جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "کودک آزاری" در نشریات گروه "پزشکی"
-
مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، سال چهل و ششم شماره 2 (پیاپی 170، خرداد و تیر 1403)، صص 145 -156زمینه
کودک آزاری یکی از مشکلات عمده سلامت عمومی در سطح جهانی است. دانش و نگرش والدین و ارایه دهندگان خدمات سلامت در پیشگیری و کنترل رفتار کودک آزاری از اهمیت بالایی برخوردار است. از این رو، این مطالعه با هدف بررسی دانش، نگرش و عملکرد ارایه دهندگان و دریافت کنندگان خدمات بهداشتی درمانی نسبت به کودک آزاری در شهر تبریز انجام شد.
روش کاراین مطالعه به صورت توصیفی-تحلیلی در میان 445 نفر از ارایه دهندگان و 390 نفر از دریافت کنندگان خدمات بهداشتی-درمانی تبریز در سال 1400 انجام شد. مشارکت کنندگان با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده و اطلاعات آنها از طریق پرسشنامه محقق ساخته گردآوری شد. از رگرسیون خطی چندگانه جهت بررسی ارتباط میان متغیرهای مورد بررسی استفاده شد.
یافته هامیانگین نمره دانش، نگرش و عملکرد ارایه دهندگان خدمات سلامت درباره کودک آزاری به ترتیب برابر 73/21، 87/89 و 85/12 بود. همچنین میانگین نمره دانش، نگرش و عملکرد دریافت کنندگان خدمات سلامت درباره کودک آزاری به ترتیب برابر 58/81، 64/3 و 48/18 بود. بین نمره دانش و عملکرد ارایه دهندگان خدمات سلامت با گذراندن دوره آموزشی در حیطه کودک آزاری، شغل و تحصیلات ارتباط معناداری دیده شد. به طوری که گذراندن دوره آموزشی، نمره دانش را 3/33 واحد افزایش می داد. همچنین بین نمره دانش و نگرش دریافت کنندگان خدمات سلامت با جنسیت، تحصیلات و وضعیت تاهل ارتباط معناداری دیده شد. به طوری که نمره دانش افراد با تحصیلات فوق لیسانس نسبت به دیپلم، 8/03 واحد و افراد متاهل نسبت به مجرد 4/81 واحد بالاتر بود.
نتیجه گیریبا توجه به دانش، نگرش و عملکرد مطلوب ارایه دهندگان خدمات سلامت نسبت به کودک آزاری، این کارکنان پتانسیل بالایی در تشخیص کودک آزاری داشته و می توانند ابتکارات پیشگیرانه در مراقبت های اولیه را توسعه دهند. همچنین با توجه به سطح متوسط دانش و عملکرد خانواده ها در حیطه کودک آزاری، طراحی برنامه های آموزش خانواده برای والدین و نیز راه اندازی خدمات حمایتی مبتنی بر جامعه در مراکز بهداشتی برای جلوگیری از کودک آزاری ضروری به نظر می رسد.
پیامدهای عملییافته های این مطالعه می تواند در اختیار سیاستگذاران وزارت بهداشت قرار گیرد تا با تدوین دستورالعمل های ملی برخورد با کودک آزاری، فرصتی برای بهبود دانش، نگرش و عملکرد ارایه دهندگان و دریافت کنندگان خدمات سلامت فراهم آید.
کلید واژگان: کودک آزاری, دانش, نگرش, عملکردBackgroundChild abuse is considered a major public health issue worldwide. The knowledge and attitudes of parents and health service providers are of great importance in the prevention and control of child abuse. Therefore, this study was conducted to investigate the knowledge, attitudes, and performance of healthcare providers (HCPs) and healthcare clients (HCCs) regarding child abuse in Tabriz.
MethodsThis cross-sectional study was performed among 445 HCPs and 390 HCCs in Tabriz in 2021. The samples were selected via random sampling methods, and the information was gathered through a researcher-made questionnaire. In this study, knowledge, attitudes, and performance were considered dependent variables, and demographic variables were regarded as independent variables. Multiple linear regression was used to evaluate the association between dependent and independent variables. The data were analyzed using Stata statistical software (version 17).
ResultsThe mean score of the knowledge, attitudes, and performance of HCPs was 73.2, 87.89, and 85.12, respectively. The mean score of knowledge, attitudes, and performance of HCCs was 58.81, 64.3, and 48.18, respectively. The knowledge and performance of HCPs had a significant relationship with passing a training course in the field of child abuse, jobs, and education, so that passing the training course increased the knowledge score by 3.33 units. In addition, the knowledge and attitude of HCCs were significantly associated with gender, education, and marital status, so that the knowledge score of people with postgraduate education was 8.03 units higher than that of those having a diploma.
ConclusionOverall, the knowledge, attitude, and performance of HCPs toward child abuse were favorable. Therefore, they may have a high potential for detecting child abuse and developing preventive initiatives. Additionally, considering the medium level of knowledge and performance of HCCs toward child abuse, it seems necessary to design family education programs for future parents and launch community-based support services in health centers to prevent child abuse.
Practical ImplicationsThe findings of this study can be presented to the policymakers of the Ministry of Health to provide an opportunity to improve the knowledge, attitude, and performance of HCPs and HCCs by developing national guidelines for dealing with child abuse.
Keywords: Child Abuse, Knowledge, Attitude, Practice -
مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال بیست و نهم شماره 4 (پیاپی 115، زمستان 1402)، صص 514 -531اهداف
این مطالعه با هدف برآورد شیوع سابقه آزار جنسی در کودکی در بیماران سرپایی روان پزشکی و بررسی عوامل مرتبط با آن انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی بر روی 133 بیمار (80 مرد و 53 زن با میانگین سنی 11/8±45/02 سال) مراجعه کننده به بخش روان پزشکی بیمارستان دانشگاه قابس (جنوب تونس) انجام شد. داده ها با استفاده از فرم کوتاه پرسش نامه ترومای دوران کودکی و پرسش نامه اصلاح شده رفتارهای خودکشی جمع آوری شدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی شامل تست همبستگی استفاده شد. مقدار معناداری در سطح 0/50 تعیین شد.
یافته هاشیوع کلی آزار جنسی در کودکی در بین بیماران 8/9 درصد بود. شرکت کنندگانی که سابقه آزار جنسی در کودکی را گزارش کردند، سن کمتری هنگام شروع علائم روان پزشکی داشتند و مدت زمان بستری در بیمارستان روان پزشکی به طور قابل توجهی در آن ها طولانی تر بود. نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد که آزار جنسی در کودکی خطر داشتن بیماری های روان پزشکی را تا (AOR=5/9، 95% CI: 28/8-1/3) و خطر داشتن افکار خودکشی را تا 5/1 (AOR=5/1، 95% CI: 26/9-1/03) افزایش می دهد.
نتیجه گیریداشتن سابقه آزار جنسی در کودکی تاثیر منفی در بیماران روان پزشکی در دوران بزرگسالی دارد. این رابطه چندعاملی هستند و پیشنهاد می شود در آینده مطالعات طولی برای بررسی عمیق تر و مفصل تر انجام شوند.
کلید واژگان: کودک آزاری, بیماران سرپایی روان پزشکی, آزار جنسی, تونسObjectivesIn this study, we aim to estimate the prevalence of childhood sexual abuse (CSA) in psychiatric outpatients in Tunisia and to identify the associated factors.
MethodsThis cross-sectional study was conducted on 133 patients (80 men and 53 women; mean age: 45.02`11.8 years) referred to the psychiatry clinic of the University Hospital of Gabes in Southern Tunisia. Data was collected using the childhood trauma questionnaire - short form, and the suicide behaviors questionnaire-revised. Descriptive statistics and inferential statistics including a correlation test were used for data analysis. The significance level was set at 0.05.
ResultsThe overall prevalence of CSA was 9.8%. Participants with a history of CSA had a significantly younger age at the onset of psychiatric symptoms and longer duration of hospitalization. The results of multivariate analysis showed that CSA increased the risk of having psychiatric comorbidities by 5.9 (AOR=5.9, 95% CI, 1.3%, 28.8%) and the risk of suicidal ideation by 5.1 (AOR=5.1, 95% CI, 1.03%, 26.9%).
ConclusionThe history of CSA has a negative impact on psychiatric patients in adulthood. This association is multifactorial, and there is a need for further longitudinal studies in this regard.
Keywords: Child abuse, Psychiatric outpatients, Sexual abuse, Tunisia -
کودک آزاری جسمی، به تنبیه شدید کودک و همچنین درد کشیدن طاقت فرسای کودک بر اثر تنبیه بدنی اطلاق می شود. هنگامی که این نوع کودک آزاری بسیار شدید باشد، می تواند منجر به شکستگی استخوانهای کودک شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی مطالعات منتشر شده برای شناسایی نکات مهم تشخیصی در رابطه با شکستگی های ناشی از آزار جسمی در کودکان می باشد. این مطالعه با جستجو در سایت های Medline, Medline in Process, Embase, CINAHL, ISI Scopus, SID, Magiran بود. نتایج نشان داد که در تشخیص کودک آزاری، باید به نکاتی همچون گرفتن شرح حال، مطالعات آزمایشگاهی، و معاینه دقیق پرداخت. هنگامی که نوزادان و کودکان نوپا با شکستگی در غیاب علت تایید شده مراجعه می کنند، آزار فیزیکی باید به عنوان یک علت بالقوه در نظر گرفته شود. در طی ارزیابی شکستگی های فردی، محل، نوع شکستگی و مرحله رشد کودک می تواند به تعیین احتمال سوء استفاده کمک کند. تعداد مطالعات تحقیقاتی تطبیقی با کیفیت بالا در این زمینه محدود است.
کلید واژگان: شکستگی, کودک, کودک آزاری, کودک آزاری جسمیPhysical child abuse refers to the severe punishment of a child, as well as the child's excruciating pain due to physical punishment. When this type of child abuse is very severe, it can lead to broken bones of the child. Objectives review published studies to identify the characteristics that diagnosis fractures in children resulting from physical child abuse. Data sources All language literature search of Medline, Medline in Process, Embase, CINAHL, ISI, Scopus, SID, Magiran for original study articles, references, textbooks, and conference abstracts until March 2023.The results showed that in the diagnosis of child abuse, points such as history taking, laboratory tests, and physical examination should be considered. When infants and toddlers present with a fracture in the absence of a confirmed cause, physical abuse should be considered as a potential cause. During the assessment of individual fractures, the site, fracture type, and developmental stage of the child can help to determine the likelihood of abuse. The number of high quality comparative research studies in this field is limited.
Keywords: Broken, Child, Child Abuse, Physical Child Abuse -
مقدمه و هدف
تحقیقات نشان می دهد در میان عوامل موثر بر اضطراب دوران سالمندی، عوامل روانی- اجتماعی نقش مهمی دارند. در این راستا شواهد متعددی مبنی بر تاثیر بدرفتاری های دوران کودکی بر اضطراب دوران سالمندی، به چشم می خورد. باوجوداین اهمیت ، مکانیسم زیربنایی این رابطه نامشخص است. بنابراین هدف این مطالعه، بررسی نقش واسطه ای عزت نفس و احساس انسجام در رابطه بین بدرفتاری دوران کودکی و اضطراب دوران سالمندی است.
مواد و روش هااین نمونه مطالعه شامل 230 فرد سالمند جامعه (بین 60-97 سال) در سال 1398 در شهر تهران بود. داده ها بر اساس روش نمونه گیری چندمرحله ای با چهار ابزار شامل پرسشنامه اضطراب سالمندان(GAI)[1]، پرسشنامه ی بین المللی تجربیات منفی دوران کودکی، مقیاس عزت نفس روزنبرگ و فرم کوتاه پرسشنامه حس انسجام جمع آوری شد و پس از انجام پیش پردازش های لازم در نرم افزار SPSS24، با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار PLS تحلیل گردید.
یافته هابدرفتاری دوران کودکی از طریق متغیرهای عزت نفس و حس انسجام با ضرایب مسیر 283/0و 303/0 بر اضطراب دوران سالمندی تاثیر غیرمستقیم و معنادار دارد. همچنین عزت نفس با ضریب مسیر 245/0 در رابطه بدرفتاری دوران کودکی و حس انسجام دارای نقش واسطه ای معناداری بود. برای شاخص برازش (SRMR) مقدار قابل قبول 8/0 گزارش گردید.
نتیجه گیریبا توجه به نقش واسطه ای حس انسجام در رابطه بین بدرفتاری دوران کودکی و اضطراب دوران سالمندی و نقش مضاعف عزت نفس در ارتقا حس انسجام و کاهش علائم اضطراب سالمندی، به نظر می رسد که تلاش برای بهبود عزت نفس و سطح حس انسجام می تواند یک مداخله قابل قبول در کاهش علائم اضطراب در افراد سالمند باشد..
کلید واژگان: کودک آزاری, عزت نفس, حس انسجام, سالمندان, اضطرابIntroduction and purposeResearch demonstrates that psychosocial factors have a crucial role among other influential factors in late-life anxiety. In this regard, there is a great deal of evidence indicating the effect of childhood maltreatment on late-life anxiety. However, despite the importance of this relationship, its underlying mechanism is still unclear. Thus, this study aims to examine the mediating effect of self-esteem and sense of coherence on the association between childhood maltreatment and late-life anxiety.
Introduction and purposeThis study sample included 230 community-dwelling older adults (aged 60-97) from November to December 2019 in Tehran. The data collected based on a multi-stage sampling approach and analyzed with the structural equation modeling.
Findingschildhood maltreatment had a significant indirect effect on late-life anxiety via variables of self-esteem and sense of coherence with β = 0.283 and β = 0.303, respectively. Self-esteem also had a significant mediating role in the link between childhood maltreatment and sense of coherence with β = 0.245. The measured goodness-of-fit was SRMR = 0.8.
ConclusionRegarding the mediating effect of sense of coherence in the relationship between childhood maltreatment and late-life anxiety, and the double role of self-esteem in promoting sense of coherence and alleviating symptoms of anxiety in older adults, it seems that making efforts to improve self-esteem and the level of sense of coherence could be an acceptable intervention to reduce symptoms of anxiety among older adults.
Keywords: Child Abuse, Self Esteem, Sense Of Coherence, Elderly, Anxiety -
مقدمه
کودک آزاری و بی توجهی نسبت به کودکان در دنیا یکی از مشکلاتی است که پیامدهای منفی زیادی بر کیفیت زندگی کودکان بجا می گذارد. هدف این مطالعه بررسی اثربخشی آموزش گروهی شناختی -رفتاری روی مادران کودک آزار و کیفیت زندگی کودکان بود.
مواد و روش هااین مطالعه از نوع مداخله ای با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان پیش دبستانی در مهد کودک های شهر خرم آباد بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 23 کودک که نمره آزار را کسب نمودند به همراه مادرانشان در دو گروه آزمایشی (10 نفر) و گروه کنترل (13 نفر) بصورت تصادفی قرار گرفتند. مادران گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای آموزش های شناختی-رفتاری را دریافت نمودند. ابزارهای استفاده شده شامل مقیاس کودک آزاری محمدخانی (1390) و کیفیت زندگی کودکان فکس (1378) بود. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی، آزمون خی دو، آزمون U من ویتنی استفاده شد و با نسخه 22 نرم افزار SPSS تحلیل گردید.
یافته هاتحلیل نتایج نشان داد که آموزش گروهی شناختی-رفتاری تاثیر معنی داری در کاهش کودک آزاری مادران داشته است (05/0>P) و همچنین تاثیر مثبتی در ارزیابی کیفیت زندگی کودکان از دیدگاه مادران آنها داشت (05/0>P).
بحث و نتیجه گیریدر مجموع، نتایج این پژوهش حاکی از آن بود که آموزش گروهی شناختی-رفتاری منجر به کاهش کودک آزاری از سوی مادران و بهبود کیفیت زندگی کودکان پیش دبستانی می شود.
کلید واژگان: کودک آزاری, آموزش شناختی-رفتاری, کیفیت زندگی, کودکان پیش دبستانیYafteh, Volume:24 Issue: 3, 2023, PP 1 -11BackgroundChild abuse and neglect are global problems with negative outcomes in the quality of life among children. This study aimed to investigate the effectiveness of cognitive-behavioral group training on child-abuser mothers and the quality of life of children.
Materials and MethodsThis interventional study was conducted based on a pretest-posttest design and a control group. The statistical population of this study included all preschool children in kindergartens in Khorramabad, Iran. Using the cluster sampling method, 23 children who gained the abuse score were selected, along with their mothers were selected and randomly divided into an experimental (n=10) and a control (n=13) group. The mothers in the experimental group received cognitive-behavioral training for eight 90-minute sessions. The tools used to collect data consisted of the Child Abuse Scale (Mohammadkhani, 2011) and the Quality of Life Questionnaire (Fakkes, 2000). The gathered data were analyzed in SPSS software (version 22) using descriptive statistics, the Chi-square test, and the Mann-Whitney U test at a significance level of <0.05.
ResultsThe data analysis of this study showed that group cognitive-behavioral training had a significant effect on the reduction of all dimensions of mother’s child abuse (P<0.05) and a positive effect on evaluating the quality of life of children from their mother's point of view (P<0.05).
ConclusionIn general, the results of the study indicated that cognitive-behavioral training was effective in reducing mothers’ child abuse and improvement of the quality of life of preschool children.
Keywords: Child abuse, Cognitive-behavioral training, Quality of life, Preschool children -
مقدمه
کودک آزاری طیف وسیعی از رفتارهای مخرب از جمله برآورده نکردن نیازهای عاطفی، تنبیه فیزیکی، سواستفاده جنسی، سوتغذیه، بی توجهی به بهداشت کودک را دربرمی گیرد. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت کودک آزاری و سلامت روان در فرزندان بیماران روان پزشکی انجام شد.
روش بررسیپژوهش حاضر مطالعه مقطعی توصیفی است که به بررسی کودک آزاری در فرزندان بیماران مبتلا به اختلال روانپزشکی بستری شده در بیمارستان زارع شهر ساری در سال 1398 پرداخته است. پرسشنامه های بکار رفته در مطالعه SDQ و CASRS بود. کلیه تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 انجام شد. سطح معناداری 05/0>P در نظر گرفته شده است.
یافته هابیماران دامنه سنی 22-61 با میانگین 7/6 ±0/34 سال و فرزندان 6/2±1/12 سال داشتند. 182 (9/51 درصد) کودک، دختر و 169 (1/48 درصد) پسر بودند. بیشترین فراوانی بیماری روان پزشکی اختلالات خلقی 144 (0/41 درصد) و اسکیزوفرنی 127 (2/36 درصد) بود. بر اساس CASRS میانگین زیرمقیاس آزار جسمی 5٫4±7٫0، آزار جنسی 9/0±4/0، آزار عاطفی 1/2±5/8 و نادیده گرفته شدن 0/5±8/8 بود. نمرات SDQ والد سالم و خود فرزند به ترتیب دارای میانگین 8/5±4/15 و 4/5±8/15 بودند.
نتیجه گیرینتایج به دست آمده در این مطالعه نشان داد که میزان بروز کودک آزاری در فرزندان بیماران مبتلا به مشکلات روان پزشکی بالا بوده و این قشر نیاز به حمایت اجتماعی به عنوان یک سپر و عامل محافظت کننده در برابر پیامدهای منفی بدرفتاری دارند که می تواند در پیشگیری از انتقال این چرخه خشونت و بروز اختلال های روانی قربانیان خشونت و کاهش بدرفتاری و مقابله بهتر با این شرایط کمک کننده باشد.
کلید واژگان: کودک آزاری, اختلالات روان پزشکی, کودکForensic Medicine, Volume:28 Issue: 3, 2022, PP 168 -177IntroductionChild abuse refers is a wide range of destructive behaviors include not meeting emotional needs, physical punishment, sexual abuse, malnutrition, and neglect of child health. The aim of this study was to determine the status of child abuse and mental health in children of psychiatric patients.
MethodsThis descriptive cross-sectional study investigates child abuse in the children of patients with psychiatric disorders admitted to Zare Hospital in Sari, Iran in 2020. The questionnaires used in the study were SDQ and the CASRS. All data analysis was performed using SPSS software version 25. Significance level is considered P<0.05.
ResultsPatient’s age were 22-61 with mean and SD of 34±6.7 years and children were 12.1±2.6 years. 182(51.9%) children were girls and 169 (48.1%) were boys. The highest frequency of psychiatric disorder in patients was mood disorder 144 (41%), and schizophrenia 127 (36.2%). According to the CASRS scale, the mean and standard deviation of the subscales were 7.0±5.4 for physical abuse, 0.4±0.9 for sexual abuse, 8.5±2.1 for emotional absuse, and 8.8±5.0 for neglect. The scores of the SDQ of a healthy parent and the child themselves had a mean and standard deviation of 15.4±5.8 and 15.8±5.4, respectively.
ConclusionThe results of this study showed that the incidence of child abuse in the children of patients with psychiatric problems is high and this group needs social support as a shield and protective factor against the negative consequences of abuse that can prevent violence cycle and the occurrence of psychological disorders to victims.
Keywords: Child abuse, Mental disorders, Child -
مقدمه
کودک آزاری توسط والدین یا دیگران مشکل اجتماعی و بهداشتی است که می تواند صدمات جدی به کودکان وارد کرده و حتی موجب مرگ ایشان شود. بنابراین امروزه به عنوان یک پدیده اجتماعی، نوعی جرم محسوب می شود. در بیشتر موارد کودک آزاری نشانه ای از وجود اختلال در خانواده اجتماع است و تنها با درک عواملی که در رویداد چنین امری دخیل هستند می توان اقدام مقتضی برای رفع آن انجام داد. به همین منظور در مطالعه حاضر به ارزیابی و تببین رواج پدیده کودک آزاری و جرم انگاری آن در شهر اصفهان پرداخته شده است.
روش بررسی:
در مطالعه توصیفی-مقطعی حاضر اطلاعات ثبت شده از 30 کودک آزاری طی سال های 1394 تا 1395 از مراکزی نظیر سازمان پزشکی قانونی شهر اصفهان، دادگستری ها و دفاتر وکلای سطح شهر جمع آوری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته ها:
نتایج این مطالعه نشان داد که کودک آزاری 005/ 0 درصد طی این دو سال در اصفهان رواج داشته است. از بین 30 کودک آزاری ثبت شده 11مورد (7/ 36 درصد) کودکان دختر با میانگین سنی 83/ 1±7 سال و و 19مورد (3/ 63 درصد) کودکان پسر با میانگین سنی 12/ 2±79/ 7 سال بوده اند. بیشترین درصد فراوانی کودک آزاری با 14مورد (7/ 46 درصد) مربوط به نوع کودک آزاری جسمی (مانند ضرب و جرح) بوده و پس از آن کودک آزاری جنسی با 11مورد (7/ 36درصد) و هیچ گونه کودک آزاری ناشی از بهره گیری خلاف یافت نشده است. فرد آزاردهنده اکثرا آشنایان با 11 مورد (7/ 36درصد) بوده است.
نتیجه گیری:
برطبق نتایج مطالعه حاضر، اگرچه شیوع کودک آزاری بسیار کم بوده اما بیشترین آزار کودکان، جسمانی و جنسی بوده و پسران بیش از دختران تحت این آسیب بوده اند. این پدیده در خانواده های کم درآمد و با سطح تحصیلات پایین تر رواج بیشتری داشته و فرد آزاردهنده اغلب از افراد غیر از خانواده درجه یک کودک بوده است. بنابراین به نظر می رسد با آگاه سازی خانواده ها از حقوق کودکان، می توان از رواج بیشتر این معضل اجتماعی جلوگیری کرد.
کلید واژگان: کودک آزاری, پزشکی قانونی, جرم انگاریIntroductionChild abuse by parents or others is a social and health problem that can cause serious harm to children and even give rise to their death. This social phenomenon is therefore considered a crime today. In most cases, child abuse is a sign of family disorder, and by understanding the factors involved in such event, the appropriate action can be taken against it. To this end, in the present study, the prevalence of child abuse cases and its criminalization in Isfahan has been evaluated and detected.
MethodsIn this cross-sectional study, the recorded data of 30 abused children over the years 2015 and 2016 was collected from centers such as Isfahan Forensic Medicine Organization, courts and lawyers’ offices in the city.
ResultsThe results of this study showed that child abuse has increased in Isfahan during these two years by 0.005%. Out of 30 registered abused children, 11 (36.7%) were girls with the mean age of 7±1.83 years and 19 (63.3%) were boys with the mean age of 7.79± 2.12 years. The highest frequency of child abuse cases with 14 (46.7%) was pertinent to the type of physical abuse, followed by sexual abuse with 11 (36.7%) and no case of child criminal exploitation was found. The abuser was mostly familiar with the abused one 11 (36.7%).
ConclusionAccording to the results of the present study, although the prevalence of child abuse cases was very low, most of them were physical and sexual, and boys have been reported more than girls. This phenomenon has been more prevalent in low-income families with lower levels of education, and the abuser has often not been a first-degree relative. Therefore, it seems that informing families about children’s rights can prevent the spread of this social problem as much as possible.
-
زمینه و هدف
هدف این پژوهش، مدل یابی علی (علتی) رفتارهای مرتبط با قلدری بر اساس تجربه کودک آزاری نقش میانجی ایمنی هیجانی بود.
روش کارروش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموز پسر دوره دوم متوسطه شهر اردبیل در سال تحصیلی 98-97 بود که تعداد 385 نفر به عنوان نمونه آماری به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسش نامه های قلدری ایلینویز، ضربه کودکی (CTQ) برنستاین، ایمنی هیجانی استفاده شد. داده ها با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری، با استفاده از نرم افزار AMOS-22 و SPSS-22 تحلیل شدند.
یافته هانتایج پژوهش همسو با فرضیه ها نشان داد که کودک آزاری (P<0/05) به شکلی مثبت و ایمنی هیجانی (P<0/05) به شکلی منفی بر رفتارهای مرتبط با قلدری تاثیر دارند. همچنین برازش مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار است و توان متغیر ایمنی هیجانی در میانجی گری تاثیر کودک آزاری بر رفتارهای مرتبط با قلدری به تایید رسید.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج بدست آمده، والدین باید از پیامدهای مخرب کودک آزاری بر سلامت روانی و جسمانی فرزندان و اهمیت امنیت و ایمنی هیجانی در رشد سالم فرزندان، جهت پیشگیری و کاهش رفتارهای مرتبط با قلدری آگاه شوند. معلمان و مسیولین مدرسه نیز باید با قلدری و رفتارهای مرتبط با آن جهت کاهش و جلوگیری از آثار زیان بار آن بر دانش آموزان آشنا شوند.
کلید واژگان: رفتارهای مرتبط با قلدری, کودک آزاری, ایمنی هیجانی, دانش آموزانBackground & objectivesThe purpose of this study was to model the causal behaviors related to bullying based on the experience of child abuse mediating the role of emotional security.
MethodsMethod of this research was correlational. The statistical population of this study included male high school students in Ardabil city in the academic year of 97-98 in which 385 people were selected as a statistical sample by cluster random sampling. Bernstein's Child abuse (CTQ) and Emotional Security Questionnaires were used to collect data. Data were analyzed using structural equation modeling using AMOS22 and SPSS22 software.
ResultsThe results of the study were in line with the hypotheses that showed child abuse (p<0.05) had a positive effect and emotional security (p<0.05) had a negative effect on bullying-related behaviors. Also, the fit of the proposed model has a good fit and the variable power of emotional security in mediating the impact of child abuse on bullying-related behaviors was confirmed.
ConclusionAccording to the results, parents should be aware of the devastating consequences of child abuse on their children's mental and physical health and the importance of emotional security and safety in their children's healthy development, to prevent and reduce bullying-related behaviors. Teachers and school officials should also be aware of bullying and related behaviors to reduce and prevent harmful effects on students.
Keywords: Bullying-related Behavior, Child Abuse, Emotional Security, Students -
زمینه و اهداف
با توجه به شواهد موجود در خصوص پیامدهای ناشی از آزارهای جنسی ضروریست که اقدامات درمانی مناسب و موثری برای قربانیان فراهم گردد. هدف از انجام این پژوهش بررسی و مقایسه اثربخشی گروه درمانی هیجان مدار و وجودی بر سازگاری قربانیان آزار جنسی کودکی شهر اصفهان بود.
روش بررسیروش انجام این پژوهش، طرح آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه گواه بود که تعداد 45 نفر با سابقه قربانی شدن توسط هرگونه آزار جنسی در کودکی مراجعه کننده به مراکز روانشناسی شهر اصفهان بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در سه گروه 15 نفری (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) به صورت تصادفی قرار گرفته شدند. یک گروه آزمایشی به وسیله گروه درمانی هیجان مدار و دیگری با گروه درمانی وجودی مورد مداخله قرار گرفتند و پس از اتمام روال مداخله درمانی با گروه گواه مقایسه شدند. همچنین، با گذشت مدت زمان 3 ماه، گروه ها مورد پیگیری قرار گرفتند.
یافته هابا توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که گروه درمانی وجودی و هیجان مدار به طور موثری سبب افزایش سازگاری در خانه (037/0=p، 021/0=p، 480/3 =F، 142/0=eta) و سازگاری بهداشتی (023/0=p، 050/0=p، 230/3 =F، 133/0=eta) در قربانیان آزار جنسی کودکی شهر اصفهان شده است. همچنین نتایج نشان داد که از بین دو شیوه درمانی تنها درمان وجودی توانسته بر نمره کل سازگاری قربانیان آزار جنسی کودکی تاثیر معناداری داشته باشد (048/0=p، 620/3 =F، 141/0=eta) و درمان هیجان مدار نتوانسته چنین تاثیری را داشته باشد.
نتیجه گیریبر اساس یافته های به دست آمده پیشنهاد می شود که قربانیان آزار جنسی جهت بهبود در سازگاری با یکی از درمان های هیجان مدار و یا وجودی تحت مداخله قرار گیرند.
کلید واژگان: گروه درمانی هیجان مدار, آزار جنسی, سازگاری, کودک آزاریEBNESINA, Volume:24 Issue: 3, 2022, PP 44 -55Background and aimsAccording to the available evidences regarding the consequences of sexual harassment, it is necessary to provide appropriate and effective treatment measures for the victims.The purpose of this study was to evaluate and compare the effectiveness of emotion-focused and existential group therapy on the adjustment of victims of childhood sexual abuse in Isfahan.
MethodsThis was a pre-test, post-test, and follow-up experimental research with a control group. The samples were 45 individuals with a history of being victimized by any kind of sexual abuse in childhood, referring to psychology centers in Isfahan city. They were selected based on purposeful sampling, and they were randomly allocated into three groups of 15 people (two experimental groups and one control group). One experimental group was intervented by emotion-focused therapy and the other was intervened by existential group therapy. All of them were compared with the control group after completing the intervention therapy procedure. Also, after three months, the groups were followed up.
ResultsAccording to the obtained results, it can be said that existential and emotion-focused therapy effectively increased home adjustment (p=0.037, p=0.021, f=3.480, eta=0.142) and health adjustment (p=0.023, p=0.050, f=3.230, eta=0.133) in victims of child sexual abuse in Isfahan. The results also showed that out of the two treatment methods, only the existential therapy could have a significant effect on the overall adjustment score of victims of child sexual abuse in Isfahan (p=0.048, f=3.620, eta=0.141).The emotion-focused therapy could not have such an effect.
ConclusionBased on the findings, it is suggested that victims of sexual harassment undergo intervention to improve their adjustment with emotion-focused or existential therapy.
Keywords: Emotion-Focused Therapy, Sexual Harassment, Adjustment, Child Abuse -
مقدمه
کودک آزاری یکی از شایع ترین مشکلات روان شناختی-اجتماعی است. یکی از جنبه های مهم کودک آزاری آثار و پیامدهای آن است. سوء استفاده از کودکان می تواند اثرات زیان بار فراوانی بر کودک، والدین و کل جامعه باقی بگذارد. این پژوهش با هدف واکاوی پیامدهای جسمانی و روان شناختی کودک آزاری در استان کرمانشاه انجام شد.
روش بررسیاین پژوهش با استفاده از شیوه کیفی و با رویکرد تحلیل محتوی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان آزاردیده و کارشناسان مداخله گر در پدیده ی کودک آزاری استان کرمانشاه در سال 1400 بود. روش نمونه گیری هدفمند با معیار اشباع نظری بود. در این پژوهش با 10 نفر از کودکان آزاردیده یا خانواده ی آنان و تعداد 16 نفر از کارشناسان فعال در حوزه ی کودک آزاری مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و چندین بار مقوله بندی و کدگذاری انجام شد.
یافته هاپس از تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها با کارشناسان و کودکان کدهایی مانند"کبودی پوست، شب اداری، شکستگی استخوان، آسیب به شکم، لکنت زبان، تجربه ی گلو درد مداوم و کوفتگی" در طبقه پیامدهای کودک آزاری جسمی و کدهایی مانند "احساس بدبختی، اعتماد به نفس پایین، حس قربانی شدن، فرار از جمع، بدبین بودن نسبت به اطرافیان، تجربه ی عذاب وجدان، حس انتقام از آزارگر، تیک عصبی، نداشتن تمرکز، افکار و اقدام به خودکشی، تنفر از والدین، احساس تباه شدن آینده و نفرین و ناسزای مداوم آزارگر" در طبقه پیامدهای کودک آزاری روانشناختی قرار گرفته اند.
نتیجه گیرییافته های پژوهش نشان داد که پدیده ی کودک آزاری در جامعه ما رو به افزایش است و با پیامدهای بسیاری همراه است که برای کاهش این پیامدها، جامعه نیازمند برنامه ریزی همه جانبه و هماهنگ از طرف دولت برای تغییرات مناسب در ساختارهای خانوادگی، اجتماعی، قانونی و اداری می باشد.
کلید واژگان: کودک آزاری, پیامد جسمانی, پیامد روان شناختیIntroductionChild abuse is one of the most common psychological and social problems. One of the most important aspects of child abuse is its effects and consequences. Child abuse can have many detrimental effects on the children, parents and society as a whole. This study intends to investigate the physical and psychological consequences of child abuse in Kermanshah province.
MethodsThis research was conducted using a qualitative method and content analysis approach. The statistical population of the study included all abused children and experts intervening in the phenomenon of child abuse in Kermanshah province in 2021. The sampling method was purposive with theoretical saturation criteria. In this study, ten abused children or their families and 16 experts active in the field of child abuse were interviewed in the semi-structured way. The data were analyzed using qualitative content analysis method and categorization and coding were performed several times.
ResultsAfter analyzing the data obtained from interviews with experts and children, symptoms such as "skin bruising, night sickness, bone fracture, fracture, stuttering, experience of persistent sore throat and bruising" were classified under the consequences physical child abuse and the symptoms such as "feeling miserable, low self-esteem, sense of victimhood, escaping from the crowd, being pessimistic about those around you, experiencing guilt, feelings of vengeance against the abuser, nervous tics, lack of concentration, thoughts and intention to commit suicide, parental hatred, future sense of destruction and persistent curse and profanity of abusers" have been classified into the category of consequences of child psychological abuse.
ConclusionThe findings showed that the phenomenon of child abuse is increasing in our society which is associated with many consequences. Hence to reduce these consequences, society needs comprehensive and coordinated planning from the government for appropriate changes in family, social, legal and administrative structures.
Keywords: Child abuse, Physical consequences, Psychological consequences -
هدف :
مراقبین سلامت شاغل در پایگاه های سلامت در طول دوره های پیش از بارداری تا اوایل کودکی خدمات مبتنی بر سلامت را به خانواده ها ارایه می کنند. بنابراین باید از توانمندی کافی جهت تشخیص این مشکل برخوردار باشند. این مطالعه با هدف تعیین تاثیرمداخله آموزشی مبتنی بر مدل پرسید بر توانمندسازی مراقبین سلامت شهرستان سمنان در شناسایی موارد کودک آزاری انجام شد.
روش ها :
تحقیق حاضر مطالعه نیمه تجربی با گروه کنترل است که در سال 1396بر روی 88 مراقب سلامت پایگاه های سلامت شهرستان سمنان که به روش تصادفی انتخاب شده بودند، انجام شد. 44 مراقب سلامت در گروه آزمایش و 44 مراقب سلامت در گروه کنترل قرار داشتند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه مشخصات جمعیت شناختی و پرسش نامه محقق ساخته مبتنی بر سازه های مدل پرسید بود. مداخله آموزشی بر اساس نتایج حاصل از پیش آزمون در گروه آزمایش در 4 جلسه 60 دقیقه ای انجام شد. داده ها در دو نوبت، قبل و یک ماه پس از انجام مداخله جمع آوری و با نرم افزار SPSS نسخه22، با آزمون های آماری دقیق فیشر، تی مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه و تی زوجی تحلیل شد.
یافته ها :
میانگین سنی مراقبین سلامت7/81±34 سال بود. در تمامی سازه ها و رفتار قبل از مداخله اختلاف آماری معناداری بین گروه آزمایش و کنترل وجود نداشت، اما پس از انجام مداخله آموزشی میانگین نمرات آگاهی (P<0/001)، نگرش (P<0/001)، عوامل تقویت کننده (P=0/001)، عوامل قادرکننده (P<0/05) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به صورت معناداری افزایش داشته است. میانگین رفتار در گروه آزمایش 4/150±41/41 بود که پس از مداخله آموزشی به 2/820±47/34 رسید که از نظر آماری معنادار بود، اما در گروه کنترل این اختلاف معنادار نبود.
نتیجه گیری:
مداخله آموزشی به واسطه تاثیر گذاری بر روی سازه های مدل پرسید توانست اثر مثبتی روی بهبود رفتار مراقبین سلامت داشته باشد.
کلید واژگان: کودک آزاری, توانمندسازی, کارکنان بهداشتی, مدل های آموزشیObjective:
Child abuse is not a new phenomenon, it exists in different forms in any country and culture. Health care workers in health centers provide health-based services to families from pre-pregnancy to early childhood. Therefore, they should have the ability to identify the occurrence of child abuse. This study aims to evaluate the effectiveness of a PRECEDE-based educational program in empowering health care workers to identify child abuse.
Methods :
This is a quasi-experimental study conducted on 88 health care workers in health centers of Semnan city in Iran in 2017 who were randomly selected. They were divided into intervention (n= 44) and control (n=44) groups. The data collection tools were a demographic form and a researcher-made questionnaire based on the constructs of the PRECEDE model. Educational program was provided in the intervention group at 4 sessions of 60 minutes. Data were collected before and one month after the intervention. The collected data were analyzed in SPSS v. 22 using statistical tests including Fisher’s exact test, independent t-test, ANOVA, and paired t-test.
Results:
The mean age of participants was 34±7.81 years. At baseline, there was no significant difference between the two groups. After intervention, the mean scores of knowledge (P<0.0001), attitude (P<0.0001), enabling factors (P<0.05), and reinforcing factors (P=0.0001) were significantly different between the two groups. The mean pretest score of behavior in the intervention group was 41.41±4.150, which reached 47.34± 2.820 after the educational intervention which was significantly different (P<0.0001), but there was no significant difference between the behavior scores of control group.
Conclusion:
The education based on PRECEDE model increases predisposing factors (knowledge and attitudes), enabling factors, reinforcing factors, and behavior of health care workers in identifying the cases of child abuse.
Keywords: Child abuse, Empowerment, Health workers, Educational models -
زمینه و هدف
کودک آزاری و غفلت از کودکان از مسایل بسیار شایع و پیچیده روانی-اجتماعی جامعه است. باتوجه به اهمیت کیفیت زندگی و رضایت شغلی در میزان کودک آزاری، پژوهش حاضر به بررسی نقش کیفیت زندگی و رضایت شغلی والدین در بروز سوء رفتار با کودک آزاردیده پرداخت.
روش بررسیروش پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی کودکان آزاردیده کمتر از 18 سال (نوزاد تا 18 سال) شهرستان تربت حیدریه و والدین آن ها در سال 1396 تشکیل دادند. باتوجه به هدف مندبودن و غیرتصادفی بودن روش نمونه گیری، با استفاده از فرمول کوکران 73 نفر به عنوان نمونه پژوهش تعیین شدند. برای گردآوری داده ها، فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (1996) و پرسشنامه رضایت شغلی مینه سوتا (ویس و همکاران، 1967) به کار رفت. برای تحلیل داده ها از روش رگرسیون لجستیک در سطح معناداری 0٫05 در نرم افزار آماری SPSS نسخه 23 استفاده شد.
یافته هانتایج برازش مدل نشان داد، از بین مولفه های کیفیت زندگی به جز مولفه سلامت محیط (0٫398=p)، مولفه های سلامت جسمانی (0٫024=p)، سلامت روان شناختی (0٫008=p) و سلامت اجتماعی (0٫003=p) بر بروز کودک آزاری تاثیر معناداری داشتند؛ همچنین از بین مولفه های رضایت شغلی به جز مولفه های پیشرفت (0٫029=p) و جو سازمانی (0٫010=p)، مولفه های نظام پرداخت (0٫662=p)، نوع شغل (0٫998=p)، سبک رهبری (0٫886=p) و شرایط فیزیکی (0٫689=p) بر بروز کودک آزاری تاثیر معناداری نداشتند.
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش نتیجه گرفته می شود، در بررسی و تبیین ریشه های کودک آزاری والدین، دو مولفه بسیار مهم، یعنی کیفیت زندگی و رضایت شغلی والدین نقش بسیار مهمی دارند. توجه به عواملی که موجب ایجاد نگرش فرد درباره کیفیت زندگی می شود، در کنار نگرش های به وجودآمده درخصوص شرایط شغلی، تعیین کننده نحوه رفتار فرد در ساختار خانواده، به خصوص دربرابر فرزندان است.
کلید واژگان: کودک آزاری, کیفیت زندگی, رضایت شغلیBackground & ObjectivesThe phenomenon of child abuse covers a wide spectrum with different intensities in various societies. Child abuse is any interaction that results in actual harm and is largely under the control of the parent or a powerful or trusted guardian of the child. Child abuse and neglect are the most common and complex psychosocial issues in society. Adolescents who have been abused during childhood are at high risk for developing a wide range of psychiatric problems, including depression, anxiety, suicide, eating disorders, and substance abuse. Child abuse or mistreatment and abuse of children include any harm done including physical, sexual, emotional, or neglect done by an adult. Understanding the factors that put children at risk of being misconducted or abused is critical to developing interventional strategies. Since quality of life and job satisfaction are variables affecting the rate of child abuse, in this study, we investigated the role of quality of life and job satisfaction of parents in the incidence of child abuse.
MethodsThis research is a correlational study. The study population included all children up to 18 years old living in Torbat–e Heydariyeh City, Iran, in 2017. They were 146 children affiliated with the Social Emergency Department of Torbat–e Heydariyeh and reported one type of child abuse. Seventy–three of them were chosen by cluster random sampling. Out of six health centers, three centers were randomly selected. Then from families with children under 18 years old in each center, 25 families were randomly selected. The inclusion criteria for both groups were that parents were not being treated for any mental disorder, medical services and medicines were not received by parents and children, and both parents were alive. The World Health Organization Quality of Life (WHOQOL–BRE) (1996) and Minnesota Satisfaction Questionnaire (MSQ) (Weiss et al., 1967) were used to collect data. To analyze data, we used descriptive statistics (percentage, frequency, mean and standard deviation) and inferential statistics (logistic regression method) via SPSS software version 23 at a significance level of 0.05.
ResultsThe fitting results of the model showed that among the components of quality of life, except for the environmental health component (p=0.398), the components of physical health (p=0.024), psychological health (p=0.008), and social health (p=0.003) had an effect on the likelihood of child abuse. Also, among the components of job satisfaction, except for the promotion component (p=0.029) and organizational climate (p=0.010), the components of the payment system (p=0.662) and job type (p=0.998), leadership style (p=0.886), and physical condition (p=0.689) had no effect on child abuse probability.
ConclusionAccording to the results of the study in examining and explaining the roots of child abuse, the quality of life and job satisfaction of parents have a very important role. Attention to the factors that lead to the attitude of the individuals about the quality of life, along with the emerging attitudes about working conditions, determines how the individual behaves in the family structure, especially towards children.
Keywords: Child abuse, Life quality, Job satisfaction -
زمینه و هدف
سوء رفتار با دانش آموزان در مدارس متاسفانه به یک امر رایج و عادی تبدیل شده است که چندان توجهی هم به آن نمی شود. درحالی که این پدیده می تواند سلامت جسمانی و روانی دانش آموزان را به خطر اندازد، لذا هدف از پژوهش حاضر «واکاوی سوء رفتار با دانش آموزان در مدارس و پیامدهای سلامتی آن و ارایه راهکارهایی برای ارتقای سلامت دانش آموزان» است.
روشاین پژوهش از نوع کیفی و با روش پدیدارشناسی است. جامعه آماری همه دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهید باهنر کرمان با تعداد 10440 نفر بود که 18 نفر با روش نمونه گیری داوطلب-هدفمند و اصل اشباع نظری انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق بود.برای تحلیل مصاحبه ها از روش کلایزی استفاده شد.
یافته هامطابق با یافته های پژوهش عمده ترین سوء رفتارها با دانش آموزان در مدارس در پنج مضمون اصلی و هشت زیرمضمون و 50 کد اولیه جای گرفتند. پیامدهای سلامتی ناشی از این سوء رفتارها نیز در مضمون اصلی کاهش سلامت روانی و اجتماعی دانش آموزان با سه زیرمضمون اختلالات عاطفی خلقی، اختلالات روانی اجتماعی و پیامدهای روان شناختی تحصیلی و 31 کد اولیه قرار گرفتند. اختلالات عاطفی خلقی اعم از احساس اضطراب، غمگینی و موارد دیگر؛ اختلالات روانی-اجتماعی شامل پرخاشگری، انزوای اجتماعی و موارد دیگر و پیامدهای روان شناختی تحصیلی شامل مدرسه گریزی، کاهش انگیزه پیشرفت و موارد دیگر می باشد.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاکی از آن است که سوء رفتار با دانش آموزان در مدارس تاثیرات منفی و درازمدتی بر سلامت روانی آنها دارد، لذا به منظور ارتقای سلامت آنها به مقابله جدی با این پدیده هم از سوی مسیولان و هم جامعه و والدین نیاز است.
کلید واژگان: دانش آموزان, سلامت, کودک آزاری, مدرسهBackgroundMistreatment of students in schools has unfortunately become commonplace; it is not given much attention. While this phenomenon can endanger the physical and mental health of students, the purpose of this study was to "investigate the abuse of students in schools and its health consequences and provide solutions to improve student health.
MethodsThis qualitative and phenomenological study assessed the statistical population of all undergraduate students of Shahid Bahonar University in Kerman with 10440 students in the year 2020-2021; 18 students were selected by voluntary-purpose sampling. The research tool was an in-depth semi-structured interviews. The Colaizzi method was used to analyze the interviews.
ResultsAccording to the research findings, the main abuses of students in schools comprised five main themes, eight sub-themes and 50 basic codes. The health consequences of these abuses also caused reduction of mental and social health of students with three sub-themes namely emotional-mood disorders, psychosocial disorders and academic psychological consequences and 31 basic codes. Emotional-mood disorders including feelings of anxiety, and sadness. Psychosocial disorders included aggression and social isolation , psychological consequences included school truancy, and reduced motivation for progress.
ConclusionThe results of this study indicate that abuse of students in schools has negative and long-term effects on their mental health. Therefore, in order to promote their health, there is a need to seriously deal with this phenomenon by both the authorities ,the community and parents.
Keywords: Child Abuse, Health, Schools, Students -
مقدمه
ختلالات شخصیتی دسته ای از اختلالات روانی است که با الگوهای ناسازگار رفتاری ، شناختی و تجربه درونی پایدار شناخته می شود. پژوهش حاضر به منظور بررسی نقش واسطهای تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان در ارتباط با آسیبهای دوران کودکی و بروز نشانه های اختلال های شخصیت وابسته در پرستاران شاغل در بیمارستان های شهرستان شیراز در سال 1399 طراحی شده است.
روش هادر این پژوهش مقطعی از نوع توصیفی- همبستگی، 291 نفر از پرستاران دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1398 که به روش خوشه ای ساده انتخاب شده بودند، شرکت کردند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه آسیبهای دوران کودکی، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و پرسشنامه چند محوری بالینیMillon و پرسشنامه تحمل پریشانی DTS بودند. به منظور تحلیل دادههای آماری از نرمافزار SPSS نسخه 16و نرمافزار AMOS-22 برای تحلیل مسیر متغیرهای مشاهده پذیر بهرهگیری به عمل آمد.
یافته هایافته ها نشان داد که آسیبهای عمومی، سوءاستفاده های جسمی و سوءاستفادههای جنسی دوران کودکی می توانند اختلال شخصیت وسواسی- جبری را به صورت غیرمستقیم (05/0>p) و متغیر سوءاستفاده های عاطفی دوران کودکی بر اختلال شخصیت وسواسی-جبری به صورت غیرمستقیم مثبت (05/0>p) تبیین کنند.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان داد که پرستارانی که در دوران کودکی آزار دیده و مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند، در بزرگسالی با احتمال بیشتری نشانه های اختلالات شخصیت وسواسی-جبری را در رفتار خود بروز میدهند.
کلید واژگان: کودک آزاری, تحمل پریشانی, تنظیم هیجان, اختلال شخصیتIntroductionPersonality disorders are a group of mental disorders characterized by maladaptive patterns of behavior, cognition, and stable internal experience. The present study aimed to investigate the mediating role of anxiety tolerance and cognitive emotion regulation concerning childhood injuries and dependent personality disorders symptoms in nurses working in hospitals in Shiraz in 1399.
MethodsIn this descriptive-correlational cross-sectional study, 291 nurses selected by simple cluster sampling at Shiraz University of Medical Sciences participated in the survey in 1398. The instruments used in the present study included the Childhood Injury Questionnaire, the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ), the Millon-3 Clinical Multi-Axis Questionnaire (MCMI-III), and the DTS Distress Tolerance Questionnaire. To analyze the statistical data, the authors used the Pearson Product Moment correlation coefficient by SPSS software version 16. They also used the structural equation model in AMOS-22 software to determine the fit of the studied model to analyze the path of observable variables.
ResultsThe results showed that general injuries and childhood physical and sexual abuse could indirectly affect obsessive-compulsive personality disorder (p <0.05) and emotional abuse during childhood.
ConclusionThe present study results showed that abused nurses during childhood are more likely to show obsessive-compulsive personality disorder symptoms in adulthood.
Keywords: Child abuse, Distress Tolerance, Emotional regulation, Personality disorders -
مقدمه
کودک آزاری از مشکلات شایع جوامع مختلف است که اثرات منفی بر سلامت جسمی و روحی و عملکرد کودک و جامعه دارد. در مطالعه حاضر، علل قابل پیشگیری کودک آزاری مراجعان به سازمان پزشکی قانونی اهواز طی سال های 1390 لغایت 1399 بررسی شد.
روش بررسیدر این مطالعه اپیدمیولوژیک تحلیلی پرونده های پزشکی قانونی کودک آزاری در سال های 1390 الی 1399 موجود در پزشکی قانونی شهر اهواز بررسی شد. اطلاعاتی شامل جنسیت، سن، تحصیلات، منطقه زندگی، نوع والدین (تنی/ناتنی)، علل آزار و اعتیاد ثبت شد. تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفت.
یافته ها49.3درصد از موارد کودک آزاری مذکر و 7/50 درصد مونث بودند و میانگین سنی کودک آزاری برابر با 2.19 ± 10.26 سال بود. همچنین 69.9درصد از موارد کودک آزاری فقیر و 30.1درصد در سطح متوسط بودند. 56.2درصد از موارد کودک آزاری دارای والدین تنی بودند. 74درصد از موارد کودک آزاری دارای دو والد بودند 72.2درصد از موارد کودک آزاری بی سواد، 24.7درصد دیپلم و 4.1درصد فوق دیپلم بودند. همچنین از بین موارد کودک آزاری 53.4درصد به دلایل جسمی و 46.6درصد به دلایل جنسی مورد کودک آزاری قرار گرفتند. از موارد کودک آزاری 47.9درصد دارای اعتیاد به تریاک و حشیش بودند.
نتیجه گیریوقوع کودک آزاری به تفکیک جنسیت کودک تفاوتی را نشان نداد و سطح رفاهی و اقتصادی پایین، سطح تحصیلات پایین، داشتن ناپدری یا نامادری و اعتیاد والدین از ریسک فاکتورهای بروز کودک آزاری بودند. همچنین میزان بالای کودک آزاری جسمی و جنسی در این مطالعه بسیار نگران کننده است.
کلید واژگان: کودک آزاری, آزار جسمی, آزار جنسی, شرایط فردی, شرایط اجتماعیIntroductionChild abuse is one of the common problems in different societies that has negative effects on the physical and mental health and functioning of the child and society. In the present study, the preventable causes of child abuse in ahwaz forensic medicine organization during 2011-2020 were evaluated.
MethodsIn this epidemiological-analytical study, the forensic records of child abuse in the years 2011 to 2020 in the forensic medicine of Ahvaz were examined. File information including gender, age, level of education, area of residence, type of parents, causes of harassment and addiction. Data analysis was performed using descriptive and inferential statistics.
Results49.3% of child abuse cases were male and 50.7% were female, and the mean age of child abuse was 10.26±2.19 years. Also, 69.9% of child abuse cases were poor and 30.1% were moderate. 56.5% of child abuse cases had physical parents. 74.0% of child abuse cases had two parents. 72.2% of child abuse cases were illiterate, 24.7% had a diploma and 1/4% had a post-diploma. Among child abuse cases, 53.4% were physically abused and 46.6% were sexually abused. Of the child abuse cases, 47.9% were addicted to opium and cannabis.
ConclusionThe incidence of child abuse did not differ by gender, however low levels of well-being and economics, low levels of education, having a stepfather or stepmother, and parental addiction were risk factors for child abuse. Also, the high rate of physical and sexual abuse of children in this study is very worrying.
Keywords: Child abuse, Physical abuse, Sexual abuse, Personal circumstances, Social conditions -
مقدمه
بدرفتاری با کودک یکی از مشکلات سلامت عمومی محسوب شده و عواقب گوناگون آن میتواند بر سراسر زندگی قربانیان تاثیر بگذارد. مطالعه حاضر به منظور تعیین فراوانی کودک آزاری در مراجعین به اورژانس اجتماعی شهر کاشان انجام شد.
روش کاردر این مطالعه مقطعی به روش سرشماری با استفاده از کلیه پرونده های کودک آزاری اورژانس اجتماعی کاشان (268پرونده) طی سالهای 1384 تا 1394 انجام گرفت. داده ها با نرم افزار SPSSو آزمونهای آماری مجذور خی و دقیق فیشر تحلیل شدند.
نتایجمیانگین سنی کودکان 28/4± 06/8 سال بود. بر اساس نوع کودک آزاری 192 مورد (6/71%) غفلت، 95 مورد (4/35%) سوء استفاده روانی، 87 مورد (5/32%) سوء استفاده جسمی و 12 مورد (5/4%) سوء استفاده جنسی گزارش شد. در بین کودکان مورد سوء استفاده، اضطراب با 3/12% به عنوان بیشترین عارضه سوء استفاده روانی گزارش شد. افت تحصیلی و سوءتغذیه به عنوان فراوان ترین عارضه غفلت و بی توجهی گزارش شد. در مورد سوءاستفاده جسمی، بیشترین عوارض کبودی، تورم، جراحت و سوختگی بودند. بی قیدی جنسی از عوارض سوءاستفاده جنسی به دست آمد. در این مطالعه بین متغیر جنسیت و بدرفتاری جسمی (001/0 <p) و سوءاستفاده غفلت (غفلت جسمی) (04/0=P) تفاوت معناداری به دست آمد.
نتیجه گیریبه نظر می رسد سوءاستفاده از کودکان مخصوصا غفلت در کودکان مورد بررسی وجود دارد و پسران، بیشتر در معرض خطر سوءاستفاده و غفلت جسمی هستند.
کلید واژگان: اورژانس اجتماعی, کودک آزاری, عوارضIntroductionChild abuse is considered a significant public health problem that its different consequences can affect victim lifespan. This study was conducted to determine the frequency of child abuse in children referred to Kashan Social Emergency.
Materials and MethodsThis cross-sectional study was conducted by referring to child abuse records of Kashan Social Emergency during 2006 to 2016. Data were analyzed with SPSS-16 and Fisher Exact and Chi-square tests.
ResultsThe mean age of cases was 8.06 ± 4.28 years. Among cases 192 (71.6%) were neglect, 95 (35.4%) experienced emotional, 87 (32.5%) physical, and 12 (4.5%) experienced sexual abuse. Among abused children, anxiety was reported as the most common complication of psychological abuse (12.3%). Academic failure and malnutrition were reported as the most common complications of neglect abuse. In the case of physical abuse, the most common complications were bruising, swelling, injury, and burns. Sexual promiscuity was a complication of sexual abuse. The complications of emotional and psychological abuse significantly correlated with the sex. The sexual and physical abuse and neglect complications had no significant correlation with sex. There are statistical differences between sex, physical neglect (P=0.04) and physical abuse (P=0.001).
ConclusionIt seems that neglect abuse is the most common child abuse among the cases referred to social emergency. The boys are more at risk of physical neglect and physical abuse.
Keywords: Child abuse, Complications, Social emergency -
مقدمه
کودک آزاری و تجربیات ناگوار دوران کودکی دارای آثار و پیامدهای درازمدت و ناخوشایندی بر تحول و سازگاری شخصیت در دوران بزرگسالی است.
هدفهدف پژوهش حاضر بررسی نقش آمیختگی شناختی، تحمل آشفتگی و دلسوزی به خود در رشد پس آسیبی افراد آزاردیده در دوران کودکی بود.
روشروش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی افراد آزاردیده بالاتر از 15 سال مراجعه کننده به مراکز خدمات روان درمانی و مشاوره شهر شیراز در نیمه اول سال 1396 تشکیل دادند. تعداد 190 نفر از این افراد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. جهت گرداوری داده ها از پرسشنامه های ترومای دوران کودکی (1998)، مقیاس های آمیختگی شناختی (2014)، تحمل آشفتگی (2005)، دلسوزی به خود (2003) و رشد پس آسیبی (1996)، استفاده گردید. داده ها با آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه از طریق نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج یافته ها نشان داد که بین آمیختگی شناختی با رشد پس آسیبی ارتباط منفی معنادار (0/01>P) و بین تحمل آشفتگی و دلسوزی به خود با رشد پس آسیبی ارتباط مثبت معنادار (0/01>P) وجود دارد. همچنین یافته ها بیانگر این بود که آمیختگی شناختی قادر به پیش بینی رشد پس آسیبی نیست ؛اما دو متغیر دیگر 41 درصد از واریانس رشد پس آسیبی را تبیین کردند.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش حاضر، م ی توان نتیجه گرفت که عوامل روان شناختی در رشد پس آسیبی نقش بسزایی دارند و در مداخلات درمانی توجه به این عوامل می تواند در سازگاری افراد آسیب دیده کمک شایانی نماید.
کلید واژگان: آمیختگی شناختی, تحمل آشفتگی, دلسوزی به خود, رشد پس آسیبی, کودک آزاریIntroductionChild abuse and harsh childhood experiences have long-lasting and unpleasant consequences on personality development and adaptation in adulthood.
AimThe aim of the present research was to determine the role of cognitive fusion, distress tolerance and self-compassion on predicting post traumatic growth of abused indvduals in their childhood.
MethodThe method of the present research was descripptive correlation study. The population included whole abused subjects over 15 years old who referred to psychiatric and counseling centers of Shiraz in the first half of the 2017. One hundred and ninety subjects were selected by available sampling method . In order to gather the data, Child trauma questionnaire (1998), cognitive fusion scale (2014), distress tolerance questionnaire (2005), self-compassion questionnaire (2003) and post-traumatic growth scale (1996) were used. The data were analyzed using Pearson correlation coefficient and multiple regression analysis via SPSS-22 software.
ResultsThe results showed that there was significantly negative relationship between cognitve fusion and post traumatic growht (P<0.01), and positive relationship between distress tolerance and self-compassion with post traumatic growht (P<0.01). Although, the results indicated that cognitive fusion could not predict post traumatic growht but another two variables could explain 41% variance of post traumatic growht.
ConclusionAccording to the findings of this study, it can be concluded that psychological factors play significant roles in post traumatic growth . In treatment interventions, attention to these factors can be helpful in adapting to child abuse individuals.
Keywords: Cognitive fusion, Distress tolerance, Self-compassion, Post traumatic growth, Child abuse -
زمینه و هدف
آسیبهای دوران کودکی، عواقب پایدار و جبرانناپذیری را بر جا میگذارد. به طوری که از آثار روانشناختی طولانیمدت آن، میتوان به بروز مشکلات رفتاری و روانشناختی عمده در نوجوانی و بزرگسالی از جمله اختلالات شخصیت خوشه C اشاره کرد. یکی از متغیرهایی که به نظر میرسد از آسیبهای دوران کودکی تاثیر میپذیرد و میتواند منجر به بروز نشانه های اختلالات شخصیت شود، تنظیم شناختی هیجان است. از آنجا که پرستاران بزرگترین گروه بهداشتی و درمانی را تشکیل و بیش از هر گروه دیگری از کارکنان بیمارستان، بهرهوری و پیشرفت سازمان را تحت تاثیر قرار میدهند، بنابراین مطالعه و بررسی پیشایندهای اختلال شخصیت در دانشجویان پرستاری از اهمیت بالایی برخودار است. هدف اصلی این پژوهش ارایه ی یک مدل از آسیبهای دوران کودکی و تنظیم شناختی هیجان برای کمک به فهم بهتر اختلالات شخصیت خوشه C دانشجویان پرستاری بود.
روش بررسیدر این پژوهش مقطعی از نوع توصیفی- همبستگی، 291 نفر از دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1398 که به روش خوشهای ساده انتخاب شده بودند، شرکت کردند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه آسیبهای دوران کودکی، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و پرسشنامه چند محوری بالینی Millon -3 (MCMI-III) بودند. به منظور تحلیل داده های آماری از روش ضریب همبستگی پیرسون توسط نرم افزار SPSS نسخه 16 و به منظور تعیین برازش مدل مورد مطالعه از مدل معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS-22 برای تحلیل مسیر متغیرهای مشاهده پذیر بهره گیری به عمل آمد.
یافته ها:
یافته ها نشان داد که آسیبهای عمومی، سوءاستفاده های جسمی و سوءاستفادههای جنسی دوران کودکی میتوانند اختلال شخصیت وسواسی- جبری دانشجویان را یا به صورت مستقیم (به ترتیب 01/0>p، 0005/0>p و 0005/0>p) و یا به صورت غیرمستقیم از طریق سبکهای سازگار و ناسازگار تنظیم شناختی هیجان (01/0>p) تبیین کنند. سوءاستفاده های جسمی دوران کودکی میتوانند اختلال شخصیت اجتنابی دانشجویان را یا به صورت مستقیم (05/0>p) و یا به صورت غیرمستقیم از طریق سبکهای سازگار و ناسازگار تنظیم شناختی هیجان (05/0>p) تبیین کنند. سوءاستفاده های جسمی و سوءاستفاده های جنسی دوران کودکی میتوانند اختلال شخصیت وابسته دانشجویان را یا به صورت مستقیم (به ترتیب 001/0>p و 05/0>p) و یا به صورت غیرمستقیم از طریق سبکهای ناسازگار تنظیم شناختی هیجان (05/0>p) تبیین کنند.
نتیجه گیری کلی:
نتایج نشان داد آسیبهای دوران کودکی، بدتنظیمی های هیجانی در دوران بزرگسالی را به دنبال دارند و نبود راهبردهای تنظیم هیجان مناسب، میتواند منجر به بروز نشانه های اختلالات شخصیت خوشه C شود. بنابراین آموزش راهبردهای سازگار تنظیم شناختی هیجان به عنوان یک مکانیسم تاثیرگذار بر اصلاح تنظیم شناختی هیجان عمل کرده و راهی مناسب برای بهبود اختلالات شخصیت خوشه C دانشجویان محسوب میشود.
کلید واژگان: کودک آزاری, تنظیم هیجان, اختلالات شخصیت, اختلال شخصیت جبری, اختلال شخصیت وابستهBackground & AimsAccording to the World Health Organization (WHO) statistics, millions of children are victims of abuse each year. Childhood trauma could be physical or psychological abuse, sexual abuse or neglect of a child by the guardian. Abuse has long-lasting and irreversible effects on the psyche of children, which may linger even through adulthood. Among the long-term psychological effects of childhood abuse are major behavioral and psychological disorders in adolescence and adulthood. Such an example is the onset of the symptoms of cluster C personality disorders, which encompass avoidant, dependent, and obsessive-compulsive personality disorders, commonly characterized by anxiety, apprehension, and fear in the affected individuals. Cognitive emotional regulation is a variable that may be influenced by childhood trauma and lead to symptoms of personality disorders. Emotional regulation refers to the process through which an individual recognizes the emotions that are affecting them, how to experience these emotions, and their management. Recent findings suggest that even when child abuse is controlled, the problems associated with emotional regulation persist. Nurses constitute the largest portion of healthcare providers and affect the productivity and progress of the organization more than other hospital staff. In addition, the productivity of nurses ultimately leads to better decision-making in planning healthcare services. Therefore, assessing the predispositions of personality disorders in nursing students and temporary nurses within the program of human research project is paramount. One of these preconditions is the childhood traumas of the nursing students and temporary nurses within the program of human research project . The present study aimed to propose a model of childhood trauma and cognitive emotional regulation to help recognize cluster C personality disorders in the nursing students and temporary nurses within the program of human research project in 2019.
Materials & MethodsThis cross-sectional, descriptive-correlational study was conducted on the nursing students of Shiraz University of Medical Sciences in 2019 and the temporary nurses within the program of human research project in Shiraz, Iran. The inclusion criteria were consent to participate in the research, no history of psychological treatments for emotional disorders, no use of psychiatric medications for the reduction of anxiety, stress, and depression, living with parents, absence of specific chronic disorders affecting physical and mental health (e.g., migraine, severe lower back pain, diabetes, cardiac and renal diseases, and infertility), and normal course of life within six months before the investigation (i.e., no specific incidents or crisis such as the death of a loved one, an incurable disease of a family member, and change of residence). The subjects with incomplete questionnaires and those using psychiatric medications were excluded from the study. Data were collected using the self-report early trauma inventory-short form, cognitive emotion regulation questionnaire, and Millon clinical multiaxial inventory-III, which was completed in a self-report manner. During the completion of the questionnaires, the researcher, who was experienced in mental illness counseling, accompanied the participants to gain their trust and address their concerns in responding to the questions. The sample size of the study included 291 nursing students and employed nurses, which was estimated using the G-power software. The subjects were selected via simple cluster sampling. After providing the necessary explanations regarding the importance of the research and attracting sincere cooperation, the questionnaires were distributed among the students and nurses. Considering individual differences, the set time for the completion of the questionnaires was 15-30 minutes, and the questionnaires were received after completion. Data collection continued for one week and was performed at the hospital for the temporary nurses within the program of human research project with the coordination of the supervisor and at the nursing school for the senior nursing students. Data analysis was performed in SPSS version 22 using Pearsonchr('39')s correlation-coefficient to describe and analyze the statistical data. In addition, the AMOS-22 software was applied to determine the fit of the studied model based on the structural equation model and analyze the path of the observable variables. Notably, all the calculations were carried out at the statistical inference limit of P<0.05.
ResultsChildhood general traumas, childhood physical abuse, and childhood sexual abuse could explain the obsessive-compulsive disorder in the nursing students both directly (P<0.01, P<0.0005, and P<0.0005, respectively) and indirectly through adaptive and maladaptive cognitive emotional regulation styles (P<0.01). Moreover, childhood physical abuse could explain the avoidant personality disorder of the students both directly (P<0.05) and indirectly through adaptive and maladaptive cognitive emotional regulation styles (P<0.05). Childhood physical abuse and childhood sexual abuse could explain the dependent personality disorder of the students both directly (P<0.001 and P<0.05, respectively) and indirectly through maladaptive cognitive emotional regulation styles (P<0.05). The statistical findings also indicated that the obtained data supported the theoretical model of explaining personality disorders to a great extent, and all the indicators of fit confirmed that the proposed model is acceptable.
ConclusionAccording to the results, the senior nursing students and employed nurses within the program of human research project who have been abused as children were more likely to present with symptoms of cluster C disorder in their behaviors in adulthood. Furthermore, cognitive emotional regulation strategies acted as a mediating variable in the association of childhood trauma and cluster C personality disorder; in other words, childhood trauma leads to emotional maladjustment in adulthood, and the lack of appropriate emotional regulation strategies could lead to the symptoms of cluster C personality disorder. Based on the findings, it is expected that training on cognitive emotional regulation strategies would act as an effective mechanism in the modification of cognitive emotional regulation and become an proper approach to the improvement of cluster C personality disorders in nursing students and employed nurses within the program of human research project, thereby preventing mental illnesses and personality disorders.
Keywords: Child Abuse, Emotional Regulation, Personality Disorders, Compulsive Personality, Dependent Personality Disorder -
مقدمه
هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه بین کودک آزاری والدین باسرسختی روان شناختی و تاب آوری دانش آموزان تحت سرپرست بهزیستی می باشد.
روش کارنوع پژوهش توصیفی -همبستگی است. جامعه پژوهش شامل کلیه دانش آموزان تحت سرپرستی بهزیستی شهرستان کازرون درسال 92-93می باشد که به صورت تصادفی خوشه ای نمونه ای به حجم 104 نفر انتخاب شدند.برای جمع آوری اطلاعات ازپرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون، سرسختی روان شناختی اهواز و پرسشنامه ضربه کودکی (CTQ) استفاده گردید. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون ورگرسیون دو متغیره تحلیل شد.
یافته هانتایج یافنه ها حاکی از آنست بین کودک آزادی والدین و ابعاد آن با سرسختی روانشناختی وتاب آوری رابطه منفی و معنی داری وجود دارد .001/0>P. نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد نقش آزار جسمی در تبیین سرسختی روانشناختی فرزندان بیش از دیگر متغیرها است . همچنین نقش آزار عاطفی در تبیین تاب آوری فرزندان بیش از دیگر متغیرها است .
نتیجه گیریروابط معیوب و نامطلوب خانواده ،به کارگیری شیوه های نادرست تربیتی مانند ضرب وشتم ،محرومیت ،کودک آزاری وخشونت علیه فرزندان باعث تغییر پذیری سلامت روان وتضعیف تاب آوری وقدرت مهارگری فرد می شود.
کلید واژگان: تاب آوری, سرسختی روان شناختی, کودک آزاریIntroductionThe present study aims at determining the relationship between parental child abuse and psychological hardiness and resilience in students under the supervision of the welfare department.
Materials and MethodsIn this descriptive – correlational study, all students under the supervision of Kazeroon welfare department in 2014-2015 were selected on clustering random sampling. In order to gather the data, the Connor resilience questionnaire, Ahvaz psychological hardiness and childhood Trauma Questionaire (CTQ) were used and then they were analyzed using Pearson's correlation coefficient and bivariate regression.
ResultsThe results are indicative of being a negative and significant relationship (p <0 /001) between parental child abuse psychological hardiness and resilience. Stepwise regression showed that the role of child physical abuse is greater than other variables. Also, emotional abuse plays a more significant role in children’s resilience compared to other variables.
ConclusionDysfunctional and undesirable relationships in families and practicing wrong educational acts such as assault, deprivation, child abuse and violence against children lead to variability in mental health and weakness in resilience and controlling power.
Keywords: Child abuse, Psychological Hardiness, Resilience -
مقدمه
کودکان به دلائل مختلف همواره جزءآسیب پذیرترین اقشار جامعه هستند و برای محافظت از خود به کمک بزرگسالان از جمله والدین خود نیاز دارند که در صورت ناشایستگی والدین، مسائلی ازجمله کودک آزاری توسط آن ها رخ خواهد داد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی دیدگاه های والدین در باب مصادیق کودک آزاری انجام یافت.
روشپژوهش حاضر از نوع کیفی بوده و مشارکت کنندگان از میان والدینی که فرزندان آن ها در مدارس ابتدایی شهر تبریز در سال تحصیلی 97-96 مشغول تحصیل بودند انتخاب شدند و با 31 نفر از آن ها مصاحبه انجام گرفت. روش اصلی جمع آوری داده ها، مصاحبه های نیمه ساختارمند با سوالات باز بود و داده ها با روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی تحلیل شدند. صحت و اعتبار مطالعه حاضر ریشه در چهار محور « باورپذیری، انتقال پذیری، تصدیق پذیری و اطمینان پذیری» داشت.
یافته هایافته های حاصل شده در قالب سه مقوله اصلی شامل مفهوم کودک آزاری، دامنه کودک آزاری و کمبودهای کودک آزاری بودند.
نتیجه گیریدامنه آگاهی والدین مشارکت کننده، در رابطه با سه مفهوم جسمانی، عاطفی و غفلت کودک آزاری خوب بود اما دیدگاه آن ها در رابطه با کودک آزاری جنسی محدود بود و بیش تر روی جنبه های شناخته شده آن متمرکز می شد. تاکید آن ها روی مرتفع کردن مشکلات اقتصادی و اجتماعی و راهکارهایی جهت افزایش محبت در خانواده ها بیانگر عمق توجه آن ها به ریشه های این معضل جهت پیشگیری و کنترل آن بود. افزون براین ها، ضریب آسیب پذیری کودکان در جامعه فعلی افزایش یافته است و به ویژه کودک آزاری جنسی حساسیت بیش تری را تولید کرده است لذا؛ لزوم آگاه سازی والدین از کودک آزاری برای ممانعت و پیشگیری از آن بیش ازپیش احساس می شود در این راستا؛ نقش مراجع آموزشی از قبیل مدارس و رسانه ها بسیار مهم بوده و ضرورت دارد تا برنامه های آموزشی لازم را برای والدین و کودکان در این حیطه تدارک ببینند.
کلید واژگان: آگاه سازی, تحلیل محتوای کیفی, دیدگاه والدین, کودک آزاری, کودک آزاری جنسیIntroductionThe Children for various reasons are always among the most vulnerable in society. They do not have the ability to protect themselves and need to help of adults including their parents and in the case of parents incompetency, issue including child abuse will occur. Therefore the current research was conducted to study the parent's Perspectives from child abuse.
MethodThe present study was a qualitative research. The statistical population all of parents whose children were studying in primary schools in a district of Tabriz in 2018 and interview was conducted with 31 people. The main method of data collection was semi structured interviews with open questions and the data were analyzed by inductive analysis of qualitative content. The validity and reliability of this study was rooted in four axes of "Credibility, Transferability, and Reconceptualization and Trustworthiness ".
ResultsData analysis led to the extraction of 3 main Categories, including the concept of child abuse, the range of child abuse and child abuse of deficiencies.
ConclusionParents' awareness of the three concepts of child physical abuse, child emotional abuse and child abuse neglected was good, but their level of knowledge about child sexual abuse was limited and focused more on its known aspects. Their emphasis on solving economic and social problems and ways to increase affection in their families reflects the depth of their attention to the roots of this problem to prevent and control it. In addition, the vulnerability rate of children in the current society has increased and in particular, child sexual abuse has increased more sensitivity; therefore, the need for parents awareness a to be informed of child abuse for preventing It is felt more and more. In this regard; the role of educational Authorities such as schools and the media is very important and it is necessary to provide educational programs for parents and children in this field.
Keywords: Acquaint, Child abuse, Child Sexual Abuse, Parenting Perspective, Qualitative content analysis
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.