وجوه ممیز در بازگفت داستانی لالایی های سنتی و مدرن
لالاییها یکی از گونه های ادبیات عامه محسوب می شود که قدمتی بسیار طولانی دارد. گرچه بسامد بهره گیری از لالاییها در ادوار گوناگون متفاوت بوده است؛ اما از این جهت که لالایی همواره نیازی اساسی و دوسویه از سوی مادر و کودک به شمار می آمده، به حیات خویش ادامه داده است. از یک سو تلفیق نوای دل نشین مادر و تکرار مداوم آواهای آرام بخش با حرکات پیدرپی گهواره شرایط را برای خواب بهتر کودک فراهم می نموده است و از سویی دیگر زمینهساز ارضای نیاز مادر به ایجاد ارتباط موثر با فرزندش و تسکین روانی وی میگردیده است. علی رغم ماندگاری لالاییها در طی زمان، بیش از هر مطلب دیگری نحوه ارایه بازگفت داستانی دستخوش تغییر گردیده که همین امر زمینه ساز تغییر در محتوای لالاییها شده است. در این پژوهش در پی آنیم با شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی تفاوت نحوه ارایه روایت در لالاییهای گذشته و کنونی بپردازیم و برای نیل به این هدف، لالاییها را از منظر نحوه ارایه بازگفت داستانی، راوی، خط سیر زمانی و موتیف های غالب در جریان بازگفت داستانی لالاییها مورد بررسی قرار دهیم. از این مقاله چنین برمی آید با تغییر ساختار روایت سنتی، کودک به کنشگری پویا تبدیل می شود که گاه حتی خود روایتگر لالایی می شود. روایتگری کودک و توجه به مسایل کودکانه در مقابل روایتگری مادران و مسایل بزرگسالان در لالاییهای متقدم، زمینه ساز فضای شادتر در برابر لالاییهای گذشته شده است. علاوه بر تغییر شیوه بازگفت داستانی، خط سیر روایت از جریان گذشته و آینده که حالت غالب لالاییهای کهن بوده است، معطوف به حال و اکنون می شود و موتیف های غالب به زندگی شهرنشینی که شکل غالب سکونت در عصر حاضر است، نزدیک میشود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.