به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « قشر مغز » در نشریات گروه « پزشکی »

  • مهسا جلیل پور اقدام، علی ملکی جمشید
    مقدمه

    کتامین یکی از رایج ترین داروهای تضعیف کننده سیستم عصبی مرکزی و هوشیاری است و شناخت عوارض آن ضروری است.

    هدف

    هدف از این مطالعه بررسی اثرات بی حسی کوتاه مدت و بلندمدت کتامین بر تغییرات هیستوپاتولوژیک قشر مغز در نوزادان موش صحرایی است. روش اجرای تحقیق: این مطالعه بر روی 15 موش صحرایی ماده (3 گروه 5 تایی شامل گروه کنترل، گروه بیهوش طولانی مدت با کتامین و گروه بیهوش کوتاه مدت و مکرر(با کتامین) انجام شد. سپس تغییرات هیستوپاتولوژیک قشر مغز با روش IHC ایمنوهیستوشیمی ثبت شد. برای مقایسه داده ها از نرم افزار spss استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های مطالعه ی ما نشان داد که در نمونه های گروه کنترل هیچ گونه تغییری در بافت مغز و لایه های مختلف مشاهده نشد و نظم و انسجام بافت مغز کاملا واضح و طبیعی گزارش شد.تغییر معنی داری در گروه دوز کوتاه مدت و بلند مدت کتامین وجود ندارد در مقایسه با گروه کنترل، و تنها تعداد سلول های میکروگلیا کمتر از گروه کنترل بود.

    بحث و نتیجه گیری

    کتامین هم در کوتاه مدت و هم در درازمدت باعث کاهش تعداد سلول های میکروگلیا می شود. و بررسی علت آن نیز مستلزم انجام مطالعات بیوشیمیایی است. و بررسی رادیکال های آزاد و سایر عوامل موثرکه در آپوپتوز سلول ها نقش دارد. هر چند در مطالعه ما حافظه و یادگیری مورد بررسی قرار نگرفت اما یافته های مطالعه ما تغییرات فاحشی در بافت را نشان نداد. هر چند بررسی دقیقتر تغییرات تغییرات بیوشیمیایی و رفتاری موشها نیاز به بررسی دقیقتر در مطالعات بعدی دارد تا به تمام جوانب تاثیر کتامین بر مغز پرداخت .

    کلید واژگان: کتامین, قشر مغز, تغییرات هیستوپاتولوژیک, عوارض}
    Mahsa Jalilpour Aghdam, Ali Malaki Jamshid
    Introduction

    Ketamine is one of the most common drugs that weaken the central nervous system and alertness, and it is essential to know its side effects.

    Purpose

    The purpose of this study is to investigate the effects of short-term and long-term anesthesia of ketamine on the histopathological changes of the cerebral cortex in rat infants.

    Materials and methods

    This study was conducted on 15 female rats (3 groups of 5 including the control group, the long-term anesthesia group with ketamine, and the short-term and repeated anesthesia group (with ketamine). Then the histopathological changes of the cerebral cortex were analyzed by IHC immunohistochemistry method. SPSS software was used to compare the data.

    Findings

    The findings of our study showed that no changes were observed in the brain tissue and different layers in the samples of the control group, and the order and coherence of the brain tissue was reported to be completely clear and normal. There is no significant change in the short-term and long-term dose groups of ketamine, compared to the control group, and only the number of microglia cells was lower than the control group.

    Discussion and conclusion

    Ketamine reduces the number of microglia cells both in the short term and in the long term, and investigating the cause requires biochemical studies, free radicals and other effective factors that play a role in cell apoptosis. Although memory and learning were not examined in our study, the findings of our study did not show drastic changes in the tissue. However, a more detailed examination of the changes in the biochemical and behavioral changes of the mice needs a more detailed examination in subsequent studies to address all aspects of the effect of ketamine on the brain.

    Keywords: ketamine, cerebral cortex, histopathological changes, complications}
  • سید علی اکبر مهدوی اناری*، بهنام صفرپور لیما
    سابقه و هدف

    تعیین نواحی حساس مغزی مرتبط با فعالیت های حرکتی، زبانی و حافظه با استفاده از روش های تصویربرداری پیشرفته از قبیل fMRI اهمیت به سزایی در جلوگیری از آسیب به این نواحی در حین عمل جراحی مغز دارد. بسیاری گزارش ها در استفاده از این روش در تعیین نواحی فوق در آزمودنی های سالم و بیمار متکلم به زبان های گوناگون وجود دارد. برای به کارگیری دقیق تر و قابل اعتماد تر fMRI به عنوان نقشه عملکردی قبل از جراحی، باید آزمون های مرتبط بر روی جمعیت مورد مطالعه بسته به زبان مورد تکلم ، فرهنگ و سطح توانایی ذهنی افراد تهیه و اجرا شود.

    روش کار

    این مطالعه به صورت Case Series طراحی شده است.. نتایج آزمون های متفاوت در دو گروه با کمک روش group analysis انجام شد و ابتدا پروتکل بهینه در افراد سالم مشخص شد. سپس نتایج در بیماران دچار ضایعات مغزی نیز مشخص و برای هر آزمودنی پرسشنامه ای پر شد و نتایج آزمون های متفاوت از نظر آماری مورد مقایسه قرار گرفت.  ما در این مطالعه روش تصویربرداریfMRI  را برای آزمون های حرکتی و تکلمی ابتدا بر روی افراد سالم (40 نفر) و سپس برروی بیماران دارای ضایعات مغزی کاندیدای جراحی (40 نفر) اجرا کرده و میزان موفقیت آن را در تعیین نواحی حساس مغزی سنجیده ایم . هر آزمودنی بسته ای مشتمل بر چند آزمون متفاوت را در هر گروه انجام داده و در نهایت مناسب ترین آزمون ها معرفی شدند. سرانجام تشخیص های نواحی حساس، مغزی برحسب گروه ها با آزمون دقیق فیشر مورد قضاوت آماری قرار گرفت.

    یافته ها:

     از بین آزمون های مرتبط با زبان آزمون ساختن کلمات، آزمون ساخت کلمه بهترین لوکالیزاسیون ناحیه حرکتی تکلم را در لوب فرونتال تحتانی در ناحیه بروکا ایجاد کرد. تواناییfMRI  در لوکالیزاسیون نواحی مرتبط با فرآیند تکلم در این مطالعه در افراد سالم 100درصد و در بیماران 85 درصد ارزیابی است. در مورد آزمون های حرکتی در هر دو گروه در 100درصد افراد نتیجه مناسب و قابل تفسیر به دست آمد (0/01>P-value).

    نتیجه گیری:

     به نظر می رسد  fMRIبه عنوان یک روش غیر تهاجمی نقشه برداری از مغز می تواند نواحی حساس مغزی مرتبط با حرکت و تکلم در زبان فارسی را مشخص کند. همچنین این روش قبل از جراحی ضایعات مغزی به ویژه ضایعاتی که نزدیک نواحی حساس مغز مثل قشر حرکتی یا نواحی مرتبط با تکلم هستند می تواند استفاده شود. به کارگیری نتایجFMRI  در ارزیابی قبل جراحی می تواند میزان آسیب به نواحی حساس مغزی را کاهش داده و جراحی را در هدف خارج سازی هرچه بیشتر تومور با آسیب هرچه کمتر به نواحی سالم مغزی یاری برساند.

    کلید واژگان: MRI عملکردی, قشر مغز, ارزیابی قبل از جراحی, تصویر برداری, تومور مغزی, اپیلپسی, تشنج, غیر تهاجمی, تکلم, زبان فارسی}
    Seyed AliAkbar Mahdavi Anari*, Behrnam Safarpour Lima
    Background and Aim

    Functional magnetic resonance imaging (fMRI) has been widely used for pre-neurosurgical planning and may eventually become a routine pre- surgical imaging modality. The validity of fMRI for the clinical application depends on various factors such as proper task selection, correct statistical analysis, and threshold setting with appropriate patient cooperation. To compare the potential of five functional magnetic resonance imaging (fMRI) language paradigms in activating language areas in Persian-speaking volunteers in order to optimize these tasks for clinically useful protocol.

    Methods

    16 healthy right-handed Persian-speaking volunteers were studied. Each individual performed five tasks during the fMRI scan: word generation (WG), object naming (ON), word reading (WR), word production (WP), and reverse word reading (RWR). In the current study's first phase, each task's ability to activate classical language areas was assessed using group analysis. In addition, the lateralization index (LI) for each subject-task was calculated and compared. In the second phase, the optimized protocol was assessed on 40 patients with different types of brain mass lesions or hippocampal sclerosis to assess the role of appropriate patient selection for achieving a reliable fMRI result.

    Results

    We found that WP, RWR, and WG robustly activated language-related areas in the dominant hemisphere. ON and WR failed to sufficiently delineate these activation areas. The highest activation intensities in the frontal lobe (including Broca's area) were seen with WP, whereas RWR showed the highest LI among all examined tasks. In the patient population, we found that accurate and reproducible fMRI strongly depends on the patient’s cooperation. In present study, we observed that a pre-test mock fMRI session held by a radiologist might help to predict which patients are more or less suitable candidates for fMRI.

    Conclusion

    Our results demonstrated that the Persian version of WG and newly presented WP and RWR tasks could be reliably used for the localization of language-related areas in Persian speakers. This type of language evaluation also can be used in the pre-surgical planning of neurosurgical procedures in the Persian population. We recommend the application of WP and RWR in routine clinical practice to avoid significant morbidities after brain lesion surgery.

    Keywords: fMRI, functional MRI, pre- surgical planning}
  • فرشته اصغر زاده، محمود حسینی، فریماه بهشتی، حسن رخشنده، سمیه منصوری، اکبر آنائی گودری*
    اهداف

     استرس اکسیداتیو نقش مهمی در پاتوژنز تشنج دارد. در این پژوهش اثر فراکسیون اتیل استات گیاه بابونه چشم گاوی بر آسیب اکسیداتیو مغز در مدل تشنج ناشی از پنتیلن تترازول در موش بررسی می شود. 

    مواد و روش ها

     در این مطالعه تجربی، موش های سوری در 6 گروه توزیع شدند: 1. گروه کنترل، 2. گروه پنتیلن تترازول، 3-6. گروه های پنتیلن تترازول + فراکسیون که حیوانات چهار گروه اخیر علاوه بر پنتیلن تترازول، 25، 50، 100 و 200 میلی گرم از فراکسیون را دریافت کردند. پنتیلن تترازول (100 میلی گرم بر کیلوگرم) و فراکسیون (30 دقیقه قبل از پنتیلن تترازول) به مدت 3 هفته و داخل صفاقی تزریق شدند. تاخیر در شروع تشنج های کلونیک، تونیک کلونیک ژنرالیزه و سطح شاخص های استرس اکسیداتیو در بافت های قشر مغز و هیپوکامپ اندازه گیری شدند.

    یافته ها

     پیش درمانی با فراکسیون اتیل استات باعث تاخیر در شروع تشنج ها در گروه های فراکسیون+پنتیلن تترازول در مقایسه با گروه پنتیلن تترازول شد (P<0/05 P<0/001, P<0/01). همه دزهای فراکسیون اتیل استات باعث کاهش غلظت مالون دی آلدیید و افزایش سطح گروه های تام تیول و فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز در بافت های مغز در گروه های فراکسیون+پنتیلن تترازول در مقایسه با گروه پنتیلن تترازول شد (P<0/05, P<0/01, P<0/001).

    نتیجه گیری

    فراکسیون اتیل استات گیاه بابونه چشم گاوی باعث تضعیف تشنج های تحریک شده به وسیله پنتیلن تترازول از طریق بهبود استرس اکسیداتیو در بافت مغز شد.

    کلید واژگان: قشر مغز, هیپوکمپ, بابونه چشم گاوی, استرس اکسیداتیو, پنتیلن تترازول}
    Fereshteh Asgharzadeh, Mahmoud Hosseini, Farimah Beheshti, Hassan Rakhshandeh, Somaieh Mansouri, Akbar Anaeigoudari*
    Aims

    Oxidative stress plays an essential role in the pathogenesis of seizures. In this study, we investigated the effect of ethyl acetate fraction of Tanacetum parthenium against oxidative brain damage in a pentylenetetrazole(PTZ)-induced seizure model in mice.

    Methods & Materials

     In this experimental study, mice were divided into 6 groups: control, PTZ, and 4 other groups that, besides PTZ, received 25, 50, 100, and 200 mg/kg of the fraction. PTZ (100 mg/kg) and a fraction (30 min before PTZ) were administered intraperitoneally for 3 weeks. Delay in the onset of the minimal clonic seizure (MCS), generalized tonic-clonic seizure (GTCS), and the level of oxidative stress indexes in cortical and hippocampal tissues were measured.

    Findings

     Pretreatment with fraction resulted in postponing the onset seizures in the Fraction+PTZ groups compared to the PTZ group (P<0.05, P<0.01, and P<0.001). In addition, all doses of ethyl acetate fraction decreased the concentration of malondialdehyde (MDA) and increased the level of tom thiol groups and the activity of superoxide dismutase and catalase enzymes in the brain tissues compared to the PTZ group. 

    Conclusion

    Ethyl acetate fraction of Tanacetum parthenium attenuated PTZ-stimulated seizures through improving brain tissue oxidative stress.

    Keywords: Cortex, Hippocampus, Tanacetum parthenium, Oxidative stress, Pentylenetetrazole}
  • بهروز محمدنژاد، عبدالله هاشم ورزی*، امین فرزانه حصاری
    مقدمه و هدف

    نوروپاتی شایع ترین عارضه عصبی دیابت است که منجر به تغییراتی در سیستم اعصاب مرکزی به ویژه مغز می شود. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر یک دوره تمرین مقاومتی پس از تزریق سلول های بنیادی مزانشیمی بر سطوح فاکتور نکروزدهنده تومور آلفا TNF-α)) و فاکتور هسته ای کاپا kB)B(NF- در قشر مغز موش های صحرایی دیابتی اجرا گردید.

    روش کار

    در این مطالعه تجربی 48 سر موش صحرایی نر بالغ 9 هفته ای نژاد ویستار به طور تصادفی به شش گروه کنترل، شم، دیابت،  دیابت + تمرین، دیابت + سلول بنیادی، دیابت + تمرین + سلول بنیادی (ترکیبی) تقسیم شدند. گروه های تمرینی روی نوارگردان به مدت 6 هفته به تمرین مقاومتی پرداختند. در گروه دریافت کننده سلول بنیادی،106 ×1/5 عدد سلول بنیادی به موش های دیابتی تزریق شد. برای ایجاد دیابت، استرپتوزوتوسین با دوز 60 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت درون صفاقی تزریق شد. تجزیه و تحلیل های آماری به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 22 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج تفاوت معنی داری را در بین گروه های مختلف پژوهش در سطوح (0/01>p(TNF-α و (0/001NF-κB (P<  نشان داد. سطح  TNF-α در گروه تمرین+ سلول نسبت به گروه دیابت کاهش معنی داری نشان داد(0/05<P). سطح NF- κB در گروه های تمرین و تمرین+ سلول، نسبت به گروه دیابت کاهش معنی داری نشان دادند (P<0/001).

    نتیجه گیری

    تزریق سلول های بنیادی همراه با انجام تمرینات ورزشی می تواند بر اثرات تخریبی سیستم عصبی مرکزی ناشی از دیابت در جهت کاهش شاخص های التهابی قشر مغز، یک راهکار حفاظتی و درمانی داشته باشد.

    کلید واژگان: تمرین مقاومتی, سلول بنیادی, فاکتور هسته ای کاپا B, دیابت, قشر مغز}
    Behrooz Mohammadnezhad, Seyed Abdollah Hashemvarzi*, Amin Farzane Hessari
    Introduction

    Neuropathy is the most common neurological complication of diabetes which affects the central nervous systems, especially the brain. The aim of this study was to investigate the effects of resistance training After Transplantation of stem cells on rate of TNF-α and NF-κB in cerebral Cortex of STZ-induced Diabetic Rats.

    Materials and Methods

    In this experimental study, 48 male wistar rats, 9 weeks old, weighing 220-240 g were randomly divided into six equal groups: control, sham, diabetes, diabetes + exercise,  diabetes + stem cells, diabetes + exercise + stem cells.The exercise groups, practiced treadmill resistance training for 6 weeks. In the stem cell receiver group, 1/5*106 number of stem cells were injected into diabetic rats. Diabetes was induced by injection of streptozotocin (60 mg/kg) intraperitoneally. All statistical analyzes were performed by SPSS 22 software.

    Results

    Data showed that the TNF-α (p>0.01) and NF-κB (p<0.001) levels was significant difference between the six groups. It was observed that in the exercise + stem cells group, TNF-α level was significantly lower than that of the diabetes group (p=0.05). There was a statistically significant decrease in NF-κB level in exercise and exercise + stem cells groups compared to the diabetes group (p<0.001).

    Conclusion

    Injection of adipose-derived stem cells along with exercise training can be a protective and therapeutic strategy to reduce cortical inflammatory markers and the effects of diabetes on the central nervous system.

    Keywords: Resistance training, Adipose-derived stem cells, Nuclear factor kappa B, Diabetes, Cortex}
  • مسلم محمدی، اسماعیل غنی، اصغر قاسمی، علی خوش باطن، علیرضا عسگری
    سابقه و هدف
    ترکیبات ارگانوفسفره موادی فوق العاده سمی هستند که به عنوان حشره کش کاربرد وسیعی در کشاورزی و مصارف خانگی دارند. مهار استیل کولین استراز مکانیسم اصلی ایجاد مسمومیت حاد با ترکیبات ارگانوفسفره در موجود زنده می باشد. در این مطالعه پس از تجویز سیستمیک سه دوز پاراکسان به موش صحرایی، نحوه مهار و بازیافت فعالیت استیل کولین استراز پلاسما، قشر مغز و هیپوکامپ و ارتباط بین آنها در سه زمان مختلف مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه از 84 سر موش موشهای صحرایی نر نژاد ویستار به وزن270-200 گرم استفاده شد و به گروه های 7 تایی تقسیم شدند. حیوانات روغن ذرت (گروه حلال) یا یکی از دوزهای پاراکسان (7/0، 3/0، 1/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) را به صورت داخل صفاقی دریافت کردند و 30 دقیقه، 4 و 18 ساعت بعد از مواجهه، فعالیت استیل کولین استراز پلاسما، قشر مغز و هیپوکامپ با استفاده از روش اصلاح شده Ellman اندازه گیری و مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    فعالیت استیل کولین استراز پلاسما و مغز توسط پاراکسان بصورت وابسته به دوز مهار شد. 18 ساعت پس از مواجهه با دوزهای 3/0 و 7/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن پاراکسان، فعالیت استیل کولین استراز پلاسما به ترتیب 32% و 42% بازیافت شد (001/0>p). هجده ساعت پس از تجویز دوز 7/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن پاراکسان، فعالیت استیل کولین استراز در هر دو ناحیه مغز به میزان 20% بازیافت شد (001/0>p). در حیوانات تیمار شده با پاراکسان (7/0 و 3/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن)، فعالیت استیل کولین استراز پلاسما همبستگی معنی داری با فعالیت استیل کولین استراز قشر مغز و هیپوکامپ داشت.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که تنها دوز 7/0 میلی گرم به ازای هر کیلو وزن بدن پاراکسان پس از 30 دقیقه در هر دو ناحیه مغز فعالیت استیل کولین استراز را فراتر از حد لازم برای القاء تشنج مهار می کند و مهار فعالیت استیل کولین استراز پلاسما تنها در مسمومیتهای شدید می تواند به عنوان شاخصی برای مواجهه با ترکیبات ارگانوفسفره استفاده شود.
    کلید واژگان: پاراکسان, استیل کولین استراز, بازیافت, قشر مغز, هیپوکامپ}
    M. Mohammadi E. Ghani Student), A. Ghasemi, A. Khoshbaten A.R. Asgari
    Background And Objective
    Organophosphorus (OP) compounds are highly toxic and are widely used as an insecticide in agriculture and domestic consumptions. Acetylcholinesterase (AChE) inhibition is the primary mechanism of acute in vivo toxicity of organophosphorus compounds. In the present study we evaluated inhibition and recovery of the plasma, cerebral cortex and hippocampus AChE activity and their correlations following systemic administration of three doses of paraoxon in three different time points in rat.
    Methods
    Eighty four male Wistar rats (200-270 g) were used in this study and divided into groups of seven. Animals were given a single intraperitoneal injection of corn oil (vehicle group) or one of the doses of paraoxon (0.1, 0.3, or 0.7 mg/kg) and AChE activity in the plasma, cerebral cortex, and hippocampus was measured at 30 min, 4 h, and 18 h after exposure using the modified method of Ellman.
    Findings
    Plasma and brain AChE activity was inhibited in a dose dependent manner by paraoxon. After 18 h, plasma AChE activity was recovered 32, and 42 percent (p<0.001) in animals exposed to 0.3, and 0.7 mg/kg paraoxon, respectively. 18 h after 0.7 mg/kg paraoxon, AChE activity was significantly recovered (p<0.001) in both brain areas (about 20%). Plasma AChE activity correlated significantly with both cerebral cortex and hippocampus AChE activity in rats treated with paraoxon (0.3 and 0.7 mg/kg).
    Conclusion
    In both brain areas, paraoxon (only 0.7 mg/kg) inhibited AChE activity to induce seizure activity after 30 min. Inhibition of the plasma AChE activity can use as a marker of exposure only in severe toxicities with OP compounds.
  • Moslem Mohammadi *, Asghar Ghasemi, Esmaeel Ghani, Ali Khoshbaten, Alireza Asgari
    Introduction
    Paraoxon (the neurotoxic metabolite of organophosphorus (OP) insecticide, parathion) exerts acute toxicity by inhibition of acetylcholinesterase (AChE), leading to the accumulation of acetylcholine in cholinergic synapses and hence overstimulation of the cholinergic system. Since, reports on changes in the level of γ- amino butyric acid (GABA) during OP-induced convulsion have been controversial, in present study we used cortical and hippocampal synaptosomes from rats after paraoxon poisoning to detect changes in GABA uptake.
    Methods
    Male Wistar rats (200-270 g) were used in this study. Animals were given a single intraperitoneal injection of corn oil (vehicle group) or one of doses of paraoxon (0.1, 0.3, or 0.7 mg/kg) and [3H]GABA uptake by cerebral cortex and hippocampal synaptosomes was measured at 30 min, 4 h, and 18 h after the exposure (n= 7 rats/group). Type of transporter involved in the uptake was also determined using β-alnine, and L-diaminobutyric acid (L-DABA), a glial and a neuronal GABA uptake inhibitor, respectively.
    Results
    GABA uptake was significantly (p<0.001) reduced by both cerebral cortex (18-32%) and hippocampal (16-21%) synaptosomes compared with their respective control groups at all three time points after administering 0.7 of paraoxon (convulsive dose). β-alnine had no inhibitory effect on the uptake, whereas L-DABA abolished most of the transporter mediated GABA uptake.
    Conclusion
    Since GABA uptake did not change in other two paraoxon treated groups, it may be indicating that decrement of GABA uptake is convulsion-related. The decrease in GABA uptake, presumably due to a change in the function of GABA transporters, may represent a compensatory response modulating neuronal overexcitation. Most of synaptosomal GABA uptake was blocked by L-DABA, indicating that the uptake was primarily by a neuronal GABA transporter (GAT), GAT-1.
  • نرگس جانزاده، منصوره موحدین*، تقی محمدتقی الطریحی
    هدف

    ترکیبات زیادی را می توان نام برد که برای سلولهای عصبی دارای نقش محافظتی هستند. یکی از این مواد ملاتونین است که به عنوان یک آنتی اکسیدان قوی و جمع کننده رادیکالهای آزاد مطرح می باشد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر ملاتونین بر قشر (کورتکس) حسی- حرکتی مغز موش بعد از ایجاد ضایعه مغزی با استفاده از شوک سرمایی بود.

    روش بررسی

    به منظور دستیابی به این هدف، در یک مطالعه مداخله ای و تجربی ملاتونین با دوزهای 100 mg/kg و 1، 5، 50 به صورت داخل صفاقی به موشهای گروه های آزمون از کل موش هایی که بطور تصادفی به 8 گروه تقسیم شده بودند و در ناحیه آهیانه (پاریتال) مغز آنها با استفاده از شوک سرمایی ضایعه ایجاد شده بود تزریق شد. تزریق در سه نوبت (0.5 ساعت قبل، 24 ساعت و 48 ساعت بعد از ایجاد ضایعه) انجام شد. 72 ساعت بعد از ایجاد ضایعه، مغز موش ها برداشته شد و برشهایی به منظور مطالعه با میکروسکوپ نوری تهیه و پس از رنگ آمیزی کرزیل ویوله، مطالعات ایمونوهیستوشیمیایی به منظور بررسی آنتی بادی های Bax و Survivin در مقاطع بافتی انجام و نهایتا سلولهای زنده در قشر مغز این موش ها شمارش شد.

    یافته ها

    نتایج حاصله نشان داد که شوک سرمایی به شکل معنی داری باعث کاهش تعداد سلولهای زنده شده است. تجویز ملاتونین بعد از ایجاد ضایعه در گروه های مورد مطالعه باعث افزایش تعداد سلولهای زنده شد. افزایش تعداد این سلولها در گروه هایی که ملاتونین را با دوزهای پایین 1 mg/kg) و (5 دریافت کردند نسبت به گروه کنترل معنی دار نبوده، ولی در گروهی که ملاتونین را با دوز بالا دریافت کردند (50 mg/kg)، افزایش تعداد سلولها نسبت به گروه کنترل معنی دار بود (P<0.05). دوز 100 mg/kg سمی بود. بررسی های ایمونوهیستوشیمی نشان داد که مسیرهای مختلف مرگ سلولی (نکروزوآپوپتوز) به دنبال شوک سرمایی ایجاد گردیده است.

    نتیجه گیری

    تجویز ملاتونین با دوز مناسب می تواند سبب کاهش آسیب ناحیه قشری در مغز موش هایی که با استفاده از شوک سرمایی دچار ضایعه مغزی شده اند، گردد و به این ترتیب باعث کاهش مرگ سلولها بعد از ایجاد ضایعه گردد.

    کلید واژگان: شوک سرمایی, ملاتونین, قشر مغز, آنتی اکسیدان, سلولهای عصبی}
    Narges Jan, Zadeh, Mansoureh Movaheddin, Mohammadtaghi Altarihi
    Objective

    Many factors can have a neuroprotective role after brain damage. The neuroprotective Effect of melatonin as a highly potent antioxidant and a free radical scavenger is well known. The purpose of this study was to investigate the effect of such melatonin on mice sensorimotorcortex after cold injury.

    Materials and Methods

    In order to test such this objective, melatonin was injected intraperitoneally in 1,5,50 and 100 mg/kg to the mice (prepared by cortical cold injury induced brain lesion at the parietal lobe) within three intervals (0.5 h before injury, 12 h and 48 h after injury). Brains were removed 72 hours after injury. Appropriate brain sections were stained with cresyl fast violet for histological assessment of cerebral cortex structures by using light microscope (LM).

    Results

    After cell count of alive cells in the cerebral cortex the results showed that the cold injury caused significantly reduction in living cells. Melatonin administration in the experimental groups increased such living cells in compare to model group. Alive cells in cerebral cortex of animals which received melatonin at lower doses (1 and 5 mg/kg) were lower than the control group, melatonin at optimum dose (50 mg/kg) did not show any significant change in the number of alive cells in comparing with the control group (P>0/05). The highest dose (100mg/kg) was toxic.

    Conclusion

    Melatonin with optimum dose can reduce cerebral cortex damage due to cold injury in mouse model and overcome cell damages fallowing injury.

    Keywords: Cold injury, Melatonin, Cortex, Antioxidant, Neural cells}
  • محمدرضا نیکروش، مهدی جلالی
    سابقه و هدف
    واسکولاریزاسیون مغز مهره داران که از طریق آنژیوژنز بوقوع می پیوندد منجر به شکل گیری عروق جدیدی می شود که از شبکه های مویرگی پری نوریال منشا گرفته است. در این پژوهش چگونگی روند این رگ زایی در قشر مغز نوزادان موش سفید صحرایی مورد مطالعه قرار می گیرد.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش از رت نژاد ویستار استفاده گردید. مغز نوزادان 5 تا 15 روز. موش صحرایی پس از آماده سازی و تهیه برش های سریال، مورد رنگ آمیزی قرار گرفت. سپس با پیگیری برشهای یاد شده، تغییرات جوانه های رگ ساز از زمان پیدایش تا زمان تشکیل مویرگهای جدید مطالعه شد و روند رگ زایی در طول این دوره با استفاده از اندازه گیری طول عروق در واحد حجم قشر مغز محاسبه گردید و نتایج حاصل مورد آنالیز آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که در اولین مرحله از رگ زایی جوانه هایی از عروق اولیه شروع به رشد می کنند و به سمت طناب سلولی دیگر از یک رگ مجاور می روند. در این وضعیت جابجایی سلولها در طنابهای یاد شده تا آنجا ادامه می یابد که از بهم پیوستن دو طناب سلولی منشعب از دو رگ اصلی یک پل ارتباتی بین دو رگ یاد شده پدید می آید که طرح اولیه یک مویرگ جدید محسوب می شود. با پیدایش کانال میانی درمویرگ یاد شده ارتباط خونی بین دو رگ اصلی از این طریق امکان پذیر می گردد. علاوه بر این روند رگ زایی تا روز هشتم پس از تولد در حال افزایش است و پس از آن محدود می شود.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های این مطالعه روند رگ زایی قشر مغز در دو مرحله قابل خلاصه شدن است. در طی اولین مرحله، در جریان تشکیل جوانه های عروقی یک نوع تکثیر، مهاجرت و جابجایی سلولهای اندوتلیال به چشم می خورد که منجر به تشکیل طنابهای سلولی می شود. سپس در مرحله بعد طنابهای سلولی اولیه به زنجیره ای از سلولهای اندوتلیال عروقی تغییر شکل می دهند تا آنجا که به ایجاد کانال میانی در بین آنان می انجامد و با تشکیل مویرگهای خونی جدید عبور جریان خون از این طریق میسر می شود.
    کلید واژگان: رگ زایی, قشر مغز, استریولوژی}
  • تفاوت جنسی در شاخصهای آناتومی سطحی قشر لوبهای مختلف مغز انسان در افراد طبیعی و مبتلایان به نورودژنراسیون با استفاده از روش های استریولوژیک و ماکروسکوپیک
    حسین حقیر، پرویز مهرآئین
    هدف
    تعیین تفاوتهای جنسی شاخصهای آناتومی سطحی (ضخامت و مساحت) قشر لوبهای مختلف نیمکره چپ مغز در افراد سالم راست دست و در افراد راست دست مبتلا به بیماری های آلزایمر و پارکینسون.
    مواد و روش ها
    این تحقیق یک مطالعه مقطعی - توصیفی است که روی 72 نمونه اتوپسی مغز طبیعی 38) مرد و 34 زن(، 11 مغز آلزایمری 4) مرد و 7 زن(و 13 مغز پارکینسونی 9) مرد و 4 زن(انجام گرفت. در هر گروه مردان و زنان از نظر سنی با یکدیگر همسان بودند. نمونه ها در محلول فرمالدئید 4 درصد تثبیت شدند. نیمکره راست هر مغز برای تشخیص نوروپاتولوژی و نیمکره چپ برای بررسی مورفومتریک استفاده شد. محاسبه مساحت و ضخامت قشر لوبهای مختلف نیمکره چپ از روی تصاویر برشهای کورونال و سریال 5 میلی متری این نیمکره، به کمک گرید خطی و با روش بدون تورش استریولوژیک انجام گرفت. نتایج به کمک آزمونهای t-student و غیر پارامتری Mann-Whitney تحلیل شد.
    یافته ها
    ضخامت قشر لوب آهیانه ای چپ در مغز زنان کمتر از مردان سالم و راست دست بود (p=0.02). ضخامت قشر سایر لوبهای نیمکره چپ در مغز افراد سالم و راست دست، تفاوت جنسی معنی داری را نشان نمی داد، هر چند تمایلی (0.05
    نتیجه گیری
    ضخامت قشر لوب آهیانه ای چپ و مساحت بیرونی قشر لوب پیشانی چپ در زنان کمتر از مردان سالم و راست دست است. در جریان بیماری های آلزایمر و پارکینسون، این تفاوتهای جنسی طبیعی در شاخصهای آناتومی سطحی قشر مغز از بین می رود. به هم خوردن الگوی تفاوتهای جنسی طبیعی قشر مغز در جریان بیماری های نورودژنراتیو می تواند ناشی از دژنراسیون شدیدتر قشر در مردان باشد.
    کلید واژگان: تفاوت جنسی, آناتومی سطحی, قشر مغز, بیماری آلزایمر, بیماری پارکینسون}
  • تفاوت جنسی حجم قشر لوبهای مختلف مغز انسان در افراد طبیعی و مبتلایان به نورودژنراسیون با استفاده از روش های استریولوژیک و ماکروسکوپیک
    حسین حقیر. پرویز مهر آئین
    هدف
    هدف از این تحقیق بررسی تفاوت جنسی حجم قشر لوبهای مختلف نیمکره چپ مغز در افراد طبیعی راست دست و در افراد راست دست مبتلا به بیماری های آلزایمر و پارکینسون است.
    مواد و روش ها
    این تحقیق روی 72 نمونه اتوپسی مغز طبیعی (38 مرد و 34 زن)، 11 مغز آلزایمری (4 مرد و 7 زن) و 13 مغز تثبیت شدند. تنه مغزی از بالای تکتوم قطع و دو نیمکره توسط یک برش ساژینال میانی از یکدیگر جدا شد. نیمکره راست هر مغز برای تشخیص نورورپاتولوژی و نیمکره چپ برای بررسی مورفومتریک استفاده شد. محاسبه حجم قشر لوبهای مختلف نیمکره چپ از روی تصاویر برشهای سریال کرونال 5 میلی متری این نیمکره و بر اساس اصل کاوالیری و به کمک نقطه ای صورت گرفت. نتایج به کمک آزمونهای آماری t-student و غیر پارامتری Mann- whitney بررسی شد.
    یافته ها
    حجم قشر لوب پیشانی به طور قابل ملاحظه ای در مردان بیشتر از زنان بود (P<0.05). بیشتر بودن حجم قشر لوبهای پس سرب و گیجگاهی نیز در مردان نسبت به زنان در سطح معنی دار آماری قرار داشت (P<0.05). علی رغم بیشتر بودن حجم قشر لوب آهیانه ای در مردان نسبت به زنان، این تفاوت معنی دار نبود (P<0.07). تفاوت حجم قشر لوبهای مختلف در مبتلایان به آلزایمر بین دو جنس در سطح معنی دار آماری قرار نداشت. در گروه مبتلایان به پارکینسون نیز تفاوت معنی داری در حجم قشر لوبهای مختلف بین دو جنس مشاهده نشد. فقط تمایلی (0.1>پی>0.05) برای کمتر بودن حجم قشر لوب گیجگاهی در زنان نسبت به مردان در بیماران مبتلا به پارکینسون وجود داشت.
    نتیجه گیری
    حجم قشر لوبهای مختلف نیمکره چپ مغز، به جز قشر لوب آهیانه ای، در مردان به طور معنی داری بیشتر از زنان است. هر چند اهمیت عملکردی این تفاوتها نامعلوم است، ولی دانشمندان باید در هنگام مطالعات مورفولوژیک در مورد پاتولوژی بیماری های مغزی از این تفاوتها آگاه باشند. از سوی دیگر؛ به نظر می رسد بیماری های نورودژنرایتو، تفاوت جنسی طبیعی حجم قشر لوبهای مختلف را کاهش داده یا از بین می برد. از بین رفتن تفاوت جنسی در حجم قشر لوبهای مختلف می تواند ناشی از دژنراسیون شدیدتر در مردان باشد.
    کلید واژگان: تفاوت جنسی, قشر مغز, بیماری آلزایمر, بیماری پارکینسون}
  • بهناز شوهانی، عبدالرحمن دزفولیان، فهیمه محمد قاسمی، جمیدرضا محمودزاده ثاقب
    مورفین علاوه بر تاثیر بر روی تمام دستگاه های بدن، بیشترین تاثیر را بر روی سیستم عصبی دارد، بدین لحاظ در سال 1378 مطالعه ای با هدف تعیین و بررسی اثر اعتیادآور مورفین بر روی مغز موش صحرایی نر آزمایشگاهی انجام شد. در این مطالعه به روش موردی شاهدی، 30 راس موش صحرایی نر از نژاد N-MARI بصورت تصادفی انتخاب و به سه گروه ده تایی تقسیم شدند، به گروه آزمایش ترکیب مورفین و نرمال سالین با دوز افزایشی 5-25 mg/kg هر 12 ساعت یکبار، به مدت 5 روز و بصورت زیرجلدی تزریق شد. به گروه شاهد اول همزمان با گروه آزمایش، نرمال سالین با حجم معادل و یکسان تزریق شد و به گروه شاهد دوم دارویی تجویز نشد. 12 ساعت پس از آخرین تزریق، حیوانات را بیهوش کرده، مغزها بدقت از جمجمه خارج و در محلول فرمالین 10% قرار داده شدند. پس از 48 ساعت، مغزها در آگار 7% قالب گیری و سپس با دستگاه ماکروتوم ابداعی برشهای یک میلی متری در جهت کورونال تهیه شد. با روش Cavalieri حجم قشر مغز محاسبه گردید. حجم قشر مغز در گروه های آزمایش، شاهد یک و شاهد دو به ترتیب، 624.63، 613.76، 599.64 میلی متر مکعب بدست آمد. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که مورفین تغییری در حجم قشر مغز ایجاد نمی کند.
    کلید واژگان: استریولوژی, حجم, قشر مغز, مورفین}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال