به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "مونت موریلونیت" در نشریات گروه "پزشکی"

جستجوی مونت موریلونیت در مقالات مجلات علمی
  • اسماعیل یوسفی زیرابی، داریوش خادمی شورمستی *
    مقدمه

    تخم مرغ یکی از منابع ارزان قیمت پروتئینی و با کیفیت تغذیه ای متعادل و در عین حال فسادپذیر است. حفظ کیفیت آن طی دوره ذخیره سازی چالشی است که باید با استفاده از فنآوری هایی که ایمنی محصول را تضمین می کند، برطرف شود. تحقیق حاضر با هدف تهیه، توصیف و ارزیابی کارایی پوشش نانو چندسازه ای بر تغییرات فیزیکوشیمیایی و میکروبی تخم مرغ طی دوره نگهداری به-مدت 4 هفته اجرا شد.

    مواد و روش ها

    شاخص های کیفیت داخلی و پوسته تخم مرغ های فاقد پوشش (شاهد) و تخم مرغ های تیمار شده با پوشش دو سازه-ای پلی وینیل الکل/کیتوزان (PC)، فیلم سه سازه ای پلی وینیل الکل/کیتوزان/مونت موریلونیت (PCM)، و فیلم های PCM حاوی غلظت های 2 و 4 درصد عصاره آویشن شیرازی در مجموع 5 تیمار و 3 تکرار در قالب طرح کاملا تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفت.

    یافته ها

    عصاره آویشن شیرازی در غلظت 4 درصد اثر ضدمیکروبی قوی در برابر استافیلوکوکوس اورئوس و متوسط تا قوی در برابر اشرشیا کلی داشت. فیلم های سه جزیی PCM فعال دارای ضخامت، استحکام کششی، مدول الاستیسیته، کدورت بیشتر و کرنش، نفوذپذیری کمتر بودند (05/0p<). در پایان 4 هفته نگهداری، تخم مرغ های دارای پوشش نانو سه سازه ای PCM فعال، پوسته ضخیم تر (400/0 میلی متر)، مستحکم تر (100/3 کیلوگرم)، افت وزنی کمتر (حدود 4 درصد)، واحد هاو (00/70) و اندیس زرده (43/0) بالاتر و شمار باکتریایی کل کمتر (log cfu/ml 00/4) بودند.

    نتیجه گیری

    بنابراین می توان از فیلم و پوشش نانو سه سازه ای PCM حاوی 4 درصد عصاره آویشن شیرازی به عنوان بسته بندی زیست تخریب پذیر مواد غذایی از جمله تخم مرغ جهت حفظ کیفیت و افزایش زمان نگهداری آن در دمای محیط استفاده کرد.

    کلید واژگان: آویشن شیرازی (Zataria Multiflora Boiss), تخم مرغ, ماندگاری, مونت موریلونیت, نانوکامپوزیت
    Esmaeil Yousefi Zirabi, Dariush Khademi Shurmasti *
    Introduction

    Eggs are one of the low-cost sources of protein with balanced nutritional quality and at the same time they are perishable. Maintaining its quality during the storage period is a challenge that needs to be overcome by using technologies that guarantee the product's safety. The present research was carried out to prepare, describe and evaluate the effectiveness of multi-component nano-coating on the physicochemical and microbial changes of eggs during the storage period of 4 weeks.

    Materials and methods

    internal and shell quality indicators of uncoated eggs (control) and eggs treated with two-component polyvinyl alcohol/chitosan (PC) coating, three-component Polyvinyl alcohol/chitosan/montmorillonite (PCM), and PCM films containing concentrations of 2% and 4% of thyme extract were evaluated in a total of 5 treatments and 3 replicates in a completely randomized design.

    Results

    Thyme extract at a concentration of 4% had a strong antimicrobial effect against Staphylococcus aureus and moderate to strong against Escherichia coli. Three-component active PCM films had higher thickness, tensile strength, elasticity modulus, opacity, lower strain, and permeability (p<0.05). At the end of 4 weeks of storage, the eggs coated with three-component active PCM, had thicker (0.400 mm), stronger (3.100 kg) eggshells, less weight loss (about 4 %), higher haugh unit (70.00) and yolk index (0.43) and less the total viable count (log cfu/ml 4.00).

    Conclusion

    Therefore, it is possible to use PCM three-component nanofilm and coating containing 4% of thyme extract as a biodegradable packaging of food products including eggs to maintain the quality and extend its storage time in ambient temperature used.

    Keywords: Thyme (Zataria Multiflora Boiss), Egg, Shelf Life, Montmorillonite, Nanocomposite
  • محمدرضا وصالی ناصح، ابوالفضل براتی، مسعود وصالی ناصح، الهام عبدالهی مقدم
    مقدمه
    جذب سطحی یکی از کارامدترین روش های حذف فلزات سنگین به عنوان یکی از مهم ترین آلاینده های منابع آبی به شمار می رود. هدف از انجام مطالعه حاضر، حذف یون های مس از پساب صنعتی توسط جاذب هیدروژل بود.
    روش ها
    در این مطالعه، جاذب هیدروژل بر پایه اکریلیک اسید، سبوس گندم و نانو ساختار مونت موریلونیت به روش پلیمریزاسیون درجا ساخته شده و کارایی آن در جذب کاتیون های مس از محلول های آبی مورد بررسی قرار گرفت. سپس، تاثیر پارامترهای مختلف نظیر غلظت اولیه مس، pH و درصد وزنی مونت موریلونیت ارزیابی گردید. در نهایت، رفتار جذبی این جاذب توسط مدل های ایزوترم Langmuir و Freundlich بررسی شد.
    یافته ها
    افزایش غلظت اولیه یون های مس در محلول، باعث افزایش میزان جذب آن ها گردید. بیشترین کارایی جاذب در حذف یون مس با مقدار 3 درصد وزنی نانو ساختار مونت موریلونیت در ساختار هیدروژل به دست آمد. جاذب هیدروژل بیشترین مقدار جذب را در pH حدود 7 نشان داد. تطابق داده های جذب ایزوترم این جاذب با مدل Langmuir همبستگی مناسبی با ضریب 99/0 = 2R داشت.
    نتیجه گیری
    جاذب هیدروژل سنتز شده بر پایه اکریلیک اسید اصلاح شده با نانو ساختار مونت موریلونیت قابلیت مناسبی در حذف فلز مس از پساب صنعتی دارد.
    کلید واژگان: جذب سطحی, هیدروژل, مونت موریلونیت, مس
    Mohammad Reza Vesali-Naseh, Abolfazl Barati, Masood Vesali-Naseh, Elham Abdollahi-Moghaddam
    Background
    Adsorption method has been considered as one of the most effective approaches for removal of heavy metals, as hazardous pollutants, in water resources.
    Methods
    In this study, a hydrogel nanocomposite based on the acrylic acid, wheat bran, and montmorinollite was synthesized using in-situ polymerization and utilized for the removal of Cu cations from aqueous solution. The effect of various parameters such as initial Cu concentration, pH, and amount of montmorillonite on the amount of adsorbed ion was investigated. The adsorption behavior of the nanocomposite hydrogel was studied using Langmuir and Freundlich isotherm models.
    Findings: Increasing initial Cu concentration tended to increased adsorption capacity of the hydrogel. The maximum adsorption capacity of the adsorbent occurred in pH of 7.0, and 3% weight nano-sized montmorinollite in hydrogel structure. The Langmuir model showed a correlation coefficient of R2 = 0.99.
    Conclusion
    The synthesized acrylic-based montmorillonite hydrogel has a considerable capacity in Cu removal from industrial wastewater.
    Keywords: Adsorption, Hydrogel, Montmorillonite, Copper
  • عبدالمطلب صید محمدی، علیرضا رحمانی، قربان عسگری، سمیه باجلان، امیر شعبانلو*
    زمینه و هدف
    منابع اصلی 4-کلروفنل فاضلاب صنایع نفت، زغال، کاغذ و تولید رزین است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه کارایی نانو رس خام و اصلاح شده با سورفکتانت کاتیونی تترا دسیل تری متیل آمونیوم بروماید در حذف 4-کلروفنل از محیط های آبی است.
    روش بررسی
    تاثیر زمان تماس، pH اولیه محلول، مقدار جاذب و غلظت 4-کلروفنل بعنوان پارامترهای موثر در فرایند جذب و تاثیر pH محلول اصلاح و مقدار سورفکتانت بعنوان پارامتر های موثر در میزان اصلاح نانو رس بررسی گردید. نانورس اصلاح شده توسط طیف سنجی مادون قرمز (FTIR) و طیف سنجی پراش اشعه ایکس (XRD) تعیین ویژگی شد، در نهایت ایزوترم و سینتیک جذب بررسی گردید.
    یافته ها
    با افزایش pH اولیه محلول از 3 به 11 کارایی حذف 4-کلروفنل افزایش یافت، به طوری که در غلظت اولیه mg/L 100 4-کلروفنل و g 0/25 نانو رس اصلاح شده بعد از min 120 کارایی جذب، برای pH 3 و 11 به ترتیب 26 و 94/5 درصد بدست آمد. در همین شرایط و برای نانو رس خام کارایی حذف به ترتیب 2 و 9 درصد بود. آنالیز های FTIR و XRD به ترتیب تغییر ساختار نانو رس از آب دوست به آب گریز و افزایش فاصله بین لایه های نانو رس را آشکار ساخت. جذب 4-کلروفنل بر نانو رس خام و اصلاح شده با ایزوترم لانگمویر و سینتیک شبه درجه دوم مطابقت داشت، حداکثر ظرفیت جذب نانو رس خام و اصلاح شده به ترتیب 0/5 و mg/g 25/77 بدست آمد.
    نتیجه گیری
    اصلاح نانو رس با سورفکتانت کاتیونی، کارایی جذب 4-کلروفنل را افزایش داد.
    کلید واژگان: رس, سورفکتانت, 4, کلروفنل, مونت موریلونیت, ایزوترم
    A. Seid-Mohammadi, Ar Rahmani, Gh Asgari, S. Bajalan, A. Shabanloo*
    Background And Objective
    Main sources of 4-Chlorophenol wastewater are petroleum industry, coal, paper and resin production. The aim of this study was to compare the performance of raw and cationic surfactant modified nanoclay in removal of 4-Chlorophenol from aqueous solutions.
    Materials And Methods
    The influence of contact time, initial pH of solution, adsorbent dosage and 4-Chlorophenol concentration as effective parameters in adsorption process and the influence of modification solution pH and surfactant loading rates were investigated. The modified nanoclay was characterized by Fourier transform infrared (FTIR) and X-ray diffraction (XRD) spectroscopy. Finally, the isotherm and adsorption kinetics were investigated.
    Results
    The removal efficiency of 4-Chlorophenol was increased by increasing the initial pH from 3 to 11, so that after of 120 min, the absorption efficiency at an initial 4-Chlorophenol concentration of 100 mg/L and 0.25 g adsorbate was 26 and 95.5 % at pH 3 and 11, respectively. Under the same conditions the removal efficiency for the raw nanoclay was 2 and 9% at pH 3 and 11, respectively. The FTIR and XRD analyses revealed that the nanoclay structural changed from hydrophilic to hydrophobic and the interlayer spacing was increased. The adsorption of 4-Chlorophenol on raw and modified nanoclay was consistent with Langmuir and pseudo-second-order kinetics. The maximum absorption capacity of raw and modified nanoclay was 0.5 and 25.77 mg/g, respectively
    Conclusion
    The modification of nanoclay with cationic surfactant increased the adsorption efficiency of 4-Chlorophenol.
    Keywords: Clay, Surfactant, 4-Chlorophenol, Montmorillonite, Isotherm
  • ناصر توکلی، ژاله ورشوساز، مطهره عباسی نیکو
    مقدمه
    دونپزیل یک مهارکنند ی قابل برگشت و غیر رقابتی کولین استراز است که در درمان آلزایمر کاربرد دارد. هدف از انجام مطالعه ی حاضر، تهیه ی یک شکل دارویی خوراکی از دونپزیل بود که قادر باشد علاوه بر آزادسازی تدریجی دارو، سبب کاهش عوارض گوارشی آن شود و افزایش پذیرش بیمار را برای مصرف خوراکی دارو بدنبال داشته باشد.
    روش ها
    پس از تهیه ی هیبرید دونپزیل- مونت موریلونیت اثر دو متغیر غلظت دارو و دمای محیط ساخت هیبرید بر میزان داروی بارگیری شده در مونت موریلونیت مورد مطالعه قرار گرفت. جهت دستیابی به رهش مطلوب، هیبرید دونپزیل- مونت موریلونیت تهیه شده با پلیمرهای کربومر، کیتوزان، سدیم آلژینات و اودراژیت L100-55 (به طور جداگانه) Spray drying گردید. نانوکامپوزیت های (دونپزیل- مونت موریلونیت- پلیمر) حاصله از لحاظ میزان بارگیری دارو و سرعت آزادسازی دونپزیل مورد آزمایش قرار گرفتند. همچنین نانوذرات منتخب توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره (Scanning electron microscope یا (SEM مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    بیشترین میزان بارگیری دارو معادل 8/16 درصد مربوط به نانوکامپوزیت های حاوی 2 میلی مول دارو بود که در دمای 70 درجه ی سانتی گراد تهیه شده بود (فرمولاسیون با کد D2MMT70). از طرف دیگر، فرمولاسیون هایی که میزان داروی آن ها 1 میلی مول بود و در دمای 25 درجه ی سانتی گراد تهیه شده بودند (فرمولاسیون با کد D1MMT25)، کمترین میزان بارگیری دارو را معادل 3/12 درصد، داشتند. از میان 4 نوع پلیمر مورد استفاده در این طرح اودارژیت L100-55 و سدیم آلژینات نسبت به دو پلیمر دیگر (کربومر و کیتوزان) تاثیر بیشتری بر آزادسازی دارو از هیبرید دونپزیل- مونت موریلونیت داشتند و از میان آن ها فرمولاسیون با کد H1AL1 درصد رهش بالاتری در دو محیط بافر هیدروکلریک اسید (34 درصد) و بافر فسفات (84/18 درصد) از خود نشان داد.
    نتیجه گیری
    دما تاثیر قابل توجهی در میزان بارگیری دارو در هیبریدهای تهیه شده، داشت. با این همه تغییر غلظت دارو اثر قابل توجهی بر این پارامتر نداشت. حضور دو پلیمر سدیم آلژینات و اودراژیت L100-55، اثر مطلوبی بر رهش دونپزیل از نانوکامپوزیت های ساخته شده، داشت.
    کلید واژگان: دونپزیل, مونت موریلونیت, نانوکامپوزیت, رهش کنترل شده
    Naser Tavakoli, Jaleh Varshosaz, Motahareh Abbasi Niko
    Background
    Donepezil (DON) is a reversible and non-competitive cholinesterase inhibitor and a well-known drug for treatment of Alzheimer’s disease. The main objective of this study was to prepare an oral dosage form of DON with gradual drug release characteristics in order to reduce the gastrointestinal side effects and increase patient compliance. For this purpose DON was intercalated into montmorillonite (MMT) and drug release was manipulated by inclusion of different polymers into DON-MMT hybrids.
    Methods
    DON-MMT hybrids were prepared and the effects of drug concentration and temperature on drug loading were evaluated. To achieve the desired release profile, DON-MMT hybrids were dispersed separately into a solution of carbomer, chitosan, sodium alginate, or Eudragit. The resultant suspensions were spray-dried separately. The weight fraction of hybrid to the polymers was 1.0:1.0, 1.0:0.6, and 1.0:0.3. All prepared nanocomposites were tested for drug loading capacity and drug release profiles. The surface morphology of optimized nanoparticles was analyzed by scanning electron microscopy.
    Findings
    The highest drug loading (16.8%) was achieved by nanocomposites containing 2 mM DON prepared at 70°C (formulation coded D2MMT70). The lowest drug loading (12.3%) belonged to hybrids coded D1MMT25 prepared at 25°C. Among four polymers, Eudragit L100-55 and sodium alginate had more distinct effect than carbomer or chitosan on drug release from the DON-MMT hybrids. Cumulative drug release from nanocomposites coded as H1AL1 was 34.0% and 18.84% in hydrochloric acid and phosphate buffer, respectively.
    Conclusion
    Increasing temperature to 70°C could increase drug loading during the preparation of hybrids. Drug release rate from hybrids could be certainly manipulated by the presence of sodium alginate or Eudragit L100-55.
    Keywords: Donepezil, Montmorillonite, Controlled release
  • ژاله ورشوساز، ناصر توکلی، شهناز رضوی، بهاره فاتح برومند، مجید شاکری
    مقدمه
    گلوتارآلدهید با ایجاد اتصالات عرضی و ترکیبات مختلف سیلیکا باعث استحکام داربست های نانوکامپوزیتی پلیمری می شوند. هدف از مطالعه ی حاضر، تعیین تاثیر مقدار گلوتارآلدهید و مونت موریلونیت بر خصوصیات فیزیکوشیمیایی داربست های آگار/مونت موریلونیت/گزانتان گام بارشده با آلندرونات بود که جهت بازسازی موضعی بافت استخوان در آسیب های ناشی از استئوپروز و سایر شکستگی ها به کار می روند.
    روش ها
    13 فرمولاسیون با استفاده از روش طراحی فاکتوریال سه سطحی تهیه شد. اثر دو متغیر غلظت های گلوتارآلدهید و مونت موریلونیت بر بارگیری دارو، آزادسازی، بیودگرادسیون و تورم پذیری نانوکامپوزیت مطالعه گردید. مورفولوژی داربست بهینه توسط Scanning electron microscope (SEM) بررسی شد و توانایی آن برای رشد سلول های مزانشیمی به روش MTT اندازه گیری گردید.
    یافته ها
    تغییر غلظت گلوتارآلدهید و مونت موریلونیت اثر قابل توجهی بر میزان داروی بارگیری شده در داربست نداشت. بر خلاف مونت موریلونیت افزایش میزان گلوتارآلدهید، میزان آزادسازی دارو را افزایش داد. افزایش غلظت هر دو متغیر مورد مطالعه تورم پذیری و بیودگرادسیون نانوکامپوزیت ها را کاهش داد. داربست ها به صورت بارز، رشد سلول های مزانشیمی را نسبت به گروه شاهد بیشتر کردند.
    نتیجه گیری
    مونت موریلونیت 3 درصد و گلوتارآلدهید 1 درصد بهترین نسبت برای ساخت داربست های سه بعدی آگار/مونت موریلونیت/گزانتان هستند و به طور معنی دار سبب رشد سلول های مزانشیمی می شوند.
    کلید واژگان: داربست, مونت موریلونیت, گلوتارآلدهید, سلول های مزانشیمی
    Jaleh Varshosaz, Naser Tavakoli, Shahnaz Razavi, Bahareh Fateh Boroumand, Majid Shakeri
    Background
    Glutaraldehyde (G) is used in cross-linking. Silica clays, like montmorillonite (MMT), enhance the mechanical strength of polymeric nano-composites. The aim of the present study was to determine the effects of G and MMT content on physicochemical properties of alendronate loaded agar/MMT/xanthan nano-composite scaffolds which are useful in regenerating bones in osteoporosis and other defects caused by trauma.
    Methods
    Thirteen different formulations were designed by a three-level factorial design. The effects of two variables, i.e. G and MMT content, on drug loading, release efficiency percentage, swelling, and biodegradation of nano-composites were studied. The morphology of the optimized scaffold and its capability to grow the mesenchymal cells were evaluated by scanning electron microscopy (SEM) and 3-(4,5-Dimethylthiazol-2-yl)-2,5-diphenyltetrazolium bromide (MTT) assay, respectively.
    Findings
    Changing the concentration of G and MMT had no significant effects on drug loading in scaffolds. Unlike MMT, increasing the concentration of G increased drug release. Increasing the concentration of both studied variables decreased the swelling and biodegradation of the nano-composites. The scaffolds significantly enhanced the growth of mesenchymal cells.
    Conclusion
    The optimum concentrations of MMT and G for preparing three dimensional scaffolds of agar/MMT/xanthan were 3% and 1%, respectively. These concentrations caused significant growth of mesenchymal cells.
    Keywords: Scaffold, Glutaraldehyde, Montmorillonite, Mesenchymal cells
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال