به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « بیماران همودیالیز » در نشریات گروه « پزشکی »

  • عبدالحسین فرهادی، غلامرضا منشئی*، زهرا یوسفی
    هدف

    بیماری های کلیوی از جمله بیماری های جسمانی است که فرد و سبک زندگی وی را با مشکلات گوناگونی روبه رو می کند که ناخواسته خانواده های آنان را درگیر می کند و مراقبت ویژه ی آنان را می طلبد که می تواند وضعیت روانی مراقب را دچار خدشه نماید. هدف از این پژوهش مقایسه ی اثربخشی آموزش تاب آوری خانواده، با آموزش امید به شیوه ی شناختی-معنوی، بر خستگی ناشی از شفقت و تحمل پریشانی در مراقبین بیماران کلیوی تحت همودیالیز بود.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش از نوع آزمایشی با دو گروه آزمایش و گواه با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری 45 روزه بود، جامعه ی آماری، شامل مراقبین بیماران کلیوی تحت همودیالیز شهر اصفهان در سال 1399-1400 بودند که در این پژوهش 60 نفر از مراقبین به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی به سه گروه 20 نفره تقسیم شدند، افراد شرکت کننده در پژوهش در سه مرحله به پرسشنامه ی خستگی ناشی از شفقت (خسروی و همکاران، 2021) و پرسشنامه سیمونز و گاهر (2005) پاسخ دادند، داده های گردآوری شده در دوسطح آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی) تحلیل شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss ورژن 24 استفاده شد.

    یافته ها

    تحلیل داده ها نشان داد که آموزش امید به شیوه ی شناختی-معنوی بر خستگی ناشی از شفقت (75/16=F و 01/0>P) و تحمل پریشانی (86/6=F و 01/0>P) تاثیر معناداری داشته است و در زمینه ی اثربخشی با هم تفاوت معنادار نداشته اند.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان از آموزش امید به شیوه شناختی-معنوی و آموزش تاب آوری خانواده برای کاهش خستگی ناشی از شفقت و افزایش تحمل پریشانی در مراقبین بیماران کلیوی تحت همودیالیز استفاده کرد.

    کلید واژگان: تاب آوری خانواده, امید, شناختی-معنوی, مراقبین بیمار, بیماران همودیالیز, تحمل پریشانی, خستگی ناشی از شفقت
    Abdol Hossein Farhadi, Gholamreza Manshai *, Zahra Yousef
    Purpose

    Kidney diseases are one of the physical diseasesthat make a person and his lifestyle face various problemsthat unintentionally involve their families and requiretheir special care, which can affect the mental state of thecaregiver. to damage The aim of this study was tocompare the effectiveness of family resilience trainingwith cognitive-spiritual hope training on compassionfatigue and distress tolerance in caregivers of kidneypatients undergoing hemodialysis.

    Materials and Methods

    The research method was anexperimental type with two experimental and controlgroups with a pre-test and post-test design and a 45-dayfollow-up. Research 60 caregivers were selected throughavailable sampling and were randomly divided into threegroups of 20 people, the people participating in theresearch in three stages to the compassion fatiguequestionnaire (Khosravi et al., 2021) and Simmonsquestionnaire. and Gaher (2005) answered, the collecteddata were analyzed at two levels of descriptive statistics(mean and standard deviation) and inferential variancestatistics with repeated measurements and Bonferroni'spost hoc test. SPSS version 24 software was used for dataanalysis.

    Findings

    Data analysis showed that teaching hope in acognitive-spiritual way on compassion fatigue (F = 16.75,P < 0.01) and distress tolerance (F = 6.86, P < 0.01) hashad a significant impact and there was no significantdifference in terms of effectiveness.

    Conclusion

    According to the findings of the presentstudy, it is possible to use cognitive-spiritual hopetraining and family resilience training to reducecompassion fatigue and increase distress tolerance incaregivers of kidney patients undergoing hemodialysis.

    Keywords: Family Resilience, hope, Cognitive-Spirituality, PatientCaregivers, Hemodialysis Patients, Distress tolerance, CompassionFatigue
  • رزیتا کلباسی، محمد حاتمی*، محمد صیرفی، منیر سادات حاکمی، مهرداد ثابت
    مقدمه

    بیماری کلیوی موجب بروز مشکلات متعدد جسمانی و روانی برای فرد بیمار شده و موجب افت کیفیت زندگی این افراد می شود. هدف پژوهش حاضر مقایسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و نظم جویی فرآیندی هیجان در کیفیت زندگی و بیماران همودیالیز بود.

    روش کار

    پژوهش حاضر جزء طرح های نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون- پیگیری سه گروهی بود. جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه بیماران همودیالیز مراجعه کننده به بیمارستان لقمان تهران در سال 1398 بودند. از بین این بیماران کسانی که واجد شرایط برای ورود به پژوهش بودند، با روش نمونه گیری در دسترس (با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج)، ابتدا 45 نفر  انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در سه گروه گمارش شدند (15 نفر در گروه آزمایش اول و 15 نفر در گروه آزمایش دوم و 15 نفر در گروه کنترل در انتظار درمان). ابزار پژوهش پرسش نامه کیفیت زندگی بیماران کلیوی هایس و همکاران (2003)  بود. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس مختلط تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج تحلیل داده ها نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و نظم فرآیندی هیجان در شرکت کنندگان گروه های آزمایشی به نسبت گروه کنترل در انتظار درمان تاثیر معناداری بر بهبود کیفیت زندگی بیماران همودیالیز داشت (P<0/05). همچنین اثربخشی روش درمان پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی بیماران بیشتر بود (P<0/05).

    نتیجه گیری

    درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و آموزش نظم جویی فرآیندی هیجان با افزایش کنترل رفتار و تمایل به تجربه کردن گستره ای از عواطف بر بهبود کیفیت زندگی بیماران همودیالیز موثر است.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, نظم جویی فرآیندی هیجان, کیفیت زندگی, بیماران همودیالیز
    Rozita Kalbasi, Mohammad Hatami*, Mohamad Seyrafi, Monirsadat Hakemi, Mehrdad Sabet
    Introduction

    Kidney disease causes many physical and mental problems for the patient and reduces the quality of life of these people. The aim of the present study was to compare the effectiveness of acceptance and commitment therapy and process emotion regulation training in quality of life of hemodialysis patients.

    Method

    The statistical population of this semi-experimental study with pretest-post-test-fallow up design were all hemodialysis patients who referred to Loghman Hospital in Tehran in 2019. Among them the patients who were willing and qualified to participate in the study were selected in convenience and then randomly assigned to experimental and control groups (15 persons in the first experimental group, 15 persons in the second experimental group and 15 persons in waiting list control group). The research instrument was the quality of life questionnaire of Hayes et al. (2003). Research data were analyzed using mixed analysis of variance test.

    Results

    The results of data analysis showed that treatment based on acceptance and commitment and process emotion regulation training in the participants of the experimental groups compared to the control group had a significant effect on improving the quality of life of hemodialysis patients (p <0.05). Also, the effectiveness of acceptance and commitment therapy was higher on patientschr(chr('39')39chr('39')) quality of life (p <0.05).

    Conclusion

    Acceptance and commitment therapy and process emotion regulation training is effective on improving the quality of life of hemodialysis patients by increasing behavior control and the desire to experience a range of emotions.

    Keywords: : Acceptance, Commitment Therapy, Process Emotion Regulation Training, Quality of Life, Hemodialysis Patients
  • جواد هاشمی، زهرا حصاری، علیرضا گلشن*
    زمینه و هدف
    بیماری کلیوی مزمن تبدیل به یک بیماری همه گیر در سرتاسر جهان شده است. در نتیجه نقص کلیه در مرحله انتهایی هیپوکلسمی و هیپرفسفاتمی و در پی آن افزایش هورمون پاراتیرویید، در این بیماران رخ می دهد که در نهایت به هیپرپاراتیروییدیسم ثانویه منجر می شود. بنابراین بررسی روتین الکترولیت ها در این بیماران ضروری به نظر می رسد. پژوهش کنونی با هدف بررسی الکترولیت های موجود در بزاق در بیماران تحت دیالیز صورت گرفت تا نمونه بزاق به عنوان یک نمونه غیر تهاجمی برای آزمایشگاه های تشخیصی ارایه شود.
    روش بررسی
    در این مطالعه موردی-شاهدی که از مرداد تا مهر 1395 در بیمارستان امام علی (ع) شهر بجنورد انجام گردید، تعداد 44 فرد بیمار دیالیزی و 44 فرد سالم همسان سازی شده با آن ها، انتخاب شده و هموگلوبین، هماتوکریت، سطح آهن، فریتین، Total iron binding capacity (TIBC)، گلوکز خون، کلسترول، تری گلیسیرید، اوره، کراتینین، کلسیم، فسفر، پتاسیم و Parathyroid hormone (PTH) در خون آن ها و همچنین کلسیم، فسفر و پتاسیم در بزاق آن ها با روش های آزمایشگاهی روتین اندازه گیری شد.
    یافته ها
    کلسیم و فسفر در گروه بیماران دیالیزی بالاتر از گروه شاهد بود. همچنین سطح کلسیم، فسفر و پتاسیم در دو نمونه سرم و بزاق ارتباط معناداری ندارند، اما رابطه مثبتی بین PTH در سرم با فسفر و پتاسیم در بزاق مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    بزاق بیماران همودیالیزی سطح کلسیم و فسفر بالاتری نسبت به افراد سالم دارد و بنابراین می توانند مارکر مناسبی برای تشخیص باشند. افزون بر آن سطح PTH خونی با سطح فسفر و پتاسیم بزاقی در این بیماران ارتباط دارد که این دو الکترولیت بزاقی را به عنوان نماینده PTH در خون معرفی می کند.
    کلید واژگان: بیماران همودیالیز, الکترولیت های بزاق, الکترولیت های خون, هورمون پاراتیرویید
    Javad Hashemi, Zahra Hesari, Ali-Reza Golshan *
    Background
    Nowadays, chronic kidney disease (CKD) is known as an epidemic disease all around the world. Chronic kidney disease considered as a serious health problem with numerous side effects, including complications progressive in reducing glomerular filtration rate (GFR), imbalances in the homeostasis of the body and decreased quality of life and finally an increase in mortality due to cardiovascular problems. End-stage renal disease leads to hypocalcemia and hyperphosphatemia, that as a result of, parathyroid hormone (PTH) will increased that secondary hyperparathyroidism will occurred eventually. So it is essential to routine examination of electrolytes in these patients. The current study have been done to determine the electrolytes in saliva as a non-invasive sample in hemodialysis patients in order to the saliva to be presented as an appropriate samples for clinical laboratories.
    Methods
    In the present case-control study that has been performed at Imam Ali Hospital, Bojnord, North Khorasan Province, Iran, in the summer of 2016, 44 hemodialysis patients and 44 aged, gender and body mass index (BMI) matched healthy controls were selected and then their cell count, Hb, HCT, iron, ferritin, total iron binding capacity (TIBC), glucose, CRP, triglycerides, cholesterol, urea, creatinine, calcium, phosphorus, potassium and PTH were measured.
    Results
    Calcium and phosphorus were higher in hemodialysis patients in comparison to the control group. Furthermore, there are not any significant relationship between levels of calcium, phosphorus and potassium in both serum and saliva samples. In addition, we observed the positive relationship between PTH in serum as well as phosphorus and potassium in the saliva.
    Conclusion
    The findings of current study have been shown that salivary levels of calcium and phosphorus in hemodialysis patients is higher than healthy people, therefor could be a non- invasive suitable marker for diagnosis. In addition, blood PTH levels in hemodialysis patients is associated with salivary levels of phosphorus and potassium, so, perhaps these parameters marked PTH's representative in the blood with further investigation of saliva’s electrolytes.
    Keywords: electrolytes, hemodialysis, parathyroid hormone, salivary glands
  • جمیل صادقی فر، طاهره محرابیان*
    مقدمه
    بیماری های کلیوی یکی از شایع ترین بیماری ها در افراد است و موجب بروز مشکلات هیجانی همچون استرس، اضطراب و افسردگی می شود. این تحقیق با هدف پیش بینی میزان افسردگی، اضطراب و استرس بر اساس مولفه های معنوی در بیماران همودیالیزی استان ایلام انجام گرفت.
    روش کار
    در این پژوهش که به روش همبستگی انجام گرفت، تعداد 150 بیمار تحت درمان با دیالیز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و وارد مطالعه شدند. از سه پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس، دعا، سلامت معنوی به عنوان ابزار جمع آوری داده ها استفاده شد. ابعاد دعا و سلامت معنوی بعنوان متغیرهای پیش بین و مولفه های هیجانی بعنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری با روش گام به گام (Stepwise) تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد که بین تمام ابعاد دعا با افسردگی و استرس رابطه منفی معناداری وجود دارد، همچنین بین تمام ابعاد دعا بجز تناوب دعا با اضطراب نیز رابطه منفی معناداری وجود دارد (01/0 > P). همچنین نتایج نشان داد که بین هر دو بعد سلامت معنوی با افسردگی، اضطراب و استرس رابطه منفی معناداری وجود دارد (01/0 > P). این عوامل در مجموع 36 درصد از واریانس مولفه های هیجانی را تبیین کردند. ضرایب تحلیل رگرسیون برای ترکیب خطی مولفه های معنوی با مولفه های هیجانی در سطح کمتر از 001/0 معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    مولفه های معنوی با مولفه های هیجانی بیماران در ارتباط است. بنابراین می توان از اعتقادات مذهبی جهت ارتقای سلامت بیماران تحت درمان با دیالیز استفاده نمود.
    کلید واژگان: افسردگی, اضطراب, استرس, معنویت, بیماران همودیالیز
    Jamil Sadeghifar, Tahere Mehrabiyan *
    Introduction
    Kidney disease is one of the most common diseases in people that leads to emotional problems such as stress, anxiety and depression. The purpose of this study was to predict of the amount of depression, anxiety and stress based on spiritual components in hemodialysis patients in Ilam province.
    Methods
    In this research, which was carried out with the correlation method, 150 hemodialysis patients were selected and then subjected to the study by means of available sampling. Three questionnaires regarding depression, anxiety, stress, prayer and spiritual health were used as a means of data collection. In this research, dimensions of prayer and spiritual health were considered as a predictors and emotional components were considered as a dependent variable. The data were analyzed by R Pearson correlation coefficient and multiple regressions analyzes.
    Results
    The results of the study revealed that there are significant negative relationships between all dimensions of prayer and depression and stress, while there are also significant negative relationships between a dimensions of prayer except pray frequency and anxiety (P
    Conclusions
    Spiritual components are correlative with patient's emotional component. Thus, religious beliefs can be used to improve hemodialysis patients’ health.
    Keywords: Depression, Anxiety, Stress, Spirituality, Hemodialysis Patients
  • اکرم طاوسی، محمد مهدی سپهری، طاهره ملکوتیان، توکتم خطیبی
    سابقه و هدف
    نارسایی کلیه منجر به کاهش عملکرد کلیه ها می شود و این امر در درازمدت منجر به بیماری مزمن کلیه می گردد. یکی ازعوارض بیماری مزمن کلیه تخریب برگشت ناپذیر کلیه ها (رسیدن به مرحله پایانی بیماری کلیه) است. یکی از شایع ترین راه های درمان بیماران دچار نارسایی کلیوی، همودیالیز است. به علاوه یکی از مسائل اصلی در همودیالیز، کمخونی ناشی از کمبود ترشح اریتروپویتین از کلیه ها است که معمولا با داروی اریتروپویتین صناعی، درمان می شود. از سوی دیگر انتخاب دوز مناسب داروی اریتروپویتین جهت مقابله با کم خونی بیماران همودیالیزی، و با توجه به قیمت بالا و عوارض این دارو، از اهمیت بالایی برخوردار است. لذا این پژوهش به منظور پیش بینی دوز داروی اریتروپویتین و شناسایی عوامل اثرگذار بر انتخاب دوز مناسب این دارو از رویکردهای داده کاوی بهره برده و آن ها را بر روی داده جمع آوری شده از بیماران همودیالیزی اعمال می کند.
    مواد و روش ها
    داده های پژوهش از مرکز دیالیزی در تهران جمع آوری شده است. فرض می شود ورودی مسئله، مشخصه های شش ماهه متوالی از بیمار به همراه مقدار داروی اریتروپویتین مورد استفاده تاکنون است. جهت اعمال رویکردهای داده کاوی بر این داده ها، آن را تبدیل به یک بردار ویژگی مشخصه نموده و از روش های ماشین بردار پشتیبان و جنگل تصادفی برای پیش بینی مقدار تجویز دارو استفاده می شود.
    یافته ها
    نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد مقادیر داروی تجویز شده در ماه های قبل بر مقدار دارو در ماه بعدی تاثیرگذار است. الگوریتم جنگل تصادفی با متوسط صحت 90 درصد و ماشین بردار پشتیبان با متوسط صحت 79 درصد در بهترین حالت، قادر به پیش بینی دوز داروی تجویزی هستند.
    استنتاج
    این تحقیق با شناسایی ویژگی های موثر بر درمان بیماران همودیالیزی وکنترل کم خونی، سبب صرفه جویی در هزینه و زمان شده و از عوارض ناشی از تجویز بیش از حد دارو و افزایش هموگلوبین بیمار، خواهد کاست.
    کلید واژگان: داده کاوی, پیش بینی, اریتروپویتین, بیماران همودیالیز
    Akram Tavousi, Mohammad Mehdi Sepehri, Tahereh Malakoutian, Toktam Khatibi
    Background and
    Purpose
    Kidney failure reduces the kidney function and in long term it leads to chronic kidney disease. One of the main complications of this disease is irreversible damage to the kidneys (end-stage kidney disease) and hemodialysis is the main method used to treat advanced kidney failure. The main problem associated with hemodialysis is treating anemia caused by lack of erythropoietin secretion in kidney which is usually treated by synthetic erythropoietin. On the other hand, choosing the right dosage of erythropoietin is important because it is expensive and could have some complications. This research aimed at predicting the dosage of erythropoietin and identifying affecting factors.
    Materials And Methods
    Data was collected from a dialysis center in Tehran and data mining methods were used. The input variables were measured in the past 6 months of treating patients with erythropoietin. The sequential data was then converted to the bag of features (BOF) format. Then support vector machines and random forest were applied on the BOF to predict the erythropoietin dosage.
    Results
    The amount of medication in previous months was found to be an important factor in determining the appropriate dosage of erythropoietin for the next month. In optimal condition, random forest and SVM could predict the erythropoietin dosage with an average accuracy of 90% and 79%, respectively.
    Conclusion
    This study identified the factors influencing the treatment and control of anemia in hemodialysis patients. These results could be of great benefit in prescribing the proper dosage of erythropoietin, and reducing the treatment cost and duration. Moreover, it helps to prevent the complications caused by excessive use of erythropoietin such as increase in hemoglobin level.
    Keywords: Data mining, prediction, erythropoietin, hemodialysis patients
  • شهنام ولی زاده شهبازلو، امیر قربانی حق جو *، ناصر صمدی، نادره رشتچی زده، حسن ارگانی، جمال حلاج زاده، سخاوت ابوالحسنی
    پیش زمینه و هدف
    پروتئین فتوئین آیکی از مهم ترین مهارکنندهٔ کلسیفیکاسیون عروقی است و ممکن است کلید تنظیمی در جلوگیری از کلسیفیکاسیون نابجا در نارسایی کلیه از طریق واکنش با رسپتور ویتامین D موجود در بافت عروقی باشد. مطالعه حاضر سطح سرمی فتوئین آو ارتباط آن با سطوح ویتامین D و iPTH در بیماران تحت همودیالیز در مقایسه با افراد سالم به عنوان گروه کنترل موردبررسی قرار می دهد.
    مواد و روش کار
    46 بیمار همودیالیزی شامل 28 مرد و 18 زن و 43 نفر فرد سالم شامل 20 مرد و 23 زن به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. سطوح سرمی فتوئین آ، ویتامین D و هورمون پاراتیروئید به همراه سایر فاکتورهای بیوشیمیایی موثر در کلسیفیکاسیون عروقی با استفاده از روش های استاندارد اندازه گیری و نتایج با استفاده از روش های آماری مقایسه گردیدند.
    یافته ها
    نتایج حاکی از کاهش فتوئین آ(0.004=p) و ویتامین دی (0.002=p) در بیماران دیالیزی و افزایش فسفر و هورمون پاراتیروئید (001/0p=) در گروه بیمار نسبت به افراد کنترل است. همچنین کاهش ویتامین D و افزایش سطح سرمی PTH زنان نسبت به مردان دیالیزی در مطالعه حاضر نشان داده شد (0.05>p)
    بحث و نتیجه گیری
    کاهش ویتامین D و فتوئین آبه همراه افزایش PTH می تواند در افزایش کلسیفیکاسیون عروقی بیماران تحت همودیالیز موثر باشد.
    کلید واژگان: فتوئین آ, ویتامین D, هورمون پاراتیروئید, بیماران همودیالیز
    Shahnam Valizadeh Shahbazlou, Amir Ghorbanihaghjo *, Naser Samadi, Nadere Rashtchizadeh, Hasan Arghani, Jamal Hallajzadeh, Sakhavat Ablhasani
    Background and Aims
    Fetuin-A is a circulating protein and a powerful circulating inhibitor of vascular calcification. It has been shown that Fetuin–A interactions with vascular vitamin D receptors may be an important key in preventing renal calcification. The aim of the present study was evaluating the levels of vitamin D (Vit D), intact Parathormone hormone(iPTH) and their relationship with that of Fetuin-A as the main factor involved in vascular calcification in patients suffering from heart diseases (HD).
    Materials and Methods
    The serum levels of iPTH, Fetuin-A, 25OH vitamin D, calcium, and phosphorus were determined in forty six hemodialysis (28 men and 18 women) and fort three age and sex matched control subjects (20 men and 23 women) by enzyme-linked immunosorbent assay and spectrophotometric methods.
    Results
    In HD patients Fetuin-A and Vit D levels were significantly lower than the healthy controls (p = 0.004 and p=0.002 respectively). Serum iPTH and phosphorus concentrations were higher in HD patients compared to the healthy control group (p<0.001 both of them). Women hemodialysis patients were detected to have significantly lower Vit D and higher serum iPTH levels in comparison with HD men (p<0.05 all the cases).
    Conclusions
    Our findings suggest a lower levels of Fetuin-A, vitamin D and higher levels of iPTH may increase susptibility of atherosclerosis in patients with HD.
    Keywords: Fetuin A, Vitamin D, Intact Parathyroid Hormone, Hemodialysis Patients
  • زهره فولادی، امرالله ابراهیمی، غلامرضا منشئی، حمید افشار، مهدی فولادی
    زمینه و هدف
    بیماران تحت همودیالیز مشکلات مختلفی را در ارتباط با عوارض بیماری مانند مشکلات جسمانی، اقتصادی، اجتماعی و واکنش های عاطفی تجربه می کنند. این مطالعه با هدف تعیین رابطه بین متغیرهای روان شناختی مثبت (امید و معنویت)،آسیب شناسی روانی (استرس، افسردگی، اضطراب) و کیفیت زندگی بیماران همودیالیز بود.
    مواد روش ها
    این پژوهش یک پژوهش توصیفی (همبستگی) است که روی 96 نفر از بیماران همودیالیز مراجعه کننده به بیمارستان حضرت علی اصغر)ع) اصفهان در سال 1391 انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های دموگرافیک، کیفیت زندگی (SF-36)، مقیاس سنجش اضطراب، افسردگی و استرس (DASS-42)، امید به زندگی (اشنایدر) و مقیاس معنویت «پولوتزین و الیسون» استفاده شد و داده ها با نرم افزار SPSS- 16 با روش های تحلیل رگرسیون و همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    تحلیل داده ها نشان داد، بین کیفیت زندگی با معنویت و امید بیماران همودیالیز رابطه مستقیم معنی داری وجود دارد (001/0p<)، بین کیفیت زندگی با افسردگی، اضطراب، استرس بیماران همودیالیز رابطه معکوس و معنی داری وجود دارد (001/0p<).
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه دلالت بر ارتباط مستقیم بین ویژگی های مثبت نظیر امید و معنویت از یک سو و متغیرهای آسیب شناسی روانی با کیفیت زندگی بیماران همودیالیز دارد. این ارتباط به گونه ای است که می توان کیفیت زندگی بیماران همودیالیز را توسط متغیرهای مثبت معنویت و امید و متغیرهای پاتولوژیک افسردگی، اضطراب و استرس پیش بینی نمود.
    کلید واژگان: زندگی, امید, معنویت, استرس, افسردگی, اضطراب, بیماران همودیالیز
    Zohreh Fouladi, Amrollah Ebrahimi, Gholamreza Manshaei, Hamid Afshar, Mehdi Fouladi
    Aim and
    Background
    This study was aimed to determine the relationship between positive psychological variables (hope and spirituality) psychopathology (depression، stress، anxiety) and quality of life in hemodialysis patients in Isfahan''s Ali Asghar Hospitals. Methods and Materials: This study was a descriptive one، and its population was all Hemodialysis patients in Ali Asghar Hospital. The participants in this study were 96 Hemodialysis patients. They were selected by a simple random sampling method. The survey tools included demographic questions، (SF-36) quality of life، life expectancy، (DASS) depression، stress، anxiety and spirituality questionnaire. Mean and standard deviation were used to analyze the data and for hypothesis testing the Pearson correlation and simultaneous regression analysis were used.
    Findings
    There was a significant relationship between positive psychological variables (hope and spirituality) and psychopathology (depression، stress، anxiety) with quality of life in hemodialysis patients. In other words، participants with higher scores on (spirituality and hope) had a better quality of life، and those who higher score on DASS had a lower quality of life (p<0. 05). These finding indicated that: There was a significant relationship between quality of life and spirituality in hemodialysis patients (p<0. 05). There was a significant relationship between quality of life and hope in hemodialysis patients (p<0. 05). There was a significant relationship between quality of life and (stress، depression and anxiety) in hemodialysis patients (p<0. 001).
    Conclusions
    These finding indicated that quality of life in Hemodialysis patients can be predicted by hope and (stress، depression، anxiety)
    Keywords: Hope, Spirituality, Stress, Depression, Anxiety, Quality of Life, Hemodialysis Patients
  • منصوره عزیززاده فروزی، هاجر صادقی، علی اکبر حقدوست، سکینه محمد علیزاده
    مقدمه
    خواب آلودگی مفرط روزانه یکی از شکایات بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه تحت درمان با همودیالیز می باشد. شواهدی مبنی بر اشکال مختلف پاتولوژی خواب در بیماران همودیالیزی وجود دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر به کارگیری مدل مراقبت پیگیر بر خواب آلودگی بیماران همودیالیز در شاهین شهر اصفهان انجام شده است.
    روش بررسی
    این پژوهش نیمه تجربی بر روی 40 بیمار تحت درمان با همودیالیز انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه سنجش میزان خواب آلودگی ایپورث (ESS) بود، که قبل از مداخله به فاصله یک ماه، دو مرتبه تکمیل گردید. جهت اجرای مدل، بیماران به 5 گروه تقسیم و به طور متوسط برای هر گروه 4 تا 6 جلسه آموزشی (1 تا 2 ساعته) طی 3 هفته برگزار شد و در 9 هفته باقیمانده مشاوره های مراقبت پیگیر، کنترل و ارزشیابی انجام شد و بلافاصله پس از مداخله به فاصله یک ماه مجددا پرسشنامه ها تکمیل گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 15، آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد میانگین نمره خواب آلودگی 39/10 نسبت به بعد از مداخله 54/5 به طور معنی داری افزایش یافت (0001/0 =p). همچنین خواب آلودگی قبل از مداخله در 4/74% از بیماران وجود داشت، که بعد از مداخله به 8/38% کاهش یافت و تفاوت معنی داری را نشان داد (0001/0 =p).
    نتیجه گیری
    استفاده از مدل مراقبت پیگیر به عنوان یک مدل بومی می تواند در کاهش بسیاری از مشکلات بیماران موثر باشد با توجه به نتایج این پژوهش در خصوص تاثیر مدل مراقبت پیگیر بر میزان خواب آلودگی بیماران همودیالیز، توصیه می شود با انجام مطالعات بیشتر در این زمینه، پرستاران نسبت به کارگیری این مدل مراقبتی در سایر بیماران همودیالیزی مبادرت ورزند.
    کلید واژگان: مدل مراقبت پیگیر, خواب آلودگی, بیماران همودیالیز
    M. Azizzadeh Forouzi, H. Sadeghi, Aa Haghdoost, S. Mohammad Alizadeh
    Introduction
    Sever daily sleepiness is one of the problems of patient with chronic renal failure. There are evidences indicating different sleep pathology in patients undergoing hemodialysis. This study was conducted to evaluate the effect of applying continuous monitoring model on sleepiness of hemodialysis patients in Shahinshahr/ Isfahan.
    Methods
    This semi-experimental study was performed on 40 hemodialysis patients. Data gathering was done by Epwort Questionnaire. The questionnaire was used twice before the intervention with the interval of one month. The applied model contained four steps: orientation، sensitization، control and evaluation. Patients were divided into five groups and 4-6 training sessions during three weeks were held for each group and during the remained 9 weeks، consultations for continuous sleep monitoring، control and evaluation were performed. The questionnaire was filled out immediately after the intervention and one month later. Data were analyzed through SPSS 15 through descriptive and analytic statistics.
    Results
    The study findings revealed that mean score of sleepiness before intervention was 11/06 (± 3/32). Therefore، after intervention it increased significantly to 5. 54 (± 2/85) (P=0/0001). The percentage of sleepiness before the intervention was 74/4 that decreased significantly to 38/8 % (p = 0/0001).
    Conclusion
    Using continuous care model as an ethnic model can reduce many problems of patients. It is recommended to study monitoring model more elaborately in order to utilize it on other hemodialysis patients.
    Keywords: Continuous Care Model, Hemodialysis patients, Sleepiness
  • علی مومنی، سلیمان خیری، زهرا خدیوی
    مقدمه
    بیماران دیالیزی در معرض ابتلا به هپاتیت هستند و واکسیناسیون در این بیماران حیاتی است. روش های مختلفی برای واکسیناسیون این بیماران به کار می رود که نتایج متفاوت و گاهی متناقض دارد. هدف از انجام این مطالعه بررسی مقایسه ای واکسیناسیون هپاتیت به صورت دوز کم داخل جلدی با دوز بالای داخل عضلانی در بیماران همودیالیزی بود.
    روش ها
    در یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی در 24 بیمار همودیالیزی، در دو گروه دو روش واکسیناسیون داخل جلدی و داخل عضلانی انجام شد و تیتر آنتی بادی 1 و 3 ماه پس از خاتمه ی واکسیناسیون در بیماران اندازه گیری شد. به دلایل مختلف 8 بیمار از مطالعه خارج شدند و در 16 بیمار باقی مانده تیتر آنتی بادی 14و 20 ماه پس از واکسیناسیون انجام گرفت.
    یافته ها
    میانگین تیتر آنتی بادی در شروع مطالعه در دو گروه اول و دوم، به ترتیب 1/3 ± 9/3 و 3/3 ± 8/4 میلی واحد در میلی لیتر بود (569/0 = P). میانگین سطح آنتی بادی 1 و 3 ماه پس از پایان واکسیناسیون در بیماران مورد مطالعه به ترتیب 59±4/190 و 9/83 ± 3/223 میلی واحد در میلی لیتر بود (001/0 > P). میانگین تیتر آنتی بادی برای این بیماران در ماه 14 برابر با 2/164 ± 4/144 و در ماه 20 برابر با 34 ± 2/45 میلی واحد در میلی لیتر بود (001/0 > P).
    نتیجه گیری
    دو روش واکسیناسیون در بیماران به یک میزان موثر بود. تیتر آنتی بادی در بیماران دو گروه به تدریج کاهش یافت و پس از 20 ماه به حداقل رسید.
    کلید واژگان: هپاتیت B, واکسیناسیون, بیماران همودیالیز
    Ali Momeni, Soleiman Kheiri, Zahra Khadivi
    Background
    Hemodialysis patients are at risk for infection with hepatitis B virus; so, hepatitis B vaccination is critical in these patients. Different methods are used to improve immunity of hemodialysis patients with different and controversial results. The aim of this study was to compare the effect of hepatitis B vaccination by itradermal low dose versus intramuscular high dose vaccines in hemodialysis patients’ short- and long-time follow-up.
    Methods
    In a cross-sectional study, 24 hemodialysis patients not responded to conventional method of vaccination, were enrolled to intramuscular or intradermal groups randomly. The antibody titer was checked after 1 and 3 months of the end of vaccination. In 16 remaining patients, antibody titer was rechecked also after 14 and 20 months.
    Findings
    In studied patients, the mean HBS antibody titer was 4.4 ± 3.1 mu/ml at the beginning of study; and 190.4 ± 59 and 223.3 ± 83.9 mu/ml after 1 and 3 months follow-up, respectively (P < 0.001). In remaining patients, the mean antibody titer after 14 and 20 months follow-up was 144 ± 164.2 and 45.2 ± 34 mu/ml, respectively (P < 0.001).
    Conclusion
    Response to vaccination at short time in two groups was very good but after 14 months, the antibody titer decreased and the decline of antibody titer continued until 20 months.
    Keywords: Hepatitis B, Vaccination, Hemodialy
  • فاطمه خلیلی، احمدعلی اسلامی، زیبا فرج زادگان، اکبر حسن زاده
    مقدمه
    حفظ سلامت بیماران تحت همودیالیز بستگی به تبعیت از توصیه های درمانی دارد. عدم تبعیت درمانی این بیماران، به صورت مستقیم با پیامدهای بالینی وخیم تر مرتبط می باشد. هدف از پژوهش حاضر، شناسایی روابط بین افسردگی، حمایت اجتماعی درک شده، خودکارآمدی و تعامل بیمار با پرسنل درمانی با رفتارهای تبعیت از درمان در بیماران همودیالیز بر اساس تئوری شناختی- اجتماعی می باشد.
    روش ها
    مطالعه حاضر مقطعی است و بر روی 160 بیمار مراکز همودیالیز شهر اصفهان انجام شد. شیوه نمونه گیری، تصادفی منظم و متناسب با حجم بود. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه افسردگی بک، مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده، راهبردهای ارتقای سلامتی، ابزار سنجش تعامل بیمار- پرسنل درمان و پرسش نامه خود گزارش دهی رفتارهای تبعیت درمانی بود. اطلاعات گردآوری شده توسط آزمون های توصیفی و همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد 6/60 درصد افراد مورد مطالعه مرد هستند. میانگین سنی افراد مورد مطالعه 04/15 ± 95/51 است. میانگین نمره کل رفتارهای تبعیت از درمان 64/201 ± 48/861 در دامنه (1200-0) به دست آمد. بین عوامل روانی– اجتماعی مورد بررسی با رفتارهای کل تبعیت از درمان ارتباطی مشاهده نشد اما بین این عوامل با زیرمقیاس های رفتاری، ارتباط معنی دار مشاهده گردید (05/0 > P). همه این عوامل با نمره درک از اهمیت رفتار ارتباط معنی دار داشتند (001/0 >P). بین متغیرهای جمعیت شناختی همچون سن، جنس و وضعیت تاهل با مقیاس و زیرمقیاس رفتار تبعیت درمان ارتباط معنی دار مشاهده گردید (05/0 > P).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج به دست آمده به نظر می رسد متغیرهای روانی– اجتماعی مورد مطالعه از طریق نقش واسطه ای عامل درک از اهمیت رفتار بر رفتار پیامد موثرند که لزوم توجه بیشتر به این عامل در مطالعات آتی و طراحی مداخلات مبتنی بر تئوری احساس می گردد.
    کلید واژگان: عوامل روانی, اجتماعی, رفتار تبعیت درمانی, درک از رفتار تبعیت درمان, بیماران همودیالیز, تئوری شناختی- اجتماعی
    Fatemeh Khalili, Ahmad Ali Eslami, Ziba Farajzadeghan, Akbar Hasan Zadeh
    Background
    Hemodialysis patient's health depends on adherence to treatment recommendations. Non-adherence to treatment is directly associated with worse clinical outcomes. This study was designed to determine the association of between treatment adherence behaviors among maintenance hemodialysis patients and depression, perceived social support, self efficacy, and patient's interaction with medical service providers based on social cognitive theory.
    Methods
    This cross-sectional study used proportional random sampling to select 160 maintenance hemodialysis patients in Isfahan. Data was gathered by Beck depression questionnaire, Multidimensional Scale of Perceived Social Support (MSPSS), Strategies Used by Patients to Promote Health (SUPPH) questionnaire, Patient Reactions Assessment questionnaire, and the End-Stage Renal Disease Adherence Questionnaire. The data were analyzed using descriptive and correlation statistics.
    Findings
    Our findings showed that 60.06% of the participants were male. Their average age was 51.95 ± 15.04 and mean of total scores of treatment adherence behaviors was 861.48 ± 201.64 (range: 0-1200). There was not any significant relationship between the studied factors treatment adherence behaviors. However, behavioral sub-scales were significantly related with the studied factors (P < 0.05). Furthermore, all factors had significant relationships with scores of perception about the importance of behaviors (P < 0.001). Demographics, including age, sex, and marital status, were also related with treatment adherence behavior scale and sub-scale (P < 0.05).
    Conclusion
    Based on the results, social-psycological factors affect treatment adherence behaviors as a mediator of perceptions. Therefore, they have to be considered in future theory-based interventions and studies.
  • شیوع نفروپاتی دیابتیک در بیماران تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده در استانهای مازندران و گلستان
    بهزاد حیدری
    سابقه و هدف
    نفروپاتی دیابتیک (گلومرولواسکلروز دیابتیک) در اکثر کشورها شایعترین علت ناسائی کلیه در بیمارن تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده است. با شناسائی عوامل مستعد کننده گلومرولواسکلروز و درمان آنها، سیر پیشرونده بیماری تا حدودی قابل جلوگیری است. لذا اطلاع از شیوع این بیماری در مراکز همودیالیز و تعیین سیر بیماری اهمیت زیادی خواهد داشت. به همین منظور مطالعه حاضر در مراکز همودیالیز استانهای مازندران و گلستان در سال 1377 انجام شده است.
    مواد و روش ها
    جمعیت مورد بررسی بیمارانی هستند که در سال 1377 در هفت مرکز همودیالیز مازندران و گلستان تحت درمان همودیالیز دائم قرار داشتند. علت نارسائی کلیه براساس پرونده بیمارستانی بیماران تعیین و اطلاعات مربوط به دیابت با معاینه، مصاحبه و تکمیل پرسشنامه بدست آمد. نوع دیابت با معیارهای تشخیصی National Diabrtrs Group Data تعین گردید.
    یافته ها
    از 353 بیمار تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده بررسی شده، 32 نفر (9 درصد) به نفروپاتی دیابتیک مبتلا بوده که 26 نفر از بیماران دیابت غیر وابسته به انسولین و 6 نفر دیابت وابسته به انسولین داشتند. میانگین سنی بیماران دیابتیک نوع غیر وابسته به انسولین و وابسته به انسواین بترتیب 4/9+5/57 و 5/9±5/38 سال و میانگین سن شروع دیالیز در دو نوع فوق بترتیب 4/10±54 و 10±35 سال بود.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان می دهد که شیوع نفروپاتی دیابتیک در بیماران تحت درمان همودیالیز نگهدارنده این دو استان نسبت به آمارهای خارجی پائین تر است. علت این اختلاف ممکن است ناشی از تفاوت شیوع دیابت یا عوامل مستعد کننده نفروپاتی دیابتیک، نحوه انتخاب یا معرفی بیماران برای همودیالیز یا مرگ زودرس بیماران بعلت عوارض قلبی عروقی باشد.
    کلید واژگان: بیماران همودیالیز, نفروپاتی دیابتیک, شیوع
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال