مقایسه عملکرد روانی کلامی در کودکان دارای ناتوانی یادگیری و کودکان بهنجار
نویسنده:
چکیده:
مقدمه و اهداف اختلال نامیدن مدت هاست در کودکان دارای ناتوانی یادگیری مورد توجه محققان است. یکی از جنبه های مطالعه مهارت نامیدن که در این جمعیت کمتر مورد بررسی قرار گرفته، عملکرد روانی کلامی است. مطالعه حاضر در نظر دارد ضمن مقایسه عملکرد روانی کلامی در کودکان دارای ناتوانی یادگیری و کودکان بهنجار، تاثیر ویژگی های دموگرافیک را بر عملکرد روانی کلامی مورد مطالعه قرار دهد.
مواد و روش ها مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی بود؛ آزمودنی ها متشکل از دو گروه آزمایش شامل 30 کودک دارای ناتوانی یادگیری (15 مذکر و 15 مونث؛ با میانگین سنی 20 /1±90/8 سال) با تشخیص روانپزشک و گروه کنترل شامل 30 کودک بهنجار (15 مذکر و 15 مونث؛ با میانگین سنی 39/1±71/8 سال) بودند که از نظر سن، جنس و پایه تحصیلی با گروه کنترل همگن شده بودند. عملکرد روانی کلامی در قالب دو تکلیف روانی معنایی و روانی واجی به صورت انفرادی بررسی شد.
یافته ها میانگین امتیاز عملکردهای روانی معنایی و روانی واجی گروه آزمایش به صورت معنادار پایین تر از گروه کنترل بود (001/0>p)؛ مشابه یافته فوق در ارتباط با میانگین تعداد انتقال ها و اندازه خوشه به دست آمد (001/0>p). تفاوت میانگین امتیاز عملکردهای روانی معنایی و واجی بین سنین مختلف در هر دو گروه معنادار بود (05/0>p)؛ اما در هر دو گروه، تفاوت آماری معناداری در میانگین امتیاز عملکردهای روانی بین دو جنس مشاهده نشد (05/0نتیجه گیری نتایج مطالعه حاضر بیانگر ضعف عمومی کودکان دارای ناتوانی یادگیری در عملکرد روانی کلامی است. بهبود عملکرد روانی کلامی در هر دو گروه مورد مطالعه با افزایش سن می تواند بیانگر نقش افزایش تجربه خواندن بر بهبود مهارت نامیدن باشد، در حالی که جنسیت تاثیری بر عملکرد روانی کودکان در هر دو گروه نداشت. با توجه به اهمیت نامیدن و دانش واژگانی در سوادآموزی، نتایج پژوهش حاضر لزوم بررسی بیشتر و دقیق تر عملکرد روانی کلامی را در کودکان دارای ناتوانی یادگیری نشان می دهد.
مواد و روش ها مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی بود؛ آزمودنی ها متشکل از دو گروه آزمایش شامل 30 کودک دارای ناتوانی یادگیری (15 مذکر و 15 مونث؛ با میانگین سنی 20 /1±90/8 سال) با تشخیص روانپزشک و گروه کنترل شامل 30 کودک بهنجار (15 مذکر و 15 مونث؛ با میانگین سنی 39/1±71/8 سال) بودند که از نظر سن، جنس و پایه تحصیلی با گروه کنترل همگن شده بودند. عملکرد روانی کلامی در قالب دو تکلیف روانی معنایی و روانی واجی به صورت انفرادی بررسی شد.
یافته ها میانگین امتیاز عملکردهای روانی معنایی و روانی واجی گروه آزمایش به صورت معنادار پایین تر از گروه کنترل بود (001/0>p)؛ مشابه یافته فوق در ارتباط با میانگین تعداد انتقال ها و اندازه خوشه به دست آمد (001/0>p). تفاوت میانگین امتیاز عملکردهای روانی معنایی و واجی بین سنین مختلف در هر دو گروه معنادار بود (05/0>p)؛ اما در هر دو گروه، تفاوت آماری معناداری در میانگین امتیاز عملکردهای روانی بین دو جنس مشاهده نشد (05/0نتیجه گیری نتایج مطالعه حاضر بیانگر ضعف عمومی کودکان دارای ناتوانی یادگیری در عملکرد روانی کلامی است. بهبود عملکرد روانی کلامی در هر دو گروه مورد مطالعه با افزایش سن می تواند بیانگر نقش افزایش تجربه خواندن بر بهبود مهارت نامیدن باشد، در حالی که جنسیت تاثیری بر عملکرد روانی کودکان در هر دو گروه نداشت. با توجه به اهمیت نامیدن و دانش واژگانی در سوادآموزی، نتایج پژوهش حاضر لزوم بررسی بیشتر و دقیق تر عملکرد روانی کلامی را در کودکان دارای ناتوانی یادگیری نشان می دهد.
کلیدواژگان:
زبان:
فارسی
انتشار در:
صفحات:
9 تا 18
لینک کوتاه:
https://www.magiran.com/p1696255