جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "بهنجار" در نشریات گروه "پزشکی"
-
مقدمه
توانایی بازشناسی هیجان، برای درک رفتار شخص مقابل ضروری است و بازشناسی هیجان می تواند از چهره، صدا و حرکات بدن انجام پذیرد.
هدفهدف پژوهش، مقایسه ابعاد بازشناسی هیجان در افراد با نشانه های اختلال شخصیت ضداجتماعی و وسواسی و عادی بود.
روشروش پژوهش توصیفی از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانشجویان دختر دانشگاه فردوسی در سال تحصیلی 1395 تشکیل دادند. 400 دانشجو به صورت تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه ی بالینی میلون 3 را کامل کردند. سپس براساس ملاک های ورود 30 نفر برای هر گروه انتخاب شدند. آزمون های بازشناسی هیجان چهره ای، صوتی، تنی و نظریه ذهن بر روی شرکت کنندگان اجرا شد. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و تحلیل واریانس چند متغیره بررسی شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد بین گروه شخصیت ضداجتماعی و شخصیت وسواسی در امتیازدهی برانگیختگی هیجان صوتی خشم (0/028=p) و بین گروه شخصیت وسواسی و عادی در امتیازدهی شدت هیجان خنثی (0/049=p) تفاوت معنادار وجود داشت. در بازشناسی هیجان تن بین گروه شخصیت ضداجتماعی و عادی در دو حالت هیجان شادی (0/004=p)، (0/001=p) و بین گروه شخصیت وسواسی و عادی در یک حالت هیجان شادی (0/016=p) تفاوت معنادار وجود داشت (0/05<p).
نتیجه گیری:
براساس نتایج به دست آمده، افراد با ویژگی های شخصیت ضداجتماعی در بازشناسی هیجان تن عملکردی بهتری دارند و می توان پیش زمینه ای نظری برای شیوه های جدید درمانی را مطرح کرد. البته تحقیقات بیشتری در بازشناسی هیجان به روش های مختلف (صوت، حرکات بدن) در نمونه های بالینی ضرورت دارد.
کلید واژگان: بازشناسی هیجان, اختلال شخصیت ضد اجتماعی, اختلال شخصیت وسواسی, بهنجارIntroductionEmotion recognition is an essential ability to understand others’ behavior. Emotions can be recognized through facial expression, voice, and gestures.
AimThis study aims to compare emotion recognition dimensions in people with antisocial (ASPD) and obsessive-compulsive personality disorders (OCPD) and those with normal personality.
MethodThe statistical population of this descriptive, causal-comparative research included all female students of Ferdowsi University of Mashhad in the academic year 2016. A total of 400 students were randomly selected to fill out Millon Clinical Multiaxial Inventory, 3rd edition (MCMI-III). Then, a total of 30 students were assigned to each group based on the inclusion criterion. The participants took part in facial, vocal, and somatic emotion recognition and theory of mind tests. Data were analyzed using univariate and multivariate analysis of variance.
ResultsResults showed a significant difference between ASPD and OCPD groups for vocal anger emotion arousal (p=0.028). The results also showed a significant difference between OCPD and normal personality groups in terms of neutral emotional intensity (p=0.049). Moreover, a significant difference was observed between ASPD and normal personality groups for somatic emotion recognition in two states of happiness (p=0.004) (p=0.001), and between OCPD and normal personality groups in one state of happiness (p<0.05).
ConclusionIndividuals with ASPD showed better performance in recognizing somatic emotion, which provides a theoretical ground for new therapeutic methods. However, further studies are required to recognize emotion using different methods (voices, body movements, etc.) in clinical samples.
Keywords: Emotion recognition, Antisocial personality disorder, Obsessive- compulsive personality disorder, Normal -
مقدمه و اهداف مطالعات اندکی در مورد روانی کلامی افعال وجود دارد. این تکلیف علاوه بر اینکه می تواند به عنوان مقیاسی برای نشان دادن عدم نقص و یکپارچگی منطقه زیرقشری قدامی استفاده شود، به عنوان معیار مناسبی از عملکرد اجرایی نیز به شمار می آید. روانی فعل خصوصیات مشترکی با دیگر آزمون های عملکرد اجرایی دارد و مواردی از آن را در نظر می گیرد که توسط آزمون های سنتی قابل تشخیص نیستند.
مواد و روش ها مطالعه حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و بر روی 60 آزمودنی بزرگسال (30 مذکر و 30 مونث) در دو مقطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد انجام شد. در این تکلیف از آزمودنی خواسته شد هر تعداد فعلی را که در مدت یک دقیقه به یاد می آورد، بیان کند. نمره دهی بر اساس تعداد گزینه های تولید شده و با استفاده از آزمون t نمونه های مستقل بود.
یافته ها نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان داد که هیچ تفاوت آماری معناداری بین میانگین تعداد کل افعال و نیز نوع افعال ساده، مرکب، لازم و متعدی بیان شده در افراد مذکر و مونث وجود ندارد. همچنین تفاوت آماری معناداری بین دو مقطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد نیز در تعداد کل افعال و نوع آن ها مشاهده نشد.
نتیجه گیری میزان کاربرد فعل لازم و متعدی و ساده و مرکب در تکلیف روانی فعل در آزمودنی ها تقریبا یکسان به دست آمد، در صورتی که در فرآیند نامیدن فعل در سایر تکالیف مانند تکمیل جمله، افراد ممکن است وادار به بازیابی ساختارهای خاصی از مقوله فعل گردند. همین نکته می تواند از مزایای تکلیف روانی فعل در تشخیص اختلالات نورولوژیک باشد، لذا نتایج حاصل از مطالعه حاضر می تواند به عنوان پایه ای برای مطالعات بعدی و مقایسه با اختلالات نورولوژیک قرار گیرد.کلید واژگان: آزمون های نوروسایکولوژی, روانی فعل, بزرگسال, بهنجار, فارسی زبانThere are a few studies reported on the verb fluency task. This task is considered an appropriate criterion for executive function in addition to being a means of measurement for showing loss of deficit and integrity of the anterior subcortical region. Verb fluency has common characteristics with other executive function tests and considers factors that are not diagnosed with traditional tests.Materials And MethodsA cross-sectional study was conducted on 60 BSc. and MSc. students (30 males and 30 females). Participants were asked to produce any verb that could be retrieved in one minute. Scoring was based on the number of produced items using an independent t-test.ResultsThe results of the present study showed no significant differences between the mean number of verbs and verb type in males and females. Additionally, no statistically significant differences in the total number of verbs and their types were observed between MSc and BSc students.ConclusionThe use of transitive-intransitive and simple-complex verbs was almost the same in participants, although they had to retrieve certain structures of verb category during verb naming, like sentence completing tasks. Thus, this task can be used in the diagnosis and comparison of neurological disorders, and the results can be used as a basis for future studies.Keywords: Neuropsychological Tests, Verb Fluency, Adult, Normal, Persian -
مقدمه و اهداف اختلال نامیدن مدت هاست در کودکان دارای ناتوانی یادگیری مورد توجه محققان است. یکی از جنبه های مطالعه مهارت نامیدن که در این جمعیت کمتر مورد بررسی قرار گرفته، عملکرد روانی کلامی است. مطالعه حاضر در نظر دارد ضمن مقایسه عملکرد روانی کلامی در کودکان دارای ناتوانی یادگیری و کودکان بهنجار، تاثیر ویژگی های دموگرافیک را بر عملکرد روانی کلامی مورد مطالعه قرار دهد.
مواد و روش ها مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی بود؛ آزمودنی ها متشکل از دو گروه آزمایش شامل 30 کودک دارای ناتوانی یادگیری (15 مذکر و 15 مونث؛ با میانگین سنی 20 /1±90/8 سال) با تشخیص روانپزشک و گروه کنترل شامل 30 کودک بهنجار (15 مذکر و 15 مونث؛ با میانگین سنی 39/1±71/8 سال) بودند که از نظر سن، جنس و پایه تحصیلی با گروه کنترل همگن شده بودند. عملکرد روانی کلامی در قالب دو تکلیف روانی معنایی و روانی واجی به صورت انفرادی بررسی شد.
یافته ها میانگین امتیاز عملکردهای روانی معنایی و روانی واجی گروه آزمایش به صورت معنادار پایین تر از گروه کنترل بود (001/0>p)؛ مشابه یافته فوق در ارتباط با میانگین تعداد انتقال ها و اندازه خوشه به دست آمد (001/0>p). تفاوت میانگین امتیاز عملکردهای روانی معنایی و واجی بین سنین مختلف در هر دو گروه معنادار بود (05/0>p)؛ اما در هر دو گروه، تفاوت آماری معناداری در میانگین امتیاز عملکردهای روانی بین دو جنس مشاهده نشد (05/0نتیجه گیری نتایج مطالعه حاضر بیانگر ضعف عمومی کودکان دارای ناتوانی یادگیری در عملکرد روانی کلامی است. بهبود عملکرد روانی کلامی در هر دو گروه مورد مطالعه با افزایش سن می تواند بیانگر نقش افزایش تجربه خواندن بر بهبود مهارت نامیدن باشد، در حالی که جنسیت تاثیری بر عملکرد روانی کودکان در هر دو گروه نداشت. با توجه به اهمیت نامیدن و دانش واژگانی در سوادآموزی، نتایج پژوهش حاضر لزوم بررسی بیشتر و دقیق تر عملکرد روانی کلامی را در کودکان دارای ناتوانی یادگیری نشان می دهد.کلید واژگان: روانی کلامی, ناتوانی یادگیری, روانی معنایی, روانی واجی, بهنجارBackground And AimNaming disorder has largely been noted in Learning Disabilities (LD) by researchers. One of the aspects of naming which has been less considered in LD is verbal fluency. The current study aimed to explore verbal fluency among children with LD, to compare it with a control group, and to investigate the effect of demographic characteristics on it.Materials And MethodA cross-sectional study was conducted in which 30 children with LD (15 male and 15 female, aged: 8.90±1.20) diagnosed by psychiatrists and 30 age-, gender-, and grade-matched controls (15 male and 15 female, aged: 8.71±1.39). Each participant was individually asked to complete a verbal fluency task comprising of semantic and phonemic fluency.ResultsThe results revealed that the mean scores of semantic and phonemic fluency were significantly lower in the experimental group as compared to those of the control group (p0.05).ConclusionThecurrent study demonstrated a general weakness of children with learning disability in verbal fluency. Improvement of verbal fluency with development in both groups can highlight the increasing role of reading experiments on the naming skill although gender did not show to have any effect. Considering the importance of naming and lexical skills in literacy, the present study showed the necessity for further and detailed study of verbal fluency in children with learning disabilities.Keywords: Verbal fluency, Learning disability, Semantic fluency, Phonemic fluency, Children, Normal -
مقدمهافسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی در تمام فرهنگ ها است.افسردگی، ترکیبی از احساس غمگینی، تنهایی، تحریک پذیری، بی ارزشی و ناامیدی را به همراه دارد و محققان، به طور مکرر از ارتباط بین سرشت و منش با افسردگی حمایت کرده اند. هدف پژوهش حاضر، مقایسه ی ابعاد سرشت و منش در بیماران افسرده و افراد بهنجار بود.روش کارجامعه ی آماری این پژوهش مقطعی در سال 1391، تمام مبتلایان به افسردگی اساسی در دامنه ی سنی 3024 سال مراجعه کننده به مراکز بالینی شهر اردبیل و جامعه ی بهنجار افراد غیر افسرده بودند. آزمودنی ها 70 فرد مبتلا به افسردگی اساسی و 61 نفر بهنجار بودند که پرسش نامه های جمعیت شناختی، افسردگی بک و سرشت و منش کلونینجر را تکمیل کردند. اطلاعات با آزمون های تحلیل واریانس چند متغیری و رگرسیون چندگانه با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 16 تحلیل گردیدند.یافته هاافراد افسرده نسبت به گروه بهنجار، به طور معنی داری از نوجویی، آسیب پرهیزی و خودفراروی بیشتر و همکاری، خودراهبری و پشتکار کمتری برخوردارند (001/0>P). هم چنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که 34 درصد از واریانس علایم افسردگی توسط ابعاد سرشت و منش پیش بینی می شود.نتیجه گیریبین سرشت و منش با افسردگی، رابطه ی معنی داری وجود دارد و ابعاد سرشت و منش از متغیرهای تاثیرگذار در شدت نشانه های افسردگی است.
کلید واژگان: افسردگی, بهنجار, سرشت, منشIntroductionDepression is one the most common mental disorders in all the cultures. Depression is a combination of feelings of sadness, loneliness, irritability, worthlessness, hopelessness. Researchers repeatedly have supported the association between dimensions of temperament and character with depressive disorder. The aim of the current study was to evaluate and compares dimensions of temperament and characterin individuals with and without depressive disorder.Materials And MethodsThe statistical population of this cross-sectional study in 2011 included all individuals with major depressive disorder aged 24-30 who were referred to clinical center in Ardabil city, as well as the normal population of non-depressive individuals. Participants were 70 persons with major depressive, and 61 non-depressive persons. They were asked to complete demographic questionnaires, Beck depression inventory, and Cloningers temperament and character inventory. The data were analyzed by MANOVA and T multivariate regression using SPSS software version 16.ResultsDepressive individuals have significantly of novelty seeking, harm avoidance and self–transcendence; while, the patients had lower scores mean of persistence, cooperativeness and self-directedness than non-anxious group (P<0.001). Also, multiple regression analysis results showed that dimensions of temperament and character significantly explain 34 percents of the variance of depressive individuals.ConclusionIt was a significant relationship between temperament and character. Also, the findings suggest that dimensions of temperament and character are variables that influence the severity of depression symptoms.Keywords: Character, Depression, Normal, Temperament -
مقدمه و اهدافدر صوت درمانی، رویکرد راهنمایی شناختی از طریق تحریک الگوهای تفکر و تصویرسازی های معنایی ذهنی نهفته در تکالیف منجربه استخراج رفتار صوتی موردنظر می شود. در این پژوهش، از راهنماهای شناختی برای تغییر مولفه های اکوستیکی نوای گفتار در کودکان بهنجار استفاده شده است.مواد و روش هاپژوهش حاضر به شیوه کارآزمایی بالینی بر روی 120 کودک بهنجار (60 مذکر و 60 مونث) 12- 8 ساله انجام شد. کودکان مورد مطالعه از روی 6 جمله حاوی کلمات کلیدی به ترتیب «بلند»، «آرام»، «هل داد»، «بالا»، «خوشحال» و «ناراحت» دو مرتبه (قبل و بعد از ارایه راهنمایی شناختی) خواندند. مولفه های اکوستیکی نوای گفتار شامل فرکانس پایه، شدت، دیرش و تغییرات آن ها در تکالیف فوق با استفاده از نرم افزار praat مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هایافته ها نشان داد میانگین فرکانس پایه در کلیه کلمات کلیدی و جملات مورد بررسی (به استثنای جمله حاوی کلمه کلیدی «هل داد») در کلیه محدوده های سنی و جنسی بعد از ارایه راهنمایی شناختی افزایش معنادار (05/0p˂) یافت. میانگین شدت نیز در جملات حاوی کلمات کلیدی «بلند»، «هل داد»، «بالا» و «خوشحال» به صورت معنادار افزایش؛ اما در جملات حاوی کلمات «آرام» و «ناراحت» کاهش یافت (05/0p˂)؛ تغییرات دیرش نیز در کلیه جملات و کلمات کلیدی به لحاظ آماری معنادار بود (05/0p˂).نتیجه گیریراهنمایی های شناختی می تواند بدون تحمیل هیچ گونه الگوی بیرونی، جنبه های مختلف نوای گفتار را در کودکان بهنجار فارسی زبان تغییر دهد. مطالعات بعدی می توانند قابلیت استفاده از رویکرد راهنمای شناختی را در درمان مشکلات نوای گفتار کودکان فارسی زبان مورد مطالعه قرار دهند.
کلید واژگان: راهنمایی شناختی, نوا, اکوستیکی, کودکان, بهنجارBackground And AimIn voice therapy, cognitive cueing approach elicits intended vocal behaviors by stimulating mental patterns and semantic imagery that is included in the tasks. In the current study, cognitive cues were used in order to change acoustic parameters of speech prosody in normal children.Materials And MethodsThis clinical control trial study was done over 120 normal children (60 male, 60 female) ranging from 8 to 12 years old. The children read 6 sentences twice with keywords including respectively “aloud”; “slowly”; “push”; “up”; “happy”, and “sad” before and after cognitive cueing. Acoustic parameters of speech prosody including fundamental frequency, intensity, duration and their changes were analyzed by Praat software throughout reading tasks.ResultsResults showed that fundamental frequency mean in all keywords and sentences (except for the sentence included “push” keyword) have been significantly increased in all age and gender groups (p˂0.05). Also intensity mean increased significantly in the sentences included “aloud”; “push”; “up”, and “happy” keywords but decreased in the sentences included “slowly”, and “sad” keywords. The duration parameter changed significantly in all keywords and sentences (p˂0.05).ConclusionCognitive cues may be able to modify various aspects of speech prosody without imposing any external model in normal Persian children. Future studies can investigate the effect of cognitive cueing approach to improve speech prosody problems of children in Persian.Keywords: Cognitive cueing, prosody, acoustic, children, normal -
زمینه و هدفاز جمله عوامل هیجانی دخیل در اختلال وسواس فکری عملی بازشناسی بیان چهره ای هیجان می باشد. هدف این مطالعه مقایسه بازشناسی بیان چهره ای هیجان در بیماران مبتلا به وسواس فکری عملی و افراد بهنجار بود.روش بررسیدر این مطالعه علی مقایسه ای تعداد 20 فرد مبتلا به وسواس فکری عملی و 20 فرد بهنجار به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه بالینی ساختار یافته و آزمون بازشناسی حالات چهره ای هیجان استفاده شد. داده ها با آزمون های آماری آنالیز واریانس چند متغیره، مجذور کای و تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند.یافته هانتایج نشان داد که بین دو گروه از لحاظ بازشناسی بیان چهره ای هیجان تفاوت معنی داری وجود دارد(05/0>p)، به طوری که افراد بهنجار از لحاظ متغیر فوق در وضعیت بهتری از افراد مبتلا به وسواس قرار داشتند.
نتیجه گیریاین نتایج نشان داد، نقص در بازشناسی بیان چهره ای هیجان سازه ای است که می تواند در تشدید علایم اختلالات وسواس فکری عملی نقش بسزایی داشته باشد.
کلید واژگان: هیجان, بیان چهره ای, وسواس, بهنجارBackground and AimPractical emotional factors involve in disorders such as obsessive-compulsive disorders. The aim of the present study was to compare the expression of emotion facial recognition in patients with obsessive-compulsive disorder (OCD) and average people.MethodsThe present study was a cross-sectional and ex-post facto investigation (causal-comparative method). Participants were twenty clients suffering from obsessive-compulsive disorder (clients referred to Tabriz Bozorgmehr Special Center) and 20 normal people which were selected through the available sample method. Data were collected through a structured clinical interview and the Recognition Emotion Facial States Test. Multivariate analysis of variance, Chi-square and independent t-test were conducted to analyze the data.ResultsThe findings showed that there was significant difference between the two groups in terms of recognition of facial expression of emotion (P<0.05). Accordingly, normal controls, in terms of these variables, were better than people with OCD.ConclusionThis Study indicated that defect of recognition of emotion facial expression is constructible which can have a significant role in intensifying obsessive-compulsive disorder precipitate symptoms. -
مقدمه
پژوهش حاضر به منظور بررسی سطح تنش والدگری در مادران کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجهو مقایسه ی آن با مادران کودکان بهنجار انجام شده است.
روش کارمطالعه ی حاضر جزو پژوهش های علی مقایسه ای می باشد وجامعه ی آماری این پژوهش تمام مادران دارای پسر 5 تا 12 ساله ی مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه مراجعه کننده به درمانگاه های فوق تخصصی روان پزشکی کودک (ابن سینا و دکتر شیخ) و تمام مادران پسران 5 تا 12 ساله ی بهنجار مقطع پیش دبستانی و دبستان ناحیه ی 4 مشهد بودند. از بین مادران کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه با روش نمونه گیری در دسترس، 50 نفر و از بین مادران کودکان بهنجار با روش نمونه گیری خوشه ایمرحله ای80 نفر انتخاب شدند. ابزار این پژوهش شاخص تنیدگی والدگری بودند. داده های به دست آمده با روش های آماری توصیفی و استنباطی از جمله آزمون تی گروه های مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج پژوهش نشان دادند که بین تنش والدگری (قلمرو والد) و مولفه های آن در مادران کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه و مادران کودکان بهنجار تفاوت معنی داری وجود دارد (000/0P<) و نیز بین تنش والدگری (قلمرو کودک) و مولفه های آن در مادران کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه و مادران کودکان بهنجار تفاوت معنی داری وجود دارد (000/0P<). هم چنین بین تنش والدگری (قلمرو والد-کودک) در مادران کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه و مادران کودکان بهنجار تفاوت معنی داری وجود دارد (000/0P<).
نتیجه گیریمادران کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه در مقایسه با مادران کودکان بهنجار دارای تنش والدگری بیشتری هستند که باید با ابزار شاخص تنش والدگری تشخیص داده شود.
کلید واژگان: اختلال بیش فعالی و نقص توجه, بهنجار, تنش والدگری, کودکانIntroductionThis research was down to compare parenting stress in mother's with ADHD sons and normal ones.
Materials And MethodsThis research is a causal-comparing study and the statistical universe was all mothers of 5 to 12 years old sons with ADHD who referred to child psychiatry clinics (Ibn-e-Sina and Dr Sheikh Hospitals) and all mothers of normal sons (5 to 12 years old) were selected in primary and preprimary school at 4th educational area of Mashhad city, north-eastern part of Iran. Fifty mothers with ADHD children by at reached sampling and 80 mothers with normal children were selected by cluster sampling. Parenting Stress Index (PSI) was used and data analyzed by descriptive and analytic statistical methods such as t-test in independent groups.
ResultsResults showed that there was a significant difference between parenting stress (parent's realm) and its branches in mothers of ADHD children and mothers of normal children (P<0.000).There was a significant difference between parenting stress (child's realm) and its branches in mothers of ADHD children and mothers of normal children (P<0.000) and difference between parenting stress (parent-child's realm) and its branches in mothers of ADHD children and mothers of normal children was significant too (P<0.000).
ConclusionMothers with ADHD children had more stress compared with mothers of normal children which it is realized by parenting stress index.
-
مقایسه نارسایی حافظه بیماران اسکیزوفرن پارانویید و باقیمانده با افراد بهنجارهدف از این پژوهش، بررسی نارسایی حافظه در بیماران مبتلا به اسکیزوفرن پارانویید و اسکیزوفرن باقیمانده و مقایسه آن با افراد بهنجار است. جامعه آماری پژوهش، بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بستری در بیمارستان سلامت اهواز بودند. افراد بهنجار از میان کارکنان همان بیمارستان به طور تصادفی ساده انتخاب شدند. به منظور بررسی حافظه در آزمودنی های سه گروه (20 زن و 20 مرد در هر گروه) از آزمون حافظه بالینی وکسلر استفاده شد. آزمودنی ها از نظر سن، جنس و میزان تحصیلات همتا شدند. داده های پژوهش با روش های آمار توصیفی (میانگین، میانه و...) و استنباطی (تحلیل واریانس یکراهه و دو راهه و آزمون پیگیری توکی) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل آماری داده ها نشان داد که عملکرد نمونه بهنجار در آزمون حافظه وکسلر به طور معنادار بهتر از دو گروه اسکیزوفرن پارانویید و باقیمانده است. مقایسه زنان و مردان گروه بهنجار با زنان و مردان اسکیزوفرن باقیمانده و پارانویید نیز حاکی از آن است که زنان و مردان بهنجار در آزمون حافظه وکسلر عملکرد بهتری نسبت به زنان و مردان اسکیزوفرن باقیمنده و پارانویید دارا هستند؛ ولی بین دو گروه اسکیزوفرن پارانویید و باقیمانده از این لحاظ تفاوت معناداری مشاهده نگردید.
کلید واژگان: حافظه, اسکیزوفرن, بهنجار
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.