جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "mycorrhizal fungi" در نشریات گروه "آب و خاک"
تکرار جستجوی کلیدواژه «mycorrhizal fungi» در نشریات گروه «کشاورزی»-
سابقه و هدف
به دلیل کم بودن میزان بارش و پوشش گیاهی و نیز استفاده کم از کودهای آلی، خاک های ایران دارای مقدار ماده آلی پایینی بوده که کمیت و کیفیت تولیدات کشاورزی را تحت تاثیر قرار می دهد. لجن فاضلاب پسماندی آلی است که در برخی مناطق به عنوان کود در کشاورزی استفاده می شود و می تواند سبب بهبود خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک شود و همچنین باعث افزایش غلظت عناصر غذایی ضروری پرمصرف و کم مصرف موردنیاز برای رشد گیاه می شود. ذرت با نام علمیZea mays گیاهی C4 و گرمسیری و نیمه گرمسیری است که یکی از مهمترین غلات دنیا بوده و نیاز غذایی بالایی نیز دارد. تلقیح گیاه با ریزجانداران همزیست به ویژه قارچ های همزیست ریشه، توانایی گیاهان را برای جذب بهتر آب و مواد غذایی و مبارزه با تنش های محیطی افزایش داده و باعث بهبود رشد و سلامت گیاه می شود. از این رو در مطالعه حاضر تاثیر قارچ های همزیست ریشه در کشت ذرت بر جذب برخی عناصر ریزمغذی و فسفر با افزودن لجن فاضلاب تصفیه شده بررسی شد.
مواد و روشها:
یک نمونه خاک سطحی از مزرعه کشاورزی دانشگاه لرستان تهیه شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی شامل 1) تلقیح میکروبی خاک در سه سطح (بدون مایه زنی، مایه زنی با Rhizophagos intraradices و مایه زنی با Serendipita indica) و 2) لجن فاضلاب (صفر و دو درصد وزنی) در سه تکرار تحت شرایط گلخانه ای اجرا گردید. بذر ذرت در گلدانهای 4 کیلوگرمی کشت شد و بعد از 3 ماه، مقدار غلظت عناصر فسفر، مس، روی، آهن و منگنز در اندام هوایی و ریشه گیاه اندازه گیری شد. همچنین برخی ویژگی های میکروبی (تنفس پایه و کربن زیتوده میکروبی و فعالیت آنزیم های فسفاتاز اسیدی و قلیایی) در خاک اندازه گیری شد.
یافته ها:
نتایج نشان دهنده تاثیر مثبت افزودن لجن و مایه زنی قارچی بر غلظت عناصر در گیاه بود. پارامترهای بیولوژیک خاک با افزودن 2 درصد لجن به طور معنی داری (p<0.05) نسبت به خاک بدون لجن افزایش یافتند: تنفس خاک (33 درصد)، کربن زیتوده میکروبی (38 درصد) و فعالیت فسفاتاز اسیدی (35 درصد) و قلیایی (5/6 درصد). همچنین تلقیح قارچی به طور معنی داری موجب افزایش غلظت فسفر و عناصر ریزمغذی در ریشه و اندام هوایی گیاه شد. میان دو قارچ تفاوت معنی داری دیده نشد تنها در مورد غلظت روی در ریشه، گیاهان مایه زنی شده با قارچ R. intraradices نسبت به S. indica غلظت بالاتری را نشان دادند. همبستگی مثبتی بین فسفر قابل دسترس با ماده آلی خاک، زیتوده گیاه و فعالیت آنزیم های فسفاتاز اسیدی و قلیایی وجود داشت.
نتیجه گیری:
نتایج نشان دهنده تاثیر مثبت استفاده از لجن فاضلاب تصفیه شده در سطح دو درصد و نیز مایه زنی قارچ های همزیست ریشه در جذب فسفر و عناصر ریزمغذی به گیاه و بهبود ویژگی های رشدی گیاه و نیز بهبود ویژگی های بیولوژیک خاک مانند کربن زیتوده میکروبی و فعالیت آنزیم فسفاتاز شد. هر دو قارچ عملکرد مشابه وخوبی داشتند ولی با توجه به اینکه تکثیر S. indica راحت تر می باشد توصیه می شود از این قارچ به عنوان محرک رشد گیاه و کمک کننده به جذب فسفر بهره گیری شود و مصرف کود فسفره کم شود. در این تحقیق از لجن تصفیه شده فاضلاب در مقدار کم (2 درصد) استفاده شده و بایستی دقت نمود که استفاده از لجن تصفیه نشده و مقادیر بالاتر لجن ممکن است خطر آلودگی میکروبی و مشکلات مربوط به خود را داشته باشد.
کلید واژگان: عناصر ریزمغذی, فسفر, قارچ میکوریز, لجن تصفیه شده, ویژگی های زیستی خاکBackground and ObjectivesDue to the low amount of rainfall and vegetation and the low use of organic fertilizers, Iran's soils have a low amount of organic matter, which affects the quantity and quality of agricultural products. Sewage sludge is an organic waste that is used as fertilizer in agriculture in some areas and can both improve the physical and chemical properties of the soil and increase the concentration of macro- and micro-nutrients that are essential for plant growth. Maize, Zea mays, is a tropical and subtropical four-carbon plant that is one of the most important grains in the world and has high nutritional requirements. Plant inoculation with symbiotic microorganisms, especially roots symbiotic fungi, could increases the ability of plants to better absorb water and nutrients, fight against environmental stresses, and improve plant growth and health. Therefore, in the present study, the effects of sewage sludge application adjust by inoculation with root endophytic fungi in maize cultivation on the uptake of some micronutrients and phosphorus was investigated.
Materials and MethodsA surface soil sample (0 to 30 cm) was prepared from the agricultural farm of Lorestan University. A factorial experiment in the form of a completely randomized design including soil microbial inoculation at three levels (no inoculation, inoculation with Rhizophagos intraradices, and inoculation with Serendipita indica) and sewage sludge (zero and 2 percent; w/w) was performed in three replicates under greenhouse conditions. Maize seeds were grown in 4 kg pots and after 3 months, the concentration of phosphorus, copper, zinc, iron and manganese elements in the shoot and root of the plant were measured. Also, some microbial characteristics (respiration, microbial carbon biomass, and acid and alkaline phosphatase activity) were measured in the soil.
ResultsThe results showed the positive effect of both applications of sewage sludge and microbial inoculation on the concentration of elements in the plant. Biological parameters significantly increased (p< 0.05) with the application of 2 % sewage sludge: soil respiration (33 %), microbial carbon biomass (38 %), acid phosphatase (35 %), and alkaline phosphatase (6.5 %). Also, fungal inoculation significantly increased the concentration of phosphorus and micro-nutrients in the roots and shoots of the plant. There were no significant differences between the applications of the two symbiotic fungi; the only exception was the Zn concentration of root that was higher in treatments inoculated with R. intraradices than in treatments inoculated with S. indica. There was a positive correlation between available phosphorus with soil organic matter, plant biomass, and acid and alkaline phosphatase activity.
ConclusionThe results showed the positive effect of using purified sewage sludge at the level of two percent and inoculation of root endophytic fungi in the uptake of phosphorus and micronutrients by the plant, improving plant growth characteristics, and improving soil biological characteristics such as microbial carbon biomass and phosphatase enzyme activity. Inoculation with both symbiosis fungi was similar, but regarding this point that reproduction of S. indica is simpler, so it is recommended as a plant-promoting fungi that could reduce the application of P fertilizers and help the plant to uptake more P from soil. In this research, refined sewage sludge was used in low content (2 %), so it is essential to pay attention to the application of unrefined or higher amounts of sewage sludge that may result in microbial contamination or future problems.
Keywords: Biological properties of soil, Micro-nutrients, Mycorrhizal fungi, Phosphorus, Refined sewage sludge -
لیمو بدلیل تازه خوری و استفاده در بسیاری صنایع جانبی، از جمله صنایع غذایی و نیز ارزش اقتصادی بالا، در بین مرکبات از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به منظور بررسی اثرات تلقیح با قارچ میکوریز آربسکولار تحت شرایط تنش و بدون تنش بر درختان لیمو، آزمایشی بصورت اسپلیت پلات و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و در سه تکرار، طی دو سال، در داراب اجراء شد. پلات های اصلی شامل سه سطح آبیاری (60، 80 و 100درصد نیاز آبی لیمو) و پلات های فرعی شامل استفاده از مایه تلقیح قارچ میکوریزا آربسکولار در سه سطح صفر، 1000 و 2000 گرم به ازای هر درخت لیمو بود. مایه تلقیح قارچ میکوریزا مخلوطی از سه گونه Funneliformis mosseae, Rhizophagus irregularis, Claroideoglomus etunicatum بود. نتایج نشان داد که تنش رطوبتی صرفنظر از تلقیح یا عدم تلقیح قارچ میکوریزا، سبب کاهش معنی دار اکثر صفات اندازه گیری شده بجز کارایی مصرف آب که روند معکوسی را نشان داد، گردید. استفاده از قارچ میکوریزا صرفنظر از اعمال تنش رطوبتی، اکثر صفات اندازه گیری شده را افزایش داد، بطوری که استفاده از دو کیلوگرم قارچ میکوریز آربسکولار به ازای هر درخت سبب افزایش معنی دار عملکرد میوه، وزن میوه، کلروفیل برگ، غلظت فسفر برگ، رطوبت نسبی برگ، کارایی مصرف آب و کلنی سازی ریشه، بترتیب به میزان 22/1، 53/3، 42/0، 19/5، 15/3، 24/0 و 508 درصد شد. استفاده از قارچ میکوریزا تحت شرایط تنش ملایم و شدید رطوبتی، سبب بهبود برخی صفات گردید. از جمله عملکرد میوه را به ترتیب 20/2 و 37/6 درصد بهبود بخشید. بعنوان نتیجه گیری کلی می توان اظهار نمود که استفاده از قارچ میکوریزا علاوه بر تاثیر بر عملکرد و برخی ویژگی های رشد درختان، احتمالا سبب افزایش مقاومت به تنش رطوبتی بواسطه بهبود غلظت فسفر و روابط آبی در گیاه، نظیر تنظیم اسمزی، هدایت هیدرولیکی آب و کنترل روزنه ای گردیده است.کلید واژگان: تنش رطوبتی, فسفر, قارچ میکوریزا, کارایی مصرف آب, لیموLemon (Citrus aurantifolia) is particularly an important tree because its fruits are freshly used and also they are used in the food industries. Lemon tree has high economical value among all other citrus trees. In order to investigate the effects of mycorrhizal inoculation on lemon tree under draught stress, an experiment was carried out in split-block design with three replications. The study area was Darab and the experimental period was two years. The main plots consisted of three levels of irrigation (60 %, 80 % and 100 % of lemon water requirements), and the subplots were three levels of mycorrhizal inoculation (0, 1 and 2 kg per tree). Mycorrhizal inoculant was prepared by mixing of three species Funneliformis mosseae, Rhizophagus irregularis and Claroideoglomus etunicatum. The results showed that moisture stress, regardless to mycorrhizal inoculation, caused significant decrease in the majority of the measured traits, except Water use efficiency (WUE) that showed the opposite trend. Main effects of mycorrhizal inoculation increased the majority of measured traits. In 2 kg per tree inoculation treatment, fruit yield, fruit weight, leaf chlorophyll, leaf phosphorous concentration, relative water content, WUE and root colonization were significantly increased (22.1, 53.3, 42.0, 19.5, 15.3, 24.0 and 508 percent, respectively). Under the conditions of mild and sever moisture stresses, the use of mycorrhizal inoculant (1 and 2 kg per tree) improved some of the measured traits, such as fruit yield that increased 20.2% and 37.6%, respectively. As a general conclusion, using of mycorrhizal inoculation had significant effect on yield and some growth characteristics and increased tolerance to moisture stress probably due to improve P concentration and water relation in plant, such as osmotic adjustment, water hydronic conductivity and stomatal regulationKeywords: “Lemon (Citrus aurantifolia)”, “Mycorrhizal fungi”, “Phosphorous”, “Water stress”, “Water use efficiency”
-
به منظور بررسی تاثیر کودهای زیستی بر شاخص های رشدی گیاه ذرت (Zea mays L.) در خاک های آلوده به سرب، آزمایشی در گلخانه گروه خاک شناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان در سال 1394 به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی در 3 تکرار به اجرا درآمد. تیمارهای موردبررسی عبارت بودند از عامل اول: سطوح آلودگی خاک به سرب (0، 50، 100، 200 و 400 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و عامل دوم: بدون مایه زنی (C)، مایه زنی با باکتری حل کننده فسفات (Pseudomonas putida)(P)، مایه زنی با قارچ Funneliformis mosseae (M)، مایه زنی با قارچ میکوریز Funneliformis mosseae+ باکتری حل کننده فسفات (M+P)، مایه زنی با قارچ میکوریز Rhizophagus intraradices (I)، مایه زنی با قارچ میکوریز Rhizophagus intraradices+ باکتری حل کننده فسفات (I+P) بود. پارامترهای مورد اندازه گیری شامل: سرب، آهن و مس در ریشه و اندام هوایی، شاخص سبزینگی برگ و ارتفاع گیاه بود. مایه زنی خاک با قارچ های میکوریزی و باکتری در شرایط عدم وجود عنصر سرب سبب بهبود شاخص های رشد و عملکرد گیاه گردید. بر این اساس تیمار مایه زنی با قارچ میکوریز Funneliformis mosseae + باکتری حل کننده فسفات (I+M) توانست فاکتور انتقال (TF) را 28/67 درصد نسبت به تیمار شاهد کاهش دهد. همچنین کودهای زیستی توانستند میزان سرب جذب شده را در ریشه گیاه در مقایسه با تیمار شاهد9/61 درصد افزایش دهند؛ به بیان دیگر توانستند سرب جذب شده از خاک توسط گیاه را در ریشه گیاه حفظ کنند. با توجه به نتایج حاصل در غلظت بحرانی سرب (400 میلی گرم بر کیلوگرم خاک)، کودهای زیستی نتوانستند تاثیر مفید و فزاینده ای بر شاخص سبزینگی برگ و ارتفاع در این رقم از ذرت (رقم ماکسیما) داشته باشند. با این حال در غلظت های کم تر از فلز سنگین سرب، کود های زیستی می توانند اثرات مضر و سوء این فلزات سنگین را در اندام های هوایی و ریشه گیاه ذرت (رقم ماکسیما) کاهش دهند.
کلید واژگان: باکتری حل کننده فسفات, عملکرد گیاه, فلزات سنگین, قارچ های میکوریزیIn order to investigate the effect of biofertilizers on growth indices of maize (Zea mays L.) in lead-contaminated soils, a factorial experiment based on a completely randomized design with three replications was conducted in the greenhouse of soil science department at Zanjan University in 2015. Factor I included: soil contamination levels of lead (0, 50, 100, 200 and 400 mg/kg soil) and Factor ΙΙ, No inoculation (C), inoculation with soluble bacteria, Phosphate (Pseudomonas putida) (P), inoculation with Funneliformis mosseae (M), inoculation with mycorrhizal fungus Funneliformis mosseae + phosphate solubilizing bacterium (M + P), inoculation with Rhizophagus intraradices mycorrhizal (I), inoculation with mycorrhizal fungi Rhizophagus intraradices + phosphate-solubilizing bacterium (I + P). The measured parameters were leaf chlorophyll index, plant height, lead of shoot and root, Copper and Iron of root and shoot. Inoculation of soil with mycorrhizal fungi and bacteria improved plant growth and yield indices in the absence of lead. Inoculation with mycorrhizal fungus Funneliformis mosseae + phosphate-solubilizing bacterium (I + P) increased leaf chlorophyll index 11.65% compared to the no-inoculation treatment (control). Also, biofertilizers were able to increase the amount of absorbed lead in the plant root compared to the control treatment by 61.9%. In other words, they are able to retain the absorbed lead from the soil by plant root. According to the obtained results at the critical concentration of lead (400 mg/kg soil), biofertilizers could not have a beneficial and increasing effect on chlorophyll index and plant height. However, at lower concentrations of Pb, biofertilizers can decrease the harmful and adverse effects of these heavy metals on shoot and root of plant.
Keywords: Heavy metals, Mycorrhizal fungi, plant yield, Phosphate solubilizing bacteria -
فلزات سنگین را می توان یکی از آلاینده های اکوسیستم نام برد که به دلیل اثرات فیزیولوژیکی خاص خود بر روی موجودات زنده حتی در غلظت های پایین هم از اهمیت بالایی برخودار هستند. فلز کادمیوم در بین فلزات سنگین، به دلیل تحرک بالا در خاک، حلالیت زیاد در آب و خاک بهعنوان یکی از مهمترین فلزات سنگین شناخته میشود. به همین منظور آزمایشی گلدانی جهت ارزیابی خصوصیات رشدی، پایداری غشاء، محتوای نسبی آب برگ و جذب برخی عناصر در گیاه گشنیز (Coriandrum sativum L.) تحت شرایط تنش کادمیوم و مایه زنی قارچ های مایکوریزا به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با دو فاکتور و در 3 تکرار در دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. فاکتور اول نیترات کادمیوم در 4 سطح (80،40،20،0 میلی گرم در کیلوگرم خاک) و فاکتور دوم قارچ مایکوریزا در 3 سطح (بدون مایه زنی قارچ، قارچ هایFunnetiformis mossea و Rhizophagus intraradices) بود. نتایج بیانگر این بود که با افزایش سطح تنش صفات رشدی، شاخص پایداری غشاء، درصد کلونیزاسیون و غلظت عناصر نیتروژن، فسفر، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، آهن و روی در گشنیز به طور معنی داری کاهش یافت درحالیکه با افزیش غلظت کادمیوم خاک، غلظت عنصر کادمیوم و محتوای نسبی آب برگ در گیاه به طور معنی داری افزایش پیدا کرد. اما مایه زنی قارچ مایکوریزا توانست اثرات زیانبار کادمیوم را در گیاه کاهش دهد. به طوری که بیشترین غلظت نیتروژن (08/3 درصد)، فسفر (126/0 درصد)، کلسیم (92/2 درصد)، منیزیم (85/0 درصد) و روی (121میلی گرم در کیلوگرم) در تیمار مایه زنی قارچ مایکوریزا به دست آمد. قارچFunnetiformis mossea با کاهش 42 درصدی غلظت کادمیوم در بالاترین سطح آلودگی (80 میلی گرم در کیلوگرم) تاثیر بیشتری نسبت به قارچRhizophagus intraradices داشت. تلقیح با قارچ های مایکوریزا (به ویژه قارچ Funnetiformis mosseae) توانست تحمل گیاه را در مقابله با تنش کادمیوم بالا ببرد. به طوری که گیاهان تلقیح شده با قارچ مایکوریزا رشد و عملکرد بالاتری نسبت به گیاهان بدون تلقیح داشتند و کاربرد آنها در این شرایط پیشنهاد میگردد.کلید واژگان: خصوصیات رشدی, محتوای نسبی آب برگ, عناصر غذایی, کادمیوم, قارچ های مایکوریزاHeavy metals are one of the pollutants in the ecosystem. They are of great importance due to their specific physiological effects on living organisms, even at low concentrations. Cadmium is one of the most important heavy metals due to its high mobility in the soil, and high solubility in water and soil. For this purpose, a pot experiment was carried out in a completely randomized design with factorial arrangement and two factors and three replications at the Faculty of Agriculture, Ferdowsi University of Mashhad, to evaluate the growth characteristics, membrane stability, relative water content and uptake of some nutrients in coriander (Coriandrum sativum L.) under heavy metal stress and mycorrhizal inoculation. The first factor was cadmium nitrate in 4 levels of 0, 40, 20, 80 mg/kg soil, and the second factor was mycorrhiza in 3 levels (without fungi inoculant, Funnetiformis mosseae, and Rhizophagus intraradicese). The results showed that with increasing stress levels, the membrane stability index, root colonization percentage, and the concentration of nitrogen, phosphorus, potassium, calcium, iron, and zinc in coriander were significantly reduced. While increasing cadmium concentration in soil, increased significantly cadmium concentration and relative water content of leaf (p ≤ 0.01). However, the mycorrhiza inoculation reduced the harmful effects of cadmium in the plant. The highest concentrations of nitrogen (3.08%), phosphorus (0.126%), calcium (2.92%), magnesium (0.85%), and zinc (121 mg/kg) were observed in mycorrhizal fungi application. Funnetiformis mosseae was more effective than Rhizophagus intraradices with a 42% decrease in cadmium concentration of leaf at the highest level of soil cadmium contamination (80 mg/kg cadmium nitrate). Inoculation with mycorrhizal fungi (especially Funnetiformis mosseae) increased plant tolerance against cadmium stress. So, plants inoculated with mycorrhizal fungi had higher growth and yield than non-inoculated plants, and their application in these conditions is recommended.Keywords: Cadmium, Growth Properties, mycorrhizal fungi, Nutrient, relative water content
-
به منظور بررسی تاثیرکود های زیستی بر میزان آلودگی گیاهان به فلزات سنگین، آزمایشی در گلخانه گروه خاک شناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان در سال 1394 در قالب فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی در 3 تکرار به اجرا درآمد. تیمارهای مورد بررسی عبارت بودند از فاکتور اول: سطوح آلودگی خاک به کادمیوم (0، 10، 25، 50، 100 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و فاکتور دوم: تلقیح با قارچ های میکوریز و باکتری حل کننده فسفات شامل: باکتری حل کننده ی فسفات Pseudomonas putida، قارچ میکوریز Funneliformis mosseaeو قارچ میکوریز Rhizophagus intraradices بود. فاکتورهای مورد اندازه گیری شامل: شاخص کلروفیل برگ، ارتفاع گیاه، وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی، فسفر و پتاسیم ریشه و اندام هوایی و غلظت کادمیوم در گیاه بود. نتایج حاکی از آن بود که کاربرد کودهای زیستی شاخص های کلروفیل برگ، ارتفاع گیاه، وزن تر و خشک ریشه و اندام های هوایی، فسفر و پتاسیم ریشه و اندام هوایی ذرت را نسبت به تیمار شاهد به طور معنی داری افزایش داد. تیمار قارچ Funneliformis mosseae و باکتری حل کننده فسفات (M+P) توانست میزان کلروفیل برگ و ارتفاع گیاه را به ترتیب 93/11 و 89/21 درصد نسبت به تیمار شاهد (بدون تلقیح) بهبود دهد. با افزایش سطوح آلودگی خاک به کادمیوم، شاخص کلروفیل برگ به طور معنی داری کاهش یافت. اعمال توام تیمار قارچ Funneliformis mosseae و باکتری حل کننده فسفر (M+P) و کادمیوم به گلدان های حاوی ذرت توانست وزن خشک ریشه و بخش هوایی گیاه را به ترتیب 6 و 7 درصد نسبت به تیمار 100 میلی گرم بر کیلو گرم خاک کادمیوم افزایش دهد. به طور کلی نتایج حاکی از آن بود که تلقیح خاک با کودهای زیستی می تواند اثرات سوء و مضر کادمیوم بر رشد و عملکرد گیاه را کاهش دهد.کلید واژگان: قارچ های میکوریزی, باکتری های حل کننده فسفات, کادمیوم, خاک های آلودهIn order to investigate the effect of bio-fertilizers on contamination rate of plants to heavy metals, a factorial experiment based on completly randomized design with three replications was carried out in greenhouse of soil science department at agriculture faculty of Zanjan University in 2015. The proposed treatments were: contamination levels of soil to cadmium (0, 10, 25, 50 and 100 mg of cadmium per Kg of soil) and inoculation with bio-fertilizers including; phosphate solubilizing bacteria Pseudomonas putida, mycorhiza fungi Funneliformis mosseae and Rhizophagus intraradices. The measured factors were leaf chlorophyll index, plant height, shoot and root fresh and dry weight, phosphorus and potassium of shoot and root and cadmium concentration in plant. The results indicated that the use of bio-fertilizers increased the leaf chlorophyll index, plant height, shoot and root fresh and dry weight, phosphorus and potassium of shoot and root significantly as compare to the control. The treatment of Funneliformis mosseae and Pseudomonas putida (M+P) could improve leaf chlorophyll index and plant height by 11.93 and 21.89 % in comparing whit control respectively. The chlorophyll index was significantly decreased by increasing cadmium levels in the soil. Simultaneous application of Funneliformis mosseae and Pseudomonas putida (M+P) and cadmium increased the shoot and root dry weight by 6 and 7 % as compared to treatment of 100 mg cadmium per Kg of soil. Totally, the results indicated that the inoculation of soil whit bio-fertilizers could reduce the harmful effects of cadmium on plants growth and yield.Keywords: Mycorrhizal fungi, Phosphate solubilizing bacteria, Cadmium, Contaminated soils
-
سابقه و هدفآلودگی خاک با فلزات سنگین یکی از مشکلات زیست محیطی عمده در جوامع بشری است و با انتقال این عناصر سمی از طریق تولیدات گیاهی به انسان، سلامتی افراد جامعه به خطر می افتد. یکی از روش های نوین و کم هزینه برای پالایش خاک های آلوده، استفاده از گیاهان میباشد. گیاه پالایی یک تکنولوژی در حال ظهور است که با بهره گیری از گیاهان و سپس ریزجانداران موجود در ریزوسفر برای حذف کردن، تغییر دادن یا محدود کردن مواد شیمیایی سمی در خاک، رسوبات، آبهای زیرزمینی، آبهای سطحی و حتی اتمسفر استفاده می شود. هدف از این تحقیق بررسی توانایی پالایش خاک از عناصر سرب و کادمیم توسط گیاه دارویی آویشن دنایی با حضور قارچ مایکوریزا بود.مواد و روش هااین پژوهش در شرایط گلخانه ای به صورت فاکتوریل با دو فاکتور اجرا شد. فاکتور اول: فلز سنگین شامل چهار سطح: سرب (100میلیگرم بر کیلوگرم) ، کادمیم (15میلیگرم بر کیلوگرم خاک) ، کاربرد همزمان کادمیم + سرب و شاهد (صفر) و تیمار قارچی (در پنج سطح: G. intraradices، G. Mosseae،G. fasciculatum ، کاربرد همزمان هر سه گونه و شاهد- عدم تلقیح-) در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی و در 3 تکرار انجام شد.یافته هانتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد قارچهای میکوریزا اثر معناداری بر غلظت سرب و کادمیم در شاخساره و ریشه گیاه آویشن دنایی داشتند. طبق نتایج این پژوهش در خاک آلوده به کادمیم (سطح 15 میلیگرم کادمیم بر کیلوگرم خاک) ، بیشترین غلظت کادمیم در شاخساره گیاه (62/1 میلیگرم در کیلوگرم وزن خشک گیاه) در بستر آلوده به کادمیم و همزیست با G. mosseae و در ریشه (56/1 میلیگرم در کیلوگرم وزن خشک گیاه) در تیمار G. fassiculatum بدست آمد. در خاک آلوده به سرب (سطح 100 میلیگرم سرب بر کیلوگرم خاک) ، بیشترین غلظت سرب در ریشه گیاه (103/9 میلیگرم بر کیلوگرم وزن خشک گیاه) در تیمار G. fassiculatum بدست آمد و در شاخساره (36/6 میلیگرم بر کیلوگرم وزن خشک گیاه) ، در تیمار G. fassiculatum حاصل شد.نتیجه گیرینتایج نشان دهنده توانایی زیاد گیاه دارویی آویشن دنایی برای جذب فلزات سنگین از خاک های آلوده است. تجمع بیشتر سرب در ریشه آویشن دنایی نسبت به شاخساره از یافته های دیگر این پژوهش بود. بر اساس نتایج، این گیاه قادر است مقادیر قابل توجهی از سرب و کادمیم بستر را جذب نموده و در ریشه تجمع دهد یا به شاخساره انتقال دهد و با دارا بودن این مکانیسم برای گیاه جذبی کادمیم و سرب در فناوری گیاه پالایی مناسب میباشد. مصرف قارچهای میکوریزا به ویژه G. fassiculatum و G. mosseae نیز می تواند کارآیی گیاه پالایی خاک آلوده به کادمیم و سرب را بهبود بخشد.کلید واژگان: گیاه پالایی, کادمیم, سرب, قارچ میکوریزاBackground and ObjectivesThe use of medicinal plants for remediation of heavy metals contaminated soils is an economical, cheap and effective strategy. The widespread transfer of natural materials and pollutants to different parts of the environment (soil, water and atmosphere) has imposed great pressure on the self-purification ability of the soil. Accumulation of pollutants is a concern regarding both humans and ecosystems. Among pollutants, heavy metals are particularly important because they are not decomposable and also have harmful physiological effects on organisms even at low concentrations. Soil pollution with heavy metals in human societies is one of the major environmental problems and the transfer of these elements via crop production to men affecting human population health. One of the modern and low cost methods for remediation of contaminated soils, is the use of plants. Phytoremediation is an emerging technology which utilizes plants and microorganisms in the rhizosphere to delete, modify or limit the toxic chemicals in soil, sediment, groundwater, surface water and even used the atmosphere. The aim of this study was to evaluate the phytoremediation ability Thymus daenensis Celak. symbiotic with mycorrhizal fungi in polluted soils of Lead and Cadmium was by herb with.Materials and MethodsThis study was conducted as a factorial exam in the greenhouse conditions. The first factor was four levels of heavy metals: lead (100 mg kg), cadmium (15 mg. Kg soil), concurrent use of lead and cadmium + control (zero) and the second factor was fungal treatments (at five levels: G. intraradices, G. Mosseae, G. fasciculatum, the simultaneous use of all three species and control-non inoculated -) in a randomized complete block design in three replications.ResultsAnalysis of variance showed a significant effect of mycorrhizal fungi on Pb and Cd concentration in shoots and roots of thyme. The highest cadmium concentration in polluted soil was observed in Shoot(62/1 mg.Kg DW) inoculated with G.mosseae and root (56/1 mg kg dry weight) ) inoculated with G. fassiculatum respectively.ConclusionThe results showed a high ability of Thymus daenensis Celak. to absorb heavy metals from contaminated soils. Other findings of this study was more accumulation of lead in root than shoot. Based on the results, this plant is able to absorb significant amounts of lead and cadmium of bed and accumulate in roots or transfer to shoots. Mycorrhizal fungi especially G.mosseae and G. fassiculatum can improve the Cd and Pb phytoremediation of contaminated soils. Keywords: Mycorrhizal fungi, Cadmium, Lead, medicinal plants , PhytoremediationKeywords: Mycorrhizal fungi, Cadmium, Lead, medicinal plants, Phytoremediation
-
به منظور بررسی اثرات کاربرد میکوریزا، پتاسیم و کود دامی بر عملکرد و خصوصیات کیفی میوه انار، در سال 1393، پژوهشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی، با 12 تیمار در سه تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل ترکیبی از دو سطح میکوریزا (0 و 500 گرم به ازا هر درخت)، سه سطح کود گوسفندی (0، 10 و 20 کیلوگرم برای هر درخت) و دو سطح پتاسیم (0 و 500 گرم اکسید پتاسیم به ازای هر درخت) بود. صفات اندازه گیری شده شامل عملکرد هر درخت، مقدار اسیدیته، بریکس، کربوهیدرات ها و پلی فنول های میوه انار (سیناپیک اسید، گالیک اسید، کاتچیت، راتین و اسکوربیک اسید) بود. نتایج نشان داد که اثرات اصلی پتاسیم، میکوریزا و کود دامی بر کاهش اسیدیته آب میوه معنی دار (P<0.01) بود. کاربرد منفرد میکوریزا و یا کود دامی عملکرد میوه، میزان کربوهیدرات و پلی فنل ها را به طور معنی داری افزایش داد. کاربرد پتاسیم گرچه تاثیر معنی داری بر افزایش بریکس، کاتچین و اسکوربیک اسید نداشت اما به طور معنی داری (P<0.01) عملکرد میوه و مقدار کربوهیدرات، سیناپیک اسید، گالیک اسید، و راتین را افزایش داد. تاثیر کاربرد توام میکوریزا، کود دامی و پتاسیم بر کلیه صفات مورد بررسی در سطح (P<0.01) معنی دار بود به غیر از وزن میوه، pH، بریکس و راتین. کمترین میزان اسیدیته، بیشترین میانگین وزن 5 میوه و بالاترین مقادیر سیناپیک اسید، گالیک اسید، کاتچین، راتین و اسکوربیک اسید آب میوه از کاربرد توام 500 گرم میکوریزا، 500 گرم پتاسیم و 20 کیلوگرم کود گوسفندی به ازا هر درخت به دست آمد. بالاترین عملکرد انار(44 کیلوگرم دردرخت) از کاربرد توام 500 گرم میکوریزا، 10 کیلو گرم کود گوسفندی و500 گرم پتاسیم به دست آمد که در مقایسه با عملکرد تیمار شاهد، 127 درصد افزایش یافت. با توجه به یک ساله بودن آزمایش، حصول نتایج قابل اطمینان تر نیاز به بررسی بیشتر دارد.کلید واژگان: سولفات پتاسیم, کود دامی, فنولیک اسیدها, قارچ میکوریزاIn order to investigate the effects of mycorrhiza, potassium, and manure application on the yield and quality of pomegranate fruits, in 2014, an experiment were conducted in a randomized complete block design as factorial with 12 treatments and three replicates. Experimental factors included combinations of two levels of mycorrhiza (0 and 500 g.tree-1), three levels of sheep manure (0, 10, and 20 kg per tree) and two levels of potassium (0 and 500 g K2O.tree-1). The measured traits included yield per tree, contents of carbohydrate, brix, and phenolic acids (sinapic acid, gallic acid, catechin, rutin and ascorbic acid) in the pomegranate fruits. The results showed that the main effects of potassium, mycorrhizae and manure were significant (PKeywords: Manure, Mycorrhizal fungi, Phenolic acids, Potassium sulfate
-
سابقه و هدفکلسیم یک عنصر ضروری موثر در کیفیت میوه است. میوه هایی که کلسیم کافی دارند قابلیت حمل و نقل و انبارداری بیشتری دارند (4، 21 و 22). همزیستی میکوریزایی به دلیل افزایش جذب آب و مواد غذایی و همچنین به علت افزایش فعالیت فتوسنتزی، زیست توده گیاهی را افزایش میدهد ( 36 و 37). گیاهانی که همزیستی میکوریزایی دارند، رشد بهتر و عملکرد بیشتری داشته و به استرس محیطی مقاومت بیشتری نشان میدهند (40). کود های آلی می توانند باعث بهبود مواد آلی و سلامت خاک و تامین عناصر غذایی گیاه گردند. (3 و 6). امیری و فلاحی (2009) گزارش نمودند که با استفاده از کود دامی در سیب عملکرد و متوسط وزن میوه سیب افزایش معنی داری یافت (3). به منظور مطالعه اثرات اصلی و توام میکوریزا، کلسیم و پلیت مرغی بر تولید انار، این تحقیق در استان فارس انجام گرفت.مواد و روش هابه منظور دستیابی به اهداف مورد نظر، در سال 1393، تحقیقی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 12 تیمار در سه تکرار اجرا گردید. تیمارهای آزمایشی ترکیبی از دو سطح صفر و 500 گرم قارچ برای هر درخت ، سه سطح صفر، 250 و 500 گرم کود پلیت مرغی دامی به ازا هر درخت و دو تیمار بدون محلولپاشی و محلول پاشی کلرید کلسیم با غلظت 5/0 درصد بود. هر تیمار بر روی دو اصله درخت انار ده ساله با شرایط رشدی تقریبا یکنواخت اعمال شد. صفات مورد اندازه گیری در آزمایش شامل عملکرد هر درخت، مقادیر اسیدیته، بریکس، کربوهیدرات ها و فنولیک اسیدها (سیناپیک اسید، گالیک اسید، کاتچین، راتین و اسکوربیک اسید) در میوه انار بود. کلیه داده های به دست آمده توسط نرم افزار آماری SAS تجزیه و تحلیل شدند.یافته هانتایج نشان داد که اثرات اصلی کاربرد تیمارها مختلف بر کاهش اسیدیته آب میوه معنی دار بود. کاربرد میکوریزا بجز سیناپیک اسید، مقدار سایر ویژگی های مورد مطالعه را بطور معنی داری (P<0.01) افزایش داد. محلولپاشی کلسیم بجز بر کربوهیدرات، تاثیر معنی داری (P<0.01) بر مقادیر دیگر صفات مورد مطالعه، از جمله پلی فنول ها، داشت. کاربرد پلیت مرغی موجب افزایش معنی دار کلیه صفات مورد مطالعه گردید. کاربرد توام میکوریزا، پلیت مرغی و کلسیم به غیر از وزن میوه و اسیدیته آب میوه ، تاثیر معنی داری (P<0.01) بر دیگر صفات مورد بررسی داشت. کمترین میزان pH آب میوه، بیشترین میانگین وزن 5 میوه و بالاترین مقادیر سیناپیک اسید، گالیک اسید، کاتچین، راتین و اسکوربیک اسید از کاربرد توام 500 گرم میکوریزا، 500 گرم پلیت مرغی به ازا هر درخت و محلولپاشی کلسیم به دست آمد.نتیجه گیرینتایج نشان داد که کاربرد میکوریزا، کود دامی و محلولپاشی کلسیم در انار، در افزایش تولید و بهبود کیفیت آن بسیار موثر است. بالاترین عملکرد انار در هر درخت (04/24 کیلوگرم در درخت) از کاربرد توام 500 گرم میکوریزا، 500 گرم پلیت مرغی در هر درخت محلولپاشی کلسیم به دست آمد که در مقایسه با تیمار شاهد، 6/42 درصد افزایش عملکرد داشت. در مجموع، با توجه به یکساله بودن آزمایش، حصول نتایج قابل اطمینان تر نیاز به بررسی بیشتر دارد.کلید واژگان: انار, کلرید کلسیم, کود دامی, قارچ میکوریزا, فنولیک اسیدهاBackgroundCalcium is an essential element affecting fruit quality. Fruits that have enough calcium have greater capability to transport and warehousing (2, 21 and 22). Mycorrhizal symbiosis due to the increases uptake of water and nutrients, as well as due to increases photosynthesis activities, can increases plant biomass (36 and 37). Plants with mycorrhizal symbiosis, has better growth and higher yield and show greater resistance to stresses (40). Manure can improve soil organic matter and soil health (3 and 6). Amiri and Fallahi (2009) reported that by use of manure in apple, yield and average fruit weight significantly increases (3). In order to study the main and combined effects of mycorrhiza, calcium and manure on the pomegranate production, this research was conducted in Fars province.Materials And MethodsIn order to achieve the desired goals, in 2014, an experiment were conducted as factorial in a randomized completely block design with 12 treatments in three replicates. Experimental factors were included combinations of two levels of 0 and 500 g.tree-1 mycorrhiza, three levels of 0, 250 and 500 g.tree-1 manure and two treatments of without foliar spray and foliar spray of calcium chloride with 0.5% concentration. Treatments were carried out on two ten-year-old pomegranate trees with almost uniform growing conditions. The measured traits were including yield per tree, contents of pH, berix, carbohydrates and phenolic acids (sinapic acid, gallic acid, catechin, rutin and ascorbic acid) in the pomegranate fruits. All obtained data were analyzed with SAS software.
Results and Discussion The results showed that main effects of different treatments on the decreasing of pomegranate juice acidity were significant. Mycorrhiza application, except sinapic acid, significantly (PConclusionThe results showed that application of mycorrhiza, manure and calcium spraying in pomegranates are very effective in increasing of its production and improving its quality. The highest yield (24.04 kg.tree-1) were obtained from combined application of 500 g.tree-1 mycorrhiza, 500 g.tree-1 of manure and calcium chloride spray which in compared with the control treatment showed 42.6% increase in yield. In general, due to one year of testing, to achieve more reliable results need to investigate further.Keywords: Calcium chloride, manure, mycorrhizal fungi, phenolic acids, Pomegranate -
به منظور بررسی اثرات تنش خشکی و دو گونه قارچ میکوریز آربوسکولار بر صفات مورفولوژیک و عملکرد دانه هشت توده محلی کنجد، آزمایشی به صورت فاکتوریل اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی هنرستان کشاورزی ارومیه واقع در 12 کیلومتری شهرستان ارومیه در سال زراعی 1393-1394 اجرا گردید. فاکتور اصلی شامل سطوح مختلف آبیاری، آبیاری بدون تنش: آبیاری بعد از 70 میلی متر تبخیر و تعرق گیاه یا ETc، تنش ملایم: آبیاری بعد از 90 میلی متر تبخیر و تعرق گیاه یا ETc و تنش شدید: آبیاری بعد از 110 میلی متر تبخیر و تعرق گیاه یا ETc، فاکتور فرعی شامل دو گونه قارچ میکوریزا Glomus mosseae، Glomus intraradices و عدم تلقیح با قارچ و فاکتور فرعی فرعی شامل هشت توده کنجد (Sesamumindicum) به نام های جیرفت 13، محلی طارم زنجان، محلی مغان، ناز چند شاخه، TC-25، TS-3، داراب 14 و دشتستان 5 بود. نتایج تجزیه واریانس نشان داد اثر سطوح مختلف آبیاری، قارچ میکوریزا و توده کنجد بر صفات مورد مطالعه معنادار بود. مقایسه میانگین ها نیز نشان داد با افزایش شدت تنش خشکی، صفات عملکرد دانه، ارتفاع بوته، قطر ساقه، وزن خشک برگ، ساقه و کپسول با دانه، تعداد دانه در واحد سطح و تعداد شاخه فرعی در هر بوته کاهش معنی داری یافت. تنش شدید خشکی عملکرد دانه و تعداد دانه در واحد سطح را به ترتیب به میزان 63 و 70 درصد کاهش داد. همزیستی قارچ میکوریزا کلیه صفات مورد مطالعه بالا را بهبود بخشید. با توجه به نتایج این تحقیق، جهت افزایش عملکرد دانه و سایر صفات مورفولوژیک، استفاده از قارچ های میکوریزا به خصوص گونه G.mosseaeتوصیه می گردد.همچنین در هر سه شرایط مختلف آبیاری، ژنوتیپ های محلی مغان و محلی طارم زنجان به عنوان توده های محلی برتر معرفی گردیدند.کلید واژگان: سطوح مختلف آبیاری, صفات مورفولوژیک, عملکرد دانه, کنجد, قارچ میکوریزاIn order to investigate the effects of different levels of drought stress and arbuscular mycorrhizal fungion yield and morphological traits of eight landraces sesame (Sesamum indicum L.), an experiment was conducted using factorial split plot based on randomized complete block design with three replications in Research Station of Urmia Agricultural High School in 2014-2015 growing season. The main factor consisted of different levels of irrigation namely no drought stress irrigation (irrigation after 70 mm evapotranspiration), moderate drought stress (irrigation after 90 mm evapotranspiration) and severe drought stress (irrigation after 110 mm evapotranspiration) and mycorrhizal inoculation were considered as subplots including Glomus mosseae, Glomus intraradices and non-inoculated (control). Sub-sub plots consisted of eight landraces of sesame Jiroft13, Zanjan Tarom landrace, Moghan landrace, Naz of several branches, TC-25¡ TS-3, Darab 14 and Dashtestan 5. The results of variance analysis showed that the effects of different levels of irrigation, mycorrhizal fungi and sesamegenotypes on traits were significant. Means values comparison showed that with increasing severity of drought stress, grain yield, plant height, stem diameter, leaf, stem and capsule with grain dry weight, number of grains per square meter and number of branches per plant decreased significantly. Severe drought stress reduced grain yield and number of grains per square meter about 63 and 70 percent, respectively. Symbiosis mycorrhizal fungi improved all the above mentioned traits. Based on the results of this study, for increasing grain yield and morphological traits using mycorrhizal fungi especially, G.mosseae species was recommended. Also in three different irrigation conditions, Moghan landrace and Zanjan Tarom landrace were presented as superior landraces.Keywords: Different Levels Irrigation, Grain Yield, Morphological Traits, Mycorrhizal Fungi, Sesame
-
تثبیت زیستی نیتروژن در سیستم همزیستی ریزوبیا-لگوم به شدت تحت تاثیر منفی تنش کم آبی قرار می گیرد. در سال های اخیر ریزسازواره های مفید خاکزی به عنوان یکی از راه کارهای کاهش اثرات تنش خشکی و افزایش تولید محصول در کشاورزی پایدار ارزیابی شده اند. بررسی اثر هم افزایی کاربرد قارچ های میکوریز آربوسکولار و تثبیت زیستی نیتروژن درگیاه عدس تحت شرایط تنش کم آبی آزمایشی در آرایش فاکتوریل بصورت طرح کامل تصادفی شامل دو فاکتور، تنش رطوبتی در چهار سطح تنش2/0، 4/0، 6/0 و تنش کم 8/0رطوبت قابل دسترس گیاه و فاکتور دوم نوع قارچ میکوریزی در چهار سطح Rhizophagus intraradices و Funneliformis mosseae، ترکیب این دو گونه و شاهد منفی در گلخانه ی تحقیقاتی گروه علوم و مهندسی خاک دانشگاه تهران انجام گرفت. نتایج نشان داد در اثر تنش کم آبی، تعداد گره، وزن خشک ریشه و اندام هوایی، محتوای کلروفیل ((spad، کلنیزاسیون ریشه، نیتروژن شاخساره به طور معنی دار کاهش یافت.تفاوت معنی داری در وزن خشک اندام هوایی و ریشه گیاه و درصد نیتروژن اندام هوایی گیاهان تلقیح شده با میکوریز، با گیاهان غیر میکوریزی مشاهده شد. در اثر کاربرد میکوریز تعداد گره، نیتروژن اندام هوایی، وزن خشک ریشه و اندام هوایی، کلروفیل و درصد کلنیزاسیون ریشه افزایش یافت.کلید واژگان: تنش کم آبی, شاخص رشد, قارچ میکوریز, Funneliformis mosseae, Rhizophagus intraradicesBiological nitrogen fixation would be affected severely by water stress. In recent years, beneficial microorganisms were evaluated as one of the practical methods to reduce the effects of drought stress and increase agricultural production. To investigate the synergistic effects of mycorrhizal fungi on symbiotic nitrogen fixation in lentil plant under water stress conditions, a completely randomized factorial design was conducted in green house condition. The first factor had four levels of water stress (0/2, 0/4, 0/6 and 0/8 field capacity). The second factor had four microorganism types (Rhizophagus intraradices, Funneliformis mosseae, their combination and negative control). The results showed that in water stress treatments, the number of root nodules, root and shoot dry weight, chlorophyll fluorescence, root colonization percentage, total nitrogen content decreased significantly. When plants inoculated by mycorrhizal fungi, shoot N content and shoot and root dry weight of inoculated were significantly different compared to non-mycorrhizal plants. Nodule number, shoot nitrogen content, shoot and root dry weight, chlorophyll fluorescence, and root colonization percentage were increased by inoculation of mycorrhizal fungi.Keywords: growth index, mycorrhizal fungi, water stress, Funneliformis mosseae, Rhizophagus intraradices
-
نشریه علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی)، سال بیستم شماره 4 (پیاپی 78، زمستان 1395)، صص 67 -76گز درختچه ای است که در بسیاری از نقاط کشور پراکنش دارد ولی اطلاعات زیادی در رابطه با همزیستی این گونه با قارچ های میکوریز وجود ندارد. بنابراین هدف اصلی این تحقیق بررسی همزیستی قارچ های میکوریز اربوسکولار با درختچه گز و تاثیر پذیری آنها در اثر فاصله از رودخانه و همچنین خصوصیات فیزیکی و شیمایی خاک است. برای این منظور جنگل های حاشیه رودخانه مارون به منطقه کنار رودخانه، میانی و منطقه دور از رودخانه با فواصل 200 متری تقسیم شد. در هرکدام از این مناطق 10 درختچه گز به طور تصادفی انتخاب و نمونه های خاک و ریشه از ریزوسفر آنها جمع آوری شد. نتایج نشان داد که آغشتگی ریشه و تراکم اسپور در منطقه میانی به ترتیب کمترین و بیشترین مقدار را دارا بود و دارای اختلاف معنی داری با دیگر مناطق بود. متوسط میزان آغشتگی ریشه در منطقه کنار رودخانه، میانی و دور از رودخانه به ترتیب 37/82، 77/73 و 17/80 درصد بود درحالی که متوسط تراکم اسپور برای این مناطق به ترتیب 189، 5/245 و 8/188 اسپور در پنج گرم خاک بود. آغشتگی ریشه با میزان پتاسیم خاک همبستگی مثبت معنی داری نشان می دهد ولی تراکم اسپور با هیچ یک از متغیرهای مورد بررسی همبستگی نشان نداد. همچنین میزان نیتروژن 6/52، کربن آلی 19/51، پتاسیم 50 و رس 4/23 درصد در منطقه دور از رودخانه نسبت به کنار رودخانه کاهش نشان دادند. با توجه به نتایج این تحقیق درختچه گز دارای همزیستی بالایی با قارچ های میکوریز بوده که فاصله از رودخانه می تواند این همزیستی را تحت تاثیر قرار دهد.کلید واژگان: پتاسیم, تراکم اسپور, فسفر, قارچ میکوریز, گز, آغشتگیSalt cedar is widely spread out in most part of the country but there is lack of information about its symbiosis with arbuscular mycorrhizal fungi. Then, the main objective of this study was to evaluate the symbiosis of AMF with salt cedar and its affectability by distance from river and soil physiochemical properties. For this purpose, riparian Maroon forest width was divided to three locations including riverside area, intermediate area and the area far from river with 200-hundred-meter interval. In each site 10 salt cedars were randomly selected and soil plus hair root samples were gathered from the salt cedar rhizosphere. Our result indicated that root colonization and spore density in the intermediate distance had the lowest and highest values, respectively. These values were significantly different compared to the other two sites. The average root colonization percent in the riverside area, intermediate area and the area far from river sites were 82.37, 73.77 and 80.17, respectively. While the average spore density in the riverside area, intermediate area and the area far from river were 189, 245.5 and 188.8 in five gram soils, respectively. Root colonization had significant positive correlation with soil potassium while spore density had significant correlation with studied soil physiochemical properties. Also, soil nitrogen, organic carbon, potassium and clay showed 52.6, 51.19, 50 and 23.4% decreasing trend from the riverside area to the area far from river. Regarding this research results, salt cedar showed high level of symbiosis with arbuscular mycorrhizal fungi but this symbiosis could be affected by distance from river in riparian forest.Keywords: Colonization, Mycorrhizal fungi, Phosphorus, Potassium, Salt cedar, Spore density
-
به منظور بررسی تاثیر باکتری های حل کننده ی فسفر و قارچ میکوریزا بر برخی خصوصیات کمی و کیفی گل قرنفل (Dianthus barbatus)، آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریلدر قالب طرح آماریبلوک های کامل تصادفی با 12 تیمارشامل: میکوریزا در دو سطح (مصرف و عدم مصرف میکوریزا)،باکتری های حل کننده فسفردر دو سطح (تلقیح و عدم تلقیح)، کود شیمیایی (سوپر فسفات) در سه سطح (0، 50 و 100میلی گرم در لیتر)،در 4 تکرار با 48 پلاتآزمایشیو 240 گیاه قرنفل انجام شد. باکتری مورداستفاده در این پژوهش باکتری 187ازگونهPseudomonas fluoresens وقارچ میکوریزای آربسکولار (VAM) از گونه های Claroideoglumus etunicatum، Rhizophagus intraradices و Funneliformis mosseae انتخاب شدند و در مراحل بذری و انتقال نشاء مورد استفاده قرار گرفتند. صفات اندازه گیری شدهعبارتند از: عمر گل، کلروفیل کل، درصد کلونیزاسیون ریشه،میزان فسفر اندام هوایی و ارتفاع ساقه اصلی.نتایج نشان دادکهمصرفقارچ میکوریزا آربسکولاربر کلروفیل کل، کلونیزاسیون و ارتفاع ساقهاصلی تفاوت معنی دارایجاد نمود و مصرف باکتری های حل کننده فسفر روی تمام صفات اندازه گیری شده اثر معنی دار داشت و استفاده از این دو کود زیستیمصرف سوپر فسفاترا تا 50 درصد کاهش دادند. مصرفدو میکروارگانیسم همراهبا 50 درصد سوپرفسفات، بهترین تیمار از نظرافزایش درصد کلونیزاسیون و کلروفیل کل بودو با افزایشمصرفسوپر فسفات، درصد کلونیزاسیون کاهش یافت. استفاده از میکروارگانیسم های حل کننده فسفر 25/32 روز عمر گل را نسبت به شاهد افزایش داد.کلید واژگان: باکتری حل کننده فسفر, عملکرد, قارچ میکوریزا, قرنفل(Dianthus barbatus)In order to study the effect of phosphorous solubilizing bacteria (P) and mycorrhizal fungi on quantitative and qualitative traits of sweet william (Dianthus barbatus), a factorial experiment carried out based on completely randomized block design with 12 treatments: mycorrhizal fungi in two levels (with and without), solubilizing phosphorous (P) bacteria in two levels (with and without) and super phosphate in three levels (0, 50, 100%) and 4 replications, 48 plots and 240 plants. Pseudomonas fluoresens and Claroideoglumus etunicatum, Rhizophgus intraradices and Funneliformis mossea were used for seed inoculation at sowing date. In this experiment, display life, chlorophyll content, colonization percent, phosphorus concentration and main stem height were measured. Results showed that effect of solubilizing P bacteria was significant on main stem height, display life, phosphorus uptake. Solubilizing phosphorus bacteriaÇmycorrhizal fungiÇ50% super phosphate treatment was the best treatment in colonization. Root colonization reduced significantly with increasing the chemical fertilizer application. The highest shoot dry matter observed in mycorrhizal fungi and 100% chemical fertilizer treatment. Solubilizing phosphorous bacteria increased vase life (66.00 days) compared to control treatment (32.75 days).Keywords: Mycorrhizal fungi, Phosphorus solubilizing bacteria, Yield, Sweet William (Dianthus barbatus)
-
گیاه پالایی یک روش زیستی است که در آن از گیاهان برای از بین بردن آلودگی محیطی ناشی از تجمع عناصر سمی مانند کادمیم، مس، سرب، کروم و غیره در خاک استفاده می کنند. همزیستی قارچ های میکوریزی به افزایش جذب و انتقال عناصر با تحرک کم و همچنین عناصر کم مصرف کمک می کند. در این تحقیق مایه تلقیح میکوریزا آربوسکولار از طریق جداسازی قارچ از ریشه گل جعفری و تکثیر آن با گیاهان شبدر و سورگوم در شرایط گلخانه ای تهیه شد و تاثیر همزیستی قارچ میکوریزا آربوسکولار بر غلظت و انتقال کادمیم از ریشه به اندام هوایی در گل جعفری در شرایط گلخانه ای بررسی گردید. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با پنج سطح کادمیم (0، 100، 200، 400، 800 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم خاک) با استفاده از نمک کلرید کادمیم (CdCl2.H2O) و دو سطح میکوریزا (با و بدون میکوریزا) با چهار تکرار انجام شد. نتایج آزمایش نشان داد که غلظت کادمیم در اندام هوایی بین 91/3 تا 9/94 و در ریشه بین 23/4 و 151میلی گرم بر کیلوگرم متغیر است که باعث ایجاد سمیت در گیاه شد، علائم سمیت در گیاهان غیرمیکوریزی شدت بیشتری داشت. در مجموع یافته های این پژوهش نشان داد که تلقیح گل جعفری با میکوریزا سبب انتقال بیشتر عناصر مانند فسفر به اندام هوایی گیاه شد، همچنین سبب تثبیت بیشتر عنصر کادمیم در بخش ریشه ای گیاه گردید. گیاه پالایی یک روش زیستی است که در آن از گیاهان برای از بین بردن آلودگی محیطی ناشی از تجمع عناصر سمی مانند کادمیم، مس، سرب، کروم و غیره در خاک استفاده می کنند. همزیستی قارچ های میکوریزی به افزایش جذب و انتقال عناصر با تحرک کم و همچنین عناصر کم مصرف کمک می کند. در این تحقیق مایه تلقیح میکوریزا آربوسکولار از طریق جداسازی قارچ از ریشه گل جعفری و تکثیر آن با گیاهان شبدر و سورگوم در شرایط گلخانه ای تهیه شد و تاثیر همزیستی قارچ میکوریزا آربوسکولار بر غلظت و انتقال کادمیم از ریشه به اندام هوایی در گل جعفری در شرایط گلخانه ای بررسی گردید. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با پنج سطح کادمیم (0، 100، 200، 400، 800 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم خاک) با استفاده از نمک کلرید کادمیم (CdCl2.H2O) و دو سطح میکوریزا (با و بدون میکوریزا) با چهار تکرار انجام شد. نتایج آزمایش نشان داد که غلظت کادمیم در اندام هوایی بین 91/3 تا 9/94 و در ریشه بین 23/4 و 151میلی گرم بر کیلوگرم متغیر است که باعث ایجاد سمیت در گیاه شد، علائم سمیت در گیاهان غیرمیکوریزی شدت بیشتری داشت. در مجموع یافته های این پژوهش نشان داد که تلقیح گل جعفری با میکوریزا سبب انتقال بیشتر عناصر مانند فسفر به اندام هوایی گیاه شد، همچنین سبب تثبیت بیشتر عنصر کادمیم در بخش ریشه ای گیاه گردید.کلید واژگان: میکوریزا, انتقال, فلزات سنگین, گل های زینتیPhytoremediation is a biological method by which plants are used to remove environmental pollution caused by toxic elements such as the accumulation of cadmium, copper, lead, chromium, etc. from soil. The arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) help the plant to increase uptake and translocation of low mobility nutrients and also micronutrients. In this research, arbuscular mycorrhizal inoculant was produced through the isolation of fungi from the roots of marigold and its propagation with clover and sorghum under greenhouse conditions. Moreover the symbiotic effect of arbuscular mycorrhizal fungi on the concentration and transfer of cadmium from the roots to the shoots in Marigold was studied under greenhouse conditions. The experiment was conducted using a factorial based on randomized complete books design with five levels of Cd (0,100, 200, 400, 800 mg kg-1 soil), using the soluble from of CdCl2.H2O and two level of mycorrihizal inoculation (non- inoculated and inoculated) with four replications. Greenhouse test results showed concentrations of cadmium in shoots ranges between 3.91 to 94.9 and in roots between 4.23 and 151 mg.kg-1, which causes toxicity in the plant, with more severe symptoms of toxicity in non-mycorrhizal plants. The results also showed inoculation of marigold with AMF caused increase of P translocation to shoot and accumulation of Cd in roots. Phytoremediation is a biological method by which plants are used to remove environmental pollution caused by toxic elements such as the accumulation of cadmium, copper, lead, chromium, etc. from soil. The arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) help the plant to increase uptake and translocation of low mobility nutrients and also micronutrients. In this research, arbuscular mycorrhizal inoculant was produced through the isolation of fungi from the roots of marigold and its propagation with clover and sorghum under greenhouse conditions. Moreover the symbiotic effect of arbuscular mycorrhizal fungi on the concentration and transfer of cadmium from the roots to the shoots in Marigold was studied under greenhouse conditions. The experiment was conducted using a factorial based on randomized complete books design with five levels of Cd (0,100, 200, 400, 800 mg kg-1 soil), using the soluble from of CdCl2.H2O and two level of mycorrihizal inoculation (non- inoculated and inoculated) with four replications. Greenhouse test results showed concentrations of cadmium in shoots ranges between 3.91 to 94.9 and in roots between 4.23 and 151 mg.kg-1, which causes toxicity in the plant, with more severe symptoms of toxicity in non-mycorrhizal plants. The results also showed inoculation of marigold with AMF caused increase of P translocation to shoot and accumulation of Cd in roots.Keywords: Mycorrhizal fungi, Transportation, Heavy metal, Ornamental flowers
-
به منظور بررسی تاثیر کاربرد کودهای زیستی و شیمیایی فسفاتی و رویبر عملکرد، اجزاء عملکرد و غلظت عناصر غذایی لوبیا چیتی (Phaseolus vulgaris L.)، آزمایش مزرعه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح آماری بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. فاکتورهای این آزمایش دو رقم لوبیا چیتی (تلاش و صدری)، چهار سطح فسفر (P0: شاهد،P1:مصرف سوپرفسفات تریپل بر اساس آزمون خاک، P2: مصرف کود زیستی فسفاتی و سوپر فسفات تریپل به میزان 50 درصد توصیه بر اساس آزمون خاک و P3: کود زیستی فسفاتی) و سه سطح روی (Zn0: شاهد،Zn1: مصرف 50 کیلوگرم در هکتار سولفات روی وZn2:کود زیستی روی) بود.کود زیستی فسفاتی شامل تلقیح قارچ های میکوریزی و باکتری ازتوباکتر و کود زیستی روی تلقیح با باکتری های سودوموناس بود. نتایج نشان داد بین دو رقم، تفاوت معنی داریدر سطح یک درصد در عملکرد دانه، تعداد دانه در غلاف، وزن 100 دانه و غلظت عناصر نیتروژن، پتاسیم و روی در اندام هوائی وجود داشت. تیمار فسفر باعث ایجاد تفاوت معنی دار در سطح یک درصد در صفات مورد بررسی شد.تیمار روی بر صفات مطالعه شده به غیر از تعداد دانه در غلاف و غلظت منگنز تفاوت معنی دار ایجاد نمود. اثر متقابل تیمارهای فسفر و روی بر تعداد غلاف در بوته، وزن 100 دانه و میزان پتاسیم اختلاف معنی دار ایجاد ولی بر دیگر صفات مورد مطالعه تاثیر معنی دار نداشت. کودهای زیستی در این تحقیق با افزایش جذب فسفر و دیگر عناصر غذایی، باعث افزایش عملکرد و اجزاء عملکرد شدند. هم چنین نتایج نشان داد با تلفیق مناسب کودهای زیستی فسفاتی و شیمیائی می توان 50 درصد در مصرف کودهای فسفاتی صرفه جوئی نمود.
کلید واژگان: فسفر, روی, قارچ های میکوریزی, لوبیا (Phaseolus vulgaris L, ), حل کننده های فسفر و روی نامحلولIntroductionUse of unbalanced chemical fertilizers especially P, having low absorption efficiency and low solubility compounds with soil components, has resulted in the production and use of bio fertilizers (17, 23 and 29). Bio-fertilizer is a preservative material consisting of one or several specific beneficial micro-organisms or their metabolic products used to supply plant nutrients and development of root systems (29). There are a lot of micro-organisms in soil capabling help to plant nutrition and uptake of nutrient elements in different ways that can be mentioned by the dual symbiotic relation between micro-organism and plant. Mycorrhizal fungus and plant growth promoting rhizobacteria (PGPR) such as Azotobacter and Pseudomonas are able to increase uptake of nutrient elements particularly when they are applied with others and hence they increase the yield of different crops (12, 14; 24 and 30). P solubilizing fungus and bacteria facilitate uptake of slowly diffusing nutrient ions such as P, Zn and Cu and increase their availabilities usually by increasing volume of soil exploited by plants, spreading external mycelium, secreting organic acids, production of dehydrogenase and phosphates enzymes and reducing rhizosphere acidity (9, 15, 19, 23 and 26). The main beneficial use of micro organism is increasing of host plant growth. It can be done with increase of nutrient elements uptake. The main objective of this study was to evaluate the effect of P and Zn bio-fertilizers on yield, yield components and shoot nutrient elements in two cultivars of bean for the first time in the Chaharmahal-va- Bakhtiari province.Material And MethodsThis field experiment was carried out as a factorial in a randomized complete block design (RCBD) with three replications. The treatments of this research consisted of two cultivars of Chiti bean (Talash and Sadri), four levels of P (P0: Control, P1: Chemical fertilizer on the basis of soil test, P2: 50 percent of recommended P + bio-fertilizer (P), and P3: bio-fertilizer (P)), three levels of Zn (Zn0: Control, Zn1: 50 kg ha-1 Zinc sulphate, and Zn3: bio-fertilizer (Zn)). Bio-fertilizer (P) treatment consisted of mycorrhizal and five strains of Azotobacter chroococcum. Bio-fertilizer (Zn) treatment consisted of Pseudomonas aeruginosa strain MPFM and Pseudomonas fluorescent strain 187. Grain inoculation (5%) was done in shadow and after drying, inoculated grains were immediately cultivated. Two g of mycorrhizal fungus was applied at the base of the grain hole just prior to sowing. Chemical fertilizers were applied from TSP at a rate of 100 and 50 kg ha-1 in P1 and P2 respectively, 50 kg ha-1 ZnSO4.7H2O in Zn1 and 50 kg ha-1 urea as a starter before planting. The size of each plot was 3 × 4 meters. Statistical analysis was done with SAS) statistical software. Duncan’s multiple range test was used to separate means.Results And DiscussionThe results revealed that there were significant differences between the two cultivars on seed yield, number of seeds per pod, 100 seed weight and concentrations of nitrogen (N), potassium (K), and Zn, but there was no significant difference between the other parameters. P treatment showed a significant effect on the examined parameters except the number of seeds per pod. The highest content of yield (3446 kg ha-1) was observed in P2 treatment (18.5% seed yield increase). Zinc treatment also had a significant effect on the parameters being studied except the number of seed per pod and manganese (Mn) concentration. The maximum seed yield (3339 kg ha-1) was monitored in Zn1 and Zn2 treatments. The effect of interactions between P and Zn was significant on the number of pods per shrub, 100 seed weight and K concentration, but it was not significant on the other parameters. However the highest content of seed yield 3520 kg ha-1) was obtained from P2Zn1 (32.5% seed yield increase) treatment. Our results were similar to findings of other researchers (1, 3, 12, 15, 17, 26 and 30). They reported that dual inoculation increases plant productivity. In this study, phosphate and Zn bio-fertilizers caused an increase in yield, yield component and shoot nutrient by increasing nutrient uptake, photosynthesis, growth hormones and creating favorable growth conditions. Also results showed that the consume of P fertilizers were decreased (50 percent) with proper integration of chemical and bio-fertilizers. These results correspond with the results of other researchers (17, 22, 23, 24 and 27).ConclusionIn this research proper integration of bio- and chemical fertilizers was shown to increase yield and yield components with increasing and improving P and other nutrients’ uptake in both bean cultivars. The result also indicated that combining bio and chemical phosphate fertilizers increased the efficiency of phosphate fertilizers by 50 percent. Sadri cultivar is a suitable cultivar for Chaharmahal-va- Bakhtiari province and regions with a similar climate.Keywords: Phosphorus, Zinc, Mycorrhizal fungi, Bean (Phaseolus vulgaris L.), Insoluble phosphorus, zinc solubilizers -
به منظور بررسی تاثیر کاربرد کودهای زیستی و شیمیایی فسفاتی و روی بر عملکرد، غلظت عناصر غذایی و نسبت مولی اسید فیتیک به روی(PA/Zn) در دو رقم لوبیا، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح آماری بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در شهرستان کیار استان چهارمحال و بختیاری اجرا شدفاکتور های این تحقیق شامل دو رقم لوبیا چیتی (تلاش و صدری)، چهار سطح فسفر (P0: شاهد، P1: مصرف سوپر فسفات تریپل بر اساس آزمون خاک، P2: مصرف کود زیستی فسفاتی و سوپر فسفات تریپل به میزان 50 درصد توصیه بر اساس آزمون خاک و P3: مصرف کود زیستی فسفاتی) و سه سطح روی (Zn0: شاهد، Zn1:مصرف 50 کیلوگرم در هکتار سولفات روی وZn2: مصرف کود زیستی روی بود. نتایج نشان داد بین دو رقم مورد آزمایش، تفاوت معنی داری (p< 0.01 و p< 0.05)در صفات مورد مطالعه به غیر از نسبت مولی PA/Zn وجودداشت. تیمار فسفر باعث ایجاد تفاوت معنی داری (p< 0.01)در صفات مورد بررسی به جز غلظت آهن شد، کود زیستی فسفاتی (P2) باعث افزایش عملکرد (18 درصد)، غلظت نیتروژن (18 درصد)، فسفر (46 درصد)، پتاسیم (26 درصد)، آهن (13 درصد)، روی (35 درصد) و کاهش نسبت مولی PA/Zn (یازده درصد) گردید. مصرف روی بر عملکرد دانه، غلظت پتاسیم و روی (p< 0.01) و غلظت نیتروژن و آهن (p< 0.05) معنی دار شد، لیکن بر دیگر صفات تاثیر معنی داری نداشت. یشترین میزان صفات مورد بررسی و غنی سازی روی از تیمارهای Zn1 و Zn2 به دست آمد. با افزایش غلظت روی، نسبت مولی PA/Zn کاهش پیدا کرد. اثر متقابل تیمارهای فسفری و روی فقط بر غلظت پتاسیم دانه، معنی دار گردید(p< 0.05). کودهای زیستی مورد استفاده با افزایش جذب فسفر و دیگر عناصر غذایی، باعث افزایش عملکرد و کاهش نسبت مولی PA/Zn در دو رقم لوبیا چیتی شدند. همچنین به کمک کودهای زیستی فسفاتی می توان 50 درصد در مصرف کودهای فسفاتی صرفه جوئی نمود.
کلید واژگان: باکتری های حل کننده فسفر و روی, قارچ میکوریزی, نسبت مولی اسید فیتیک به رویIn order to evaluate the effect of bio-fertilizer and phosphate and zinc fertilizer on yield, nutrient concentration and molar ratio of phytic acid to zinc (PA/Zn) of two bean cultivars, a factorial experiment was carried out in a randomized complete block design with three replications in Kiyar region of Chaharmahal-va-Bakhtiari province. Examined factors include: two cultivars of chiti bean (Talash and Sadri), four levels of phosphate (Control (P0), triple superphosphate on the basis of soil test (P1), 50 recommended triple superphosphate + phosphate bio-fertilizer (P2) and phosphate bio-fertilizer (P3)) and three levels of Zn (Control (Zn0), 50 kg ha-1 Zn sulphate (Zn1) and Zn bio-fertilizer (Zn2)). The results revealed that phytic acid/zinc molar ratios of two been cultivars were significantly different (p< 0.01). P1 treatment had significant effect (p<0.01) on all examined parameters except iron concentration. In P2 treatment, yield (18%), nitrogen (18%), P (46%), potassium (26%), iron (13%), Zn (35%) concentration were increased but PA/Zn molar ratio (11%) was decreased significantly. Seed yield, potassium, Zn concentration (p < 0.01), nitrogen and iron (p < 0.05) were raised up in Zn treatments. Zn enriched seeds were observed in Zn1 and Zn2 treatments. PA/Zn molar ratio decreased when Zn concentration increased. Interaction between P and Zn had a significant effect (p<0.05) on potassium content of seed. Seed yield was enhanced by application of bio- fertilizer but PA/Zn molar ratio was decreased in both bean cultivars. The result also showed that 50 percent of chemicalphosphate fertilizers can be replaced by biofertilizer.Keywords: Phosphorus, zinc solubilizing bacteria, Mycorrhizal fungi, Molar ratio of phytic acid to zinc (PA, Zn) -
مهمترین محدودیت برای بکارگیری وسیع همزیستی میکوریزی در اراضی زراعی و باغی، طبیعت همزیست اجباری بودن این قارچ ها می باشد که تولید صنعتی مایه تلقیح این قارچ ها را تاکنون با مشکل مواجه نموده است. برای فائق آمدن بر این مشکل روش های مختلفی از جمله هیدروپونیک، آئروپونیک و کشت همزمان ریشه و قارچ ارائه گردیده است. هریک از این روش ها،توانائی ها و محدودیت هایی برای تکثیر این نوع قارچ ها را دارا می باشد. هدف از انجام این تحقیق بررسی کارایی روش کشت درون شیشه ای ریشه های القایی برای تکثیر گونه های مختلف قارچ های میکوریز آربسکولار است. بدین منظور در ابتدا با استفاده از سه سویه Agrobacterium rhizogenes و دیسک های استریل هویج، تلاش شد تا ریشه های القایی مورد نیاز برای تکثیر قارچ های میکوریزی تهیه گردد. نتایج اولیه نشان داد که ریشه های القایی در بافت گیاهی هویج تشکیل گردید. این ریشه ها برای انجام مرحله بعدی مورد استفاده قرار گرفتند. اسپورهای سه گونه از قارچ های میکوریزی به نام های Glomus intraradices، Glomus etunicatum و Glomus mosseae در مجاورت ریشه گیاه سورگم در طی یک دوره چهار ماهه تکثیر شده و پس از جداسازی از خاک با استفاده از آنتی بیوتیک های استرپتومایسین سولفات و جنتامایسین سولفات ضدعفونی سطحی و در شرایط کاملا استریل در مجاورت راس ریشه های القایی حاصل از دیسک هویج بر روی محیط کشت M medium قرار داده شدند. پس از برقراری رابطه همزیستی بین دو ارگانیسم، برای تکثیر همزمان، ریشه های همزیست شده با قارچ به ظروف شیشه ای 250 میلی لیتری حاوی 100 میلی لیتر محیط کشت M medium منتقل گردیدند. پس از گذشت 8 هفته محتویات ظروف شیشه ای از محیط کشت جداسازی و تعداد اسپورهای تشکیل شده در آنها شمارش گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که اولا ریشه های القایی تشکیل شده به خوبی در محیط کشت سنتز شده رشد کرده و پایداری ژنتیکی خود را حفظ نمودند و همچنین مشخص گردید که روش کشت درون شیشه ای بر اساس مواد و روش های بکار گرفته شده در این پژوهش مناسب برای تکثیر دو قارچ G. intraradices و G.etunicatum می باشد، لیکن قارچ G.mosseae در این روش تکثیر اسپورزایی نکرد و برای تکثیر آن توصیه می شود یا تغییراتی در روش بکار گرفته شده اعمال گردد و یا از روش های دیگری مثل هیدروپونیک و آئروپونیک استفاده گردد.
کلید واژگان: ریشه های القایی, کشت درون شیشه ای و قارچ های میکوریز آربسکولارThe most important limiting factor for mass production of mycorrhizal fungi inoculums and subsequently their use in arable soil is obligate nature of this symbiosis. To overcome this problem، several methods such as hydroponic، aeroponic، and root organ culture have been proposed for spore production of these fungi. Each of these methods has several capabilities and limiting factors. The goal of this research were in vitro production of three species of mycorrhizal spores. In the first stage، attempt was made to produce induced roots by inoculating three strains of Agrobacterumrhizogenesto and using sterile carrot disks. Results showed that، from the inoculated tissues، induced roots developed on carrot. Due to genetic stability، induced roots from carrot disks were used for next stages of this project. Spores of three species of arbuscular mycorrhizal fungi including Glomus intraradices، Glomus etunicatum and Glomus mosseae were prepared by trap culture of Sudan grass، isolated from soil and disinfected by proper antibiotic compounds. These spores were placed near the head of induced carrot roots on M medium in sterile condition. After establishment of symbiotic relationship between these two organisms for spore production، the colonized roots were transferred to 250 ml glass bottle with 100 ml of M medium. After 8 weeks، roots and fungi were isolated from medium. Results of this project showed that In Vitro culture was an effective method for spore production of Glomus intraradices and Glomus etunicatum. But، Glomus mosseae did not produce any spore by this method and we suggest that other methods، such as aeroponic and hydroponic، be used for spore production of this fungusKeywords: Induced roots, In Vitro culture, Mycorrhizal fungi -
قارچ های میکوریز آربوسکولار علاوه بر افزایش رشد گیاه از طریق جذب عناصر غذایی، با ترشح ماده گلیکوپروتئینی بنام گلومالین نقش بسزایی در بهبود ساختمان خاک و مقاومت خاکدانه ها دارند.در این تحقیق جهت بررسی تغییرات برخی خصوصیات فیزیکی و جذب عناصر در یک خاک لوم شنی زیر کشت گوجه فرنگی از دو گونه قارچ میکوریز آربوسکولار شامل گلوموس اینترارادیسز (GI)، گلوموس اتونیکاتوم (GE) و شاهد (بدون قارچ) تحت شرایط گلخانه ای و در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار استفاده گردید. نتایج نشان داد که قارچ های GI و GE به ترتیب باعث افزایش معنی دار (01/0 > P) میانگین وزنی قطر خاکدانه ها (MWD) به میزان 4/193 و 8/288 درصد، منافذ مزو به میزان 7/49 و 9/25 و منافذ میکرو به میزان 5/5 و 6/19 درصد، رطوبت ظرفیت مزرعه ای (FC) به میزان 1/14 و 1/35 درصد، رطوبت نقطه پژمردگی دائم (PWP) به میزان 4/12 و 6/22 درصد، آب قابل استفاده (AWC) به میزان 9/14 و 3/41 درصد و کاهش جرم مخصوص ظاهری (Db) به میزان 1/4 و 8 درصد، منافذ ماکرو به میزان 2/10 و 1/14 درصد و هدایت هیدرولیکی اشباع (Ks) به میزان 4/52 و 8/70 درصد نسبت به شاهد گردیدند. مقدار جذب فسفر در اثر همزیستی با قارچ های GE و GI نسبت به شاهد به ترتیب حدود 2/1089 و 8/600 درصد و مقدار جذب پتاسیم حدود 5/811 و 2/506 درصد در اندام هوایی گوجه فرنگی افزایش یافت. می توان نتیجه گرفت همزیستی میکوریزی به عنوان یک روش بیولوژیک و پایدار باعث ارتقای کیفیت فیزیکی و شیمیایی در خاک درشت بافت می گردد.
کلید واژگان: پایداری خاکدانه ها, توزیع اندازه منافذ, جذب فسفر و پتاسیم, خاک لوم شنی, قارچ میکوریزی, هدایت هیدرولیکیArbuscular mycorrhizal (AM) fungi are beneficial not only for providing plants with nutrients but also for improving the soil structure and aggregate stability by producing glomalin، which is a glycoprotein. A completely randomized block experimental design was conducted with two species of arbuscular mycorrhizal fungi، Glomus intraradices (GI)، Glomus etunicatum (GE) and non-mycorrhizal (control) under growth of tomato with four replicates in a sandy loam soil at greenhouse conditions. Results showed that GI and GE significantly (P < 0. 01) increased mean weight diameter of aggregates (MWD) by 193. 4 and 288. 8 %، mesopores by 49. 7 and 25. 9 %، micropores by 5. 5 and 19. 6 %، field capacity (FC) moisture by 14. 1 and 35. 1 %، permanent wilting point (PWP) by 12. 4 and 22. 6 %، available water capacity (AWC) by 14. 9 and 41. 3 %، but decreased bulk density (Db) by 4. 1 and 8 %، macropores by 10 and 14. 1 %، saturated hydraulic conductivity (Ks) by 52. 4 and 70. 8 %، respectively in comparison with control treatment. GI and GE fungi significantly (P < 0. 01) increased uptake of phosphorus and potassium by 600. 8 and 1089. 2 %، 506. 2 and 811. 5 %، respectively relative to the control in tomato shoot.Keywords: Aggregate stability, Hydraulic conductivity, Mycorrhizal fungi, Pore size distribution, P, K uptake, Sandy Loam Soil -
کمبود روی یکی از شایعترین کمبودهای عناصر ریز مغذی در گیاهان است و باعث کاهش در تولید محصول می شود. هدف از این پژوهش، بکارگیری قارچ های میکوریز آربوسکولار جهت رفع کمبود Zn و تاثیر آن بر قابلیت جذب روی، فسفر، آهن و رشد گیاه ذرت بود. این آزمایش در دو قسمت انجام گرفت که قسمت اول به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با دو فاکتور شامل قارچ در دو سطح (–Mو +M به ترتیب بدون قارچ و تلقیح شده باG. intraradices) و دو سطح کمبود و کفایت روی (به ترتیب 0 و16 میکرو مولار) در بستر پرلیت اجرا شد. هر تیمار شامل چهار تکرار در گلدان های پلاستیکی بود. قسمت دوم بصورت طرح پایه کاملا تصادفی با دو سطح قارچی (-M و +M به ترتیب بدون قارچ و G. intraradices) در چهار تکرار و در بستر پرلیت اجرا شد. در قسمت اول نتایج نشان داد که در تیمارهای با کمبود روی، گیاهان میکوریزی به طور معنی داری کمتر از گیاهان غیر میکوریزی دچار کاهش رشد شدند. کمبود روی باعث افزایش معنی داری در غلظت و مقدار فسفر بخش هوائی و ریشه گیاهان میکوریزی و غیرمیکوریزی شد. گیاهان میکوریزی و با کمبود روی دارای بیشترین غلظت و مقدار آهن و گیاهان غیرمیکوریزی و با روی کافی، دارای کمترین غلظت و مقدار آهن بودند. کمبود روی باعث افزایش درصد کلنیزاسیون ریشه به میزان 58% در گیاهان میکوریزی شد و در قسمت دوم این پژوهش مشاهده شد که گیاهان میکوریزی قادر به جذب روی از منابع نامحلول آن (ZnO) هستند.
کلید واژگان: ذرت, کلنیزاسیون ریشه, قارچ های میکوریزی, کمبود رویZinc deficiency is one of the most common micronutrients deficiencies in plants and reduces production. The purpose of this research was to use arbuscular mycorrhizal fungi and study its effect on Zn deficiency in corn and the plant ability to absorb zinc، phosphorus، and iron، and growth of corn plants. This experiment was performed in two parts. The first part was a factorial experiment conducted in completely-randomized design (CRD) with two factors zinc-deficient (-Zn) and zinc-sufficient (+Zn) (0 and 16 μM) and two fungi levels: +M and -M (mycorrhizal and non-mycorrhizal) cultured in perlite in plastic pots. Each treatment had four replicates. The second part of the experiment was conducted as completely-randomized design (CRD) with two levels of fungi (+M and -M) and four replicates cultured in perlite. The first results showed that in treatments with zinc deficiency، mycorrhizal plants had significantly less growth than non-mycorrhizal plants. Zinc deficiency caused a significant increase in the concentration and amount of phosphorus in shoot and root of mycorrhizal and non-mycorrhizal plants. Mycorrhizal plants with zinc deficiency had the highest concentration and amount of iron and non-mycorrhizal plants with sufficient zinc had the lowest concentration and amount of iron. Zinc deficiency increased the percentage of root colonization of mycorrhizal plants to 58%. In the second part of this study، it was observed that mycorrhizal inoculated plants were able to absorb zinc from the insoluble sources of zinc (such as ZnO).Keywords: maize, root colonization, mycorrhizal fungi, zinc deficiency
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.