جایگاه ثابت پیر در سیر تحول معنایی مولفه های تصوف از سده چهارم تا سده هفتم
این مقاله میکوشد ضمن نمایاندن جایگاه پیر در دستگاه تصوف، به نقد این جایگاه بپردازد. با استناد به گزیده هایی از آثار متصوفه طی قرون چهارم تا هشتم هجری(اورادالاحباب: باخرزی، کشف المحجوب: هجویری، اسرارالتوحید: محمدبن منور، قوت القلوب: ابوطلب مکی، مروج الذهب: مسعودی، شرح تعرف: مستملی بخاری، شرح گلشن راز: لاهیجی، آداب الصوفیه: نجم الدین کبری، رساله قشیریه: ابوالقاسم قشیری، تذکرهالاولیا: عطار، عوارف المعارف: ابوعمر سهروردی، آداب المریدین: ابونجیب سهروردی، اللمع فی التصوف: ابونصر سراج، انیس التایبین: احمد جام و مرصادالعباد: نجم الدین رازی) به عقاید گوناگون عرفا درباره پیر پرداخته شده است. با گذشت زمان و قدرت گیری دستگاه های تصوف، کار به جایی رسید که این عقاید و رفتارهای نامتعارف ومتعاقب آن، فضا برای فساد در برخی گروه های متصوفه فراهم شود و سبب شد تا صوفی نمایان به جان و مال مردم دست درازی کنند و با نشرعقاید خرافه گونه موجبات انحراف جامعه آن روز رافراهم کنند.