بررسی اصطلاح تطبیق در تاویلات کاشانی
تجربه های درونی عرفانی سالکان که بر اساس مجاهده (مراقبات معنوی) شکل می گیرد، سبب ساز گشودن باب فهم و تاویل شهودی جدیدی بر آن ها می گردد. زبان و نوع گفتمان انتخابی، برای بیان این کشف و شهودها متفاوت است. از سده چهارم تا نهم هجری، تفاسیر صوفیان سهم منحصربه فردی در تفسیر قرآن به خود اختصاص دادند. در سنت دوم عرفانی که از سده هفتم آغاز می شود، حصول معرفت با هستی شناسی پیوند می خورد. در این میان، عبدالرزاق کاشانی (م730) در تاویلات که تفسیری انفسی با رویکردی فلسفی عرفانی است، شناخت بطن قرآن را تاویل می داند و در مواردی از جمله تاویل ناپذیر بودن آیه، اصطلاح «تطبیق» را به کار می گیرد. آن طور که خود کاشانی اشاره کرده، در موارد اندکی این تطبیق ها را به کار گرفته است تا راه سلوک را به تازه کاران نشان دهد و زمینه ترقی و تنشیط آن ها را فراهم گرداند. هرچند قبل از وی تاویل هایی از جنس انطباق قصص قرآنی با قوای روحی بی سابقه نبوده، به نظر می رسد عبدالرزاق تطبیق را با کارکردی خاص و شاید به عنوان مبنایی برای تاویل به کار گرفته است. این پژوهش با روشی توصیفی تحلیلی نمونه های به کار گرفته شده اصطلاح تطبیق در این تفسیر را بررسی کرده است تا حیطه معنایی دقیق این اصطلاح و ارتباط تطبیق با تاویل را روشن سازد. بر اساس نتایج به دست آمده، اصطلاح تطبیق در تاویلات غیر از تاویل است و محور اصلی کاربرد این اصطلاح نزد کاشانی، خودشناسی یا وجودشناسی صوفیان تاثیر متقابل عناصر وجودی انسان در هنگام اوج یا سقوط روحی است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.