به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "nutrient elements" در نشریات گروه "زراعت"

تکرار جستجوی کلیدواژه «nutrient elements» در نشریات گروه «کشاورزی»
  • نازنین صالحی نسب*، مجمد علی بهمنیار، سید مصطفی عمادی
    سابقه و هدف

    امروزه در سیستم کشاورزی پایدار، به منظور افزایش کمی و کیفی تولید در گیاهان از کودهای آلی در کنار کودهای شیمیایی استفاده می شود. کاربرد تلفیقی کودهای آلی و شیمیایی می-تواند با بهبود ویژگی های کیفی خاک و جذب بیشتر عناصر غذایی باعث افزایش رشد و عملکرد گیاه شود. در این نوع رویکرد از مدیریت زراعی، درصدی از نیاز گیاه به عناصر غذایی به وسیله کودهای شیمیایی و مابقی از طریق کودهای آلی تامین می شود. بدین منظور در این مطالعه از اصلاح کننده های آلی نظیر لیوناردیت، ورمی کمپوست، خاک آب بندان و همچنین هیومیک اسید استخراج شده از آن ها به روش تلفیقی با کاربرد کود شیمیایی استفاده گردید. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر کاربرد برخی اصلاح کننده های آلی و هیومیک اسید استخراجی از آن ها بر عملکرد، اجزای عملکرد و غلظت برخی عناصر غذایی در فلفل سبز است.

    مواد و روش

    به منظور بررسی تاثیر کاربرد اصلاح کننده های آلی و هیومیک اسیدهای استخراج شده از آن ها بر میزان عملکرد، اجزای -عملکرد و غلظت برخی عناصر غذایی در فلفل سبز، آزمایشی گلدانی به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار در فصل -زراعی سال 1398 انجام شد. در این آزمایش فاکتورهای اصلی شامل سه نوع اصلاح کننده آلی (لیوناردیت، ورمی کمپوست و خاک آببندان) و فاکتورهای فرعی در 14 سطح شامل شاهد، تیمار کود شیمیایی NPK طبق آزمون خاک، لیوناردیت در سه سطح (6/2، 2/5 و 8/7 تن در هکتار)، هیومیک اسید استخراج شده از لیوناردیت در سه سطح (6/2، 2/5 و 8/7 کیلوگرم در هکتار)، 6/2 تن لیوناردیت در هکتار به همراه 75 درصد NPK ، 2/5 تن لیوناردیت در هکتار به همراه 50 درصد NPK و 8/7 تن لیوناردیت در هکتار به همراه 25 درصد NPK، 6/2 کیلوگرم هیومیک اسید استخراج شده از لیوناردیت در هکتار به همراه 75 درصد NPK، 2/5 کیلوگرم هیومیک اسید استخراج شده از لیوناردیت در هکتار به -همراه 50 درصد NPK و 8/7 کیلوگرم هیومیک اسید استخراج شده از لیوناردیت در هکتار به همراه 25 درصد NPK) در نظر گرفته شدند. همچنین تمامی فاکتورهای فرعی برای تیمار ورمی کمپوست و خاک -آببندان نیز مشابه لیوناردیت بودند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد کاربرد اصلاح کننده های آلی، تیمارهای اصلاح کننده آلی به همراه کود شیمیایی و برهمکنش اصلاح کننده های -آلی و تیمارهای کود شیمیایی اثر معنی داری بر میزان عملکرد، اجزای عملکرد و غلظت نیتروژن، فسفر و پتاسیم میوه فلفل سبز داشت. کاربرد هیومیک اسید حاصل از لیوناردیت به میزان 6/2 کیلوگرم در هکتار به همراه 75 درصد NPK توانست میزان عملکرد فلفل، ارتفاع -بوته، سطح برگ و کلروفیل کل برگ را به ترتیب 6 ، 7/1 ، 3/2 و 7/2 برابر نسبت به شاهد افزایش دهد. همچنین، میزان نیتروژن، فسفر و پتاسیم میوه فلفل سبز در این تیمار نسبت به شاهد به ترتیب 7، 8/2 و 9/2 برابر، افزایش داشت.

    نتیجه گیری

    کاربرد کودهای آلی و هیومیک اسید استخراج شده از آن-ها موجب افزایش غلظت عناصر پرمصرف مانند نیتروژن، فسفر و پتاسیم در میوه فلفل سبز و همچنین ارتقای صفات رویشی از قبیل وزن خشک گیاه، ارتفاع بوته، مقدار کلروفیل و سطح برگ در فلفل سبز شد. در واقع لیوناردیت و هیومیک اسید استخراج شده از آن، به دلیل افزایش سطح جذب ریشه، بهبود شرایط تهویه و رطوبت خاک و قابلیت کلات کنندگی عناصر غذایی، باعث افزایش دسترس پذیری این عناصر برای گیاه و بهبود رشد شدند. به طور کلی کاربرد تلفیقی هیومیک اسید استخراجی از کودهای آلی و شیمیایی (NPK) به دلیل غنی بودن از عناصرغذایی مورد نیاز و بهبود خصوصیات کیفی خاک برای رشد ریشه، سبب افزایش معنی دار عملکرد و و اجزای عملکرد گیاه نسبت به تیمار شاهد شدند.

    کلید واژگان: عناصر مغذی, کشاورزی پایدار, کود آلی, کود شیمیایی, هیومیک اسید
    Nazanin Salehinasab *, Mohammadali Bahmanyar, Seyedmostafa Emadi
    Background and objectives

    In order to increase the quantity and quality of plant production in sustainable agriculture system, the co-application of organic and inorganic (chemical) fertilizers are in great importance. The co-application of organic and chemical fertilizers could potentially increase both plant growth and crop yield by improving the soil quality properties and enhancing the uptake of plant nutrients. In this approach, a proportion of needed plant nutrients is supplied by the chemical fertilizers and the rest is provided by organic fertilizers. Meanwhile, in this study the co-application of the organic i.e leonardite, vermicompost and black soils and their extracted humic acid and the inorganic fertilizers were studied. The main objective of this study was to investigate the effect of co-application of some organic amendments and chemical fertilizer on yield, yield components and concentration of some nutrients in green pepper.

    Materials and methods

    To investigate the effect of co-application of some organic amendments on the yield and yield components of green pepper, a split-plot design over randomized completely design in three replications at pot-experiment level was conducted in 2019 growing season. In this experiment, the main factors include three types of organic amendments (leonardite, vermicompost and black soil) and sub-factors were 14 levels including (control, chemical fertilizer treatment (NPK) according to soil test, leonardite in three levels (2.6, 5.2 and 7.8 ton ha-1), extracted humic acid from leonardite in three levels (2.6, 5.2 and 7.8 kg ha-1), leonardite at the level of 2.6 (ton ha-1) with 75 % of needed chemical fertilizer (NPK), leonardite at the level 5.2 (ton ha-1) with 50 % of needed chemical fertilizer, leonardite at the level of 7.8 (ton ha-1) with 25 % of needed chemical fertilizer, extracted humic acid from leonardite at the level of 2.6 (kg ha-1) with 75 % of needed chemical fertilizer, humic acid extracted of leonardite at the level of 5.2 (kg ha-1) with 50 % of needed chemical fertilizer and the humic acid extracted of leonardite at the level of 7.8 (kg ha-1) with 25 % of needed chemical fertilizer were considered. Furthermore, all sub-surfaces for vermicompost and black soil treatments were similar to those for leonardite treatment.

    Results and Discussions

    The results indicated that co-application of organic amendments and chemical fertilizers and its interaction effect had significant effects on yield, yield components and concentration of nitrogen, phosphorous and potassium of green pepper fruit. Application of extracted humic acid from leonardite (2.6 kg ha-1) with 75 % of NPK was able to increase yield of pepper, plant height, leaf area and total leaf chlorophyll 6, 1.7, 2.3 and 2.7 time compared to the control. Also, the highest amount of nitrogen, phosphorus and potassium of green pepper fruit increased by 7, 2.8 and 2.9 times in the above treatments compared to the control, respectively.

    Conclusion

    The co-application of organic fertilizers and/or extracted humic acid with chemical fertilizer increase the concentration of high elements such as nitrogen, phosphorus and potassium in green pepper fruit as well as vegetative traits such as plant dry weight, plant height, chlorophyll content and leaf area in green pepper. In fact, leonardite and extracted humic acid due to the increased root uptake and the chelating ability of the element, will make these elements more available to the plant. In general, the combined application of humic acid and chemical fertilizers (NPK) due to the richness of nutrients required for plant growth of green pepper compared to the control treatment.

    Keywords: Nutrient elements, Sustainable agriculture, Organic fertilizer, Chemical Fertilizer, Humic acid
  • ع. لچینانی، س. ج. طباطبائی *، ا. بستانی، و. عبدوسی، س. رضایی

    بررسی حاضر با هدف ارزیابی نقش سودمند تلقیح قارچی [قارچ های میکوریز آربوسکولار (AMF) و Trichoderma harzianum] و تیمار سلنیوم (0/0، 5/0، 0/1، 0/2 و 0/4 میلی گرم بر کیلوگرم در خاک) بر کیفیت گیاهان توت فرنگی رقم کاماروسا با تاکید بر ویژگی های فیزیکوشیمیایی انجام شد. تلقیح قارچی و تیمار سلنیوم وزن تر و خشک و طول میوه را بهبود بخشید که با افزایش ظرفیت رنگدانه های فتوسنتزی (کلزوفیل ها و کاروتنویید) آن ها در ارتباط بود. میزان پروتیین برگ، نیتروژن و پتاسیم و همچنین محتوای فنل کل و غلظت آنتوسیانین به طور معنی داری تحت تاثیر تلقیح AMF و Trichoderma harzianum قرار گرفت. مشخص شد که گیاهان توت فرنگی که با Trichoderma harzianum تلقیح شده بودند، تحت سطوح 0/1 میلی گرم بر کیلوگرم در خاک تیمار سلنیوم در مقایسه با سایر تیمارها دارای ویژگی های فیزیکوشیمیایی میوه و برگ بهتری بودند. در مجموع، تلقیح Trichoderma harzianum به همراه 0/1 میلی گرم بر کیلوگرم خاک سلنیوم می تواند به عنوان رویکرد پایدار زیست محیطی برای بهبود تولید میوه توت فرنگی رقم کاماروسا توصیه شود.

    A. Lachinani, S. J. Tabatabaei*, A. Bostani, V. Abdossi, S. Rezaee

    The present study aimed at assessment of the beneficial role of fungal inoculation [Arbuscular Mycorrhizal Fungi (AMF) and Trichoderma harzianum] and Selenium (Se) treatments (0.0, 0.5, 1.0, 2.0 and 4.0 mg kg-1 soil) on quality of strawberry cv. Camarosa by an emphasis on physiochemical characteristics. Fungal inoculation and Se treatment improved the fruit fresh and dry weights and fruit length, which was related to their capacity to enhance photosynthetic pigments (chlorophylls and carotenoid). Leaves protein, N, and P content as well as fruit total phenolic content and anthocyanin concentration were significantly affected by AMF and T. harzianum inoculation. It was found that strawberry plants inoculated with T. harzianum under 1.0 mg kg-1 soil of Se treatment had better leaves and fruit physicochemical characteristics as compared with other treatments. Overall, inoculation of T. harzianum along with 1.0 mg kg-1 soil of Se treatment could be recommended as an environmentally sustainable approach for improvement of the quality of strawberry cv. Camarosa fruit.

    Keywords: Anthocyanin, Fruit weight, Nutrient elements, Photosynthetic pigments, Total phenolic
  • سمیه بیات، گودرز احمدوند*، علی سپهری

    به منظور درک کافی از میزان جذب عنصر مس و تجمع سایر عناصر توسط گیاه لوبیا و علف هرز تاج خروس در غلظت های مختلف مس، آزمایشی به صورت آب کشت (هیدروپونیک)، در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا در سال1395 اجرا شد. فاکتورهای آزمایش شامل غلظت مس در سه سطح 1، 25 و 50 میکرومولار سولفات مس (CuSO4) و مخلوط جایگزینی لوبیا (B) و تاج خروس (P) با نسبت های 100درصد لوبیا+0درصد تاج خروس (1B: 0P)، 75درصد لوبیا+25درصد تاج خروس (0.75B: 0.25P)، 50درصد لوبیا+50درصد تاج خروس (0.5B: 0.5P)، 25درصد لوبیا+75درصد تاج خروس (0.25B: 0.75P) و 0درصد لوبیا+100درصد تاج خروس (0B: 1P) بود. نتایج نشان داد در غلظت 1 میکرومولار سولفات مس، غلظت پتاسیم در ریشه لوبیا با افزایش تعداد بوته تاج خروس در نسبت جایگزینی (0.25B: 0.75P) به ترتیب به میزان 7 درصد نسبت به کشت خالص لوبیا کاهش و در غلظت 25 و 50 میکرومولار سولفات مس به ترتیب به میزان10 و 15 درصد نسبت به کشت خالص لوبیا، افزایش نشان داد. در غلظت 25 میکرومولار سولفات مس، غلظت فسفر و منیزیم در ریشه لوبیا در نسبت جایگزینی 0.25B: 0.75P به ترتیب به میزان 17و 18درصد و در غلظت 50 میکرومولار، به میزان 21 و 26 درصد نسبت به کشت خالص لوبیا افزایش یافت. در شرایط فزونی مس، همجواری علف هرز تاج خروس با لوبیا سبب کاهش آلودگی لوبیا به مس و ایجاد تعادل در جذب عناصر ضروری گیاه لوبیا شد. جذب فلز مس توسط علف هرز تاج خروس، سبب بهبود رشد لوبیا تحت شرایط فزونی مس شد. بنابراین مدیریت اکولوژیکی گیاهان تجمع دهنده فلز مس نظیر تاج خروس ریشه قرمز در مقابل ریشه کن کردن این علف هرز، در مزارع لوبیای دارای آلودگی مس، راهکار مناسبی می باشد.

    کلید واژگان: علف هرز, عناصر غذایی, فلزات سنگین
    Somayeh Bayat, Goudarz Ahmadvand *, Ali Sepehri
    Introduction

    Soil contamination with heavy metals is one of the most serious problems in the agricultural environments. Due to excessive injudicious and unregulated use of agrochemicals such as pesticides, bactericides and fungicides, which contain Cu as an active component, contamination of agricultural soils with Cu is often occurred. In many plant species, excess copper (Cu) toxicity is an important disorder that limits uptake and accumulation of mineral nutrients. The root system of crops in contact with the roots of neighbor plants (crop or weed) has different characteristics in terms of heavy metals adsorption compared to the pure stand of crops. The position of the roots of heavy metal accumulator weeds may affect the absorption of such metals by adjacent crops in infected conditions. The heavy metal accumulator weeds by reducing or evacuating metals from the rhizosphere of the adjacent plants, cause the plants to be immune to the toxicity of metals. Biomass reduction is a dominant effect of copper toxicity in plants. Application of high copper doses (50 and 75 µM) in nutrient solution, decreased the dry weight of common bean plants in comparison with control. Contamination of soil can affect ecological interactions between plants such as the weed-crop competition. Positive plant-plant interactions are expected to be especially beneficial under high abiotic stresses and therefore, the facilitation effects could be enhanced by increasing stress intensity. Weeds possess the ability to accumulate heavy metal and nutrients, in comparison with crops. The role of nurse plants in facilitating plant community has been applied in severe conditions. Metal hyper-accumulator plants have a positive effect on co-occurring species in met al-rich soils. Redroot pigweed (Amaranthus retroflexus L.) is a serious weed, which affects common bean production. Amaranthus retroflexus and Amaranthus spinosus are known as metal accumulators. We hypothesized that in contaminated fields, the effects of heavy metals on crop growth may be modified by the presence of a metal accumulator weed such as redroot pigweed.

    Materials and Methods

    To investigate copper uptake and accumulation of mineral nutrients by common bean in association with redroot pigweed under excessive copper conditions, a factorial experiment based on a completely randomized design with four replications was carried out in a research greenhouse of Bu-Ali Sina University in 2016. Experimental factors were three Cu doses of 1 (control), 25 and 50µM CuSO4 and five replacement intercropping ratios of bean (B) and redroot pigweed (P) (1B: 0P, 0.75B: 0.25P, 0.5B: 0.5P, 0.25B: 0.75P, 0B:1P). The experiment was carried out in a hydroponic condition. 15 days after seedling establishment, the seedlings of both plants were transferred to the hydroponic conditions with a Hoagland solution, and Cu doses were applied in the Hoagland solution. 30 days after growing the plants in above condition, biomass dry weight and concentration of Cu, K, P and Mg in the leaves and roots of both plants as well as copper translocation factor were determined.

    Results and Discussion

    The results showed that under three doses of copper, the highest concentration of copper in bean was obtained in sole crops, and with increasing replacement intercropping ratios of pigweed, the copper concentration was decreased in bean. In pigweed, the highest concentration of copper was observed in 0.75B: 0.25P proportion. At 1µM CuSO4, potassium concentration in the roots and the leaves of bean in 0.25B: 0.75P proportion, was decreased by 7 percentage in comparison with that of the sole crops, and at 25 µM CuSO4, by 10 percentage and at 50 µM CuSO4, by 15 percentage were increased compared to the sole crops, respectively. At 25 µM CuSO4, phosphorus and magnesium concentration in the roots of bean in 0.25B: 0.75P proportion was increased by 17 and 18 percentage, and at 50 µM CuSO4, by 21 and 26 percentage, respectively in comparison with the sole crops, respectively. Association of pigweed to the bean, decreased Cu pollution in bean plants, which could be related to the balance of nutrient elements uptake by bean under excessive copper conditions. Under excessive copper conditions, the higher copper uptake by pigweed, improved the growth of bean.

    Conclusion

    The results of this study showed the facilitative effects of pigweed plant in decreasing the Cu toxicity stress effects to the bean and indicated that pigweed could be as a potential Cu accumulator to improve bean plant growth under the Cu stress. Here we showed that the presence of some heavy met al accumulator plants such as pigweed in common bean farms, might be a useful practice in contaminated soils. In addition, these facilitation effects of such weeds, emphasize ecological management of weeds rather than weed eradication.

    Keywords: Heavy metals, Nutrient elements, Weed
  • مرتضی ایرجی مارشک، محمد مقدم*

    به منظور بررسی تاثیر قارچ های مایکوریزا بر خصوصیات رشدی و جذب عناصر جعفری مکزیکی (.Tagetes minuta L) تحت تنش شوری آزمایش گلدانی بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در 3 تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. فاکتور اول کاربرد قارچ میکوریزا در سه سطح (عدم تلقیح، Rhizophagus intradices و Funnetiformis mosseae) و فاکتور دوم شامل 4 سطح شوری آب آبیاری (0، 40، 80 و 120 میلی مولار کلرید سدیم) بود. نتایج نشان داد کلیه صفات رشدی در اثر تنش شوری به شدت کاهش یافتند و کاربرد مایکوریزا باعث تعدیل اثرات مضر شوری و مقاومت گیاه به شوری گردید. بیشترین تعداد گره (12.89)، قطر ساقه (7.49 میلی متر)، ارتفاع بوته (65.75 سانتی متر) و تعداد شاخه جانبی (23.33) در تیمار بدون تنش شوری همراه با کاربرد قارچ مایکوریزا رایزوفاجوس اینترادیکس حاصل شد. با افزایش شوری میزان فسفر، کلسیم، سدیم، کلر و نیتروژن برگ افزایش و در مقابل میزان پتاسیم، منگنز، روی و آهن آن کاهش یافت. بیشترین میزان فسفر برگ (8.5 میلی گرم بر گرم وزن خشک برگ) در بالاترین سطح تنش شوری و کاربرد قارچ فونتی فورمیس موسه آ، بیشترین میزان سدیم (33/123 میلی گرم بر گرم وزن خشک برگ) و کلر برگ (63.09 میلی گرم بر کیلوگرم وزن خشک برگ) در تیمار 120 میلی مولار شوری و بدون کاربرد مایکوریزا مشاهده شد. این در حالی است که بیشترین میزان پتاسیم برگ (6.23 میلی گرم بر گرم وزن خشک برگ) در تیمار فاقد شوری و بدون کاربرد قارچ های مایکوریزا، بیشترین میزان منگنز برگ (143.91 میلی گرم بر کیلوگرم وزن خشک برگ) در تیمار 40 میلی مولار شوری و کاربرد موسه آ و بیشترین میزان روی برگ (7.12 میلی گرم بر کیلوگرم وزن خشک برگ) در تیمار فاقد شوری و کاربرد موسه آ ثبت شد. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که شوری سبب کاهش میزان رشد و کاربرد مایکوریزا در این شرایط باعث بهبود رشد و جذب عناصرغذایی شد.استفاده از قارچ های مایکوریزا بخصوص فونتی فورمیس موسه آ به عنوان یک راهکار مناسب برای افزایش مقاومت به شوری در گیاه جعفری مکزیکی توصیه می گردد.

    کلید واژگان: شوری, صفات مورفولوژیک, عناصر غذایی, کود زیستی, گیاهان دارویی
    Morteza Iraji Mareshk, Mohammad Moghaddam *
    Introduction

    Salinity stress is one of the factors reducing yield and production in crops, horticulture and medicinal plants in the world. One of the suitable solutions for improving salinity tolerance in horticultural products is the use of arbuscular mycorrhiza. They have the stimulant effect of plant growth. They increase resistance to drought stress, salinity, pathogenic agents, soil contamination and heavy metals by increasing the absorption of nutrients such as phosphorus, nitrogen and some elements of low consumption, increasing water absorption and production of hormones.

    Materials and methods

    In order to evaluate the effect of mycorrhizal fungi on morphophysiological and biochemical characteristics of Mexican marigold (Tagetes minuta) under salinity stress, a pot factorial experiment based on completely randomized design with three replications was performed in the horticulture greenhouse of Agriculture Faculty, Ferdowsi University of Mashhad in 2017. The first factor using mycorrhizal fungi at three levels (without inoculation, Rhizophagus intradices and Funnetiformis mosseae) and the second factor included four levels of irrigation with salinity water (0, 40, 80 and 120 mM NaCl. The inoculum of mycorrhiza was mixed before planting the seedlings. Afterwards, the seedlings were transferred to the pot. Saline treatment was started at the four-leaf stage and performed three days a week. Saline treatment was done forty days. Measurement of the traits was performed forty days after beginning stress on the plant. The plant height, number of lateral branches, number of nodes, stem diameter were measured. Also, at the end of the experiment, nitrogen, sodium, potassium, magnesium, iron, phosphorus, manganese, zinc, calcium and chlorine were measured.

    Result and discussion

    The results showed that all of the growth characteristics significantly decreased under salinity and application of mycorrhiza cause to adjustment harmful effects of salinity and tolerance of plant to salinity. The highest nodule number (12.89), stem diameter (7.49 mm), height (65.75 cm) and lateral branches number (23.33) were obtained at the treatment without salinity with using mycorrhizal fungus Rhizophagus intradices. Salinity increased the amount of phosphorus, calcium, sodium, chlorine and nitrogen in the leaf and decreased the amount of potassium, manganese, zinc and leaf iron. The highest amount of phosphorus of leaf (8.5 mg / g of leaf dry weight) was observed in the highest salinity stress and application of Funnetiformis mosseae, the highest sodium content (12.33 mg/g leaf dry weight) and chlorine (63.09 mg Kg dry weight of leaves) was observed in 120 mM salinity without mycorrhizal. However, the highest amount of potassium (6.23 mg /g leaf dry weight) was observed in the treatment without salinity and without mycorrhizal application, the highest amount of manganese (143.91 mg/kg dry weight) in 40 mM salinity and application of Funnetiformis mosseae and the highest amount of zinc (7.12 mg/kg dry leaf) were recorded in salt free treatment and application of Funnetiformis mosseae. Salinity stress reduces cell growth through restrictions on the absorption of nutrients, plant nutrient deficiency and toxicity of food elements. In addition, salt stress reduces the production of carbohydrates and thus reduces the growth of various plant components. The higher the salt concentration, the more significant the growth is. Mycorrhizal plants have better growth compared to non-microscopic plants in soil salinity conditions. Mycorrhiza fungus stimulates plant growth by increasing the absorption of nutrients such as phosphorus, nitrogen, and some elements of low consumption, increasing water absorption and production of plant hormones and increasing plant resistance under stress conditions.

    Conclusion

    The results showed that all vegetative traits reduced due to salt stress and mycorrhizal application reduce the harmful effects of salinity and increase the resistance of the plant to salinity. Mycorrhizal has an irritating effect on plant growth. Increases plant resistance to salinity by increasing the absorption of nutrients such as phosphorus, nitrogen and some elements of low consumption, increasing water absorption and production of plant hormones. According to the results of this study, the use of mycorrhizal is an appropriate strategy to increase the resistance to salinity in plants.

    Keywords: Bio-fertilizer, Medicinal plants, Morphological traits, Nutrient elements, salinity
  • ساناز رجبی خمسه*، عبدالرزاق دانش شهرکی
    سابقه و هدف

    کتان روغنی گیاهی است که از روغن آن در صنایع مختلف استفاده می گردد. دانه های کتان دارای ترکیبات و اجزای فعال زیستی می باشند که سبب کاهش تشکیل کلون های سرطانی می گردند. خشکی یکی از عوامل کاهنده تولید محصول در بسیاری از نقاط دنیا می باشد. امروزه از تکنیک های فراوانی جهت افزایش تحمل گیاهان به خشکی استفاده می شود. یکی از این روش ها پیش تیمار بذور با باکتری های محرک رشد گیاه است. این باکتری ها از طریق مکانیسم هایی از جمله انحلال فسفات و پتاسیم، تثبیت نیتروژن، تولید سیدروفور و تنظیم کننده های رشد، تولید آنزیم های هیدرولیتیک و اگزو پلی ساکاریدها سبب افزایش تحمل و همچنین تولید گیاهان تحت شرایط تنش زا می گردند. از آنجا که تنش کم آبی یکی از موانع اصلی کاهش تولید در ایران محسوب می شود و از سویی دیگر استفاده از کودهای شیمیایی سبب آلودگی های زیست محیطی فراوانی می گردد، تحقیق فوق با هدف کاربرد و بررسی تاثیر کودهای بیولوژیک تحت کاربرد باکتری های محرک رشد بر تولید گیاه دانه روغنی کتان تحت تنش کمبود آب اجرا گردید.

    مواد و روش ها

    آزمایش به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1394 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد اجرا شد. فاکتورهای آزمایشی شامل آبیاری در سه سطح (آبیاری کامل، 75 و 50 درصد آبیاری کامل) و باکتری های محرک رشد در 7 سطح (عدم تلقیح باکتریایی، تلقیح با Bacillus amyloliquefaciens ، Bacillus sp strain1 ، Bacillus sp strain2، Azotobacter chroococcum، Pseudomonas putida و Azospirillium lipoferum) بودند. اعمال تنش ها از زمان شروع رشد طولی ساقه شروع شد. در مرحله رسیدگی عملکرد دانه و میزان عناصر فسفر، آهن و روی در بذر اندازه گیری شد. پس از برداشت محصول هدایت الکتریکی و اسیدیته خاک و میزان عناصر فسفر، آهن و روی در خاک نیز اندازه گیری گردید. تجزیه واریانس نتایج و همبستگی بین صفات با استفاده از نرم افزارSAS ، مقایسه میانگین ها به روش LSD و مقایسه میانگین برهمکنش ها از روش برش دهی اثرات متقابل انجام شد.

    یافته ها

    طبق نتایج حاصل برهمکنش آبیاری و تلقیح باکتریایی بر عملکرد دانه، درصد فسفر و غلظت آهن و روی در دانه و هدایت الکتریکی خاک معنی دار بود. تیمارهای باکتریایی در هر سه سطح آبیاری از بیشترین میزان عملکرد دانه، درصد فسفر دانه، غلظت آهن و روی در دانه و هدایت الکتریکی خاک برخوردار بودند در صورتیکه تیمارهای شاهد کمترین مقادیر را نشان دادند. در بررسی اثرات اصلی تنش بر میزان عناصر در خاک، با افزایش خشکی میزان عناصر موجود در خاک از روند افزایشی برخوردار بودند. تیمارهای باکتریایی نیز عناصر کمتری نسبت به تیمارهای شاهد داشتند. در بین تیمارهای باکتریایی، تیمارهای Bacillus sp strain1 ، Bacillus amyloliquefaciens و Azotobacter chroococcum، تاثیر بیشتری بر افزایش عملکرد و عناصر دانه داشند. همبستگی منفی ولی معنی داری بین درصد فسفر و غلظت آهن و منگنز در دانه با غلظت عناصر فسفر، آهن و روی در خاک مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    استفاده از باکتری های محرک رشد گیاه با افزایش جذب عناصر غذایی از خاک می توانند در افزایش عملکرد دانه موثر باشند. در واقع باکتری های محرک رشد با جذب عناصر خاک و کمک به جذب آن توسط گیاه ممکن است سبب کاهش میزان عناصر در خاک شده و در نهایت در افزایش عملکرد موثر باشند.

    کلید واژگان: باکتری های محرکرشد گیاه, تولید, روغن, عناصر غذایی, میکروارگانیسم
    Sanaz Rajabi Khamseh *, Abdolrazagh Danesh Shahraki
    Background and objectives

    Oil of linseed are used in various industries. linseed seeds contain bioactive components which reduce formation of cancerous colonies. Drought is one of the factors that reduces the crop production in most part of the world. These days several techniques are used in order to increasing plants tolerance to drought. One of these methods is seed pretreatment with plant growth promoting bacteria. These bacteria through mechanisms such as phosphate and potassium dissolution, nitrogen fixation, production of siderophore and growth regulators, production of hydrolytic enzymes and exopolysacharides increase tolerance and yield of crops under stressful conditions. Since water deficit is one of the main limiting factor of production in Iran and the use of chemical fertilizers caused much environmental pollution, so this study was conducted to investigate the effect of bio fertilizers as plant growth promoting bacteria on linseed under water deficit condition.

    Material and methods

    This study was carried out in split plot experiment based on randomized complete block design with three replications in 2015 at the research farm of Shahrekord university. Factors were irrigation in three levels (full irrigation, 75 and 50 percentage of full irrigation) and bacteria in seven levels (control, Bacillus sp strain1, Bacillus sp strain2, Bacillus amyloliquefaciens, Azotobacter Chroococcum, Pseudomonas putida and Azospirillium lipoferum). Applying of stress began from stem elongation. In ripening stage, grain yield and amount of P, Fe and Zn nutrients in grain were measured. After crop harvesting EC, pH, P, Fe and Zn of soil also were measured. Analysis of variance and correlation between traits used by SAS software, means comparison by LSD and interaction were carried out by slicing.

    Results

    Interaction of irrigation and bacterial inoculation on grain yield, P percentage and concentrations of Fe and Zn in grain and soil EC were significant. Bacterial treatments in three irrigation levels showed the highest grain yield, P percentage in grain, concentrations of Fe and Zn in grain and soil EC while control treatments showed the lowest amount. Amount of nutrients in soil increased by increasing stress levels. Also, bacterial treatments had the lowest nutrients of soil in comparison with control treatment. Among bacterial treatments Bacillus sp strain1, Bacillus amyloliquefaciens and Azotobacter Chroococcum were more effective while Azospirillium lipoferum was not. Significant negative correlation between P percentage in grain and concentrations of Fe and Zn in grain with concentrations of P, Fe and Zn in soil was observed.

    Conclusion

    The use of plant growth promoting bacteria by increasing nutrients absorption from soil can increase grain yield. In fact, growth promoting bacteria by absorbing soil nutrients and contributing their absorption by plant may reduce the amount of soil nutrients.

    Keywords: Microorganisms, Nutrient elements, Oil, PGPR, production
  • مصطفی حیدری*، احمد پایدار، مهدی برادران فیروزآباد، محمد عابدینی اسفهلانی

    در یک سیستم کشاورزی پایدار، استفاده از نهاده های آلی همانند اسید هیومیک، کمترین آسیب را به محیط زیست وارد می کند و در عین حال با فعالیت شبه هورمونی خود، جذب آب، مواد معدنی و در نهایت عملکرد گیاهان زراعی را افزایش می دهد. به منظور بررسی تاثیر تنش خشکی و اسید هیومیک بر عملکرد کمی و برخی خصوصیات کیفی آفتابگردان رقم هیبرید فرخ، آزمایشی به صورت کرت های خرد شده و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در مرکز تحقیقات کشاورزی شاهرود انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل تنش خشکی در سه سطح: شاهد (اعمال 100درصد نیاز آبی)، تنش ملایم (اعمال80 درصد نیاز آبی) و تنش زیاد (اعمال 60 درصد نیاز آبی) به عنوان  فاکتور اصلی و  کاربرد اسید هیومیک در پنج سطح شامل: شاهد (عدم مصرف)، محلول پاشی با دو غلظت 5/1 و 3 گرم اسید هیومیک در لیتر آبومصرف خاکی با دو میزان 15 و 30 کیلوگرم در هکتار به عنوان  فاکتور فرعی لحاظ شدند. نتایج نشان داد تنش خشکی موجب کاهش عملکرد دانه به میزان 5/45 درصد، وزن هزار دانه (7/26 درصد)، قطر طبق (3/23 درصد)، قطر ساقه (9/25 درصد)، عملکرد بیولوژیکی (6/44 درصد)، درصد فسفر دانه (2/16)، مقادیر کلروفیل b (7/50) و کاروتنویید در برگ به میزان 8/29درصد شد. در این بین استفاده از اسیدهیومیک در هر دو شکل محلول پاشی و خاک مصرف با تاثیر معنی دار بر ارتفاع بوته، قطر طبق، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیکیدرصد، مقادیر کلروفیل a و درصد عناصر فسفر و پتاسیم در دانه، سبب افزایش این صفات شد. با توجه به نتایج به دست آمده می توان بیان کرد که اسید هیومیک می تواند سبب کاهش اثرات سوء تنش خشکی بر آفتابگردن شود. در وهله اول مصرف خاکی 30 کیلوگرم در هکتار و در وهله دوم محلول پاشی 5/1 گرم اسید هیومیک در لیتر آب از بیشترین کارایی در بهبود عملکرد برخوردار بود.

    کلید واژگان: آفتابگردان, اسید هیومیک, تنش خشکی, عناصر معدنی, پارامترهای فیزیولوژیکیی
    Mostafa Heidari *, Ahmad Paydar, Mehdi Baradarn Firozabad, Mohammad Abedinin Esfalati

     In a sustainable agricultural system, the utilization of organic matters such as humic acid had the minimum damage to the environment and with its hormonal like activity; it can absorb water, mineral nutrients, and ultimately increase crop yields. To investigate the effect of humic acid on quantitative yield and some qualitative characteristics of sunflower (Var. Farrokh Hybrid) under drought stress, a split-plot experiment was conducted in a randomized complete block design with three replications at Shahroud Agricultural Research Center, Shahroud, Iran. Treatments were three levels of drought stress: control (irrigation by 100% water requirement), mild stress (irrigation by80% water requirement) and high tension (irrigation by 60% water requirement) as the main plots and five levels of humic acid: control (no humic acid), two concentrations of foliar application (1.5 and 3 gr/ liter of water), two levels of field application (15 and 30 kg/ha) as a subplots. Results showed that drought stress reduced grain yield (45.5%), 1000-seed weight (26.7%), head (23.3%) and stem diameters (25.9%), biological yield (44.6%), seed phosphorus (16.2%), and leaf chlorophyll “b” (50.7%) and carotenoids (29.8%). Foliar and soil applied humic acid had significant effects on plant height, head diameter, grain yield, biological yield, chlorophyll “a,” and P and K percentages in seeds and increased them. According to the results, it can be concluded that the application of humic acid can reduce the effects of drought stress on sunflower. At first, the application of 30 kg/h of humic acid and next, 1.5 gr humic acid /liter of water had the highest efficiency in improving the sunflower yield under water stress conditions.

    Keywords: Sunflower, Humic Acid, Drought stress, nutrient elements, physiological parameters
  • زین العابدین جویبان، محمد کافی*، احمد نظامی، سید غلام رضا موسوی
    استفاده بهینه از منابع آب موجود، به همراه بهبود کارایی عناصر غذایی در شرایط تنش خشکی، ضمن کمک به تحقق اهداف کشاورزی پایدار، سبب افزایش و یا ثبات عملکرد گیاهان زراعی نیز می شود. این مطالعه با هدف بررسی اثرات تنش خشکی و عناصر نیتروژن و پتاسیم بر عملکرد و برخی خصوصیات فیزیولوژیک گیاه ارزن پادزهری (Panicum antidotale Retz.) در شرایط آب و هوایی بیرجند در خراسان جنوبی انجام شد. آزمایش به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل آبیاری بر اساس تبخیر تجمعی از تشتک تبخیر در سه سطح (70، 140 و 210 میلی متر)، نیتروژن بر اساس آزمون خاک در سه سطح صفر، مصرف به میزان نصف مقدار قابل توصیه آزمون خاک (100 کیلوگرم در هکتار) و مصرف بر اساس مقدار قابل توصیه آزمون خاک (200 کیلوگرم در هکتار) و پتاسیم در دو سطح (صفر و 100 کیلوگرم در هکتار) بود. نتایج نشان داد که با افزایش تبخیر تجمعی رطوبت از تشتک تبخیر و یا کاهش آب مصرفی، کارایی مصرف تشعشع کاهش و کارایی مصرف آب افزایش یافت. همچنین با افزایش نیتروژن مصرفی، کارایی مصرف نیتروژن کاهش یافت. در صفت عملکرد ماده خشک در مجموع چین ها، اثر متقابل سه گانه رژیم آبیاری و کودهای نیتروژن و پتاسیم معنی دار بود و کاربرد این عناصر در زمان افزایش شدت تنش، صفت فوق را بهبود داد. در مجموع به نظر می رسد که کاربرد عناصر نیتروژن و پتاسیم در شرایط تنش خشکی، می تواند در کاهش اثرات مخرب تنش و افزایش تحمل ارزن پادزهری به خشکی موثر باشد.
    کلید واژگان: تنش خشکی, کارایی مصرف آب, عناصر غذایی
    Mohammad Kafi*
    Introduction
    Severe water shortage is one of the major challenges of agricultural sector in arid and semi-arid region. Optimal use of water resources, along with improving the efficiency of nutrient elements under drought conditions, will increase or stabilize crop yield. Forage production using plant species with low water requirement and adapted to low quality waters is a sustainable strategy for fodder production in dry areas. Blue panic grass (Panicum antidotale Retz.) is a halophytic crop plant, which is water productive and adapted to tropical conditions. This study was carried out to investigate the effects of drought stress, nitrogen and potassium on some physiological characteristics and dry matter yield of blue panic grass in Birjand, South-Khorasan province of Iran.
     
    Materials and Methods
    This study was conducted as a split-factorial experiment with three replications using a randomized complete block design at the Research Field of Islamic Azad University of Birjand. Irrigation was considered as the main factor at three levels based on cumulative evaporation from evaporation pan class A (70, 140 and 210 mm), nitrogen fertilizer was applied in three levels based on soil test including zero, 50% (100 kg ha-1) and 100% (200 kg ha-1) of recommended N. Potassium was applied in two levels (zero and 100 kg ha-1). Blue panic grass is perennial and in the first year, most of the photosynthetic assimilate are being used for the establishment of the plant; Hence, treatments were imposed in the second year of the experiment. During the growing season, radiation use efficiency and water use efficiency calculated three times during the growing season. Dry matter accumulation was measured at the final harvest. In addition, nitrogen use efficiency and agronomic nitrogen efficiency were calculated based on the consumed nitrogen fertilizer during the growing season and total dry matter harvested during the growing season.
     
    Results and Discussion
    Results showed that under water stress conditions the radiation use efficiency decreased, while, water use efficiency increased. We concluded that providing enough water and nutrients can increase dry matter production and radiation use efficiency. Application of nitrogen and potassium fertilizers under severe water stress conditions led to an increasing water use efficiency. Application of higher levels of nitrogen reduced nitrogen use efficiency.
     
    Conclusions
    Blue panic grass showed good performance under water stress conditions. Results indicated that application of nitrogen and potassium fertilizers under water stress conditions could mitigate the adverse effects of drought stress and increase nitrogen and water use efficiency.
    Keywords: Drought stress, Nutrient elements, Water use efficiency
  • فاطمه قریشی، امیر لکزیان*، امیر فتوت، حمید ذبیحی
    روش های مدیریتی بقایای گیاهی با تاثیر بر ویژگی های خاک، می تواند نقش موثری در بهبود باروری و کیفیت خاک و همچنین افزایش عملکرد محصول داشته باشند. به منظور بررسی تاثیر مدیریت های مختلف بقایای گیاهی گندم و چغندرقند بر برخی ویژگی های شیمیایی و زیستی خاک، دو طرح آزمایشی مجزا در قالب طرح پایه کاملا تصادفی با سه تکرار به اجرا درآمد. نتایج نشان داد که مدیریت های مختلف بقایای گیاهی گندم و چغندرقند موجب تغییرات معنی داری بر ویژگی های شیمیایی (غیر از اسیدیته) و زیستی مورد مطالعه شدند. تمام روش های مدیریتی نظیر سوزاندن بقایا، مخلوط کردن بقایا، مخلوط کردن بقایا همراه با کود شیمیایی به جز رهاسازی بقایا در سطح خاک موجب افزایش مقدار کربن آلی، نیتروژن کل، فسفر قابل دسترس و پتاسیم قابل دسترس خاک نسبت به تیمار شاهد شدند. به طور کلی در هر دو بقایای گیاهی بیشترین مقدار کربن آلی، نیتروژن کل و پتاسیم قابل دسترس مربوط به تیمار بقایای گیاهی به همراه کود اوره و شخم بود. در مورد تنفس میکروبی پایه و کربن زیست توده میکروبی خاک موثرترین روش های مدیریتی تیمار بقایای گیاهی به همراه شخم بود. همچنین در این پژوهش اگرچه تیمارهای سوزاندن بقایای گیاهی موجب بهبود وضعیت عناصر غذایی، تنفس میکروبی پایه و کربن زیست توده میکروبی نسبت به تیمار شاهد شدند ولی کارایی کمتری نسبت به تیمارهای شخم و افزودن کود به بقایا داشتند. براساس نتایج می توان گفت مناسب ترین روش از نظر ارتقای شاخص های کیفی خاک در هر دو بقایای گندم و چغندرقند مخلوط کردن بقایا به وسیله شخم با خاک به همراه کود اوره و همچنین مخلوط کردن بقایا به وسیله شخم با خاک بوده است.
    کلید واژگان: سوزاندن بقایا, شخم بقایا, عناصر غذایی
    Amir Lakzian*
    Introduction
    Excessive application of chemical fertilizers can lead to poor soil and groundwater quality and severe nutritional disturbances on the land and environmental damage. In recent years, increasing concern about the production of healthy food and the emphasis on maintaining fertility and soil quality have led to more attention to maintaining and increasing soil organic matter through appropriate management practices. Management of crop residues can play pivotal role in improving soil productivity and quality as well as crop yield through its effects on soil physical, chemical and biological properties. Soil quality, generally, indicates the ability of the soil to function as an ecosystem by preserving fertility, environmental quality and enhancing the health of plants and creatures which is always under the influence of management operations. Hence, soil quality assessment methods allow quantitative biological, chemical and physical responses of soil to be compared to different management practices. Soil quality assessment is a very complicated process due to the different soil properties in different management conditions.
    Materials and Methods
    To investigate the effect of various managements of wheat and sugar beet residues on some chemical and biological properties of soil, two distinct experiments were carried out in a completely randomized design with three replications. Treatments of first experiment included control (CW), wheat residues retained on soil surface (W), wheat residues incorporated into soil with plowing (PW), wheat residues incorporated into soil with plowing plus urea fertilizer (PFW), wheat residues burnt (BW) and wheat residues burnt is followed by incorporating into soil with plowing (PBW). Treatments of second experiment were including control (CS), sugar beet residues retained on soil surface (S), sugar beet residues incorporated into soil with plowing (PS) and sugar beet residues incorporated into soil with plowing plus urea fertilizer (PFS). In W and S treatments, the remained plants were distributed uniformly throughout the plot. In PW and PS treatments, the remained plants were mixed with soil by plowing to a depth of 30 cm. In PFW and PFS treatments, plant residues with urea fertilizer (4 tons per hectare) were added to soil surface and then plowed. In BW treatment, wheat plant residues were distributed uniformly in plot and then the burning was performed manually. In BPW treatment, plant residues were mixed with soil after burning by plowing. After applying the experimental treatments, all plots were irrigated in the same way. Irrigation intervals were applied to the plots similar to the adjacent plots and were irrigated regularly during the experiment period. After 6 months of application of the treatments, sampling of the treatments was carried out using a systematic method, consisting of plowing depth (0 to 25 centimeters of soil).
    Results and Discussion
    Results showed that various managements of wheat and sugar beet residues caused significant changes in studied chemical (except pH) and biological properties. All management methods, except retention of residues on soil surface (C and S treatments), increased organic carbon, total nitrogen, available phosphorus and potassium compared with the control treatment. Generally, in both crop residues, the greatest content of organic carbon, total nitrogen and available potassium were related to incorporating residues into soil with plowing plus urea fertilizer (PFW and PFS treatments). Also, the highest content of available phosphorus was related to PBW and PFS treatments in wheat and sugar beet residues management, respectively. In the case of basal microbial respiration and microbial biomass carbon, the most effective managements were residues incorporation into soil with plowing (PW and PS treatments) and then residues incorporation into soil with plowing plus urea fertilizer (PFW and PFS treatments). In this study, although residues burning (BW and PBW treatments) improved nutrient content, microbial respiration and microbial biomass carbon compared with the control treatment, they were less effective than PW and PFW treatments. According to the results, in both wheat and sugar beet residues, the most appropriate managements to improve the soil quality indicators were to incorporate the residues into soil with plowing plus urea fertilizer, as well as only incorporating the residues into soil with plowing. The results showed that the use of a minimum set of properties affecting soil quality or MDS can determine the soil quality with reasonable accuracy and cost and time less in the studied soil.
    Keywords: Nutrient elements, Residue burning, Residues incorporation
  • مصطفی حیدری*، مریم گلیج، هادی قربانی، مهدی برادران فیزوآبادی
    به منظور بررسی تاثیر تنش خشکی و محلول پاشی نانواکسیدآهن بر عملکرد کنجد (رقم اولتان)، آزمایشی به صورت کرت های خردشده و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1393 در مزرعه دانشگاه شاهرود اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل سه سطح تنش خشکی: 7= =W1شاهد، 12=W2 و 17W3=روز دور آبیاری به عنوان عامل اصلی و چهار سطح محلول پاشی نانواکسیدآهن: 0F1== شاهد، 5/0F2=، 1F3= و 5/1F4= کیلوگرم نانواکسیدآهن در 1000 لیتر آب به عنوان عامل فرعی لحاظ شدند. نتایج نشان داد اثر متقابل خشکی و نانو تاثیر معنی داری بر عملکرد دانه، زیست توده، هدایت روزنه ای، رنگدانه سبزینه (کلروفیل) b، کارتنوئید و درصد نیتروژن دانه داشت. بیشترین عملکرد دانه و زیست توده تولیدی از تیمار W1F3، هدایت روزنه ای از تیمار W1F2، سبزینه b از تیمار W1F4، کارتنوئید برگ از تیمار W2F3 و درصد نیتروژن دانه از تیمار W3F3به دست آمد. در بین دیگر صفات، تنها شمار شاخه فرعی در بوته و غلظت پتاسیم دانه تحت تاثیر دو تیمار اصلی قرار گرفتند. اما شمار دانه و وزن دانه در کپسول تنها تحت تاثیر تنش خشکی واقع، با افزایش تنش از W1 بهW3 به ترتیب به میزان 3/12 و 7/27 درصد از آنها کاسته شدند. در این بین غلظت فسفر و پتاسیم برگ و نیز فسفر دانه تحت تاثیر هیچ کدام از تیمارها واقع نشدند. به طورکلی می توان گفت در شرایط تنش خشکی، محلول پاشی نانواکسید به میزان 1 کیلوگرم در 1000 لیتر آب می تواند تا حدی مانع تاثیر سوء خشکی بر عملکرد کنجد شود.
    کلید واژگان: پارامترهای فیزیولوژیکی, تنش خشکی, عناصر غذایی, کنجد (رقم اولتان), نانوآهن
    Mostafa Heidari*, Maryam Goleg, Hadi Ghorbani, Mehdi Baradarn Firozabadi
    In order to study the effects of drought stress and foliar application of iron oxide nanoparticles on sesame plants, a field experiment was laid in Faculty of Agriculture, University of Shahrood in 2014. The design of experiment was in split plot with blocks completely randomized in three replicates. Drought stress, W1=7, W2=12 and W3=17 irrigation time, were randomized in main plots with four concentrations of foliar application of iron oxide nanoparticles, F1 = 0, F2 = 0.5, F3 = 1 and F4 = 1.5 kg at 1000 l water, in sub-plots. Results showed that the interaction between drought stress andiron oxide nanoparticles had significant effect on grain yield, biomass, leafstomatal conductance, chlorophyll "b" and carotenoids content in leaves, and seed nitrogen. The results indicated that the highest grain yield and biomass were obtained at W1F3, stomatal conductance at W1F2, chlorophyll "b" at W1F4, carotenoids at W2F3 and seed nitrogen at the W3F3 treatments. Moreover, the number of branches per plant and the concentration of potassium in seeds were significantly affected by both treatments. However, phosphorus in seeds, and potassium and phosphorous in leaves remained unchanged under treatments. Number of seeds and seed weight per capsule decreased about 12.3 and 27.7%, respectively by worsening the drought condition from W1 to W3. In general, it can be stated that in the drought stress condition, foliar application of iron oxide nanoparticles about 1 kg per thousand liters of water improves the physiological characteristics of sesame and grain yield.
    Keywords: drought stress, nano, iron, nutrient elements, physiological parameters, sesame (oltan cultivar)
  • معرفت مصطفوی راد*، اسماعیل جدیدی، تقی بابایی، محمدحسین انصاری
    کمبود عناصر غذایی خاک یکی از مهم ترین عوامل محدود کننده تولید محصولات زراعی می باشد و مدیریت تغذیه برای رشد بهینه گیاه و افزایش عملکرد و پایداری تولید ضروری است. این آزمایش، به منظور ارزیابی تاثیر کودهای ریزمغذی بر مراحل رشد و برخی شاخص های کمی در ارقام کلزای (Brassica napus L.) زمستانه در سال زراعی 1391- 1390 اجرا شد. به این منظور آزمایشی به صورت طرح کرت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در اراک اجرا شد. کودها شامل بدون مصرف کود، آهن، روی، منگنز، آهن+ روی، آهن + منگنز، روی + منگنز، آهن + روی + منگنز و ارقام کلزا شامل زرفام، اوکاپی، مودنا و لیکورد به ترتیب به عنوان فاکتور اصلی و فرعی بودند. در این تحقیق، رقم اوکاپی تحت بدون مصرف کود با میانگین 4194 کیلوگرم در هکتار و مصرف روی + منگنز با میانگین 4011 کیلوگرم در هکتار به ترتیب بیشترین عملکرد دانه را تولید کرد. رقم لیکورد در تیمار کودی منگنز با میانگین 3998 کیلوگرم در هکتار بیشترین عملکرد دانه را نشان داد، ولی تفاوت معنی داری بین سطوح تیمارهای مختلف کودی وجود نداشت. رقم اوکاپی بیشترین عملکرد زیستی را به ترتیب در تیمارهای کودی آهن+ روی با میانگین 13666 کیلوگرم در هکتار و روی + منگنز با میانگین 13221 کیلوگرم در هکتار و تیمار بدون مصرف کود با میانگین 12944 کیلوگرم در هکتار نشان داد. در این آزمایش، اثرات متقابل لیکورد × تیمار منگنز، لیکورد × آهن + روی + منگنز و اوکاپی× تیمار کودی آهن + روی + منگنز به ترتیب با میانگین 46/ 35 و 77/ 34 و 23/ 32 درصد بیشترین شاخص برداشت را داشتند. به علاوه برهمکنش لیکورد × تیمار کودی آهن + روی + منگنز بالاترین تعداد خورجین در بوته با میانگین 86 /369 را نشان داد. به طور کلی، عملکرد دانه و اجزای آن در ارقام کلزا، واکنش های متفاوتی به کودهای ریزمغذی نشان دادند. بر اساس نتایج این آزمایش، کشت ارقام اوکاپی و لیکورد و کاربرد کودهای ریزمغذی منگنز و روی + منگنز منجر به افزایش عملکرد دانه کلزا در شرایط اقلیمی اراک گردید.
    کلید واژگان: رقم, صفات زراعی, عناصر غذایی, کلزا
    Marefat Mostafavi Rad*, Esmaeil Jadidi, Taghi Babaei, Mohammad Hossain Ansari
    Deficiency of soil nutrient elements is one of the most important restricting factors of crop production. Hence, management of nutrition is necessary for optimizing of plant growth, yield increment and sustainability of crop production. In order to evaluate growth stages and some quantitative indices in winter rapeseed (Brassica napus L.) cultivars as affected by micronutrient fertilizers, a field experiment was performed in 2010-2011 cropping seasons as a split plot arranged in randomized complete block design with three replications in Arak, Iran. Eight micronutrient fertilizers (Zero as control, Fe, Zn, Mn, Fe + Zn, Fe + Mn, Zn + Mn, Fe + Zn + Mn) and four rapeseed cultivars (Zarfam, Okapi, Modena and Licord) were randomized in main plots and subplots, respectively. The result showed that, Okapi cultivar had the highest grain yield under no fertilization treatment (4194 kg/ha) and Zn + Mn (4011 kg/ha) treatments, respectively. Licord cultivar produced the highest grain yield (3998 kg/ha) at Mn treatment, but there were no significant differences between fertilizer levels. Okapi variety showed the highest biological yield as affected by Fe + Zn (13666 kg/ha), Zn + Mn (13221 kg/ha) and control (12944 kg/ha) treatments, respectively. In this experiment, the interaction between Licord Mn, Licord (Fe + Zn + Mn) and Okapi (Fe + Zn + Mn) had the highest harvest index (35.46, 34.77 and 32.23 percent), respectively. In addition, the interaction between Licord (Fe + Zn + Mn) showed the highest silique number (369.86) per plant. In general, seed yield and its component in rapeseed varieties showed different responses to micronutrient fertilizers. According to the results of this experiment, cultivation of Okapi and Licord varieties and application of Mn and Mn + Zn fertilizers cased to enhance seed yield of canola in Arak climatic conditions.
    Keywords: Agronomic traits, Nutrient elements, Rapeseed, Variety
  • محمدحسین شمشیری، محمدرضا حسنی، حمیدرضا کریمی، مجید اسماعیل زاده
    به منظور بررسی اثرات تلفیقی قارچ میکوریز- آربسکولار و اسید سالیسیلیک بر میزان جذب و انتقال عناصر غذایی دانهال های پسته رقم ابارقی در شرائط تنش خشکی، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملا تصادفی اجرا گردید که دارای سه فاکتور میکوریز در دو سطح (با و بدون میکوریز)، اسید سالیسیلیک در سه سطح (0، 5/0 و 1 میلی مولار) و تنش خشکی در چهار سطح (دور آبیاری یک روز، سه روز، شش روز و ده روز در میان) بود. نتایج نشان داد که تنش خشکی میزان پتاسیم کل و اندام هوایی، آهن، روی و مس کل و اندام هوایی و منگنز اندام هوایی را افزایش معنی داری داد ولی پتاسیم و منگنز ریشه و فسفر اندام هوایی را کاهش داد. کاربرد میکوریز میزان پتاسیم کل و اندام هوایی، فسفر، آهن، روی و مس کل و اندام هوایی را افزایش ولی آهن ریشه و منگنز اندام هوایی و ریشه را کاهش داد. کاربرد اسید سالیسیلیک پتاسیم کل و اندام هوایی را افزایش ولی پتاسیم، مس و منگنز ریشه، آهن و روی کل و ریشه را کاهش داد. همزیستی میکوریزی بیشترین نقش را در جذب و انتقال عناصر به ویژه فسفر و پتاسیم ایفا نمود در حالی که کاربرد اسید سالیسیلیک به تنهایی تاثیر چندانی بر جذب و انتقال عناصر نداشت. کاربرد اسید سالیسیلیک یک میلی مولار به همراه میکوریز بالاترین میزان پتاسیم اندام هوایی را نشان داد. با توجه به نقش پتاسیم و فسفر در ایجاد مقاومت به تنش خشکی می توان چنین نتیجه گیری کرد که کاربرد میکوریز به تنهایی و تا حدی در تلفیق با اسید سالیسیلیک توانست در ایجاد مقاومت دانهال های پسته رقم ابارقی نسبت به خشکی، نقش مثبتی ایفا نماید.
    کلید واژگان: اسید سالیسیلیک, پسته, تنش خشکی, عناصر غذایی, میکوریز آربسکولار
    M.H. Shamshiri, M.R. Hasani, H.R. Karimi, M. Esmaail Zadeh
    To investigate the combined effects of arbuscular mycorrhizae fungus and salicylic acid on nutrient uptake and distribution of Abareqi Pistachio seedlings under drought stress, an experiment was conducted using a completely randomized design with two mycorrhizae treatments (with or without mycorrhiza), three salicylic acid levels (0, 0.5, 1mM) and four drought stress levels (irrigation with 1, 3, 6 and 10 days intervals). The results indicated that drought strees increased total and shoot K, Fe, Zn, Cu and shoot Mn significantly but it decreased root K and Mn and shoot P. Mycorrhizal application increased total and shoot K, P, Fe, Zn and Cu but reduced root Fe and root and shoot Mn. Salicylic acid application increased total and shoot k but reduced root K, Cu and Mn and total and root Fe and Zn. Mycorrhizal symbiosis had the main role in elements uptake and distribution of K and P while salicylic acid application had a little effect on elements absorption and movement. The maximum amount of shoot K was obtained with mycorrhizae and salicylic acid at 1mM concentration. With respect to the role of K and P in drought resistance, it could be concluded that the use of mycorrhiza alone and in combination with salicylic acid, in part, played a positive role in drought tolerance of Abareqi pistachio seedlings.
    Keywords: Drought stress, Mycorrhizae, Nutrient elements, Pistachio, Salicylic acid
  • رضا خراسانی*، پرویز رضوانی مقدم، فاطمه حسنزاده اول
    بهمنظور بررسی سطوح مختلف غلظت و زمان و تعداد دفعات برگپاشی بر وزن و میزان غلظت عناصر نیتروژن، فسفر و پتاسیم برگ و بنه زعفران، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در 3 تکرار بهصورت گلدانی در محیط باز باغ تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. فاکتورهای آزمایش شامل 4 سطح غلظت محلول غذایی (0، 4، 8 و 12 در هزار) و 7 سطح دفعات و زمانهای مختلف برگپاشی (F1: برگپاشی در تاریخ 15 بهمن، F2: برگپاشی در تاریخ 30 بهمن، F3: برگپاشی در تاریخ 15 اسفند، F4: برگپاشی در تاریخ های 15 بهمن و 30 بهمن، F5: برگپاشی در تاریخ های 15 بهمن و 15 اسفند و F6: برگپاشی در تاریخ های 30 بهمن و 15 اسفند و F7: برگپاشی در تاریخ های 15 بهمن، 30 بهمن و 15 اسفند) بودند. نتایج تجزیه واریانس صفات اندازهگیری شده، نشان داد که تعداد و وزن تر و خشک بنه و و وزن تر و خشک برگ تحت تاثیر غلظت های متفاوت و همچنین دفعات و زمان های مختلف برگپاشی قرار نگرفت. همچنین مقایسه غلظت عناصر نیتروژن، فسفر و پتاسیم در برگ و بنه گیاه زعفران نشان داد که تفاوت معنیداری بین سطوح تیمارهای برگپاشی و شاهد وجود نداشت. از اینرو به نظر می رسد که با توجه به خصوصیات برگ زعفران و نیازهای غذایی محدود آن، برگپاشی در غلظتهای مختلف محلول غذایی و دفعات و تاریخهای متفاوت، نمی تواند سبب افزایش رشد رویشی و پیامد آن بهبود خصوصیات رشدی وتغذیه ای بنه گیاه زعفران شود.
    کلید واژگان: برگ, بنه زعفران, عناصر غذایی, محلول غذایی
    R. Khorassani*, P. Rezvani Moghadam, F. Hassanzade Aval
    In order to investigate the effect of different levels of nutrient solution concentration and times and frequencies of foliar applications on dry weight, nitrogen, phosphorus and potassium concentrations of leaf and corm of saffron, a pot experiment was conducted as a completely randomized design with factorial arrangement and three replications under open door conditions in research garden of ferdowsi university, faculty of agriculture. The experimental treatments were included 4 levels of solution concentration (0, 4, 8 and 12 per 1000) and 7 levels of time and frequency of foliar applications (F1: foliar application on th February, F2: foliar application on 18th February, F3: foliar application on 5th March, F4: foliar applications on 3th and 18th February, F5: foliar applications on 3th February and 5th March, F6: foliar applications on 18th February and 5th March, F7: foliar applications on 3th and 18th February and 5th March). Results of variance analysis showed that fresh and dry weight of corm and leaf were not influenced by concentration, time and frequency of foliar applications. Also, comparison of nitrogen, phosphorus and potassium concentrations of leaf and corm showed that there was no significant difference between levels of foliar treatments and control. Therefore, it seems that due attention to pattern of leaf and low nutrient demand of saffron, foliar applications in different levels of nutrient solution concentrations and times and frequencies of foliar applications could not increase vegetative growth and consequently, could not improve the growth and nutritional properties of saffron corms.
    Keywords: Corm of saffron, Leaf, Nutrient elements, Nutrient solution
  • عبدالله بیک خورمیزی، علی گنجعلی، پروانه ابریشم چی، مهدی پارسا
    ورمی کمپوست به سبب ویژگی های ساختاری و دارابودن مواد مغذی فراوان (عناصر ماکرو و میکرو)، تنظیم کننده های رشد گیاهی و وجود میکروارگانیسم های مفید می تواند خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاک را بهبود ببخشد و تاثیر مطلوبی بر رشد و نمو گیاهان داشته باشد. به منظور بررسی برهم کنش نسبت های مختلف ورمی کمپوست و تنش شوری بر برخی صفات مورفولوژیک، فیزیولوژیک و بیوشیمیایی گیاهچه های لوبیاقرمز رقم درخشان، آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، در سال 1389 انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل پنج نسبت حجمی ورمی کمپوست و ماسه (100:0؛ 90:10؛ 75:25؛ 50:50 و 25:75) و چهار سطح شوری (صفر یا شاهد،30، 60، 90 و120میلی مول بر لیتر کلریدسدیم) بودند. بذرهای لوبیا در گلدان های پلاستیکی کاشته و نمونه برداری از گیاهچه ها 28روز پس از کاشت انجام شد. نتایج نشان داد ورمی کمپوست تاثیر معنی داری بر نسبت سطح برگ به سطح ریشه، نسبت وزن خشک ریشه به وزن خشک بخش هوایی، شاخص پایداری غشاء، محتوای آب نسبی، میزان عناصر سدیم، پتاسیم و کلسیم بافت برگ و ریشه در هر دو شرایط تنش و بدون تنش داشت (P≤ 0.01). در این آزمایش، ورمی کمپوست در شرایط تنش شوری به دلیل ویژگی های ساختاری و مواد موجود در آن باعث افزایش جذب پتاسیم و کلسیم شده و جذب سدیم را کاهش داد. بنابراین به نظر می رسد ورمی کمپوست بتواند اثرات نامطلوب شوری را بر گیاهچه های لوبیا محدود نماید.
    کلید واژگان: تنش شوری, عناصر غذایی, لوبیا, ورمی کمپوست
    Abdolallah Beyk Khurmizi, Ali Ganjeali, Parvaneh Abrishamchi, Mehdi Parsa
    Vermicompost can improve physicochemical traits of soil having desirable effect on plant growth and development due to its structural traits and having macro and micro nutrients، plant growth regulators and favorable microorganisms. In order to investigate the effect of interactions between ratios of vermicompost and saline stress on some morphological، physiological and biochemical traits of Phaseolus vulgaris L. cv. Light Red Kidney cultivar، an experiment was conducted in randomized complete block design with three replications at the Research Greenhouse، Faculty of Agriculture، Ferdowsi University of Mashhad، in 2010. The treatment levels were considered including five volumetric ratios of vermicompost and sand (0:100; 10:90; 25:75; 50:50 and 75:25) and four saline levels including 0. 00 (control)، 30، 60، 90 and 120 mM NaCl. Bean seeds were cultured in plastic pots، the seedlings being sampled 28 days later. The results showed that vermicompost under stress and without stress had significant effect (P≤ 0. 01) on all traits including ratio of leaf area/root area، root/shoot ratio، membrane stability index، relative water content، amounts of sodium، potassium and calcium found in leaf and root tissues. In this experiment، vermicompost caused increase in potassium and calcium intake and decrease in sodium intake، in saline stress، due to its structural traits and the materials it. Therefore، it seems that vermicompost can ameliorate undesirable effects of salinity on bean seedlings.
    Keywords: Nutrient elements, Phaseolus vulgaris L., Salinity stress, Vermicompost
  • معرفت مصطفوی راد
    در مرحله اول این پژوهش به منظور مطالعه سازگاری ارقام زمستانه کلزا و تعیین ارقام پرمحصول، دو آزمایش مزرعه ای در سال های زراعی 1386– 1385 و 1387– 1386 در مزرعه تحقیقاتی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان مرکزی، اراک و در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی و در سه تکرار با استفاده از 15 رقم کلزای زمستانه اجرا شد. نتایج نشان داد که به ترتیب ارقام لیکورد، مودنا و اوکاپی از نطر عملکرد دانه در هکتار نسبت به سایر ارقام برتری داشتند. در مرحله دوم تحقیق نیز دو آزمایش مزرعه ای به منظور بررسی اثرات منابع نیتروژن بر عملکرد دانه و تجمع عناصر پرمصرف در بذر ارقام پرمحصول کلزا در سال های زراعی 1388– 1387 و 1389 – 1388 در همان منطقه به صورت فاکتوریل با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی و در سه تکرار انجام شد. تیمارها شامل ارقام کلزا دارای سه سطح V1 (اوکاپی)، V2 (مودنا) و V3 (لیکورد) و منابع نیتروژن (بر مبنای 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار) دارای سه سطح N1 (کمپوست آزولا)، N2 (50 % کمپوست آزولا + 50 % اوره) و N3 (اوره) بودند. در این آزمایش، لیکورد بیشترین عملکرد دانه (3847 کیلوگرم در هکتار) و محتوی عنصر گوگرد (57/0 درصد) در دانه را دارا بود. سیستم تغذیه تلفیقی از نظر عملکرد دانه، محتوی عناصر پرمصرف نظیر نیتروژن، فسفر و گوگرد دانه بر تیمارهای دیگر برتری نشان داد. اما در تیمار N1 بیشترین میزان پتاسیم دانه مشاهده گردید. نتایج نشان داد که کاربرد تلفیقی منابع نیتروژن عملکرد و محتوی عناصر غذایی بذر را افزایش داد.
    کلید واژگان: کلزا, کودهای آلی و شیمیایی, عملکرد, عناصر غذایی
    M. Mostafavirad
    In the first phase of this research, adaptability of winter rapeseed (Brassica napus L.) varieties was investigated to select high yielding rapeseed cultivars. Accordingly, two field experiments were performed in a randomized complete block design with 15 winter rapeseed varieties in three replications from 2006 to 2008 cropping seasons at experimental field of Agricultural and Natural Resources Research Center of Markazi Province, in Arak, Iran. Results showed that Licord, Modena and Okapi varieties had superiority to other cultivars, respectively. At the second phase of this research, also, two field experiments were carried out from 2008 to 2010 cropping seasons at the same site, in order to evaluate the effects of nitrogen sources on seed yield and content of macro elements in seed of selected high yielding rapeseed varieties. Experimental design was a factorial arrangement based on randomized complete block with three replications. Three rapeseed varieties (V1=Okapi, V2=Modena and V3=Licord) and three sources of nitrogen based on 150 kgN/ha (N1=Compost of Azolla, N2=50% Compost of Azolla plus 50% Urea and N3=Urea) comprised the experimental factors. Results showed that Licord variety had the highest seed yield and seed content of Sulphur. Integrated nutrition system showed superiority to other treatments for seed yield and seed content of macro nutrients such as nitrogen, phosphorus and Sulphur. But, the greatest seed potassium content was observed in N1 treatment. Results showed that integrated application of nitrogen sources increased yield and seed macro nutrients content.
    Keywords: Nutrient elements, Organic, chemical fertilizers, Rapeseed, Yield
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال