به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "معماری اسلامی ایران" در نشریات گروه "هنر و معماری"

  • نرگس خاکباز، محمدرضا رحیم زاده*، منوچهر فروتن، سارا حمزه لو

    تکتونیک یکی از مفاهیم نظری مطرح و روشی برای مطالعه تاریخ معماری است که در آن مفاهیم دوگانه فن و هنر وجود دارد. در معماری اسلامی ایران تا اواخر قاجار این توجه توامان در بناهای آجری مشهود بود؛ اما قواعد آن شناخته شده نبود. با ورود مصالح جدید از اواخر قاجار تعامل فن و هنر فراموش گردید و معماری ایران با بحران عدم شناخت قواعد فنی و هنری تکتونیکی مواجه شد. سوال اصلی این است که پژوهش قواعد فنی و هنری آجر در مسجد حکیم اصفهان چگونه است؟ و هدف شناخت تکتونیک آجر به جهت شناخت معماری اسلامی ایران است. به منظور شناخت تکتونیک آجر براساس پارادایم معرفت شناسی تفسیرگرا، تحلیل محتوای کیفی با جهت گیری تبیینی و براساس نظریه کارل بتیچر و گاتفرید زمپر، برمبنای اطلاعات کتابخانه ای با مراجعه به اسناد و به صورت میدانی، ویژگی های فنی و هنری تکتونیک آجر در مسجد حکیم اصفهان به دلیل آجرکارهای برجسته آن مطالعه شده است. با تحلیل محتوای کیفی آشکار گردید معماری آجری ایران تحت قواعد تکتونیکی در سه مقیاس کلیت معماری (کلی)، مفصل بندی (میانی) و پوسته های آرایه ای (خرد)، شکل گرفته است. در هر سه مقیاس کلان (شکلی- سازه ای)، مفصل بندی (اتصال سطوح، ستون ها و قوس ها) در مقیاس میانی، مفصل بندی (جداکننده های سطح)، پوسته های آرایه ای و آرایه ای- سازه ای در مقیاس خرد، ویژگی های فنی با هنری در ارتباط و تعامل هستند. این تعامل تحت قواعد تکتونیکی ساخت فنی و هنری را در معماری آجری ایران در مسجد حکیم اصفهان 10- 13 ه‍ ق نشان می دهد و بیانگر فرهنگ ساخت استروتامیک در معماری آجری ایران و تاییدی بر نظریه تکتونیک گاتفرید زمپر است.

    کلید واژگان: تکتونیک(Tectonic), آجر, معماری اسلامی ایران, مفصل بندی, پوسته آرایه ای
    Narges Khakbaz, Mohammadreza Rahimzadeh*, Manouchehr Foroutan, Sara Hamzehloo

    Tectonics is one of the theoretical concepts and a method of studing the history of architecture which pays attention to both technical and artistic dimensions at the same time. A concept in which there are dual concepts of technique and aesthetics. In Islamic architecture of Iran until the end of the Qajar period, this attention to both the structure and the decorative surface was very evident in buildings whose main material was mostly brick, but its principles were not known. With the entry of new materials and construction methods  from the end of the Qajar period, tectonic methods and the interaction of art and technique were forgotten and Iranian architecture faced a crisis. This research question: What are the technical and artistic tectonic rules of bricks in Hakim mosque of Isfahan in the 10th to 13th )AH( centuries? This research seeks to know the technical and artistic tectonic characteristics of bricks in Isfahan in the 10th to 13th centuries in order to know Islamic architecture of Iran.
    The researches on the tectonic of bricks in Iranian architecture have not been done, Therefore, in order to understand the tectonics of bricks based on the paradigm of interpretive epistemology, and qualitative content analysis with an explanatory orientation and based on the theory of Karl Betticher and Gottfried Semper, and with the method of collecting library information and gathering tools based on referring to documents and field research, the tectonic characteristics of bricks have been studied in Isfahan's Hakim mosque.
    By analyzing the qualitative content of tectonic bricks in general(shaped and structural structure) the articulation and the decorative surface in Hakim Mosque, it was revealed: The brick architecture of Iran has been formed under the rules of structural and shape principles of tectonics in the whole architecture, articulation of surfaces in intermediate scale and decorative surfaces in  micro scale .The principles that show the characteristics of technical and artistic construction in brick architecture. The brick architecture is finished with jagged, domed, smooth and sloping surfaces and with stone and pyramids foundations and coping brick with Moaghali decorations is  started and  coping brick above and below the inscriptions and confined brick are used throughout the walls. Also, Articulations based on(connecting surfaces) in intermediate scale (such as wick corners in Jurgir Sardar) and Articulations based on(surface separator) in micro scale (such as border ,zigzag and strip, arched border, concave arched, and header brick edging) have been used. Also On a micro scale, decorative-structural brick surfaces(Jurgir Sardar Moaghali brick work, basket weave  brickwork and plinth Moaghali brickwork) and decorative(tile surfaces such as: Moaghali, Moarragh, seven colors and linear) with arrangements(striped, raking,alternating, head and straight) are used. In all three scales(general, intermediate and micro) technical and artistic features are related.  These relation under tectonic rules express technical and artistic costruction and the culture of Stereotomic construction in Hakim mosque brick architecture. The construction culture that has appears by adding and subtracting brick material and it is a confirmation of Karl Betticher and Gottfried Semper of tectonic theory.

    Keywords: tectonic, brick, Islamic architecture of Iran, articulation, decorative surface
  • نرگس خاکباز، محمدرضا رحیم زاده، منوچهر فروتن*، سارا حمزه لو

    تا اواخر دوره قاجار فن و هنر در معماری و صنایع دستی به هم مرتبط بودند، و پیوستگی و هماهنگی میان آن ها مشهود بود. این تعامل و هماهنگی میان فن و هنر در تاریخ معماری غرب با مفهوم تکتونیک بیان شده است. مفهومی که نظریه پردازان آن را «تعامل صورت فنی و صورت هنری» در بستر فرهنگ تاریخی تعریف نموده اند. این انسجام و اندیشه کلان در معماری و صنایع دستی بتدریج با ورود مصالح و روش های ساخت جدید از اواخر دوره قاجار فراموش گردید و ساخت هنرمندانه و تکتونیکی در بناها به علت عدم شناخت اصول و قاعده های تکتونیکی تحلیل ر فت و معماری ایران با بحران مواجه شد. سوال اصلی پژوهش چگونگی ارتباط صور فنی و هنری تکتونیک چوب در معماری و صنایع دستی ایران اسلامی در سده های 10 تا 13 هجری قمری و شباهت ها و اشتراکات آن ها با هدف شناخت قواعد تکتونیکی معماری اسلامی ایران است. پژوهش هایی که در شناخت صور فنی و هنری تکتونیک در معماری و صنایع دستی ایران شده بسیار محدود است، بدین جهت در این مقاله به منظور شناخت تکتونیک چوب بر اساس پارادایم معرفت شناسی تفسیرگرا، استدلال تطبیقی، و تحلیل محتوای کیفی با جهت گیری تبیینی و بر اساس نظریه گاتفرید زمپر به مطالعه ویژگی های مشترک تکتونیک چوب در سه سطح کلان معماری (کل بنا)، اجزاء معماری (ستون، لبه بام و در و پنجره چوبی) و صنایع دستی (منبر، قلمدان، کمانچه، تمبک، رحل، آینه و جعبه های چوبی) در سده های 10 تا 13 هجری قمری پرداخته شده است. مطالعه تطبیقی ویژگی های تکتونیکی چوب در صنایع دستی و معماری در دوره اشاره شده آشکار می کند که میان صورت فنی (صورت کلی و مفصل بندی) و صورت هنری در صنایع دستی و معماری اشتراکاتی مهم وجود دارد. اشتراکات تکتونیکی که گویای ویژگی های ساخت فنی و هنری در معماری اسلامی ایران است و نشان می دهد در معماری ایران نحوه آغاز و اتمام بنا، مفصل بندی سطوح و سطوح تزیینی از لحاظ ساختار شکلی تحت قاعده های تکتونیکی صورت می گیرد. مواجهه فرم و فضا (اتصال به زمین و آسمان)، مفصل بندی (اتصالات غیر هم جنس، کام و زبانه، اتصال کشویی، اتصالکنج فتیله، باریکه اتصال و اتصال با سطوح کاو) اصول فنی تکتونیکی و قاعده پوشش سطوح (سطوح موزاییکی، حاشیه کمربندی، کنده کاری، و سطوح منفی) اصول هنری ای هستند که بیانگر فرهنگ ساخت مشترک در معماری و صنایع دستی است. فرهنگ ساختی که در فرهنگ های مشابه نمودهای مشابهی داشته است و فنون ساخت مشابهی در مصالح مختلف به کاررفته است.

    کلید واژگان: تکتونیک, مفصل بندی, پوسته تزئینی, صنایع دستی ایران, معماری اسلامی ایران
    Narges Khakbaz, Mohammadreza Rahimzadeh, Manouchehr Foroutan*, Sara Hamzehloo

    Islamic architecture of Iran has passed one of the most prosperous periods in (10-13AH) centuries and the share of the geographical area of capital of Iran in most part of this period, that means the city of Isfahan, for many reasons in this glow has been very important. Although about this growth and prosperity and begin and end and its causes there is a difference of opinion, few people have doubted its existence. In this era until late Qajar period core form and art form were related and had common features in architecture and handicrafts and the coherence and harmony between them were evident. This relation is expressed with the concept of tectonic in the history of western architecture. The concept that theorists have defined it interaction between core form and art form in the context of historical culture. Gradually, this coherence and great thought with the arrival of new materials and construction methods were forgotten from late Qajar period and artistic and tectonic construction was reduced in buildings, and Iranian architecture faced a crisis. Criticism of Iranian today's architecture has been very pervasive in recent decades, Many researchers know the main cause of instability is in Lack of recognition of architectural history of Iran and its technical and artistic construction methods. On the other hand review of researches shows in the tectonic field less been paid to core form and art form of tectonics, so it is necessary to study it. The main research question is How tectonic conform and art form are related in architecture and handicrafts of Islamic Iran in (10-13H) centuries and their similarities and commonalities with the aim of understanding the tectonic rules of the Islamic architecture of Iran. for this reason in this article to recognize of wood tectonic based on interpretive epistemological paradigm, comparative reasoning and qualitative content analysis with explanatory orientation based on Gottfried Semper's theory has studied common wood tectonic features in architecture and handcraft in three levels, whole architecture (the whole building), intermedate level architectural components (column, roof edge and door and window) and small level in handcraft (pulpit, pen box, Kmanche, Tombak, mirror and boxes) in (10 – 13AH) centuries. Based on the theoretical basis of tectonics and considering that wood has been the most practical materials before the arrival of industrial steel in Iran and an important role had in the construction of load-bearing elements such as beams and columns and architectural and handicraft decorations. Wood tectonic is divided in terms of core forms to general forms and articulation and in terms of art forms to decorative surface. This tectonic features in the collection of wooden handicrafts of Metropolitan museum, Isfahan cultural heritage organization and Islamic art sites is study that have the most affinity in terms of technique and art with wooden architecture in the mentioned period.Wood handicrafts are two types: wood handicrafts which are part of the furniture like the pulpit of Hazrat Abolfazl in Aran and Bidgol of Isfahan and handicrafts that produced as movable objects such pen box, Kmanche, Tombak, mirror and wooden decorative boxes. In wooden architecture on a large scale and wooden architectural elements (beams and columns, ceilings, roof edges and doors and windows) in the middle scale are examined tectonic components from the collection of buildings and wooden elements of this period. In some cases due to the scarcity of pictorial resources inevitably has been used from examples outside the geographical area of Isfahan but attention has been paid that this samples are comparable to effects that notable similarity have with the effects of Isfahan. Because Isfahan has been the capital of Iran, many exchanges has had different geographical areas of Iran and in this regard this utilization does not harm the results of the research. Studies and surveys show that some wooden handicrafts on a large and medium scale are similar with non-wooden architecture and elements such as windbreaks and minarets that most of this heterogeneity is on a large scale and in buildings with masonry materials. These cases have been studied in the sense that in identifying wood tectonic rules are very important. Comparative study of wood tectonic features in handicrafts and architecture in the mentioned period reveals that among core form (general forms and articulation) and art form, there are important similarities in handicrafts and architecture. Wood tectonic harmony is notable in handicrafts and architecture not only in terms of core form but also art form. Tectonic subscriptions that indicate the characteristics of technical and artistic construction in Iranian architecture indicates in Iranian architecture how the building begins and ends, articulation of surfaces and decorative surfaces in terms of formal-structure is done under tectonic rules. Formal-structural similarities of wood tectonic in three scales (macro, medium and micro scale) under the tectonic rules: exposure of form and space (connect to earth and sky), articulation (different materials joint, tongue and groove, sliding joint, wick corner, bar joint and convex corner joint) are tectonic technical principles and the rule of covering surfaces(mosaic surface, border, carving, and negative surfaces) are artistic rules that expresses same tectonic culture. Tectonic culture had similar construction manifestations in similar culture and similar construction techniques have used in different materials.

    Keywords: tectonic, articulation, decorative surfaces, Iranian handcraft, Islamic architecture of Iran
  • حسین شموسی، بهزاد وثیق، محمدعلی کاظم زاده رائف

    نقش مایه های مفاهیم حکمت اشراق در بناهای عبادی معماری دوران صفویه، قابل بررسی اند.. اهمیت ورزیدن به عنصر نور در فضاهای مساجد این دوران به همراه نقوش و نگاره های نمادین با تاکید بر جایگاه رنگ و نور را می توان از نشانه های اصیل متاثر از تفکرات حکمی شیخ اشراق دانست. چنانچه در آثار به جا مانده از دوران معماری اسلامی ایران، نقش نور و تجلی آن در فضاهای عبادی به این میزان قابل تامل و نمایان نبوده است. از این رو در این نوشتار سعی شده با بررسی مبانی نظری حکمت اشراق و جایگاه نور در آن، در کنار پرداختن به مفاهیم کالبدی معماری در مسجد جامع عباسی اصفهان ، میزان تاثیر حکمت اشراق در خلق فضاهای معماری عبادی در دوره صفویه مورد واکاوی قرار گیرد. روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی و مورد کاوی با مراجعه به اسناد و منابع کتابخانه ای بوده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که تناظر در مبانی نظری اندیشه سهروردی در حکمت نور و عناصر کالبدی هندسی مسجد جامع عباسی اصفهان، به میزانی قابل تامل می باشد. که گویی معمار و هنرمندان بناهای عبادی این دوران، بخشی از مفاهیم طرح را بر پایه مفاهیم اساسی حکمت اشراق تعریف نموده اند.

    کلید واژگان: حکمت اشراق, معماری اسلامی ایران, نور در معماری, مسجد جامع عباسی اصفهان

    The role of the concepts of illumination wisdom in the religious buildings of the Safavid era architecture can be examined. The importance of the element of light in the spaces of the mosques of this era, along with the symbolic motifs and pictures emphasizing the place of color and light, can be considered as one of the original signs influenced by Sheikh's ruling thoughts. as in the works left from the era of Islamic architecture in Iran, the role of light and its manifestation in worship spaces has not been reflected and visible to this extent. therefore, in this article, by examining the theoretical foundations of illumination wisdom and the place of light in it, in addition to addressing the physical concepts of architecture in the Abbasi Grand mosque of Isfahan, the extent of the influence of illumination wisdom in the creation of devotional architectural spaces in the Safavid period has been analyzed. the research method was descriptive, analytical and case study by referring to documents and library sources. the results of the research show that the correspondence between the theoretical foundations of Suhrawardi’s thought in the wisdom of light and the physical geometrical elements of the Abbasi Gran mosque in Isfahan is remarkable. it is as if the architects and artists of the religious buildings of this era have defined part of the design concepts based on the basic concepts of illumination wisdom.

    Keywords: Illumination Wisdom, Islamic Architecture Of Iran, Light In Architecture, Abbasi Mosque Of Isfahan
  • نازنین نسترن پور، محسن طبسی*

    مکان‌های عبادی به‌ویژه مساجد که یکی از غنی‌ترین بسترهای تکامل و تعالی‌بخش روح بشر به شمار می‌روند، از اهمیت و توجه زیادی برخوردارند. هندسه این ابنیه یکی از وجوه مشترک و قاعده‌مند به شمار می‌رود که از تناسبات و قواعد خاصی برخوردار بوده و باعث پیدایش هویتی میراثی ناملموس اما قابل تدبر برای دوره معاصر گشته است. شناخت و بازخوانی این تناسبات می‌تواند در مرمت و برداشت مجدد از بناهای تاریخی و به‌کارگیری آن‌ها در معماری آینده نقش بسزایی ایفا نموده و موجب اعتلای معماری جدیدتر گردد. این پژوهش درصدد است تا بازشناسی قواعد و تحلیل تناسبات آن‌ها از طریق تحلیل‌های هندسی، تفاوت‌ها و مشابهت‌های موجود با این مسیله را در بستر فرهنگی دوران تیموری تا صفوی شناسایی نماید. جهت شناسایی روابط ریاضی کالبد معماری صحن مساجد و فهم تناسبات هندسی آن‌ها، این پژوهش از روش ترکیبی تفسیری تاریخی، مستند بر قراین معتبر و استدلال منطقی از نوع ریاضی بهره جسته است. بر این اساس اضلاع و تناسبات صحن‌ها و اجزای تشکیل‌دهنده‌ی 9 مسجد تیموری، صفوی و قاجاری، مورد تحلیل‌های عددی با مبنای محاسبات طولی - اقلیدسی و مقیاس نسبت‌های موجود در پلان صحن مساجد قرارگرفته است. یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد، هندسه صحن و اجزای تشکیل‌دهنده‌ی آن در مساجد موردبحث از تناسبات طلایی بهره گرفته و مهتابی‌ها الحاق شده به صحن مساجد از دوره صفوی، در دوره قاجاری با همین قاعده تداول یافته‌اند.

    کلید واژگان: انتظام هندسی, تناسبات, صحن مساجد, ریخت شناسی, معماری اسلامی ایران
    Nazanin Nastaranpour, Mohsen Tabasi*

    Places of worship, especially mosques, are considered one of the richest platforms for the evolution and exaltation of the human spirit and possess great significance. The geometry of these buildings is considered one of their common and regular features, having specific proportions and rules. Also, it has created an intangible heritage identity for the contemporary era. Knowing and interpreting these proportions can play an important role in repairing and reusing the historic building, using them in future architectures, and elevating the new architecture. This research aims to discover similarities and differences between cultural platforms from the Timurid to Safavid eras by reviewing the principles and proportions using geometric analysis. To identify the mathematical relationships of the architectural body of mosques' courtyards and understand their geometrical proportions, this research has used the combined method of historical interpretation based on valid evidence and logical reasoning of the mathematical type. Based on this, the sides and proportions of the courtyards and constituent parts of 9 Timurid, Safavid, and Qajar mosques have been subjected to numerical analysis based on Euclidean-longitudinal calculations and the scale of proportions in the courtyard plan of the mosques. Findings of this research indicate that the geometry of the courtyard and components of the discussed mosques have employed golden proportions, and Mahtabi halls attached to the mosque courtyards during the Safavid period have been developed in the same proportions through the Qajar period.

    Keywords: Geometric order, proportions, mosque courtyards, morphology, Islamic architecture of Iran
  • منصوره محسنی*، مهدی حمزه نژاد

    تزیینات رنگی در معماری اسلامی همواره محمل بیان معانی بوده اند. کاربرد نمادپرداگرایانه از رنگ در خانقاه-مزارها، به دلیل مکانیت عرفانی آن بیش از دیگر آثار معماری اسلامی مشهود است.هدف از این مقاله تفسیر نمادپردازی های رنگی در عرفان شیعه و سنی و بررسی میزان تطابق این مبانی در خانقاه-مزارهای شیعی و سنی در ایران می باشد. سوال های پژوهش عبارتند از: 1. کدام رنگ ها از منظر شیعه و سنی حایز اهمیت اند؟ 2.آیا نمادپردازی های رنگی خانقاه-مزارها تحت تاثیر احادیث و تعالیم عرفا بوده اند؟ 3. تشابهات و تمایزات نمادپردازی های رنگین خانقاه مزارهای شیعی و سنی چیست؟ روش تحقیق در این پژوهش، بصورت تحلیلی- تفسیری و مورد-پژوهی می باشد. داده ها از منابع دینی و عرفانی استخراج، بررسی و تحلیل شد و سپس با داده های بدست آمده از مطالعات میدانی مقایسه گردید. با توجه به اهمیت تصوف در دوره ایلخانی و تیموری و ایجاد خانقاه های طریقت های مختلف متصوفه در این بازه زمانی، جامعه آماری نیز، خانقاه-مزارهای برجای مانده از همین دوره می باشد. از این میان، چهار نمونه از مطرح ترین آنها، خانقاه مزارهای شاه نعمت الله ولی و شیخ صفی الدین اردبیلی به عنوان نمونه های شیعی و خانقاه-مزارهای بایزید بسطامی و شیخ احمد جامی به عنوان نمونه های سنی انتخاب شد.نتایج نشان می دهد که در نگرش شیعه، حق تعالی، تجلیات نوری رنگین چهارگانه ای بر عرش دارد و این انوار ملون که با توجه به تفاسیر، وجود نوری ایمه اند، در دیگر مراتب هستی تجلی و سریان دارند و در هر مرتبه ای تاویلی برای این رنگ ها می توان قایل شد. این رنگ ها نشان تمایز تجلیات در قوس نزول می باشند و سالک مستعد، تجلیات رنگین را در قوس صعود شهود می کند. در نظریات عرفای سنی نیز رنگها نشانگر منازل سلوک اند و طیفی از انوار رنگی متجلی شده، نشان چگونگی تکامل سالک در قوس صعود است. بررسی ها نشان می دهد که تزیینات رنگی چهار خانقاه-مزار در قرابت با این تعالیم بوده اند.در هر چهار نمونه، رنگ غالب استفاده شده در نمای خارجی بناها، آبی می باشد که در مراتب ابتدایی قوس صعود است و در تعالیم اهل سنت نماد رویگردانی از آفاق دارد و در نماد پردازی برخی طریقت های شیعی، نشانه مرتبه اطمینان و ابتدای سیر در صفت "الباطن" است. اما در بخش داخلی، تمایزی بین خانقاه-مزارهای شیعی و سنی وجود دارد. در خانقاه-مزارهای شیعی نمود رنگ های قرمز، زرد، طلایی، سبز، سفید و مشکی بیشتر است که به ریشه ولایی و جایگاه ملکوتی و جبروتی این رنگ ها در نگرش شیعه باز می گردد.

    کلید واژگان: رنگ, خانقاه-مزار, نماد, شیعه, سنی, معماری اسلامی ایران
    Mansooreh Mohseni *, Mehdi Hamzenejad

    Colorful decorations in Islamic architecture have always been the means of expressing meanings. In Islam and Islamic mysticism, color, like other creatures of the universe, is a symbol of something beyond matter. The one and only deity, without forms and material qualities, and of course without color, has manifested himself through the pure light and that light has appeared in multiple colors throughout the universe. In fact, in the case of color interpretation, a kind of cryptography must be used. Decoding the secrets of colors and their interpretations throughout our visual world, including the nature as well as manmade symbols would be possible through the religious knowledge enclosed in the hearts of the sages and mystics. Therefore, it is necessary to refer to the definitions and interpretations of religious leaders, mystics and sages in understanding the mysteries and secrets. The narratives from the Muslim Imams and also the statements of mystics have stressed the importance of color symbolizations within our world. According to the teachings of the Sufis, the esoteric realm of Islamic mysticism has been manifested through secrets and colorful symbols in our art and architecture, particularly within the architecture of monastery-mausoleums (Khaneghah-mazar(, which due to its mystical status was used more than other works of Islamic architecture.The present study aims to provide an interpretation of color symbolizations in Shia and Sunni theosophy and to examine the extent of concordance of those fundamentals between Shia and Sunni monastery-mausoleums of Iran. The research questions are: (1) which colors are important in Shia and Sunni perspectives? (2) Have the color symbolizations in monastery-mausoleums been influenced by the anecdotes and teachings of the theosophists? (3) What are the similarities and differences of color symbolizations in Shia and Sunni monastery-mausoleums? In terms of methodology, this is a descriptive analytic study and a case study research. The data were extracted from the religious and theosophical resources. Then, they were analyzed and compared with other data from field studies. In consideration of the importance of the Sufism during the Ilkhanate and the Timurid periods, various monasteries for a range of Sufi branches such as Nourbakhshieh, Ne’matollahieh, Naghshbandieh were built in those periods and our statistical population is designated as all those monastery-mausoleums built originally in the eighth and the ninth centuries AH. This statistical population includes nine monastery-mausoleums of Chalapi Oghlu in Soltanieh, Sheikh Ala Al-Dawlah Semnani, Sheikh Abdul Samad Isfahani Natanzi, Sheikh Dad in Yazd, Maulana Abu Bakr Zeinuddin Taybadi, Sheikh Ahmad Jami, Bayazid Bastami, Shah Ne’matollah Vali and Sheikh Safi Al-Din Ardabili. Amongst those buildings, four of the most important examples are monastery-mausoleums of Shah Ne’matollah Vali and Sheikh Safi Al-Din Ardabili from the Shia and monastery-mausoleums of Bayazid Bastami and Sheikh Ahmad Jami from the Sunni faith. Those four samples were selected particularly for the present study in which the structures and characteristics of color symbolizations were studied.The results show that according to the Shia ideology, the God is casting a four-sided lighting image over the throne; and those colorful lights, which indicate the light identity of the existence of Imams, are flowing through other material manifestations of the universe. Those colors could be interpreted in slightly different ways at each level of the universe. Those colors are symbols of variations in God’s image through the descending curve, while the potent peripatetic witnesses the colorful images of the creator within the curve of ascendance. Colors are the symbols of steps of the seekers’ demeanor in Sunni theosophy hypotheses as well, and the spectrum of manifested colorful lights indicates the quality of spiritual evolution of the seeker through the ascending path to reach the God. The studies suggest that color decorations in all four monastery-mausoleums are in concordance with those theosophical teachings.In all four instances, the prevalent color used at the external façade is blue, which symbolizes the elementary levels of the spiritual ascendance. The blue color indicates disdaining the horizons within the Sunni teachings while it symbolizes the height of certainty in some symbolization aspects of Shia theosophy. The blue color generally is a symbolization of certainty and the starting point of the path in “Al-baten” (internal/spiritual) characteristics. However, there are differences between Shiite and Sunni monastery-mausoleums within the internal spaces. Red, yellow, gold, green, white and black are more prominent in Shiite monastery-mausoleums that refer to the importance of those colors in Shiite perspective and the roots of guardianship as well as heavenly and extraterrestrial importance of those colors.

    Keywords: color, monastery-mausoleum, Symbol, Shiite, Sunni, Islamic architecture of Iran
  • امید بروایه، سید هادی موسوی شا کر، احمدرضا ستایش زاده، محمدعلی کاظم زاده رائف، صبا میردر یکوندی

    نور طبیعی به عنوان یکی از اساسی ترین عناصر تعریف فضاها و تعیین عملکردهای معماری ایرانی - اسامی بوده است. نور فارغ از نقشی که در روشنایی بخشی فضاهای درونی بناها را داشته، در گزینش نوع و کیفیت نیارش و آمود در بناهای عبادی و مذهبی معماری دوره اسامی ایران نیز حایز اهمیت فراوان بوده است. تجلی نور طبیعی در فضاهای عبادی دگرگونی شگرفی در مکان ایجاد کرده و موجب افزایش کیفیت معنوی این فضاها شده است. از مهم ترین مشخصه های نور طبیعی، توالی آن با دگرگونی کیفی در طول ساعات روز است. که موجب خلق کیفیت های بازتابش سطوح و تاثیر مختلف روانشناسی محیطی اش در دوره های متناوب مختلف روز می گردد. مساجد به عنوان عناصر شهری شاخص در معماری اسامی، واجد تعار یف حکمت مداری در بهره مندی از خصوصیات نور طبیعی می باشند. جریان و نفوذ نور به درون فضاهای عبادی از طریق بازشوها، پنجره ها و روزن های تحتانی گنبد ها امکان پذیر بوده است. در مساجد تار یخی اصفهان نیز می توان نمونه های متنوعی از این تجلی شگرف را یافت. در نگارش این نوشتار، سعی شده تا ضمن مطالعه و تحلیل چگونگی بهره گیری از نور طبیعی در فضاهای عبادی مساجد شاخص اصفهان، نقش نور طبیعی در تعریف این فضاها مورد بررسی قرار گیرد. روش تحقیق مقاله، توصیفی تحلیلی می باشد که با گردآوری اطالعات از طریق بررسی و مطالعه منابع مکتوب و رایانه ای در کتابخانه های تخصصی و عمومی، نشریه های مرتبط و وبسایت های علمی پژوهشی مرتبط با موضوع انجام شده است.

    کلید واژگان: نور طبیعی, معماری اسلامی ایران, مسجد, اصفهان
  • علی دری*، غلامرضا طلیسچی، فاطمه جباران

    فهم معماری اسلامی مستلزم ادراک و دریافت فضاست، و فضای معماری اسلامی حاوی معانی است که تنها به واسطه حواس قابل فهم نیست. فضا به عنوان اساسی ترین مفهوم معماری، همواره در کرانه مشخص و معین، تصور می شود، که به واسطه ادراک حسی دریافت می گردد، بدین ترتیب دارای حدود مشخص، و به صورت کرانمند است، از طرفی مساجد مهم ترین بنای دوران اسلامی هستند که مسلمانان برای برپایی نیایش در آنجا گرد هم می آیند و حاوی نمادها و معانی متعددی است، که باید به واسطه ادراک عقلانی و از رهگذر تاویل کشف شود. به این ترتیب، دریافت مفهوم فضا در معماری اسلامی، بویژه معماری مساجد، مسئله ای اساسی است. این مسئله در درک و دریافت معنای فضا، حاصل مقابله دو ساحت از ادراک است. در راستای تشریح و تبیین چنین مسئله ای، این مقاله به تبیین درک کرانمندی و ناکرانمندی ساختار فضایی مساجد ایرانی در دوره صفویه پرداخته است. به همین جهت این پژوهش با رویکرد کیفی به روش نمونه موردی با مشاهدات میدانی و اسناد کتابخانه ای به تبیین، تحلیل و دریافت ساختار فضا در مساجد دوره صفویه به عنوان یکی از دوره های طلایی معماری ایران می پردازد، مسجد امام اصفهان به عنوان نمونه ای از مساجد دارای حیاط و ایوان، و مسجد شیخ لطف الله، موردی از مساجد فاقد این عناصر، از دوران صفوی انتخاب شدند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که فضا در معماری ایران متنوع دریافت می شود، به این ترتیب که فضا از منظر ادراک حسی به صورت کرانمند است. این کرانمندی و جسمیت یافتگی فضا حاصل ادراک کرانه به واسطه حواس پنج گانه است، و متناسب با عالم صغیر، جسم محیط بر فضاست، از این منظر کرانه علاوه بر تمرکز درونیت، مرکزگرایی، گسست فضا، تکثر و چند فضایی را نیز به همراه دارد. اما فراتر از آن در معماری اسلامی، ادراک عقلانی است که سبب دریافت معناها می شود، در این ادراک، کرانه برای انسان ایرانی محدودیتی ایجاد نمی کند، و کرانه و فضا با هم یکی دریافت می شوند، فضا فاقد حد، و بیکران است. بیکرانی فضا در معماری اسلامی متناسب با عالم کبیر است. در این دریافت، فضای اسلامی معنای حضور واحد و یگانه ذات لاتعین الهی است. در حقیقت در ادراک عقلانی و شهودی، فضا واحد، متوسع، ابدی و بیکران است، اما در ادراک حسی فضا، کرانمند، درونی، خرد، و متکثر دریافت می شود.

    کلید واژگان: کرانه, دریافت فضا, معماری اسلامی ایران, کرانمندی, بیکرانی
    Ali Dorri*, Qolamreza Talischi, Fatemeh Jabaran

    Understanding Islamic architecture requires perception and receiving space, and the space of Islamic architecture contains meanings that can not be understood only by the senses. Space, as the most basic concept of architecture, is always conceived in a specific definite, which is received through sensory perception, so it has a certain limit, and finite. On the other hand, mosques are the most important building of the Islamic era, where Muslims gather together for prayer and contain symbols and meanings. Which must be discovered through rational perception and through revelation. In this way, the concept of space in Islamic architecture, especially the architecture of mosques, is a fundamental issue. understanding and obtaining the meaning of space is the result of the twofold confrontation between perception. In order to explain such a challenge, this article is devoted to explaining the finite and infinite of the spatial structure of Iranian mosques during the Safavid period. Therefore, this study uses a qualitative approach in the form of a case study with field observations and library documents to explain, analyze and obtain the structure of space in Safavid period mosques as one of the golden architectural periods of Iran. Imam Mosque of Isfahan, as an example of mosques with courtyard and porch, and Sheikh Lotfollah mosque, a case of mosques lacking these elements were selected from the Safavid era. The findings of this study indicate that space is received variously in Iran's architectures. So that, space, in terms of perceptual perception, is finite. This finite and the physicalization of space result from the perception of the bound via the five senses. In proportion to the small world, the object surround the space. From this perspective, in addition to focusing on dynamism, the bound contains centering, space breaks, plurality and multi-spacing. But beyond that, in Islamic architecture, there is a rational perception that leads to obtaining the meaning. In this perception, the bound does not constrain Iranian and Muslim people. The bound and space get together, space is unlimited and unlimited. The infinity of space in Islamic architecture is proportional to the great world. In this revelation, the Islamic space means the presence of one and the only divine. In fact, in the rational and intuitive perception, space is unit, discreet, eternal and infinite. But in sensory perception, space is finite, inward, small, and multiplicity.

    Keywords: boundary, receiving space, Islamic architecture of Iran, finite, infinite
  • سهیل نظری، حسن بلخاری قهی
    براساس نظر بسیاری از محققان، مقبره رکنی عالم که در دوره سلاطین تغلقی بنا شده است، پایه گذار سنت مقبره سازی هند محسوب می شود، سنتی که بعدها با ساختن مقبره تاج محل به اوج شکوفایی خود می رسد. در باب نفوذ روح معماری ایرانی در بناهای هندی به خصوص تاج محل بحث های بسیاری شده است، اما آنچه نیاز به تحقیق و بررسی بیشتر دارد، ریشه های تاثیرگذاری معماری آرامگاهی ایران بر مقابر متقدم هندی است، چراکه معماری مقبره های متقدم هندی الگویی برای سنت معماری تدفینی هند در دوره های بعدی است. مقبره صوفی رکن عالم در مولتان از نخستین مقابر هندی است که در دوره سلطنت تغلقی های هند بنا شد و حائز بسیاری ویژگی های معماری ایرانی بوده و هدف این مقاله جست وجوی زمینه های تاثیرپذیری مقبره رکنی عالم از معماری آرامگاه های ایران است. با توجه به یافته های این پژوهش می توان زمینه های تاثیرپذیری این بنا را در این چهار مورد خلاصه کرد: 1. هندسه پلان 2. کابرد نیم ستون ها و گنبدهای کوچک نمادین احاطه کننده گنبد 3. نحوه حل مسئله انتقالی از هشت ضلعی به دایره گنبد 4. مصالح و نقوش هندسی. همچنین می توان مصادیق تاثیرگذار بر این مقبره را سه بنای مقبره امیران سامانی، مقبره های خرقان و آرامگاه سلطانیه در نظر گرفت. این تحقیق به لحاظ محتوا با روش توصیفی تحلیلی انجام شده و در مرحله مطالعه تطبیقی با دیگر نمونه ها از روش بررسی قیاسی نیز بهره برده است.
    کلید واژگان: معماری اسلامی هند, معماری اسلامی ایران, معماری تدفینی, مقبره صوفی رکنی عالم
    Soheil Nazari, Hasan Bolkhar Ghehi
    According to many researchers, the tomb of Rukn-i Alam, built by the Tughluqs, is the first among Indian mausoleums to start an architectural tradition which reached its glory in the Taj Mahal. Much research has been done on the impacts of Iranian architecture on Indian monuments especially the Taj Mahal, but further discussions is needed on the impacts of Iranian funerary architecture on early Indian tombs, as they constitute the model for later mausoleums. The tomb of Sufi Rukn-i Alam in Multan is among the earliest mausoleums in India built under the Taghluq dynasty, and features many aspects of Iranian architecture. The aim of this paper is to explore in it influences of Iranian funerary architecture. According to the results of the research, these influences can be summarized in the following four cases: 1. Plan geometry; 2. Usage of turrets and symbolic cupolas encircling the dome; 3. Transition from the octagonal plan to the circular base of the dome; 4. Materials and geometric ornamental patterns. Also, the three most influential mausoleums from Iran can be named as the tomb of Amir Ismail Samani, the tomb-towers of Kharaghan, and the mausoleum of Uljaytu at Sultania. The descriptive-analytical approach was used in the research, and a deductive approach, in the comparative study.
    Keywords: Islamic architecture of Iran, Islamic architecture of India, funerary architecture, tomb of Sufi Rukn, i Alam
  • حامد زهره وند، منوچهر فروتن
    پس از حمله مغول، به علت ویژگی های خاص جامعه ایران، عرفان و تصوف در جامعه رواج پیدا کرد و آموزه های عرفانی در تمامی بخش های جامعه گسترش یافت به طوری که عرفان را می توان ارزشی موثر بر هنر‏ دوران تیموری به شمار آورد که از طریق عوامل مختلفی بر آن بازتاب یافته است. با توجه به این موضوع، هدف این پژوهش بیان چگونگی پیوند عرفان اسلامی و هنر در دوره تیموری، به علت رواج تصوف در این دوره، از طریق بررسی ویژگی های جامعه و با توجه به شواهد تاریخی است. این پژوهش تلاشی برای پاسخ به این پرسش است که عرفان اسلامی از طریق چه عواملی و چگونه بر هنرهای تزیینی و آرایه های معماری ایران در این دوران تاثیر نهاده است؟ برای پاسخ به این پرسش، به وسیله جامعه شناسی و با تفسیر و تحلیل منابع تاریخی مربوط به دوره مذکور، نخست ویژگی های جامعه بررسی شده و نفوذ عرفان اسلامی به عنوان جهان بینی غالب در جامعه نشان داده شده است سپس با بیان نمونه های بارز از هنرهای تزیینی و آرایه های معماری در این دوره نتیجه گرفته شد که عرفان اسلامی به عنوان جهان‏ بینی، نقش میانجی را در تاثیرگذاری عوامل اجتماعی چون توده مردم، حکام و درباریان و نظام اجتماعی و صنفی هنرمند، بر هنرهای تزیینی همچون خوشنویسی و نگارگری داشته و آنها نیز بر نقوش و کتیبه های به کار رفته در آرایه های معماری تاثیر گذاشته اند.
    کلید واژگان: عرفان اسلامی, جامعه شناسی هنر, هنرهای تزیینی, آرایه های معماری, معماری اسلامی ایران, معماری تیموری
  • عاطفه شکفته*، حسین احمدی، امید عودباشی

    تزیینات آجرکاری سلجوقیان، از لحاظ تکنیک و تنوع طرح، کمال آن را در این دوره از معماری ایران نشان می دهند؛ بطوری که پس از سلجوقیان چنین تزییناتی در نهایت زیبایی و مهارت بی بدیل کمتر یافت شده است. درباره انواع چیدمان های آجری دوره سلجوقی و رگ چین های شاخص آجرکاری این دوره و خصوصا چگونگی تداوم اینگونه تزیینات در دوران های بعدی اطلاعات بسیار ناچیزی موجود است و هنوز آن طور که درخور این هنر گرانمایه است به آن پرداخته نشده است. بنابراین، ضروری است که در این زمینه با توجه به اهمیت آن در معماری ایران، تحقیق و تفحص بیشتری در این زمینه صورت گیرد. در این پژوهش از طریق مطالعات کتابخانه ای و مطالعات میدانی-پیمایشی و با روش توصیفی-تحلیلی، تزیینات آجرکاری عهد سلجوقی با هدف معرفی تزیینات، شناسایی انواع چیدمان ها، شناسایی رگ چین های شاخص، و چگونگی تداوم آن در دوران بعدی (خوارزمشاهی و ایلخانی) مورد مطالعه قرار گرفته اند. در دوره سلجوقی بخش اعظم تزیینات سطوح بیرونی توسط آجرکاری با نقوشی متنوع از جمله انواع گلچین ها و گره ها ایجاد شد. علاوه بر آن ابتکاراتی مانند تلفیق آجر با کاشی و یا گچ و همچنین کوفی بنایی نیز برای اولین بار در ایران توسط هنرمندان این دوره صورت گرفت؛ بطوری که در دوران بعد از آن ترکیب آجرکاری با کاشی بخش اعظم تزیینات را در بر گرفت. تنوع تکنیک، تحولات و ابداعات مختلف رخ داده در این دوره در عرصه تزیینات آجرکاری، موجب شکل گیری تکنیک های متفاوت آجرکاری در آن عصر و دوره های بعد از آن شده و به مرور انواع جدیدی از تزیینات معماری از لحاظ نقش، کارکرد و نحوه اجرا در معماری اسلامی ایران بر پایه تحولات رخ داده در این دوره تکوین یافتند.

    کلید واژگان: معماری اسلامی ایران, تزئینات معماری, آجرکاری سلجوقی, تزئینات خوارزمشاهی, تزئینات ایلخانی
    Atefeh Shekofteh*, Hossein Ahmadi, Omid Oudbashi

    Seljuk period is one of the important periods of Islamic Art in Iran architecture. The Seljuk brickworks represent Iran architectural perfection in aspects of techniques and variety. The magnificence of Seljuk brickworks is not found in other later periods. Therefore, further investigation is needed due to the importance of this issue. In this research, literature reviews, field studies and survey is done by analytical- descriptive method. The aims of research are as followed introducing the important motifs of brickworks identify, variety of layout types, and the sustain modality of brickworks during the historical periods. According to the aims, all of Seljuk monuments in Iran which have brickwork decoration were detected and their brickwork decorations identified. The decorations which were unique at that time and were repeated, has been determined as index motifs. Afterward, these motifs and the techniques were found in Khwarezmid and Ilkhanid monuments and their changes or conversions to other decorations have been identified.
    Most of the architectural exterior surfaces are decorated by the brickwork in Seljuk period funerary monuments with polygonal plan have the most decorative surfaces such as Kharaghan tombs and minarets. In this period, the simplicity of minarets was changed to richest drawing and decorative forms such as Menar-e Ziar and Cheheldokhtaran. It is noteworthy that in addition to this, the monuments including the Robatsharaf Inn and Jame mosque of Golpayegan are decorated with verity brick motifs which combine with stucco reliefs. In general, decorative designs and prolific body of brickwork is one of the special features of Seljuk architecture.
    Various brick rows are used in the Seljuk monuments and they are categorized to Golchin, Jenaghi, Hasiri, Doraj, Kofi Magheli and Bannaie inscriptions. Golchin’s motifs have some “mother” patterns which are combined tomake various designs. Golchin motifs perform in tow groups “simple” and “compound”. Jenaghi brickwork, perhaps because of its easy performance,has usually been used in corner of the dome and arches. Also some different technique of brickworks such as “Khofteraste” (relieve motifs), Moshabak, Gerehbannaie perform in outer surfaces of Seljuk monuments. Khofteraste brickwork technique was used in high altitudesin order to relieve its motifs. Moshabak technique was used in doorway to pass light through andGerehbannaie generally was used for minaret decorations Selengeh, Chaharlengeh, Sheshvahasht are the prevalent motifs of Ghereh in Seljuk period. An innovative technique: combination of brick with different materials used in Seljuk period that followed in later periods. Hence, Seljuk monuments are decorated by different brickwork in motifs and techniques including the Golchin and Gereh. In addition, initiative techniques such as the incorporation of brick with tile (glazed brick) or stucco were created by artists as well as Kofie-bannaie. Accordingly, it is obvious that Seljuk brickwork decoration is the rising point of Persian brickworks.
    In Khwarezmid and Ilkhanid periods, brickwork decorations were not used as extent as before. In these periods, brickwork was replaced with stucco and tile. However, some of brickwork decorations such as Golchin, Doraj, Magheli and Bannaie inscriptions were followed by the next periods. Also, the Gereh motifs of Seljuk period became the source of compound decoration for the next time. In Khwarezmid period, molded bricks with relief motifs were developed. This kind of molded bricks in combination with glazed molded brick or the tile, which were pre-cut or insitu-cut, became very common throughout, Khwarezmid and Ilkhanid periods. In such way that incorporation of brick with tile included the hole of decorations during the following periods. Pre-cut brick and pre-cut tile techniques at the end of Seljuk period were used in GonbadKabud in Maragheh and it became the beginning point of this type of decorations in the following periods. The techniques of brick and tile combination so called-Moarraq (mosaic) exists in Khwarezmid monuments such as ForoumadJame mosque and Malekzozan. Also, some skillfully combination of brick and tile were used in two important Ilkhanid monuments including Gonbad-e Soltaniye and Bayazid-e Bastami treasury. It could be argued that combined decorations (combining brick with tile) belongs to the culmination of Ilkhanid decorations. Hence, variety of techniques and innovations that happened in the brickworks of Seljuk periods caused some changes in the decorations of the following periods. Gradually, new types of architectural decoration over the motif, function, and accomplishment were developed based on changes done during Seljuk period.

    Keywords: Islamic Architecture of Iran, Architectural Decorations, Seljuk Brickwork, Khwarezmid Decoration, Ilkhanid Decoration
  • جعفر طاهری، هادی ندیمی
    در مقاله حاضر پرده از بعدی پنهان در معماری اسلامی ایران برداشته می شود، که به نظر می رسد اصحاب معماری در آفرینش آثار خود در سر داشته اند. تاکنون بررسی نقش علوم ریاضی در معماری ایران معطوف به هندسه و دست کم نسبت های عددی یا ابعاد نمادین برخی اعداد بوده است. از سویی شماری از متون کهن به رویکردی تمثیلی در نسبت اعداد با حروف و اسماء الهی اشاره دارند، که تاکنون مورد اهتمام جدی دانشوران تاریخ معماری نبوده است. از این رو تلاش نگارندگان در مقاله حاضر با مطالعه تطبیقی اعداد و حروف از طریق حساب جمل، یافتن کلیدهایی برای رمزگشایی دوباره نقش علوم اعداد و هندسه در معماری ایران است. در این نوشتار ابعاد تمثیلی اعداد در شکل گیری معماری ایران، با ابتنای بر تفسیر و تاویل متون کهن حکمی واکاوی می شود. بدین ترتیب پس از بازخوانی این متون و تبیین این رویکرد نزد پیشینیان، ابعاد پیوند اعداد و حروف در اسامی عناصر معماری تا لایه های پنهان اسماء در نظام پیمون تبیین و واکاوی خواهد شد. این بررسی نشان خواهد داد که اصحاب معماری با اخذ طریقت اهل فتوت و تصوف در رویکرد رمزی به ریاضیات، در پی
    پرده برداری از رمزهای عددی مرتبط با کالبد انسان، حروف، و اسماء الهی در صور هندسی برآمدند. از این طریق زمینه پیوند اعداد با مفاهیم و اسماء در معماری اسلامی ایران فراهم می گردد؛ و معماری را همچون متنی قاب لخوانش و زمزمه ای از ذکر مدام می کند.
    کلید واژگان: اسماء, علم حروف و اعداد, حساب جمل, هندسه, معماری اسلامی ایران, پیمون
    Jafar Taheri, Hadi Nadimi
    Professor, Faculty of Architecture and Urban Planning, Shahid Beheshti University Most studies concerning the role of mathematics in formation of Persian architecture have been limited to studying its sacred geometry. In some other studies, new mathematical theories have been employed to explain certain aspects of Persian architecture. Nevertheless, there are some historic manuscripts that actually refer to the symbolism of numbers and are not hitherto seriously studied. By studying such philosophical texts, this paper first explains the traditional method and coding system for conversion of sacred keywords to numbers and vice versa. Then, it demonstrates that the modular system of dimensions employed in traditional Persian architecture also embodies spiritual signification in reference to transcendental concepts.
  • مهرداد حجازی*، فاطمه مهدیزاده سراج

    در معماری اسلامی ایران معنا، زیبایی، شکل و سازه چهار عامل اساسی هستند که با ترکیبی متناسب از آنها معمار سنتی قادر است نقشی از جهان معنا را در عالم مادی متجلی سازد. وجود یک ارتباط منطقی و منسجم بین این عوامل بوده است که در دوره اسلامی، معماری ایران را در موقعیتی ممتاز قرار داده است. یکی از بزرگترین چالش های معماری امروز عدم وجود ارتباطی منسجم بین عوامل تشکیل دهنده آن می باشد. علت اصلی این نقیصه دور شدن از آموزه ها و ریشه های معماری سنتی است که منجر به تفکیک مراحل گوناگون فرایند طراحی و ساخت، تغییر در روند آموزش معماران، و شتاب و سرعت ساخت و ساز شده است.
    به منظور دستیابی به چگونگی برقراری ارتباط مابین عوامل غیر کالبدی (معنا و زیبایی) و عوامل کالبدی (عملکرد، فرم، هندسه و سازه) در معماری، ابتدا لازم است تا به تحلیل مصادیقی پرداخت که ارتباط را به اعلی درجه دارا باشند. در این مقاله، بدین منظور مساجد برجسته تاریخی به یادگار مانده از قرون پیشین که تجلی معنا در کالبد آنها در طی زمان به اثبات رسیده است به عنوان نمونه های مطالعاتی انتخاب گردیدند. سپس با بهره گیری از سامانه صوری/فرهنگی در طیف استدلال منطقی سعی گردید تا با تلاش در مجزاسازی واحدهای متشکله کلیت واحد این بناها، الگوی ذهنی حاکم بر شکل گیری و فرایند طراحی به تصویر کشیده شود.
    بدین جهت پس از تعریف مشخص هر کدام از مقولات معنا، زیبایی، هندسه و سازه، چگونگی ارتباط و نحوه به کارگیری آنها در بناهای تاریخی ایران در دوره اسلامی تشریح گشت. ملاحظه گشت که در معماری سنتی تمامی دانشهای مورد نیاز در شکل دهی به محصول نهایی، متشکل از سبک و فرهنگ زندگی کاربران، جزییات عملکرد و داده های اقلیمی محیطی همگی در ذهن معمار فرهیخته و دارای بینش تجمیع می گشتند تا به آسایش فیزیکی و آرامش روانی در معماری دست یابند. امروزه با مداخله تمامی عوامل در زمان و جایگاهی مناسب در فرایند طراحی و مشارکت همزمان تمامی تخصص های مداخله گر در شکل گیری نهایی محصول معماری با راهبری و مسئولیت هماهنگ کننده ای دارای دانش و بینش می توان به کیفیات نهفته در معماری اسلامی دست یافت. در انتها با بهره گیری از آموخته های این بناهای شاخص تاریخی، الگوریتمی جهت طی فرایند طراحی معماری برای دنیای معاصر پیشنهاد گردید که در آن جایگاه مداخله هر کدام از عوامل فوق مشخص شده است.

    کلید واژگان: معنا, زیبایی, شکل, هندسه, سازه, فرایند طراحی, معماری اسلامی ایران
    Mehrdad Hejazi, Fatemeh Mehdizadeh Saradj*

    In the Islamic architecture of Iran, meaning, aesthetics, shape and structure are four fundamental factors by an appropriate combination of them a traditional architect is able to manifest an image of metaphysical world on material world. A rational and integrated relation of these factors has put the Islamic architecture of Iran in an outstanding position. An important challenge of the modern architecture is the lack of an intergrated relation among its constituting factors. The main cause of this shortcoming is moving away from traditional roots and doctorines that has lead to the disintegration of defferent phases of design process and construction, changing architects education, and fast construction. In order to disclose the relation between metaphysical factors (meaning and aesthetics) and physical factors (function, form, geometry and structure) in architecture, it is first necessary to analyse cases that contain the relation in an outstanding way. For this reason, a number of majestic historical mosques, in which the manifestation of meaning in their form has been proved, have been studied. Literature on meaning, aesthetics, geometry and structure has been reviewed. Utilisation of the four factors in historical buildings of Iran has been explained. Relation among interfering factors in design process has been illustrated in the buildings. An algorithm for architectural design process in the modern world has been proposed in which the positions of the four factors have been defined.

    Keywords: Meaning, Aesthetics, Shape, Gegometry, Structure, Design Process, Persian Islamic Architecture
  • کامبیز حاجی قاسمی
    به معماری اسلامی ایران، علیرغم اهمیت فراوانش برای ما و نیز اعتباری که در میان معمار ی سایر فرهنگ های جهان دارد، کمتر از نظر بنیادهای طراحی و شخصیت فضاسازی توجه و دقت شده است. اما آنچه کیفیات فضایی هر معماری را، که مخاطب در فضاهای آن احساس و دریافت می کند، شکل می دهد، همین بنیادها و شخصیت است و باید گفت که، بدون گفتگو از آن ها، نمیتوان هیچ معماری را کما هو حقه شناخت و ادراک کرد. با این اوصاف آنچه در معماری گذشته ما همچنان روح ما را می نوازد و برایمان آرامش به ارمغان می آورد هنوز ناشناخته باقی مانده است. در این مقاله کوشش می شود، با تکیه بر دیدگاهی معمارانه، این بنیادهای خیالی طراح را، که به صورتی عام و چشمگیر در فضاهای این معماری قابل رویت و دریافت است، در قالب موضوعهای مختلف و در مراتب گوناگون طرح تبیین نمود تا دریچه ای به ادراک بهتر این معماری گشوده شود.
    کلید واژگان: معماری اسلامی, معماری اسلامی ایران, شاخصه معماری, تاریخ معماری ایران
    Kambiz Haji Ghassemi
    Despite extensive research and abundant literature on Persian Islamic Architecture, the attributes, which create the serenity of this architecture, are still unexplained. This paper attempts to elucidate some of these attributes through an architect’s interpretation from different viewpoints: an earthen architecture; an architecture of interiority; double-faced architecture; an architecture of courtyards; an architecture linking closed and open spaces; an architecture of semi open spaces; an architecture with a complete story; an ornate architecture of order; an architecture of balance and poise; an architecture of fluency and candor; an architecture of non-directional space; an architecture of diversity and harmony; the architecture of ceilings and roofs; an architecture of sumptuousity and delicacy; an architecture of colorful patterns; the similarity of components and the whole; an architecture fostering light; an architecture accompanying water; calligraphic architecture; and poetic architecture.
  • سیدهاشم حسینی
    در طول دوره اسلامی ایران، مجموعه بناهای آرامگاهی فاخری ساخته شده که گروه ویژه ای را در معماری تشکیل می دهند. هسته اولیه شکل گیری مجموعه های مزبور تدفین یک فرد شاخص مذهبی یا سیاسی بوده و سپس در همان زمان یا در طول زمان?های بعدی بناهای جانبی دیگری مانند مسجد، مدرسه، خانقاه، کاروانسرا و... به مقبره افزوده شده است. نکته قابل توجه در مورد این مجموعه ها بخصوص مجموعه های آرامگاهی مذهبی، تاثیر اساسی آنها بر روند شکل گیری و گسترش بسیاری از شهر های ایران دوران اسلامی است، بدین معنا که در اغلب موارد مجموعه های مزبور هسته اولیه و مرکز ثقل تشکیل یک شهر شده اند. تحقیق حاضر بر آن است تا با تعیین تاریخچه زمانی ظهور این فرم از معماری بر اساس یکی از مهم ترین منابع ادبی و تاریخی، عوامل موثر بر تکوین و توسعه آن را ردیابی نماید تا بدین وسیله به شناختی دقیق تر و جامع تر از معماری مذهبی ایران دست یابد. با توجه به یافته های تحقیق، ابداع این شیوه در معماری ایران، به احتمال قریب به یقین با جریانات تصوف و بخصوص شخص ابوسعید ابوالخیر صوفی بزرگ قرون چهار و پنج هجری ارتباط دارد که این ارتباط از جهات مختلف قابل بررسی می باشد.
    کلید واژگان: مجموعه های آرامگاهی, معماری اسلامی ایران, تصوف, ابوسعید ابوالخیر
    Seyyed Hashem Hoseyny
    During the Islamic period of Iran except for public complexes including buildings as Bazaar, reservoir, Caravansary, etc. there were burial complexes that occupy a special place in the architecture of the epoch. These complexes were first built as the burial ground of a famous political or religious figure and along the time other buildings such as mosque, Madreseh (school), monastery, Caravansary, pilgrimage house…. were added to them. In a general typology, we can divide these complexes in two religious and political types. The king’s complexes are from political types and Sufis or Shiite complexes are from religious types. Religious types are probably the first burial complexes that were made in Islamic period of Iran. These complexes have always been noteworthy to people as the shrines and have developed during centuries from single tombs to magnificent complexes. Imam Reza complex in Mashhad and saint Masoomeh complex in the city of Ghom are the best examples of this type. Sufis complexes made by devotees, are less important than Shiite ones, and in the past centuries were regarded as social services institutes that provided food and resort for poor people. Sheikh Abdolsamad Isfahani complex in the city of Natanz and Bayazid Bastami complex in the city of Bastam are examples of this kind. An important point about these complexes is their fundamental effect on the establishment and later expansion of many Iranian cities throughout this period. The fundamental role of these complexes in the development of architecture in Islamic period necessitates research into the fundamental beliefs, which influenced their emergence and development. The history of construction of the complexes and the effective factors in their appearance in the Islamic architecture of Iran are questions with no exact answers so far. Innumerous attacks to Iran in the Islamic period during which many buildings were destroyed, is one of the most important factors which have resulted in this condition. Process of shaping of burial complexes has not been steady during the Islamic period of Iran and diverse political periods has had vicissitude. According to relics of Islamic period, the oldest complexes belong to the late Saljughid period and accordingly we must search in Saljughid and pre Saljughid periods about factors of shaping of these complexes. The present paper tries to identify the factors which were influenced the establishment and later development of these complexes through surveying literary and historic books. The book surveyed in this paper is Asrar Altovhid, an essay by Mohammad Ibn Monavvar from 6th century Hijrah that describes the biography of Abusaeed Abilkheir, the great Sufi scholar of the 4th and 5th centuries ater Hijrah. According to the findings of the research, the beginning of these complexes in Iran, from Saljughid period, is likely related with Sufism and especially with the mystic views of Abusaeed Abilkheir. Due to the key role of mysticism in the development of this innovative architectural form in Iran, different aspects of the relationship between mysticism and the emergence of burial complexes has also been touched upon.
    Keywords: sufism, Abusaeed Abilkheir, Islamic architecture, tomb complexes
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال