به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « نیکل » در نشریات گروه « محیط زیست »

تکرار جستجوی کلیدواژه «نیکل» در نشریات گروه «علوم پایه»
  • مهسا هداوند، محبوب صفاری*
    در مطالعه حاضر، بیوچار خام میوه سرو تحت فرایند اصلاح شیمیایی، با استفاده از عصاره پوست گردو اصلاح گردید و بهینه سازی عملکرد آن بر حذف نیکل در محلول های آبی، متاثر از فاکتورهای مختلف (غلظت اولیه نیکل، pH محلول، میزان جاذب و زمان تماس) با استفاده از روش سطح پاسخ، مورد ارزیابی قرار گرفت. برخلاف انتظار، اصلاح شیمیایی سبب کاهش سطح ویژه و کاهش گروه های عامل موثر در حذف نیکل (گروه های عامل حاوی اکسیژن دار و C-C) در مقایسه با نمونه بیوچار غیر اصلاحی شد. بررسی های انجام شده از حذف نیکل توسط بیوچار اصلاح شده نیز نشان از کاهش معنی دار حذف نیکل توسط این جاذب در شرایط یکسان در مقایسه با نمونه غیر اصلاحی داشت، به نحوی که میزان متوسط حذف نیکل در شرایط مشابه در جاذب غیر اصلاحی، 1/8 برابر بیشتر از جاذب اصلاح شده بود. بررسی فاکتورهای موثر بر حذف نیکل در دو جاذب اصلاح شده و غیر اصلاح شده نشان داد که با افزایش غلظت اولیه نیکل، حذف نیکل روند کاهشی داشت؛ در حالی که با افزایش مقادیر سایر فاکتورها، حذف نیکل روند نسبتا افزایشی را نشان داد. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد، اصلاح و مهندسی بیوچارها به روش شیمیایی ذکر شده، با تاثیر بر کاهش جذب فیزیکی (کاهش سطح ویژه) و شیمیایی (کاهش شدت گرو ه های عامل موثر بر جذب)، سبب کاهش راندمان حذف نیکل در مقایسه با نمونه خام بیوچار شده است، که فرضیه افزایش همیشگی کارایی حذف فلزات سنگین با اصلاح شیمیایی بیوچار را به چالش می کشد.
    کلید واژگان: بیوچار, اصلاح شیمیایی, نیکل, باکس بنکن, محلول های آبی
    Mahsa Hadavand, Mahboub Saffari *
    In the present study, cypress cone raw biochar was modified using walnut peel extract under the chemical modification process and its performance optimization on nickel (Ni) removal in aqueous solutions was affected by various factors was evaluated using the RSM. Contrary to expectation, chemical modification caused a decrease in the specific surface area and a decrease in effective functional groups in Ni removal (functional groups containing oxygen and C-C) compared to the non-modified biochar sample. The investigations of Ni removal by modified biochar also showed a significant reduction of Ni removal by this adsorbent in the same conditions compared to the non-amended sample, so that the average amount of Ni removal in the same conditions in the non-modified adsorbent was 1.8 times more than modified biochar. The investigation of the factors affecting the removal of Ni in two modified and non-modified adsorbents showed that with the increase of the initial concentration of Ni, the removal of Ni had a decreasing trend; while with the increase of other factors, Ni removal showed a relatively increasing trend. The results of the present study show that the modification and engineering of biochars by the mentioned chemical method, with the effect of reducing the physical absorption (reduction the specific surface area) and chemical adsorption (reduction of the intensity of the active groups affecting the adsorption), caused the reduction of Ni removal efficiency compared to the raw sample, which challenges the hypothesis of constant increase of heavy metal removal efficiency by chemical modification of biochar.
    Keywords: Biochar, Chemical Modification, Nickel, Box-Benken Model, Aqueous Solutions
  • طاهره مردانی، الهام عامری *
    زمینه و هدف

    مواد با ساختار نانو به علت دارابودن گروه های عاملی و خواص ویژه بسیار مورد توجه قرار گرفته اند. پژوهش حاضر با هدف تعیین کارایی نانوجاذب سنتز شده در حذف یون نیکل از محلول آبی طراحی و اجرا شده است.

    روش بررسی

    دراین پژوهش، نانوذرات سیلیکا تثبیت شده بر جاذب زئولیت x13 به روش سل ژل جذب تهیه شد. جهت شناسایی ساختارنانوذرات تثبیت شده بر جاذب زئولیت x13، آزمون میکروسکوپ الکترونی روبشی انجام یافت. همچنین فرآیند جذب به صورت ناپیوسته و در شرایط آزمایشگاهی با تاکید بر اثرات پارامترهای مختلفی چون زمان تماس, غلظت اولیه یون نیکل، pH، مقدار جاذب ودما بر راندمان جذب مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی عملکرد جاذب تهیه شده، آزمایش های جذب با استفاده از جاذبهای نانوذره سیلیکا و زئولیت x13نیز انجام گرفت و نتایج حاصل مقایسه شدند. در مرحله بعد، به بررسی ایزوترم و سینتیک جذب پرداخته شده و مدل های مناسب انتخاب شد.

    یافته ها

    نتایج آزمون میکرسکوپ الکترونی روبشی، نشانه ازموفقیت آمیز بودن فرآیند تثبیت و توزیع اندازه نانو برای ذرات سیلیکای تثبیت شده داشت. بهینه های هر عامل که بیشترین میزان جذب را داشتند, غلظت اولیه نیکل60 میلی گرم بر لیتر، pH برابر 6 و 1 گرم جاذب در دمای 40 درجه سانتی گراد به دست آمد.

    بحث و نتیجه گیری

    با تثبیت نانو ذره بر بستر زئولیتی، علاوه بر این نانو ذره بر بستری حجیم تر تثبیت شد و امکان استفاده صنعتی آن فراهم گردید. علاوه براین، تثبیت نانو ذرات سیلیکا بر گرانولهای زئولیت، موجب افزایش جذب یونهای نیکل در مقایسه با زئولیت x13 شد و درصد از مقدار 26% به 98/43% افزایش یافت.

    کلید واژگان: زئولیت, نانوذرات سیلیکا, نیکل, ایزوترم, سینتیک
    Tahere Mardani, Elham Ameri*
    Background and Objective

    Nano material has attracted much attention due to its functional groups and special properties. In this study, silica nanoparticles immobilized on zeolite 13X granules (SZX13), by sol gel method was synthesized. The aim of this study was determination of the performance of prepared nano sorbent in nickel ions removal from aqueous solution.

    Material and Methodology

    The present historical research, with an analytical-comparative approach, has used inferential and deductive reasoning. First, the principles of organic style architecture, derived from a comparative study of written evidence and existing documents, were explained as a criterion of measurement. Then, a list of works of organic architecture in Iran was prepared to select samples for analysis by purposive sampling. Finally, the analyzed samples were compared with the principles of organic architecture.

    Findings

    Scanning Electron Microscope analysis showed that the immobilization process was successfully carried out and the immobilized particles has a nano size distribution. Optimized values for each factor to achieve the highest uptake were found to be as follows: The Ni initial concentration of 60 mg/L, the pH 6, the adsorbent (SZX13) dose of 1 g, at 40 ° C.

    Discussion and Conclusion

    Results showed that the immobilization of nano particles on the zeolite not only led to that the particles were distributed in an expanded volume, but also prepare the accessible usage of that in an industrial scale. In addition, with immobilization of silica nanoparticles onto zeolite granules, the sorption of nickel ions were increased in comparison to that by using zeolite 13X, and the removal percentage was increased from %26 to %43.98.

    Keywords: Zeolite, Silica nano particles, Nickel, Isotherm, Kinetics
  • فریده همراز، آزیتا بهبهانی نیا*
    زمینه و هدف

    در اثر توسعه صنایع و ورود پساب کارخانجات صنعتی به محیط، اکوسیستم اطراف کارخانه ها، خاک و آب های سطحی و زیرزمینی، در خطر آلودگی می باشند. در این پژوهش به بررسی تاثیر پساب رهاسازی شده صنعت آبکاری در شهرک صنعتی صفادشت کرج بر غلظت فلزات سنگین خاک منطقه، در فصل بهار و تابستان پرداخته شد.

    روش بررسی

    نمونه برداری از خاک از فاصله 70، 120، 220، 320 و 430 متری از اطراف مجتمع صنعتی در مسیر رها سازی پساب،  انجام شد. از روش هضم تر و دستگاه جذب اتمی شعله، جهت سنجش میزان کروم و نیکل در نمونه ها استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج میانگین عناصر نمونه های  خاک در فصل بهار 15/1 تا 12/2 برای کروم و 07/1 تا 73/1 میکروگرم بر گرم برای نیکل و در فصل تابستان 39/1 تا 46/3 برای کروم و 83/1 تا 13/3 میکروگرم بر گرم برای نیکل به دست آمد.

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج مقایسه میزان عناصر کروم و نیکل خاک در فصل بهار و تابستان با استانداردهای جهانی نشان می دهد، در تمام ایستگاه ها در هر دو فصل میزان عناصر کروم و نیکل کمتر از حد استانداردهای جهانی می باشد. نتایج پهنه بندی نشان می دهد که با افزایش فاصله از محل رها سازی پساب به محیط در فاصله 430 متر، غلظت  عناصر در نمونه ها بیشتر شده است. علت آن می تواند رهاسازی پساب و شسته شدن آن بوسیله رواناب ها در طول فصول از اطراف مجتمع صنعتی به فواصل دورتر باشد.

    کلید واژگان: کروم, نیکل, آلودگی خاک, پساب صنعتی, صتعت آبکاری
    Farideh Hamraz, Azita Behbahaninia *
    Background and Objective

    As a result of the development of industries and the entry of waste water from industrial factories into the environment, the ecosystem around the factories and surface and underground waters are in danger of pollution.  In this research, the effect of released wastewater plating industry in Safadasht Industrial Park of Karaj on the concentration of heavy metals in the area was studied in spring and summer.

    Material and Methodology

    Sampling was carried out at a distance of 70, 120, 220, 320 and 430 meters from the industrial complex around the discharge path. The method of digestion and atomic absorption of flame was used to measure chromium and nickel content in samples.

    Findings

    The average results of soil samples were 1.15 to 2.12 for chromium and 1.07 to 1.73 for nickel in spring and 1.39 to 3.46 for chromium and 1.83 to 3.13 for μg / g for nickel in summer.

    Discussion and Conclusion

    The results of the comparison of the levels of chromium and nickel in the soil in spring and summer, according to global standards, show that at all stations in both seasons the amount of chromium and nickel is lower than global standards. The zoning results show that the concentration of the elements in the samples increased with increasing distance from the wastewater to the environment at a distance of 430 meters. The reason for this can be the release of wastewater and its washed off by runoff during seasons from the industrial complex around the distances.

    Keywords: nickel, chromium, Soil pollution, industrial wastewater, plating industry
  • مهدی نژادنادری*، حمید گوران اوریمی
    زمینه هدف

    تخلیه فلزات سنگین ناشی از صنایع مختلف اثرات منفی بر محیط زیست و ارگانیسم های زنده دارد. فن آوری های مرسوم حذف فلزات سنگین از محلول های آبی از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نبوده و علاوه بر عدم اثر بخشی در غلظت های پایین یون فلزی به مقدار زیادی لجن شیمیایی تولید می نمایند. جذب زیستی نیکل بوسیله بیومس غیر زنده و غیر فعال میکروبی و یا مشتق شده از گیاهان یک فن آوری آلترناتیو و مبتکرانه برای حذف این آلودگی از محلول های آبی است که ضمن مرتفع کردن مشکلات روش های مرسوم عنوان شده در این مقاله از قابلیت دسترسی فراوان جاذب توام با تجدید پذیری و ظرفیت جذب بالا برخوردار می باشد.

    روش بررسی

    در این پژوهش، در مطالعه ای مروری با هدف معرفی انواع جاذب های زیستی میکروبی و مشتق شده از گیاهان به منظور حذف نیکل از محلول آبی و آشکارسازی ظرفیت جذب هر جاذب، از مقاله های یافت شده در بین سالهای 2001 تا 2020 استفاده شده است.

    یافته ها

    تحقیقات صورت گرفته و نتایج حاصل از آن با توجه به مزایای بالقوه، استفاده از این بیومس ها به عنوان جاذب زیستی جهت حذف نیکل در محلول آبی را به عنوان چشم اندازی امیدوار کننده و دوستدار محیط زیست پیشنهاد می کند.

    بحث و نتیجه گیری

    براساس مطالعات ترمودینامیکی در اکثر فرآیندهای جذب زیستی نیکل با جاذب های مختلف ، مقدار  منفی و مقدار  مثبت  گزارش گردیده است. مقدار منفی  ناشی از خودبخودی بودن فرآیند و مقدار مثبت   ناشی از افزایش برخوردهای تصادفی بین جامد و محلول در طول فرآیند دارد.

    کلید واژگان: جذب زیستی, نیکل, جاذب زیستی, محلول های آبی, ترمودینامیک
    Mehdi Nezhadnaderi *, Hamid Goran Ourimi
    Objective field

    The discharge of heavy metals from various industries has negative effects on the environment and living organisms. Conventional technologies for removing heavy metals from aqueous solutions are not economically viable and, in addition to not being effective at low concentrations of metal ions, produce large amounts of chemical sludge. Nickel's biological uptake by living, inactive, microbial or plant-derived biomass is an alternative and innovative technology to remove this contamination from aqueous solutions. It has high absorbency and reabsorption capacity.
    Investigation

    method

    In this research, in a review study with the aim of introducing different types of microbial and plant-derived biological adsorbents in order to remove nickel from aqueous solution and reveal the adsorption capacity of each adsorbent, articles found between 2001 and 2020 have been used.

    Findings

    Research has shown that the use of these biomass as a biological adsorbent for the removal of nickel in aqueous solution is a promising and environmentally friendly prospect.

    Discussion and conclusion

    Based on thermodynamic studies in most nickel biosorption processes with different adsorbents, the value of ∆G° is negative and the value of ∆S° is positive due to the increase of random collisions between solid and solution during the process.

    Keywords: Biosorption, nickel, biological adsorbent, aqueous solutions, Thermodynamic
  • مهدی نژادنادری*، حمید گوران اوریمی

    جذب زیستی نیکل با زیست توده غیرزنده، غیر فعال، میکروبی یا گیاهی یک فناوری جایگزین و نوآورانه برای حذف این آلودگی از محلول های آبی است. این جاذب های دارای قابلیت جذب و بازجذب بالایی می باشند. در این مطالعه، با هدف معرفی انواع مختلف جاذب های زیستی میکروبی و گیاهی به منظور حذف نیکل از محلول آبی و آشکارسازی ظرفیت جذب هر جاذب، از مقالات منتشر شده بین سال های 2001 تا 2020 استفاده شد. نتایج کارهای پژوهشی انجام شده برای مقایسه ظرفیت جذب جاذب های میکروبی و گیاهی برای حذف نیکل از محلول آبی مورد استفاده قرار گرفت. مطالعات نشان داد که ظرفیت جذب پوست گریپ فروت با 95% نسبت به سایر مشتقات گیاهی مطلوب تر است. Curtobacterium sp همچنین دارای 100% ظرفیت جذب در بین جاذب های زیستی میکروبی است. پژوهش ها نشان داد که استفاده از این زیست توده ها به عنوان جاذب زیستی برای حذف نیکل در محلول آبی دارای چشم انداز امیدوار کننده و سازگار با محیط زیست می باشد.

    کلید واژگان: آب, جاذب های زیستی, ظرفیت جذب, نیکل
    Mehdi Nezhadnaderi *, Hamid Gooran Orimi

    Biological uptake nickel by living, inactive, microbial or plant-derived biomass is an alternative and innovative technology to remove this contaminat from aqueous solutions. It has high adsorbency and readsorption capacity. In this study, with the aim of introducing different types of microbial and plant-derived biological adsorbents in order to remove nickel from aqueous solution and revealing the adsorption capacity of each adsorbent, articles published between 2001 and 2020 were used. The results of research works performed were used to compare the adsorption capacity of microbial and plant-derived biosorbents to remove nickel from aqueous solution. Studies showed that the skin uptake capacity of grapefruit with 95% is more favorable than other plant derivatives. Curtobacterium sp also has the best performance with 100% adsorption capacity among microbial biosorbents. Research showed that the use of these biomasses, as a biological adsorbent, for the removal of nickel in aqueous solution is a promising and environmentally friendly prospect.

    Keywords: Biosorbent, Biosorption capacity, nickel, Water
  • نرگس روزبه، شهرزاد خرم نژادیان*، سعیدرضا عاصمی زواره، کیوان صائب
    زمینه و هدف

    با کاهش منابع آب، استفاده از آبهای بازیابی شده افزایش یافته است که برخی از آنها تصفیه درستی نداشته اند. افزایش جمعیت و کاهش منابع آب، سبب افزایش استفاده از آبهای نامتعارفی شده است که در بخشهای مختلف تولید میگردند. پژوهش حاضر در راستای تاثیر آبیاری با فاضلاب های شهری بر غلظت دو فلز نیکل و کادمیوم در خاک و اثرات آنها بر ریشه، اندام هوایی، بذر و  برخی خصوصیات عملکردی گندم مانند: وزن خشک ریشه، وزن خشک اندام هوایی، وزن هزار دانه، تعداد سنبله و تعداد بذر در سنبله، صورت گرفته است.

    روش بررسی

    نمونه برداری از خاک به صورت تصادفی در عمق صفر تا 20 سانتی متر و نمونه برداری گندم در زمان برداشت دقیقا در محل نمونه برداری خاک، در مساحت یک متر مربعی با ابعادm  1×1 ، با 20 نمونه برای هر فلز صورت پذیرفته است.

    یافته ها

    میانگین غلظت کادمیوم و نیکل در بین نمونه های خاک، به ترتیب 6 /10 و 43/49 (mg/Kg) بوده که منجر به تجمع آنها در اندام های مختلف گندم شده است. افزایش میزان غلظت کادمیوم و نیکل در خاک موجب افزایش تجمع آنها در ریشه، اندام هوایی و دانه گیاه گندم می شود. افزایش غلظت کادمیوم و نیکل در خاک موجب کاهش وزن خشک ریشه، اندام هوایی و وزن هزار دانه می گردد. در عین حال تاثیری معنی داری بر دو صفت، تعداد دانه در سنبله و تعداد سنبله در متر مربع نداشتند.تاثیر غلظت فلز کادمیوم بر میزان تجمع آن در اندام های مختلف گندم و خصوصیات رویشی و عملکردی بیشتر از فلز نیکل برآورد گردید.

    بحث و نتیجه گیری

    افزایش یک میلیگرم غلظت کادمیوم در خاک به ترتیب منجر به افزایش 6/0، 56/0، 081/0 میلیگرم کادمیوم در ریشه، اندام هوایی و دانه گندم می شود. در مورد نیکل نیز افزایش 1 میلیگرم غلظت در خاک به ترتیب منجر به افزایش 29/0، 29/0، 11/0  میلیگرم نیکل در ریشه، اندام هوایی و دانه گندم می شود.

    کلید واژگان: پساب های شهری, فلزات سنگین, کادمیوم, نیکل, گندم
    Narges Rozbeh, Shahrzad Khoramnejadian *, Seidreza Asemi Zavare, Keivan Saeb
    Background and Objective

    Declining water resources caused usage of recycled water that sometimes not purified well.  The growing population and consequently increasing water demand, along with a shortage of available freshwater resources have inevitably led to the use of unconventional water resources. Irrigation lands with urban wastewater requires quality and quantity control for achieving food security. Therefore, the present study was conducted to investigate the effects of irrigation with urban wastewater on the concentration of Nickel and Cadmium in soils and their effects on plant, root, shoot, and functional characteristics of wheat.

    Method

      Field sampling was carried out at random from a depth of 0 to 20 cm. Wheat samples were taken at harvest from a 1-meter by 1-meter area. A total of 20 samples for Cadmium metal and 20 samples of Nickel metal were taken.

    Findings

    The results showed that the average concentration of Cadmium and Nickel was 10.6 and 49.43 kg, respectively, which resulted in an accumulation in various parts of the wheat plant. Increasing the concentration of Cadmium and Nickel in the soil increases the accumulation in the root, upper parts, and wheat seeds. Also, increasing the concentration of Cadmium and Nickel in the soil decreases the dry weight of the root, the shoot, and the weight of the thousand seed. However, there was no significant effect on two traits, number of grains per spike and number of spikes per square meter. The effect of Cadmium concentration was higher than that of Nickel.

    Discussion and Conclusion

    Increasing 1 mg of soil Cadmium caused increasing, 0.81, 0.56, 0.6 mg Cadmium in root, upper parts and seed. For Nickel increasing the soil concentrations caused 0.29, 0.29, 0.11 mg in root, upper parts and seed.

    Keywords: Urban waste, Heavy Metals, Cadmium, nickel, wheat
  • کیومرث صیادیان، عبدالامیر معزی، علی غلامی*، ابراهیم پناهپور، کامران محسنی فر
    زمینه و هدف

    امروزه خطر آلودگی آبهای سطحی و زیر زمینی با عناصر سنگین به نگرانی جهانی تبدیل شده است. بنابر این مطالعه فعلی با هدف ارزیابی انواع و مقادیر مختلف بیوچار بر مقدار فلزات سنگین آب آبیاری به اجرا گذاشته شده است.

    روش بررسی

    برای این هدف دوازده بیوچار مختلف با استفاده از 6 نوع زیتوده شامل کاه گندم، کاه نخود، بقایای ذرت، برگ و ساقه نی، تفاله زیتون و تفاله چغندرقند در دو دمای 500 و C 700 و در شرایط کمبود اکسیژن تولید شد. بر اساس نتایج سطح ویژه، ظرفیت تبادل کاتیونی و طیف سنجی مادون قرمز، بیوچارهای کاه گندم، برگ و ساقه نی و بقایای ذرت که در C 700 تولید گردیدند، برای انجام آزمایش های بعدی انتخاب شدند. سپس تاثیر نه سطح مختلف این بیوچارها بر میزان عناصر سنگین (کادمیم، نیکل و سرب)آب آبیاری با استفاده از طرح کاملا تصادفی (CRD) در سه تکرار مورد پژوهش قرار گرفت.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد که افزایش دما به طور معنی داری عملکرد و درصد ترکیبات مواد فرار را کاهش داد، اما اسیدیته ، ظرفیت تبادل کاتیونی، سطح ویژه و درصد خاکستر افزایش یافت. به علاوه نتایج معلوم نمود که انواع بیوچار و مقادیر مصرفی آنها توانسته است به طور معنی داری مقدار عناصر سنگین در آب آبیاری را کاهش دهد.

    بحث و نتیجه گیری: 

    افزایش سطح ویژه، ظرفیت تبادل کانیونی و اسیدیته منجر به حذف عناصر سنگین از آب آبیاری شد. مصرف MB700 (در مقایسه با WB700و RB700)و WB700 (در مقایسه با MB700 و RB700) توانست به طور معنی داری به ترتیب کادمیم و نیکل را کاهش دهد در حالیکه تاثیر MB700 و WB700 در حذف سرب از RB700 چشمگیر تر بود. بیشینه کاهش کادمیم، نیکل و سرب مربوط به مصرف 32  گرم بیوچار در لیتر بود.

    کلید واژگان: بیوچار, کادمیم, نیکل, سرب
    Kiomars Sayyadian, Abdolamir Moezi, Ali Gholami *, Ebrahim Panahpour, Kamran Mohsen Far
    Background and Objective

    Today, hazard of surface and underground water contamination with heavy metals has led to a global concern. Therefore, the current study was carried out to assess the effects of different types and rates of biochar on irrigation water heavy metals content.

    Method

    For this purpose, 12 different biochars were produced using 6 different biomasses including wheat stubble, pea stubble, maize residual, reed stem and leaves, olive meal and beet pulp at 500 and 700 C under low oxygen condition. According to specific area results, cation exchange capacity and infrared spectrophotometry, wheat stubble, reed stem and leaves and residual maize biochars, which produced at 700 °C were selected for further studies. Then effect of nine levels of these biochars on irrigation water heavy metals (cadmium, nickel and lead) content were investigated using a completely randomized design(CRD) with three replicates. 

    Findings

    The results indicated that increase in temperature significantly reduce biochars yield, volatile compound percentage but increase acidity, cation exchange capacity, specific area and ash percentage. In addition, the results revealed that biochars and their applied doses could significantly reduce heavy metals content in irrigation water.

    Discussion and Conclusion

    Increase in specific area, cation exchange capacity and acidity led to heavy metals elimination from irrigation water. Application of MB700 (compared with WB700 and RB700) and WB700 (compared with MB700 and RB700) could significantly reduce cadmium and nickel, respectively, whereas the effect of MB700 and WB700 in eliminating of lead was more pronounced than RB700. The maximum cadmium, lead and Nickel reduction was related to apply 32 g per liter biochar.

    Keywords: Biochar, Cadmium, Nickel, Lea
  • منصوره ملحان، سعید حجتی*، نعیمه عنایتی ضمیر
    زمینه و هدف

    خصوصیات میکروبی خاک از جمله زیست توده میکروبی، تنفس میکروبی و معدنی شدن نیتروژن می توانند شاخص هایی برای نشان دادن تنش ناشی از آلودگی فلزات سنگین بر عملکرد و کیفیت خاک باشند. هدف از این تحقیق اندازه گیری فعالیت های میکروبی خاک، برای مشخص کردن اثرات سمی غلظت های مختلف نیکل بر کیفیت خاک و تعیین غلظت بازدارندگی 50 درصد (ED50) نیکل می باشد.

    روش بررسی

    این آزمایش در سال 1395 به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار انجام یافت. فاکتورهای آزمایشی شامل فلز نیکل در شش سطح (صفر، 50، 100، 150، 300 و 600 میلی گرم در کیلوگرم) و دو دوره انکوباسیون (15 و 60 روزه) بود. یک نمونه خاک با نمک کلرید نیکل به طور یکنواخت برای ایجاد غلظت های مختلف آلوده شد. پس از سپری شدن دوره انکوباسیون 15 و 60 روزه، تنفس میکروبی، کربن زیست توده میکروبی، جمعیت هتروتروف ها و ضریب متابولیک نمونه ها اندازه گیری گردید و با توجه به نتایج به دست آمده مقدار ED50 خاک تعیین شد.

    یافته ها

    اثر متقابل سطوح نیکل و دوره انکوباسیون در سطح یک درصد بر تمام ویژگی های اندازه گیری شده به جز کربن زیست توده میکروبی و ضریب متابولیکی معنی دار بود. با گذشت زمان و افزایش غلظت نیکل، جمعیت باکتری های هتروتروف، تنفس و کربن زیست توده میکروبی نسبت به تیمار شاهد کاهش معنی داری را در سطح یک درصد نشان دادند. کمترین مقدار تنفس میکروبی، کربن زیست توده میکروبی و جمعیت باکتری های هتروتروف در پایان دوره انکوباسیون 60 روزه و در غلظت 600 میلی گرم در کیلوگرم، به ترتیب با کاهش 07/77، 72/75 و 99/99 درصد نسبت به تیمار شاهد اندازه گیری شد. با افزایش زمان انکوباسیون، مقدار ED50 (میلی گرم بر کیلوگرم) نیکل در مورد تنفس میکروبی، کربن زیست توده میکروبی و جمعیت باکتری های هتروتروف افزایش یافت.

    بحث و نتیجه گیری

    بر پایه نتایج حاصل از این پژوهش آلودگی نیکل فعالیت های بیولوژیکی خاک را تحت تاثیر قرار می دهد و غلظت 100 میلی گرم بر کیلوگرم نیکل در خاک به عنوان غلظت آستانه نیکل در این خاک تعیین شد.

    کلید واژگان: جمعیت هتروتروف, دوز زیستی, ضریب متابولیک, نیکل
    Mansoureh Malhan, Saeid Hojati *, Naimeh Enayatizamir
    Background and Objectives

    Soil microbial properties such as biomass, microbial respiration and nitrogen mineralization can be used as indicators to show the stress caused by heavy metal pollution on soil quality. The aim of this study was the measurement soil microbial activity to evaluate the effect of soil Ni contamination on soil quality and determination of ecological dose 50 (ED50).

    Method

    This study was conducted as a factorial experiment in year 2016 based on a randomized completely design with three replications. The experiment factors including Ni concentration in six levels (0, 50, 100, 150, 300 and 600 mg Ni kg-1) and two incubation times (15 and 60 days). Soils sample was spiked uniformly with different concentrations of NiCl2. Microbial respiration, microbial biomass carbon, heterotrophic population and metabolic quotient were measured after incubation times of 15 and 60 days, then according to the results, ED50 was determined by using the dose-response curve.

    Findings

    Soil Nickel contamination on the indicator was significantly effective at P<0.01 level. Heterotrophic population, respiration and microbial carbon biomass decreased significantly (P<0.01) compared to control by increasing the Ni concentration and incubation times, whereas the increase of Ni concentration and incubation times were not significantly affected on metabolic quotient. The minimum amount of microbial respiration, microbial biomass carbon, and the heterotrophic population was observed at the end of incubation times and 600 mg Ni kg-1 with 77.07, 75.72 and 99.99% decrement compared to the control, respectively. ED50 value (mg/kg soil) of microbial respiration, microbial biomass carbon, and heterotroph population increased from 77.55, 78.63, 81.34 to 97.84, 111.04 and 84.67 respectively, with increased incubation time.

    Discussion and Conclusion

    The soil contaminated with Nickel acutely decreased the biological activity of soil and the ecological dose increased with increasing the incubation time, suggesting that toxicity of Ni to soil microbial activity was decreased with increased incubation time. Ni concentration of 100 mgNikg-1 soil can be considered as the critical range of Ni for soil quality at which negative effect was observed.

    Keywords: Ecological dose, heterotrophic population, metabolic quotient, Ni
  • سعید گیتی پور، فاطمه اکبرپور سراسکانرود، سعید فیروزبخت*
    زمینه و هدف

    کاتالیست ها در صنایع مختلف از جمله پتروشیمی ها و صنعت نفت کاربرد فراوان دارد. این کاتالیست ها با گذشت زمان و پس از مصرف،  قابلیت احیاء  و استفاده مجدد را دارا هستند. در صورتی که احیاء و استفاده مجدد از آن امکان پذیر و اقتصادی نباشد، کاتالیست مستعمل به عنوان پسماند مطرح شده و بازیابی آن ضمن کاهش تولید پسماند از آلودگی محیط زیست جلوگیری می کند. در این مطالعه، ضمن ارزیابی اثر پارامترهای موثر بر واکنش فروشویی نیکل از کاتالیست مستعمل NiO-Al2O3 مورد استفاده در پتروشیمی رازی، سینتیک واکنش نیز بررسی شد.

    روش بررسی

    در این مطالعه اثر مثبت هر سه پارامتر زمان واکنش، دما و غلظت اسید نیتریک بر میزان استخراج نیکل از کاتالیست مستعمل مشاهده شد و مطالعه سنتیک، واکنش شیمیایی سطح ذرات را به عنوان عامل اصلی کنترل سرعت واکنش تعیین کرد.

    یافته ها

    نتایج حاصل از XRD کاتالیست مستعمل میزان اکسید آلومینیوم را 43% و اکسید نیکل را 5/12%  نشان داد و عدم واکنش اکسیدآلومینیوم با اسید نیتریک را نیز ثابت نمود. 

    بحث و نتیجه گیری

    اثر پارامترهای موثر بر فروشویی نیکل نظیر زمان واکنش (360- 60 دقیقه)، دما (°C 85°C,  35) و غلظت اسید نیتریک (30%، 20%، 10%) تعیین گردید. نتایج حاصل از استخراج نیکل نشان داد که حداکثر میزان استخراج نیکل تحت شرایط دمایی 360 دقیقه، غلظت اسید نیتریک 30% و دمای  °C85 اتفاق می افتد.

    کلید واژگان: کاتالیست مستعمل, نیکل, استخراج, فروشویی, سینتیک
    Saeid Gitipour, Fatemeh Akbar Pour, Saeid Firouzbakht *
    Background and Objective

    Most industrial synthesis and processes require catalysis. Large quantities of catalysts are used in petroleum and petrochemical industry. These catalysts deactivate over time, and when the activity of a catalyst declines below an acceptable level, the catalyst has to be regenerated and reused. However, when regeneration is not possible, the catalyst activity might decrease to very low levels, so that further regeneration might not be economically feasible. In such cases, spent catalysts tend to be discarded as solid wastes.

    Method

    Recycling of spent catalysts has become an unavoidable task to reduce the catalyst waste and prevent the environmental pollution. The kinetics of spent nickel oxide catalyst (NiO/Al2O3) from Razi petrochemical company leaching in nitric acid solutions was investigated. The effects of time reaction (60-360 min), nitric acid concentration (10%, 20%, 30%) and temperature (35oC, 85oC) on the rate of nickel leaching were studied. In addition, the reaction residues at various levels of nickel extraction were examined by XRD.

    Findings

    The results of XRD analysis of catalysts showed that the most important elements in the catalyst were aluminum (43%) in the form of aluminum oxide and nickel (12.15%) in the form of nickel oxide. A maximum extraction of 92% was achieved at 85oC, 30% HNO3 and 360min.

    Discussion and Conclusions

    Time reaction, temperature and acid concentration showed positive effect. The leaching kinetics indicates that chemical reaction at the surface of the particles is the rate-controlling process during the reaction.

    Keywords: Spent catalyst, nickel, Extraction, Leaching, Kinetic
  • سیده فریده زارعی، احمد مهتدی، اسد معصومی اصل*
    آویشن گیاه دارویی از خانواده نعناعیان است. با توجه به اینکه گزارش مشخصی از میزان تحمل و یا انباشت نیکل در آویشن های بومی ایران در دست نیست و از طرفی از فرم های گوناگون آن در صنایع مختلف استفاده می شود، بر این اساس، تاثیر سطوح مختلف سولفات نیکل (0، 10، 25، 50 و 100 میکرومولار) بر شاخص های رشدی و جوانه زنی دو گونه آویشن دنایی (Thymus daenensis) و باغی (Thymus vulgaris) در شرایط آزمایشگاهی (پتری دیش، هیدروپونیک و درون شیشه) بررسی شد. دو هفته پس از اعمال تیمارهای فوق، شاخص های رشدی و جوانه زنی مورد ارزیابی قرار گرفتند. در شرایط کشت هیدروپونیک، نتایج به دست آمده نشان دادند که میزان طول ریشه، وزن خشک ریشه و شاخص سبزینگی با افزایش میزان سولفات نیکل کاهش یافتند. با توجه به نتایج این آزمایش به نظر می رسد گونه دنایی نسبت به این تنش تحمل بیشتری نسبت به گونه باغی دارد. در آزمایش درون شیشه ای با افزایش سطوح مختلف سولفات نیکل کاهش طول ریشه چه مشاهده شد که این کاهش در آویشن دنایی شدیدتر از آویشن باغی بود. در این آزمایش، در سطوح 25، 50 و 75 میکرومولار سولفات نیکل طول ریشه چه در آویشن باغی اختلاف معنی دار نشان نداد ولی این اختلاف در آویشن دنایی معنی دار بود.
    کلید واژگان: آویشن, شاخص های جوانه زنی, شاخص های رشدی, نیکل
    S.F. Zarei, A.Mohtadi, A. Masoumiasl*
    Thyme is a medicinal plant in the Lamiaceae family. According to no certain reports about tolerance or accumulation of nickel in native thymes Iran and also its various forms is used in various industries, accordingly, the effect of different levels of nickel sulfate (0, 10, 25, 50 and 100 μM) on growth and germination indices of two thyme species including daenensis (Thymus daenensis) and garden thyme (Thymus vulgaris) in a completely randomized design with three replications laboratory conditions (petri dish, hydroponics and in vitro) were evaluated. Two weeks after the above treatments, germination and growth indices were investigated. In hydroponic culture, obtained results showed that root length, root dry weight and chlorophyll content was decreased by increasing of nickel sulfate concentrations. According to the results of this experiment, it seems to daenensis thyme was more tolerant to this stress than garden thyme. In in vitro experiment, with increasing levels of nickel sulfate, reduction of root length was observed so the reduction in daenensis thyme was more severe than garden thyme. In this experiment, root length in the levels of 25, 50 and 75 μM nickel sulfate showed non-significant difference in garden thyme, but this difference was significant in daenensis thyme.
    Keywords: Thymus, Germination indices, Growth indices, Nickel
  • زهره سعادتی*، محمود شوگردزاده
    زمینه و هدف
    وجود فلزات سنگین و سمی مثل نیکل در منابع آبی از مشکلات مهم محیط زیستی بسیاری از جوامع است.
    روش بررسی
    در این پژوهش برای جذب سطحی نیکل (II ) از محلول آبی به وسیله نانو کامپوزیت سیلیکاآئروژل - کربن اکتیو، شاخص های موثر بر فرآیند جذب مانند pH، مقدار جاذب، زمان تماس، دما و غلظت اولیه یون نیکل بررسی و بهینه شده است.
    یافته ها
    نتایج بیان گر این است که درpH=5  بیش ترین جذب صورت می گیرد. درpHهای پایین مقادیرH+  با یون های فلزی برای جذب در جایگاه های جذب رقابت می کنند. داده های تجربی با مدل های سینتیکی شبه مرتبه اول و شبه مرتبه دوم بررسی شده و ثابت های سرعت ارزیابی شده اند. نتایج حاکی از آن است که فرآیند جذب از سینتیک شبه مرتبه دوم پیروی می نماید. هم چنین داده های تعادلی مربوط به ایزوترم های جذب، برتری مدل لانگمویر را نسبت به سایر مدل های ایزوترمی نشان داده است.
    نتیجه گیری
    بر طبق نتایج ترمودینامیکی فرآیند جذب به صورت خودبه خودی، گرماگیر و برگشت ناپذیر است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که نانو کامپوزیت سیلیکاآئروژل - کربن اکتیو به طور موفقیت آمیزی می تواند برای حذف نیکل از محلول های آبکی استفاده شود.
    کلید واژگان: نانو کامپوزیت سیلیکاآئروژل, جذب سطحی, نیکل, ایزوترم جذب, سینتیک جذب
    Zohreh Saadati *, Mahmood Shoogardzadeh
    Abstract
    Background and Objective
    Presence of toxic heavy metals like nickel in water resources is a major environmental problem in many communities.  
    Method
    In this study, to stimulate the removal of Ni (II) from aqueous solution by silica aerogel-activated carbon nanocomposite, the parameters affecting the adsorption process such as pH, amount of adsorbent, contact time, temperature and concentration were investigated and optimized.
    Findings
    The results showed the maximum adsorption at pH= 5. The lower pH, the more H+ ion competing with the metal ion for adsorption sites. Kinetic studies indicated that the adsorption process followed the pseudo-second order kinetics. Moreover, the equilibrium data related to adsorption isotherms showed a superiority of the Langmuir isotherm compared to other models. Discussion and
    Conclusion
    Calculation of thermodynamic factors, such as ΔG◦, ΔH◦ and ΔS◦, indicated that the adsorption process is spontaneous, endothermic and irreversible. The results showed that silica aerogel-activated carbon nanocomposite has been successfully employed for the removal of Ni (II) from aqueous solutions.
    Keywords: Silica aerogel-activated carbon nanocomposite, Adsorption, Ni (II), Adsorption isotherm, Kinetics
  • محمدسعید صارمپور *، آزیتا بهبهانی نیا، هادی زارعی محمودآبادی
    زمینه و هدف
    بروز آلودگی های زیست محیطی ناشی از پسماندهای نفتی، به عنوان یکی از دغدغه های اصلی صنعت حفاری بوده است. با گسترده شدن حجم فعالیتهای اکتشافی و تولیدی، بروز آلودگی نیز افزونی یافته و همواره این صنعت را با چالش های عظیم زیست محیطی مواجه ساخته است. هدف از اجرای این تحقیق بررسی میزان فلزات سنگین نیکل و کادمیوم در ایستگاه های محل تخلیه کنده های حفاری واقع در منطقه دشت آزادگان در استان خوزستان، و در محدوده تالاب هورالعظیم انجام شده است.
    روش بررسی
    نمونه برداری خاک از 13 مکان متفاوت در محل تخلیه کنده های حفاری واقع در منطقه دشت آزادگان در استان خوزستان به منظور بررسی میزان آلودگی خاک به فلزات سنگین نیکل و کادمیوم برداشت شده است. ایستگاه A-1 به عنوان ایستگاه شاهد در نظر گرفته شده است. مابقی 12 ایستگاه تحت عنوان (B2-M3) بوده که به منظور اندازه گیری میزان فلزات سنگین در عمق های متفاوت ، دو نمونه از هر ایستگاه برداشت شده است. در این تحقیق روش Simple Random Cluster Sampling & Stratification Sampling در مساحت 100*100 متر مربعی مورد بررسی قرار گرفت. پس از آماده سازی، نمونه ها یک به یک با دستگاه جذب اتمی مورد سنجش قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان می دهد غلظت کادمیوم در خاک از مقادیر ناچیز تا mg/kg 3. 1 متغیر بوده، که پایین تر از میزان استاندارد می باشد. همچنین غلظت نیکل در نمونه ها از mg/kg 0. 08تا mg/kg 200 متغیر است. بر اساس نتایج ، غلظت فلزات سنگین پایین تر از محدوده سمیت برای خاک می باشد. همچنین انحراف چشمگیری در مقایسه با استانداردهای EPA، WHO و محدوده پاکسازی اروپا وجود ندارد. در بررسی نیکل خاک سطحی، مشخص گردید که میزان این فلز در این سطح در حد مقادیر قابل اغماض می باشد. غلظت کادمیوم در نمونه های بررسی شده در حد استاندارد و سطوح قابل قبول می باشد. بر اساس نتایج غلظت نیکل تنها در دو مورد در عمق 40 سانتی متری بالاتر از آستانه می باشد. غلظت نیکل تنها در 2 ایستگاه K-11 و H-8 بترتیب برابر با mg/kg 172 و mg/kg 200 می باشد. اگر چه هیچگونه نگرانی حائز اهمیت زیست محیطی در ارتباط با این فلزات سنگین وجود ندارد؛ لیکن Land spreading به عنوان گزینه برتر مدیریت منطقه انتخاب گردید.
    نتیجه گیری
    پس از انجام آزمایشات، اگر چه هیچگونه نگرانی حائز اهمیت زیست محیطی در ارتباط با این فلزات سنگین وجود ندارد؛ لیکن روش Land spreading به عنوان گزینه برتر مدیریت منطقه انتخاب گردید.
    کلید واژگان: کنده های حفاری, نیکل, کادمیوم, فلزات سنگین
    Mohammadsaeed Sarempour *, Azita Behbahaninia, Hadi Zareimahmoodabadi
    Background and Objective
    The environmental pollution caused by oil waste is one of the main concerns in drilling industry. Contamination has increased with the expansion of exploration and production activities, which has imposed enormous environmental challenges to the drilling industry. This study has been carried out to determine the concentration of nickel and cadmium in a drilling cutting dump site in Azadegan plain in Khuzestan province.
    Method
    Soil samples were obtained from 13 sampling points in drill cutting dump site in Azadegan Plain, Khuzestan province to investigate soil pollution with nickel and cadmium. A-1 was selected as a background station. The rest of 12 stations were named as sample points (B2-M13) and 2 samples were obtained for each station in order to determine the concentrations of heavy metals in different depths. In this study, the Simple Random Cluster Sampling and Stratification Sampling methods were used in an area of 100*100 m2. After preparation, samples were analyzed by atomic absorption spectroscopy. Findings: The results showed that the concentration of cadmium in the soil varied from trace amount to 3.1 mg/kg, which was below the standard limit. Moreover, the concentration of nickel varied from 0.08 to 200 mg/kg. According to the results, the concentrations of heavy metals were lower than the toxicity limits for heavy metals in natural soil. Also there was no significant deviation from EPA, WHO standards and Europe action level for soil. Nickel concentration is negligible in all surface samples. Cadmium concentrations in all samples were below the standard limits. Nickel concentration was found to be over the threshold only in two sample points in depth of 40 cm. Nickel concentrations in K-11 and H-8 were 172 mg/kg and 200 mg/kg respectively. Although there is no sever environmental concerns related to these heavy metals in dumping site, land spreading was suggested as the best alternative for managing the area. Discussion and Conclusions: After performing the experiments, no significant environmental concerns associated with heavy metals was seen. However, land spreading method was chosen as the best method for environmental management in the area.
    Keywords: Cutting drilling, Nickel, Cadmium, Heavy metals
  • شهربانو بیگم مفیدیان *
    هدف این پژوهش شامل شناسایی نقاط قوت، ضعف،فرصت ها،و تهدیدات پیش روی صنایع بازیافت یا تصفیه فلزات سنگین (روی ، نیکل ، کادمیوم) می باشد. این تحقیق – کتابخانه ای بوده و با بررسی پیشینه تحقیق فهرستی از نقاط ضعف، قوت، تهدیدات و فرصت های پیش روی این صنعت بین عوامل تکنولوژیکی ، اقتصادی ، اجتماعی و زیست محیطی تهیه شده است. در مورد عوامل تکنولوژیکی درصد فراوانی متغیر ها بصورت: میانگین ترکیب تهدید های عوامل تکنولوژیکی 14% ، فرصت ها 7% ، نقاط ضعف 45% و در نهایت نقاط قوت 43% بوده است. در مورد عوامل اقتصادی درصد فراوانی متغیر ها بصورت: میانگین ترکیب تهدید های عوامل اقتصادی14% ، فرصت ها 50% ، نقاط ضعف 36% و در نهایت نقاط قوت 35% بوده است. در مورد عوامل اجتماعی درصد فراوانی متغیر ها بصورت: میانگین ترکیب تهدید های عوامل اجتماعی 29% ، فرصت ها 29% ، نقاط ضعف 5% و در نهایت نقاط قوت 9% بوده است. در مورد عوامل زیست محیطی درصد فراوانی متغیر ها بصورت: میانگین ترکیب تهدید های عوامل تکنولوژیکی 43% ، فرصت ها 14% ، نقاط ضعف 14% و ن در نهایت قاط قوت 13% بوده است. نقاط قوت عوامل تکنولوژیکی با 43% نسبت به سایر متغیر ها بیشتر بوده است. نقاط ضعف عوامل تکنولوژیکی با 45% نسبت به سایر متغیر ها بیشتر بوده است. فرصت های عوامل اقتصادی با 50% نسبت به سایر متغیر ها بیشتر بوده است. تهدید های زیست محیطی با 43% نسبت به سایر متغیر ها بیشتر بوده است. بر اساس نتایج تحقیق می توان نتیجه گرفت که بازیافت و تصفیه فلزات سنگین فرصت های اقتصادی زیادی دارد. ولی نقاط ضعف تکنولوژیکی بیشتری نسبت به نقاط قوت و تهدید های زیست محیطی دارد.
    کلید واژگان: فرصت, تهدید, نقاط قوت, نقاط ضعف, تصفیه یا بازیافت فلزات سنگین, روی, نیکل, کادمیوم
  • سمیه بختیاری *، سینا چوقادی
    سابقه و هدف
    در سال های اخیر، به منظور حذف آلاینده ها از فاضلاب ها و آب های زیرزمینی، نانوذرات صفر ظرفیتی آهن مورد توجه محققان قرار گرفته اند. این ترکیبات به طور موثری می توانند آلاینده ها را از آب حذف کنند، اما محدودیت هایی چون فقدان پایداری، هماوری سریع و عدم جداسازی از محیط تیمارشده از مشکلات کاربرد این مواد است. استفاده از مواد میزبان به عنوان روش مناسبی برای غلبه بر این مشکلات پیشنهاد شده است. کانی های رسی یکی از منابع فراوان طبیعی و ترکیبی مناسب به عنوان ماده میزبان برای نانوذرات آهن هستند. در این پژوهش، از کمپوزیت رس های فیبری نانوذرات صفر ظرفیتی آهن در حذف آلاینده ها از محلول های آبی استفاده شده است.
    مواد و روش ها
    کمپوزیت های رس های سپیولیت و پالیگورسکیت با نانوذرات صفر ظرفیتی آهن به روش احیای سبز آهن با استفاده از عصاره چای سبز ساخته شدند. به منظور تعیین ظرفیت جذب هر کدام از کمپوزیت ها در حذف آلاینده های فسفر (P) ، نیکل (Ni) و کادمیوم (Cd) از محلول های آبی، غلظت های متفاوتی از هر کدام از آلاینده ها به نسبت 1 درصد جاذب و جذب شونده به مدت 24 ساعت در تماس با کمپوزیت های سنتز شده قرار گرفتند. پس از جداسازی فاز محلول از جامد، غلظت باقیمانده هر کدام از آلاینده ها در محلول ها اندازه گیری شد و مدل های لانگمویر، فروندلیچ و دوبینین-رادشکوویچ بر داده های حاصل از جذب برازش داده شدند. نتایج و بحث: مدل های لانگمویر و فروندلیچ توانستند به خوبی جذب فسفر را روی هر دو کمپوزیت توصیف کنند. حداکثر ظرفیت جذب (qmax) کمپوزیت سپیولیت-نانوذرات صفر ظرفیتی آهن و کمپوزیت پالیگورسکیت- نانوذرات صفر ظرفیتی آهن برای فسفر به ترتیب برابر با 38/11 و 57/8 میلی گرم بر گرم تعیین شد. داده های حاصل از جذب کادمیوم و نیکل توسط هر دو کمپوزیت برازش خوبی با مدل های لانگمویر، فروندلیچ و دوبینین-رادشکوویچ نشان دادند. نتایج حاصل از ثابت حداکثر ظرفیت جذب مدل لانگمویر (qmax) نشان دهنده توانایی جذب بیشتر کادمیوم توسط کمپوزیت سپیولیت-نانوذرات صفر ظرفیتی آهن نسبت به کمپوزیت پالیگورسکیت-نانوذرات صفر ظرفیتی بود. نتایج حاصل از ضریب ثابت KF مدل فروندلیچ نیز تایید کننده توانایی بیشتر کمپوزیت سپیولیت-نانوذرات صفر ظرفیتی در حذف فسفر و کادمیوم در مقایسه با کمپوزیت پالیگورسکیت-نانوذرات صفر ظرفیتی آهن است. کمپوزیت پالیگورسکیت-نانوذرات صفر ظرفیتی آهن توانست در حذف نیکل برخلاف دو ترکیب فسفر و کادمیوم موفق تر از کمپوزیت سپیولیت-نانوذرات صفر ظرفیتی آهن عمل کند. ثابت KL مدل لانگمویر که بیانگر تمایل جذب است نیز برای کمپوزیت پالیگورسکیت نسبت به سپیولیت بیشتر بود. مقادیر فاکتور جداسازی (RL) که نشان دهنده مطلوبیت جذب است برای هر دو کمپوزیت سپیولیت-نانوذرات صفر ظرفیتی آهن و پالیگورسکیت-نانوذرات صفر ظرفیتی آهن بیشتر از صفر و کمتر از یک محاسبه شد که نشان دهنده جذب مطلوب فسفر، کادمیوم و نیکل روی هر دو کمپوزیت است.
    نتیجه گیری
    کمپوزیت های رس های فیبری-نانوذرات صفر ظرفیتی آهن سنتزشده به روش سبز به دلیل سازگار بودن با محیط زیست و عدم استفاده از مواد شیمیایی مخرب محیط زیست و همچنین توانایی مناسب برای حذف ترکیبات معدنی از آب می توانند به عنوان جاذب هایی موثر در حذف فسفر از پساب های کشاورزی و حذف فلزات سنگین همچون نیکل و کادمیوم از فاضلاب کارخانجات و صنایع استفاده شوند.
    کلید واژگان: پالیگورسکیت, سپیولیت, فسفر, کادمیوم, نیکل
    Somayeh Bakhtiari*, Sina Choghadi
    Introduction
    In recent years, zero-valent iron has drawn a great deal of attention in wastewater treatment and ground water remediation. It can effectively remove priority water contaminants, but there are some disadvantages in the use of nZVI particles, such as a high tendency to agglomerate, lack of stability, secondary iron pollution, separation and recovery of the fine nZVI particles after utilization. Using supporting material for nZVI is a promising way to solve these problems. Clay minerals as abundant natural resources are appropriate candidates to act as supporting materials. In this study, the use of fibrous clays-supported nZVI composite for the remediation of contaminated aqueous solutions will be discussed.
    Materials and methods
    Sepiolite and Palygorskite nano zero-valent iron composites were made using green tea extract. In order to determine the sorption capacity of nZVI, sepiolite and palygorskite composites for phosphorous, cadmium and nickel based on isotherm models, different concentrations of these ions were equilibrated with the composites in 1% suspensions for 24 hours. After adsorption, the supernatant liquids were filtered and the residual pollutant concentrations were determined.
    Results and discussion
    Results showed that Langmuir and Freundlich were the best models for describing p sorption on both composites. The estimated maximum adsorption capacity of the Sep-nZVI and Pal-nZVI using the Langmuir model (qmax) was 11. 38 mg P/g and 8. 57 mg P/g. The cadmium adsorption data for both sorbents was best fitted to the Langmuir, Fruendlich and Dubinin–Radushkevich models. Results clearly demonstrated the much higher Cd sorption potential of sepiolite compared with palygorskite. The sorption capacities (qmax) of Sepiolite-nZVI and palygorskite nZVI composites for Ni were 11. 14 and 32. 3 mgr/gr, respectively. The Ni sorption affinity (KL) of palygorskite nZVI was also greater than that of Sepiolite-nZVI. The favourability of a sorption system can be predicted by the constant separation factor RL. In the current study, RL values for palygorskite nZVI and Sepiolite-nZVI were greater than zero and less than unity, indicating favourable sorption of P, Cd and Ni onto the two composites.
    Conclusion
    Fibrous clays and nano zero-valent iron can be used as efficient sorbents for phosphorus removal from urban wastewater and the removal of cadmium and nickel from industrial wastewater due to their environmentally friendly nature and high performance in pollutant removal.
    Keywords: Palygorskite, Sepiolite, Phosphorous, Cadmium, Nickel
  • سید محمدرضا فاطمی، علی ماشینچیان، محمد افشار نسب، هانیه صدرالساداتی*
    زمینه و هدف
    در بررسی های انجام شده به منظور سنجش فلزات سنگین(نیکل، کادمیوم و سرب) در بافت های عضله و پوسته میگو که در آبان ماه سال 1388 در مزارع پرورش میگوی استان بوشهر صورت گرفت.
    روش بررسی
    بافت عضله و پوسته نمونه های صید شده تفکیک و در دستگاه آون خشک شده و سپس پس از پودر شدن، توسط اسید هضم و به حجم رسیده شده و جهت سنجش میزان فلزات در بافت های مذکور از دستگاه جذب اتمی با شعله استفاده گردید.
    یافته ها
    میانگین نتایج در عضله و پوسته برای کادمیوم 2/0 ، 5/0 ، سرب 92/1 ، 82/4 و نیکل 4/1 ، 5/5 میلی گرم بر کیلو گرم وزن تر بدست آمد. مقایسه نتایج فوق با استانداردهای جهانی نظیر سازمان بهداشت جهانی، وزارت کشاورزی شیلات و غذای انگلستان، انجمن بهداشت ملی و تحقیقات پزشکی استرالیا و اتحادیه اروپا نشان داد که غلظت این فلزات پایین تر از حد مجاز می باشد. از طرفی رابطه خطی معکوس بین میزان تجمع این سه فلز با گذشت زمان در بافت پوسته نشان داده شد. همچنین بین میزان تجمع فلز کادمیوم در بافت عضله با گذشت زمان رابطه خطی معکوس مشاهده شد. اما بین میزان تجمع فلزات سرب و نیکل در بافت عضله با گذشت زمان رابطه خطی مستقیم دیده شد. به علاوه بین میزان تجمع فلزات کادمیوم و سرب در بافت عضله با گذشت زمان رابطه معنی داری بدست آمد. همچنین بین میزان تجمع فلز کادمیوم در پوسته نیز با گذشت زمان رابطه معنی داری بدست آمد.
    کلید واژگان: استان بوشهر, مزارع پرورش میگو, تجمع زیستی, میگو, نیکل, کادمیوم, سرب
    Mohammadreza Fatemi, Ali Mashinchyan, Mohammad Afsharnasab, Hanieh Sadralsadaty *
    Background And Objective
    The main objective of this research was to study three heavy metals (nickel, cadmium and lead) in the shrimp’s muscle tissue and shell. This research was conducted in shrimp farms of Bushehr Province in 2009.
    Method
    Muscle tissues and the shells of the collected samples were separated, dried in oven and after grinding were digested in acid until they reached the volume, and then flame atomic absorption spectroscopy was used to assess the level of metals in the tissues and shells.
    Findings: The findings of this study show an average of 0.2 and 0.5 milligram per kilo (wet weight) of cadmium in tissue and shell; 1.92 and 4.82 milligram per kilogram (wet weight) of lead; and 1.4 and 5.5 milligram per kilogram (wet weight) of nickel in tissue and shell respectively. A comparison of the results with the international standards of the World Health Organization, British Ministry of Agriculture, Fishing and Food and Australian National Medical, Health and Research Association and that of the European Union shows that the concentration of these metals is below the permitted level. Meanwhile, the results show a reverse linear relationship between the accumulation of the three metals in shell texture and the passage of time. Also there is a reverse linear relationship between accumulation of cadmium in the muscle tissue and the passage of time. But a direct linear relationship was observed between accumulation of lead and nickel in the muscle tissue and the passage of time. Moreover, a significant relationship was found between accumulation of cadmium and lead in the muscle tissue and the passage of time. Also a significant relationship was found between accumulation of cadmium in the shell and the passage of time.
    Keywords: Bushehr Province, shrimp farming, bioaccumulation, shrimp, nickel, cadmium, lead
  • اسفندیار جهانتاب *، محمد جعفری، بابک متشرع زاده، علی طویلی، نصرت الله ضرغام
    سابقه و هدف
    افزایش آلودگی آب و خاک باعث ایجاد مسائل و مشکلات محیط زیستی زیادی می شود. آلوده شدن منابع خاک و آب به ترکیبات مختلف آلی و معدنی به دلیل ارتباط نزدیک این دو با تغذیه موجودات زنده و به دلیل دخالت مستقیم آنها در تامین غذای موجودات زنده ازنظر جنبه های محیط زیستی و سلامت انسان دارای اهمیت است. هدف از این پژوهش بررسی توانمندی گونه های گیاهی مرتعی Stipagrostis plumosa ، Calotropis procera و Medicago sativa تحت تیمارهای کمپوست زباله شهری و بیوچار (هرکدام در سه سطح 0، 1 % و 2 % وزنی) در پالایش خاک های آلوده به ترکیبات نفتی با تاکید بر فلز سنگین نیکل در شرایط گلخانه ای است.
    مواد و روش ها
    برای کشت گلخانه ای، از منطقه آلوده به ترکیبات نفتی پازنان گچساران، خاک برداشت شد. کشت در قالب آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی در 5 تکرار انجام شد. پس از دوره کشت شش ماهه، اندم های هوایی و زیرزمینی گیاهان برداشت و برخی از خصوصیات مهم در خاک و فلز نیکل در گیاهان اندازه گیری شد. مقدار کل فلز نیکل با استفاده از دستگاه ICP-OES اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل آماری اطلاعات اندازه گیری شده از آزمون تجزیه واریانس و آزمون مقایسه میانگین چنددامنه ای دانکن در محیط نرم افزار SPSS استفاده شد. شاخص های فاکتور انتقال (TF) ، فاکتور پالایش (RF) و فاکتور تجمع بیولوژیکی (BCF) برای ارزیابی توانمندی گیاهان استفاده شد.
    نتایج و بحث
    نتایج نشان داد مقدار TF نیکل در گونه S. plumosa بزرگ تر از یک و به طور معنی داری از گونه های M. sativa و C. procera بیشتر بود. با توجه به اینکه مقدار TF در گونه S. plumosa بزرگتر از یک است، گونه S. plumosa می تواند طی عمل گیاه استخراجی باعث جذب و استخراج نیکل از خاک شود. بیشترین مقدار RF (فاکتور پالایش) برای فلز نیکل در گونه C. procera و تیمار بیوچار 1 و 2 درصد به میزان 08/0 و کمترین مقدار RF در گونه S. plumosa و تیمار شاهد به میزان 02/0 بود. نتایج نشان داد کاربرد تیمارهای بیوچار و کمپوست زباله شهری باعث افزایش میزان pH و هدایت الکتریکی خاک محیط کشت گونه های گیاهی نسبت به شاهد شد. نتایج نشان داد تیمار بیوچار 2 درصد دارای بالاترین مقادیر نیتروژن، پتاسیم و فسفر بود. مقایسه میانگین ها نشان داد تیمار کمپوست 2 درصد دارای بیشترین درصد کربن آلی خاک و تیمار شاهد دارای کمترین درصد کربن آلی خاک بود. بیشترین مقدار ظرفیت تبادل کاتیونی در تیمار بیوچار 2 درصد و کمترین مقدار ظرفیت تبادل کاتیونی در تیمار شاهد بود. نتایج اثر متقابل گونه و تیمار (بیوچار و کمپوست) بر ویژگی های طول ریشه، حجم ریشه، وزن خشک ریشه، وزن خشک شاخساره و وزن کل خشک گیاهان معنی دار شد. تیمارهای (بیوچار و کمپوست) استفاده شده در تحقیق حاضر باعث افزایش طول ساقه، طول ریشه، حجم ریشه، وزن خشک ریشه، وزن خشک شاخساره و وزن کل خشک نسبت به تیمار شاهد شدند. به طورکلی تیمار بیوچار 2 درصد دارای بیشترین طول ریشه، حجم ریشه، وزن خشک ریشه، وزن خشک شاخساره و وزن کل خشک بود.
    نتیجه گیری
    به طور کلی، گونه S. plumosa می تواند طی عمل گیاه استخراجی باعث جذب و استخراج نیکل از خاک شود، همچنین بیوچار 2 درصد بیشترین تاثیر را در ارتقاء گیاه پالایی نیکل داشت. بنابراین با توجه به نتایج تحقیق حاضر می توان گونه S. plumosa را به عنوان گیاهی مناسب برای گیاه پالایی فلز نیکل در خاک های آلوده در مناطق نفتی استفاده کرد.
    کلید واژگان: نیکل, بیوچار, کمپوست زباله شهری, Calotropis procera, Stipagrostis plumosa, Medicago sativa
    Esfandiar Jahantab*, Mohammad Jafari, Babak Motasharezadeh, Ali Tavili, Nosratallah Zargham
    Introduction
    Increasing pollution in water and soil has caused large environmental problems. The contamination of soil and water resources with various organic and inorganic compounds is important because of the close relationship between living organisms and nutrition, in terms both of environmental and human health, due to their direct involvement in supplying food for living organisms. This study was done with the purpose of introducing and investigating rangeland plants, namely Stipagrostis plumosa, Calotropis procera and Medicago sativa, under two types of treatments - urban waste compost and biochar - at three levels (0, 1 and 2 percentage) under greenhouse conditions for the remediation of contaminated soils with heavy metal Ni.
    Materials and methods
    The soils used in this study were collected from the traditional petroleum-contaminated Pazanan in Gachsaran. This experiment was conducted in a completely randomized design with 5 replications. After a six-month planting period, the aerial and underground parts of plants have collected and some soil important characteristics and plant morphological properties and metals were measured. ICP-OES was used for Ni measurement. For statistical analysis of the measured data, an analysis of variance was applied using SPSS software with comparison of data from the Duncan test. The translocation factor, remediation factor and biological aggregation factor were all addressed for assessment of the plants’ potential.
    Results and discussion
    Results showed that the amount of TF Ni in S. plumose was greater and the translocation factor higher than one and significantly greater than for C. procera and M.sativa. According to this result, the amount of TF in S. plumosa is greater than one, as S. plumosa with phyto-extraction can be attracted during the procedure and the extraction of nickel from the soil. C. procera had the highest RF for nickel under the biochar 1 and 2 percentage treatment with a rate of 0.08, when the least amount of RF was found for S. plumosa and the control sample with rate 0.02. Results showed that Biochar and urban waste compost treatments increase both soil pH and EC compared to the control treatment. The results indicated that biochar 2 % has the highest amounts of nitrogen, potassium and phosphorus among all treatments. Mean comparison showed that the 2% urban waste compost treatment had the highest percentage of organic carbon and the control treatment showed the lowest percentage of soil organic carbon. Mean comparison indicated that CEC in the biochar 2 % treatment was the highest and in the control treatment was the lowest. The results indicated that the effects of treatments on morphological characteristics are significant, the treatments used in this study having increased the stem length, root length, root volume, root dry weight, shoot dry weight and total dry weight compared to the control treatment. Generally speaking, the biochar 2 % treatment led to the highest root length, stem length, root volume, root dry weight, shoot dry weight and total dry weight.
    Conclusion
    Generally, S. plumosa is an appropriate plant for absorbing and extracting Ni through phyto-extraction, while the biochar 2% treatment demonstrated the highest effect on promoting the phyto-remediation of Ni. Therefore, according to these results, S. plumosa is an appropriate plant for Ni remediation in soils contaminated by petroleum products.
    Keywords: Ni, Biochar, Urban waste compost, Calotropis procera, Stipagrostis plumose, Medicago sativa
  • فرهنگ فرهمند
    این پژوهش بر روی آب های زیرزمینی روستاهای منطقه لواسان در حومه شهرستان شمیرانات واقع در شمال شهر تهران با هدف شناسایی و اندازه گیری غلظت فلزات سنگین کروم، نیکل و جیوه انجام شد. برای این منظور با توجه به مشخصات جغرافیایی، اقلیمی، فیزیکی، بیولوژیکی و شیمیایی منطقه مورد مطالعه، 7 ایستگاه نمونه برداری (به ترتیب: برگ جهان، رسنان، لواسان بزرگ، زرد بند، نیکنام ده، کندسفلی و راحت آباد) تعیین شدند. سپس نمونه های آب جمع آوری شده با استفاده از روش طیف سنجی جذب اتمی (AAS) با شعله و کوره گرافیتی مورد سنجش و اندازه گیری قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان دادند که بیش ترین غلظت جیوه در ایستگاه های برگ جهان و زرد بند بوده و کم ترین مقدار آن در ایستگاه نیکنام ده می باشد. با توجه به نمودار غلظت ها، روند تغییرات جیوه در این نمونه ها ناهمگون است ونظم خاصی ندارد. هم چنین بیش ترین غلظت کروم در ایستگاه کندسفلی و کم ترین آن در ایستگاه راحت آباد به دست آمده است. با توجه به نمودار غلظت ها، روند تغییرات کروم کاهشی است. برای فلز نیکل بیش ترین غلظت در ایستگاه زرد بند و کم ترین آن در ایستگاه راحت آباد به دست آمد. با توجه به نمودار غلظت ها، روند تغییرات نیکل ابتدا کاهش غلظت داشته و سپس روند افزایشی و در نهایت دوباره از غلظت آن کاسته می شود این روند تغییرات تقریبا مشابه جیوه است.
    کلید واژگان: آب های زیرزمینی, جیوه, کروم, نیکل, آبزی پروری, لواسان, استان تهران
    Farhang Farahmand
    A study was done to identify and measure concentration of heavy metals including Cr, Ni, and Hg in Iran on the ground water sources on Lavasanat area of Shemiranat district in the northern Tehran. In this study atomic absorption spectrometry (AAS), graphite stove and laboratory methods were used. Seven sampling stations were determined based on geographical, climatic, physical, biological and chemical characteristics of this region. Results showed that the highest concentration of Hg was related to stations Barg-e-Jahan (1) and Zard-e-Band (4) while the lowest was observed at station Niknam Deh (5). Concentration diagram indicated that the trend of Hg concentration was inconsistent and irregular the stations Kond-e-Sofla (6) and Rahatabad (7) showed the highest and lowest concentration of Cr respectively. There was a descending trend for Cr concentration. The highest and lowest amount of Ni was related to stations Zard-e-Band (4) and Rahatabad (7) respectively. The variation of Ni concentration showed the same trend as Hg.
    Keywords: Groundwater, Hg, Cr, Ni, Aquaculture, Lavasan, Tehran province
  • اکبر اسماعیلی*، سمیرا قاسمی، پری بیرامی، عبدالحسین روستاییان، فرناز رفیعی

    حذف انواع آلایند ها بخصوص فلزات سنگین از آب ها و پساب ها به وسیله جاذب های بیولوژیک، به علت دارا بودن مزیت هایی نظیر ارزان بودن بیوماس ها، امکان دستیابی به راندمان های بالای حذف با وجود متفاوت بودن غلظت های اولیه آلاینده ها از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. به این منظور جلبک قهوه ای Sargassum برای حذف کاتیون+2 Ni در سیستم ناپیوسته (Batch) استفاده گردید. کربن اکتیو یکی از جاذب های بسیار مفید برای حذف فلزات سنگین می باشد، اما از آنجایی که قیمت تمام شده این ماده بالا است و توجیه اقتصادی ندارد، بر آن شدیم که از جلبک دریایی این ماده را تهیه نماییم. در این پژوهش جلبک توسط اسید تجزیه گردید و طی مراحلی به کربن اکتیو تبدیل شد . در این آزمایش پارامترهایی از جمله : غلظت اولیه محلول (ppm 70-30) ، pH ، مقادیر مختلف جاذب (2/0، 4/0 ، 6/0 و8/0 گرم) و زمان ماندگاری (15 ، 60 و 120 دقیقه) در دمای ثابت (آزمایشگاه) مورد بررسی قرار گرفت. غلظت نهایی یون ها در هر نمونه توسط دستگاه جذب اتمی ((GBC-932 اندازه گیری شد. بیشترین میزان جذب یون های نیکل در 5pH= ، 80/97% مشاهده گردید. سرعت جذب با افزایش زمان بیشترسپس کند می شود. نتایج حاصله از این جذب پیروی از مدل سینتیکی درجه دوم رابه خوبی نشان می دهد و داده های تعادلی هم از مدل جذبی فرندلیچ به خوبی پیروی می کند.

    کلید واژگان: جذب بیولوژیکی, نیکل, Sargassum, کربن اکتیو, مدل سینتیکی
    Akbar Esmaeili *, Samira Ghasemi, Pari Beirami, Abdolhossein Rostaeiyan, Farnaz Rafiei

    In this work, the batch removal of Ni ions from aqueous solution and wastewater using marine brown alga Sargassum was investigated. Activated carbon, prepared from Sargassum by acid decomposition, was also used for the removal of Ni from aqueous solution and wastewater. The effects of pH, biosorption time, adsorbent dose, metal ions concentration were considered. The most effective pH was found to be 5.0. The maximum uptake rates for nickel with initial concentrations of 30, 50 and 70 mg/L were obtained to be 97.8% , 84.53% and 60.34% respectively at pH=5. The equilibrium adsorption data were fitted to isotherm models. The adsorption followed second order kinetic. This study shows the application of activated carbon as valuable material for the removal of Ni from aqueous solution and wastewater

    Keywords: Biosorption, nickel, Sargassum, wastewater, Activated Carbon, Isotherm model
  • آزاده نصرآزادانی*، مهران هودجی
    زمینه و هدف

    فعالیت های کشاورزی و به خصوص صنعتی منجر به آزادسازی مقادیر بالایی فلزات سنگین به محیط شده که می تواند به عنوان یک خطر جدی برای سلامتی اکوسیستم و انسان مطرح باشد. آلودگی خاک، آب های زیرزمینی، آب های سطحی و هوا با فلزات سمی و خطرناک یک مشکل جدی و جهانی محسوب می شود. در رابطه با ارزیابی خطر خاک های آلوده با فلزات سنگین، مشکل اساسی، جذب فلزات به وسیله زنجیره غذایی می باشد، بنابراین ارزیابی و کنترل غلظت فلزات سنگین در پساب های صنعتی قبل از تخلیه به محیط های طبیعی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. حضور فلزات سنگین مثل نیکل، کروم، مس، کادمیوم، و سرب که غالبا در فاضلآب های صنعتی مشاهده می شوند، حتی در مقادیر و غلظت های پایین، می تواند برای موجودات زنده و انسان سمی باشد. امروزه در مکان های زیادی خاک ها با فلزات سنگین آلوده شده اند، به گونه ای که یکی از مهم ترین مشکلات در مکان های تخلیه پساب های خطرناک هستند.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه به منظور ارزیابی تاثیر یک نمونه پساب صنعتی بر آلودگی خاک با فلزات سنگین، از 4 نقطه به فاصله 50 متر، در 4 عمق 25-0، 50-25، 75-50 و 100-75، در طول زهکش خاکی نمونه برداری صورت گرفت. نمونه های خاک برداشت شده و پس از انتقال به آزمایشگاه، در برابر هوا خشک و به کمک چکش پلاستیکی کوبیده و الک شدند و خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و غلظت فلزات سنگین در آن ها اندازه گیری شد. هدایت الکتریکی[1] عصاره اشباع توسط دستگاه هدایت سنج در عصاره گل اشباع، بافت به روش هیدرومتر ، درصد آهک خاک به روش تیترومتری و غلظت کل فلزات سنگین به روش هضم با اسید نیتریک تعیین واندازه گیری گردید. ظرفیت تبادل کاتیونی[2] خاک نیز به روش استات سدیم اندازه گیری شد. در نهایت آنالیز آماری نتایج این مطالعه با استفاده از نرم افزار SAS انجام گردید.
    نتایج و بحث: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که با توجه به استانداردهای ارایه شده برای اراضی کشاورزی و اطراف مناطق صنعتی در مورد غلظت فلزات سنگین و مقایسه نمونه های خاک با استانداردهای جهانی، می توان خاک منطقه را تنها از نظر فلز نیکل آلوده دانست که این مساله ممکن است به آلودگی پایین پساب مورد مطالعه با فلزات سنگین نسبت داده شود. هم چنین نتایج همبستگی بین عمق خاک و غلظت فلزات سنگین نشان داد که بین این دو عامل همبستگی منفی وجود داشته که این موضوع با حرکت کند فلزات سنگین در لایه های خاک به خصوص در خاک های با درصد آهک و pH بالا، قابل توجیه است.

    کلید واژگان: آلودگی, خاک, پساب صنعتی, فلزات سنگین, نیکل
    Azadeh Nasrazadani, Mehran Hoodaji *
    Introduction

    Agricultural and specifically industrial activities have led to the substantial release of toxic heavy metals into the environment posing a major hazard to ecosystem and human health. Today, contamination of soil, groundwater, sediments, surface water and air with hazardous and toxic metal is considered as a serious problem worldwide. In assessment of the risk associated with metal contaminated soils, metal absorption by food chain is one of the major problems. Thus, it is highly important to assess and control metal concentration in industrial wastewater before it isreleased to the natural environments. The presence of heavy metals, such as Ni, Cr, Cu, Cd and Pb, that are phenomenally seen in industrial sawage can be toxic to human and other organisms, even at low concentration. Nowadays, soils in many places have been contaminated with heavy metals and these soils have turned into one of the most important problems specially in disposal areas.
    Material and

    Methods

    In this study, in order to investigate the effect of an industrial wastewater on the heavy metals contaminated soil, it was sampled in 4 points and 4 depths including 0-25, 25-50, 50-75 and 75-100 cm, along the soil draine. Soil samples went through a physical and chemical analysis and were assessed for the heavy metal concentration. The electrical coductivity of soil saturation extract was determined by ohm-meter; soil texture was investigated by the Hydrometer method; the lime percentage was detrmined by Titrimetric method; total heavy metals concentration was specified by the acid nitric digestion method; and cation exchangable capacity in soil samples was identified by the Acetate method. Finally, the data analysis was done by SASS.

    Results

    According to the obtained results and based on the standard limits in agricultural and industrial lands, soil samples were found to be toxic only for Ni, refering to low heavy metal concentration in wastewater samples. Statistical analysis results showed that there is a negative correlation between the soil depth and heavy metal concentration, which refers to low mobility rate of heavy metals specially in soils with a high content of lime and pH.

    Keywords: pollution, Soil, Industrial wastewater, Heavy Metals, Nickle
  • ناهید رستگارفر *، ربیع بهروز
    استفاده از فرآیند های جذب سطحی برای حذف آلاینده ها علی رغم کارایی خوب آن ها، اغلب به علت هزینه بالای جاذب ها محدود شده است. در این مطالعه کارایی جذب یون های فلزی نیکل و کادمیوم دو ظرفیتی توسط سرشاخه های حاصل از هرس باغات گیلاس و پوست راش در pH، زمان و غلظت های مختلف مورد بررسی قرار گرفت و سپس نتایج آن ها با هم مقایسه گردید. بر طبق نتایج این تحقیق، با افزایش pH اولیه پساب درصد حذف نیکل و کادمیوم افزایش یافت. به طوری که حداکثر مقدار جذب برای هر دو یون در pH برابر 5 حاصل شد. هم چنین سرعت جذب یون های فلزی در ابتدای فرآیند بسیار سریع بود و بیشترین میزان حذف در 15 دقیقه اولیه آزمایش بدست آمد. در بررسی اثر غلظت پساب ملاحظه گردید که افزایش غلظت پساب از 100 به 200 میلی گرم بر لیتر سبب افزایش جذب یون های فلزی شد ولی با ادامه روند افزایش غلظت، ظرفیت جذب ماده لیگنوسلولزی کاهش یافت. فرآیند جذب سطحی از هر دو ایزوترم فروندلیچ و لانگمیر تبعیت کرد، اما اطلاعات به میزان بهتری با ایزوترم لانگمیر متناسب بود. در این بررسی پوست راش در مقایسه با سرشاخه چوب گیلاس برای حذف نیکل و کادمیوم دو ظرفیتی از پساب های مصنوعی توانایی جذب بالاتری را نشان داد.
    کلید واژگان: سرشاخه چوب گیلاس, پوست راش, جذب سطحی, نیکل, کادمیوم
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال