به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « drainage » در نشریات گروه « آب و خاک »

تکرار جستجوی کلیدواژه «drainage» در نشریات گروه «کشاورزی»
  • مهرزاد صدیق، مریم خلیلی راد*، نسرین قربان زاده
    در اراضی شالیزاری چرخه های غرقاب و زهکشی ویژگی های خاک را تحت تاثیر قرار داده و نقش مهمی در فراهمی کادمیوم ایفا می کنند. در این پژوهش اثر بیوچار (B)، هماتیت (H) و کاربرد هم زمان آنها (HB) در یک خاک آلوده به کادمیوم بر تغییرات pH، Eh و کادمیوم قابل عصاره گیری با کلسیم کلرید در طول یک دوره غرقاب و زهکشی بررسی شد. همچنین بخش بندی کادمیوم در پایان دوره انکوباسیون در خاک های تیمار شده مطالعه شد. در تمامی تیمارها در طول دوره غرقاب، pH افزایش و با شروع زهکشی کاهش یافت. با شروع غرقاب Eh کاهش یافت و در دوره زهکشی روند افزایشی داشت. کادمیوم قابل عصاره گیری با کلسیم کلرید در طول غرقاب روند کاهشی داشت و با شروع زهکشی با شیب ملایمی افزایش و سپس تا پایان دوره زهکشی روند کاهشی نشان داد. اعمال تیمارهای B، H و HB غلظت کادمیوم را در پایان دوره غرقاب به ترتیب 8/16، 5/20 و 7/25 درصد در مقایسه با تیمار شاهد کاهش دادند. همچنین این کاهش در مقایسه با تیمار شاهد در پایان دوره زهکشی به ترتیب 2/18، 1/23 و 2/28 درصد بود. تیمار HB فراهمی کادمیوم را با کاهش سهم کادمیوم در بخش محلول و تبادلی و افزایش سهم آن در بخش های آلی و اکسیدهای آهن و منگنز کاهش داد. نتایج نشان داد که اعمال تیمارهای اصلاحی می تواند سبب کاهش فراهمی کادمیوم در اراضی شالیزاری و کاهش جذب آن توسط گیاه شود.
    کلید واژگان: اکسید آهن, بخش بندی, پتانسیل ریداکس, زهکشی, غرقاب
    Mehrzad Seddigh, Maryam Khalili Rad *, Nasrin Ghorbanzadeh
    Flooding and drainage cycles affect the biological and chemical characteristics of the soil in paddy fields and play an important role in cadmium (Cd) availability. In this study, the effect of biochar (B), hematite (H), and their simultaneous application (HB) on pH, Eh, and calcium chloride extractable Cd was investigated in a Cd-contaminated soil during a flooding and drainage period. Also, the Cd fractionation at the end of the incubation period was studied. The pH value increased during the flooding period and decreased with the beginning of the drainage period. The Eh value decreased from the beginning of the flooding and showed an increasing trend during the drainage period. Calcium chloride extractable Cd decreased during the flooding period, while at the beginning of the drainage increased with a slight slope and followed a decreasing trend up to the end of the drainage period. Cd concentration reduced at the end of the flooding period in the B, H and HB treatments compared to the control by 16.8%, 20.5%, and 25.7%, respectively. Also, the reduction in Cd concentration compared to the control treatment at the end of the drainage period was 18.2, 23.1 and 28.2% respectively. HB treatment reduced the Cd availability by reducing the soluble and exchangeable fractions and increasing organic, iron, and manganese oxides fractions. The results indicated that the application of amendments can reduce Cd availability in paddy fields and its uptake by the rice plant.
    Keywords: Drainage, Flooding, Fractionation, Iron oxide, Redox potential
  • اشرف ملکیان*، علی اصغر جعفرزاده، شاهین اوستان، مسلم ثروتی
    پذیرفتاری مغناطیسی (χ) روشی سریع، غیرتخریبی و ساده برای تعیین خصوصیات خاک و توصیف فرآیندهای تشکیل خاک است که در سطوح ژیومورفیک مختلف، به منظور بررسی اثرات فاکتورهای تشکیل خاک (پستی و بلندی، مواد مادری و...) مورد مطالعه قرار می گیرد. این پژوهش با هدف بررسی اثرات اشکال مختلف آهن، زهکشی، کاربری اراضی و فعالیتهای انسانی (کشاورزی) بر تغییرات پذیرفتاری مغناطیسی خاک و بررسی شاخص های هوادیدگی CIW، CIA  و CPA  در واحدهای ژیومورفیک مختلف در سال 1400 در منطقه مطالعاتی چالدران در شمال غربی ایران و در استان آذربایجان غربی انجام گردید. بدین منظور 9 خاکرخ شاهد در پنج واحد ژیومورفیک غالب در منطقه ازجمله دشت دامنهای، پدیمنت پوشیده، مخروطه افکنه، دشت و دشت سیلابی حفر و ارزیابی گردید. پس از تشریح و نمونهبرداری از افق های ژنتیکی خاک رخهای حفرشده، خصوصیات فیزیکوشیمیایی نمونه ها به همراه ویژگی های مغناطیسی آنها و شاخص های هوادیدگی CIW، CIA و CPA اندازهگیری شد. دامنه پذیرفتاری مغناطیسی خاک های منطقه که تحت تاثیر رسوبگذاری، خاکسازی ، هوادیدگی و کشت و کار قرار داشت، ازkg−1  3m 10-8 × 90/42 تا 20/1053 متغیر بود. همچنین، میانگین مقدار χlf  خاک رخهای مورد مطالعه در ژیوفرمهای مختلف بهصورت دشت سیلابی > مخروط افکنه > پدیمنت پوشیده > دشت > دشت دامنه ای مشاهده گردید. با وجود اینکه مقادیر پذیرفتاری مغناطیسی وابسته به فرکانس نمونه های خاک مورد بررسی بین 07/0 تا 50/3 درصد متغیر بود؛ اما در بیشتر افقها مقدار χfd  کمتر از 2 درصد اندازهگیری گردید. این نتیجه نشان دهنده حضور ذرات درشت چندحوزهای در منطقه است که از طریق مواد مادری اضافه شدهاند. همچنین نتایج مقادیر شاخصهای هوادیدگی CIA، CIWو CPA و همچنین منحنی A-CN-K و ترکیب شیمیایی اکسیدهای عناصر مورد مطالعه نشان دهنده مرحله هوادیدگی ضعیف تا متوسط در منطقه است. بر اساس نتایج بهدست آمده، آبشویی مواد دیامغناطیس به لایه های زیرین خاک، انتقال کانی های فری مغناطیس توسط آب و فعالیت های کشاورزی، منجر به تغییرات روند χlf با عمق شده است. همچنین نتایج نشان داد که شرایط اکوییک به علت زهکشی ضعیف در خاکهای مورد مطالعه موجب کاهش پذیرفتاری و میزان Fed  شده است.
    کلید واژگان: آهن, واحدهای ژئومورفیک, آهن پدوژنز, زهکشی, کاربری اراضی
    Ashraf Malekian *, Ali Asghar Jafarazdeh, Shahin Oustan, Moslem Servati
    Magnetic susceptibility (χ) is a fast, non-destructive and simple method for determining soil properties and describing soil formation processes, which has been studied at different geomorphic levels, in order to investigate the effects of soil formation factors (elevation, elevation, and parent materials). This research aims to evaluate the changes of different forms of iron, drainage, land use and human activities (agriculture) on changes in soil magnetic receptivity and investigate CIW, CIA and CPA aeration indices in different geomorphic units in the year 2021 in Chaldaran study area in the northwest Iran and West Azarbaijan province. For this purpose, 9 test soils were excavated and evaluated in five dominant geomorphic units in the region, such as slope plain, covered pediment, alluvial cone, plain and flood plain. After dissection and sampling from the genetic horizons of the excavated rocks and transporting them to the laboratory, the physicochemical properties of the samples were measured along with their magnetic properties and aeration indices of CIW, CIA and CPA. The results showed that the range of magnetic receptivity of the soils of the region varied from 42.90 x 10-8 to 1053.20 m3 kg-1. Also, the average value of χlf of the studied soils in different geoforms was observed as flood plain > alluvial cone > covered pediment > plain > slope plain. Although the values of magnetic receptivity depending on the frequency of the examined soil samples were variable between 0.07% and 3.50%; But in most horizons, the value of χfd was less than 2%. This result indicates the presence of multi-domain coarse particles in the region that were added through parent material. Also, the results of CIA, CIW and CPA aeration indices indicate the stage of weak to moderate aeration in the region. Further, it was observed that the leaching of diamagnetic materials to the lower soil layers, ferrimagnetic minerals transferred by water and agricultural activities, has led to changes in the χlf trend with depth. Also, according to the A-CN-K curve and the chemical composition of the oxides of the studied elements, a moderate aeration process was observed in the region. On the other hand, the studied region is affected by water sediments and agricultural activities; It seems that carrying out the processes of sedimentation, soil formation, aeration and cultivation in this area has changed the chemical composition of the soils. Finally, it can be concluded that the equitic conditions caused a decrease in the acceptability and amount of Fed due to poor drainage in the studied soils.
    Keywords: Iron, Geomorphic surfaces, Pedogenesis Iron, Drainage, Land Use. Alfisols
  • رقیه جاور، علیرضا حسینی*، محمود رستمی نیا
    پژوهش به منظور بررسی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک های حاصل از لایروبی زهکش های اصلی شبکه ی آبیاری و زهکشی دشت عباس در استان ایلام با هدف استفاده در اراضی کشاورزی صورت گرفته است. مساحت این شبکه 16 هزار هکتار می باشد. در این مطالعه از اصلی زهکش نمونه های خاکی تهیه شد. زهکش شماره 1 به طول 21 کیلومتر به رودخانه روفاییه و زهکش شماره 2 به طول 5 کیلومتر به رودخانه چیخاب تخلیه می شوند. نمونه برداری از خاک کف زهکش، خاک لایروبی شده زهکش و زمین های زراعی اطراف زهکش انجام شد. ویژگی های فیزیکی و شیمیایی نمونه های خاک در سه محل مورد مطالعه شامل وزن مخصوص حقیقی و ظاهری، پتاسیم، منیزیم، سدیم، کلسیم و فسفر، کربنات و بی کربنات، نسبت جذب سدیم، درصد سدیم تبادلی، کربن آلی، ظرفیت تبادل کاتیونی، سولفات، درصد اشباع بازی و نیتروژن اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که میزان پتاسیم خاک لایروبی و میزان فسفر و منیزیم خاک زراعی بیش تر و میزان سدیم و کلسیم خاک هر سه منطقه کم تر از حد بهینه توصیه شده برای خاک زراعی می باشد. به دلیل وجود مواد مادری آهکی، مقدار آهک موجود در خاک هر سه منطقه زیاد و مقدار گچ آن به دلیل اقلیم گرم و خشک و بارندگی کم در خاک لایروبی و کف زهکش بالا است. pH همه خاک ها بیش از 7 و جزو خاک های قلیایی و خاک لایروبی و کف زهکش از لحاظ هدایت الکتریکی خاک شور محسوب می شود. کلاس بافت خاک هر سه منطقه شنی رسی لومی می باشد. با توجه نتایج، استفاده از خاک لایروبی در زمین های کشاورزی مناسب نمی باشد.
    کلید واژگان: خاک, زهکش, لایروبی, ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک
    Roghaye Javar, Alireza Hoseini *, Mahmoud Rostaminya
    This research was carried out to investigate the physical and chemical properties of the soils obtained from dredging of the drainage drains in Abbas Irrigation channels in Ilam province. The area encompasses 16 thousand hectares. In this study sampling was carried out from two major branches. The drainage No. 1 with 21 km length, is flooded to the Rafahyeh river and drainage No. 2 with 5 km length is flooded to the Chikhab River. Sampling was done from drainage soil, dredged soil and the arable land around drainage. A comparison was performed between the three regions of drainage floor area, drainage agricultural land and dredged soil. Soil physico-chemical properties such as particle and bulk density, potassium, magnesium, sodium, calcium and phosphorus, carbonate and bicarbonate, sodium absorption ratio, exchangeable sodium percentage, organic matter, organic carbon, cation exchange capacity, sulfate, base saturation percentage and nitrogen. The results showed that the amount of potassium in dredged soil is more than recommended for soil. Phosphorus concentration was also higher than recommended for soil. Sodium, magnesium and calcium was lower than soil recommended levels. Due to the presence of calcareousmaterial,the amount of limein soils washigh and the amount of gypsum was high as well, due to the warm and dry climate and low rainfall. Soil pH of the region was mostly higher than 7 so they are categorized as alkaline and semi-alkaline soil. The studied soil is classified as saline soil due to high electrical conductivity.Soil texture was sandy clay loam.
    Keywords: Soil, drainage, dredging, Physical, chemical properties of soil
  • علیرضا حسن اقلی، زهره حیدری زاد، محمود مشعل، مریم وراوی پور

    کاربرد انواع کودهای شیمیایی و آلی برای افزودن بر میزان تولید، امری متداول در کشاورزی است که میتواند منجر به ورود آلاینده هایی نظیر نیترات به محیط زیست شود. در این تحقیق، به بررسی فرآیند انتقال نیترات به اعماق مختلف خاک با کاربرد انواعی از کودهای رایج و مقایسه آن با کود اوره کندرها پرداخته شد. تعداد 15 عدد ستون آب و خاک به ارتفاع 150 و قطر 10 سانتیمتر مورد استفاده قرار گرفت. از خاک با بافت لوم ماسه ای استفاده شد. پژوهش با بکارگیری طرح آماری فاکتوریل در قالب کاملا تصادفی، با عوامل مورد بررسی شامل: نوع کود (بدون کاربرد کود یا شاهد، اوره پوشش دار، اوره، نیترات آمونیوم و کود مرغی)؛ عمق نمونه برداری از زهاب (30، 60، 90 و 120 سانتیمتر)؛ نوبت آبیاری (5 مرتبه) و زمان نمونه برداری در هر آبیاری (5 نوبت، بر اساس حجم مشخصی از تخلیه آب خاک در یک پوروالیوم)، در سه تکرار اجرا شد. نتایج تجزیه واریانس حکایت از آن داشت که اثرات نوع کود کاربردی، نوبت آبیاری و زمان نمونه برداری بر میزان نیترات نمونه های زهاب در سطح یک درصد معنی دار بود. میزان انتقال نیترات به عمق در کاربرد کود نیترات آمونیوم (با کمیت 51.67 میلیگرم بر لیتر) بیشترین، و در تیمار شاهد (با 38.39 میلیگرم بر لیتر) کمترین بود و کود اوره با 48.16، کود مرغی با 40.7 و اوره پوشش دار با 39.88 میلیگرم بر لیتر، در بین آن دو قرار گرفت و تفاوت آنها در سطح یک درصد معنی دار شد.

    کلید واژگان: آبشویی, آلودگی نیتراتی, زهکشی
    Alireza Hassanoghli, Zohreh Heidaryzad, Mahmoud Mashal, Maryam Varavipoor

    In today's agriculture, the use of different chemical and organic fertilizers is inevitable via to adding the amount of production. However, in some cases, application of fertilizers could result to introduce of some pollutants such as nitrates into the environment and water and soil resources. In such a condition, the application of urea coated fertilizers or slow released may cause less pollution. In this research, the amount of nitrate transport in soil profile was investigated due to the application of some common chemical and organic fertilizers in comparison with slow release urea (sulfur coated) fertilizer (SCU). For this purpose, 15 cylindrical columns of soil and water, with a height of 150 cm and a diameter of 10 cm were designed, constructed and used. The columns were filled up to a height of 120 cm with a sandy loam soil. Drainages were installed at different depths of the columns. The amount of applied fertilizers was calculated and applied based on the amount of nitrogen required for the tomato plant. In this research, a statistical factorial with completely randomized design was used to study the factors including: type of fertilizer (no fertilizer as control treatment, urea, ammonium nitrate, coated urea and poultry manure); sampling depth of drainage water (30, 60 , 90 and 120 cm from the soil surface); irrigation rotation (5 times) and sampling intervals in each irrigation (5 times based on specific volumes of drainage water discharge of a complete purvolum of soil) with three replications. The results of the analysis of variance indicated that the effects of the type of applied fertilizer, irrigation rotation and sampling time on the amount of nitrate measured in the effluent samples (nitrate leaching) were statistically significant at the 1% level. But nitrate concentration in the samples prepared from the different depths did not show significant changes. Investigating the mean values of nitrates in drainage water showed that nitrate transfer to soil depth was the highest in ammonium nitrate application (with a mean of 51.67 mg/l) and was the lowest in control treatment (with a mean of 38.39 mg/l). Also, urea fertilizers (with a mean of 48.16 mg/l), poultry (with a mean of 40.70 mg/l) and coated urea (with a mean of 39.88 mg/l) were placed in between them, respectively, and the differences were statistically significant at one percent level. In general, application of coated urea (SCU) fertilizer could have a clear effect on reducing nitrate leaching to soil depth, especially in the condition of this research and in comparison with other types of common fertilizers.In today's agriculture, the use of different chemical and organic fertilizers is inevitable via to adding the amount of production. However, in some cases, application of fertilizers could result to introduce of some pollutants such as nitrates into the environment and water and soil resources. In such a condition, the application of urea coated fertilizers or slow released may cause less pollution. In this research, the amount of nitrate transport in soil profile was investigated due to the application of some common chemical and organic fertilizers in comparison with slow release urea (sulfur coated) fertilizer (SCU). For this purpose, 15 cylindrical columns of soil and water, with a height of 150 cm and a diameter of 10 cm were designed, constructed and used. The columns were filled up to a height of 120 cm with a sandy loam soil. Drainages were installed at different depths of the columns. The amount of applied fertilizers was calculated and applied based on the amount of nitrogen required for the tomato plant. In this research, a statistical factorial with completely randomized design was used to study the factors including: type of fertilizer (no fertilizer as control treatment, urea, ammonium nitrate, coated urea and poultry manure); sampling depth of drainage water (30, 60 , 90 and 120 cm from the soil surface); irrigation rotation (5 times) and sampling intervals in each irrigation (5 times based on specific volumes of drainage water discharge of a complete purvolum of soil) with three replications. The results of the analysis of variance indicated that the effects of the type of applied fertilizer, irrigation rotation and sampling time on the amount of nitrate measured in the effluent samples (nitrate leaching) were statistically significant at the 1% level. But nitrate concentration in the samples prepared from the different depths did not show significant changes. Investigating the mean values of nitrates in drainage water showed that nitrate transfer to soil depth was the highest in ammonium nitrate application (with a mean of 51.67 mg/l) and was the lowest in control treatment (with a mean of 38.39 mg/l). Also, urea fertilizers (with a mean of 48.16 mg/l),

    Keywords: Chemical fertilizer, Drainage, Leaching
  • اشرف ملکیان*، علی اصغر جعفرزاده، شاهین اوستان، مسلم ثروتی

    به منظور بررسی مطالعه تغییر و تحول خاک - سیمای اراضی در منطقه چالدران 9 خاکرخ شاهد در 5 واحد ژیومورفیک غالب منطقه ازجمله دشت دامنه ای، پدیمنت پوشیده، مخروطه افکنه، دشت، دشت سیلابی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان دادند، تجمع کربنات پدوژنیک در برخی از خاکرخ ها به صورت کانکرشن و به رنگ روشن بود. در خاکرخ های شاهد در دشت دامنه ای، (خاکرخ 5 و 7)، پدیمنت پوشیده (خاکرخ 6)، و دشت سیلابی (خاکرخ 8) انتقال رس از افق های سطحی و تجمع در افق زیرین، ناشی از بارش به نسبت خوب منطقه و فصول متمایز خشک و مرطوب، منجر به تشکیل افق آرجیلیک همراه با تشکیل پوسته های رسی روی سطوح خاکدانه و واحدهای ساختمانی شده و راسته آلفی سولز را ایجاد کرده است. نتایج کانی شناسی حضور کانی های کلریت، ایلیت، کایولینیت و اسمکتیت را نشان داد. با توجه به شواهد، کانی های ایلیت، کلریت و کایولینیت موروثی و کانی های اسمکتیت در اثر هوادیدگی و تحول کانی های ایلایت، کلریت و یا پالیگورسکایت تشکیل شده است. همچنین نتایج شاخصCIA  در منطقه نشانگر آن است که خاک های منطقه در مرحله هوادیدگی ضعیف تا متوسط قرار دارند. به طور کلی نتایج پژوهش، نمایانگر نقش مهم زهکشی، کاربری و مواد مادری در خاک های منطقه مطالعاتی است.

    کلید واژگان: زهکشی, کاربری اراضی, تکامل خاک, منحنی A- CN-K
    A. Malekian*, A.A. Jafarazdeh, Sh. Oustan, M. Servati

    To study the soil-landscape change in the Chaldoran region, 9 representative soil profiles were studied in 5 dominant geomorphic units of the study area including piedmont plain, mantled pediment, alluvial fan, plain, and flood plain. The results showed that the accumulation of pedogenic carbonate in some soils was concretion and light in color. In control soils in the piedmont plain (profile 5 and 7), mantled pediment (profile 6), and flood plain (profile 8) clay transferred from the surface horizons and accumulated in the lower horizon, due to relatively good rainfall in the region and distinct dry and wet seasons has led to the formation of argillic horizons along with the formation of crust on the surfaces of aggregates and building units and has formed the Alfisoils order. Mineralogical results showed the presence of chlorite, illite, kaolinite, and smectite minerals. According to the evidence, illite, chlorite, and kaolinite minerals were inherited and smectite minerals were formed due to weathering and evolution of illite, chlorite, or palygorskite minerals. Also, the results of the CIA index in the region indicated that the soils of the region are in the stage of weak to moderate weathering. In general, the results indicated the critical role of drainage, land use, and parent materials in the soils of the study area.

    Keywords: Drainage, Land use, Soil evolution, A-CN-K diagram
  • سید مرتضی مرادیان وفایی، امیر سلطانی محمدی*، عبدعلی ناصری، پیتر وان اوئل

    شناسایی مقدار آب مورد استفاده برای تولید محصولات کشاورزی دارای اهمیت بالایی بوده و ارزیابی آن می تواند در شناخت و ارایه راهکارهای مناسب برای کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی بسیار موثر باشد. در این تحقیق به منظور بررسی وضعیت مصرف آب گیاه نیشکر در استان خوزستان به ازاء محصول تولیدی، از شاخص ردپای آب در دو مزرعه 25 هکتاری (زهکشی آزاد و زهکشی کنترل شده) از واحد کشت و صنعت سلمان فارسی استفاده گردید. همچنین با استفاده از اطلاعات برداشت شده و موجود، مدل آکواکراپ واسنجی و چهار سناریوی آبیاری (100I1=،115I2=، 85I3= و 70I4= درصد نیاز آبی) اجرا و بر اساس نتایج حاصله شاخص ردپای آب مجددا محاسبه شد. نتایج نشان داد مقدار آب مورد نیاز برای تولید نیشکر در مزرعه با زهکشی آزاد 258 متر مکعب بر تن بود که از این مقدار 12% را آب سبز، 72% آب آبی و 16% را آب خاکستری به خود اختصاص دادند. با استفاده از زهکش کنترل شده این مقدار به 222 متر مکعب بر تن کاهش یافت که سهم آب سبز، آبی و خاکستری به ترتیب 16، 69 و15 درصد بودند. نتایج حاصل از اجرای مدل نشان داد در سناریوی I1 و I2 شاخص ردپای آب در زهکش کنترل شده 18 درصد کمتر از زهکشی آزاد است. این مقدار برایI3  و I4 نیز در زهکشی کنترل شده به ترتیب 18 و 19 درصد کمتر از زهکشی آزاد تعیین شد. مقایسه نتایج نشان داد در حالت زهکشی کنترل شده و تامین 85% نیاز آبی گیاه، شاخص ردپای آب نسبت به حالت معمول (که در حال اجرا می باشد) 23 درصد کاهش می یابد که بهترین گزینه در بین سناریوهای بررسی شده می باشد.

    کلید واژگان: شاخص ردپای آب, زهکشی, کنترل شده, نیشکر, آکواکراپ
    Seyyed Morteza Moradian Vafaei, Amir Soltani Mohammadi *, Abdali Naseri, Piter Van Oeel

    Identifying the amount of water used to produce agricultural products is of great importance, and it can be very effective in recognizing and providing appropriate solutions to reduce water consumption in agriculture. In this study, in order to investigate the water consumption of sugarcane in Khuzestan province for sugarcane production, the water footprint index in two 25-hectare farms (free drainage and controlled drainage) from Salman Farsi agro-industry unit was used. Using the collected and available information, the AquaCrop model was calibrated. Then four irrigation scenarios (100, 110, 85, and 70% of water requirement) were implemented. Based on the results, the water footprint index was recalculated. The results showed that the amount of water required for sugarcane production in the field with free drainage was 258 cubic meters per ton. Of this amount, 12% was green water, 72% blue water, and 16% gray water. Using controlled drainage, this amount was reduced to 222 cubic meters per ton, of which green, blue, and gray water were 16, 69, and 15 percent, respectively. The results of the model showed that in scenarios I1 and I2, the water footprint index in controlled drainage is 18% lower than the free drainage.  This value is 18% and 19% for I3 and I4, respectively. Comparison of the results showed that in the controlled drainage condition and supply of 85% of the plant water requirement, the water footprint index decreases by 23% compared to the normal (which is running) condition, which is the best option among the studied scenarios.

    Keywords: Water Footprint Index, Drainage, Controlled, Sugarcane, AquaCrop
  • علی اسدی کنگرشاهی*
    به طور کلی، باران های شدید و سیلاب در برخی از مناطق جهان، اغلب منجر به مانداب شدن کوتاه مدت خاک می شود. در سال های اخیر، این سیلاب ها و شرایط ماندابی در استان های شمالی و جنوبی ایران نیز یکی از چالش های مهم بوده که به طور مستقیم و غیر مستقیم بر حلالیت و قابلیت استفاده بیشتر عناصر غذاییدر خاک تاثیر گذاشته است. برای بررسی اثر پدیده ماندابی، هفت خاک از باغ های مناطق مختلف شرق مازندران (قایم شهر، ساری و نکا) انتخاب شد و در یک آزمایش گلدانی به مدت 70 روز متوالی تحت شرایط ماندابی پیوسته قرار داده شد. سپس، روند تغییرات پتانسیل اکسایش- کاهش (Eh)، قابلیت هدایت الکتریکی (EC)، pH، غلظت عناصر کلسیم (Ca2+)، پتاسیم (K+)، سدیم (Na+) و آهن (Fe2+ وFe3+) این خاک ها در شرایط ماندابی بررسی شد. نتایج نشان داد که میانگین Eh خاک ها، دو روز پس از اعمال تنش به حداقل رسید، در روز سوم مقداری افزایش داشت، و سپس مجددا شروع به کاهش کرد و این روند کاهشی تا پایان دوره ادامه داشت به طوری که از 552 میلی ولت در شروع غرقاب به 99- میلی ولت در پایان دوره رسید. نیز، میانگین pH محلول خاک در 10 روز پس از مانداب از 8/7 به حدود 88/6 رسید و سپس افزایش یافت و به مقدار نسبتا پایداری (حدود 05/7) رسید. میانگین EC خاک ها نیز با شروع مانداب افزایش یافت و به حدود 43/2 دسی زیمنس بر متر رسید و سپس به 13/2 کاهش یافت و در روز دهم به حداکثر مقدار (حدود 09/3 دسی زیمنس بر متر) رسید و پس از آن به تدریج با روندی کاهشی به مقدار نسبتا پایداری رسید. غلظت کلسیم، پتاسیم و سدیم در محلول خاک پس از اعمال شرایط ماندابی افزایش یافت و در فاصله زمانی دو روز به حداکثر رسید، سپس به تدریج با روندی کاهشی به مقدار نسبتا ثابتی رسید. غلظت آهن در روز اول پس از اعمال شرایط ماندابی حدود 95/1 میلی گرم در لیتر بود و در روز دهم به 67/6 میلی گرم در لیتر افزایش یافت سپس مجددا کاهش یافت به طوری که در روز بیستم به 27/4 میلی گرم در لیتر رسید و پس از آن به تدریج با روندی افزایشی در پایان دوره به 98/9 میلی گرم در لیتر رسید. بر اساس نتایج این پژوهش و با توجه به روند تغییرات شوری و غلظت عناصر غذایی در محلول خاک، پیشنهاد می شود که از مصرف کودهای شیمیایی (خاکی و محلول پاشی) پس از رخداد مانداب اجتناب شود. همچنین با توجه به روند تغییرات Eh محلول خاک، تداوم مانداب به بیشتر از 5 روز می تواند منجر به شرایط نسبتا کاهشی در خاک و ایجاد خسارت در درختان میوه شود. بنا بر این، خارج کردن آب اضافی در این فاصله زمانی توصیه می شود.
    کلید واژگان: پتانسیل اکسایش-کاهش, زمان مانداب, قابلیت هدایت الکتریکی, عناصر غذایی محلول, زهکشی
    Ali Asadi Kangarshahi *
    In recent years, floods and waterlogging conditions in the northern and southern provinces of Iran have become important challenges, which directly and indirectly affect the solubility and availability of most of the soil nutrients. To investigate the effects of waterlogging, seven soils were selected from the orchards of different regions of East Mazandaran (Ghaemshahr, Sari, and Neka). In a pot experiment, the soils were placed under continuous waterlogging conditions for 70 consecutive days, and the trend of changes in oxidation-reduction potential (Eh), electrical conductivity (EC), pH, concentrations of Ca2+, K+, Na+ and iron (Fe2+ and Fe3+) of these soils were studied. The results showed that the mean Eh values of soils dropped within 2 days of waterlogging, then increased slightly in the third day, and then began to drop again, and this drop trend continued until the end of the period, from 552 mV at the beginning of waterlogging and reached -99 mV at the end of the period. The average soil pH decreased from 7.8 to 6.88 after 10 days of waterlogging, and then increased and reached a relatively stable equilibrium (about 7.05). The average EC values of soils, increased after the first day of waterlogging, then, declined to 2.13 dS/m, and again increased to the maximum value (about 3.09 dS/m) after 10 days. The concentration of Ca2+, K+, and Na+ in the soil solution increased after waterlogging and reached the maximum within 2 days, then gradually decreased and reached a relatively constant amount. The concentration of Fe within the first days after waterlogging was 1.95 mg/L, increased to 6.67 mg/L after 10 days, then decreased to 4.27 mg/L after 20 days, and eventually increased to 9.98 mg/L at the end of the period (70 days). Based on the results of this study and considering the trend of EC changes and concentrations of nutrients in soil solution, application of chemical fertilizers to soils should be avoided after waterlogging occurrence. Also, due to the changes in soil Eh, the continuation of waterlogging for more than 5 days can lead to relatively anaerobic conditions in the soil and damage to fruit trees, therefore, drainage of excess water is recommended.
    Keywords: Electrical conductivity, Redox potential, Soluble nutrients, Waterlogging time, Drainage
  • رضا سعیدی*
    مدل سازی آبشویی در شرایط عدم یکنواختی آبشویی نمک ها در نیمرخ خاک، یکی از چالش های شوری زدایی به شمار می رود. شوری نهایی در نیمرخ خاک بین دو زهکش، در دو بعد عمق خاک و فاصله از زهکش دارای مقادیر متفاوتی می باشد. لذا تخمین مقادیر شوری در نیمرخ خاک، نیازمند مدل سازی دو بعدی آبشویی می باشد. در این پژوهش، داده های مورد نیاز مدل سازی با اجرای عملیات آبشویی نیمرخ خاک در مدل فیزیکی با ابعاد (ارتفاع×عرض×طول) 1×5/0×2 متر تهیه شد. در مدل مذکور، شرایط زهکشی خاک برای نصف فاصله ی بین دو زهکش ایجاد شد. هدف از پژوهش، مقایسه ی روابط یک بعدی (بعد عمق خاک) و دو بعدی (بعد عمق خاک و فاصله از زهکش) در مدل سازی آبشویی بود. مدل ها شامل توابع خطی، نمایی، لگاریتمی، درجه دوم و توانی بود که به عنوان مدل های رگرسیونی انتخاب شدند. نتایج نشان داد در مدل سازی یک بعدی، ضریبR^2 برای توابع خطی، نمایی، لگاریتمی، درجه دوم و توانی به ترتیب برابر با 392/0، 557/0، 404/0، 406/0 و 562/0 بود. اما در مدل سازی دو بعدی، به ترتیب برابر با 796/0، 94/0، 55/0، 614/0 و 587/0 شد. بنابراین افزایش ضریب R^2 در مدل سازی دو بعدی، نشان دهنده ی افزایش اعتبار در مدل سازی آبشویی بود. در ارزیابی مدل های دو بعدی، از نظر آماره های ME، RMSE، R^2، R_adj^2 و EF، به ترتیب مدل های نمایی و خطی به عنوان مدل بهینه انتخاب شد. دستاورد کلی این بود که برای مدل سازی آبشویی در نیمرخ خاک بین دو زهکش، استفاده از مدل دو بعدی معرفی شده در این پژوهش دارای کارایی بهتری نسبت به مدل یک بعدی بود.
    کلید واژگان: تخمین شوری, زهکشی, شوری زدایی, مدل فیزیکی
    Reza Saeidi *
    Leaching modeling in the conditions of non-uniformity leaching in soil profile is desalination challenges. The final salinity in the soil profile has different values in two dimensions of soil depth and distance from the drainage pipe. Therefore, estimation the salinity values in the soil profile requires two-dimensional modeling of leaching. In this research, the data required for modeling were prepared by soil profile leaching in a physical model with dimensions (height × width × length) of 1×0.5×2 m. In this model, soil drainage conditions were created for half the distance between the two drains. The target of this study was to compare the relationships of one-dimensional (in soil depth) and two-dimensional (in soil depth and distance from drain) in leaching modeling. Regression models included linear, exponential, logarithmic, polynomial and power functions. The results showed that in one-dimensional modeling, the coefficientR^2 for linear, exponential, logarithmic, polynomial and power functions were equal to 0.392, 0.557, 0.404, 0.406 and 0.562, respectively. But in two-dimensional modeling, it was equal to 0.796, 0.94, 0.55, 0.614 and 0.587, respectively. Therefore, increasing the coefficient R^2 in two-dimensional modeling, showed an increase in validity in leaching modeling. In evaluating two-dimensional models by terms of ME, RMSE,R^2,R_adj^2and EF, were selected exponential and linear models as the optimal model, respectively. For leaching modeling in the soil profile between two drains, using the two-dimensional model had better performance than the one-dimensional model.
    Keywords: Desalination, Drainage, Physical Model, Salinity estimation
  • رضا سعیدی*، عباس ستوده نیا

    در آزمایشی، تاثیر کرت بندی سطح خاک بر یکنواختی آبشویی نمک ها از نیمرخ خاک بررسی شد. آزمایش در مدل فیزیکی با ابعاد (ارتفاع×عرض×طول) 1×5/0×2 متر انجام شد و عملیات آبشویی در نیمرخ خاک با حضور لوله زهکش زیرزمینی شبیه سازی شد. کرت بندی شامل جداسازی سطح خاک در چهار قسمت مساوی (با ابعاد 5/0×5/0 متر)، برای جلوگیری از اختلاط آب در سطح خاک بود. در حالت های قبل و بعد از کرت بندی، یک عمق یکسان آب برای آبشویی در نظر گرفته شد. پس از آبشویی، هدایت الکتریکی عصاره ی اشباع خاک در اعماق 20، 40 و 60 سانتی متری از سطح خاک و فواصل 25، 75، 125 و 175 سانتی متری از محل نصب زهکش اندازه گیری شد. مقدار انحراف معیار داده های شوری خاک در قبل و بعد از کرت بندی به ترتیب 2 و 63/0 بود. ضریب یکنواختی توزیع شوری در نیمرخ خاک، در شرایط قبل و بعد از کرت بندی به ترتیب 45 و 76 درصد بود. نتایج نشان داد وجود زهکش، بر تفاوت سرعت نفوذ آب در قسمت های مختلف سطح خاک موثر بود. به طوری که سرعت نفوذ آب به داخل خاک در فواصل 25، 75، 125 و 175 سانتی متری از زهکش، به ترتیب برابر با 9/1، 7/1، 56/1 و 47/1 میلی متر بر ساعت برآورد شد. بنابراین از طریق کرت بندی، از نفوذ نامتوازن آب در سطح خاک جلوگیری شد تا نواحی مختلف نیمرخ خاک شستشوی یکنواختی داشته باشد. نتایج فوق نشان داد که به جای مصرف آب بیشتر، می توان با اتخاذ راه کار مدیریتی به یکنواختی آبشویی خاک دست یافت. در این صورت از تولید زهاب بیشتر، تخلیه ی عناصر غذایی از خاک و آلودگی محیط زیست جلوگیری می شود.

    کلید واژگان: زهکشی, شوری خاک, منحنی آبشویی, نفوذپذیری خاک
    Reza Saeidi *, Abbas Sotoodehnia

    In an experiment, the effect of soil surface plotting on leachinguniformity of soil profile was investigated. The experiment was performed in a physical model with dimensions (height×width×length) of 1×0.5×2 meters. The leaching of the soil profile was simulated in presence of subsurface drainage pipe. The plots were made by separating the soil surface into four equal parts (with dimensions of 0.5×0.5 m), in order to prevent water mixing on the soil surface. An equal water depth was applied for soil leaching, before and after soil surface plotting. After leaching, the ECe of soil samples taken from different depths (20, 40 and 60 cm) and different distances from the drain pipe (25, 75, 125 and 175 cm) were measured. The amount of standard deviation of soil salinity data were 2(dS/m) and 0.63(dS/m) before and after soil surface plotting, respectively. The uniformity coefficient of salinity distribution in the soil profile before and after soil surface plotting was estimated to be 45% and 76%, respectively. The results showed that the presence of drain pipe was effective on infiltration rate at different parts of the soil surface. So that the infiltration rate was estimated to be 1.9, 1.7, 1.56 and 1.47 (mm/h) at 25, 75, 125 and 175 cm far from the drain pipe, respectively. Through soil plotting, the unbalanced water infiltration to the soil surface was prevented, in order to have a uniform soil washing at different places. The results showed that the soil leaching uniformity can be achieved by adopting a management strategy. Therefore, more drainage water production, depletion of soil nutrients and environmental pollution are prevented.

    Keywords: Drainage, Leaching curve, Soil permeability, Soil Salinity
  • احمدفرهاد طالبی*، حانیه علی پور

    هم زمان با توسعه فعالیت های صنعتی و کشاورزی و کاهش کمی و کیفی منابع آب، ارزیابی کیفیت آب های سطحی اهمیت روز افزونی یافته است. با توجه به محدودیت های روش های متداول، به منظور ارزیابی کیفیت آب های سطحی می توان از روش های جایگزین استفاده نمود. به عنوان مثال، پایش زیستی به کمک جوامع جلبکی، شاخص مناسبی برای ارزیابی کیفیت منابع آب سطحی هستند. لذا در مطالعه حاضر رابطه بین جمعیت جلبک های سنگ زی و غلظت باقی مانده های مواد مغذی نظیر نیترات، نیتریت، فسفات، سولفات و آهن در رودخانه های بوژان و خرو از توابع شهرستان نیشابور در خلال سال های 1396 تا 1397 تعیین شد. شاخص کیفیت IRWQISC برای رودخانه بوژان و خرو در سال های مورد مطالعه به ترتیب، 03/50، 65/66 و 66/47، 69/55 محاسبه شد که در محدوده متوسط تا نسبتا خوب قرار گرفت. اختلاف معنا داری در غلظت آلاینده هایی نظیر آهن و فسفات در رودخانه بوژان به ثبت رسید. منشا احتمالی ترکیبات آهن می تواند پساب باغات روستای بوژان باشد. این باغات با کود سکوسترن آهن به صورت غیرعلمی کوددهی شده اند. با توجه به نقش این عوامل در تحریک رشد جوامع جلبکی، میزان پراکنش جلبک های سنگ زی در رودخانه بوژان به مراتب بیشتر از رودخانه خرو مشاهده شد. بنابراین بررسی تغییرات جوامع جلبکی به عنوان یک شاخص نشانگر زیستی مناسب می تواند برای ارزیابی و پیش بینی حضور باقی مانده هایی از جمله فسفات و آهن در منابع آبی مفید باشد. نتایج این تحقیق امکان مدیریت دقیق تر توصیه های کودی باغات و همچنین پساب ورودی به رودخانه را به کمک مطالعه پراکنش جوامع جلبکی فراهم می آورد.

    کلید واژگان: جوامع جلبکی, پساب, شاخص زیستی, کود, کیفیت آب
    Ahmadfarhad Talebi *, Hanie Alipour

    At the same time with development of agricultural and industrial activities and reduction of quantity and quality of water resources, assessment of surface water resources quality has been paid more attention. Due to limitations of conventional methods for surface water quality assessment, development of alternative methods has been considered for monitoring water quality. For example, biomonitoring using alga is a proper indicator for surface water quality assessment. In this study, the relationship between epilithic alga population and concentration of common nutrient residuals including nitrate, nitrite, phosphate, sulfate and water-soluble iron in Bozhan and Kharw Rivers in Neishabour was determined in two consecutive years; 2017 and 2018. IRWQISC quality index for Bozhan and Kharw River was calculated as 50.03, 66.65% and 47.66, 55.69% during 2017-2018 respectively, which ranged between moderate to relatively good. Significant differences were observed in the concentrations of phosphate and iron in Bozhan River. The source of iron could be due to effluent from Bozhan village gardens. This gardens use Sequesteren iron fertilizer with no management. Due to the direct role of these nutrients in stimulating growth of alga communities, distribution rate of epilithic alga in Bozhan River was shown to be more than the ones in Kharw River. Therefore, investigation of changes in alga communities as a proper bioindicator could be useful for assessment and prediction of residuals such as phosphate and iron ions in water resources. These findings could be used in better recommendations for gardening and more accurate management of drainage water entering the riverside by studying the distribution of algal communities.

    Keywords: Algal communities, Bioindicator, Drainage, Fertilizer, Water quality
  • مهناز ختار*، محمدحسین محمدی
    افزایش روزافزون شوری، یکی از مشکلات اصلی زمین های کشاورزی به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد که نرخ تبخیر-تعرق زیادی دارند. هدف از این پژوهش بررسی اثر هم زمان شوری در پنج سطح 2، 4، 8، 16 و 20 دسی زیمنس بر متر برای گندم و 7/0، 2، 4، 6 و 8 دسی زیمنس بر متر برای لوبیا، با مکش ماتریک در چهار سطح 2، 6، 10 و 33 کیلو پاسکال، بر نرخ تبخیر و توزیع مجدد رطوبت و شوری در دو خاک لوم شنی و لوم رسی بود که به صورتآزمایشفاکتوریلوباطرحپایهکاملاتصادفیباسه تکراربه صورت کشت گلدانی اجرا شد. نتایج نشان داد تیمارهای شوری و مکش ماتریک به ویژه در خاک لوم رسی، روند تبخیر را با گذشت زمان تحت تاثیر قرار داده و این اثر در مکش ها و شوری های زیاد بیشتر بود. کمترین اثر شوری بر میزان تبخیر، در بیشترین سطح رطوبتی خاک مشاهده شد، زیرا به دلیل فراهمی آب، شوری نتوانست بر میزان تبخیر موثر باشد. به طوری که در مکش ماتریک 2 کیلو پاسکال، نرخ تبخیر در همه سطوح شوری تقریبا یکسان بود و بیشترین میزان تبخیر را در تمام روزهای بعد از اعمال تیمار داشت. در روز پانزدهم بعد از اعمال تیمار و تحت مکش 33 کیلو پاسکال، افزایش شوری از 7/0 تا 20 دسی زیمنس بر متر، میزان تبخیر را 19 درصد در هردو خاک کاهش داد. همچنین نتایج نشان داد که شوری عصاره اشباع خاک هایی که تحت مکش ثابت 10 کیلو پاسکال زهکشی شدند به صورت نمایی با کاهش رطوبت افزایش یافت و این روند در خاک لوم رسی به دلیل زیاد بودن نسبت بین میزان تبخیر به زهکشی این خاک در مقایسه با خاک لوم شنی، تغییرات بیشتری داشت. توزیع مجدد شوری با گذشت زمان در هر دو خاک و برای هر دو گیاه تقریبا یکسان و به صورت افزایشی بود. همچنین با گذشت زمان، کاهش رطوبت، مخصوصا در شوری های پایین در خاک لوم رسی بیشتر از خاک لوم شنی بود. Simultaneous Effect of Soil Salinity and Matric Suction on Evaporation and Redistribution of Moisture and Salinity in Two Soils with Different Textures
    کلید واژگان: توزیع مجدد شوری, توزیع مجدد رطوبت, تبخیر, زهکشی, مکش ماتریک
    Mahnaz Khataar *, Mohmmad Hosein Mohammadi
    Daily increasing salinity is one of the main problems of agricultural lands, especially in arid and semi-arid regions, with high evapotranspiration rates. The purpose of this research was to investigate the simultaneous effect of salinity at five levels 2, 4, 8, 16 and 20 dSm-1 for wheat and 0.7, 2, 4, 6 and 8 dSm-1 for bean and matric suction at four levels 2, 6, 10 and 33 kPa, on evaporation rate and redistribution of moisture and salinity in the soil profiles of sandy loam and clay loam. This study was conducted in greenhouse conditions in pots by compeletly randomized factorial desigh with 3 replicates.  It was found that evaporation rate decreased by time in the saline and water stress treatments, especially in the clay loam soils, and this reduction was more in the high suction and salinity levels. The lowest evaporation reduction was observed in treatments with the highest soil moisture content. Because, water availability reduced the salinity effect on evaporation. As, at the 2kPa matric suction, the evaporation rate was approximately the same at all levels of salinity and the highest throughout the day after treatment. In the 15th day after treatment and at the 33kPa suction, different salinity levels (from 0.7 to 20 dSm-1) reduced the evaporation rate by 19% in both soils. Also, the results showed that the ECe of the drained soils with 10kPa constant suction increased exponentially with moisture reduction. This trend was more in the clay loam soils. Because the evaporation/drainage ratio of the clay loam soil is more than the one in the sandy loam soil. The salinity redistribution in the both soil profiles and for the two plants were almost constant over time. Also, moisture reduction over the time was higher in the clay loam soil than the one in the sandy loam soil, especially under low salinities.
    Keywords: Salinity redistribution, Moisture redistribution, evaporation, Drainage, Matric suction
  • یونس عبدلی، سیروس جعفری *، عباس بشکار
    این تحقیق به منظور بررسی رابطه بین اشکال مختلف آهن و پذیرفتاری مغناطیسی با تکامل خاک های گچی استان خوزستان صورت گرفت. برای این منظور 14 خاکرخ تشریح و نمونه برداری شده و مقادیر آهن و پذیرفتاری مغناطیسی آن اندازه گیری شد. موقعیت خاکها طوری انتخاب شد که از لحاظ توپوگرافی در موقعیت های مختلف شیب قرار داشته باشند. نتایج نشان داد که میانگین آهن پدوژنیکی (Fed) و آهن بلوریFeo) - Fed) به ترتیب در خاکرخ های دشت مرتفع با کاربری زارعی، تپه و اراضی پست افزایش یافت که با میزان تکامل آنها هماهنگی دارد. کمترین و بیشترین مقدار اکسیدهای آهن فعالFed) / (Feoبه ترتیب مربوط به تپه یا اینسیلرگ قدیمی و واحدهای اراضی پست با زه‏کشی ضعیف بود. مقایسه میانگین آهن فعال نشان داد که بین واحدهای دشت مرتفع و تپه به دلیل تکامل و سن بیشتر، اختلاف معنی داری وجود نداشت اما در اراضی پست اختلاف معنی داری بین آنها وجود داشت که نشان دهنده تکامل کم این خاک ها بود. میزان پذیرفتاری مغناطیسی آون در خاکهای تپه، بیشترین و در اراضی پست با شرایط زه‏کشی ضعیف و کاربری زراعی حداقل بود. پذیرفتاری مغناطیسی مینروژیک در خاکرخ‏های متاثر از گچ، پس از حذف آنها افزایش یافت که با مجموع کربنات کلسیم، گچ، مواد آلی و درصد شن رابطه مثبت و معنی دار و با درصد سیلت و رس رابطه معکوس و معنی داری داشت. این روند تاثیر مواد مادری را بر میزان پذیرفتاری مغناطیسی مینروژیک آشکار نموده و نشان می‏دهد که پذیرفتاری مغناطیسی مینروژیک، ارتباط مثبتی با تکامل پدوژنیکی ندارد. همچنین همبستگی بین پذیرفتاری مغناطیسی و مینروژنیک با Feo رابطه منفی و معنی دار و پذیرفتاری مغناطیسی با میزانFeo -Fed رابطه مثبت و معنی دار نشان داد. این پژوهش نشان داد که کاربری، زه کشی و مواد مادری بیشترین اثر را بر مقادیر پذیرفتاری مغناطیسی و آهن دارند که سبب تغییر خصوصیات ژنتیکی و تکامل خاکهای گچی مورد مطالعه گردیده است.
    کلید واژگان: افق, خاک گچی, رس, زهکشی, کاربری اراضی
    Yones Abdoli, Siroos Jafari *, Abas Beshkar
    Introduction
    The Fe forms diversity is related to parent materials, climate, soil process, biocycles, water table fluctuation, redox, organic matter and etc. in soil. The main Fe forms are Fed (extracted by dithionite citrate bicarbonate), Feo (extracted by oxalate ammonium) and Fe crystals. Feo/ Fed ratio also shows active Fe forms. Magnetic susceptibility (MS) increases when ferri-magnetite is formed due to soil processes. This characteristic (MS) changes with parent material, climate, relief, and organism. Therefore, this study was undertaken to evaluate different Fe forms and MS with soil forming factors in some gypsic soils of Khuzestan province.
    Material and Methods
    The study area was located in Ramhormoz and Haft-Kel regions in Khuzestan province. Soil moisture and temperature regimes were ustic and hypertermic, respectively. Soil parent material consisted of the eluvial deposit of Gachsaran and Aghajari geological formations. The soil profiles location was selected according to topography map, ETM+ Landsat satellite images, and then 14 soil pedons were dug and described according to the standard methods. All horizons or layers were sampled and 5 pedons were selected for the analysis of different Fe forms. Fed and Feowere, respectively, extracted by citrate-bicarbonate-dithionite (CBD) and oxalate ammonium, and Fe cocentration was then determined by atomic absorption spectrometry. Furthermore, MS was determined by MS2 meter Barlington Dual frequency in low (0.46 kHz) and high (4.6 kHz) frequencies. All MS were calculated for carbonates, gypsum, and OM free. These calculations were also done for Fe forms in these samples. The statistical analysis was carried out with SPSS and Pierson methods between Fe forms and MS. The Duncan’s test was used to compare the mean values.
    Results and Discussion
    Pedons were classified as Entisols, Inceptisols, and Aridisols soil orders. The range of clay content, pHe, ECe, CEC, OM, CCE and gypsum was 15-59%, 7.1-8.5, 0.6-58.1 dS/m, 4.2-22.4 cmol(c)/kg, 0.3-2.4%, 21.2-39.7%, and 0-78.7%, respectively. All epipedons were classified to be ochric and developed soils had cambic diagnostic horizon (Bw) in subsurface. Feo content was maximum in young soil under poor drainage, and minimum Feo content was observed for developed pedons with good drainage class. The sepedons have not been cultivated yet. Feo was maximum at surface soils in all pedons, and decreased with increasing depth. A decreasing trend was observed from surface to subsurface for Fe content in cultivated soils. This negative trend was not, however, detected in poor drainage class or pedons with lithologic discontinuity. This trend can be ascribedto more organic matter content in surface soil in comparison with subsurface soil. Organic matters increase soil acidity and therefore, Feo can not be converted to other Fe forms under this circumstance. Maximum Feo was determined under poor drainage class in low lands. In addition, Fed displayed no trend from the surface to depth at most pedons. Maximum Fed was foundin old plain and the hill slope summit. This Fed was positively strongly correlated with soil development trend. Fed had a positive association with clay content (r=0.463), and negative correlation with sand content (r= -0.411), salinity (r= -0.533), and total carbonate, gypsum and OM (r= - 0.389). Feom (Feo menerogic) was maximum in Byz (4.04 gr/kg soil) and minimum content for Feomwas found in Byb (0.29 gr/kg soil). Maximum andminimum Fedmwas measured in Cy (9.21 g/kg) and Bg2 (1.54 g/kg), respectively. The Feo/ Fed ratio was largerin young soil and decreased with time. These values decreased from the surface to depth with the range from 0.07 to 0.8. The greatest and lowest Feo/ Fedwere, respectively, observed inthe hills and the low lands. There was no significant difference in Feo/ Fed between hill and plain. MS changed from 5 to 25.5. Maximum and minimum MS was detected in the hills and the low lands. MS decreased with depth in almost all horizons. The highest and lowestMS were, respectively, found in pedon 3 (Byb horizon) and pedon 12 in the Bw3 horizon. The MS minerogenicwas statistically significantly associated to sand content (r=0.56**) and significantly negatively correlated with total carbonates, gypsum, OM (r=-0.667**), silt content (r= -0.506) and clay content (r= -0.456). The positive relationship between sand content and MS can be explained by the effect of magnetic materials inherited from the parent materials.
    Conclusion
    Fed and Feo- Fed showed a close correlation with soil development. Feo/Fed ratio increased with decreasing soil age. Feo content had a positive correlation with total carbonate, OM, salinity. MS was more in older soils such as hill physiographic unit but it was low in younger soils or soils with weak drainage. MS was greatly affected by sand material size which seems to be linked to parent materials. MS showed no trend with soil development but land use, drainage and parent material largely impacted MS and different Fe forms in these gypsiferous soils.
    Keywords: Clay, Drainage, Gypsiferous soils, Horizon, Land use
  • نادر پیرمرادیان، احسان قانع، فاطمه باقری، مریم شادپوررشتی*
    فرایند تحلیل سلسله مراتبی، یکی از جامع ترین سیستم های طراحی شده برای تصمیم گیری با معیارهای چندگانه است. برای ارزیابی شرایط بهره برداری از واحدهای عمرانی شبکه آبیاری دشت فومنات از تحلیل سلسله مراتبی استفاده شد. در این راستا، چهار عامل موثر در بهره برداری از شبکه آبیاری، شامل نوع سازه های تنظیم و توزیع آب، وضعیت تخصیص آب، نحوه توزیع آب در شبکه و تبعیت از الگوی کشت در نظر گرفته شد. برای تعیین وزن معیارها و گزینه ها، پرسش نامه هایی بر مبنای مقایسه های زوجی تهیه گردید و از کارشناسان خبره شرکت بهره برداری از شبکه های آبیاری استان گیلان برای تکمیل پرسش نامه ها استفاده شد. پس از جمع آوری اطلاعات لازم، با استفاده از نرم افزار EC (Expert Choice) اقدام به تعیین وزن معیارها و گزینه های واحدهای عمرانی شد. نتایج نشان داد که در مسائل بهره برداری از واحدهای عمرانی مورد مطالعه، تاثیرگذارترین معیار «نوع سازه های تنظیم و توزیع آب» با وزن نهایی 512/0 است. بنابراین، موثرترین شیوه برای ارتقای بهره برداری از این واحدها تمرکز بر معیار مذکور است. بر اساس وزن نهایی واحد عمرانی، واحد F1 بهترین وضعیت را از نظر بهره برداری داشته و واحدهای عمرانی F2، F3 و F4 به ترتیب در رده های بعدی قرار دارند. همچنین، نرخ ناسازگاری مدل 07/0 بود که بیانگر قابل قبول بودن قضاوت افراد با قضاوت گروهی است.
    کلید واژگان: تصمیم گیری چندمعیاره, آبیاری, زهکشی, گیلان, Expert Choice
    maryam shadpurrashti *, nader pirmoradian, ehsan ghane, fateme bagheri
    The goal of innovation of modern irrigation networks was to increase efficiency. Negligence in operating and maintaining of irrigation network infrastructure is the main source of inefficiency. In order to achieve the optimum efficiency, effective factors should be classified and ranked, and all criteria be considered for making decision. Analytical hierarchy process (AHP) is one of the generalist systems in cases of decision making. The method was developed by Saaty in 1994. In this study, AHP was used to evaluate operating situation of command units of Fumanat irrigation network as a part of the Sefidrud river irrigation and drainage network, Guilan, Iran. The network is located on left side of the Sefid-rud River, between Pasikhan and Shafarud rivers, and limited to Anzali wetland and the Caspian Sea from the north and Fumanat main channel from the south. In the current study, hierarchy structure was made in three levels by criteria and alternatives (command units) of the network and was developed based on the axis of irrigation network operation program include of "control and water resource allocation" and "control and water distribution". Collecting the requirement data, an application has designed based on hierarchy structure and pairwise comprise. Pairwise comparison and number of elements (number of criteria and alternatives) and their required judgments are the factors that the test questions designed based on them. Four effective criteria involved in operation of irrigation network included: type of water regulation and distribution structure, water allocation, method of water distribution and adherence to cultivation pattern. Weighing the criteria, the opinion of experts of Guilan irrigation network operation company (GINOC) via questionnaire and farmers via interview, with difference policies were considered. By the application of criteria and based on Saaty's numeric weight table (1994), the pairwise comparison tables were created with individual involved components. Then, according to Aczel and Saaty (1983), individual pairwise comparison matrix converted to grouping judgment matrix, by computing geometric mean of components. Collected data points which computed and analyzed were introduced to Expert Choice (EC) software to compute the weight of criteria and commend area. Hierarchy structure was made in EC software and the elements were compared in pairwise. The hierarchy model was solved from the lowest level to the highest. Results of pairwise comparison were displayed on the diagram of weights that showed the inconsistency ratio, as well. Considering the pluses in AHP, for example existence of the consistency between decision maker’s opinion and existence of the pairwise comparison in the giving criteria, the suitable method would be obtained. This model evaluated scale of the effect of criteria in the irrigation network operation problems with simplifying the unintelligibility and complexity in the hierarchy analysis, by high accuracy. This research validated the command unit's priority and showed conformity between results and reality. Based on the results, F1 command unit with the most weight of 0.422 had the best situation in term of operation. This command unit was the first one that was operated by modern irrigation network and being on the upstream could lead it to have the better situation. Also, F1 achieved the first ranking in term of evaluating opinions, while F2, F3 and F4 were in the next ranking. According to final weight results, "type of water regulation and distribution structure" with the weight equal to 0.512 was the most effective criteria in term of operation. So, finding the most effective method for improving the operation of these units would need especial consideration and focus on the case of water regulation and distribution structure. Regulation and fixing are two factors involved in ranking in order to prevent illegal withdrawal by farmers. Final weight of alternatives ratio for difference criteria in F1, F2 and F3 command units showed that the most effective factors in ranking were water allocation, type of water regulation and distribution structure and adherence to cultivation pattern, respectively. Also in term of water allocation, F1 command unit had the first rank ratio and the other criteria (F2, F3 and F4) set in the next ranking. The same ranking of the command units was also observed in term of "type of water regulation and distribution structure". Also, the inconsistency ratio of the model was 0.07 that confirmed grouping judgment.
    Keywords: Drainage, Guilan, Irrigation, Expert Choice, Multi criteria decision making
  • محمد عزیزی، محمد الباجی*، سعید برومندنسب
    به منظور بررسی استفاده از زهاب به صورت آبیاری سریالی، تحقیقی در سال های 1394-1393 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه شهید چمران اهواز انجام شد. بدین منظور قطعه زمینی با طول 30 متر و عرض 24 متر انتخاب و به سه قطعه A، B و C تقسیم شد. در قطعه A ذرت، در قطعه B سویا و در قطعه C آفتابگردان کشت شد و زهاب هر قطعه برای آبیاری قطعه بعد استفاده می شد. طرح آزمایشی در قطعه B به صورت کرت های خردشده در قالب طرح بلوک های کاملا تصادفی با تیمارهای نوع آبیاری (آب کارون و زهاب) و کود اوره (100%، 75% و 50% نیاز کودی) در سه تکرار انجام گرفت. طرح آزمایشی در قطعه C مشابه قطعه B بود ولی 75% سطح کود اوره در نظر گرفته نشد. نتایج تجزیه واریانس برای گیاه سویا نشان داد که برهمکنش نوع آب آبیاری و نیتروژن بر عملکرد رویشی و بهره وری بیولوژیکی آب اثر معنی داری در سطح یک درصد (P<0.01) و بر وزن تر علوفه در سطح 5 درصد (P<0.05) داشت. نتایج تجزیه واریانس برای گیاه آفتابگردان نشان داد که برهمکنش نوع آبیاری و سطح مصرف کود نیتروژن نیز بر وزن صد دانه، عملکرد دانه و بهره وری آب دانه در سطح 5 درصد (P<0.05) اثر معنی داری نشان داد. به طورکلی، برتری سیستم آبیاری سریالی با زهاب (با استفاده متوالی از زه آب) نسبت به آبیاری معمولی در میزان صرفه جویی آب با کیفیت مطلوب به میزان 59/45 درصد و افزایش بهره وری آب به میزان حداقل 2 برابر در این تحقیق مشاهده شد.
    کلید واژگان: زهکشی, زه آب, کشت متوالی, کود اوره
    Mohammad Azizi, Mohammad Albaji *, Saeid Broman Nasab
    In order to evaluate using effluent (as sequential irrigation), a study was conducted at research farm at Shahid Chamran University of Ahvaz (located at latitude 31˚ 18’, longitude 48˚ 39’ and elevation 18m) during 2014-2015. Regarding to this purpose, a farm (with long 30m and width 24m) was selected and divided into 3 parts (A, B and C). Corn, soybean and sunflower were cultivated in parts A, B and C, respectively and effluent was used for irrigation of next parts. In part B, a split-plot design as randomized complete blocks with two treatments: irrigation type (Karun River and effluent) and urea fertilizer (100%, 75% and 50% application) was applied. Experiment design in part C was similar to part B except at 75% urea fertilizer. ANOVA results for soybean revealed that interaction between irrigation type and urea levels had significant effects on growth yield and biological water productivity (P
    Keywords: Drainage, Drain, Sequential Cultivation, Urea Fertilizer
  • H. Zare Abyaneh, Z. Moshare*, A. Afruzi
    In this study the analytical and numerical solutions are used in the steady-state drainage problem in the three rectangular, semicircular, and triangular cross-section trenches. Equations that are derived by conformal mappings and complex potential theory were used for the analytical solution and SEEP/W software was used for the numerical simulation. Furthermore, physical sandbox models are designed for all the three sections in laboratory conditions and the outflows from the drainpipe are measured at 10, 20, 30, 4 and 50 cm depths. According to the three methods, in this study optimum installation depth of drainpipe that has maximum drainage outflow in the both rectangular and semicircular cross-sections is obtained at 40 cm and for the triangular cross-section is 32.5 cm using the analytical solution and 30 cm using the numerical solution and the experimental results. The results are assessed by the differences between the dimensionless discharges obtained from the analytical and numerical solutions and from the experimental conditions using relative root mean square error (RMSE) and coefficient of determination (R2). RMSE in the analytical solution for the triangular section 0.048, the semicircular section 0.061, and the rectangular section 0.071 and the R2 are 0.99, 0.98, and 0.98 and in the numerical solution 0.045, 0.056, and 0.041 for RMSE and 0.87, 0.97, and 0.97 for R2 are obtained, respectively. Comparison of the analytical and numerical solutions results with the experimental results showed that the both methods can simulate seepage flow in the trench with high accuracy. However, the accuracy of numerical solution was more than analytical solution, that it comes from some simplifications and assumptions considered in the analytical solution. In the analytical solution the ponded depth of water is considered small and negligible and the circular perimeter of the drainpipe is taken intoaccount as a line that these are the reasons for the less accurate results of analytical solution. Additionally, the hydraulic of the flow in entrance to the drain pipe is not considered in the analytical solution.
    Keywords: Drainage, Flow net, Installation depth of pipe, SEEP, W, Trench flow, Trench shape
  • هادی پیرسته انوشه*، یحیی امام، سیدعبدالرضا کاظمینی، فرهاد دهقانی
    ) خاک در سه عمق در طول فصل رشد و همچنین عملکرد بیولوژیک و دانه و بهره وری آب گیاه جو رقم نصرت تحت تاثیر دو سطح شوری آب آبیاری به میزان 2 و 12 دسی زیمنس برمتر پایش شد. نتایج نشان داد که عملکرد بیولوژیک و دانه و بهره وری آب در اثر تنش شوری به ترتیب با کاهش 0/36%، 1/52% و 0/23 درصدی در سال اول و 4/48%، 1/69% و 7/31 درصدی در سال دوم همراه بود، که این افت بیشتر در سال دوم ناشی از مقدار کمتر بارش بود. میانگین دو ساله بهره وری آب بر حسب عملکرد دانه، در مورد آب با شوری 2 دسی زیمنس برمتر 87/0 کیلوگرم بر مترمکعب و با آب شور12 دسی زیمنس برمتر برابر 64/0 کیلوگرم بر مترمکعب به دست آمد. در تمام روزهای پس از اعمال تیمار شوری، رطوبت خاک در هر سه عمق در کرت های شاهد به طور معنی داری کمتر از کرت های شور بود. این تفاوت در عمق اول روند مشخص تری داشت و تا آخر فصل رشد ادامه داشت. به طور میانگین، درصد رطوبت در کرت های شور نسبت به کرت های شاهد در سال های اول و دوم به ترتیب به میزان 8/16% و 4/22 درصد بیشتر بود. در هر دو سال هدایت الکتریکی خاک نیز، بلافاصله پس از اعمال شوری تحت تاثیر قرار گرفت و با گذشت زمان، این تاثیر بیشتر شد. تیمارهای شوری 2 و 12 دسی زیمنس برمتر به ترتیب باعث کاهش و افزایش هدایت الکتریکی عصاره اشباع خاک گردیدند. بیشینه هدایت الکتریکی خاک در هر سه عمق در 160 روز پس از کاشت به دست آمد. به طورکلی، آبیاری با آب شور باعث افزایش تقریبا دو برابری هدایت الکتریکی خاک در پایان فصل نسبت به شروع آزمایش و همچنین افزایش 20 درصدی شوری خاک نسبت به شوری آب آبیاری گردید. مقدار بیشتر رطوبت در شرایط شور به دلیل سهل الوصول نبودن و کیفیت پایین آن برای گیاهان زراعی کاربردی ندارد، ولی گیاهان شورزیست مانند ارزن پادزهری، کوشیا، و سالیکورنیا در تناوب با جو احتمالا می تواند از رطوبت باقیمانده در خاک استفاده کرده و با مصرف آب کمتر، محصول قابل قبولی داشته باشد.
    کلید واژگان: آبشویی, آب شور, خاک شور, عصاره اشباع
    H. Pirasteh-Anosheh *, Y. Emam, S. A. Kazemeini, F. Dehghany
    In a 2-year field study, soil moisture and EC of soil extract (ECe) during growing season as well as grain and biological yield and water productivity of barley plant cv. Nosrat were monitored as affected by two salinity levels of irrigation water. Salinity levels of irrigation water were 2 and 12 dS.m-1. The results showed that salinity stress reduced grain, biological yield, and water productivity by, respectively, 36.0%, 52.1%, and 23.0% in the first year, and 48.4%, 69.1% and 31.7% in the second year. Higher losses in the second year were due to lower precipitation. Two-year averages of water productivity in terms of grain yields were 0.87 and 0.64 kg/m3, for 2 and 12 dS.m-1 water, respectively. In all days after imposing salinity treatment, soil moisture in control plots was significantly lower than saline plots. This difference was more distinct in the first depth and continued until the end of the growing season. On average, soil moisture levels in saline plots were higher than the control plots by 16.8% and 22.4% in the first and second years, respectively. In both years, ECe was also affected by salinity treatment, and this effect became more over time. The 2 and 12 dS m-1 salinity treatments decreased and increased ECe, respectively. The highest ECe values were observed at 160 days after planting in all three soil depths. Overall, in this condition, irrigation with saline water increased ECe about twice at the end of season compared to early growth, and increased ECe by 20% over EC of irrigation water. Greater soil moisture in saline conditions is not useful for crops because it is not easily available and has low quality, however, halophytes such as Panicum antidotale, Kochia spp., Salicornia spp. in rotation with barley might use this higher soil moisture and produce acceptable yield with less water.
    Keywords: Drainage, saline soil, Saline Water, Soil extract
  • عبدالله درزی نفت چالی*
    زهکشی زیرزمینی علی رغم ایجاد شرایط تنوع کشت و بهبود بهره وری شالیزارهای شمال کشور، می تواند به عنوان تهدیدی برای منابع آب پایین دست باشد. در این تحقیق، اثرات اعمال دو نوع از مدیریت های آب متداول در سیستم های کشت برنج شامل زهکشی میان فصل و آبیاری و زهکشی متناوب به همراه زهکشی آزاد در فصل کشت کلزا بر شوری زه آب زهکشی زیرزمینی بررسی شد. آزمایش های لازم در اراضی شالیزاری مجهز به سیستم های زهکشی زیرزمینی در طول چهار فصل برنج و دو فصل کلزا (از سال 1390 تا 1394) انجام شد. هر یک از این مدیریت ها طی دو فصل کشت به اجرا در آمد. در طول دوره های زهکشی در فصول کشت مختلف، عمق سطح ایستابی و دبی زهکش ها به صورت روزانه اندازه گیری شد. هم چنین، شوری زه آب زهکش ها در زمان های مختلف تعیین شد. زهکشی متناوب در فصل کشت برنج و افزایش عمق سطح ایستابی در فصل کلزا، باعث افزایش شوری زه آب زهکش ها شدند. در اثر آبیاری و زهکشی متناوب، دفع نمک از سیستم های مختلف زهکشی به میزان 121 تا 420 کیلوگرم در هکتار در مقایسه با زهکشی میان فصل افزایش یافت. با توجه به شرایط زهکشی آزاد در فصول کشت کلزا، تخلیه نمک در این فصول به مقدار قابل توجهی بیش تر از مقدار آن در فصول کشت برنج بود. کل بار نمک خروجی از سیستم های مختلف زهکشی تحت زهکشی میان فصل برنج، آبیاری و زهکشی متناوب برنج و کشت کلزا به ترتیب از 4/78 تا 365، 240 تا 695 و 3056 تا 5656 کیلوگرم در هکتار متغیر بود. بر اساس نتایج، مدیریت سطح ایستابی از طریق نصب زهکش های کم عمق دارای فاصله مناسب، می تواند در کاهش تخلیه نمک از شالیزارهای دارای زهکشی زیرزمینی موثر باشد.
    کلید واژگان: آبیاری و زهکشی متناوب, زهکشی میان فصل, شالیزار, عمق سطح ایستابی
    A. Darzi-Naftchali*
    While providing conditions for crop diversification and improving productivity of northern Iran’s paddy fields¡ subsurface drainage can be a threat to downstream water resources. This research was done to quantify the effects of two types of conventional water management in rice cultivation systems including midseason drainage and alternate irrigation and drainage as well as free drainage in canola growing season on salinity of subsurface drainage effluents. Required experiments were conducted on subsurface drained paddy fields during 4 rice growing seasons and two canola growing seasons (2011- 2015). Each type of management strategy was repeated twice during the study period. Measurements of water table depth and drain discharge were done during drainage periods of different growing seasons. Moreover¡ drainage water salinity was measured in due times. Alternate drainage and increase in water table depth raised drainage water salinity in rice and canola seasons¡ respectively. Compared with midseason drainage¡ alternate irrigation and drainage resulted in 121- 420 kg ha-1 increase in salt loss in different drainage systems. Salt discharge was considerably higher in canola season than rice season due to free drainage condition in canola seasons. Total salt load under midseason drainage¡ alternate irrigation and drainage and canola cropping through different drainage systems ranged¡ respectively¡ 78.4-365¡ 240- 695 and 3056- 5656 kg ha-1. Based on the results¡ water table management through installation of shallow- suitable spaced drains can be effective to decrease salt load from subsurface drained paddy fields.
    Keywords: Alternate irrigation, drainage, Midseason drainage, Paddy field, Water table depth
  • الهه قوامی، کاظم اسماعیلی*، علی اصغر بهشتی
    رودخانه ها در مناطق خشک و نیمه خشک عمدتا از نوع فصلی یا خشکه رود می باشد که جریان با تداوم کوتاه مدتی در آن ها وجود دارد و یا اینکه اصلا جریانی وجود ندارد. یکی از مناسب ترین روش ها برای انحراف جریان در چنین رودخانه هایی به کارگیری سیستم آبگیر زیرسطحی با شبکه زهکشی در بستر رودخانه است. مدلی آزمایشگاهی برای بررسی اثر خصوصیات هیدرولیکی جریان و هندسی آبگیر بر میزان دبی انحرافی طراحی گردید، که در آن امکان اندازه گیری جریان ورودی و جریان انحرافی در نظر گرفته شد. در این تحقیق تاثیر توام عواملی همچون شیب کف آبگیر و اندازه قطر زهکش ها در دو حالت تراز ثابت سطح آب و عدم کنترل جریان پایین دست (دبی ورودی) بر میزان جریان انحرافی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد شیب محیط متخلخل تاثیر محسوسی بر جریان انحرافی در حالت ثابت بودن تراز سطح آب ندارد. اما در حالت دبی ورودی افزایش شیب سبب افزایش ناچیزی در دبی انحراف می گردد. ضمنا افزایش20 درصد در قطر زهکش ها، در حالت دبی ورودی 9 درصد و در حالت تراز ثابت سطح آب 20 درصد دبی زهکش ها را بهبود می بخشد. با کمک نرم افزار آماری spss معادلات رگرسیونی جهت تخمین میزان جریان انحرافی بر پایه میزان جریان ورودی و بار آبی روی لوله ها و هدایت هیدرولیکی محیط متخلخل ارائه گردید.
    کلید واژگان: آبگیر ترانشه ای, جریان زیرسطحی, شبکه زهکشی, محیط متخلخل
    E.Ghavami, K. Esmaili*, A. Behshti
    The type of rivers are dry or seasonal in arid or semiarid zone and current flowing through them is short or if there is no flow. One of the best methods to divert the flow in the river basin system is implementation with subsurface drainage network in the river bed A laboratory model for study the effects of hydraulic and geometric characteristics of the intake flow rate diversion was designed ¡ Which the possibility measuring the inflow and outflow of diversion was considered.in this study were evaluated the effect of bed slope intake and diameter size of particle on diversion flow in two condition¡ water level constant and without control input discharge . The results showed that the slope of the porous medium tangible impact on current of deviation is in a state of constant water level. But the steep increase in input mode increases the deviation is negligible in Dubai. The 20% increase in diameter drains¡ in case the input of 9% and 20% in fixed alignment surface water drainage flow improves.The SPSS were using to obtain an equations that by them can estimate the diversion flow base of head flow hydraulic conductivity in porous media.
    Keywords: Trench intake, Subsurface flow, Drainage, Porous media
  • مسعود نوشادی *، مهسا جمالدینی، علیرضا سپاس خواه
    در این تحقیق، عملکرد دو نوع پوشش مصنوعی450PP، تولیدی در داخل کشور و پوشش گراولی دانه بندی شده با استاندارد U.S.B.R در خاک سیلتی لوم در سه بار فشاری 55، 75 و 105 (غرقاب) سانتی متر از محور زهکش با استفاده از دو مدل فیزیکی مخزن خاک بررسی شده است. دبی خروجی از زهکش ها در پوشش گراولی و در بارهای آبی 55، 75 و 105 سانتی متر و در حالت همگام به ترتیب 9/ 188، 0/ 172 و0/ 897 درصد بیشتر از پوشش مصنوعی به دست آمد. هدایت هیدرولیکی پوشش گراولی در بارهای آبی 55، 75 و 105 سانتی متر به ترتیب 24.6، 14.0و 21.2 برابر پوشش مصنوعی بوده و نسبت گرادیان در این بارهای آبی در پوشش گراولی به ترتیب 4/ 14، 8/ 2 و 2/ 14% کمتر از پوشش مصنوعی بود. همچنین در هدایت هیدرولیکی، مقاومت ورودی لوله و پوشش در بار فشاری 105 سانتی متر که حالت غرقاب است نسبت به دو بار فشاری 55 و 75 سانتی متر در هر دو پوشش رفتار متفاوتی مشاهده شد. به طورکلی براساس پارامترهای اندازه گیری شده پوشش گراولی عملکرد بهتری داشت.
    کلید واژگان: بار فشاری, نسبت گرادیان, مقاومت ورودی, مخزن خاک, زهکشی
    M. Noshadi *, M. Jamaldini, A. Sepaskhah
    In this research, the hydraulic behavior of two kinds of envelopes including synthetic envelope, PP450 and gravel envelope with USBR standard in two soil tank models with silty loam texture was investigated. Three water heads including 55, 75 and 105 cm (water logging) from drain level were used. The discharge of pipe drain in the steady state condition for gravel envelope and at 55, 75 and 105 cm water heads was 188.9, 172.0 and 897.0% more than those in PP450, respectively. Envelope hydraulic conductivity rates at gravel envelope for 55, 75 and 105 cm water heads were 24.6, 14.0 and 21.2 times higher than those in PP450, respectively, and gradient ratios in these water heads for gravel envelope were 14.5%, 2.8% and 14.2% lower than those for synthetic envelope. There were also different behaviors in the two kinds of envelopes for hydraulic conductivity and entrance resistance of pipe and envelope in 55 and 75 cm water heads relative to 105 cm. In general, according to the measured parameters in this research, gravel envelope showed a better performance.
    Keywords: Water head, Gradient ratio, Entrance resistance, Soil tank, Drainage
  • معصومه آرزومند امیدی لنگرودی، عباس خاشعی سیوکی*، سامان جوادی، سید رضاهاشمی

    امروزه با افزایش جمعیت و رشد صنایع، کمبود آب به عنوان یکی از مشکلات جوامع مطرح می باشد. علاوه بر کمیت، کیفیت آب نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این میان حفظ کیفیت آب های زیرزمینی و ممانعت از آلودگی بیش تر آن ها بالاخص در مناطقی که آبخوان آسیب پذیر بالایی دارند اهمیت ویژهای دارد. بیش تر کانال ها در دشت آستانه – کوچصفهان بدون پوشش هستند که این عامل تلفات زیاد آب را در پی دارد. از سوی دیگر این تلفات نقش به سزایی در آلودگی آب زیرزمینی این منطقه دارد زیرا سطح ایستابی در این منطقه بالا است و زراعت عمده این منطقه زراعت آبی است. در این مقاله تلاش شد میزان نشت از کانال های خاکی با استفاده از نرم افزار seep w مشخص شود و با توجه به آن لایه شبکه ساخته شده و این پارامتر به عنوان هشتمین پارامتر به پارامترهای دراستیک اضافه گردید. نتایج مدل متفاوت از حالت استاندارد بود. با مقایسه 2نقشه دراستیک استاندارد و دراستیک NW مشخص شد که میزان آسیب‏پذیری زیاد در نقشه دراستیک NW برابر 9/ 7 درصد بوده ولی در نقشه دراستیک استاندارد برابر67/1 درصد است. برای صحت سنجی و مقایسه دو نقشه از ضریب همبستگی R (بین شاخص آسیب‏پذیری و غلظت نیترات) استفاده شد که مقدار آن برای دراستیک استاندارد برابر 40 درصد و برای دراستیک NW برابر با 60 درصد بوده که نشان دهنده این است که نقشه دراستیک NW از دقت بالاتری برخوردار است.

    کلید واژگان: دراستیک استاندارد, دراستیک NW, شبکه آبیاری و زهکشی, مدل نشت seep w
    M. Arezooman Omidi Langrudi, A. Khashei Siuki*, S. Javadi, S. R. Hashemi

    Water shortage is one of the society''s problems regarding to population increase and industries development nowadays. In addition to quantity، water quality is of special importance. The quality of groundwater and prevent further contamination، especially in areas where have highly vulnerable aquifers is particularly important. Most of the canals in the Kuchesfehan-Astane plain are no lining and this factor leads to more water waste. High water leakage has the main role of underground water pollution in this region because ground water level is high and the salient farming is the water farming in this region. This article attempts to determine the rate of water leakage from traditional irrigation canals by the Seep w software and regarding this the network parameter was made and added to drastic parameters as the 8th parameter. A new plan was drawn that presented better results regarding to the standard drastic plan. It is realized that the vulnerability rate of NW drastic plan is about 7. 9 percent but in the standard drastic plan is about 1. 67 percent by the comparison of standard drastic plan and NW drastic plan. Correlation coefficient was used for the appropriateness assessment and comparison of two plans (between vulnerability and nitrate density factors) and it was about 40 percent for the standard drastic and 60 percent for the NW drastic that shows the high accuracy of NW drastic plan.

    Keywords: Standard drastic, Drastic, NW, Seep W leakage model, Network Irrigation, Drainage
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال