جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "adherence to treatment" در نشریات گروه "پزشکی"
-
پیش زمینه و هدف
همودیالیز یکی از درمانهای جایگزین در نارسایی کلیوی است. یکی از مشکلاتی گزارش شده در بین بیماران تحت همودیالیز، عدم تبعیت بیماران از درمان است. لذا این مطالعه باهدف تعیین قدرت پیش گویی کنندگی تبعیت از درمان بر کیفیت زندگی در بیماران مرحله ی انتهایی بیماری کلیوی تحت همودیالیز مراکز آموزشی درمانی شهرستان ارومیه در سال 1402 انجام شد.
مواد و روش ها:
پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی-همبستگی است که با مشارکت 200 نفر از بیماران دیالیزی واجد شرایط ورود به مطالعه انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامههای اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه تبعیت از درمان بیماران در مرحله انتهایی نارسایی کلیه (ESRD_AQ) فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران کلیوی (KDQOL-SF) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 22 و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (تی تست، آنالیز واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون/ و رگرسیون خطی) تجزیه وتحلیل شد.
یافته هامیانگین و انحراف معیار تبعیت از درمان، کیفیت زندگی در بیماران تحت همودیالیز شرکت کننده در این مطالعه به ترتیب 58/122 ± 37/939 (از دامنهی 1200-0)، 4/4 ± 06/53 (از دامنهی 100 - 0) بود. نتایج آزمون های همبستگی نشان داد که بین تبعیت از درمان و کیفیت زندگی (165/0= r و 041/0=p) ارتباط آماری مثبت و معنی داری وجود داشت. نتایج رگرسیون خطی نشان داد که تبعیت از درمان دارای تاثیر معنی دار بر کیفیت زندگی داشته و می تواند آن را پیش بینی نماید.
بحث و نتیجه گیرینتایج مطالعه ی حاضر حاکی از سطح متوسط تبعیت از درمان و کیفیت زندگی در بیماران موردمطالعه است. علاوه بر این کیفیت زندگی در این بیماران با تبعیت از درمان در ارتباط است. بنابراین می توان از طریق کنترل عوامل موثر بر تبعیت از درمان و نیز از طریق راهکارهایی مانند آموزش و مشاوره و ارتقاء سطح تبعیت از درمان کیفیت زندگی را در این بیماران بهبود بخشید و از عوارض بیماری و مشکلات این افراد کاست و هزینه های بستری و بار تحمیلی مالی و جانی وارد بر سیستم نظام سلامت را کاهش داد.
کلید واژگان: تبعیت از درمان, همودیالیز, کیفیت زندگی, نارسایی کلیهBackground & AimHemodialysis is an alternative method for treatment of renal failure. One of the most critical problems reported in dialysis patients is their low Treatment Adherence (TA). This study aimed to determine the predictive power of TA on Quality of Life (QoL) in the patients referred to Urmia teaching hospitals in 2023.
Material & MethodsThe present research is descriptive-correlational involving 200 eligible dialysis patients. Data were collected using a demographic information questionnaire, the End-Stage Renal Disease - Adherence Questionnaire (ESRD_AQ), and the Kidney Disease Quality Of Life - Short Form (KDQOL-SF). The data were analyzed using SPSS software version 22.0, employing both descriptive and inferential statistics, including t-tests, one-way analysis of variance, Pearson's correlation coefficient, and linear regression.
ResultsThe mean and standard deviation of TA and QoL for the patients were 939.37 ± 122.58 (from the range of 0-1200) and 53.06 ± 4.46 (from the range of 0-100), respectively. The results of correlation tests showed that TA has a statistically significant positive correlation with QoL (r = 0.165 and p = 0.041). Linear regression results show that TA significantly impacts QoL and can be used to predict it.
ConclusionThe results indicated a moderate level of TA and QoL in the studied patients. Additionally, the QoL of these patients is linked to their level of TA. Therefore, improving QoL may be possible by managing the factors that affect TA through education and counseling. This approach could also help reduce disease complications, alleviate challenges these individuals face, lower the costs associated with hospitalization, and ease the financial and human burden on the healthcare system.
Keywords: Adherence To Treatment, Hemodialysis, Quality Of Life, Renal Failure -
مقدمه
پرفشاری خون شایع ترین بیماری مزمن و یک چالش عمده در بهداشت عمومی جهانی است.
هدفمطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر برنامه آموزش خودمدیریتی با استفاده از حمایت همتا بر میزان تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به پرفشاری خون انجام شد.
روشاین مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بر روی90 بیمار مبتلا به پرفشاری خون در شهر کاشان انجام شد. بیماران به روش تصادفی به دو گروه کنترل و مداخله تقسیم شدند. گروه مداخله، توسط همتا در 5 جلسه در طول 5 هفته آموزش دیدند گروه کنترل مراقبتهای معمول را دریافت کردند. دو گروه قبل از مداخله، بلافاصله پس از پایان مداخله و 45 روز بعد آن پرسشنامه های تبعیت از درمان را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری spssنسخه 16 و آزمونهای تی تست، کای اسکوئر ، آنالیزواریانس با اندازه های تکراری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هایافته ها نشان داد نمره تبعیت از درمان قبل از مداخله در دو گروه تفاوت معنی دار نداشت. ولی بلافاصله بعد از مداخله و 45 روز بعد از آن تفاوت آماری معناداری در نمره کل تبعیت از درمان , و همه ابعاد آن بجز بعد مصرف سیگار در دو گروه وجود داشت (p˂0.05) نتایج آزمون آنالیز واریانس تکراری نشان داد که تغییرات میانگین تبعیت از درمان در طول زمان متفاوت بود و اثر متقابل گروه و زمان در مورد این متغیر معنادار بود (p˂0.05).
بحث و نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد برنامه آموزش خودمدیریتی با استفاده از حمایت همتا باعث ارتقا تبعیت از درمان در طول زمان در بیماران مبتلا به پرفشاری خون می شود. توصیه می شود در مداخلات آموزش بر بیماران از همتا استفاده گردید.
کلید واژگان: خود مدیریتی, تبعیت از درمان, پرفشاری خون, حمایت همتاBackgroundHypertension is the most common chronic disease. It is considered a major challenge in global public health. The present study was conducted to determine the effect of self-management training program using peer support on adherence in patients with hypertension.
methodsThis clinical trial study was conducted on 90 hypertensive patients in Kashan city. Patients were randomly divided into control and intervention groups. The intervention group was trained by peers in 5 sessions during 5 weeks, the control group received usual care. Two groups completed the treatment compliance questionnaires before the, immediately after the end of the intervention and 45 days later. The data was analyzed using spss version 16 statistical software and t-test, chi-square, repeated measures ANOVA tests.
ResultsThe results showed that there was no difference in the treatment compliance score before the intervention in the two groups. But immediately after the intervention and 45 days later, there was a statistically significant difference in the total score of adherence to the treatment, and all its dimensions except the smoking dimension in the two groups (p<0.05). Adherence to treatment varied over time, and the interaction between group and time was significant in this variable (p<0.05).
ConclusionThe results of the present study showed that although education through peer support was able to improve adherence to treatment in patients with hypertension. Therefore, this method can be used as a simple method in promoting adherence to treatment and self-management in patients with hypertension.
Keywords: Self Management, Hypertension, Adherence To Treatment, Peer Support -
BackgroundAdherence to treatment plans and prescribed drugs is considered an important challenge in chronic patients,and non-adherence to the treatment plan in these patients causes worsening of the condition of the disease and a decrease intheir quality of life. Therefore, this study was conducted with the aim of determining the effect of self-care program training ontreatment compliance in hemodialysis patients.MethodsThe present study was a Quasi-experiment study in which all eligible patients of the hemodialysis department ofSanandaj were selected by census method in two intervention and control groups. In two groups, before and one month after theintervention, a demographic questionnaire and a questionnaire of adherence to the treatment of kidney patients were completed.The intervention included three training sessions as well as a training booklet for the ward. But in the control group, the patientsreceived the necessary care according to routine. Data were analyzed using spss-16 software and descriptive tests and Wilcoxonand Mann-Whitney non-parametric tests.ResultsThe results of the study showed that the average age and standard deviation of the participants was 51.71 ± 15.85 yearsand the participants were homogenous in both groups. The average total score of treatment adherence in the intervention groupincreased from 93.03 ± 12.77 before the intervention to 105.23 ± 24.39 after the intervention (P < 0.05); However, in the controlgroup before and after the intervention, the results of the Wilcoxon test did not show a significant difference.ConclusionThe program training and training for patients has led to an increase in patients’ awareness, improved patient care,and comprehensively and accurately points out all the information related to the patient’s condition, and provides them with theopportunity to ask and answer questions with nurses.Keywords: Self-care, adherence of treatment, Hemodialysis
-
پیش زمینه و هدف
عدم تبعیت از درمان در بیماری های مزمن و مخصوصا در بیماران تحت همودیالیز هنوز به عنوان یک چالش مطرح است که نیازمند استفاده از مداخلات پرستاری اثربخش است. این پژوهش باهدف تعیین تاثیر برنامه مراقبت معنوی بر تبعیت از درمان بیماران تحت همودیالیز انجام شد.
مواد و روش کارمطالعه حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو گروه با طرح پیش آزمون- پس آزمون است که بر روی بیماران تحت همودیالیز مراجعه کننده به بخش های همودیالیز بیمارستان های شهر ارومیه در نیمه دوم سال 1402 انجام شد. در گروه های مداخله و کنترل مراقبت های روتین بخش ادامه داشت. برای بیماران گروه مداخله، برنامه مراقبت معنوی شامل چهار جلسه یک ساعتی بود که به صورت انفرادی و دو بار در هفته بعد از انجام همودیالیز در یک اتاق مناسب در بخش همودیالیز انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اطلاعات دموگرافیک بیماران و تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه کیم و همکاران (2010) قبل و بعد از مداخله استفاده شد. داده ها با نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 و با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی تحلیل شدند.
یافته هادو گروه ازنظر مشخصات جمعیت شناختی تفاوت آماری معنی داری نداشتند و همگن بودند. میانگین نمرات تبعیت از درمان بیماران قبل از مداخله در گروه آزمون 62/85 ± 37/678 و در گروه کنترل 62/107 ± 69/682 بود که تفاوت آماری معنی داری نداشتند (848/0=P). بعد از مداخله در گروه آزمون به 98/139 ± 97/897 و در گروه کنترل به 21/104 ± 87/694 رسید که تفاوت بین آن ها معنی دار بود (001/0>p) و در گروه آزمون ارتقا پیدا کرده بود.
بحث و نتیجه گیرییافته ها نشان داد که برنامه مراقبت معنوی در ارتقای تبعیت از درمان بیماران تحت همودیالیز موثر است لذا پیشنهاد می شود که پرستاران شاغل در بخش های همودیالیز در کنار مداخلات پرستاری به بعد معنوی بیماران توجه نمایند و برنامه مراقبت معنوی را در برنامه های خود برای بیماران بگنجانند.
کلید واژگان: مراقبت معنوی, تبعیت از درمان, بیمار, همودیالیزBackgroundNon-adherence to treatment in chronic diseases, especially in hemodialysis patients, is still a challenge that requires effective nursing interventions. This study was conducted to determine the effect of the spiritual care program on the adherence to treatment of hemodialysis patients.
MethodsThis study is a two-group randomized clinical trial study with a pre-test-post-test design conducted on hemodialysis patients referred to the hemodialysis departments of Urmia City hospitals in the second half of 2023. The study comprises two groups: a control group and an intervention group, each receiving routine care. For patients in the intervention group, the spiritual care program consisted of four one-hour sessions conducted individually and twice a week after hemodialysis in a suitable room in the hemodialysis department. In order to collect data, the questionnaires of patients' demographic information and The End-Stage Renal Disease Adherence Questionnaire (ESRD-AQ) (Kim et al., 2010) were used before and after the intervention. Data were analyzed using descriptive and inferential statistical tests with SPSS version 22 statistical software.
ResultsThe two groups were homogeneous and not statistically significantly different regarding demographic characteristics. The mean score of patients' adherences to treatment was 678.37 ± 85.62 before the intervention in the intervention group, and it was 682.69 ± 107.62 in the control group, which had no statistically significant difference (P=0.848). After the intervention, it reached 897.97 ± 139.98 in the intervention group and 694.87 ± 104.21 in the control group. The difference between the two groups was significant (p<0.001) and improved in the intervention group.
ConclusionsThe study's findings demonstrate the effectiveness of the spiritual care program in improving adherence to treatment among hemodialysis patients. This underscores the recommendation that nurses in hemodialysis wards focus on nursing interventions and incorporate the spiritual care program into their patient care plans.
Keywords: Spiritual care, adherence to treatment, patient, hemodialysis -
نشریه پرستاری ایران، پیاپی 142 (تیر 1402)، صص 212 -225زمینه و هدف
مشکلات متعدد کودکان مبتلا به بیماری های سرشتی قلبی و بار مراقبتی آن ها سبب افت کیفیت زندگی والدین به ویژه مادران می شود و تبعیت از درمان پس از ترخیص از بیمارستان را می طلبد. باتوجه به مشکلات متعددی که در بحث آموزش به بیماران وجود دارد، شناسایی راهکارهای موثر برای ارایه برنامه آموزشی مراقبت در منزل ضروری است. باتوجه به گسترش روزافزون تکنولوژی و همه گیر شدن تلفن های همراه، به نظر می رسد برنامه کاربردی تلفن همراه به عنوان یک روش آموزشی نوین یکی از راهکارهای موثر در ارتقای کیفیت آموزش ها باشد.
روش بررسیمطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور دارای گروه کنترل می باشد که بر روی مادران کودکان مبتلا به بیماری های سرشتی قلبی که به مرکز طبی کودکان وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران جهت انجام عمل جراحی مراجعه خواهند کرد، انجام خواهد شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسش نامه کیفیت زندگی SF-36 و پرسش نامه تبعیت از درمان مدانلو و همکاران است. جمع آوری اطلاعات قبل و 1 ماه بعد از مداخله انجام خواهد شد. داده های گردآوری شده با آزمون های آماری پارامتریک یا نان پارامتریک از جمله تی مستقل، تی زوجی، کای اسکویر، تست دقیق فیشر و من ویتنی تحلیل خواهند شد.
یافته هانتایج این مطالعه اثربخشی مداخله آموزشی مبتنی بر برنامه کاربردی تلفن همراه را بر بهبود کیفیت زندگی و تبعیت از درمان مادران کودکان مبتلا به بیماری سرشتی قلبی مشخص خواهد کرد.
نتیجه گیری این مقاله، پروتکل یک مطالعه است که تاثیر آموزش مراقبت در منزل پس از جراحی در بستر برنامه کاربردی تلفن همراه را بر کیفیت زندگی و تبعیت از درمان مادران بررسی می کند. نتایج این گونه مطالعات می تواند به شناسایی روش های سریع تر و موثرتر برای آموزش به بیمار کمک کند.کلید واژگان: بیماری سرشتی قلبی, آموزش به بیمار, برنامه کاربردی تلفن همراه, کیفیت زندگی, تبعیت از درمان, مراقبت در منزلBackground & AimsThe numerous problems of children with congenital heart disease (CHD) and their care burden can reduce the quality of life of parents, especially mothers. Compliance with treatment after discharge from the hospital is crucial. It is necessary to provide home care educational programs for them. Given the advance of technology and the popularity of mobile phone use, this study aims to design an educational mobile application for home care after surgery to improve the quality of life and adherence to treatment in mothers of children with CHD in Iran.
Materials & MethodsThis is a study protocol on 72 mothers of children with CHD referred to the Children’s Medical Center of a hospital (affiliated to Tehran University of Medical Sciences) for surgery. The data collection tools will be a demographic form, the 36-Item Short Form Health Survey (SF-36), and Fatemi et al.’s Adherence to Treatment Questionnaire. Data collection will be done before and one month after the intervention. The collected data will be analyzed using mean and standard deviation, independent t-test, paired t-test, chi-square test, Fisher’s exact test, and Mann-Whitney U test.
Results The results will be analyzed to assess the effectiveness of the mobile-based educational intervention in improving the quality of life and adherence to treatment of mothers of children with CHD.ConclusionThis is the protocol of a study that examines the effect of a mobile-based post-surgery home care training application on the quality of life and adherence to treatment of mothers. The results of such studies can help identify the faster, easier and more effective methods of patient education.
Keywords: Congenital heart disease, Patient education, Mobile phone application, Quality of life, Adherence to treatment, Home care -
سابقه و هدف
انجام فعالیت های پیشگیرانه با مشارکت فعال بیمار و داشتن تبعیت از رژیم درمانی مهمترین رفتار مرتبط با بیماری دیابت است که سلامت مددجو را تضمین نموده و از شدت عوارض آن می کاهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان تبعیت از رژیم درمانی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به درمانگاه دیابت شهر سنندج در سال 1397 انجام شد.
مواد و روش هادر مطالعه حاضر تعداد 181 نفر از بیماران مبتلا به دیابت مراجعه کننده به کلینیک دیابت شهر سنندج که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های مطالعه با استفاده از فرم مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه استاندارد تبعیت از درمان در بیماران مزمن جمع آوری شد. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS-16 و در سطح معنی داری 05/0 >P تحلیل شد. تجزیه و تحلیل داده با آزمون های آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و استنباطی انجام شد.
یافته هامیانگین و انحراف معیار نمره کلی تبعیت از درمان واحدهای مورد پژوهش برابر 90/18 ± 25/116بود. میانگین نمره کلی و نمره ابعاد مختلف تبعیت از درمان در بیمارانی که هموگلوبین گلیکوزیله غیرطبیعی داشتند به طور معنی داری بیشتر از بیماران با هموگلوبین گلیکوزیله طبیعی بود (001/0P<).
نتیجه گیریبررسی های بیشتر و ارایه راهکارها و برنامه ریزی دقیق تر در جهت افزایش تبعیت از درمان این بیماران و پیشگیری از بروز عوارض ناشی از عدم تبعیت از درمان در آنان ضروری می باشد.
کلید واژگان: دیابت, تبعیت از درمانBackground and ObjectivePerforming preventive activities with the active participation of the patient and treatment adhering regimen is the most important behavior related to diabetes that ensures the health of the client and reduces the severity of its complications. The aim of this study was to Evaluation of adherence to treatment regimen in patients with type 2 diabetes referred to Sanandaj diabetes clinic, 2018.
Materials and MethodsIn the present study, 181 patients with diabetes referred to the Sanandaj Diabetes Clinic with inclusion criteria were selected. Study data were collected using a demographic Checklist and a standard treatment adherence questionnaire in chronic patients. Data analysis was performed using SPSS-16 software at a significance level of P <0.05. Data analysis was performed by descriptive (frequency, percentage, mean and standard deviation) and inferential tests.
ResultsThe mean and standard deviation of the overall score of treatment adherence was 116.25±18.90. The mean overall score and score of different dimensions of treatment adherence in patients with abnormal glycosylated hemoglobin was significantly higher than patients with normal glycosylated hemoglobin (P <0.001).
ConclusionIt is necessary to carry out more investigations and provide solutions and more precise planning in order to increase compliance with the treatment of these patients and prevent the occurrence of complications due to non-compliance with the treatment.
Keywords: Diabetes, Adherence to treatment -
پیش زمینه و هدف
علی رغم پیشرفت در درمان نارسایی قلبی، هنوز تبعیت از درمان ضعیف و بستری مجدد بیماران مبتلا به این بیماری بار سنگینی را از طریق افزایش هزینه های درمان و مراقبت به بیماران و سیستم بهداشت و درمان تحمیل می کند. این در حالی است که نیمی از بستری های مجدد با بهبود تبعیت از درمان در این بیماران قابل پیشگیری است. مطالعه حاضر باهدف تعیین و مقایسه تاثیر آموزش خود مراقبتی از طریق شبکه اجتماعی واتساپ و آموزش چهره به چهره و پیگیری تلفنی بر تبعیت از درمان و بستری مجدد در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بستری در بخش های سی سی یو و پست سی سی یو بیمارستان فجر ماکو انجام شد.
مواد و روش کاردر این پژوهش نیمه تجربی 90 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی بستری در سال 1400 با تخصیص تصادفی ساده به سه گروه 30 نفری تقسیم شده است. ابزار پژوهش شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه بستری مجدد، پرسشنامه تبعیت از درمان مدانلو بود. گروه چهره به چهره با استفاده از بسته آموزشی و گروه آموزش با واتساپ از طریق پیام رسان واتساپ، آموزش خودمراقبتی دریافت کردند. گروه کنترل فقط آموزش های روتین بخش دریافت کردند. قبل از مطالعه و یک ماه بعد از مداخله، پرسشنامه تبعیت از رژیم درمانی و فراوانی بستری مجدد دوباره توسط بیماران تکمیل شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 انجام شد و از آزمون های تی زوجی، کای دو و ANOVA استفاده گردید.
یافته هامیانگین نمرات تبعیت از درمان در بین گروه های کنترل با آموزش از طریق واتساپ و آموزش چهره به چهره بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری وجود داشت (P <0/001) همچنین نتایج نشان داد که میانگین نمرات تبعیت از درمان بعد از مداخله در دو گروه آموزش از طریق واتساپ و گروه آموزش چهره به چهره اختلاف آماری معناداری وجود نداشت.(451 =P) و آموزش خودمراقبتی در هر گروه دو باعث بهبود تبعیت از درمان می شوند ولی میانگین نمره کلی تبعیت از درمان در گروه واتساپ بعد از مداخله نسبت به گروه چهره به چهره بیشتر افزایش یافت. میزان فراوانی بستری مجدد در بین گروه کنترل با گروه های مداخله بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری وجود داشت (P <0/001)). در گروه کنترل میزان فراوانی بستری مجدد یک ماه بعد از ترخیص 7/26 درصد، در گروه چهره به چهره 3/3 درصد و در گروه واتساپ صفر درصد بود.
بحث و نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، آموزش خودمراقبتی به دو روش چهره به چهره و شبکه اجتماعی واتساپ هردو باعث افزایش تبعیت از درمان و کاهش بستری مجدد می شوند. اما بیماران گروه واتساپ در مقایسه با گروه چهره به چهره تبعیت از درمان بیشتری داشتند. مدرسان پرستاری و پرستاران از نتایج پژوهش حاضر جهت شناخت بهتر نقش آموزش با شبکه های اجتماعی مجازی در بهبود تبعیت از درمان و کاهش بستری های مجدد در بیماری های مزمن استفاده کنند.
کلید واژگان: آموزش, تبعیت از درمان, فناوری, بستری مجدد, نارسایی قلبیBackground & AimDespite advances in the treatment of heart failure, poor adherence to treatment and patient readmission still imposes a heavy burden on patients and the healthcare system by increasing the cost of treatment and care. However, half of readmissions can be prevented by improving treatment adherence in these patients. This study aimed to compare the effect of self-care education through WhatsApp social network, face-to-face training, and telephone follow-up on adherence to treatment and readmission in patients with heart failure admitted to the CCU and post-CCU wards of Fajr Maku Hospital.
Materials & MethodsIn this quasi-experimental study, 90 patients with heart failure were allocated into three groups (n=30) in 2021. The instruments included demographic information, a readmission checklist, and a Modanloo Treatment Adherence Questionnaire. The face-to-face group received self-care training using the training package and the WhatsApp training group through WhatsApp messenger. The control group only received routine care. The treatment adherence questionnaire and readmission checklist were completed before and one month after the intervention. The data were analyzed using SPSS software ver. 16.0 using paired t-test, chi-square, and ANOVA. The significance level was P<0.05.
ResultsThere was a statistically significant difference between the mean scores of adherences to treatment between the control group and two intervention groups after the intervention (P <0.001). The results also showed that the mean scores of adherences to treatment between the two intervention groups were not statistically significant (P = 0.451) after the intervention. Self-care training in both intervention groups improved treatment adherence, whereas the mean overall score of treatment adherence in the WhatsApp group increased more than in the face-to-face group. There was a statistically significant difference in the frequency of readmission between the control group and the intervention groups after the intervention (P <0.001). In the control group, the frequency of readmission was 26.7% one month after discharge; it was 3.3% and 0% in the face-to-face and the WhatsApp groups, respectively, one month after the intervention.
ConclusionSelf-care education in two methods increases treatment adherence and reduces readmission. However, patients in the WhatsApp group followed the treatment more than those in the face-to-face group. Nursing educators and nurses should use the results of this research to better understand the role of education with virtual social networks in improving treatment adherence and reducing readmission in chronic diseases.
Keywords: Adherence to Treatment, Education, Heart Failure, Readmission, Technology -
Background
Anxiety and non-compliance with treatment endanger the health of hemodialysis patients. Hope therapy focuses on human abilities and capabilities instead of weaknesses using a positive psychology approach.
ObjectivesThis study aimed to evaluate the effect of group hope therapy (GHT) on reducing anxiety and adherence to treatment (ATT) in hemodialysis patients.
MethodsThis semi-experimental study was conducted with a pre-test and post-test on 40 patients undergoing hemodialysis as consecutive non-probability sampling from among the clients of two hemodialysis centers in Khorram Abad, Iran, in 2017. Primary data of the study was collected using the Spielberger State-Trait Anxiety Inventory (STAI) and End-Stage Renal Disease Adherence Questionnaire (ESRD-AQ) in four stages, including before the intervention, immediately after the intervention, one and three months after the intervention. Hope therapy intervention was implemented in groups of five people for eight sessions (one session per week and each session for 60 minutes) by the researcher and with the supervision and approval of a psychiatrist and a clinical psychologist. The data were analyzed in the SPSS software version 21 at the significance level (α = 0.05). In addition, Cronbach’s alpha test was used to measure the reliability of the questionnaires.
ResultsThere was a significant difference in the mean scores of anxiety and ATT between the two stages "before the intervention" and "immediately after the intervention" (P < 0.05). In addition, there was no significant compliance with the treatment between the two stages "immediately after the intervention" and "three months after the intervention" (P < 0.05), while the average scores of Overt and covert anxiety were significant (P < 0.05).
ConclusionsBased on the results, GHT effectively reduces overt and hidden anxiety and increases ATT in hemodialysis patients. Therefore, these results can help plan care for hemodialysis patients. Counseling sessions related to GHT should be offered for consecutive periods in educational and treatment centers by people with experience and training in working with hemodialysis patients.
Keywords: Kidney Failure, Hemodialysis Patients, Adherence to Treatment, Anxiety, Hope Therapy -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و ششم شماره 4 (پیاپی 190، مهر و آبان 1402)، صص 966 -982
مقدمه
افراد مبتلا به دیابت نوع دو با مساله جدی عدم تبعیت از درمان و خود مراقبتی مواجه هستند که مشکلات غیر قابل جبرانی برای فرد و جامعه به بار می آورد. این پژوهش با هدف بررسی عوامل مرتبط با تبعیت از درمان و خود مراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
روش کاردر این پژوهش کیفی، جمع اوری داده ها توسط مصاحبه ای نیمه ساختار یافته انجام شده است. تعداد مصاحبه شوندگان 17 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو بودند که تعداد این افراد بر اساس دستیابی به اشباع نظری مشخص شد. تحلیل داده ها نیز به روش داده بنیاد انجام شده است.
یافته هاشرایط علی با زیر مجموعه های سهولت اجرایی و شرایط فردی؛ شرایط زمینه ای با زیر مجموعه های وضعیت محیطی و وضعیت اجتماعی که تحت عنوان عوامل ترغیب کننده برای تبعیت از درمان و خود مراقبتی می باشند. همچنین، شرایط مداخله گر با زیر مجموعه های عوامل موثر بر پذیرش، نگرش و درمان نیز به دست آمد که می تواند اجرای دستورات درمانی را تسهیل و یا مختل کنند. راهبردها تحت عنوان کنش هایی که می تواند در تبعیت از درمان و خودمراقبتی از منظر بیماران راهگشا باشد و پیامدها که همان نتایج مورد انتظار در اثر اجرای راهبردها می باشند، به عنوان مولفه های دیگر این مدل به دست آمدند.
نتیجه گیرییافتن موانع و عوامل انگیزه بخش از دیدگاه فرد مبتلا می تواند به عنوان راهنمایی کاربردی برای طرح ریزی درمان در اختیار پژوهشگران و درمانگران قرار بگیرد.
کلید واژگان: دیابت نوع دو, تبعیت از درمان, خود مراقبتی, نظریه داده بنیاد, پژوهش کیفیIntroductionPeople with type 2 diabetes are facing a serious problem of non-compliance with treatment and self-care, which causes irreparable problems for the individual and the society. This research was conducted with the aim of investigating factors related to adherence to treatment and self-care in patients with type 2 diabetes.
methodIn this qualitative research, data collection was done by a semi-structured interview. The number of interviewees was 17 patients with type 2 diabetes, and the number of these people was determined based on reaching theoretical saturation. Data analysis has also been done using the Grounded theory method.
findingsCausal conditions with subsets of executive ease and individual conditions; Background conditions with sub-sets of environmental status and social status, which are called motivating factors for compliance with treatment and self-care. Also, the intervening conditions with subsets of factors affecting acceptance, attitude and treatment were also obtained, which can facilitate or hinder the implementation of treatment orders. Strategies under the title of actions that can lead the way in compliance with treatment and self-care from the perspective of patients, and outcomes, which are the expected results due to the implementation of strategies, were obtained as other components of this model.
ConclusionFinding obstacles and motivational factors from the point of view of the affected person can be provided to researchers and therapists as a practical guide for treatment planning.
Keywords: type 2 diabetes, adherence to treatment, self-care, Grounded theory, qualitative research -
مقدمه و هدف
سندرم روده تحریک پذیر (IBS) یک اختلال عملکردی در سیستم روده- معده است که با علایم ویژه روده- معده بدون علت ارگانیک تعریف می شود. هدف از پژوهش بررسی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر تبعیت از درمان و شدت درد در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود.
مواد و روش هاپژوهش حاضر روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل همراه با گروه پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر شهر اصفهان در سال 97 بود که با روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 15 نفر انتخاب و به طور تصادفی به یک گروه مداخله به روش درمان پذیرش و تعهد و یک گروه کنترل، تقسیم شدند. داده ها با استفاده از مقیاس پرسشنامه تبعیت از درمان سید فاطمی و همکاران (TAQ) (1397) و پرسشنامه درد دورکین و همکاران (SF-MPQ-2) (2009) جمع آوری شد. مداخله درمان پذیرش و تعهد طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار انجام شد؛ اما گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هایافته ها نشان داد روش درمان پذیرش و تعهد بر تبعیت ازدرمان بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر موثر است (05/0>p). همچنین روش درمان پذیرش و تعهد برشدت درد بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر موثر بود (05/0>p).
نتیجه گیرینتیجه گیری می شود درمان پذیرش و تعهد بر تبیعت از درمان و شدت درد موثر است.
کلید واژگان: درمان تعهد و پذیرش, تبعیت از درمان, شدت دردAim and BackgroundIrritable bowel syndrome (IBS) is a functional disorder in the intestinal-gastric system that is defined by specific intestinal-gastric symptoms without an organic cause. The aim of the research was to investigate the effectiveness of acceptance and commitment therapy on treatment compliance and pain intensity in patients with irritable bowel syndrome.
Materials and MethodsThe present study was a semi-experimental research method of pre-test-post-test design with a control group and a 2-month follow-up group. The statistical population of this research was all the patients with irritable bowel syndrome in Isfahan city in 2017, 15 people were selected by the available sampling method and randomly divided into an intervention group using the acceptance and commitment treatment method and a control group. Data were collected using Seyed Fatemi et al. treatment adherence questionnaire (TAQ) (2017) and Durkin et al. pain questionnaire (SF-MPQ-2) (2009). The intervention of acceptance and commitment therapy was carried out during 8 sessions of 90 minutes once a week; But the control group did not receive any intervention. The research data was analyzed by variance analysis with repeated measurements.
FindingsThe findings showed that the acceptance and commitment treatment method is effective on the treatment compliance of patients with irritable bowel syndrome (p<0.05). Also, the treatment method of acceptance and commitment of pain severity in patients with irritable bowel syndrome was effective (P<0.05).
ConclusionIt can be concluded that acceptance and commitment therapy is effective on treatment adherence and pain intensity.
Keywords: commitment, acceptance therapy, adherence to treatment, pain intensity -
Background
Preclinical studies have shown that neurotrophic factors, including brain-derived neurotrophic factor (BDNF) and glial cell line-derived neurotrophic factor (GDNF), are involved in the modulation of biochemical and behavioral adaptations to substance use.
MethodsWe studied the impact of GDNF and BDNF serum levels on adherence to methadone maintenance treatment (MMT) through cross-sectional research. Participants were clients on MMT (43 males), subjects in remission from opioid use disorder (12 males), and healthy controls (20 males). Adherence and non-adherence to treatment were assessed by the detection of illicit opioids in random urinalysis.
ResultsUsing t-tests for independent groups and analysis of variance (ANOVA), GDNF serum levels in the adherent patients toMMT were found to be significantly higher than in the non-adherent patients. BDNF serum levels were not different between adherent and non-adherent patients.
ConclusionsOur results suggest the involvement of GDNF as a biological factor in adherence to MMT.
Keywords: GDNF, BDNF, Adherence to Treatment, MMT, Heroin Use Disorder -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و هشتم شماره 2 (پیاپی 125، خرداد و تیر 1402)، صص 110 -121زمینه و هدف
پر فشاری خون، یک چالش رایج در بسیاری از نقاط جهان است. گزارش های پزشکی نشان می دهد که عدم کنترل فشار خون به دلیل ناسازگاری بیماران با درمان است. یکی از رفتارهای مرتبط با بیماری که منجر به درمان موفقیت آمیز می شود و از عوارض منفی و شدت بیماری می کاهد، پایبندی بیماران به رژیم درمانی است. یکی از راه های مدیریت بیماری توسط فرد، استفاده از برنامه خود مدیریتی است؛ لذا این مطالعه با هدف بررسی تاثیر برنامه خود مدیریتی بر رعایت رژیم درمانی در بیماران مبتلا به فشار خون بالا انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه نیمه تجربی دو گروهی است که بر روی 70 نفر بیمار مبتلا به پرفشاری خون انجام شد. نمونه ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به گروه مداخله (n=35) یا کنترل(n=35) تخصیص داده شدند. گروه آزمون در 2 جلسه (هر جلسه 45 دقیقه) در آموزش مهارت خود مدیریتی فشارخون شرکت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. این مطالعه بر مراجعه کنندگان درمانگاه امام محمد غزالی شهر سنندج در سال 1399 انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه تبعیت از رژیم درمانی بیماران مدانلو بود. اطلاعات با استفاده از تست های آماری مجذور کای، تست دقیق فیشر و اندازه های تکراری با نرم افزار SPSS-22 تحلیل شد.
یافته هادو گروه از نظر مشخصات دموگرافیک، تفاوت معنی داری نداشتند (p<0.05). نتایج آزمون اندازه های تکراری نشان داد که در ابعاد اهتمام در درمان (P=0.039)، تعهد به درمان (P=0.003) و تبعیت از درمان (P=0.041) تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود دارد. همچنین اثر متقابل زمان و گروه به ترتیب در ابعاد اهتمام در درمان (P=0.000)، تعهد به درمان (P=0.001) و تبعیت از درمان (P=0.000) معنی دار بوده است. مداخلات آموزشی خودمدیریتی در گروه مداخله سبب افزایش میانگین نمره ابعاد تبعیت از درمان از جمله اهتمام در درمان، تعهد به درمان و نمره کلی تبعیت از درمان نسبت به گروه کنترل شد (P<0.05).
نتیجه گیریمداخلات آموزشی خود مراقبتی طراحی و ارزیابی شده در مطالعه حاضر می تواند سبب افزایش میزان تبعیت از درمان و ارتقاء مولفه های درون مایه آن نسبت به گروه کنترل شود؛ لذا با ارتقاء خود مراقبتی در بیماران مبتلا به فشار خون می توان به حفظ فشارخون در محدوده نرمال و کاهش عوارض مرتبط با آن کمک کرد.
کلید واژگان: فشار خون, تبعیت از درمان, آموزش خود مدیریتی, پرفشاری خونScientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences, Volume:28 Issue: 2, 2023, PP 110 -121Background and AimHypertension is a common challenge in many parts of the world. Medical reports have indicated that failure to control blood pressure is due to patients' non-compliance with treatment. One of the health related behaviors which can lead to successful treatment and reduce the negative side effects and severity of the disease is patients' adherence to the treatment regimen. Using a self-management program is one of the ways to manage the disease by the individual. Therefore, this study aimed to investigate the effect of self-management program on adherence to treatment regimen in the pateints with hypertension.
Material and MethodsThis was a semi-experimental study, which included 70 patients with hypertension in Imam Mohammad Ghazali Clinic in Sanandaj City in 2020. The samples were selected using available sampling method and randomly assigned to two groups, intervention (n=35) and control groups (n=35). The intervention group participated in blood pressure self-management skills training for 2 sessions (45 minutes each session) and the control group was placed in the waiting list. Data collection tools included a demographic information form and a questionnaire of adherence to the treatment regimen of Madanloo patients. Using SPSS-22 software, data were analyzed by Chi-square, Fisher's exact test and repeated measurements.
ResultsThere was no significant difference between the two groups in terms of demographic characteristics (p<0.05). The results of the repeated measures analysis showed a significant difference between the two groups in the different aspects of treatment i.e., diligence in treatment (P=0.039) commitment to treatment (P=0.003) and adherence to treatment (P=0.041).Also, the interaction effects of time and group on diligence in treatment (P=0.000), commitment to treatment (P=0.001) and adherence to treatment (P=0.000) were significant. Comparison between intervention and control groups showed self-management training in the intervention group led to increase in the average scores of adherence to treatment aspects, including diligence in treatment, commitment to treatment, and the overall score of adherence to treatment (P<0.05).
ConclusionThe designed and evaluated self-care educational interventions in the present study increased adherence to the treatment and improved its components in the intervention group. Therefore, improving self-care in the patients with hypertension, can possibly help maintain blood pressure in the normal range and reduce its related complications.
Keywords: Blood pressure, Adherence to treatment, Self-management training, Hypertension -
مقدمه
هیجان های منفی می تواند بر روند درمان و بهبودی بیماران مبتلا به سرطان پستان تاثیرات مخربی داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین نقص در پردازش هیجانی با علایم استرس پس از سانحه و پیروی از درمان در بیماران مبتلا به سرطان پستان با نقش میانجی استیگمای سرطان انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های بنیادی و از نظر شیوه گرد آوری داده ها از نوع مطالعات توصیفی (همبستگی) است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل زنان 18 تا 60 سال مبتلابه سرطان پستان مراجعه کننده به کلینیک آنکولوژی بیمارستان کوثر شهر کرج بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 206 نفر انتخاب شدند. شرکت کنندگان به چک لیست PTSD (بلوینزو همکاران، 2015)، مقیاس پردازش هیجانی (باکر و همکاران، 2007)، مقیاس استیگمای سرطان (مارلو و واردلی، 2014) و پرسش نامه پیروی از درمان موریسکی و همکاران (2008) پاسخ دادند. یافته ها از طریق مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS26 و 4 SmartPLS تجزیه وتحلیل شدند.
یافته هانتایج حاصل از شاخص های برازش مدل نشان داد که در مدل حاضر مقدار SRMR کمتر از 08/0 و مقدار ارزش عددی NFI نیز بالاتر 9/0 بود. از این رو می توان چنین عنوان کرد که مدل مفروض پژوهش حاضر از برازش لازم با داده ها برخوردار است. نتایج به دست آمده از مدل سازی معادلات ساختاری حاکی از اثر مثبت و معنادار بین نقص در پردازش هیجانی با نشانگان استرس پس از سانحه (001/0>P=؛ 76/3=T؛598/0=β) و استیگمای سرطان (001/0>P=؛ 17/19=T؛829/0-=β) بود. همچنین بین نقص در پردازش هیجانی با پیروی از درمان (02/0P=؛ 38/2=T؛389/0=β)، استیگمای سرطان با PTSD (21/0P=؛ 29/1=T؛23/0=β) و استیگمای سرطان با پیروی از درمان (93/0P=؛ 09/0=T؛01/0=β) اثر معناداری گزارش نشد. افزون بر این، استیگمای سرطان در رابطه بین نقص در پردازش هیجانی با PTSD نقش میانجی جزیی و در رابطه بین پردازش هیجانی و پیروی از درمان نقش میانجی کامل داشت.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این پژوهش لازم است که به درمان های پزشکی اکتفا ننمود و با تاسیس مراکز مشاوره و روان درمانی در بیمارستان ها و مراکز آنکولوژی، در روند بهبود کنترل هیجانی، کیفیت زندگی و استرس بیماران مبتلا به سرطان پستان اقدامات موثری انجام داد.
کلید واژگان: استرس پس از سانحه, استیگمای سرطان, پیروی از درمان, نقص در پردازش هیجانی, سرطان پستانIntroductionNegative emotions can have destructive effects on the treatment and recovery process of breast cancer patients. The present study aims to investigate relationships between emotional processing deficits with post-traumatic stress symptoms, and adherence to treatment in patient with breast cancer with the mediating role of cancer stigma.
Methodsin terms of the purpose, the present research is a part of basic research, and in terms of the method of data collection, it is a type of descriptive (correlation) studies. the statistical population of the present study included women aged 18 to 60 years with breast cancer who referred to the oncology clinic of kausar hospital in karaj, and 206 people were selected using the convenience sampling method. Participants answered the PTSD Checklist (Blevins et al., 2015), the Emotional Processing Scale (Baker et al., 2007), the Cancer Stigma Scale (Marlow & Wardley, 2014), and the Morisky et al. (2008) Treatment Adherence Questionnaire. The findings were analyzed through the advanced statistical method of structural equation modeling and using SPSS26 and SmartPLS 4 software.
ResultsThe results of the model fit indices showed that in the current model, the value of SRMR was less than 0.08 and the numerical value of NFI was higher than 0.9. Therefore, it can be said that the assumed model of the current research has the necessary fit with the data. Structural Equation Modelling demonstrated that emotional processing deficits was positively associated with PTSD (β= .607; T=5.06; P<.001) and stigma (β= .896; T=48.63; P<.001). The results showed a non-significant relationship between emotional processing deficits and treatment adherence (β= -.313; T=1.83; P=.07), stigma with PTSD (β=-.225; T=1.68; P=.09), and stigma with adherence to treatment (β= .091; T=.526; P=.599). Multiple mediator modeling provided evidence that stigma partially mediated the relationship between emotional processing deficits and PTSD, and a full mediated relationship between emotional processing deficits and treatment adherence.
ConclusionsAccording to the results of this research, it is necessary not to be limited to medical treatments and by establishing counseling and psychotherapy centers in hospitals and oncology centers, in the process of improving emotional control, quality of life and stress of breast cancer patients, he took effective measures.
Keywords: : Adherence to treatment, Breast Cancer, Emotional Processing, Stigma, Post-traumatic stress Symptoms -
مقدمه
امروزه پژوهش ها نشان دهنده وجود مساله مکان کنترل سلامت و پیروی از درمان مبتلایان به دیابت نوع2 دارد. هدف پژوهش حاضر اثر بخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر مکان کنترل سلامت و پیروی از درمان در افراد مبتلا به دیابت نوع2بود.
روش کاراین پژوهش از نوع پژوهش های کاربردی و نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. از جامعه آماری افراد دارای تشخیص اختلال دیابت نوع IIمراجعه کننده به درمانگاه امام حسین شهرستان ساری، طی یک فراخوان عمومی (درمانگاه امام حسین واقع در ساری)، افرادی که شرایط شرکت در پژوهش را داشتند فراخوانده شد؛ افراد مایل به شرکت در پژوهش، به صورت در دسترس انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه گواه و کنترل جایگزین شدند. معادل 15 نفر در هر گروه برآورد شد. ابزار پژوهش شامل مقیاس چند وجهی کانون کنترل سلامت والستون و همکاران (1978) و مقیاس پیروی کلی (GAS) مدانلو و همکاران (1392) بودند. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.
نتایجنتایج تحلیل داده ها نشان داد که درمان پذیرش و تعهد بر بهبود کنترل درونی و بیرونی و پیروی از درمان موثر است (01/0>P).
نتیجه گیریجهت بهبود سلامت روانی و جسمانی در بیماران مبتلا به دیابت پیشنهاد می شود از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد استفاده شود.
کلید واژگان: مکان کنترل سلامت, پیروی از درمان, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT), دیابت نوع2IntroductionThe review of the researches shows the existence of the problem of location of health control and adherence to the treatment of type II diabetes patients. The aim of this study was the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) on the place of health control and adherence to treatment in people with type II diabetes.
Material and MethodThis research was an applied and quasi-experimental research using pre-test, post-test and follow-up design with an experimental group and a control group. The statistical population in this study is all people with a diagnosis of type II diabetes referred to Imam Hossein Clinic in Sari who according to the diagnosis of an endocrinologist have type II diabetes. From the mentioned community, during a public call (Imam Hossein Clinic located in Sari), people who were eligible to participate in the research were called; Individuals wishing to participate in the study were selected by convenience sampling and randomly assigned to the control and control groups. The equivalent of 15 people in each group was estimated. The research instruments included the Multistage Scale of the Wallston et al Health Control Center (1978) and the General Compliance Scale (GAS) of Madanlo et al. (2013). Research data were analyzed using repeated measures analysis of variance.
ResultsThe results of data analysis showed that acceptance and commitment therapy is effective in improving internal and external control and adherence to treatment (P <0.01).
ConclusionTo improve mental and physical health in patients with diabetes, it is recommended to use acceptance and commitment based therapy.
Keywords: place of health control, adherence to treatment, acceptance, commitment based therapy (ACT), diabetes II -
Objective
This study aimed to investigate the effectiveness of cognitive behavioral stress management (CBSM) on health-related quality of life (HRQOL), self-efficacy of diabetes management, and adherence to treatment of patients with type 2 diabetes.
Materials and MethodsThe present study was a semi-experimental study with a control group. The research samples included 30 patients with type 2 diabetes. Data collection tools in this study included the Boyer & Earp quality of life (QOL) scale for patients with diabetes (D-39), the diabetes management self-efficacy scale (DMSES), and treatment adherence questionnaire in patients with chronic diseases. The CBSM therapy was performed in 8 sessions for the experimental group. To analyze the data, a univariate analysis of covariance was used with SPSS-23 software.
ResultsThe results showed that the CBSM had a significant effect on the overall health-based QOL (F=8.620; P=0.007), diabetes management self-ffficacy (F=12.021; P=0.002), and treatment adherence (F=83.253; P=0.0001). In addition, the CBSM has a significant effect on diabetes control (F=8.932; P=0.007), anxiety and worry (F=5.023; P=0.035), and sexual functioning (F=7.611; P=0.011), diet (F=10.041; P=0.004), therapeutic regimen (F=24.250; P=0.0001), making effort for treatment (F=22.987; P=0.0001), intention to take the treatment (F=108.001; P=0.0001), adaptability (F=28.704; P=0.0001), and integrating illness into life (F=38.263; P=0.0001).
ConclusionThe CBSM intervention can be used to improve health-based QOL, diabetes management self-efficacy, and treatment adherence in type 2 diabetes patients.
Keywords: Cognitive-behavioral therapy, Stress reduction, Quality of life, Adherence to treatment, Self-efficacy, Diabetes -
زمینه و هدف
</span> عوامل روان شناختی بسیاری در بروز و وخامت بیماری آسم دخیل است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ایمن سازی درمقابل استرس و روان شناسی مثبت نگر بر اضطراب و پیروی از درمان بیماران مبتلا به آسم انجام شد. </span></span></span></span>
روش بررسی</span> روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی </span>با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری سه ماهه همراه با گروه گواه </span>بود. جامعه آماری را تمامی بیماران مبتلا به آسم مراجعه کننده به بیمارستان میلاد تهران در سال 1398 تشکیل دادند. از بین آن ها 45 نفر از افراد واجد شرایط براساس معیارهای ورود و خروج و داوطلب مشارکت با شیوه نمونه گیری دردسترس وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی در سه گروه پانزده نفره آموزش روان شناسی مثبت نگر، آموزش ایمن سازی درمقابل استرس و گواه قرار گرفتند. جمع آوری داده ها با استفاده از سیاهه اضطراب بک (بک و همکاران، 1988) و مقیاس پیروی از درمان موریسکی (موریسکی و همکاران، </span>1986</span>) صورت گرفت. داده ها </span>با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، آزمون های تعقیبی توکی و بونفرونی، آزمون های تحلیل واریانس و خی دو در </span></span></span>سطح معناداری</span> 0٫05 ازطریق </span>نرم افزار </span>SPSS</span> نسخه 22 تحلیل شد.</span> </span></span></span></span></span>
یافته ها</span> تحلیل واریانس متغیرهای اضطراب و پیروی از درمان برای اثر زمان، اثر گروه و </span>اثر زمان*گروه</span> معنادار بود (0٫001></span>p</span>). </span>آموزش روان شناسی مثبت نگر و آموزش ایمن سازی درمقابل استرس بر اضطراب و پیروی از درمان موثر بود </span>(0٫001></span>p</span>)</span>. همچنین در متغیرهای اضطراب </span>(0٫</span>017</span>=</span>p</span>) </span>و پیروی از درمان </span>(0٫001></span>p</span>)</span> بین دو نوع آموزش تفاوت معنادار وجود داشت. در گروه های آزمایش، </span>میانگین نمرات متغیرهای مذکور در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری با پیش آزمون داشت (0٫001></span>p</span>)، اما تفاوت معناداری بین مراحل پس آزمون و پیگیری در میانگین نمرات متغیرهای پژوهش مشاهده نشد که حاکی از ماندگاری اثربخشی دو نوع آموزش در مرحله پیگیری بود (0٫05<</span>p</span>).</span></span></span></span></span>
نتیجه گیری</span> براساس یافته های پژوهش نتیجه گرفته می شود، آموزش روان شناسی مثبت نگر تاثیر بیشتری درمقایسه با آموزش ایمن سازی درمقابل استرس بر کاهش اضطراب و افزایش پیروی از درمان بیماران مبتلا به آسم دارد. </span></span></span></span></span>
کلید واژگان: روان شناسی مثبت نگر, ایمن سازی درمقابل استرس, اضطراب, پیروی از درمان, آسمBackground & Objectives</span> Asthma is a psychosomatic disease with different physical and mental dimensions, each of which can aggravate the other. Properly treating this disease requires appropriate medical and psychological measures. Psychologists are interested in the widespread prevalence of psychological disorders, especially anxiety and depression, among patients with asthma. Research shows that people with asthma who report more symptoms of anxiety are more likely to need medical treatment, frequent hospitalizations, and emergencies. These people are more incapable of daily activities and show more behavioral problems. One of the most critical issues among patients is adherence to treatment because non –compliance is always an important and multifaceted problem in the field of health. So, the present study aimed to investigate the effectiveness of stress inoculation and positive psychology on anxiety and adherence to treatment in patients with asthma.</span></span>
Methods</span>The present quasi –experimental study employed a pretest –posttest and three –month follow –up design with a control group. The statistical population included all patients with asthma referred to the specialized and sub –specialized center of Milad Hospital in Tehran City, Iran, in 2019. Of whom, 45 eligible individuals (based on inclusion and exclusion criteria) volunteered to participate in the study. They were randomly assigned to three groups: positive psychology training, stress inoculation training, and the control group. Data were collected using the Beck Anxiety Inventory (Beck et al., 1988) and the Morisky Medication Adherence Scale (Morisky et al., 1986). Positive psychotherapy training was conducted in fourteen 90 –minute sessions twice a week for two months. Immunization training against stress was conducted during nine 90 –minute sessions. No intervention was provided for the control group.</span> Central and dispersion indices such as mean and standard deviation were used to describe the data. For data analysis, repeated measures analysis of variance, Tukey and Bonferroni post hoc tests, analysis of variance, and the Chi –square test were used in SPSS.22 software. The significance level of the tests was considered 0.05. </span></span>
Results</span> The analysis of variance of variables of anxiety and adherence to treatment was significant for time effect (p<0.001), group effect (p<0.001), and time*group effect (p<0.001). Positive psychology training and stress inoculation training were effective on anxiety (p<0.001) and adherence to treatment (p<0.001). Also, there was a significant difference between the two types of training in variables of anxiety (p=0.017) and adherence to treatment (p<0.001). In the experimental groups, the mean scores of variables of anxiety and adherence to treatment in the posttest and follow –up stages were significantly different from the pretest stage (p<0.001), but there was no significant difference between the posttest and follow –up stages in the mean scores of variables of anxiety (p=0.105) and adherence to treatment (p=0.804), indicating the durability of the effectiveness of the two types of training over time.</span></span></span>
Conclusion</span> Based on the findings of this study, positive psychology training had a greater effect on reducing anxiety and increasing adherence to treatment of patients with asthma than stress inoculation training.</span></span></span></span>
Keywords: Positive psychology, Stress inoculation, Anxiety, Adherence to treatment, Asthma -
مقدمه
پرفشاری خون یکی از مهمترین مسایل بهداشتی در جهان است و بیماران از دستورات درمانی تبعیت نکرده و بیماری خود را کنترل نمی کنند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش بر اساس "الگوی ارتقای سلامت پندر" بر تبعیت از درمان در مبتلایان به پرفشاری خون انجام گردید.
روش کارمطالعه حاضر به روش نیمه تجربی، شاهددار و تصادفی انجام شد. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به پرفشاری خون از نوع اولیه که جهت شروع یا ادامه درمان به مرکز بهداشتی درمانی شهید بهشتی شهر کاشان در سال 1397 مراجعه می نمودند، بود. 88 بیمار به روش نمونه گیری در دسترس که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، انتخاب شدند. بیماران به روش تصادفی ساده از نوع قرعه کشی در گروه های مداخله و کنترل (هرگروه 44 بیمار) جایگزین شدند. هر 2 گروه آموزش های روتین مرکز بهداشتی و درمانی را دریافت کردند. ابزار مطالعه شامل پرسشنامه جمعیت شناختی و "پرسشنامه تبعیت ازدرمان در بیماران پرفشاری خون" (Treatment Adherence Questionnaire for Patients with Hypertension) بود. روایی صوری به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفاکرونباخ اندازه گیری شد. در گروه مداخله، محتوای آموزشی بر اساس "الگوی ارتقای سلامت پندر" طراحی و طی 6 جلسه ی 45 تا 60 دقیقه ای اجرا شد. داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 16 تحلیل شد.
یافته هاقبل از مداخله، بین 2 گروه مداخله و کنترل از نظر میانگین تبعیت از درمان تفاوت آماری معناداری وجود نداشت. ولی پس از اتمام مداخله، در بیماران گروه مداخله میانگین نمره تبعیت ازدرمان نسبت به گروه کنترل به طور معناداری بیشتر بود (05/0>P).
نتیجه گیریآموزش بر اساس "الگوی ارتقای سلامت پندر"، منجر به بهبود تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به پرفشاری خون شد. لذا پیشنهاد می شود از این الگو همراه با درمان های دارویی به عنوان عامل مکمل تسهیل کننده کلیدی برای افزایش تبعیت از درمان و بهبود کنترل فشارخون در بیماران مبتلا به پرفشاری خون استفاده شود.
کلید واژگان: الگوی ارتقای سلامت پندر, فشارخون, تبعیت از درمانIntroductionHypertension is one of the most important health issues in the world and patients do not follow the treatment instructions and do not control their disease. The aim of this study was to determine the effect of education based on "Pender Health Promotion Model" on adherence to treatment of patients with hypertension.
MethodsThe present study was conducted in a semi-experimental, controlled and randomized manner. The research population included all patients with primary hypertension who were referred to Shahid Beheshti Health Center in Kashan city in 2017 to start or continue treatment. 88 patients who met the conditions for entering the study were selected by by convenience sampling method. Patients were replaced in intervention and control groups (44 patients in each group) by a simple random lottery method. Both groups received routine training from the health center. The study instruments included a demographic questionnaire and "Treatment Adherence Questionnaire for Patients with Hypertension". Face validity was measured by qualitative method and reliability was measured by internal consistency method by calculating Cronbach's alpha coefficient. In the intervention group, educational content was designed based on "Pender's Health Promotion Model" and was implemented in 6 sessions of 45 to 60 minutes. The data was analyzed in SPSS .16.
ResultsPrior to the intervention, there was no statistically significant difference between the intervention and control groups in terms of mean treatment adherence. However, after the intervention, in the patients of the intervention group, the mean score of adherence to treatment was significantly higher than the control group (P<0.05).
ConclusionsEducation based on the “Pender Health Promotion Model” improved adherence to treatment in patients with hypertension. Therefore, it is suggested that this model be used in combination with drug therapies to increase adherence to treatment and improve blood pressure control in patients with hypertension.
Keywords: Pender Health Promotion Model, Hypertension, Adherence to treatment -
Background and Aim
One of the main concerns of health psychology is the follow-up of patients regarding to treatment adherence. Anxiety related to weight and psychological distress are the factors that play important roles in people with overweight after surgery. The present study aimed to investigate the relationship between anxiety and psychological distress with adherence to treatment in people with overweight after surgery.
Materials and MethodsThe research method utilized in this study was descriptive correlational. The statistical population included all obese patients who had undergone sleeve gastrectomy surgery at the Endocrine and Metabolism Research Center. 147 of them were selected by available sampling method. Research instruments included Beck Anxiety Inventory, Kessler Psychological Distress Scale and General Adherence Scale. Data were analyzed using structural equation modeling method.
ResultsThe results of this study demonstrated that anxiety and psychological distress are related to adherence to treatment among women with overweight after surgery(p≤0/05). Further, the regression analysis suggested that anxiety and psychological distress predict, respectively, 54% and 58% of the variance of changes in treatment adherence.
ConclusionIt can be stated that targeting psychological constructs such as anxiety and psychological distress during treatment process can be an effective way to enhance treatment adherence among people
Keywords: Anxiety, Psychological distress, Adherence to treatment -
مقدمه
سرطان پستان شایع ترین نوع تشخیص بیماری سرطان در بین بانوان در دنیا است. مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خستگی در رابطه بین کنترل شناختی با علایم استرس پس از سانحه و پیروی از درمان در بیماران مبتلابه سرطان پستان انجام شد.
روش کاردر قالب یک طرح همبستگی از بین زنان 18 تا 60 سال مبتلابه سرطان پستان مراجعه کننده به کلینیک آنکولوژی بیمارستان کوثر شهر کرج با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 206 نفر انتخاب شدند و به چک لیست PTSD، مقیاس ارزیابی کارکردهای اجرایی، مقیاس انعطاف پذیری شناختی، مقیاس خستگی ناشی از سرطان و پرسش نامه پیروی از درمان پاسخ دادند. یافته ها از طریق روش پیشرفته آماری مدل سازی معادلات ساختاری و با استفاده نرم افزارهای SPSS26 و 4 SmartPLS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته ها:
نتایج به دست آمده از مدل سازی معادلات ساختاری حاکی از رابطه مثبت و معنادار بین کنترل شناختی با PTSD (001/0>P=؛ 76/3=T؛598/0=β)، کنترل شناختی با خستگی (001/0>P=؛ 17/19=T؛829/0-=β) و خستگی با PTSD(02/0P=؛ 38/2=T؛389/0=β) بود. همچنین بین کنترل شناختی با پیروی از درمان (21/0=P؛ 29/1=T؛23/0=β) و خستگی با پیروی از درمان (93/0P=؛ 09/0=T؛01/0=β) رابطه معناداری گزارش نشد. افزون بر این، در رابطه بین کنترل شناختی با PTSD خستگی نقش میانجی جزیی و در رابطه بین کنترل شناختی و پیروی از درمان نقش میانجی کامل ایفا کرد.
نتیجه گیری:
درمجموع یافته های به دست آمده بر نقش مهم آسیب های شناختی ناشی از سرطان در پیامدهای احتمالی این بیماری تاکید داشت. مساله مهمی که در کنار دیگر مشکلات مانند خستگی می تواند بر کیفیت زندگی و سلامت روان بیماران مبتلابه سرطان پستان تاثیرگذار باشد و نیازمند توجه جدی متخصصین سلامت روان در ایران است.
کلید واژگان: استرس پس از سانحه, پیروی از درمان, خستگی ناشی از سرطان, سرطان پستان, کنترل شناختی, نقش میانجیIntroductionBreast cancer (BC) is the most common cancer diagnosed in women in worldwide. This study examines the mediating role of fatigue in relationships between cognitive control with post-traumatic stress symptoms, and adherence to treatment in patient with breast cancer.
MethodsThis is a cross-sectional study with a convenience sampling method. A total of 206 women with breast cancer in Karaj, Iran participated in this study and completed five questionnaires, namely the PTSD checklist, the Adult Executive Functioning Inventory, the cognitive flexibility scale, the cancer fatigue scale, and the treatment adherence Inventory. The findings were analyzed through the advanced statistical method of structural equation modeling and using SPSS26 and SmartPLS 4 software
ResultsStructural Equation Modelling demonstrated that cognitive control was positively associated with PTSD (β= .598; T=3.76; P<.001) and fatigue (β= .829; T=19.17; P<.001), also fatigue was positively associated with PTSD (β= .389; T=2.38; P=.02). The results showed a non-significant relationship between cognitive control and fatigue (β= .23; T=1.29; P=.21) and cognitive control with adherence to treatment (β= .01; T=.09; P=.93). Multiple mediator modeling provided evidence that fatigue partially mediated the relationship between cognitive control and PTSD, and a full mediated relationship between cognitive control and treatment adherence.
ConclusionsIn general, the findings emphasized the important role of cancer-related cognitive impairment in the possible consequences of this disease. An important issue that, along with other problems such as fatigue, can affect the quality of life and mental health of breast cancer patients.
Keywords: Adherence to treatment, Breast Cancer, cognitive control, fatigue, post-traumatic stress Symptoms, mediating role -
مقدمه
تبعیت درمانی یکی از عوامل مهم روانشناختی در بهبود بیماری های جسمی است که می تواند تحت تاثیر عوامل مختلفی زمینه کاهش بیماری های مختلف را فراهم آورد، با درک این مهم پژوهش حاضر با هدف مدل یابی روابط ساختاری طرحواره های ناسازگار اولیه بر تبعیت درمانی با واسطه گری تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری در بیماران کرونر قلبی بستری در بیمارستان انجام شد.
روشروش تحقیق توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه ی تحقیق شامل تمامی بیماران کرونر قلبی بستری در بیمارستان فاطمه زهرا ساری (مرکز قلب مازندران) بود. با استفاده از روش نمونه گیری لوهلین (2004)، 280 نفر از بیماران بستری در بیمارستان به عنوان نمونه انتخاب شدند. از پرسشنامه های طرحواره ناسازگار اولیه، تنظیم شناختی هیجان، تاب آوری و مقیاس تبعیت کلی و اختصاصی استفاده شد. داده های گردآوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم افزار آماری SPSS وAmos تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که مسیر غیر مستقیم طرحواره های ناسازگار بر تبعیت درمانی با واسطه تنظیم شناختی هیجانی و تاب آوری معنی دار می باشد.
نتیجه گیریبا توجه به قدرت پیش بینی کنندگی متغیرها می توان از نتایج در مداخلات روانشناختی و آموزش ها در بیماران استفاده نمود.
کلید واژگان: طرحواره ناسازگار, تبعیت درمانی, تنظیم شناختی-هیجانی, تاب آوری, بیماران کرونرقلبیIntroductionAdherence therapy is one of the important psychological factors in the improvement of physical diseases that can be influenced by various factors to reduce various physical diseases, understanding this important research the aim of modeling the structural relationships of early maladaptive schema on adherence to treatment was mediated by cognitive regulation of emotion and fever in coronary heart patients admitted to hospital.
MethodThe research method was descriptive-correlation of structural equations. The study population included all coronary heart patients in Fatemeh Zahra Hospital in Sari (Mazandaran Heart Center). Using Loehlin (2004) sampling method, 280 hospitalized patients were selected as the sample. early maladaptive schemas questionnaire, emotion cognitive regulation, Resilience, and General and Specific Adherence Results were used. The collected data were analyzed using Pearson correlation coefficient and path analysis in SPSS and Amos statistical software.
ResultsThe results showed that the indirect path of incompatible programs on adherence therapy intermediary cognitive regulation of emotional design and resilience is significant.
ConclusionDue to the predictive power of changes, the results can be found in psychological interventions and training used in consumption.
Keywords: Maladaptive Schema, Adherence to Treatment, Cognitive-emotional Regulation, Resilience, Coronary Heart Disease
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.