نام شناسی از منظر زبان شناسی شناختی اجتماعی با تاکید بر بافت کاربردی
نامشناسی شاخهای از زبانشناسی، یا از نظر کریستال(2008) شاخهای از معناشناسی است. نام شناسی را از منظرهای متفاوتی مورد مطالعه قرار دادهاند. این مقاله با معرفی رویکرد زبانشناسی شناختی اجتماعی، که خود ادامه منطقی رویکرد زبانشناسی شناختی و زبانشناسی اجتماعی است، به حوزه نامشناسی میپردازد. نامشناسی شناختی اجتماعی را میتوان زیرمجموعه زبانشناسی اجتماعی شناختی به شمار آورد که درک کاربرد-بنیاد از زبان، تنوع درون-زبانی و بینازبانی، مقولهبندی و سرنمونها، الگوی فرهنگی، معنای اجتماعی و اثر متقابل زبان، فرهنگ، و ایدیولوژی، جزء مفهومهای بنیادین آن هستند. البته باید اذعان داشت که اکثر مطالعات انجام شده در حوزه زبانشناسی شناختی، و حوزه جدیدتر و کمتر مطالعه شده زبانشناسی شناختی اجتماعی، در حوزه مفهومشناسی هستند. لیکن به اذعان پژوهشگران این حیطه، تغییر زاویه توجه از مفهومشناسی به سوی نامشناسی از تحولات ضروری و اجتناب ناپذیر در زبانشناسی شناختی و زبانشناسی شناختی اجتماعی است. هدف این مقاله، با استفاده از روش پژوهش اسنادی، تلاشی در راستای ادامه این برنامه پژوهشی است که توسط زندی و احمدی(1395) آغاز شده است؛ با این تفاوت که، مقاله حاضر بیشتر به مطالعه اسامی عام که نماینده یک مقوله هستند توجه دارد. مقاله حاضر چشمانداز دیگری را هم در این بحث میگشاید و آن تاکید بر رویکرد کاربرد-بنیاد در نامشناسی است. در تعبیر کاربردشناختی، نامشناسی به مطالعه انتخابهای واقعی واژگانی از میان مجموعه عبارات میپردازد و سوالی که مطرح میکند این است که چه عواملی بر انتخاب یک عبارت خاص تاثیرگذار میباشند. این مقاله چنین نتیجهگیری میکند که انتخاب واژه مناسب برای یک مدلول خاص تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد که در این میان نقش بافت از اهمیت فراوانی برخوردار است.