکرومول بر لیتر در محیط تمایزی، به مدت 21 روز کشت شدند.جهت تعیین تمایز استیوژنیک سلول ها، با استفاده از رنگ آمیزی آلیزارین رد رسوب یون هیدروکسی آپاتیت بررسی شد  و همچنین میزان ترشح آنزیم ALP در گروه های مورد مطالعه اندازه گیری شد.

    نتایج

    مقایسه میانگین جذب نوری سلول ها در غلظت های مختلف بین زمان های 24 و 72 ساعت پس از تیمار نشان داد که میانگین جذب نوری سلول ها در غلظت صفر سیلیمارین، 72 ساعت پس از تیمار نسبت به زمان 24 ساعت پس از تیمار کاهش نشان داد (05/0<p) اما در سایر غلظت ها تفاوت معنی دار مشاهده نشد (05/0>p).  بررسی میزان ترشح آنزیم ALP ، 21 روز پس از تیمار در گروه های مورد مطالعه نشان داد که در مجموع بیشترین میزان ترشح آنزیم در گروه 8 بود (05/0≤p). کمترین میزان ترشح آنزیم در گروه 1 (کنترل منفی) و پس از آن به ترتیب در گروه 2 و گروه 3 مشاهد شد (05/0<p). بین گروه های 4، 5 و  6 تفاوت معنی دار مشاهده نشد (P>0.05). بر اساس نتایج حاصل از رنگ آمیزی آلیزارین رد، رسوب املاح کلسیم در تمام گروه های مربوط به محیط کشت تمایزی مشاهده شد که به ترتیب در گروه های 8، 7، 6 و 5 افزایش یافت. در گروه های کشت شده در محیط معمول، در گروه 1 رسوبی مشاهده نشد و میزان رسوب به ترتیب در گروه های 2، 3 و 4 افزایش نشان داد. در مجموع میزان رسوب در گروه های محیط تمایزی بیشتر از محیط معمول بود.

    نتیجه گیری

    سیلیمارین در غلظت های مورد بررسی روی سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان جنین گوسفند، اثر سمیت ندارد و همچنین در غلظت های مورد بررسی باعث افزایش تمایز سلول ها به رده ی استخوانساز می شود که این افزایش وابسته به غلظت است. از این رو، به نظر می رسد با مطالعات بیشتر و شناسایی مسیرهای مولکولی اثر گذاری سیلیمارین، می توان از آن در سلول درمانی جهت ترمیم ضایعات استخوانی استفاده کرد.

    کلید واژگان: سلول های بنیادی مزانشیمی, تمایز, استئوژنیک, سیلیمارین, آلکالین فسفاتاز
    I. Morovati, T .Mohammadi, M .Pooyanmehr, L .Soltani
    Aim

    Cell therapy using mesenchymal stem cells (MSCs) can be a promising tool in regenerative medicine. One of the richest sources of mesenchymal stem cells is fetal bone marrow. Silymarin has strong antioxidant and anti-inflammatory activities with a positive effect on the proliferation of some cells as well as anti-osteoporosis properties. This study aimed to show the effect of silymarin on the differentiation of mesenchymal stem cells derived from the bone marrow of sheep embryos into the osteogenic line.

    Materials and Methods

    Mesenchymal stem cells were isolated from the bone marrow of sheep embryos. MTT test was performed to investigate the cytotoxicity of silymarin on cells at different concentrations for 24 and 72 hours. Then, cells in one of 8 groups 1: negative control; 2: treated with 10 μmol/liter silymarin in the usual environment, 3: treated with 20 μmol/liter silymarin in the usual environment, 4: treated with 100 μmol/liter estradiol in the usual environment, 5: positive control, 6: treatment treated with 10 μmol/liter silymarin in the differentiation medium, 7: treated with 20 μmol/liter silymarin in the differentiation medium, 8: treated with 100 μmol/liter in the differentiation medium, were cultured for 21 days. To determine the osteogenic differentiation of cells, the deposition of hydroxyapatite ions was examined using alizarin staining, and also, the amount of ALP enzyme secretion was also measured in the studied groups.

    Results

    Comparing the average optical absorption of cells at different concentrations between 24 and 72 hours after treatment showed that the average optical absorption of cells at zero concentration of silymarin after 72 hours of treatment decreased in comparison with those treated for 24 hours (P<0.05), but no significant difference was observed in other concentrations (P>0.05). Examining the level of ALP enzyme secretion, 21 days after treatment with silymarin in the studied groups showed that the highest level of enzyme secretion was in group 8 (P≤0.05). The lowest amount of enzyme secretion was observed in group 1 (negative control) and then in group 2 and group 3 respectively (P<0.05). No significant difference was observed between groups 4, 5, and 6 (P>0.05). Based on the alizarin red staining results, calcium ions deposition was observed in all the groups related to the differentiation medium, which increased in groups 8, 7, 6, and 5, respectively. In the groups cultured in the usual environment, there was no calcification in group 1 and the amount of calcification increased in groups 2, 3, and 4, respectively. In total, the amount of calcification in the differentiation environment groups was higher in comparison with the usual environment.

    Conclusion

    During this study, Silymarin had no toxic effect on the mesenchymal stem cells derived from the bone marrow of sheep embryos in the studied concentrations after 24 and 72 hours of treatment. It increased the differentiation of the cells into the osteogenic lineage in a concentration-dependent manner. Therefore, it seems that with further studies and identification of the molecular pathways of silymarin's effect, it can be used in cell therapy in order to repair bone lesions.

    Keywords: Mesenchymal stem cells, Differentiation, Osteogenic, Silymarin, AlP
  • رحیم احمدی*، سونا زارع، دیبا صمدی
    پیشینه و هدف

    علیرغم مطالعات متعدد در رابطه با ویژگی های بیولوژیکی و قابلیت تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق شده از بند ناف، هنوز هم این بررسی ها به منظور دستیابی به یافته های جدیدتر ادامه دارد. بر این اساس مطالعه ی حاضر به بررسی ویژگی های بیولوژیکی سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق شده از بند ناف و توان تمایز آنها به سلول های استخوان و چربی می پردازد.

    روش و بررسی

    طی این تحقیق تجربی-آزمایشگاهی، 30 نمونه جفت کامل از مادران تحت سزارین تهیه و متعاقبا" بند ناف جداسازی و در شرایط استاندارد نگهداری شد. سلول های مزانشیمی به روش آنزیمی جداسازی شدند و ویژگی های مورفولوژیک آنها با استفاده از میکروسکوپ و اسپکتروسکوپی جذبی، و ویژگی های بیولوژیک آنها به ویژه بیان مارکرهای CD با استفاده از فلو سایتومتری مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت با استفاده از محیط کشت تمایزی اختصاصی سلول های بنیادی مزانشیمی به سلول های استخوانی و چربی تمایز یافتند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی بررسی گردیدند.

    نتایج

    بررسی های مورفولوژیک و فیزیکی توسط میکروسکوپ و اسپکتروسکوپی جذبی و نیز مثبت بودن مارکرهای CD44، CD73، CD90 و CD105 و منفی بودن مارکرهای CD34 و CD45 اثبات کننده ماهیت مزانشیمی سلول های بنیادی بود. سلول های بنیادی مزانشیمی به طور موفقیت آمیزی به سلول های استخوانی و چربی تمایز یافتند.

    نتیجه گیری

    سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از بند ناف انسان توان تمایز به سلول های بالغ چربی و استخوان دارند. بر این مبنا، استفاده از سلول های مزانشیمی مشتق شده از بند ناف می تواند در سلول - درمانی مورد توجه قرار گیرد.

    کلید واژگان: سلول های بنیادی مزانشیمی, بند ناف, تمایز, سلول استخوان, سلول چربی
    Rahim Ahmadi *, Sona Zare, DIBA SAMADI
    Background and Aim

    Despite numerous studies on the biological properties and differentiability of umbilical cord-derived mesenchymal stem cells, these studies are still ongoing in order to achieve new findings. Therefore, the present study investigates the biological properties of umbilical cord-derived mesenchymal stem cells and their ability to differentiate into osteocyte and adipocyte.

    Materials and Methods

    In this experimental laboratory study, 30 whole placenta specimens were prepared from the mothers under cesarean section and kept under standardized conditions. The mesenchymal cells were isolated by enzymatic method and their morphological characteristics were examined by microscopy and absorption spectroscopy and their biological properties, in particular expression of CD markers, were determined by flow cytometry. Finally, mesenchymal stem cells were cultured in specific media in order to differentiate into osteocyte and adipocyte. Data were analyzed using descriptive statistics.

    Results

    Morphological and physical examinations by microscope and absorption spectroscopy as well as presenting of CD44, CD73, CD90, and CD105 markers and lacking of CD34 and CD45 markers demonstrated the mesenchymal entity of stem cells. Mesenchymal stem cells successfully differentiated into osteocyte and adipocyte.

    Conclusion

    Human cord-derived mesenchymal stem cells can differentiate into adult fat and bone cells. In this respect, the use of cord-derived mesenchymal cells could be of significant interest in cell therapy.

    Keywords: Mesenchymal stem cells, Umbilical cord, differentiation, Osteocyte, Adipocyte
  • سیما مشایخ، مهناز آذرنیا، اسماعیل فتاحی، رضا مقدسعلی
    هدف

    در این مطالعه اثر ترکیبات فلاونوییدی پوست سبز گردو را بر تولید سلول‏های ترشح کننده انسولین بررسی شد.

    مواد و روش‏ها

     در این تحقیق تجربی سلول‏های بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی (AD-MSCs) در شرایط استریل به‏مدت21 روز در مجاورت عصاره فلاونوییدی با دوزهای 50 و 100 میلی‏گرم بر میلی‏لیتر سلول‏های انسولین ساز تمایز داده شدند. برای دیابتی کردن رت‏ها از استرپتوزوتوسین با دوز 60 میلی‏گرم بر کیلوگرم استفاده شد. از رنگ‏آمیزی دیتیزون (DTZ) برای حضور انسولین، از روش ایمونوفلورسانس جهت تعیین حضور پروتیین‏های اختصاصی سلول‏های بتای پانکراس، اندازه‏گیری قند خون توسط دستگاه گلوکومتر،  سطح کراتین، اوره و اسیداوریک سرم از روش کالریمتری و از رونویسی معکوس واکنش زنجیره‏ای پلی‏مراز (RT-PCR) برای ارزیابی بیان ژن PAX4   استفاده شد.

    نتایج

    تحت شرایط فوق به‏تدریج از سلول‏های دوکی شکل فیبروپلاستی به سلول‏های مدور تغییر و سلول‏های انسولین ساز با استفاده از رنگ DTZ به‏رنگ قرمز رویت و ترشح انسولین را نشان دادند. بیان نشان‏گرهای انسولین-پروانسولین و گیرنده بتا اثبات شد، میزان قند خون، اوره، اسیداوریک و کراتین کاهش و سطح بیان ژن PAX4 در گروه‏های تجربی اختلال معنی‏داری را نشان دادند (05/0≥p).

    نتیجه‏ گیری

    نتایج به‏دست آمده نشان داد کهAD-MSCs  تحت عصاره فلاونوییدی پوست سبز گردو توانایی تمایز به سلول‏های تولیدکننده انسولین را دارند.

    کلید واژگان: سلول‏های بنیادی مزانشیمی, سلول‏های انسولین ساز, دیابت, فلاونوئیدی, تمایز‏
    S. Mashayekh, M .Azarnia, E .Fattahi, R .Moghadasali
    Aim

    In this study, investigated the effect of flavonoid compounds in walnut skin on the production of insulin-secreting cells.

    Material and Methods

    In this experimental study, adipose-derived mesenchymal stem cells (AD- MSCs) were differentiated into insulin-producing cells under sterile conditions for 21 days in the presence of flavonoid extract at doses of 50 and 100 mg/ml. Streptozotocin at a dose of 60 mg/kg was used to diagnose rats. Dithizone staining (DTZ) for insulin, Immunofluorescence to determine the presence of pancreatic beta-specific proteins, Blood glucose measurement by glucometer, Serum creatine, urea and uric acid levels by calorimetry and Reverse chain reaction transcription E- polymerase (RT-PCR) was used to evaluate the expression of PAX4 gene.

    Results

    AD-MSCs under the above conditions gradually changed from spindle-shaped fibroblasts to circular cells and showed insulin-producing cells using red DTZ dye and insulin secretion .Expression of insulin-pronsulin and beta receptor markers was demonstrated, blood sugar, urea, uric acid and creatinine levels decreased and the expression level of PAX4 gene in experimental groups showed a significant disorder (P≥0.05).

    Conclusion

    The results showed that AD-MSCs under the flavonoid extract of walnut green skin have the ability to differentiate into insulin-producing cells. Keywords: Mesenchymal stem cells, Insulin-producing cells

    Keywords: Mesenchymal stem cells, Insulin-producing cells, Diabetes, Flavonoids, Differentiation
  • اسد معصومی اصل*، سید ایمان آشتی
    ژن های کنترل کننده پیشروی میوز و بی تاثیر بر پیشروی میتوز در گیاهان، در ذرت و آرابیدوپسیس به طور گسترده مطالعه شده اند. این ها شامل ژن های کنترل کننده تمایز سلول های سومایی به سلول های اسپورزا و ژن های شروع میوز، ژن های رمزگذار پروتیین های اختصاصی میوز در کروموزوم ها و کمپلکس های سیناپتونمال، ژن های پروتیین های واسطه و آنزیم های نوترکیبی میوزیDNA  و کراسینگ اور و ژن های کنترل کننده رفتار خاص میوزی سانترومرها و روند دو تقسیم میوزی هستند. تعداد زیادی از این ژن ها همسانه سازی و در سطح مولکولی مطالعه شده اند. مطالعه روی ژن های میوز در برنج فعالانه در حال توسعه است در حالی که مطالعات روی ژن های مربوطه در جو، چاودار، گوجه فرنگی و گندم هگزاپلویید پیشرفت کمتری دارند. برای شناسایی ژن های میوز، از جهش زاهای شیمیایی و درجی، تجزیه و تحلیل ژنتیکی و سیتولوژیکی، مطالعات ژنگانی و پروتیومیک، روش های ژنتیک معکوس و بیوانفورماتیک استفاده می شود.
    کلید واژگان: ژن, میوز, جهش, نوترکیبی, پروتئین ها, تمایز, کمپلکس سیناپتونمال
    Asad Masoumiasl *, Seyyed Iman Ashti
    The genes controlling meiotic progression in plants and not affecting mitotic progression are most widely studied in maize Zea mays and cruciferous plant Arabidopsis thaliana. These include the genes controlling the differentiation of somatic cells into sporogenous ones and meiosis-initiating genes, genes encoding meiosis-specific proteins of chromosomes and synaptonemal complexes, genes of mediator proteins and enzymes of meiotic DNA recombination and crossover, and genes controlling meiosis-specific behavior of centromeres and the course of two meiotic divisions. A large number of such genes have been cloned and studied at the molecular level. The studies of meiotic genes in rice Oriza sativa are actively developing, while studies of corresponding genes in barley Hordeum vulgare, rye Secale cereale, tomato Solanum lycopersicum, and hexaploid wheat Triticum aestivum are less advanced. To identify meiotic genes, chemical and insertional mutagenesis, genetic and cytological analysis, genomic and proteomic studies, methods of reverse genetics, and bioinformatics are used.
    Keywords: meiosis, genes, Genetic control
  • علی ابراهیمی، کاظم پریور*، نسیم حیاتی رودباری، اکرم عیدی

    وجود سلولهای بنیادی پیش ساز عصبی در بخش هایی از مغز بالغین، امید به درمان و بازیابی نقص ها و بیماری های مرتبط با سیستم عصبی مرکزی و دژنراتیو مانند پارکینسون، آلزایمر و ام اس را بالا برده است. از طرفی کمک به تسریع تکثیر و تمایز این سلولها با دیدگاه درمانی بحث پیشرو دیگری است که این امیدها رابیشترمی کند. کویرستین یک فلاونویید گیاهی است که اثرات متعدد ترمیمی، مهاری و حفاظتی آن بر روی برخی از بیماری ها از جمله آسیب های عصبی، جبران استرس های اکسیداتیو، مهار سرطان و نیز روند های زیستی سلول از قبیل تمایز و تکثیر، بررسی و اثبات شده است. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر توام این ماده بر روند تکثیر و تمایز سلولهای زیر بطنی(SVZ) مغز موشهای بالغ در وضعیت وابسته به دوز می باشد با استخراج سلولهای بنیادی عصبی از SVZ و تولید نوروسفیر، غلظتهای 1، 5 و 15 میکرومولارکویرستین به محیطهای کشت افزوده شد. پس ازیک هفته تاثیر تکثیری و تمایزی آن با کنترل مقایسه گردید. بعد از تعیین هویت سلولی از طریق بیان ژن و وضعیت بقاء سلولی با آزمون MTT، شمارش و کمی سازی تصاویر سلولی بوسیله نرم افزار ImageJ، معنی داری اختلافات از طریق نرم افزار SPSS بررسی گردید. نتایج نشان داد که میزان تاثیر تمایزی در غلظت های مختلف متفاوت است. بطوریکه غلظت 1میکرومولار کمترین تاثیر تمایزی را دارد. از غلظت 5 میکرومولار و بالاتر، تاثیر تمایزی افزایش یافته ولی مهار تکثیر نیز اتفاق می افتد. در غلظت 15 میکرومولار بیشترین مهار مشاهده گردید.

    کلید واژگان: کوئرستین, ناحیه زیربطنی(SVZ), تمایز, تکثیر
    Ali Ebrahimi, Kazem Parivar *, Nasim Hayati Roodbari, Akram Eidi

    The presence of neural precursor stem cells (NSCs) in some parts of the adult brains and the potency of these types of cells for the acceleration of the proliferation and differentiation processes with a therapeutic viewpoint is another beneficial facet of the application of neural precursor stem cells in cell biology. Quercetin, as an herbal flavonoid, has been extensively investigated and shown to have numerous effects on some cell-lines and disorders. We aimed to investigate the impact of quercetin, on proliferation and differentiation of NSCs derived from the subventricular zone (SVZ) of the adult rat brains. The isolated SVZs were mechanically minced into pieces through repeated pipetting in phosphate-buffered saline, incubated with 0.25% trypsin and treated with trypsin inhibitor; then centrifuged to obtain the cell suspension. The obtained cell suspension was cultured for one week to achieve neurospheres. When the cells reached confluence of 70-80%, they were sub-cultured for three passages and in the third passage, quercetin was treated with the cultured cells at the concentrations of 1, 5, and 15 μM. Methods such as Real time-PCR, MTT assay and ImageJ software, have been used to validate differentiation and proliferation of cells. The results indicated that the differentiation rate of NSCs is affected by various concentrations of quercetin in a dose-dependent manner so that 1µM quercetin had the least, and 15µM quercetin showed the most effects on cell differentiation. However, 1µM quercetin exhibited no significant cell toxicity, the most antiproliferative potential showed when treated with 15µM concentration quercetin.

    Keywords: Quercetin, Sub-Ventricular Zone (SVZ), Differentiation, Proliferation
  • فهیمه سادات حسینی، بهرام محمدسلطانی*، حسین بهاروند، سامان حسینخانی

    ژن SPTBN4 از اعضای خانواده پروتئینی اسپکترین در فرآیندهای مختلف سلول از جمله چرخه سلولی، تکوین سلول های عصبی و غیره نقش ایفا می کند. اخیرا یک miRNA جدید در این ژن SPTBN4 پیدا شده که در پایگاه NCBI به ثبت رسیده است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی بیان این miRNA، با نام SPTBN4-miR1 در روند تمایز سلول های بنیادی کارسینومای جنینی NT2 و همچنین بررسی اثر بیش بیانی آن بر روند تمایزی این سلول ها است. نتایج RT-qPCR بیانگر آن بود که SPTBN4-miR1-5p و SPTBN4-miR1-3p در روند تمایز عصبی افزایش بیان معنی داری را از روز سوم شروع و تا روزهای 8 و 14 تمایزی نشان می دهند. سپس، بعد از بیش بیان پیش ساز SPTBN4-miR1 در سلول های NT2 و تیمار با رتینوئیک اسید، بررسی بیان مارکرهای پرتوانی و تمایزی، بیانگر نقش SPTBN4-miR1-5p و SPTBN4-miR1-3p در پیشبرد تمایز و خروج از حالت پرتوانی بود. به نظر می رسد با انجام مطالعات بیشتر و پیداکردن اهداف احتمالی این miRNAها، می توان به یک مارکر تمایزی دست یافت و از آن برای بهبود روند تمایز بهره برد.

    کلید واژگان: سلول های بنیادی کارسینومای جنینی NT2, تمایز, miRNA, SPTBN4
    F.S. Hosseini, B. Mohammad Soltani*, H. Baharvand, S. Hosseinkhani

    The SPTBN4 gene, a part of the spectrin protein family, plays important roles in various cellular processes, including cell cycle, nerve cell development, and so on. Recently, a new miRNA has been found in this SPTBN4 gene, which was registered at the NCBI database. The aim of the present study was to investigate the expression of this miRNA, called SPTBN4-miR1, in the process of differentiation of human embryonal carcinoma cell line NT2 and also the overexpression effect of this miRNA on the differentiation of these cells. RT-qPCR results indicate that SPTBN4-miR1-5p and SPTBN4-miR1-3p show a significant increase in expression in the process of neural differentiation from day three until the 8th and 14th day of differentiation. Then, after overexpressing the SPTBN4-miR1 precursor in NT2 cells and retinoic acid treatment, the expression of pluripotent and differentiation revealed the role of SPTBN4-miR1-5p and SPTBN4-miR1-3p in promoting differentiation and exclusion from the pluripotent state. It seems that by making further studies and finding out the possible targets of these miRNAs, a distinctive marker can be achieved and used to improve the differentiation process.

    Keywords: Human Embryonal Carcinoma cell line NT2, Differentiation, miRNA, SPTBN4
  • مریم رحیمی*
    گزارش شده که 1، 25دی هیدروکسی ویتامین D3 یک شکل فعال ویتامینD رشد تعدادی از سلول های سرطانی پوست، پروستات، سینه، کولون و لوسمی را مهار می کند. والپروئیک اسید، به عنوان یک مهارکننده قوی هیستون داستیلاز، همچنین نقش مهمی در مهار تکثیر سلول های تومور ایفا می کند. با این حال، تا کنون هیچ گزارشی در مورد همکاری بین والپروئیک اسید و 1، 25دی هیدروکسی ویتامین D3 برای اثر ضد سرطانی وجود ندارد. هدف از تحقیق حاضر ارزیابی این بود که آیا دوزهای کم1، 25دی هیدروکسی ویتامینD3 سمیت والپروئیک اسید را تقویت می کند و آیا این عمل از طریق مکانیزم های آپوپتوز انجام می گیرد. در این مطالعه سلول هایHL-60 با غلظت های مختلف والپروئیک اسید و 1، 25دی هیدروکسی ویتامین D3 به تنهایی و در ترکیب با یکدیگر در 24ساعت تیمار شدند. درصد زنده بودن سلول ها به روش MTT سنجیده شد و سپس برای بررسی نوع مرگ سلولی از رنگ آمیزی Hoechst استفاده شد. مطالعه حاضر نشان داد که1، 25دی هیدروکسی ویتامین D3 اثر آنتی توموری والپروئیک اسید را افزایش می دهد. همچنین نتایج حاصل از رنگ آمیزی سلول ها نشان داد که والپروئیک اسید و 1، 25دی هیدروکسی ویتامین D3 باعث القاء آپوپتوز در سلول های HL-60 می شوند. در کل ترکیب جدید والپروئیک اسید و 1، 25دی هیدروکسی ویتامین D3 هم افزایی اثر ضد تکثیری و القاء آپوپتوز در روی سلول های سرطانی HL-60 را نشان داد.
    کلید واژگان: آپوپتوز, تمایز, ضد تکثیری, لوسمی حاد پرومیلوسیتی, مهارکننده هیستون داستیلاز
    Maryam Rahimi *
    11, 25 dihydroxy vitamin D3, an active metabolite of vitamin­D3 has been reported to inhibit the growth of number neoplasms such as prostate, breast, colorectal, leukemia and skin cancers. Valproic acid, as a potent histone deacetylase inhibitor, also plays an important role in inhibition of proliferation of tumor cells. However, there are no reports so far on the cooperation between valproic acid and vitamin­ D3 for anti-leukemic effect. The goal of the present research was to evaluate whether low doses of vitamin D3 potentiate the toxicity of valproic acid and whether this toxic action is mediated via apoptotic mechanisms. In this study HL-60 cells were treated either with different concentrations of valproic acid and vitamin­ D3 alone and in combination with each other for 24 hours. Cell survival was determined by MTT assay and then Hoechst staining was used to determine the type of death cell. This present study indicates that vitamin ­D3 potentiates the antitumor effects of valproic acid. Also, the results of staining cells showed that valproic acid and vitamin ­D3 induced apoptosis in HL-60 cells. In total, the new combination of valproic acid and vitamin D3 showed synergistic anti-proliferative effect and induced apoptosis on HL-60 cancer cells.
    Keywords: Acute promyelocytic leukemia, anti-proliferation, apoptosis, differentiation, histone deacetylase inhibitor
  • الهام حویزی*، محمد نبیونی، کاظم پریور، محمد معصومی، جعفر آی
    امروزه سلول های پرتوان القاشده به منزله یکی از جدیدترین و بهترین منابع سلولی برای سلول درمانی مرکز توجه قرار گرفته اند. در این مطالعه توان تمایزی سلول های انسانی کشت داده شده بر داربست به سلول های آندودرم قطعی، که خود پیش ساز سلول هایی از جمله سلول های هپاتوسیت، پانکراس و ششی هستند، بررسی شد. اجسام جنینی از سلول های پلوری پوتانت ساخته شد و سپس به داربست نانوفیبروز پلی کاپرولاکتون، که با روش الکترواسپینینگ تهیه شد، انتقال داده شد. سلول ها تحت تاثیر ریزمولکولی با عنوان فاکتور القاکننده آندودرمی IDE1، به سلول های آندودرم قطعی تمایز داده شدند. بیان مارکرهای آندودرمی شامل SOX17، FoxA2 و GSC با روش ایمونوسیتوشیمی وRT-PCR تایید شد. در این تحقیق مورفولوژی و بقای سلول ها به ترتیب با استفاده از عکس های میکروسکوپ الکترونی و آزمون MTT بررسی شد. نتایج حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که محیط کشت سه بعدی با استفاده از فاکتورهای مناسب می تواند بستر مناسبی برای رشد و تمایز سلول های پلوری پوتانت انسانی به سلول های آندودرم قطعی را فراهم آورد.
    کلید واژگان: سلول های iPS, IDE1, آندودرم قطعی, داربست نانوفیبروز, تمایز
    Elham Hoveizi*, Mohammad Nabiuni, Kazem Parivar, Mohammad Massumi, Jafar Ai
    Induced pluripotent cells have been considered as one of the most recent and best cell sources for the cell therapy. In this study, the differentiation potency of human iPS cells, cultured on scaffolds, which can differentiate into definitive endodermal cells as precursor for hepatocytes, pancreatic and lung cells, was studied. Embryoid bodies composed of pluripotent cells, were seeded on electrospinning nanofiber scaffold. The cells were differentiated into definitive endoderm using IDE1. Expression of definitive endoderm markers including Sox17, FoxA2 and GSC were confirmed by immunocytochemistry staining and qRT-PCR analysis. In the present study, morphology and viability of cells were evaluated by utilizing a scanning electron microscopy and MTT assay, respectively. The results demonstrated the positive effect of 3D cultures, using suitable factors, on definitive endoderm differentiation.
    Keywords: iPSCs, IDE1, definitive endoderm, electrospun scaffold
  • مریم مهرابی، سامان حسینخانی، سیروس جلیلی، علی مصطفایی
    سلول درمانی یکی از روش های امیدوارکننده در درمان دیابت نوع1 می باشد. یکی از مناسب ترین گزینه ها برای این منظور، سلول های پیش ساز مشتق از پوست Skin-derived precursors cells (SKP) است که پتانسیل تمایز به سلول های سازنده انسولین Insulin producing cells (IPC) را دارند. در این مطالعه سلول های پیش ساز مشتق از پوست انسان Human skin-derived precursors cells (hSKP) جدا و تکثیر شده و تحت تاثیر عصاره پانکراسی (دو روز بعد از 60% پانکراکتومی) به IPC تمایز داده شدند. به منظور تمایز، hSKP ها در محیط DMEM حاوی FBS و عصاره پانکراسی و گلوکز برای مدت 14 روز کشت داده شدند. تولید انسولین این سلول ها با رنگ دیتیزون که به طور اختصاصی برای شناسایی انسولین به کار می رود، مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر این، بیان انسولین در سلول ها با ایمونوسیتوشیمی بررسی شد و ترشح انسولین با استفاده از روش ایمونواسی آنزیمی ELISA مورد تایید قرار گرفت. تجمعات سلولی خوشه مانند بعداز حدود 14 روز ظاهر شدند. این خوشه ها نسبت به آنتی بادی ضد انسولین مثبت بودند و قادر به ترشح مقادیر قابل تشخیص انسولین در یک رفتار وابسته به غلظت گلوکز بودند. نتایج این مطالعه نشان داد که hSKP تحت تیمار با عصاره پانکراسی توانایی تمایز به سلول های سازنده انسولین را دارند که می تواند گامی در جهت سلول درمانی دیابت در آینده باشد.
    کلید واژگان: دیابت, تمایز, سلول های پیش ساز مشتق از پوست, سلول های انسولین ساز
    Maryam Mehrabi, Saman Hosseinkhani, Cirus Jalili, Ali Mostafaie
    Cell-therapy provides a promising alternative for the treatment of type 1 diabetes. One of the most proper candidates is multipotent skin-derived precursors cells (SKPs)، which can be differentiated into insulin producing cells (IPCs). In this study، human skin-derived precursors (hSKPs) were isolated، expanded and differentiated into IPCs in vitro، through exposure to rat pancreatic extract (2 days after a 60% pancreatectomy). In order to differentiation، SKPs were Cultured in DMEM، containing FBS، pancreatic extract and glucose for 14 days. In order to verify insulin production in the cells، dithizone-staining، which is a method for insulin identification، was employed. In addition، insulin expression was examined immunocytochemically، and insulin secretion was examined using enzyme-linked immunosorbent assay. Cellular clusters appeared after approximately 14 days. The clusters were found to be immunoreactive to insulin. Cellular clusters were also able to secrete detectable amounts of insulin in glucose concentration dependent manner. The results of the current study showed that pancreatic extract treatment can differentiate human SKPs into functional IPCs. This may offer a safer cell source for future stem cell-based therapies.
    Keywords: Diabetes, Differentiation, Skin, derived precursors, Insulin producing cells
  • جواد بهارآرا*، الهه امینی، فریده نامور، مژگان سلطانی
    هدف
    خیار دریایی به دلیل دارا بودن ترکیبات بیواکتیو مانند کندروئیتین سولفات در درمان بیماری های استخوانی مورد توجه است. در زمینه به کارگیری سلول های بنیادی مزانشیمی در ترمیم آسیب های استخوانی در سال های اخیر پیشرفت های خوبی انجام شده است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تمایز استئوژنیک و آدیپوژنیک عصاره الکلی خیار دریایی گونه خلیج فارس روی سلول های بنیادی مغز استخوان موش صحرایی نر نژاد ویستار صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق تجربی آزمایشگاهی، سلول های بنیادی مغزاستخوان موش صحرایی نر توسط فلاشینگ جداسازی و توسط ایمنوسیتوشیمی تایید گردیدند. سلول ها در 9 گروه تجربی با دوزهای مختلف عصاره الکلی خیار دریایی 3/5، 6/25، 12/5، 25، 50، 100، 200، 400 و 800 میکروگرم بر میلی لیتر تیمار شده و با روش MTT سیتوتوکسیسیته عصاره مشخص گردید. 21 روز بعد، تمایز اوستئوژنیک و آدیپوژنیک توسط رنگ آمیزی آلیزارین رد، اویل رد و کیت آلکالین فسفاتاز بررسی شد. داده های کمی توسط نرم افزار SPSS، آزمون ANOVA در سطح P<0/05تحلیل شدند.
    نتایج
    دوز مناسب برای تیمار سلول های بنیادی غلظت های کمتر از 50 میکروگرم بر میلی لیتر تعیین شد. رنگ آمیزی اویل رد نشان داد خیار دریایی قابلیت تمایز سلول های بنیادی به دودمان آدیپوژنیک ندارد. رنگ آمیزی آلیزارین رد و فعالیت آلکالین فسفاتاز نشان دادند دوز 25 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره الکلی خیار دریایی موثرترین دوز تمایز سلول های بنیادی به دودمان استئوژنیک است.
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش بیان گر پتانسیل تمایزی اوستئوژنیک عصاره خیار دریایی خلیج فارس بر سلول های مزانشیمی مغز استخوان موش صحرایی می باشد.
    کلید واژگان: خیار دریایی, اوستئوژنیک, موش صحرایی, آدیپوژنیک, تمایز
    Baharara J.*, Amini E., Namvar F., Soltani M
    Aim
    Sea cucumber has been paid attention in treatment of bone defects due to possessing bioactive compound such as chondroitin sulfate. There were done successful researches in the field of application of mesenchymal stem cells for treatment of bone injury recently. Therefore, this study performed to define the osteogenic and adipogenic potency of Persian Gulf sea cucumber alcoholic extract on differentiation rat bone marrow derived stem cells into osteogenic and adipogenic.
    Material And Methods
    In this experimental study, bone marrow stromal cells were isolated by flushing from male Wistar rat and demonstrated stemness by immunocytochemistry. The cells in 9 experimental group were exposed to various concentration (3.5, 6.25, 12.5, 25, 50, 10, 200, 400, 800 μg/ml) of sea cucumber alcoholic extract and cytotoxicity of sea cucumber alcoholic extract determined by MTT assay. Eventually, after 21 day, osteogenic and adipogenic differentiation were evaluated with alizarin red, oil red staining and alkalin phosphatase kit. Data were analyzed by SPSS software, ANOVA and the level of p ≤ 0.05 was considered significant.
    Result
    An appropriate dosage for treatment of mesenchymal stem cells was determined less than 50 μg/ml. Also, oil red staining showed that sea cucumber alcoholic extract does not have capacity of adipogenic induction while alizarin red staining and alkaline phosphatase revealed that concentration of 25 μg/ml sea cucumber alcoholic extract was most efficient concentration into osteogenic differentiation.
    Conclusion
    Sea cucumber extract was able to differentiate rat bone marrow mesenchymal stem cells into osteogenic lineage.
    Keywords: Sea cucumber, Osteogenic, Rat, Adipogenic, Differentiation
  • نگار صغیری، هاشم راستی، جواد بهارآرا، ناصر مهدوی شهری، مهدی مرجانی، سید حسن علوی، فاطمه علوی
    مقدمه و هدف
    داربست های زیستی که از ماتریکس خارج سلولی تشکیل شده اند قابلیت تسهیل تجدید ساختار در تعداد زیادی از بافت ها را دارا می باشند. این مطالعه به منظور بررسی اثر القایی داربست مثانه گوسفند نژاد اهلی بر روی سلول های بافت بلاستما در شرایط برون تنی انجام شد.
    روش کار
    ابتدا مثانه گوسفند با قرارگیری در SDSیک درصد به مدت 24 ساعت همراه با چرخش آرام کاملا سلول زدایی شد. سپس به منظور تهیه بافت بلاستما با پانچور مخصوص لاله های گوش خرگوش نر نژاد نیوزیلندی پانچ و حلقه بلاستمایی حاصل شد. در ادامه داربست سلول زدایی شده در شرایط استریل در مرکز حلقه بلاستما قرار گرفته و به محیط کشت انتقال داده شد. سپس جهت مطالعات میکروسکوپ نوری از رنگ های هماتوکسیلین ائوزین و پیک اندیگو و آبی تولوئیدین استفاده شد. هم چنین نمونه هایی از روزهای 15 و 20 برای مطالعه با میکروسکوپ الکترونی گذاره آماده سازی شد.
    یافته ها
    رشته های کلاژن در ماتریکس مثانه بعد از سلول زدایی حفظ شده بودند. در روزهای 15 و 20 کشت بیشترین مهاجرت سلول های بلاستمایی به داربست مثانه دیده شد. در روز 10 و 15 کشت تعدادی سلول نابالغ در مسیر تمایز به سلول های فیبروبلاست و آدیپوسیت مشاهده شد. در روز 15 کشت تمایز سلول های بلاستما به سلول های پوششی و در روز 20 کشت تمایز آن ها به سلول های فیبروبلاست و آدیپوسیت مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    داربست مثانه قابلیت القای سلول های بلاستمایی را دارد و باعث می شود سلول های بلاستمایی علاوه بر مهاجرت به آن به انواعی از سلول ها تمایز یابند این رویداد با توجه به آن که از هیچ عامل رشد و محرک دیگری در محیط کشت استفاده نشده بود حائز اهمیت است.
    کلید واژگان: مثانه, بلاستما, سلول زدایی, داربست, تمایز
    Introduction &
    Objective
    Biological scaffolds, composed of Extra Cellular Matrix (ECM), are capable of facilitating the restructuring of a large number of tissues. The objective of this study was to investigate the effect of ovine bladder scaffold of sheep, domesticated breedon blastema cells in vitro.
    Materials And Methods
    At first, ovine bladder o the sheep was decellularized by putting in 1% wt/vol solution of sodium dodecyl sulfate (SDS) for 24 hours. Then to prepare the blastema tissue, the pinna of New Zealand rabbit was manually punched-hole with a special puncher and a circular blastema was separated. There after, the decellularized samples were put in the middle of blastema ring and were transfered to the culture medium. To continue the study, microscope with lights of hematoxylin & eosin and pick indigo and Toluidine blue staining was used. Some samples on the day 15 and 20 of culture were studied by transitional electron microscope.
    Results
    Collagen fibers were preserved after decellularized in matrix of bladder. Most migration of blastema cells occurred on days 15 and 20 of culture. On the day 10 and 15, some immature cells were differentiation in the pathway of adipocyte and fibroblast. On the day 15th and 20th, more blastema cells were migrated to the ovine scaffold. On the 10th and 15 day immature cell culture was seen to be differentiated from fibroblast and adipocyte cells. On the 15 th day blastema cell culture differentiated from covering cells and on the 20th day from fibroblast and adipocyte cells were seen.
    Conclusion
    Bladder scaffold has ability to induce blastema cells and causes not only blastoma cells’ migration but also to be changed to different cells. This phenomenon is very important because of no growth factor and inducer was used in culture medium.
    Keywords: Bladder, Blastema, Decellularization, Scaffold, Differentiate
  • محمدحسن ناصری، سعید حسامی تکلو، مجید مهدوی، سید محمد امین موسوی، سوده اباصلتی، علیرضا فرومدی
    هدف
    در این مطالعه تاثیر یکی از مشتقات خانواده کرومن‎ها (3-BMPC) در القا تمایز و آپوپتوزیس در سلول‎های لوسمی NB4 به عنوان مدل لوسمی پرومیلوسیتی حاد (Acute promyelocytic leukemia: APL) بررسی شده است.
    مواد و روش‎ها: اثر سمی (cytotoxic) 3-BMPC بر روی سلول‎های لوسمیک NB4 از طریق شمارش سلولی به‎وسیله هموسایتومتر بررسی شد و زنده بودن سلول با استفاده از آزمون دفع رنگ تریپان بلو مورد مطالعه قرار گرفت. جهت بررسی تمایز از رنگ‎آمیزی رایت گیمسا و فعالیت فاگوسیتوز (بیگانه خواری) سلول‎های تمایز یافته و برای بررسی آپوپتوزیس از رنگ‎آمیزی سلول‎ها با هوخست 33258 و مشاهده با میکروسکوپ فلورسنس و آزمون قطعه قطعه شدن DNA استفاده گردید.
    نتایج
    رده سلولی لوسمی NB4 انسانی پس از کشت، تحت تاثیر دارو در غلظت‎های مشخص (1تا 12 نانومولار) و فاصله های زمانی مختلف (24 تا 72 ساعت) قرار گرفت. مطالعه حاضر نشان داد که این ترکیب سبب مهار رشد وابسته به زمان و غلظت می گردد. IC50 این ترکیب بعد از 72 ساعت 3 نانومولار محاسبه گردید. نتایج نشان داد که بعد از 48 ساعت از تیمار سلول‎ها با غلظت‎های پایین (3 نانو مولار) از 3-BMPC، سلول‎های NB4 به سمت ماکروفاژ/ مونوسیت تمایز یافتند. نتایج حاصل از رنگ آمیزی سلول‎ها با هوخست 33258 نیز نشان داد که بعد از 72 ساعت از تیمار سلول‎ها با غلظت IC50 ترکیب، آپوپتوزیس در سلولها القا شد.
    نتیجه گیری
    با توجه به اثر این ترکیب در القای تمایز و آپوپتوزیس، این ترکیب می‎تواند در کنار سایر ترکیبات دارویی به عنوان کاندیدای مناسبی برای درمان سرطان خون معرفی شود
    کلید واژگان: آپوپتوزیس, 4, آریل 4, H کرومن, تمایز, لوسمی پرومیلوسیت حاد (APL), سلول NB4
    Aim
    Chromene derivatives are able to growth inhibition and induce apoptosis in different cell types. In this study، we reported a derivative of 4-aryl-4H-chromenes with differentiation and apoptotic activity against NB4، Acute Promyelocytic Leukemia (APL) cell. Matherial and
    Methods
    The cells were seeded in 24-well plates at 1×105 cells/well and treated with 1−12 nM of the 2-amino- 4- (3-bromo 4، 5 dimethoxy – phenyl) -3- cyano -7- (dimethylamino) -4H-chromene (3-BMPC). This compound inhibited growth and viability of the cells in dose- and time-dependent manner. 3-BMPC was found to be highly active growth inhibitor with IC50 of 3 nM (72 h) as determined by trypan blue exclusion test. Wright-Giemsa staining and latex particle phagocytosis assay were used to study differentiated cells. Apoptosis was also detected by fluorescent microscope and DNA fragmentation assay.
    Results
    Results indicated that at low concentrations (3 nM) and after 48 h of treatment، NB4 cells were differentiated to monocyte/macrophage lineage. Results of Hoechst 33258 staining also revealed that the compound induced apoptosis at respective IC50 value after 72 h of treatment.
    Conclusion
    Regarding these results، this compound can be proposed as effective agents for more investigation in leukemia treatment
    Keywords: Acute Promyelocytic Leukemia, Apoptosis, 4, aryl, 4H, chromenes, Differentiation, NB4 cell
  • محمدحسین آبنوسی، لیلا دهدهی
    هدف
    هدف این مطالعه مقایسه خصوصیات مورفولوژیک و بیوشیمیایی سلول های مزانشیم و استئوبلاست در محیط آزمایشگاهی می باشد.
    مواد و روش ها
    بعد از استخراج سلول های مزانشیم مغز استخوان رت و کشت آنها تا پاساژ سوم، این سلول ها در محیط کشت حاوی ترکیبات تمایزی شامل بتا گلیسرول فسفات، دگزامتازون و آسکوربیک اسید به مدت 21 روز کشت شد. سپس مورفولوژی سلول های مزانشیم و تمایز یافته توسط هوخست و آکریدین اورنژ بررسی گردید. همچنین میزان رسوب ماتریکس، میزان کلسیم، فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز در سلول های تمایزی و مزانشیم و فعالیت متابولیک سلول های تمایز یافته توسط روش MTT بررسی شد.
    نتایج
    بررسی های مورفولوژیک تغییراتی از قبیل تغییر موقعیت هسته و گرد شدن سیتوپلاسم در سلول های تمایز یافته را در مقایسه با سلول های مزانشیم نشان داد. همچنین معدنی شدن ماتریکس از روز دهم شروع و در روز 21 به بیشترین میزان خود رسید. در سلول های تمایز یافته از روز دهم میزان کلسیم داخل سلولی به صورت معنی داری (05/0P<) افزایش یافت ولی فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز کاهش معنی دار (05/0P<) نشان داد. افزایش معنی دار (05/0P<) فعالیت متابولیک سلول های تمایز یافته نیز در طی مراحل تمایز مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    علاوه بر تفاوت های مورفولوژیک، میزان کلسیم، فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز و فعالیت متابولیک سلول های مزانشیم و استئوبلاست، با یکدیگر متقاوت هستند. لذا می توان برای تشخیص تمایز آزمایشگاهی سلول های بنیادی مزانیشیم مغز استخوان به استئوبلاست، علاوه بر رنگ آمیزی آلیزارین از فاکتورهای ذکر شده در این پژوهش نیز استفاده کرد.
    کلید واژگان: تمایز, سلول های بنیادی مزانشیم, آلکالین فسفاتاز, کلسیم
    Abnosi Mh., Dehdehi L.
    Aim
    The aim of this study was to compare the morphological and biochemical character of mesenchymal stem cells and osteoblasts in vitro.
    Material And Methods
    After extraction of rat bone marrow mesenchymal stem cells and culturing them till the 3rd passage, these cells were cultured in media containing beta-glycerol phosphate, dexamethasone and ascorbic acid for 21 days. Then morphology of the mesenchymal cells and differentiated one were investigated using Hoechst and acridine orange. In addition the level of matrix deposition, level of calcium, activity of alkaline phosphatase in mesenchymal cells and differentiated on as well as metabolic activity of osteoblasts with the help of MTT was determined.
    Results
    Morphological study showed delocalization of nuclei and roundness of cytoplasm in differentiated cells as compared to mesenchymal stem cells. In addition mineralization of the matrix started from the 10th day and reached the maximum level at the 21st day. Also from the day 10 the level of calcium increased significantly (p<0.05) but activity of alkaline phosphatase decreased significantly (p<0.05) in differentiated cells. Where as during the differentiation process the metabolic activity of the cells increased significantly (p<0.05).
    Conclusion
    In addition to morphological differences, calcium content, alkaline phosphatase activity and metabolic activity of the mesenchymal cells and osteoblasts also differs. Therefore in addition to alizarin red staining these factors also can be used to investigate the differentiation processes in vitro.
    Keywords: Alkaline phosphtase, Calcium, Differentiation, Mesenchymal stem cells
  • زینب صحراییان، مریم آیت الهی*، رامین یعقوبی، مهرداد شریعتی
    مقدمه و هدف
    سلول های بنیادی مزانشیمی در بافت های متنوعی مثل مغز استخوان یافت می شوند. این سلول ها با دارا بودن ویژگی چندتوانی، قابلیت تمایز به انواع رده های مزودرمی را دارند. سلول های بنیادی مزانشیمی به عنوان کاندید مناسبی در سلول درمانی معرفی شده اند. در این تحقیق توانایی تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان انسان به سلول های رده استخوان مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش کار
    پس از استخراج مغز استخوان از استخوان لگن افراد دهنده، مراحل جداسازی سلول ها صورت گرفت. سپس سلول-های جدا شده در محیط کشت مناسب کشت داده شدند. جهت تعیین هویت سلول ها از فلو سایتومتری استفاده شد. سلول های بنیادی مزانشیمی در محیط کشت تمایزی استخوان کشت داده شده و سپس رنگ آمیزی اختصاصی صورت گرفت.
    یافته ها
    نتایج آنالیز فلو سایتومتری نشان داد که این سلول ها نسبت به مارکرهای 45 CDو80 CD منفی می باشند، در حالی که نسبت به مارکر90 CD مثبت هستند و سلول های بنیادی مزانشیمی پس از 21 روز به سلول های استخوانی تمایز یافتند.
    نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق نشان داد که سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان انسان یکی از منابع مهم سلول های بنیادی می باشند که توانایی تمایز به رده استخوان را دارا می باشند.
    کلید واژگان: سلول های بنیادی مزانشیمی, مغز استخوان انسان, استخوان, تمایز
  • تهمینه کاظمی، ناصرمهدوی شهری، مریم مقدم متین، مسعود فریدونی، سید حسن کاظمی
    هدف
    هدف از این پژوهش بررسی بر هم کنش و رفتارهای سلولی بافت بلاستما در مجاورت داربست آئورتی بود.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق آئورت گاو به عنوان داربست استفاده شد. ابتدا سلول ها و کلاژن بافت آئورت با استفاده از محلول برمید سیانوژن و فرمیک اسید حذف گردید تا داربستی بسیار متخلخل به دست آید. سپس داربست های تهیه شده درون حلقه هایی از بافت بلاستمایی که تجمعی از سلول های تمایز نیافته با قابلیت تقسیم و تمایز سلولی مشابه با سلول های بنیادی جنینی می باشند، قرار داده شده و در محیط کشت به مدت 40 روز نگهداری شدند. سپس ارتباط بین بافت بلاستما و داربست الاستیک به فاصله هر 10 روز مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج
    مطالعات میکروسکوپی در مورد بلاستما و داربست همراه آن در روزهای مختلف کشت، علاوه بر تایید حذف سلول ها و رشته های کلاژن، نفوذ تدریجی سلول های بلاستمایی به داخل داربست الاستیک و تغییراتی از قبیل رگزایی، شکل گیری بافت همبند و تمایز احتمالی سلول های بلاستمایی به فیبروبلاست و میوسیت در اثر القاء داربست الاستیک را نشان داد.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان دادند که امکان تهیه یک داربست طبیعی الاستیک از آئورت به وسیله تیمار با برمید سیانوژن وجود دارد. از طرف دیگر، این داربست می تواند دارای اثر القایی بر رفتارهای سلولی از قبیل مهاجرت، چسبندگی، تقسیم و احتمالا تمایز باشد. هرچند مطالعات بیشتری برای اثبات هویت سلول ها و سایر ویژگی های این داربست و همچنین امکان استفاده از آن در روش های مهندسی بافت عروقی مورد نیاز است.
    کلید واژگان: بافت بلاستمایی, تمایز, داربست سه بعدی, سلول زدایی
    Kazemi T., Mahdavi Shahri N., Moghadam Matin M., Fereidouni M., Kazemi Sh
    Aim
    The aim was to investigate the interactions and cellular behavior of the blastema tissue and natural 3D elastic scaffold in vitro.
    Material And Methods
    In this study cows aorta was used as a scaffold. To prepare a very porous elastic scaffold, the cells and collagen were removed by treating that with 50 mg/ml cyanogen bromide in 70% formic acid. The prepared scaffold were then placed inside the blastmea rings and kept in culture media for 40 days. The interaction between blastema tissues and elastic scaffolds were studied in 10 days intervals.
    Results
    Microscopic studies in different day on blastema tissue and scaffold revealed that the cells and collagen fibers were omitted successfully from the elastic scaffold. Moreover, histological studies indicated that the cells had penetrated into the scaffold. In addition cell devision, probable differentiation of blastema cells to fibroblast and myocyte and also angiogenesis due to inductve effect of elastic scaffold were abserved.
    Conclusion
    Our results indicated that, it is possible to prepare a natural elastic scaffold from aorta by treatment with cyanogen bromide. On the other hand, this scaffold may have inductive effects on cell behaviors such as migration, adhesion, cell division and probably differentiation. Further studies are required to confirm the indentity of cells and other properties of the scaffold and also its possible use in engineering of vascular tissue.
  • شهین احمدیان، یعقوب پاژنگ، مهشید شفیع زاده
    میکروتوبولها یکی از مهمترین ترکیبات اسکلت سلولی هستند که در فرآیندهای مهم سلول از جمله در حرکات و تقسیم سلولی، نقل و انتقالات درون سلولی و علامات سلولی نقش دارند. همچنین هدف چندین داروی ضد سرطان می باشند که اهمیت آنها را در حفظ حیات سلول نشان می دهد. بخش مهمی از تمایز سلولهای لوکمی به گرانولوسیتهای بالغ بر اثر آل-ترانس-رتینوئیک اسید (All- Trans- Retinoic Acid) یا ATRA، یک داروی شناخته شده برای درمان لوکمی پرومیلولتیک حاد، شامل توانائی آنها در سازماندهی مجدد میکروتوبولها است. در این تحقیق مقدار گاما، آلفا- و آلفا توبولین استیله و طرح توزیع آنها در سیتوپلاسم و قدرت سانتروزوم در سازماندهی مجدد میکروتوبولهای سلولهای لوکمی HL-60 در مراحل تمایز القاء شده بوسیله رتینوئیک اسید مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مقدار گاما- توبولین با القاء تمایز در سلولهای HL-60 افزایش یافته و طرح سیتوپلاسمی کانونی شده از سانتروزوم را نشان می دهد و همچنین توانائی سازماندهی مجدد میکروتوبولها سلولهای تمایز یافته با آزمایش نوکودازول نشان داده شد که سلولهای تمایزنیافته فاقد این توانائی می باشند. مقدار آلفا- و آلفا توبولین استیله در سلولهای تمایز یافته در مقایسه با سلولهای نرمال تمایز نیافته کاهش می یابد و توزیع سیتوپلاسمی آنها سازماندهی منظم تری را نسبت به سلولهای نرمال نشان می دهد. نتایج حاصل، طرح هسته ای شدن میکروتوبولهای منظم و سانتروزومی در سلولهای HL-60 را بعد از تمایز و احتمالا از طریق تنظیم بالادست گاما- توبولین پیشنهاد می نماید.
    کلید واژگان: میکروتوبول, تمایز, سلولهایHL, 60, گاما, توبولین, ایمیونوسیتوشیمی
    Ahmadian Sh., Pazhang Y., Shafiezadeh M
    Microtubules are important components of cell cytoskeleton which participate in mitosis, protein localization and cell signaling. They are also the targets of several anticancer agents which indicating their importance in maintaining cell viability. Capacity of leukemia cells to re-organize their microtubules is considered an integral part of differentiation of these cells to mature granulocytes by all-trans retinoic acid (ATRA), which is an establish drug for treating acute promyelocytic leukemia. In this study we examined alpha-, alpha-acetylated and gamma-tubulin content, their patterns of distribution in the cytoplasm and the potency of centrosomes in reorganizing microtubules in different stages of ATRA-induced differentiation of HL-60 cell line. Results have shown that gamma-tubulin content was increased with a focal centrosomal accumulation of gamma-tubulin following differentiation. Differentiated cells had the ability to re-organize their microtubule network following nocodazole challenge test, whereas undifferentiated cells did not show such ability. Alpha-tubulin was more regularly organized in differentiated cells and acetylated alpha-tubulin generally followed the same organization patterns after differentiation as occurred for alpha-tubulin. Our results is suggestive of a centrosomal, and organized nucleation pattern of microtubules in HL-60 cells following differentiation possibly mediated through upregulation of gamma-tubulin.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال