جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "دیابت" در نشریات گروه "پزشکی"
-
مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران، سال بیست و پنجم شماره 6 (پیاپی 132، بهمن و اسفند 1402)، صص 478 -486مقدمه
کاردیومیوپاتی یکی از عوارض بیماری دیابت است که خطر مرگ و میر مبتلایان را افزایش می دهد. هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر تمرین هوازی و مقاومتی بر عوامل التهابی و حسگر متابولیکی بافت قلب در موش های صحرایی نر دیابتی بود.
مواد و روش هاتعداد 22 سر موش صحرایی نر با میانگین وزن 22±179 گرم به 4 گروه سالم، شم دیابتی، دیابتی با تمرین هوازی، دیابتی با تمرین مقاومتی تقسیم شدند. تمرین هوازی با شدت متوسط با دویدن روی نوارگردان و تمرین مقاومتی با بالارفتن از نرده بان با وزنه های مشخص، به مدت 6 هفته و 5 روز در هفته انجام شد. پروتئین SIRT-1 و NF-κB با روش وسترن بلات اندازه گیری شد. تحلیل آماری نتایج با استفاده از روش های آنوا، آزمون تی همبسته و تحلیل کوواریانس در سطح 0/05≥P انجام شد.
یافته هامیزان قند خون در گروه دیابتی با تمرین هوازی از 131±377 به 81±249 میلی گرم بر دسی لیتر و در گروه تمرین مقاومتی از 70±468 به 83±246 میلی گرم بر دسی لیتر کاهش یافته و به لحاظ آماری معنی دار بود (به ترتیب: 0/036=P و0/040=P). تاثیر تمرین مقاومتی بر کاهش قند خون بیشتر بود (0/037=P). پروتئین NF-κB در تمرین هوازی (0/007±1/18) و تمرین مقاومتی (0/04±1/17) نسبت به گروه شم دیابتی (0/09±1/88) کاهش معنی داری داشت (0/001≥P). هیچ یک از دو نوع تمرین بر مقدار پروتئین SIRT-1 تاثیر معنی دار نداشت.
نتیجه گیریتمرین مقاومتی مانند تمرین هوازی، تاثیر مشابهی بر کاهش التهاب در قلب دارد و تاثیر بهتری بر کاهش قند خون می گذارد. تاثیر هر دو نوع تمرین ورزشی بر التهاب موثرتر از عامل متابولیک بود. تمرین مقاومتی می تواند نسبت به تمرین هوازی، جایگزین مناسبی برای کاهش قند خون و التهاب ناشی از دیابت باشد.
کلید واژگان: دیابت, تمرین هوازی, تمرین مقاومتی, التهاب, حسگر متابولیکIntroductionCardiomyopathy is one of the complications of diabetes that increases the risk of death in patients. The present study aimed to compare the effect of aerobic and resistance training on the inflammatory and metabolic sensors of heart tissue in male diabetic rats.
Materials and MethodsTwenty-two male rats with weight (179±22) gr were divided into four groups: healthy, diabetic sham, diabetic with aerobic training, and diabetic with resistance training. Moderate-intensity aerobic training by running on a treadmill and resistance training by climbing a ladder with certain weights were performed 6 weeks and 5 days a week. The amount of SIRT-1 and NF-κB protein was measured by the western blot method, and the ANOVA, Paired-Sample T-test, and covariance analysis statistical methods were used at the P≤0.05 level.
ResultsReduction of blood sugar in the diabetic group with aerobic training from (377±131) to (249±81) mg/dL (P=0.036) and resistance training from (468±70) to (246±83) mg/dL was significant (P=0.040), and the effect of resistance training was greater (P=0.037). NF-κB protein had a significant decrease in aerobic training (1.18±0.007) and resistance training (1.17±0.04) compared to the diabetic sham group (1.88±0.09), (P≤0.001). The effect of both types of training on SIRT-1 protein was not significant.
ConclusionResistance training, like aerobic training, has a similar effect on reducing inflammation in the heart and has a better effect on reducing blood sugar. The effect of both types of physical activities on inflammation was more effective than the metabolic factor. Resistance training can be a suitable alternative to aerobic training to reduce blood sugar and inflammation caused by diabetes.
Keywords: Diabetes, Aerobic Exercise, Resistance Exercise, Inflammation, Metabolic Sensor -
زمینه و هدف
از عوارض مهم دیابت نوع دو اختلالات در سازوکار انتقال غشایی گلوکز است و پروتئین های GLUT4 و AS160 در این سازوکار نقش دارند. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر تمرین هوازی بر بیان پروتئین های GLUT4 و AS160 و مقاومت به انسولین در عضله EDL موش های دارای دیابت نوع 2 بود.
روش هادر این پژوهش تجربی، 30 موش نر بالغ، به شیوه تصادفی، در 3 گروه کنترل سالم، دیابت نوع 2 و دیابت نوع 2+ تمرین هوازی تخصیص یافتند. القای دیابت نوع 2 با استفاده از غذای پر چرب، تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین و نیکوتین آمید انجام شد. تمرین هوازی استقامتی شامل 5 جلسه دویدن روی نوارگردان در هر هفته و به مدت 8 هفته بود. برداشت عضله EDL نمونه ها 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین انجام شد. برای سنجش پروتئین های GLUT4 و AS160 و مقدار انسولین از روش الایزا استفاده شد و مقاومت به انسولین نیز به روش HOMA-IR محاسبه شد.
یافته هاسطوح GLUT4 و AS160 در گروه دیابت به طور معناداری کاهش داشت (0/001=P). تمرین هوازی به طور معناداری سطوح GLUT4 و AS160 را افزایش داد (0/01=P). سطوح AS160 در گروه کنترل به طور معناداری بیشتر از گروه دیابت+ تمرین هوازی بود (0/001=P)، اما تفاوت معناداری بین سطوح GLUT4 در دو گروه کنترل و دیابت+ تمرین هوازی وجود نداشت (0/59=P). همچنین، بین GLUT4 و AS160 همبستگی مثبت معناداری ثبت شد (0/734r=، 0/001P=)، اما بین GLUT4 و AS160 با گلوکز خون، همبستگی منفی معنی داری گزارش شد (به ترتیب: 0/751-r=، 0/001P= و 955/0-=r، 0/001=P). میزان انسولین و مقاومت به انسولین در گروه دیابت نوع 2+تمرین هوازی از گروه دیابت نوع 2 به طور معنی داری کمتر بود (0/001=P).
نتیجه گیریتمرین هوازی موجب تعدیل هایپرگلیسمی و افزایش پروتئین های AS160 و GLUT4 در عضله EDL می گردد. بنابراین، به نظر می رسد تمرین هوازی با افزایش این پروتئین ها به جبران اختلال انتقال غشایی گلوکز خون ناشی از دیابت نوع 2 در عضله EDL موش ها کمک کند.
کلید واژگان: دیابت, تمرین هوازی, عضلات اسکلتی, GLUT4, AS160Feyz, Volume:28 Issue: 4, 2024, PP 335 -343Background and AimOne of the most significant complications of type 2 diabetes is the disruption of glucose transport mechanisms in cell membranes, with GLUT4 and AS160 proteins playing crucial roles in this process. The aim of this study was to investigate the impact of aerobic exercise on GLUT4 and AS160 protein levels, as well as insulin resistance, in the EDL muscle of type 2 diabetic rats.
MethodsIn this experimental study, 30 adult male rats were randomly assigned to three groups: healthy control, type 2 diabetes, and type 2 diabetes with aerobic exercise. Type 2 diabetes was induced through a high-fat diet combined with intraperitoneal injections of streptozotocin and nicotinamide. The aerobic training regimen consisted of five treadmill sessions per week for eight weeks. EDL muscle samples were collected 48 hours after the final training session.The levels of GLUT4 and AS160 proteins and insulin levels were measured using the ELISA method and insulin resistance was also calculated by HOMA-IR method.
ResultsThe levels of GLUT4 and AS160 were significantly decreased in the diabetic group (P=0.001). Aerobic exercise significantly increased the levels of both GLUT4 and AS160 (P=0.01). AS160 levels in the control group were significantly higher than those in the diabetes + aerobic exercise group (P=0.001); however, there was no significant difference in GLUT4 levels between the control and diabetes + aerobic exercise groups (P=0.59). A significant positive correlation was observed between GLUT4 and AS160 (r=0.734, P=0.001), while significant negative correlations were found between both GLUT4 and AS160 with blood glucose levels (r=-0.751, P=0.001 and r=-0.955, P=0.001, respectively). Furthermore, insulin levels and insulin resistance in the diabetes + aerobic exercise group were significantly lower than those in the type 2 diabetes group (P=0.001).
ConclusionAerobic exercise alleviates hyperglycemia and enhances AS160 and GLUT4 protein levels in the EDL muscle. These findings suggest that aerobic exercise may help compensate for the impaired glucose transport mechanisms associated with type 2 diabetes in the EDL muscle of rats.
Keywords: Diabetes, Aerobic Exercise, Skeletal Muscle, GLUT4, AS160 -
مقدمه
دیابت بارداری (Gestational Diabetes Mellitus) GDM، به عنوان عدم تحمل گلوکز در دوران بارداری تعریف می شود. ورزش منظم برای بارداری سالم مهم است و می تواند خطر ابتلا به GDM را کاهش دهد. از سوی دیگر موضوع اصلی یافتن یک پیش بینی کننده ی زیستی است که بتواند به زنانی که در همان ابتدای بارداری در معرض خطر ابتلا به GDM هستند، هشدار دهد. هدف از این مطالعه، ارائه ی پتانسیل و اهمیت اسپکسین (Spexin) SPX در پاتوژنز GDM بود.
روش هاتعداد 60 سر رت صحرایی ماده ویستار (با وزن 10 ± 220 گرم) به طور تصادفی در 6 گروه شاهد (Ctr)، گروه شاهد+تمرین هوازی تداومی (Ctr+CON)، گروه شاهد+تمرین هوازی تناوبی (Ctr+INT)، گروه دیابت بارداری (GDM)، گروه دیابت بارداری+تمرین هوازی تداومی (GDM+CON)، گروه دیابت بارداری+تمرین هوازی تناوبی (GDM+INT) قرار گرفتند. گروه های تمرین در دوران بارداری تحت تمرینات با تردمیل قرار گرفتند. سطوح حساسیت به انسولین و SPX اندازه گیری شد. از آزمون آماری ANOVA یک راهه برای تجزیه و تحلیل آماری استفاده شد.
یافته هاغلظت SPX سرم در گروه GDM به طور معنی داری بیشتر از گروه Ctr بود، از طرفی سطح SPX در گروه های GDM+CON و GDM+INT به طور معنی داری کمتر از گروه GDM بود. وزن گروه GDM بطور معنی داری بیشتر از گروه Ctr و گروه های تمرین در روز بیستم بارداری بود. وزن تولد فرزندان در گروه GDM به طور قابل توجهی بیشتر از گروه Ctr و گروه های تمرینی بود. سطوح حساسیت به انسولین در گروه های GDM+CON و GDM+INT بطور معنی داری کمتر از گروه GDM بود.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که هر دو نوع تمرین هوازی تداومی و تناوبی در بهبود دیابت بارداری موثر بودند، اما تفاوت معنی داری بین دو مدل تمرین وجود نداشت. علاوه بر این، به نظر می رسد تغییرات در سطوح SPX تحت تاثیر وجود GDM در زنان باردار قرار می گیرد به طوری که در افراد مبتلا به GDM افزایش می یابد. این ممکن است به عنوان یک عامل بالقوه برای پیش بینی پیشرفت GDM استفاده شود.
کلید واژگان: دیابت, بارداری, آدیپوکاین ها, تمرین هوازیBackgroundGestational Diabetes Mellitus (GDM) is any degree of glucose intolerance with onset or first recognition during pregnancy. Regular exercise is important for a healthy pregnancy and can lower the risk of developing GDM. On the other hand, the crux of the matter is to find a bio predictor capable of signaling out women at risk of developing GDM as early as the very start of pregnancy. This study aimed to present the potential and significance of Spexin (SPX) in the pathogenesis of GDM.
MethodsSixty female Wistar rats (weighting 220 ± 10g) were randomly assigned into six groups: control (Ctr) group, control+continuous aerobic training (Ctr+CON) group, control+intermittent aerobic training (Ctr+INT) group, gestational diabetes mellitus (GDM) group, GDM+continuous aerobic training (GDM+CON) group, GDM+intermittent aerobic training (GDM+INT) group. Exercise groups underwent treadmill exercise during pregnancy. Levels of insulin sensitivity and spexin were measured. A one-way ANOVA statistical test was used for statistical analysis.
FindingsSerum spexin concentration in the GDM group was significantly higher than Ctr; on the other hand, the spexin level in the GDM+CON and GDM+INT groups was considerably lower than in the GDM group. On the 20th day of gestation, the weight of the GDM group was significantly higher than that of the Ctr and training groups. The birth weight of offspring in the GDM group was significantly higher than that of the Ctr and Exc groups. Insulin sensitivity levels in the GDM+CON and GDM+INT groups were significantly lower than in the GDM group.
ConclusionThe results of this study demonstrate that both continuous and intermittent training were effective in improving GDM, but there was no statistically significant difference between the two training models. In addition, Changes in SPX levels seem to be influenced by the presence of GDM in pregnant women, with increased levels in those with GDM. It may be used as a potential factor to predict the development of GDM.
Keywords: Diabetes, Gestational, Adipokines, Aerobic Exercise -
زمینه و هدف
نظر به مقاومت دارویی شیمی درمانی در مبتلایان به دیابت و شیوع بیماری لوسمی لنفوبلاستیک حاد در آن ها، هدف مطالعه حاضر، بررسی اثر هیپرگلوکز بر بیان ژن های DR5 و Caspase-8 در سلول های لنفوبلاستیک (NALM-6) و ارتباط آن به پاسخ سلول ها نسبت به متوترکسات است.
روش تحقیق:
در این مطالعه تجربی ابتدا سلول های NALM-6 در چهار گروه کنترل (C)، سلول های تیمار شده با متوترکسات (C+M)، سلول های تیمار شده در محیط با غلظت گلوکز بالا (G)، سلول های تیمارشده در محیط با غلظت گلوکز بالا و متوترکسات (G+M) در محیط RPMI 1640 و FBS 10% حاوی آنتی بیوتیک کشت داده شد. میزان حیات سلول های تیمار شده با متوترکسات، به روش MTT بررسی و سپس با روش RT- qPCR بیان نسبی ژن های DR5 وCaspase-8 اندازه گیری گردید.
یافته هاگروه M درمقایسه با گروه C 50% زنده مانی و گروه G+M در مقایسه با گروه کنترل 58% زنده مانی داشتند. بیان ژنDR5 در گروه G+M در مقایسه با گروه G تفاوت معنی داری نداشت (05/0P) و در گروه G در مقایسه با گروه سلول های تیمار شده (001/0>P) به طور معنی داری پایین تر بود.
نتیجه گیرییافته ها نشان داد میزان زنده مانی سلول های (NALM-6) در غلظت بالای گلوکز بعد از تیمار با متوترکسات، بیش از حالت مشابه در گروه کنترل بوده که بیانگر اثر مقاومت زایی گلوکز بر درمان با دارو است.
کلید واژگان: لوسمی لنفوبلاستیک حاد, Caspase-8, دیابت, DR5, متوترکساتBackground and AimsConsidering the drug resistance of chemotherapy in diabetic patients and the prevalence of acute lymphoblastic leukemia in them, the present study aimed to investigate the effect of hyperglucose condition on the expression of DR5 and Caspase-8 genes in lymphoblastic cells (NALM-6) and its relationship to the cells' response to methotrexate.
Materials and MethodsIn this in vitro study, NALM-6 cells were cultured in RPMI 1640 medium with 10% fetal bovine serum (FBS) containing antibiotics across four control groups: cells in the control group (C), cells treated with methotrexate (C+M), cells treated in an environment with high glucose concentration (G), and cells treated in an environment with high glucose concentration and methotrexate (G+M). The treated cells were subjected to hyperglucose conditions for 10 days in an environment with high glucose concentration. The survival rate of methotrexate-treated cells was evaluated by the MTT method, and then the relative expression of DR5 and Caspase-8 genes was measured by the RT-qPCR method. The statistical significance was defined as a P-value less than 0.05.
ResultsThe M group had 50% survival compared to the control group, and the G+M group had 58% survival compared to the control group. The expression of the DR5 gene in the group G+M compared to the G group was not significantly different (P>0.05); however, the expression of the caspase-8 gene in the G group was significantly lower compared to the control group (P<0.01) and also lower in the G group compared to the treated cells (P<0.001).
ConclusionThe findings indicated that the survival rate of NALM-6 cells in high concentrations of glucose after treatment with methotrexate was higher than the same condition in the control group, which indicates the effect of glucose resistance on drug treatment.
Keywords: Acute Lymphoblastic Leukemia, Caspase-8, Diabetes, DR5, Methotrexate -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هشتاد و یکم شماره 12 (پیاپی 275، اسفند 1402)، صص 978 -992زمینه و هدف
کنترل اضافه وزن و چاقی با کاهش خطر بیماری های مزمن مانند دیابت مرتبط است. یکی از کارآمدترین راهکارهای مدیریت وزن استفاده از ابزارهای دیجیتال به خصوص تلفن های هوشمند می باشد. این مطالعه با هدف شناسایی اپلیکیشین ها و رویکردهای مدیریت وزن بدن در بیماران دیابتی انجام شد.
روش بررسیمطالعه حاضر یک مطالعه مروری سیستماتیک می باشد که در ابتدا با استفاده از مرور سیستماتیک مطالعات منتشر شده در حوزه سلامت دیجیتال برای مدیریت وزن در بیماران دیابتی از مهر 1401 تا مهر 1402جستجو شدند. جستجو در دو پایگاه داده Web of Science و PubMed با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط انجام شد. پس از غربالگری و ارزیابی کیفی مستندات، هشت مطالعه انتخاب شد. سپس وب سایت های شرکت های تولیدکننده اپلیکیشن های شناسایی شده برای شناسایی ویژگی های هر اپلیکیشن بررسی شد.
یافته هادر این مطالعه هشت برنامه تلفن همراه که برای مدیریت وزن بیماران دیابتی استفاده می شدند انتخاب شدند. این برنامه ها دارای کارایی بالقوه، مقبولیت بالا و تجربیات مطلوب در کاربران هستند. همچنین مدیریت دیابت و کیفیت زندگی با استفاده از این اپلیکیشن ها بهبود یافت.
نتیجه گیریراه حل های سلامت دیجیتال بازبینی شده راه را برای رویکردی شخصی تر، جذابتر و موثرتر برای مدیریت وزن بدن در بیماران دیابتی هموار می کند. با ادامه پیشرفت فناوری، این مداخلات دارای پتانسیل ایفای نقش محوری در بهبود خود مدیریتی دیابت، افزایش کیفیت زندگی و کمک به نتایج سلامت بهتر برای افراد مبتلا به دیابت است.
کلید واژگان: نرم افزار, دیابت, سلامت همراه, چاقی, اضافه وزن, تلفن هوشمند, سلامت مجازیManaging overweight and obesity is associated with lower risks of chronic diseases like diabetes. Digital health, particularly smartphones or m-health, effectively manages body weight. Technologies such as telemedicine services, mobile health (mHealth) or the use of mobile phones or portable digital devices in healthcare services and wearable devices can be used in this field. Therefore, this study was conducted to understand the impact of digital health technologies on weight management in diabetic patients.
MethodsThe present study is a systematic review study that was initially searched using a systematic review of published studies in the field of digital health for weight management in diabetic patients from October 1401 to October 1402. Our study was conducted in two rigorous steps. Firstly, we performed a systematic review by searching for publications on Digital Health Solutions for Body Weight Management in Diabetic Patients until 12 October 2022. We meticulously combed through two comprehensive databases, PubMed and Web of Science, using a set of specific and relevant keywords. After a thorough screening and full-text assessment, we handpicked eight documents for this study. We cross-referenced with the companies' websites producing the identified applications to enrich our findings further.
ResultsIn the initial search, 223 documents were identified and after screening and qualitative evaluation, eight documents were selected for this study. Our research uncovered a range of mHealth apps that have shown promise in weight management for diabetic patients. These apps have demonstrated potential efficacy, high acceptability, and favorable user experiences. Importantly, they have also improved diabetes management and quality of life for the users.
ConclusionOur review of digital health solutions has not only illuminated their potential in weight management for diabetic patients but also opened up new avenues for a more personalized, engaging, and practical approach to this issue. As technology continues to advance, these interventions hold the potential to revolutionize diabetes self-management, significantly enhance the quality of life, and contribute to better health outcomes for individuals living with diabetes.
Keywords: Application, Diabetic, Mhealth, Obesity, Overweight, Smartphone, Virtual Health -
فصلنامه علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، سال سی و چهارم شماره 4 (پیاپی 118، زمستان 1403)، صص 411 -419سابقه و هدف
هیپرگلیسمی بر مسیرهای دخیل بر فشار خون شریانی ریوی موثر است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط دیابت و فشار خون بالای ریوی در بیماران مبتلا به بیماری مزمن تنفسی مراجعه کننده به بیمارستان بوعلی تهران بود.
روش بررسیدر این مطالعه توصیفی تحلیلی 149 پرونده از بیماران مبتلا به بیماری مزمن تنفسی در بیمارستان بوعلی تهران از تاریخ 1395 تا 1401 بررسی شدند. اطلاعات از پرونده ها استخراج و در فرم جمع آوری اطلاعات ثبت شد.
یافته هااطلاعات 149 بیمار با میانگین سنی 6/8 ± 65 سال بررسی شد. فراوانی فشار خون ریوی بالا 8/14 درصد و دیابت تایپ 2 9/32 درصد بود. بین فشار خون ریوی بالا و جنسیت (34/0=p)، مصرف سیگار (64/0=p)، نوع داروی دیابت (70/0 = p)، سن (97/0=p)، FEV1/FVC (17/0 =p) و BMI (06/0 =p)، ارتباطی یافت نشد. بین فشار خون ریوی بالا و دیابت (001/0>p)، مدت ابتلا به دیابت (03/0=p)، HbA1c (001/0>p) و FBS (001/0>p) ارتباط معنی داری وجود داشت.
نتیجه گیریفراوانی دیابت در بیماران با بیماری مزمن تنفسی با فشار خون بالای ریوی بیشتر از بیماران بدون فشار خون بالای ریوی است. مطالعات بیشتر در مورد تاثیر دیابت و هورمون های درگیر در کنترل قند خون بیماری با بیماری های مزمن تنفسی مبتلا به دیابت مورد نیاز است.
کلید واژگان: دیابت, فشار خون ریوی, بیماری مزمن تنفسی, قند خون, هموگلوبین گلیکوزیلهMedical Science Journal of Islamic Azad Univesity Tehran Medical Branch, Volume:34 Issue: 4, 2024, PP 411 -419BackgroundHyperglycemia affects pathways involved in pulmonary arterial blood pressure. The aim of this study was to investigate the association between diabetes and pulmonary hypertension in patients with chronic respiratory disease referred to Bu Ali Hospital in Tehran.
Materials and methodsIn this descriptive-analytical study, 149 cases of patients with chronic respiratory disease in Tehran's Bu Ali Hospital from 1395 to 1401 were examined. Information was extracted from the files and recorded in the data collection form.
ResultsThe data of 149 patients with mean age of 65 ± 8.6 years were analyzed. The prevalence of pulmonary hypertension and type 2 diabetes were 14.8% and 32.9%, respectively. No relationship between pulmonary hypertension and gender (p=0.34), smoking (p=0.64), type of diabetes medicine (p=0.70), age (p=0.97), FEV1/FVC (17 p = 0.05) and BMI (p = 0.06) was found. There was a significant relationship between pulmonary hypertension and diabetes (p<0.001), duration of diabetes (p=0.03), HbA1c (p<0.001) and FBS (p<0.001).
ConclusionThe prevalence of diabetes in patients with chronic respiratory disease with pulmonary hypertension is higher than in patients without pulmonary hypertension. More studies are needed to evaluate the impact of diabetes and hormones involved in blood sugar control in patients with chronic respiratory diseases with diabetes.
Keywords: Diabetes, Pulmonary Hypertension, Chronic Respiratory Disease, Blood Sugar, Glycosylated Hemoglobin -
مقدمه
دیابت بارداری، یک اختلال متابولیک است که زنان باردار دچار هیپرگلیسمی می شوند و می تواند عوارض جدی برای مادر و جنین داشته باشد. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین عوامل پیشگویی کننده ی اضطراب مادران مبتلا به دیابت بارداری در شهر مشهد طراحی و اجرا شد.
روش هامطالعه ی تحلیلی- مقطعی حاضر بر روی 200 مادر باردار مبتلا به دیابت حاملگی انجام شد. روش نمونه گیری به صورت چند مرحله ای و تصادفی از مراکز بهداشتی مشهد انتخاب شد. پرسش نامه ها شامل اطلاعات دموگرافیک و مقیاس اضطراب حاملگی به صورت آنلاین ارسال گردید. داده ها با استفاده از آزمون های آماریOne-way ANOVA ، Independent T-test، Pearson Correlation, Linear Regression Analysis تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که شغل (0/001 < P)، تحصیلات (0/001 < P)، سه ماهه ی بارداری (0/001 < P)، تعداد زایمان (0/022 = P)، بارداری ناخواسته (0/001 < P) و بیمه (0/001 < P) با سطح اضطراب حاملگی ارتباط مستقیم و معنی داری دارند. بیشترین همبستگی با ابعاد مختلف اضطراب حاملگی مربوط به تزریق انسولین و بعد سلامتی نوزاد (0/696 = r) بود. در تحلیل رگرسیون، بیشترین پیشگویی کننده مربوط به متغیر سه ماهه بارداری، ارتباط مستقیم (0/001 = P، 0/678 = B standard) در زمینه ی نگرانی تغییرات بدنی و تحصیلات، بیشترین ارتباط معکوس (0/001 = P، -0/382= B standard) در زمینه ی نگرانی زایمان بود.
نتیجه گیریعوامل جمعیت شناختی مانند شغل، تحصیلات و وضعیت بارداری تاثیر معنی داری بر اضطراب بارداری دارند. همچنین، نگرانی های اصلی مربوط به زایمان ضرورت مداخلات هدفمند در مراقبت های بهداشتی برای کاهش اضطراب مادران را تاکید می کند.
کلید واژگان: دیابت, عوارض بارداری, اضطرابBackgroundGestational diabetes is a metabolic disorder in which pregnant women suffer from hyperglycemia, which can have severe consequences for the mother and fetus. Therefore, the present study was designed and implemented to determine the predictors of anxiety in mothers with gestational diabetes in Mashhad, Iran.
MethodsThe current study is a cross-sectional analytical study of 200 pregnant women with gestational diabetes. A multi-stage and random sampling method was selected from Mashhad health centers. Questionnaires, including demographic information and a pregnancy anxiety scale, were sent online. Data were analyzed using One-way ANOVA, Independent T-test, Pearson Correlation, and Linear regression analysis.
FindingsThe results showed that occupation (P < 0.001), education (P < 0.001), trimester of pregnancy (P < 0.001), number of deliveries (P = 0.022), unwanted pregnancy (P < 0.001), and insurance (P < 0.001) have a direct and significant relationship with the level of pregnancy anxiety. The highest correlation with different dimensions of pregnancy anxiety was related to insulin injection and the health dimension of the baby (r = 0.696). In the regression analysis, the most predictor related to the trimester of pregnancy variable, direct relationship(B standard = 0.678, P= 0.001) in the field of concern about physical changes and education, the most inverse relationship (B standard = -0. 382, P = 0.001) was in the field of childbirth anxiety.
ConclusionDemographic factors such as occupation, education, and pregnancy status have a significant effect on pregnancy anxiety. Also, major concerns related to childbirth emphasize the need for targeted interventions in health care to reduce maternal anxiety.
Keywords: Diabetes, Gestational, Anxiety Disorders -
مقدمه
دیابت و عوارض آن از مهم ترین مسائل بهداشتی و درمانی در جهان محسوب می شود که بار اقتصادی بالایی را به جامعه وارد می کند، از این رو اقدامات موثر جهت بهبود زخ مهای دیابتی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
هدفاین مطالعه با هدف تعیین تاثیر پانسمان پلی یورتان حاوی ذرات نقره بر روند بهبودی زخم پای دیابتی در بیماران بستری در بیمارستان شهید دکتر چمران انجام شد.
مواد و روش هامطالعه حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده بود که بر روی بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی مراجعه کننده به بخش کلینیک زخم بیمارستان نظامی شهید دکتر چمران شهر تهران در سال 1401-1400 انجام شد. تعداد 48 بیمار واجد شرایط، با کسب رضایت آگاهانه و به روش در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی بلوکی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. در گروه مداخله پانسمان فوم پلی یورتان حاوی ذرات نقره برای زخم دیابتی مورد استفاده قرار گرفت و در گروه کنترل پانسمان روتین استریل ساده برای پانسمان به کار رفت. اندازه، عمق و میزان ترشحات زخم در روزهای اول، هفتم، چهاردهم و بیست و یکم از شروع پانسمان در هر دو گروه بررسی شد. جهت جمع آوری داده ها از فرم اطلاعات دموگرافیک و چک لیست ارزیابی زخم بیتس جنسون استفاده شد.
داده ها با نرم افزار SPSS نسخه ی 21 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هاروند ارزیابی زخم قبل از مداخله در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت (0/418=P)؛ اما در بعد از مداخله تغییر یافت (0/02=P) و شدت زخم قبل از مداخله در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت (0/231=P)؛ اما در بعد از مداخله تغییر یافت (0/049=P).
نتیجه گیریانجام پانسمان پلی یورتان حاوی ذرات نقره بر روند بهبودی زخم دیابتی بیماران نسبت به پانسمان استریل ساده موثرتر بود، لذا، توصیه می شود پرستاران برای درمان سریع تر زخم پای دیابتی در کنار پانسمان های استریل ساده از پانسمان فوق استفاده نمایند.
کلید واژگان: بیمار, پای دیابتیک, پانسمان, پانسمان پلی یورتان, دیابت, زخمIntroductionDiabetes and the wounds caused by it are considered to be one of the most important health and treatment issues in the world, which impose a high economic burden on the society, therefore, effective measures to heal diabetic wounds are of great importance.
ObjectiveThe aim of this study was determining the effect of Polyurethane contains silver particles dressing on the healing process in diabetic foot ulcers in patients admitted to Shahid Dr. Chamran Hospital.
Material and MethodsThis study was a randomized clinical trial that was conducted on patients with diabetic foot ulcers who referred to the wound clinic department of Shahid Dr. Chamran military Hospital in Tehran in 2021 -2022. A total of 48 eligible patients were selected with informed consent and randomly assigned to the intervention and control groups with block randomization. In the intervention group, polyurethane foam dressing containing silver particles was used for diabetic wounds, and in the control group, routin sterile dressing was used for dressing. The size, depth and degree of infection were checked on the first, seventh, fourteenth and twenty-second days after the start of dressing in both groups. Demographic information form and Bates-Jenson wound assessment checklist were used to collect data. Data were analyzed with SPSS version 21 software and statistical tests using repeated measures, Chi-square, Fisher and independent t -Test.
ResultsThere was no significant difference in the evaluation process of the wound before the intervention in the two groups (P=0.418). However, there was no change after the intervention (P=0.02). Also the severity of the wound before the intervention was not significantly different in the two groups (P=0.231), but it changed after the intervention (P=0.049).
ConclusionPolyurethane dressing containing silver particles was more effective on the healing process of diabetic wounds of patients than simple sterile dressing. It is recommended that nurses use the above dressing in addition to simple sterile dressings for faster treatment of diabetic foot wounds.
Keywords: Diabetic Foot, Diabetes, Dressing, Patient, Polyurethane Dressing, Ulcer, Wound -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هشتاد و یکم شماره 11 (پیاپی 274، بهمن 1402)، صص 822 -835زمینه و هدف
مدیریت بیماری های مزمن مستلزم برنامه مراقبتی طولانی مدت است و تبعیت از رفتارهای خودمدیریتی بیماری های مزمن برای بهبود نتایج سلامت و کیفیت زندگی حیاتی است. فناوری سلامت تلفن همراه این پتانسیل را دارد که پیشگیری اولیه و ثانویه از بیماری را بهبود بخشد و مداخلاتی را ارایه دهد که شخصی سازی شده باشد، از این رو پژوهش حاضر باهدف تعیین تاثیر مداخلات اپلیکیشن های موبایل بر خودمدیریتی پرفشاری خون و دیابت طی یک مطالعه مروری انجام شد.
روش بررسیمطالعه حاضر یک پژوهش مرور سیستماتیک است. در این مطالعه تاثیر مداخلات اپلیکیشن های موبایل بر خودمدیریتی پرفشاری خون و دیابت براساس مطالعات انجام شده در بازه زمانی تیر 1392 تا اسفند 1401 مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور مقالات چاپ شده در پایگاه های بین المللی pubmed وscopus با کلیدواژه های انگلیسی Mobile Health، mHealth، adherence، Hypertension، High Blood Pressure، Diabetes جست وجو شد.
یافته هادر مجموع 1398 چکیده یافت شد که 12 مقاله با معیارهای ورود و خروج همخوانی داشت. مطالعات نشان دادند که اپلیکیشن های سلامت موبایل (mHealth) می توانند فرایندها را بهینه و دسترسی به اطلاعات سلامت را با ترکیب روش های درمانی با راه حل های جذاب تسهیل کنند و راهی برای نظارت بر شرایط سلامتی بیمار، مانند رژیم غذایی، وزن بدن، فشارخون، خلق وخو و خواب و غیره ارایه دهند و همکاری بین متخصصان سلامت، بیماران و خانواده های آنها را تسهیل کنند لذا می توانند در ترکیب با مراقبت های بهداشتی سنتی برای تسهیل دسترسی به اطلاعات سلامت مورداستفاده قرار گیرند.
نتیجه گیریباتوجه به نتایج مطالعه حاضر و افزایش چشمگیر استفاده از برنامه های کاربردی تلفن همراه برای ارتقای سلامتی لازم است به منظور درک تاثیر واقعی فناوری در سلامت مطالعات طولانی مدت مدنظر پژوهشگران آینده قرار گیرد.
کلید واژگان: پایبندی, فشارخون, دیابت, اپلیکیشن های موبایلBackgroundManagement of chronic diseases, such as hypertension and diabetes, requires a comprehensive long-term care plan. Adherence to self-management behaviours is crucial in improving health outcomes and quality of life for individuals living with these conditions. The research highlighted in this review study aimed to explore the potential of mobile health technology in enhancing primary and secondary prevention of chronic diseases. By providing personalized interventions, mobile applications can play a significant role in supporting individuals in the self-management of their hypertension and diabetes, ultimately leading to better disease control and improved overall well-being.
MethodsThe present study is a systematic review of research examining the impact of mobile application interventions on the self-management of hypertension and diabetes. The review analyzes studies published between July 2013 to March 2023, retrieved from the PubMed and Scopus international databases using keywords such as Mobile Health, mHealth, adherence, Hypertension, High Blood Pressure, and Diabetes.
ResultsA total of 1398 abstracts were found, of which 12 articles met the inclusion and exclusion criteria for this study. The research indicates that mobile health (mHealth) applications have significant potential to optimize healthcare processes and facilitate improved access to health information. These digital tools can combine various treatment methods with attractive, user-friendly solutions that allow patients to actively monitor a range of health indicators, such as diet, body weight, blood pressure, mood, and sleep patterns. By enabling this type of continuous self-monitoring, mHealth apps can empower individuals to take a more active role in managing their well-being. Additionally, these applications can facilitate greater collaboration between healthcare providers, patients, and their families, thereby enhancing the overall coordination and accessibility of care. As such, mHealth technologies can be effectively leveraged in conjunction with traditional medical services to improve health outcomes and expand access to critical health information.
ConclusionThe present study found a significant increase in mobile health app usage. To understand the real, long-term impact of this technology on health, further longitudinal studies are needed. Comprehensive research is crucial to guide the development of effective digital health interventions that can improve individual and population outcomes over time.
Keywords: Adherence, Blood Pressure, Diabetes, Elibom Health -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هشتاد و یکم شماره 11 (پیاپی 274، بهمن 1402)، صص 875 -885زمینه و هدف
فیبروز کبدی مرحله نهایی بیماری مزمن کبدی است. دیابت با ریسک بالای فیبروز کبدی در بیماران کبد چرب غیرالکلی همراه است. همراهی پره دیابت و فیبروز کبدی در مطالعات قبلی چالش انگیز بوده است. هدف این مطالعه مقایسه فیبروز کبدی در بیماران مبتلا به دیابت و پره دیابت بود.
روش بررسیمطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی-مقطعی بود که بر روی مبتلایان به دیابت و پره دیابت، مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی اهواز از فروردین تا اسفند1401 انجام گردید. فیبروز کبد با الاستوگرافی اندازه گیری شد. ارتباط بین فیبروز کبدی و سن، جنس، BMI، AST، ALT، ALKP، Bilirubin و نوع درمان در دو گروه بررسی شد.
یافته هادر این مطالعه 53 نفر (9/63%) مبتلا به دیابت و 30 نفر (1/36%) مبتلا به پره دیابت بودند. 47 نفر مرد (6/56%) و 36 نفر زن (4/43%) بودند. میانگین سن افراد شرکت کننده در پژوهش 06/49 سال بود. بین میانگین شدت فیبروز کبدی در بیماران دیابتی و پره دیابتی اختلاف معنادار وجود داشت. میانگین شدت فیبروز کبدی در افراد دیابتی 29/11 و در افراد پره دیابتی10/9 بود. بین فراوانی درجه فیبروز کبدی در بیماران دیابتی و پره دیابتی اختلاف معنادار وجود داشت (044/0=P). درجه فیبروز کبدی در تمامی سطوح به جز در گروه با فیبروز خفیف یا بدون فیبروز (F0-F1) در افراد دیابتی بیشتر از پره دیابتی بود. در بیماران دیابتی بین FBS و فیبروز کبدی ارتباط معنادار مشاهده شد (001/0=P).
نتیجه گیریشدت فیبروز کبدی در بیماران دیابتی بیشتر از بیماران پره دیابتیک بود. پره دیابت نیز با ریسک افزایش یافته فیبروز کبدی همراه بود.
کلید واژگان: دیابت, فیبروز کبدی, پره دیابتBackgroundDiabetes is known to be linked with a high risk of liver stiffness in non-alcoholic fatty liver patients. Previous studies have faced challenges in examining the association between prediabetes and liver stiffness. This study aimed to compare liver fibrosis in diabetes and prediabetes patients.
MethodsThis cross-sectional descriptive study was conducted on patients with diabetes and prediabetes who were referred to Imam Khomeini Hospital in Ahvaz from March 2022 to March 2023. The study aimed to clear the relationship between liver stiffness and age, gender, BMI, AST, ALT, ALKP, Bilirubin, and the type of treatment. The normality of quantitative variables was checked using the Kolmogorov-Smirnov test. The chi-square test examined two qualitative variables with more than two levels.
ResultsOut of the total participants, 53 people (63.9%) had diabetes, while 30 people (36.1%) had prediabetes. There was a significant difference between the mean severity of liver fibrosis in diabetic and pre-diabetic patients (P=0.014). The frequency of liver stiffness in all levels except in the group with mild or no fibrosis (F0-F1) was higher in diabetic than pre-diabetic patients. In both diabetes and prediabetes groups, there was no significant relationship between gender, age, BMI, ALT, and ALKP with liver fibrosis. However, there was a significant direct relationship between HbA1C% and liver fibrosis (P≥0.003) in both groups. In diabetic patients, a significant relationship between FBS and liver fibrosis was observed (P=0.001). In pre-diabetic patients, significant direct relationship was seen between the severity of liver fibrosis and AST levels (P=0.026).
ConclusionDiabetic patients showed a higher severity of liver fibrosis compared to pre-diabetic patients. No statistically significant relationship was seen between liver fibrosis and age, sex, body mass index, ALT, and ALKP in both groups. Additionally, both diabetes and prediabetes groups showed significant relationship between liver fibrosis and HbA1C (P≥0.003). Prediabetes was also found to be associated with an elevated risk of liver fibrosis.
Keywords: Diabetes, Liver Fibrosis, Prediabetes -
سابقه و هدف
تحقیقات انجام شده در زمینه مصرف شیر شتر در رابطه با بهبود عوامل خطر دیابت نوع 1و 2 و سندرم متابولیک متناقض است. هدف از این مطالعه مروری نظام مند، تاثیر شیر شتر بر روی شاخص های گلیسمی و پروفایل های چربی خون در افراد مبتلا به سندرم متابولیک، دیابت نوع 1 و 2 می باشد.
مواد و روش هابرای استخراج مقالات اصیل انگلیسی، در پایگاه اطلاعاتی اسکوپوس و پابمد، بدون محدود کردن سال انتشار تا می سال2023 با استفاده از کلید واژه های زیر انجام شد.“Metabolic syndrome” or “type1 diabetes” or “type 2 diabetes” or “lipid profile” or “insulin” or“fasting blood glucose” or“HbA1c” and “camel milk”
یافته هااز 73 مطالعه، یازده مطالعه وارد مرور نظام مند حاضر شدند. هفت مطالعه میزان قند خون ناشتا را مورد بررسی قرار دادند که در 3 مطالعه قند خون ناشتا پس از مصرف شیر شتر کاهش پیدا کرد. همچنین 7 مطالعه میزان سطح HbA1c را مورد بررسی قرار دادند که در 4 مطالعه میزان سطح HbA1c به طور معنی داری کاهش یافت. شش مطالعه میزان دوز انسولین دریافتی را مورد ارزیابی قرار دادند که در 5 مطالعه میزان سطح دوز انسولین در مقایسه با ابتدای مطالعه به طور معنی داری کاهش یافت. همچنین 8 مطالعه میزان پارامتر های چربی خون را مورد بررسی قرار دادند که در اکثر این مطالعات پارامتر های چربی خون تغییر پیدا نکردند.
نتیجه گیرینتایج اثر مصرف شیر شتر بر روی شاخص های گلیسمی و پروفایل های چربی خون متناقض است. انجام مطالعات کارآزمایی بالینی با مدت زمان طولانی تر و با حجم نمونه بیشتر ضروری می باشد.
کلید واژگان: شیر شتر, دیابت, سندرم متابولیک, قند خون, پروفایل لیپیدBackground and ObjectivesThis study was carried out on camel milk consumption to improve risk factors of type 1 and 2 diabetes and metabolic syndrome. The purpose of this systematic review was to assess effects of camel milk on glycemic indices and blood lipid profiles in patients with metabolic syndrome and type-1 and type-2 diabetes.
Materials & MethodsTo extract original English articles published until May 2023 without limiting the year of publication, Scopus and PubMed databases were searched using the following keywords of “metabolic syndrome” or “type 1 diabetes” or “type 2 diabetes” or “lipid profile” or “insulin” or “fasting blood glucose” or “HbA1c” and “camel milk”.
ResultsFrom 73 studies, 11 studies were included in the present systematic review .Seven studies assessed fasting blood sugar levels and in three studies, fasting blood sugar levels decreased after consuming camel milk. Moreover, seven studies assessed levels of HbA1c and in four studies, levels of HbA1c decreased significantly. Six studies investigated doses of insulin. In five studies, levels of insulin dose in the camel milk consumption group significantly decreased, compared to the beginning of the study. Furthermore, eight studies assessed the blood levels and in most of these studies, blood profiles changed.
ConclusionResults of the consumption of camel milk on glycemic indices and blood lipid profiles were contradictory. It is necessary to carry out clinical trial studies with longer times and larger sample sizes.
Keywords: Camel Milk, Diabetes, Metabolic Syndrome, Blood Sugar, Lipid Profile -
مقدمه
آدیپوژنز فرآیندی پویا است که منجر به فنوتیپ سلول های چربی بالغ می شود و نقش به سزایی در چاقی و دیابت ایفا می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر هشت هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT) و مصرف مکمل ال-کارنیتین بر بیان پروتئین BMP7 بافت چربی احشایی در موش های ویستار نر مدل دیابتی انجام شد.
روش هادر یک مطالعه حیوانی بالینی- تجربی 50 سر موش صحرایی نر ویستار به 5 گروه مساوی کنترل (C)، دیابتی (D)، دیابتی با مکمل (D+LC)، دیابتی با تمرین (D+T) و دیابتی با تمرین و مکمل (D+LC+T) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی شامل هشت هفته، هفته ای 5 جلسه (6 تا 12 وهله 2 دقیقه ای با شدت 90 -85% سرعت بیشینه) بود. هفته ای پنج روز mg/Kg30 ال-کارنیتین از طریق آب آشامیدنی داده شد. چربی احشایی استخراج و بیان پروتئین BMP7 با روش وسترن بلات مورد سنجش قرار گرفت. تحلیل داده ها با آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه و تعقیبی توکی در سطح معناداری (P< 0.05) انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که در هر دو گروه تمرین و تمرین+مکمل میزان بیان پروتئین (BMP7) افزایش معناداری (P< 0.001) داشت.
نتیجه گیریباتوجه به نتایج این تحقیق، به نظر می رسد انجام تمرین های تناوبی با شدت بالا به تنهایی و به همراه مکمل ال-کارنیتین در افزایش میزان بیان پروتئین مرتبط با آدیپوژنز بافت چربی احشایی موثر بود. هر چند اظهار نظر صریح در این مورد مستلزم انجام تحقیقات بیشتر در این زمینه است.
کلید واژگان: دیابت, آدیپوژنز, ال-کارنیتین, تمرینهای تناوبی شدید (HIIT)BackgroundAdipogenesis is a dynamic process that leads to the phenotype of mature fat cells and plays a significant role in obesity and diabetes. The present study investigates the effect of Eight –Weeks of High-Intensity Interval Training (HIIT) and L -carnitine Consumption on the expression of BMP7 protein in visceral adipose tissue in diabetic rats.
MethodsIn an experimental clinical-intervention study, 50 male Wistar rats were divided into 5 equal groups of control (C), diabetic (D), supplemental diabetic (D + LC), diabetic with exercise (D + T), supplement and exercise (D + LC + T). The training program consisted of eight weeks, 5 sessions per week (6 to 12 2-minute sessions with an intensity of 85-90% of the maximum speed). The subjects received 30 mg/kg body weight L-carnitine through drinking water. Visceral fat was extracted and the expression level of BMP7 protein was assessed using Western Blotting. Data analysis was performed by one-way ANOVA and Tukey post hoc test at a significant level of (P< 0.05).
ResultsThe results showed that the expression of BMP7, the adipogenesis stimulating protein, in (D + T) and (D + LC + T) groups increased significantly (P< 0.001).
ConclusionAccording to the results, it seems that HIIT exercise alone and with L-carnitine Consumption is more effective in the expression of protein associated with adipogenesis expression in visceral fat. However, a clear statement requires further research in this area.
Keywords: Diabetes, Adipogenesis, L -Carnitine, High Intensity Interval Training (HIIT) (HIIT) -
مقدمه و هدف
سواد سلامت تعیین کننده ای مهم برای سلامت جامعه به شمار می رود و سواد سلامت بالا فرصت هایی را برای توانمندسازی در تصمیم گیری مرتبط با سلامت افزایش می دهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین سواد سلامت، نظریه رفتار برنامه ریزی شده (TPB) با قصد انجام آزمایش دیابت در افراد در معرض خطر در استان کردستان (شهر قروه) انجام شده است.
روش کارپژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی - مقطعی بوده که سال 1403 انجام شد. 282 نفر از افراد واجد شرایط ورود به مطالعه با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای برای شرکت در مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، پرسش نامه محقق ساخته مرتبط با سازه های TPB و پرسش نامه سواد سلامت بوده اند. داده ها با نرم افزارSPSS ویرایش23 و آزمون های توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آزمون های تحلیلی (کای دو، همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه) تجزیه و تحلیل شده اند.
یافته هامیانگین و انحراف معیار سن شرکت کنندگان 24/9±88/45 بوده است. جنسیت، شغل، سن، سال های تحصیل، سواد سلامت، میزان درآمد ماهیانه، تحت پوشش بیمه و توانایی پرداخت هزینه های آزمایش با قصد انجام آزمایش دیابت ارتباط دارد (05/0≥P). همبستگی مثبت و معناداری بین سازه های TPB و سواد سلامت و قصد انجام آزمایش دیابت وجود دارد. متغیرهای جمعیت شناختی، سواد سلامت و سازه های TPB 74 درصد از واریانس قصد انجام آزمایش دیابت را تشکیل دادند.
نتیجه گیریعوامل جمعیت شناختی، عوامل خطر، سواد سلامت و سازه های TPB، قصد انجام آزمایش دیابت را در افراد در معرض خطر پیشگویی می کند؛ بنابراین، توجه به متغیرهای مذکور در طراحی مداخلات آموزشی ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: سواد سلامت, تئوری رفتار برنامه ریزی شده, دیابتIntroduction and purposeHealth literacy is considered an important determinant of society's health, and high health literacy increases opportunities for empowerment in health-related decision-making. The present study aimed to determine the relationship between health literacy and the theory of planned behavior (TPB) constructs to conduct a diabetes test in at-risk individuals in Kurdistan province (Ghorveh City), Iran.
MethodsThe present study was a cross-sectional descriptive research conducted in 2024. A total of 282 at-risk individuals eligible for inclusion in the study were selected to participate in the survey using a multi-stage random sampling method. Data collection tools included a demographic information form, a researcher-made questionnaire related to TPB constructs, and a health literacy questionnaire completed through an interview. Data were analyzed using the SPSS (version 23) software, descriptive tests (mean and standard deviation), and analytical tests (chi-square, Pearson correlation, and multiple regressions).
ResultsThe mean and standard deviation related to the age of the participants was equal to 45.88±9.24. There was a relationship between gender, occupation, age, years of education, health literacy, monthly income, insurance coverage, and the ability to pay for testing to conduct a diabetes test (P≤0.05). Moreover, there was a significant positive correlation between the constructs of the TPB, health literacy, and the intention to undergo diabetes testing. The demographic variables, health literacy, and TPB constructs accounted for 74% of the variance in the intention to perform diabetes testing.
ConclusionThe demographic factors, risk factors, health literacy, and the TPB constructs predict the intention to conduct a diabetes test in at-risk individuals. Therefore, it seems necessary to pay attention to the mentioned variables in the design of educational interventions.
Keywords: Diabetes, Health Literacy, Theory Of Planned Behavior (TPB) -
فراوانی ترومبو آمبولی در بیماران کووید- 19 بستری در بیمارستان شهید رحیمی خرم آباد در سال 1399 - 1400مقدمه
عفونت کووید- 19 در ابتدا منجر به عوارض تنفسی می شود، با این حال، بدیهی است که ممکن است با حالت انعقادی بیش از حد همراه باشد، که منجر به ترومبوآمبولی شریانی و وریدی شود. بنابراین، هدف از مطالعه حاضر بررسی فراوانی ترومبوآمبولی در بیماران کووید- 19 بستری در بیمارستان شهید رحیمی خرم آباد بود.
مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی (تحلیلی)، بیماران مبتلا به کووید- 19 بستری در بیمارستان شهید رحیمی خرم آباد از مهر 1399 تا پایان شهریور 1400 بررسی شد. متغیرهای آزمایشگاهی و بالینی بیماران با تست PCR مثبت جمع آوری شد. بروز ترومبوآمبولی در بیماران با گزارش های رادیولوژیک بررسی و داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 25 آنالیز شد. 05/0 P < به عنوان سطح معناداری در نظر گرفته شد.
یافته هااز تعداد 3612 بیمار مبتلا به کووید-19، تعداد 19 نفر ترومبوآمبولی ریوی داشتند. بیماران دیابتی 5/2 %، بیماران با سابقه فشارخون 8/1 % و بیماران با سابقه بیماری قلبی 5/1 % ترومبوآمبولی ریوی داشتند. بیماران با سابقه مصرف سیگار 5/0%، بیماران فوت شده 8/0% و بیماران ترخیص شده 5/0 % ترومبوآمبولی ریوی داشتند. بیماران با سابقه دریافت حداقل یک دوز واکسن 4/0 % و بیماران با سابقه ابتلا به کرونا 5/0 % ترومبوآمبولی ریوی داشتند. بین ابتلا به دیابت، فشار خون، سن و سابقه ابتلا قبلی به کووید-19 با بروز ترومبوآمبولی ریوی ارتباط معنی دار وجود داشت (05/0< P).
بحث و نتیجه گیریابتلا به بیماری های زمینه ای دیابت و فشارخون ریسک ابتلا به ترومبوز آمبولی ریوی در بیماری کووید-19 را افزایش می دهد. لذا مبتلایان به بیماری های زمینه ای نیازمند مراقبت بیشتری در رابطه با بیماری کووید-19 هستند.
کلید واژگان: کووید 19, ترومبوآمبولی, دیابت, فشارخون, واکسنYafteh, Volume:26 Issue: 3, 2024, PP 36 -44BackgroundCOVID-19 infection initially results in respiratory complications; however, it may be associated with a hypercoagulable state, leading to arterial and venous thromboembolism. Thus, this study aimed to investigate the frequency of thromboembolism in COVID-19 patients admitted to Shahid Rahimi Hospital in Khorramabad.
Materials and MethodsIn this cross-sectional (analytical) study, all patients with COVID-19 were admitted to Shahid Rahimi Hospital in Khorramabad from October 2020 to the end of September 2021. Laboratory and clinical variables of patients with positive polymerase chain reaction tests were collected. The incidence of thromboembolism was investigated in patients with radiological reports, and then the data were analyzed using SPSS25 software. The significance level was considered at < 0.05.
ResultsOut of 3,612 patients with COVID-19, 19 had pulmonary thromboembolism. Diabetic patients accounted for 2.5%, patients with a history of hypertension accounted for 1.8%, and patients with a history of heart disease accounted for 1.5% of pulmonary thromboembolism cases. Patients with a smoking history constituted 0.5%, deceased patients represented 0.8%, and discharged patients also accounted for 0.5% of pulmonary thromboembolism cases. Patients who received at least one dose of the vaccine made up 0.4%, and patients with a previous COVID-19 infection accounted for 0.5% of pulmonary thromboembolism cases. There was a significant correlation between diabetes, hypertension, age, and a previous history of COVID-19 with the incidence of pulmonary thromboembolism (P<0.05).
ConclusionDiabetes and high blood pressure increase the risk of pulmonary embolism in COVID-19. Therefore, those suffering from underlying diseases need more care regarding COVID-19.
Keywords: Blood Pressure, COVID-19, Diabetes, Thromboembolism, Vaccine -
مقدمه و هدف
در جهان امروز مراقبت و سلامتی در ابعاد مختلف در قشر سالمندان یکی از اهداف مهم بهداشتی بوده و با توجه به اهمیت فراوان سلامت اجتماعی و سلامت معنوی و وجود چالش در این مباحث، هدف از این مطالعه تعیین ارتباط بین سلامت اجتماعی و سلامت معنوی در سالمندان دیابتیک در سال 1402 است.
روش کارپژوهش فعلی از نوع مقطعی (توصیفی- تحلیلی) است. نمونه ها شامل 199 جامعه آماری آن شامل کلیه سالمندان دیابتی گلستان می باشد که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل سوال های مربوط به مشخصات دموگرافیک، پرسش نامه سلامت اجتماعی کیز، پرسش نامه سلامت معنوی پولوتزین و الیسون بوده است. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 بررسی شده اند. سطح معنادار کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
یافته هانتایج تحلیلی نشان داده است که 3/54 درصد از شرکت کنندگان زن و 7/45 درصد آن ها مرد هستند، همچنین 9/31 درصد از افراد در رده سنی 60 تا 65 سال، 4/35 درصد در رده سنی 65 تا 70 سال، 2/21 درصد در رده سنی 70 تا 75 و 6/11 درصد در رده سنی بالاتر از 75 سال هستند. با افزایش سلامت معنوی زیرمقیاس های شکوفایی، همبستگی، انسجام اجتماعی و نمره مجموع سلامت اجتماعی نیز به طور معناداری افزایش یافت (05/0>P). با افزایش سن و افزایش تعداد فرزندان (05/0>P)، تعداد داروی کمتر مصرفی (05/0>P)، افراد با بیماری مزمن (05/0>P) و با کاهش درک سلامتی از خود (05/0>P) سلامت معنوی بیشتری دارند. افراد با تعداد داروهای مصرفی 1-2 بار (05/0>P) و مدت زمان ابتلا 1-5 سال (05/0>P)، سلامت اجتماعی بیشتری دارند.
نتیجه گیرینتیجه مطالعه فعلی نشان داد که بین سلامت معنوی و برخی زیرمقیاس های سلامت اجتماعی در سالمندان دیابتی ارتباط وجود دارد؛ بنابراین، پیشنهاد می شود این ارتباط در سایر بیماری های مزمن در سالمندی و حتی سالمندان غیر مبتلا بررسی و ارزیابی شود.
کلید واژگان: سلامت اجتماعی, سلامت معنوی, سالمندان, دیابتIntroduction and purposeIn today's world, care and health in different dimensions for the elderly are important health goals. Considering the great importance of social and spiritual health and the existence of challenges in these topics, the present study aimed to determine the relationship between social and spiritual health in diabetic elderly in 2023.
MethodsThe current research is cross-sectional (descriptive-analytical), and its statistical population involves all diabetic elderly people in Golestan province, Iran, in 2023. The samples included 199 elderly people who were selected based on the conditions of entry into the study and by multi-stage cluster random sampling method. The data collection tools in this study included questions related to demographic characteristics, Keyes's Social Well-Being Questionnaire (KSWBQ), and Paloutzian & Ellison's Spiritual Well-Being Questionnaire (SWBS). After explaining the objectives of the study and how to complete the questionnaire to the research units and assuring them regarding the confidentiality of the answers, the researcher, after obtaining written consent, asked the participants to complete the questionnaires. Finally, the data were collected from the completed questionnaires and analyzed using SPSS (version 26) software. A significant level of less than 0.05 was considered.
ResultsThe results indicated that 54.3% of the participants were females and 45.7% were males. Most (35.4%) were between 65 and 70 years old, and 89.9% were married. The majority of the participants were housewives (43.4%) and retired (41.2%). In addition, 45.2% were consuming more than five medications, and 63.5% had at least two chronic diseases. Moreover, analytical results indicated that the total social health score increased significantly with improved spiritual health under flourishing, solidarity, and social cohesion scales (P<0.05). With increasing age and a higher number of children (P<0.05), as well as a lower number of medications consumed (P<0.05), individuals with chronic diseases (P<0.05) and those reporting decreased self-perceived health (P<0.05) exhibited better spiritual health. Furthermore, individuals who use medications 1-2 times (P<0.05) and have a duration of illness between 1 and 5 years (P<0.05) demonstrate higher levels of social health.
ConclusionThe result of the present study revealed a relationship between spiritual health and some subscales of social health in diabetic elderly people, and each of these cases is related to medical, clinical, and demographic characteristics.
Keywords: Diabetes, Elderly, Social Health, Spiritual Health -
زمینه و هدف
یکی از بیماری های غیرواگیر که عوارض زیادی بر بدن وارد می کند، دیابت می باشد. امروزه از شیوه زندگی انتخابی و رفتارهای روزانه فرد به ویژه فعالیت های ورزشی در کاهش عوارض ناشی از آن استفاده زیادی می شود. هدف از پژوهش حاضر، تاثیر تاثیر هشت هفته تمرینات ترکیبی بر سطوح پلاسمایی کاینورنین و ترکیب بدن مردان دیابتی نوع دو بود.
مواد و روش هادراین پژوهش، آزمودنی شامل 24 مرد مبتلا به بیماری دیابت نوع دو با دامنه سنی 00/4 ± 29/60 (سال)، وزن 83/6 ± 37/87 (کیلوگرم)، قد 11/0 ± 57/1 (متر)، شاخص توده بدن (کیلوگرم/متر2) 09/9 ± 12/36 ، توده چربی (درصد) 94/1 ± 77/28، توده عضلانی (کیلوگرم) 66/1 ± 82/26، میانگین قند خون سه ماهه (A1C) 41/0 ± 74/7، قندخون ناشتا (میلی گرم/دسی لیتر) 14/2 ± 79/163، سابقه ی بیماری (سال) 50/0 ± 92/3، به طور داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه، گروه تجربی (12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته، هرهفته سه جلسه ی 60 تا 80دقیقه ای، تمرینات ترکیبی شامل تمرینات مقاومتی (چهار تمرین برای عضلات فوقانی و تحتانی با شدت 60 تا 70 درصدیک تکراربیشینه) و هوازی (با شدت 60درصد حداکثر اکسیژن مصرفی به مدت 15 دقیقه) را انجام دادند و گروه کنترل در این مدت بدون تمرین بودند. به منظور بررسی اندازه گیری متغیرهای پژوهشی، نمونه گیری خونی 48 ساعت قبل از شروع اولین جلسه تمرینی و همچنین 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی در حالی که همه آزمودنی ها ناشتا بودند به عمل آمد. از روش الایزا جهت اندازه گیری سطوح پلاسمایی کاینورنین استفاده گردید. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری آزمون تی همبسته، تی مستقل و آزمون شاپیروویلک جهت نرمال کردن داده ها در سطح معنی داری 05/0 ، با نرم افزار SPSS ورژن 22 استفاده شد.
یافته هانتایج پژوهش حاضر نشان داد هشت هفته تمرینات ترکیبی سبب کاهش سطوح پلاسمایی کاینورنین شد. علاوه بر این، تمرین ترکیبی منجر به کاهش توده چربی و شاخص توده بدن و افزایش توده بدون چربی گردید.
نتیجه گیریبنابرنتایج این پژوهش، پیشنهاد می شود که از تمرینات ترکیبی درجهت کاهش سطوح پلاسمایی کاینورنین و بهبود ترکیب بدن مردان دیابتی نوع دو استفاده شود.
کلید واژگان: تمرینات ترکیبی, کاینورنین, ترکیب بدن, دیابتAim and BackgroundDiabetes is one of the non-communicable diseases that cause many effects on the body. Today, the chosen lifestyle and daily behaviors of the individual, especially sports activities, are used a lot to reduce the complications caused by it. The purpose of this study was to evaluate the effect of eight weeks of combined exercises on the plasma levels of kynurenine and body composition of type 2 diabetic men.
Methods and Materials:
In this research, subjects included 24 men with type 2 diabetes with an age range of 60.29 ± 4.00 (years), weight 87.37 ± 6.83 (kg), height 57.57 ± 0.11. 1 (m), body mass index (kg/m2) 36.12 ± 9.09, fat mass (percent) 28.77 ± 1.94, muscle mass (kg) 26.82 ± 1.66, average blood sugar Three months (A1C) 7.74 ± 0.41, fasting blood sugar (mg/dL) 163.79 ± 2.14, medical history (years) 3.92 ± 0.50, voluntarily They were selected and randomly divided into two groups, the experimental group (12 people) and the control group (12 people). The experimental group for eight weeks, three sessions of 60 to 80 minutes each week, combined exercises including resistance exercises (four exercises for the upper and lower muscles with an intensity of 60 to 70%, one maximum repetition) and aerobics (with an intensity of 60% of the maximum oxygen consumption for 15 minutes) and the control group had no training during this period. In order to measure research variables, blood sampling was done 48 hours before the start of the first training session and also 48 hours after the last training session while all subjects were fasting. ELISA method was used to measure kynurenine plasma levels. To analyze the data, the statistical test of correlated t-test, independent t-test and Shapiro-Wilk test was used to normalize the data at a significance level of 0.05, with SPSS version 22 software.
FindingsThe results of the present study showed that eight weeks of combined exercises reduced the plasma levels of kynurenine. In addition, combined training led to a decrease in fat mass and body mass index and an increase in fat-free mass.
ConclusionsBased on the results of this research, it is suggested to use combined exercises to reduce the plasma levels of kynurenine and improve the body composition of type 2 diabetic men.
Keywords: Combined Exercises, Kynurenine, Body Composition, Diabetes -
سابقه و هدف
هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تمرین مقاومتی بر برخی از نشانگرهای آپوپتوزی بافت کلیه همراه با سندروم ترک مرفین در موش های صحرایی دیابتی بود.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی به 4 گروه 8 تایی .شامل گروه های: دیابت، دیابت مرفین، دیابت+ تمرین مقاومتی، دیابت مرفین+ تمرین مقاومتی تقسیم شدند. پس از اجرای پروتکل القاء دیابت، گروه های معتاد 21 روز مرفین را بصورت خوراکی دریافت کردند و سپس گروه های تمرین به مدت 8 هفته در پروتکل تمرین مقاومتی شرکت کردند. بعد همه موش ها کشته و تشریح شده و بافت کلیه آنها خارج گردید. برای ارزیابی فاکتورهای آپوپتوزی از کیت های الایزا استفاده شد.
یافته هانتایج متغیر سیتوکروم C کاهش معنی داری در گروه های دیابت مرفین (002/0=P) و دیابت + تمرین مقاومتی (001/0=P) و دیابت مرفین + تمرین مقاومتی (001/0=P) نسبت به گروه دیابت نشان داد. نتایج متغیر کاسپاز 8 نیز نشان داد که گروه دیابت + تمرین مقاومتی نسبت به گروه دیابت (004/0=P) و گروه دیابت مرفین (012/0=P) کاهش معنی داری دارد. همچنین کاهش نتایج متغیر کاسپاز-3 در گروه دیابت مرفین (001/0=P)، دیابت + تمرین مقاومتی (001/0=P) و دیابت مرفین + تمرین مقاومتی (002/0=P) نسبت به گروه دیابت معنی دار بود.
نتیجه گیریتمرین مقاومتی موجب کاهش شاخص های آپوپتوزی در بافت کلیه شده است و می تواند استراتژی درمانی مناسبی دردیابت و دیابت سندروم ترک باشد.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, آپوپتوز, بافت کلیه, دیابت, سندروم ترک مرفینBackground and ObjectiveThe objective of this study was to investigate the effect of resistance training on some apoptotic markers of kidney tissue with morphine withdrawal syndrome in diabetic rats.
Materials and MethodsIn this experimental study, 32 male Wistar rats were randomly divided into 4 groups of 8, including: diabetes, morphine diabetes, diabetes + resistance training, diabetes morphine + resistance training. After implementing the diabetes induction protocol, the addicted groups received morphine orally for 21 days, and then the training groups participated in the resistance training protocol for 8 weeks. Then all the mice were killed and dissected and their kidney tissue was removed. ELISA kits were used to evaluate apoptotic factors.
ResultsCytochrome-C variable results showed a significant decrease in the morphine diabetes (P=0.002) and diabetes + resistance training (P=0.001) and morphine diabetes + resistance training (P=0.001) groups compared to the diabetes group. The results of the caspase-8 variable also showed that the diabetes + resistance training group had a significant decrease compared to the diabetes group (P=0.004) and the morphine diabetes group (P=0.012). Also, the reduction of caspase 3 variable results in the morphine diabetes group (P=0.001), diabetes + resistance training (P=0.001) and morphine diabetes + resistance training (P=0.002) was significant compared to the diabetes group.
ConclusionResistance training has reduced apoptotic indices in kidney tissue and can be a suitable treatment strategy for diabetes and withdrawal syndrome diabetes.
Keywords: Resistance Training, Apoptosis, Kidney Tissue, Diabetes, Morphine Withdrawal Syndrome -
مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران، سال بیست و پنجم شماره 4 (پیاپی 130، مهر و آبان 1402)، صص 328 -338مقدمه
دیابت یک بیماری در حال گسترش در جهان است. علی رغم نقش موثر منابع حمایتی در مدیریت دیابت، در حال حاضر برنامه مدونی برای به کارگیری این منابع در بیماران مبتلا به دیابت وجود ندارد. لذا تیم پژوهش ضمن طراحی برنامه مراقبتی مبتنی بر منابع حمایتی؛ بر اساس مطالعه کیفی و مرور متون، مطالعه حاضر را با هدف اعتبارسنجی این برنامه در مبتلایان به دیابت نوع دو، و با روش دلفی انجام داد.
مواد و روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه روش شناختی است که جهت اعتباریابی برنامه مراقبتی با روش دلفی انجام شد. گروه خبرگان شامل 15 نفر از متخصصان حوزه دیابت بودند که به روش گلوله برفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها؛ پرسش نامه ساختار یافته با 38 سوال بود که بر اساس بخش های مختلف برنامه مراقبتی طراحی گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار spss نسخه 18 تحلیل گردید و درصد توافق با گویه های پرسش نامه تا رسیدن به اجماع ادامه یافت.
یافته ها:
در دور اول دلفی پیش نویس اولیه برنامه مراقبتی، بر اساس پیشنهادات اصلاحی مشارکت کنندگان تدوین و اصلاح گردید. سپس محتوای سوالات پرسش نامه تهیه شد. در دور دوم دلفی با اجماع روی گویه های پرسش نامه، درصد توافق اعضا گروه خبرگان بر اساس سوالات پرسش نامه، 93/5 به دست آمد.
نتیجه گیریبا توجه به این که میزان مقبولیت علمی و عملی برنامه مراقبتی مبتنی بر منابع حمایتی، بر اساس سوالات مطرح شده در پژوهش حاضر "بسیار زیاد" و "زیاد" بوده است، لذا توصیه می گردد از این برنامه جهت طراحی و تکمیل برنامه های مرتبط در سطح کشور استفاده گردد.
کلید واژگان: روش دلفی, منابع حمایتی, برنامه مراقبتی, دیابتIntroductionDiabetes mellitus is a spreading disease in the world. Despite the effective role of supportive resources in diabetes management, there is currently no documented plan for the use of these resources in diabetic patients. So the research team, while designing a support resource-based care program based on qualitative study and systematic review, conducted the present study with the aim of validating the program in people with type 2 diabetes mellitus using the Delphi method.
Materials and MethodsThis is a methodological study conducted to validate the Delphi care program. Panel members included 15 experts in the field of diabetes, who were selected by the snowball method. The data collection tool was a structured questionnaire with 38 questions that were designed based on different parts of the care plan. The data was analyzed using SPSS software (version 18), and the percentage of agreement with the questionnaire dialects continued until a consensus was reached.
ResultsIn the first round of Delphi, the preliminary draft of the care plan was drafted and amended based on the suggestions and corrective opinions of the participants. Then the contents of the questionnaire questions were prepared. In the second round of Delphi and the consensus on the dialects of the questionnaire, the percentage of agreement of the members of the expert panel based on the questionnaire questions was obtained at 93.5.
ConclusionGiven that the scientific and practical acceptability of the care program based on support resources, based on the questions raised in the present study, was "very high" and "high", it is recommended that this program be used to design and complete related programs at the national level.
Keywords: Delphi Method, Support Resources, Care Program, Diabetes -
پیش زمینه و هدف
دیابت نوعی اختلال در سوخت وساز بدن است که با بالا بودن گلوکز خون و مقاومت به انسولین همراه است. پیوگلیتازون یکی از داروهای موثر در کاهش مقاومت به انسولین است و اثرات ضدالتهابی دارد. هدف از این کار تهیه نانوفیبرهای حاوی پیوگلیتازون و ارزیابی اثربخشی آن به عنوان سیستم کاشتنی زیر جلدی جهت کاهش میزان گلوکز خون است. اثر نانوفیبرهای حاوی پیوگلیتازون به عنوان پانسمان برای ترمیم زخم در مدل موش صحرایی دیابتی نیز بررسی شد.
مواد و روش کاردر این مطالعه برای ساخت نانوفیبرها از روش الکتروریسی استفاده شد. ساختار و خصوصیات فیبرها با استفاده از میکروسکوپ الکترونی و طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه موردمطالعه قرار گرفت. اثرات کاشت زیرپوستی نانوفیبرها بر میزان گلوکز خون موش های صحرایی بررسی و با انسولین مقایسه شد. همچنین میزان تاثیرگذاری نانوفیبرها در ترمیم زخم های پوستی در موش های صحرایی دیابتی نیز مطالعه شد.
یافته هافرمولاسیون های تهیه شده در صورت استفاده به صورت کاشت زیرپوستی قادر به کاهش معنی داری در میزان گلوکز خون نشد. فرمولاسیون تهیه شده به صورت پانسمان اثرات مطلوبی را در مدل ترمیم زخم و سرعت بسته شدن آن نشان داد. این اثر ممکن است ناشی از خصوصیات ضدالتهابی دارو باشد. پانسمان به مقدار مطلوبی تشکیل لایه های اپیدرم و درم پوستی را تسریع داد.
بحث و نتیجه گیریمطالعات هیستولوژی نشان داد که زخم های درمان شده با نانوفیبرهای حاوی پیوگلیتازون به علت داشتن اثرات ضدالتهابی، باعث تسریع در بهبود زخم در مدل های موش های صحرایی دیابت نوع یک شد. نانوفیبرهای حاوی پیوگلیتازون باعث تشکیل و تکامل فیبرهای کلاژن و بهبود شکل گیری لایه های اپیدرم و درم شده و همچنین باعث کاهش سلول های التهابی گردید. این سیستم دارورسانی موفق به کاهش معنی دار گلوکز خون در مدل های حیوانی نشد. دلایل احتمالی این مسئله شامل کم بودن غلظت داروی بارگذاری شده و محلولیت پایین دارو است.
کلید واژگان: نانوفیبر, الکتروریسی, پیوگلیتازون, کاشت زیر جلدی, گلوکز, ترمیم زخم, دیابت, ضدالتهابBackground & AimsDiabetes is a metabolic disorder characterized by high blood glucose levels and insulin resistance. Pioglitazone can lower insulin resistance and has anti-inflammatory properties. The aim of this work was to develop pioglitazone-loaded nanofibers and to evaluate their effect as a dermal implant device to lower blood glucose levels. The effect of pioglitazone-loaded nanofiber was investigated as a wound dressing in diabetic Wistar rats.
Materials & MethodsIn this work, nanofibers were developed using the electrospinning method. The structure and characteristics of the fibers were evaluated using scanning electron microscopy and Fourier Transform Infrared Spectroscopy. The effect of nanofiber implants was evaluated on blood glucose levels , and their wound healing effect was investigated in diabetic wounds in a Wistar rat model.
ResultsThe developed formulations did not show any effect in lowering blood glucose when used as an implant; however, they were able to accelerate the wound healing rate when used as a dressing in the wound model. This effect might be due to the anti-inflammatory properties of the drug. The developed wound dressing was able to accelerate the formation of the epidermis and dermis layers in the wound model.
ConclusionHistological studies indicate that wounds treated with pioglitazone-loaded nanofibers exhibit an anti-inflammatory effect and therefore can increase the wound healing rate. These drug-loaded nanofibers enhanced the development of collagen and improved the formation of the epidermis and dermis while reducing the number of inflammatory cells. The developed drug delivery system was not able to significantly decrease blood glucose levels in the animal model. This effect may be due to the low drug loading capacity as well as its poor aqueous solubility.
Keywords: Nanofiber, Electrospinning, Pioglitazone, Dermal Implant, Glucose, Wound Healing, Diabetes, Anti-Inflammatory -
مقدمه
شاخص توده بدنی در بیماران مبتلا به دیابت تحت تاثیر رفتارهای ارتقادهنده سلامت، تحمل پریشانی و رفتار خوردن قرار دارد و تغییر در آنها ممکن است موجب تغییر در وضعیت بیماران دیابتی شود.
هدفهدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و درمان خودشفقت ورزی بر تحمل پریشانی و رفتار خوردن در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه گواه و جامعه آماری این پژوهش شامل تمام افراد دارای اضافه وزن با شاخص توده بدنی 25-35 مراجعه کننده به آزمایشگاه تحقیق شهر تهران در پاییز و زمستان سال 1400 بود که از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 45 نفر انتخاب شدند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش جهت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) و پرسشنامه سه عاملی رفتار خوردن کاپلری و همکاران (2009) بود. پس از اجرای 8 جلسه، 90 دقیقه ای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و 8 جلسه، 90 دقیقه ای درمان خودشفقت ورزی، داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد بین اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و درمان خودشفقت ورزی بر تحمل پریشانی و رفتار خوردن در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 تفاوتی وجود ندارد (05/0<P).
نتیجه گیریتایج پژوهش حاضر نشان داد درمان پذیرش و تعهد و درمان خودشفقت ورزی، درمان هایی اثربخش در کاهش مشکلات روان شناختی افراد دچار اضافه وزن اعم از رفتار خوردن و عدم تحمل پریشانی هستند.
کلید واژگان: پریشانی, تعهد و پذیرش, خوردن, خودشفقت ورزی, دیابتIntroductionBody mass index in patients with diabetes is influenced by health promoting behaviors, distress tolerance and eating behavior, and changes in them may cause changes in the condition of diabetic patients.
AimThe purpose of this study was to compare the effectiveness of commitment and acceptance therapy and self-compassion therapy on distress tolerance and eating behavior in patients with type 2 diabetes.
MethodsThe research method was semi-experimental with a pre-test-post-test-follow-up design with the control group and the statistical population of this research including all overweight people with a body mass index of 25-35 referring to the research laboratory of Tehran in the fall and winter of 2021, among them, 45 people were selected using available sampling method. They were randomly divided into two experimental and control groups. The pre-test, post-test, and follow-up research tools were the Distress Tolerance Scale by Simons & Gaher and the Three-Factor Eating Questionnaire by Cappelleri et al. (2009). After the 8 sessions of 90-minute acceptance and commitment-based therapy and the 8 sessions of 90-minute self-compassion therapy, research data were analyzed using variance analysis with repeated measurements.
ResultsThe results showed no difference between the effectiveness of commitment and acceptance therapy and self-compassion therapy on distress tolerance and eating behavior in patients with type 2 diabetes (P<0.05).
ConclusionThe results of the present study showed that acceptance and commitment therapy and self-compassion therapy are effective treatments in reducing the psychological problems of overweight people, including eating behavior and distress intolerance.
Keywords: Distress, Commitment, Acceptance, Self-Compassion, Diabetes, Eating
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.