جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "رژیم های درمانی" در نشریات گروه "پزشکی"
-
زمینه و هدف
رژیم Hyper-CVAD یکی از مهمترین رژیم های مورد استفاده در درمان بیماران مبتلا به لوکمی حاد لنفوسیتی (ALL) در ایران می باشد.
روش بررسیاین مطالعه توصیفی در طول بازه زمانی فروردین 1395 تا فروردین 1398، در بیمارستان سیدالشهدا (ع) اصفهان بر روی 90 بیمار مبتلا به ALL تحت درمان با رژیم Hyper-CVAD صورت گرفت. اطلاعات دموگرافیک، بالینی و همچنین اطلاعات مربوط به بقای کلی، بقای بدون پیشرفت بیماری و میزان پاسخدهی کلی بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها:
میانگین بقای کلی و بقای بدون پیشرفت بیماران به ترتیب 93/2±48/44 ماه و 30/3±44/44 ماه تخمین زده شد. از بین بیماران، 4/84% وارد بهبودی کامل شدند. متغیر بهبودی کامل به تنهایی بر میزان بقای کلی بیماران موثر می باشد. 40% از بیماران در این مطالعه در نهایت فوت کرده اند.
نتیجه گیرینتایج به دست آمده با سایر مطالعات صورت گرفته در این زمینه همخوانی داشت و قابل استفاده جهت مقایسه با رژیم های درمانی جدید است.
کلید واژگان: لوکمی حاد لنفوسیتی, رژیم شیمی درمانی, پاسخ کامل, بقاBackgroundSince numerous chemotherapy regimens for the treatment of patients suffering from acute lymphoid leukemia (ALL) have been recently developed, having basic information about the previous results of using the Hyper-CVAD regimen in order to compare with other common chemotherapy regimens is essential. The aim of this study was to evaluate demographic, clinical and outcome of ALL patients receiving Hyper-CVAD regimen.
MethodsIn this retrospective study, nighty eligible ALL patients treated with the Hyper-CVAD chemotherapy regimen in Omid Hospital, Isfahan, Iran during April 2016 till April 2019 were considered. We evaluated the demographic variables, pathological data and other clinical factors by an information sheet designed by main investigator. The main purpose of this study was to evaluate overall survival, progression-free survival, and overall response rate of patients along with patients’ clinical characteristics and other relevant factors using Kaplan-Meier or Cox-regression and other statistical analyses.
ResultsThe mean overall survival and the median survival of patients were 44.8±2.93 and 36.7±7.47 months; respectively. Also the mean progression free survival of patients was 44.44±3.30 months. More than 84.4% of patients encountered complete remission (CR) after receiving Hyper-CVAD regimen. Reaching to CR had positive significant effects on patients’ overall survival and median survival. However, the bone marrow transplantation variable alone did not affect the patients’ overall survival. The variables such as being B/T Cell ALL, Philadelphia, myeloid marker, and central nervous system involvement did not affect the overall survival of patients but the relapse index indicated the significant effects. The median survival time is higher in patients with no relapse episode. None of the initial lab data had any significant effects on patients’ overall survival.
ConclusionFor the first time in Iran, we have obtained the mean survival outcome of ALL patients after applying the Hyper-CVAD regimen. According to the results, the mean overall survival, progression free survival and other survival items in Iranian patients suffering from ALL and receiving Hyper-CVAD regimen were in consistent with previous studies in the world.
Keywords: acute lymphocytic leukemia, chemotherapy regimen, hyper-cvad, survival -
زمینهپیروی از رژیم های درمانی مراقبتی، جهت دستیابی به ارتقاء سلامت، بهبود کیفیت زندگی و مراقبت های بهداشتی مقرون به صرفه بسیار حیاتی است. با این حال بار بیماری های مزمن به علت عدم پیروی در سطح جهان همچنان رو به رشد است. شناخت چالش های درک شده، می تواند موجب تسهیل برنامه ریزی برای افزایش پیروی گردد. این مطالعه با هدف تبیین چالش های درک شده بیماران مزمن در عدم پیروی از رژیم های تجویزی انجام شد.مواد و روش هامطالعه حاضر، با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوا گرانهیم و لاندمن (Graneheim & Lundman) در سال 1394 انجام شد. 34 مشارکت کننده مبتلا به بیماری های مزمن شایع، به صورت هدفمند انتخاب و وارد مطالعه شدند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختار عمیق جمع آوری و همزمان با جمع آوری داده ها، تحلیل آنها به صورت مقایسه ای با استفاده از روش تحلیل محتوا کیفی قراردادی انجام گرفت.یافته هاداده ها منجر به استخراج چهار درون مایه اصلی، شامل نقص در امکان پذیری رعایت توصیه ها به دنبال از خودگذشتگی برای خانواده، ناکامی در مواجهه با تعارض کار و توصیه ها، شکست در تداوم و ناتوانی در انطباق خود با توصیه ها، بار منفی و سنگین هزینه های رژیم های تجویزی و حصار القایی و محدودکننده باورها گردید. این درونمایه ها بیانگر ماهیت چالش ها در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی (فرهنگی و اقتصادی) بیماران مزمن در پیروی از رژیم های مراقبتی درمانی بود.نتیجه گیرییافته ها نشان داد که چالش های درک شده از تنوع و پیچیدگی خاصی برخوردار است، اگرچه بعضا درونی و فردی هستند، اما برخی از آنها بیرونی و خارج از اراده و کنترل شخص است. لذا لازم است سیاستگذاران و برنامه ریزان نظام سلامت با توجه به ماهیت، تنوع و پیچیدگی این موانع درک و شناخته شده برای تسهیل در روند پیروی بیماران از رژیم های مراقبتی درمانی برنامه ریزی و مداخله نمایند.کلید واژگان: پیروی, بیماری های مزمن, موانع درک شده, رژیم مراقبتی درمانی, مطالعه کیفیBackgroundAdherence from treatment-care regimens is very essential to achieve health promotion and improve quality of life as well as affordable healthcare. Nevertheless, broaden of chronic diseases is still growing in the world because of lack of adherence. Understanding the perceived challenges can facilitate planning to increase adherence. This study aimed to explain the perceived challenges in non-adherence from the prescribed regimen among patients with chronic diseases.Materials And MethodsThis qualitative study was done in 2015 by using the conventional content analysis approach. Thirty four participants with the most common chronic diseases were recruited purposively and they were entered in the study. Data was collected through semi-structured interviews and simultaneously with data collection; a comparative analysis was conducted by using the conventional qualitative content analysis method.ResultsFour main themes extracted from the data included: flaw in the possibility of observing the recommended regimensafter devotion for family; frustration in facing the conflict between work and recommended regimens; inability in self-adaption with the recommended regimens; broaden cost of prescribed regimens; and limiting and inductive enclosure of beliefs. These themes indicate the nature of challenges in personal, family, and social dimensions of patients with chronic diseases in terms of adherence with treatment regimen.ConclusionThe findings show that the perceived challenges has special complexity and diversity. Although they are sometimes internal and personal, some others are external and beyound the will and control of individuals. Therefore, it is necessary that health system policy-makers and planners intervene and plan according to the nature, diversity, and complexity of these perceived barriers in order to facilitate in the adherence of patients process from the treatment care regimens.Keywords: Adherence, Chronic diseases, Perceived Barriers, Treatment regimens, Qualitative Study
-
زمینه و هدفتلاش های زیادی درجریان است که روش درمانی مناسب با کارایی بالا، عوارض قابل تحمل، نحوه ی تجویز ساده و از نظر اقتصادی توجیه پذیر برای درمان هلیکو باکترپیلوری شناخته شود؛ ولی موانع زیادی در مسیر نیل به این هدف قرار دارند. هدف از این مطالعه، مقایسه ی میزان ریشه کنی هلیکوباکتر پیلوری با چهار رژیم درمانی چهاردارویی در بیماران دچار سوءهاضمه بود.
روش بررسیدر این کارآزمایی بالینی تصادفی شده Open-label، 270 بیمار با تست اوره آز سریع مثبت به طور تصادفی در چهار گروه درمانی قرار گرفتند. گروه A درمان دو هفته ای با امپرازول + آموکسی سیلین + بیسموت ساب سیترات + کلاریترومایسین (73 بیمار)؛ گروه B درمان دو هفته ای با امپرازول + تتراسایکلین + بیسموت ساب سیترات + مترونیدازول (46 بیمار)؛ گروه C درمان دو هفته ای با امپرازول + آموکسی سیلین + بیسموت ساب سیترات + فورازولیدون (64 بیمار)؛ و گروه D که هفته ی اول با امپرازول + آموکسی سیلین + بیسموت ساب سیترات + فورازولیدون درمان شدند و در هفته دوم سپس جایگزینی فورازولیدون جایگزین مترونیدازول شد (87 بیمار). شش هفته بعد از شروع درمان، درجه ی ریشه کنی، میزان پذیرش و عوارض دارویی در هر گروه تعیین شد.یافته هادرجه ی ریشه کنی هلیکوباکترپیلوری در گروه های A، B، C و D به ترتیب 3/96، 87، 7/79 و 3/79 درصد بود (506/0=P). میزان عوارض کلی در گروه های A، B، C و D به ترتیب 37، 63، 8/32 و 7/28 درصد بود که در گروه B به طور معنی داری بیشتر از گروه های دیگر می باشد (001/0=P). میزان پذیرش کامل، خوب و ضعیف در گروه A به ترتیب 6/83، 11 و 5/5 درصد، در گروه B به ترتیب 87، 5/6 و 5/6 درصد، در گروه C به ترتیب 6/90، 7/4 و 7/4 درصد و در گروه D به ترتیب 2/86، 5/11 و 3/2 درصد بود (68/0=P). میزان درد شکم در گروه B و میزان استفراغ در گروه C به طور معنی داری بیشتر از سایر گروه ها بود. سایر عوارض بین چهارگروه تفاوت معنی دار آماری نداشت.نتیجه گیریمیزان پذیرش و ریشه کنی هلیکوباکتر پیلوری در چهار رژیم درمانی یکسان بود؛ با این وجود به علت تفاوت در میزان عوارض، رژیم های A یا D توصیه می گردند.
کلید واژگان: هلیکوباکتر پیلوری, ریشه کنی, رژیم های درمانی, کامپلیانس, عوارض داروییBackground And ObjectiveAn optimal regimen for treatment of Helicobacter pylori should have high efficacy، tolerable side effects، easy administration and should be economical. Intensive efforts are being made to identify such an optimal regimen، but there are many obstacles hindering the achievement of this goal. This study aimed at comparing the rate of HP eradication by examining quadruple regimens in dyspeptic patients.Materials And MethodsIn this open-label randomized clinical trial، 270 patients with positive Urease test were randomly assigned into four groups to receive one of the following treatment protocols. (group A: omeprazole+ amoxicillin+ bismuth subcitrate+clarithromycin for 2 weeks (73 patients)، group B: omeprazole+tetracycline+bismuth subcitrate+metronidazole for 2 weeks (46 patients)، group C: omeprazole+amoxicillin+bismuth subcitrate+furazolidone for 2 weeks (64 patients)، groupD: omeprazole+amoxicillin+bismuth subcitrate+furazolidone/metronidazole interchangeably each one for one week (87 patients). Six weeks after the treatment، the compliance، eradication and complication rates were evaluated in each group.ResultsHelicobacter pylori eradication rates were، 96. 3%، 87%، 79. 7%، and 79. 3 % in groups A، B، C and D respectively (p=0. 506). The overall complication rate was 37%، 63%، 32. 8% and 28. 7% in groups A، B، C and D respectively. This rate was significantly higher in group B than other groups (p=0. 01). The compliance rate was “complete”، ‘good” or “poor”. Accordingly the compliance rate in group A was 83. 6%، 11% and 5. 5%، in group B، 87%، 6. 5% and 6. 5%، in group C. 90. 6%، 4. 7% and 4. 7%، and in group D 86. 2%، 11. 5% and 2. 3%، respectively (p=0. 683). Abdominal pain and vomiting was significantly more frequent in groups B and C compared to the other groups. The other complications were not significantly different in the groups.ConclusionThe rate of compliance and HP eradication was similar in quadruple regimens; however، due to difference in the rate of complications، regimens of groups A or D are recommended.Keywords: Helicobacter pylori, Eradication, Treatment regimens, Compliance, Drug complications -
زمینه و هدفاثر ترکیب Capecitabine با Oxaliplatin بر علیه موارد متعددی از سرطان های دستگاه گوارش نشان داده شده است. از طرف دیگر، ترکیب Oxaliplatin و Capecitabine به همراه انفوزیون مداوم 5FU به عنوان رژیم درمانی خط اول در سرطان معده به کار رفته است. اگر Oxaliplatin را جایگزین Cisplatin و Capecitabine را به جای 5FU تجویز نمائیم، می توان این رژیم را به صورت سرپائی مورد استفاده قرار دهیم. لذا این مطالعه برای اثبات این موضوع و ارزیابی تاثیر این رژیم به عنوان خط اول درمان در بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته معده، انجام شد.
مواد و روش ها23 بیمار با تشخیص سرطان پیشرفته معده تائید شده توسط پاتولوژی وارد مطالعه شدند. همه بیماران دارای عملکرد طبیعی ارگان های اصلی بودند و وضعیت عملکردی آنها صفر تا 2 بود. Capecitabine با دوز 850 میلی گرم به ازای هر متر مربع سطح بدن از روز اول تا 14، Oxaliplatin با دوز100 میلی گرم به ازای هر متر مربع سطح بدن روز اول و Epirubicin با دوز 60 میلی گرم به ازای هر متر مربع سطح بدن روز اول هر 3 هفته تجویز شد، بیماران حداکثر 6 سیکل از رژیم فوق را دریافت کردند.
یافته هادر مجموع 156 کورس دارو تجویز شد. میانگین تعداد کورس های تجویزی در هر بیمار 6 بار بود. مجموع پاسخ کامل و نسبی (پاسخ کلی) 8/60% [3/80%-5/38%: (CI) 95%] بود، پاسخ کامل در یک نفر (3/4%) و پاسخ نسبی در 13 نفر (5/56%) به دست آمد. میانگین طول عمر عاری از پیشرفت [Progression Free Survival (PFS)] 7 ماه و میانگین بقاء کلی [Overal Survival (OS)] بیماران 6/10 ماه بود. هیچگونه مسمومیت دارویی درجه 3 و 4 وجود نداشت، شایعترین مسمومیت هماتولوژیک آنمی 45% و شایعترین مسمومیت غیرهماتولوژیک نوروپاتی 10% بود.
نتیجه گیریبا انجام این مطالعه ما به این نتیجه رسیدیم که در بیماران با سرطان معده غیر قابل جراحی و متاستاتیک رژیم متشکل از (Epirubicin، Xeloda، Eloxatin)EXE هر سه هفته یکبار مؤثر و قابل تحمل می باشد و می توان آن را به صورت سرپائی تجویز نمود، اگر چه نیازمند ارزیابی بیشتر توسط مطالعات بزرگتر می باشد.
کلید واژگان: سرطان معده, رژیم شیمی درمانیIntroduction &ObjectiveThe combination of oxaliplatin and capecitabine has demonstrated its effect against various gastrointestinal cancers. On the other hand, Epirubicin, Cisplatin plus continuous infusion of 5-FU is widely used as a palliative regimen in patients with gastric cancer. If cisplatin is substituted by oxaliplatin and 5-FU by capecitabine, this regimen can be administered in the out patient setting, therefore we conducted this study to evaluate the effect of this first line combination in patients with metastatic gastric cancer.Materials and MethodsTwenty three patients with histologic confirmation of gastric cancer were enrolled. All patients had adequate major organ function and their PS was in the range o-2. The Patients received 100mg/m2 Oxaliplatin intravenously on the first day and 850mg/m2 capecitabine in the first days and 60mg/m2 Epirubicin on the first day of every third week, for maximum of 8 cycles. The meximum number of given courses were 6(1-8).ResultsThe response rate was 60.8% [95% confidence intervals (CI) 38.5 – 80.3%] medium PFS was 7 months and median survival was 10.6 months. The most important toxicities were as follows: anemia 45%, nausea and vomiting 10%, diarrhea 2%. Neurotoxicity grade I was seen in 10%.ConclusionsWe concluded that EXE regimen every third week is a convenient and effective regimen that can easily be administrated in the outpatient setting, but this regimen needs further evaluation in large trials. -
مقایسه اثرات درمانی رژیم ای چهارگانه حاوی مترونیدازول با سیپروفلوکساسین در درمان بیماران مبتلا به اولسرپپتیک دئودنوم ناشی از هلیکوباکتر پیلوریعفونت با هلیکوباکترپیلوری یک عامل خطر مهم برای بروز اولسر پپتیک، گاستریت مزمن، لنفوم مالت و آدنوکارسینوم معده می باشد. ریشه کنی این بیماری می تواند نقش موثری در درمان و پیگیری از بیماری های فوق داشته باشد. علت عمده شکست درمانی، بروز مقاومت دارویی است. شایع ترین مقاومت دارویی در رژیم های درمانی ترکیبی مقاومت به مترونیدازول می باشد. هدف از این مطالعه مقایسه اثرات درمانی رژیم های چهارگانه حاوی مترونیدازول یا سیپروفلوکساسین و یافتن جایگزینی مناسب برای مترونیدازول در رژیم های درمانی ترکیبی می باشد.
بیماران مبتلا به اولسردئودنوم که عفونت هلیکوباکتر آنها با تست RUT و یا بافت شناسی تایید شده بود، به طور تصافی به دو گروه تقسیم شدند. در گروه اول بیماران تحت درمان با مترونیدازول 500 میلی گرم دو بار در روز و در گروه دوم بیماران تحت درمان با سیپروفلوکساسین 500 میلی گرم دو بار در روز و در هر دو رژیم با امپرازول 20 میلی گرم دوبار در روز + آموکسی سیلین 1 گرم دو بار در روز و بیسموت 240 میلی گرم دو بار در روز به مدت دو هفته قرار گرفتند.
150 بیمار (69 مرد-36 زن) در طی 14 ماه وارد مطالعه شدند. بیست بیمار به علت عدم مراجعه از مطالعه حذف شدند. 85 بیمار (57 مرد، 28 زن) مطالعه را حداقل تا انتهای مرحله اول ادامه دادند (43 بیمار در گروه اول و 43 بیمار در گروه دوم). بیماران از نظر جنسیت (P=0.94)، سن (P=0.45)، سابقه قبلی اولسر (P=0.06)، سابقه فامیلی اولسر (P=0.19)، علائم اولیه (دیس پپسی، خونریزی، انسداد، پرفوراسیون) (P=0.34) مصرف سیگار (P=0.02) و نوع اولسر (مشاهده آندوسکپی) با (P=0.21) اختلاف شاخصی نداشته و دو گروه همسان بودند. میزان ریشه کنی در رژیم حاوی مترونیدازول 7/76% و در رژیم حاوی سیپروفلوکساسین 8/73% بود گرچه میزان ریشه کنی رژیم حاوی مترونیدازول مختصری بالا بود ولی از نظر آماری میزان ریشه کنی در دو گروه تفاوت شاخصی نداشتند P=0.75)) 21 نفر از بیماران به علت عدم ریشه کنی در مرحله اول، به مرحله دوم درمانی راه یافتند که از این تعداد 10 نفر در مرحله دوم جهت ادامه درمان (2 نفر جهت درمان با رژیم حاوی سیپروفلوکساسین و 8 نفر جهت درمان با رژیم حاوی مترونیدازول (حاضر نشدند و تنها 11 نفر در مرحله دوم درمانی در مطالعه باقی ماندند و درمان متقاطع در مورد آنها انجام شد.
هر دو رژیم درمانی چهار گانه میزان ریشه کنی کمتر از حد مطلوب (کمتر از 85%) داشتند. لذا هر دو رژیم نمی توانند رژیم ایده آلی باشند و بررسی سایر داروها (از قبیل کلاریترومایسین، آزیترومایسین و سایر فلوروکینولونها...) در رژیم های ترکیبی نیاز به مطالعات دیگری دارد.
کلید واژگان: هلیکو باکتر پیلوری, مترونیدازول, سیپروفلوکساسین, اولسر دئودنوم, رژیم چهارگانه درمانی -
مقایسه درمان دو ماهه با کوتریموکسازول+ریفامپین و داکسی سایکلین+ریفامپین در درمان بروسلوزسابقه و هدفدرمان بروسلوز یک مشکل عمده پزشکی است و رژیم های متداول با طول مدت درمان شش هفته ای با عود زیاد همراه است. چون این بیماری در کشور ما شایع است، این مطالعه جهت مقایسه اثرات درمانی دو ماهه با دو رژیم درمانی متداول انجام شده است.مواد و روش هااین مطالعه به روش کارآزمایی بالینی در بیماران مبتلا به بروسلوز از فروردین 1377 تا شهریور 1379 در بیمارستان یحیی نژاد بابل انجام شد. به بیماران به طور تصادفی یکی از دو رژیم درمانی [کوتریموکسازول+ریفامپین (رژیم یک) و داکسی سایکلین+ریفامپین (رژیم دو)] تجویز گردید و کلیه بیماران نیز به مدت 12 ماه، بعد از خاتمه درمان نیز پی گیری شدند. برای مقایسه علائم بالینی و اختلاف عود با دو رژیم درمانی از تست کای دو استفاه شد.یافته ها66 بیمار با میانگین سنی 13.7±31.6 و 63 بیمار با میانگین سنی 15.4±36 سال به ترتیب تحت درمان با رژیم درمانی یک و دو قرار گرفتند که به ترتیب 7 مورد (10%) و 16 مورد (25.3%) عود دیده شد. رژیم درمانی یک، در مقایسه با رژیم درمانی دو، شانس خطر عود را 2.3 برابر کاهش داد (P=0.028). از 23 مورد عود 13 نفر زن و 10 نفر مرد بودند. شصت و یک درصد موارد عود نیز در طی 6 ماه بعد از خاتمه درمان اتفاق افتاد.نتیجه گیریاین بررسی نشان می دهد که کوتریموکسازول+ریفامپین در مقایسه با داکسی سایکلین+ریفامپین رژیم ارجح است. پی گیری بیماران بعد از خاتمه درمانی تا یک سال جهت مشخص نمودن موارد عود ضروری است.
کلید واژگان: بروسلوز, رژیم های درمانی, عود, درمان طولانی مدت, کوتریموکسازول+ریفامپین, داکسی سایکلین+ریفامپینComparison of the efficacy of two months of treatment with Co-trimoxasol + Rifampine versus Doxycycline + Rifampine in brucellosisIntroduction. Treatment of brucellosis is a medical pro blem, a nd regimens of treatment with dura tion of six wee ks have significant relapse. This disease is prevalent in our country. The aim of this study was to compaire the efficacy of two months of treatment with two different regImens. Materials and Methods. From April 1998 to September 2000, this interventional study was pe rfo rmed o n patient with brucell osis in Yahyanej ad hospital in Babol. O ne of t his 2 regimens [Co-Trirnoxasol + Rifarnpin e (Re gime n I) and Doxycycline + Rifampine (Regimen II)] wa s rand omly presc rib ed and a ll cas es were foll owed for 12 months. Aft er treatment, clinical manifestations and relapses with 2 regimens were examined by Chi-Sq uaire test. Results. 66 ca se s with mean age 31.6 ± 13.7 ye ars and 63 cases with mean a ge 36 ± 15.4 years were treated by regimen I and II a nd relapse rate was 10% and 25.3% resp ectively. In compa rison to regimen II, regimen I reduced relapse rate 2.3 folds (P= 0.021). From 23 cases of re lapse, 13 ca se s were female and 10 cases were male a nd 61% of re la pse cases were occure d within six months after treatment. Conclusion. T hi s s t udy showed th at Co- t r imoxa so l + Rifampine in compa re d with Doxycycline + Rifampine is a pre fe red regime n. Follow up for o ne yea r is ne cessary following treatment according to find out re lap sing cases.
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.