بررسی هستی شناسانه نظریات چارلز داروین و میشل فوکو
این مقاله در صدد تحلیل هستیشناسانه نظریات چارلز داروین و میشل فوکو با هدف دستیابی به وجوه اشتراک بین آن دو است. در نگاه نخست مقایسه چارلز داروین با میشل فوکو مقایسهای ناهمگون است و شاید در بهترین حالت بعید به نظر آید؛ زیرا از یک سو، شالوده تفکر فوکویی را که یکی از پایههای اصلی جنبش «پسامدرن» است، مفهوم نسبیگرایی (relativism) شکل میدهد؛ از سوی مقابل، تفکر داروینی، یا همان داروینیسم، بهعنوان نظریهای در حوزه علوم تجربی و بهطور خاص علم زیستشناسی، بیشتر با عینیتگرایی (objectivism) شناخته میشود که در تضاد با نسبیگرایی (relativism) است. برخلاف تصور بسیاری از داروینیستها و متفکرین پسامدرن و فوکویی، نوشتار حاضر تلاش میکند تا با بررسی بنیانهای فلسفی داروینیسم و نگرش فوکویی اثبات کند که هر دوی آنها از منظر هستیشناسی بر دو اصل «ماتریالیسم» و «پوزتیویسم» بنا گذارده شدهاند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.