به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « cognitive emotion regulation » در نشریات گروه « پزشکی »

  • سمانه قبادی، کیوان کاکابرایی*، محمود گودرزی
    مقدمه

    ناباروری یکی از مشکلات عمده تولیدمثل است و به صورت ناتوانی در بارداری پس از یک سال مقاربت، بدون استفاده از هرگونه روش پیشگیری از بارداری تعریف می شود. هدف از انجام این پژوهش اثربخشی بسته آموزشی مقابله ای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری بر تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان در زنان نابارور بود.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر با توجه به هدف، کاربردی و شیوه اجرا، نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با پیگیری دوماهه به همراه گروه شاهد است. جامعه آماری این پژوهش زنان نابارور مراجعه کننده به مراکز ناباروری و مطب متخصصان زنان و درمان نازایی شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. از میان زنان نابارور واجد شرایط شرکت در پژوهش و به منظور بررسی کیفیت و کنترل اثر بسته آموزشی استفاده شده، 60 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند بر اساس رضایت آگاهانه به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی ساده در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه شاهد) تقسیم شدند و گروه آزمایش با استفاده از بسته آموزشی مقابله ای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری قبادی، در 12 جلسه آموزش دید. در این پژوهش برای اندازه گیری مقیاس ها، از پرسش نامه استرس ناباروری نیوتن و تحمل پریشانی هیجانی سیمونز و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی استفاده شده است. در این پژوهش، تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS vol.24 و آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر و بررسی پیش فرض های آن صورت گرفته است.

    یافته های پژوهش:

     نتایج نشان داد، میان سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری در تحمل پریشانی (P<0.05-0.001) و تنظیم شناختی هیجان (P<0.05-0.001) و مولفه های آن ها تفاوت وجود دارد و این تفاوت معنادار تا مرحله پیگیری نیز تداوم داشته است (P<0.05).

    بحث و نتیجه گیری

    بسته آموزشی مقابله ای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری زنان نابارور می تواند بر تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان زنان نابارور اثربخش باشد و می توان از این برنامه برای کاهش تنیدگی زنان نابارور بهره گرفت.

    کلید واژگان: مقابله شناختی- رفتاری, تنیدگی ناباروری, تحمل پریشانی, تنظیم شناختی هیجان, زنان نابارور
    Samaneh Ghobadi, Keivan Kakabraee*, Mahmoud Goudarzi
    Introduction

     Infertility is one of the major reproductive problems and is defined as the inability to conceive after one year of sexual intercourse without using any method of pregnancy prevention. The current study aimed to investigate the effectiveness of designing a cognitive-behavioral coping training package for infertile women, specifically focusing on the impact of infertility stress on distress tolerance and cognitive regulation of emotion.

    Materials & Methods

    This was a quasi-experimental design that involved a pre-test, a post-test, and a two-month follow-up. The participants were infertile women who were referred to infertility centers and the offices of gynecologists for infertility treatment in Kermanshah city in 2021. Sixty people were selected as a sample using the purposeful sampling method based on informed consent and randomly divided into three groups (two experimental groups and one control group), and each experimental group trained in 12 sessions using a cognitive-behavioral coping training package with Ghobadi infertility stress. Data collection forms included Perceived Infertility Stress (PIS), Distress Tolerance Scale (DTS), and Cognitive Emotion Regulation (CER). The statistical tests consisted of chi-square and repeated measure ANOVA, which were analyzed by SPSS V.24, and the level of significance was considered less than 0.05.

    Results

    There is a difference between the three stages of pre-test, post-test, and follow-up in the Distress Tolerance scale (P<0.001) and Cognitive Emotion Regulation’s scores (P<0.001). Also, these differences were significant between groups during the follow-up stage (P<0.001).

    Conclusion

    The cognitive-behavioral coping training package with infertility stress can be effective in decreasing the distress tolerance and cognitive emotion regulation of infertile women's emotions.

    Keywords: Cognitive-Behavioral Coping, Infertility Stress, Distress Tolerance, Cognitive Emotion Regulation, Infertile Women
  • نجمه واشقانی فراهانی، سمیرا وکیلی*، لیلا کاشانی وحید
    زمینه و هدف

    طبق نتایج مطالعات پیشین، کودکان دارای اختلال رفتاری مشکلاتی در تنظیم شناختی هیجان و مهارت های اجتماعی دارند؛ براین اساس استفاده از شیوه های مناسب برای بهبود این متغیرها دارای اهمیت فراوانی است. یکی از شیوه های موثر، نمایش خلاق است؛ لذا پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی نمایش خلاق بر تنظیم شناختی هیجان و مهارت های اجتماعی دختران دارای اختلال رفتاری 10تا12 سال انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دختران دارای اختلال رفتاری 10تا12 سال شهر تهران در سال 1402 تشکیل دادند. از بین آن ها بیست نفر داوطب واجد شرایط به طور دردسترس وارد مطالعه شدند و به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه ده نفر) قرار گرفتند. هر دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون، پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2001) و فرم معلم مقیاس درجه بندی مهارت های اجتماعی (گرشام و الیوت، 1990) را تکمیل کردند. برنامه نمایش خلاق روی گروه آزمایش طی دوازده جلسه شصت دقیقه ای و هر جلسه هفته ای دو بار اجرا شد؛ اما گروه گروه گواه هیچ برنامه آموزشی دریافت نکرد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 26 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، در هر سه متغیر راهبردهای سازگارانه و راهبردهای ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان و مهارت های اجتماعی بین گروه های آزمایش و گواه در پس آزمون، بعد از حذف اثر پیش آزمون، تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001>p)؛ همچنین نمایش خلاق 26درصد راهبردهای سازگارانه و 87درصد مهارت های اجتماعی را افزایش و 65درصد راهبردهای ناسازگارانه را کاهش داد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش نتیجه گرفته می شود، استفاده از نمایش خلاق برای کودکان دارای اختلال رفتاری، روش مناسبی به منظور بهبود تنظیم شناختی هیجان و مهارت های اجتماعی آنان است.

    کلید واژگان: اختلال رفتاری, تنظیم شناختی هیجان, مهارت های اجتماعی, نمایش خلاق
    Najmeh Vashegani Farahani, Samira Vakili*, Leila Kashani Vahid
    Background & Objectives

    Childhood can be considered the most crucial period of every person's life. This period is spent with the family. A warm and authoritative family can have positive effects on children's mental health. However, the presence of conflict, family violence, poverty, and addiction in the family leads to a decrease in mental health and an increase in behavioral disorders in children. The results of previous studies indicate that children with behavioral disorders have many personal and social problems, two of which are cognitive emotion regulation and social skills. Thus, it is very important to use appropriate methods to improve these variables. One of these effective methods is creative drama. Therefore, this research aimed to determine the effectiveness of creative drama on the cognitive emotion regulation and social skills of girls with behavioral disorders aged 10 to 12 years.

    Methods

    This quasi–experimental research employed a pretest–posttest design with a control group. The statistical population of the present study comprised all girls with behavioral disorders aged 10 to 12 living in Tehran City, Iran, in 2023. Among the statistical population, 20 qualified volunteers were recruited and randomly assigned to the experimental and control groups (each group includes 10 girls). The inclusion criteria were as follows: obtaining the entry score of behavioral disorders based on Child Behavior Profile–II (Achenbach & Edelbrock, 1979), being in the age range of 10 to 12 years, being interested in participating in the research, and lacking serious speech, physical and movement problems affecting the process of the sessions. The exclusion criteria were absenteeism of more than three sessions, non–observance of group therapy rules, and incomplete tests in the research. This research observed ethical standards including obtaining informed consent and guaranteeing privacy and confidentiality. Also, when participating in the research, the participants were free to withdraw from the research at any time and provide personal information. They were assured that the information would remain confidential and that it would be fully respected. After the end of the research, some creative drama training conducted in the experimental group was also implemented for the control group to maintain ethical standards. Both groups completed the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (Garnefski et al., 2001) and the Social Skills Rating System–Teacher Form (Gresham & Elliot, 1990) in the pretest and posttest. The creative drama program was implemented in the experimental group as a 12 session's 60–minute and twice a week, but the control group did not receive any treatment plan. Data analysis was carried out in two parts: descriptive and inferential statistics. At the level of descriptive statistics, frequency, mean, standard deviation, and the level of inferential statistics, analysis of covariance was used. Data analysis was done in SPSS software version 26, and the significance level of the tests was considered to be 0.05.

    Results

    The results showed a significant difference in all three variables of adaptive strategies, maladaptive strategies, and social skills between the experimental and control groups in the posttest after removing the effect of the pretest (p<0.001). Also, creative drama increased adaptive strategies by 26% and social skills by 87% and decreased maladaptive strategy by 65%.

    Conclusion

    Based on the research findings, creative drama training for students with behavioral disorders is suitable for improving their cognitive emotion regulation and social skills.

    Keywords: Behavioral Disorder, Cognitive Emotion Regulation, Social Skills, Creative Drama
  • آزاده یراقچی، فرهاد جمهری*، محمدرضا صیرفی، آدیس کراسکیان موجمباری، غلامرضا محمدی فارسانی
    زمینه و هدف

    چاقی به عنوان اختلالی مزمن و بسیار شایع، به صورت های مستقیم و غیرمستقیم با بیماری های زیادی همراه است و از زمینه های مهم مطالعاتی در روان شناسی سلامت به شمار می رود. پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی درمان بین فردی بر کاهش وزن و تنظیم شناختی هیجان در افراد مبتلا به چاقی انجام گرفت.

    روش بررسی

    این پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را افراد مبتلا به چاقی تشکیل دادند که از آذر تا بهمن 1396 برای کاهش وزن به کلینیک های تغذیه واقع در منطقه یک تهران مراجعه کردند. در این پژوهش 28 نفر از افراد داوطلب واجد شرایط با شاخص توده بدنی بیشتر از 29٫9 به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی سیزده نفر در گروه آزمایش و پانزده نفر در گروه گواه قرار گرفتند. در ابتدای پژوهش آزمودنی ها پرسش نامه مشخصات جمعیت شناختی و پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2007) را تکمیل کردند. همچنین شاخص توده بدنی افراد، در اولین و آخرین جلسه درمان سنجیده شد. شرکت کنندگان گروه آزمایش به مدت ده جلسه مداخله درمان بین فردی را دریافت کردند. در پایان جلسات درمانی، به طور مجدد پرسش نامه ها توسط تمامی آزمودنی ها تکمیل شد. روش آماری به کاررفته در این پژوهش، آزمون مجذورخی دومتغیری و تحلیل کوواریانس یک راهه تک متغیری بود.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد، درمان بین فردی باعث کاهش شاخص توده بدنی (0٫001>p) و کاهش راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان (0٫001>p) و افزایش راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان می شود (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    پژوهش حاضر مشخص کرد، درمان گروهی بین فردی موجب کاهش وزن و افزایش تنظیم شناختی هیجان در افراد مبتلا به چاقی شده است؛ لذا به کارگیری این رویکرد درمانی در افراد مبتلا به چاقی توصیه می شود.

    کلید واژگان: چاقی, کاهش وزن, درمان بین فردی, تنظیم شناختی هیجان
    Azadeh Yaraghchi, Farhad Jomehri*, Mohammadreza Seyrafi, Adis Kraskian Mujembari, Gholamreza Mohammadi Farsani
    Background & Objectives

    Obesity, as a chronic and prevalent disorder, is directly and indirectly associated with many diseases. It is one of the most important fields of study in health psychology. In recent years, people with obesity have shown signs of maladaptive cognitive emotion regulation strategies and inefficient interpersonal behavior. Cognitive emotion regulation strategies are processes that people use to manage stress. So, thoughts and cognitions are essential in managing, regulating, and controlling emotions after experiencing a stressful event. Cognitive emotion regulation strategies are among the important aspects of obesity pathology. Therefore, it is considered one of the important diagnostic and therapeutic criteria in psychological interventions for obesity. Interpersonal psychotherapy indicates cognitive, emotional, and affective distress as a result of negative social evaluation, which makes a person suffer from eating disorder symptoms. As a result, it is recommended that thoughts and emotions and inefficiency in social situations be identified, as well as to increase self–esteem and reduce emotional responses that cause eating behavior. This study assessed the efficacy of interpersonal psychotherapy on weight loss and cognitive emotion regulation strategies in obese people.

    Methods

    The present study was quasi–experimental with a pretest–posttest design and a control group. The statistical population of this research comprised obese people who were referred to nutrition clinics located in a specific area of Tehran City, Iran, from November 2017 to February 2018. This research selected 28 eligible volunteers with a body mass index above 29.9 kg/m2 by purposeful sampling and considering the inclusion and exclusion criteria. They were assigned to the experimental group (interpersonal psychotherapy, n=13) and control group (n=15). The inclusion criteria in this research were as follows: living in Tehran and being able to participate in group therapy sessions, being willing to cooperate, being between 20 and 50 years old, not suffering from a chronic physical disease, lacking any psychological disorders, and being obese (BMI>29.9 kg/m2). The exclusion criteria were as follows: unwillingness to continue attending intervention sessions and failure to attend group therapy for more than two sessions. Then, after explaining the goals and conditions of the study to the participants, they were assured that while their information remains confidential, they can withdraw from the plan at any stage of the study if they wish. Informed consent was obtained from all participants. Then, they completed the demographic and emotional cognitive regulation questionnaires (Garnefski & Kraaij, 2007) at the study's beginning and end. Furthermore, the participant's body mass index was measured at the first meeting and at the treatment's end. The intervention group participated in the interpersonal group therapy for ten sessions. Statistical methods included the Chi–square test and analysis of covariance.

    Results

    The findings showed that interpersonal psychotherapy could reduce body mass index (p<0.001), reduce negative emotional cognitive regulation strategies (p<0.001), and increase positive emotional cognitive regulation strategies (p<0.001).

    Conclusion

    Interpersonal psychotherapy is an effective way to lose weight and improve cognitive emotion regulation strategies. Therefore, this treatment method is recommended to promote the physical and mental health of obese individuals.

    Keywords: Obesity, Weight Loss, Interpersonal Psychotherapy, Cognitive Emotion Regulation
  • فریده کبیری فرد، فاطمه حاجی خلیلی، مریم عرب زاده، فروغ خلیلی ماهانی، فاطمه آقائی میبدی، امیرمحمد رضایی، علی محمد سرداری، سحر سعیدی*
    زمینه و هدف

    اختلال نقص توجه/بیش فعالی، اختلالی عصبی رشدی است. پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی تحریک مستقیم الکتریکی آندی در قشر پیش پیشانی پشتی جانبی بر نظم جویی شناختی هیجان در نوجوانان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد.

    روش بررسی

    روش این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. از بین نوجوانان 14تا18 سال دارای علائم اختلال نقص توجه/بیش فعالی مراجعه‏کننده به کلینیک‏های روان پزشکی شهر کرمان، سی نفر داوطلب واجد شرایط به شکل تصادفی ساده وارد مطالعه شدند. سپس با گمارش تصادفی پانزده نفر در گروه مداخله و پانزده نفر در گروه گواه قرار گرفتند. نمرات متغیر نظم جویی شناختی هیجان ازطریق پرسش نامه نظم جویی شناختی هیجان (گرانفسکی و کرایج، 2007) در دو نوبت زمانی قبل و بعد از درمان تحریک الکتریکی آندی مقایسه شد. تحلیل داده ها بااستفاده از آزمون تحلیل کوواریانس صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    نتایج داد، نمرات پرسش نامه نظم جویی شناختی هیجان در نوجوانان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی در گروه مداخله و بعد از دریافت درمان درمقایسه با گروه گواه، به طور معناداری افزایش پیدا کرد (0٫001>p). نتایج مربوط به اندازه اثر مشخص کرد، 58درصد از تفاوت بین گروه مداخله و گواه در متغیر نظم جویی شناختی هیجان ناشی از اجرای تحریک الکتریکی آندی مغز بود.

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش مشخص کرد، از تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای مغز می توان به عنوان درمانی مکمل برای بهبود نظم جویی شناختی هیجان در نوجوانان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی استفاده کرد.

    کلید واژگان: تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای مغز, نظم جویی شناختی هیجان, اختلال نقص توجه, بیش فعالی
    Farideh Kabirifard, Fatemeh Haji Khalili, Maryam Arabzadeh, Foroogh Khalilizadeh Mahani, Fatemeh Aghaei Meybodi, Amirmohammad Rezaei, Alimohammad Sardari, Sahar Saeidi*
    Background & Objectives

    Attention–deficit/hyperactivity disorder (ADHD) is a neurodevelopmental disorder characterized by inappropriate levels of impulsive behavior, hyperactivity, and inattention. Cognitive regulation of emotion refers to regulation strategies and using cognitive strategies to manage emotional experiences, the ability to re–evaluate, and cognitive effort. Disturbance in emotion regulation continues for many people with ADHD until adulthood and can lead to the development of other psychiatric disorders. The treatments that have been used to manage emotion regulation problems in adolescents with ADHD have not been able to solve the problem of these people. The noninvasive technique of direct transcranial electrical stimulation (tDCS) of the brain has been studied very little for problems with cognitive regulation of emotion, and there are also few studies in adolescents with ADHD. Therefore, the effectiveness of direct electrical stimulation of the anode in the dorsolateral prefrontal cortex on the cognitive emotion regulation of adolescents with ADHD was investigated in this study.

    Methods

    This study was quasi–experimental with a pretest–posttest design with a control group. Among adolescents aged 14 to 18 years with symptoms of ADHD referred to psychiatric clinics in Kerman City, Iran, 30 eligible volunteers were included in the study in a simple random manner. Then, 15 were randomly assigned to the intervention group and 15 in the control group. The inclusion criteria for subjects to enter the research were as follows: having ADHD confirmed by a psychiatrist, having an age range of 14 to 18 years, and not using other treatment methods, such as behavioral therapy and drug therapy. The exclusion criteria were absence for more than one session from transcranial electrical stimulation of the brain and not completing the questionnaire during the study. The cognitive regulation of emotion was compared using the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ) (Garnefski & Kraaij, 2007) before and after treating anodic electrical stimulation. Data analysis was done using covariance analysis. The significance level of the tests was set at 0.05.

    Results

    The results showed that the scores of the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire scores in adolescents with ADHD in the intervention group and after receiving treatment increased significantly compared to the control group (p<0.001). The results related to the effect size determined that 58% of the difference between the intervention group and the control group in the variable of cognitive emotion regulation was caused by the implementation of brain anodal electrical stimulation.

    Conclusion

    According to the findings, 10 sessions of 20 minutes of 2–mA tDCS on the left dorsolateral prefrontal cortex significantly affected cognitive emotion regulation in patients with ADHD and can lead to improved cognitive emotion regulation in these patients.

    Keywords: Transcranial Direct Current Stimulation, Cognitive Emotion Regulation, Attention–Deficit, Hyperactivity Disorder
  • سید امیرحسین طاطبائی زواره، بیتا نصراللهی*
    مقدمه

    نحوه استفاده از راهبردهای مختلف تنظیم هیجان می تواند در بروز آشفتگی های هیجانی و اضطراب ناشی از شیوع بیماری های ویروسی مختلف از قبیل کووید-19 موثر باشد. بنابراین پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش میانجی آشفتگی هیجانی (استرس، اضطراب و افسردگی) در رابطه راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان با اضطراب کرونا صورت گرفت.  

    روش

    پژوهش حاضر از دسته مطالعات توصیفی به روش همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه های وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ساکن شهر تهران بود. از این جامعه آماری، 442 نفر نمونه در زمان اوج شیوع و همه گیری سویه اومیکرون ویروس کرونا از ابتدای تیر 1401 تا آخر فروردین 1402 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی(2001)، پرسش نامه اضطراب، استرس، افسردگی DASS- 21 (1995)، پرسش نامه اضطراب بیماری کرونا علی پور و همکاران (1398) بودند. این پژوهش در قالب تحلیل آماری مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه 25 و AMOS نسخه 24 انجام شده است.
     

    یافته ها

    یافته های پژوهش حاضر نشان داد اثر مستقیم راهبردهای سازگارانه تنظیم شناختی هیجان بر آشفتگی هیجانی (0/333-=β، 001/0>P)، راهبردهای ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان بر آشفتگی هیجانی (0/501=β، 001/0>P)، آشفتگی هیجانی بر اضطراب کرونا (0/407=β، 001/0>P) در سطح 0/05=α معنادار شده است. همچنین معناداری اثر غیرمستقیم راهبردهای سازگارانه تنظیم شناختی هیجان بر اضطراب کرونا (0/136-=β، 0/009=P)، راهبردهای ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان بر اضطراب کرونا (0/204=β، 0/016=P) با میانجی گری آشفتگی هیجانی در سطح 0/05=α تائید گردید.
     

    نتیجه گیری

    بنا بر یافته های پژوهش حاضر می توان از راهبردهای تنظیم هیجان در دستورالعمل های روان درمانی باهدف کاهش آشفتگی هیجانی افراد و درنهایت، پیشگیری و مقابله با اضطراب ناشی از ویروس کرونا و حتی سایر بیماری های واگیردار که ممکن است در آینده مانند کووید-19 شیوع پیدا کرده و ایجاد اضطراب کنند استفاده کرد.

    کلید واژگان: آشفتگی هیجانی, اضطراب کرونا, تنظیم شناختی هیجان
    Seyyed Amirhosein Tabatabaee Zavare, Bita Nasrolahi*
    Purpose

    How to use different emotion regulation strategies can be effective in the occurrence of emotional distresses and anxiety caused by spread of various viral diseases such as COVID-19, therefore present study was conducted with aim of investigating the mediating role of emotional distress (stress, anxiety and depression) in relationship between adaptive and maladaptive strategies of cognitive emotion regulation with corona anxiety.

    Methods

    This research was a descriptive study using the correlation method. The statistical population of this research was all university students and graduates of Science, Research and Technology Ministry living in Tehran. From this statistical population, 442 samples were selected during peak of Omicron strain of coronavirus From beginning of July 2022 to end of April 2023 using convenience sampling method. The tools used in this research were Garnevsky's Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (2002), DASS-21 Anxiety, Stress, Depression Questionnaire (1995), Alipour et al.'s Corona Disease Anxiety Questionnaire (2020). This research was conducted in form of statistical analysis of Structural Equations Model  using SPSS version 25 and AMOS version 24 softwares.

    Results

    The present study results showed direct effect of adaptive cognitive emotion regulation strategies on emotional distress (β=-0.333, P<0.001), maladaptive cognitive emotion regulation strategies on emotional distress (β=0.501, P<0.001), emotional distress on corona anxiety (β=0.407, P<0.001) is significant at α=0.05 level. Also, significance of indirect effect of adaptive cognitive emotion regulation strategies on corona anxiety (β=-0.136, P=0.009), maladaptive cognitive emotion regulation strategies on corona anxiety (β=0.204, P=0.016) with mediation of emotional distress was confirmed at α=0.05 level.

    Conclusion

    According to the results of present research, emotion regulation strategies can be used in psychotherapy guidelines with aim of reducing people's emotional distress and finally, preventing and dealing with anxiety caused by coronavirus and even other infectious diseases that may spread in future and cause anxiety like COVID-19.

    Keywords: Cognitive Emotion Regulation, Corona Anxiety, Emotional Distress
  • Shahrokh Amiri, Behzad Shalchi, Ayyoub Malek, Saber Pour Hasan, Zahra Bakht Shokuhi *
    Background
    Conduct disorder is a prevalent difficulty among children and adolescents, encompassing a range of mental and behavioral problems. The present study aimed to determine the association of developmental family functioning and conduct disorder signs with the mediating effect of cognitive emotion regulation in adolescents.
    Methods
    The present descriptive-correlational study was conducted on 362 students aged 15-18 (16.70±0.92) in Tabriz, Iran in 2023. The study participants were chosen through multi-stage cluster sampling technique. Data collection was done using Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ), Youth Self Report Questionnaire (YSRQ) and Developmental Family Functioning Assessment Scale Questionnaire (DFFAQ) and interviews. Data analysis was done through descriptive statistical methods and path analysis with SPSS version 23 and LISREL version 8.80.
    Results
    Mean±SD of the studied variables were as follows: Attention and regulation (2.35±0.54), Logical thinking (1.96±0.49), Discipline (1.95±0.45), Catastrophizing (2.63±1.16), and Acceptance (2.75±1.24). The data analysis showed that the developmental family functioning had a significant association with negative (r=-0.21, P=0.0001) and positive strategies (r=0.32, P=0.0001) of cognitive emotion regulation. Also, negative (r=0.31, P=0.0001) and positive strategies (r=-0.44, P=0.0001) of cognitive emotion regulation had a statistically significant correlation with conduct disorder symptoms.
    Conclusion
    Based on the results of the present study, developmental family functioning has a significant association with the symptoms of conduct disorder in adolescents due to the association between negative and positive strategies of cognitive emotion regulation.
    Keywords: Conduct Disorder, Cognitive Emotion Regulation, Mental Health, Family Functioning, Adolescent, Schools
  • مرضیه مشعل پورفرد*، اکرم پورایستادگی
    زمینه و هدف

    با گسترش استفاده از فناوری اینترنت، نوجوانان به عنوان گروهی از جامعه که استفاده بیشتری از فضای سایبری دارند در معرض سوء استفاده از آن هستند. هدف مطالعه حاضر تعیین مدل معادلات ساختاری قلدری سایبری بر اساس سیستم مغزی/رفتاری با نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان بود.

    مواد و روش ها

    در پژوهش توصیفی حاضر، جامعه آماری کلیه دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر گتوند در سال 1402-1401 بودند. به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای 380 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به مقیاس های بازداری /فعال سازی رفتاری، تجربه قلدری-قربانی سایبری و تنظیم شناختی هیجان پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد.

    یافته ها

    اثرات مستقیم سیستم بازداری رفتار بر قلدری سایبری (460/0-=β، 001/0=P)، فعال سازی رفتار بر قلدری سایبری (299/0=β، 001/0=P) و تنظیم شناختی هیجان بر قلدری سایبری (376/0-=β، 001/0=P) و هم چنین، بازداری رفتار بر تنظیم شناختی هیجان (235/0=β، 001/0=P)، فعال سازی رفتار بر تنظیم شناختی هیجان (239/0-=β، 001/0=P) معنی دار بود. هم چنین، اثر غیرمستقیم بازداری رفتار بر قلدری سایبری از طریق تنظیم شناختی هیجان (122/0-=β، 001/0=P) و فعال سازی رفتار بر قلدری سایبری از طریق تنظیم شناختی هیجان (200/0-=β، 001/0=P) معنی دار بود.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد سیستم بازداری رفتار/ فعال سازی رفتار به طور مستقیم و با واسطه تنظیم شناختی هیجان بر قلدری سایبری موثر است. هم چنین، تنظیم شناختی هیجان به طور مستقیم بر قلدری سایبری تاثیر دارد. دستاوردهای پژوهش حاضر می تواند به متخصصین امر آموزش و روان درمانگران در شناسایی متغیرهای مرتبط با شرایط کنترل رفتاری و هیجانی کمک کند تا با استفاده بهینه از فناوری سایبری، سلامت روان و کیفیت زندگی نوجوانان ارتقاء یابد.

    کلید واژگان: قلدری سایبری, تنظیم شناختی هیجان, بازداری رفتار, فعال سازی رفتار, دانش آموز
    Marzieh Mashalpourfard*, Akram Pouristadegi
    Background and Objectives

    With the expansion of the use of internet technology, teenagers, as a group of society that use cyber space more, are exposed to its abuse. The aim of the present study was to determine the structural equation model of cyberbullying based on the brain/behavioral system with the mediating role of cognitive emotion regulation in students.

    Materials and Methods

    In the current descriptive study, the statistical population was all students of secondary school (second period) in Gotvand City in 2022-2023. Three-hundred and eighty people were selected by multi-stage cluster random sampling method and responded to the Behavioral Inhibition/Activation, Cyberbullying-Victim Experience, and Emotional Eegulation Scales. Data analysis was performed by structural equations modeling method.

    Results

    Direct effects of behavioral inhibition system on cyberbullying (β=-0.460, p=0.001), behavioral activation on cyberbullying (β=0.299, p=0.001), and cognitive regulation of excitement on cyberbullying (β=-0.376, p=0.001), and also inhibition of behavior on cognitive regulation of emotion (β=0.235, p=0.001), activation of behavior on cognitive regulation of emotion (β=-0.239, p=0.001) were significant. Moreover, the indirect effects of inhibiting behavior on cyberbullying through cognitive regulation of emotion (β=-0.122, p=0.001) and activating behavior on cyberbullying through cognitive regulation of emotion (β=-0.200, p=0.001) were significant.

    Conclusion

    The results of the present study showed that the behavior inhibition/behavior activation system is effective directly and through the cognitive regulation of emotion on cyberbullying, and the cognitive regulation of emotion also has a direct effect on cyberbullying. The results of the present research will help education experts and psychotherapists in identifying variables related to behavioral and emotional control conditions in order to increase the mental health and quality of life of adolescents with the optimal use of cyber technology.

    Keywords: Cyberbullying, Cognitive Emotion Regulation, Behavioral Inhibition, Behavior Activation, Student
  • امید عنایتیان، حسین فکوری حاجی یار*، حسین اکبری امرغان
    مقدمه

    اختلالات روان تنی اختلالاتی ناتوان کننده و پر شیوع می باشند. این اختلالات همچون سندرم خستگی مزمن ناتوان کننده بوده و باعث تحلیل جسمانی و روانی می شود. از این میان پرستاران در حوزه بهداشت درمان از جمله افرادی هستند که بیش از سایرین در خطر ابتلا به سندرم خستگی مزمن هستند. این سندرم نشانه هایی شبیه به افسردگی دارد، به راحتی بهبود نمی یابد و کیفیت زندگی فرد را تحت الشعاع قرار می دهد.

    روش کار

    روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بوده و گذشته نگر بود. روش آماری روش معادلات ساختاری بود. نمونه گیری غیر تصادفی و به صورت در دسترس بود و در نهایت از بین 1000 پرستار تعداد 291 نفر از پرستاران بر اساس ملاک های ورود واجد شرایط بودند و انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهایی از قبیل پرسشنامه های کیفیت خواب پیتسبرگ (1989)، فرسودگی هیجانی مسلش و جکسون (1981)، اضطراب سلامت سالکوسکیس و واریک (2001)، تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و همکاران (2001) و سنجش چند بعدی خستگی اسمتس (1996) استفاده شد. تمامی ابزارهای ذکر شده دارای روایی و پاپایی تایید شده در پژوهش های داخلی و خارجی بود.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد که کیفیت خواب، اضطراب سلامتی و تنظیم شناختی هیجان به صورت تنها و مستقیم نمی توانند فرسودگی هیجانی را پیش بینی کنند و فقط در صورتی این پیش بینی اتفاق می افتاد که خستگی شناختی نقشی واسطه ای داشته باشد. در نهایت مسیرهای غیر مستقیم مدل معنادار بود و این مسئله نشان از میانجی بودن خستگی شناختی داشت (05/0<p)

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش برای کاهش فرسودگی هیجانی در حرفه پرستاری باید به خستگی شناختی توجه داشت. خستگی شناختی حالتی از درماندگی است که باعث می شود فرد نتواند در موقعیت های مهم و مختلف زندگی دست به تصمیم گیری بزند. بهبود خستگی شناختی در نهایت می تواند باعث کاهش نشانه های فرسودگی هیجانی و افزایش کیفیت خواب، کاهش اضطراب سلامتی و استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان مثبت در پرستاران شود.

    کلید واژگان: سندرم خستگی مزمن, فرسودگی هیجانی, خستگی شناختی, کیفیت خواب, اضطراب سلامتی, تنظیم شناختی هیجان
    Omid Enayatian, Hossein Fakoori Hajiyar*, Hossein Akbari Amarghan
    Introduction

    Psychosomatic disorders are debilitating and widespread disorders. These disorders, like chronic fatigue syndrome, are debilitating and cause physical and mental breakdown. Among these, nurses in the healthcare field are among the people who are more at risk of chronic fatigue syndrome than others. This syndrome has symptoms similar to depression, it does not recover easily and it overshadows the quality of a person's life.

    Methods

    The current research method was descriptive and correlational and retrospective. The statistical method was structural equation method. Sampling was non-random and available, and finally, among 1000 nurses, 291 nurses were eligible based on the entry criteria and were selected. In this research, tools such as the Pittsburgh Sleep Quality Questionnaire (1989), Maslesh and Jackson's (1981) emotional exhaustion, Salkoskis and Varik's (2001) health anxiety, Granfsky et al.'s cognitive regulation of emotion (2001) and Smets' multidimensional measurement of fatigue ( 1996) was used. All the tools mentioned had validity and validity confirmed in domestic and foreign researches.

    Results

    The research Results showed that sleep quality, health anxiety, and cognitive regulation of emotions cannot predict emotional exhaustion directly and only if cognitive fatigue plays a mediating role. to have Finally, the indirect paths of the model were significant, and this showed that cognitive fatigue is a mediator (P<0.05).

    Conclusion

    According to the Results of the research, to reduce emotional exhaustion in the nursing profession, attention should be paid to cognitive fatigue. Cognitive fatigue is a state of helplessness that makes a person unable to make decisions in important and different life situations. Improvement of cognitive fatigue can ultimately reduce the symptoms of emotional exhaustion and increase sleep quality, reduce health anxiety and use positive emotion cognitive regulation strategies in nurses.

    Keywords: Chronic Fatigue Syndrome, Emotional Exhaustion, Cognitive Fatigue, Sleep Quality, Health Anxiety, Cognitive Emotion Regulation
  • امید عنایتیان، حسین فکوری حاجی یار*، حسین اکبری امرغان
    مقدمه

    سندرم خستگی مزمن نوعی اختلال روان تنی بوده که با استراحت بهبود نمی یابد و در آن فرد به قدری احساس ناتوانی می کند که قادر به انجام فعالیت های روزمره خود نیست. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی سبک های شناختی در ارتباط بین کیفیت خواب، اضطراب سلامتی، تنظیم شناختی هیجان و فرسودگی هیجانی در پرستاران مبتلا به سندرم خستگی مزمن بود.

    روش کار

    این پژوهش در بهار سال 1402 و در بیمارستان های امام رضا، قائم، رضوی، فارابی، خاتم الانبیا و هفده شهریور شهر مشهد انجام شد. روش پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی و گذشته نگر و روش آماری معادلات ساختاری و نمونه گیری غیر تصادفی و به صورت سرشماری بود و در نهایت از بین 1000 پرستار تعداد 291 نفر انتخاب شدند. پرسشنامه ها شامل کیفیت خواب پیتسبرگ (PSQI)، فرسودگی هیجانی مسلچ و جکسون (EEQ)، اضطراب سلامت سالکوسکیس و واریک (HAI)، تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، کرایج و اسپانهون (CERQ)، سنجش چندبعدی خستگی اسمتس (MFI)، سندرم خستگی مزمن جیسون (CFSQ) و سبک های شناختی کلب (CSQ) بود.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد که که مسیرهای غیر مستقیم مدل معنادار بود و کیفیت خواب، اضطراب سلامتی و تنظیم شناختی هیجان فقط در صورتی که سبک های شناختی میانجی باشد فرسودگی هیجانی را پیش بینی می کنند. کیفیت خواب، اضطراب سلامتی، تنظیم شناختی هیجان و سبک های شناختی در مجموع 57 درصد از واریانس فرسودگی هیجانی را تبیین کردند. تنظیم شناختی هیجان، کیفیت خواب و اضطراب سلامتی نیز 56 درصد از سبک های شناختی را تبیین کردند.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های پژوهش، برای کاهش فرسودگی هیجانی احتمالا باید به سبک های شناختی توجه شود. توجه به نوع سبک های شناختی احتمالا می تواند باعث کاهش علائم فرسودگی هیجانی و افزایش کیفیت خواب، کاهش اضطراب سلامتی و استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان مثبت در پرستاران شود.

    کلید واژگان: کیفیت خواب, اضطراب سلامتی, تنظیم شناختی هیجان, فرسودگی هیجانی, سبک های شناختی, سندرم خستگی مزمن
    Omid Enayatian, Hossein Fakoori Hajiyar*, Hossein Akbari Amarghan
    Introduction

    Chronic fatigue syndrome is a type of psycho-physical disorder that does not improve with rest, and in which a person feels so weak that he is unable to perform his daily activities. The purpose of this study was to investigate the mediating role of cognitive styles in the relationship between sleep quality, health anxiety, cognitive regulation of emotion and emotional exhaustion in nurses with chronic fatigue syndrome.

    Methods

    This research was carried out in the spring of 1402 in Imam Reza, Qaim, Razavi, Farabi, Khatam al-Anbia and Hefdeh Shahrivar hospitals in Mashhad. The descriptive research method was correlational and retrospective, and the statistical method was structural equations and non-random sampling, and in the end, 291 nurses were selected from among 1000 nurses. Questionnaires include the Pittsburgh Sleep Quality Scale (PSQI), Meslech and Jackson Emotional Exhaustion (EEQ), Salkoskis and Varick Health Anxiety (HAI), Garnevsky, Kraij and Spanhon Cognitive Regulation of Emotion (CERQ), Smets Multidimensional Fatigue Scale (MFI), syndrome Jason's chronic fatigue (CFSQ) and Kolb's cognitive styles (CSQ).

    Results

    The results of the research showed that the indirect paths of the model were significant and sleep quality, health anxiety and cognitive regulation of emotion predict emotional exhaustion only if cognitive styles are mediators. Sleep quality, health anxiety, cognitive regulation of emotion and cognitive styles explained a total of 57% of the variance of emotional exhaustion. Cognitive emotion regulation, sleep quality and health anxiety explained 56% of cognitive styles.

    Conclusion

    Based on the results of the research, attention should be paid to cognitive styles to reduce emotional exhaustion. Paying attention to the type of cognitive styles can probably reduce the symptoms of emotional exhaustion and increase sleep quality, reduce health anxiety and use positive emotion cognitive regulation strategies in nurses.

    Keywords: Sleep Quality, Health Anxiety, Cognitive Emotion Regulation, Emotional Exhaustion, Cognitive Styles, Chronic Fatigue Syndrome
  • زهرا نوری، سیده مریم موسوی *
    زمینه و هدف

     تاب آوری و حساسیت بین فردی از عوامل موثر بر سلامت روان و بهزیستی روانشناختی می باشد. لذا این مطالعه با هدف تعیین رابطه بین تمایزیافتگی با تاب آوری و حساسیت بین فردی بر اساس نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در دانشجویان انجام شد.

    روش و مواد

     این مطالعه به روش توصیفی از نوع همبستگی و تحلیل مسیر انجام شد. تعداد 376 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت در سال 1402 به شیوه در دسترس در این مطالعه مشارکت داشتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه-های تنظیم شناختی هیجان، مقیاس تاب آوری Connor و Davidson، فرم کوتاه پرسشنامه تمایزیافتگی خود و مقیاس حساسیت بین فردی جمع آوری شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS-24 و Amos-24 به روش همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر انجام شد.  

    یافته ها

     میانگین (انحراف معیار) سن دختران (1/3) 8/23 و سن پسران (4/3) 4/23 سال بود. با افزایش تمایزیافتگی، تاب آوری افزایش (358/0r=، 001/0=P،) و حساسیت بین فردی کاهش (619/0-r=، 001/0=P،) یافت. همچنین افزایش تمایزیافتگی با افزایش راهبردهای سازش یافته تنظیم شناختی هیجان (308/0r=، 001/0=P،) و کاهش راهبردهای سازش نایافته تنظیم شناختی هیجان (411/0r=-، 001/0=P) همراه بود. راهبردهای سازش نایافته تنظیم هیجان نقش واسطه ای در رابطه بین تمایزیافتگی با حساسیت بین فردی (001/0=P، 056/0-=β) و تاب آوری دارد (001/0=P، 146/0=β) دارد و همچنین راهبردهای سازش یافته تنظیم هیجان نقش واسطه ای در رابطه بین تمایزیافتگی با حساسیت بین فردی (001/0=P، 078/0-=β) و تاب آوری (001/0=P، 088/0=β) دارد. تمایزیافتگی با میانجی گری راهبرهای تنظیم شناختی هیجان در مجموع 45% واریانس حساسیت بین فردی و 27% واریانس تاب آوری را پیش بینی کرد.

    نتیجه گیری

     مطالعه نشان داد که تمایزیافتگی بالا با کاهش راهبردهای سازش نایافته و با افزایش راهبردهای سازش یافته تنظیم شناختی هیجان موجب کاهش حساسیت بین فردی و افزایش تاب آوری شد. بر این اساس اجرای مداخلات آموزشی و درمانی با هدف بهبود تمایزیافتگی و مهارت های تنظیم هیجان برای دانشجویان پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: تمایزیافتگی, تاب آوری, حساسیت بین فردی, تنظیم شناختی هیجان
    Zahra Noori, Seyyedeh Maryam Mousavi *
    Background and Objective

     Resilience and interpersonal sensitivity are factors affecting mental health and psychological well-being.  Regarding the importance of this issue, this study was conducted to determining the relationship between differentiation, resilience and interpersonal sensitivity based on the mediating role of cognitive emotion regulation in university students.

    Materials and Methods

     The method of research is a correlation and path analysis. The 376 students of Islamic Azad University, Rasht branch participated in this study in 2023 with available sampling method. Data were collected using emotion regulation questionnaires, Connor and Davidson resilience scale, short form of self-differentiation questionnaire, and interpersonal sensitivity scale. Data were analyzed using Pearson correlation method and path analysis test and SPSS Statistics for Windows, version 22.0 (SPSS Inc., Chicago, Ill., USA) and IBM SPSS AMOS-24 software.

    Results

     The mean (SD) age of woman was 23.8 (3.1) and man was 23.4 (3.4). With increasing differentiation, resilience increased too (r=0.358, P=0.001) and interpersonal sensitivity decreased (r=0.619, P=0.001). Also, with the increase in the differentiation of compromised strategies of cognitive regulation was increased (r=0.308, P=0.001) and non-compromised strategies of cognitive regulation decreased
    (r=-0.411, P=0.001,). Differentiation with the mediation of cognitive emotion regulation guides predicted a total of 45% of the variance of interpersonal sensitivity and 27% of the variance of resilience.

    Conclusion

     The study showed that high differentiation by reducing non-compromised strategies and by increasing compromised strategies of cognitive emotion regulation decreased interpersonal sensitivity and increased resilience.

    Keywords: Differentiation, Resilience, Interpersonal Sensitivity, Cognitive Emotion Regulation
  • مریم شریفی، کیوان کاکابرایی*، کریم افشاری نیا
    مقدمه و اهداف

     آسیب های روانشناختی ناشی از معلولیت با چالش های فردی، اجتماعی، شغلی افراد معلول همراه است و این افراد با پیامدهای منفی گوناگون مواجه هستند. بنابراین هدف پژوهش حاضر اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم شناختی هیجان در افراد با معلولیت جسمی و حرکتی است. 

    مواد و روش ها

     روش تحقیق باتوجه به هدف کاربردی و روش اجرای آن آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و انتساب تصادفی است. نمونه پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند و جایگزینی تصادفی، 30  معلول حسی – حرکتی (15 نفر گروه آزمایش، 15 نفر گروه کنترل) انتخاب شدند، ابتدا پیش آزمون برگزار شد و سپس گروه آزمایش در جلسات درمان شرکت کردند و پس آزمون گرفته شد. ابزار پژوهش مقیاس تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی (2001) است و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

     نتایج آزمون کواریانس درمورد اثر بخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر مولفه های تنظیم شناختی هیجانی نیز نشان داد میانگین نمرات پس آزمون گروه آزمایش به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود. بنابراین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم شناختی هیجان در افراد با معلولیت جسمی و حرکتی تاثیر دارد.

    نتیجه گیری

     باتوجه به اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در مولفه های پژوهش حاضر، این پژوهش می تواند راه گشای مناسبی جهت توسعه پژوهش در سایر گروه های سنی و جنسی باشد تا براساس نتایج حاصله، راه برای مداخلات روان شناختی هموار شود.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, تنظیم شناختی هیجان, معلولیت جسمی وحرکتی
    Maryam Sharifi, Keivan Kakabraee *, Karim Afshariniya
    Background and Aims

     Psychological damage caused by disability is associated with personal, social, and occupational challenges of disabled people, and these people face various negative consequences. The present study aims to assess the effectiveness of the acceptance and commitment therapy (ACT) on the cognitive emotion regulation of people with physical and motor disabilities.

    Methods

     This is a quasi-experimental study with pretest/posttest design. Participants were 30 people with physical and motor disabilities (15 in the intervention group and 15 in the control group) who were selected using a purposive sampling method and random allocation. The intervention group received ACT. The data collection tool was Garnevsky's cognitive emotion regulation questionnaire (CERQ). The collected data were analyzed in SPSS software.

    Results

     The results of the analysis of covariance showed that the mean post-test CERQ scores of the intervention group were significantly lower compared to the control group, indicating the effectiveness of the ACT in improving the cognitive emotion regulation.

    Conclusion

     The ACT is effective in improving the cognitive emotion regulation of people with physical and motor disabilities. Further studies are recommended in other age, gender, and disease groups.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Cognitive Emotion Regulation, Physical, Motor Disability
  • زهره جعفرزاده جهرمی، سید عبدالمجید بحرینیان*، فاطمه شهابی زاده
    اهداف 

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان، انعطاف پذیری شناختی و راهبردهای ناسازگارانه نگرانی در بیماران دارای اختلال افسردگی بود.

    مواد و روش ها

    این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و ازنظر طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه مراجعینی بودند که با شکایت افسردگی به مراکز روان شناسی و مشاوره شهرستان جهرم در سال 1401 مراجعه و تشخیص افسردگی دریافت کرده بودند. از بین داوطلبان 3 کلینیک حامی، رهگشا و فردای بهتر با روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 30 نفر که در پرسش نامه افسردگی بک نمره 20 تا 28 (یعنی سطح افسردگی متوسط) کسب کردند، انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (15 نفر) وکنترل (15 نفر) قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران، پرسش نامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال، پرسش نامه راهبردهای ناسازگارانه نگرانی مییر و همکاران و پرسش نامه افسردگی بک استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس انجام شد.

    یافته ها 

    یافته ها نشان داد رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان، انعطاف پذیری شناختی و راهبردهای ناسازگارانه نگرانی تاثیر دارد و باعث افزایش راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان و انعطاف پذیری شناختی و کاهش راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجان و راهبردهای ناسازگارانه نگرانی شده است. 

    نتیجه گیری :

    رفتاردرمانی دیالکتیکی به عنوان روش درمانی در کاهش نگرانی و بهبود انعطاف پذیری شناختی و راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان در بیماران افسرده پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: نگرانی, رفتاردرمانی دیالکتیکی, انعطاف پذیری شناختی, راهبردهای تنظیم هیجان, افسردگی
    Zohre Jafarzade Jahromi, AbdolMajid Bahrainian*, Fatemeh Shahabizadeh
    Objectives 

    This study aims to assess the effect of dialectical behavior therapy (DBT) on cognitive emotion regulation, cognitive flexibility and worry in women with depression. 

    Methods

    This is a randomized controlled clinical trial with a pre-test/post-test design. The study population consists of all women with depression referred to psychology clinics in Jahrom, Iran, in 2022. From three clinics of Hami, Rahgosha, and Fardaye Behtar, 30 women with a Beck depression inventory (BDI) score of 20-28 (moderate depression) were selected using a purposeful sampling method, and were randomly divided into intervention (n=15) and control (n=15) groups. Garnefski et al.'s cognitive emotion regulation questionnaire, Dennis and Vander Wal's cognitive flexibility questionnaire, Meir et al.'s Penn State worry questionnaire, and BDI were used to collect data. Data analysis was done using the analysis of covariance. 

    Results 

    The DBT had a significant effect on the study variables. It has caused an increase in adaptive CER strategies and cognitive flexibility and a decrease in maladaptive CER strategies and worry. 

    Conclusion 

    The DBT can be used to reduce worry and improve cognitive flexibility and adaptive CER strategies in depressed women.

    Keywords: Cognitive emotion regulation, Cognitive flexibility, Dialectical behavior therapy, Depression
  • Mohadeseh Ebrahimi *, Keivan Kakabaraee
    Background
    Training in problem solving is a method of therapy where individuals develop the ability to use their cognitive skills effectively to deal with difficult interpersonal situations.
    Objectives
    The purpose of this study was to examine how problem-solving training affects the mental well-being and emotional management of couples.
    Method
    This research is considered practical and will be conducted through a quasi-experimental pre-test, and post-test design with a control group. The study's statistical population consists of couples experiencing marital conflict in Kermanshah city in 2021. To narrow down the population, 30 couples were purposefully selected and then randomly assigned to either the experimental group (15 couples) or the control group (15 couples). Both groups were asked to complete online questionnaires, including The Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (Garanfski and Karaij (2007), The Satisfaction with Life Scale, and The Positive and Negative Affect Schedule. Afterwards, the group being tested participated in a program focused on problem-solving within families, consisting of ten weekly sessions each lasting 60 minutes. On the other hand, the comparison group did not partake in any program.
    Results
    The examination of the data obtained before and after the training showed that both groups demonstrated a noteworthy correlation between problem-solving training, mental well-being, and the cognitive regulation of emotions within couples(P<0.05).
    Conclusion
    The findings indicated that problem-solving training has a notable correlation with the mental well-being and cognitive regulation of emotions in couples. Put simply, couples who receive more problem-solving training tend to have higher levels of mental well-being.
    Keywords: Problem-Solving Training, Mental Well-Being, Cognitive Emotion Regulation, Couples
  • مجتبی پورکریمی هاوشکی، وحید منظری توکلی*، نسرین درزی نیا، موسی غنچه پور
    مقدمه

    سرزندگی تحصیلی یکی از شاخص های مهم در یادگیری موفق و ثمربخش است که باعث اثبات توانایی و پیشرفت تحصیلی می شود. هدف این پژوهش، طراحی یک مدل ساختاری برای تبیین نقش میانجی گر پردازش اطلاعات اجتماعی در رابطه بین تنظیم شناختی هیجان و سرزندگی تحصیلی در دانشجویان علوم پزشکی شهر کرمان بود.

    روش ها

    طرح پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان علوم پزشکی شهر کرمان در سال تحصیلی 1401-1400 بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای 230 دانشجو انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های راهبردهای شناختی تنظیم هیجان (CREQ)، سرزندگی تحصیلی (AVQ) و پردازش اطلاعات اجتماعی (IPRQ) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آماره های توصیفی و مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Amos نسخه 24 استفاده شد.

    نتایج

    راهبردهای شناختی تنظیم هیجان به‎صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری پردازش اطلاعات اجتماعی با سرزندگی تحصیلی رابطه معناداری نشان دادند. همچنین 61/0 از اثر راهبردهای شناختی تنظیم هیجان بر سرزندگی تحصیلی از طریق غیر مستقیم توسط متغیر میانجی پردازش اطلاعات تبیین شد (01/0> p).

    نتیجه گیری

    می توان با ارتقای پردازش اطلاعات اجتماعی و بهبود راهبردهای شناختی تنظیم هیجان دانشجویان نظیر آگاهی اجتماعی، نشخوارگری و پذیرش، زمینه افزایش سرزندگی تحصیلی آنان را مهیا نمود.

    کلید واژگان: تنظیم شناختی هیجان, پردازش اطلاعات, سرزندگی تحصیلی, دانشجویان
    Mojtaba Pourkarimi Havoshki, Vahid Manzari Tavakoli*, Nasreen Darzinia, Mousa Ghonchepour
    Introduction

    Academic vitality is one of the important indicators in successful learning, which shows academic abilities and progress. This study endeavored to design a structural model to explain the mediating role of social information processing in the relationship between cognitive regulation of emotion and academic vitality in medical students of Kerman.

    Methods

    The research design was correlational. The population was formed by all medical students of Kerman in the academic year 2022. 230 students were selected through multi-stage random sampling method. To gather data, questionnaires of cognitive strategies of emotion regulation (CREQ), academic vitality (AVQ) and social information processing (IPRQ) were used. Descriptive statistics and Structural Equation Modeling and Amos were used for data analysis.

    Results

    The results of the research indicated that the cognitive strategies of emotion regulation directly and indirectly with the mediation of social information processing have a significant relationship with academic vitality. Besides, 0.61 of the effect of emotion regulation cognitive strategies on academic vitality is indirectly explained by the mediating variable of information processing (p<0.01).

    Conclusion

    Overall, according to the results obtained from this research, by improving the processing of social information and improving the cognitive strategies of students' emotion regulation, such as social awareness, rumination and acceptance, it is possible to set the scene for increasing their academic vitality

    Keywords: Cognitive Emotion Regulation, Social Information Processing, Academic Vitality, Students
  • عزت الله احمدی، حسین رستمی*، زهرا جوانی
    زمینه

     مشکل در تنظیم هیجان هسته اصلی نشانه های اختلال افسردگی اساسی است و نشخوار ذهنی یکی از مولفه های مهم شناختی در افراد مبتلا به افسردگی است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و تنظیم شناختی هیجان دانشجویان با علایم افسردگی انجام شد.

    روش کار

     پژوهش حاضر به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانشجویان دانشکده پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تبریز به تعداد 350 نفر در سال 1402-1401 بود که پرسش نامه افسردگی بک را تکمیل کردند. از میان آن ها 30 نفر علایم افسردگی (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) را داشته و به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس تنظیم شناختی هیجان و پرسش نامه نشخوار فکری استفاده شد.

    یافته ها

     یافته ها نشان داد بین گروه آزمایش و شاهد از نظر نشخوار فکری و تنظیم شناختی هیجان تفاوت معناداری وجود دارد (0/001>P). میانگین نشخوار فکری در گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل به طور معناداری کاهش و میانگین تنظیم شناختی هیجان به طور معناداری افزایش یافته بود.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش نشان داد که آموزش ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و تنظیم شناختی هیجان دانشجویان با علایم افسردگی تاثیر دارد.

    کلید واژگان: ذهن آگاهی, نشخوار ذهنی, تنظیم شناختی هیجان
    Ezzatolah Ahmadi, Hossein Rostami*, Zahra Javani
    Background

     Having problems in regulating the emotions is considered as the main core of depression disorder and rumination is one of the cognitive components in individuals with depression disorder. The objective of this study was to consider the effect of mindfulness training on rumination and cognitive regulation of emotion in students with depressive symptoms.

    Methods

     This study was a semi-experimental method with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population included all 350 students of the Faculty of Nursing of Tabriz University of Medical Sciences in 2023-2022, among whom the Beck Depression Questionnaire was administered. Among them, 30 students with symptoms of depression (15 as experimental and 15 as control) were selected by purposive sampling method. The emotion regulation scale and rumination questionnaire were used to collect data.

    Results

     The findings showed a significant difference between the experimental and control groups in terms of rumination and cognitive regulation of emotion (P<0.001). The mean of rumination in the experimental group was significantly reduced compared to the pre-test and the control group, and the mean of the cognitive regulation of emotion was significantly increased.

    Conclusion

     The results of the research showed that mindfulness training has an effect on rumination and cognitive regulation of emotion in students with depressive symptoms.

    Keywords: Mindfulness, Rumination, Cognitive Emotion Regulation
  • Nastaran Mohajeri Aval*, Mohammad Narimani, Goodarz Sadeghi, Nader Hajloo
    Objective

    This study compares the effectiveness of mindfulness meta-cognitive therapy and transcranial direct current stimulation (tDCS) on experiential avoidance, negative strategies of cognitive emotion regulation, and emotional processing in people with general anxiety disorder (GAD).

    Methods

    This was a semi-experimental research with experimental and control groups. A total of 45 patients with GAD were selected using the purposeful sampling method. One group received 8 sessions of mindfulness meta-cognitive therapy (one session per week), and another group received 15 sessions of tDCS (three sessions per week; each session was 20 min in F3/F4 with an intensity of 2 mA). All subjects in two treatment groups and one waitlist control group were evaluated before and after the treatment using an acceptance and action questionnaire, cognitive emotion regulation questionnaire, and emotional processing scale. The data were analyzed by multivariate analysis of covariance and the Tukey test. The data were analyzed using the SPSS software, version 19. 

    Results

    The results showed that tDCS and mindfulness meta-cognitive therapy are effective in experiential avoidance (F=98.53, η2=0.744), negative strategies for cognitive emotion regulation (F=102.26, η2=0.824), and emotional processing (F=121.26, η2=0.931) in people with GAD. There is no significant difference in the experiential avoidance variable (md=0.735, P=0.575) and emotional processing (md=0.731, P=0.134) between mindfulness meta-cognitive therapy and tDCS therapy; however, in the rumination subscale, only mindfulness meta-cognitive therapy treatment method has been effective in the variable of negative strategies of cognitive emotion regulation (md=4.63, P=0.008).

    Conclusion

    tDCS and mindfulness meta-cognitive therapy were both effective in improving GAD symptoms, but mindfulness meta-cognitive therapy had more effects on clients’ rumination. As a result, to control the negative strategies for cognitive emotion regulation, mindfulness meta-cognitive therapy has a better effect.

    Keywords: Meta-cognitive therapy, Transcranial direct current stimulation (tDCS), Mindfulness, Experiential avoidance, Cognitive emotion regulation, Emotional processing, General anxiety disorder (GAD)
  • Marzieh Farahbakht *, Sedigheh Rezaei Dehnavi
    Background

     Children, like adults, experience anxiety when faced with new experiences and different situations. The present study aimed to model the relationships between differentiation and cognitive emotion regulation in mothers with children's anxiety, with the mediating role of maternal mental health.

    Methods

     The research belonged to the category of correlation designs. The target population of the study consisted of all mothers residing in Shiraz in 2019. The sample in the present study consisted of 200 mothers residing in Shiraz. The sample individuals were selected using the cluster sampling method for the research. The instruments used in the present study included the Differentiation of Self Inventory (DSI), the Beck Anxiety Inventory (BAI), Garnefski’s Cognitive Emotion Regulation Questionnaire, and the General Health Questionnaire. The obtained results were analyzed using the Amos test.

    Results

     Findings indicated that the differentiation of mothers does not directly impact children's anxiety significantly (P-value=0.311, β=0.052). However, this factor does have a positive influence on mental health (P-value=0.000, β=0.411). Similarly, the cognitive regulation of mothers can be used to predict children's anxiety. The results from the table demonstrate that mental health has a direct negative effect on children's anxiety (β=-0.298, P-value<0.001). Negative strategies also contribute negatively to mental health (P-value=0.030, β=-0.169) and positively to child anxiety (P-value<0.001, β=0.847). On the other hand, positive strategies do not directly impact child anxiety significantly (P-value=0.916, β=0.01), but they do have a positive and significant effect on mental health (P-value<0.001, β=0.624).

    Conclusions

     The results indicated that differentiation in mothers and positive cognitive emotion regulation strategies lead to improved maternal mental health and reduced anxiety in children. Additionally, differentiation and negative cognitive emotion regulation strategies result in increased anxiety in children and reduced maternal mental health.

    Keywords: Differentiation, Cognitive Emotion Regulation, Anxiety, Mental Health
  • معصومه فریدونی، نادره سهرابی شگفتی*، مجید برزگر، محمد خیر
    زمینه و هدف

    هدف‏گزینی و تحریف‏های شناختی نقش مهم در آینده و دورنمای زندگی افراد جامعه دارد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش تنظیم شناختی هیجان، هدف‏گزینی و تحریف‏های شناختی در پیش‏بینی دورنمای آینده دانش‏آموزان بود.

    روش کار

    این مطالعه توصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی بود که جامعه آماری آن شامل کلیه دانش‏آموزان دختر دوره دوم دبیرستان های شهر شیراز بودند که 10865 نفر از آنها با استفاده از نمونه گیری خوشه‏ای چند مرحله‏ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل چهار پرسشنامه استاندارد دورنمای آینده؛ تحریف‏های شناختی؛ هدف‏گزینی تحصیلی؛ و تنظیم شناختی هیجان بود. داده ‏ها با نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که تنها دو متغیر بلاتکلیفی در جهت ‏گیری هدف و تحریف‏های شناختی به طور معنی‏داری دورنمای آینده را تحت تاثیر قرار می‏دهند.

    نتیجه گیری

    به طور کلی می توان بیان کرد که بررسی رابطه‏ی بین متغیرهای مهم شناختی و روانشناختی مانند تنظیم شناختی هیجان؛ تحریف‏های شناختی و هدف‏گزینی با دورنمای آینده می‏تواند به برنامه‏ریزان و سیاست‏گذاران در طراحی و اجرای سیاست‏ها و راهبردهای ارتقاء سرمایه انسانی کمک کند.

    کلید واژگان: دورنمای آینده, تحریف های شناختی, تنظیم شناختی هیجان, ذهن آگاهی
    Masoumeh Fereidooni, Nadereh Sohrabi Shegefti*, Majid Barzegar, Mohamad Khayyer
    Background & Aims

    Adolescence is a dangerous period for social, emotional, and psychological problems such as internal and external concerns and psychopathology. Mental health problems in adolescence predict not only the subsequent consequences of mental health but also educational progress, employment, and physical health in adulthood. Emotion regulation is known as motivational regulation in the field of emotions. Motivation adjustment is a process in which actions change current states to desired states. Based on this, emotion regulation is a process in which action is directed to change present emotions towards desired emotions (i.e. emotional goals). Regulation of emotions is generally a cognitive control behavior that plays a protective role against mental illnesses. One type of emotion regulation strategy that is associated with positive mental health outcomes is reappraisal. Goal setting refers to choosing desired goals, while goal setting refers to directing behavior toward goals. In emotion regulation, goal setting corresponds to the selection of emotional goals, while striving for goals is related to the selection and implementation of behaviors that are directed to achieve emotional goals. Activating a target automatically activates the associated devices. Mindfulness is another mechanism for enhancing coping processes by enhancing positive reappraisal, reducing catastrophizing, and building self-transcendence. Mindfulness meditation may enhance meaning-based coping processes through the process of defocusing cognitive sets. When a person shifts to a metacognitive perspective, they can stand outside of their thought content, then gain the power to make new evaluations of stressful events. As such, disengagement may facilitate positive reappraisal, a coping strategy that is critical for adaptive functioning in the face of chronic stress. In general, people tend to stick to fixed self-concepts. This clinging to an unchanging sense of self inevitably leads to stress as life events change aspects of the self that were previously considered to be one's identity; Mindfulness may reduce stress by arousing the transcendent self. In doing so, when one experientially realizes that ultimately, "life and death" and "profit and loss" are part of an integrated whole, a web of interdependence and an integrated, dynamic system that they are the basis of life, it may free a person from suffering. Because there are few studies on the role of goal setting and cognitive distortions in predicting the prospects of students in Iran, so the question of this study is whether goal setting and cognitive distortions in predicting What is the future perspective of students?

    Methods

    The method of the present research is a quantitative and descriptive correlation, which was approved by the code of ethics IR.IAU.M.REC.1401.036 in the code of ethics commission of Islamic Azad University, Marvdasht branch. The statistical population of the research was all female students in the second year of high school in Shiraz city (10,865 students) in the academic year of 2019-2019 and the sampling method was a multi-stage random cluster. In this way, first, one school was selected from each education district, and in the next step, three classes were selected from each school using a random multi-stage cluster method. After choosing the classes, all the students in those classes were included in the research as a statistical sample. The research tools include four standard questionnaires of the future perspective; cognitive distortions; Academic targeting; and the cognitive regulation was excitement. The data were analyzed with SPSS software.

    Results

    The results of this research showed that only two variables of uncertainty in goal orientation and cognitive distortions significantly affect prospects.

    Conclusion

    In general, it can be stated that investigating the relationship between important cognitive and psychological variables such as cognitive regulation of emotion; Cognitive distortions, and goal selection with a future perspective can help planners and policymakers in designing and implementing policies and strategies to improve human capital. According to the results reported in this research, considering the high contribution of cognitive distortions, time and a special program to guide students to identify their spontaneous thoughts and beliefs in the face of various incidents and conditions are suggested. , should be designed so that with practice and practice, a person can get rid of distorted thoughts and interpretations and master his feelings. At a higher level, students' families can be invited to participate in workshops to identify cognitive distortions and ways to overcome them and to isolate the training platform for generations. The influence of uncertainty in the direction of the goal on the future perspective shows that the behavior of students should be adjusted by passing consistent courses to determine and prioritize the goal and plan carefully to achieve these goals step by step, under the rule it was accurate. Since most of the families and students are not aware of the importance of this issue, it is necessary to include these courses in the form of a curriculum and be presented them as a separate lesson in a workshop. For this purpose, several schools in different regions and provinces can be tested in terms of different facilities and conditions, and its future results and consequences can be carefully examined, and by reflecting its results and experiences, in all schools to be implemented.

    Keywords: Future Perspective, Cgnitive Distortions, Cognitive Emotion Regulation, Mindfulness
  • نیلوفر میکاییلی*، محمد نریمانی، فاطمه مرحمتی
    زمینه و هدف

    اضطراب اجتماعی به عنوان یکی از مطرح ترین نشانه های روانی در دانشجویان مشاهده می شود. هدف این پژوهش تعیین نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین نشانه های اضطراب اجتماعی با اجتناب تجربه ای در دانشجویان بود.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش توصیفی، تعداد 253 نفر از دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی 1402-1401 به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های اضطراب اجتماعی Conor و همکاران، پرسش نامه پذیرش و عمل نسخه دوم و فرم کوتاه پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان (Cognitive Emotion Regulation Questionnaire) استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش های آماری مدل یابی معادلات ساختاری و همبستگی Pearson مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    بر اساس یافته ها، اجتناب تجربه ای (001/0>P، 31/0=β)، تنظیم شناختی هیجان مثبت (001/0>P، 29/0=β) و تنظیم شناختی هیجان منفی (001/0>P، 37/0=β) بر اضطراب اجتماعی اثر مستقیم داشتند. هم چنین، اجتناب تجربه ای از طریق تنظیم شناختی هیجان منفی (001/0>P، 130/0=β) و تنظیم شناختی هیجان مثبت (001/0>P، 122/0=β) بر اضطراب اجتماعی اثر غیرمستقیم داشت.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که اجتناب تجربه ای به طور مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری تنظیم شناختی هیجان در ایجاد و حفظ اضطراب اجتماعی نقش دارد. مداخلاتی در جهت کاهش اجتناب تجربه ای و مدیریت هیجانی و در دانشجویان پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: اضطراب اجتماعی, اجتناب تجربه ای, تنظیم شناختی هیجان, دانشجویان
    Niloofar Mikaeili*, Mohammad Narimani, Fatemeh Marhamati
    Background and Objectives

    Social anxiety is seen as one of the most prominent psychological symptoms in students. The aim of this study was to determine the mediating role of cognitive emotion regulation in the relationship between social anxiety symptoms and experiential avoidance in college students.

    Materials and Methods

    In this descriptive research, 253 students of Mohaghegh Ardabili University were selected and studied in the academic year 2022-2023 by cluster random sampling method. To collect data, the Social Anxiety Questionnaire of Conor et al., the Acceptance and Action Questionnaire – version 2, and the short form of the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire were used. The obtained data were analyzed using the statistical methods of structural equations modeling and Pearson’s correlation.

    Results

    According to the findings, experiential avoidance (β=0.31, p<0.001), cognitive regulation of positive emotion (β=0.29, p<0.001), and cognitive regulation of negative emotion (β=0.37, p<0.001) had a direct effect on social anxiety. Also, experiential avoidance through cognitive regulation of negative emotion (β=0.130, p<0.001) and cognitive regulation of positive emotion (β=0.122, p<0.001) had an indirect effect on social anxiety

    Conclusion

    The results showed that experiential avoidance plays a role in creating and maintaining social anxiety directly and indirectly through the mediation of cognitive emotion regulation. Interventions to reduce experiential avoidance and emotional management in students are recommended.

    Keywords: Social anxiety, Experiential avoidance, Cognitive emotion regulation, Students
  • بتول سلیمانی شیخ آبادی، مریم کدخدایی*
    زمینه و هدف

    از شایع ترین اختلالات روانی در دانش آموزان که می تواند عوارض متعددی داشته باشد، اضطراب است. یکی از درمان های موثر شناختی-رفتاری اضطراب در کودکان، برنامه درمانی Kendall است. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی برنامه درمانی Kendall بر اضطراب و نظم جویی شناختی هیجان دانش آموزان دوره دوم ابتدایی بوده است.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پی گیری 3 ماهه بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم ابتدایی شهرستان مبارکه، مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. 26 دانش آموز پسر با نمره بالا در مقیاس اضطراب Spence به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و به دو گروه مساوی آزمایش و گواه تقسیم شدند. برنامه درمانی Kendall (گربه مقابله گر) بر روی گروه آزمایش اجرا شد. هر دو گروه قبل و بعد از اجرای مداخله درمانی با پرسش نامه اضطراب Spence و پرسش نامه نظم جویی شناختی هیجان Garnefski مورد سنجش قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه گیری های مکرر تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    برنامه درمانی Kendall باعث کاهش میانگین نمره اضطراب (800/0=Eta، 001/0>P، 103/48=F)، افزایش میانگین نمره نظم جویی شناختی هیجان سازگارانه (372/0=Eta، 001/0>P، 097/7=F) و کاهش میانگین نمره نظم جویی شناختی هیجان ناسازگارانه (907/0=Eta، 001/0>P، 650/116=F) در دانش آموزان شد.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد برنامه درمانی Kendall در بهبود اضطراب و نظم جویی شناختی هیجان دانش آموزان دوره دوم ابتدایی اثربخش بوده است و پیشنهاد می شود روان شناسان و مشاوران در مدارس و مراکز مشاوره برای درمان اضطراب و تنظیم هیجانات دانش آموزان از این روش استفاده نمایند.

    کلید واژگان: برنامه درمانی Kendall, اضطراب, نظم جویی شناختی هیجان, دانش آموزان
    Batool Soleimani Sheikhabadi, Maryam Kadkhodaee*
    Background and Objectives

    Anxiety is one of the most common psychological disorders that may have various complications. One of the effective cognitive-behavioral therapies for anxiety in children is the Kendall's therapy program. The aim of the present study was to investigate Kendall's therapy program on anxiety and cognitive emotion regulation in second period elementary school students.

    Materials and Methods

    This was a quasi-experimental study with a pretest-posttest and a 3-month follow-up period. The statistical population was all male students of the second period of elementary school in Mobarakeh City, who were studying in the academic year of 2022-2023. 26 male students with a high score on Spence Children's Anxiety Scale were selected by multi-stage random sampling method and randomly assigned to experimental and control groups. Then, Kendall's therapy program (coping cat) was implemented on the experimental group. Both groups were evaluated with Spence Children's Anxiety Scale and Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (kids version) before and after the therapeutic intervention. Data were analyzed using two-way repeated measures analysis of variance (ANOVA).

    Results

    Kendall's therapy program (coping cat) reduced the average score of anxiety (Eta=0.800, p<0.001, F=48.103), increased the average score of compatible cognitive emotion regulation (Eta=0.372, p<0.001, F=7.097), and reduced incompatible cognitive emotion regulation (Eta=0.907, p<0.001, F=116.650).

    Conclusion

    It appears that Kendall's therapy program is effective in improving anxiety and cognitive emotion regulation in students of the second period of elementary school, and it is recommended that psychologists and counselors in schools and counseling centers use this method to treat anxiety and regulate students' emotions.

    Keywords: Kendall's therapy program, Anxiety, Cognitive emotion regulation, Students
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال