جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "آنزیم" در نشریات گروه "دامپزشکی"
-
نشریه تحقیقات دامپزشکی و فرآورده های بیولوژیک، سال سی و هفتم شماره 1 (پیاپی 142، بهار 1403)، صص 15 -26
دی اکسی نیوالنول (DON) رایج ترین مایکوتوکسین آلوده کننده ی غلات است که با روش های رایج نظیر جاذب ها قابل کنترل نیست. از این رو، روش های مبتنی بر آنزیم ها جهت سم زدایی این نوع مایکوتوکسین ها پیشنهاد می شود. هدف از مطالعه ی حاضر بررسی برهمکنش آنزیم های DEP-A و DEP-B با کموتایپ های مایکوتوکسین DON نظیر 15- استیل-دی اکسی نیوالنول (15ADON) از طریق داکینگ مولکولی می باشد. ساختار سه بعدی پروتئین های DEP-A و DEP-B با استفاده از سرور SWISS MODEL پیش بینی شد. سپس، پایداری این ساختارها در شرایط دینامیکی مولکولی مورد ارزیابی قرار گرفتند. بدین منظور شبیه سازی با کمک نرم افزار GROMACS انجام شد و سپس منحنی RMSDمربوط به این دو آنزیم جهت بررسی پایداری ساختار رسم شد. به منظور بررسی برهم کنش های آنزیم DEP-A با 15ADON و DEP-B با حدواسط ایجاد شده از مرحله ی قبل یعنیOxid 15ADON از سرور آنلاین H-DOCK استفاده شد. بررسی ساختارهای پیش بینی شده توسط پلات های ERRAT، Verify3D، Z-score و Ramachandran نشان داد که پیش بینی ساختارها با موفقیت انجام شده است. منحنی های RMSD نشان داد که DEP-A و DEP-B به ترتیب در 240 و 40 نانوثانیه با میزان 58/0 و 35/0 nm پایدار شده اند. نتایج مربوط به داکینگ مولکولی نیز نشان داد که هر دو آنزیم DEP-A و DEP-B به ترتیب با انرژی اتصال نسبتا قوی (90/157- و 78/141-) به سوبسترا متصل شده اند. در نهایت می توان نتیجه گرفت که هر دو آنزیم مورد مطالعه قادر به اتصال به کموتایپ 15ADON در جایگاه مناسب بوده که نشان می دهد این آنزیم ها می توانند در غیر فعال سازی این کموتایپ موثر واقع شوند. اگرچه مطالعات آزمایشگاهی به منظور تایید این نتایج مورد نیاز می باشد.
کلید واژگان: داکینگ مولکولی, مایکوتوکسین, آنزیم, 15-استیل-دی اکسی نیوالنول15acetyl-deoxynivalenol (15ADON) is the most common chemotype of dioxynivalenol (DON) mycotoxin, which cannot be controlled by common methods such as absorbents. Hence, enzyme-based methods are suggested for detoxification of these types of mycotoxins, which requires bioinformatics studies before laboratory investigations. Therefore, the aim of the present study was to investigate the binding energy of DEP-A and DEP-B enzymes with 15ADON through molecular docking. The three-dimensional structures of DEP-A and DEP-B proteins were predicted using the SWISS MODEL server. Then, the stability of these structures was evaluated in molecular dynamic conditions. For this purpose, the simulation was carried out with GROMACS software and then the RMSD curve of these two enzymes was drawn to check the stability of the predicted structure. H-DOCK online server was used to performed the interaction of DEP-A enzyme with 15ADON and DEP-B with Oxid15ADON intermediate. Checking the accuracy of the predicted structures by ERRAT Verify3D, Z-score and Ramachandran plots showed that the prediction of tertiary structures successfully performed. The RMSD curves showed that DEP-A and DEP-B were stabilized in 240 and 40 nanoseconds with 0.58 and 0.35 nm, respectively. The results of molecular docking also showed that both DEP-A and DEP-B enzymes could bind to their substrates with relatively strong binding energy -157.90 and -141.78, respectively. Overall, it can be concluded that both studied enzymes were able to bind to the 15ADON chemotype of DON in the appropriate position, which shows that these enzymes can be effective in deactivating this chemotype, although laboratory studies are needed to confirm the results
Keywords: Molecular Docking, Mycotoxin, Enzyme, 15-Acetyl-Deoxynivalenol -
زمینه مطالعه
یکی از علت های مهم آسیب بافتی در آبزیان در اثر مواجهه با فلزات سنگین تنش اکسیداتیو است که سبب تغییرات سامانه آنتی اکسیدانی و آنزیمی می شود و با توجه به این که مطالعات در زمینه تاثیر سمیت تحت حاد نیترات نقره در میگو چندان توسعه نیافته است، مطالعه حاضر می تواند در تدوین استانداردهای بین المللی آلودگی میگو به نیترات نقره کمک کند.
هدفمطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثرات سمی نیترات نقره بر تغییرات سامانه آنتی اکسیدانی و آنزیمی بافت هپاتوپانکراس، عضله و آبشش میگوی وانامی (Litopenaeus vannamei) انجام شد.روشکار: پس از تهیه و سازش پذیری، میگوها به مدت 21 روز در معرض نیترات نقره با غلظت های 0084/0، 021/0، 042/0 و 063/0 میلی گرم در لیتر قرار گرفتند و پایان دوره آزمایش نمونه برداری از بافت آبشش، عضله و هپاتوپانکراس انجام شد و تغییرات سامانه آنتی اکسیدانی شامل سوپراکسید دیسموتاز (SOD)، گلوتاتیون پراکسیداز (GPx) و گلوتاتیون اس-ترانسفراز (GST) و آنزیم های متابولیکی شامل آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)، آلکالین فسفاتاز (ALP) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) بررسی شدند.
نتایجفعالیت سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون اس-ترانسفراز آبشش و عضله تفاوت معنی داری با تیمار شاهد نداشت (05/0>p)، اما فعالیت گلوتاتیون پراکسیداز در تیمار 4 به طور معنی داری افزایش و در هپاتوپانکراس کاهش یافت (05/0<p). در هپاتوپانکراس در تیمار 3 و 4 گلوتاتیون اس-ترانسفراز افزایش معنی دار (05/0<p) و سوپراکسید دیسموتاز فاقد اختلاف معنی دار با بقیه تیمارها بوده است (05/0>p). آنزیم های متابولیکی عضله اختلاف معنی داری در هیچ کدام از تیمارها نشان ندادند (05/0>p)، اما در آبشش میزان ALT در تیمار 4 کاهش معنی دار و میزان AST و LDH در تیمار 3 و 4 افزایش معنی داری داشته است (05/0<p). در هپاتوپانکراس فعالیت آنزیم ALT در تیمار 2 و 4، AST در تیمار 3 و 4 و آنزیم ALP به جز در تیمار 1 در بقیه تیمارها کاهش معنی دار و LDH در تیمار 3 و 4 افزایش معنی داری داشت (05/0<p).
نتیجه گیری نهایی:
افزایش معنی دار گلوتاتیون اس- ترانسفراز و LDH و کاهش معنی دار گلوتاتیون پراکسیداز و آنزیم های ALT، AST و ALP هپاتوپانکراس نشان داد که سامانه آنتی اکسیدانی و آنزیمی میگوی پا سفید غربی با افزایش غلظت نیترات نقره در هپاتوپانکراس نسبت به آبشش و عضله بیشتر دچار اختلال شده است.
کلید واژگان: آنتی اکسیدانی, آنزیم, سمیت, میگو, نیترات نقرهBACKGROUNDOxidative stress is believed to be one of the major causes of tissue damage in aquatic animals exposed to heavy metals. It leads to certain changes in the antioxidant and enzyme system. Given the fact that research on the effect of sub-acute toxicity of silver nitrate in shrimps is not very developed, the present study can be conducive to formulating the international standards of contamination of shrimps with silver nitrate.
OBJECTIVESThe present study aimed to evaluate the toxic effects of silver nitrate on the changes in the antioxidant and enzyme systems of hepatopancreas, muscle and gills of Litopenaeus vannamei.
METHODSAfter acclimatization of shrimps, they were exposed to silver nitrate with concentrations of 0.0084, 0.021, 0.042 and 0.063 mg/L for 21 days. At the end of the experimental period, gill, muscle and hepatopancreas were sampled, and the changes in the antioxidant system (SOD, GPx and GST) and metabolic enzymes (ALT, ALP, AST and LDH) were examined.
RESULTSThere was no significant difference in terms of SOD and GST activity in the gill and muscle of the exposed shrimps (P>0.05). However, GPx in treatment 4 increased significantly in gill and muscle while it saw a decrease in hepatopancreas (P<0.05). In hepatopancreas, GST significantly increased in treatments 3 and 4 (P<0.05) whereas SOD did not show any significant changes compared with other treatments (P>0.05). The metabolic enzymes of the muscle did not show any significant differences in any of the treatments (P>0.05), but in gill, the level of ALT in treatment 4 decreased significantly while the levels of AST and LDH in treatment 3 and 4 significantly increased (P<0.05). In hepatopancreas, the activity of ALT in treatments 2 and 4, AST in treatments 3 and 4, and ALP in all treatment except treatment 1 saw significant reduction. Nevertheless, LDH in treatments 3 and 4 had a significant rise (P<0.05).
CONCLUSIONSA significant increase in GST and LDH as well as a significant decrease in GPx and ALT, AST and ALP enzymes in the hepatopancreas revealed that the antioxidant and enzyme system of shrimps is further disturbed with the rise in silver nitrate concentration in the hepatopancreas compared to the gill and muscle.
Keywords: Antioxidant, enzyme, Shrimp, Silver nitrate, Toxicity -
امروزه سموم قارچی یک مشکل اساسی در صنعت خوراک و ایمنی زنجیره غذایی محسوب می شوند، که می توانند طیف وسیعی از محصولات کشاورزی و زراعی را آلوده کنند، و در نتیجه بر سلامت و تولیدات دام و طیور، و به تبع آن بر سلامت انسان، اقتصاد کشورها و حتی تجارت بین المللی تاثیر منفی بگذارند. از آنجایی که نمی توان از آلودگی مایکوتوکسین به طور کامل قبل یا بعد از برداشت محصولات زراعی جلوگیری کرد، آگاهی دقیق از نحوه حذف سموم قارچی در طی فرآیندهای تکنولوژیکی و استراتژی های پاک سازی خوراک بسیار مهم است. امروزه کنترل زیستی سموم قارچی توسط میکروارگانیزم ها و سایر فاکتورهای بیولوژیک، در حال تبدیل شدن به یک راهکار قابل اعتماد برای محافظت از محصولات غذایی در برابر آلودگی این سموم است، که باعث افزایش ایمنی و کیفیت محصولات زراعی و خوراک دام، و در نهایت کاهش سموم در محصولات با منشاء حیوانی (شیر، گوشت و تخم مرغ) و افزایش امنیت زنجیره غذایی می شود.
کلید واژگان: مایکوتوکسین, کنترل زیستی, میکرو ارگانیزم, آنزیم, مخمر, اسانس, گیاهان داروییToday, fungal toxins or mycotoxins are a major problem in the food industry and food chain safety, which can contaminate a wide range of agricultural products, and thus they have negatively affect on health and production of livestock and poultry, and consequently human health, the economies of countries and even international trade. Since mycotoxin contamination cannot be completely prevented before or after harvest, it is important to know exactly how to remove mycotoxins during technological processes and feed clearance strategies. Today, the biological control of mycotoxins by microorganisms and other biological factors is becoming a valid approach to protect food products from contamination by these toxins, which increases the safety and quality of crops and animal feed, and ultimately reduces toxin concentration in animal products (milk, meat and eggs), and increase food chain security.
Keywords: Mycotoxin, biological control, Microorganism, Enzyme, Yeast, Herbal bioactive com-pounds, spices -
این آزمایش به منظور بررسی اثر دانه ی جو پرتوتابی شده با بیم الکترون در دوز 40 کیلوگری بر گرانروی، جمعیت باکتریایی، فعالیت آنزیمی و هیستومورفومتری روده ی جوجههای گوشتی انجام شد. جیرههای آزمایشی شامل سطوح 25 و 50 درصد دانه ی جو (به صورت خام و پرتوتابی) و جیره ی شاهد بر پایه ی ذرت و کنجاله ی سویا (بدون جو و پرتو) که مجموعا شامل 5 تیمار و چهار تکرار و تعداد 12 قطعه پرنده در هر تکرار به مدت 42 روز در قالب طرح کاملا تصادفی به اجرا درآمد. با افزایش سطح دانه ی جو به 50 درصد (خام و پرتوتابی) گرانروی محتویات ایلئوم افزایش معنیداری نسبت به سایر تیمارها نشان داد. پرتوتابی سبب کاهش گرانروی ایلئوم در جیره ی 50 درصد دانه ی جو شد. با افزایش سطح دانه ی جو در جیره، pH محتویات ایلئوم کاهش معنیداری نشان داد اما پرتوتابی تاثیر معنیداری بر pH نشان نداد. اثر تیمارهای آزمایشی بر جمعیت باکتریایی سکوم (کلیفرم، اشریشیا کلی و کل هوازی) معنیدار نبود. اما با افزایش سطح دانه ی جو خام به 50 درصد جمعیت لاکتوباسیل کاهش معنیداری نسبت به جیره ی 25 درصد جو پرتوتابی و شاهد نشان داد. فعالیت آنزیمی پانکراس و محتویات ژژنوم (آمیلاز و پروتئاز) بین تیمارهای آزمایشی معنیدار نبود. فعالیت آنزیم لیپاز در بافت پانکراس با افزایش سطح دانه ی جو به 50 درصد (خام و پرتوتابی) افزایش معنیداری نسبت به سایر تیمارها نشان داد. تیمارهای آزمایشی بر خصوصیات هیستومورفومتری دئودنوم و ژژنوم شامل ارتفاع و قطر کرک، عمق و ضخامت کریپت، نسبت ارتفاع کرک به عمق کریپت، تعداد سلولهای جامی شکل در بافت پوششی و کریپت، ضخامت بافت پوششی، ضخامت طبقه ی عضلانی و ضخامت کل دیواره تاثیر معنیداری نشان نداد. نتایج این آزمایش نشان داد که پرتوتابی باعث کاهش معنیدار گرانروی در سطح 50 درصد دانه ی جو گردید اما اثر معنیداری بر pH، جمعیت میکروبی، فعالیت آنزیمی و هیستومورفومتری دئودنوم و ژژنوم نشان نداد.
کلید واژگان: دانه ی جو پرتوتابی شده, جمعیت میکروبی, آنزیم, هیستومورفومتری, جوجه های گوشتیThis experiment was conducted to evaluate the effect of electron beam-irradiated barley on viscosity, microbial population, digestive enzyme activities, histomorphometrical structure of broiler chicks. Treatments were barley at levels of 25% and 50% (raw and irradiated at 40 kGy) and corn-soya bean meal diet (as control, without barley) that used with five dietary treatments, four replicates and 12 birds of each for 42 days in a completely randomized design. Increasing levels of barley to 50% (raw or irradiated) in the diet significantly increased ileal viscosity compared to the other treatments. Broilers fed 50% irradiated barley diet had significantly lower viscosity compared to the broilers fed 50% raw barley. The inclusion of barley in the diet resulted in significantly decreased ileal pH when compared with a control diet. However, radiation of barley had no significant effect on ileal pH of broilers. Caecal populations of Coliform, E. coli and total aerobic bacteria were not influenced by the experimental treatments. Also the caecal population of Lactobacillus was decreased in broilers fed on 50% raw barley compared to 25% irradiated barley and control diet. No significant differences were observed among dietary treatments on amylase and protease activities of the jejunal digesta and in pancreatic tissue. Broilers fed 50% barley (raw or irradiated) diet had significantly higher lipase activities in pancreatic tissue compared to the other treatments. The villus height, villus width, crypt depth, crypt width, the ratio of villus height to crypt depth, epithelial thickness, muscle thickness, number of goblet cells and a total wall thickness of the duodenum and jejunum were not affected by the experimental treatments. The results of this study showed that radiation significantly decreased viscosity at the level of 50% barley. However, radiation was no significant effect on pH, microbial population, enzyme activities, histomorphometry of duodenum and jejunum.
Keywords: Irradiated barely grain, Microbial population, Enzyme, Histomorphometry, broilers -
هدف از این آزمایش، بررسی تاثیر فرآوری سرشاخه ی خرما با اوره یا آنزیم بر قابلیت هضم، رفتار مصرف خوراک و بعضی فراسنجه های خونی و شکمبه ای گوسفند عربی بود. در این تحقیق از 16 راس گوسفند عربی با میانگین سن 8 ماه و وزن 5/1±28 کیلوگرم استفاده شد. جیره ی آزمایشی شامل 50 درصد کنسانتره و 50 درصد علوفه بود. تیمارها شامل 1) جیره ی حاوی کاه گندم (شاهد)، 2) جیره ی حاوی سرشاخه ی خام خرما، 3) جیره ی حاوی سرشاخه ی خام خرما + 3 گرم در کیلوگرم آنزیم ناتوزیم و 4) جیره ی حاوی سرشاخه ی خرما عملآوری شده با 4 درصد اوره بودند. در این آزمایش 21 روز جهت عادت پذیری و 14 روز جهت نمونه برداری در نظر گرفته شد. در پایان آزمایش قابلیت هضم مواد مغذی، رفتار مصرف خوراک و فراسنجه های خونی و شکمبه ای تعیین شدند و داده های به دست آمده در قالب طرح کاملا تصادفی تجزیه و تحلیل شدند. خوراک مصرفی، قابلیت هضم ماده ی خشک و ماده ی آلی و غلظت کلسترول خون تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. با این حال قابلیت هضم NDF و ADF و همچنین غلظت گلوکز و نیتروژن اوره ای خون و نیتروژن آمونیاکی شکمبه به طور معنی داری در گوسفندان دریافت کننده ی جیره حاوی سرشاخه ی خرما عمل آوری شده با اوره افزایش پیدا کرد. جیره ی حاوی سرشاخه ی خرما همراه با اوره بیش ترین فعالیت نشخوار و جویدن را در دام به دنبال داشت و بیش ترین میزان pH شکمبه با مصرف جیره حاوی سرشاخه ی خرمای فراوری نشده مشاهده گردید. نتایج نشان داد که فرآوری سرشاخه ی خرما با اوره و یا آنزیم بدون تاثیر منفی بر دام، باعث بهبود ارزش تغذیه ای آن شده و قابلیت هضم را بالا میبرد. بنابراین شاید بتوان از آن ها به جای کاه گندم در جیره ی گوسفند عربی استفاده کرد.
کلید واژگان: اوره, آنزیم, سرشاخه خرما, فراسنجه های خونی و شکمبه, گوسفند عربیThe aim of this experiment was to investigate the effect of processing date palm leaves with urea and enzyme on digestibility, rumination and some blood and rumen parameters of Arabian sheep. In this research, 16 Arabian sheep with an average age of 8 months and weight 28 ± 1.5 kg were used. The ratio of concentrate/forage in the treatments was 50:50. Treatments were including 1) diet contains wheat straw (control), 2) diet contains crude date palm leaves, 3) diet contains crude date palm leaves+ 3 g/kg Natuzyme enzyme and 4) diet contains date palm leaves processed with 4 % urea. In this experiment it is considered 21 days for adaptation and 14 days for sampling. At the end of the experiment, nutrient digestibility, feeding behavior and blood and rumen parameters were determined and the obtained data were analyzed in completely randomized design. Results showed feed intake, digestibility of dry matter and organic matter and blood cholesterol level were not influenced by experimental diets (P>0.05). However, digestibility of NDF and ADF, blood glucose and urea and ruminal ammonia concentration significantly increased in sheep fed with date palm leaves processed with urea (P
Keywords: Urea, Enzyme, date palm leaves, blood, rumen parameters, Arabi sheep -
مترونیدازول و لوامیزول از داروهایی هستند که دارای عوارض بالینی و بیوشیمیایی مختلفی از جمله تغییر در فعالیت آنزیم های سرمی، پروتئین های خون و سایر شاخص ها هستند. برخی گزارشات موجود حاکی از اثرات مترونیدازول و لوامیزول بر پروتئین های سرم خون در حیوانات هستند، اما گزارش هایی از اثرات این داروها در ماهی کپور معمولی وجود ندارد. در مطالعه ی حاضر تعداد 150 قطعه ماهی کپور معمولی با میانگین وزنی 15±75 گرم به طور تصادفی به 5 گروه شامل گروه شاهد و چهار تیمار درمانی و با سه تکرار تقسیم شدند. چهار تیمار درمانی شامل: حمام مترونیدازول (5 میلی گرم در لیتر به مدت 24 ساعت و سه بار تکرار درمان به فاصله ی 2 روز)، مترونیدازول خوراکی (به میزان 5 میلی گرم در کیلوگرم وزن بدن به مدت 10 روز)، حمام لوامیزول (5 میلی گرم در لیتر به مدت 24 ساعت و سه بار تکرار درمان هرکدام به فاصله ی 2 روز)، لوامیزول خوراکی (به میزان 5 میلی گرم در کیلوگرم وزن بدن به مدت 10 روز) در نظر گرفته شد. خون گیری در روزهای 1، 7 و 14 پس از پایان درمان صورت گرفت و مقادیر سرمی پروتئین تام، الکتروفورز پروتئین ها و همچنین فعالیت آنزیم های سرمی (AST، ALT و ALP) اندازه گیری شد. نتایج نشان داد میزان پروتئین تام پلاسما در گروه های مورد مطالعه تفاوت معنی داری نسبت به گروه شاهد نداشته است. میزان فعالیت آنزیم های سرمی در گروه شاهد با میانگین دو گروه لوامیزول حمام و لوامیزول خوراکی به جز آلکالین فسفاتاز تفاوت معنی داری نداشت. فعالیت آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز در گروه مترونیدازول به طور معنی داری بیش تر از گروه شاهد بود. میانگین مقادیر آلبومین، آلفایک گلوبولین ها، آلفادوگلوبولین ها، بتاگلوبولین ها و گاماگلوبولین ها در گروه شاهد عموما با سایر گروه ها تفاوت معنی داری را نشان نداد. بر اساس یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت هر چند داروهای لوامیزول و مترونیدازول در دوزهای توصیه شده درمانی به روش های مذکور تغییراتی در برخی شاخص های سرمی داشته است اما باعث افزایش معنی دار بسیاری از فاکتورهای مورد مطالعه نشده است و تاثیر قابل توجهی بر فاکتور های پروتئینی خون نداشته و به عنوان دارو های ضدانگلی مناسب در ماهی کپور معمولی قابل توصیه هستند هر چند تحقیقات تکمیلی در این رابطه ضروری به نظر می رسد.کلید واژگان: ماهی کپور معمولی, مترونیدازول, لوامیزول, آنزیم, الکتروفورزMetronidazole and levamisole have several clinical and biochemical side effects such as changes in the activity of serum enzymes and proteins and other profiles. There are some reports of metronidazole and levamisole effect on blood serum proteins in animals, but there is no report of these drugs on criteria in common carp. In this study, 150 common carp (100-50 g) were divided into five categories. One group served as the control (no drug) and four treatment groups: Metronidazole bath, oral metronidazole, Levamisole bath, oral levamisole was considered. After 10 days, on days 1, 7 and 14 after completion of treatment, blood samples were collected from fish and serum total protein in combination with electrophoresis was performed. According to the results, the average amount of total protein in metronidazole and levamisole treatment had no significant difference with control group . In other groups though total protein increased with the control group, but this difference was not significant. The mean Albumin, alpha-1, alpha-2, beta and gamma globulins in control group had no significant difference with other groups. The mean ALP, AST, ALT and in control group in control group has no significant difference with the other groups. Therefore it can be concluded that metronidazole in the bath treatment significantly increase AST but other factors has not been affected by these drugs. In general, this study showed that the two drugs administered in two ways, had no significant effect on the important serum enzymes and proteins. We can conclude that these two drugs can used safely in common carp, however for proving this conclusion more research must be done.Keywords: Common carp, Metronidazole, levamisole, Enzyme, Electrophoresis
-
هدف این مطالعه، بررسی تاثیر پیش فرآوری اجزاء خوراک (ذرت و کنجاله سویا) با عوامل مختلف در شرایط آزمایشگاهی، بر میزان فیتات باقی مانده بود. برای این منظور از سه فراورده آنزیمی تجاری (Bio-phytase، آنزیم Rovabio Excel AP و آنزیمAP Rovabio Max) و سه محلول با سطوح مختلف pH (آب مقطر، اسید هیدرو کلریدریک 5/0 درصد و 1 درصد به ترتیب دارای pH مساوی 5/5، 12/2 و 88/1) ، استفاده شد. ابتدا نمونه ها با فراورده های آنزیمی مخلوط شده، سپس محلول های فوق به آنها اضافه و یرای مدت 2 ساعت در دمای 25 یا 40 درجه سانتی گراد پیش فرآوری شدند. سپس میزان فیتات در نمونه ها اندازه گیری شد. نتایج نشان دادند افزودن محلول های دارای مقادیر مختلف pH (در دمای 25 و 40 درجه سانتی گراد به مدت 2 ساعت) به ذرت مخلوط شده با Bio-phytase یا Rovabio Max AP موجب کاهش معنی دار میزان فیتات باقی مانده در آن گردید که این امر به معنی افزایش آزادسازی فسفر از فسفر فیتاته و بهبود قابلیت زیست فراهمی آن می باشد. بهترین نتیجه با پیش فراوری نمونه های ذرت مخلوط باAP Rovabio Max و محلول اسید هیدروکلریدریک 5/0درصد در دمای 40 درجه سانتی گراد بدست آمد، و میزان فیتات تا حدود 5/98 درصد در مقایسه با گروه شاهد، کاهش یافت. نتایج تقریبا مشابهی برای نمونه های کنجاله سویا بدست آمد به طوری که بیشترین میزان کاهش فیتات (تا 4/55 درصد) در نتیجه پیش فرآوری نمونه های مخلوط شده با AP Rovabio Max و محلول اسید هیدروکلریدریک 5/0درصد در دمای 25 درجه سانتی-گراد حاصل گردید. بر اساس نتایج حاصل می توان نتیجه گیری نمود که افزودن محلول اسیدهیدروکلریدریک 5/0 درصد به نمونه های ذرت و کنجاله سویای مخلوط شده با فراورده آنزیمی Rovabio Max AP (حاوی فیتاز و آنزیم های NSPases قابلیت زیست فراهمی فسفر را افزایش داد.کلید واژگان: پیش فرآوری, فیتات, ذرت, کنجاله سویا, آنزیمThe objective of this study was to evaluate of pre-treating of feed ingredients (corn and soybean meal) with different factors on phytate content under in vitro condition. For this purpose three commercial enzymatic products (Bio-phytase, Rovabio Excel AP, and Rovabio Max AP) and three different solutions including distilled water, HCl 0.5% and HCl 1% (with levels of pH = 5.5, 2.12 and 1.88, respectively) were used. Each sample was first supplemented with the enzymatic products, and then pre-treated with the above mentioned solutions for 2 hours at at 25 and 40ºC, and phytate content was determined. Results indicated that addition of different solutions (at 25 and 40 for 2 hours) to corn samples mixed with Bio-phytase or Rovabio Max AP caused a significant reduction in the content of phytate. The best results were obtained when corn samples were treated with Rovabio Max AP and mixed with HCl 0.5% at 40 ºC, where phytate content decreased up to 98.5% in comparison with control. The same results were observed in soybean samples, where the highest reduction in phytate content (up to 55.4%) was found when they were mixed with Rovabio Max AP and then treated with HCl 0.5% solution at 25º C. According to results it could be concluded that adding HCl 0.5% to corn and soybean meal which were mixed with Rovabio Max AP (including phytase and NSPases enzymes) increased phosphorus bioavailability.Keywords: Pre-treatment, Phytate, Bio-phytase, Rovabio Excel AP, Rovabio Max AP
-
مطالعه ی حاضر با هدف بررسی اثر سطوح مختلف پروبیوتیک لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس بر عملکرد رشد و فعالیت آنزیم های گوارشی بچه ماهیان قزل آلای رنگین کمان به دنبال مسمومیت با سرب انجام شد. تعداد 375 قطعه ماهی با وزن تقریبی 8/3±16 گرم انتخاب و پس از اطمینان از سلامت آن ها، به طور تصادفی به 5 گروه تقسیم شدند که به ترتیب با جیره ی غذایی حاوی 106×5، 107×5 و CFU/g 108×5 باکتری لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس به مدت 45 روز تغذیه شدند و نیز گروه چهارم (کنترل منفی یا کنترل بدون سرب) در تمام طول آزمایش با غذای بدون هیچ گونه افزودنی تغذیه و نگهداری شدند و گروه پنجم (گروه کنترل سرب دار یا کنترل مثبت) که ابتدا بدون افزودن باکتری به جیره ی غذایی به مدت 45 روز تغذیه شدند و پس از این مدت تا انتهای دوره ی آزمایش به همراه سه گروه پروبیوتیکی به مدت 21 روز با جیره ی حاوی 500 میکروگرم در کیلوگرم نیترات سرب مورد تغذیه قرار گرفتند. در روزهای صفر، 45، 52، 59 و 66 بعد از آسان کشی نمونه برداری از روده جهت بررسی آنزیم های گوارشی به عمل آمد. نتایج نشان داد که ضریب تبدیل غذایی بعد از 45 روز در سه گروه پروبیوتیکی در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری داشته است (05/0P<). همچنین در سایر شاخص های رشد مانند افزایش وزن، میزان کارایی پروتئین، ضریب رشد ویژه و نسبت بازده غذایی بعد از 45 روز در گروه یک و دو پروبیوتیکی در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری داشته است (05/0P<). نتایج بررسی آنزیم های گوارشی نشان داد که تمامی آنزیم ها بعد از 45 روز در سه گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل بهبود معنی داری داشته است (05/0P<). اما پس از مواجهه با سرب فعالیت آنزیم آلفاآمیلاز و تریپسین در گروه 2 با کاهش معنی داری مواجهه شد اما همچنان نسبت به سایر گروه ها و گروه کنترل تحت چالش با سرب بیش تر بود. همچنین فعالیت آنزیم های لیپاز آلکالین فسفاتاز پس از مواجهه با سرب در تمامی گروه های پروبیوتیکی با کاهش معنی داری مواجهه شد اما همچنان مقدار آن نسبت به گروه کنترل تحت چالش با سرب بالاتر بود. بر اساس نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت که باکتری لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس جدا شده از روده ی ماهی شیربت در غلظت CFU/gr 107×5 به عنوان یک مکمل پروبیوتیکی می تواند دارای اثرات مثبت در بهبود شاخص های رشد و آنزیم های گوارشی قزل آلای رنگین کمان حتی پس از مواجهه با مسمومیت با فلز سنگین سرب باشد.کلید واژگان: پروبیوتیک, لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس, قزل آلای رنگین کمان, آنزیم, سربThe present study was conducted to evaluate the effects of probiotic Lactobacillus acidophilus on the growth performance and digestive enzymes activity of juveniles Oncorhynchus mykiss after lead poisoning. 375 fish about 16±3.8 g of weight were selected and after being physically examined and ensuring their health were divided randomly in to 5 groups including 3 groups which were fed by healthy food containing 5×106, 5×107 and 5×108 CFU/g Lactobacillus acidophilus for 45 days And also the fourth group (negative control or uncontrolled control) were fed and stored throughout the experiment with food without any additives And the fifth group (positive control or control group with lead), at first were fed without any additive to the diet for 45 days, and then, until the end of the experiment period, with three probiotic groups for 21 days were fed with a diet containing 500 µg/kg lead nitrate. Intestine samples after anesthesia were collected on days 0, 45, 52, 59 and 66 for digestive enzymes were examined. Results showed that In the Treatment 1 and 2, Specific Growth Ratio, Daily Weight Growth and Relative Growth Rate, after 45 days beginning of experiment, improved considerable that compared to control group had significantly difference (PKeywords: Probiotic, Lactobacillus acidophilus, Oncorhynchus mykiss, Enzyme, Lead
-
امروزه تشخیص دقیق بیماری های کبدی نیازمند به کارگیری روش های مختلف تشخیصی و پاراکلینیکی است. از گذشته تشخیص دقیق بیماری های کبدی چالشی جدی در طب انسان و حیوان بوده است. روش های بیوشیمی بالینی به عنوان بخش مهمی از روش های تشخیصی بیماری های کبدی مطرح است. ارزیابی عملکرد کبد از طریق اندازهگیری متغیرهای مرتبط با فعالیت ترشحی کبد، اعمال متابولیسمی و اندازهگیری فعالیتهای آنزیمهای کبدی صورت میگیرد. متاسفانه به علت ظرفیت کارکردی بالای کبد نشانه های مرتبط با با بیماری های کبدی زمانی ظاهر می شود که بخش عمدهای از بافت کبد آسیب دیده باشد. لذا به کارگیری روش های آزمایشگاهی حساس و در عین حال اختصاصی میتواند کمک شایانی در تشخیص به هنگام بیماری های کبدی داشته باشد. در حال حاضر تقریبا هیچ یک از آزمایشهای موجود از ویژگی های یاد شده برخوردار نیستند. به نظر میرسد استفاده از سایر روش های تشخیصی اعم از سونوگرافی، سیتولوژی و… رویکرد مناسبی در جهت تشخیص بیماری های کبدی باشد. مقاله حاضر تلاشی در جهت به کارگیری صحیح آزمایشهای عملکردی کبد در تشخیص بیماری های کبد است.کلید واژگان: کبد, تشخیص آزمایشگاهی, آنزیم, زردیToday’s accurate diagnosis of disease requires using of different diagnostic and paraclinical methods. Diagnosis of liver disease was a serious challenge both in medicine and veterinary medicine from the past. Clinical biochemistry is one of the main parts of diagnostic methods. Liver function is evaluated by measuring the variables such as excreting and metabolic functions and enzymes. Because of large functional reserve of liver, symptoms of liver disease appear after loss of huge number of hepatocytes, therefore using of laboratory methods with high specificity and sensitivity could be helpful. None of existing laboratory methods has all characteristics mentioned above. It seems that using different laboratory methods of liver function beside other diagnostic methods such as sonography, cytology and … could be an appropriate approach for reaching a diagnosis of hepatobiliary disease. Current article reviews the perfect utility of liver function tests for general diagnosis of liver disease.Keywords: Liver, Laboratory Diagnosis, Enzyme, Icterus
-
زمینه مطالعهتروپونین قلبی I بعنوان یک بیومارکر قلبی در تعیین آسیب میوکارد در بیماری هایی که عضله قلب را مبتلا می کند شناخته شده است.دیستروفی غضلانی تغذیه ای یا علت کمبود سلنیم و ویتامین E یکی از این بیماری هاست.هدفهدف از این مطالعه ارزیابی غلظت سرمی تروپونین قلبی I در بزهای نژاد مرغز با کمبود سلنیم و ارتباط آن با پارامترهای الکتروکاردیوگرافی و فعالیت آنزیم های CK،AST و همچنین تعیین ارزش تشخیصی تروپونین در آن بیماری است.مواد و روش کارنمونه خون از 94 بز نژاد مرغز زیر یک ماه اخذ گردید. سرم های جدا شده از نمونه خون به منظور اندازه گیری تروپونین قلبی و CK،AST و 2 میلی لیتر خون کامل به منظور انذازه گیری غلظت سلنیم استفاده شد.از همه بزها نوار الکتروکاردیوگرام در اشتقاق قاعده ای راسی اخذ گردید. بزها براساس غلظت سلنیم سرم به دو گروه تقسیم شدند. بزهای با سلنسم کمتر یا مساوی با 0.05 ppm به عنوان گروه کمبود سلنیم (34 بز) و گروه با سلنیم بالاتراز معیار طبیعی به عنوان گروه کنترل (60 بز).نتایجغلظت تروپونین در گروه با کمبود سلنیم بطور معنی داری از گروه کنترل بالاتر بود.P≤0.05)). بین غلظت سلنیم و تروپونین ارتباط منفی معنی داری بدست آمد.بین غلظت تروپونین و آنزیم های AST،CK در دو گروه کنترل و کمبود سلنیم اختلاف معنی داری نشان داده نشد.P≥0.05)).آریتمی درگروه با کمبود سلنیم بطور معنی داری از گروه کنترل بالاتر بود. P≤0.05)) در حالیکه بین غلظت تروپونین و آریتمی در بزهای با کمبود سلنیم ارتباط معنی داری وجود نداشت P≥0.05)).
نتیجه گیری نهایی: نتایج مطالعه حاضر نشان میدهد تعیین غلظت سرمی تروپونین قلبی Iدر شناسایی بزهای مبتلا به بیماری عضله سفید به ویژه قبل از بروز نشانه های بالینی به همرام اندازه گیری سلنیم خون می تواند مفید باشد. و الکترو کاردیوگرافی با تشخیص آریتمی می تواند مورد استفاده قرار گیرد.کلید واژگان: الکتروکاردیوگرافی, آنزیم, بز مرخز, سلنیم, تروپونینBackgroundCardiac Troponin I (cTnI) is known as a cardiac biomarker in determining the myocardial damage of diseases which affect the heart muscle.ObjectivesThis study aims to evaluate the serum cTnI concentration in Markhoz Breed goats suffering selenium (Se) deficiency and its correlation with electrocardiographic parameters, and activity of creatine kinase (CK) and aspartate aminotransferase (AST) enzymes, as well as to determine the diagnostic value of troponin in that disease.MethodsBlood samples of 94 goat kids of Markhoz breed with the age less than one month were taken, serum analyzed for the assessment of cTnI, CK and AST, 2 ml blood was used for determination of selenium concentration. Electrocardiography was recorded from all kids by using base-apex lead. Kids were divided into two groups based on serum selenium concentration.ResultsThe concentration of cTnI was significantly higher in deficient kids compared with the control group. Results indicated significant negative correlation between cTnI and selenium concentration. There was no significant correlation between cTnI and AST, CK in deficient kids. Results show no significant difference in concentration of AST, and CK enzymes for two group of deficient kids and control group. The presence of arrhythmia is significantly higher in deficient kids than control group.ConclusionsThe results of this study showed that the measurement of serum cTnI concentration can be useful in diagnosis of kids suffering from Se deficiency. Also ECG can be used aiming at the diagnosis of arrhythmia in kids with Se deficiency.Keywords: electrocardiography, Enzyme, Markhoz goat, selenium, troponin -
زمینه مطالعهاثر روی بر پاسخ های فیزولوژیک در حیوانات و پرندگان نشان داده شده است. از طرف دیگر، فیتاز جیره در طیور منجر به افزایش دسترسی روی می شود.هدفاین مطالعه برای بررسی اثرات جیره های مکمل شده با اکسید روی و 6-فیتاز مشتق شده از E. Coli بر متابولیت ها و فعالیت های آنزیمی پلاسما در مرغ های مادر گوشتی مسن از سن 60 تا 72 هفتگی انجام شد.روش کارتعداد 128 مرغ مادر به صورت تصادفی به هشت تیمار تغذیه ای با چهار تکرار و چهار مرغ در هر تکرار اختصاص پیدا کردند. غلظت خونی روی، کلسیم، پروتئین کل، کلسترول، تری گلیسرید و HDL و فعالیت پلاسمایی AST، ALT، ALP و LDH اندازه گیری شدند.نتایجنتایج نشان داد که مکمل روی با افزایش پلاسمایی غلظت های روی، کلسیم، فسفر، HDL و پروتئین کل (01/0نتیجه گیری نهایی: نتیجه گیری می شود که مکمل اکسید روی و فیتاز ممکن است متابولیسم و فعالیت آنزیمی در مرغ های مادر گوشتی مسن را بهبود دهد.
کلید واژگان: آنزیم, مرغ, متابولیت, فیتاز, رویBackgroundIt has been shown that zinc has an effect on physiological responses in animals and birds. On the other hand, dietary phytase in poultry results in increased availability of zinc.ObjectivesThis study was conducted to investigate the effects of zinc oxide (ZnO) and Escherichia coli-derived 6-phytase supplemented diets on the plasma metabolites and enzyme activities of broiler breeder hens from 60 to 72 weeks of age.MethodsA total of 128 breeder hens were randomly assigned to eight dietary treatments, with four replicates of four hens each. Blood concentration of Zn, Ca, P, total protein, cholesterol, triglyceride (TG) and high density lipoprotein (HDL), and plasma activities of aspartate aminotransferase (AST), alanine aminotransferase (ALT), alkaline phosphatase (ALP), and lactate dehydrogenase (LDH) were measured.ResultsResults showed that supplementary ZnO increased plasma Zn, Ca, P, HDL, and total protein (p<0.01) concentrations, as well as enzyme activities of LDH, ALT and AST (p<0.01). Also, a ZnO-supplemented diet resulted in a decrease in plasma cholesterol and TG (p<0.01) levels. Adding phytase to the diet increased plasma (P) and HDL contents (p<0.01). The interactive effect of phytase × ZnO × period on the plasma levels of Zn, P, total protein, HDL, total cholesterol, and the enzymatic activity of LDH, ALT and ALP was significant.ConclusionsIt is concluded that supplementary ZnO and phytase may improve metabolism and enzymatic activity of aged broiler breeder hens.Keywords: enzyme, hen, metabolite, phytase, Zinc -
زمینه مطالعهمحرک های رشد مواد شیمیایی و بیولوژیکی هستند که با هدف بهبود رشد جوجه ها و بهبود استفاده از مواد غذایی به جیره اضافه شده و بدین گونه باعث تولید بیشتر و سود بالاتر می شوند.
هدفاین تحقیق به منظور بررسی اثرات استفاده از آنزیم، پروبیوتیک و ترکیب آنها بر روی عملکرد جوجه های گوشتی با جیره غذایی بر پایه گندم، جو، سویا از سن 1 تا 47 روزگی انجام شد.
روش کار480 جوجه گوشتی نر (نژاد آربور آکرز) به طور تصادفی به 6 تیمار، با 4 تکرار برای هر تیمار و 20 پرنده در هر قفس تقسیم شدند. این آزمایش شامل آرایش فاکتوریل 2 × 3 بود، در این آزمایش 3 غلظت از آنزیم (صفر، نصف مقدار تجاری و مقدار تجاری) و 2 غلظت از پروبیوتیک (صفر و مقدار تجاری) در گروه های مختلف استفاده شد.نتایجنتایج نشان داد که سطح پیشنهادی آنزیم می تواند باعث بهبود وزن و ضریب تبدیل غذایی شود (05/0)p<، اما اضافه کردن پروبیوتیک به تنهایی باعث کاهش ضریب تبدیل شد (05/0.)p< اثر متقابلی بین آنزیم و پروبیوتیک بر روی عملکرد جوجه ها دیده نشد (05/0.)p> پروبیوتیک باعث بهبود عملکرد آنزیم در سطوح مختلف نشد. آزمایش طول و وزن نسبی مناطق مختلف روده نشان داد که تنها آنزیم می تواند وزن نسبی و طول ژژنوم و اثنی عشر را کاهش دهد.
نتیجه گیری نهایی: این بررسی هیچ اثر متقابلی بین آنزیم و پروبیوتیک بر عملکرد جوجه های گوشتی تغذیه شده با جیره پایه گندم، جو، سویا نشان نداد.
کلید واژگان: جوجه گوشتی, آنزیم, عملکرد, پروبیوتیکBackgroundGrowth promoters are chemical and biological substances that are added to livestock food with the aim to improve the growth of chickens in fattening and the utilization of food، and in this way achieve better production and financial results.ObjectivesAn experiment was conducted to evaluate the effects of enzyme complex، probiotic، and their combination on performance of broilers fed a basal wheat-barley-soybean meal diet from 1 to 47 d of age.MethodsAtotal of 480-dayold male broiler chicks (Arbor Acres) were randomly assigned to 6 treatments، with 4 replicate cages per treatment and 20 birds per cage. The experiment consisted of a 3×2 factorial arrangement of the treatments، with 3 concentrations of enzyme complex (0، half of the commercial suggested level or commercial suggested level) and 2 concentrations of probiotic (0 and suggested level).ResultsResults showed that the suggested level of enzyme complex could improve body weight and feed conversion ratio (p<0. 05)، but addition of probiotic only decreased the feed conversion ratio (p<0. 05). There was no interaction between enzyme complex and probiotic on performance (p>0. 05). Probiotic supplementation did not improve the efficacy of enzyme complex at any levels. The examination of length and relative weight of different regions of intestine showed that only enzyme complex could decrease the relative weight of duodenum and length of jejunum; however، there was no interaction between treatments for these parameters.ConclusionsThis research did not demonstrate any interaction effect between enzyme complex and probiotic on broilers performance fed wheat-barley-soybean meal diet.Keywords: broilers, enzyme, performance, probiotic -
مسمومیت با سرب در همه ی جانداران و از جمله آبزیان از اهمیت ویژه ای برخوردار است، در این تحقیق به بررسی نقش تیامین به عنوان یک عامل شلاته کننده بر اثرات سمی سرب و همچنین تاثیر آن روی فعالیت آنزیم های سرم خون ماهی کپور پرداخته شد. برای این منظور، از چهار گروه 25 تایی ماهی کپور (5±60 گرمی) با یک تیمار و یک تکرار استفاده گردید.گروه اول به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. سایر گروه ها به مدت 15 روز و به میزان 7 میلی گرم در لیتر استات سرب دریافت کردند. گروه های سوم و چهارم علاوه بر دریافت استات سرب، هم زمان به ترتیب به میزان 40 و 80 میلی گرم در لیتر تیامین دریافت کردند. فعالیت آنزیم های سرم شامل GGT،ALT، AST، LDH و ALP اندازه گیری شد. آنزیم ALT بین گروه 4 و 2 اختلاف معنی داری را نشان داد (002/0>p). آنزیم GGT بین گروه 2 و 3 (023/0=P) و همچنین بین گروه 2 و 4 اختلاف معنی دار (018/0=P) را نشان داد. آنزیم LDH بین گروه 1 و 2 (001/0=P)، گروه 2 و 3 (001/0=P) و گروه 2 و 4 (001/0=P) اختلاف معنی داری را نشان داد. میزان آنزیم های ALP وAST اختلاف معنی داری را بین گروه های مختلف نشان نداد (05/0کلید واژگان: کپور معمولی, خون, آنزیم, سرم, سرب, تیامینLead poisoning is of great importance in all living creatures including aquatic animals. In the present study, the effects of the ion –exchanging (chelating) agent, thiamin, on toxic effects of lead (Pb), as well as serum activities of some blood enzymes in common carp (Cyprinus carpio) were studied. Accordingly, 4 duplicate groups of 25 fish (60±5g) were used. The first group was considered as the control. All other groups received lead acetate at 7mg/L for 15 successive days. In addition to lead acetate, the 3rdand the 4th groups received thiamin at 40 and 80 mg/L, respectively. The activities of serum enzymes including GGT, ALT, AST, AST and ALP were evaluated. A significant difference was observed in ALT activity between the second and the fourth groups (P<0.002). The amount of GGT activity in the second group was significantly different from the third (P=0.023) and the fourth (P=0.018) groups. Serum LDH activity was significantly different between the first and the second (P=0.001), the second and the third (P=0.001), as well as the second and the fourth (p=0.001) groups. The levels of ALP and AST activities showed non-significant variations among different groups (P>0.05). The results of the current research suggest beneficial effects for thiamin in improving blood biochemical parameters in fish exposed to lead.Keywords: Cyprinus carpio, Blood, enzyme, serum, Lead, Thiamin
-
دسترسی به مقادیر طبیعی پارامترهای سرمی از اهمیت ویژه ای جهت ارزیابی درمانگاهی و تشخیص بیماری ها در حیوانات مختلف و از جمله آبزیان برخوردار است. جهت تعیین مقادیر طبیعی برخی از آنزیم های سرم خون ماهی سفید، خون گیری از ساقه دمی 25 ماهی نر و 25 ماهی ماده صید شده از صیدگاه رودخانه تجن انجام گرفت. پس از جدا کردن سرم، مقادیر پارامترهای ALT، AST، ALP، CPK و LDH اندازه گیری گردید. علاوه بر تعیین مقادیر طبیعی جهت کل جمعیت ماهی سفید، مقادیر طبیعی مربوط به دو جنس نر و ماده نیز از نظر آماری با هم مقایسه شد. به علاوه میزان همبستگی هر یک از پارامترهای مورد مطالعه در جمعیت کل و همچنین در جنس های نر و ماده با دیگر پارامترها مورد ارزیابی قرار گرفت. بر این اساس در کل جمعیت ماهی سفید: AST: 30/561-375±00/455، ALT: 50/34-50/15±00/20، ALP: 50/150-79±50/101،: CPK 00/655-50/39±50/241 و LDH: 2727-1701±2163 واحد بین المللی بر لیتر بود. مقادیر ALT، AST و ALP به طور معنی داری در جنس نر بالاتر بود. بین مقادیر CPK و LDH در هر دو جنس همبستگی منفی وجود داشت. همچنین بین مقادیر ALT با AST و ALP و نیز بین ALP و AST در کل جمعیت همبستگی معنی داری وجود داشت. نتایج حاضر می تواند بخش مهمی از خلاء موجود در زمینه مقادیر طبیعی برخی از آنزیم های سرم خون ماهیان سفید را پوشش دهد.
کلید واژگان: خون, آنزیم, سرم, ماهی سفیدNormal values for serum parameters are of great importance in clinical evaluation and diagnosis of diseases in different species, including aquatic animals. In order to determine the normal values for some serum enzymes in Caspian roach, blood samples were collected from peduncles of 25 male and 25 female fish, captured from Tajan river. Following separation of the serum, the values for ALT, AST, ALP, CPK and LDH were determined. In addition to measuring the normal values for the whole population, the values in the male and the female were statistically compared. Possible correlations between different studied parameters in the whole population, as well as within each sex, were also studied. Accordingly, the normal values for the whole population were: AST: 455/00±375-561.3, ALT: 20/00±15.5±34.5, ALP: 101.5±79-150.5, CPK: 241.5±39.5-655/00, LDH: 2163±1701-2727 IU/L. The serum values for ALT, AST and ALP were significantly higher in the male. A significant negative correlation existed between CPK and LDH in both sexes. In the whole population, the values for ALT had significant correlations with those of AST and ALP. The values for ALP and AST were also significantly correlated. The current results provide valuable information regarding the normal values for some serum enzymes in Caspian roachKeywords: Blood, Enzyme, Serum, Rutilus frisii kutum kammenskii -
هدف از مطالعه حاضر بررسی برخی از الکترولیت ها و آنزیم ها در سرم خون قاطر های به ظاهر سالم در شرایط اقلیمی آذربایجان و تعیین اثر سن و جنس بر روی این شاخص ها می باشد. از تعداد 99 راس قاطر (51 راس نر و 48 راس ماده) سالم در محدوده سنی 4 تا 12 سال، خون گیری به عمل آمد. حیوانات به سه گروه سنیهمسان( 4 تا 6 سال، 7 تا 9 سال و 10 تا12 سال) تقسیم شدند. مقادیر به دست آمده برای سدیم (میلی مول در لیتر)، پتاسیم (میلی مول در لیتر)، کلر (میلی گرم در دسی لیتر)، فسفر (میلی گرم در لیتر) و فعالیت آسپارتات آمینوترانسفراز (واحد در لیتر)، آلانین آمینوترانسفراز (واحد در لیتر)، کراتین فسفوکیناز (واحد در لیتر)، فسفاتاز قلیایی (واحد در لیتر) و گاما گلوتامیل ترانسفراز (واحد در لیتر) به ترتیب 02/6±55/137، 55/0±06/4، 46/3±01/104، 35/0±69/2، 82/44±95/409، 25/2±96/17، 76/38±56/295، 24/70±83/510، 52/4±27/31 تعیین گردید. جنس تاثیری روی پارامترهای مورد مطالعه نداشت (05/0
p). نتایج حاصل از این مطالعه به ما کمک می کند تا تفسیر دقیقیاز نتایج آزمایشگاهی قاطرها داشته باشیم.
کلید واژگان: خون, سرم, الکترولیت, آنزیم, قاطرThis research was conducted to determine some blood serumic electrolytes and enzymes in apparently healthy mules living in temperate geographical conditions of northwestern Iran and the effect of age and sex on these parameters. The studied animals (51 males and 48 females) which ranged in age from 4 to 12 yaers, were divided into three similar age groups. The serumic values of sodium (mmol/L), potassium (mmol/L), chloride (mg/L), phosphorous (mg/L), and activities of AST (IU/L), ALT (IU/L), ALP (IU/L), GGT(IU/L) and CPK(IU/L) were 137.55±6.02, 4.06±0.55, 104.01±3.46, 2.69±0.35, 409.95±44.82, 17.96±2.25, 510.83±70.24, 31.27±4.52 and 295.56±38.76 respectively. Gender had no significant effect on the studied parameters (p>0.05). There were significant differences between different age groups (pKeywords: Blood, Serum, Electrolyte, enzyme, Mule -
نشریه تحقیقات دامپزشکی و فرآورده های بیولوژیک، سال بیست و چهارم شماره 4 (پیاپی 93، زمستان 1390)، صص 18 -32هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر استفاده همزمان آنزیم و پروبیوتیک بر عملکرد جوجه های گوشتی بود. این آزمایش به مدت 45 روز و با استفاده از 480 قطعه جوجه گوشتی نر سویه راس 308 به صورت آزمایش فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی، در 6 تیمار، 4 تکرار و 20 قطعه جوجه در هر تکرار انجام گردید. جیره های غذایی بر پایه گندم و جو، برای همه گروه های آزمایشی ثابت در نظر گرفته شد. آنزیم مورد استفاده در سه سطح (سطح صفر، نصف سطح توصیه شده و سطح توصیه شده (500 گرم)) و پروبیوتیک مورداستفاده در دو سطح (سطح صفر، سطح توصیه شده) به کاربرده شدند. در سن 45 روزگی، جوجه ها برای آخرین بار وزن کشی شده و وزن زنده هر تیمار مشخص گردید. سپس از هر تکرار دو نمونه (جوجه) که از نظر وزن زنده میانگین هر تیمار را داشتند، به منظور بررسی صفات لاشه و خصوصیات قسمت های مختلف روده ذبح گردیدند. نتایج حاصله از آزمایش نشان داد که در کل دوره آزمایش (45-1 روزگی) آنزیم مورد استفاده در سطح توصیه شده به طور معنی داری باعث افزایش میانگین وزن بدن و بهبود ضریب تبدیل غذایی شده است (05/0>p). استفاده از پروبیوتیک نیز به صورت معنی داری باعث بهبود ضریب تبدیل غذایی گردید (05/0>p). استفاده از آنزیم و پروبیوتیک در مصرف خوراک تفاوت معنی داری نداشت. افزایش درصد لاشه نیز در مورد اثر اصلی آنزیم، پروبیوتیک و استفاده همزمان آنها اختلاف معنی دار نشان داد(05/0>p). اما در درصدهای ران و سینه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. همچنین درصد چربی محوطه بطنی در استفاده همزمان از آنزیم و پروبیوتیک کاهش یافت (05/0>p). اما کاهش درصد های مربوط به کبد، دئودنوم و طول ژئوژنوم تنها در زمان استفاده از آنزیم تفاوت معنی دار نشان داد (05/0>p). به طور کلی استفاده از آنزیم و پروبیوتیک به تنهایی به دلیل تاثیر مطلوب بر ضریب تبدیل غذایی، قابل توصیه است اما استفاده همزمان آنها تاثیر مطلو ب تری بر عملکرد پرنده نداشت.
کلید واژگان: آنزیم, پروبیوتیک, جوجه گوشتیThe objective of this study was to evaluate the synchronic use of multi-enzyme and probiotic on broilers performance. This factorial experimental was conducted in a randomized complete design and included 480 Ross broiler chicks (Strain 308) which were divided into 6 treatments and each treatment into 4 replicates and 20 chicks in each replicate. The wheat and barley based diet was constant for all treatments. Multi-enzyme is used in three levels (zero، half level and suggested level (500 gram)) and probiotic in two levels (zero and suggested level). At the end of experiment، all chicks are weighted. then from each replicate 2 chicks were killed to measure carcass traits and characteristics of different parts of intestine. At the total of the experiment period (1-45 days)، the results showed that the application of multi-enzyme (at suggested level) was caused further weight gain and improvement of feed conversion ratio (P<0. 05). No significant differences were observed in feed intake in application of only multi-enzyme or probiotic. Use of only probiotic and only multi-enzyme was decreased FCR in total period (P<0. 05). carcass percentage was increased significantly in use of enzyme، probiotic and synchronic use of them (P<0. 05). Thigh and breast percent were not significant. Abdominal fat percent was decreased in use of synchronic enzyme and probiotic (P<0. 05). Percentage of liver، duodenum and jejunum length declined significantly in use of only enzyme (p<0. 05). use of only enzyme or only probiotic was advisable for Improvement of FCR. but the use of synchronic enzyme and probiotic doesn’t have any additive effect on broiler performance.Keywords: Broiler, Multi Enzyme, Probiotic -
در این مطالعه به بررسی تاثیر پروتئین آبکافت روی آنزیم ها ی پروتئولیتیک آلوین های قزل آلای رنگین کمان Onchorhynchus mykiss) پرداخته شد.6 جیره با سطوح متفاوت پروتئین (10% ،25%،50% جایگزینی با پروتئین پودرماهی جیره) آبکافت ماهی ساردین پهلو طلایی (Sardinella gibossa) وضایعات کشتارگاه مرغ مورد استفاده قرار گرفت. آلوین ها به تعداد 12±824 عدد پس از شروع به تغذیه فعال برای 30 روز مورد تغذیه جیره های مذکور در تانک های 40 لیتری قرار گرفتند . آنزیم ها ی پپسین، تریپسین، آمینوپپتیداز ان، لوسین آلانین پپتیداز و آلکالین فسفاتاز مورد سنجش اسپکتروف تومتری قرار گرفت. بر اساس نتایج سنجش و آزمایشات انجام شده روی اندازه گیری مقادیر آنزیم های نوارمسواکی، بلوغ آنتروسیت های روده ای را در ماهیان تغذیه شده با جیره های حاوی 10 % هر دو منبع پروتئین آبکافت (ضایعات کشتارگاهی طیور و پروتئین ماهی ساردین ) و 25 % پروتئین آبکافت ماهی ساردین پهلو طلایی سریع تر نشان دادند ( بیش از حد از پروتئین آبکافت تاثیر منفی بر این فاکتور دارد. بر این اساس سطح بهینه جایگز ینی با پودر ماهی جیره 25 % پروتئین آبکافت ساردین پهلو طلایی و %10 پروتئین آبکافت ضایعات کشتارگاه طیور خواهد بود.کلید واژگان: ساردین پهلو طلایی, (Sardinella gibossa) قزل آلای رنگین کمان, ضایعات کشتارگاهی طیور, پروتئین آبکافت, آنزیمThis study was carried out to evaluate the effect of protein hydrolysates on proteolytic enzymes of rainbow trout alevins, Onchorhynchus mykiss. Six diets based on different levels of sardine (Sardinella gibossa) protein hydrolysate (SPH) and poultry by-products protein hydrolysate (PPH) (10% , 25% and 50%) were tested. 824±12 Alevins in 40 liter tanks, fed with these diets for 30 days after start the feeding. Pepsin, Trypcin, N-Aminopeptidase, Leucin-alanin peptidase, and Alkaline Phosphates measured based on spectrophotometric methods. Brush border membrane enzymes showed the quickly intestine entrocyte maturation in SPH25%, SP 10% and PPH10% (pKeywords: Sardinella gibossa, rainbow trout, poultry by, products, Protein Hydrolysate, Enzyme
-
مسمومیت با سرب در همه جانداران و از جمله در آبزیان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. آلیسین یکی از مهمترین مواد موثره گیاه سیر می باشد که انتظار می رود با توجه وفور اسیدهای آمینه سولفور دار، اثر پیشگیری کننده در مسمومیت با سرب ایفا نماید. در این تحقیق به بررسی تاثیر آلیسین بر اثرات سمی سرب با توجه به فعالیت آنزیم های سرم خون در ماهی کپور پرداخته شده است. پنج گروه 46 تایی ماهی کپور (10 ±100گرمی) مورد مطالعه قرار گرفت. گروه های 5-2 (آزمون) به مدت 10 روز mg\L7 استات سرب دریافت نمودند. گروه های 3 و 4، از 5 روز قبل از افزودن استات سرب، به ترتیب روزانه به میزان 5 و mg\Kg10 آلیسین دریافت نمودند. گروه 5 مشابه گروه 4 بود اما تنها همزمان با استات سرب، آلیسین دریافت نمود. در پایان دوره آزمایش، آنزیم های سرم شامل GGT، ALT، AST، LDH و ALP اندازه گیری گردید. میزان پارامترهای مورد مطالعه در گروه 2 (دریافت سرب) در مقایسه با گروه شاهد، افزایش قابل ملاحظه ای نشان می داد(001/0p<. ) آنزیم های مورد مطالعه در گروه هایی که بعلاوه آلیسین دریافت کرده بودند (گروه های 5-3)، به طور وابسته به دوز و معنی داری از گروه 2 کمتر بود. با اینحال تفاوت معنی داری از این نظر بین گروه های 4 و 5 مشاهده نشد. نتایج پژوهش حاضر حاکی از تاثیر قوی آلیسین در جلوگیری از ایجاد ضایعات بافتی متعاقب مسمومیت با سرب می باشد.
کلید واژگان: آلیسین, آنزیم, خون, سرب, کپور معمولیLead poisoning in aquatic animals is of special importance, as is also true for all livingcreatures. Alicin, one of the main active components of garlic, is expected to play a protective role against lead poisoning, due to its abundant sulfur amino acids. This research studied the toxic effects of lead in Common Carp focusing on blood serum enzyme activities. The study focused on five groups each including 46 Common Carp (100±10g). The groups 2-5 received lead acetate at 7mg/L for 10 days. Group 3 received 5mg allicin/KgBwt; and Group 4 received daily amounts of 10mg allicin/KgBwt, beginning 5 days before lead acetate was added. Group 5 received the same as Group 4, but received allicin for the same period as it received lead acetate. At the end of the experimental period a measurement was made of serum enzymes including GGT, ALT, AST, LDH and ALP. The studied parameters in Group 2, which was exposed to lead, were significantly higher when compared to the Control Group (p<0.001). The enzyme activities in groups receiving allicin (Groups 3-5) were significantly, and dose dependently, less than those of Group 2. However, no significant differences were observed between Groups 4 and 5. The results of the present research suggest a potent effect for allicin in alleviating tissue injuries following lead poisoning. -
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ضایعات هیستوپاتولوژیک با تغییرات آنزیم های بافتی در ماکیان مبتلا به بیماری مارک است. 5 قطعه ماکیان از گله های غیرآلوده به مارک به عنوان گروه کنترل و 25 قطعه مبتلا به بیماری مارک از گله های آلوده انتخاب شدند. از پارانشیم بافت های مختلف احشایی، کبد، کلیه، قلب، طحال، عضله سینه، چینه دان و بورس فابریسیوس ماکیان مبتلا به مارک جهت مطالعات هیستوپاتولوژیک و تغییرات آنزیمی بافت ها نمونه برداری شد. پس از مطالعه ماکروسکوپیک ضایعات در کالبدگشایی، مطالعه هیستوپاتولوژیک نمونه ها انجام شد. بعد از تایید بیماری، نمونه ها مورد هضم قرار گرفته، سپس آنزیم های آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)، فسفاتاز قلیایی (ALP)، لاکتات دهیدروژناز (LDH)، کراتین کیناز (CK)، سوپراکسید دیسموتاز(SOD) و گلوتاتیون پراکسیداز در یک گرم عصاره بافتی اندازه گیری شدند. با محاسبه میزان پروتئین هر گرم بافت، فعالیت ویژه آنزیم ها محاسبه گردید. در مطالعه هیستوپاتولوژیک، ضایعات لنفوماتوز ارگان های احشایی شامل تجمع کانونی یا نفوذ منتشر لنفوسیت های پلئومورفیک، لنفوبلاست ها، سلول های مارک و تعداد کمی سلول های پلاسمایی بود. نتایج بدست آمده در مبتلایان به بیماری مارک نشان داد که فعالیت آنزیم های AST، LDH، CK، SODو گلوتاتیون پراکسیداز در چینه دان مبتلایان کاهش یافته است. فعالیت آنزیم های AST، LDH و CK در کبد و فعالیت آنزیم های AST،ALP،LDH، SOD، CK و گلوتاتیون پراکسیداز در عضله سینه افزایش یافت. در پیش معده فعالیت آنزیم های AST، ALP، LDH و SOD افزایش و فعالیت آنزیم CK کاهش نشان داد. فعالیت آنزیم های AST و SOD در تخمدان ها و فعالیت آنزیم های AST، LDH، SOD و CK در قلب های مبتلا افزایش یافتند. نوسانات فعالیت آنزیم های بافت های مختلف نشان داد که از اندازه گیری فعالیت این آنزیم ها به عنوان تومور مارکر نمی توان در تشخیص بیماری مارک استفاده کرد.به منظور تعیین این نکته که آیا این آنزیم ها تومور مارکر هستند یا خیر اندازه گیری ایزوآنزیم های اختصاصی هر آنزیم ضروری استکلید واژگان: هیستوپاتولوژی, آنزیم, بافت, بیماری مارک, جوجهThe aim of the present study was to determine the relationship between histopathological lesions and tissue enzymes in chickens affected by Marek's disease.Five apparently healthy chickens(as control group)and 25 chickens affected by Marek's disease were selected. After consideration of history and gross lesions, tissue samples were collected from kidney, liver, heart, ovary, pectoral muscle, spleen, crop, proventriculus and bursa of fabricius for histopathological and tissue enzyme studies. In tissue samples, the activity of aspartate aminotransferase (AST), alkaline phosphatase (ALP), lactate dehydrogenase (LDH), creatine kinase (CK), superoxide dismutase (SOD)and glutathione peroxidase (GPX)was measured. Histopathologically, lymphomatous lesions in visceral organs were included in local or diffuse ple omorphic small to medium lymphocytes, lymphoblasts,marek cells and rarely plasma cells. The results indicated that the activities of AST, LDH, CK, SOD and GPX were decreased in the crop of affected chickens. The activities of CK, LDH and AST in the liver tumors and the activities of LDH, AST, ALP, SOD, CK and GPX in pectoral muscles were increased. In proventriculus, the activities of AST, ALP, LDH and SOD were shown to be increased,but the activity of CK was decreased. The activities of AST and SOD in the ovary lesions and the activities of SOD, AST, CK and LDH in the heart lesions showed an increase. Fluctuations in the activity of enzymes in different tissues showed that measurement of these enzymes can not be used as a tumor marker in the diagnosis of Marek's disease.
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.