سرناد در ادبیات فارسی
بالاتر نشستن معشوق نسبت به عاشق، موضوعی است که دایما در ادبیات عاشقانه تکرار می شود (= بن مایه ادبی). به این حالت در ادبیات اروپایی سرناد می گویند. عاشق در آستانه منزل معشوق برای او ترانه می خواند و با او گفتگو می کند، و معشوق بر بالای پنجره به آن گوش فرا می دهد و با او گفتگو می کند. این جایگاه لزوما پنجره یا آستانه نیست و می تواند بام، اسب، آسمان، خورشید یا هر مقام بلند دیگر باشد. سرناد در ادبیات قدیم بیش از ادبیات معاصر قابل مشاهده است، و این تفاوت موضع بدان دلیل است که در ادبیات کلاسیک ایران معشوق در مقام ناز است و عاشق در مقام نیاز و این دو خصلت اخلاقی سبب آن است که معشوق ضرورتا در جایگاهی فوق عاشق قرار گیرد. به عکس، در ادبیات معاصر، و شاید به دلیل زمینی تر شدن معشوق و هم نشینی عاشق با او، مکان این دو نسبت به یکدیگر به هم سطحی آن دو تبدیل شده است. سرناد را علاوه بر ادبیات عاشقانه می توان در هر جایی که شخصی بر دیگری قدرت و اقتدار یافته نیز گزارش کرد، و به همین دلیل قدرتمندان سیاسی همواره بر بالا می نشینند. در ادبیات قدرت محور نیچه، زردشت از بالای کوه به پایین فرو می آید تا دیگران را نجات دهد، و در قدرت انضباطی میشل فوکو، نظارت های دنیای مدرن بر شهروندان از فراز برج های سراسرنمای زندان انجام می گیرد؛ برج هایی که جانشین سیاه چاله های قدیم شده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.