جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "بتائین" در نشریات گروه "پزشکی"
-
سابقه و هدف
ریفامپین، یکی از داروهای آنتی بیوتیک است که به طور معمول جهت درمان بیماری سل مورد استفاده قرار می گیرد و یک عامل توکسیک قوی برای کبد به شمار می رود. لذا این مطالعه به منظور بررسی اثرات تجویز بتائین در آسیب کبدی ناشی از ریفامپین در موش های صحرایی انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه تجربی بر روی 60 موش صحرایی نر نژاد ویستار در 6 گروه 10 تایی انجام شد. آسیب کبدی و القا استرس اکسیداتیو با تجویز خوراکی ریفامپین 100 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن برای مدت 14 روز متوالی ایجاد شد. دوزهای مختلف بتائین (10، 50 و 100 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) به صورت گاواژ به موش های بیمار تجویز شد. در پایان دوره آسیب کبدی ناشی از ریفامپین با بررسی فاکتورهای بیوشیمیایی سرم (ALT، AST، LDH، Bilirubin)، میزان گونه های فعال اکسیژن (ROS)، گلوتاتیون (GSH)، ظرفیت آنتی اکسیدانی (FRAP)، پراکسیداسیون لیپیدی (LPO) و تغییرات هیستوپاتولوژیک در بافت کبد مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته هاسطح سرمی ALT در گروهی که ریفامپین دریافت کرده بود (7821±201) نسبت به گروه کنترل (281±26) به طور معنی داری بالاتر بود (0/0031=p). سطح سرمی AST در گروهی که فقط ریفامپین تجویز شد (118±684) نسبت به گروه کنترل (1021±50) نیز به طور معنی داری بالاتر بود (706=AST). میزان ROS نیز در گروه بیمار (1001±216000) نسبت به گروه کنترل (8332±982090) به طور معنی داری افزایش یافته بود (0/002=p). همچنین مقدار LPO نیز در گروهی که ریفامپین دریافت کرده بود (1/63±8/24) نسبت به گروه کنترل (0/13±1/19) افزایش معنی داری داشت (0/021=p).
نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد که بتائین می تواند آسیب کبدی ناشی از ریفامپین و پیامدهای ناشی از آن را کاهش دهد.
کلید واژگان: بتائین, آسیب کبدی, ریفامپین, استرس اکسیداتیوBackground and ObjectiveRifampin is one of the antibiotic drugs that is usually used to treat tuberculosis and is considered a strong toxic agent for the liver. Therefore, this study was conducted to investigate the effects of betaine administration on rifampin-induced liver damage in rats.
MethodsThis experimental study was conducted on 60 male Wistar rats in 6 groups of 10. Liver damage and induction of oxidative stress were caused by oral administration of rifampin 100 mg/kg of body weight for 14 consecutive days. Different doses of betaine (10, 50 and 100 mg/kg of body weight) were administered by gavage to the sick rats. At the end of the treatment course, liver damage caused by rifampin was investigated by examining serum biochemical factors (ALT, AST, LDH, Bilirubin), and reactive oxygen species (ROS), glutathione (GSH), antioxidant capacity (FRAP), and lipid peroxidation (LPO), and histopathological changes in liver tissue were evaluated.
FindingsSerum ALT level in the group that received rifampin (201±7821) was significantly higher than the control group (26±281) (p=0.0031). The serum level of AST in the group that only received rifampin (684±118) was significantly higher than the control group (50±1021) (AST=706). The amount of ROS was also significantly increased in the patient group (216,000±1001) compared to the control group (982,090±8332) (p=0.002). Also, the amount of LPO in the group that received rifampin (8.24±1.63) increased significantly compared to the control group (1.19±0.13) (p=0.021).
ConclusionThe results of the study showed that betaine can reduce liver damage caused by rifampin and its consequences.
Keywords: Betaine, Liver Damage, Rifampin, Oxidative Stress -
مجله دانشکده پزشکی اصفهان، پیاپی 743 (هفته سوم دی 1402)، صص 1004 -1010مقدمه
تقریبا 3 درصد از ژنوم انسان غنی از GC است. این نواحی اغلب در پروموتر ژن ها، به ویژه ژن های خانه دار و ژن های سرکوب گر تومور یافت می شوند. تکثیر این مناطق غنی از GC می تواند چالش برانگیز باشد. زیرا پایداری توالی DNA غنی از GC بیشتر بوده، همچنین ساختارهای ثانویه به آسانی در این مناطق تشکیل می شوند. ژن FOXE1 به خانواده بزرگی از فاکتورهای رونویسی تعلق دارد که برای مورفوژنز غده ی تیرویید ضروری می باشد و به عنوان فاکتور مستعد کننده در سرطان تیرویید غیر مدولاری نوع 4 معرفی شده است.
روش هامطالعه ی حاضر از نوع تجربی است که به نحوه ی تکثیر قسمتی از توالی ژن FOXE1 با درصد بالای GC که با واکنش زنجیره ای پلیمراز معمولی قابل انجام نمی باشد پرداخته است.
یافته هانتایج این مطالعه نشان داد، استفاده از مواد تقویت کننده ی تکثیر مناطق غنی از GC، نظیر بتایین ودی متیل سولفوکسید (DMSO) به همراه واکنش زنجیره ای پلیمراز از نوع Touchdown در تکثیر توالی این ناحیه از ژن FOXE1 با تخریب ساختارهای ثانویه تشکیل شده در توالی و افزایش محصول واکنش موثر می باشد.
نتیجه گیریاین روش می تواند برای تکثیر نواحی غنی از GC در ژن های دیگر، که درصد مشابهی از GC با ژن FOXE1 دارند به کار گرفته شود.
کلید واژگان: توالی غنی از GC, FOXE1, بتائین, DMSO, Touchdown PCRBackgroundApproximately 3% of the human genome is rich in GCs. These regions are often found in the promoter of genes, especially housekeeping genes and tumor suppressor genes. Amplification of these GC-rich regions can be challenging. Because the stability of GC-rich DNA sequences is higher, secondary structures are easily formed in these regions. Type 4 non-medullary thyroid carcinoma has been linked to the FOXE1 gene as a risk factor. FOXE1 belongs to a large family of transcription factors principal for the development of the thyroid gland's morphology.
MethodsWith a high proportion of GC, a portion of the FOXE1 gene sequence cannot be amplified using the usual polymerase chain reaction. This work is an experimental study that deals with this issue.
FindingsThe results of the present study showed that the Touchdown polymerase chain reaction, in combination with CO-amplification materials such as betaine and Dimethyl Sulfoxide (DMSO), is effective in amplifying the sequence of this region of the FOXE1 gene by destruction of the secondary structures formed in the sequence and increasing the reaction product.
ConclusionUsing this method, GC-rich regions in additional genes with a similar degree of GC as the FOXE1 gene can be amplified.
Keywords: GC-rich sequence, FOXE1, Betaine, DMSO, Touchdown PCR -
مقدمه
یکی از بیماری التهابی مزمن سیستم عصبی مرکزی، مالتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis) MS است. بتایین دارای قابلیت اثرات ضد التهابی و محافظت عصبی است. مطالعه ی حاضر با هدف بررسی اثر بتایین بر تغییرات بافتی مخچه و فعالیت های حرکتی در مدل تجربی MS انجام شد.
روش هادر این مطالعه ی تجربی، 20 سر رت نر بالغ 12 هفته ای به گروه های شاهد، Ms، +Ms بتایین و بتایین تقسیم شدند. برای ایجاد مدل MS، حیوانات به مدت 12 هفته با غذای حاوی کوپریزون 0/5 درصد تغذیه شدند. برای درمان بتایین با دوز 1 درصد در آب آشامیدنی به مدت 6 هفته انتهایی داده شد. در پایان دوره، به منظور سنجش تعادل و هماهنگی حرکتی تست های روتارود، میدان باز و تست توری معکوس انجام و همچنین مخچه حیوانات از نظر تغییرات بافت شناسی مورد مطالعه قرار گرفت.
یافته هافعالیت های حرکتی و حفظ تعادل در گروه MS نسبت به گروه شاهد کاهش شدیدی نشان داد در حالیکه درمان با بتایین سبب بهبود این علایم شد. در بررسی های بافت شناسی، تغییرات بافتی در سلول های پورکینژ از جمله کاهش تعداد، متراکم و پیکنوز شدن هسته، کاهش قطر جسم سلولی و هسته این سلول ها در گروه MS دیده شد. در حالیکه گروه MS دریافت کننده بتایین تغییرات به شکل واضحی بهبود یافته بود و سلول های پورکینژ توانسته بودند تعداد و شکل خود را حفظ کنند.
نتیجه گیریبر اساس یافته های مطالعه ی حاضر، بتایین می تواند به عنوان یک بیومولکول موثر در روند ترمیم بافتی و بهبود رفتارهای حرکتی در بیماران مبتلا به MS در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: بتائین, سلول های پورکینز, مخچه, مهارت های حرکتی, مالتیپل اسکلروزیسBackgroundOne of the chronic inflammatory diseases of the central nervous system is multiple sclerosis (MS). Betaine has anti-inflammatory and neuroprotective effects. The present study was conducted with the aim of investigating the effect of betaine on tissue changes of the cerebellum and motor activity in the experimental model of MS.
MethodsIn this experimental research, 20 adult male rats (12-week-old) were divided into control, Ms, Ms+ betaine and betaine. To create the MS model, animals were fed food containing 0.5% cuprizone for 12 weeks. For treatment, betaine was given at a dose of 1% in drinking water for the last 6 weeks. At the end of period, in order to measure balance and motor coordination, rotarod, open field, and inverted grid tests were performed, and the cerebellum of the animals was studied in terms of histological alterations.
FindingsMotor activities and maintaining balance in the MS group showed a significant decrease compared to control group, while treatment with betaine improved these symptoms. In the histological studies, tissue changes in Purkinje cells, such as a decrease in the number, condensation and pyknosis of the nucleus, a decrease in the diameter of the cell body and the nucleus of these cells were seen in the MS group. While the MS group receiving betaine, the changes were clearly improved and the Purkinje cells were able to maintain their number and shape.
ConclusionThe betaine can be considered as an effective biomolecule in the process of nerve regeneration and improvement of motor behaviors in patients with MS.
Keywords: Cerebellum, Betaine, Motor skills, Multiple Sclerosis, Purkinje cells -
سابقه و هدف
آکریل آمید یک ماده شیمیایی است که به طور گسترده در تولید کاغذ، رنگ و سایر محصولات صنعتی استفاده می شود. غذا و دود سیگار منابع اصلی قرار گرفتن در معرض آکریل آمید هستند. بتایین یک ترکیب طبیعی با خواص آنتی اکسیدانی است و اثرات محافظتی آن در پیشگیری از آسیب های بافتی ناشی از برخی مسمومیت ها نیزگزارش شده است. این مطالعه با هدف ارزیابی اثربخشی بتایین در برابر آسیب ناشی از آکریل آمید در بافت مغز انجام شد.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی 28 موش صحرایی نر به طور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. گروه 1 به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. گروه 2، روزانه آکریل آمید (50mg/kg; ip) دریافت نمودند. گروه 3 علاوه بر آکریل آمید، غذای حاوی 2درصد بتایین دریافت کردند. موش های گروه 4 غذای حاوی 2درصد بتایین دریافت نمودند. در پایان دوره آزمایش (یازدهمین روز)، نمونه گیری از بافت مغز برای ارزیابی بیوشیمیایی و هیستوپاتولوژیکی انجام شد. از آزمو ن های ANOVA و Bonferroni برای مقایسه میانگین داده های بیوشیمیایی گروه ها و از آزمون های Kruskal-Wallis و Mann-Whitney برای بررسی داده های هیستوپاتولوژی استفاده شد. تمامی محاسبات به کمک نرم افزار SPSS/PC، نسخه ی21، انجام شد.
یافته هادر گروه دریافت کننده آکریل آمید کاهش معنی دار کاتالاز و سوپراکسید دیسموتاز و افزایش معنی دار (0/05 P<) گروه های کربونیل پروتیین ها و مالون دی آلدیید در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد. پرخونی، میکروگلیوزیس و تغییرات ایسکمیک سلولی در بافت مغز موش های گروه دریافت کننده آکریل آمید در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری افزایش داشت (0/05 P<). به دنبال تجویز بتایین در گروه 3 (آکریل آمید+بتایین) مقادیر سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز در مقایسه با گروه دریافت کننده آکریل آمید افزایش نشان دادند ودر مقایسه با گروه کنترل فاقد اختلاف معنی دار بودند. هم چنین تجویز بتایین در گروه آکریل آمید+بتایین باعث کاهش معنی دار تغییرات ایسکمیک سلولی در مقایسه با گروه دریافت کننده آکریل آمید (0/05 P<) و کاهش غیر معنی دار پرخونی و میکروگلیوزیس در مقایسه با گروه دریافت کننده آکریل آمید شد.
استنتاجتجویز بتایین می تواند در کاهش تغییرات شاخص های اکسیداتیو و نیز در التیام آسیب بافتی ناشی از آکریل آمید در بافت مغز موش مفید باشد.
کلید واژگان: آکریل آمید, بتائین, وضعیت اکسیداتیو, آسیب مغزیBackground and
purposeAcrylamide is a chemical compound that is widely used in the production of paper, paint, and other industrial products. Food and cigarette smoke are primary sources of exposure to acrylamide. Betaine is a native compound with antioxidant properties and has also been reported as a protective agent against tissue damages induced by some toxicants. This study aimed to evaluate the possible effectiveness of betaine against the damage caused by acrylamide in brain.
Materials and methodsIn this experimental study, 28 male rats were randomly divided into four groups. The first group was considered as the control group. Group 2 received acrylamide (50 mg/kg;ip). Group 3 received the diet containing 2% betaine in addition to acrylamide. Rats in group 4 received diet containing 2% betaine. At the end of the experimental period (the eleventh day), brain tissue was sampled for biochemical and histopathological evaluation. ANOVA and Bonferroni tests were utilized to compare the means of biochemical data, and Kruskal-Wallis and Mann-Whitney tests were employed to investigate histopathological data. Calculations were conducted using SPSS/PC V21.
ResultsIn the group receiving acrylamide, significant reduction in catalase and superoxide dismutase and significant increase in proteins carbonyl groups and malondialdehyde were observed in comparison to the control group (P<0.05). Hyperemia, microgliosis, and ischemic cell changes in the brain tissue of the group receiving acrylamide increased significantly compared to the control group (P<0.05). Administration of betaine in acrylamide+betaine group caused an increasing trend of catalase and superoxide dismutase relative to group 2 in a manner that were comparable with those of the control group. Likewise, betaine administration in acrylamide+betaine group significantly (P<0.05) reduced the severity of ischemic cell changes and non-significantly reduced hyperemia and microgliosis compared to the group receiving acrylamide.
ConclusionBetaine administration could be beneficial to oxidative indices alterations and could improve tissue damage induced by acrylamide in brain of rats.
Keywords: acrylamide, betaine, oxidative status, brain damage -
سابقه و هدف
هیپوکسی یا کمبود اکسیژن در بافت ها می تواند موجب مرگ یا آسیب جدی شود. بتایین یک ترکیب طبیعی و آنتی اکسیدان است که در چندین بیماری مانند چاقی، دیابت، سرطان و آلزایمر اثرات مفید دارد و در مواد غذایی مانند اسفناج، میگو، چغندر و غلات یافت می شود. این مطالعه به منظور بررسی فعالیت آنتی هیپوکسی بتایین در سه مدل مختلف هیپوکسی در موش سوری انجام شد.
مواد و روش هااثر محافظتی بتایین در دوزهای 25، 50 و mg/kg100 در مقابل مرگ و میر ناشی از هیپوکسی در موش سوری با سه مدل هیپوکسی خفگی، خونی و گردش خونی بررسی شد. آنالیز واریانس یک طرفه و نیومن کولز برای مقایسه میانگین ها به کار رفت.
یافته هادر مدل جریان خونی بتایین در دوز mg/kg50، زمان مرگ را افزایش داد و اثری مشابه پروپرانولول mg/kg30 که به عنوان کنترل مثبت به کار رفت، نشان داد (05/0<P) و در دوز mg/kg100، از پروپرانولول قوی تر بود (0/0001>P). در مدل خونی، در دوز mg/kg25، زمان مرگ افزایش داد و اثری مشابه پروپرانولول mg/kg20 از خود نشان داد (0/05<P)، در دوز mg/kg100، از پروپرانولول قوی تر بود (0/05>P). در مدل خفگی، بتایین در دوز mg/kg12/5، زمان مرگ را به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل افزایش داد (0/05>P).
استنتاجبتایین فعالیت محافظتی خوبی را در مدل های هیپوکسی خونی و گردش خونی از خود نشان داد، تا جایی که دارو در دوز mg/kg100، موثرتر از پروپرانولول در دوز mg/kg30 بود.
کلید واژگان: هیپوکسی خفگی, هیپوکسی خونی, هیپوکسی جریان خون, بتائینBackground and purposeHypoxia or lack of oxygen in tissues can cause death or serious injury. Betaine is a natural product that is beneficial in some diseases such as obesity, diabetes, cancer, and Alzheimer’s disease. It is found in spinach, shrimp, beets, and grains. This research was conducted to investigate the anti-hypoxic activities of betaine in three experimental models of hypoxia in mice.
Materials and methodsProtective effects of betaine at 25, 50, and 100 mg/kg, i.p. against hypoxia-induced lethality in mice were evaluated in three experimental models of hypoxia; asphyctic, haemic, and circulatory. Analysis of variance was performed followed by Newman-Keuls multiple comparisons to determine the differences in means.
ResultsIn circulatory model, betaine at 50 mg/kg, significantly prolonged mice survival time and showed similar activity to propranolol 30 mg/kg which was used as positive control (P>0.05). At 100 mg/kg, it was more effective than propranolol (P<0.0001). In haemic antihypoxic model, betaine 25 mg/kg, significantly increased survival time and showed the same activity as propranolol 20 mg/kg (P>0.05), while at 100 mg/kg, it was more effective than propranolol (P<0.05). In asphyctic model, betaine 12.5 mg/kg significantly prolonged survival time compared to the control group (P<0.05).
ConclusionBetaine showed good protective effects against hypoxia in circulatory and heamic models where the drug at 100 mg/kg, was more effective than propranolol at 30 mg/kg.
Keywords: asphyctic hypoxia, haemic hypoxia, circulatory hypoxia, betaine -
سابقه و هدف
آسم، بیماری التهابی مزمن مجاری هوایی است که با تحریک پذیری بیش از حد و انسداد مجاری هوایی مرتبط است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثرات بتایین بر بهبود سیمای بیوشیمیایی مدل آسم تجربی در موش BALB/c بود.
مواد و روش هاجامعه آماری مطالعه حاضر شامل 32 سر موش Balb/c بود که به طور تصادفی در چهار گروه مساوی قرار گرفتند. گروه اول شامل موش هایی بودند که تحت ایمونیزاسیون با اوآلبومین جهت القای مدل بیماری آسم قرار نگرفتند. گروه دوم، سوم و چهارم شامل موش هایی بودند که بعد از القای مدل بیماری به مدت 81 روز به ترتیب بافر فسفات نمکی، بتایین (1%w/w جیره به صورت محلول در آب آشامیدنی) و پردنیزولون (mg/kg3 به صورت محلول در آب آشامیدنی) دریافت کردند. سپس در روز 81 مطالعه، از موش های مورد مطالعه نمونه خون و طحال جهت بررسی اثرات تعدیل کنندگی ایمنی، جداسازی شد و در آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفت.
یافته هاتیمار موش های حساس شده با بتایین نسبت به گروه بیمار (آسمی) موجب کاهش معنادار میزان تولید آنتی بادی IgE، تکثیر سلول های طحالی و سایتوکاین های IL-5 و IL-17 گردید. سایتوکاین های TGF-β و INF-γ به طور معنی دار افزایش یافتند(05/0<p).
استنتاجبتایین به عنوان یکی از ترکیبات طبیعی بدن اثرات معنی داری بر میزان تولید IgE و نیز برخی سایتوکاین های کلیدی در بیماری زایی آسم دارد. بنابراین، ماده مذکور را می توان به عنوان نوعی کاندید احتمالی برای تعدیل پاسخ های ایمنی در بیماری آسم در نظر گرفت.
کلید واژگان: اوآلبومین, بتائین, تعدیل ایمنی, مدل موشی آسمBackground and purposeAsthma is a chronic inflammatory disease of the airways that is associated with excessive irritation and airway obstruction. The aim of the present study was to investigate the immunomodulatory effects of betaine on experimental model of asthma in Balb/c mice.
Materials and methodsThe statistical population consisted of 32 Balb/c mice that were randomly divided into four groups (n=8 per group). One group (control) was not sensitized with ovalbumin to induce experimental asthma. Experimental asthma was induced in other three groups by injecting ovalbumin. These groups were treated with saline phosphate buffer, betaine (1% w/w), and prednisolone (3 mg/kg) in drinking water, for 81 days after induction of the disease, respectively. Then, blood and spleen samples were collected for biochemical studies.
ResultsBetaine treatment of ovalbumin-sensitized mice significantly reduced IgE antibody production, spleen cell proliferation, IL-5 and IL-17 levels, and significantly increased TGF-β and INF-γ levels (P<0.05).
ConclusionBetaine as a naturally occurring chemical in the body has significant effects on IgE production and levels of some key cytokines of asthma. So, this substance could be considered as as a possible candidate for modulating immune responses in asthma.
Keywords: ovalbumin, betaine, immunomodulation, asthma -
مقدمهبتائین (تری متیل گلیسین) به عنوان دهنده گروه متیل و آنتی اکسیدان در مطالعات قبلی شناخته شده است. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثرات آنتی اکسیدانی بتائین در آسیب های معدی ناشی از اندومتاسین بود.روش بررسیدر این مطالعه تجربی 32 سر موش بالغ نر از نژاد اسپراگ- داولی به 4 گروه کنترل، اندومتاسین، بتائین-اندومتاسین و آسکوربیک اسید- اندومتاسین به طور مساوی تقسیم شدند. به گروه های کنترل و اندومتاسین نرمال سالین و گروه های پیش درمان شده با بتائین و آسکوربیک اسید به ترتیب بتائین (5/1% وزنی جیره) و آسکوربیک اسید (50 میلی گرم بر کیلوگرم وزن) به مدت 15 روز پیوسته به صورت خوراکی تجویز شد. پس از 24 ساعت ناشتایی نیز تمام گروه ها به جز گروه کنترل، یک دوز اندومتاسین (48 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن) به صورت خوراکی دریافت کردند.نتایجتجویز اندومتاسین سبب افزایش درصد وقوع زخم معده نسبت به گروه کنترل گردید و پیش درمانی با بتائین به طور معنی داری درصد وقوع زخم را در مقایسه با سایر گروه ها کاهش داد (0017/0p=). فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز (GPx) در بافت دیواره معده به طور معنی داری در گروه اندومتاسین در مقایسه با سایر گروه ها کمتر بود (0012/0p=) در حالی که پیش درمانی با بتائین و آسکوربیک اسید فعالیت آنزیم GPx را در مقایسه با گروه اندومتاسین افزایش داد (0012/0p=). فعالیت آنزیم کاتالاز در موش های پیش درمان شده با بتائین نسبت به گروه های اندومتاسین و آسکوربیک اسید- اندومتاسین به طور معنی داری بالاتر بود (0015/0p=). میزان پراکسیداسیون لیپید به طور معنی داری در گروه های پیش درمان شده با بتائین و آسکوربیک اسید در مقایسه با گروه اندومتاسین کاهش یافت (0013/0p=).نتیجه گیرینتایج نشان می دهند که بتائین دارای اثرات آنتی اکسیدانی مفیدی در برابر آسیب معدی ناشی از اندومتاسین است.کلید واژگان: آنزیم های آنتی اکسیدان, بتائین, زخم معده, آسکوربیک اسیدJournal of Shaeed Sdoughi University of Medical Sciences Yazd, Volume:24 Issue: 7, 2016, PP 565 -575IntroductionBetaine (trimethyl glycine) is known as methyl group donor and antioxidant in previous reports. The aim of this study was to assess the antioxidant effects of betaine in Indomethacin-induced gastric damages.MethodsThirty-two adult male SpragueDawley rats in an experimental study were divided into four equal groups as follow: Control, Indomethacin, Betaine-indomethacin and Ascorbic acid-indomethacin. Control and indomethacin groups received normal saline and betaine and ascorbic acid-pretreated rats were administrated betaine (1.5% of the total diet) and ascorbic acid (50 mg/kg body weight) for 15 consecutive days, respectively. After 24 h fasting, all of the groups received indomethacin (48 mg/kg body weight) and control group received distilled water.ResultsIndomethacin administration increased gastric ulcer occurrence (%) in comparison with control group and betaine pretreatment significantly decreased ulcer occurrence (%) when compared to the other groups (P=0.0017). Gastric wall glutathione peroxidase (GPx) activity was significantly lower in indomethacin group in comparison with the other groups (P=0.0012) while, betaine and ascorbic acid pretreatment increased GPx activity in comparison with indomethacin group (P=0.0012). Catalase activity was significantly higher in betaine-pretreated rats in comparison with indomethacin and ascorbic acid-indomethacin groups (P=0.0015). Lipid peroxidation significantly decreased in betaine and ascorbic acid pretreated groups (P=0.0013).ConclusionThese results showed beneficial antioxidant effects of betaine against gastric damages induced by indomethacin in rats.Keywords: Antioxidant Enzymes, Betaine, Gastric Ulcer, Ascorbic Acid
-
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، سال بیست و دوم شماره 6 (پیاپی 101، بهمن و اسفند 1393)، صص 1712 -1724مقدمهبتائین دارای خواص دهندگی گروه متیل و آنتی اکسیدانی است. بنابراین، هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی غلظت پلاسمایی هموسیستئین و ارزیابی فعالیت آنتی اکسیدانی بتائین به دنبال تجویز داروهای لوودوپا و بنسرازید در کبد موش های صحرایی است که معمولا در درمان بیماری پارکینسون استفاده می شوند.روش بررسیموش های صحرایی نر از نژاد اسپراگ-داولی به وسیله لوودوپا (LD)، بتائین (Bet.)، لوودوپا+بتائین (LD/Bet)، لوودوپا+بنسرازید (LD/Ben) و لوودوپا+بتائین+بنسرازید (LD/Bet.-Ben) و آب مقطر برای گروه کنترل به مدت ده روز پیوسته به صورت خوراکی درمان شدند. غلظت هموسیستئین پلاسما به روش الیزا و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان و مقدار پراکسیداسیون لیپید به روش های شیمیایی اندازه گیری شدند. همچنین غلظت دوپامین سرم با استفاده از روش HPLC تعیین گردید و نتایج با استفاده از آزمون واریانس یکطرفه تجزیه و تحلیل شدند.نتایجدرمان موش های صحرایی با لوودوپا و بنسرازید، غلظت هموسیستئین کل پلاسما (tHcy) را به طور معنی داری در گروه لوودوپا+بنسرازید در مقایسه با گروه های دیگر افزایش داد (p <0.05) همچنین tHcyدر گروه لوودوپا در مقایسه با گروه های کنترل، بتائین و لوودوپا+بتائین به طور معنی داری بالاتر بود (p <0.05). میزان پراکسیداسیون لیپید (TBARS) در کبد به طور معنی داری در گروهای لوودوپا و لوودوپا+بنسرازید نسبت به گروه کنترل افزایش داشت و این شاخص به وسیله درمان با بتائین کاهش یافت(p <0.05). در حالی که، فعالیت آنزیم های گلوتاتیون پراکسیداز و سوپراکسید دیسموتاز (GPx، SOD) در کبد به طور معنی داری در موش های درمان شده با لوودوپا در مقایسه با گروه لوودوپا+بتائین+بنسرازید افزایش یافت (p <0.05). غلظت دوپامین سرم به طور معنی داری در موش های درمان شده با لوودوپا+بنسرازید در مقایسه با گروه های لوودوپا و لوودوپا+بتائین کاهش یافت (p <0.05).نتیجه گیریبه نظر می رسد، بتائین به عنوان یک ماده آنتی اکسیدان در خصوص کاهش استرس اکسیداتیو ناشی از مصرف داروهای لوودوپا و بنسرازید عمل می کند و قادر است اثرات اکسیداتیو آنها را بر بافت کبد کاهش دهد.
کلید واژگان: هموسیستئین, دوپامین, بتائین, کبد, لوودوپا, بنسرازیدJournal of Shaeed Sdoughi University of Medical Sciences Yazd, Volume:22 Issue: 6, 2015, PP 1712 -1724IntroductionBetaine has been demonstrated to have methyl donor and antioxidant properties in our previous reports. Thus, the aim of the present study was to determine plasma homocysteine concentration and evaluate antioxidant activity of betaine following levodopa and benserazide administration, which routinely are used in treatment of Parkinson’s disease in liver of rats.MethodsSprague–Dawley male rats were treated by levodopa (LD), Betaine (Bet.), levodopa plus betaine (LD/Bet.), levodopa plus benserazide (LD/Ben.), levodopa plus betaine-benserazide (LD/Bet.-Ben.) and distilled water to controls for 10 consecutive days, orally. Plasma homocysteine concentration was measured by ELISA method. Moreover, antioxidant enzyme activities and lipid peroxidation amount were measured via chemical methods. Serumic dopamine concentration was also determined by HPLC method and data were analyzed by One-way ANOVA test.ResultsThe study results indicated that the treatment of rats with levodopa and benserazide significantly increased total homocysteine (tHcy) in plasma of the LD/Ben. group in comparison with the other groups (p <0.05). tHcy concentration was also significantly higher in LD group in comparison with control, betaine and LD/Bet. groups. Lipid peroxidation (TBARS) amount of liver increased significantly in LD/Ben. group when compared to the control group which this index decreased by betaine treatment. In contrast, glutathione peroxidase and superoxide dismutase activities in liver were significantly higher in the LD-treated rats as compared to the LD/Ben. group. Serumic dopamine concentration decreased significantly in LD/Ben.-treated rats in comparison with LD and LD/Bet. groups.ConclusionTaken together, it seems that betaine acts as an antioxidant agent regarding decrease of LD/Ben.-induced oxidative stress and is able to decrease their oxidative effects in liver of rats.Keywords: Benserazide, Betaine, Dopamine, Homocysteine, Levodopa, Liver -
مقدمههدف از انجام این مطالعه، بررسی اثر حفاظتی بتائین خوراکی در برابر اثرات کادمیوم بر کیفیت اسپرم شامل حرکات پیشرونده اسپرم، سلامت غشاء اسپرم، غلظت و نیز وزن بیضه می باشد.مواد و روش هاتعداد 30 عدد موش رت نر بالغ به 3 گروه 10 تایی شامل گروه کنترل-سالین، کادمیوم-سالین و کادمیوم-بتائین تقسیم شده و به دو گروه آخر یک دوز کادمیوم از طریق صفاقی تزریق شده و سپس به گروه سوم، از یک روز قبل از تزریق کادمیوم به مدت 10 روز پیاپی محلول بتائین خورانده شد. سپس 5 موش از هر 3 گروه در روزهای 5 و 10 پس از تزریق کادمیوم کشته شده و نمونه اسپرم از دم اپیدیدیم جهت ارزیابی آن اخذ شد.بحث و نتیجه گیریبتائین احتمالا به دلیل خاصیت آنتی اکسیدانی می تواند اثرات استرس اکسیداتیو ناشی از کادمیوم را در بافت بیضه کاهش دهد که این امر باعث افزایش سلامت غشاء اسپرم و متعاقبا افزایش نسبی حرکات پیشرونده اسپرم می گردد.یافته هاکادمیوم به طور معنی داری باعث کاهش وزن بیضه ها شد. از طرف دیگر، درصد اسپرم های با حرکت پیشرونده و همچنین درصد اسپرم های با غشاء سالم و نیز غلظت اسپرماتوزوئیدها به طور معنی داری در گروه کادمیوم نسبت به گروه کنترل در هر دو روز کشتار کاهش یافت. درحالی که تجویز بتائین توانست درصد سلامت غشاء اسپرم را بطور معنی داری نسبت به گروه کادمیوم سالین در روز 10 افزایش دهد (8/28% در گروه بتائین در برابر 4/9% در گروه کادمیوم(044/0=P). اگرچه درصد حرکات پیشرونده اسپرم در روز 10 متعاقب تجویز بتائین نسبت به گروه کادمیوم-سالین افزایش داشت، اما این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود.
کلید واژگان: بتائین, کادمیوم, اسپرم, رتYafteh, Volume:16 Issue: 1, 2014, PP 66 -71BackgroundThe aim of this study is to survey the protective effects of betaine against cadmium and on sperm quality including progressive motility, sperm membrane integrity, concentration as well as testicular weight.Materials And MethodsThirty adult male rats were allocated to the following three groups (n=10 in each group): control-saline, cadmium-saline and cadmium-betaine. Induction of testicular injury was achieved by a single injection of cadmium chloride intraperotoneally, and betaine was given orally 1 day before Cd injection and continued for 10 consecutive days. Five rats from each group were sacrificed on days 5 and 10 after Cd toxicity and sperm was taken from the epididymal tail for the evaluation.ResultsTesticular weight significantly decreased by cadmium toxicity. Likewise, the percentages of sperm progressive motility, membrane integrity and concentration significantly decreased in cadmium group compared to the control rats, whereas, betaine treatment could enhance membrane integrity on day 10. Although, progressive motility increased following betaine therapy by day 10, however the difference was not statistically significant.ConclusionBetaine may prevent cadmium-induced oxidative stress probably due to its antioxidant properties. This resulted in increase of sperm membrane integrity in addition to partial recovery of sperm progressive movement.Keywords: Betain, Cadmium, Sperm, Rat -
سابقه پژوهش: التهاب عصبی به عنوان مهمترین نتیجه فعالیت سلولهای میکروگلیا، یک فاکتور مهم برای پیشرفت بیماری های نورودژنراتیو از جمله بیماری آلزایمر و بیماری پارکینسون می باشد. سلولهای میکروگلیا به عنوان اولین خط دفاعی در سیستم عصبی مرکزی، منبعی از فاکتورهای نوروتوکسیک از جمله نیتریک اکساید- یک رادیکال آزاد که در مرگ سلولهای نورونی شرکت می کند- هستند. هدف از انجام این مطالعه، مهار تولید نیتریک اکساید در سلولهای میکروگلیای فعال در جهت کاهش آسیبهای نورولوژیکی که می تواند سیستم عصبی مرکزی را تهدید نماید، می باشد.روش کارمدل این ویترو کشت سلولی مغز موش های صحرایی تازه متولد شده برای بررسی اثر بتائین بر رهایش نیتریک اکساید القاء شده توسط لیپوپلی ساکارید مورد استفاده قرار گرفت. به طور خلاصه سلولهای پرایمری میکروگلیا توسط لیپو پلی ساکارید تحریک شده و بعد از 2 دقیقه با بتائین تیمار گردیدند. تولید نیتریک اکساید توسط روش گریس بررسی شد در حالیکه فعالیت متابولیکی سلولها با استفاده از روش MTT تعیین گردید.نتایجمشاهدات ما نشان دادند که آزاد شدن نیتریک اکساید القاء شده توسط لیپو پلی ساکارید با استفاده از بتائین کاهش یافت که پیشنهاد کننده این است که این ترکیب ممکن است رهاشدن نیتریک اکساید را مهار نماید. تاثیر بتائین بر تولید نیتریک اکساید در سلولهای میکروگلیای ملتهب پس از 24 ساعت، وابسته به دوز بوده است. به این معنی که سلولهای میکروگلیایی که با غلظت های بالاتربتائین تیمار شده بودند، مقادیر کمتری نیتریک اکساید آزاد نمودند. همچنین مشاهدات ما نشان دادند که بتائین هیچ اثر توکسیکی بر سلولهای میکروگلیا ندارد.نتیجه گیریبتائین بر آزاد شدن نیتریک اکساید در سلولهای میکروگلیای ملتهب اثر مهاری دارد و ممکن است به عنوان یک ترکیب درمانی موثر برای کنترل بیماری های نورولوژیکی مطرح باشد.
کلید واژگان: بتائین, لیپو پلی ساکارید, نیتریک اکساید, میکروگلیاBackgroundNeuroinflammation, as a major outcome of microglia activation, is an important factor for progression of neurodegenerative disorders including Alzheimer's disease and Parkinson's disease. Microglial cells, as the first-line defense in the central nervous system, act as a source of neurotoxic factors such as nitric oxide (NO), a free radical which is involved in neuronal cell death. The aim of this study was to inhibit production of NO in activated microglial cells in order to decrease neurological damages that threat the central nervous system.MethodsAn in vitro model of a newborn rat brain cell culture was used to examine the effect of betaine on the release of NO induced by lipopolysaccharide (LPS). Briefly, primary microglial cells were stimulated by LPS and after 2 minutes, they were treated by different concentrations of betaine. The production of NO was assessed by the Griess assay while cell viability was determined by the MTT assay.ResultsOur investigations indicated that LPS-induced NO release was attenuated by betaine, suggesting that this compound might inhibit NO release. The effects of betaine on NO production in activated microglial cells after 24 h were "dose-dependent". It means that microglial cells which were treated with higher concentrations of betaine, released lowers amount of NO. Also our observations showed that betaine compound has no toxic effect on microglial cells.ConclusionBetaine has an inhibitory effect on NO release in activated microglial cells and may be an effective therapeutic component to control neurological disorders.Keywords: Betaine, Lipopolysaccharides (LPS), Nitric oxide (NO), Microglia -
ژن LTP کد کننده پروتئین ناقل لیپید در گیاهان می باشد. این ژن غنی از بازهای گوانین و سیتوزین می باشد. وجود این بازها باعث می شود تا آغازگر های طراحی شده برای ژن LTP در مرحله اتصال در چرخه PCR، ساختارهای ثانویه زیادی ایجاد کنند و نهایتا محصول غیر اختصاصی تولید شود. موادی مثل بتائین، دی متیل سولفوکسید (DMSO) و آمونیوم سولفات (AMS) می توانند این مانع را رفع کنند. در این تحقیق گرادیانی از هر یک از این مواد در واکنش PCR گذاشته شد و نهایتا غلظت های بهینه برای هر کدام از این مواد به دست آمد. در این میان 4.5 میکرولیتر بتائین (5M)، 2.25 میکرولیتر دی متیل سولفوکسید (10%) و 2.25 میکرولیتر بافر آمونیوم سولفات در حجم کلی 25 میکرولیتر از مخلوط PCR، غلظت های بهینه گزارش شدند.
کلید واژگان: Gradient PCR, ساختارهای ثانویه, بتائین, دی متیل سولفوکسید, بافرآمونیوم سولفاتLTP gene encodes lipid transfer protein in plants. LTP gene is rich for GC bases. Thus, designated primers may form secondary structures in the annealing step of PCR and cannot bind to the template appropriately. This may results in undesired product. Substances such as Betaine, Dimethyl Sulfoxide (DMSO) and Ammonium Sulfate (AMS) can solve this problem. In this study, different gradients of each material were used in the PCR reaction. Ultimately, the optimum concentration was obtained for these materials. Among them, 4.5μl betaine (5M), 2.25μl DMSO (10%) and 2.25 μl AMS in 25μl of PCR mixture were reported to be optimal concentrations. -
مقدمه
بیماری های قلبی عروقی مهم ترین عامل مرگ و میر در دنیاست. هرچند که تعدادی مطالعات نشان داده اند دریافت بالای کولین و بتائین با کاهش سطح هموسیستئین (عامل خطر مشهور CVD) همراه است، اما مطالعات محدودی در زمینه ارتباط دریافت کولین و بتائین غذایی با عوامل خطر سنتی و نوظهور بیماری های قلبی وجود دارد. هدف بررسی حاضر مروری بر پژوهش های انجام شده در زمینه ارتباط دریافت کولین و بتائین غذایی و خطر بیماری های قلبی عروقی می باشد.
روش هاپژوهش حاضر مقطعی، آینده نگر و کارآزمایی های بالینی از نوع موازی و متقاطع می باشد. در کل حدود 83 عنوان از میان مقالات بررسی گردید برای این منظور از جستجو در PubMed بین سالهای 1990 تا 2009 با کلید واژه هایdietary choline & betaine، cardiovascular، metabolic syndrome، inflammation استفاده شد.
یافته هامطالعات نشان داده اند دریافت «کولین» یا «کولین و بتائین» غذایی ارتباط معناداری با بروز بیماری های قلبی عروقی ندارد. دریافت بالای کولین یا بتائین با کاهش غلظت CRP، IL-6 و TNF-α همراه بود. سطح بالای کولین پلاسما با افزایش Body Mass Index)) BMI، چربی بدن، دور کمر، TGسرم،HDL-c، non-HDL-C همراه می باشد. درحالی که سطح بالای بتائین پلاسما با کاهش فاکتورهای ذکر شده همراه بود. با این حال دریافت مکمل کولین و بتائین، سطح لیپیدهای خونی را افزایش می دهند.
نتیجه گیریهرچند دریافت کولین و بتائین غذایی ارتباط معناداری با بروز بیماری های قلبی عروقی ندارد، اما به نظر می رسد که این عوامل تغذیه ای می توانند عوامل خطرساز بیمار ی های قلبی عروقی را کاهش دهند و در طولانی مدت اثر محافظت کننده بر روی مرگ ومیر از این بیماری ها داشته باشند.
کلید واژگان: کولین, بتائین, بیمار ی های قلبی عروقی, التهابBackgroundCardiovascular disease is the most important cause of human mortality in the world. Higher intakes of choline and betaine are indicated to be associated with lower plasma homocysteine levels. This study aimed to review the evidence of the relationship between dietary intakes of choline and betaine and the traditional/novel CVD risk factors.
MethodsThe PubMed was searched from 1990 to 2009, with the use of "dietary choline and betaine, cardiovascular disease, metabolic syndrome, inflammation" as the search engine. The cross-sectional and prospective studies together with clinical trials were recruited in this investigation.
FindingsDietary intakes of choline/choline and betaine were not significantly associated with CVD risk; but the higher intakes of choline and betaine were associated with higher serum concentrations of CRP, IL-6 and TNF-α. Individuals with a high plasma choline levels were obese and had elevated plasma triglycerides, HDL and non HDL cholesterol levels; whereas high plasma betaine levels were inversely associated with these biochemical markers. Both choline and betaine supplementation resulted in the increased blood lipid profiles.
ConclusionAlthough dietary intakes of choline and betaine were not significantly associated with CVD incidence, the long term consumption of these nutrients is shown to prevent CVD mortality by decreasing inflammation and the other risk factors.
-
سابقه و هدفتولید این ویتامین با استفاده از روش های شیمیایی، به دلیل پیچیدگی فرایند بسیار مشکل است. هدف از انجام این پژوهش، که برای اولین بار در ایران انجام شده تولید ویتامین B12 توسط باکتری پروپیونی باکتریوم فرود نریچی و بررسی اثر بتائین بر میزان این تولید بوده است.مواد و روش هاباکتری پروپیونی باکتریوم فرودنریچی به محیط تخمیر حاوی ذرت خیسانده شده و فیلتر شده تلقیح شد. پس از گرمخانه گذاری ارلن های حاوی محیط تخمیر در دمای oC30، ترکیب بتائین در غلظت های 0، 5، 10، 15، 20 و 30 گرم در لیتر، به محیط کشت تخمیر اضافه شد. پس از انجام مراحل جداسازی و خالص سازی، برای شناسایی ترکیب ویتامین B12 و تعیین میزان تولید آن در محیط تخمیر ذکر شده از دستگاه HPLC استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد که بیشترین مقدار تولید ویتامین B12 در غلظت 10 گرم در لیتر بتائین به دست آمد (33/318 پیکوگرم در میلی لیتر)، در حالی که این غلظت بتائین، اثر منفی بر وزن خشک سلولی داشت (37/22 گرم بر لیتر). این نتایج تاثیر منفی بتائین را بر رشد سلول ها و تاثیر مثبت آن را بر میزان تولید ویتامین B12 توسط باکتری پروپیونی باکتریوم فرودنریچی نشان داد.نتیجه گیریبا اضافه کردن بتائین در غلظت مناسب به محیط کشت باکتری پروپیونی باکتریوم فرودنریچی می توان میزان تولید ویتامین B12 را افزایش داد و به راهی جهت تولید اقتصادی و تجاری ویتامین B12 دست یافت.
کلید واژگان: بتائین, پروپیونی باکتریوم فرودنریچی, تخمیر, ویتامین B12Background And ObjectivesChemical production of vitamin B12 is a complicated process. The purpose of this study, done for the first time in Iran, was to produce vitamin B12 by Propionibacterium freudenreichii and investigate the effect of adding betaine on its yield.Materials And MethodsPropionibacterium freudenreichii was added to a fermention culture medium containing filtrated soaked corn. This was followed by incubation at 30°C and, then, adding betaine at six concentrations (0, 5, 10, 15, 20 and 30 g/l). Separation and purification were done and the presence and the amount of vitamin B12 produced were determined by HPLC.ResultsThe most effective concentration of betaine for vitamin B12 production (318.33 Pg/ml) was 10 g/l, which had a negative effect on dry weight of the cells (22.37 g/l). The results demonstrated that betaine could greatly stimulate vitamin B12 biosynthesis by Propionibacterium freudenreichii and inhibit cell growth.ConclusionBased on the findings of this study, betaine added to the culture medium of Propionibacterium freudenreichii at a suitable concentration could increase the yield of vitamin B12, paving the way to a commercial, more economic method for its production.
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.