پدیدارشناسی تجربیات زیسته معلمان در مورد چالشهای برگزاری دوره های آموزش ضمن خدمت آموزش وپرورش
وجود معلمانی شایسته، متبحر و برخوردار از توانمندی حرفه ای و آموزشی بالا، برای انجام آموزش های باکیفیت بسیار ضروری و حیاتی است. در این راستا، برنامه های توسعه حرفه ای و دوره های آموزشی مادام العمر و مستمر در قالب های مختلف من جمله دوره های آموزشی ضمن خدمت، برای معلمان برگزار می شود. علی رغم اهمیت این دوره ها، بررسی گزارش یافته های بسیاری از پژوهش ها حاکی از آن است که دوره های ضمن خدمت آموزش وپرورش برای بسیاری از معلمان اثربخشی لازم را ندارند. ازاین رو پژوهش حاضر به مطالعه چالش های برگزاری دوره های آموزش ضمن خدمت آموزش وپرورش از نظر معلمان پرداخته است.
روش ها :
روش پژوهش حاضر، کیفی با رویکرد پدیدارشناسی از نوع تجربیات زیسته است. مشارکت کنندگان پژوهش حاضر تمام معلمان شاغل در استان آذربایجان غربی بودند. نمونه پژوهش باملاحظه معیارهایی از قبیل اشتهار معلمان، کسب مقام های مرتبط با فناوری در جشنواره های استانی یا کشوری، تجربه تدریس دوره های آموزش فناوری در اداره آموزش وپرورش به روش نمونه گیری غیراحتمالی هدفمند انتخاب شدند و حجم نمونه با در نظر گرفتن قاعده اشباع نظری تعیین شد برای دریافت بازخورد کفایت و اشباع نظری داده ها، بعد از هر مصاحبه، در اسرع وقت، پیاده سازی، دست نویس و کدگذاری شدند؛ بعد از انجام 22 مصاحبه، (13 زن و 9 مرد) داده ها به اشباع نظری رسیدند. روش گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. دو تکنیک ضبط صدا و یادداشت برداری (با تاکید بر ضبط صدا) برای روش گردآوری داده ها استفاده شد. برای آنالیز داده ها و استخراج مضامین اصلی رویکرد تحلیل مضمون طبق رویکرد چهار مرحله ای گیورگی (1970) در بستر نرم افزار MAXQDA10 انجام گرفت.
یافته ها نشان دادند که چالش های برگزاری این دوره ها را می توان در چهار مضمون یا چالش اصلی طبقه بندی و ارایه نمود؛ این چالش ها عبارتند از: 1) «انگیزه معلمان برای حضور فعال و هدفمند در دوره ها» (شامل زیر مقوله های چالش های درونی و چالش های بیرونی)؛ 2) «چگونگی و نحوه برگزاری دوره ها» (شامل زیر مقوله های عدم توجه به ماهیت موضوعی دوره ها، و عدم توجه به زیرساخت موردنیاز)؛ 3) «استمرار (موضوعی و زمانی) در برگزاری دوره ها» (شامل زیر مقوله ها عدم پیوستگی سلسله مراتب موضوعی، و عدم استمرار زمانی در برگزاری دوره ها)؛ و 4) «انطباق محتوای دوره ها با نیازهای معلمان» (شامل نیاز محور نبودن دوره ها، عدم توجه به تناسب دانش پیش نیاز معلمان برای مشارکت در دوره ها، و تخصصی نبودن دوره ها).
با توجه به اینکه همانند دیگر سازمان های دولتی، در سازمان آموزش وپرورش نیز برگزاری دوره های آموزش ضمن خدمت معلمان به نوعی اجباری است؛ لذا تصور می رود برگزاری این دوره ها به نوعی «رفع تکلیف» بوده و به «اثربخشی» دوره ها زیاد توجهی نمی شود. لذا نتیجه گرفته می شود چالش اول این باشد که معلمان انگیزه مشارکت در دوره ها را ندارند. چالش دوم این است که چون زیرساخت های موردنیاز برگزاری عملی دوره ها فراهم نمی شود؛ لذا دوره ها اثربخشی مورد نظر را ندارند. چالش سوم این است که چون دوره ها به لحاظ موضوعی و زمانی، به طور مستمر برگزار نمی شوند؛ بنابراین باوجود صرف هزینه های کلان، اثربخشی آن مشهود نیست. بر اساس چالش چهارم، چون «پیش نیاز مشارکت در دوره» و «سطح بندی معلمان» رعایت نمی شود؛ لذا محتوای دوره ها در راستای توسعه توانمندی های حرفه ای معلم تنظیم نمی شود. بر این اساس پیشنهاد می شود، برای برگزاری دوره ها، ابتدا عملیات نیازسنجی و پیش نیازهای دوره ها تدوین شده، معلمان سطح بندی شوند، زیرساخت های مورد نیاز دوره ها تهیه شده و با در نظر گرفتن توالی موضوعات، دوره ها در زمان های مناسب برگزار و سپس ارزشیابی لازم انجام گیرند.
-
طراحی و اعتبار سنجی الگوی برنامه درسی مساله محور با تاکید بر نقش مهارت های زندگی در دوره اول متوسطه
اصغر نقی پور*،
نشریه پژوهش در مطالعات برنامه درسی، بهار و تابستان 1403 -
رابطه رهبری آینده نگر با تیم پذیری مدیران: نقش میانجی گرانه نوآوری باز(مورد مطالعه: مدیران مدارس ابتدایی استان آذربایجان غربی)
، رحیم فردیان*، فرح زنوزی
نشریه پژوهش و نوآوری در آموزش ابتدایی، پاییز و زمستان 1401